ابوطالب آدینه وند
اصغر عفتی
کمال رضوی
فهیمه بهرامی
محمدجوادغلامرضا کاشی
حمید انصاری
ستاره محسنی فر
فاطمه صادقی
فیروزه مهاجر
آتنا کامل
علی ملک پور
فیاض زاهد
سرور ابطحی
فرشته جهانبگلو
محمدجعفر قائم پناه
محمد رهبری
آزاده قائمی
زهرا کریمی
سعید خراطها
داریوش رحمانیان
حسین مصباحیان
هاشم آقاجری
محمد مالجو
علی هداوند
سعیده حیدری
احسان هوشمند
ایرج اسماعیل پور قوچانی
سید حسین موسوی
حمید قمصری
الهام شهسوارزاده
غلامحسین حسنتاش
آذر منصوری
محمدرضا خاتمی
احسان شریعتی
اصغر عفتی
کمال رضوی
فهیمه بهرامی
محمدجوادغلامرضا کاشی
حمید انصاری
ستاره محسنی فر
فاطمه صادقی
فیروزه مهاجر
آتنا کامل
علی ملک پور
فیاض زاهد
سرور ابطحی
فرشته جهانبگلو
محمدجعفر قائم پناه
محمد رهبری
آزاده قائمی
زهرا کریمی
سعید خراطها
داریوش رحمانیان
حسین مصباحیان
هاشم آقاجری
محمد مالجو
علی هداوند
سعیده حیدری
احسان هوشمند
ایرج اسماعیل پور قوچانی
سید حسین موسوی
حمید قمصری
الهام شهسوارزاده
غلامحسین حسنتاش
آذر منصوری
محمدرضا خاتمی
احسان شریعتی
🔷🔸برای عباس(یا همان محمدعلی کامفیروزی)
🖋آرمان ذاکری
🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانهاش را بگیرد، میتوانست برود دور زندگی معمولیاش. برود و بعد از کودکی نداشتهای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگیاش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان میتوانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجیاش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بیهیچ تنشی.
از آن بیشتر مثل آب خوردن میتوانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعدهای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه میکند. میتوانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.
🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش میکنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانوادهاش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند.
🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلومها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسیها، آدمهای معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژهاش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعتها و ساعتها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا میکرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همهکار میکرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش میزد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه میگفت کوچک زیباست. میگفت ما کار بزرگی نمیکنیم ولی همین کوچکها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمیکرد جز وکالت. همه میدانستند و میدانند. و مگر قویکردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاحناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کردهاند.
🔹فکر میکنم در این فصل سردی که در آن به سر میبریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز میرسد و دم به دم ما را خشمگینتر و عزادارتر و نگرانتر میکند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم میگویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون میآید. به خودم دلداری میدهم که زود میآید.
🔸اما یادم میافتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا میگویند یکماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...
🔹حالا فکر میکنم چه حرف بیخودی زدهام، یکلحظهاش هم دشوار است، زمانی که متوقف میشود، زخمهایی که میمانند ... تجربههایی که فقط خانوادهها آن را میفهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظهاش جانکاه است.
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظهایاش ... هیچ برههایاش ... هیچ اقدامیاش ... .
باز دوباره به خودم میگویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند میگویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.
🔸چه میشود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم میگیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخمخوردهها میشود، جهان آسیبدیدهها، مظلومها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همانها که عباس پشتشان بود.
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بیپناه بودند، بیپناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد میتواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.
#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
🖋آرمان ذاکری
🔸لیسانس حقوقش را که گرفت، امتحان کانون را که داد و بعد از کلی کشمکش توانست پروانهاش را بگیرد، میتوانست برود دور زندگی معمولیاش. برود و بعد از کودکی نداشتهای که همه در یتیمی گذشت، زندگی خودش را بسازد و بارش را ببندد. هوشش را داشت، زبر و زرنگیاش را هم داشت، ارتباطاتش را هم داشت، الان میتوانست یک وکیل ثروتمند باشد، سفر خارجیاش را برود، کیف و حالش را بکند و زندگی نرمال داشته باشد، بیهیچ تنشی.
از آن بیشتر مثل آب خوردن میتوانست بیعت کند و تندروی کند و رشد کند ... قاعدهای که اینها روزها پیروی از آن کار و بارت را سکه میکند. میتوانست برود داخل سیستم و به آلاف و الوف برسد... بشود جزئی از الیگارشی حاکم.
🔹پسربچه شهید حسن کامفیروزی که دوستانش عباس صدایش میکنند، از کودکی نه پدر داشت و نه مادر و من شاهدم که همۀ ایامِ کودکی و نوجوانی و جوانی را روی پای خودش و کمک خانوادهاش ایستاد و مستقل ماند، نخواست سر کار خویش گیرد و بارش را ببندد و چشم به روی ظلم ببندد، خواست کنارِ مردمش باشد. خواست انسان باشد و انسانی زندگی کند.
🔸از همان آغاز وکالت، رفت سراغ مظلومها. سراغ مطرودها. آنها که کسی را نداشتند، نه فقط سیاسیها، آدمهای معمولی، همان مستضعفین که حالا کار و بار واژهاش هم از سکه افتاده. آنها که بلد نبودند از حقشان دفاع کنند، آنها که راه دادسرا و دادگاه را هم بلد نبودند، آنها که دفاع از حق و حقوقشان خطر داشت. به جای اینکه جیبش را با پول وکالت پر کند، نگذاشت جیب مظلومین، به خاطر دادگاهی شدن، خالی شود، به جای اینکه وقتش را صرف خودش کند، ساعتها و ساعتها با روی باز به این و آن مشاوره رایگان حقوقی داد. کفش آهنی به پا میکرد، از شنیدن توهین و تحقیر ابایی نداشت، همهکار میکرد، به زبان واقعی خودش را به آب و آتش میزد تا رنج یکی را کم کند، تا یکی را نجات دهد. همیشه میگفت کوچک زیباست. میگفت ما کار بزرگی نمیکنیم ولی همین کوچکها بزرگند. حالا عباس در زندان است، او که کاری نمیکرد جز وکالت. همه میدانستند و میدانند. و مگر قویکردن جامعه برای دفاع از خود کار کمی است؟ مهر تأییدی دیگر بر اصلاحناپذیری ساختار قدرت. حتی در مواردی تا این حد ساده. حتی احضاریه برایش نیامده بود... و مردمی که مظلومند، اما راه خود را پیدا کردهاند.
🔹فکر میکنم در این فصل سردی که در آن به سر میبریم، میان این همه ظلم و خونریزی و فاجعه، این همه کشته و زخمی و زندانی و اخراجی و تعلیقی، که اخبارش هر روز میرسد و دم به دم ما را خشمگینتر و عزادارتر و نگرانتر میکند، ماجرای عباس که چیزی نیست، با خودم میگویم حتما مثل بار قبل که زود بیرون آمد این بار هم بیرون میآید. به خودم دلداری میدهم که زود میآید.
🔸اما یادم میافتد به خواهرش که با دل نگرانی گفت وکلا میگویند یکماهی داخل خواهد بود... و من گفتم خانم کامفیروزی یک ماه که چیزی نیست ...
🔹حالا فکر میکنم چه حرف بیخودی زدهام، یکلحظهاش هم دشوار است، زمانی که متوقف میشود، زخمهایی که میمانند ... تجربههایی که فقط خانوادهها آن را میفهمند. فقط تجربۀ مرگ عزیز نیست، هر لحظهاش جانکاه است.
نباید بگذاریم این چیزها برایمان عادی شود. هیچ لحظهایاش ... هیچ برههایاش ... هیچ اقدامیاش ... .
باز دوباره به خودم میگویم، حتما وقتی آدمها این متن را بخوانند میگویند طوری نشده که. در مقایسه با دل مادر ستار و سهراب و مهسا و کیان و بقیه.
🔸چه میشود کرد اما. آدمی است و دوستی. دل آدم میگیرد و با همین احساس دوباره وارد جهان زخمخوردهها میشود، جهان آسیبدیدهها، مظلومها، آنها که حامی ندارند، کسی پشتشان نیست، همانها که عباس پشتشان بود.
عباس سراسر شور زندگی است، شرافتمندانه وکالت کرده است و به سهم خود نگذاشته است یتیمان جامعه، آنها که بیپناه بودند، بیپناهی را تجربه کنند. شاید چون تجربه خودش بوده است ...باز خواهد آمد و زندگی از سر خواهد گرفت، در جهانی آزاد.
🔹حالا اما شهید حسن کامفیروزی هرجا که باشد میتواند به فرزندش افتخار کند، فرزندی که راهش را استوار پی گرفته است: راه مردم.
#راه_مردم
#جامعه_بی_پناه
#محمد_علی_کامفیروزی
#یادداشت
#آرمان_ذاکری
#اکنون
🆔@Shariati40
Forwarded from نهضت آزادى ايران
🔸 چرایی ایجاد جنبش زن زندگی آزادی
🔹 مجید شیعه علی
@nehzatazadiiran
📌 مانوئل کاستلز جامعهشناس بزرگ و از نظریه پردازان علم ارتباطات در کتاب «شبکههای خشم و امید» که در آن به بررسی تاثیر فضای مجازی بر جنبشهای اجتماعی پس از بحران۲۰۰۸ پرداخته مینویسد:
«ساخت معنا در ذهن انسان،
منبع قدرتی قطعیتر و پایدارتر است...به ندرت پیش میآید که
یک نظام نهادینه مبتنی بر اجبار محض باشد و در طولانی مدت دوام بیاورد.» او در ادامه اشاره میکند که «جنگ قدرت بنیادین عبارت است از نبرد ساخت معنا در ذهن مردم.» و توضیح میدهد که ساخت معنا در ذهن از طریق ارتباط انجام میشود گستردگی اینترنت و شبکههای اجتماعی فضای مجازی در دنیای امروز فرصتی به جامعه داده تا معنا را مستقل از خواست حاکمیت در ذهن شکل بدهند.
در نتیجه جامعه امروز میخواهد طوری زندگی کند که حاکمیت نه میفهمد نه میپسندد.
📌 از سوی دیگر، جان لینز و آلفرد استپان در پژوهشی به این نتیجه میرسند که احتمال بقای رژیمهای غیردموکراتیک با داشتن رشد اقتصادی منفی در سه سال متوالی تنها ۳۳٪ بوده.
رشد اقتصادی کشور ما در سه سال اخیر-۳٪ ، -۹/۲٪ ، ۱/۴٪ بوده است و متوسط ده سال اخیر نیز صفر درصد!
این در حالی است که دولت قذافی در لیبی پس از گذراندن یک دهه با رشد اقتصادی خوب ۶٪ و تنها تجربه رشد ۲/۱٪ و ۰/۷- ٪ پایداری خودش رو از دست داد.
پس یکی از دلایل شروع اعتراضات گسترده این روزها ناتوانی حاکمیت در بهبود شرایط اقتصادی است.
