گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🔆 #اسلام حکومتی، «نولیبرالیسم» و زوالِ حیاتِ اجتماعی


📌 بخشی از کتابچه نوشریعتی و ابداع خویشتن


🔆 اکنون در عرصه‌یِ جامعه و سیاستِ کشور نسل جدیدی ظهور کرده است که پشتِ سر خود تجربیات شکست‌خورده فراوان دارد، از آینده‌یِ خود نگران است و زندگی در حال را ناممکن می‌انگارد. در چنین وضعیتی، این نسل به فراموشی گذشته، قطع علاقه به آینده و گسیختن از آنچه در حال می‌گذرد، روی آورده است. جامعه هر روز، بیش از پیش، به وضعیت‌ ذره‌ای‌شده سقوط می‌کند و سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی به فنا می‌رود.

🔆 جامعه‌یِ #ایران توسط روندهای اقتصادی و اجتماعی و ساختارهای ناعادلانه‌یِ استبدادی و فاسد تخریب می‌شود، و بیم آن می‌رود که جامعه قدرت مقاومت مؤثر، بالنده و افق‌گشای خود را از دست بدهد. در برابر زوالِ حیات اجتماعی، فروپاشی تدریجی عرصه‌یِ عمومی، انحطاط معنای زندگی، در سطح شخصی و میان‌فردی، مقاومت‌های پراکنده و بطیٔ کفایت نمی‌کند. استراتژیِ تخریبِ قدرتِ جامعه با هدفِ پیش‌بردِ منطقِ #قدرت و سرمایه، در یک میدانِ به‌ظاهر پُرتنازع و سرشار از کشاکش پی‌گرفته شده است.
▫️یک‌سوی این میدان، ساختارِ #سیاسی است که از #دین کسبِ مشروعیت می‌کند و متولیِ توزیعِ نامتوازن و ناعادلانه‌ی ارزش‌هایِ اقتصادی و اجتماعی است. تکیه‌یِ دولتی بر ذخائر دینی، ارزش‌های دینی را به‌منزله‌یِ پشتوانه‌یِ تعصب و تصلب، خرافه‌پردازیِ دینی و انسدادِ سیاسی، در وجدان و آگاهیِ عمومیِ نسلِ جدید درج کرده است و نسل جدید را بی‌پناه رها ساخته است. آنچه این مسئله را مضاعف می‌نماید ظهور جنبش‌های بنیادگرای دینی در سطح منطقه است که دین را به‌مثابه‌یِ بُرنده‌ترین صورتِ عقل‌ستیزی و شرارت و خشونت عرضه می‌کند.
▫️از سوی دیگر، این میدان گسترش پُرحجم آموزه‌ها و نمادهای «نولیبرالیستیِ» فلسفی و سیاسی و اقتصادی است. نولیبرالیسمی که مشروعیتِ خود را در این میدان از ستیز با «بنیادگراییِ» دینی و #اسلامِ حکومتی شده أخذ می‌کند، اما با رقیب خود در تأمین هدفِ تخریبِ جامعه هم‌پیمان است. در سطحِ فلسفی، هر فرد را از سپهرِ جامعه و #تاریخ و سنت خود می‌گسلاند و در سطح سیاست، حیات سیاسی را به بازارِ تبلیغات و صندوق رأی فرو می‌کاهد تا در سطح اقتصادی، نابرابری و تبعیض و فسادهای دامن‌گستر بوروکراتیک را برای طبقاتِ محروم طبیعی و یا مقاومت‌ناپذیر نمودار سازد.

هر چه زمان می‌گذرد جامعه‌یِ ایرانی، به‌ظاهر بیشتر و بیشتر تبدیل به یک جامعه‌یِ بی‌تاریخ، فاقدِ درکِ دقیقی از اینجا و اکنون خود و در نتیجه، فاقدِ افق‌های امید‌بخش می‌شود. متأسفانه در این فضای پرابهام، #روشنفکران نیز نتوانسته‌اند چراغی برافروزند و این‌همه می‌تواند موجبات سرگشتگی، تنهایی و عُزلت روزافزون آحادِ جامعه و توضیح‌دهنده‌یِ تخریبِ تدریجیِ قدرتِ مقاومتِ جامعه و فرایندِ زوال‌یابی آن گردد.

