📕 نقد تجدد و دردِ توسعهنیافتگی
#معرفی_کتاب
✍ وقتی گروههای مختلف همه در انجام دادن کاری در میمانند معلوم میشود که در آن کار مشکلی وجود دارد که از نظرها پنهان است. در میان متصدیان امور، اشخاص باهوش و مطلع کم نیستند و وقتی آنان موفق نمیشوند، گرچه به اعتباری باید پاسخگوی این ناکامی و شکست باشند، اما شاید چندان هم مقصر نباشند و لازم باشد به جستوجوی موانعی پرداخت که آنها را از رسیدن به مقصد بازداشته است. در شرایط کنونی این مانع پیدا نیست و با چشم ظاهر دیده نمیشود. من این مانع را شبح پریشان #توسعهنیافتگی یافتم. شبحی که پیوند مردمان را با گذشته و آینده قطع میکند. قدرتهایی هم که مانع به نظر میرسند مظاهر آن شبحاند. بنابراین، نگاه من به توسعهنیافتگی از وجهه نظر #روانشناسی، #سیاست، #اقتصاد و #جامعهشناسی نیست و صرف تدابیر سیاسی و اقتصادی را کارساز کار توسعه نمیدانم، بلکه بیشتر به شرایط گمشدۀ امکان توسعۀ علم و عمل اصلاحی میاندیشم. این شرایط و گم شدن و پدیدار شدن آن از جمله مسائل #فلسفه است و اهل فلسفه باید به آن بپردازند. در این دو سه دهۀ اخیر بیشتر به فروبستگی کارها و گرهای که در آن افتاده است میاندیشم. این فروبستگی یک امر تاریخی است، مشکل تاریخی را با هوش و تدبیر شخصی و گروهی نمیتوان رفع کرد، بلکه گشودن گره آن موقوف به تذکر تاریخی و درک زمان و #تاریخ و در نتیجه گذشت از اوهام و اختلافها و خودبینیها و احساس تعلق به آینده است.
✅ @Shariati_Group
📚 نویسنده: #رضا_داوری_اردکانی
چاپ اول ۱۴۰۱ | نشر نقد فرهنگ
#معرفی_کتاب
✍ وقتی گروههای مختلف همه در انجام دادن کاری در میمانند معلوم میشود که در آن کار مشکلی وجود دارد که از نظرها پنهان است. در میان متصدیان امور، اشخاص باهوش و مطلع کم نیستند و وقتی آنان موفق نمیشوند، گرچه به اعتباری باید پاسخگوی این ناکامی و شکست باشند، اما شاید چندان هم مقصر نباشند و لازم باشد به جستوجوی موانعی پرداخت که آنها را از رسیدن به مقصد بازداشته است. در شرایط کنونی این مانع پیدا نیست و با چشم ظاهر دیده نمیشود. من این مانع را شبح پریشان #توسعهنیافتگی یافتم. شبحی که پیوند مردمان را با گذشته و آینده قطع میکند. قدرتهایی هم که مانع به نظر میرسند مظاهر آن شبحاند. بنابراین، نگاه من به توسعهنیافتگی از وجهه نظر #روانشناسی، #سیاست، #اقتصاد و #جامعهشناسی نیست و صرف تدابیر سیاسی و اقتصادی را کارساز کار توسعه نمیدانم، بلکه بیشتر به شرایط گمشدۀ امکان توسعۀ علم و عمل اصلاحی میاندیشم. این شرایط و گم شدن و پدیدار شدن آن از جمله مسائل #فلسفه است و اهل فلسفه باید به آن بپردازند. در این دو سه دهۀ اخیر بیشتر به فروبستگی کارها و گرهای که در آن افتاده است میاندیشم. این فروبستگی یک امر تاریخی است، مشکل تاریخی را با هوش و تدبیر شخصی و گروهی نمیتوان رفع کرد، بلکه گشودن گره آن موقوف به تذکر تاریخی و درک زمان و #تاریخ و در نتیجه گذشت از اوهام و اختلافها و خودبینیها و احساس تعلق به آینده است.
✅ @Shariati_Group
📚 نویسنده: #رضا_داوری_اردکانی
چاپ اول ۱۴۰۱ | نشر نقد فرهنگ
Telegram
.
💢 درباره ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی»
•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاشهای نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، میکوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامیهای اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح کنم:
🔸به نظر میرسد که مواجههی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجههای فلسفی باشد، مواجههای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق میکنند و از چشمانداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما مینگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما میدانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرقشناسان تن دادهاند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاشهای سترگ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمیتوانند تاریخ ما را به درستی مفهومسازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفههایی که قوامبخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی میکنند!
🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانستهاند به این حقیقت نزدیک شوند که #ایران یکی از کانونهای معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمیماند. به دلیلِ همین نادیده گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایههای بزرگ فرهنگی و اجتماعیای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سختترین و تلخترین حملات قرار میدهند. به نظر من، بیتردید، کربن، شریعتی و فردید، علیرغم انتقاداتی که احیاناً میتوان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان درک کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیکترند.
🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شرقشناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غربزدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من میتوانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعهی جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شدهایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعیـتاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنیمان مواجه هستیم و همگام با نسلهای جدید دومین شکاف و گسست تاریخی و تمدنیمان از میراث، سنت، زیستجهان سنتی و هویت ملی و تاریخیمان تجربه میشود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعیـتاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائتهای رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزشهای بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسوییهای این عوامل بومی با عوامل جهانیای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شکلگیری شبکههای جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روانشناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به هیچوجه قابل تأیید نیست.
🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزههای علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاهها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشههای ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحرانهای ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیدهاند بر خلاف روشنفکران، مواجههای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجههای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاشهای نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، میکوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامیهای اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح کنم:
🔸به نظر میرسد که مواجههی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجههای فلسفی باشد، مواجههای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق میکنند و از چشمانداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما مینگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما میدانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرقشناسان تن دادهاند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاشهای سترگ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمیتوانند تاریخ ما را به درستی مفهومسازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفههایی که قوامبخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی میکنند!
🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانستهاند به این حقیقت نزدیک شوند که #ایران یکی از کانونهای معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمیماند. به دلیلِ همین نادیده گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایههای بزرگ فرهنگی و اجتماعیای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سختترین و تلخترین حملات قرار میدهند. به نظر من، بیتردید، کربن، شریعتی و فردید، علیرغم انتقاداتی که احیاناً میتوان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانونهای معنوی جهان درک کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیکترند.
🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شرقشناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غربزدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من میتوانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعهی جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شدهایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعیـتاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنیمان مواجه هستیم و همگام با نسلهای جدید دومین شکاف و گسست تاریخی و تمدنیمان از میراث، سنت، زیستجهان سنتی و هویت ملی و تاریخیمان تجربه میشود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعیـتاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائتهای رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزشهای بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسوییهای این عوامل بومی با عوامل جهانیای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شکلگیری شبکههای جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روانشناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به هیچوجه قابل تأیید نیست.
🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزههای علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاهها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشههای ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحرانهای ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیدهاند بر خلاف روشنفکران، مواجههای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجههای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
″... اکنون دیگر کسی به #علی دشنام نمیدهد، نامش را همراه نام #خدا و #محمد بر مناره معبد اعلام میکنند و علی که همواره صدای #اذان خلیفه را بر این مناره میشنیده است، اکنون میبیند و هر صبح و ظهر و غروب و شامگاهی نام خویش را از لبان مناره معبد خدا میشنود.
▫️و #تاریخ با شگفتگی چشم بر این مناره دوخته است؛ باور نمیکند، چگونه مناره مسجدی که در چنگ خلیفه است شب و روز در قلب شهر، بر سر خلق و در زیر گنبد نیلگون آسمان فریاد میزند: من گواهی میدهم که علی مولای من، پیشوای من، حجت خدا و امیر بر حق اهل #ایمان است. آیا علی پیروز شده است؟
▫️تاریخ چرا لبهایت را به افسوس میگزی؟
چرا بر چهرهات ناگهان سایهی سنگین اندوهی تیره نشست؟ مگر صدای #مسجد را نمیشنوی؟
هر صبح و ظهر و مغرب و شام نمیبینی که لبهای مناره معبد، با نام علی باز میشود. موذن را نمیبینی که به نام علی که میرسد چگونه از دل فریاد میکشد، چنانکه مناره مسجد، و در و دیوار مسجد به لرزه میافتد؟ نمیبینی که نام علی از عمق محراب مسجد بر میخیزد و در حلقوم مناره میپیچد و در فضا پخش میشود؟
اما تو مرددی تاریخ؟
بگو؟ تو بگو که بهتر از هر کسی بر این سرگذشت دردناک آگاهی.
▫️تاریخ! علی همچون #سقراط دنیا را در جست و جوی #عدالت و در تکاپوی #حقیقت میپنداشت. سقراط میگوید، در آن دنیا، دنیایی که پیش از این بوده است، روحها همچون سیبی بودهاند و خدایان سیبها را از میانه به دو نیم میکردهاند و سپس سیبهای نیمه را از آنجا به سوی این دنیا، بروی این زمین سرازیر کردند و نیمههای سیب بر روی سطح زمین پخش شدند و از آن لحظه سراسیمه میگردند و هر نیمهای نیمهی گم شده خویش را میجوید و تا نیمهی خود را نیابد آرام نمیگیرد. و همچنان در پی آن در تکاپوی مضطربانه خود همه جا را در مینوردد تا نیمه گم شده خویش را که ناگهان در انبوه نیمههای بیشمار سیبها یافت، به او بپیوندد و سیبی همچنان که در دنیای پیشین بود باز پدیداید. بدینگونه دو نیمه یکی میشوند و نقصان بهکمال و اضطراب به اطمینان و نگرانی به رضایت و تشنگی به سیرابی و بالاخره حرکت به سکون میانجامد.