سام واندر استاک و رائول کوردنیلو در مقدمه کتاب خود به این نکته اشاره میکنند که مردم در سراسر جهان مشارکت رسمی در سیاست را کاهش دادند و به جنبشهای اجتماعی روی آوردند برای مثال اشاره میکنند که «اعتراضات از ۵۹ مورد در سال۲۰۰۶ به ۱۱۲ مورد در شش ماه اول سال۲۰۱۳ افزایش یافته» و «مشارکت رایدهندگان در اروپا به طور مداوم از متوسط ۸۰٪ در اواسط دهه۱۹۸۰ به ۶۱٪ در سال ۲۰۱۲ کاهش یافت.» و همچنین «عضویت در احزاب از ۱۹۸۰ تقریبا در اروپا به نصف رسیده و اعتماد عمومی به احزاب اروپایی به میزان قابل توجهی کاهش یافت.»
پس بنابراین سه عامل، نخست،«تحول جهانی کاهش سیاستورزی رسمی» دوم،«احساس ناامیدی از صندوق رای» سوم«وجود یک انقلاب بزرگ(۵۷) در حافظه تاریخی جامعه ما» باعث شده تا تمایل به تغییر از طریق خیابان به شدت افزایش بیابد.
در نهایت باید گفت:
۱.بحران اقتصادی مستمر
۲.تفاوت در سبک زندگی مطلوب جامعه
۳.شرایط اجتماعی پرهیز از سیاستورزی رسمی و تمایل به سیاستورزی جنبشی ایجاد کننده جنبش «زن، زندگی، آزادی» بودند.
@nehzatazadiiran
Telegram
🔹 مجید شیعه علی
@nehzatazadiiran
📌 مانوئل کاستلز جامعهشناس بزرگ و از نظریه پردازان علم ارتباطات در کتاب «شبکههای خشم و امید» که در آن به بررسی تاثیر فضای مجازی بر جنبشهای اجتماعی پس از بحران۲۰۰۸ پرداخته مینویسد:
«ساخت معنا در ذهن انسان،
منبع قدرتی قطعیتر و پایدارتر است...به ندرت پیش میآید که
یک نظام نهادینه مبتنی بر اجبار محض باشد و در طولانی مدت دوام بیاورد.» او در ادامه اشاره میکند که «جنگ قدرت بنیادین عبارت است از نبرد ساخت معنا در ذهن مردم.» و توضیح میدهد که ساخت معنا در ذهن از طریق ارتباط انجام میشود گستردگی اینترنت و شبکههای اجتماعی فضای مجازی در دنیای امروز فرصتی به جامعه داده تا معنا را مستقل از خواست حاکمیت در ذهن شکل بدهند.
در نتیجه جامعه امروز میخواهد طوری زندگی کند که حاکمیت نه میفهمد نه میپسندد.
📌 از سوی دیگر، جان لینز و آلفرد استپان در پژوهشی به این نتیجه میرسند که احتمال بقای رژیمهای غیردموکراتیک با داشتن رشد اقتصادی منفی در سه سال متوالی تنها ۳۳٪ بوده.
رشد اقتصادی کشور ما در سه سال اخیر-۳٪ ، -۹/۲٪ ، ۱/۴٪ بوده است و متوسط ده سال اخیر نیز صفر درصد!
این در حالی است که دولت قذافی در لیبی پس از گذراندن یک دهه با رشد اقتصادی خوب ۶٪ و تنها تجربه رشد ۲/۱٪ و ۰/۷- ٪ پایداری خودش رو از دست داد.
پس یکی از دلایل شروع اعتراضات گسترده این روزها ناتوانی حاکمیت در بهبود شرایط اقتصادی است.
سام واندر استاک و رائول کوردنیلو در مقدمه کتاب خود به این نکته اشاره میکنند که مردم در سراسر جهان مشارکت رسمی در سیاست را کاهش دادند و به جنبشهای اجتماعی روی آوردند برای مثال اشاره میکنند که «اعتراضات از ۵۹ مورد در سال۲۰۰۶ به ۱۱۲ مورد در شش ماه اول سال۲۰۱۳ افزایش یافته» و «مشارکت رایدهندگان در اروپا به طور مداوم از متوسط ۸۰٪ در اواسط دهه۱۹۸۰ به ۶۱٪ در سال ۲۰۱۲ کاهش یافت.» و همچنین «عضویت در احزاب از ۱۹۸۰ تقریبا در اروپا به نصف رسیده و اعتماد عمومی به احزاب اروپایی به میزان قابل توجهی کاهش یافت.»
پس بنابراین سه عامل، نخست،«تحول جهانی کاهش سیاستورزی رسمی» دوم،«احساس ناامیدی از صندوق رای» سوم«وجود یک انقلاب بزرگ(۵۷) در حافظه تاریخی جامعه ما» باعث شده تا تمایل به تغییر از طریق خیابان به شدت افزایش بیابد.
در نهایت باید گفت:
۱.بحران اقتصادی مستمر
۲.تفاوت در سبک زندگی مطلوب جامعه
۳.شرایط اجتماعی پرهیز از سیاستورزی رسمی و تمایل به سیاستورزی جنبشی ایجاد کننده جنبش «زن، زندگی، آزادی» بودند.
@nehzatazadiiran
Telegram
Telegram
attach 📎
Forwarded from فرزانآگاهی
🔴 بیانیۀ جمعیت امام علی دربارۀ مرگ مشکوک آیدا رستمی
جمعیت امام علی با انتشار بیانیهای اعلام کرد که دکتر #آیدا_رستمی که به طرز مشکوکی کشته شده، پزشک داوطلب این جمعیت بوده است. بر اساس این بیانیه دکتر رستمی در زلزلۀ کرمانشاه و در محلات حاشیهای و لیگ پرشین حضوری فعّال داشته و "فعّالیتهای انسان دوستانۀ زیادی" انجام داده است.
جمعیت امام علی ابراز امیدواری کرده که "عاملان این جنایت روزی در دادگاه صالح محاکمه شوند".
ماموران کلانتری اکباتان روز ۲۱ آذر در تماس با خانوادۀ دکتر آیدا رستمی به آنها گفتند که این پزشک جوان، ''تصادف کرده و فوت شده است.''
این در حالی است که بر اساس گزارش خانواده، یک طرف صورت پیکر این پزشک ''له شده؛ یک دستش شکسته و چشم چپ او هم تخلیه شده بود''.
آیدا رستمی برای درمان معترضان مجروح به خانههای آنها میرفته و آنها را درمان میکرده است. در پی انتشار خبرمرگ مشکوک آیدا رستمی، قوه قضائیه روز شنبه ۲۶ آذر علت مرگ او را «سقوط از پل هوایی» اعلام کرد.
@nasiri1342238
@farzan_agahi
جمعیت امام علی با انتشار بیانیهای اعلام کرد که دکتر #آیدا_رستمی که به طرز مشکوکی کشته شده، پزشک داوطلب این جمعیت بوده است. بر اساس این بیانیه دکتر رستمی در زلزلۀ کرمانشاه و در محلات حاشیهای و لیگ پرشین حضوری فعّال داشته و "فعّالیتهای انسان دوستانۀ زیادی" انجام داده است.
جمعیت امام علی ابراز امیدواری کرده که "عاملان این جنایت روزی در دادگاه صالح محاکمه شوند".
ماموران کلانتری اکباتان روز ۲۱ آذر در تماس با خانوادۀ دکتر آیدا رستمی به آنها گفتند که این پزشک جوان، ''تصادف کرده و فوت شده است.''
این در حالی است که بر اساس گزارش خانواده، یک طرف صورت پیکر این پزشک ''له شده؛ یک دستش شکسته و چشم چپ او هم تخلیه شده بود''.
آیدا رستمی برای درمان معترضان مجروح به خانههای آنها میرفته و آنها را درمان میکرده است. در پی انتشار خبرمرگ مشکوک آیدا رستمی، قوه قضائیه روز شنبه ۲۶ آذر علت مرگ او را «سقوط از پل هوایی» اعلام کرد.
@nasiri1342238
@farzan_agahi
Forwarded from شریعتی مزینانی علی(شمع)
...عالیترین،کامل ترین،عمیق ترین ومطمئن ترین ایمان، ایمانی است که در
جان انسانی طلوع کرده است که با آتش شک،آنچه را بنام "دین" از گذشته با خود
داشته ووراثت ومحیط دراو کاشته
بیشتر سوزانده است
------شریعتی
جان انسانی طلوع کرده است که با آتش شک،آنچه را بنام "دین" از گذشته با خود
داشته ووراثت ومحیط دراو کاشته
بیشتر سوزانده است
------شریعتی
Forwarded from فرزانآگاهی
🔶 روز درگذشت مرحوم آیتالله محمدتقی مصباح یزدی روز علوم انسانی اسلامی نامگذاری شد!
☘️زهرا قزلباش
در همان آوان قرن چهارم هجری که آغاز فلسفه و تفکر عقلی در موازات با تفکر نقلی در جهان اسلام بود، گروه دیگری غیر از فلاسفه و متکلمان با عنوان انسانگراهای اسلامی پیدا شدند که تلاش کردند با زبان دیگری غیر از نقل و عقل دربارۀ مردم و جهان و حقیقت سخن بگویند. آنها به فرهنگ، جامعه، کوچه، خانه، دلنوشته، شعر، گزینگویه، وصف حال، خاطره و چیزهای پیشپاافتادهتر تأسی جستند تا در فضایی بازتر بتوانند سخن بگویند که نه دقّت عقل و نه شدّت نقل را شامل گردد.
این مسئله هرگز یا اغلب به معنای مخالفت با نقل یا عقل نبود، بلکه حاکی از توسعۀ زبان و امکانات حیاتی انسان بود!
اخیراً روز درگذشت مرحوم محمدتقی مصباح یزدی با عنوان روز علوم انسانی اسلامی نامگذاری شده است. اگرچه تأسیس نهاد و ساختمان و تخصیص بودجه و امکانات برای چنین عنوان نامأنوسی، هرگز نتوانست تصویر روشن و درستی از این عنوان را در جامعۀ علمی و دانشگاهی و شاید حتی حوزوی کشور ایجاد نماید، و متصدیان امر جز در قالب بخشنامههای اجباری از طریق شورای تحوّل و تغییر متون درسی دانشگاهی، نتوانستند عنوان علوم انسانی اسلامی را با جامعۀ علمی و فرهنگی کشور آشتی دهند، اما مشاهده میکنیم که روزی هم به نام روز علوم انسانی اسلامی ایجاد شده است.
