Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸«شهر موطن»
🖋سوسن شریعتی
🔸« در اطلاعیه ای که زندان اوین منتشر کرده آمده :« انتقال خانم نرگس محمدی همراه ضرب و شتم او صحت ندارد. او به زندان زنجان با دستور مرجع قضایی به عنوان شهر موطن منتقل شده است». روزنامه شرق -8 دی 1398
محتسب داند که وطن مثل یار می ماند: این دارد و آن نیز هم: وطن مادر دارد، ریشه و خاطره کسی بودن، احساس امنیت بخش تعلق داشتن، چشمانی که منتظر تو اند، دل هایی که برای تو می تپند، آغوش های باز، سینه های فراخ، صبوری های اسطوره ای، زبان مشترک، قصه های مادربزرگ، طبیعت بی دریغ، کویر پر اسرار، کوه های برافراشته، دشت های فراخ، شعر و اسطوره و طنز، لحظات پر افتخار.
🔹البته وطن آن نیز هم دارد: تابستان های طولانی طاقت فرسا، بهاران کوتاه، زمستان های آلوده، رنج های فراموش، حافظه های تنها، بغض های فرو خورده، مادران سوگوار، پدران یتیم. وطن زندان دارد، مجازات دارد و انگشت اشاره ای که مدام تو را بر سر جایت می نشاند. قرن ها است. شاید به همین دلیل است که بازگشت به موطن همیشه با طیب خاطر صورت نمی گیرد. با ضرب و شتم هم نباشد باید به ضرب و زور و دستور مرجع قضایی به «شهر موطن» برگردی.
🔸همین شباهت میان یار و وطن است که ما را دلگرم می کند به وعده حافظ شیرازی: «درد از او است و درمان نیز هم.»
#نرگس_محمدی
#رنج_ها
#زندان
#شهر_موطن
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋سوسن شریعتی
🔸« در اطلاعیه ای که زندان اوین منتشر کرده آمده :« انتقال خانم نرگس محمدی همراه ضرب و شتم او صحت ندارد. او به زندان زنجان با دستور مرجع قضایی به عنوان شهر موطن منتقل شده است». روزنامه شرق -8 دی 1398
محتسب داند که وطن مثل یار می ماند: این دارد و آن نیز هم: وطن مادر دارد، ریشه و خاطره کسی بودن، احساس امنیت بخش تعلق داشتن، چشمانی که منتظر تو اند، دل هایی که برای تو می تپند، آغوش های باز، سینه های فراخ، صبوری های اسطوره ای، زبان مشترک، قصه های مادربزرگ، طبیعت بی دریغ، کویر پر اسرار، کوه های برافراشته، دشت های فراخ، شعر و اسطوره و طنز، لحظات پر افتخار.
🔹البته وطن آن نیز هم دارد: تابستان های طولانی طاقت فرسا، بهاران کوتاه، زمستان های آلوده، رنج های فراموش، حافظه های تنها، بغض های فرو خورده، مادران سوگوار، پدران یتیم. وطن زندان دارد، مجازات دارد و انگشت اشاره ای که مدام تو را بر سر جایت می نشاند. قرن ها است. شاید به همین دلیل است که بازگشت به موطن همیشه با طیب خاطر صورت نمی گیرد. با ضرب و شتم هم نباشد باید به ضرب و زور و دستور مرجع قضایی به «شهر موطن» برگردی.
🔸همین شباهت میان یار و وطن است که ما را دلگرم می کند به وعده حافظ شیرازی: «درد از او است و درمان نیز هم.»
#نرگس_محمدی
#رنج_ها
#زندان
#شهر_موطن
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
Telegram
🖇 attach
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸در سوگ بانویی که «گل خوشبختی» میکاشت
برای قدسی میرمعز
🖋سوسن شریعتی
🔸تاریخ سیاسی معاصر ما شبیه تاریخ زنان ما است: شفاهی، مستتر در سینهها، تکثیرشده در ذهن و دل این و آن، حافظه-محور و زیر سایهی این یا آن اتوریته ... از همینرو زنان ما از منابع اصلی بازسازی امر تاریخی هستند. همهی پشت پردهی تاریخ ما در دست همینهاست و با مرگشان تاریخ ما هم شانس به ثبت رسیدن را از دست میدهد.
🔹قدسی میرمعز، همسر و همراه صبور دکتر محمد ملکی و دوست و یار بسیاری از تنهایان و زخمخوردگان این مرزوبوم امروز زندگی را واگذاشت. زندگیای که طی پنجاه سال اخیر شبیه تاریخ سیاسی معاصر ما گذشت: سرخوردگیهای پیاپی، صبوری، بغضهای فروخورده و زخمهای عمیق و با این حال ازسرگیری هربارهی امید، دهنکجی به شکستها و تکیهگاه برای تداوم.
🔸قدسی میرمعز کاشتن میدانست. هر بهار، «ذنبق دره» را در باغچهی خانهای که درهیچ فصلی در امان نبود میپروراند و به دوستانش هدیه میداد. گل موگه سرزمینهای سرد را در خاک گرم و خشک باغچهاش میکاشت و امیدوار بود و مطمئن که هر اردیبهشت گل میدهد. هر بهار با دسته گل موگه و زنگولههایش به دیدنِ «زمستان زده»ها می آمد و با شادمانی میگفت: «دیدی سر زد؟»
***
📌 توضیح: گل موگه گلی است که در اروپای شمالی (سرزمین های سرد) میروید و در «روز کارگر» و روز ازدواج هدیه داده میشود.
#تاریخ_سیاسی
#زنان
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati40
برای قدسی میرمعز
🖋سوسن شریعتی
🔸تاریخ سیاسی معاصر ما شبیه تاریخ زنان ما است: شفاهی، مستتر در سینهها، تکثیرشده در ذهن و دل این و آن، حافظه-محور و زیر سایهی این یا آن اتوریته ... از همینرو زنان ما از منابع اصلی بازسازی امر تاریخی هستند. همهی پشت پردهی تاریخ ما در دست همینهاست و با مرگشان تاریخ ما هم شانس به ثبت رسیدن را از دست میدهد.
🔹قدسی میرمعز، همسر و همراه صبور دکتر محمد ملکی و دوست و یار بسیاری از تنهایان و زخمخوردگان این مرزوبوم امروز زندگی را واگذاشت. زندگیای که طی پنجاه سال اخیر شبیه تاریخ سیاسی معاصر ما گذشت: سرخوردگیهای پیاپی، صبوری، بغضهای فروخورده و زخمهای عمیق و با این حال ازسرگیری هربارهی امید، دهنکجی به شکستها و تکیهگاه برای تداوم.
🔸قدسی میرمعز کاشتن میدانست. هر بهار، «ذنبق دره» را در باغچهی خانهای که درهیچ فصلی در امان نبود میپروراند و به دوستانش هدیه میداد. گل موگه سرزمینهای سرد را در خاک گرم و خشک باغچهاش میکاشت و امیدوار بود و مطمئن که هر اردیبهشت گل میدهد. هر بهار با دسته گل موگه و زنگولههایش به دیدنِ «زمستان زده»ها می آمد و با شادمانی میگفت: «دیدی سر زد؟»
***
📌 توضیح: گل موگه گلی است که در اروپای شمالی (سرزمین های سرد) میروید و در «روز کارگر» و روز ازدواج هدیه داده میشود.
#تاریخ_سیاسی
#زنان
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆قدرناشناسانِ عصرِ حرص و هراس
🖋سید حسین موسوی
🔆دلنوشتهای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب!
🔆«جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸)
🔆نمیشناختیمش. درست مثل همین امروز که نمیشناسیمش. مثل تاریخمان، شبیه جغرافیا، شبیه بومزیست، چیزی همانند فرهنگی چهلتکه که نمیشناسیمش. چیزی شبیه ایران یا اسلام یا هر دو. مشکل از همین ندیدن و نخواندن و نشنیدن و نشناختن، آغاز میشود. جایی برای این حرفها هم نیست. نظام ارزشی جامعه و خانوادهها متحول شده و بیشتر به دنبال پول و تیپ و ژست و ماشین و ... که یعنی رفاه جامعهی جدیدند و اصلاً هم مهم نیست که شریعتی را بدانند و بفهمند یا نه. یعنی شریعتی امروزه مسئلهی افراد نیست و گویی دردی را دوا نمیکند و در نتیجه مواجهه با او یا گریز از او، هر دو یکی است.
🔆چرا این روزها، اینکه شام پیتزا بخوریم یا لازانیا یا آب دوغ خیار، از علی شریعتی مهمتر شده است؟ پاسخاش چندان دشوار نیست. ما با تاریخ خویش و بلکه با خویشتنِ خویش، غریب و بیگانهایم. معضلاتمان را جستجو نکرده رها کردهایم و هرکدام در چارچوبی از پول و منافع شخصی، درغلتیدهایم. منافع شخصی هم که مصادیقاش روشن است: کار و مصرف و کار و مصرف و کار و مصرف و تا یک جایی تاریخ مصرفمان تمام شود و برویم بیخ گوش قبرستان و تنها یادی بماند و خاطرهای، اگر بماند! پیشامدِ این وضعیت، البته دلایل پیچیدهای دارد که در این مجال نمیگنجد.
🔆با آدمهای دوروبر که صحبت میکنی و پای حرفهایشان که مینشینی، همه هاج و واجاند. گویی این مایِ ایرانی امروزه فاقد یک نظام ارزشی خوب و بد شده است. اصلاً خوب و بد ندارد. خنثی است. بیجهت و بیطرف است. البته در بیجهتی، جهتِ پول را گرفته و در بیطرفی، طرفِ رفاه و آسودگی را. اما فاقد روح نقاد و منطق ارزشگذاری و تمیز و تشخیص درست از اشتباه است. منظور از رفاه و آسودگی نیز، فراغت به معنای فرصتی برای خوداندیشی و ترفیع و تکامل نیست، بیشتر گذران زمان است در بی جهتی و پوچی ... نوعی اتلافِ عمر ...
🔆باری به هر جهت بودن، منطق زندگی در دوران ماست. اینکه همینطور برویم ببینیم بالاخره کی باطری تمام میکنیم و شارژ و اعتبارمان کی ته میکشد. پسِ پشتِ فعلها و کارهایمان هیچ پرسشی نیست. از این نمیپرسیم برای چه کار میکنیم، برای چه تفریح میکنیم، برای چه حتی زندهایم و این "برای چه" هیچ جایی از زندگی بسیاری از ما وجود ندارد. همینکه موتورش گرم است و میرود، جای شکرش باقی است. چون و چرا نکرده، بیرون از خودِ زندگی نمیایستیم و یقهاش را نمیچسبیم و از منطقاش، سؤال نمیکنیم ...
📎 برای مطالعه کامل متن فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#عصر_حرص
#هراس
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌https://bit.ly/3nOxktk
🖋سید حسین موسوی
🔆دلنوشتهای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب!
🔆«جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸)
🔆نمیشناختیمش. درست مثل همین امروز که نمیشناسیمش. مثل تاریخمان، شبیه جغرافیا، شبیه بومزیست، چیزی همانند فرهنگی چهلتکه که نمیشناسیمش. چیزی شبیه ایران یا اسلام یا هر دو. مشکل از همین ندیدن و نخواندن و نشنیدن و نشناختن، آغاز میشود. جایی برای این حرفها هم نیست. نظام ارزشی جامعه و خانوادهها متحول شده و بیشتر به دنبال پول و تیپ و ژست و ماشین و ... که یعنی رفاه جامعهی جدیدند و اصلاً هم مهم نیست که شریعتی را بدانند و بفهمند یا نه. یعنی شریعتی امروزه مسئلهی افراد نیست و گویی دردی را دوا نمیکند و در نتیجه مواجهه با او یا گریز از او، هر دو یکی است.