▫️و علی خود را نیمهی سیب میدانست و حق خود را نیمهی دیگر سیب و یقین داشت که دو نیمه یک سیب، آن یک سیب را در این دنیا تجدید خواهند کرد و علی هر کس را نیمه سیبی میدانست و آنچه را که شایستهی او بود نیمهی دیگر سیب که در جست و جوی آن است، و این جستوجویی است که همچنانکه سقراط معتقد بود سنت #طبیعت و ناموس خلقت است و از این رو بیشک نیمهی خویش را خواهد یافت.
▫️علی خود را نیمهی سیب و #ولایت (بهمعنی #حکومت بر حق و نیز دوستی و سرپرستی و تصاحب است که به جای #خلافت که رژیم حکومت و تسلط غاصبانه است، برای حکومت علی #اصلاح شده است) را نیمهی دیگر خویش که طبیعتاً به هم خواهند رسید و یک سیب، آنچنان که بیش از این بودهاند و باید باشد، پدید خواهند آورد.
▫️اما دیدیم که داستان سیب سقراط و حرفهایی که در #فلسفه این سیب گفتهاند همه حرفهای پرت و حرفهای دور بود و تعریف سیبهای گلشایی! ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۶ / علی - برگرفته از ضميمه كتاب
▫️و #تاریخ با شگفتگی چشم بر این مناره دوخته است؛ باور نمیکند، چگونه مناره مسجدی که در چنگ خلیفه است شب و روز در قلب شهر، بر سر خلق و در زیر گنبد نیلگون آسمان فریاد میزند: من گواهی میدهم که علی مولای من، پیشوای من، حجت خدا و امیر بر حق اهل #ایمان است. آیا علی پیروز شده است؟
▫️تاریخ چرا لبهایت را به افسوس میگزی؟
چرا بر چهرهات ناگهان سایهی سنگین اندوهی تیره نشست؟ مگر صدای #مسجد را نمیشنوی؟
هر صبح و ظهر و مغرب و شام نمیبینی که لبهای مناره معبد، با نام علی باز میشود. موذن را نمیبینی که به نام علی که میرسد چگونه از دل فریاد میکشد، چنانکه مناره مسجد، و در و دیوار مسجد به لرزه میافتد؟ نمیبینی که نام علی از عمق محراب مسجد بر میخیزد و در حلقوم مناره میپیچد و در فضا پخش میشود؟
اما تو مرددی تاریخ؟
بگو؟ تو بگو که بهتر از هر کسی بر این سرگذشت دردناک آگاهی.
▫️تاریخ! علی همچون #سقراط دنیا را در جست و جوی #عدالت و در تکاپوی #حقیقت میپنداشت. سقراط میگوید، در آن دنیا، دنیایی که پیش از این بوده است، روحها همچون سیبی بودهاند و خدایان سیبها را از میانه به دو نیم میکردهاند و سپس سیبهای نیمه را از آنجا به سوی این دنیا، بروی این زمین سرازیر کردند و نیمههای سیب بر روی سطح زمین پخش شدند و از آن لحظه سراسیمه میگردند و هر نیمهای نیمهی گم شده خویش را میجوید و تا نیمهی خود را نیابد آرام نمیگیرد. و همچنان در پی آن در تکاپوی مضطربانه خود همه جا را در مینوردد تا نیمه گم شده خویش را که ناگهان در انبوه نیمههای بیشمار سیبها یافت، به او بپیوندد و سیبی همچنان که در دنیای پیشین بود باز پدیداید. بدینگونه دو نیمه یکی میشوند و نقصان بهکمال و اضطراب به اطمینان و نگرانی به رضایت و تشنگی به سیرابی و بالاخره حرکت به سکون میانجامد.
▫️و علی خود را نیمهی سیب میدانست و حق خود را نیمهی دیگر سیب و یقین داشت که دو نیمه یک سیب، آن یک سیب را در این دنیا تجدید خواهند کرد و علی هر کس را نیمه سیبی میدانست و آنچه را که شایستهی او بود نیمهی دیگر سیب که در جست و جوی آن است، و این جستوجویی است که همچنانکه سقراط معتقد بود سنت #طبیعت و ناموس خلقت است و از این رو بیشک نیمهی خویش را خواهد یافت.
