Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆مردم، انقلاب و شریعتی
📌بنیاد فرهنگی شریعتی برگزار می کند
🔅باحضور:
🎙هاشم آقاجری
🎙مسعود پدرام
🎙علیرضا رجائی
🎙حسین رفیعی
🎙احمد زید آبادی
🎙احسان شریعتی
🎙محمود عمرانی
🎙محمد جواد غلامرضا کاشی
🔆زمان: جمعه ۲۲ بهمن۱۴۰۰/ ۱۱ فوریه ۲۰۲۲
⏱ساعت: ۸ شب به وقت ایران
🏛 کلاب سمپوزیوم شریعتی
🔹🔸لینک اتاق برنامه: مردم، انقلاب و شریعتی
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
📌بنیاد فرهنگی شریعتی برگزار می کند
🔅باحضور:
🎙هاشم آقاجری
🎙مسعود پدرام
🎙علیرضا رجائی
🎙حسین رفیعی
🎙احمد زید آبادی
🎙احسان شریعتی
🎙محمود عمرانی
🎙محمد جواد غلامرضا کاشی
🔆زمان: جمعه ۲۲ بهمن۱۴۰۰/ ۱۱ فوریه ۲۰۲۲
⏱ساعت: ۸ شب به وقت ایران
🏛 کلاب سمپوزیوم شریعتی
🔹🔸لینک اتاق برنامه: مردم، انقلاب و شریعتی
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
🖋احسان شریعتی
🔆اصل معنای انقلاب را بنده البته بعد از این چهل سال که هیچ، تا چهل دههٔ دیگر هم قبول دارم. معنای انقلاب (و نه خود کلمه که در اصل و در قرآن بهمعنای ارتجاع است)، در یک کلمه «گسست» است و «نه» گفتن به وضع موجود و نشاندهندهٔ نارضایتی و انتظار تغییر بهسمت وضع مطلوبتر و البته معنای اینهمه این نیست که موفقیتش همیشه تضمین است (مانند بهار عرب). انقلاب ایران که علیه نظام استبدادی وابسته بهراه افتاد، در تداوم انقلابهای پیشین -مشروطه، نهضت ملی، و جنبشهای منطقهای- خط مستمر و زنجیرهوای را مییابیم، با این تفاوت که حضور یکپارچه و گسترده مردم، دیگر انقلابات را در مقایسه با این انقلاب بیشتر شبیه جنگ داخلی بوده است! مشارکت اکثریت مطلق در انقلاب به آن وجهی استثنایی داده است. واقعیت این است که جایگاه رهبری انقلاب که در آغاز تضمینی برای تودهای شدن جنبش مینمود، در خلأ نیروهای سیاسی متشکل، از رهبریت معنوی به رهبری عملی بدل میشود. نفوذ وسیع و گسترده در جامعه – متکی بر شبکه روحانیت- و تشخیص لحظهٔ تعیینکنندهٔ سرنوشتساز و بازگشتناپذیر در ۲۲ بهمن، رهبری آ…خمینی را بلامنازع ساخت. پس ازآن وارد فاز جدیدی شدیم و مواجه با توطئههای جدید، مانند نفوذ ضد-انقلاب در انقلاب (شبهه). هنگامیکه قدرتها دیدند شاه و نظام ۲۵۰۰ساله شاهی دارد قطعا برمیافتد، این سوال برایشان مطرح شد که چه نیرویی جانشین میشود. مثلا عنوان شد که بهجای سلطنت روحانیت بنشیند (خط امثال حزب بقایی و..)، از آنجا وارد پروسهٔ تجدید تولید مناسبات سابق میشویم و طبقهٔ حاکم قبلی تجدیدسازمان میکند. نقطه منفی تجربهٔ انقلاب ۵۷ سرعت تحولات یا جا-به-جایی سریع قدرت بود. ولی تجربه انقلاب از ۵۶ تا ۵۸ و حتی تا ۶۰ تجربهای مثبت و بالنده بود. بهتعبیر شریعتی بیشترین اتفاقات فرهنگی و رشد نبوغ و هنر و..، در همین سال هایی می افتد که بر دیوار استبداد شکاف میافتد: در مشروطیت، در نهضت ملی، در انقلاب؛ آزادی بیان و نشر و کنشگری و تشکلیابی.
🔆پس نفس انقلاب را مثبت مییابیم اما همراه با تجربهٔ شبههآلود گذشته و سرنوشتی نامعلوم بعدی. برای متفکری مثل شریعتی که بهدنبال انقلاب همهجانبهٔ وجودی و فکری -بعثت- بود و نه صرفا یک انقلاب سیاسی معطوف به قدرت و تغییر رژیمها و جابجایی سریع هیئتهای حاکم و دولتها طبعا نمیتوانست تحول اساسی و نهایی باشد. در این صورت میتوان تصور کرد که فاصله می گرفت و خط و مشی خاص خود را تعقیب می کرد. اما مردم در واقع بیشتر تحت تاثیر ادبیات شریعتی بودند تا اندیشهٔ او. و در همین معنا از سوی مردم لقب «معلم انقلاب» میگیرد. از همینرو بهجز لحظات آغازین انقلاب، میراث شریعتی در نظام برآمده از انقلاب بتدریج تصفیه و کنار گذاشته میشود و با برچسب هایی چون «التقاطی» یا «منهایی»(منهای روحانیت) حذف میشود و لذا، در دههٔ شصت با حذف گفتمان شریعتی روبرو میشویم.
🔆برای فهم نقش شریعتی در انقلاب ایران ما باید تجربه انقلاب را از سویی تبارشناسی و از دیگرسو دوره بندی کنیم تا خوانشی چندصدایی از آن ممکن گردد. البته ارزیابی دستآوردهای انقلاب هم –مثبت یا منفی- فقط در پرتو زمانی بلندمدت ممکن است. به یک معنا مرگ انقلاب هنوز اعلام نشده و با تفکیک دورهها تا ۲۲ بهمن و پس از آنرا میتوان جدا کرد، چون «شیفت پارادایمی» صورت گرفته است. جوانان و روشنفکران وطبقات متوسطه شهری دردوره اول نهضت نقش تعیینکننده داشتند و مخاطب اصلی و پیشقراول محسوب میشدند. این طیف خواهان دموکراسی و عدالت اجتماعی و رشد وتوسعه عمومی بودو عموما زیرتأثیر اندیشههای روشنفکران. همسویی سیاسی با «روحانیت مبارز» هم البته در نهضت عمومی پذیرفته شده بود، بیآنکه معنایش همدلی با تزهای «تئوکراتیک» باشد. در فاز بعدی اما بتدریج روحانیت سنتی هژمونی تام را بهدست گرفت (برغم ناشناخته بودن اولیه تز ولایی در اسلام فقاهتی). روشنفکران باید با تفکیک دورهها روشن کنند که مردم در آغاز چه میخواستند و چه تغییرات بعدی بهمرور زمان در این خواستهها و مطالبات و شعارها و گفتمان بهوجود آمد. روشنفکر باید خطوط و مرزها را روشن و تفکیک کند. انقلاب ایران مبتنی بر گذشتهای بوده و آیندهای دارد که بیتردید نوستالژی گذشته نخواهد بود: بهسمت یک «جمهوری» بهمعنای متعارف (دموکراسی نمایندگی معطوف به دموکراسی مشارکتی) میرویم: نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه پس.
#انقلاب
#مردم
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋احسان شریعتی
🔆اصل معنای انقلاب را بنده البته بعد از این چهل سال که هیچ، تا چهل دههٔ دیگر هم قبول دارم. معنای انقلاب (و نه خود کلمه که در اصل و در قرآن بهمعنای ارتجاع است)، در یک کلمه «گسست» است و «نه» گفتن به وضع موجود و نشاندهندهٔ نارضایتی و انتظار تغییر بهسمت وضع مطلوبتر و البته معنای اینهمه این نیست که موفقیتش همیشه تضمین است (مانند بهار عرب). انقلاب ایران که علیه نظام استبدادی وابسته بهراه افتاد، در تداوم انقلابهای پیشین -مشروطه، نهضت ملی، و جنبشهای منطقهای- خط مستمر و زنجیرهوای را مییابیم، با این تفاوت که حضور یکپارچه و گسترده مردم، دیگر انقلابات را در مقایسه با این انقلاب بیشتر شبیه جنگ داخلی بوده است! مشارکت اکثریت مطلق در انقلاب به آن وجهی استثنایی داده است. واقعیت این است که جایگاه رهبری انقلاب که در آغاز تضمینی برای تودهای شدن جنبش مینمود، در خلأ نیروهای سیاسی متشکل، از رهبریت معنوی به رهبری عملی بدل میشود. نفوذ وسیع و گسترده در جامعه – متکی بر شبکه روحانیت- و تشخیص لحظهٔ تعیینکنندهٔ سرنوشتساز و بازگشتناپذیر در ۲۲ بهمن، رهبری آ…خمینی را بلامنازع ساخت. پس ازآن وارد فاز جدیدی شدیم و مواجه با توطئههای جدید، مانند نفوذ ضد-انقلاب در انقلاب (شبهه). هنگامیکه قدرتها دیدند شاه و نظام ۲۵۰۰ساله شاهی دارد قطعا برمیافتد، این سوال برایشان مطرح شد که چه نیرویی جانشین میشود. مثلا عنوان شد که بهجای سلطنت روحانیت بنشیند (خط امثال حزب بقایی و..)، از آنجا وارد پروسهٔ تجدید تولید مناسبات سابق میشویم و طبقهٔ حاکم قبلی تجدیدسازمان میکند. نقطه منفی تجربهٔ انقلاب ۵۷ سرعت تحولات یا جا-به-جایی سریع قدرت بود. ولی تجربه انقلاب از ۵۶ تا ۵۸ و حتی تا ۶۰ تجربهای مثبت و بالنده بود. بهتعبیر شریعتی بیشترین اتفاقات فرهنگی و رشد نبوغ و هنر و..، در همین سال هایی می افتد که بر دیوار استبداد شکاف میافتد: در مشروطیت، در نهضت ملی، در انقلاب؛ آزادی بیان و نشر و کنشگری و تشکلیابی.
