اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
197 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
🔷🔆 پدر، استاد و مرادم!

📌علی شریعتی/ مجموعه آثار ۱۳ (کویر)

🔆«... پدرم ، نخستین سازنده ابعاد نخستین روحم ! کسی که برای اولین بار هم هنر فکر کردن را به من آموخت و هم فن انسان بودن را؛ طعم آزادی ، شرف، پاکدامنی، مناعت، عفت روح و استواری و ایمان و استقلال دل را بی‌درنگ، پس از آنکه مادر از شیرم گرفت، به کامم ریخت؛ نخستین بار مرا با کتابهایش رفیق کرد.»

#علی_شریعتی
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆 تو یادآور فرزانگان تاریخ شیعی هستی

📖 عباس فرحبخش/ هفته‌نامه سروش/ ۱۳۵۸

🔆شنیدم که استاد از مشهد به تهران عزیمت‌ کرده‌اند. تصور کردن این که شهر ما خالی از استاد است مرا به یاد این حرف یک نویسنده فرانسوی انداخت که در زمان اشغال پاریس به‌دست آلمانی‌ها گفته بود: پاریس از پاریس رفته بود، پاریس دیگر پاریس نبود و بعد با خودم گفتم: مشهد از مشهد رفته است. مشهد دیگر مشهد نیست. اما پس از لحظاتی بیدار شدم و احساس کردم که نه درست نیست. فکر استاد راه افتاده است؛ همچونی خونی در کوچه کوچه شهر ما، دیار ما، سرزمین ما، ملت ما، به‌راه افتاده است.

📌متن کامل در سایت بنیاد فرهنگی شریعتی:

🔗 http://drshariati.org/?p=18107

#عباس_فرحبخش
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆 نقش استاد شریعتی در تحولات ملی و مذهبی و سیاسی سده‌ی اخیر

📖 طاهر احمدزاده/ یادنامه استاد محمدتقی شریعتی، به کوشش جعفر پژوم/ ۱۳۷۰

🔆... به تدریج که اینگونه مباحث اثباتی در کانون مطرح می‌شد، بخصوص در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و بالاخص اقتصادی، می‌دیدیم که بعضی از علاقه‌مندان به کانون خود را عقب می‌کشیدند، از طیف بالا، نه از طیف روشنفکران جوان. اینها از همان اول که کانون با کسروی یا با حزب توده بخصوص درگیری داشت به کانون آمدند، اما وقتی صحبت این شد که خود اسلام در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی چه دارد بگوید و بخصوص در زمینه‌ اقتصادی چه دارد می‌گوید، مثل اینکه از یک چنین اسلامی واهمه پیدا کردند، گویی که منافع‌شان را در معرض تهدید قرار داده بود.

📌متن کامل در سایت بنیاد فرهنگی شریعتی:

🔗 http://drshariati.org/?p=23147

#طاهر_احمدزاده
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔷🎥اگر چه دل ها پر خون است....

🔸به یاد ۲۹ اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت ایران ...

🔹به یاد جان های پاکی که در راه جنبش ملی ایران حاضر به فداکاری شدن ....


📌تلگراف دکتر محمد مصدق به استاد محمد تقی شریعتی و دیگر رهبران مبارزات ضد استعماری خراسان در پاسخ به تلگراف پشتیبانی آنان از دولت.

حضرات آقایان محترم ۲۰ فروردین ۱۳۳۲

🔆تلگراف گرامی عز وصول بخشید و موجب نهایت تشکر و امتنان گردید بر این جانب پوشیده نیست که این دولت در نتیجه حسن ظن قاطبه افراد ملت موجودیت یافته و ابتکار ملتی است که از تقویت و هدایت او مضایقه نکرده. همیشه به پشتیبانی او ادامه می‌دهد بنابر این جز اینکه مساعی خود را در آنچه که مطلوب عامه است صرف نماییم وظیفه نداریم و از خداوند توفیق خدمت می‌خواهم .