▫️علی خود را نیمهی سیب و #ولایت (بهمعنی #حکومت بر حق و نیز دوستی و سرپرستی و تصاحب است که به جای #خلافت که رژیم حکومت و تسلط غاصبانه است، برای حکومت علی #اصلاح شده است) را نیمهی دیگر خویش که طبیعتاً به هم خواهند رسید و یک سیب، آنچنان که بیش از این بودهاند و باید باشد، پدید خواهند آورد.
▫️اما دیدیم که داستان سیب سقراط و حرفهایی که در #فلسفه این سیب گفتهاند همه حرفهای پرت و حرفهای دور بود و تعریف سیبهای گلشایی! ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۶ / علی - برگرفته از ضميمه كتاب
🔴 "برای عدالت..."
با حضور: دکتر محمود صوفیانی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
.
🔅بحث #آزادی و #عدالت در مواجهه ما با جهان بیرونی معنا مییابد و این مواجهه، به دو ساحت نظر و عمل تقسیم میشود. این تفکیک نظر و عمل، از دوره یونان باستان آغاز شده و از ابتدا مرسوم نبوده است.
نظر و عمل همبستگی و پیوستگی دارند. هم نظر به عمل جهت میدهد و هم عمل موجب تکامل ساحت نظر میشود.
🔅از دیدگاه #هایدگر، حقیقت امری میان خلوت و جهان بیرون است و در رابطهای بین ایندو شکل میگیرد. #فلسفه و #جامعه_شناسی و حتی #عرفان نیز در این رابطه بین نظر و تفکر در خلوت و عمل در جهان بیرونی شکل میگیرند. تفکر و تامل درباره امور در خلوت، امر بیاهمیتی نیست و اثرش را در جهان بیرونی خواهد گذاشت.
هایدگر برای شرح شکلگیری این #حقیقت میان خلوت و جهان، مفهوم زیست جهان را مطرح میکند. همهی ما در این جهان زندگی میکنیم و حقیقت، امری بینالاذهانی است و با تجربه جمعی تک تک ما کامل میشود.
🔅هایدگر رستگاری را امری جمعی و در مواجهه با خطرات و واقعیتهای بیرونی معنا میکند. ساختهشدن و تکامل، در درگیری و مواجهه با مشکلات انجام میشود. هر قدر جهانی که با آن تعامل میکنیم، امور پیچیدهتر میشوند و نیل به رستگاری دشوارتر میشود. نحوه مواجهه ما خانواده، دوستان، محیط بیرونی، حیوانات و گیاهان، تکلیف و دغدغه ما را عمیق تر میکند و موجب تکاملمان میشوند. توجه و پاسداری از این امور بیرونی است که جهان و جامعه ما را عادلانهتر و آزادتر میسازد.
🔅از دیدگاه #کیرکهگور، آزادی و عدالت در مواجهه #انسان با ساحت نامتناهی جهان معنا مییابد که ساحت #ایمان و عقیده به خداست. البته کرکهگور این امور را فردی میداند و معتقد است که جمع، افراد را بیحیا میکند. اما در اندیشهی #سارتر، عدالت و آزادی اموری جمعی هستند و در رابطه با بیرون و افراد دیگر معنا مییابند. همین جمعی بودن این امور، هماهنگی و تناسب خاصی میطلبد و رسیدن به عدالت و آزادی و توافق روی آنها را دشوار میکند.
🔅سارتر از کارل #مارکس متأثر است و معتقد است، نظام #سرمایهداری موجب از خود بیگانگی و آگاهیزدایی از انسان میشود.
از منظر مادی، ما با این جهان به عنوان امری حاضر مواجه هستیم و آزادی و عدالت در مواجهه با آن معنا مییابد. از منظر الهی نیز همهی ما در محضر #خدا هستیم و این امور، با در نظر گرفتن آن اهمیت مییابند.
🔅هایدگر فارغ از بودن در محظر خدا و جهان، خودِ امر بودن و وجود داشتن را دارای اهمیت میداند. همه ما در بودن و حضور در این جهان، برابریم و این بودن، مهمترین دارایی ماست.
ما با تغییر و تکامل روایت و تفسیرمان از این جهان، میتوانیم برای تغییر و اصلاح آن قدم برداریم. درک و شهود درونی ما از واقعیتهای بیرونی، تصمیم و عمل ما را شکل میدهند و تغییر این درک و خوانش از امور، یکی از عوامل اصلی دگرگونی جهان است.
✅ @Shariati_Group
.
با حضور: دکتر محمود صوفیانی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
.
🔅بحث #آزادی و #عدالت در مواجهه ما با جهان بیرونی معنا مییابد و این مواجهه، به دو ساحت نظر و عمل تقسیم میشود. این تفکیک نظر و عمل، از دوره یونان باستان آغاز شده و از ابتدا مرسوم نبوده است.