🔆 تصویرِ فوق، ناشی از فروریزی الگوهای پیشین مقاومت است. اما در عین‌ِ حال، جامعه‌یِ ایرانی به‌روالِ تغییراتی که در سطح جهانی به آن اشاره کردیم، از ظهورِ الگوهای تازه‌یِ مقاومت تهی نبوده است. الگوهایی که تصویری امیدبخش تولید می‌کنند.

🔆 طی چهار دهه‌یِ گذشته دین سنتی و محافظه‌کار آزمون سنگینی داده است. نشان داده که اگر فرصتی به‌دست آورد در یک چشم برهم زدن از زیر قبای #تقوا و پرهیز به کانون اعمالِ قدرت جست می‌زند و در کاستن از هزینه‌یِ اقتصاد قدرت، ابایی از کاربست تمام عیار ذخائر دینی ندارد.

وجدان عمومیِ جامعه‌یِ ایرانی از ساده‌دلیِ پناه آوردن به مواریثِ به‌ظاهر دست‌نخورده‌یِ سنتی برون آمده و به پذیرش ارزش‌های بنیادی خرد، #آزادی و نقدِ دنیای جدید، نزدیک‌تر شده است. در همان حال، طی چهار دهه‌یِ اخیر، آموخته است که تجدد نیز، وقتی در قامتِ #سرمایه‌داری ظاهر می‌شود، به‌ویژه در یک کشور پیرامونی با ساختاری رانتی، که دشمنِ خرد، آزادی و نقد است و چنان‌که می‌نمایاند، افقِ راستینی به‌سمت یک زندگیِ مردمسالار (#دموکراتیک)، مرفه و عادلانه نیست.

#نو_شریعتی
#چهل_و_سومين_يادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

@Shariati_Group
🆔 @Shariati_SCF
🔰 گفتمان «نو شریعتی»، و ائتلاف برای یک حزب فراگیر سوسیال دموکرات بومی

(پاسخى به مقاله دكتر #احمد_زيدآبادى)

♦️همواره از مقالات و نوشته‌های دوست ارجمند دکتر احمد زیدآبادی بهر برده و می‌آموزم. نگاه متفاوت و آلترناتیو ایشان، در موارد بسیاری نقطه کور بحث و جدل‌های #دموکراتیک را می‌گشاید. ولی من با نوشته اخیر دکتر زیدآبادی در مورد جریان «نو شریعتی»، اختلاف نظر‌هایی دارم – که در این نوشته به بحث خواهم گذاشت.

♦️دکتر زیدآبادی می‌نویسد که دستگاه فکری دکتر #علی_شریعتی " ناهمگون" بود. با این توضیح که رویکرد چپ اقتصادی شریعتی، با #آزادی خواهی و عقل گرایی‌اش در تضاد است. ولی این استدلال منطقی به نظر نمی‌رسد، چراکه می‌پندارد که هر نوع گفتمان عدالت‌خواهانه و چپ، در ذات‌ اقتدارگرایانه بوده، و با آزادی سازش ناپذیر است (که صد البته اینطور نیست).
الگوی چپ #دموکراتیک که مراد شریعتی بود، همواره بسیار مطرح بوده و هست. اتفاقا دستگاه شریعتی در مورد فرآیند «رهایی»، هماهنگ و متجانس بود – چرا که از بستر تحولات تاریخی شکل گرفته بود (به این، بیشتر خواهیم پرداخت).

♦️آقای زیدآبادی می‌گویند که همانطور که عباس میلانی و محمد طبیبیان جهان بینی شان تغییر فاحش از چپ به راست کرد، بنابر این، همه (مثل دکتر شریعتی)، نیز نظراتشان را عوض می‌کنند. ولی این استدلال منطقی به نظر نمی‌رسد. ادعا می‌شود از آنجا که شریعتی پویا و بی‌تعصب بود، حتما نظرات #عدالت‌ خواهانه‌اش را عوض می‌کرد.