🔆چرا این روزها، اینکه شام پیتزا بخوریم یا لازانیا یا آب دوغ خیار، از علی شریعتی مهمتر شده است؟ پاسخاش چندان دشوار نیست. ما با تاریخ خویش و بلکه با خویشتنِ خویش، غریب و بیگانهایم. معضلاتمان را جستجو نکرده رها کردهایم و هرکدام در چارچوبی از پول و منافع شخصی، درغلتیدهایم. منافع شخصی هم که مصادیقاش روشن است: کار و مصرف و کار و مصرف و کار و مصرف و تا یک جایی تاریخ مصرفمان تمام شود و برویم بیخ گوش قبرستان و تنها یادی بماند و خاطرهای، اگر بماند! پیشامدِ این وضعیت، البته دلایل پیچیدهای دارد که در این مجال نمیگنجد.
🔆با آدمهای دوروبر که صحبت میکنی و پای حرفهایشان که مینشینی، همه هاج و واجاند. گویی این مایِ ایرانی امروزه فاقد یک نظام ارزشی خوب و بد شده است. اصلاً خوب و بد ندارد. خنثی است. بیجهت و بیطرف است. البته در بیجهتی، جهتِ پول را گرفته و در بیطرفی، طرفِ رفاه و آسودگی را. اما فاقد روح نقاد و منطق ارزشگذاری و تمیز و تشخیص درست از اشتباه است. منظور از رفاه و آسودگی نیز، فراغت به معنای فرصتی برای خوداندیشی و ترفیع و تکامل نیست، بیشتر گذران زمان است در بی جهتی و پوچی ... نوعی اتلافِ عمر ...
🔆باری به هر جهت بودن، منطق زندگی در دوران ماست. اینکه همینطور برویم ببینیم بالاخره کی باطری تمام میکنیم و شارژ و اعتبارمان کی ته میکشد. پسِ پشتِ فعلها و کارهایمان هیچ پرسشی نیست. از این نمیپرسیم برای چه کار میکنیم، برای چه تفریح میکنیم، برای چه حتی زندهایم و این "برای چه" هیچ جایی از زندگی بسیاری از ما وجود ندارد. همینکه موتورش گرم است و میرود، جای شکرش باقی است. چون و چرا نکرده، بیرون از خودِ زندگی نمیایستیم و یقهاش را نمیچسبیم و از منطقاش، سؤال نمیکنیم ...
📎 برای مطالعه کامل متن فوق به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#عصر_حرص
#هراس
#هشتاد_هفتمین_سالگرد_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌https://bit.ly/3nOxktk
Telegraph
قدرناشناسانِ عصرِ حرص و هراس
سید حسین موسوی دلنوشتهای به مناسبت زادروزِ علی شریعتی ... این متفکر در مملکتِ خویش غریب! «جایی که پول هست، هم دین دروغ است و هم آزادی.» (شریعتی. خودسازی انقلابی، مجموعه آثار ۲ - ص ۴۸) نمیشناختیمش. درست مثل همین امروز که نمیشناسیمش. مثل تاریخمان، شبیه…
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸آن پیرانه سر جوان
🔸برای دکتر محمد ملکی
🖋سوسن شریعتی
🔸دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی:
الف : این که او پیر است.
ب : این که خودت بچهای و یعنی جوان.
اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی سپیدش ...هم عصایش را فراموش میکردی و هم باطری قلبش را...(با همان عصا و باطری هر هفته میرفت کوه)گفتگو با او میشد یک هم محضری دموکراتیک و سرحال و سراپا انرژی حیات. موضوع هر چه میخواست باشد؛ به خصوص : دین یا سیاست. دو موضوع مورد علاقهاش؛ همان دو موضوعی که جوانی را بر سرش گذاشت؛ هم فرتوتش کرد و هم برایش مایه حیات شده بود. عصایش غالبا بابت همین دو موضوع بالا میرفت. در فیلم های دوران بدون عصا (جوانیش) میبینی که دستش را به بالا و پایین میبرد: به انذار، به اخطار، به تهدید... با گذر زمان هیچ از این انرژی کم نشد. هرچه پیرتر میشد در نادیده گرفتن مرزها و خطوط قرمز شجاع تر میشد و از توی جوان تر میخواست که برای نادیده گرفتن ممنوع ها جسورتر باشی. دو «مجمل» در رابطهی نسبت دکتر ملکی با این دو حدیث مفصل سیاست و دین را مرور میکنم و بس:
🔹تیرماه سال 82 بود. یکسالی میشد که پس از بیست سال غربت شده بودم شهروند عصر سازندگی و اصلاحات. «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را موزه کرده بودند و از ساکنین سابق این دیوارها و البته وارثین خواسته بودند بیایند و ببینند. از طرف خانواده شریعتی من رفتم ؛ برای رویارویی با مکانی که کابوس نسلها بود. یادداشتی نوشتم «در ستایش آزادی» به بهانه موزه شدن زندان، که در جایی چاپ شده بود. یادداشت این چنین به پایان میرسید:
🔸« و تو ای شهروند عصر سازندگی برو، ببین، به یادآور؛ ببخش اما فراموش نکن! و اما شما ای ساکنان سابق این دیوارها آیا این «توریسم»، این گشت و گذار در هزارتوهای خونین اسارت خود را بر ما «آزادها »خواهید بخشید؟ ببخشید!»
به حساب خودم سهم توریست را از زندانی سوا کرده بودم.
🔹به صبح نکشید؛ زنگ در خانه ما را زدند. دکتر ملکی بود و خواست که بروم دم در. نامه ای را به دستم داد و خداحافظی کرد و رفت. نامه با «فرزند عزیزم» شروع میشد: هشت صفحه؛ هر صفحه یک شلاق. بر سر در هر صفحه :
🔸 «دخترم»و باز یک شلاق. معلوم بود «یادداشت ادیبانه، پر احساس و صادقانه» من در او حشری به پا کرده بود از خاطرات خودش،.. و در آن هشت صفحه مکررا نفرت «باباعلی» از مصلحت را یادآوری کرده بود؛ انزجار از میان مایگیهای آدمهایی که پس از آن 29 خرداد بارها با حقیقت آکروباسی کردهاند؛ چشمپوشی کردهاند، خود را زدهاند به کوچه علی چپ و...دست آخر مرا بابت آن چند خط آخر که بوی مصلحت از آن میشنوید، و این که ادای گاندی یا مثلا ماندلا در میآوردهام ، توبیخ میکرد و نوشته بود:
🔹« یک بار دیگر تاریخ را مرور کنیم و دعای دکتر را تکرار! «خدایا توانم ده تا حقیقت را در مسلخ مصلحت قربانی نکنیم.» اول تیرماه 1382.
نامه با دخترم آغاز شده بود اما امضای آن این بود: «برادر کوچک»: محمد ملکی.
برادر کوچکی که پدر وار تنبیه میکرد: با کلمات، با فراخوان حافظه، با حقیقت، با به رخ کشیدن میان مایگی..البته که میشود با برادر کوچک جدال بر سر حقیقت را ادامه داد و از سر گرفت و من، مفتخر به این که نوشتهام مورد توجه قرار گرفته؛ زخم خورده از اینکه متهم به فرومایگی شدهام و سراپا احترام نسبت به خضوع این پدر-برادری که به خاطر حقیقت تا خانه ما آمده است باز به سراغش رفتم و فرصت داد که داد و بیداد کنم.
🔹تیرماه سال 91 بود. مجلس دوستانهای به مناسبت ازدواج جوانی. چندین نسل جمع بودند. از پدربزرگ-مادربزرگ ها تا نوادگانشان. این وسط البته برخی پدرها نبودند. برخی به غربت رفته بودند و بعضی پشت دیوارها و این بار نه دیگر زندان کمیتهای که شده بود موزه. بسیاری از مهمانان به یاد میآوردند کلاسهای تفسیر قرآن دکتر ملکی را. یک سالی میشد که هاله سحابی دیگر در میان ما نبود و یادم میآمد از اینکه گفته بود در حوزه حقوق زنان در قرآن هرچه آموخته از تفسیرهای دکتر ملکی در دهه هفتاد بوده است.
🔸مجلس شادمانی بود اما دلهای سوگوار و البته مذهبی هنوز گویا فرم مطلوبی برای شادی نیاموختهاند و مثل همیشه مجلس شادمانی بدل شده بود به جلسه بحث و گفتگو. دوستی این ناتوانی و نبود استعداد را به رخ کشید؛ یک موسیقی محلی کردی گذاشت و از ضرورت هارمونی میان موسیقی و حرکات موزون سخن گفت و جسارت کرد و برخاست تا نشان دهد. هیچ کس داوطلب نشد. مردان از سر محافظه کاری و بیذوقی؛ زنان به دلیل حضور مردان. دکتر ملکی نگاه میکرد و لبخند میزد.
📎 برای مطالعه و ادامه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#دکتر_ملکی
#آزادگی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3olFMjK
🔸برای دکتر محمد ملکی
🖋سوسن شریعتی
🔸دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی:
الف : این که او پیر است.
ب : این که خودت بچهای و یعنی جوان.
اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی سپیدش ...هم عصایش را فراموش میکردی و هم باطری قلبش را...(با همان عصا و باطری هر هفته میرفت کوه)گفتگو با او میشد یک هم محضری دموکراتیک و سرحال و سراپا انرژی حیات. موضوع هر چه میخواست باشد؛ به خصوص : دین یا سیاست. دو موضوع مورد علاقهاش؛ همان دو موضوعی که جوانی را بر سرش گذاشت؛ هم فرتوتش کرد و هم برایش مایه حیات شده بود. عصایش غالبا بابت همین دو موضوع بالا میرفت. در فیلم های دوران بدون عصا (جوانیش) میبینی که دستش را به بالا و پایین میبرد: به انذار، به اخطار، به تهدید... با گذر زمان هیچ از این انرژی کم نشد. هرچه پیرتر میشد در نادیده گرفتن مرزها و خطوط قرمز شجاع تر میشد و از توی جوان تر میخواست که برای نادیده گرفتن ممنوع ها جسورتر باشی. دو «مجمل» در رابطهی نسبت دکتر ملکی با این دو حدیث مفصل سیاست و دین را مرور میکنم و بس:
🔹تیرماه سال 82 بود. یکسالی میشد که پس از بیست سال غربت شده بودم شهروند عصر سازندگی و اصلاحات. «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را موزه کرده بودند و از ساکنین سابق این دیوارها و البته وارثین خواسته بودند بیایند و ببینند. از طرف خانواده شریعتی من رفتم ؛ برای رویارویی با مکانی که کابوس نسلها بود. یادداشتی نوشتم «در ستایش آزادی» به بهانه موزه شدن زندان، که در جایی چاپ شده بود. یادداشت این چنین به پایان میرسید:
🔸« و تو ای شهروند عصر سازندگی برو، ببین، به یادآور؛ ببخش اما فراموش نکن! و اما شما ای ساکنان سابق این دیوارها آیا این «توریسم»، این گشت و گذار در هزارتوهای خونین اسارت خود را بر ما «آزادها »خواهید بخشید؟ ببخشید!»