🔆پس نفس انقلاب را مثبت مییابیم اما همراه با تجربهٔ شبههآلود گذشته و سرنوشتی نامعلوم بعدی. برای متفکری مثل شریعتی که بهدنبال انقلاب همهجانبهٔ وجودی و فکری -بعثت- بود و نه صرفا یک انقلاب سیاسی معطوف به قدرت و تغییر رژیمها و جابجایی سریع هیئتهای حاکم و دولتها طبعا نمیتوانست تحول اساسی و نهایی باشد. در این صورت میتوان تصور کرد که فاصله می گرفت و خط و مشی خاص خود را تعقیب می کرد. اما مردم در واقع بیشتر تحت تاثیر ادبیات شریعتی بودند تا اندیشهٔ او. و در همین معنا از سوی مردم لقب «معلم انقلاب» میگیرد. از همینرو بهجز لحظات آغازین انقلاب، میراث شریعتی در نظام برآمده از انقلاب بتدریج تصفیه و کنار گذاشته میشود و با برچسب هایی چون «التقاطی» یا «منهایی»(منهای روحانیت) حذف میشود و لذا، در دههٔ شصت با حذف گفتمان شریعتی روبرو میشویم.
🔆برای فهم نقش شریعتی در انقلاب ایران ما باید تجربه انقلاب را از سویی تبارشناسی و از دیگرسو دوره بندی کنیم تا خوانشی چندصدایی از آن ممکن گردد. البته ارزیابی دستآوردهای انقلاب هم –مثبت یا منفی- فقط در پرتو زمانی بلندمدت ممکن است. به یک معنا مرگ انقلاب هنوز اعلام نشده و با تفکیک دورهها تا ۲۲ بهمن و پس از آنرا میتوان جدا کرد، چون «شیفت پارادایمی» صورت گرفته است. جوانان و روشنفکران وطبقات متوسطه شهری دردوره اول نهضت نقش تعیینکننده داشتند و مخاطب اصلی و پیشقراول محسوب میشدند. این طیف خواهان دموکراسی و عدالت اجتماعی و رشد وتوسعه عمومی بودو عموما زیرتأثیر اندیشههای روشنفکران. همسویی سیاسی با «روحانیت مبارز» هم البته در نهضت عمومی پذیرفته شده بود، بیآنکه معنایش همدلی با تزهای «تئوکراتیک» باشد. در فاز بعدی اما بتدریج روحانیت سنتی هژمونی تام را بهدست گرفت (برغم ناشناخته بودن اولیه تز ولایی در اسلام فقاهتی). روشنفکران باید با تفکیک دورهها روشن کنند که مردم در آغاز چه میخواستند و چه تغییرات بعدی بهمرور زمان در این خواستهها و مطالبات و شعارها و گفتمان بهوجود آمد. روشنفکر باید خطوط و مرزها را روشن و تفکیک کند. انقلاب ایران مبتنی بر گذشتهای بوده و آیندهای دارد که بیتردید نوستالژی گذشته نخواهد بود: بهسمت یک «جمهوری» بهمعنای متعارف (دموکراسی نمایندگی معطوف به دموکراسی مشارکتی) میرویم: نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه پس.
#انقلاب
#مردم
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
(قسمت دوم)
🖋علی قاسمی
🔆انقلاب در برخی جوامع ناموزون اجتناب ناپذیراست. جامعه موزون جامعه ای است که میان زیر ساخت ها و روساخت های آن در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توازن وجود داشته باشد؛ نیروهای مولدش با روابط تولیدش، نظام اجتماعی اش با نظام سیاسی اش..سازگار باشد. در جوامعی که این ناموزونی را بازتولید می کنند انقلاب اجتناب ناپذیر است و در آستانه بحران قرار می گیرند. ایران از زمان مشروطیت و به دنبالش با کودتای بیست و هشت مرداد دستخوش بحران مشروعیت و در پی اش با اصلاحات ارضی دستخوش تغییرات ساختاری در نظام اقتصادی، سیاسی و دگرگونی در بافت طبقاتی جامعه شد و نظام را وارد بحران کرد. بعد از دهه چهل و به خصوص از سال 1352 رشد طبقه متوسط شهر نشین و درآمدهای نفتی که با خود حجم زیادی ازسرمایه را وارد جامعه کرد این بحران را به نقطه جوش رساند و بی تردید انقلاب را اجتناب ناپذیرساخت. من معتقدم مبنا درون است و آنچه موجب تحول در ساختار می شود، قبل از هر چیز بیماری ساختار است. ساختار تاریخی بیمار هنگامی که با بیماری های ادواری ترکیب می شود ناگهانی سر می زند که نامش انقلاب است.
🔆جایگاه شریعتی در انقلاب: از دهه چهل جریانات با مشی حزبی، مشی چریکی، مشی سیاسی و مشی فرهنگی وارد فضای ایران می شوند و هر کدام جایی را اشغال می کنند. اینکه می گویند انقلاب زاییده مثلث «خشم»(خمینی-شریعتی-مجاهدین) بود به نظر من کلی گویی است. باید از طول و عرض تاثیر گفتاری این سه گانه ای که آیت الله بهشتی به کار برده سخن گفت و به کلی گویی بسنده نکرد؛ نقش رهبری استراتژیک، فکری و تاکتیکی هر یک توضیح لازم دارد. گفتن «خشم» چیزی را روشن نمی کند و باید سهم هر کدام را توضیح داد.( و البته کار ساده ای هم نیست به دلیل کمبود اطلاعات میدانی دقیق و…)تردیدی نیست که گفتار شریعتی گفتاری است انقلابی و دعوتی به رهایی؛ به شدن و نه بودن اما خودش نسبت به این تحول دستخوش نوعی دوگانگی است: از یک سو نفی می کند و دعوت می کند به تغییر و از سوی دیگر می خواهد ترمز کند؛ از یک سو لوتر می خواهد باشد و از سوی دیگر روسو. او یک نقش مضاعف دوگانه دارد. او خواهان انقلاباتی است که باید بر روی پاهایش راه رود و از همین رو از انقلاب آگاهی بخش سخن می گوید(قبل از یک انقلاب رهایی بخش) از انقلابی تمام عیار؛ انقلابی ناب و با خاستگاهی بی خدشه [ فعلا به این کار نداریم که چنین تقدم و تآخری ممکن است یا خیر؟] اما از سیاهگل به بعد تحت تاثیر چگالی گفتمان چریکی قرار می گیرد. از دوره سیاهگل زبان او رادیکال می شود. از سال 49 تا زمان دستگیری در سال 1352، در آثار شریعتی همین رادیکالیزه شدن را می بینیم: متد هندسی( در مقایسه با «روش شناخت اسلام»)، چه باید کرد؟ از کجا آغاز کنیم؟ عمدتا دغدغه اصلی کادر سازی است و طراحی جنسی از آگاهی ایدئولوژیک که به کار سوژه فعال سیاسی می اید. در کتاب «شیعه یک حزب تمام»، حتی رویکرد حزبی دارد؛ سازماندهی کردن نیروهایی که وارد تاریخ می شوند. درهمین اثر است که از استراتژی های سیاسی ائمه سخن می گوید و حتی برای دعای امام سجاد شأن استراتژیک قائل می شود و از آن دعوتی می سازد برای رهایی. معنای رویکرد استراتژیک معلوم است: بسیج نیرو، تکان دادن قدرت مسلط، داشتن تکیه گاه اجتماعی، حل عمده ترین تضاد بر اساس عمده ترین نیرو و غیره. اما واقعیت این است که شریعتی، علی رغم ماهیت اندیشه اش خود استراتژی نداشت. از همین رو باید بین ماهیت اندیشه او و کارکردش تفاوت قائل شد. درست است که نقدهای جدی ای دارد به نهادهایی چون روحانیت و استحمار و…. اما نفس مخالفت با امری معنایش این نیست که از لحاظ کارکردی هم می تواند مانع شود. متأسفانه همین اتفاق برای اندیشه شریعتی افتاده است و از لحاظ کارکرد و درتعادل قدرت توانسته است به پروژه های دیگر سودرسان باشد و حتی در دام استراتژیهای رقیب قرار بگیرد. زمانی اندیشه ضد استحماری می تواند کاربرداستراتژیک داشته باشد که اول پایگاههای و پیوندگاههایش روشن باشد. در گفتار شریعتی این موقعیت را نمی بینیم . در بعد کلان ضد استحمار است اما در عرصه استراتژیک نتوانسته در صحنه نیروها را سمت و سو دهد. علت پراکندگی موقعیت طرفداران شریعتی پس از انقلاب همین است.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
📌ادامه متن در لینک زیر
https://bit.ly/34HUzAO
🆔 @Shariati_SCF
(قسمت دوم)
🖋علی قاسمی
🔆انقلاب در برخی جوامع ناموزون اجتناب ناپذیراست. جامعه موزون جامعه ای است که میان زیر ساخت ها و روساخت های آن در حوزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توازن وجود داشته باشد؛ نیروهای مولدش با روابط تولیدش، نظام اجتماعی اش با نظام سیاسی اش..سازگار باشد. در جوامعی که این ناموزونی را بازتولید می کنند انقلاب اجتناب ناپذیر است و در آستانه بحران قرار می گیرند. ایران از زمان مشروطیت و به دنبالش با کودتای بیست و هشت مرداد دستخوش بحران مشروعیت و در پی اش با اصلاحات ارضی دستخوش تغییرات ساختاری در نظام اقتصادی، سیاسی و دگرگونی در بافت طبقاتی جامعه شد و نظام را وارد بحران کرد. بعد از دهه چهل و به خصوص از سال 1352 رشد طبقه متوسط شهر نشین و درآمدهای نفتی که با خود حجم زیادی ازسرمایه را وارد جامعه کرد این بحران را به نقطه جوش رساند و بی تردید انقلاب را اجتناب ناپذیرساخت. من معتقدم مبنا درون است و آنچه موجب تحول در ساختار می شود، قبل از هر چیز بیماری ساختار است. ساختار تاریخی بیمار هنگامی که با بیماری های ادواری ترکیب می شود ناگهانی سر می زند که نامش انقلاب است.