♦️نویسنده معروف پرو، ماریو بارگاس یوسا، در جوانی دیدگاه چپ داشت، ولی این اواخر محافظه کار راست شده است. ولی این دلیل نمی‌شود که همه نویسندگان امریکای لاتین تغییر جهت فاحش بدهند. هنرپیشه فرانسوی ایو مونتان، در طول عمر نظرات چپگرا داشت، ولی آخر عمر نظراتش محافظه کار شد. این دلیل نمی‌شود که دیگر افراد در بخش سینما چنان سرنوشتی داشته باشند. زنده یاد فریبرز رئیس دانا، و یا ناصر زرافشان همواره به خط فکری سابق خود متعهد مانده‌اند.

♦️آقای زیدآبادی می‌گویند که آرمان دستگاه «نو شریعتی» بر پایه آزادی، برابری، #عرفان، سرابی بیش نیست، و در حوزه عمل به ابزار زور و خشونت می‌انجامد. ولی این ادعا اصلا قابل هضم نیست. مشخصا، کدام یک از سه مقوله ذکر شده، به ابزار زور نیازمند است؟ آزادی که در نفس خود ضد-اقتدارگرایی است. عرفان، که دریچه ایست برای آزاد ساختن #دین اجباری (محدود به فقاهت و احکام پانصد ساله). پس می‌ماند مقوله "عدالت".

♦️از نظر تئوریک راست مدرن، با مقوله «عدالت» مشکل دارد، چرا که فرآیند عدالت را اقدامی «دخالت گر» در شکل خود-تنظیم جامعه و بازار می‌بیند. ولی آپارتاید و یا سرمایه‌داری وحشی که خود بخود تنظیم یافته، مناسب نیست، و با عزم اراده گرا، به تحول خواهی می‌گرویم. فرانکلین روزولت، همه تنظیم اقتصادی امریکا در دهه ۳۰ میلادی را قبول نداشت، و برنامه‌ی وسیعی دخالتگرای «طرح نو» را برای امریکا پیاده نمود.

♦️خود نویسنده در مقاله اذعان دارند که: "جامعه را می‌توان و باید به سمت کم کردن فاصله طبقاتی، تضمین آزادی‌های مشروع فردی و اجتماعی و توسعه روابط اخلاقی فرا خواند." دستگاه «آزادی، عدالت، عرفان» نو شریعتی، یک سری جزئیات اجرایی را تجویز و یا تحمیل نمی‌کند، که نیازمند ابزار زور باشد- یک پلاتفرم حزبی نیست. بنابر این، به آن اهداف ذکر شده، بخوبی می‌پردازد. تفکر عدالت‌خواهی شریعتی، چپ معتدل بوده و مالکیت خصوصی را نفی نمی‌کرد که باعث تضاد اجتماعی و خشونت شود.

♦️ منظور از «نو» اینکه بعد از #انقلاب هم فرآیند رهایی ادامه داشته و دستگاه شریعتی مطرح می‌باشد. قابل توجه اینکه این دستگاه (آزادی، عدالت، عرفان) در خلأ شکل نگرفته است، بلکه آرمانی است وسیع که دقیقا ریشه در تاریخچه مبارزات #تحول_خواهی ایران دارد (دوره بیداری، انقلاب #مشروطه، استبداد، نهضت ملی، استبداد و بعد، انقلاب). نهضت خداپرستان #سوسیالیست که در زمان مبارزات #نهضت_ملی نفت فعال بود، بگونه‌ای به این دستگاه رهایی‌بخش پرداخته بود. خداپرستان سوسیالیست (که در قالب حزب مردم ایران در #جبهه_ملی فعال بودند) منتقد #سرمایه‌داری وحشی، اختلاف طبقاتی، و در عین حال مخالف چپ اقتدارگرای تک-حزبی بودند. خداپرستان سوسیالیست، #دموکراسی و سوسیالیسم را لازم و ملزوم یکدیگر می‌شمردند.

