"... «زندگیِ برادرانه» در یک جامعه، جز بر اساسِ یک «زندگیِ برابرانه» محال است، چه، نمیتوان در درونِ اقتصادی، که رنجِ اکثریت، برای اقلیتی گنج میسازد، و بنیادِ آن بر رقابت و بهرهکشی و افزونطلبیِ جنونآمیز و حرص استوار است، و انسانها را به دو قطبِ متخاصمِ گنجور و رنجور تقسیم میکند، و طبقهای به وسیلهی طبقهای دیگر #استثمار و استخدام میشود، و زندگیای میسازد، که در آن، بنیآدم، همچون کرکسانِ حریص، بر مرداری ریختهاند، و "این مر آن را همی کشد مخلب، وآن مر این را همی زند منقار"، با پند و اندرز و آیه و روایت، "اخلاق" ساخت.
برادریِ دینی، وحدتِ ملی، و یگانگیِ انسانی، در نظامِ طبقاتی و اقتصادِ استثماری و مالکیتِ فردی، مضامینِ ادبی و فلسفیای است، که فقط به کارِ سخنرانی و شعر میآید و موضوعِ انشاء! توحیدِ الهی، در جامعهای که بر شرکِ طبقاتی استوار است، لفظی است که تنها به کارِ "نفاق" میآید..."
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص ۴۸۱
🔅 پ.ن:
✍ #رضا_علیجانی: #شریعتی با نگاهی واقع گرایانه به محال بودنِ این امر رسیده است. #دریدا چند سال پس از فروپاشیِ شوروی گفته بود: هم اکنون روحِ تمدنِ ما به شبحِ #مارکس نیازمند است. او در حالی که گرایشِ چپ نداشت و آدمی میانه رو بود، هنگامی که فروپاشیِ بلوکِ شرق را مشاهده کرد و ترس و هراسی را که از آن به وجود آمده بود از بین رفته دید، و وقتی وحشیگریِ سرمایهداریِ مدرن را مشاهده کرد گفت: ما، جامعهٔ ما، و زمانِ ما به شبحِ مارکس نیاز دارد.
البته چون ما از حداقلِ آزادیها محروم هستیم، این دغدغهها در ذهنِ ما به وجود نمیآید. نسلِ جدید و جوان ما به این میاندیشد که دست از گلوی آنان بردارند و قدری آزادی به آنها بدهند تا بتوانند نفس بکشند.
✅ @Shariati_Group
برادریِ دینی، وحدتِ ملی، و یگانگیِ انسانی، در نظامِ طبقاتی و اقتصادِ استثماری و مالکیتِ فردی، مضامینِ ادبی و فلسفیای است، که فقط به کارِ سخنرانی و شعر میآید و موضوعِ انشاء! توحیدِ الهی، در جامعهای که بر شرکِ طبقاتی استوار است، لفظی است که تنها به کارِ "نفاق" میآید..."
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص ۴۸۱
🔅 پ.ن:
✍ #رضا_علیجانی: #شریعتی با نگاهی واقع گرایانه به محال بودنِ این امر رسیده است. #دریدا چند سال پس از فروپاشیِ شوروی گفته بود: هم اکنون روحِ تمدنِ ما به شبحِ #مارکس نیازمند است. او در حالی که گرایشِ چپ نداشت و آدمی میانه رو بود، هنگامی که فروپاشیِ بلوکِ شرق را مشاهده کرد و ترس و هراسی را که از آن به وجود آمده بود از بین رفته دید، و وقتی وحشیگریِ سرمایهداریِ مدرن را مشاهده کرد گفت: ما، جامعهٔ ما، و زمانِ ما به شبحِ مارکس نیاز دارد.
البته چون ما از حداقلِ آزادیها محروم هستیم، این دغدغهها در ذهنِ ما به وجود نمیآید. نسلِ جدید و جوان ما به این میاندیشد که دست از گلوی آنان بردارند و قدری آزادی به آنها بدهند تا بتوانند نفس بکشند.
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
🔰 نقدی بر سخن دکتر سروش درباره دکتر شریعتی؛ از ایدئولوژی تا معرفت
آنچه مرا به نوشتن این مختصر واداشت سخن دکتر #سروش در باره دکتر #شریعتی بود که نقل به مضمون گفته بود «راه شریعتی راه #ایدئولوژی بود و من آن را برای آینده مفید نمیدانم و باید راه #معرفت را جایگزین آن کرد.»
معنی ایدئولوژی از نظر لغوی همانند مشابهات آن چون بیولوژی، فیزیولوژی و جیولوژی و امثال آن به شناخت آن موضوع بر میگردد و اینجا ایدئولوژی یعنی شناخت ایده و فکر یا به تعبیر بهتر نوع نگاه و تفکر. اما از نظر اصطلاحی، معنی آن کمی تغییر کرده است و به ویژه از زمان #مارکس و سپس نقادان آن جنبهی منفی به خود گرفته و آن نوعی انحراف در فکر و عقیده است. در ویکیپدیا آمده است که ایدئولوژی:
۱. نوعی اندیشهٔ انحرافیِ کاذب و غیرواقعی است. برای مثال، «آگاهیِ» انسانها که در جامعهٔ #سرمایهداری سوژه شمرده میشوند. این تعبیر که از نظر شناختشناسی منفی است، مشخصاً از سوی مارکس و انگلس عنوان شده است. به بیان دیگر، بنا به این تعبیر، ایدئولوژی نوعی آگاهی کاذب و غیرواقعی است که انسانها بر اساس آن عمل میکنند و خود نمیدانند که این #آگاهی دروغین است. در حقیقت آنان اینگونه میاندیشند که آگاهند در حالیکه آگاهی آنان توسط سرمایهداران به آنان بهطور ناخودآگاه تزریق شده است و انسانها خود از آن بیخبرند.