🔆جایگاه شریعتی در انقلاب: از دهه چهل جریانات با مشی حزبی، مشی چریکی، مشی سیاسی و مشی فرهنگی وارد فضای ایران می شوند و هر کدام جایی را اشغال می کنند. اینکه می گویند انقلاب زاییده مثلث «خشم»(خمینی-شریعتی-مجاهدین) بود به نظر من کلی گویی است. باید از طول و عرض تاثیر گفتاری این سه گانه ای که آیت الله بهشتی به کار برده سخن گفت و به کلی گویی بسنده نکرد؛ نقش رهبری استراتژیک، فکری و تاکتیکی هر یک توضیح لازم دارد. گفتن «خشم» چیزی را روشن نمی کند و باید سهم هر کدام را توضیح داد.( و البته کار ساده ای هم نیست به دلیل کمبود اطلاعات میدانی دقیق و…)تردیدی نیست که گفتار شریعتی گفتاری است انقلابی و دعوتی به رهایی؛ به شدن و نه بودن اما خودش نسبت به این تحول دستخوش نوعی دوگانگی است: از یک سو نفی می کند و دعوت می کند به تغییر و از سوی دیگر می خواهد ترمز کند؛ از یک سو لوتر می خواهد باشد و از سوی دیگر روسو. او یک نقش مضاعف دوگانه دارد. او خواهان انقلاباتی است که باید بر روی پاهایش راه رود و از همین رو از انقلاب آگاهی بخش سخن می گوید(قبل از یک انقلاب رهایی بخش) از انقلابی تمام عیار؛ انقلابی ناب و با خاستگاهی بی خدشه [ فعلا به این کار نداریم که چنین تقدم و تآخری ممکن است یا خیر؟] اما از سیاهگل به بعد تحت تاثیر چگالی گفتمان چریکی قرار می گیرد. از دوره سیاهگل زبان او رادیکال می شود. از سال 49 تا زمان دستگیری در سال 1352، در آثار شریعتی همین رادیکالیزه شدن را می بینیم: متد هندسی( در مقایسه با «روش شناخت اسلام»)، چه باید کرد؟ از کجا آغاز کنیم؟ عمدتا دغدغه اصلی کادر سازی است و طراحی جنسی از آگاهی ایدئولوژیک که به کار سوژه فعال سیاسی می اید. در کتاب «شیعه یک حزب تمام»، حتی رویکرد حزبی دارد؛ سازماندهی کردن نیروهایی که وارد تاریخ می شوند. درهمین اثر است که از استراتژی های سیاسی ائمه سخن می گوید و حتی برای دعای امام سجاد شأن استراتژیک قائل می شود و از آن دعوتی می سازد برای رهایی. معنای رویکرد استراتژیک معلوم است: بسیج نیرو، تکان دادن قدرت مسلط، داشتن تکیه گاه اجتماعی، حل عمده ترین تضاد بر اساس عمده ترین نیرو و غیره. اما واقعیت این است که شریعتی، علی رغم ماهیت اندیشه اش خود استراتژی نداشت. از همین رو باید بین ماهیت اندیشه او و کارکردش تفاوت قائل شد. درست است که نقدهای جدی ای دارد به نهادهایی چون روحانیت و استحمار و…. اما نفس مخالفت با امری معنایش این نیست که از لحاظ کارکردی هم می تواند مانع شود. متأسفانه همین اتفاق برای اندیشه شریعتی افتاده است و از لحاظ کارکرد و درتعادل قدرت توانسته است به پروژه های دیگر سودرسان باشد و حتی در دام استراتژیهای رقیب قرار بگیرد. زمانی اندیشه ضد استحماری می تواند کاربرداستراتژیک داشته باشد که اول پایگاههای و پیوندگاههایش روشن باشد. در گفتار شریعتی این موقعیت را نمی بینیم . در بعد کلان ضد استحمار است اما در عرصه استراتژیک نتوانسته در صحنه نیروها را سمت و سو دهد. علت پراکندگی موقعیت طرفداران شریعتی پس از انقلاب همین است.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
📌ادامه متن در لینک زیر
https://bit.ly/34HUzAO
🆔 @Shariati_SCF
Telegraph
نشست جایگاه شریعتی در انقلاب ایران
«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
(قسمت سوم)
🎙احمد زید آبادی
🔆«...انقلابی که در سال 57 روی داد احتمالا در سال 57 اجتناب ناپذیر بود. البته تحولات وقتی اجتناب ناپذیر می شوند که شما قدم ها را از قبل برداشته باشید. شاید اگر از 28 مرداد جریان روشنفکری در صدد نفی مشروعیت کامل حکومت بر نمی آمد انقلاب 57 هم اجتناب ناپذیر و یا امری ضروروی نمی شد. در انقلاب ایران هم نیروهای زیادی شرکت کردند ولی نهایتا دو نیرو در انقلاب بودند که دارای نفوذ و از طرف دیگر دارای تشکیلات بودند. یکی آیت الله خمینی که به دلیل وجود سازمان روحانیت و نفوذ شبکه ای و خوشه ای آن در سراسر کشور به شکل سازمان سنتی توانست قوی عمل کند و نیروی دیگر که به شکل سازمانی شانسی داشت سازمان مجاهدین بود. بقیه، گروههای کوچک و افراد منفردی بودند که در واقع عملا ناخواسته به یکی از این دو نیرو تا مقطع انقلاب یاری رساندند و هنگامی هم که میان این دو تنش به وجود آمد این گروههای کوچک و منفرد پراکنده شدند و محلی از اعراب نداشتند. صف کشی میان نوعی رادیکالیزم چپ گرایانه اسلامی توتالیتر یعنی سازمان مجاهدین با نوعی نگاه فقاهتی- انقلابی به رهبری آیت الله خمینی صورت گرفت که نهایتاً این دیدگاه فقاهتی-انقلابی بود که پیروز شد. عملا شکل دیگری هم متصور نبود چون هیچ کدام از دو طرف عملا به توازن قدرت برای بقای متقابل اعتقادی نداشت. در روزهای انقلاب ما که بچه بودیم و در این دم و دستگاهها می چرخیدیم و حرف ها را گوش می کردیم می دیدیم که هیچ کس دموکراسی را به این مفهومی که امروزما می فهمیم و تعریف میکنیم نه تعریف می کرد و نه قبول داشت. انقلاب دو وجه اصلی چپ گرایانه داشت یکی نگاه رادیکال عدالت طلبانه داخلی که همه سعی می کردند خودشات را ضد سرمایه داری وضد فئودال معرفی کنند و یکی نگاه ضد امپریالیستی .همه فکر می کردند حقانیت از این حرف ها بلند می شود و مسابقه ای در این مورد برقرار بود. آیت الله خمینی هم این مفاهیم را اسلامیزه کرد؛ مفاهیمی چون امپریالیسم را به استکبار و جامعه بی طبقه را به جنگ فقر و غنی و کوخ نشینان و مستضعفین و غیره تبدیل کرد و بدین ترتیب این مفاهیم را از انحصار نیروهای چپ مارکسیست یا اسلامی خارج کرد و از آن خود کرد. با این حساب روندی پیش آمد و همان نظمی شکل گرفت که چهل سال مستقر است. من البته همه این تجربه چهل ساله را یک سره منفی نمی بینم. بر خلاف آنچه که این یکی دو-سه ساله مد شده، تا همین اخیراً اغلب گروهها و افراد می خواستند بگویند در انقلاب سهیم بوده اند و امروزه از آن اعلام برائت می کنند. ما ایرانی ها عادت داریم در هر برهه ای تاریخ را از نو بنویسیم.