✍️ #فريد_مرجايى

@Shariati_Group
🆔 @FaridMarjai
💡 برکناری مصدق؛ کودتا یا عزل؟


🔴 بسیاری از مورخان و محققان معتقدند یکی از مهلک‌ترین اشتباهات #مصدق، انحلال مجلس هفدهم بود. هدف من بررسی این مسئله است تا ببینیم از نظرگاه حقوقی آیا مصدق مجاز به این کار بود یا نه؟
دوم اینکه این عمل مصدق در چارچوب #دموکراسی، خلاف امر معمول است یا خیر؟ همچنین قانونی بودن و یا غیرقانونی بودن عزل و نصب وزرا توسط #شاه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

🔴 اصل ۴۶ متمم قانون اساسی بیان می‌دارد که عزل و نصب وزراء به‌موجب فرمان همایونی پادشاه است. در واقع، این مستدل‌ترین دستاویز حقوقی طرفداران نظریه سلطنت یا حتی بیرون از حوزه سلطنت است و بنا بر این اصل، عزل مصدق، امری قانونی بوده است. ظاهر این اصل اگر چه حاکی از مسئولیت شاه است ولی در واقع و بنا بر سوابق تاریخی، محتوای اصل یاد شده بیانگر تشریفات نصب است و مسئولیتی را برای پادشاه به بار نمی‌آورد. چنانکه مطابق اصل ۴۹ متمم، صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است بدون اینکه هرگز اجرای آن قوانین را تعویق یا توقیف نماید. این بدین معناست که پادشاه حق انشاء قانون را ندارد و تنها پس از تصویب قوانین، آن‌ها را امضاء تشریفاتی می‌کند. اگر اصل فوق (اصل ۴۶) را بپذیریم که شاه حق عزل مصدق را داشت، بنا بر این اصل، شاه باید حق انشاء قانون را نیز می‌داشت. درحالی‌که به هیچ عنوان انشاء قانون نکرده و اجازه نداشته و در اختیارش هم نبوده است. این دو اصل باهم متناظر هستند. اصل ۴۴ و ۴۵ متمم نیز به‌روشنی از تحدید اختیارات شاه حکایت دارند، او را از مسئولیت مبرا اعلام می‌کنند و وزرای دولت را در هرگونه امور در برابر دو مجلس شورای ملی و سنا، مسئول معرفی می‌کند. پس نمی‌شود که پادشاه همه‌کاره باشد و از مسئولیت مبرا باشد.