نظر و عمل همبستگی و پیوستگی دارند. هم نظر به عمل جهت میدهد و هم عمل موجب تکامل ساحت نظر میشود.
🔅از دیدگاه #هایدگر، حقیقت امری میان خلوت و جهان بیرون است و در رابطهای بین ایندو شکل میگیرد. #فلسفه و #جامعه_شناسی و حتی #عرفان نیز در این رابطه بین نظر و تفکر در خلوت و عمل در جهان بیرونی شکل میگیرند. تفکر و تامل درباره امور در خلوت، امر بیاهمیتی نیست و اثرش را در جهان بیرونی خواهد گذاشت.
هایدگر برای شرح شکلگیری این #حقیقت میان خلوت و جهان، مفهوم زیست جهان را مطرح میکند. همهی ما در این جهان زندگی میکنیم و حقیقت، امری بینالاذهانی است و با تجربه جمعی تک تک ما کامل میشود.
🔅هایدگر رستگاری را امری جمعی و در مواجهه با خطرات و واقعیتهای بیرونی معنا میکند. ساختهشدن و تکامل، در درگیری و مواجهه با مشکلات انجام میشود. هر قدر جهانی که با آن تعامل میکنیم، امور پیچیدهتر میشوند و نیل به رستگاری دشوارتر میشود. نحوه مواجهه ما خانواده، دوستان، محیط بیرونی، حیوانات و گیاهان، تکلیف و دغدغه ما را عمیق تر میکند و موجب تکاملمان میشوند. توجه و پاسداری از این امور بیرونی است که جهان و جامعه ما را عادلانهتر و آزادتر میسازد.
🔅از دیدگاه #کیرکهگور، آزادی و عدالت در مواجهه #انسان با ساحت نامتناهی جهان معنا مییابد که ساحت #ایمان و عقیده به خداست. البته کرکهگور این امور را فردی میداند و معتقد است که جمع، افراد را بیحیا میکند. اما در اندیشهی #سارتر، عدالت و آزادی اموری جمعی هستند و در رابطه با بیرون و افراد دیگر معنا مییابند. همین جمعی بودن این امور، هماهنگی و تناسب خاصی میطلبد و رسیدن به عدالت و آزادی و توافق روی آنها را دشوار میکند.
🔅سارتر از کارل #مارکس متأثر است و معتقد است، نظام #سرمایهداری موجب از خود بیگانگی و آگاهیزدایی از انسان میشود.
از منظر مادی، ما با این جهان به عنوان امری حاضر مواجه هستیم و آزادی و عدالت در مواجهه با آن معنا مییابد. از منظر الهی نیز همهی ما در محضر #خدا هستیم و این امور، با در نظر گرفتن آن اهمیت مییابند.
🔅هایدگر فارغ از بودن در محظر خدا و جهان، خودِ امر بودن و وجود داشتن را دارای اهمیت میداند. همه ما در بودن و حضور در این جهان، برابریم و این بودن، مهمترین دارایی ماست.
ما با تغییر و تکامل روایت و تفسیرمان از این جهان، میتوانیم برای تغییر و اصلاح آن قدم برداریم. درک و شهود درونی ما از واقعیتهای بیرونی، تصمیم و عمل ما را شکل میدهند و تغییر این درک و خوانش از امور، یکی از عوامل اصلی دگرگونی جهان است.
✅ @Shariati_Group
.
Telegram
.
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
مجموعه سخنرانیهای سمینار شریعتی: دیروز، امروز، فردا
مجموعهی ششم/ پانل ۵/ شریعتی و فلسفهی سیاسی
مدیر پانل: علیرضا رجایی
۱/ محمود درگاهی
۲/ محمدجواد غلامرضا کاشی
۳/ حاتم قادری
۴/ مرتضی کاظمیان
➖
#شریعتی_دیروز_امروز_فردا
#سیامین_یادمان
#فلسفه_سیاسی
#سیاست
🆔 @Shariati_SCF
مجموعهی ششم/ پانل ۵/ شریعتی و فلسفهی سیاسی
مدیر پانل: علیرضا رجایی
۱/ محمود درگاهی
۲/ محمدجواد غلامرضا کاشی
۳/ حاتم قادری
۴/ مرتضی کاظمیان
➖
#شریعتی_دیروز_امروز_فردا
#سیامین_یادمان
#فلسفه_سیاسی
#سیاست
🆔 @Shariati_SCF
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 | دکتر #بیژن_عبدالکریمی، استاد #فلسفه و دانشیار گروه #فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر #هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی به فرهنگ و علوم انسانی است. در این کلیپ، نظرات او درباره تحولات اجتماعی #ایران و بیتاریخی نسل امروز را از زبان ایشان دنبال میکنیم.
