Forwarded from Fallosafah | فَلُّسَفَه
ابوذر، شنوای ندای هستی!
هایدگر سخن هگل را که میگفت فرد بزرگ «روح زمانه» را تجسّم میبخشد و ندای آن را میشنود، به شنیدن «ندای هستی» تعبیر کرد. اما خود در شنیدن ندای هستی به بیراهه رفت و آن را با سخن «رهبر» (هیتلر) یکی گرفت. میتوان تمامی تاریخ اندیشه، از حکمت و عرفان و هنر و دین گرفته تا علم، همه را پاسخی به این ندا گرفت. اما در این باره که چه کسی این ندا را بهدرستی شنیده است فقط تاریخ میتواند قضاوت کند، چون شنوندگان این ندا هستند که تاریخ را میسازند. تاریخ توقف نمیکند و با دگرگون شدن ساخته میشود. بنابراین، هرکس که «تغییر» نمیکند، هرکس که در برابر «تغییر» میایستد، هرکس که خواهان «حفظ وضع موجود» است، جز به دیوار و زنجیر نمیاندیشد و چارهای جز «سرکوب» ندارد. اما دریا را نمیتوان فروکوفت، زمین را نمیتوان از حرکت بازداشت، و هوا را نمیتوان به زندان کرد. دیر یا زود هرچه رفتنی است میافتد. با مرگ ملتها و نظامهای سیاسی و تمدنها و اندیشهها و ادیان و مذاهب همان گونه میباید رو به رو شد که با مرگ خویش رو به رو میشویم: آرام و متین، خاموش و تسلیم، بیهیچ ناله و شکوهای.
باری، از جمله کسانی که «ندای هستی» را شنیدند و ردّی از خود در این راه بیپایان گذاشتند میباید از ابوذر و شریعتی نام برد. «کشف» ابوذر بیشک مرهون جهان جدید و اندیشههای جدید دربارۀ انقلاب و خشونت انقلابی است. اما اینکه این اندیشهها چه تأثیری در جهان ما گذاشتند و چگونه باید از اینها برگذشت و آنها را پشت سر گذاشت به مجالی دیگر نیازمند است که اکنون فراهم نیست. محض یادآوری و اندیشیدن به «اینجا و اکنون» سخنانی از گفتار شریعتی را از «مذهب علیه مذهب» او دربارۀ ابوذر میآورم:
دینی که نگاهبان فقر و به وجود آورندۀ فقر بوده است، چگونه همان قضاوتی را که دربارۀ این دین میکنیم، همین قضاوت را دربارۀ دینی که ابوذر را ساخته بکنیم؟ ابوذر، آن چهرۀ پاک و تمام و کمال اسلام، تربیتشدۀ شخص پیغمبر، ابوذری که هیچ چیز نداشته ـــ نه رنگ، نه سرمایه، نه سواد، نه تربیت فرهنگی ـــ تحت تأثیر هیچ چیز نبوده، [تحت تأثیر] ترجمه هم نبوده، یک روح انسانی خالی از همه چیز هرچه داشته، ساختۀ این کارخانه و این مکتب بوده است. ابوذر میگوید: «عجبت لمن لایجد قوتاً فی بیته، کیف لایخرج علیالناس شاهرا سیفه» («در شگفتم از کسی که در خانهاش غذا نمییابد، چگونه با شمشیر کشیده بر مردم نمیشورد»).
در اروپا که این سخن را میگفتم و اسم گوینده را نمیبردم، بعضیها خیال میکردند که این را پرودُن گفته است چون او از همه تندتر حرف میزند. گفتم پرودُن غلط میکند که به این اندازه تند حرف بزند و یا خیال میکردند که از داستایوسکی است. داستایوسکی میگوید: اگر در گوشهای قتلی اتفاق میافتد، کسانی که در آن قتل سهیم نبودهاند، دستهایشان آلوده است. و راست هم گفته است! خوب ببینید ابوذر چه میگوید. میگوید (این یک مذهب است که دارد حرف میزند، نه یک مذهبی ـــ اصلاً ابوذر مذهب مجسّم است و چیز دیگر نیست. تحت تأثیر مکتبهای مختلف قرار نگرفته، مربوط به بعد از انقلاب کبیر فرانسه نیست بلکه مربوط به قبیلۀ غفّار است)، تعجب میکنم از مردی که در خانهاش نانی نمییابد ـــ نان ندارد ـــ و آن وقت با شمشیر برهنه بر مردم نمیشورد. نمیگوید علیه آن کسی که باعث فقر [او] شده شمشیر بکشد، نمیگوید علیه آن کسی که استثمارش کرده، نمیگوید علیه آن گروهی که استثمار میکنند، میگوید علیه مردم، همه، چرا؟ چون هرکسی که در این جامعه زندگی میکند، ولو جزو کسانی که استثمار میکنند نباشد ولی چون با من کاری ندارد و چون در جامعهای زندگی میکند که فقر وجود دارد، مسئول فقر من و گرسنگی من است. چقدر مسئول است؟ به اندازهای که مهدورالدم و دشمن است.
