⭕️ اصلاح جامعه اسلامی، ابوذر میخواهد...
″... #ابوذر میدانست که اگر خاموش باشد فریب، #استثمار و ذلت نیز توجیه میشود، برای #مردم توجیه میشود. لااقل من فریاد کنم تا مردم بدانند که دچار چه سرنوشتیاند، تا اشرافیت را و ذلت را و #بت پرستی را در جامهی زیبا و نوین #توحید لااقل بشناسند. این بود که رسالتش را انجام داد.
یک روز شنید که عبدالرحمن بن عوف، رئیس مجلس شورایی که با یک حیله #علی را کنار زد و از خلافت محروم کرد و #عثمان را به جانشینی و به خلافت #پیغمبر برنشاند ـ این رئیس مجلس شورا، که #عمر انتخابش کرده بود و حق وتو در انتخابات را به او داده بود، و بزرگترین حق را بر عثمان داشت ـ مرده است و ثروت عبدالرحمن بن عوف را به مسجد آوردهاند، آنقدر کوه شده و تپه شده که بین عثمان و مردم مسلمانی که به #مسجد آمده بودند حائل شده و عثمان بر منبر پیغمبر گفته است که #خدا بیامرزد عبدالرحمن بن عوف را که خوب زندگی کرد و پاک! ، و اکنون که مرد این همه ثروت نیز بر جای گذاشت و کعب الاحبار - روحانی ذلیلی که امروز جزء بهترین و نزدیکترین مفتیان عثمان در کنار تخت خلافت پیغمبر است ، گفته است: راست گفتی ای امیرالمؤمنین..!
ابوذر میشنود. تنها، هیچ یاوری ندارد. بلال در گوشهای از شام خاموش شده است و هیچ گونه راهی نمیبیند، علی در یک ضرورت و حساسیتی به سر میبرد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای #اسلام به جایی نمیرسد. اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده به زر و گروهی خاموش مانده به #مصلحت یا به حقیقت و گروهی، به هرحال راه فراری در تنهایی [یافتهاند]، و بدون توجه به سرنوشت مردم و اسلام، راه دیگران را برای به دست آوردن #بهشت، از طریق ریاضت و عبادت و گوشه نشینی انتخاب کردهاند.
ابوذر پیر، تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان میرود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کردهاند ـ اما استخوان شتری را در کوچه میبیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را بر میدارد، به شتاب وارد کاخ عثمان میشود، بیتردید و بیدرنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد میزندای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند میگویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین میکنی؟
عثمان میگوید: ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد، بر او حرجی نیست؟
ابوذر میگوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که #زکات را ندادهاند، مال کسانی است که گنج مینهند، ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله میکند. و کعب الاحبار میگوید: که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال #دین و #دولت در #مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست! ، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد.
ابوذر خشمگین میشود، استخوان شتر را برمیدارد، به طرف کعب حمله میکند:
ای #یهودی زاده، تو میخواهی دین ما را به ما بیاموزی؟ کعب الاحبار پشت سر عثمان پنهان میشود (همان طور که اشاره کردم این تثلیث همیشه هست. اینجا عبدالرحمن، مظهر #زر و عثمان مظهر #زور و کعب الاحبار #مذهب انحرافیِ شرکآلود #تزویر، هر سه پی در پی پشت سر هم و در برابرش ابوذر، تنها، مهاجم) مردی که رائد به او گفته بود که:
«از #حق نترس، بگو، ولو تلخ باشد...»
و رسول خدا گفت: « [مردی که] تنها زندگی میکند، تنها میمیرد و فردا تنها برانگیخته میشود. هم در قیام قیامت، هم در قیام هر عصری...» ″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳/ ابوذر
″... #ابوذر میدانست که اگر خاموش باشد فریب، #استثمار و ذلت نیز توجیه میشود، برای #مردم توجیه میشود. لااقل من فریاد کنم تا مردم بدانند که دچار چه سرنوشتیاند، تا اشرافیت را و ذلت را و #بت پرستی را در جامهی زیبا و نوین #توحید لااقل بشناسند. این بود که رسالتش را انجام داد.