۲. مجموعهای است از ایدهها، نظرات، اعتقادات و نگرشها: مانند #جهانبینی یک طبقه یا گروه اجتماعی.
این تعبیر از نظر اجتماعی نسبی است. این دیدگاه بیشتر در نظریههای پسا مارکسی نظیر مارکسیسم هگلی ِ گئورگ لوکاچ و نقد کارل مانهایم بر پیشداوریهای ماتریالیسم تاریخی حضور دارد.
۳. یک نظام فکری کم و بیش آگاهانه است. این تعبیری محدود از ایدئولوژی است که دو مورد بالا را زیر پوشش میگیرد. این تعبیر تا دههی ۱۹۶۰ میلادی برداشت غالب از مقوله ایدئولوژی در بحثهای فلسفی و سیاسی بود.
در این تعریف، ایدئولوژی نظامی است از باورها که قسمتی از آن به صورت آگاهانه توسط فرد انتخاب میشود و قسمتی از آن به صورت ناخودآگاه در اجتماع توسط فرد کسب میشود.
✍ #غلامرضا_فدایی
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعهی ادامه مطلب:
yun.ir/c27i04
آنچه مرا به نوشتن این مختصر واداشت سخن دکتر #سروش در باره دکتر #شریعتی بود که نقل به مضمون گفته بود «راه شریعتی راه #ایدئولوژی بود و من آن را برای آینده مفید نمیدانم و باید راه #معرفت را جایگزین آن کرد.»
معنی ایدئولوژی از نظر لغوی همانند مشابهات آن چون بیولوژی، فیزیولوژی و جیولوژی و امثال آن به شناخت آن موضوع بر میگردد و اینجا ایدئولوژی یعنی شناخت ایده و فکر یا به تعبیر بهتر نوع نگاه و تفکر. اما از نظر اصطلاحی، معنی آن کمی تغییر کرده است و به ویژه از زمان #مارکس و سپس نقادان آن جنبهی منفی به خود گرفته و آن نوعی انحراف در فکر و عقیده است. در ویکیپدیا آمده است که ایدئولوژی:
۱. نوعی اندیشهٔ انحرافیِ کاذب و غیرواقعی است. برای مثال، «آگاهیِ» انسانها که در جامعهٔ #سرمایهداری سوژه شمرده میشوند. این تعبیر که از نظر شناختشناسی منفی است، مشخصاً از سوی مارکس و انگلس عنوان شده است. به بیان دیگر، بنا به این تعبیر، ایدئولوژی نوعی آگاهی کاذب و غیرواقعی است که انسانها بر اساس آن عمل میکنند و خود نمیدانند که این #آگاهی دروغین است. در حقیقت آنان اینگونه میاندیشند که آگاهند در حالیکه آگاهی آنان توسط سرمایهداران به آنان بهطور ناخودآگاه تزریق شده است و انسانها خود از آن بیخبرند.
۲. مجموعهای است از ایدهها، نظرات، اعتقادات و نگرشها: مانند #جهانبینی یک طبقه یا گروه اجتماعی.
این تعبیر از نظر اجتماعی نسبی است. این دیدگاه بیشتر در نظریههای پسا مارکسی نظیر مارکسیسم هگلی ِ گئورگ لوکاچ و نقد کارل مانهایم بر پیشداوریهای ماتریالیسم تاریخی حضور دارد.
۳. یک نظام فکری کم و بیش آگاهانه است. این تعبیری محدود از ایدئولوژی است که دو مورد بالا را زیر پوشش میگیرد. این تعبیر تا دههی ۱۹۶۰ میلادی برداشت غالب از مقوله ایدئولوژی در بحثهای فلسفی و سیاسی بود.
در این تعریف، ایدئولوژی نظامی است از باورها که قسمتی از آن به صورت آگاهانه توسط فرد انتخاب میشود و قسمتی از آن به صورت ناخودآگاه در اجتماع توسط فرد کسب میشود.
✍ #غلامرضا_فدایی
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعهی ادامه مطلب:
yun.ir/c27i04
یون | yun.ir
کوتاه کننده لینک
سرویس کوتاه کننده لینک با قابلیت انتخاب آدرس دلخواه برای لینک کوتاه شده و همچنین رمز عبور جهت مشاهده، ارائه خدمات متنوع دیگری از قبیل ایجاد لینک لیست و کوتاه کردن متن و ایجاد نظر سنجی آنلاین علاوه بر قابلیت کوتاه کردن لینک در این وبسایت فراهم آمده است
🔴 شناخت چهار نوع "پفیوزیسم" در آرای شریعتی / پاسخ به یک پرسش
🔸سؤال: سلام و عرض ادب
خیلی خوشحال میشم نظر دکتر #محدثی رو در مورد سخن یکی از اساتید #فلسفه بدونم👇
🔹«اعتراف میکنم شرمندهام که کتابهای این دو نفر را در روزگار نوجوانی خواندهام:
#علی_شریعتی - #عبدالکریم_سروش
#سقراط میگفت: دشمن فیلسوف، "شعبدهباز کلمات" است: rhetorician.
ما برای "فکر کردن" نیازمند "سمومزدایی" از "زبان" هستیم.
و «این دو نفر» مخاطبان را به هیجان میآورند تا از فکر کردن بازمانند..!