کاش متولّیان امر توضیح دهند که اصلاً علوم انسانی اسلامی یعنی چه؟ و اینکه چرا باید روز درگذشت مصباح یزدی را روز علوم انسانی اسلامی بنامیم؟! این سوال جدی است و برنامههای نمایشی و ستایشی و بزرگداشت و فلان آن هم در جمعهای خودی و خودپسندانه هرگز نمیتواند پاسخی برای این سوال باشد! اگر قصد علمی و مقصودی خاص دارید باید توضیح دهید که آن قصد و مقصود چیست!
https://t.me/farzan_agahi
☘️زهرا قزلباش
در همان آوان قرن چهارم هجری که آغاز فلسفه و تفکر عقلی در موازات با تفکر نقلی در جهان اسلام بود، گروه دیگری غیر از فلاسفه و متکلمان با عنوان انسانگراهای اسلامی پیدا شدند که تلاش کردند با زبان دیگری غیر از نقل و عقل دربارۀ مردم و جهان و حقیقت سخن بگویند. آنها به فرهنگ، جامعه، کوچه، خانه، دلنوشته، شعر، گزینگویه، وصف حال، خاطره و چیزهای پیشپاافتادهتر تأسی جستند تا در فضایی بازتر بتوانند سخن بگویند که نه دقّت عقل و نه شدّت نقل را شامل گردد.
این مسئله هرگز یا اغلب به معنای مخالفت با نقل یا عقل نبود، بلکه حاکی از توسعۀ زبان و امکانات حیاتی انسان بود!
اخیراً روز درگذشت مرحوم محمدتقی مصباح یزدی با عنوان روز علوم انسانی اسلامی نامگذاری شده است. اگرچه تأسیس نهاد و ساختمان و تخصیص بودجه و امکانات برای چنین عنوان نامأنوسی، هرگز نتوانست تصویر روشن و درستی از این عنوان را در جامعۀ علمی و دانشگاهی و شاید حتی حوزوی کشور ایجاد نماید، و متصدیان امر جز در قالب بخشنامههای اجباری از طریق شورای تحوّل و تغییر متون درسی دانشگاهی، نتوانستند عنوان علوم انسانی اسلامی را با جامعۀ علمی و فرهنگی کشور آشتی دهند، اما مشاهده میکنیم که روزی هم به نام روز علوم انسانی اسلامی ایجاد شده است.
کاش متولّیان امر توضیح دهند که اصلاً علوم انسانی اسلامی یعنی چه؟ و اینکه چرا باید روز درگذشت مصباح یزدی را روز علوم انسانی اسلامی بنامیم؟! این سوال جدی است و برنامههای نمایشی و ستایشی و بزرگداشت و فلان آن هم در جمعهای خودی و خودپسندانه هرگز نمیتواند پاسخی برای این سوال باشد! اگر قصد علمی و مقصودی خاص دارید باید توضیح دهید که آن قصد و مقصود چیست!
https://t.me/farzan_agahi
Forwarded from A
با ما بِمان و قِصِّه بِگو
ای شَهرزادِ سُخَن گو !
با ما بِمان و قِصِّه بِگو !
*
یَلدا به جایِ خود هنوز باقی ست
تا بامداد نیز راهِ درازی ست
*
هر قِصِّه اَت
دَران هزار و یک شبِ بی شادی
پیامی دارد
روشن
به «زن، زندگی، آزادی»
*
آه !
ای شَهرزادِ دل آگاه !
در این شبِ سیاه
بی قِصِّه های تو
این غُصِّه
هیچ گاه
به پایان
نَخواهَد رسید
وَ صُبح
نَخواهَد دَمید
وَ کَلاغان
با قار قارِ مِنقارهایِ شان
هزار و یک شبِ دیگرِ مان را
تَباه خواهَند کرد
بی تَردید
سعید شهرتاش
شب یلدا 1401
ای شَهرزادِ سُخَن گو !
با ما بِمان و قِصِّه بِگو !
*
یَلدا به جایِ خود هنوز باقی ست
تا بامداد نیز راهِ درازی ست
*
هر قِصِّه اَت
دَران هزار و یک شبِ بی شادی
پیامی دارد
روشن
به «زن، زندگی، آزادی»
*
آه !
ای شَهرزادِ دل آگاه !
در این شبِ سیاه
بی قِصِّه های تو
این غُصِّه
هیچ گاه
به پایان
نَخواهَد رسید
وَ صُبح
نَخواهَد دَمید
وَ کَلاغان
با قار قارِ مِنقارهایِ شان
هزار و یک شبِ دیگرِ مان را
تَباه خواهَند کرد
بی تَردید
سعید شهرتاش
شب یلدا 1401
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
ملت شدن
-----
ملیتگرایی از راه میرسد و هر روز قوت بیشتری پیدا میکند. اما آنچه از راه میرسد با سنخهای پیشین ناسیونالیسم ایرانی دست کم سه تفاوت اساسی دارد:
اول: به جای آنکه ناسیونالیسمی معطوف به راس باشد، دست به کار ساختن یک ملیتگرایی از پایین و قاعده هرم اجتماع سیاسی است. ذهنیت و روان جامعه در انتظار یک قهرمان ملی نیست تا اسطورههای باستانی را نمایندگی کند. به جای آنکه به شکوه و عظمت ملی بیاندیشد و خواهان خلق حماسههای ملی باشد، به دوستی میاندیشد. دوستی با همه کسانی که در محدوده این سرزمین زندگی میکنند. ملیتگرایی دوران مشروطه، به عقده تحقیرشدگی پاسخ میداد، اما این بار میآید تا بافتهای آفت خورده اجتماعی را درمان کند. دلمشغول خاک و محیط زیست است. دلنگران گروههای رانده شده، داغ ننگ خورده، و به رسمیت شناخته نشده ایرانی است. به ایرانیان بیشتر از تاریخ ایران علاقهمند است و به گرمای حضور جمعی مردمان، بیش از افتخارات بزرگ.
دوم: نقطه طلایی این سنخ تازه فرداست نه دیروز. به جای آنکه خیال کند، ایرانی وجودی تاریخی در گذشته دارد، تصور میکند در حال ملت شدن است. ملت شدن یک خواست است نه یک میراث حاضر و آماده. باید برای ملت شدن بکوشد، نه اینکه به میراثی که پیشاپیش هست افتخار کند. هر کس در این فرایند نقش و جایگاهی دارد. هیچکس دست خالی نیست. اقوام هر کدام میراث ارزشمندی دارند. باید سهم خود را در احداث یک ملیت نیرومند ایفا کنند. متدینان باید نشان دهند میراث دینیشان چه کمکی به ساخته شدن یک ملت میکند. گروههای جدید اجتماعی هر کدام باید سبدی از داشتههای خود به میدان بیاورند. هدف یکی شدن و یک رنگ و یک صدا شدن نیست. درست به عکس، میثاقی است برای حفظ و حراست از تفاوتها. در تفاوت رنگ و صداهای متنوع است که غنای خود را میجوید. در صدد ساختن اردوگاه نیست، میخواهد بستری برای ظهور همگان بگشاید. نه تنها دلنگران تفاوتها نیست، بلکه از ظهور جلوهها و رنگهای تازه استقبال میکند.
سوم: ملیتی که در راه است، جان و انرژی و قدرت خود را از خون زندگی میگیرد. نه از شعارهای پرطمطراق هویت خواهانه. به همین جهت گرم و حماسی نیست. اردوگاه نمیسازد. در صدد تولید پشتوانهای است برای هر جوان که آرزوی ویژه و خاص خود را طلب کند. به هر کس توشه راه میدهد و نیرو و قدرت عطا میکند تا زندگی خود را همانطور که طبعاش طلب میکند پیش ببرد. ملت شدنی در مخیله جمعی است که بیشتر از سنخ خاک و زمین و آب است، نه از سنخ آسمان و سقف و افق.
@javadkashi
-----
ملیتگرایی از راه میرسد و هر روز قوت بیشتری پیدا میکند. اما آنچه از راه میرسد با سنخهای پیشین ناسیونالیسم ایرانی دست کم سه تفاوت اساسی دارد:
اول: به جای آنکه ناسیونالیسمی معطوف به راس باشد، دست به کار ساختن یک ملیتگرایی از پایین و قاعده هرم اجتماع سیاسی است. ذهنیت و روان جامعه در انتظار یک قهرمان ملی نیست تا اسطورههای باستانی را نمایندگی کند. به جای آنکه به شکوه و عظمت ملی بیاندیشد و خواهان خلق حماسههای ملی باشد، به دوستی میاندیشد. دوستی با همه کسانی که در محدوده این سرزمین زندگی میکنند. ملیتگرایی دوران مشروطه، به عقده تحقیرشدگی پاسخ میداد، اما این بار میآید تا بافتهای آفت خورده اجتماعی را درمان کند. دلمشغول خاک و محیط زیست است. دلنگران گروههای رانده شده، داغ ننگ خورده، و به رسمیت شناخته نشده ایرانی است. به ایرانیان بیشتر از تاریخ ایران علاقهمند است و به گرمای حضور جمعی مردمان، بیش از افتخارات بزرگ.
دوم: نقطه طلایی این سنخ تازه فرداست نه دیروز. به جای آنکه خیال کند، ایرانی وجودی تاریخی در گذشته دارد، تصور میکند در حال ملت شدن است. ملت شدن یک خواست است نه یک میراث حاضر و آماده. باید برای ملت شدن بکوشد، نه اینکه به میراثی که پیشاپیش هست افتخار کند. هر کس در این فرایند نقش و جایگاهی دارد. هیچکس دست خالی نیست. اقوام هر کدام میراث ارزشمندی دارند. باید سهم خود را در احداث یک ملیت نیرومند ایفا کنند. متدینان باید نشان دهند میراث دینیشان چه کمکی به ساخته شدن یک ملت میکند. گروههای جدید اجتماعی هر کدام باید سبدی از داشتههای خود به میدان بیاورند. هدف یکی شدن و یک رنگ و یک صدا شدن نیست. درست به عکس، میثاقی است برای حفظ و حراست از تفاوتها. در تفاوت رنگ و صداهای متنوع است که غنای خود را میجوید. در صدد ساختن اردوگاه نیست، میخواهد بستری برای ظهور همگان بگشاید. نه تنها دلنگران تفاوتها نیست، بلکه از ظهور جلوهها و رنگهای تازه استقبال میکند.
سوم: ملیتی که در راه است، جان و انرژی و قدرت خود را از خون زندگی میگیرد. نه از شعارهای پرطمطراق هویت خواهانه. به همین جهت گرم و حماسی نیست. اردوگاه نمیسازد. در صدد تولید پشتوانهای است برای هر جوان که آرزوی ویژه و خاص خود را طلب کند. به هر کس توشه راه میدهد و نیرو و قدرت عطا میکند تا زندگی خود را همانطور که طبعاش طلب میکند پیش ببرد. ملت شدنی در مخیله جمعی است که بیشتر از سنخ خاک و زمین و آب است، نه از سنخ آسمان و سقف و افق.
@javadkashi
Forwarded from امتداد
✍🏻علینیکجو فعال سیاسی و روان درمان گر:
✔️سعید مدنی تنها به اسم مدنی نیست، به صفت هم به غایت مدنی است. مردی که عمری در تتبع و تحقیق در احوال گروههای مطرود و آسیب دیده اجتماع گذراند و برای آن راهکارهای عملی و گرهگشا ارائه کرد. استادی که جامعه شناسی را از دالان تنگ دانشگاه به کف جامعه پیوند زد. مصلحِ مشفقی که دوست و دشمن بر خیرخواهی و نیکنفسی و علم و استقلال و سلامت نفس او مذعن و گواه هستند.