یک روز شنید که عبدالرحمن بن عوف، رئیس مجلس شورایی که با یک حیله #علی را کنار زد و از خلافت محروم کرد و #عثمان را به جانشینی و به خلافت #پیغمبر برنشاند ـ این رئیس مجلس شورا، که #عمر انتخابش کرده بود و حق وتو در انتخابات را به او داده بود، و بزرگترین حق را بر عثمان داشت ـ مرده است و ثروت عبدالرحمن بن عوف را به مسجد آوردهاند، آنقدر کوه شده و تپه شده که بین عثمان و مردم مسلمانی که به #مسجد آمده بودند حائل شده و عثمان بر منبر پیغمبر گفته است که #خدا بیامرزد عبدالرحمن بن عوف را که خوب زندگی کرد و پاک! ، و اکنون که مرد این همه ثروت نیز بر جای گذاشت و کعب الاحبار - روحانی ذلیلی که امروز جزء بهترین و نزدیکترین مفتیان عثمان در کنار تخت خلافت پیغمبر است ، گفته است: راست گفتی ای امیرالمؤمنین..!
ابوذر میشنود. تنها، هیچ یاوری ندارد. بلال در گوشهای از شام خاموش شده است و هیچ گونه راهی نمیبیند، علی در یک ضرورت و حساسیتی به سر میبرد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای #اسلام به جایی نمیرسد. اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده به زر و گروهی خاموش مانده به #مصلحت یا به حقیقت و گروهی، به هرحال راه فراری در تنهایی [یافتهاند]، و بدون توجه به سرنوشت مردم و اسلام، راه دیگران را برای به دست آوردن #بهشت، از طریق ریاضت و عبادت و گوشه نشینی انتخاب کردهاند.
ابوذر پیر، تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان میرود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کردهاند ـ اما استخوان شتری را در کوچه میبیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را بر میدارد، به شتاب وارد کاخ عثمان میشود، بیتردید و بیدرنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد میزندای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند میگویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین میکنی؟
عثمان میگوید: ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد، بر او حرجی نیست؟
ابوذر میگوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که #زکات را ندادهاند، مال کسانی است که گنج مینهند، ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله میکند. و کعب الاحبار میگوید: که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال #دین و #دولت در #مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست! ، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد.
ابوذر خشمگین میشود، استخوان شتر را برمیدارد، به طرف کعب حمله میکند:
ای #یهودی زاده، تو میخواهی دین ما را به ما بیاموزی؟ کعب الاحبار پشت سر عثمان پنهان میشود (همان طور که اشاره کردم این تثلیث همیشه هست. اینجا عبدالرحمن، مظهر #زر و عثمان مظهر #زور و کعب الاحبار #مذهب انحرافیِ شرکآلود #تزویر، هر سه پی در پی پشت سر هم و در برابرش ابوذر، تنها، مهاجم) مردی که رائد به او گفته بود که:
«از #حق نترس، بگو، ولو تلخ باشد...»
و رسول خدا گفت: « [مردی که] تنها زندگی میکند، تنها میمیرد و فردا تنها برانگیخته میشود. هم در قیام قیامت، هم در قیام هر عصری...» ″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳/ ابوذر
Telegram
.
🔷 چهار ویژگی سوسیالیسم از نظر شریعتی
🔸۱- توحیدی - دقیقترین صفتی که میتوان با الهام از آرای #شریعتی برای #سوسیالیسم او برگزید، صفت «توحیدی» است. از دیدگاه او فقط جهاننگری توحیدی با سوسیالیسم سازگاریِ تام دارد، و دیگر جهاننگریها، بهویژه جهاننگری مادی_ دیالکتیکی مطلقاّ فاقد این سازگاریاند. #توحید در جهان هستی، توحید در جهان اجتماعی را توجیه میکند.
