اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
197 videos
86 files
1.4K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
‍ ‍‍ 🔷🔸«به یاد آزاده، طاهر احمدزاده»

🖋احسان شریعتی

🔹زنده‌یاد طاهر احمدزاده تاریخ زنده و مجسم ما بود. نام او یادآور آراء و ارزش‌هایی بود که دو حوزهٔ نواندیشی دینی معاصر و در نهضت ملی و آزادی‌خواهی ایران، از دههٔ ۲۰ بدین سو، توسط چهره‌هایی چون استاد محمدتقی شریعتی و آیت الله طالقانی عرضه شده بود. از تأسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد در سال ۱۳۲۳ گرفته که نام او همراه استاد در مشهد و خراسان و ایران مطرح می‌شود، تا اوج فعالیت‌ «حسینیه ارشاد» در آغاز دههٔ ۵۰، که حضور او را در کنار دکتر شریعتی می‌بینیم؛ و از دههٔ ۷۰ که جنبش اصلاحی پس از انقلاب آغاز می‌شود تا سالهای آخر عمر که پیش از بیماری، همچنان پیگیر سیر تحول تلاش‌ها وپژوهش‌های فکری بود در زمینهٔ جهان‌بینی و هستی‌شناسی توحیدی، و پیآمد و تضمّن عقیدتی آن در پاسداشت کرامت و آزادی انسان.

🔹و اما بیش از اندیشه‌ورزی، نام احمدزاده (و فرزندانش) در سپهر کُنش و مبارزات سیاسی ملی و مردمی، در راه آرمان‌هایی چون استقلال و آزادی و عدالت، شناخته شده بود. احمدزاده و یاران کانونی او، در همان دههٔ ۲۰، با پیوستن به صفوف نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق (و همسو با گرایش «خداپرستان سوسیالیست» به‌رهبری نخشب)، و پس از کودتای ۳۲، با پیوستن به «نهضت مقاومت ملی» به‌هدایت طالقانی و زنجانی، از چهره‌های برجستهٔ این جنبش‌ها به شمار می‌آمد.
و در خانوادهٔ ما، از دوران کودکی با نام ایشان، به‌عنوان یکی از نزدیک‌ترین یاران استاد و دکتر، آشنا بودیم. در آن سال‌های سختی که از دههٔ ۴۰ تا ۵۰ و تا زمان انقلاب ۵۷، به جرم همسویی با جنبش انقلابی (که فرزندانش از رهبران آن فراخوان بودند)، سال‌ها حبس را با رشادت تمام تحمل می‌کرد، و به پدران ما روحیه می داد، و به پایداری فرامی‌خواند.

🔸پس از انقلاب نیز، احمدزاده با همان روحیهٔ جوان و بیان رسای خود، با خوش‌بینی و اخلاص خاص خود، پشنهادات اصلاحی بسیاری را در همهٔ زمینه‌ها به رهبران انقلاب عرضه می‌داشت؛ و با همین انگیزه در دوران دولت موقت بازرگان، مسئولیت استانداری خراسان را پذیرفت، و در این مقام نیز نمونه و الگو‌یی از همهٔ ارزش‌های ملی و مردمی و مُدلی عالی از سلامت اخلاقی و سادگی رفتار را به نمایش می‌گذارد: با شور و گفتگو، تعامل و تسامح، با دگراندیشان و همفکران، وساطت مدام برای یافتن راه‌ عادلانهٔ آشتی و حل تضادها، در همهٔ تنش‌های قومی و مذهبی و سیاسی و اجتماعی...
مخالفانش اما که او را به عوام‌فریبی متهم می‌کردند (در کنار اتهامات دیگری چون هواداری از راه مصدق و شریعتی و طالقانی و...)، عاقبت او را به استعفا و انزوا و ..، عقوبتِ حبسی جان‌کاه در دههٔ ۶۰، مجبور و محکوم ساختند که تا «مرز» ترور نه فقط فیزیکی (رنج و شکنج و..)، که شخصیت مقاوم او پیش رفت.
آزاده، احمدزاده، اما، در پایان از همهٔ این آزمون‌ها و ابتلاءهای تاریخی، جان و روان سالم بدر برد، و «نام» او برغم همهٔ توطئه‌ها و کژرفتاری‌های بدخواهان، به نیکی و بلندی و رفعت در یادها خواهد ماند.

🔸آخرین بار که در مشهد برای دیدار ایشان می‌رفتم، از پیرمردی در آن محله آدرس خانهٔ ایشان را پرسیدم، گفت: احمدزاده؟ همان استانداری که با دوچرخه به سر کار می‌رفت؟ یادش به خیر! مرد بزرگی بود.

#نو_اندیشی_دینی
#کانون_نشر_حقایق
#نهضت_مقاومت_ملی
#انقلاب_۵۷
#دولت_بازرگان
#زندان_ایستادگی
#طاهر_احمدزاده
#یادداشت
#احسان_شریعتی


@Dr_ehsanshariati
‍ ‍‍ 🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟

🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامه‌های صبح


📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹

🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.

🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان می‌گفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانه‌ی من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟ و با این‌که در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی می‌رسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه‌ و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با این‌که به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟

🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خراب‌کاری‌های آنها را گفتم، خراب‌کاری‌هائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.

🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانی‌های آقای رئیس‌جمهور و سخنرانی‌های مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیه‌اش به من حقیقت دارد و به طوری‌که در مصاحبه عرض شد عده‌‌ای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار می‌دادند و یک‌سری خراب‌کاری‌های دیگر که همه‌اش بخاطرم نمانده است.

#کانون_نشر_حقایق
#یادها_خاطرات
#سی_دومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍ ‍‍ 🔷🔸درب همان خانه ها باز است
قلبها همچنان منتظرند


🖋طاهره رحیمیان


🔆این روزها مادرم و دوستانش ، دوستان پوران خانم ، مدام پیگیر مراسم چهلم یار از دست رفته شان هستند .

🔆امروز که یادداشت دکتر احسان شریعتی را در فضای مجازی دیدم - با عنوان لغو مراسم بزرگداشت پوران شریعت رضوی در مشهد - مادرم را خبردار کردم .
گفت : میدانستم مادر ، میدانستم نمیگذارند برگزار شود .
گفتم ، به خاندان شریعتی نامه مینویسم و دعوتشان میکنم و میگویم بیایید مراسم چهلم پوران خانم را در خانه هایمان برگزار کنیم .

🔆درب خانه ها و قلب مردمان این شهر به روی خاندان شریعتیها همیشه باز بوده و خواهد بود . به او مینویسم:
احسان خان من به نمایندگی از مادرم و دیگر دوستان و یاران مادر عزیز شما میخواهم از شما و خانواده محترمتان دعوت کنم مراسم چهلم پوران خانم را در همان منازلی برگزار کنید که در کتاب تاریخ شفاهی کانون نشر حقایق اسلامی، بارها از آنها نام برده شده؛ منازلی که در هردوره از تاریخ که از طرف حکومتها عرصه بر سیاسیون و تشکلهای سیاسی سخت گرفته میشده، میزبان جلسات بوده اند؛ منازلی که مادر خود شما بارها در کتاب طرحی از یک زندگی از آنها نام برده است ؛ منازلی که از سال ۵۱ خاطرات ترس و غرور از هجوم ساواکیها برای کشف کتابهای شریعتی به عنوان مدرک جرم را باخود به همراه دارند؛ منازلی که گرد پیری بر سرو روی و اندام زنانش نشسته ، زنانی که زندگیهایشان در گیر تلخ و شیرین زندگی شریعتیها بوده .

🔆فرزندان داغدار شریعت رضوی و شریعتی ها، ما چهلم مادر شما را با عشق و افتخار به پاس یک عمر همدمی و دوستی مادرانمان با مادر شما در منازلمان برگزار میکنیم .
زندگی مادر شما سراسر درس و بزرگی بود و شاید مرگش بهانه ای باشد برای احقاق حقی؛ احقاق حق زنانی که بار پشتیبانی شکل گیری جریانات سیاسی را در این دیار به دوش کشیدند و در هیچ کتاب تاریخ شفاهی و کتبی نامی از آنان نیست .

فروردین 98 _ مشهد


#یادداشت
#کانون_نشر_حقایق
#سوگ_پوران_شریعت_رضوی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍ ‍‍ 🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟

🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامه‌های صبح


📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹

🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.

🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان می‌گفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانه‌ی من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟ و با این‌که در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی می‌رسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه‌ و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با این‌که به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟

🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خراب‌کاری‌های آنها را گفتم، خراب‌کاری‌هائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.

🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانی‌های آقای رئیس‌جمهور و سخنرانی‌های مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیه‌اش به من حقیقت دارد و به طوری‌که در مصاحبه عرض شد عده‌‌ای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار می‌دادند و یک‌سری خراب‌کاری‌های دیگر که همه‌اش بخاطرم نمانده است.

#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍ ‍‍ 🔷🔆مارا به سخت‌جانی خود، این‌گمان نبود

📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعله‌ور

🖋 افسانه شریعتی مزینانی

🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا می‌کوبیدند، از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت، خبر، خوش نبود می‌دانستیم باز حکایت مکرر "بردن‌ها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد،بخود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس می‌‌‌افتاد:
آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی می‌کردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چه‌خبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا می‌بریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمی‌گردید ، والبته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید ، چشم‌براهی، عادتمان شده‌بود، گاه خبرهایی که درز می‌کرد خوشایند نبود، بیقرار می‌شدیم اما فقط کارمان دعابود.

🔆پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم ، همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافه‌هاشان تکیده‌بود و خسته بنظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت می‌گفتی کدام شعله ، چنین گرمشان می‌کند؟

🔆از فردایش خانه شلوغ می‌شد اقوام و فامیل میآمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :

🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل می‌کنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخ‌خندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .

🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...