۹ سال حبس و بند برای چنین اندیشمندِ فرهیخته ای واجد چه پیامی برای اصلاح جویان و عموم مردم است؟
#امتداد
@emtedadnet
✔️سعید مدنی تنها به اسم مدنی نیست، به صفت هم به غایت مدنی است. مردی که عمری در تتبع و تحقیق در احوال گروههای مطرود و آسیب دیده اجتماع گذراند و برای آن راهکارهای عملی و گرهگشا ارائه کرد. استادی که جامعه شناسی را از دالان تنگ دانشگاه به کف جامعه پیوند زد. مصلحِ مشفقی که دوست و دشمن بر خیرخواهی و نیکنفسی و علم و استقلال و سلامت نفس او مذعن و گواه هستند.
۹ سال حبس و بند برای چنین اندیشمندِ فرهیخته ای واجد چه پیامی برای اصلاح جویان و عموم مردم است؟
#امتداد
@emtedadnet
Forwarded from ایران فردا
🔴 محکومیت سعید مدنی؛ متخصص آسیبها و جنبشهای اجتماعی
@iranfardamag
🔹حکم بدوی دادگاه دکتر سعید مدنی عضو شورای فعالان ملی و مذهبی ، جامعهشناس، پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی، روزنامهنگار ،عضو گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران و استاد و عضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، سردبیر «فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی» و از همکاران نشریهٔ توقیف شدهٔ ایران فردا که در تاریخ 15 ابان برای رسیدگی به انهامات وارده تشکیل شده بود ، از سوی رئیس شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب قاضی (مظلوم ) صادر و ابلاغ شد.
🔸سعید مدنی در ۱۴ آذر ۱۳۳۹ در اصفهان متولد شد . تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند. بعد از درگذشت پدر ، سعید از همان اوان کودکی به همراه چهار خواهر خود تحت سرپرستی مادر قرار گرفت . از ۱۷ سالگی و پیش از ورود به دانشگاه فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی را در اصفهان آغاز کرد. در سال ۱۳۵۷ در رشتۀ ریاضیات وارد دانشگاه اصفهان شد و بعد از انقلاب فرهنگی تحصیلاتش را ابتدا در رشتۀ روانشناسی و سپس در رشتۀ علوم تربیتی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد.
🔹بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۹ سعید مدنی علاوه بر فعالیت حرفهای در سازمان بهزیستی کشور، به همکاری با مجلۀ ایرانفردا پرداخت.
🔸سعید مدنی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ در دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در گروه پژوهشی رفاه اجتماعی کار خود را از سرگرفت و در این مدّت سرپرستی پروژههای پژوهشی متعددی در زمینههای گوناگون آسیبهای اجتماعی ایران و نیز برنامهریزی اجتماعی از جمله فقر و نابرابری، اعتیاد، روسپیگری، و برنامهریزی جماعتمحور، ... را به عهده داشت؛. همین پژوهشها زمینۀ شکل گیری کتابهایی شد که او بعدها تألیف یا گردآوری و منتشر کرد. در همین زمان از دانشگاه ساوثرن پاسیفیک در ایالات متحده، در رشتۀ جرمشناسی، در مقطع دکتری فارغالتحصیل شد.
🔹سعید مدنی برای اولین بار در سال ۱۳۷۳ به مدّت ۴۰ روز بازداشت شد. او همچنین ازجمله بازداشت شدگان گروهی ملی مذهبی ها در اسفند ۱۳۷۹ بود.که پس از تحمل چند ماه حبس در سلول انفرادی و بعد گروهی به قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
🔸مدنی در سال ۱۳۹۰ بار دیگر بازداشت و در ۱۹ دی ماه ۱۳۹۰ از سوی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب به ۶ سال زندان و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم شد. در اسفند ۱۳۹۴ برای گذراندن دوران تبعید به بندرعباس فرستاده شد.
🔹سعید مدنی برای چندمین بار در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ بازداشت شد . بعد از ماهها بازداشت ، بازجویی و تشکیل پرونده جدید سرانجام برابر کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب شهید مقدس به ریاست محمد نصیرپور برابر مواد ۴۹۸، ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به ۱) تشکیل و اداره گروه های معاند نظام، ۲) اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور و ۳) تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران متهم شده بود که رسیدگی به اتهامات او در ۱۵ آبان سال جاری در دو جلسه صبح و بعدازظهر برگزار شد.
🔸مطابق رای صادره توسط قاضی مظلوم، سعید مدنی در دو اتهام 《تشکیل و اداره گروه های معاند نظام》 و « تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» محکوم و برای اتهام اول به ۸ سال زندان و اتهام دوم یک سال زندان و جمعا به ۹ سال زندان محکوم شد.
🔹سعید مدنی نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی است و تاکنون کتاب های متعددی در داخل و خارج کشور درباره مسائل ایران منتشر کرده است. اخیراً کتاب « علیه خشونت» تالیف وی که با وجود دریافت مجوز چاپ از سوی وزارت ارشاد نهادهای امنیتی مانع از چاپ آن شده بودند، از سوی نشر پارسه منتشر شده است. همچنین کتاب « جنبش های اجتماعی و امید» از دیگر تالیفات سعید مدنی که در داخل کشور مجوز انتشار دریافت نکرد و در نتیجه توسط نشر باران سوئد در خارج از کشور منتشر شد.
🔸مدنی بهسبب آراء منتقدانه و سابقۀ فعالیتهای سیاسی اش هیچگاه امکان عضویت رسمی در هیئت علمی دانشگاه را پیدا نکرد حتی از اوایل سال ۱۳۹۰ با وجود آن که مسئولیت سردبیری نشریۀ علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی را بر عهدۀ داشت از ورود او به دانشگاه علوم بهزیستی جلوگیری به عمل آمد .
🔹سعید مدنی مقالات تحلیلی و یادداشتهای بسیاری در توضیح و تبیین آسیبهای اجتماعی از سویی و جنبش های اجتماعی از مقطع جنبش سبز تا آخرین آن در قبل از بازداشت یعنی جنبش آب (1400) و فاجعه متروپل خوزستان از سوی دیگر نگاشته است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود ......
متن کامل :
https://bit.ly/3jwIFBq
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
https://t.me/iranfardamag
@iranfardamag
🔹حکم بدوی دادگاه دکتر سعید مدنی عضو شورای فعالان ملی و مذهبی ، جامعهشناس، پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی، روزنامهنگار ،عضو گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران و استاد و عضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، سردبیر «فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی» و از همکاران نشریهٔ توقیف شدهٔ ایران فردا که در تاریخ 15 ابان برای رسیدگی به انهامات وارده تشکیل شده بود ، از سوی رئیس شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب قاضی (مظلوم ) صادر و ابلاغ شد.
🔸سعید مدنی در ۱۴ آذر ۱۳۳۹ در اصفهان متولد شد . تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند. بعد از درگذشت پدر ، سعید از همان اوان کودکی به همراه چهار خواهر خود تحت سرپرستی مادر قرار گرفت . از ۱۷ سالگی و پیش از ورود به دانشگاه فعالیت سیاسی علیه رژیم پهلوی را در اصفهان آغاز کرد. در سال ۱۳۵۷ در رشتۀ ریاضیات وارد دانشگاه اصفهان شد و بعد از انقلاب فرهنگی تحصیلاتش را ابتدا در رشتۀ روانشناسی و سپس در رشتۀ علوم تربیتی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد.
🔹بین سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۹ سعید مدنی علاوه بر فعالیت حرفهای در سازمان بهزیستی کشور، به همکاری با مجلۀ ایرانفردا پرداخت.
🔸سعید مدنی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ در دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در گروه پژوهشی رفاه اجتماعی کار خود را از سرگرفت و در این مدّت سرپرستی پروژههای پژوهشی متعددی در زمینههای گوناگون آسیبهای اجتماعی ایران و نیز برنامهریزی اجتماعی از جمله فقر و نابرابری، اعتیاد، روسپیگری، و برنامهریزی جماعتمحور، ... را به عهده داشت؛. همین پژوهشها زمینۀ شکل گیری کتابهایی شد که او بعدها تألیف یا گردآوری و منتشر کرد. در همین زمان از دانشگاه ساوثرن پاسیفیک در ایالات متحده، در رشتۀ جرمشناسی، در مقطع دکتری فارغالتحصیل شد.
🔹سعید مدنی برای اولین بار در سال ۱۳۷۳ به مدّت ۴۰ روز بازداشت شد. او همچنین ازجمله بازداشت شدگان گروهی ملی مذهبی ها در اسفند ۱۳۷۹ بود.که پس از تحمل چند ماه حبس در سلول انفرادی و بعد گروهی به قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
🔸مدنی در سال ۱۳۹۰ بار دیگر بازداشت و در ۱۹ دی ماه ۱۳۹۰ از سوی شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب به ۶ سال زندان و ۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم شد. در اسفند ۱۳۹۴ برای گذراندن دوران تبعید به بندرعباس فرستاده شد.
🔹سعید مدنی برای چندمین بار در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ بازداشت شد . بعد از ماهها بازداشت ، بازجویی و تشکیل پرونده جدید سرانجام برابر کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب شهید مقدس به ریاست محمد نصیرپور برابر مواد ۴۹۸، ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به ۱) تشکیل و اداره گروه های معاند نظام، ۲) اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور و ۳) تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران متهم شده بود که رسیدگی به اتهامات او در ۱۵ آبان سال جاری در دو جلسه صبح و بعدازظهر برگزار شد.
🔸مطابق رای صادره توسط قاضی مظلوم، سعید مدنی در دو اتهام 《تشکیل و اداره گروه های معاند نظام》 و « تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» محکوم و برای اتهام اول به ۸ سال زندان و اتهام دوم یک سال زندان و جمعا به ۹ سال زندان محکوم شد.
🔹سعید مدنی نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی است و تاکنون کتاب های متعددی در داخل و خارج کشور درباره مسائل ایران منتشر کرده است. اخیراً کتاب « علیه خشونت» تالیف وی که با وجود دریافت مجوز چاپ از سوی وزارت ارشاد نهادهای امنیتی مانع از چاپ آن شده بودند، از سوی نشر پارسه منتشر شده است. همچنین کتاب « جنبش های اجتماعی و امید» از دیگر تالیفات سعید مدنی که در داخل کشور مجوز انتشار دریافت نکرد و در نتیجه توسط نشر باران سوئد در خارج از کشور منتشر شد.