🔹صفت سوسیالیسمِ شریعتی توحیدی است، نه معنوی، نه اخلاقی و نه حتی عرفانی... زیرا توحید، #معنویت و #اخلاق و #عرفان را به تنهایی در خود دارد و بهویژه پشتوانه فلسفی_ اعتقادی قدرتمندی برای تحقق توحید اجتماعی است که در هیچ یک از این سه مفهوم به تنهایی چنین پشتوانهای وجود ندارد.
🔸۲- برآمده از #قرآن و #سنت. گاه سوسیالیسم و #دین در اندیشهی او بهگونهای تحلیل میشود که گویی این دو، دو جزیرهای جدا و مستقل از یکدیگرند و فقط با راهی یا پلی باریک به هم متصل میشوند، و البته گاهی هم متصل نمیشوند. در حالیکه سوسیالیسم و دین (سوسیالیسم و دینی که او باور داشت) در اندیشهی او درهمآمیخته و تفکیک ناپذیرند. سوسیالیسم او ریشه در قرآن(قسط) و سنت #پیامبر (میثاق مدینه) دارد و اساساً با #ادبیات و گفتمان دینی توجیه، تفسیر و تبیین میشود. او معتقد است پیامبران ابراهیمی، همگی مبشران و مبارزان راستین راه #عدالت و #آزادی در همهی ساحتها بودهاند. بنابراین تا آنجا که بحث از سوسیالیسم شریعتی در میان است، نمیتوان سوسیالیسم او را جدا از گفتمان دینی تحلیل کرد و در نهایت این دو را بهطور مکانیکی به هم متصل نمود.
🔹۳- مقید به #دموکراسی. از نظر #علی_شریعتی دو مفهوم سوسیالیسم ( #برابری) و دموکراسی( #شورا) همچون عدالت ( #قسط) و آزادی( #فلاح) درهم تنیدهاند به گونهای که نمیتوان تقدم و تأخر ارزشی و وجودی برایشان قائل شد. او سوسیالیسم و دموکراسی را مقید به یکدیگر میداند و معتقد است تحقق راستین یکی بدون دیگری ممکن نیست. تز «عرفان، برابری و آزادی» هم بیانگر این پیوستگی است. بنابراین میتوان گفت شریعتی به #سوسیالیسم_دموکراتیک_توحیدی معتقد است که در آن هر سه مفهوم مکمل یکدیگرند. #تاریخ نشان داده که تحقق جداگانه هر یک از این سه مفهوم میتواند به فاجعه بینجامد. حکومتهای بهظاهر سوسیالیستیِ #استالین و #مائو (انسان قالبی) ، نظامهای دموکراتیک #سرمایهداری غربی (انسان قلابی) و حکومتهای بنیادگرای داعشی و طالبانی (انسان قالبی و هم قلابی) از مصادیق آن بهشمار میروند...
🔸۴- فلسفهی زندگی . زمانی که چرایی و چگونگی و هدفِ زندگی، سوسیالیسم یا برابری شود، آرمان دین _ که پیامبران برای آن قیام کردند_ تحقق خواهد یافت. البته چنین وضعیتی بسیار آرمانی است! و در دورترین چشمانـداز تاریخی قرار دارد. اما برای اینکه "جهتگیری سوسیالیستی" #فلسفه و هدف زندگی شود، لازم است برابری از طریق جِـد و جهـد فراوان در بیرون از #انسان علیه تثلیث #زر و #زور و #تزویر و هم در درون انسان علیه ترس و نفع و جهل بهتدریج پیش رود. در مبارزهی درونی برای ریشهکن کردن این سه مانع بزرگ درونی، تحقق سوسیالیسم #ایمان میتواند نقشی اساسی ایفا کند. ایمان، که چشم گشودن به گوهر قدسی درون آدمی است و اتصال او را با #امر_قدسی برقرار میکند، در سرزدن "انسان خودآگاه سوسیالیستی" استعداد فراوانی دارد، زیرا ایمان که شریعتی در پارهای موارد از آن به #عرفان تعبیر میکند_ "جان برابریخواه" میسازد تا آدمی را در مسیر تحقق سوسیالیسم بهمثابه "فلسفـه زندگـی" یاری رساند.