📌ادامه در لینک زیر
https://bit.ly/3GyXvgl
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
(قسمت سوم)
🎙احمد زید آبادی
🔆«...انقلابی که در سال 57 روی داد احتمالا در سال 57 اجتناب ناپذیر بود. البته تحولات وقتی اجتناب ناپذیر می شوند که شما قدم ها را از قبل برداشته باشید. شاید اگر از 28 مرداد جریان روشنفکری در صدد نفی مشروعیت کامل حکومت بر نمی آمد انقلاب 57 هم اجتناب ناپذیر و یا امری ضروروی نمی شد. در انقلاب ایران هم نیروهای زیادی شرکت کردند ولی نهایتا دو نیرو در انقلاب بودند که دارای نفوذ و از طرف دیگر دارای تشکیلات بودند. یکی آیت الله خمینی که به دلیل وجود سازمان روحانیت و نفوذ شبکه ای و خوشه ای آن در سراسر کشور به شکل سازمان سنتی توانست قوی عمل کند و نیروی دیگر که به شکل سازمانی شانسی داشت سازمان مجاهدین بود. بقیه، گروههای کوچک و افراد منفردی بودند که در واقع عملا ناخواسته به یکی از این دو نیرو تا مقطع انقلاب یاری رساندند و هنگامی هم که میان این دو تنش به وجود آمد این گروههای کوچک و منفرد پراکنده شدند و محلی از اعراب نداشتند. صف کشی میان نوعی رادیکالیزم چپ گرایانه اسلامی توتالیتر یعنی سازمان مجاهدین با نوعی نگاه فقاهتی- انقلابی به رهبری آیت الله خمینی صورت گرفت که نهایتاً این دیدگاه فقاهتی-انقلابی بود که پیروز شد. عملا شکل دیگری هم متصور نبود چون هیچ کدام از دو طرف عملا به توازن قدرت برای بقای متقابل اعتقادی نداشت. در روزهای انقلاب ما که بچه بودیم و در این دم و دستگاهها می چرخیدیم و حرف ها را گوش می کردیم می دیدیم که هیچ کس دموکراسی را به این مفهومی که امروزما می فهمیم و تعریف میکنیم نه تعریف می کرد و نه قبول داشت. انقلاب دو وجه اصلی چپ گرایانه داشت یکی نگاه رادیکال عدالت طلبانه داخلی که همه سعی می کردند خودشات را ضد سرمایه داری وضد فئودال معرفی کنند و یکی نگاه ضد امپریالیستی .همه فکر می کردند حقانیت از این حرف ها بلند می شود و مسابقه ای در این مورد برقرار بود. آیت الله خمینی هم این مفاهیم را اسلامیزه کرد؛ مفاهیمی چون امپریالیسم را به استکبار و جامعه بی طبقه را به جنگ فقر و غنی و کوخ نشینان و مستضعفین و غیره تبدیل کرد و بدین ترتیب این مفاهیم را از انحصار نیروهای چپ مارکسیست یا اسلامی خارج کرد و از آن خود کرد. با این حساب روندی پیش آمد و همان نظمی شکل گرفت که چهل سال مستقر است. من البته همه این تجربه چهل ساله را یک سره منفی نمی بینم. بر خلاف آنچه که این یکی دو-سه ساله مد شده، تا همین اخیراً اغلب گروهها و افراد می خواستند بگویند در انقلاب سهیم بوده اند و امروزه از آن اعلام برائت می کنند. ما ایرانی ها عادت داریم در هر برهه ای تاریخ را از نو بنویسیم.
📌ادامه در لینک زیر
https://bit.ly/3GyXvgl
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Telegraph
نشست جایگاه شریعتی در انقلاب ایران ( قسمت سوم)
«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
(قسمت چهارم)
🎙آرمان ذاکری
🔆توده همیشه واجد دوسویگی است. این دو سویگی را در ادبیات شریعتی هم می توان ردیابی کرد. در تفکیکی که بین مردم و عوام در رای شریعتی قابل رویت است. ما وقتی روند منجر به انقلاب را بعد از کودتای 28 مرداد نگاه می کنیم (خلأ بعد از کودتا، شکست جبهه ملی و بالا آمدن اسلام سیاسی) همین دوسویگی را میبینیم. از یک سو شاهد رشد پایگاه آیت الله بروجردی و نوعی اسلام سنتی هستیم و از سوی دیگر اسلام سیاسی. آمارها از رشد تعداد طلاب می گویند(از 700- 800 نفر در دهه بیست می رسد به هفت-هشت هزار در ابتدای دهه 40 و در فاصله 12ساله می رسد به 33 هزار نفر به نقل از محمد باقر نجفی در کتاب «صدایی که شنیده نشد» که به همت محسن گودرزی و عباس عبدی منتشر شده است). این گزارشها متعلق به سال 53 است که نشان می دهد در فاصله 42-53 تیراژ کتب مذهبی چندین برابرشده و به پرتیرازترینها تبدیل شده است. ( با تیراژهای بالا نظیر 700 هزار و 490 هزار و در صدر آن مفاتیح و رسالههای عملیه). دادههای گزارش محمدباقرنجفی از نیروی عظیم مذهبی در سال 1353 می گوید و می گویند علی اسدی و مجید تهرانیان که این طرح پژوهشی را برای صدا و سیمای آن زمان انجام میدهند از شکافی می گویند که میان سیاستگذاری های فرهنگی پهلوی و مسیر فرهنگی جامعه افتاده و توصیه می کنند که بهتر است در تلویزیون مثلا تعزیه پخش شود. بنابراین شواهد نشان می دهد ما به ازای قدرت گیری شکلی از اسلام سیاسی، رشد اسلام سنتی را هم داریم که در هراس از مدرنیته در حال تکوین است. طیفی از آدم ها که به دنبال اصلاحات ارضی به شهر آمده اند و حاشیه نشین شهری شدهاند و عمدتا در کنار ساکنان سنتی شهرها، دلبسته اسلام سنتیاند. این روند بر خلاف حرف آصف بیات پیش روی آرام نبوده است و توصیف او بخشهایی از واقعیت را میپوشاند.(در کشوری با 51.7 درصد بی سواد مطلق بیسواد مطلق و فقط 1.6 درصد دارای تحصیلات عالی در سال 1355).طبیعی است که از هیچ، هیچ هیچچیز در نمی اید. شبکه روحانیون است دارد نیرو می گیرد. مخاطبشان کیست؟بی تردید همین اقشار که به موازات مخاطبان امثال شریعتی و دیگر روشنفکران وارد میدان سیاست می شود. در نتیجه باید مخاطبان اسلام سنتی و اسلام سیاسی را جداگانه تحلیل کنیم. شاید طنز قضیه آن باشد که حتی بسیاری از روشنفکران هم حتی چشم بر بسیاری از سخنان روحانیون در صف کشی با مارکسیزم و یا سینما و زنان بی حجاب و…می بستند و سخنان علیه سینما و بیحجابی را به نوعی مبارزه با فرهنگ ابتدال و….می دانستند و یا با آن همراه میشدند یا در برابرش سکوت میکردند. به هر حال در آن دوره هم با سوژه های محافظه کار مواجهیم و هم با نیروهای مترقی. در نتیجه ما از تجربه انقلاب باید بیاموززیم و بپرسیم مردمی که به خیابان می آیند کدام مردم اند؟ مردم اند یا عوام؟ خیابان می تواند در تسخیر نیروهای عوام قرار بگیرد یا نیروهای مردم.باید مرزبندی را مشخص کرد.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
(قسمت چهارم)
🎙آرمان ذاکری
🔆توده همیشه واجد دوسویگی است. این دو سویگی را در ادبیات شریعتی هم می توان ردیابی کرد. در تفکیکی که بین مردم و عوام در رای شریعتی قابل رویت است. ما وقتی روند منجر به انقلاب را بعد از کودتای 28 مرداد نگاه می کنیم (خلأ بعد از کودتا، شکست جبهه ملی و بالا آمدن اسلام سیاسی) همین دوسویگی را میبینیم. از یک سو شاهد رشد پایگاه آیت الله بروجردی و نوعی اسلام سنتی هستیم و از سوی دیگر اسلام سیاسی. آمارها از رشد تعداد طلاب می گویند(از 700- 800 نفر در دهه بیست می رسد به هفت-هشت هزار در ابتدای دهه 40 و در فاصله 12ساله می رسد به 33 هزار نفر به نقل از محمد باقر نجفی در کتاب «صدایی که شنیده نشد» که به همت محسن گودرزی و عباس عبدی منتشر شده است). این گزارشها متعلق به سال 53 است که نشان می دهد در فاصله 42-53 تیراژ کتب مذهبی چندین برابرشده و به پرتیرازترینها تبدیل شده است. ( با تیراژهای بالا نظیر 700 هزار و 490 هزار و در صدر آن مفاتیح و رسالههای عملیه). دادههای گزارش محمدباقرنجفی از نیروی عظیم مذهبی در سال 1353 می گوید و می گویند علی اسدی و مجید تهرانیان که این طرح پژوهشی را برای صدا و سیمای آن زمان انجام میدهند از شکافی می گویند که میان سیاستگذاری های فرهنگی پهلوی و مسیر فرهنگی جامعه افتاده و توصیه می کنند که بهتر است در تلویزیون مثلا تعزیه پخش شود. بنابراین شواهد نشان می دهد ما به ازای قدرت گیری شکلی از اسلام سیاسی، رشد اسلام سنتی را هم داریم که در هراس از مدرنیته در حال تکوین است. طیفی از آدم ها که به دنبال اصلاحات ارضی به شهر آمده اند و حاشیه نشین شهری شدهاند و عمدتا در کنار ساکنان سنتی شهرها، دلبسته اسلام سنتیاند. این روند بر خلاف حرف آصف بیات پیش روی آرام نبوده است و توصیف او بخشهایی از واقعیت را میپوشاند.(در کشوری با 51.7 درصد بی سواد مطلق بیسواد مطلق و فقط 1.6 درصد دارای تحصیلات عالی در سال 1355).طبیعی است که از هیچ، هیچ هیچچیز در نمی اید. شبکه روحانیون است دارد نیرو می گیرد. مخاطبشان کیست؟بی تردید همین اقشار که به موازات مخاطبان امثال شریعتی و دیگر روشنفکران وارد میدان سیاست می شود. در نتیجه باید مخاطبان اسلام سنتی و اسلام سیاسی را جداگانه تحلیل کنیم. شاید طنز قضیه آن باشد که حتی بسیاری از روشنفکران هم حتی چشم بر بسیاری از سخنان روحانیون در صف کشی با مارکسیزم و یا سینما و زنان بی حجاب و…می بستند و سخنان علیه سینما و بیحجابی را به نوعی مبارزه با فرهنگ ابتدال و….می دانستند و یا با آن همراه میشدند یا در برابرش سکوت میکردند. به هر حال در آن دوره هم با سوژه های محافظه کار مواجهیم و هم با نیروهای مترقی. در نتیجه ما از تجربه انقلاب باید بیاموززیم و بپرسیم مردمی که به خیابان می آیند کدام مردم اند؟ مردم اند یا عوام؟ خیابان می تواند در تسخیر نیروهای عوام قرار بگیرد یا نیروهای مردم.باید مرزبندی را مشخص کرد.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
(قسمت پنجم )
🎙غلامرضا کاشی:
🔆ما با نتایج تلخ یک انقلاب مواجهیم و هر سال که میگذرد با منطقی رادیکالتر به نقد آن میپردازیم. تلاش میکنیم از آن تبری بجوییم و حساب خودمان را جدا کنیم. اما تصور میکنم از حیث تاریخی در بدترین موقعیت قضاوت قرار گرفتهایم. باید فاصله بگیریم واز نقش تاریخی انقلاب بپرسیم. با انقلاب موافق یا مخالف باشیم، تردید نباید کرد که تحولات جامعه ایرانی را تا چندین سده دیگر همچنان باید تحت تاثیر آن انقلاب موضوع داوری قرار داد. گری سیک در مورد انقلاب ایران همین داوری را دارد. او اظهار میکند همانطور که هنوز هم باید تحولات جامعه فرانسه را در پرتو انقلاب آن مطالعه کرد، در خصوص انقلاب ایران نیز باید صبور بود و به تحولات بعدی نظر کرد.