#شریعتی که خوب مخالف حقیقیاش را شناخته بود که عربده میکشید:
"فیلسوفان پفیوزهای #تاریخ هستند".
🔸پاسخ دکتر محدثی: سلام و عرض احترام!
سخنانی است از سر نفرت و خشم و فاقد هر گونه استدلال...
نویسنده توجه ندارد که بین #فیلسوف و #فلسفه باید فرق گذاشت. #پوپر هم در ابتدای کتاب جامعهی باز و دشمناناش به فیلسوفان تاخته و در مورد فیلسوفان گفته: «خردمندان در خدمت خودکامگان» (پوپر، جامعهی باز و دشمنانش، ترجمهی علیاصغر مهاجر).
#مارکس هم گفته فیلسوفان اهل تفسیر بودهاند، نه اهل تغییر. دربارهی پوپر چه بگوییم؟
اما، هیجان نیز میتواند ممد اندیشیدن و حتا فلسفهورزی باشد و حتماً فیلسوف نیز به نوعی از هیجان نیازمند است. هر هیجانی ضد اندیشیدن نیست. #انسان بدون هیجان انسان مرده یا ربات است.
باید ببینیم آثار این استاد فلسفه بیشتر مردم را به اندیشیدن واداشته یا آثار #شریعتی و #سروش.
این را هم اضافه کنم که «پفیوزیسم» یکی از مقولات فکریِ نظریهپردازیِ اجتماعیِ شریعتی بود و او از چهار نوع «پفیوزیسم» سخن گفته است:
۱. پفیوزیسم دینی
۲. پفیوزیسم عرفانی
۳. پفیوزیسم ادبی
۴. پفیوزیسم فلسفی
و متأسفانه فقط نوع چهارم پفیوزیسم به خاطر جملهی «فیلسوفان پفیوزان تاریخاند» (نقل به مضمون) در آرای او شناخته شده است و از سه نوع دیگر غفلت شده است! منبع اصلی برای مطالعهی آرای علی شریعتی دربارهی انواع «پفیوزیسم» کتاب «با مخاطبهای آشنا» (مجموعهی آثار ۱) او است و علاقهمندان برای مطالعهی این بحث، میتوانند به آنجا مراجعه کنند.
البته، من شخصاً اینگونه تعابیر شریعتی را نمیپسندم و آن را حاوی نوعی خشونت کلامی میدانم و ترجیح میدهم تعبیر خنثا و غیرخشونتآمیز و غیر باردارِ گرایش یا تفکر عملگریزانه را بهکار ببرم. اگرچه مردان عمل و نظریهپردازان اجتماعی اغلب از تعابیر هنجارین و باردار بهره میگیرند و #کارل_مارکس یکی از سرآمدان بهکارگیری اینگونه تعابیر بود. شدت حملات او به مخالفان فکریاش شگفتانگیز است.
اما با گرایش عمل محورانهی شریعتی کاملاً همدل هستم و این سخنان شریعتی را کاملاً با مبانیِ فکری و فلسفیِ او همساز میدانم و چنین سخنانی را سخنانی از سر هیجان صرف تلقی نمیکنم.
درود!
✍️ #حسن_محدثی گیلوایی
۴ آذر ۱۴۰۰
✅ @Shariati_Group
🆔 @NewHasanMohaddesi
🔸سؤال: سلام و عرض ادب
خیلی خوشحال میشم نظر دکتر #محدثی رو در مورد سخن یکی از اساتید #فلسفه بدونم👇
🔹«اعتراف میکنم شرمندهام که کتابهای این دو نفر را در روزگار نوجوانی خواندهام:
#علی_شریعتی - #عبدالکریم_سروش
#سقراط میگفت: دشمن فیلسوف، "شعبدهباز کلمات" است: rhetorician.
ما برای "فکر کردن" نیازمند "سمومزدایی" از "زبان" هستیم.
و «این دو نفر» مخاطبان را به هیجان میآورند تا از فکر کردن بازمانند..!
#شریعتی که خوب مخالف حقیقیاش را شناخته بود که عربده میکشید:
"فیلسوفان پفیوزهای #تاریخ هستند".
🔸پاسخ دکتر محدثی: سلام و عرض احترام!
سخنانی است از سر نفرت و خشم و فاقد هر گونه استدلال...
نویسنده توجه ندارد که بین #فیلسوف و #فلسفه باید فرق گذاشت. #پوپر هم در ابتدای کتاب جامعهی باز و دشمناناش به فیلسوفان تاخته و در مورد فیلسوفان گفته: «خردمندان در خدمت خودکامگان» (پوپر، جامعهی باز و دشمنانش، ترجمهی علیاصغر مهاجر).
#مارکس هم گفته فیلسوفان اهل تفسیر بودهاند، نه اهل تغییر. دربارهی پوپر چه بگوییم؟
اما، هیجان نیز میتواند ممد اندیشیدن و حتا فلسفهورزی باشد و حتماً فیلسوف نیز به نوعی از هیجان نیازمند است. هر هیجانی ضد اندیشیدن نیست. #انسان بدون هیجان انسان مرده یا ربات است.
باید ببینیم آثار این استاد فلسفه بیشتر مردم را به اندیشیدن واداشته یا آثار #شریعتی و #سروش.