✅ @Shariati_Group
✅ @Shariati_Group
📕 نشست نقد و بررسی «غروب زیست جهان ایرانی»
#معرفی_کتاب
به تازگی #کتاب جدید #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه و پژوهشگر با عنوان «غروب زیست جهان ایرانی» توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است و حالا به بهانه انتشار این کتاب قرار است نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره این اثر برگزار شود. در این همنشینی علاوه بر مؤلف اثر افرادی چون #شهریار_زرشناس، #سیدجواد_میری، بهمن اکبری و مهدی نساجی حضور دارند و درباره موضوع کتاب گفتگو خواهند کرد.
🔅نشست نامبرده روز دوشنبه نهم مرداد ماه ساعت ۱۷ در مجموعه فرهنگان واقع در خیابان فرشته، خیابان فیاضی، بعد از چناران پلاک ۵۰ برگزار میشود.
✅ @Shariati_Group
#معرفی_کتاب
به تازگی #کتاب جدید #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه و پژوهشگر با عنوان «غروب زیست جهان ایرانی» توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است و حالا به بهانه انتشار این کتاب قرار است نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره این اثر برگزار شود. در این همنشینی علاوه بر مؤلف اثر افرادی چون #شهریار_زرشناس، #سیدجواد_میری، بهمن اکبری و مهدی نساجی حضور دارند و درباره موضوع کتاب گفتگو خواهند کرد.
🔅نشست نامبرده روز دوشنبه نهم مرداد ماه ساعت ۱۷ در مجموعه فرهنگان واقع در خیابان فرشته، خیابان فیاضی، بعد از چناران پلاک ۵۰ برگزار میشود.
✅ @Shariati_Group
⭕️ چرایی اهمیت توحید در جوامع بشری
🔅چرا #توحید در زندگی بشر این همه اهمیت دارد؟ من از نظر فلسفی روی آن بحث نمیکنم، برای اینکه اولاً متخصص #فلسفه نیستم و ثانیاً بحث دیگری میخواهم بکنم، برای اینکه بحث فلسفیاش غالباً شده است و بیش و کم اطلاع دارید. از لحاظ کلامی دربارهاش نمیخواهم بحث بکنم برای اینکه کلام بلد نیستم. فقط از لحاظ رشته کار خودم بحث میکنم و آن این است که #توحید و #شرک، این دو فکر ـ در #تاریخ بشر، در زندگی ملتها، در زندگی اجتماعات، در تمدنها و فرهنگهای انسانی هر کدام چه نقشی داشته است؟
🔅همان طوری که عرض کردم امکان ندارد ارزش اجتماعی و نقش تاریخی توحید را بفهمیم، مگر اینکه ضدش یعنی شرک را بفهمیم و وقتی که شرک را فهمیدیم خود به خود توحید، ابعاد #جامعهشناسی و نقش تاریخی آن در زندگی بشر کاملاً هویدا و مشخص میشود.
🔅اصولاً در مطالعهای که روی تاریخ، روی تمدنها و روی جامعهها میکردم مسئلهای را متوجه شدم، مسئلهای خیلی ساده و خیلی معمولی است که همه شما متوجه آن هستید و آن این است که در تاریخ و جامعه شناسی که در همهی جامعهها بیش و کم شناخته شدهاند، همۀ تمدنها شناخته شدهاند، حتی #انسان ابتدایی که اول دسته جمعی شروع کرده به زندگی (بسیار ساده شبیه به حیوان یا شبیه به انسان)- شناخته شده، همهی تاریخها، بدون شک و همۀ جامعه شناسان مادی یا غیر مادی، مذهبی یا ضد مذهبی، بدون استثناء ـ به این اصل معتقد شدند که در تاریخ بشر هیچ جامعهای نیست که #دین نداشته باشد. بنابراین در روی زمین جامعهای که انسان در آن زندگی بکند اما همراه آن #مذهب نباشد نیست.
🔅از اینجا چه نتیجه گرفته میشود؟ نتیجهای که گرفته میشود خیلی مهم است و آن این است که پس پیغمبران ما از #ابراهیم تا پیغمبر #اسلام و پیش از ابراهیم نیامدهاند تا بشر را متدین بکنند؛ برای اینکه بشر به فطرت خودش متدین است. نتیجهای که گرفته میشود این است که این پیغمبران نیامدهاند در جامعههای انسانی احساس مذهبی ایجاد کنند؛ زیرا هر پیغمبری در هر جامعهای که مبعوث شده، در جامعهای مذهبی مبعوث شده است ـ آن جامعه مذهبی بوده و مذهب داشته است. بنابراین نتیجه گرفته میشود که هیچ کدام از این پیغمبران بزرگ ما که میشناسیم، نیامدهاند تا #خدا پرستی را در جامعهها تبلیغ کنند، چون همه جامعه ها بدون هیچ شک، پیش از #بعثت پیغمبرانی که ما میشناسیم خدا پرست بودهاند. پس آمدهاند چه کار بکنند؟
🔅آمدهاند فقط یک کار بکنند و نه هیچ کار دیگر ... و هر کار دیگری هم که کردهاند برای تحقق همان کار اولیه است و آن اینکه «توحید» را جانشین شرک کنند.