🖋دکتر محمد مصدق

_________
منبع:سیاه و سفید
سال دوم: شماره پنجاه و یکم
چهار شنبه : ۲۶ اردیبهشت ۱۳۳۲


#محمد_مصدق
#محمد_تقی_شریعتی
#جنبش_ملی_ایران
#محمد_رضا_شجریان
#هوشنگ_ابتهاج
#اکنون_ما_شریعتی

🆔@Shariati40
🔷🔆"شناخت نامه استاد محمد تقی شریعتی" نام کتابی است که در بهار ۱۴۰۰، به کوشش سید خلیل حسینی عطار و توسط انتشارات سپید ه باوران راهی بازار کتاب شده است. وجه ممیزه این کتاب ، معرفی استاد محمد تقی شریعتی این بار از نمای نزدیک است و میدان دادن به خاطرات فرزندان، شاگردان او در دبیرستان های مشهد دهه بیست و سی ، دوستداران جوان او در کانون نشر حقایق اسلامی و... نیز همراهانی که طی نیم قرن همراه و هم‌قدم استاد دین و تساهل بودند.

#یاد_استاد
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆به صداقت شما نمره دادم

🖋رمضان‌علی شاکری

🔆یکی از خاطراتی که خیلی جالب است، این است که وقتی ایشان دبیر کلاس چهارم دبیرستان شاه‌رضا شده بودند، به محض اینکه وارد کلاس می‌شوند، بچه‌های توده‌ای دانسته و نداسته، تحت تأثیر آن جو، هو می‌کنند. استاد همین‌طور می‌ایستند و وقتی آنها هوشان تمام می‌شود، می‌نشینند. وقتی سر و صداها می‌خوابد، می‌فرمایند: آقایان! معلوم می‌شود که شما نمی‌خواهید من بیایم سر کلاس. من هم حرفی ندارم، اما من یک توصیه به شما دارم؛ الآن این درس تعلیمات دینی جزو برنامهٔ شما هست، نمی‌خواهید نمرهٔ قبولی بگیرید که بروید کلاس پنجم؟ گفتند: بله. استاد می‌فرمایند: پس منهای جنبه‌های عقیدتی و اساساً نه برای تعلیمات دینی، بلکه برای اینکه نمره بگیرید و بروید کلاس بالا باید این درس را یاد بگیرید، و خلاصه، درس را ادامه دادند. در همین کلاس، یک روز ایشان می‌خواستند امتحان قوه بگیرند _ که حالا به آن میان‌ترم می‌گویند _ وقتی سؤالات را پخش کرده بودند، یکی از سرجنبان‌های کلاس که خیلی داد و فریاد می‌کرد، از اول تا آخر ورقه، جواب‌های خیلی نامناسب داده بود و جملاتی از قبیل: دین افیون توده‌ها است و کلماتی که کمونیست‌ها می‌نویسند، نوشته بود و اسم خودش را هم روی ورقه نوشته بود. وقتی استاد اوراق را تصحیح می‌کنند، نمرهٔ آن دانش‌آموز را ۱۰ می‌دهند. روز بعد که استاد برای تدریس می‌ایند، آن شخص می‌آید جلو و می‌گوید: آقا من سر تا پای ورقه، همه را خلاف نوشتم، چرا شما به من نمرهٔ ۱۰ دادید؟ استاد گفتند: شما همه را خلاف نوشتید، ولی من ۱۰ را به عنوان صداقت به شما دادم، برای آنکه در قلب‌تان هر چه بود، گفتید. این صداقت شما از نظر اخلاقی خیلی قابل توجه است. همین آدم بعدها از بهترین افراد در کانون شد.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆در کلاس درس استاد شریعتی