این را هم اضافه کنم که «پفیوزیسم» یکی از مقولات فکریِ نظریهپردازیِ اجتماعیِ شریعتی بود و او از چهار نوع «پفیوزیسم» سخن گفته است:
۱. پفیوزیسم دینی
۲. پفیوزیسم عرفانی
۳. پفیوزیسم ادبی
۴. پفیوزیسم فلسفی
و متأسفانه فقط نوع چهارم پفیوزیسم به خاطر جملهی «فیلسوفان پفیوزان تاریخاند» (نقل به مضمون) در آرای او شناخته شده است و از سه نوع دیگر غفلت شده است! منبع اصلی برای مطالعهی آرای علی شریعتی دربارهی انواع «پفیوزیسم» کتاب «با مخاطبهای آشنا» (مجموعهی آثار ۱) او است و علاقهمندان برای مطالعهی این بحث، میتوانند به آنجا مراجعه کنند.
البته، من شخصاً اینگونه تعابیر شریعتی را نمیپسندم و آن را حاوی نوعی خشونت کلامی میدانم و ترجیح میدهم تعبیر خنثا و غیرخشونتآمیز و غیر باردارِ گرایش یا تفکر عملگریزانه را بهکار ببرم. اگرچه مردان عمل و نظریهپردازان اجتماعی اغلب از تعابیر هنجارین و باردار بهره میگیرند و #کارل_مارکس یکی از سرآمدان بهکارگیری اینگونه تعابیر بود. شدت حملات او به مخالفان فکریاش شگفتانگیز است.
اما با گرایش عمل محورانهی شریعتی کاملاً همدل هستم و این سخنان شریعتی را کاملاً با مبانیِ فکری و فلسفیِ او همساز میدانم و چنین سخنانی را سخنانی از سر هیجان صرف تلقی نمیکنم.
درود!
✍️ #حسن_محدثی گیلوایی
۴ آذر ۱۴۰۰
✅ @Shariati_Group
🆔 @NewHasanMohaddesi
″... اگر #مارکس، که مذهب را در چهره #پاپ #کاتولیک میشناسد و نقش #مذهب را در جامعه، همان نقش کلیسا در قرون وسطی میگیرد و به همین اندازه از تاریخِ مذهب، آگاه است که تنها نیروی مذهب حاکم را در #تاریخ میبیند و در نتیجه، #موسی را در قدرتِ #خاخام و اَحبار و #صهیونیسم میبیند و مکتب #عیسی را در نظام کلیسا و #اسلام #محمد را در #قدرت سلسلهی خلفاء و #تشیع_علوی را در سلطنتِ صفوی و...
ما، با تکرار این احکام، نه تنها یک #سوسیالیست نخواهیم شد و یک روشنفکرِ مسئول #حقیقت پرست نخواهیم بود (بلکه) به صورتِ خوارترین مقلدین چشم و گوش بسته و با خود بیگانهای نزول خواهیم کرد که در برابرِ مرجع تقلید خویش، نه تنها قدرت تشخیص و حقِ قضاوت و #استقلال #رای خود را پاک باختهایم، بلکه، شناختهای مسلم خویش را انکار و واقعیت عینی را مسخ و حتی چشم و گوش و علم و فهمِ خود را نفی و طرد میکنیم و تکذیب مینماییم...″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۲/ مذهب علیه مذهب
✅ @Shariati_Group
ما، با تکرار این احکام، نه تنها یک #سوسیالیست نخواهیم شد و یک روشنفکرِ مسئول #حقیقت پرست نخواهیم بود (بلکه) به صورتِ خوارترین مقلدین چشم و گوش بسته و با خود بیگانهای نزول خواهیم کرد که در برابرِ مرجع تقلید خویش، نه تنها قدرت تشخیص و حقِ قضاوت و #استقلال #رای خود را پاک باختهایم، بلکه، شناختهای مسلم خویش را انکار و واقعیت عینی را مسخ و حتی چشم و گوش و علم و فهمِ خود را نفی و طرد میکنیم و تکذیب مینماییم...″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۲/ مذهب علیه مذهب
✅ @Shariati_Group
⭕️ آیا دوگانه ایجاد شده به نام اسلام در برابر غرب باطل است
✍ #حمید_دباشی ، #جامعهشناس و استاد ادبیات تطبیقی و مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا، نویسنده #کتاب پایان دو توهم است. دباشی مشاور فیلمهایی، چون قلمرو بهشت اثر ریدلی اسکات نیز بوده است. نوشتار زیر از جمله مقالهی اوست که در نشریه میدلایست آی منتشر شد.
🔅نکبت بارترین تقسیمبندی دوگانهای که خوانش ما از #تاریخ جهان را از ظهور #اسلام تا امروز گرفتار کرده، انشعاب خیالی قائل شدن بین دو مفهوم "اسلام" و "غرب" است.
🔅درست مانند هر دوگانه بررسی نشده دیگر از جمله سیاه و سفید، #مرد و #زن و خیر و شر تمایز وجودی فرض شده بین اسلام و غرب نیز نیاز به توجهی انتقادی دارد.
🔅این ایده مطرح میشود که اسلام بد و غرب خوب است. مسلمانان "هندی" و غربیها "کابوی" هستند؛ اسلام "تاریک" و غرب "سفید" است. اسلام "مرتجع" و غرب "مترقی" است.
🔅برخی ناظران تمام تلاش خود را میکنند تا ثابت نمایند که "غرب" در مورد "اسلام" اشتباه کرده است. با این وجود، اسلام و غرب به عنوان دو حقیقت متمایز و دو واقعیت رقیب وجودی و تقریبا مقدر شده علیه یکدیگر قرار میگیرند. متفکران ارتجاعی میخواهند این تمایز را تشدید کنند درحالی که مترقیها و لیبرالها میخواهند از شدت تنش بکاهند. با این وجود، همان گونه که "رودیارد کیپلینگ" نویسنده میگوید: "اوه، شرق شرق و غرب غرب است و این دو هرگز به هم نخواهند رسید".