🔅شرک یعنی چه؟
شرک برخلاف آنچه که ما تصور میکنیم لامذهبی نیست، مذهب است. برخلاف آنچه که فکر میکنیم، مشرک دیندار است، معتقد است و پرستنده و عابد است. مشرک کسی است که در #چین وقتی که بتهایشان را که روی ارابههای بزرگ از معبد بیرون میآوردند زنان و مردان، زیباترین دختران و پسران خودشان را نذر میکردند که در پای #بت سر ببرند و این خون، #خون متبرکی میشد که در دعاها و نذرها و مراسم مذهبی مصرف میشد و از آن شراب متبرک ساخته میشد. این شرک است؟ این بی دینی است؟ قربانی در برابر بت و برای بت در جاهلیت همین #عرب وجود داشته. قربانی چی؟ قربانی انسان نه قربانی گوسفند؛ بسیار نذر میکردند که اگر من مثلاً چند تا پسر داشتم، پسر اولم را قربانی میکنم برای بتم؛ نذر میکرده که بت، او را پسردار بکند و به ازای این پاداشی که بتش و معبودش به او میدهد اولین پسر را در برابرش ذبح کند.
🔅میبینیم مقام مذهبی اینها از ماها که موحدیم خیلی محکمتر است! پس چرا این همه تکیه میشود به سوزاندن و از بین بردن و ریشهکن کردن شرک؟ بنابراین توحید در برابر شرک، دین در برابر بی دینی نیست، مذهب در برابر لامذهبی نیست، پرستش خدا دربرابر عدم وجود خدا نیست.
🔅نه تنها پیغمبران ما نیامدهاند تا پرستش خدا را جانشین عدم پرستش بکنند، بلکه اینها آمدهاند تا پرستش را تخفیف بدهند؛ یعنی همه جا جامعهها بیشتر از پیغمبران ما خدا پرست بودند! برای اینکه اینها میگفتند «یکی بپرستید» و آنها صد تا میپرستیدند!
🔅اینها نیامدند خدا پرستی را ایجاد کنند، یعنی پرستش معبود ایجاد بکنند، برای اینکه انسانها همواره از #توتم گرفته، از مهره گرد و قرمز رنگ و خوشرنگ گرفته به اسم فتی شیسم، از روح جدش گرفته به اسم آنیمیسم، از اشیاء طبیعی گرفته، از ستارهها گرفته، از بعضی درختها گرفته، از ربالانواع گرفته، از یک تکه سنگ گرفته، همهٔ اینها را میپرستیده است و مجسمه میساخته و پرستش میکرده و تمام مدت عمرش را در راه آنها فداکاری میکرده، بلکه خون خودش را به سادگی میداده.
✅ @Shariati_Group
🔅چرا #توحید در زندگی بشر این همه اهمیت دارد؟ من از نظر فلسفی روی آن بحث نمیکنم، برای اینکه اولاً متخصص #فلسفه نیستم و ثانیاً بحث دیگری میخواهم بکنم، برای اینکه بحث فلسفیاش غالباً شده است و بیش و کم اطلاع دارید. از لحاظ کلامی دربارهاش نمیخواهم بحث بکنم برای اینکه کلام بلد نیستم. فقط از لحاظ رشته کار خودم بحث میکنم و آن این است که #توحید و #شرک، این دو فکر ـ در #تاریخ بشر، در زندگی ملتها، در زندگی اجتماعات، در تمدنها و فرهنگهای انسانی هر کدام چه نقشی داشته است؟
🔅همان طوری که عرض کردم امکان ندارد ارزش اجتماعی و نقش تاریخی توحید را بفهمیم، مگر اینکه ضدش یعنی شرک را بفهمیم و وقتی که شرک را فهمیدیم خود به خود توحید، ابعاد #جامعهشناسی و نقش تاریخی آن در زندگی بشر کاملاً هویدا و مشخص میشود.
