✍️ گزیدهٔ مقالهٔ ارزشمند استاد محمدرضا #شفیعیکدکنی دربارهٔ فقدان #حافظهتاریخی و فقر آرشیو ملی:
📔 بعد از سقوط سلطنت، در همین چند سال اخیر، #روشنفکران و کتابخوانان ایران، تازه به این فکر افتادهاند که «ما حافظه تاریخی نداریم.» راست است و این حقیقت قابل کتمان نیست. در کجای جهان، در قرن بیستم، اگر #فرخییزدی (غرض شخص او نیست، بلکه منظور شاعری آزاده و میهن دوست و شجاع از طراز اوست) کشته میشد، کسی از گورجای او بیخبر میماند؟
نمیدانم شما تاکنون به این نکته توجه کردهاید که هیچکس نمیداند جای به خاکسپاری فرخی یزدی کجا بوده است؟
📔 این دیگر قبر فرخی سیستانی نیست که مربوط به یازده قرن پیش از این باشد و بگویند در حمله تاتار از میان رفته است! فرخی یزدی در سال تولد من و همسالان من کشته شده است و شاید قاتلان او، که آن جنایت را در #زندانقصر مرتکب شدند، هنوز زنده باشند. عمر طبیعی نسل قاتلان او چیزی حدود ۹۰ ـ ۹۵ سال است.
📔 چرا هیچکس نمیداند که قبر فرخی یزدی کجاست؟ خواهید گفت: «شاید در فلان گورستانی بوده است که اینک تبدیل به پارک شده است.» در آن صورت این پرسش تلختر به میان خواهد آمد که چرا ما این چنین ناسپاس و فراموشکاریم که محلی که فرخی یزدی در آن مدفون شده است تبدیل به پارک شود! و یک سنگ یادبود برای او در آن پارک نگذاریم؟
📔 در کجای دنیا چنین چیزی امکانپذیر است؟ شاعری کـه مانند #آرشکمانگیر، تمام هستی خود را در تیر شعر خود نهاده است و با #دیکتاتوری بیرحم زمانه، به ستیزه برخاسته است و در زندان همان نظام، با «آمپول هوا» او را کشتهاند، چرا باید محل قبر او را هیچکس نداند؟ خواهید گفت: «از ترس نظام دیکتاتوری آن روز، کسی جرأت نکرده است که آن را ثبت و ضبط کند.» همه میدانند که دو سال بعد از مرگ فرخی یزدی آن نظام دیکتاتوری«کُن فیکون» شده است. چرا کسانی که بعد از فروپاشی آن نظام، آن همه دشنامها نثار بنیادگذارش کردند به فکر این نیفتادند که در جایی به ثبت و ضبط محل خاکسپاری فرخی یزدی بپردازند؟
📔 هیچ عذری در این ماجرا پذیرفته نیست. هیچ خردمندی اینگونه عذرها را نخواهد پذیرفت. در فرنگستان،[غرب] همینطور که در خیابان راه میروید، میبینید که بر دیوار بسیاری از ساختمانها، پلاک یا سنگی نهادهاند و بر آن نوشتهاند که فلان #شاعر یا #نویسنده یا #دانشمند، در فلان تاریخ، دو روز یا یک هفته در این ساختمان زندگی کرده است. جای دوری نمیروم. در همین دوره بعد از سقوط سلطنت، یعنی در بیست سال اخیر، اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (به صرف گذشت سی سال و رفع منع فقهی)قبر #بدیعالزمانفروزانفر، بزرگترین استاد در تاریخ #دانشگاه تهران و یکی از نوادر #فرهنگ ایرانزمین را، به مبلغ یک میلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند!
هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خود نیز باور نمیکردم تا ندیدم.