🔅من در پی آن نبودم که بین "اسلام و غرب" بهبودی رابطه ایجاد کنم، بلکه تلاش کردم این دوگانه توهم آمیز را که یک محصول فرعی جامد #مدرنیته غربی (یا آن چه غربیهای روشنگری میخوانند و سایر نقاط جهان را به عنوان تاریکترین فصلهای #استعمار غارتگرانه خود میشناسند) به طور کامل از بین ببرم.
🔅تمثیل "غرب" که ریشه در #فلسفه تاریخ هگلی تک خطی و عمیقاً با رویکرد نژادی دارد از ریشهها و شرایط مدیترانهای، آسیایی و آفریقایی خود کاملا آگاه است. به همین خاطر بیرون انداختن آن بخش قدرتمند تاریخ از خاطرات سرکوب شدهاش همگی در گرو چسبیدن به توهم "غرب" هستند.
🔅بحث من در اینجا این نیست که اسلام و غرب واقعا دوست یکدیگر هستند و نه دشمن. این که اسلام و غرب با یکدیگر مهربان بودهاند و نه دشمن یکدیگر و پس از آن نتیجهگیری کنم که بنابراین، ما باید به سمت یک اروپایی سفید پوست مهربان مانند "چارلز سوم" پادشاه تازه بریتانیا که نسبت به مسلمانان بسیار مهربان بوده جذب شویم.
ادعای من این است که کلیت این دو انگاری قائل شدن میان اسلام و غرب نادرست و ناقص است و یک دوگانه ساخته و پرداخته استعماری است مانند دوگانههایی، چون سفید پوست و سیاه پوست، ارباب و برده و مرد و زن که ما باید یکبار برای همیشه بر آن غلبه کنیم و آن را از بین ببریم.
🔅ادعای من این است که با رهایی جهان از این دوگانه سازی کاذب و جعلی کل شکاف تمدنی تصور شده بین این دو جهان کیهانی که به طور متناقضی درهم تنیدگی آن را تعریف کرده پر خواهد شد.
🔅این شکاف ایجاد شده به ندرت ربطی به تجربیات زیسته مسلمانان یا افراد متنوع و در حال تغییر در جوامعی دارد که توسط #اسطوره "غرب" در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. بنابراین، پیشنهاد من آن است که مفهوم "غرب" را به عنوان یک کالای ایدئولوژیک و شعار تمدنی قلمداد کنیم که در دوران روشنگری #اروپا ابداع شد و به عنوان کانونی برای ظهور مدرنیته #سرمایهداری جهانی شده عمل کرد.
🔅بنابراین، من تلقی مارکسیستی از #دین به عنوان "افیون مردم" و برداشت فرویدی از دین به عنوان یک "توهم" را امری وارونه و علیه آن نظریه پردازان میدانم و معتقدم که #مارکس و #فروید هر دو در حال نظریه پردازی همان مفهوم "غرب" که پیشتر ذکر شد بودهاند و به همان خاطر در توهمات خود فکر میکردند که مقوله #مذهب را نظریه پردازی میکنند.
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل این نوشتار
✍ #حمید_دباشی ، #جامعهشناس و استاد ادبیات تطبیقی و مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا، نویسنده #کتاب پایان دو توهم است. دباشی مشاور فیلمهایی، چون قلمرو بهشت اثر ریدلی اسکات نیز بوده است. نوشتار زیر از جمله مقالهی اوست که در نشریه میدلایست آی منتشر شد.
🔅نکبت بارترین تقسیمبندی دوگانهای که خوانش ما از #تاریخ جهان را از ظهور #اسلام تا امروز گرفتار کرده، انشعاب خیالی قائل شدن بین دو مفهوم "اسلام" و "غرب" است.
🔅درست مانند هر دوگانه بررسی نشده دیگر از جمله سیاه و سفید، #مرد و #زن و خیر و شر تمایز وجودی فرض شده بین اسلام و غرب نیز نیاز به توجهی انتقادی دارد.
🔅این ایده مطرح میشود که اسلام بد و غرب خوب است. مسلمانان "هندی" و غربیها "کابوی" هستند؛ اسلام "تاریک" و غرب "سفید" است. اسلام "مرتجع" و غرب "مترقی" است.
🔅برخی ناظران تمام تلاش خود را میکنند تا ثابت نمایند که "غرب" در مورد "اسلام" اشتباه کرده است. با این وجود، اسلام و غرب به عنوان دو حقیقت متمایز و دو واقعیت رقیب وجودی و تقریبا مقدر شده علیه یکدیگر قرار میگیرند. متفکران ارتجاعی میخواهند این تمایز را تشدید کنند درحالی که مترقیها و لیبرالها میخواهند از شدت تنش بکاهند. با این وجود، همان گونه که "رودیارد کیپلینگ" نویسنده میگوید: "اوه، شرق شرق و غرب غرب است و این دو هرگز به هم نخواهند رسید".
🔅من در پی آن نبودم که بین "اسلام و غرب" بهبودی رابطه ایجاد کنم، بلکه تلاش کردم این دوگانه توهم آمیز را که یک محصول فرعی جامد #مدرنیته غربی (یا آن چه غربیهای روشنگری میخوانند و سایر نقاط جهان را به عنوان تاریکترین فصلهای #استعمار غارتگرانه خود میشناسند) به طور کامل از بین ببرم.