🔸مدنی بهسبب آراء منتقدانه و سابقۀ فعالیتهای سیاسی اش هیچگاه امکان عضویت رسمی در هیئت علمی دانشگاه را پیدا نکرد حتی از اوایل سال ۱۳۹۰ با وجود آن که مسئولیت سردبیری نشریۀ علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی را بر عهدۀ داشت از ورود او به دانشگاه علوم بهزیستی جلوگیری به عمل آمد .
🔹سعید مدنی مقالات تحلیلی و یادداشتهای بسیاری در توضیح و تبیین آسیبهای اجتماعی از سویی و جنبش های اجتماعی از مقطع جنبش سبز تا آخرین آن در قبل از بازداشت یعنی جنبش آب (1400) و فاجعه متروپل خوزستان از سوی دیگر نگاشته است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود ......
متن کامل :
https://bit.ly/3jwIFBq
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 محکومیت سعید مدنی؛ متخصص آسیبها و جنبشهای اجتماعی
🔹حکم بدوی دادگاه دکتر سعید مدنی عضو شورای فعالان ملی و مذهبی ، جامعهشناس، پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی، روزنامهنگار ،عضو گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران و استاد و عضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، سردبیر…
Forwarded from ایران فردا
🔴 این روحِ مُصَفّی و مُزکّی ...
❇️ برای سعید مدنی
🔷 سیدحسین موسوی
@iranfardamag
▪️ خبر آمد که دادگاه بدوی، 9 سال حکم داده است. میشد پس از مدتی شما هم بازنشسته شوید آقای دکتر! شما که از دهه هفتاد، سابقهی سالهای متمادی زندان و تبعید در کارنامهتان هست. میشد از همین زندان رفتنها، سرمایه اجتماعی و نمادینی خلق کنید و با همین رزومهها در پیشگاهِ خلق و خدا روسفید باشید! میشد بگویند که کارتان را کردهاید و وظیفهتان را پس از انتشار این همه کتاب در خصوص فقرا و روسپیان و کودکان کار و خیابان و اعتیاد و خشونت و بحران آب خوزستان و اعتراضاتِ آبان 98 و ... انجام دادهاید و وقتش رسیده که در زیر سایه درختِ رضایت از خویش، کمی بیاسایید و قدر ببینید.
🔸میشد شما هم مسیری را بروید که برخی پیمانکارانِ سیاسی طی میکنند! میشد بدل به کارشناسِ توصیفی-تحلیلی شوید شبیه به آنها که در دامگهِ حادثه، بیطرف میمانند و جانِ خویش میرهانند! شما بر همهی اینها مُحق بودید و هستید. میشد کمی خودتان را راضی نگه دارید که بالاخره کار را به سرفصلی رساندهاید و اکنون فرصت استراحت و دمی آسودن است و باید این «بارِ هستی» را به دیگران سپرد. میشد برکنار ماندن و چشم بستن و کرکرهی وجدان را پایین کشیدن و از قِبَلِ زندانهای پیشین، نصیب و بهره بردن و تویِ سر اینوآن، آوار شدن و مرعوب کردنِ هرآن کس که در این مدار و بر این قرار، نبوده و نیست.
▪️ مسئله اما همین است که با خود کنار نمیآیید. این روحیه را در برخی پیروانِ شریعتی، میتوان بهوضوح دید. آنها که بر سر عهد میمانند و از تلاشها و رنجهایشان سرمایه نمیسازند و نصیب نمیبرند. آنها که در سویی میایستند تا با بضاعتهایشان، صدای کسانی را انعکاس دهند که در توزیع رانتِ عمومیشده و در زمانهی «فاجعۀ پلید مصلحتپرستی - که چون همهکسگیر شده است، وقاحتش از یاد رفته و بیماریای شده است که از فرط عمومیتش، هر که از آن سالم مانده باشد بیمار مینماید»، واجدِ هیچ صدایی نیستند. آنها که فرودستتر از آناند که جایی در این نظامِ توزیع سرمایهها، داشته باشند.
🔸در این تنازعِ همهگیر، در میادینِ تخاصمِ اجتماعی رقابتی که هر کس را آورده و بهرهای است و هر کسی در تعیین نسبت با قدرت و ثروت و اشکال متعدد سرمایه قرار دارد، شما تصمیم گرفتهاید که جانِ پالوده را از این زمانهی داشتنها و خواستنها برهانید. پیراستنِ روح و جان و دست کشیدن و بر سر میراث معامله نکردن و مجاملهی اهل قدرت نگفتن، آن هم درست در موقعیتی که امکانش فراهم است و زندگیِ مصرفی و پرافتخار، برقرار، کار سترگی است که تنها قلیلی از پسِ آن برمیآیند و بر مدارش زندگی میکنند. آنها که زیستن را به نحو متفاوتی مشق میکنند و از این تنها سفر کردن، خوف و هراس به دل راه نمیدهند.
▪️ همین روحِ مصفی و مزکی است که شریعتی آن را چنین تصویر میکند: «رنج، نفی و عبث تیغهای برانی که راه دنیا را بهسوی آخرت میبرد و هموار میسازد، چه، برای نان دیگران دغدغه داشتن و برای کسب آن تلاش کردن، در نخستین قدم، دغدغهی نان را در خویش کشتن و نان خویش را از دست نهادن است.» این «خردِ خردهبینِ حسابگرِ مصلحتپرست که بر دو شاهبال «هجرت» از «هست» و «معراج» به «باشد» بندهای بیشمار میزند، در زیر گامهای این کاروان شعلههای بیقرار شوق»، از پیش نابود شده است. خودسازیِ انقلابی، در عصری هر چیزی به متر و معیار بازار خرید و فروش میشود، تنها امکانی است که میتوان بدان مؤمن بود. امکانی که مجذوبِ این زندگیِ در زرورق پیچیده و زراندود، نمیشود و در برابر تهدیدها و تطمیعها، سپر نمیاندازد.
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#علی_شریعتی
https://bit.ly/3PTznv2
https://t.me/iranfardamag
❇️ برای سعید مدنی
🔷 سیدحسین موسوی
@iranfardamag
▪️ خبر آمد که دادگاه بدوی، 9 سال حکم داده است. میشد پس از مدتی شما هم بازنشسته شوید آقای دکتر! شما که از دهه هفتاد، سابقهی سالهای متمادی زندان و تبعید در کارنامهتان هست. میشد از همین زندان رفتنها، سرمایه اجتماعی و نمادینی خلق کنید و با همین رزومهها در پیشگاهِ خلق و خدا روسفید باشید! میشد بگویند که کارتان را کردهاید و وظیفهتان را پس از انتشار این همه کتاب در خصوص فقرا و روسپیان و کودکان کار و خیابان و اعتیاد و خشونت و بحران آب خوزستان و اعتراضاتِ آبان 98 و ... انجام دادهاید و وقتش رسیده که در زیر سایه درختِ رضایت از خویش، کمی بیاسایید و قدر ببینید.
🔸میشد شما هم مسیری را بروید که برخی پیمانکارانِ سیاسی طی میکنند! میشد بدل به کارشناسِ توصیفی-تحلیلی شوید شبیه به آنها که در دامگهِ حادثه، بیطرف میمانند و جانِ خویش میرهانند! شما بر همهی اینها مُحق بودید و هستید. میشد کمی خودتان را راضی نگه دارید که بالاخره کار را به سرفصلی رساندهاید و اکنون فرصت استراحت و دمی آسودن است و باید این «بارِ هستی» را به دیگران سپرد. میشد برکنار ماندن و چشم بستن و کرکرهی وجدان را پایین کشیدن و از قِبَلِ زندانهای پیشین، نصیب و بهره بردن و تویِ سر اینوآن، آوار شدن و مرعوب کردنِ هرآن کس که در این مدار و بر این قرار، نبوده و نیست.
▪️ مسئله اما همین است که با خود کنار نمیآیید. این روحیه را در برخی پیروانِ شریعتی، میتوان بهوضوح دید. آنها که بر سر عهد میمانند و از تلاشها و رنجهایشان سرمایه نمیسازند و نصیب نمیبرند. آنها که در سویی میایستند تا با بضاعتهایشان، صدای کسانی را انعکاس دهند که در توزیع رانتِ عمومیشده و در زمانهی «فاجعۀ پلید مصلحتپرستی - که چون همهکسگیر شده است، وقاحتش از یاد رفته و بیماریای شده است که از فرط عمومیتش، هر که از آن سالم مانده باشد بیمار مینماید»، واجدِ هیچ صدایی نیستند. آنها که فرودستتر از آناند که جایی در این نظامِ توزیع سرمایهها، داشته باشند.
🔸در این تنازعِ همهگیر، در میادینِ تخاصمِ اجتماعی رقابتی که هر کس را آورده و بهرهای است و هر کسی در تعیین نسبت با قدرت و ثروت و اشکال متعدد سرمایه قرار دارد، شما تصمیم گرفتهاید که جانِ پالوده را از این زمانهی داشتنها و خواستنها برهانید. پیراستنِ روح و جان و دست کشیدن و بر سر میراث معامله نکردن و مجاملهی اهل قدرت نگفتن، آن هم درست در موقعیتی که امکانش فراهم است و زندگیِ مصرفی و پرافتخار، برقرار، کار سترگی است که تنها قلیلی از پسِ آن برمیآیند و بر مدارش زندگی میکنند. آنها که زیستن را به نحو متفاوتی مشق میکنند و از این تنها سفر کردن، خوف و هراس به دل راه نمیدهند.
▪️ همین روحِ مصفی و مزکی است که شریعتی آن را چنین تصویر میکند: «رنج، نفی و عبث تیغهای برانی که راه دنیا را بهسوی آخرت میبرد و هموار میسازد، چه، برای نان دیگران دغدغه داشتن و برای کسب آن تلاش کردن، در نخستین قدم، دغدغهی نان را در خویش کشتن و نان خویش را از دست نهادن است.» این «خردِ خردهبینِ حسابگرِ مصلحتپرست که بر دو شاهبال «هجرت» از «هست» و «معراج» به «باشد» بندهای بیشمار میزند، در زیر گامهای این کاروان شعلههای بیقرار شوق»، از پیش نابود شده است. خودسازیِ انقلابی، در عصری هر چیزی به متر و معیار بازار خرید و فروش میشود، تنها امکانی است که میتوان بدان مؤمن بود. امکانی که مجذوبِ این زندگیِ در زرورق پیچیده و زراندود، نمیشود و در برابر تهدیدها و تطمیعها، سپر نمیاندازد.
#ایران_فردا
#سعید_مدنی
#علی_شریعتی
https://bit.ly/3PTznv2
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 این روحِ مُصَفّی و مُزکّی ...