✍ #امیر_رضایی
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati40
🔸۱- توحیدی - دقیقترین صفتی که میتوان با الهام از آرای #شریعتی برای #سوسیالیسم او برگزید، صفت «توحیدی» است. از دیدگاه او فقط جهاننگری توحیدی با سوسیالیسم سازگاریِ تام دارد، و دیگر جهاننگریها، بهویژه جهاننگری مادی_ دیالکتیکی مطلقاّ فاقد این سازگاریاند. #توحید در جهان هستی، توحید در جهان اجتماعی را توجیه میکند.
🔹صفت سوسیالیسمِ شریعتی توحیدی است، نه معنوی، نه اخلاقی و نه حتی عرفانی... زیرا توحید، #معنویت و #اخلاق و #عرفان را به تنهایی در خود دارد و بهویژه پشتوانه فلسفی_ اعتقادی قدرتمندی برای تحقق توحید اجتماعی است که در هیچ یک از این سه مفهوم به تنهایی چنین پشتوانهای وجود ندارد.
🔸۲- برآمده از #قرآن و #سنت. گاه سوسیالیسم و #دین در اندیشهی او بهگونهای تحلیل میشود که گویی این دو، دو جزیرهای جدا و مستقل از یکدیگرند و فقط با راهی یا پلی باریک به هم متصل میشوند، و البته گاهی هم متصل نمیشوند. در حالیکه سوسیالیسم و دین (سوسیالیسم و دینی که او باور داشت) در اندیشهی او درهمآمیخته و تفکیک ناپذیرند. سوسیالیسم او ریشه در قرآن(قسط) و سنت #پیامبر (میثاق مدینه) دارد و اساساً با #ادبیات و گفتمان دینی توجیه، تفسیر و تبیین میشود. او معتقد است پیامبران ابراهیمی، همگی مبشران و مبارزان راستین راه #عدالت و #آزادی در همهی ساحتها بودهاند. بنابراین تا آنجا که بحث از سوسیالیسم شریعتی در میان است، نمیتوان سوسیالیسم او را جدا از گفتمان دینی تحلیل کرد و در نهایت این دو را بهطور مکانیکی به هم متصل نمود.
🔹۳- مقید به #دموکراسی. از نظر #علی_شریعتی دو مفهوم سوسیالیسم ( #برابری) و دموکراسی( #شورا) همچون عدالت ( #قسط) و آزادی( #فلاح) درهم تنیدهاند به گونهای که نمیتوان تقدم و تأخر ارزشی و وجودی برایشان قائل شد. او سوسیالیسم و دموکراسی را مقید به یکدیگر میداند و معتقد است تحقق راستین یکی بدون دیگری ممکن نیست. تز «عرفان، برابری و آزادی» هم بیانگر این پیوستگی است. بنابراین میتوان گفت شریعتی به #سوسیالیسم_دموکراتیک_توحیدی معتقد است که در آن هر سه مفهوم مکمل یکدیگرند. #تاریخ نشان داده که تحقق جداگانه هر یک از این سه مفهوم میتواند به فاجعه بینجامد. حکومتهای بهظاهر سوسیالیستیِ #استالین و #مائو (انسان قالبی) ، نظامهای دموکراتیک #سرمایهداری غربی (انسان قلابی) و حکومتهای بنیادگرای داعشی و طالبانی (انسان قالبی و هم قلابی) از مصادیق آن بهشمار میروند...
🔸۴- فلسفهی زندگی . زمانی که چرایی و چگونگی و هدفِ زندگی، سوسیالیسم یا برابری شود، آرمان دین _ که پیامبران برای آن قیام کردند_ تحقق خواهد یافت. البته چنین وضعیتی بسیار آرمانی است! و در دورترین چشمانـداز تاریخی قرار دارد. اما برای اینکه "جهتگیری سوسیالیستی" #فلسفه و هدف زندگی شود، لازم است برابری از طریق جِـد و جهـد فراوان در بیرون از #انسان علیه تثلیث #زر و #زور و #تزویر و هم در درون انسان علیه ترس و نفع و جهل بهتدریج پیش رود. در مبارزهی درونی برای ریشهکن کردن این سه مانع بزرگ درونی، تحقق سوسیالیسم #ایمان میتواند نقشی اساسی ایفا کند. ایمان، که چشم گشودن به گوهر قدسی درون آدمی است و اتصال او را با #امر_قدسی برقرار میکند، در سرزدن "انسان خودآگاه سوسیالیستی" استعداد فراوانی دارد، زیرا ایمان که شریعتی در پارهای موارد از آن به #عرفان تعبیر میکند_ "جان برابریخواه" میسازد تا آدمی را در مسیر تحقق سوسیالیسم بهمثابه "فلسفـه زندگـی" یاری رساند.