(اخوان)

#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF
🔷🗒استاد شریعتی و شکستن حصر دین

🖋دکتر محمد هادی هادیزاده یزدی

🔆به نظر من نقش بارز استاد محمد تقی شریعتی، دل کندن از لباس روحانیت و شکستن حصر دین توسط این طبقه، جا انداختن جایگاه بایسته قرآن در مباحث دینی، و بردن دین بی آلایش و‌عاری از خرافه به میان نسل جوان و تحصیلکرده بود. «کانون نشر حقایق اسلامی» که در اوج سمپاشی های دین ستیزانه حزب توده، در اوایل دهه ۱۳۲۰ توسط استاد و تعدادی از دینداران و شاگردان جوان آن زنده یاد تأسیس شد هنوز هم، پس از سال ها تعطیلی، الهام بخش کسانی است که درد دین دارند، و از اشاعه خرافات و داستان های جعلی، به جای آموزه های قرآن و روایات و احادیث متقن، رنج می برند.

#شکست_حصر_دین
#کانون_نشر_حقایق
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆استاد شریعتی و حسینیه ارشاد

🔆با تعطیل شدن کانون نشر حقایق اسلامی و نیز بسته شدن فضای سیاسی علنی به دنبال قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ استاد شریعتی از سال ۱۳۴۳ به دعوت حسینیه ارشاد به تهران می رود و سلسله نشست هایی را در باره «خلافت و امامت» در فاصله سال ۱۳۴۴-۴۵ برگزار می کند . از دیگر فعالیت های او بر عهده گرفتن یک سری نشست های فکری و تفسیری در مسجد هدایت است. به دنبال دستگیر شدن آیت الله طالقانی استاد شریعتی به جای ایشان چندی ای خالی او را در مسجد هدایت بر عهده می گیرد(۱۳۴۵). حضور استاد شریعتی در حسینیه ارشادی که تازه تاسیس است توسط ساواک مشکوک تلقی می شود تا آنجا که حسینیه ارشاد را شاخه تهران کانون نشر حقایق می پندارد. اسناد ساواک این تردیدهای امنیتی را تایید می کند و نشان می دهد که ساواک به استاد شریعتی نگاهی تردید آمیز بلحاظ سیاسی دارد.

🔆در بازگشت به مشهد در سال ۱۳۴۷ تا زمان دستگیری دوباره استاد در سال ۱۳۵۲ فعالیت های عمده سیاسی ای به جز شرکت در نشست های سیاسیون مشهد نمی توان مشاهده کرد. در این سالهای قبل از دستگیری مهمترین فعالیت استاد نوشتن است و نشست های تفسیر فرآن و نهج البلاغه است. تفسیر نوین متعلق به این دوران است. استاد در این تاریخ شصت و دو ساله است.

#حسینیه_ارشاد
#کانون_نشر_حقایق
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆اطلاعیه شخصیت های برجسته فرهنگی و مذهبی مشهد و کانون نشر حقایق اسلامی

 

📌منبع: روزنامه خراسان (اول، دوم و سوم اردیبهشت ۱۳۶۶)

انالله و انا الیه راجعون

🔆با تاثر زیاد درگذشت اندوهبار استاد محمد تقی شریعتی، دانشمند ارجمند را به مجامع اسلامی، به ویژه مردم مبارز و دانش پرور خراسان تسلیت می گوییم. استاد شریعتی انسان نمونه ای بود که به انسان و انسانیت بیشتر از هر چیز ارج می گذاشت و عمر و زندگی خود را در راه انسان سازی بر اساس تعالیم اصیل اسلامی فدا کرد. او معلمی نسلی را به عهده گرفت که دین و دانش، تقوا و تلاش و اصلاح فرد و جامعه را بر پایه اندیشه های قرآن و عترت در بر داشت.

🔆مراسم تشییع فقید سعید ساعت ۹ صبح روز چهارشنبه دوم اردیبهشت از محل مسجد شهدا(بناها) برگزار خواهد شد.

📌امضا کنندگان:‌سیدجلال آشتیانی، حسین ادیبیان، محمود اردکانیان، کاظم احمدزاده، هاشم احمدزاده هروی، سید محمد ارتضاء،حسین برازنده، علی اکبر پور بابک، جواد پور مرادی،دکتر تاجدینی، مهندس حسن چمنی، مهدی حکیمی، ابراهیم خدادای،محمدخاکساری، دکتر دل آسایی، محمدجوادرحیمیان، محمدجعفر رضازاده، برادران سادات مادرشاهی، مهندس حسن سبزواری، دکتر علی اکبر سرجمعی، محمد شیر محمدی، علی طهماسبی، محمدعلی غفاریان، دکتر فضلی نژاد، سید هادی کاظمی، مهندس محمد گرجی، علی گرجی، علی مومنی، محمود مومنی، مهندس منصوریان، سید محسن محسنیان، غلامرضا معصوم شاهی، میثمی، نامدار، دکتر هادی هادیزاده، ابراهیم هراتی، ابراهیم یزدانیان، مهندس وجدانی، سید محمد حسینی، اکبر صفویه، محمدباقر بیاتی، محمدحسن پور، جواد متحدین، جلیل ادبیان، دکتر مهدی رکنی، دکتر حسین رزمجو».