یعنی با استثمارگری که گرسنگی را به وجود آورده همدست است. یعنی همۀ انسانها مستقیماً مسئول گرسنگی من هستند. و از این زیباتر. ابوذر به مانند [منشور حقوق بشر] سازمان ملل نمیگوید: جامعهای که تحت فشار و غصب حق قرار میگیرد حق دارد برای احقاق حق خودش قیام کند. ابوذر نمیگوید، حق داری که این کار را بکنی. نمیگوید تو که گرسنهای حق داری علیه کسانی که تو را گرسنه کردهاند قیام کنی. نه، این را نمیگوید. حتی نمیگوید تو حق داری علیه همۀ مردم شمشیر بکشی، نه، نمیگوید، بلکه میگوید، تعجب میکنم که چرا شمشیر نمیکشی. آن وقت این بیانصافی، جهل مطلق، مضحک و در عین حال گریه آور نیست. دینی را که چنین بینشی نسبت به مردم و زندگی مردم دارد ـــ به ناحق ـــ با همان محکی قضاوت کنیم که دین تثبیتکنندۀ گرسنگی را ـــ بحق ـــ قضاوت میکنیم؟
شریعتی، مذهب علیه مذهب (اسلامیات، ج ۲۲)، ۱۳۴۹، ص ۷۴-۷۲.
#شریعتی
#ابوذر
#ندای_هستی
#خشونت_انقلابی
یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
هایدگر سخن هگل را که میگفت فرد بزرگ «روح زمانه» را تجسّم میبخشد و ندای آن را میشنود، به شنیدن «ندای هستی» تعبیر کرد. اما خود در شنیدن ندای هستی به بیراهه رفت و آن را با سخن «رهبر» (هیتلر) یکی گرفت. میتوان تمامی تاریخ اندیشه، از حکمت و عرفان و هنر و دین گرفته تا علم، همه را پاسخی به این ندا گرفت. اما در این باره که چه کسی این ندا را بهدرستی شنیده است فقط تاریخ میتواند قضاوت کند، چون شنوندگان این ندا هستند که تاریخ را میسازند. تاریخ توقف نمیکند و با دگرگون شدن ساخته میشود. بنابراین، هرکس که «تغییر» نمیکند، هرکس که در برابر «تغییر» میایستد، هرکس که خواهان «حفظ وضع موجود» است، جز به دیوار و زنجیر نمیاندیشد و چارهای جز «سرکوب» ندارد. اما دریا را نمیتوان فروکوفت، زمین را نمیتوان از حرکت بازداشت، و هوا را نمیتوان به زندان کرد. دیر یا زود هرچه رفتنی است میافتد. با مرگ ملتها و نظامهای سیاسی و تمدنها و اندیشهها و ادیان و مذاهب همان گونه میباید رو به رو شد که با مرگ خویش رو به رو میشویم: آرام و متین، خاموش و تسلیم، بیهیچ ناله و شکوهای.
باری، از جمله کسانی که «ندای هستی» را شنیدند و ردّی از خود در این راه بیپایان گذاشتند میباید از ابوذر و شریعتی نام برد. «کشف» ابوذر بیشک مرهون جهان جدید و اندیشههای جدید دربارۀ انقلاب و خشونت انقلابی است. اما اینکه این اندیشهها چه تأثیری در جهان ما گذاشتند و چگونه باید از اینها برگذشت و آنها را پشت سر گذاشت به مجالی دیگر نیازمند است که اکنون فراهم نیست. محض یادآوری و اندیشیدن به «اینجا و اکنون» سخنانی از گفتار شریعتی را از «مذهب علیه مذهب» او دربارۀ ابوذر میآورم:
دینی که نگاهبان فقر و به وجود آورندۀ فقر بوده است، چگونه همان قضاوتی را که دربارۀ این دین میکنیم، همین قضاوت را دربارۀ دینی که ابوذر را ساخته بکنیم؟ ابوذر، آن چهرۀ پاک و تمام و کمال اسلام، تربیتشدۀ شخص پیغمبر، ابوذری که هیچ چیز نداشته ـــ نه رنگ، نه سرمایه، نه سواد، نه تربیت فرهنگی ـــ تحت تأثیر هیچ چیز نبوده، [تحت تأثیر] ترجمه هم نبوده، یک روح انسانی خالی از همه چیز هرچه داشته، ساختۀ این کارخانه و این مکتب بوده است. ابوذر میگوید: «عجبت لمن لایجد قوتاً فی بیته، کیف لایخرج علیالناس شاهرا سیفه» («در شگفتم از کسی که در خانهاش غذا نمییابد، چگونه با شمشیر کشیده بر مردم نمیشورد»).