🔷 سیدحسین موسوی @iranfardamag ▪️ خبر آمد که دادگاه بدوی، 9 سال حکم داده است. میشد پس از مدتی شما هم بازنشسته شوید آقای دکتر! شما که از دهه هفتاد، سابقهی سالهای متمادی زندان و تبعید در کارنامهتان هست. میشد از همین زندان رفتنها، سرمایه اجتماعی و نمادینی…
باور نِمی کنید چرا این همه درد را ؟
به شَهروندِ نِمونِه دکتر سعید مدنی
باور نِمی کُنید چرا
این همه دَرد را ؟
*
باور نِمی کُنید چرا
دَرد هایِ این مَرد را ؟
*
ای کاش
شما را
دَردِ دیدن
ای کاش
شما را
دَردِ شنیدن
بود
*
ای کاش
این مَردِ درد را
آسوده می گذاشتید
ای کاش
این مَردِ آینه را
پاس می داشتید
ای کاش
به جایِ شِکَستنِ او
خود را می شِکَستید
ای کاش
از دَرد واره ها یَش
طَرف ی بَر می بَستید
ای کاش می دانستید که
این مردِ پژوهِش و دانِش
در آرزویِ روزی ست که
در وَطن
فَقر نباشد
فَحشا نباشد
اِعتیاد نباشد
بیکاری نباشد
بیماری نباشد
کینِه نباشد
زِمینِه ای
بَرایِ دَهان باز کردنِ این زَخم هایِ دیرینِه نباشد
*
ای کاش
به جایِ حاشا کردن
پا به پایِ او تَماشا می کردید
این همه دَرد را
ای کاش
اَندَکی
باوَر می کردید
این مَرد را
*
ای کاش
شما نیز
می دانستید که
این شَهروَندِ خشونَت پَرهیز
همه چیزَ ش مَدَنی ست :
کارَ ش مَدَنی ست
پیکارَ ش مَدَنی ست
*
ای قَدر ناشِناسان !
دریغ !
ای کاش
شما نیز
می دانستید که
این مَردِ کاردان
سعیدِ مَدَنی ست
وَ کارنامه اَش
درین روز و روزگار
مِثال زَدَنی ست ...
سعید شهرتاش
28 اردیبهشت 1401
به شَهروندِ نِمونِه دکتر سعید مدنی
باور نِمی کُنید چرا
این همه دَرد را ؟
*
باور نِمی کُنید چرا
دَرد هایِ این مَرد را ؟
*
ای کاش
شما را
دَردِ دیدن
ای کاش
شما را
دَردِ شنیدن
بود
*
ای کاش
این مَردِ درد را
آسوده می گذاشتید
ای کاش
این مَردِ آینه را
پاس می داشتید
ای کاش
به جایِ شِکَستنِ او
خود را می شِکَستید
ای کاش
از دَرد واره ها یَش
طَرف ی بَر می بَستید
ای کاش می دانستید که
این مردِ پژوهِش و دانِش
در آرزویِ روزی ست که
در وَطن
فَقر نباشد
فَحشا نباشد
اِعتیاد نباشد
بیکاری نباشد
بیماری نباشد
کینِه نباشد
زِمینِه ای
بَرایِ دَهان باز کردنِ این زَخم هایِ دیرینِه نباشد
*
ای کاش
به جایِ حاشا کردن
پا به پایِ او تَماشا می کردید
این همه دَرد را
ای کاش
اَندَکی
باوَر می کردید
این مَرد را
*
ای کاش
شما نیز
می دانستید که
این شَهروَندِ خشونَت پَرهیز
همه چیزَ ش مَدَنی ست :
کارَ ش مَدَنی ست
پیکارَ ش مَدَنی ست
*
ای قَدر ناشِناسان !
دریغ !
ای کاش
شما نیز
می دانستید که
این مَردِ کاردان
سعیدِ مَدَنی ست
وَ کارنامه اَش
درین روز و روزگار
مِثال زَدَنی ست ...
سعید شهرتاش
28 اردیبهشت 1401
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
متاسفانه با خبر شدیم که قرارداد همکاری آقای دکتر رضا امیدی استاد گروه توسعه و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران لغو شده و ایشان عملا از دانشگاه اخراج شدهاند. بسیاری از اساتید همکار و دانشجویان ایشان، با انجمن تماس داشته و ابراز تاسف کردهاند که از خدمات علمی و ارزشمند همکاری گرامی و ارجمند و استادی برجسته و توانا محروم میشوند. اعضای هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران نیز از این خبر بشدت متاثر شده و اینگونه مظالمی که دارد هر روز بر دانشجویان و اساتید دانشگاه وارد میشود و عرصه علم و دانشگاه را مکدر میسازد ناروا دانسته و باور دارند که این اقدامات ناعادلانه، موجب تشدید نارضایتی در میان اساتید و دانشجویان شده و بر ساحت علم و دانشگاه آثار مخربی بر جای خواهد گذاشت. تا کی باید منتظر این بیعدالتیها بود و پیش چه کسی باید این تظلمها برده شود؟ آیا فریادرسی هست؟
هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/z94a88
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
هیات مدیره انجمن جامعهشناسی ایران
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/z94a88
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
isa.org.ir
انجمن جامعه شناسی ایران - اخراج دکتر رضا امیدی از دانشگاه
Forwarded from طالقانی و زمانه ما
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌نشست «ایران؛ ملک مشاع شهروندان برابر حقوق»
(قسمت اول)
📎از سلسله نشستهای گفتوگو محور «ایران واحد دموکراتیک»
☀️با حضور:
سید هاشم آقاجری؛ نویسنده و مدرس دانشگاه
شهریار حسینبُر: فعال مدنی از بلوچستان
در این برنامه خواهیم دید:
☀️هاشم آقاجری: بخشی از قانون اساسی ما مبتنی است بر فقهی است که به دلیل آنکه تحول پیدا نکرده و مدرن نشده، همچنان عنصر نابرابری در آن دیده میشود. و علاوه بر آن نابرابریهای ساختاری هم [در آن] وجود دارد.
☀️ شهریار حسینبر: زمانی که از عنوان شهروند تعریف می کنیم دیگر بنده شهروند ایرانم نه حقوقی بیشتر از تهرانی یا مشهدی می خواهم نه کمتر از آن دیگر برچسب این را نخواهیم داشت که شما بلوچ هستید یا نه...
✅ ویدیوی کامل این نشست ها را درصفحه «یوتیوب» و «آپارات» طالقانی و زمانه ما میتوانید مشاهده نمایید.
aparat
youtube
🔺 صفحات #طالقانی_و_زمانه_ما را در شبکههای مجازی دنبال کنید:
telegram
Instagram
twitter
—————————
@taleghani_zamaneh
#طالقانی_و_زمانه_ما
#مجتمع_فرهنگی_آیت_الله_طالقانی
#کتابخانه_آنلاین_طالقانی_و_زمانه_ما
(قسمت اول)
📎از سلسله نشستهای گفتوگو محور «ایران واحد دموکراتیک»
☀️با حضور:
سید هاشم آقاجری؛ نویسنده و مدرس دانشگاه
شهریار حسینبُر: فعال مدنی از بلوچستان
در این برنامه خواهیم دید:
☀️هاشم آقاجری: بخشی از قانون اساسی ما مبتنی است بر فقهی است که به دلیل آنکه تحول پیدا نکرده و مدرن نشده، همچنان عنصر نابرابری در آن دیده میشود. و علاوه بر آن نابرابریهای ساختاری هم [در آن] وجود دارد.
☀️ شهریار حسینبر: زمانی که از عنوان شهروند تعریف می کنیم دیگر بنده شهروند ایرانم نه حقوقی بیشتر از تهرانی یا مشهدی می خواهم نه کمتر از آن دیگر برچسب این را نخواهیم داشت که شما بلوچ هستید یا نه...
✅ ویدیوی کامل این نشست ها را درصفحه «یوتیوب» و «آپارات» طالقانی و زمانه ما میتوانید مشاهده نمایید.
aparat
youtube
🔺 صفحات #طالقانی_و_زمانه_ما را در شبکههای مجازی دنبال کنید:
telegram
—————————
@taleghani_zamaneh
#طالقانی_و_زمانه_ما
#مجتمع_فرهنگی_آیت_الله_طالقانی
#کتابخانه_آنلاین_طالقانی_و_زمانه_ما
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
امید، هم استراتژی، هم تاکتیک
گفتوگوی دکتر سوسن شریعتی با دکتر هادی خانیکی | فصلنامه مطالعات ایرانی پویه | بهار و تابستان ۱۴۰۱
بالاخره دیدار با هادی خانیکی میسر شد. در روز ۲۰ خرداد. سومین دوره شیمیدرمانی چند روزی قدرتنمایی کرده بود و باید منتظر میشدیم تا هادی خانیکی با اقتدار و سماجت خود، رویش را کم کند.
در این گفتوگو قرار بود در نسبت امید و بدبینی؛ مرگ و زندگی؛ آگاهی و معجزه؛ توکل و اراده صحبت کنیم تا معلوم شود آیا از دل «آنچه که هست ولی بد است» میتوان گشایشی را انتظار کشید و بیاعتنا ماند به غیبت «آنچه که باید باشد ولی نیست»، گیرم اسمش را بگذارند امید؟ هادی خانیکی البته در طی این گفتوگو به نومیدی و مشروعیت آن تن نداد، اما نشان داد که کار امیدواران سخت و طاقتفرسا است و در اینجا که ماییم، به دست آوردن امید امر پیشپاافتادهای نیست. حفظ آن محصول کارزاری مدام است تا از چنگت درنیاورند. از همین رو، هرچه که گفت معطوف به اراده بود و انسان انضمامی و ذهنیتی که از هماکنون امکان میسازد و از بنبست گشایش. اگرچه گاه از دستش درمیرفت و از امید همچون معجزه، غیرمترقبه، امر تربیتی و غریزی، فراتر از اراده من و ذهنیت تو میگفت. بااینهمه خانیکی برای نومیدان هم نسخههای نفیسی پیچید: آگاهی، مفید بودن، دوستی، گفتوگو، طنز و... :
«اسمش را هرچه خواستید بگذارید از سر امید باشد یا به نام نومیدی...»
سوسن شریعتی
@HadiKhaniki
@MostafaTajzadeh
متن کامل در INSTANT VIEW ⚡️
👇🏻
گفتوگوی دکتر سوسن شریعتی با دکتر هادی خانیکی | فصلنامه مطالعات ایرانی پویه | بهار و تابستان ۱۴۰۱
بالاخره دیدار با هادی خانیکی میسر شد. در روز ۲۰ خرداد. سومین دوره شیمیدرمانی چند روزی قدرتنمایی کرده بود و باید منتظر میشدیم تا هادی خانیکی با اقتدار و سماجت خود، رویش را کم کند.