#کانون_نشر_حقایق
#سی_سومین_سالگرد_هجرت
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from انجمن ارزش
"باسمه العلام"

🔹در شب نورانی عید سعید مبعثِ پیامبر پاکی ها و پیشوای راستی ها و درستی ها، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص)؛ کتاب "حیات سیاسی علمی استاد محمدتقی شریعتی" به منصه ظهور رسید و به زیور نشر آراسته گردید.

🔸مرحوم استاد شریعتی (۱۳۶۶-۱۲۸۶ش) در زمره پیشگامان جریان احیاگری دینی و از فعالان سیاسی مذهبی تاریخ معاصر میهنمان میباشند. تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی خراسان و تدریس و سخنرانی های متعدد و موثر در دانشگاهها، مساجد و محافل مکتبی مشهد و تهران و ... نیز تالیف چندین کتاب در زمینه های روشنگری دینی، همچنین تربیت و تقدیم شاگردانی اثرگذار از جمله فرزندشان دکتر علی شریعتی به حوزه فرهنگ اسلامی و ایرانی، در کارنامه حیات پر خیر و برکت سیاسی علمی ایشان است.

🔹کتاب موصوف، اثر قلم و محصول پژوهش همسر فاضل و فرهیخته ام، سرکار خانم دکتر پرستو کلاهدوزها (عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه دانش البرز قزوین و استاد مدعو دانشگاههای مذاهب اسلامی، بین المللی امام خمینی و ...) است. خاکسار نیز در تالیف بخش "حیات علمی" و تحریر دیباچه و تهیه فهارس و انجام سفرها و مصاحبه ها و نیز مراحل چاپ و نشر اثر، اندک نقشی داشته ام.

🔸کتاب، با لطف و همت برادر ارزشمدارم جناب آقای دکتر حسین مافی و همکاران ارجمندشان - که عمر و عزتشان بر مزید باد - در انتشارات سایه گستر قزوین منتشر گردیده است.

🔹اثر برخوردار است از مقدمه تحقیقی و فاضلانه دکتر احسان شریعتی (دکترای فلسفه اسلام و فلسفه غرب از دانشگاه سوربن، نوه مرحوم استاد محمدتقی و فرزند مرحوم دکتر علی شریعتی) و شامل است بر ۴۴۴ صفحه در سه بخش (به علاوه مقدمات و موخّرات از جمله پیوستهایی مشتمل بر عکسها و اسناد و نیز مآخذ و فهارس کامل)

🔸از اثر مذکور به امید خدا در ۳۱ فروردین ۱۴۰۰ (مقارن با سی و چهارمین سالروز رحلت استاد محمدتقی شریعتی) - بسته به شرایط پیش رو و به وجهی که متعاقبا اعلام خواهد شد - رونمایی خواهد گردید.

#حیات_سیاسی_علمی_استادمحمدتقی_شریعتی #حمیدعابدیها #دکتر_حمید_عابدیها #دکترعابدیها #پرستوکلاهدوزها #دکترپرستوکلاهدوزها #تاریخ #تاریخ_اسلام #تاریخ_ایران #تاریخ_معاصر #تاریخ_سیاسی #مشهد #خراسان #قزوین #دکترعلی_شریعتی #دکترشریعتی #استادمحمدتقی_شریعتی #کانون_نشر_حقایق_اسلامی #کتاب #پژوهش #احسان_شریعتی #دکتر_احسان_شریعتی #تازه_های_نشر #کتاب_خوانی #زندگی_نامه #انتشارات_سایه_گستر_قزوین #سایه_گستر #دانشگاه_پیام_نور #پیام_نور_قزوین #دانشگاه_دانش_البرز_قزوین #انجمن_ارزش
لینک انجمن ارزش در تلگرام:
@AnjomanArzesh
صفحه حمید عابدیها در اینستاگرام:
@hamidabediha
🔷🔸علی جور دیگری است

🖋علی اکبر سرجمعی

📌شاگرد و پزشک استاد شریعتی و از دوستان ایام جوانی شریعتی، عضو کانون نشر حقایق اسلامی، پزشک اطفال

📌منبع: مصاحبه با بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی
تاریخ: تیرماه ۱۳۸۸


🔸من به لحاظ شناسنامه ای دو سال از علی شریعتی کوچک ترم [و از نظر واقعی یک سال بزرگتر (با لبخند) ]! من با علی آقا هم کلاسی نبودم . دو سال از او کوچکتر بودم . اولین بار با او در جلسات کانون نشر و منزل پدری شون آشنا شدم. ما بیشتر با استاد شریعتی محشور بودیم و در کانون نشر حقایق اسلامی رفت و آمد داشتیم. وقتی شنیدیم شریعتی در حسینیه ارشاذ سخنرانی می کند و غوغا به راه انداخته تعجب کردیم و گفتیم:” برو یره! یعنی از استاد شریعتی هم بهتر؟” جواب این بود که استاد شریعتی بزرگ است اما اصلا این علی جور دیگری است”. خود آقا [استادشریعتی]هم همین اعتقاد را داشت. ما علی را قبل از این همه بچه می‌دانستیم. این همه حرکت و این همه زایش و این همه پویش نبود.