به حساب خودم سهم توریست را از زندانی سوا کرده بودم.
🔹به صبح نکشید؛ زنگ در خانه ما را زدند. دکتر ملکی بود و خواست که بروم دم در. نامه ای را به دستم داد و خداحافظی کرد و رفت. نامه با «فرزند عزیزم» شروع میشد: هشت صفحه؛ هر صفحه یک شلاق. بر سر در هر صفحه :
🔸 «دخترم»و باز یک شلاق. معلوم بود «یادداشت ادیبانه، پر احساس و صادقانه» من در او حشری به پا کرده بود از خاطرات خودش،.. و در آن هشت صفحه مکررا نفرت «باباعلی» از مصلحت را یادآوری کرده بود؛ انزجار از میان مایگیهای آدمهایی که پس از آن 29 خرداد بارها با حقیقت آکروباسی کردهاند؛ چشمپوشی کردهاند، خود را زدهاند به کوچه علی چپ و...دست آخر مرا بابت آن چند خط آخر که بوی مصلحت از آن میشنوید، و این که ادای گاندی یا مثلا ماندلا در میآوردهام ، توبیخ میکرد و نوشته بود:
🔹« یک بار دیگر تاریخ را مرور کنیم و دعای دکتر را تکرار! «خدایا توانم ده تا حقیقت را در مسلخ مصلحت قربانی نکنیم.» اول تیرماه 1382.
نامه با دخترم آغاز شده بود اما امضای آن این بود: «برادر کوچک»: محمد ملکی.
برادر کوچکی که پدر وار تنبیه میکرد: با کلمات، با فراخوان حافظه، با حقیقت، با به رخ کشیدن میان مایگی..البته که میشود با برادر کوچک جدال بر سر حقیقت را ادامه داد و از سر گرفت و من، مفتخر به این که نوشتهام مورد توجه قرار گرفته؛ زخم خورده از اینکه متهم به فرومایگی شدهام و سراپا احترام نسبت به خضوع این پدر-برادری که به خاطر حقیقت تا خانه ما آمده است باز به سراغش رفتم و فرصت داد که داد و بیداد کنم.
🔹تیرماه سال 91 بود. مجلس دوستانهای به مناسبت ازدواج جوانی. چندین نسل جمع بودند. از پدربزرگ-مادربزرگ ها تا نوادگانشان. این وسط البته برخی پدرها نبودند. برخی به غربت رفته بودند و بعضی پشت دیوارها و این بار نه دیگر زندان کمیتهای که شده بود موزه. بسیاری از مهمانان به یاد میآوردند کلاسهای تفسیر قرآن دکتر ملکی را. یک سالی میشد که هاله سحابی دیگر در میان ما نبود و یادم میآمد از اینکه گفته بود در حوزه حقوق زنان در قرآن هرچه آموخته از تفسیرهای دکتر ملکی در دهه هفتاد بوده است.
🔸مجلس شادمانی بود اما دلهای سوگوار و البته مذهبی هنوز گویا فرم مطلوبی برای شادی نیاموختهاند و مثل همیشه مجلس شادمانی بدل شده بود به جلسه بحث و گفتگو. دوستی این ناتوانی و نبود استعداد را به رخ کشید؛ یک موسیقی محلی کردی گذاشت و از ضرورت هارمونی میان موسیقی و حرکات موزون سخن گفت و جسارت کرد و برخاست تا نشان دهد. هیچ کس داوطلب نشد. مردان از سر محافظه کاری و بیذوقی؛ زنان به دلیل حضور مردان. دکتر ملکی نگاه میکرد و لبخند میزد.
📎 برای مطالعه و ادامه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#دکتر_ملکی
#آزادگی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3olFMjK
Telegraph
آن پیرانه سر جوان
برای دکتر محمد ملکی کانال اکنون ما و شریعتی (یادداشت اختصاصی) سوسن شریعتی دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی: این که او پیر است. این که خودت بچهای و یعنی جوان. اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی…
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸استاد جغرافیا و "گاوروش میانسالی" که همنشین داستایوسکی شد!
🔆با یاد دکتر سیروس سهامی
🖋سوسن شریعتی
🔸علی شریعتی، دوست و همکار سیروس سهامی در دهه چهل در دانشکده ادبیات فردوسی مشهد بود؛ یکی تاریخ درس می داد و دیگری جغرافی؛ دو استاد جوان خلاف خوان و غریبه ؛ با دغدغه های مشترک، نزدیک به دانشجویان، دوستدار ادبیات و سنت چپ...و با این همه متفاوت با یکدیگر در نگاهشان به بسیاری از مقولات مورد توجه آن نسل از جمله مذهب و جایگاه آن ...از اواخر دهه چهل علی شریعتی، آرام و آهسته از استاد ناراضی دانشکده ادبیات بدل می شود به چهره درخشان رفرم دینی،ایدِئولوگِ انقلابیِ نسلِ معترض و غیره و غیره. از دانشکده رانده می شود، «با شهر شهادت»خداحافظی می کند و این بار باز می شودغریبه ای در تهران و البته لحظه شمار روزهای آخر آزادی خود. سیروس سهامی هم تصفیه می شود و سر از پاریس در می اورد. این نامه در سال 52، پس از بسته شدن حسینیه ارشاد در ایامی که شریعتی در اختفا به سر می برد، تنها است و منتظر اینکه « اطبای معالج »بر سر درمانش به توافق برسند و می داند که به زودی دستگیر خواهد شد، خطاب به سیروس سهامی نوشته شده که در پاریس است؛ نامه ای سر به مهر، پر استعاره، تلخ با زبان پر اشاره که با تصنیف مشهور خواننده زن محبوب پاپ آن ایام آغاز می شود:«دو ماهی»!
🔹سیروس سهامی که بر خلاف شریعتی مشهد را ترک نکرد، امروز-8 بهمن 1399- چهل و سه سال پس از او زندگی را وانهاد. او انقلاب را دید؛ ریاست دانشگاه فردوسی مشهد را تجربه کرد، مشمول قانونِ جهانشمولِ«پس از انقلاب»ها شد؛ محکوم گشت و مغضوب و سال ها-همچون دوست خود-تحت «درمان طبیبان معالج» و دست آخر نجاتی که ادبیات برایش به دنبال آورد: پرواز باشد یا گریزگاه؛ در«سکوت خانه باشد یا خلوت خیالاتی دردناک»...سرنوشت همه آنهایی که به«حباب های بزرگ نوک می زدند». وفادار به دوستی علی رغم تفاوت ها؛ به رویا علی رغم واقعیت ها؛ به وطن علی رغم بی مهری ها....آخرین باری که او را دیدم خود را «–بی هیچ غبنی- قطاری فرسوده می دانست و مرا محکوم به تداوم راهی که مسیر او نیست. یا این همه اطمینان می داد که مقصدمان یکی است: سرزمینی آزادتر با مردمانی نیکبخت تر»و این همه را پشت جلد زندگی و آثار داستایوسکی نوشته بود.
🔸یاد آن بزرگ به خیر. جغرافیا را و سیاست را و ادبیات را با هم صرف کرد، بی هیچ غبنی....
#یادداشت_اختصاصی
#سیروس_سهامی
#یادها
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://bit.ly/2M1qIdP
🔆با یاد دکتر سیروس سهامی
🖋سوسن شریعتی
🔸علی شریعتی، دوست و همکار سیروس سهامی در دهه چهل در دانشکده ادبیات فردوسی مشهد بود؛ یکی تاریخ درس می داد و دیگری جغرافی؛ دو استاد جوان خلاف خوان و غریبه ؛ با دغدغه های مشترک، نزدیک به دانشجویان، دوستدار ادبیات و سنت چپ...و با این همه متفاوت با یکدیگر در نگاهشان به بسیاری از مقولات مورد توجه آن نسل از جمله مذهب و جایگاه آن ...از اواخر دهه چهل علی شریعتی، آرام و آهسته از استاد ناراضی دانشکده ادبیات بدل می شود به چهره درخشان رفرم دینی،ایدِئولوگِ انقلابیِ نسلِ معترض و غیره و غیره. از دانشکده رانده می شود، «با شهر شهادت»خداحافظی می کند و این بار باز می شودغریبه ای در تهران و البته لحظه شمار روزهای آخر آزادی خود. سیروس سهامی هم تصفیه می شود و سر از پاریس در می اورد. این نامه در سال 52، پس از بسته شدن حسینیه ارشاد در ایامی که شریعتی در اختفا به سر می برد، تنها است و منتظر اینکه « اطبای معالج »بر سر درمانش به توافق برسند و می داند که به زودی دستگیر خواهد شد، خطاب به سیروس سهامی نوشته شده که در پاریس است؛ نامه ای سر به مهر، پر استعاره، تلخ با زبان پر اشاره که با تصنیف مشهور خواننده زن محبوب پاپ آن ایام آغاز می شود:«دو ماهی»!
🔹سیروس سهامی که بر خلاف شریعتی مشهد را ترک نکرد، امروز-8 بهمن 1399- چهل و سه سال پس از او زندگی را وانهاد. او انقلاب را دید؛ ریاست دانشگاه فردوسی مشهد را تجربه کرد، مشمول قانونِ جهانشمولِ«پس از انقلاب»ها شد؛ محکوم گشت و مغضوب و سال ها-همچون دوست خود-تحت «درمان طبیبان معالج» و دست آخر نجاتی که ادبیات برایش به دنبال آورد: پرواز باشد یا گریزگاه؛ در«سکوت خانه باشد یا خلوت خیالاتی دردناک»...سرنوشت همه آنهایی که به«حباب های بزرگ نوک می زدند». وفادار به دوستی علی رغم تفاوت ها؛ به رویا علی رغم واقعیت ها؛ به وطن علی رغم بی مهری ها....آخرین باری که او را دیدم خود را «–بی هیچ غبنی- قطاری فرسوده می دانست و مرا محکوم به تداوم راهی که مسیر او نیست. یا این همه اطمینان می داد که مقصدمان یکی است: سرزمینی آزادتر با مردمانی نیکبخت تر»و این همه را پشت جلد زندگی و آثار داستایوسکی نوشته بود.
🔸یاد آن بزرگ به خیر. جغرافیا را و سیاست را و ادبیات را با هم صرف کرد، بی هیچ غبنی....
#یادداشت_اختصاصی
#سیروس_سهامی
#یادها
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید
https://bit.ly/2M1qIdP
Telegraph
استاد جغرافیا و "گاوروش میانسالی" که همنشین داستایوسکی شد!