✍ #امیر_رضایی
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati40
Telegram
.
💠 شریعتی و مواجههی با هستی
🔅دکتر #علی_شریعتی تنها نظریهپرداز و مروج چپ مذهبی در #ایران نیست، اما عده زیادی او را مروج این پارادایم فکری میشناسند. از همین منظر به دوستدارانش بایستی تأکید نمود در این میراثِ گذار، متوقف نشوند و گامی فراپیش نهند و با سفرهایی در این نحله، به بررسی تحلیلی انتقادی، نه برخورد شیفتهوار و مقلدانه، به عرصهها و آموزههای جدید وارد شوند!
🔅پیدا کردن افکار بنیادی در اندیشه #شریعتی سخت است ولی بنظر نگارنده “تودههای اجتماع” و “مردم”، اندیشهی محوری و دغدغه بنیادی اندیشه شریعتی است. او #انسان را در جمع میبیند، در جامعه و #مردم، این دغدغه اصلی اوست. به بیانی دیگر او دغدغه معنا و حرکت و دغدغه معنا و تغییر را در سر می پروراند. یعنی هم بدنبال تفسیر پدیدهها، هستی و انسان و جامعه است و هم بدنبال تغییر آنها است.
🔅اگر هستی را به مثابه یک متن در نظر بگیریم، هستی شناسی هم میتواند رویکردی هرمونوتیکی و تأویلی داشته باشد و بنظر میرسد که شریعتی بدینگونه با هستی برخورد میکرد. از نظر او در تعیین هستی، هیچکدام از شاخههای آگاهی و دانش بشر نمیتوانند حرف دقیق و نهایی را بزنند. یعنی نه #فلسفه عقلی، نه دانش بشری، نه علم نمیتواند به تعیین نهایی هستی بپردازد. با همین قرینه سازی میتوان به این نتیجه رسید که رویکرد شریعتی در هستی شناسی نوعی رویکرد ماوراء فلسفی و ماوراء علمی است. با این مضمون که هم ملاحضات و هم دانستههای اندیشه و فلسفهی نوین نظری را لحاظ میکرد اما ضمن بهرهگیری از آنها عبور میکرد و به تبعیین ویژه خود با الهام از #مذهب میپرداخت. بنابرین هستی شناسی او نه نقلی شهودی و نه صرفاً علمی عقلی است. شریعتی در عین حال که از دانش بشر بهره میگیرد؛ در نهایت رویکرد او تأویلی و هرمونوتیکی است.
🔅با آنکه او دغدغههای اکثراً فلسفی نداشت اما بندرت هستی شناسی را فنومنولوژی تعبیر میکرد. او با تکیه بر فنومنولوژی یا پدیدارشناسی، نکات و اصولی را مطرح مینمود. با این تلقی که ما نمیتوانیم به ذات واقعیت و هستی دسترسی پیدا کنیم، به بود نمیتوانیم برسیم، بلکه نمودهایی از هستی را در مییابیم. شریعتی در هستی شناسیاش از فنومنولوژی وام و کمک میگیرد و میگوید در این جهان ذاتی وجود دارد و این ذات برای ما دست نایافتنی است. شریعتی تأکید میکند که هستی شناسی، نمودشناسی و نوعی فنومنولوژی است. او میگوید:
” بهترین و انقلابیترین کار این است که ذهنیت خویش را از این مرزبندیها نجات دهیم و در عین حال با یک نگاه عظیم و توحیدی به هستی و انسان بنگریم و در همان حال که مرز بین فیزیک و متافیزیک را از بین میبریم، مرز میان نیاز انسانی را به #عشق و #نان از میان برداریم.”