🔸بر می گردم به همان ایام جوانی. شریعتی آندره ژید خوان بود. کتاب او را می آورد خانه ما و می نشست پشت کرسی و من هم برایش خوراکی می آوردم و بلند بلند کتاب را می خواند. کم کم بچه های دیگر هم می آمدند (مثلا دکتر دل آسایی) و برای جمع کتاب می خواند. کتاب ها بیشتر کتب ادبی بود؛ بیشتر ادبیات بود، بیشتر نعمت[میرزازاده] و آقای شفیعی کدکنی، اظهار نظر می کردند… من که شعر بلد نیستم.

🔸حواس پرتی های علی آقا هم همیشه زبانزد بود. یادم می آید خدمت استاد بودیم.(اوایل دهه سی) دیدم مادر علی آقا حال ندارد. فشار خونش را گرفتیم و بالا بود. گفت:” دیشب این علی ما را کشت.” گفتم چه کار کرده، گفت:” ما معمولا پشت در می شینم تا علی بیاد. علی آمده بود دم در حیاط خودشون. هی منتظر بود که در باز شود و از خودش می پرسیده چرا در را باز نمی کنند. اقلا سه ساعت تو فکر بوده. مادرش هم پشت در نشسته (می خندد) دست آخر یادش آمده که اصلاً در نزده! مادرش مریض شده بود! بله دیگر! از ساعت یک تا ساعت چهار صبح. سه ساعت! از این جریانات زیاد است در زندگی شریعتی نوجوان و جوان.

🔸یکی دیگر از خصوصیات شریعتی حاضر جوابی او بود. من وزنم ده کیلو اضافه بود. گفته بودند اگر ده کیلو وزنت کم بشود آدم می‌شوی. می رفتم باشگاه. یک شب علی آقا با آقای دکتر دل‌اسایی از در باشگاه رد می شدند. از در باشگاه آمدم بیرون و این دو نفر را دیدم. گفت آقا این جا چه کار می کنی؟ “گفتم من ده کیلو وزنم زیاده و گفته اند ده کیلو وزنت کم بشود آدم می‌شوی”. دکتر شریعتی گفت:” تو این ده کیلو را هیچ وقت کم نمی کنی!”

🔸یک روز با علی جلسه‌ای داشتیم .از حرم آمده بودیم و می خواستیم برویم خانه دکتر دادستان در بالاخیابون. عجله هم داشتیم. سر راه برخورد کردیم با محمود خان سالاری که استاد زبان بود. مرد بسیار مؤدب، فروتن. همینطور سلام دادیم تا رد شویم. ایشان جواب داد و محبت کرد و احوال مرا پرسید، احوال علی و استاد را پرسید. همین جور هی پرسید هی پرسید، حالا من دلم جوش می زند که جلسه دیر می‌شود. من دغدغه جلسه داشتم ولی علی نداشت. بعد که جدا شدیم گفتم که: عجب مردی واقعا، چه مرد شریفی، چه‌قد آدم های خوبی، چه قدر خوب بود اگر آدم ها یاد می گرفتند این جوری باشند. علی گفت :”اگه آدم ها این جوری باشند که باید عوض همه کار وایمیستادن همش احوال پرسی که !”

📌ادامه متن در لینک زیر

https://drshariati.org/?p=8540

#یادها_خاطرات
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸هو الباقی

⚫️علی اکبر سرجمعی، از چهره‌های برجسته فرهنگی، مدنی و مرجعی اخلاقی در تاریخ معاصر خراسان در ۹۲ سالگی درگذشت. او از اعضای قدیمی کانون نشر حقایق اسلامی، یاران و شاگردان نزدیک استاد شریعتی و دوستان نزدیک علی شریعتی بود و طی نیم قرن با صبوری و استمرار و علی‌رغم شرایط ملتهب سیاسی و اجتماعی مستمر موفق شده بود خانه خود را بدل به مآمنی برای نسل‌های پیاپی نواندیشان دینی سازد و در زمانه‌های پر عسرت و تاریک امید آفرین و روشنایی بخش باشد.