🔴 اما در باب اینکه آیا انحلال مجلس هفدهم وجهه قانونی داشته است یا نه؟ ما می‌دانیم که اصل ۴۸ قانون اساسی #مشروطه اجازۀ انحلال مجلس به‌وسیلۀ دولت را می‌دهد. در صورتی که مشکل و چالشی میان مجلس سنا و مجلس شورای ملی پیش می‌آمد و مجلس شورای ملی تمکین نمی‌کرد، مجلس سنا و دولت هر کدام جداگانه اجازه داشتند مجلس شورای ملی را منحل کنند. این محتوای کلی اصل ۴۸ قدیم بود و اصل ۴۷ متمم می‌گوید تا مادامی که مجلس سنا تشکیل نشده باشد، مجلس شورای ملی می‌تواند به کار قانونگذاری خود ادامه دهد. پس نبود مجلس سنا هم حقی از دولت ضایع نمی‌کند و می‌توانست در صورت چالش جدی مجلس را منحل کند اما ما می‌دانیم که در پی اقدام به ترور شاه در بهمن ۱۳۲۷ و در شرایط حکومت نظامی، #انتخابات تشکیل مجلس مؤسسان برای دست‌کاری این اصل برگزار شد و اصل ۴۸ قدیم حذف و اصل ۴۸ جدید جایگزین آن گردید. مطابق اصل ۴۸ جدید: «اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی می‌تواند هریک از مجلسین سنا و شورای ملی را جداگانه و یا در آن واحد منحل نمایند». بسیاری به این موضوع توجه ندارند که شاه در یک شرایط اضطراری اقدام به تغییر قانون اساسی نموده است و این موضوع تشکیل مجلس مؤسسان مورد اعتراض همیشگی #جبهۀ_ملی قرار داشت و در سال ۱۳۲۹ هم #محمد_مصدق در مجلس، طرح لغو اصل ۴۸ جدید و بازگشت اصل ۴۸ قدیم را ارائه می‌کند و از غیرقانونی بودن مجلس مؤسسان صحبت می‌کند. پس مصدق در شرایطی قرار می‌گیرد که حاکی از بن‌بست بود و ازآنجایی‌که او مایل به حفظ قدرت به هر قیمت نبود و اصراری به ماندن در قدرت نداشت و اما بازندۀ کم هزینه‌ای هم نبود تا پایان برای منافع ملی و حاکمیت ملی ایستادگی کرد. در آن شرایط سخت و در پی عدم فروش نفت و گاز و غیره، مصدق به‌اجبار به انتشار اسکناس بدون پشتوانه روی آورد و چنانچه این طرح افشا می‌شد، مملکت از لحاظ اقتصادی دچار فروپاشی شده و از لحاظ اجتماعی زمینه برای استیضاح و حذف قانونی مصدق فراهم می‌شد. در پی این شرایط، مصدق ناچار شد به طرح انحلال مجلس از طریق یک همه‌پرسی روی آورد. پرسش اصلی این است؛ زمانی که یک نظام به انسداد سیاسی برسد، این امر غیرمعقول است که مسئولین آن نظام برای خروج از بحران سیاسی، مجدداً به آرای مردم مراجعه کند؟
در چنین مواقعی برای حل مشکل فقط دو راه در پیش داریم: یا باید از داغ و درفش استفاده کنیم، کشت و کشتار، ضرب و شتم و حکومت وحشت راه بیندازیم و یا اینکه به آرای مردم مراجعه کنیم. دکتر مصدق راه حل دوم را برگزید که در نظام‌های #دموکراتیک سابقه فراوان داشته است. همچنین از لحاظ منطق حقوق اساسی، مصدق به خطا نرفت و مطابق با اصل ۴۸ قدیم قانون اساسی #مشروطه عمل کرد.

دکتر کریم سلیمانی / ایران‌فردا

@Shariati_Group
🟠 کودتا علیه #مصدق / ترفند چرچیل پس از تحقیر بریتانیا

🔸 #جک_استراو، دکتر #محمد_مصدق را «پرچمدار حرکت و تلاش ایرانیان برای جستن از زیر یوغ بیگانگان در گذر ۱۵۰ سال» خواند اما «از این طرف بریتانیا به سرکردگی #چرچیل برای عزلش ترفندی زد و کاری چنان کرد. اگر چه این #کودتا بدون نقش فعال (و البته پررنگ‌تر) آمریکا راهی به جایی نمی‌برد، اما نباید از یاد ببریم که باز ما در این میانه ایستاده بودیم. کار، کار انگلیسی‌ها بود و ما هنوز هم گرفتار پیامدهای این کارمان هستیم.»

🔸 ″به هر روی سقوط دکتر [مصدق] محقق شد، همانگونه که گفتند [در گزارش‌های جراید] و به دست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا.″
این دو خط از سندی است که سرویس جاسوسی مخفی بریتانیا (SIS یا همان MI6) در سال ۱۹۶۲ از حالت سری خارج کرد درباره بحران آبادان (ملی شدن صنعت #نفت) و در آن کلاً دو پاراگراف وجود دارد که مشخصاً به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره می‌کند. سندی که از نقش برابر سرویس جاسوسی بریتانیا در طراحی و اجرای کودتا و نقش سر وینستون چرچیل که آن را پیشنهاد کرده بود هم کلمه‌‌ای سخن نگفته. ۵۷ سال بعد از اینکه این سند از حالت محرمانه خارج شد، جک استراو، وزیر خارجه پیشین بریتانیا در کتابش «کار کار انگلیسی‌هاست» به آن اشاره کرد، هرچند نوشته در آن مشخصاً از لفظ کودتا استفاده نشده، اما در عوض جوری از وقایع اوت ۱۹۵۳ (مرداد ۱۳۳۲) سخن گفته که انگار دست خدا در کار بوده و حتی لحن این سند هم شاعرانه است و با همه اسناد دولتی فرق می‌کند!