🖋مهدی ممکن

🔆به دبیرستان راه یافته بودم، و به اقتضای سن کنجکاو. شهر بزرگ نبود. می‌شد همه جا سر کشید؛ بازار دین همه جا پر رونق و کالای آن متنوع و فراوان، عرضه‌کنندگان آن هم نوعاً افراد با انگیزه و دلسوز بودند، به آنچه تبلیغ می‌کردند «یقین» داشتند؛ در برخورد با یک مشتری به سن و سال من مسؤولانه رفتار می‌کردند، نگران بودند مبادا بابی (بهایی) شوم و یا به بلشویکی روآورم یا نااهل گردم. و لامذهب و بی‌نماز و ... مدتی یک روحانی به نام شیخ محمود که فرد زاهدی بود اصرار داشت از دبیرستان دست بردارم و پر مدرسه نواب به تحصیل علوم دینی بپردازم، مشابه همین اصرار را شیخ سلمان داشت که به مدرسه خیرات خان بروم که استدلال می‌نمود که علوم جدید به دین انسان شبهه وارد می‌سازد. مرز بی‌دینی از دبیرستان شروع می‌شد به همین جهت بسیاری از رفتن فرزندشان به دبیرستان جلو می‌گرفتند.

🔆سه سال سیکل اول طی شد، در سیکل دوم استاد شریعتی به عنوان دبیر ادبیات عربی معرفی شدند؛ در اولین ساعات، پس از معارفهٔ مختصر و بدون حضور و غیاب که هیچ‌گاه انجام نمی‌دادند؛ با نام خداوند جان و خرد، کلاس را با این پرسش آغاز کردند که آیا کسی سورهٔ والعصر را می‌تواند از حفظ بخواند؟! یک نفر دست بلند کرد و با اشارهٔ دست استاد سوره را بدون غلط خواند و تلاش کرد کلمات حتماً از مخرج ادا شود! پرسیدند: معنی آن را می‌دانید؟ نمی‌دانست؛ آن‌گاه خود استاد ضمن ترجمهٔ سوره، به شرح مبسوطی از علت نزول سوره و توضیح اینکه چرا قرآن به زمان سوگند یاد کرده است و انسان چرا با از دست دادن زمان زیان‌کار است و ... پرداختند.
آن روز کلاس خاتمه یافت. بدون اینکه از درس از درس عربی سخنی به میان آید. در کلاس هفتهٔ بعد، استاد شاگردان را آزاد گذاشتند تا اگر کسی در مورد مطالب نوبت قبل پرسشی دارد طرح نماید؛ چند سؤال شد و مباحث تا پایان کلاس به درازا انجامید؛ اظهارنظر هم‌کلاسان نشان می‌داد که انتخاب سورهٔ عصر، برای طرح در اولین کلاس، بسیار حساب شده بود و این پیام که زمان را بیهوده از دست ندهند، عموماً دریافته بودند. جلسهٔ سوم را استاد با سورهٔ انشراح آغاز کرد تا مانند قبل تا پایان ساعت ادامه یافت؛ کلاس هفتهٔ بعد با سورهٔ تکاثر و هفتهٔ بعد با سورهٔ ماعون و بعد با سورهٔ علق و به تدریج سوره‌های بزرگتر، و چون شرح هر سوره همیشه با توضیح حوادث منجر به نزول آن همراه بود و تازگی داشت، شاگردان کلاس را جذب می‌کرد و همه مشتاق ادامه بودند.

🔆سال تحصیلی به نیمه رسیده بود و هم‌چنان از درس عربی در کلاس خبری نبود. طبعاً برای شاگردان این پرسش مطرح بود که تکلیف درس عربی چه می‌شود؟ تا بالاخره استاد، خود به سخن آمد و روزی در پایان کلاس چنین گفت: شما با این یک ساعت درس عربی در هفته، عربی‌دان نمی‌شوید؛ برای نمرهٔ امتحان هم نگران نباشید، چون می‌توانید با مطالعهٔ کتاب درسی مربوطه نمرهٔ خود را تضمین کنید؛ من ترجیح می‌دهم بیشتر اوقات کلاس با همین مباحثی که تاکنون جریان داشته ادامه یابد. علت آن را در آینده در خواهید یافت.