⚫️دکتر سرجمعی پزشک‌اطفال بود و طی شصت سال در مشهد نسل‌های پیاپی را دست به دست تا جوانی و میانسالی بدرقه کرده است.
خاموشی این روح بزرگ را به همسر و همراه وفادار و پایدارش سونا خانم سرداری و نیز فرزندان او تسلیت می‌گوییم. دکتر علی‌اکبر سرجمعی یک سرمایه اجتماعی بود. فقدان چنین سرمایه‌هایی در جامعه، به سختی جبران پذیر خواهد بود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

🔆خانواده شریعتی🔆

#دکتر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق_اسلامی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @shariati_scf
🔷🔸آن خانه کوچه بن بست

🔸با یاد جانی شیفته : دکترعلی‌اکبر سرجمعی


🖋 سوسن شریعتی

🔆دکتر علی‌اکبر سرجمعی متولد ۱۳۱۰ بود و امروز که خاموش شد تقریبا قرن را گذر کرده و شده بود مرجعی اجتناب‌ناپذیر برای ما و شهر ما. برای «ما»: یک «ما»ی طولانی و به عمل آمده از خلال تجربیات پی در پی شکست و پیروزی؛ برای شهر مشهد: شهری نماد و نمادین در تاریخ معاصر ما. دکتر سرجمعی طی این قرن هم پزشک اطفال بود، هم از چهره‌های بی‌بدیل سیاست‌ورزی اخلاقی، هم مفسر قرآن، هم وجدان بیدار تاریخ شهر، هم پناه بی سر و صدای بی پناهان و یتیمان شهر، هم میزبان گرم اندیشه‌های نو و مسئله دار و مسئله ساز... بخش اعظم روشنفکران دینی ایران معاصر حتما روزی، روزگاری گذارش به خانه دکتر سرجمعی - در آن کوچه بن بست - افتاده است: برای اینکه بشنوند و شنیده شوند، ببینند و دیده شوند، تبلیغ کنند، درد دل کنند، از تنهایی به در آیند؛ دکتر سرجمعی از آنها بود که می‌مانند، صبوری می‌کنند، می‌شوند پناه و نهاد و شاهد و آینه تا سنتی پا بگیرد، تاریخی ساخته شود، حافظه‌ای رقم بخورد و دست به دست شود برای بعد.

#یادها_خاطرات
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @shariati_scf

متن کامل
🔷🔸او یکی از «اوتاد» بود

🖋محمدهادی هادیزاده

🔺کم کم، تعداد دوستانِ سرای باقی، دارد بیش از تعداد دوستان ساکن در سرای فانی می شود!

🔺دکتر علی اکبر سرجمعی هم رفت. به قول «علما»، او یکی از «اوتاد» بود.
کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم که او را می‌دیدم با دوچرخه به دانشکده پزشکی مشهد می رود - حدود سال های ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷. به نوجوانی و دوران دبیرستان هم که رسیدم، او را در کانون نشر حقایق اسلامی می دیدم. پس از سال های دوری از وطن و مراجعت به کشور در کوران انقلاب، دکتر سرجمعی را در میان سیاسیون «پا به کار» یافتم، که تعجبی هم نداشت. پس از انقلاب هم زیر زمین بزرگ خانه اش تقریباً شده بود «کانون نشر حقایق اسلامی مشهد»، چرا که در نظام حکومتی جدید، «کوچه چهارباغ» جایی نبود که «کانون» بتواند در آن به کارش ادامه دهد!

🔺در اواخر دههء۷۰، دکتر سرجمعی در میان جمعی ۳۰ نفره از مشهدی هایی بود که قصد کردند در محلی جدید، که از سوی مرحوم سید محمد ارتضاء در اختیار گذاشته شده بود، «کانون» را دوباره احیاء کنند. چند ماهی نیز مرکز جدید با دعوت از سخنورانی بنام از تهران و مشهد سخت فعال شده بود، و در ۱۸ فروردین ۱۳۸۰، دکتر سرجمعی به همراه ۵ نفر دیگر از دست اندرکاران راه اندازی «کانون» جدید، دستگیر و به سلول های انفرادی سربازخانه عشرت آباد تهران منتقل شدند و بساط کانون جدید هم جمع شد.

🔺پس از آن، دکتر سرجمعی از نظر فیزیکی و سلامت جسم، دیگر «سرجمعی» سابق نبود، اما مطب او همیشه باز، و خدمت او به طب اطفال ادامه ‌داشت. به موازات طبابت، فعالیت های دکتر و همسرش (خانم سرداری) در امور خیر و کمک به دختران بی سرپرست، تا حد پایان تحصیلات و فرستادن به خانه بخت، ادامه یافت.

🔺در کمک به مستضعفان مالی، همین بس که بدانیم در ساعاتی که‌دکتر در مطب مریض می دید، اتوموبیل قراضه او در اختیار کسی بود که برای خودش در شهر مسافرکشی و کسب در آمد کند! اگر نمونه ای از «ایثار» بخواهم ذکر کنم، چیزی بهتر از این سراغ ندارم.

🔺به جرأت می توان گفت که دکتر علی اکبر سرجمعی، از نظر خصلت های معرفتی و معیشتی ، «سر جمعِ» خصالی بود که کمتر می توان در جوامع حتی سالم دید، چه رسد در جوامعی که گرفتار بحران های شدید مالی و اخلاقی هستند.

روحش شاد، و عمر ادامه دهندگان راهش دراز باد.