🔆اتفاقی که در ایران افتاد- یعنی سیاسی شدن دین- منحصر به ایران نبود. از دهه پنجاه به بعد تقریبا هم در یهودیت وهم در مسسیحیت و…دین به حوزه سیاست برگشت. هابرماس در توضیح ظهور بنیاد گرایی از این بازگشت صحبت می کند. می خواهد بنیاد مدرنیته را از این زاویه بازخوانی کند و این پرسش که جای مذهب در مدرنیته کجاست؟ هابرماس می گوید از آنجا که مذهبی ها همیشه دیگر ی بوده اند باید منتظراین واکنش می شدیم که دیر یا زود بیایند و در و پیکر مدرنیته را بکنند و بگویند جای ما کجاست؟ مدرنیته از همان آغاز، جدال مستمر برای سوژه شدن بود. مدرنیته سوژه تازه میساخت و میدان جدالی تازه برای به رسمیت شناخته شدن گشوده می شد. در بدو امر، مدرن عبارت بود از: مرد، اروپایی، سفید پوست، ثروتمند و….اندک-اندک سیاهان جای خود را درمدرنیته جستجو کردند، سپس زنان به عنوان سوژه مدرن جای خود را پیدا می کنند (تا نیمه قرن بیستم در بعضی از کشورهای اروپایی هنوز زنان حق رأی نداشتند) و بعد فرودستان و….؛ مدرنیته به این ترتیب پیش می رود و حاشیه-متن می سازد و حاشیه ها به متن هجوم می برند تا به منزله سوژه شناخته شوند. سوژه مدرن پیشترها تعلقی به ادیان نداشت. در دهه پنجاه، دینداران در همه عالم برخاستند تا جایشان در مدرنیته شناسایی بشود. در ایران و در این منطقه صداهای مختلفی برخاست که به رغم تفاوتهای عظیم شان، یک سوال داشتند و آن این بود که دینداران جایشان در مدرنیته کجاست؟ من فکر می کنم انقلاب ایران پاسخی به این سوال بزرگ بود. تا زمانی که مدرنیته پاسخی به این سوال ندهد که جای دینداران کجاست این جدال ادامه دارد. به شکل دموکراتیک یا خشن. انقلاب ایران به نظر من تلاشی بود برای پاسخ گرفتن این سوال که ما دینداران می خواهیم مدرن هم باشیم و مدرنیته باید میدان خودش را گسترده تر کند. جمهوری اسلامی یکی از امکان های ممکن این انقلاب است. امروز پروژه جمهوری اسلامی زمین خورده ولی این سوال هنوز برقرار است و مدرنیته باید به نفع دینداران خودش را بازخوانی کند و دینداران هم باید برای حل این سوال خودشان جا داشته باشند. من تصور می کنم میدان سخنی که شریعتی درانداخت امروز و با تجربه جمهوری اسلامی مجددا می تواند مطرح شود. هنوز آن سوال و آن میدان گشوده است. به این معنا من تصور می کنم انقلاب ایران یکی از اشکال متنوع خواست به رسمیت شناخته شدن بود. امروزه یکی از این امکانات در این تجربه تاریخی سوخته ولی یکی دیگر از آنها شریعتی است که می شود به آن اندیشید.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
(قسمت پنجم )
🎙غلامرضا کاشی:
🔆ما با نتایج تلخ یک انقلاب مواجهیم و هر سال که میگذرد با منطقی رادیکالتر به نقد آن میپردازیم. تلاش میکنیم از آن تبری بجوییم و حساب خودمان را جدا کنیم. اما تصور میکنم از حیث تاریخی در بدترین موقعیت قضاوت قرار گرفتهایم. باید فاصله بگیریم واز نقش تاریخی انقلاب بپرسیم. با انقلاب موافق یا مخالف باشیم، تردید نباید کرد که تحولات جامعه ایرانی را تا چندین سده دیگر همچنان باید تحت تاثیر آن انقلاب موضوع داوری قرار داد. گری سیک در مورد انقلاب ایران همین داوری را دارد. او اظهار میکند همانطور که هنوز هم باید تحولات جامعه فرانسه را در پرتو انقلاب آن مطالعه کرد، در خصوص انقلاب ایران نیز باید صبور بود و به تحولات بعدی نظر کرد.
🔆اتفاقی که در ایران افتاد- یعنی سیاسی شدن دین- منحصر به ایران نبود. از دهه پنجاه به بعد تقریبا هم در یهودیت وهم در مسسیحیت و…دین به حوزه سیاست برگشت. هابرماس در توضیح ظهور بنیاد گرایی از این بازگشت صحبت می کند. می خواهد بنیاد مدرنیته را از این زاویه بازخوانی کند و این پرسش که جای مذهب در مدرنیته کجاست؟ هابرماس می گوید از آنجا که مذهبی ها همیشه دیگر ی بوده اند باید منتظراین واکنش می شدیم که دیر یا زود بیایند و در و پیکر مدرنیته را بکنند و بگویند جای ما کجاست؟ مدرنیته از همان آغاز، جدال مستمر برای سوژه شدن بود. مدرنیته سوژه تازه میساخت و میدان جدالی تازه برای به رسمیت شناخته شدن گشوده می شد. در بدو امر، مدرن عبارت بود از: مرد، اروپایی، سفید پوست، ثروتمند و….اندک-اندک سیاهان جای خود را درمدرنیته جستجو کردند، سپس زنان به عنوان سوژه مدرن جای خود را پیدا می کنند (تا نیمه قرن بیستم در بعضی از کشورهای اروپایی هنوز زنان حق رأی نداشتند) و بعد فرودستان و….؛ مدرنیته به این ترتیب پیش می رود و حاشیه-متن می سازد و حاشیه ها به متن هجوم می برند تا به منزله سوژه شناخته شوند. سوژه مدرن پیشترها تعلقی به ادیان نداشت. در دهه پنجاه، دینداران در همه عالم برخاستند تا جایشان در مدرنیته شناسایی بشود. در ایران و در این منطقه صداهای مختلفی برخاست که به رغم تفاوتهای عظیم شان، یک سوال داشتند و آن این بود که دینداران جایشان در مدرنیته کجاست؟ من فکر می کنم انقلاب ایران پاسخی به این سوال بزرگ بود. تا زمانی که مدرنیته پاسخی به این سوال ندهد که جای دینداران کجاست این جدال ادامه دارد. به شکل دموکراتیک یا خشن. انقلاب ایران به نظر من تلاشی بود برای پاسخ گرفتن این سوال که ما دینداران می خواهیم مدرن هم باشیم و مدرنیته باید میدان خودش را گسترده تر کند. جمهوری اسلامی یکی از امکان های ممکن این انقلاب است. امروز پروژه جمهوری اسلامی زمین خورده ولی این سوال هنوز برقرار است و مدرنیته باید به نفع دینداران خودش را بازخوانی کند و دینداران هم باید برای حل این سوال خودشان جا داشته باشند. من تصور می کنم میدان سخنی که شریعتی درانداخت امروز و با تجربه جمهوری اسلامی مجددا می تواند مطرح شود. هنوز آن سوال و آن میدان گشوده است. به این معنا من تصور می کنم انقلاب ایران یکی از اشکال متنوع خواست به رسمیت شناخته شدن بود. امروزه یکی از این امکانات در این تجربه تاریخی سوخته ولی یکی دیگر از آنها شریعتی است که می شود به آن اندیشید.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر می کند:
هاشم آقاجری:
🔆در این شرایط حرف زدن از موضوع انقلاب دشوار است. در فضایی هستیم که به گمان من روانشناسی شکست بر آن حاکم است. من دیروز در نشستی بودم که بعضا دوستان انقلابی مبارز قبل از انقلاب بودند. همان حرف های«رسانه ها»ی فارسی زبان آن سو را تکرار می کردند. مثلا اینکه « انقلاب را آمریکا کرد».