🔆بدین ترتیب آن سال به پایان رسید؛ سال بعد استاد، کلاس درس عربی را بر روال سابق شروع کردند؛ ضمن اینکه برای اولین بار سخن از نهج‌البلاغه و مباحث آن به میان آوردند. نام نهج‌البلاغه آن زمان نه تنها برای هم‌کلاسان ناآشنا بود، بلکه بیشتر محافل مذهبی آن روز مشهد، چنان با آن بیگانه بودند که گویی در فرهنگ و معارف اسلامی هیچ جایی نداشته است!
با وجود اینکه متن نهج‌البلاغه سنگین و مشکل بود، استاد اصرار داشتند دانش‌آموزان تا آن‌جا که می‌تواند با آن آشنا شوند. فرازهایی از بعضی خطبه‌ها را برگزیده و ضمن توضیح و شرح آنها، توصیه می‌کردند که محصلین آنها را حفظ نمایند؛ از آن جمله فرازهای خطبهٔ قاصعه که غالباً در مذمت جهل و تعصب و تحجر ایراد شده است و همچنین خطبه‌هایی که موضوع آنها به خوارج و موضع‌گیری آنها در جنگ صفین و عواقب آن که به نهروان انجامید، و استاد در هر فرصت توضیحاتی در مورد آنها می‌دادند.

🔆در گفته و سلوک استاد شریعتی در کلاس، همواره آثار نگرانی و دغدغه به چشم می‌خورد، اما نه از آن جهت که محصلین بابی شوند یا بلشویک یا لامذهب و نااهل ... ، ریشهٔ اصلی درد ایشان همان چیزی بود که بعدها زنده‌یاد فرزندش تحت عنوان «مذهب علیه مذهب» تصویر کرد. به‌تدریج به اشتباه خود پی برده بودم و فهمیدم که تابلوی «کانون نشر حقایق اسلامی» در کوچه چهارباغ، تابلوی فروشگاهی معمولی نیست و کالایی که آن‌جا عرضه می‌شود، از نوع دیگر است، مشتری شده بودم و سعی می‌کردم جلسه‌ای از دست نرود که زیان‌کار باشم: قسم به زمان که انسان‌ها در زیان‌کاریند مگر ...

📌ادامه در لینک زیر

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF

https://bit.ly/3v1jsC9
🔷🔆معلم اول من

🖋خسرو منصوریان

🔆آشنایی من با استاد دلیل و انگیزه‌اش محیط فرهنگی بود. من پدرِ بسیار روشنفکری داشتم. پدر من کتابفروش نبود، ولی برادرم کتابفروش بود. من وقتی می‌خواهم پدرم را به عنوان یک روشنفکر معرفی بکنم، برخی از کارهای متعهدانهٔ او در ذهنم می‌آید، نه بدین جهت که پدر من است. مادر من معلم قرآن بود و طبیعی است که یک کسی که مادرش آنچنان بوده که بچه‌اش شاگرد قرآنش است و پدری دارد که این قدر صمیمی است، با چه الگوی شخصیتی روبه‌رو است. او ما را مجبور به خواندن نماز نمی‌کرد، من یک بار از پدرم به خاطر نماز و روزه و امثال آن کتک نخوردم. او راه خودش را می‌رفت. من در حقیقت از پدرم الگوبرداری کردم و با برادرم همانندسازی کردم. لذا به خصوص بعد از ۲۸ مرداد که نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و استاد شریعتی و دکتر شریعتی و دیگر دوستان ما به آن پیوستند و بعضاً دستگیر شدند، اصلاً این جو محیط را چنان داغ و ملموس کرده بود که ما را کشانید به سمت اینکه چه کار کنیم و ببینیم این‌ها که در مبارزه هستند، چه می‌خواهند.