#یاداشت_اختصاصی
#محمد_هادی_هادیزاده
#کانون_نشر_حقایق
#علی_اکبر_سرجمعی
#اکنون

🆔 @Shariati40
🔷🔸در رثای دکتر علی اکبر سرجمعی

🖋رضا امینی مقدم

🔺افسانه ی هستی اش اگر پایان یافت
خوشنامی و عزتش به پایان نرسید .

🔺یکی از دشوارترین وسخت ترین کارها در زندگی نوشتن در باره غم فقدان انسان شریف و پزشک متعهدی است که سالهای سال با او زیستی و خاطرات مشترکی شما را به هم پیوند می داده است . اکنون روزگار غدار اورا از تو گرفته و بینتان جدایی افکنده است و تو باید در تنهایی بنشینی و درباره فضایل و مکارم او قلمفرسایی کنی همه ی ما چنین دوستان گرانبها و بی همتایی داشته ایم که اکنون در میان ما نیستند و چه رنج آزار دهنده ای است غم فقدان دوست انهم دوستی از جنس دکتر علی اکبر سرجمعی که زیستنش همه خیر بود و پاکی و برکت انسانی شرافتمند و نیک سرشت ، یک عمر با پاکی و پارسائی زیست غمخوار مردم و نگران سرنوشت ملک و مملکت و آینده جوانان این مرز و بوم بود و یکی از یاران بی بدیل و وفادار شریعتی پدر و پسر ، نواندیشی که تا توش و توان داشت در جستجوی دانستن و رهایی بود براستی و صمیمانه همانقدر که از پرواز آسمانیش اندوهگینم به زیستن خوب و پاک و پالوده اش غبطه می خورم برایش جایگاهی در خور برگزیدگان و پارسایان در بهشت مینو آرزمندم .

#یاداشت_اختصاصی
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸به شکل خلوت خویش!

🖋سیدخلیل حسینی عطار

🔺علی‌اکبر سرجمعی که نامش به دلیل علاقه و ارتباط‌اش با استاد شریعتی و دوستی با دکتر علی شریعتی و همچنین منش اخلاقی‌اش به یاد می‌آید در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۲۴ در مشهد درگذشت و سفر آخرت اختیار کرد.

🔺وی همواره به آنچه در محضر استاد محمد‌تقی شریعتی آموخته بود، مباهات می‌کرد و به راهی که بدان گام نهاده بود، وفادار ماند. در این راه رنج محرومیت، زندان و بی‌داد را در پیش و پس از انقلاب بر خود هموارکرد، اما از راهی که برگزیده بود، پا پس نکشید. در خانه‌اش به روی همفکران، دوستان نهضت ملی و نواندیشان دینی باز بود. لذا آن زیرزمین خاطره انگیز با حضور جمع کثیری از این دست به حافظه جمعی کسانی که به آن خانه آمد و شد داشتند، بدل شده بود. روزی در حضور حضرتش اسامی آنان را احصاء می‌کردم. طیف وسیعی را به یاد می‌آورد که از حیث کثرت و تنوع حیرت‌آور بود.

🔺اما به نام وخاطره استاد شریعتی که می‌رسید، گل از گل‌اش می‌شکفت. گویی تمام حجت مسلمانی خود را فرا یاد می‌آورد، برق شادی در چشمانش می‌درخشید. دست‌ها را به هم ‌می‌مالید و به چنان شوق و اشتیاقی از آن پدر و پسر سخن ‌می‌گفت، که شنونده را نیز در پی این قافله شوق با خود می‌برد. ...

🔺این همه اما برای شناختن او کافی نیست. دکتر سرجمعی پزشکی حاذق، متعهد، انسان دوست و اخلاق مدار نیز بود. به یاد دارم بارها به مطب‌اش در سناباد ۴۶ پلاک ۶۵ رفته بودم. و از وی لطف‌ها دیده بودم. روزی میزبان دکتر احسان شریعتی بودم. پروازش با تاخیر و پاسی از نیمه شب گذشته، در فرودگاه مشهد به زمین نشست. هنگام دیدار، متوجه شدم سرمای سختی خورده است. بخور اکالیپتوس و استفاده از  داروهای معمول و استراحت شب هنگام در وی موثر نیافت. همین را بهانه کردیم و صبح روز بعد به مطب دکتر سرجمعی رفتیم. با دیدن دکتر احسان بسیار خوشحال شد. پس از معاینه و تجویز دارو، من برای تهیه دارو به داروخانه رفتم. در همین فاصله صحبت ‌شان گل کرده بود و خاطرات خود از استاد و دکتر را برای احسان باز می‌گفت. به چه گرمی و شور حرارتی داد سخن می‌داد. من نیز نشستم و به سخنانش دل سپردم. ...