🔅تمثیل "غرب" که ریشه در #فلسفه تاریخ هگلی تک خطی و عمیقاً با رویکرد نژادی دارد از ریشهها و شرایط مدیترانهای، آسیایی و آفریقایی خود کاملا آگاه است. به همین خاطر بیرون انداختن آن بخش قدرتمند تاریخ از خاطرات سرکوب شدهاش همگی در گرو چسبیدن به توهم "غرب" هستند.
🔅بحث من در اینجا این نیست که اسلام و غرب واقعا دوست یکدیگر هستند و نه دشمن. این که اسلام و غرب با یکدیگر مهربان بودهاند و نه دشمن یکدیگر و پس از آن نتیجهگیری کنم که بنابراین، ما باید به سمت یک اروپایی سفید پوست مهربان مانند "چارلز سوم" پادشاه تازه بریتانیا که نسبت به مسلمانان بسیار مهربان بوده جذب شویم.
ادعای من این است که کلیت این دو انگاری قائل شدن میان اسلام و غرب نادرست و ناقص است و یک دوگانه ساخته و پرداخته استعماری است مانند دوگانههایی، چون سفید پوست و سیاه پوست، ارباب و برده و مرد و زن که ما باید یکبار برای همیشه بر آن غلبه کنیم و آن را از بین ببریم.
🔅ادعای من این است که با رهایی جهان از این دوگانه سازی کاذب و جعلی کل شکاف تمدنی تصور شده بین این دو جهان کیهانی که به طور متناقضی درهم تنیدگی آن را تعریف کرده پر خواهد شد.
🔅این شکاف ایجاد شده به ندرت ربطی به تجربیات زیسته مسلمانان یا افراد متنوع و در حال تغییر در جوامعی دارد که توسط #اسطوره "غرب" در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. بنابراین، پیشنهاد من آن است که مفهوم "غرب" را به عنوان یک کالای ایدئولوژیک و شعار تمدنی قلمداد کنیم که در دوران روشنگری #اروپا ابداع شد و به عنوان کانونی برای ظهور مدرنیته #سرمایهداری جهانی شده عمل کرد.
🔅بنابراین، من تلقی مارکسیستی از #دین به عنوان "افیون مردم" و برداشت فرویدی از دین به عنوان یک "توهم" را امری وارونه و علیه آن نظریه پردازان میدانم و معتقدم که #مارکس و #فروید هر دو در حال نظریه پردازی همان مفهوم "غرب" که پیشتر ذکر شد بودهاند و به همان خاطر در توهمات خود فکر میکردند که مقوله #مذهب را نظریه پردازی میکنند.
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه متن کامل این نوشتار
Fararu
اسلام در برابر غرب؛ دوگانه ایجاد شدهای که باطل است
شکاف کاذب بین اسلام و غرب ارتباط چندانی با تجربیات زیسته مسلمانان در طول تاریخ ندارد. با رهایی جهان از این دوگانه سازی کاذب و جعلی، کل شکاف تمدنی تصور شده بین این دو جهان کیهانی پر خواهد شد. دوگانه سازی اسلام و غرب ناشی از توهم است.
"... علیای که نمیشناسیم، با رستمی که نمیشناسیم، تنها اختلافشان، در اسم است، چنان که، قرآنی را که نمیخوانیم، با اوستایی که نمیفهمیم، یکی است، و هر دو، با همهی کتابهایی که ننوشتهاند، برابر است!
هر ارزشی، پس از «شناختن» و «فهمیدن» قرار دارد، و این است که، چنان که بارها گفتهام:
عشقِ #علی، هیچ دردی را دوا نمیکند، آن چنان که میبینیم، عاشقیم، و بیمار! تنها شناختِ اوست که، میتواند، عاملِ بیداری و مردانگی و #عدالت_خواهی و #جهاد و #قدرت شود، و نیز، عشقی که، شناختِ او، در دلها، برمیافروزد.
و چنین است که، من، در سیمای آن جریدهکشِ سینهزنی، که #شیعه است، و علی را نمیشناسد، و آن مدعی پرافادهای که، #مارکسیست است، و #مارکس را نشناخته است، هر چه میجویم، و میسنجم، کمترین اختلافی نمییابم، زیرا، مارکسِ مجهول، با علی مجهول، کوچکترین تفاوتی ندارند. ..."
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۵ / آثار گوناگون
هر ارزشی، پس از «شناختن» و «فهمیدن» قرار دارد، و این است که، چنان که بارها گفتهام:
عشقِ #علی، هیچ دردی را دوا نمیکند، آن چنان که میبینیم، عاشقیم، و بیمار! تنها شناختِ اوست که، میتواند، عاملِ بیداری و مردانگی و #عدالت_خواهی و #جهاد و #قدرت شود، و نیز، عشقی که، شناختِ او، در دلها، برمیافروزد.
و چنین است که، من، در سیمای آن جریدهکشِ سینهزنی، که #شیعه است، و علی را نمیشناسد، و آن مدعی پرافادهای که، #مارکسیست است، و #مارکس را نشناخته است، هر چه میجویم، و میسنجم، کمترین اختلافی نمییابم، زیرا، مارکسِ مجهول، با علی مجهول، کوچکترین تفاوتی ندارند. ..."
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۳۵ / آثار گوناگون
Telegram
.
🔴 "برای عدالت..."
با حضور: دکتر محمود صوفیانی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
.
🔅بحث #آزادی و #عدالت در مواجهه ما با جهان بیرونی معنا مییابد و این مواجهه، به دو ساحت نظر و عمل تقسیم میشود. این تفکیک نظر و عمل، از دوره یونان باستان آغاز شده و از ابتدا مرسوم نبوده است.