با یاد دکتر سیروس سهامی سوسن شریعتی علی شریعتی، دوست و همکار سیروس سهامی در دهه چهل در دانشکده ادبیات فردوسی مشهد بود؛ یکی تاریخ درس می داد و دیگری جغرافی؛ دو استاد جوان خلاف خوان و غریبه ؛ با دغدغه های مشترک، نزدیک به دانشجویان، دوستدار ادبیات و سنت چپ...و…
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸بهمناسبت چهلوچهارمین سالگرد
شهادت دکتر علی شریعتی
🔸«منشِ شریعتی»
🖋دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه
🔸جایگاه علمی و روشنفکری دکتر شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده میشود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو سه کتاب اول بوده است. در لبنان و عراق و شمال آفریقا، از آثار و افکارش استقبال شده و میشود. در دههی چهل و پنجاه هجری شمسی دورهی اوج فعالیت خویش، پیشتاز اصلاح دینی و از پیشگامان اصلی نهضت دینپیرایی و بازگشت به خویشتن بود. نظریات و افکار او نقش اساسیای بر جامعه ایران و بر جهان اسلام گذارده است. افقی که او گشود آغاز راهی بود که همچنان تداوم دارد. صدها سال اسلام به جسدی تبدیل شده بود و با تلاش او جانی دوباره گرفت و ملل مسلمان از خواب قرون بیدار شدند. ساعت و روزی نیست که در گوشه و کنار دنیا رساله و تزی در باره او نوشته نشود و تحقیقی در باره او انجام نگیرد. متفکران صاحبنظر همچنان پیرامون نظریات او ناظر بر انسان، تاریخ و جامعه، تحلیل و پژوهش میکنند.
🔹با این توصیفات به نظر می رسد که هنوز در شناخت شریعتی از تمام توانمندی خود استفاده ننمودهایم. برای پی بردن به زوایای وجودی هر اندیشه ورز، اینکه چه موضوعی از مباحث وی مسئلهی روز است بهمراتب با اهمیتتر از پرداختن به خود شخص است. طبیعی است که هر شخصیتی بهخاطر برداشت های گوناگون از عقایدش موافق و مخالف داشته باشد. استنباط و استطاعت فکری همه به یک میزان نبوده و یکسان نمیاندیشند. غیر از این هم توقعی نامعقول است. یکی از مهمترین خصیصه های یک روشنفکر نحوهی مواجهه، پذیرش و تحمل دگراندیش و مخالف است.
🔸مفهوم دیگری و دگراندیشی از مباحث فکری جدی و جهانشمول روز است. پرداختن به غیر و تحمل دیگری جزو موضوعات اصلی زمان است. گروههای تندروی داخلی و خارجی و برخی روحانیون قدرتطلب با شعار اسلام گرایی تحمل غیرخود را ندارند. انسان و جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند، آن هم در زمانی که حقوق بشر، افکارعمومی، کرامت، حرمت و ارزش انسان، آزادی و رعایت حقوق بشری و میزان تحمل مخالف از مبرم ترین مسائل عصر ما است و چه بسا پژوهشهایی که ارایه شده و چه بسیار اثاری که خلق شده است. به ویژه در مورد روش دکتر شریعتی پرچمدار اصلاح دینی در جهان اسلام آثار زیادی نوشته شده است.
🔹 گاه در این کار آفتی مبنی بر رجوع به منابع غیرشریعتی از شریعتی گردیده که منجر به برداشتی غیرواقعی از او شده و هرکس از زاویهی دید خود به او نگریسته است. روشی بیرون از حوزه و شرایط خاص زمان و جغرافیای حرف بوده که منجر به سوء استنباط از شریعتی شده است؟ روشی با ارایه به شواهدی خارج از حوزه، مکان و منابع شریعتی که پیشفرضهایی از قبل در ذهن پژوهشگر نقش بسته و مانع درک درست از آراء او شده است. این توصیفات اگاهانه یا نا اگاهانه وقتی در بحث از شریعتی به میان میآید چنانچه یک طرف به حق و طرف دیگر باطل باشد، با آنکه هر دو به شریعتی ارجاع می دهند، آیا میتوان پذیرفت که نایل به شناخت شریعتی شدهاند و نسبت به او معرفت پیدا کرده اند؟ در حالیکه شناخت شریعتی با رجوع به اقوال و افعال خود شریعتی میسر میگردد.
#یادداشت _اختصاصی
#اکنون
* طرح: آ.ع.
🆔 @Shariati40
شهادت دکتر علی شریعتی
🔸«منشِ شریعتی»
🖋دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه
🔸جایگاه علمی و روشنفکری دکتر شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده میشود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو سه کتاب اول بوده است. در لبنان و عراق و شمال آفریقا، از آثار و افکارش استقبال شده و میشود. در دههی چهل و پنجاه هجری شمسی دورهی اوج فعالیت خویش، پیشتاز اصلاح دینی و از پیشگامان اصلی نهضت دینپیرایی و بازگشت به خویشتن بود. نظریات و افکار او نقش اساسیای بر جامعه ایران و بر جهان اسلام گذارده است. افقی که او گشود آغاز راهی بود که همچنان تداوم دارد. صدها سال اسلام به جسدی تبدیل شده بود و با تلاش او جانی دوباره گرفت و ملل مسلمان از خواب قرون بیدار شدند. ساعت و روزی نیست که در گوشه و کنار دنیا رساله و تزی در باره او نوشته نشود و تحقیقی در باره او انجام نگیرد. متفکران صاحبنظر همچنان پیرامون نظریات او ناظر بر انسان، تاریخ و جامعه، تحلیل و پژوهش میکنند.
🔹با این توصیفات به نظر می رسد که هنوز در شناخت شریعتی از تمام توانمندی خود استفاده ننمودهایم. برای پی بردن به زوایای وجودی هر اندیشه ورز، اینکه چه موضوعی از مباحث وی مسئلهی روز است بهمراتب با اهمیتتر از پرداختن به خود شخص است. طبیعی است که هر شخصیتی بهخاطر برداشت های گوناگون از عقایدش موافق و مخالف داشته باشد. استنباط و استطاعت فکری همه به یک میزان نبوده و یکسان نمیاندیشند. غیر از این هم توقعی نامعقول است. یکی از مهمترین خصیصه های یک روشنفکر نحوهی مواجهه، پذیرش و تحمل دگراندیش و مخالف است.
🔸مفهوم دیگری و دگراندیشی از مباحث فکری جدی و جهانشمول روز است. پرداختن به غیر و تحمل دیگری جزو موضوعات اصلی زمان است. گروههای تندروی داخلی و خارجی و برخی روحانیون قدرتطلب با شعار اسلام گرایی تحمل غیرخود را ندارند. انسان و جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند، آن هم در زمانی که حقوق بشر، افکارعمومی، کرامت، حرمت و ارزش انسان، آزادی و رعایت حقوق بشری و میزان تحمل مخالف از مبرم ترین مسائل عصر ما است و چه بسا پژوهشهایی که ارایه شده و چه بسیار اثاری که خلق شده است. به ویژه در مورد روش دکتر شریعتی پرچمدار اصلاح دینی در جهان اسلام آثار زیادی نوشته شده است.
🔹 گاه در این کار آفتی مبنی بر رجوع به منابع غیرشریعتی از شریعتی گردیده که منجر به برداشتی غیرواقعی از او شده و هرکس از زاویهی دید خود به او نگریسته است. روشی بیرون از حوزه و شرایط خاص زمان و جغرافیای حرف بوده که منجر به سوء استنباط از شریعتی شده است؟ روشی با ارایه به شواهدی خارج از حوزه، مکان و منابع شریعتی که پیشفرضهایی از قبل در ذهن پژوهشگر نقش بسته و مانع درک درست از آراء او شده است. این توصیفات اگاهانه یا نا اگاهانه وقتی در بحث از شریعتی به میان میآید چنانچه یک طرف به حق و طرف دیگر باطل باشد، با آنکه هر دو به شریعتی ارجاع می دهند، آیا میتوان پذیرفت که نایل به شناخت شریعتی شدهاند و نسبت به او معرفت پیدا کرده اند؟ در حالیکه شناخت شریعتی با رجوع به اقوال و افعال خود شریعتی میسر میگردد.
#یادداشت _اختصاصی
#اکنون
* طرح: آ.ع.
🆔 @Shariati40
Telegraph
«منشِ شریعتی»
بهمناسبت چهلوچهارمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی «منشِ شریعتی» دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه جایگاه علمی و روشنفکری دکتر شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده میشود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو…
🔷 به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد
شهادت دکتر علی شریعتی
🔸«منشِ شریعتی»
🖋دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه
🔸جایگاه علمی و روشنفکری دکتر #شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده میشود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو سه کتاب اول بوده است. در لبنان و عراق و شمال آفریقا، از آثار و افکارش استقبال شده و میشود. در دههی چهل و پنجاه هجری شمسی دورهی اوج فعالیت خویش، پیشتاز اصلاح دینی و از پیشگامان اصلی نهضت دینپیرایی و بازگشت به خویشتن بود. نظریات و افکار او نقش اساسیای بر جامعه #ایران و بر جهان #اسلام گذارده است. افقی که او گشود آغاز راهی بود که همچنان تداوم دارد. صدها سال اسلام به جسدی تبدیل شده بود و با تلاش او جانی دوباره گرفت و ملل مسلمان از خواب قرون بیدار شدند. ساعت و روزی نیست که در گوشه و کنار دنیا رساله و تزی در باره او نوشته نشود و تحقیقی درباره او انجام نگیرد. متفکران صاحبنظر همچنان پیرامون نظریات او ناظر بر #انسان، #تاریخ و #جامعه، تحلیل و پژوهش میکنند.
🔹با این توصیفات به نظر میرسد که هنوز در شناخت شریعتی از تمام توانمندی خود استفاده ننمودهایم. برای پی بردن به زوایای وجودی هر اندیشه ورز، اینکه چه موضوعی از مباحث وی مسئلهی روز است بهمراتب با اهمیتتر از پرداختن به خود شخص است. طبیعی است که هر شخصیتی بهخاطر برداشتهای گوناگون از عقایدش موافق و مخالف داشته باشد. استنباط و استطاعت فکری همه به یک میزان نبوده و یکسان نمیاندیشند. غیر از این هم توقعی نامعقول است. یکی از مهمترین خصیصههای یک روشنفکر نحوهی مواجهه، پذیرش و تحمل دگراندیش و مخالف است.
🔸مفهوم دیگری و دگراندیشی از مباحث فکری جدی و جهانشمول روز است. پرداختن به غیر و تحمل دیگری جزو موضوعات اصلی زمان است. گروههای تندروی داخلی و خارجی و برخی روحانیون قدرتطلب با شعار اسلام گرایی تحمل غیرخود را ندارند. انسان و جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند، آن هم در زمانی که حقوق بشر، افکارعمومی، کرامت، حرمت و ارزش انسان، #آزادی و رعایت حقوق بشری و میزان تحمل مخالف از مبرم ترین مسائل عصر ما است و چه بسا پژوهشهایی که ارایه شده و چه بسیار اثاری که خلق شده است. به ویژه در مورد روش دکتر شریعتی پرچمدار اصلاح دینی در جهان اسلام آثار زیادی نوشته شده است.
🔹 گاه در این کار آفتی مبنی بر رجوع به منابع غیرشریعتی از شریعتی گردیده که منجر به برداشتی غیرواقعی از او شده و هرکس از زاویهی دید خود به او نگریسته است. روشی بیرون از حوزه و شرایط خاص زمان و جغرافیای حرف بوده که منجر به سوء استنباط از شریعتی شده است؟ روشی با ارایه به شواهدی خارج از حوزه، مکان و منابع شریعتی که پیشفرضهایی از قبل در ذهن پژوهشگر نقش بسته و مانع درک درست از آراء او شده است. این توصیفات آگاهانه یا نا اگاهانه وقتی در بحث از شریعتی به میان میآید چنانچه یک طرف به حق و طرف دیگر باطل باشد، با آنکه هر دو به شریعتی ارجاع میدهند، آیا میتوان پذیرفت که نایل به شناخت شریعتی شدهاند و نسبت به او معرفت پیدا کردهاند؟ در حالیکه شناخت شریعتی با رجوع به اقوال و افعال خود شریعتی میسر میگردد.