🔅یکی از دیدگاههای دیگر شریعتی بحث جهتداری و معناداری هستی است. او معتقد است تمام اجزای هستی دارای شعوری پیش برنده هستند. یعنی هستی یک لش مرده نیست. او هستی ماقبل انسان را فاقد شعور میداند. او بیشتر در مجموع، معنا و جهتداری و غایتمندی هستی را در رابطه با کارکردی که برای انسان دارد در نظر میگیرد.
🔅علی شریعتی قائل به ارتباط بین هستی شناسی و هستی اجتماعی است. یعنی معتقد است #جهانبینی و #هستی_شناسی ما با زندگی عینی و مادی مرتبط است. او میگوید زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر در جهان بینیاش اثر میگذارد و ما گاهی عکس برگردان زندگی واقعیمان را در جهان بینیمان میبینیم. در این رابطه بحث جامعه شناسی #شرک و #توحید یکی از معروفترین آثار شریعتی است. او میگوید:
“جهان بینی تأویل میشود به جامعه بینی”. یعنی دقیقاً ما تاثیر جامعه را در جهان بینیمان میبینیم. و همان روابط که در نظام اجتماعی، سیاسی، طبقاتی یا نژاد پرستانه حاکم بین انسانها وجود دارد، در بین خدایان نیز همین رابطه برقرار است. یعنی داستان زندگی زمینی انسانها در جهان بینیشان بازتولید شده است. به عبارت دیگر نظامهای حاکم یا طبقات حاکم برای اینکه نظم موجود را ابدی، مقدس و غیرقابل تغییر جلوه دهند سیمای مشابه جامعه را به آسمان برده یک جهانبینی نژادی - طبقاتی با تبعیضات مختلف در جهان ساخته و به انسانها نیز گفتهاند همان گونه که این روابط در بین خدایان وجود دارد باید در بین آدمیان نیز این روابط حاکم باشد. نازیسم و فاشیسم بر فلسفههایی استوار بود که از دیدگاه شریعتی این فلسفهها همان نقش شرک را در دنیای امروز ایفا میکرد. در اینجاست که شریعتی به نوعی آگاهی کاذب و نوعی #تزویر و #استحمار معتقد است.
✍ عباد عموزاد
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
🔅دکتر #علی_شریعتی تنها نظریهپرداز و مروج چپ مذهبی در #ایران نیست، اما عده زیادی او را مروج این پارادایم فکری میشناسند. از همین منظر به دوستدارانش بایستی تأکید نمود در این میراثِ گذار، متوقف نشوند و گامی فراپیش نهند و با سفرهایی در این نحله، به بررسی تحلیلی انتقادی، نه برخورد شیفتهوار و مقلدانه، به عرصهها و آموزههای جدید وارد شوند!
🔅پیدا کردن افکار بنیادی در اندیشه #شریعتی سخت است ولی بنظر نگارنده “تودههای اجتماع” و “مردم”، اندیشهی محوری و دغدغه بنیادی اندیشه شریعتی است. او #انسان را در جمع میبیند، در جامعه و #مردم، این دغدغه اصلی اوست. به بیانی دیگر او دغدغه معنا و حرکت و دغدغه معنا و تغییر را در سر می پروراند. یعنی هم بدنبال تفسیر پدیدهها، هستی و انسان و جامعه است و هم بدنبال تغییر آنها است.