📔 قصه ازین قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الآن در روزنامه اطلاعات، مشغول خواندن مقاله شما درباره استاد بدیعالزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامهای مقاله نمینویسم، از جمله «اطلاعات». حتماً از کتابی نقل شده است. ایشان، آنگاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گل گلاب، استاد دانشگاه تهران، به نظرم دانشکده علوم. پس از این معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر حسین گلگلاب استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان ـ خواهر مرحوم دکتر گل گلاب ـ همسر استاد فروزانفر بود. آنگاه خانم دکتر گل گلاب، با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما میدانید که قبر استاد فروزانفر را، اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر به مبلغ یک میلیون تومان فروختهاند؟» من در آن لحظه، «به دست و پای بمُردم». ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعهای، آن هم در پایان قرن بیستم، امکانپذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟
👈 حق دارند کسانی که میگویند «ما حافظه تاریخی نداریم». فقر حافظه تاریخی ما نتیجه نداشتن «آرشیو ملی» است؛ نه در قیاس با فرانسه و انگلستان که در قیاس با همسایگانمان. آرشیو ما کجا و آرشیو عثمانی (یعنی ترکیه قرن اخیر) کجا؟!!
📔 اگر شما از دولت فرانسه بپرسید که «در فلان تاریخ، و در فلان قهوهخانه خیابان شانزهلیزه، آقای #ویکتورهوگو یک فنجان قهوه خورده است؛ صورتحساب آن روز ویکتور هوگو، در آن کافه مورد نیاز من است»، فوراً از آرشیو ملّی فرانسه میپرسند و به شما پاسخ میدهند، اما، ما جای قبر فرخی یزدی را نمیدانیم !!
✅ @Shariati_Group
ـ
📔 بعد از سقوط سلطنت، در همین چند سال اخیر، #روشنفکران و کتابخوانان ایران، تازه به این فکر افتادهاند که «ما حافظه تاریخی نداریم.» راست است و این حقیقت قابل کتمان نیست. در کجای جهان، در قرن بیستم، اگر #فرخییزدی (غرض شخص او نیست، بلکه منظور شاعری آزاده و میهن دوست و شجاع از طراز اوست) کشته میشد، کسی از گورجای او بیخبر میماند؟
نمیدانم شما تاکنون به این نکته توجه کردهاید که هیچکس نمیداند جای به خاکسپاری فرخی یزدی کجا بوده است؟
📔 این دیگر قبر فرخی سیستانی نیست که مربوط به یازده قرن پیش از این باشد و بگویند در حمله تاتار از میان رفته است! فرخی یزدی در سال تولد من و همسالان من کشته شده است و شاید قاتلان او، که آن جنایت را در #زندانقصر مرتکب شدند، هنوز زنده باشند. عمر طبیعی نسل قاتلان او چیزی حدود ۹۰ ـ ۹۵ سال است.
📔 چرا هیچکس نمیداند که قبر فرخی یزدی کجاست؟ خواهید گفت: «شاید در فلان گورستانی بوده است که اینک تبدیل به پارک شده است.» در آن صورت این پرسش تلختر به میان خواهد آمد که چرا ما این چنین ناسپاس و فراموشکاریم که محلی که فرخی یزدی در آن مدفون شده است تبدیل به پارک شود! و یک سنگ یادبود برای او در آن پارک نگذاریم؟
📔 در کجای دنیا چنین چیزی امکانپذیر است؟ شاعری کـه مانند #آرشکمانگیر، تمام هستی خود را در تیر شعر خود نهاده است و با #دیکتاتوری بیرحم زمانه، به ستیزه برخاسته است و در زندان همان نظام، با «آمپول هوا» او را کشتهاند، چرا باید محل قبر او را هیچکس نداند؟ خواهید گفت: «از ترس نظام دیکتاتوری آن روز، کسی جرأت نکرده است که آن را ثبت و ضبط کند.» همه میدانند که دو سال بعد از مرگ فرخی یزدی آن نظام دیکتاتوری«کُن فیکون» شده است. چرا کسانی که بعد از فروپاشی آن نظام، آن همه دشنامها نثار بنیادگذارش کردند به فکر این نیفتادند که در جایی به ثبت و ضبط محل خاکسپاری فرخی یزدی بپردازند؟
📔 هیچ عذری در این ماجرا پذیرفته نیست. هیچ خردمندی اینگونه عذرها را نخواهد پذیرفت. در فرنگستان،[غرب] همینطور که در خیابان راه میروید، میبینید که بر دیوار بسیاری از ساختمانها، پلاک یا سنگی نهادهاند و بر آن نوشتهاند که فلان #شاعر یا #نویسنده یا #دانشمند، در فلان تاریخ، دو روز یا یک هفته در این ساختمان زندگی کرده است. جای دوری نمیروم. در همین دوره بعد از سقوط سلطنت، یعنی در بیست سال اخیر، اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (به صرف گذشت سی سال و رفع منع فقهی)قبر #بدیعالزمانفروزانفر، بزرگترین استاد در تاریخ #دانشگاه تهران و یکی از نوادر #فرهنگ ایرانزمین را، به مبلغ یک میلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند!
هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خود نیز باور نمیکردم تا ندیدم.
📔 قصه ازین قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الآن در روزنامه اطلاعات، مشغول خواندن مقاله شما درباره استاد بدیعالزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامهای مقاله نمینویسم، از جمله «اطلاعات». حتماً از کتابی نقل شده است. ایشان، آنگاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گل گلاب، استاد دانشگاه تهران، به نظرم دانشکده علوم. پس از این معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر حسین گلگلاب استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان ـ خواهر مرحوم دکتر گل گلاب ـ همسر استاد فروزانفر بود. آنگاه خانم دکتر گل گلاب، با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما میدانید که قبر استاد فروزانفر را، اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر به مبلغ یک میلیون تومان فروختهاند؟» من در آن لحظه، «به دست و پای بمُردم». ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعهای، آن هم در پایان قرن بیستم، امکانپذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟
👈 حق دارند کسانی که میگویند «ما حافظه تاریخی نداریم». فقر حافظه تاریخی ما نتیجه نداشتن «آرشیو ملی» است؛ نه در قیاس با فرانسه و انگلستان که در قیاس با همسایگانمان. آرشیو ما کجا و آرشیو عثمانی (یعنی ترکیه قرن اخیر) کجا؟!!
📔 اگر شما از دولت فرانسه بپرسید که «در فلان تاریخ، و در فلان قهوهخانه خیابان شانزهلیزه، آقای #ویکتورهوگو یک فنجان قهوه خورده است؛ صورتحساب آن روز ویکتور هوگو، در آن کافه مورد نیاز من است»، فوراً از آرشیو ملّی فرانسه میپرسند و به شما پاسخ میدهند، اما، ما جای قبر فرخی یزدی را نمیدانیم !!
✅ @Shariati_Group
ـ
Telegram
.
⭕️ میـراث شریعتـی
▫️این روزها مصادف بود با چهل و پنجمین سالگرد دکتر #علی_شریعتی مردی که به جد روشنفکر زمانه خود بود. اینکه شریعتی چه آموزههایی را برای آیندگان باقی گذاشت که امروز بهعنوان میراثاش دستمایهی نقد و بررسی نوظهوران عرصهی روشنفکری باشد، شاید خیلی بهکار نیاید و شاید هم بهکار عدهای بیاید تا از آن نان بخورند و آبی در دلوشان ذخیره کنند. اما #شریعتی یک میراث بزرگ برجا گذاشت که همیشه هست و خواهد بود که امروز البته به کار برخی روشنفکران نمیآید، اما بزرگترین نیاز ما است و آن هم دردمندی است؛ چیزی که شریعتی را چون موج خروشانی برانگیخت تا به ما بیاموزد #روشنفکر بیدرد مفت هم نمیارزد. پفیوزی است که #فلسفه میخواند، #تاریخ میداند، #ادبیات بلد است، #عالم و #دانشمند است، #معلم اخلاق است، اما با واقعیت و جامعه و #مردم فاصله دارد. آنها را نمیفهمد. بلد نیست بر سر ظالم فریاد بکشد. نمیتواند #عدالت و تبعیض را بیان و توصیف کند. خلاصه روشنفکری است که بود و نبودش را نه مردم میفهمند و نه حکومتهای ظالم۔.؛
▫️شریعتی روشنفکری بود که درد را به علم، فلسفه و #جامعه_شناسی درآمیخت و از یک معلم تاریخ دین و جامعهشناسی یک روشنفکر پیشرو ساخت. آنچه میراث شریعتی است خود اوست و زیست اوست، نه کتابها و سخنرانیهایش۔ به همین دلیل امروز روشنفکرانی که دائم ابتذال تولید میکنند، توانایی درک و فهم مسائل جامعه و مردم را ندارند، چون درد ندارند. به همین دلیل نمیتوانند پیشاهنگ مردم و جامعه باشند.