🔆 شما توجه کنید، برای یک بچهٔ ۱۳-۱۴ ساله چه محلی از اعراب هست که برای خودش خط فکری انتخاب کند. صادقانه بگویم، من تنها محصل مدرسهٔ بالغ بر ۴۰۰ نفری بودم که بعد از ظهرهای جمعه می‌رفتم کانون نشر حقایق اسلامی پای درس استاد شریعتی. در طول یک هفته با خودم می‌گفتم: خسرو تو در روز جمعه که می‌روی کانون که استاد شریعتی تفسیر قرآن می‌گویند، اگر یک لحظه چشمت را از دو لب استاد برداری، آن روز را از دست داده‌ای، آن جلسه را از دست داده‌ای، وای به حالت. وقتی به کانون می‌روی، از موقعی که ایشان بسم‌اللّه می‌گویند تا موقعی که سخنرانی تمام می‌شود و مردم صلوات می‌فرستند، چشمت را از دو لب استاد برنداری. همهٔ هفته این شهد شراب مست کنندهٔ آیاتی که استاد شریعتی تفسیر می‌کنند، تو را مدهوش می‌کند. من این را به خوبی از چهارده سالگی خودم به خاطر دارم.
ما در ایام محرم به روضه‌خوانی و سینه‌زنی می‌رفتیم و به حرم هم می‌رفتیم، ولی می‌دیدیم نه، هیچ‌کدام این جذابیت را ندارد. این بود که ما پایبند کانون نشر حقایق شدیم. بعد از آن هم دو-سه بار دستگیر شدم و زندان رفتم، شکنجه شدم، در سلول انفرادی بودم، و در بازجویی‌های مختلف، جزء اولین سؤالاتی که می‌پرسیدند این بود که تو از کی وارد مبارزه شدی و معلم اول تو چه کسی بوده؟ می‌گفتم: معلم اول من استاد محمد تقی شریعتی بود و مهندس مهدی بازرگان بود. در این جا این را هم بگویم: به نظر من معلم علی شریعتی هم مهندس بازرگان بود، کما اینکه وقتی می‌خواهد برود فرانسه، پدرش استاد شریعتی، دست علی را می‌گیرد، می‌برد پیش مهندس مهدی بازرگان و می‌گوید: شما بگویید او چه بخواند و راهنمایی‌اش کنید و نظرتان را بگویید. پس او را به عنوان معلم قبولش دارد.
_ کانون در آن زمان شاخهٔ دانش آموزی نداشت؛ یعنی فکر نکنید کانون سازمان منسجمی بود. ما بیشتر در حاشیه بودیم. در این زمینه اگر بخواهیم چیزی بگوییم، باید کلید را به مرحوم دکتر کاظم سامی بدهیم، برای اینکه او مشهدی بود و جاما را داشت و دوستان مشهدی و دوستان کانون ما اکثریت قریب به اتفاقشان عضو جاما بودند؛ و چه _ آنهایی که مشهد ماندند و چه آنهایی که به تهران آمدند، جامایی بودند. طبیعتاً خود من و امثال من جلساتی با سر گرو‌ه‌های جامایی‌مان داشتیم.

🔆در یک عاشورا و تاسوعایی که مثلاً مسجد ملاحیدر، هیئت ابوالفضلی‌های سراب و هیئت‌های دیگر، دسته راه می‌انداختند و جمعیت را می‌بردند حرم، کانون نشر حقایق اسلامی هم یک دسته راه انداخت، ولی این دسته در حقیقت یک تفاوتی با سایر دسته‌ها داشت و از آن جریده‌ها و علامت‌های آن‌چنانی و آن آهن‌هایی که خم می‌شود و از این نوع چیزها و قمه‌زنی و قفل آویزان کردن و غیره، نه تنها نداشت، بلکه آدم‌ها هم لخت نمی‌شدند سینه بزنند _ والحمدللّه بعد از انقلاب این مسئله تعدیل شد _ و شعارهایی که کانون داشت، شعارهای نویی بود. من به خوبی یادم است که یکی از برجسته‌ترین شعارهایی که روی پلاکارد نوشته شده بود و حمل می‌شد، این فرمایش امام حسین بود: هیهات منّا الذّلّه، یا اینکه اگر دین نداری، آزادمرد باش. چنین مراسمی تا آن روز در مشهد و فضای سنتی مشهد وجود خارجی نداشت و این ابتکارش مال استاد شریعتی است.