🔅اگر هستی را به مثابه یک متن در نظر بگیریم، هستی شناسی هم میتواند رویکردی هرمونوتیکی و تأویلی داشته باشد و بنظر میرسد که شریعتی بدینگونه با هستی برخورد میکرد. از نظر او در تعیین هستی، هیچکدام از شاخههای آگاهی و دانش بشر نمیتوانند حرف دقیق و نهایی را بزنند. یعنی نه #فلسفه عقلی، نه دانش بشری، نه علم نمیتواند به تعیین نهایی هستی بپردازد. با همین قرینه سازی میتوان به این نتیجه رسید که رویکرد شریعتی در هستی شناسی نوعی رویکرد ماوراء فلسفی و ماوراء علمی است. با این مضمون که هم ملاحضات و هم دانستههای اندیشه و فلسفهی نوین نظری را لحاظ میکرد اما ضمن بهرهگیری از آنها عبور میکرد و به تبعیین ویژه خود با الهام از #مذهب میپرداخت. بنابرین هستی شناسی او نه نقلی شهودی و نه صرفاً علمی عقلی است. شریعتی در عین حال که از دانش بشر بهره میگیرد؛ در نهایت رویکرد او تأویلی و هرمونوتیکی است.
🔅با آنکه او دغدغههای اکثراً فلسفی نداشت اما بندرت هستی شناسی را فنومنولوژی تعبیر میکرد. او با تکیه بر فنومنولوژی یا پدیدارشناسی، نکات و اصولی را مطرح مینمود. با این تلقی که ما نمیتوانیم به ذات واقعیت و هستی دسترسی پیدا کنیم، به بود نمیتوانیم برسیم، بلکه نمودهایی از هستی را در مییابیم. شریعتی در هستی شناسیاش از فنومنولوژی وام و کمک میگیرد و میگوید در این جهان ذاتی وجود دارد و این ذات برای ما دست نایافتنی است. شریعتی تأکید میکند که هستی شناسی، نمودشناسی و نوعی فنومنولوژی است. او میگوید:
” بهترین و انقلابیترین کار این است که ذهنیت خویش را از این مرزبندیها نجات دهیم و در عین حال با یک نگاه عظیم و توحیدی به هستی و انسان بنگریم و در همان حال که مرز بین فیزیک و متافیزیک را از بین میبریم، مرز میان نیاز انسانی را به #عشق و #نان از میان برداریم.”
🔅یکی از دیدگاههای دیگر شریعتی بحث جهتداری و معناداری هستی است. او معتقد است تمام اجزای هستی دارای شعوری پیش برنده هستند. یعنی هستی یک لش مرده نیست. او هستی ماقبل انسان را فاقد شعور میداند. او بیشتر در مجموع، معنا و جهتداری و غایتمندی هستی را در رابطه با کارکردی که برای انسان دارد در نظر میگیرد.
🔅علی شریعتی قائل به ارتباط بین هستی شناسی و هستی اجتماعی است. یعنی معتقد است #جهانبینی و #هستی_شناسی ما با زندگی عینی و مادی مرتبط است. او میگوید زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر در جهان بینیاش اثر میگذارد و ما گاهی عکس برگردان زندگی واقعیمان را در جهان بینیمان میبینیم. در این رابطه بحث جامعه شناسی #شرک و #توحید یکی از معروفترین آثار شریعتی است. او میگوید:
“جهان بینی تأویل میشود به جامعه بینی”. یعنی دقیقاً ما تاثیر جامعه را در جهان بینیمان میبینیم. و همان روابط که در نظام اجتماعی، سیاسی، طبقاتی یا نژاد پرستانه حاکم بین انسانها وجود دارد، در بین خدایان نیز همین رابطه برقرار است. یعنی داستان زندگی زمینی انسانها در جهان بینیشان بازتولید شده است. به عبارت دیگر نظامهای حاکم یا طبقات حاکم برای اینکه نظم موجود را ابدی، مقدس و غیرقابل تغییر جلوه دهند سیمای مشابه جامعه را به آسمان برده یک جهانبینی نژادی - طبقاتی با تبعیضات مختلف در جهان ساخته و به انسانها نیز گفتهاند همان گونه که این روابط در بین خدایان وجود دارد باید در بین آدمیان نیز این روابط حاکم باشد. نازیسم و فاشیسم بر فلسفههایی استوار بود که از دیدگاه شریعتی این فلسفهها همان نقش شرک را در دنیای امروز ایفا میکرد. در اینجاست که شریعتی به نوعی آگاهی کاذب و نوعی #تزویر و #استحمار معتقد است.
✍ عباد عموزاد
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل
Telegram
.