در این گفتوگو قرار بود در نسبت امید و بدبینی؛ مرگ و زندگی؛ آگاهی و معجزه؛ توکل و اراده صحبت کنیم تا معلوم شود آیا از دل «آنچه که هست ولی بد است» میتوان گشایشی را انتظار کشید و بیاعتنا ماند به غیبت «آنچه که باید باشد ولی نیست»، گیرم اسمش را بگذارند امید؟ هادی خانیکی البته در طی این گفتوگو به نومیدی و مشروعیت آن تن نداد، اما نشان داد که کار امیدواران سخت و طاقتفرسا است و در اینجا که ماییم، به دست آوردن امید امر پیشپاافتادهای نیست. حفظ آن محصول کارزاری مدام است تا از چنگت درنیاورند. از همین رو، هرچه که گفت معطوف به اراده بود و انسان انضمامی و ذهنیتی که از هماکنون امکان میسازد و از بنبست گشایش. اگرچه گاه از دستش درمیرفت و از امید همچون معجزه، غیرمترقبه، امر تربیتی و غریزی، فراتر از اراده من و ذهنیت تو میگفت. بااینهمه خانیکی برای نومیدان هم نسخههای نفیسی پیچید: آگاهی، مفید بودن، دوستی، گفتوگو، طنز و... :
«اسمش را هرچه خواستید بگذارید از سر امید باشد یا به نام نومیدی...»
سوسن شریعتی
@HadiKhaniki
@MostafaTajzadeh
متن کامل در INSTANT VIEW ⚡️
👇🏻
Telegraph
امید، هم استراتژی، هم تاکتیک
گفتوگوی دکتر سوسن شریعتی با دکتر هادی خانیکی | فصلنامه مطالعات ایرانی پویه | بهار و تابستان 1401 اشاره بالاخره دیدار با هادی خانیکی میسر شد. در روز 20 خرداد. سومین دوره شیمیدرمانی چند روزی قدرتنمایی کرده بود و باید منتظر میشدیم تا هادی خانیکی با اقتدار…
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
#فایل_تصویری
هفتمین نشست «اعتراضات ۱۴۰۱: ماهیت، چیستی و چرایی»
با موضوع "دین و اعتراضات"
انجمن جامعهشناسی ایران
۷ دی ۱۴۰۱
دبیر نشست: دکتر سمیه توحیدلو
سخنرانی دکتر مهراب صادقنیا (بخش اول)
سخنرانی دکتر مهراب صادقنیا (بخش دوم)
سخنرانی دکتر آرمان ذاکری
سخنرانی محسنحسام مظاهری
گفتگوی پایانی نشست
هفتمین نشست «اعتراضات ۱۴۰۱: ماهیت، چیستی و چرایی»
با موضوع "دین و اعتراضات"
انجمن جامعهشناسی ایران
۷ دی ۱۴۰۱
دبیر نشست: دکتر سمیه توحیدلو
سخنرانی دکتر مهراب صادقنیا (بخش اول)
سخنرانی دکتر مهراب صادقنیا (بخش دوم)
سخنرانی دکتر آرمان ذاکری
سخنرانی محسنحسام مظاهری
گفتگوی پایانی نشست
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنرانی آقای دکتر مهراب صادق نیا (بخش اول)
هفتمین نشست از سلسله نشست های اعتراضات 1401، چیستی و چرایی با عنوان دین و اعتراضات، هفتم دی ماه 1401، انجمن جامعه شناسی ایران
Forwarded from Parvaneh M
معرفی و دانلود کتاب بررسی تفصیلی ماجرای آیت الله مصباح و دکتر شریعتی | وحید خضاب | کتابراه
https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B5%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD-%D9%88-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C/book/38894
https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D9%81%D8%B5%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD-%D9%88-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C/book/38894
کتابراه
معرفی و دانلود کتاب بررسی تفصیلی ماجرای آیت الله مصباح و دکتر شریعتی | وحید خضاب | کتابراه
کتاب بررسی تفصیلی ماجرای آیت الله مصباح و دکتر شریعتی نوشته وحید خضاب جلد هشتم از مجموعه «آنچه گذشت»، به بررسی موضوع انتقادات آیت الله مصباح به دکتر شریعتی و مواضع ایشان پرداخته است. مجموعهی هشت جلدی آنچه گذشت تلاش...
آیت الله مصباح: با همان نگاه اول، متوجه شدم شریعتی انحرافات ریشهای دارد / به زودی متوجه شدم در بین روحانیون مبارز، کسی که خطری را درمورد او احساس کرده باشد، نیست
https://www.entekhab.ir/fa/news/593944/
https://www.entekhab.ir/fa/news/593944/
انتخاب
آیت الله مصباح: با همان نگاه اول، متوجه شدم شریعتی انحرافات ریشهای دارد / به زودی متوجه شدم در بین روحانیون مبارز، کسی که خطری…
اولین باری که با آثار ایشان [شریعتی] برخورد کردم در کتابخانه موسسه راه حق بود که دیدم جزوههایی روی میز گذاشته بود، برداشتم و نگاه کردم، درسهای اسلامشناسی بود. نگاهی سطحی کردم، با همان نگاه اول متوجه شدم که ایشان انحرافات ریشهای دارد. خیلی متأثر شدم...…
Forwarded from آسمان
بسم الله الرحمن الرحیم
۱۱دی ۱۳۸۸سالروز درگذشت دکتر علی گلزاده غفوری
امروز سالروز درگذشت علامه متواضع حضرت آیت الله دکتر علی گلزاده غفوری است .
یازده دی سال 88خورشیدی پس از ده روز از هجران آیت الله العظمی منتظری، ملت ایران در خاموشی و بی خبری به سوگ و ماتمِ سینه سوخته عرصه سیاست ایران زمین آیت الله گلزاده غفوری نشست.
این کمترین هرچند توفیق درک محضر و دست بوسی آن فقیه گرامی را نداشت اما همیشه ایام نام و مظلومیت اش در ذهن من خلجان داشت.
یکی از دوستان مشترک پس از دیدار با او به من گفت از بی مهری روزگار پرسیدم در پاسخ گفت سرنوشت چنین شد و چه می توان کرد؟!
دوست مشترک آنگاه بخشی از گزاره او را می گفت ، من با تکه چوبی سر به پایین زمین را خط کشی بی هدف می کردم و ذهن و اندیشه ام به آخرین فراز سوره نصر رفت.
پیامبر اسلام پس از دو دهه مجاهده و تحمل ضربات پی در پی کفار حربی و منافقین تماشاچی اپورتونیست اما در مقابل باریتعالی بدهکار شده و محکوم به توبه و استغفار گردید.
انسان های خدا گونه بسان حسینعلی منتظری، علی گلزاده غفوری ووو در مقابل هجمه ناجوانمردان کینه توز و حسودان تماشاچی اما ، خود را بدهکار الطاف الهی می خواندند.
اکنون شمه ای از زندگی نامه او را مرور می کنیم:
در ۲۵اردیبهشت ۱۳۰۲ در قزوین بهدنیا آمد. اسلامشناس، حقوقدان، نویسنده، استاد دانشگاه و دارای دکترای حقوق قضایی از دانشگاه سوربن فرانسه بود.
در ج.ا.ا در مجلس خبرگان به اصل ولایت فقیه رأی منفی داد. در اولین انتخابات نمایندگی مجلس بعد از انقلاب، راهی مجلس گشت .
اما بسان حضرت آیت حسن لاهوتی اشکوری پس،از فردای خرداد شصت حضور در مجلس را تحریم کرد.
تحریم ج.ا.ا برای او هزینه سنگین داشت از جمله اعدام دو فرزند او به نامهای محمدصادق (۲۳ساله) و محمدکاظم (۱۹ساله)، به جرم مجاهد بودن در ۲۸شهریور و ۱۳مهر ۱۳۶۰ تیرباران شدند.
دخترش مریم گلزادهٔ غفوری(۲۸ساله) به همراه همسرش، علیرضا حاج صمدی در جریان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نیز حلقآویز گردیدند.
یاد همه کنشگران صدیق سیاسی و باورمندان راستین دینی و خداباوران مؤمن یاد باد.
11دی 1401_ سید یعقوب آل شفیعی فومنی
۱۱دی ۱۳۸۸سالروز درگذشت دکتر علی گلزاده غفوری
امروز سالروز درگذشت علامه متواضع حضرت آیت الله دکتر علی گلزاده غفوری است .
یازده دی سال 88خورشیدی پس از ده روز از هجران آیت الله العظمی منتظری، ملت ایران در خاموشی و بی خبری به سوگ و ماتمِ سینه سوخته عرصه سیاست ایران زمین آیت الله گلزاده غفوری نشست.
این کمترین هرچند توفیق درک محضر و دست بوسی آن فقیه گرامی را نداشت اما همیشه ایام نام و مظلومیت اش در ذهن من خلجان داشت.
یکی از دوستان مشترک پس از دیدار با او به من گفت از بی مهری روزگار پرسیدم در پاسخ گفت سرنوشت چنین شد و چه می توان کرد؟!
دوست مشترک آنگاه بخشی از گزاره او را می گفت ، من با تکه چوبی سر به پایین زمین را خط کشی بی هدف می کردم و ذهن و اندیشه ام به آخرین فراز سوره نصر رفت.
پیامبر اسلام پس از دو دهه مجاهده و تحمل ضربات پی در پی کفار حربی و منافقین تماشاچی اپورتونیست اما در مقابل باریتعالی بدهکار شده و محکوم به توبه و استغفار گردید.
انسان های خدا گونه بسان حسینعلی منتظری، علی گلزاده غفوری ووو در مقابل هجمه ناجوانمردان کینه توز و حسودان تماشاچی اما ، خود را بدهکار الطاف الهی می خواندند.
اکنون شمه ای از زندگی نامه او را مرور می کنیم:
در ۲۵اردیبهشت ۱۳۰۲ در قزوین بهدنیا آمد. اسلامشناس، حقوقدان، نویسنده، استاد دانشگاه و دارای دکترای حقوق قضایی از دانشگاه سوربن فرانسه بود.
در ج.ا.ا در مجلس خبرگان به اصل ولایت فقیه رأی منفی داد. در اولین انتخابات نمایندگی مجلس بعد از انقلاب، راهی مجلس گشت .
اما بسان حضرت آیت حسن لاهوتی اشکوری پس،از فردای خرداد شصت حضور در مجلس را تحریم کرد.
تحریم ج.ا.ا برای او هزینه سنگین داشت از جمله اعدام دو فرزند او به نامهای محمدصادق (۲۳ساله) و محمدکاظم (۱۹ساله)، به جرم مجاهد بودن در ۲۸شهریور و ۱۳مهر ۱۳۶۰ تیرباران شدند.
دخترش مریم گلزادهٔ غفوری(۲۸ساله) به همراه همسرش، علیرضا حاج صمدی در جریان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نیز حلقآویز گردیدند.
یاد همه کنشگران صدیق سیاسی و باورمندان راستین دینی و خداباوران مؤمن یاد باد.