در اروپا که این سخن را میگفتم و اسم گوینده را نمیبردم، بعضیها خیال میکردند که این را پرودُن گفته است چون او از همه تندتر حرف میزند. گفتم پرودُن غلط میکند که به این اندازه تند حرف بزند و یا خیال میکردند که از داستایوسکی است. داستایوسکی میگوید: اگر در گوشهای قتلی اتفاق میافتد، کسانی که در آن قتل سهیم نبودهاند، دستهایشان آلوده است. و راست هم گفته است! خوب ببینید ابوذر چه میگوید. میگوید (این یک مذهب است که دارد حرف میزند، نه یک مذهبی ـــ اصلاً ابوذر مذهب مجسّم است و چیز دیگر نیست. تحت تأثیر مکتبهای مختلف قرار نگرفته، مربوط به بعد از انقلاب کبیر فرانسه نیست بلکه مربوط به قبیلۀ غفّار است)، تعجب میکنم از مردی که در خانهاش نانی نمییابد ـــ نان ندارد ـــ و آن وقت با شمشیر برهنه بر مردم نمیشورد. نمیگوید علیه آن کسی که باعث فقر [او] شده شمشیر بکشد، نمیگوید علیه آن کسی که استثمارش کرده، نمیگوید علیه آن گروهی که استثمار میکنند، میگوید علیه مردم، همه، چرا؟ چون هرکسی که در این جامعه زندگی میکند، ولو جزو کسانی که استثمار میکنند نباشد ولی چون با من کاری ندارد و چون در جامعهای زندگی میکند که فقر وجود دارد، مسئول فقر من و گرسنگی من است. چقدر مسئول است؟ به اندازهای که مهدورالدم و دشمن است.
یعنی با استثمارگری که گرسنگی را به وجود آورده همدست است. یعنی همۀ انسانها مستقیماً مسئول گرسنگی من هستند. و از این زیباتر. ابوذر به مانند [منشور حقوق بشر] سازمان ملل نمیگوید: جامعهای که تحت فشار و غصب حق قرار میگیرد حق دارد برای احقاق حق خودش قیام کند. ابوذر نمیگوید، حق داری که این کار را بکنی. نمیگوید تو که گرسنهای حق داری علیه کسانی که تو را گرسنه کردهاند قیام کنی. نه، این را نمیگوید. حتی نمیگوید تو حق داری علیه همۀ مردم شمشیر بکشی، نه، نمیگوید، بلکه میگوید، تعجب میکنم که چرا شمشیر نمیکشی. آن وقت این بیانصافی، جهل مطلق، مضحک و در عین حال گریه آور نیست. دینی را که چنین بینشی نسبت به مردم و زندگی مردم دارد ـــ به ناحق ـــ با همان محکی قضاوت کنیم که دین تثبیتکنندۀ گرسنگی را ـــ بحق ـــ قضاوت میکنیم؟
شریعتی، مذهب علیه مذهب (اسلامیات، ج ۲۲)، ۱۳۴۹، ص ۷۴-۷۲.
#شریعتی
#ابوذر
#ندای_هستی
#خشونت_انقلابی
یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
Forwarded from خیریه منهای فقر
🟢 اسلام برای نخستینبار به افسانه ستمکاران غارتگر که شعار «یا خدا یا خرما» را ایمان مردم کرده بودند تا خدا را برای مردم و خرما را برای خود تقسیم کنند و فقر را تقدس الهی ببخشند، پایان داد و در این بینش ضدانسانی، انقلابی راستین پدید آورد و گفت: «فقر کفر است، هر که معاش ندارد معاد ندارد، مغانم کثیر، خیر و معروف زندگی مادی است و نان زیربنای خداپرستی [است] و فقر ذلت و ضعف؛ و با اینهمه [فقر و استضعاف و بیعدالتی]، دین و معنویت و تقوا در یک جامعه، دروغ است!
#علی_شریعتی
#ابوذر
نشر الهام
صفحه ۲۰۵.
@menhayefaghr
#علی_شریعتی
#ابوذر
نشر الهام
صفحه ۲۰۵.
@menhayefaghr