📌ادامه در لینک زیر

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF



https://bit.ly/3Exq3rf
🔷🔆آن کلام سحرآمیز

🖋خسرو منصوریان


🔆در سال‌های آخر دهه 1330 دانش‌آموز مقطع دبیرستان بودم و در این زمان به کانون نشر حقایق اسلامی می‌رفتم. عصرهای جمعه استاد شریعتی تفسیر قرآن می‌گفتند و آقای خامنه‌ای هم همراه آقای هاشمی‌نژاد بعضا در این جلسات شرکت می‌کردند. نحوه استدلال و سخن استاد شریعتی آن‌چنان بود که پیش از آن-که به کانون بروم با خودم عهد می‌کردم که مبادا دو چشمم را از لب استاد شریعتی لحظه‌ای بگیرم که اگر چنین می‌شد رشته سخن را گم می‌کردم. سخن سحرآمیز ایشان، تفسیر به‌روز از قرآن و پاسخ‌گویی به سوألات آن ایام خطیر آن هم با توجه به فعالیت شدید حزب توده، سبب می‌شد تا کانون نشر حقایق اسلامی تنها امید ما مشهدی‌ها باشد تا بتوانیم با کلام قرآن آشنا شویم و بدین طریق خودمان را در برابر طوفان سهمگینی که از هر سو به طرف نسل جوان می‌آمد حفظ کنیم. جلسات تفسیر قرآن استاد شریعتی سازنده شخصیت ملی و دینی شخص من بود و هر آنچه که اکنون دارم محصول تشنگی شدیدی است که آن سال‌ها برای شنیدن یک تفسیر نوین از قرآن داشتم و آن را از استاد شریعتی دریافت کردم. همچنین دوستانی که من در آن ایام در کانون نشر حقایق اسلامی یافتم، به سرمایه‌های اجتماعی جامعه ما در آینده تبدیل شدند نظیر آقای طاهر احمدزاده که خدا رحمت‌شان کند یا از دوستانی که هم‌اکنون در قید حیات هستند، حاج‌آقای رحیمیان، آقای حکیمی، دکتر تاج‌الدینی و دکتر سرجمعی.

#یاد_استاد
#آموزگار_دین_تساهل
#محمد_تقی_شریعتی
#سی_پنجمین_سالیاد
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸تفسیر هدی

#تازه_های_نشر

🖋سیدخلیل حسینی عطار

📌ادیبیان، حسین، ، جرعه‌ای از زلال وحی، چاپ اول، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستانقدس رضوی، ۱۴۰۲، ۴۴۷ص، رقعی.

🔺" فرعون، یکی از کسانی است که خود را رب، مالک و اله مردم می‌دانست و مردم نیز تحت تاثیر سخنان وسوسه‌گران اطراف فرعون، ربوبیت او را پذیرفته بودند تا جایی که فرعون خود را بزرگ‌ترین رب و ارباب پنداشت. ...  بنابراین سوره ناس نازل شده است تا همه انسان‌ها و جوامع انسانی را از شر رب‌ها، مالک‌ها، فرمانروایان و اله‌های دروغینی که مردم را به بندگی و بردگی خود گرفته‌‌اند و بر گرده مردم سوار شده‌اند، نجات بخشد و آنان را به رب، مالک و اله حقیقی که در سوره اخلاص معرفی نموده، رهنمون شود." صص ۲۶-۲۵

🔺بعد از درگذشت استاد محمدتقی شریعتی، عده‌ای از شاگردان استاد جلسه‌ای برگزار کردند تا تفسیر قرآن استاد دنبال شود، این شاگردان عبارت بودند از محمدجواد رحیمیان، ابراهیم یزدانیان، ابراهیم خدادادی، حسین ادیبیان، جلیل ادیبیان، حامد علوی، علی گرجستانی، علی مومنی، و چند تن دیگر.

🔺در این جلسه، شنبه شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا، برای این مهم تصویب شد و قرار شد تفسیر قرآن از جزء سی‌ام آغاز و سپس تمام قرآن را شامل شود.

🔺این مسئولیت را حسین ادیبیان برعهده گرفت و سی سال ادامه یافت. زیر عنوان " کانون قرآن پژوهی استاد محمدتقی شریعتی"  به کار خود ادامه داد و دوبار قرآن دور و تفسیر شد.
اکنون جزء سی‌ام قرآن که حاصل آن نشست‌های مبارک است، زیر عنوان " تفسیر هدی" به زیور چاپ آراسته شده است و در اختیار علاقه‌مندان قرار دارد.