▫️این روشنفکران همانهایی هستند که دائم نق میزنند، اما تصورشان این است که منتقداند. دائم فلسفهبافی میکنند و تصور میکنند نظریهی خلاقانهای آفریدهاند۔ در کنج خلوت خود از لابهلای کتابها میخواهند واقعیتها را کشف کنند۔ اما واقعیتهای اجتماعی لابهلای کتابها نیست۔ کف خیابان است. در کوچه و بازار است. در همان زبالهدانی است که فرزندان و نوجوانان این مملکت از آن ارتزاق میکنند. در کوچه باغهایی است که درختاناش خشک شده. واقعیت اجتماعی دستهای پینه بستهی باغدار و کشاورز است که دیگر رمق خشک کردن عرقهایش را هم ندارد۔ واقعیت اجتماعی جامعهای است که دیگر جامعه نیست، چون همدردی نیست. همه بیرحم شدهایم. هوای همدیگر را نداریم۔ واقعیت اجتماعی زندانهایی است که پر شده و کسی به کسی نیست. بیعدالتی و تبعیض است که کسی حرفی در بارهی آن نمیزند.
▫️واقعیت اجتماعی #دولت و رسانهای است که دغدغهاش تغییر قیمت ماست و پنیر است، اما از له شدن ۹ میلیون خانوادهی بیمسکن چیزی نمیگوید. واقعیت اجتماعی جوانهایی هستند که اشتیاق زندگی دارند اما توانشان بریده است. آنوقت همهی همت مدیران جامعه مصروف این شده است که به خانوارهای سه نفره به بالا خودروی خارج از نوبت بدهند یا سقط جنین زیر چهار ماه را جرم تلقی کنند۔ واقعیت اجتماعی کارگرانی هستند که ماهها است حقوق نگرفتهاند اما برخی دغدغهی #حجاب و بدحجابی آنها را نگران کرده است۔
▫️روشنفکرانی که راه حلی برای این واقعیتها نداشته باشند یا حداقل جسارت طرح و بیان آن را نداشته باشد و دائم فریاد نکشند و سرشان را به سمینار و نشستهای بیخاصیت و پرطمطراق داخل و خارج گرم کنند، دائم با الهیات و اوهام ور بروند و #نیچه و #هگل را به رخ بکشند، درد ندارند. اگر هم دارند، درد مردم و امروز جامعه نیست و البته به درد هیچ چیز نمیخورند۔
✅ @Shariati_Group
✍️ مجید یونسیان
▫️این روزها مصادف بود با چهل و پنجمین سالگرد دکتر #علی_شریعتی مردی که به جد روشنفکر زمانه خود بود. اینکه شریعتی چه آموزههایی را برای آیندگان باقی گذاشت که امروز بهعنوان میراثاش دستمایهی نقد و بررسی نوظهوران عرصهی روشنفکری باشد، شاید خیلی بهکار نیاید و شاید هم بهکار عدهای بیاید تا از آن نان بخورند و آبی در دلوشان ذخیره کنند. اما #شریعتی یک میراث بزرگ برجا گذاشت که همیشه هست و خواهد بود که امروز البته به کار برخی روشنفکران نمیآید، اما بزرگترین نیاز ما است و آن هم دردمندی است؛ چیزی که شریعتی را چون موج خروشانی برانگیخت تا به ما بیاموزد #روشنفکر بیدرد مفت هم نمیارزد. پفیوزی است که #فلسفه میخواند، #تاریخ میداند، #ادبیات بلد است، #عالم و #دانشمند است، #معلم اخلاق است، اما با واقعیت و جامعه و #مردم فاصله دارد. آنها را نمیفهمد. بلد نیست بر سر ظالم فریاد بکشد. نمیتواند #عدالت و تبعیض را بیان و توصیف کند. خلاصه روشنفکری است که بود و نبودش را نه مردم میفهمند و نه حکومتهای ظالم۔.؛