#یادداشت _اختصاصی
* طرح: آ.ع.
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati40
شهادت دکتر علی شریعتی
🔸«منشِ شریعتی»
🖋دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه
🔸جایگاه علمی و روشنفکری دکتر #شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده میشود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو سه کتاب اول بوده است. در لبنان و عراق و شمال آفریقا، از آثار و افکارش استقبال شده و میشود. در دههی چهل و پنجاه هجری شمسی دورهی اوج فعالیت خویش، پیشتاز اصلاح دینی و از پیشگامان اصلی نهضت دینپیرایی و بازگشت به خویشتن بود. نظریات و افکار او نقش اساسیای بر جامعه #ایران و بر جهان #اسلام گذارده است. افقی که او گشود آغاز راهی بود که همچنان تداوم دارد. صدها سال اسلام به جسدی تبدیل شده بود و با تلاش او جانی دوباره گرفت و ملل مسلمان از خواب قرون بیدار شدند. ساعت و روزی نیست که در گوشه و کنار دنیا رساله و تزی در باره او نوشته نشود و تحقیقی درباره او انجام نگیرد. متفکران صاحبنظر همچنان پیرامون نظریات او ناظر بر #انسان، #تاریخ و #جامعه، تحلیل و پژوهش میکنند.
🔹با این توصیفات به نظر میرسد که هنوز در شناخت شریعتی از تمام توانمندی خود استفاده ننمودهایم. برای پی بردن به زوایای وجودی هر اندیشه ورز، اینکه چه موضوعی از مباحث وی مسئلهی روز است بهمراتب با اهمیتتر از پرداختن به خود شخص است. طبیعی است که هر شخصیتی بهخاطر برداشتهای گوناگون از عقایدش موافق و مخالف داشته باشد. استنباط و استطاعت فکری همه به یک میزان نبوده و یکسان نمیاندیشند. غیر از این هم توقعی نامعقول است. یکی از مهمترین خصیصههای یک روشنفکر نحوهی مواجهه، پذیرش و تحمل دگراندیش و مخالف است.
🔸مفهوم دیگری و دگراندیشی از مباحث فکری جدی و جهانشمول روز است. پرداختن به غیر و تحمل دیگری جزو موضوعات اصلی زمان است. گروههای تندروی داخلی و خارجی و برخی روحانیون قدرتطلب با شعار اسلام گرایی تحمل غیرخود را ندارند. انسان و جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم میکنند، آن هم در زمانی که حقوق بشر، افکارعمومی، کرامت، حرمت و ارزش انسان، #آزادی و رعایت حقوق بشری و میزان تحمل مخالف از مبرم ترین مسائل عصر ما است و چه بسا پژوهشهایی که ارایه شده و چه بسیار اثاری که خلق شده است. به ویژه در مورد روش دکتر شریعتی پرچمدار اصلاح دینی در جهان اسلام آثار زیادی نوشته شده است.
🔹 گاه در این کار آفتی مبنی بر رجوع به منابع غیرشریعتی از شریعتی گردیده که منجر به برداشتی غیرواقعی از او شده و هرکس از زاویهی دید خود به او نگریسته است. روشی بیرون از حوزه و شرایط خاص زمان و جغرافیای حرف بوده که منجر به سوء استنباط از شریعتی شده است؟ روشی با ارایه به شواهدی خارج از حوزه، مکان و منابع شریعتی که پیشفرضهایی از قبل در ذهن پژوهشگر نقش بسته و مانع درک درست از آراء او شده است. این توصیفات آگاهانه یا نا اگاهانه وقتی در بحث از شریعتی به میان میآید چنانچه یک طرف به حق و طرف دیگر باطل باشد، با آنکه هر دو به شریعتی ارجاع میدهند، آیا میتوان پذیرفت که نایل به شناخت شریعتی شدهاند و نسبت به او معرفت پیدا کردهاند؟ در حالیکه شناخت شریعتی با رجوع به اقوال و افعال خود شریعتی میسر میگردد.
#یادداشت _اختصاصی
* طرح: آ.ع.
✅ @Shariati_Group
🆔 @Shariati40
Telegraph
«منشِ شریعتی»
بهمناسبت چهلوچهارمین سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی «منشِ شریعتی» دکتر حمیدرضا محمدنژاد، تاریخ پژوه جایگاه علمی و روشنفکری دکتر شریعتی بر همگان واضح و مبرهن است. به آثار او در بیشتر کشورهای خاورمیانه رجوع شده و ارجاع داده میشود. در ترکیه ترجمه آثار او جزو…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆در نسبت میان عرفان با برابری و آزادی
🖋امیر رضایی
🔆عرفان ، برابری و آزادی سه آرمان بلند و پرشکوه در اندیشه شریعتیاند که تصویر ذهنی آن ، در صورت تحقق عینیاش در جامعه، به " شهر خدایی" شباهت دارد که بشریت دردمند و آگاه در سراسر تاریخ سرگشته و شوریده آن بوده است. این سهگانهء آرمانی، اگر خوشبینی تاریخی داشته باشیم، در سرانجام تاریخ به طور کامل به وقوع خواهد پیوست و به همین دلیل شریعتی مسیر حرکت تاریخ و پایان خوش آن را منتهی به این سه شاهراه دانسته و با آنها آن جامعهء آرمانی را تصویرسازی کرده است. این سهگانه در مقاطع مختلف تاریخی فقط میتواند " الهامبخش" و " جهتبخش" کسانی باشند که به آن باور دارند و در مسیر تحقق آن میکوشند. در واقع این سه آرمان در فرایند بلندمدت تاریخ دوشادوش هم قابلیت تحقق دارند. از این رو این سهگانه دسترسناپذیر اما امیدآفرین ، شوقبرانگیز و حرکتبخش مینمایند.
🔆از این سهگانه، آزادی و عدالت مابهازای بیرونی دارند اما عرفان فاقد مابهازای بیرونی است ، احساسی است کانونی که امر معنا را در هستی برای آدمی وضوحی زنده و روشن میبخشد و به تعبیر شریعتی خویشاوندی با طبیعت را در روح و نگاه عارف مینشاند. در واقع عرفان ضامن همزمان تحقق و تداوم " راستین" عدالت و آزادی خواهد بود و بدون آن عدالت و آزادی " راستین" امکان تحقق و بقا ندارند . زیرا عرفان به عنوان راه اتصال با امر قدسی آدمی را از درون خواهان آن دو میکند و نقش مقوم و مشوق و محافظ وجودی آن دو را ایفا مینماید. عرفان با اخلاق، که امروز آن را بر جای عرفان و دین مینشانند، تفاوت ماهوی دارد زیرا عرفان امری اکتشافی است و اخلاق امری اکتسابی . اخلاق کسبی که ناشی از تربیت ذهنی و رفتاری است به دلیل آن که ریشهء وجودی ندارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی ندارد ، اما عرفان کشفی که ناشی از تربیت عینی و شخصیتی است به دلیل آن که ریشهء وجودی دارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی دارد.
🔆بیجهت نیست که شریعتی همه جا بر عرفان که همان روح دین است و با حکمت قرآنی اشتراک معنایی دارد، به مثابه دژ مستحکم عدالت و آزادی تاکید میکند اما بر اخلاق چنین تاکیدی ندارد. چرا که مبنای اخلاق در عالیترین شکل آن عقل است که تردیدافکن و ناپیگیر است ولی مبنای عرفان " جان" است که یقینآفرین و پیگیر است. عرفان مبتنی بر " جان" که همان عرفان " حالی " است در شکل تعمیقیافتهاش استعداد مهار همهء هوا و هوسها و کششها و انگیزههای غیراخلاقی و غیرانسانی را دارد و در عین حال همهء خصوصیات نیکوی انسانی را تقویت و رشد میدهد . اما اخلاق مبتنی بر عقل به دلیل آن که ریشه در " جان " ندارد و بر ستون تزلزلناپذیر " کانون وجود" متکی نیست توانایی مهار همهء بدیها و زشتیها را ندارد. بدیهی است که در اینجا سخن بر سر عرفان اصیل است و نه غیراصیل که مدعیان آن در نابودی عدالت و آزادی و کرامت انسانی گوی سبقت را از دشمنان عدالت و آزادی ربوده و میربایند.
🔆در سیر تاریخ به نسبتی که عرفان حالی در جان تکتک انسانهای آگاه میشکفد و به تدریج به برگ و بار مینشیند، عدالت و آزادی نیز توسعهء راستین و برگشتناپذیر پیدا میکنند. اما این روند به کندی صورت میپذیرد زیرا عرفان آموختنی نیست ، کاویدنی است . البته در آینده انسان با پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی و ... فرمول یا فرمولهایی را کشف خواهد کرد که دستیابی به عرفان را ممکن سازد اما تا آن زمان احتمالا راه درازی در پیش است.
🔆به نظر من شریعتی در سهگانهء عرفان ، برابری و آزادی ، عرفان را به عنوان ضامن قطعی و نهایی تحقق برابری و آزادی راستین میداند که در نبود آن مسلما پایههای عدالت و آزادی و کرامت انسانی سست و متزلزل و بدون تکیهگاه محکم خواهد بود . به همین دلیل او همهء روشنفکران را دعوت میکند که برای توسعهء عدالت و آزادی برخیزند و گامی فراتر از عقل بردارند.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋امیر رضایی
🔆عرفان ، برابری و آزادی سه آرمان بلند و پرشکوه در اندیشه شریعتیاند که تصویر ذهنی آن ، در صورت تحقق عینیاش در جامعه، به " شهر خدایی" شباهت دارد که بشریت دردمند و آگاه در سراسر تاریخ سرگشته و شوریده آن بوده است. این سهگانهء آرمانی، اگر خوشبینی تاریخی داشته باشیم، در سرانجام تاریخ به طور کامل به وقوع خواهد پیوست و به همین دلیل شریعتی مسیر حرکت تاریخ و پایان خوش آن را منتهی به این سه شاهراه دانسته و با آنها آن جامعهء آرمانی را تصویرسازی کرده است. این سهگانه در مقاطع مختلف تاریخی فقط میتواند " الهامبخش" و " جهتبخش" کسانی باشند که به آن باور دارند و در مسیر تحقق آن میکوشند. در واقع این سه آرمان در فرایند بلندمدت تاریخ دوشادوش هم قابلیت تحقق دارند. از این رو این سهگانه دسترسناپذیر اما امیدآفرین ، شوقبرانگیز و حرکتبخش مینمایند.
🔆از این سهگانه، آزادی و عدالت مابهازای بیرونی دارند اما عرفان فاقد مابهازای بیرونی است ، احساسی است کانونی که امر معنا را در هستی برای آدمی وضوحی زنده و روشن میبخشد و به تعبیر شریعتی خویشاوندی با طبیعت را در روح و نگاه عارف مینشاند. در واقع عرفان ضامن همزمان تحقق و تداوم " راستین" عدالت و آزادی خواهد بود و بدون آن عدالت و آزادی " راستین" امکان تحقق و بقا ندارند . زیرا عرفان به عنوان راه اتصال با امر قدسی آدمی را از درون خواهان آن دو میکند و نقش مقوم و مشوق و محافظ وجودی آن دو را ایفا مینماید. عرفان با اخلاق، که امروز آن را بر جای عرفان و دین مینشانند، تفاوت ماهوی دارد زیرا عرفان امری اکتشافی است و اخلاق امری اکتسابی . اخلاق کسبی که ناشی از تربیت ذهنی و رفتاری است به دلیل آن که ریشهء وجودی ندارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی ندارد ، اما عرفان کشفی که ناشی از تربیت عینی و شخصیتی است به دلیل آن که ریشهء وجودی دارد در شرایط متغیر پایداری و تابآوری دائمی دارد.