🔺تفسیر هدی شامل؛ سخن ناشر، یک مقدمه و متن تفسیر است و تفسیر از سوره حمد آغاز و جزء سی‌ام قرآن را در بر می‌گیرد.

🔺در مقدمه کتاب چنین آمده است:
" این مجموعه که حاصل سال‌ها خوشه چینی نویسنده محترم جناب آقای حسین ادیبیان از درس‌های تفسیری استاد محمدتقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی و بهره‌مندی از کلاس درس استاد محمود مهدوی دامغانی- که جناب ادیبیان در سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۵ شاگرد ایشان در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد بوده‌اند- و جلسات تفسیری استاد محمدعلی انصاری در موسسه بیان هدایت است، به همان ترتیب آموزشی - پژوهشی قرآن ارائه شده است. امید آنکه در آستانه سده پانزدهم شمسی، شاهد احیا و گسترش تعلیم و تفسیر قرآن بر پایه آموزه‌های سیره نبوی در کشور عزیزمان ایران و دیگر کشورهای مسلمان باشیم."
چنین باد!



#تازه_های_نشر
#محمد_تقی_شریعتی
#معرفی_کتاب
#تفسیر_هدی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸افسانهُ نیکی

🖋سید خلیل حسینی


🔸چگونه تلخ نباشد شب فراق کسی
که بامداد قیامت در او توان پیوست؟

🔹محمدجواد رحیمیان یکی دیگر از یاران با وفای استاد محمدتقی شریعتی هم راهی دیار خاموشان شد و جان به ستاننده جان‌ها سپرد.
از خوی و خصلت مشترک شاگردان مکتب شریعتی، یکی وفاداری به آموزه‌های استاد خود است و دیگر فعالیت‌های اجتماعی و دست خیری است که در کارهای عام المنفعه دارند. به یاد دارم، اوایل دهه ۹۰ که با جمعی از دوستان؛ از جمله دکتر احسان بیک‌زاده ، صدرا میردامادی، مرحوم ناصر اشکیانی، حسین ثاقب، رضا خاکشور و ... خاطرات یاران استاد شریعتی را ضبط می‌کردیم تا از دستبرد زمانهُ پرآشوب و فراموشی مصون بماند، روزی به خدمت شادروان رحیمیان رسیدیم.

🔸 در حیاط منزل‌شان در خیابان بهار، روی تختی چوبی نشسته بودند. طاهره خانم فرزند ایشان- همسر دوست نازنینم ناصر آقای آملی- به کمک ما آمده بودند تا پدر را در یادآوری خاطرات گذشته یاری کنند. صحبت به استاد شریعتی که رسید، لکنت از میان برخاست و زبان به روانی گرایید. برقی از شادی و شادمانی در چشم نمناک‌شان درخشید و ساعتی به ذکر خاطرات استاد و کانون نشر حقایق اسلامی گذشت. روزهایی که در کنار سقراط خراسان دل در گرو آرمان‌هایی انسانی و شریف سپری کرده بودند و یادآوری آن معمولا با حسرتی همراه می‌شد که اشک مجال ادامه به آن را نمی‌داد. ...

🔹اما انصاف هم باید داد که خداوند کریم، به پاس این وفاداری و پایمردی، نعمت را در حق بندهُ صالح خود تمام کرده بود. ۲۵ سال پیش با اهداء خانه‌اش، موجب کار و کمک به معلولان جسمی- حرکتی شهرمان مشهد را فراهم کرد. افزون بر این برخورداری از فرزندانی فرهیخته و شایسته، حسن عاقبت و نیک نامی را هم نصیب وی کرده بود. که از جمله باقیات الصالحات اوست.
این " افسانهُ نیک" نامی بر او مبارک باد!


۱۴۰۲/۶/۲۴

#یادها_خاطرات
#محمد_تقی_شریعتی
#محمد_جواد_رحیمیان
#کانون_نشر_حقایق
🆔 @Shariati40

https://uploadkon.ir/uploads/73e015_23-5773729265228037682-121.jpg
به یاد استاد
#محمد_تقی_شریعتی
در سی و هفتمین سالگرد وفات
طرح: م.م.