🔆دو بحث دارد خلط می شود: یک بحث نسبت شریعتی و انقلاب 57 است و یک بحث «نو شریعتی و انقلاب»؛ بحث سومی هم هست در باره اساسا معنا و مفهوم انقلاب. در فرمایشات همه یک مفروضه ای است و آن فهم انقلاب است بر اساس «تز توطئه» و ان توطئه انقلابیون است: انقلابیون نشسته اند و توطئه کرده ند و انقلاب کرده اند؛ سلطنت طلبان هم به توطئه دیگری نسبت می دهند: به کارتر و خارجی…. اینها همگی نگاهی است که انقلاب را تقلیل می دهد به پدیده ای ولنتاریستی. گفتن «اگر» و «شاید» و… هم از همین رو است. تعبیر انقلاب زودرس هم از همین رو بی معنا است. اگر انقلاب پدیده ای است که اساسا بنیادهایش ساختاری است و به همین دلیل است که در کشورهای مختلف به شکل متفاوت سر می زند. فرق این ها در این نیست که در فرانسه یک عده تصمیم گرفتند انقلاب کنند ولی در انگلستان چنین تصمیمی نگرفتند. خیر! اگر پدیده را تاریخی –ساختاری بگیرند آن موقع عاملیت انسانی را هم البته می توان دید. انقلاب زودرس پارادوکس است. یعنی چی؟ یعنی اینکه ما تصمیم گرفتیم قبل از اینکه میوه برسد آن را بچینیم. همینطور است تعبیر «انقلاب بر اساس آگاهی»؛ یعنی چی؟ یعنی اینکه باید تلاش کنیم اول آگاه کنیم و بعد انقلاب؟ به همین خاطر است که متاسفانه با این گفتار خودزنانه ای که من از اصلاح طلبان فراوان می شنوم (ابراهیم یزدی در خاطراتش گفته)و امروزه دیگران هم می گویند به این نتیجه می رسند که «انقلاب جهل علیه ظلم» بوده است. انگار در یک نقطه ارشمیدوسی نشستی و تعیین می کنی مرز علم و جهل را ! ممکن است بیست سال دیگر همین داوری را راجع به شما بکنند. جهل و علم، صفر و صد که نیست. مردمی که انقلاب کردند متناسب با آن سطح آگاهی ای که داشتند عمل کردند و امروز هم متناسب با این سطح آگاهی خودشان انقلاب خواهند کرد.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌ادامه در لینک زیر
https://bit.ly/3HGxwVP
هاشم آقاجری:
🔆در این شرایط حرف زدن از موضوع انقلاب دشوار است. در فضایی هستیم که به گمان من روانشناسی شکست بر آن حاکم است. من دیروز در نشستی بودم که بعضا دوستان انقلابی مبارز قبل از انقلاب بودند. همان حرف های«رسانه ها»ی فارسی زبان آن سو را تکرار می کردند. مثلا اینکه « انقلاب را آمریکا کرد».
🔆دو بحث دارد خلط می شود: یک بحث نسبت شریعتی و انقلاب 57 است و یک بحث «نو شریعتی و انقلاب»؛ بحث سومی هم هست در باره اساسا معنا و مفهوم انقلاب. در فرمایشات همه یک مفروضه ای است و آن فهم انقلاب است بر اساس «تز توطئه» و ان توطئه انقلابیون است: انقلابیون نشسته اند و توطئه کرده ند و انقلاب کرده اند؛ سلطنت طلبان هم به توطئه دیگری نسبت می دهند: به کارتر و خارجی…. اینها همگی نگاهی است که انقلاب را تقلیل می دهد به پدیده ای ولنتاریستی. گفتن «اگر» و «شاید» و… هم از همین رو است. تعبیر انقلاب زودرس هم از همین رو بی معنا است. اگر انقلاب پدیده ای است که اساسا بنیادهایش ساختاری است و به همین دلیل است که در کشورهای مختلف به شکل متفاوت سر می زند. فرق این ها در این نیست که در فرانسه یک عده تصمیم گرفتند انقلاب کنند ولی در انگلستان چنین تصمیمی نگرفتند. خیر! اگر پدیده را تاریخی –ساختاری بگیرند آن موقع عاملیت انسانی را هم البته می توان دید. انقلاب زودرس پارادوکس است. یعنی چی؟ یعنی اینکه ما تصمیم گرفتیم قبل از اینکه میوه برسد آن را بچینیم. همینطور است تعبیر «انقلاب بر اساس آگاهی»؛ یعنی چی؟ یعنی اینکه باید تلاش کنیم اول آگاه کنیم و بعد انقلاب؟ به همین خاطر است که متاسفانه با این گفتار خودزنانه ای که من از اصلاح طلبان فراوان می شنوم (ابراهیم یزدی در خاطراتش گفته)و امروزه دیگران هم می گویند به این نتیجه می رسند که «انقلاب جهل علیه ظلم» بوده است. انگار در یک نقطه ارشمیدوسی نشستی و تعیین می کنی مرز علم و جهل را ! ممکن است بیست سال دیگر همین داوری را راجع به شما بکنند. جهل و علم، صفر و صد که نیست. مردمی که انقلاب کردند متناسب با آن سطح آگاهی ای که داشتند عمل کردند و امروز هم متناسب با این سطح آگاهی خودشان انقلاب خواهند کرد.
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌ادامه در لینک زیر
https://bit.ly/3HGxwVP
Telegraph
«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» قسمت هفتم
🔷🔸«جایگاه شریعتی در انقلاب ایران» موضوع نشستی در بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی در بهمن ۹۷ بوده است. در این نشست تعدادی از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی و دانشگاهی پیرامون نسبت شریعتی و لحظات متعدد انقلاب ایران سخن گفتند. بنیاد شریعتی برش هایی از این نشست را باز نشر…
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🖋علی شریعتی :
🔆« …بزرگترین فاجعه وقتی است که زور جامه تقوا و تقدس می پوشد.»
📌م.آ. 15 (تاریخ و شناخت ادیان .ج۲) ص 196
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔆« …بزرگترین فاجعه وقتی است که زور جامه تقوا و تقدس می پوشد.»
📌م.آ. 15 (تاریخ و شناخت ادیان .ج۲) ص 196
#مردم
#انقلاب
#شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷🔸پیامدهای انقلابی یک کودتا
🔸سرنگونی مصدق چگونه بر سقوط شاه تاثیر گذاشت؟
📽 گفتوگوهایی با یرواند آبراهامیان، همایون کاتوزیان، مازیار بهروز، فرخ نگهدار، حسین موسویان، محمد توسلی، نیکلا گرجستانی، لطفالله میثمی، مهدی نوربخش و محمد ترکمان
#اکنون
#مصدق
#کودتا
#انقلاب_۵۷
🆔 @Shariati40
🔸سرنگونی مصدق چگونه بر سقوط شاه تاثیر گذاشت؟
📽 گفتوگوهایی با یرواند آبراهامیان، همایون کاتوزیان، مازیار بهروز، فرخ نگهدار، حسین موسویان، محمد توسلی، نیکلا گرجستانی، لطفالله میثمی، مهدی نوربخش و محمد ترکمان
#اکنون
#مصدق
#کودتا
#انقلاب_۵۷
🆔 @Shariati40
Forwarded from ایران فردا
🔴 ایران در آستانهی یک تحول پارادایمی
🔶 فاطمه گوارایی
@iranfardamag
▪️ یک ماه از شروع اعتراضات شهریور 1401 در واکنش به مرگ جانکاه مهسا امینی در بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد می گذرد و ما وارد دومین ماه اعتراض شده ایم . در این یک ماه نزدیک به 200 تن از هم وطنان ما در اقصاء نقاط ایران در جریان این رشته اعتراضات جان خود را از دست داده اند و حکومت نیز با سرکوب و دستگیری های وسیع نشان داده که هسته سخت قدرت از هرگونه سیاست ورزی عاری است و دارندگان زور که با بحران فقدان مشروعیت بیش از پیش مواجه شده اند ، تنها راهکارشان در مواجهه با بحرانهای فزاینده و اعتراضات مردم، اعمال خشونت سیاسی است .
🔸هر روز دهها یادداشت در داخل و خارج در باره این رشته اعتراضات ایران به نگارش در می اید و نویسندگان و تحلیل گران هر کدام وجوهی از این پدیده در حال رخداد را از زاویه دید خود به بحث و گفتگو می گذارند. هنوز این موج جریان دارد و مفاهیم و اشکال جدیدی را خلق می کند. اینکه آینده این تحولات چه خواهد شد بر هیچ تحلیل گری روشن نیست اما در رابطه با اکنون آن، بحث بسیار است.