🔆بیجهت نیست که شریعتی همه جا بر عرفان که همان روح دین است و با حکمت قرآنی اشتراک معنایی دارد، به مثابه دژ مستحکم عدالت و آزادی تاکید میکند اما بر اخلاق چنین تاکیدی ندارد. چرا که مبنای اخلاق در عالیترین شکل آن عقل است که تردیدافکن و ناپیگیر است ولی مبنای عرفان " جان" است که یقینآفرین و پیگیر است. عرفان مبتنی بر " جان" که همان عرفان " حالی " است در شکل تعمیقیافتهاش استعداد مهار همهء هوا و هوسها و کششها و انگیزههای غیراخلاقی و غیرانسانی را دارد و در عین حال همهء خصوصیات نیکوی انسانی را تقویت و رشد میدهد . اما اخلاق مبتنی بر عقل به دلیل آن که ریشه در " جان " ندارد و بر ستون تزلزلناپذیر " کانون وجود" متکی نیست توانایی مهار همهء بدیها و زشتیها را ندارد. بدیهی است که در اینجا سخن بر سر عرفان اصیل است و نه غیراصیل که مدعیان آن در نابودی عدالت و آزادی و کرامت انسانی گوی سبقت را از دشمنان عدالت و آزادی ربوده و میربایند.
🔆در سیر تاریخ به نسبتی که عرفان حالی در جان تکتک انسانهای آگاه میشکفد و به تدریج به برگ و بار مینشیند، عدالت و آزادی نیز توسعهء راستین و برگشتناپذیر پیدا میکنند. اما این روند به کندی صورت میپذیرد زیرا عرفان آموختنی نیست ، کاویدنی است . البته در آینده انسان با پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی و ... فرمول یا فرمولهایی را کشف خواهد کرد که دستیابی به عرفان را ممکن سازد اما تا آن زمان احتمالا راه درازی در پیش است.
🔆به نظر من شریعتی در سهگانهء عرفان ، برابری و آزادی ، عرفان را به عنوان ضامن قطعی و نهایی تحقق برابری و آزادی راستین میداند که در نبود آن مسلما پایههای عدالت و آزادی و کرامت انسانی سست و متزلزل و بدون تکیهگاه محکم خواهد بود . به همین دلیل او همهء روشنفکران را دعوت میکند که برای توسعهء عدالت و آزادی برخیزند و گامی فراتر از عقل بردارند.
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸در باب ایمان، حکمت ، عرفان در اندیشه شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸در منظومه مفاهیم دینی دکتر شریعتی که سرشار از معانی نو و بدیع است ، سه مفهوم اساسی وجود دارد که در قوام و دوام اندیشه او نقشی موثر و تعیینکننده داشتهاند. این سه مفهوم عبارتاند از ایمان ، حکمت ، عرفان . هر سه مفهوم که در آثار او به دفعات آمدهاند ، به این دلیل که در " فهم منطقی و عقل این جهانی نمیگنجند" ( جمله از اوست) همچنان در هالهای از ابهام و ناشناختگی باقی ماندهاند. و دلیل آن شاید این باشد که این مفاهیم ، به زعم او، با نوعی " دریافت وجودی" درک میشوند و نه با دریافت عقلی.
🔹از این سه مفهوم دو مفهوم ایمان و حکمت در قرآن به کار رفته و مفهوم عرفان بیشتر در ادبیات کلاسیک به ویژه شعر و تا حدودی فلسفه کاربرد داشته است.
🔹شریعتی برای دو مفهوم حکمت و عرفان که در لفظ و معنا شباهتی به هم ندارند، معنای واحدی قائل است. از مقایسه تعاریف مختلفی که او از این دو مفهوم به دست میدهد ، میتوان به این نکته پی برد. آن جا که او در تعریف حکمت میگوید: " حکمت بینایی خاص آن حقیقت مطلق ماورایی است که انبیاء آن را در فطرت آدمی بیدار میکنند" ( ۳۵: ۳۳۸) این تعریف بیانگر مضمون تعریف او از عرفان است:" عرفان تجلی فطرت انسان است برای رفتن به غیب ، کشف و شناخت غیب" ( ۲: ۶۴ ) یا : " حکمت.... همان دریچه درونی آدمی است به طرف او" ( ۳۵: ۳۳۷) . تعریف او از حکمت که آن را خودآگاهی و " نور" ( ۶ : ۲۱۸) میداند با مضمون این تعریف او از عرفان نیز شباهت دارد: " عرفان چراغی است که در درون آدم روشن میشود." ( ۲ : ۶۵) یا این تعریف مشابه: " عرفان چراغ درونی ذات انسانی است."(۲: ۹).
🔸شریعتی حکمت را به خودآگاهی تعبیر میکند و آن را ماوراء عقلی_ علمی میداند( ۲۳: ۲۳۶) و معتقد است " همه مذاهب بر نوعی معرفت خاص استوارند که نه هنر است و نه علم و نه فلسفه بلکه حکمت است"( ۳۵: ۳۴۲). او خودآگاهی( حکمت) را که " اساسا از جنس آگاهی نیست و موضوع آن نیز بهکلی متفاوت است" ( ۲۴: ۲۴۵) با ویدیا( هند) که بینایی ماورایی است که راه را مییابد( ۲۳: ۱۶۷) ، سوفیا( یونان) که نوعی بینایی خاص است( ۲۳: ۱۶۹) و خرد روشن( زرتشت) یکی میداند.
🔹اما چرا شریعتی در آثار خود از مفهوم عرفان که در قرآن به کار نرفته بیش از مفهوم حکمت استفاده کرده است؟ دلیل آن شاید این بوده که عرفان برای عموم مخاطبان مفهومی شناختهشدهتر و آشناتر بوده تا حکمت. به ویژه که فیلسوفان و عالمان حکمت را معادل فلسفه دانسته و میدانند و این معادل کاملا متفاوت از آنچه او مراد میکرده ، میباشد و از این رو برای جلوگیری از بدفهمی و سوء برداشت مفهوم عرفان را که رایجتر بوده بیشتر به کار برده است. البته شریعتی هر مفهومی را که در فضای گفتمانی زمانهاش، چه در غرب و چه در شرق ، بوده به راحتی به کار میگرفته اما آن را با محتوایی که متناسب با بینش بومی خودش بوده تعریف یا تبیین میکرده است. و این بومیسازی مفاهیم غربی هنر درخشان او بوده است.
🔸شریعتی ایمان را بیشتر از آن دو مفهوم به کار برده اما کمتر از آنها تعریف روشن و مشخصی از آن ارائه داده است. شاید علتش این بوده که ایمان، از فرط حضورش در فرهنگ و باور عمومی ، مفهوم شناختهشدهای برای همگان به نظر میرسیده است. در حالی که ایمان هم ، مانند آن دو مفهوم ، بعدی وجودی دارد چنانکه او میگوید" ایمان، درست مانند عشق، آدم در برابرش جذب میشود و بعد تمام وجود آدم را فرامیگیرد.( ۲۳: ۸۷)
🔹از نظر شریعتی از پی عشق( یا تجربه عرفانی) ایمان حاصل میشود. اقبال لاهوری هم به همین نظر قائل است: " ایمان اطمینان زندهای است که از تجربهای نادر حاصل میشود( احیاء : ۱۲۷) . تجربه نادر همان تجربه عرفانی یا دستیابی به حکمت است که همه وجود آدمی را دربرمیگیرد، و اطمینان زنده همان اطمینان یافتن به وجود داشتن " او"ست.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋امیر رضایی
🔸در منظومه مفاهیم دینی دکتر شریعتی که سرشار از معانی نو و بدیع است ، سه مفهوم اساسی وجود دارد که در قوام و دوام اندیشه او نقشی موثر و تعیینکننده داشتهاند. این سه مفهوم عبارتاند از ایمان ، حکمت ، عرفان . هر سه مفهوم که در آثار او به دفعات آمدهاند ، به این دلیل که در " فهم منطقی و عقل این جهانی نمیگنجند" ( جمله از اوست) همچنان در هالهای از ابهام و ناشناختگی باقی ماندهاند. و دلیل آن شاید این باشد که این مفاهیم ، به زعم او، با نوعی " دریافت وجودی" درک میشوند و نه با دریافت عقلی.
🔹از این سه مفهوم دو مفهوم ایمان و حکمت در قرآن به کار رفته و مفهوم عرفان بیشتر در ادبیات کلاسیک به ویژه شعر و تا حدودی فلسفه کاربرد داشته است.
🔹شریعتی برای دو مفهوم حکمت و عرفان که در لفظ و معنا شباهتی به هم ندارند، معنای واحدی قائل است. از مقایسه تعاریف مختلفی که او از این دو مفهوم به دست میدهد ، میتوان به این نکته پی برد. آن جا که او در تعریف حکمت میگوید: " حکمت بینایی خاص آن حقیقت مطلق ماورایی است که انبیاء آن را در فطرت آدمی بیدار میکنند" ( ۳۵: ۳۳۸) این تعریف بیانگر مضمون تعریف او از عرفان است:" عرفان تجلی فطرت انسان است برای رفتن به غیب ، کشف و شناخت غیب" ( ۲: ۶۴ ) یا : " حکمت.... همان دریچه درونی آدمی است به طرف او" ( ۳۵: ۳۳۷) . تعریف او از حکمت که آن را خودآگاهی و " نور" ( ۶ : ۲۱۸) میداند با مضمون این تعریف او از عرفان نیز شباهت دارد: " عرفان چراغی است که در درون آدم روشن میشود." ( ۲ : ۶۵) یا این تعریف مشابه: " عرفان چراغ درونی ذات انسانی است."(۲: ۹).
🔸شریعتی حکمت را به خودآگاهی تعبیر میکند و آن را ماوراء عقلی_ علمی میداند( ۲۳: ۲۳۶) و معتقد است " همه مذاهب بر نوعی معرفت خاص استوارند که نه هنر است و نه علم و نه فلسفه بلکه حکمت است"( ۳۵: ۳۴۲). او خودآگاهی( حکمت) را که " اساسا از جنس آگاهی نیست و موضوع آن نیز بهکلی متفاوت است" ( ۲۴: ۲۴۵) با ویدیا( هند) که بینایی ماورایی است که راه را مییابد( ۲۳: ۱۶۷) ، سوفیا( یونان) که نوعی بینایی خاص است( ۲۳: ۱۶۹) و خرد روشن( زرتشت) یکی میداند.