🔺خانه دکتر هم کم از مطب رسمی وی نداشت. گرچه روی پلاک در خانه ساعت کار مطب صبح ها ۹ الی ۱۲ ، عصرها ۵ الی ۸ نوشته شده بود، اما همه وقت در خانه به روی مراجعین باز بود.
باز به یاد می‌آورم؛ خاطرات وی را با جمعی از دوستان، ضبط می‌کردیم. وی پشت میز کارش نشسته بود. کت و شلوار پوشیده و کراوات زده بود. درست وسط فیلم‌برداری تلفن زنگ خورد. دکتر به روال معمول، گوشی تلفن را برداشت. به حرف‌های مخاطب - که گویی از وی برای استفاده از دارویی راهنمایی می‌‌خواست- با آرامش گوش داد. سپس نظرش را با کلماتی شمرده با وی در میان گذاشت. انگار نه انگار که داریم مصاحبه می‌کنیم. ...

🔺شب گذشته که با دوستان در منزل او جمع شده بودیم تا برای انجام مراسمی در خور با خانواده‌اش هم‌فکری و مساعدت کنیم، با وجهی از زندگی وی آشنا شدم که برایم مغفول مانده بود و آن فرزندخوانده هایی بود که در خانه او بالیده و به ثمر نشسته بودند. در متنی که برای درگذشت وی تداراک دیدم، به آن اشارتی کرده‌ایم. ...

🔺در واپسین دیدار، او گیج استفاده از داروهای گونه گون در بستر بیماری آرمیده بود. گاهی چشم می‌گشود و به ما نگاه می‌کرد. با دکتر هادی خانیکی - که خدا سلامتش بدارد! - دکتر سوسن شریعتی، دکتر کاظم اصغری، فواد آرام، موسی راد پویان به عیادت‌اش رفته بودیم. همسر همراه و مهربانش سونا خانم سرداری هم بود. گمان می‌کردیم ما را نمی‌شناسد. بار دیگر که چشم باز کرد، از وی پرسیدیم: ما را به یاد می‌آورید؟
به ما نگاه کرد. هر کدام‌مان را به نام یا نام فامیل به یاد آورد و گفت: همه را می‌شناسم جز خودم را !
همان گونه که زیسته بود. ...

🔺خدایش رحمت کند و پاداش خوبی‌هایش را اکنون که بیش از همه وقت بدان محتاج است، به لطف و کرم‌اش به وی بازگرداند.


۱۴۰۲/۲/۲۶

#یاداشت_اختصاصی
#علی_اکبر_سرجمعی
#کانون_نشر_حقایق
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸افسانهُ نیکی

🖋سید خلیل حسینی


🔸چگونه تلخ نباشد شب فراق کسی
که بامداد قیامت در او توان پیوست؟

🔹محمدجواد رحیمیان یکی دیگر از یاران با وفای استاد محمدتقی شریعتی هم راهی دیار خاموشان شد و جان به ستاننده جان‌ها سپرد.
از خوی و خصلت مشترک شاگردان مکتب شریعتی، یکی وفاداری به آموزه‌های استاد خود است و دیگر فعالیت‌های اجتماعی و دست خیری است که در کارهای عام المنفعه دارند. به یاد دارم، اوایل دهه ۹۰ که با جمعی از دوستان؛ از جمله دکتر احسان بیک‌زاده ، صدرا میردامادی، مرحوم ناصر اشکیانی، حسین ثاقب، رضا خاکشور و ... خاطرات یاران استاد شریعتی را ضبط می‌کردیم تا از دستبرد زمانهُ پرآشوب و فراموشی مصون بماند، روزی به خدمت شادروان رحیمیان رسیدیم.

🔸 در حیاط منزل‌شان در خیابان بهار، روی تختی چوبی نشسته بودند. طاهره خانم فرزند ایشان- همسر دوست نازنینم ناصر آقای آملی- به کمک ما آمده بودند تا پدر را در یادآوری خاطرات گذشته یاری کنند. صحبت به استاد شریعتی که رسید، لکنت از میان برخاست و زبان به روانی گرایید. برقی از شادی و شادمانی در چشم نمناک‌شان درخشید و ساعتی به ذکر خاطرات استاد و کانون نشر حقایق اسلامی گذشت. روزهایی که در کنار سقراط خراسان دل در گرو آرمان‌هایی انسانی و شریف سپری کرده بودند و یادآوری آن معمولا با حسرتی همراه می‌شد که اشک مجال ادامه به آن را نمی‌داد. ...

🔹اما انصاف هم باید داد که خداوند کریم، به پاس این وفاداری و پایمردی، نعمت را در حق بندهُ صالح خود تمام کرده بود. ۲۵ سال پیش با اهداء خانه‌اش، موجب کار و کمک به معلولان جسمی- حرکتی شهرمان مشهد را فراهم کرد. افزون بر این برخورداری از فرزندانی فرهیخته و شایسته، حسن عاقبت و نیک نامی را هم نصیب وی کرده بود. که از جمله باقیات الصالحات اوست.
این " افسانهُ نیک" نامی بر او مبارک باد!


۱۴۰۲/۶/۲۴

#یادها_خاطرات
#محمد_تقی_شریعتی
#محمد_جواد_رحیمیان
#کانون_نشر_حقایق
🆔 @Shariati40

https://uploadkon.ir/uploads/73e015_23-5773729265228037682-121.jpg