🔸 استراو در فوریه ۲۰۰۵ همین مدارک را به کمیته روابط خارجی مجلس بریتانیا ارائه کرد و گفت: «عناصر اطلاعاتی بریتانیا و سیا، مصدق، نخست‌وزیر کاملاً #دموکراتیک #ایران را برکنار کرده‌اند.» او در میان آن، اسناد تاریخچه سری که سیا از این کودتا جمع‌آوری کرده بود را هم گذاشت. این یکی را دونالد ویلبر، از مهره‌های اصلی کودتا در سال ۱۹۵۴ نوشته و نقشه جامع لندن برای کودتا را هم ضمیمه پرونده کرده بود.


@Shariati_Group

🔗 مطالعه‌ی مطلب کامل:
yun.ir/qctdxa
📌کارنامه مصدق نشان می‌دهد که در ایران امکان یک توسعه دموکراتیک ملی و مستقل وجود دارد


♦️معمولاً تمام انقلاب‌ها و جنبش‌هایمان از #مشروطیت به بعد در مرحله اول تا قبل از پیروزی، با نوعی ائتلاف و اتحاد و وحدت همه‌ی نیروها انجام می‌شده و به پیروزی می‌رسیده است؛ اما وحدت قبل از پیروزی جای خود را به تفرقه پس از پیروزی می‌دهد. تجربه آن ۱۴ سال ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۹ تجربه بسیار مهمی در این زمینه است.

♦️ما از #انقلاب مشروطه و دولت #مشروطه، نهایتاً سر از یک #دولت استبدادی درمی‌آوریم که تمام دستاوردهای مشروطه را از بین می‌برد؛ ولی آنچه از آن باقی می‌گذارد و تحقق می‌بخشد، نوعی مدرنیزاسیون بدون #مدرنیته است. دانشگاه ساخته می‌شود؛ اما دانشگاهی که در آن #آزادی و حقیقت‌گویی وجود ندارد. #ارتش #مدرن ساخته می‌شود؛ اما ارتشی که به یک اراده ملی و یک نیروی دموکراتیک مردمی، متکی نیست که بتواند در روز حادثه در برابر دشمن بایستد؛ بلکه برعکس، به یک نهاد مدرن مجهز در راستای سرکوب #مردم تبدیل می‌شود. این تناقض دوره #رضا_شاه است. رضاشاه البته این کارها را به قیمت نابودی #روح و جوهره مشروطیت که چیزی جز حکومت #قانون و آزادی نبود، انجام داد.

در واقع هرگاه آزادی یا #رفاه و #عدالت، در مقابل #امنیت قرار می‌گرفت، اولویت اصلی امنیت می‌شد. به این معنی که امنیت، اولویت اصلی است.

♦️ما اساساً تاریخ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نداشته‌ایم؛ اما #سلطنت برای اینکه برای خود پشتوانه پیدا کند، مقاطع پراکنده را به هم وصل می‌کند و ۲۵۰۰ سال تمام‌ عیار مستمر و مدام از نظام شاهنشاهی می‌سازد و ارائه می‌دهد. اما آیا همه #تاریخ چنین است؟ در دو، سه قرن اول که #ایران بخشی از امپراتوری بزرگ جهان #اسلام بوده، پس از آن نیز حکومت‌های محلی و امارات و امیرنشینانی چون امیر اسماعیل سامانی، یعقوب لیث صفاری و… حضور دارند. در دوره‌های مختلف نیز امپراتوری‌های مغول، ایلخانی، تیموری را می‌بینیم. در دوره‌های مشخصی نیز سلطنت ایرانی داریم.