🔹اما چرا شریعتی در آثار خود از مفهوم عرفان که در قرآن به کار نرفته بیش از مفهوم حکمت استفاده کرده است؟ دلیل آن شاید این بوده که عرفان برای عموم مخاطبان مفهومی شناختهشدهتر و آشناتر بوده تا حکمت. به ویژه که فیلسوفان و عالمان حکمت را معادل فلسفه دانسته و میدانند و این معادل کاملا متفاوت از آنچه او مراد میکرده ، میباشد و از این رو برای جلوگیری از بدفهمی و سوء برداشت مفهوم عرفان را که رایجتر بوده بیشتر به کار برده است. البته شریعتی هر مفهومی را که در فضای گفتمانی زمانهاش، چه در غرب و چه در شرق ، بوده به راحتی به کار میگرفته اما آن را با محتوایی که متناسب با بینش بومی خودش بوده تعریف یا تبیین میکرده است. و این بومیسازی مفاهیم غربی هنر درخشان او بوده است.
🔸شریعتی ایمان را بیشتر از آن دو مفهوم به کار برده اما کمتر از آنها تعریف روشن و مشخصی از آن ارائه داده است. شاید علتش این بوده که ایمان، از فرط حضورش در فرهنگ و باور عمومی ، مفهوم شناختهشدهای برای همگان به نظر میرسیده است. در حالی که ایمان هم ، مانند آن دو مفهوم ، بعدی وجودی دارد چنانکه او میگوید" ایمان، درست مانند عشق، آدم در برابرش جذب میشود و بعد تمام وجود آدم را فرامیگیرد.( ۲۳: ۸۷)
🔹از نظر شریعتی از پی عشق( یا تجربه عرفانی) ایمان حاصل میشود. اقبال لاهوری هم به همین نظر قائل است: " ایمان اطمینان زندهای است که از تجربهای نادر حاصل میشود( احیاء : ۱۲۷) . تجربه نادر همان تجربه عرفانی یا دستیابی به حکمت است که همه وجود آدمی را دربرمیگیرد، و اطمینان زنده همان اطمینان یافتن به وجود داشتن " او"ست.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_شریعتی
🆔 @Shariati40
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸چهار مفهوم محوری در اندیشه شریعتی و اقبال : هبوط ، عبادت ، فلاح ، خلود
🖋امیر رضایی
🔸۰۱هبوط. هبوط سرآغاز خلود است . در قرآن جاودانگی ( شجرهالخلد . چرا جاودانگی با درخت توصیف شده است ؟ ) از پی هبوط میآید . از این رو هبوط نقطه عطفی سرنوشتساز و حیاتی است . در واقع رمز بقاست . با ًهبوط ، عبادت ، فلاح و خلود معنای حقیقی خود را پیدا میکنند. بدون هبوط این سه تهی و بیبهره از معنا هستند ، مفاهیم صوری و فاقد اعتلابخشیاند. هبوط در یک تعریف غلبه خودآگاهی بر آگاهی، غلبه فراعقل بر عقل ، غلبه تجربه شهودی بر تجربه حسی است .
هبوط در داستان خلقت آدم ( انسان) مرحلهای محوری است . خالق آدمی پیش از هبوط خداست و پس از آن خود او . شریعتی و اقبال دو تعبیر متفاوت با معنایی مشابه از هبوط دارند . اولی هبوط را " طلوع وجودی" ( ۲۳ : ۳۳۶) میداند و دومی " شعله خودآگاهی" .( احیاء : ۹۹ ). بنابراین هبوط با " روشنایی وجودی" آغاز میشود و همین موجب " نوعی از بیدار شدن از خواب طبیعت" ( احیاء : ۹۹ ) میگردد.
هبوط که اتفاقی نادر است و بدون دخالت اراده و ناگهانی سر میزند ، پیشزمینه یا علت تامه عبادت است.
🔹۰۲ عبادت . عبادت پس از هبوط از حالت زبانی و صوری به حالتی وجودی و حقیقی تبدیل میشود . هر اندازه هبوط غیرارادی است ، عبادت ارادی است . کنش دشواری است که با " خواست " آدمی صورت میپذیرد ، یا به تعبیر شریعتی " طریق شگفت و دشوار بندگی خدا" است( ۱۶ : ۷۷ ) . شریعتی عبادت را " اتصال وجودی مستمر میان انسان و خدا" میداند( ۲: ۱۵۲) و اقبال آن را " پیوند نزدیک با من مطلق" ( احیاء : ۶۸ ) یا " اتحاد با مطلوب خویش " ( احیاء : ۱۰۴ ) تلقی میکند. از این رو عبادت " یک مسئله وجودی" ( ۲: ۱۵۱) یا " صیقل دادن وجود حقیقی و برانگیختن حالات وجودی و استخراج گنجینههای نهفته خودآگاهی" ( ۲: ۱۵۵) است. این نوع عبادت با " نورانیت نفسانی" ( احیاء : ۱۰۴) یا با " اشراق نفسانی" ( احیاء : ۱۰۵) همراه است ، بهگونهای که آدمی خود را در " کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند" ( احیاء : ۱۰۶) . " اکتشافی که به وسیله آن من جوینده، در همان لحظه که نفی خودی خویشتن را میکند، به اثبات وجود خویش میرسد." ( احیاء : ۱۰۸) . بنابراین عبادت نوعی کنش درونی است برای اتصال با امر قدسی که به صورت دیالکتیک نفی و اثبات خویش صورت میپذیرد .
🔸۰۳ فلاح . فلاح یا رستگاری از پی عبادت میآید . عبادت که محور اصلیاش تزکیه یا پاک کردن نفس از آلودگیها است ، آدمی را چونان نیلوفری که از مرداب سربرمیآورد، به کمک آن " بذر قدسی" که بر اثر هبوط در جان آدمی شکافته و جوانه میزند ، بهتدریج پاک میکند تا او را برای آن " آزمون بزرگ" در پیشگاه خداوند آماده سازد. فلاح، در این دنیا، " آرمان نهایی" ( ۲۳: ۱۹۲) است، زیرا رهایی از قیدها و بندهای فکری و روحی و مادی و زندانهایی که در آنها گرفتاریم ، عین رستگاری است. شریعتی اسلام را " فلسفه رستگاری انسان"( ۲۴: ۱۰۳) میداند، که از طریق ترسیم " نقشه راه" میخواهد آدمی را پس از طی مراحلی به فلاح یا " آزادی تکاملی وجودی" ( ۲: ۴۴) برساند. آرمان رهایی یا رستگاری تنها از رهگذر جهاننگری توحیدی که بیانگر هستی شعورمند و هدفمند است، توجیهپذیر است. او مسئولیت روشنفکر را " کوفتن راه فلاح انسان" ( ۵: ۱۰۵) میداند که تحقق آزادی و عدالت و معنویت و کرامت و... از پیشزمینههای لازم آن هستند .
🔹۰۴ خلود. خلود یا حیات جاوید در ادامه هبوط است : " میوه ممنوع( که موجب هبوط میشود) مایه خلود و ابدی شدن خود انسان است" ( ۲۳: ۳۲۰). و این حالت زمانی دستیافتنی است که عبادت و فلاح به حد کمال رسیده باشند، یا " من بشری به مقامی بالاتر از تفکر محض ارتقا پیدا کند" ( احیاء: ۲۲۴) . البته دغدغه و " درد جادانگی" همیشه با انسان بوده و بدان اندیشیده و همچنان میاندیشد زیرا " انسان در عمق فطرت خویش همواره در آرزوی جاودانگی و خلود است."( ۱۴: ۱۲۷) . دین به این نیاز ژرف آدمی واقف است و برآن مهر تایید مینهد: " به گفته قرآن ، راه برای آدمی باز است که به حقیقت ومفهوم جهان بپیوندد و جاودانی شود." ( احیاء : ۱۳۷) حتی شاید بتوان گفت هدف نهایی دین این است که " آدمی را در هستی جاودانه سازد." ( احیاء : ۱۶) و این امر زمانی ممکن است که او " جایگاه اصیلی در قلب انرژی خلاق الهی اشغال کند." ( احیاء : ۸۵).
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋امیر رضایی
🔸۰۱هبوط. هبوط سرآغاز خلود است . در قرآن جاودانگی ( شجرهالخلد . چرا جاودانگی با درخت توصیف شده است ؟ ) از پی هبوط میآید . از این رو هبوط نقطه عطفی سرنوشتساز و حیاتی است . در واقع رمز بقاست . با ًهبوط ، عبادت ، فلاح و خلود معنای حقیقی خود را پیدا میکنند. بدون هبوط این سه تهی و بیبهره از معنا هستند ، مفاهیم صوری و فاقد اعتلابخشیاند. هبوط در یک تعریف غلبه خودآگاهی بر آگاهی، غلبه فراعقل بر عقل ، غلبه تجربه شهودی بر تجربه حسی است .
هبوط در داستان خلقت آدم ( انسان) مرحلهای محوری است . خالق آدمی پیش از هبوط خداست و پس از آن خود او . شریعتی و اقبال دو تعبیر متفاوت با معنایی مشابه از هبوط دارند . اولی هبوط را " طلوع وجودی" ( ۲۳ : ۳۳۶) میداند و دومی " شعله خودآگاهی" .( احیاء : ۹۹ ). بنابراین هبوط با " روشنایی وجودی" آغاز میشود و همین موجب " نوعی از بیدار شدن از خواب طبیعت" ( احیاء : ۹۹ ) میگردد.
هبوط که اتفاقی نادر است و بدون دخالت اراده و ناگهانی سر میزند ، پیشزمینه یا علت تامه عبادت است.
🔹۰۲ عبادت . عبادت پس از هبوط از حالت زبانی و صوری به حالتی وجودی و حقیقی تبدیل میشود . هر اندازه هبوط غیرارادی است ، عبادت ارادی است . کنش دشواری است که با " خواست " آدمی صورت میپذیرد ، یا به تعبیر شریعتی " طریق شگفت و دشوار بندگی خدا" است( ۱۶ : ۷۷ ) . شریعتی عبادت را " اتصال وجودی مستمر میان انسان و خدا" میداند( ۲: ۱۵۲) و اقبال آن را " پیوند نزدیک با من مطلق" ( احیاء : ۶۸ ) یا " اتحاد با مطلوب خویش " ( احیاء : ۱۰۴ ) تلقی میکند. از این رو عبادت " یک مسئله وجودی" ( ۲: ۱۵۱) یا " صیقل دادن وجود حقیقی و برانگیختن حالات وجودی و استخراج گنجینههای نهفته خودآگاهی" ( ۲: ۱۵۵) است. این نوع عبادت با " نورانیت نفسانی" ( احیاء : ۱۰۴) یا با " اشراق نفسانی" ( احیاء : ۱۰۵) همراه است ، بهگونهای که آدمی خود را در " کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند" ( احیاء : ۱۰۶) . " اکتشافی که به وسیله آن من جوینده، در همان لحظه که نفی خودی خویشتن را میکند، به اثبات وجود خویش میرسد." ( احیاء : ۱۰۸) . بنابراین عبادت نوعی کنش درونی است برای اتصال با امر قدسی که به صورت دیالکتیک نفی و اثبات خویش صورت میپذیرد .