🔅اصولاً در مطالعهای که روی تاریخ، روی تمدنها و روی جامعهها میکردم مسئلهای را متوجه شدم، مسئلهای خیلی ساده و خیلی معمولی است که همه شما متوجه آن هستید و آن این است که در تاریخ و جامعه شناسی که در همهی جامعهها بیش و کم شناخته شدهاند، همۀ تمدنها شناخته شدهاند، حتی #انسان ابتدایی که اول دسته جمعی شروع کرده به زندگی (بسیار ساده شبیه به حیوان یا شبیه به انسان)- شناخته شده، همهی تاریخها، بدون شک و همۀ جامعه شناسان مادی یا غیر مادی، مذهبی یا ضد مذهبی، بدون استثناء ـ به این اصل معتقد شدند که در تاریخ بشر هیچ جامعهای نیست که #دین نداشته باشد. بنابراین در روی زمین جامعهای که انسان در آن زندگی بکند اما همراه آن #مذهب نباشد نیست.
🔅از اینجا چه نتیجه گرفته میشود؟ نتیجهای که گرفته میشود خیلی مهم است و آن این است که پس پیغمبران ما از #ابراهیم تا پیغمبر #اسلام و پیش از ابراهیم نیامدهاند تا بشر را متدین بکنند؛ برای اینکه بشر به فطرت خودش متدین است. نتیجهای که گرفته میشود این است که این پیغمبران نیامدهاند در جامعههای انسانی احساس مذهبی ایجاد کنند؛ زیرا هر پیغمبری در هر جامعهای که مبعوث شده، در جامعهای مذهبی مبعوث شده است ـ آن جامعه مذهبی بوده و مذهب داشته است. بنابراین نتیجه گرفته میشود که هیچ کدام از این پیغمبران بزرگ ما که میشناسیم، نیامدهاند تا #خدا پرستی را در جامعهها تبلیغ کنند، چون همه جامعه ها بدون هیچ شک، پیش از #بعثت پیغمبرانی که ما میشناسیم خدا پرست بودهاند. پس آمدهاند چه کار بکنند؟
🔅آمدهاند فقط یک کار بکنند و نه هیچ کار دیگر ... و هر کار دیگری هم که کردهاند برای تحقق همان کار اولیه است و آن اینکه «توحید» را جانشین شرک کنند.
🔅شرک یعنی چه؟
شرک برخلاف آنچه که ما تصور میکنیم لامذهبی نیست، مذهب است. برخلاف آنچه که فکر میکنیم، مشرک دیندار است، معتقد است و پرستنده و عابد است. مشرک کسی است که در #چین وقتی که بتهایشان را که روی ارابههای بزرگ از معبد بیرون میآوردند زنان و مردان، زیباترین دختران و پسران خودشان را نذر میکردند که در پای #بت سر ببرند و این خون، #خون متبرکی میشد که در دعاها و نذرها و مراسم مذهبی مصرف میشد و از آن شراب متبرک ساخته میشد. این شرک است؟ این بی دینی است؟ قربانی در برابر بت و برای بت در جاهلیت همین #عرب وجود داشته. قربانی چی؟ قربانی انسان نه قربانی گوسفند؛ بسیار نذر میکردند که اگر من مثلاً چند تا پسر داشتم، پسر اولم را قربانی میکنم برای بتم؛ نذر میکرده که بت، او را پسردار بکند و به ازای این پاداشی که بتش و معبودش به او میدهد اولین پسر را در برابرش ذبح کند.
🔅میبینیم مقام مذهبی اینها از ماها که موحدیم خیلی محکمتر است! پس چرا این همه تکیه میشود به سوزاندن و از بین بردن و ریشهکن کردن شرک؟ بنابراین توحید در برابر شرک، دین در برابر بی دینی نیست، مذهب در برابر لامذهبی نیست، پرستش خدا دربرابر عدم وجود خدا نیست.
🔅نه تنها پیغمبران ما نیامدهاند تا پرستش خدا را جانشین عدم پرستش بکنند، بلکه اینها آمدهاند تا پرستش را تخفیف بدهند؛ یعنی همه جا جامعهها بیشتر از پیغمبران ما خدا پرست بودند! برای اینکه اینها میگفتند «یکی بپرستید» و آنها صد تا میپرستیدند!
🔅اینها نیامدند خدا پرستی را ایجاد کنند، یعنی پرستش معبود ایجاد بکنند، برای اینکه انسانها همواره از #توتم گرفته، از مهره گرد و قرمز رنگ و خوشرنگ گرفته به اسم فتی شیسم، از روح جدش گرفته به اسم آنیمیسم، از اشیاء طبیعی گرفته، از ستارهها گرفته، از بعضی درختها گرفته، از ربالانواع گرفته، از یک تکه سنگ گرفته، همهٔ اینها را میپرستیده است و مجسمه میساخته و پرستش میکرده و تمام مدت عمرش را در راه آنها فداکاری میکرده، بلکه خون خودش را به سادگی میداده.
✅ @Shariati_Group