▪️ به راستی بر این رشته از اعتراضات مردمی چه نامی می توان گذاشت شورش، خیزش، جنبش یا انقلاب ؟ هر چند که برای هریک از این وضعیتها نیز دیدگاهها و نظریه های مختلفی وجود دارد .
✅ انقلاب، جنبشهای اجتماعی ، وضعیت انقلابی
🔸اگر انقلاب را جنبش اجتماعی تودهای که به فرایندهای عمدهی اصلاح یا دگرگونی اجتماعی می انجامد، بدانیم که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه است و جنبشهای اجتماعی را نیز کنشهای جمعی فراگیری که یا مطالبه محور یا به دنبال تسخیر قدرت سیاسی اند و معمولا از سه ویژگی مشترک هویت داشتن؛ جنبه اعتراضی و فراگیر بودن برخوردارند، می توانیم این نتیجه را بگیریم که برخی جنبشهای اجتماعی انقلابی اند، اما همه جنبشهای اجتماعی الزاما با انقلاب همراه نیستند . ضمن آن که جنبش های اجتماعی و ایضا انقلاب از خیزش و شورشهای ناگهانی، کور و خودانگیخته که معمولاً از اصلاح یا جبران ناخشنودیی خاص، یا تغییر فرد یا افرادی در دولت، یا خطمشی دولت فراتر نمیرود، نیز متمایزند و از درجهای از هدفمندی، تداوم و سازماندهی به رغم سیالیت برخوردارند.
▪️ در رابطه با وضعیت انقلابی ما با دو نظریه عمده مواجهیم 1- دیدگاههایی که معتقدند شرایط انقلابی در ایران فراهم شده و ایران وارد یک فاز انقلابی شده و در حال حاضر با یک وضعیت انقلابی مواجه است تا جایی که برخی تحلیل گران حتی از رویدادن و درحال وقوع بودن انقلاب نام می برند. 2- دیدگاههایی که اساسا به امتناع انقلاب در ایران اعتقاد دارند.
🔸واقعیت ان است که هر دوی این نظریات از توضیح دقیق و کامل آنچه که در ایران امروز می گذرد ناتوان هستند .هر یک از آنها دلایلی برای نقطه نظرات خود مطرح می نمایند که در نقطه مقابل دیگری است. به نظر می اید شکل رویداد اعتراضات در ایران در بعد از سالهای 1388 در بستر واقعیت نیازمند نظریه سومی است که بتواند آن را به درستی تبیین نماید و طیف های بیشتری را متقاعد سازد .
▪️ می دانیم: هیچ قاعده مسلمی وجود ندارد تا بگوید مشخصا تحولات اجتماعی / انقلابی چگونه خلق می شود. زیرا بر مجموعه ی عام و گسترده ای دلالت دارد. هم چنین هیچ الگوی واحدی نیز وجود ندارد که بتواند سرمشق همه تحولات قرار گیرد.
🔸در سوی دیگر انقلابها پدیده ای غیر قابل محاسبه و غیر قابل پیش بینی اند و به نظر هم نمی رسد هیچ نوع رژیمی کاملا از انقلاب مصون باشد، اما اینکه در قرن 21 هنوز امکان انقلاب با استفاده از دستاوردهای قرن بیستمی وجود دارد یا خیر نامشخص است و نیازمند بازشناسی جامعه جوان ایران بوده که پتانسیل اعتراض و بسیج در آن بسیار زیاد است ...
متن کامل :
https://bit.ly/3f2MmfY
#انقلاب
#ایران_فردا
#مهسا_امینی
#فاطمه_گوارایی
#تحول_پارادایمی
#وضعیت_انقلابی
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/iranfardamag
🔶 فاطمه گوارایی
@iranfardamag
▪️ یک ماه از شروع اعتراضات شهریور 1401 در واکنش به مرگ جانکاه مهسا امینی در بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد می گذرد و ما وارد دومین ماه اعتراض شده ایم . در این یک ماه نزدیک به 200 تن از هم وطنان ما در اقصاء نقاط ایران در جریان این رشته اعتراضات جان خود را از دست داده اند و حکومت نیز با سرکوب و دستگیری های وسیع نشان داده که هسته سخت قدرت از هرگونه سیاست ورزی عاری است و دارندگان زور که با بحران فقدان مشروعیت بیش از پیش مواجه شده اند ، تنها راهکارشان در مواجهه با بحرانهای فزاینده و اعتراضات مردم، اعمال خشونت سیاسی است .
🔸هر روز دهها یادداشت در داخل و خارج در باره این رشته اعتراضات ایران به نگارش در می اید و نویسندگان و تحلیل گران هر کدام وجوهی از این پدیده در حال رخداد را از زاویه دید خود به بحث و گفتگو می گذارند. هنوز این موج جریان دارد و مفاهیم و اشکال جدیدی را خلق می کند. اینکه آینده این تحولات چه خواهد شد بر هیچ تحلیل گری روشن نیست اما در رابطه با اکنون آن، بحث بسیار است.
▪️ به راستی بر این رشته از اعتراضات مردمی چه نامی می توان گذاشت شورش، خیزش، جنبش یا انقلاب ؟ هر چند که برای هریک از این وضعیتها نیز دیدگاهها و نظریه های مختلفی وجود دارد .
✅ انقلاب، جنبشهای اجتماعی ، وضعیت انقلابی
🔸اگر انقلاب را جنبش اجتماعی تودهای که به فرایندهای عمدهی اصلاح یا دگرگونی اجتماعی می انجامد، بدانیم که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه است و جنبشهای اجتماعی را نیز کنشهای جمعی فراگیری که یا مطالبه محور یا به دنبال تسخیر قدرت سیاسی اند و معمولا از سه ویژگی مشترک هویت داشتن؛ جنبه اعتراضی و فراگیر بودن برخوردارند، می توانیم این نتیجه را بگیریم که برخی جنبشهای اجتماعی انقلابی اند، اما همه جنبشهای اجتماعی الزاما با انقلاب همراه نیستند . ضمن آن که جنبش های اجتماعی و ایضا انقلاب از خیزش و شورشهای ناگهانی، کور و خودانگیخته که معمولاً از اصلاح یا جبران ناخشنودیی خاص، یا تغییر فرد یا افرادی در دولت، یا خطمشی دولت فراتر نمیرود، نیز متمایزند و از درجهای از هدفمندی، تداوم و سازماندهی به رغم سیالیت برخوردارند.
▪️ در رابطه با وضعیت انقلابی ما با دو نظریه عمده مواجهیم 1- دیدگاههایی که معتقدند شرایط انقلابی در ایران فراهم شده و ایران وارد یک فاز انقلابی شده و در حال حاضر با یک وضعیت انقلابی مواجه است تا جایی که برخی تحلیل گران حتی از رویدادن و درحال وقوع بودن انقلاب نام می برند. 2- دیدگاههایی که اساسا به امتناع انقلاب در ایران اعتقاد دارند.
🔸واقعیت ان است که هر دوی این نظریات از توضیح دقیق و کامل آنچه که در ایران امروز می گذرد ناتوان هستند .هر یک از آنها دلایلی برای نقطه نظرات خود مطرح می نمایند که در نقطه مقابل دیگری است. به نظر می اید شکل رویداد اعتراضات در ایران در بعد از سالهای 1388 در بستر واقعیت نیازمند نظریه سومی است که بتواند آن را به درستی تبیین نماید و طیف های بیشتری را متقاعد سازد .
▪️ می دانیم: هیچ قاعده مسلمی وجود ندارد تا بگوید مشخصا تحولات اجتماعی / انقلابی چگونه خلق می شود. زیرا بر مجموعه ی عام و گسترده ای دلالت دارد. هم چنین هیچ الگوی واحدی نیز وجود ندارد که بتواند سرمشق همه تحولات قرار گیرد.
🔸در سوی دیگر انقلابها پدیده ای غیر قابل محاسبه و غیر قابل پیش بینی اند و به نظر هم نمی رسد هیچ نوع رژیمی کاملا از انقلاب مصون باشد، اما اینکه در قرن 21 هنوز امکان انقلاب با استفاده از دستاوردهای قرن بیستمی وجود دارد یا خیر نامشخص است و نیازمند بازشناسی جامعه جوان ایران بوده که پتانسیل اعتراض و بسیج در آن بسیار زیاد است ...