🔸۰۳ فلاح . فلاح یا رستگاری از پی عبادت میآید . عبادت که محور اصلیاش تزکیه یا پاک کردن نفس از آلودگیها است ، آدمی را چونان نیلوفری که از مرداب سربرمیآورد، به کمک آن " بذر قدسی" که بر اثر هبوط در جان آدمی شکافته و جوانه میزند ، بهتدریج پاک میکند تا او را برای آن " آزمون بزرگ" در پیشگاه خداوند آماده سازد. فلاح، در این دنیا، " آرمان نهایی" ( ۲۳: ۱۹۲) است، زیرا رهایی از قیدها و بندهای فکری و روحی و مادی و زندانهایی که در آنها گرفتاریم ، عین رستگاری است. شریعتی اسلام را " فلسفه رستگاری انسان"( ۲۴: ۱۰۳) میداند، که از طریق ترسیم " نقشه راه" میخواهد آدمی را پس از طی مراحلی به فلاح یا " آزادی تکاملی وجودی" ( ۲: ۴۴) برساند. آرمان رهایی یا رستگاری تنها از رهگذر جهاننگری توحیدی که بیانگر هستی شعورمند و هدفمند است، توجیهپذیر است. او مسئولیت روشنفکر را " کوفتن راه فلاح انسان" ( ۵: ۱۰۵) میداند که تحقق آزادی و عدالت و معنویت و کرامت و... از پیشزمینههای لازم آن هستند .
🔹۰۴ خلود. خلود یا حیات جاوید در ادامه هبوط است : " میوه ممنوع( که موجب هبوط میشود) مایه خلود و ابدی شدن خود انسان است" ( ۲۳: ۳۲۰). و این حالت زمانی دستیافتنی است که عبادت و فلاح به حد کمال رسیده باشند، یا " من بشری به مقامی بالاتر از تفکر محض ارتقا پیدا کند" ( احیاء: ۲۲۴) . البته دغدغه و " درد جادانگی" همیشه با انسان بوده و بدان اندیشیده و همچنان میاندیشد زیرا " انسان در عمق فطرت خویش همواره در آرزوی جاودانگی و خلود است."( ۱۴: ۱۲۷) . دین به این نیاز ژرف آدمی واقف است و برآن مهر تایید مینهد: " به گفته قرآن ، راه برای آدمی باز است که به حقیقت ومفهوم جهان بپیوندد و جاودانی شود." ( احیاء : ۱۳۷) حتی شاید بتوان گفت هدف نهایی دین این است که " آدمی را در هستی جاودانه سازد." ( احیاء : ۱۶) و این امر زمانی ممکن است که او " جایگاه اصیلی در قلب انرژی خلاق الهی اشغال کند." ( احیاء : ۸۵).
#یادداشت_اختصاصی
#امیر_رضایی
#اکنون_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
🔷🔸تفاوت بازسازی فکر دینی
در اقبال و شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸شریعتی و اقبال در وجوه مختلفی از جمله در تحلیل انسانشناسی، در دغدغه بازسازی فکر دینی و اصلاح دینی ، در عدالتخواهی و آزادیجویی و از همه مهمتر در تجربه عرفانی و ایمانی و... بسیار به هم شبیهاند ، آنقدر شبیه که شریعتی خود را بهدرستی در ادامه او تعریف میکند. با وجود این شباهت، رویکرد این دو روشنفکر و مصلح بزرگ اجتماعی در امر بازسازی فکر دینی تفاوتی با هم دارد که میتواند ناشی از عوامل گوناگون از جمله رشته تخصصی، محیط و پیشینه فرهنگی ، نوع تربیت مذهبی و... باشد.
🔹رویکرد اقبال در این بازسازی تماما شهودی- فلسفی است( منظور شهود وجودی است و نه شهود عقلی که امروز اصطلاحی است رایج به معنای درک عمیق عقلی) و همین مسئله دریافت اندیشه او را بسیار سخت و دیریاب کرده است.
او خدا ، طبیعت، انسان، زمان، مکان ، دین ، ایمان ، نیایش، عبادت و... را شهودی تفسیر و تبیین میکند؛ با الهام از قرآن، خدا را چیزی شبیه نور میبیند( میبیند، و نه میداند) ؛ طبیعت را رفتار خدا میفهمد؛ برای انسان" خود" ی قائل است که در اصل همان نفس آدمی و کانون روحانی اوست؛ زمان، زمان غیرتسلسلی، همان دهر یا خداست که اساسیتر از مکان است؛ خدا را نیز مکانمند میفهمد همانند مکانمندی نور شمع؛ دین را همان تجربه عرفانی میداند، تجربهای که ایمان بر آن استوار میشود؛ عبادت را یک کنش مستمر درونی تعریف میکند؛ و میگوید مهمترین منبع شناخت که اساس همه شناختهاست، تجربه عرفانی است و بدون آن هیچ شناخت راستینی حاصل نمیشود. خلاصه بنای رفیع بازسازی فکر دینی اقبال تقریبا بهطور کامل مبتنی بر تجربه شهودی است که بیش از آن که پیکر داشته باشد، جوهر دارد.
🔸اما رویکرد شریعتی در این بازسازی شهودی- اعتقادی است. او از تجربه شهودی یا عرفانی و یا دقیقتر، ایمانیاش _ به غیر از کویریات_ در انسانشناسی فلسفی، مناسک حج، نیایش، و تفسیر و تاویل بسیاری از واژگان قرآن از قبیل ایمان، عبادت، ذکر، قلب، توبه، تقوی، هبوط، فلاح، نفس، حکمت ، مشعر و... بهره گرفته است. او توحید را در مرکز جهانبینیاش به عنوان یک عقیده_ و نه فقط یک شهود_ قرار میدهد تا در پرتو اعتقاد به توحید بتوان هستی، تاریخ، جامعه و انسان را تفسیر و تبیین توحیدی کرد. تسری عقیده توحیدی به تاریخ و جامعه امیدآفرین و حرکتبخش است زیرا چشماندازی را ترسیم میکند که در آن انسان و جامعه، در فرایند بلندمدت تاریخی، امکان ظهور با سه ساحت عرفان، برابری وآزادی را پیدا میکنند.
🔸امر اعتقادی و امر شهودی در اندیشه شریعتی توازنی معقول دارند. به همین دلیل مخاطب دستکم میتواند با وجوه اعتقادی- عقلانی تفکر او ارتباط برقرار کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کند . در واقع همین وجه از اندیشه اوست که تاکنون شناخته شده است و وجه شهودیاش همچون وجه شهودی اندیشه اقبال تقریبا بهطور کامل مجهول و ناشناخته مانده است.
🔹این ترکیب متوازن دو وجه عرفانی_ عقلانی یا شهودی_ اعتقادی در بینش اومتاثر از بینش قرآن است که بر دو وجه " قلب_عقل" بهطور همزمان تاکید دارد. بنابراین رویکرد شریعتی در امر بازسازی
فکر دینی حالتی نیمهشهودی_ نیمهاعتقادی دارد و این متفاوت از رویکرد اقبال است که تماما شهودی_ فلسفی است . همین حالت نقطه درخشان و اثرگذار تفکر او بوده و هست، هرچند آن نیمه دیگر، که از قضا اساس تفکر او هم هست، افسوس که هنوز به اقلیم "کشف" نائل نیامده است.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40
در اقبال و شریعتی
🖋امیر رضایی
🔸شریعتی و اقبال در وجوه مختلفی از جمله در تحلیل انسانشناسی، در دغدغه بازسازی فکر دینی و اصلاح دینی ، در عدالتخواهی و آزادیجویی و از همه مهمتر در تجربه عرفانی و ایمانی و... بسیار به هم شبیهاند ، آنقدر شبیه که شریعتی خود را بهدرستی در ادامه او تعریف میکند. با وجود این شباهت، رویکرد این دو روشنفکر و مصلح بزرگ اجتماعی در امر بازسازی فکر دینی تفاوتی با هم دارد که میتواند ناشی از عوامل گوناگون از جمله رشته تخصصی، محیط و پیشینه فرهنگی ، نوع تربیت مذهبی و... باشد.
🔹رویکرد اقبال در این بازسازی تماما شهودی- فلسفی است( منظور شهود وجودی است و نه شهود عقلی که امروز اصطلاحی است رایج به معنای درک عمیق عقلی) و همین مسئله دریافت اندیشه او را بسیار سخت و دیریاب کرده است.
او خدا ، طبیعت، انسان، زمان، مکان ، دین ، ایمان ، نیایش، عبادت و... را شهودی تفسیر و تبیین میکند؛ با الهام از قرآن، خدا را چیزی شبیه نور میبیند( میبیند، و نه میداند) ؛ طبیعت را رفتار خدا میفهمد؛ برای انسان" خود" ی قائل است که در اصل همان نفس آدمی و کانون روحانی اوست؛ زمان، زمان غیرتسلسلی، همان دهر یا خداست که اساسیتر از مکان است؛ خدا را نیز مکانمند میفهمد همانند مکانمندی نور شمع؛ دین را همان تجربه عرفانی میداند، تجربهای که ایمان بر آن استوار میشود؛ عبادت را یک کنش مستمر درونی تعریف میکند؛ و میگوید مهمترین منبع شناخت که اساس همه شناختهاست، تجربه عرفانی است و بدون آن هیچ شناخت راستینی حاصل نمیشود. خلاصه بنای رفیع بازسازی فکر دینی اقبال تقریبا بهطور کامل مبتنی بر تجربه شهودی است که بیش از آن که پیکر داشته باشد، جوهر دارد.
🔸اما رویکرد شریعتی در این بازسازی شهودی- اعتقادی است. او از تجربه شهودی یا عرفانی و یا دقیقتر، ایمانیاش _ به غیر از کویریات_ در انسانشناسی فلسفی، مناسک حج، نیایش، و تفسیر و تاویل بسیاری از واژگان قرآن از قبیل ایمان، عبادت، ذکر، قلب، توبه، تقوی، هبوط، فلاح، نفس، حکمت ، مشعر و... بهره گرفته است. او توحید را در مرکز جهانبینیاش به عنوان یک عقیده_ و نه فقط یک شهود_ قرار میدهد تا در پرتو اعتقاد به توحید بتوان هستی، تاریخ، جامعه و انسان را تفسیر و تبیین توحیدی کرد. تسری عقیده توحیدی به تاریخ و جامعه امیدآفرین و حرکتبخش است زیرا چشماندازی را ترسیم میکند که در آن انسان و جامعه، در فرایند بلندمدت تاریخی، امکان ظهور با سه ساحت عرفان، برابری وآزادی را پیدا میکنند.
🔸امر اعتقادی و امر شهودی در اندیشه شریعتی توازنی معقول دارند. به همین دلیل مخاطب دستکم میتواند با وجوه اعتقادی- عقلانی تفکر او ارتباط برقرار کرده و نسبت به آنها شناخت پیدا کند . در واقع همین وجه از اندیشه اوست که تاکنون شناخته شده است و وجه شهودیاش همچون وجه شهودی اندیشه اقبال تقریبا بهطور کامل مجهول و ناشناخته مانده است.
🔹این ترکیب متوازن دو وجه عرفانی_ عقلانی یا شهودی_ اعتقادی در بینش اومتاثر از بینش قرآن است که بر دو وجه " قلب_عقل" بهطور همزمان تاکید دارد. بنابراین رویکرد شریعتی در امر بازسازی
فکر دینی حالتی نیمهشهودی_ نیمهاعتقادی دارد و این متفاوت از رویکرد اقبال است که تماما شهودی_ فلسفی است . همین حالت نقطه درخشان و اثرگذار تفکر او بوده و هست، هرچند آن نیمه دیگر، که از قضا اساس تفکر او هم هست، افسوس که هنوز به اقلیم "کشف" نائل نیامده است.
#امیر_رضایی
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون
🆔 @Shariati40