▫️شریعتی روشنفکری بود که درد را به علم، فلسفه و #جامعه_شناسی درآمیخت و از یک معلم تاریخ دین و جامعهشناسی یک روشنفکر پیشرو ساخت. آنچه میراث شریعتی است خود اوست و زیست اوست، نه کتابها و سخنرانیهایش۔ به همین دلیل امروز روشنفکرانی که دائم ابتذال تولید میکنند، توانایی درک و فهم مسائل جامعه و مردم را ندارند، چون درد ندارند. به همین دلیل نمیتوانند پیشاهنگ مردم و جامعه باشند.
▫️این روشنفکران همانهایی هستند که دائم نق میزنند، اما تصورشان این است که منتقداند. دائم فلسفهبافی میکنند و تصور میکنند نظریهی خلاقانهای آفریدهاند۔ در کنج خلوت خود از لابهلای کتابها میخواهند واقعیتها را کشف کنند۔ اما واقعیتهای اجتماعی لابهلای کتابها نیست۔ کف خیابان است. در کوچه و بازار است. در همان زبالهدانی است که فرزندان و نوجوانان این مملکت از آن ارتزاق میکنند. در کوچه باغهایی است که درختاناش خشک شده. واقعیت اجتماعی دستهای پینه بستهی باغدار و کشاورز است که دیگر رمق خشک کردن عرقهایش را هم ندارد۔ واقعیت اجتماعی جامعهای است که دیگر جامعه نیست، چون همدردی نیست. همه بیرحم شدهایم. هوای همدیگر را نداریم۔ واقعیت اجتماعی زندانهایی است که پر شده و کسی به کسی نیست. بیعدالتی و تبعیض است که کسی حرفی در بارهی آن نمیزند.
▫️واقعیت اجتماعی #دولت و رسانهای است که دغدغهاش تغییر قیمت ماست و پنیر است، اما از له شدن ۹ میلیون خانوادهی بیمسکن چیزی نمیگوید. واقعیت اجتماعی جوانهایی هستند که اشتیاق زندگی دارند اما توانشان بریده است. آنوقت همهی همت مدیران جامعه مصروف این شده است که به خانوارهای سه نفره به بالا خودروی خارج از نوبت بدهند یا سقط جنین زیر چهار ماه را جرم تلقی کنند۔ واقعیت اجتماعی کارگرانی هستند که ماهها است حقوق نگرفتهاند اما برخی دغدغهی #حجاب و بدحجابی آنها را نگران کرده است۔
▫️روشنفکرانی که راه حلی برای این واقعیتها نداشته باشند یا حداقل جسارت طرح و بیان آن را نداشته باشد و دائم فریاد نکشند و سرشان را به سمینار و نشستهای بیخاصیت و پرطمطراق داخل و خارج گرم کنند، دائم با الهیات و اوهام ور بروند و #نیچه و #هگل را به رخ بکشند، درد ندارند. اگر هم دارند، درد مردم و امروز جامعه نیست و البته به درد هیچ چیز نمیخورند۔
✅ @Shariati_Group
✍️ مجید یونسیان
Telegram
.