♦️اما حتی بین دو دوره‌ی قاجاریه و صفویه نیز دوره ملوک‌الطوایفی داریم. نهاد سلطنت حتی در مقتدرترین دوره‌های #حکومت خود از آن قدرتی برخوردار نیست که به همه جامعه ایران دسترسی داشته باشد و آن استبدادی را که ما تصور و تصویر می‌کنیم، بر همه سرزمین اعمال کند. در دوران پیشامدرن اساساً چنین امکانی وجود نداشته است.

♦️توسعه رضاشاهی توسعه پایدار نبود. جنبه سخت‌افزاری توسعه بیشتر مطرح بود. توسعه پایدار قطعاً یک توسعه #دموکراتیک با مشارکت همه شهروندان البته متناسب با #فرهنگ ایرانی و اسلامی خواهد بود؛ یعنی ما شهروندانی صاحب حقوق انسانی داشته باشیم و شهروندان باید به حقوق خود آگاهی داشته و پاسدار حقوقشان باشند؛ وگرنه حکومت استبدادی که بخواهد از بالا بر رعیت بدون حقوق حکومت کند، توسعه ناپایداری خواهد داشت. توسعه مفهومی است همه‌جانبه که جز بامشارکت شهروندان صاحب حقوق ممکن نیست؛ اما ممکن است حکومت استبدادی از بالا با اتکا به درآمد #نفت مستقر شود و بتواند سریعاً راه و کارخانه بسازد. چنین چیزی ممکن است؛ اما اگر مشروعیت و مقبولیت نداشته باشد، دوامی نخواهد داشت.

♦️کره جنوبی پیش از دموکراتیک شدن، حکومت اقتدارگرایی داشت. تحت آن حکومت اقتدارگرا، رشد اقتصادی در خور توجهی نیز پیدا کرد. یک عامل مهم آن این بود که #بوروکراسی سالمی داشت؛ به این دلیل که #فساد ضد توسعه است. برای اینکه فساد نباشد، یا بوروکراسی از بالا باید چنان قوی باشد که راه را بر هرگونه فسادی ببندد یا حکومت دموکراتیکی وجود داشته باشد که در آن رسانه‌های غیردولتی آزادی داشته باشند تا همه چیز را شفاف کنند؛ درغیر این صورت سیستم استبدادی بشدت در معرض فساد است.

♦️یک نمونه مهم در راستای توسعه پایدار، تجربه دولت ملی دکتر #مصدق است. تجربه مصدق نشان می‌دهد که در بدترین شرایط محاصره اقتصادی و درحالی که حتی یک قطره نفت هم نمی‌توانست بفروشد و قدرت #بریتانیا را نیز در برابر خود می‌دید، در یک وضعیت فشار اقتصادی، در طول آن دو سال و چند ماه کارنامه درخشانی دارد. این کارنامه نشان می‌دهد که در ایران امکان یک توسعه دموکراتیک ملی و مستقل وجود دارد.

♦️دولت #محمد_مصدق اولین دولت در تاریخ ایران است که توانست تز اقتصاد بدون نفت را عملی کند. همچنین اولین دولتی بود که تراز بازرگانی‌اش مثبت شد. درحالی که همواره تاپیش از دولت مصدق، بدهکار بود. در بدترین شرایط اقتصادی از نظر درآمد توانست طرح‌هایی به سود طبقات زحمتکش، دهقانان و… ارائه دهد. درعین حال دولتی بود که در آن حکومت «قانون» وجود داشت، یک دولت دموکراتیک بود که در اوج محبوبیت و نفوذ و کاریزمایی که دکتر مصدق داشت، یک #حزب و #روزنامه به خاطر مخالفت با مصدق تعطیل نشد...
@Shariati_Group

دکتر #هاشم_آغاجری - شرق