نظر و عمل همبستگی و پیوستگی دارند. هم نظر به عمل جهت میدهد و هم عمل موجب تکامل ساحت نظر میشود.
🔅از دیدگاه #هایدگر، حقیقت امری میان خلوت و جهان بیرون است و در رابطهای بین ایندو شکل میگیرد. #فلسفه و #جامعه_شناسی و حتی #عرفان نیز در این رابطه بین نظر و تفکر در خلوت و عمل در جهان بیرونی شکل میگیرند. تفکر و تامل درباره امور در خلوت، امر بیاهمیتی نیست و اثرش را در جهان بیرونی خواهد گذاشت.
هایدگر برای شرح شکلگیری این #حقیقت میان خلوت و جهان، مفهوم زیست جهان را مطرح میکند. همهی ما در این جهان زندگی میکنیم و حقیقت، امری بینالاذهانی است و با تجربه جمعی تک تک ما کامل میشود.
🔅هایدگر رستگاری را امری جمعی و در مواجهه با خطرات و واقعیتهای بیرونی معنا میکند. ساختهشدن و تکامل، در درگیری و مواجهه با مشکلات انجام میشود. هر قدر جهانی که با آن تعامل میکنیم، امور پیچیدهتر میشوند و نیل به رستگاری دشوارتر میشود. نحوه مواجهه ما خانواده، دوستان، محیط بیرونی، حیوانات و گیاهان، تکلیف و دغدغه ما را عمیق تر میکند و موجب تکاملمان میشوند. توجه و پاسداری از این امور بیرونی است که جهان و جامعه ما را عادلانهتر و آزادتر میسازد.
🔅از دیدگاه #کیرکهگور، آزادی و عدالت در مواجهه #انسان با ساحت نامتناهی جهان معنا مییابد که ساحت #ایمان و عقیده به خداست. البته کرکهگور این امور را فردی میداند و معتقد است که جمع، افراد را بیحیا میکند. اما در اندیشهی #سارتر، عدالت و آزادی اموری جمعی هستند و در رابطه با بیرون و افراد دیگر معنا مییابند. همین جمعی بودن این امور، هماهنگی و تناسب خاصی میطلبد و رسیدن به عدالت و آزادی و توافق روی آنها را دشوار میکند.
🔅سارتر از کارل #مارکس متأثر است و معتقد است، نظام #سرمایهداری موجب از خود بیگانگی و آگاهیزدایی از انسان میشود.
از منظر مادی، ما با این جهان به عنوان امری حاضر مواجه هستیم و آزادی و عدالت در مواجهه با آن معنا مییابد. از منظر الهی نیز همهی ما در محضر #خدا هستیم و این امور، با در نظر گرفتن آن اهمیت مییابند.
🔅هایدگر فارغ از بودن در محظر خدا و جهان، خودِ امر بودن و وجود داشتن را دارای اهمیت میداند. همه ما در بودن و حضور در این جهان، برابریم و این بودن، مهمترین دارایی ماست.
ما با تغییر و تکامل روایت و تفسیرمان از این جهان، میتوانیم برای تغییر و اصلاح آن قدم برداریم. درک و شهود درونی ما از واقعیتهای بیرونی، تصمیم و عمل ما را شکل میدهند و تغییر این درک و خوانش از امور، یکی از عوامل اصلی دگرگونی جهان است.
✅ @Shariati_Group
.
با حضور: دکتر محمود صوفیانی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز
.
🔅بحث #آزادی و #عدالت در مواجهه ما با جهان بیرونی معنا مییابد و این مواجهه، به دو ساحت نظر و عمل تقسیم میشود. این تفکیک نظر و عمل، از دوره یونان باستان آغاز شده و از ابتدا مرسوم نبوده است.
نظر و عمل همبستگی و پیوستگی دارند. هم نظر به عمل جهت میدهد و هم عمل موجب تکامل ساحت نظر میشود.
🔅از دیدگاه #هایدگر، حقیقت امری میان خلوت و جهان بیرون است و در رابطهای بین ایندو شکل میگیرد. #فلسفه و #جامعه_شناسی و حتی #عرفان نیز در این رابطه بین نظر و تفکر در خلوت و عمل در جهان بیرونی شکل میگیرند. تفکر و تامل درباره امور در خلوت، امر بیاهمیتی نیست و اثرش را در جهان بیرونی خواهد گذاشت.
هایدگر برای شرح شکلگیری این #حقیقت میان خلوت و جهان، مفهوم زیست جهان را مطرح میکند. همهی ما در این جهان زندگی میکنیم و حقیقت، امری بینالاذهانی است و با تجربه جمعی تک تک ما کامل میشود.
🔅هایدگر رستگاری را امری جمعی و در مواجهه با خطرات و واقعیتهای بیرونی معنا میکند. ساختهشدن و تکامل، در درگیری و مواجهه با مشکلات انجام میشود. هر قدر جهانی که با آن تعامل میکنیم، امور پیچیدهتر میشوند و نیل به رستگاری دشوارتر میشود. نحوه مواجهه ما خانواده، دوستان، محیط بیرونی، حیوانات و گیاهان، تکلیف و دغدغه ما را عمیق تر میکند و موجب تکاملمان میشوند. توجه و پاسداری از این امور بیرونی است که جهان و جامعه ما را عادلانهتر و آزادتر میسازد.