11دی 1401_ سید یعقوب آل شفیعی فومنی
Forwarded from دغدغههای ایران
🔴 بهنام هستیبخش
▪️ سعید مدنی و گوشهای ناشنوای نظام سیاسی ایران
🔸 دادگاه انقلاب، دکتر سعید مدنی را به اتّهام "تشکیل و اداره گروههای معاند نظام" و همچنین "اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم برضد امنیت کشور"، درحالی به ۹سال زندان محکوم کرد که مصادیق هردو اتّهام چیزی بجز راهاندازی دو گروه اینترنتی در فضایمجازی، برای گفتگو در مورد مسائل کنونی ایران نیست؛ یعنی همان کاری که امروز همه ایرانیان در فضاهای واقعی و مجازی، از دبستان و دبیرستان تا دانشگاه و خیابان انجام میدهند و چنانچه بنا به محاکمه باشد، میلیونها ایرانی به محاکم دادگاههای انقلاب روانه خواهندشد. قابل بحثتر اینکه در همین گروه اینترنتیِ مشخصی که مدنی بهخاطر آن اکنون در زندان بسرمیبرد، بعضاً استادان و پژوهشگرانی شرکت کردهاند که بحثها و نظرات آنها بهتناوب در رسانه های عمومی منتشر میشود و کسی نیز تاکنون این اظهارنظرها را "برضد امنیت کشور" تلقّی نکردهاست. بنابراین، سخن ناروایینخواهدبود اگر گفتهشود قوانین در محاکم و دادگاههای انقلاب، مصادیق روشنی ندارند و درحقیقت این نهادهای امنیتی هستند که برحسب رای و ارادهی خود، عناوین همیشگیِ "معاند" و "ضدیت با امنیت" را به کسانی که موضع انتقادی دارند تحمیل میکنند و روسای محاکم نیز جز در همان راستا گام برنمیدارند.
🔹 این روزها رسانههایی که همسو با نهادهای امنیتی هستند نیز هر از چندگاهی به داستانسرایی علیه دکتر سعید مدنی میپردازند امّا بهواقع جرم بزرگ مدنی چیزی بهغیر از ایننیست که از سالها پیش، موضع جنبشی جامعه ایران را تحلیل کرده و نسبت به ضرورت اصلاحات ساختاری برای ممانعت از گسترش بحرانها هشدار دادهاست. او اکنونتقاص گوشهای ناشنوای نظام سیاسی ایران را در زندان پس میدهد و البتّه که وی در تحمّل این مجازات ناروا تنها نیست؛ چندصد جانباخته و مجروح و معلول در خیابانها طی ماههای اخیر و هزاران زندانی و محبوس، حاصل همین ناشنواییِ مزمن و مهلک است که یک سرِ آن نیز تا فقر دامنگستر و تیرهروزی عمومی و استیلا و استبدادِ سیاسی نسبت به منتقدان و معترضان و مردم ناراضی امتداد پیدا کردهاست.
🔸 میخ آهنینِ هشدار و نقدِ منتقدان تاکنون بر سنگِ متصلّبِ حاکمیت فرو نرفتهاست و خسارتهای جبرانناپذیر این نامعادلهی ناموزون را اندیشمندان و روشنفکران نجیب و میهندوستی نظیر سعید مدنی در کنار همهی تودههای مردم پس میدهند، امّا تاریخ عمومی بشر نشان میدهد که کفّه این نامعادلات تا به ابد در یک سوی نخواهد ماند و لغو این گونه احکام بیپایه و آزادی تمامی زندانیان سیاسی عقیدتی که جرمی بهجز اظهارنظر و نقد حاکمیت و نارساییهای موجود نداشتهاند، پیوسته بهعنوان یک مطالبهی ملی - مدنیِ بنیادین مطرح خواهدبود....
متن و اسامی :
https://bit.ly/3VENpSA
#سعید_مدنی
https://t.me/DaghdagheIran
▪️ سعید مدنی و گوشهای ناشنوای نظام سیاسی ایران
🔸 دادگاه انقلاب، دکتر سعید مدنی را به اتّهام "تشکیل و اداره گروههای معاند نظام" و همچنین "اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم برضد امنیت کشور"، درحالی به ۹سال زندان محکوم کرد که مصادیق هردو اتّهام چیزی بجز راهاندازی دو گروه اینترنتی در فضایمجازی، برای گفتگو در مورد مسائل کنونی ایران نیست؛ یعنی همان کاری که امروز همه ایرانیان در فضاهای واقعی و مجازی، از دبستان و دبیرستان تا دانشگاه و خیابان انجام میدهند و چنانچه بنا به محاکمه باشد، میلیونها ایرانی به محاکم دادگاههای انقلاب روانه خواهندشد. قابل بحثتر اینکه در همین گروه اینترنتیِ مشخصی که مدنی بهخاطر آن اکنون در زندان بسرمیبرد، بعضاً استادان و پژوهشگرانی شرکت کردهاند که بحثها و نظرات آنها بهتناوب در رسانه های عمومی منتشر میشود و کسی نیز تاکنون این اظهارنظرها را "برضد امنیت کشور" تلقّی نکردهاست. بنابراین، سخن ناروایینخواهدبود اگر گفتهشود قوانین در محاکم و دادگاههای انقلاب، مصادیق روشنی ندارند و درحقیقت این نهادهای امنیتی هستند که برحسب رای و ارادهی خود، عناوین همیشگیِ "معاند" و "ضدیت با امنیت" را به کسانی که موضع انتقادی دارند تحمیل میکنند و روسای محاکم نیز جز در همان راستا گام برنمیدارند.
🔹 این روزها رسانههایی که همسو با نهادهای امنیتی هستند نیز هر از چندگاهی به داستانسرایی علیه دکتر سعید مدنی میپردازند امّا بهواقع جرم بزرگ مدنی چیزی بهغیر از ایننیست که از سالها پیش، موضع جنبشی جامعه ایران را تحلیل کرده و نسبت به ضرورت اصلاحات ساختاری برای ممانعت از گسترش بحرانها هشدار دادهاست. او اکنونتقاص گوشهای ناشنوای نظام سیاسی ایران را در زندان پس میدهد و البتّه که وی در تحمّل این مجازات ناروا تنها نیست؛ چندصد جانباخته و مجروح و معلول در خیابانها طی ماههای اخیر و هزاران زندانی و محبوس، حاصل همین ناشنواییِ مزمن و مهلک است که یک سرِ آن نیز تا فقر دامنگستر و تیرهروزی عمومی و استیلا و استبدادِ سیاسی نسبت به منتقدان و معترضان و مردم ناراضی امتداد پیدا کردهاست.
🔸 میخ آهنینِ هشدار و نقدِ منتقدان تاکنون بر سنگِ متصلّبِ حاکمیت فرو نرفتهاست و خسارتهای جبرانناپذیر این نامعادلهی ناموزون را اندیشمندان و روشنفکران نجیب و میهندوستی نظیر سعید مدنی در کنار همهی تودههای مردم پس میدهند، امّا تاریخ عمومی بشر نشان میدهد که کفّه این نامعادلات تا به ابد در یک سوی نخواهد ماند و لغو این گونه احکام بیپایه و آزادی تمامی زندانیان سیاسی عقیدتی که جرمی بهجز اظهارنظر و نقد حاکمیت و نارساییهای موجود نداشتهاند، پیوسته بهعنوان یک مطالبهی ملی - مدنیِ بنیادین مطرح خواهدبود....
متن و اسامی :
https://bit.ly/3VENpSA
#سعید_مدنی
https://t.me/DaghdagheIran
Telegraph
🔴 بهنام هستیبخش
▪️ سعید مدنی و گوشهای ناشنوای نظام سیاسی ایران 🔸 دادگاه انقلاب، دکتر سعید مدنی را به اتّهام "تشکیل و اداره گروههای معاند نظام" و همچنین "اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم برضد امنیت کشور"، درحالی به ۹سال زندان محکوم کرد که مصادیق هردو اتّهام چیزی بجز راهاندازی…
Forwarded from A
اکنونِ ما کُجا ست ؟
به نیما با الهام از شعر «قایق» ش
وَ باز
تَندیس وار
ایستاده اند به تَماشا
اِنگار نه اِنگار
که درین گیر و دار
موجِ حادثه بَر پا ست
*
وَ باز
فریاد وار
می پرسم اَزیشان :
هان !
ای خیره ماندِگانِ به من اینجا !
در این زمانۀ پُر غوغا
آخر
چه جایِ تَماشا ست !؟
*
«من دَستِ من کُمَک زِ دَستِ شما می کُنَد طَلَب
مَقصودِ من زِ حَرفَم مَعلوم بر شما ست»
با من بِگویید که :
اکنونِ ما کُجا ست ؟
*
وَ باز
خَمیازِه هایِ ریشخَند
به من
می گویند :
این پُرسِشِ تو زِ ما
سَخت نَخ نَما ست
*
وَ باز
فریاد وار
به هُشدار
می گویم :
ای خیرِگانِ گِرانجان !
آری !
امروز نیز چو دیروز
این
پُرسِشِ بی پاسُخ
پُرسِشِ من و ما ست :
اکنونِ ما کُجا ست ؟
*
ای خُفتِگانِ بی خَبَر از خود !
ای تِشنِگانِ سَراب به لبِ آب !
ای کاش لحظه ای
چَشم بِگُشاییم و
بیابیم پاسُخِ خویش را زِ خویش
که چُنین پیدا ست
*
«فریادِ من شکسته اگر در گلو وَ گرفریادِ من رَسا
من از برای راهِ خَلاصِ خود و شما
فریاد می زَنَم
فریاد می زَنَم !»
*
اکنونِ ما کُجا ست ؟
*
« یک دست بی صدا ست » ...
سعید شهرتاش
13 دی ماه 1401
یاد روز نیما
به نیما با الهام از شعر «قایق» ش
وَ باز
تَندیس وار
ایستاده اند به تَماشا
اِنگار نه اِنگار
که درین گیر و دار
موجِ حادثه بَر پا ست
*
وَ باز
فریاد وار
می پرسم اَزیشان :
هان !
ای خیره ماندِگانِ به من اینجا !
در این زمانۀ پُر غوغا
آخر
چه جایِ تَماشا ست !؟
*
«من دَستِ من کُمَک زِ دَستِ شما می کُنَد طَلَب
مَقصودِ من زِ حَرفَم مَعلوم بر شما ست»
با من بِگویید که :
اکنونِ ما کُجا ست ؟
*
وَ باز
خَمیازِه هایِ ریشخَند
به من
می گویند :
این پُرسِشِ تو زِ ما
سَخت نَخ نَما ست
*
وَ باز
فریاد وار
به هُشدار
می گویم :
ای خیرِگانِ گِرانجان !
آری !
امروز نیز چو دیروز
این
پُرسِشِ بی پاسُخ
پُرسِشِ من و ما ست :
اکنونِ ما کُجا ست ؟
*
ای خُفتِگانِ بی خَبَر از خود !
ای تِشنِگانِ سَراب به لبِ آب !
ای کاش لحظه ای
چَشم بِگُشاییم و
بیابیم پاسُخِ خویش را زِ خویش
که چُنین پیدا ست
*
«فریادِ من شکسته اگر در گلو وَ گرفریادِ من رَسا
من از برای راهِ خَلاصِ خود و شما
فریاد می زَنَم
فریاد می زَنَم !»
*
اکنونِ ما کُجا ست ؟
*
« یک دست بی صدا ست » ...
سعید شهرتاش
13 دی ماه 1401
یاد روز نیما