متن کامل :
https://bit.ly/3f2MmfY
#انقلاب
#ایران_فردا
#مهسا_امینی
#فاطمه_گوارایی
#تحول_پارادایمی
#وضعیت_انقلابی
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 ایران در آستانه یک تحول پارادایمی
🔶 فاطمه گوارایی @iranfardamag ▪️ یک ماه از شروع اعتراضات شهریور 1401 در واکنش به مرگ جانکاه مهسا امینی در بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد می گذرد و ما وارد دومین ماه اعتراض شده ایم . در این یک ماه نزدیک به 200 تن از هم وطنان ما در اقصاء نقاط ایران در جریان…
Forwarded from سخنرانیها
✍️ مهران صولتی
🖊 شریعتی چه چیزهایی را دید و چه چیزهایی را ندید؟
@sokhanranihaa
علی شریعتی را میتوان تاثیرگذارترین روشنفکر ایران معاصر نامید. برخی او را دردمندی میدانند که با هنرمندی توانست خوانشی از اسلام ارائه کند که تفاوتی آشکار با قرائت روحانیان داشت، و گروهی دیگر او را انسان ناصادقی میانگارند که توانست با زبان سحار و نبوغ ادبی خویش مذهب را آرایش و آنرا در یک بستهبندی جذاب و فریبنده به مخاطبان عمدتا جوان خود ارائه کند. کارنامه پرمناقشه شریعتی اما مشحون از نقاط قوت و ضعف است و ما در این یادداشت برآنیم که نگاهی بیفکنیم بر چیزهایی که شریعتی دید و چیزهایی که ندید:
✅ عاملیت را دید ولی ساختار را ندید: شریعتی ارادهگرا بود و عزم ساختن جان و جهانی نو را داشت. او از انسانسازی آغاز کرد تا بعد از آن جامعه ساخته شود. تاکید بر عاملیت در آموزههای او پررنگ و فربه است. او اگر چه آدمیان را بندی چهار زندان طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن میدید ولی افق رهایی را به کمک اراده و ایمان روشن مییافت. شریعتی اما در عمل ساختارهای محدود کننده را ناچیز میدید و تصوری از اینکه محدودیتها چگونه میتوانند بر ارادهها قید و بند گذاشته و سکون و جمود را باز تولید کنند نداشت.
✅ انقلاب را دید ولی بعد از انقلاب را ندید: شریعتی شیفته انقلاب بود و برای تحقق آن اهتمام فراوان داشت. او اگر چه انقلاب را پیش از آگاهی فاجعه میدانست و نوعی تحول ژرف در فکر و فرهنگ مسلمانان را مدنظر داشت ولی از آن.جا که نه یک آکادمیسین دانشگاهی بلکه یک روشنفکر انقلابی بود آموزه هایاش آشکارا دلالت های سیاسی یافت. به رغم ارجمندی انقلاب نزد شریعتی اما او کمتر به دوران بعد از انقلاب میاندیشید. این که با فروکش کردن امواج اولیه نیروها چگونه بر اساس پیشینه، سازماندهی و جایگاه خود در توازن قوای سیاسی به تقسیم سهم خواهند پرداخت.
✅ هویت را دید ولی حقیقت را ندید: شریعتی مارکسیسم را رقیب اسلام میدانست و توفیق اش در جذب جوانان را نگران کننده مییافت. به باور شریعتی خوانشهای سیاه از تشیع، سکون و رکود را بر شیعیان تحمیل کرده بودند و او بر آن بود که با معرفی تشیع سرخ، تحول آفرین و دگرگون ساز باشد. شریعتی کوشید تا مصالح جذاب مارکسیسم را در معماری اسلام سیاسی به کار گرفته و به جوانان مسلمان هویت انقلابی ببخشد. بنابراین در رقابت با مکتب قدرتمند رقیب دغدغه شریعتی بیشتر هویت بود تا حقیقت. خوانش گزینشی از تاریخ اسلام و شخصیتهای آن نیز در همین راستا انجام شد.
✅ امت را دید ولی ملت را ندید: شریعتی با پیروی از سید جمال به دنبال دردهای امت اسلام بود نه ملت ایران. همین بود که در آموزه های او مسائل ایران از جمله توسعه نامتوازن، پیامدهای اصلاحات ارضی، فرمایشی شدن انتخابات، و شخصی شدن قدرت سیاسی هرگز به اندازه دغدغههای امت اسلام مانند اوضاع فلسطین، هجوم دینستیزانه مارکسیسم، حاکمیت تشیع صفوی و از خودبیگانگی مسلمانان در قبال فرهنگ غرب پررنگ و پرتعداد نبود. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم که شریعتی بیش از ملت ایران به امت اسلام میاندیشید.
✅ روحانی را دید ولی روحانیت را ندید: شریعتی ارتباط نزدیکی با برخی از روحانیان انقلابی داشت و به آینده آنها خوش بین بود. همچنین او با تمایز نهادن میان تاریخ اروپا و اسلام روحانیت به مثابه یک طبقه را به رسمیت نمیشناخت و برای آنها امکانی برای رهبری آینده ایران نمیدید. بیژن جزنی تئوریسین چریکها اما بر خلاف او دیدگاهی واقع بینانه نسبت به روحانیت داشت و برای آنها در آینده پساانقلابی شانس رهبری میدید. شریعتی اما نماند تا دوران بعد از انقلاب را ببیند که چگونه روحانیت به مثابه منسجمترین گروه اجتماعی به قدرت رسید و سرنوشت ایرانیان را از سر نوشت.
#شریعتی
#روحانیت
#انقلاب
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @solati_mehran
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🖊 شریعتی چه چیزهایی را دید و چه چیزهایی را ندید؟
@sokhanranihaa
علی شریعتی را میتوان تاثیرگذارترین روشنفکر ایران معاصر نامید. برخی او را دردمندی میدانند که با هنرمندی توانست خوانشی از اسلام ارائه کند که تفاوتی آشکار با قرائت روحانیان داشت، و گروهی دیگر او را انسان ناصادقی میانگارند که توانست با زبان سحار و نبوغ ادبی خویش مذهب را آرایش و آنرا در یک بستهبندی جذاب و فریبنده به مخاطبان عمدتا جوان خود ارائه کند. کارنامه پرمناقشه شریعتی اما مشحون از نقاط قوت و ضعف است و ما در این یادداشت برآنیم که نگاهی بیفکنیم بر چیزهایی که شریعتی دید و چیزهایی که ندید:
✅ عاملیت را دید ولی ساختار را ندید: شریعتی ارادهگرا بود و عزم ساختن جان و جهانی نو را داشت. او از انسانسازی آغاز کرد تا بعد از آن جامعه ساخته شود. تاکید بر عاملیت در آموزههای او پررنگ و فربه است. او اگر چه آدمیان را بندی چهار زندان طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن میدید ولی افق رهایی را به کمک اراده و ایمان روشن مییافت. شریعتی اما در عمل ساختارهای محدود کننده را ناچیز میدید و تصوری از اینکه محدودیتها چگونه میتوانند بر ارادهها قید و بند گذاشته و سکون و جمود را باز تولید کنند نداشت.
✅ انقلاب را دید ولی بعد از انقلاب را ندید: شریعتی شیفته انقلاب بود و برای تحقق آن اهتمام فراوان داشت. او اگر چه انقلاب را پیش از آگاهی فاجعه میدانست و نوعی تحول ژرف در فکر و فرهنگ مسلمانان را مدنظر داشت ولی از آن.جا که نه یک آکادمیسین دانشگاهی بلکه یک روشنفکر انقلابی بود آموزه هایاش آشکارا دلالت های سیاسی یافت. به رغم ارجمندی انقلاب نزد شریعتی اما او کمتر به دوران بعد از انقلاب میاندیشید. این که با فروکش کردن امواج اولیه نیروها چگونه بر اساس پیشینه، سازماندهی و جایگاه خود در توازن قوای سیاسی به تقسیم سهم خواهند پرداخت.
✅ هویت را دید ولی حقیقت را ندید: شریعتی مارکسیسم را رقیب اسلام میدانست و توفیق اش در جذب جوانان را نگران کننده مییافت. به باور شریعتی خوانشهای سیاه از تشیع، سکون و رکود را بر شیعیان تحمیل کرده بودند و او بر آن بود که با معرفی تشیع سرخ، تحول آفرین و دگرگون ساز باشد. شریعتی کوشید تا مصالح جذاب مارکسیسم را در معماری اسلام سیاسی به کار گرفته و به جوانان مسلمان هویت انقلابی ببخشد. بنابراین در رقابت با مکتب قدرتمند رقیب دغدغه شریعتی بیشتر هویت بود تا حقیقت. خوانش گزینشی از تاریخ اسلام و شخصیتهای آن نیز در همین راستا انجام شد.
✅ امت را دید ولی ملت را ندید: شریعتی با پیروی از سید جمال به دنبال دردهای امت اسلام بود نه ملت ایران. همین بود که در آموزه های او مسائل ایران از جمله توسعه نامتوازن، پیامدهای اصلاحات ارضی، فرمایشی شدن انتخابات، و شخصی شدن قدرت سیاسی هرگز به اندازه دغدغههای امت اسلام مانند اوضاع فلسطین، هجوم دینستیزانه مارکسیسم، حاکمیت تشیع صفوی و از خودبیگانگی مسلمانان در قبال فرهنگ غرب پررنگ و پرتعداد نبود. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم که شریعتی بیش از ملت ایران به امت اسلام میاندیشید.
✅ روحانی را دید ولی روحانیت را ندید: شریعتی ارتباط نزدیکی با برخی از روحانیان انقلابی داشت و به آینده آنها خوش بین بود. همچنین او با تمایز نهادن میان تاریخ اروپا و اسلام روحانیت به مثابه یک طبقه را به رسمیت نمیشناخت و برای آنها امکانی برای رهبری آینده ایران نمیدید. بیژن جزنی تئوریسین چریکها اما بر خلاف او دیدگاهی واقع بینانه نسبت به روحانیت داشت و برای آنها در آینده پساانقلابی شانس رهبری میدید. شریعتی اما نماند تا دوران بعد از انقلاب را ببیند که چگونه روحانیت به مثابه منسجمترین گروه اجتماعی به قدرت رسید و سرنوشت ایرانیان را از سر نوشت.
#شریعتی
#روحانیت
#انقلاب
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @solati_mehran
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