🔅از دیدگاه #کیرکهگور، آزادی و عدالت در مواجهه #انسان با ساحت نامتناهی جهان معنا مییابد که ساحت #ایمان و عقیده به خداست. البته کرکهگور این امور را فردی میداند و معتقد است که جمع، افراد را بیحیا میکند. اما در اندیشهی #سارتر، عدالت و آزادی اموری جمعی هستند و در رابطه با بیرون و افراد دیگر معنا مییابند. همین جمعی بودن این امور، هماهنگی و تناسب خاصی میطلبد و رسیدن به عدالت و آزادی و توافق روی آنها را دشوار میکند.
🔅سارتر از کارل #مارکس متأثر است و معتقد است، نظام #سرمایهداری موجب از خود بیگانگی و آگاهیزدایی از انسان میشود.
از منظر مادی، ما با این جهان به عنوان امری حاضر مواجه هستیم و آزادی و عدالت در مواجهه با آن معنا مییابد. از منظر الهی نیز همهی ما در محضر #خدا هستیم و این امور، با در نظر گرفتن آن اهمیت مییابند.
🔅هایدگر فارغ از بودن در محظر خدا و جهان، خودِ امر بودن و وجود داشتن را دارای اهمیت میداند. همه ما در بودن و حضور در این جهان، برابریم و این بودن، مهمترین دارایی ماست.
ما با تغییر و تکامل روایت و تفسیرمان از این جهان، میتوانیم برای تغییر و اصلاح آن قدم برداریم. درک و شهود درونی ما از واقعیتهای بیرونی، تصمیم و عمل ما را شکل میدهند و تغییر این درک و خوانش از امور، یکی از عوامل اصلی دگرگونی جهان است.
✅ @Shariati_Group
.
Telegram
.
⚙ فقر فلسفه اقتصاد
🔹اقتصاددان ها میگویند چه اقتصادی خوب است، یا سیاستمداران؟
💡پاسخ درست؛ هر دو اظهارنظر میکنند، اما هر کدام به گونهای! و در زمانی خاص!
🔻#مارکس در سال ۱۸۴۷ کتاب #فقر فلسفه را در پاسخ به کتاب #فلسفه فقر پرودون نوشت تا اندیشههای #سوسیالیسم تخیلی او را نقد کند.
♦️نه از زمان مارکس بلکه از زمان #آدام_اسمیت همه میدانستند که #اقتصاد دانشی سیاسی است و به همین خاطر اسمش را اقتصاد سیاسی Political Economy میگذاشتند.
🔹بعدها اقتصاددانان به تبعیت از علوم طبیعی خواستند اقتصاد را دانش محض عاری از ارزش داوری تبدیل کنند، و تبدیل به #علم اقتصاد Economics شد، اقتصاددانان اخلاق را کنار گذاشتند تا ارزش داوری نکنند، ولی نتوانستند ارزش داوری و توصیه سیاستی را کنار بگذارند؛ چون اقتصاددانی که ارزش داوری را تجویز نکند، مانند پزشکی است که برایتان نسخه نپیچد!
🔻اقتصاد، سیاسی است هم چون ارزش داوری سیاستی میکند و هم چون نسخه سیاستی میپیچید، و سیاستمداران این نسخهها را تصویب و اجرا میکنند، این است معنای اقتصاد سیاسی! و متأسفانه در کشور ما سیاستمداران فکر میکنند آنها نسخه سیاستی میپیچند، در حالی که اقتصاددانان #نئولیبرال از قبل نسخه سیاستی آنها را پیچیدهاند!
این یک دو امدادی است که هرکدام چوب را در مرحله بعدی به دیگری میدهد...
✅ @Shariati_Group
✍️ دکتر محمدجواد توکلی
🔹اقتصاددان ها میگویند چه اقتصادی خوب است، یا سیاستمداران؟
💡پاسخ درست؛ هر دو اظهارنظر میکنند، اما هر کدام به گونهای! و در زمانی خاص!
🔻#مارکس در سال ۱۸۴۷ کتاب #فقر فلسفه را در پاسخ به کتاب #فلسفه فقر پرودون نوشت تا اندیشههای #سوسیالیسم تخیلی او را نقد کند.
♦️نه از زمان مارکس بلکه از زمان #آدام_اسمیت همه میدانستند که #اقتصاد دانشی سیاسی است و به همین خاطر اسمش را اقتصاد سیاسی Political Economy میگذاشتند.
🔹بعدها اقتصاددانان به تبعیت از علوم طبیعی خواستند اقتصاد را دانش محض عاری از ارزش داوری تبدیل کنند، و تبدیل به #علم اقتصاد Economics شد، اقتصاددانان اخلاق را کنار گذاشتند تا ارزش داوری نکنند، ولی نتوانستند ارزش داوری و توصیه سیاستی را کنار بگذارند؛ چون اقتصاددانی که ارزش داوری را تجویز نکند، مانند پزشکی است که برایتان نسخه نپیچد!
🔻اقتصاد، سیاسی است هم چون ارزش داوری سیاستی میکند و هم چون نسخه سیاستی میپیچید، و سیاستمداران این نسخهها را تصویب و اجرا میکنند، این است معنای اقتصاد سیاسی! و متأسفانه در کشور ما سیاستمداران فکر میکنند آنها نسخه سیاستی میپیچند، در حالی که اقتصاددانان #نئولیبرال از قبل نسخه سیاستی آنها را پیچیدهاند!
این یک دو امدادی است که هرکدام چوب را در مرحله بعدی به دیگری میدهد...
✅ @Shariati_Group
✍️ دکتر محمدجواد توکلی
Telegram
.