اكنون، ما و شريعتی
1.41K subscribers
1.31K photos
198 videos
86 files
1.41K links
چشم‌اندازِ نوشريعتی
Download Telegram
‍ ‍‍ 🔷📰 آیا حمله به کانون که خانه من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟

🔸💢اعتراض استاد محمدتقی شریعتی به یکی از روزنامه‌های صبح


📌 روزنامه میزان شماره ۶۹
تاریخ: پنج‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۵۹

🔆مشهد ـ خبرنگار میزان: در رابطه با مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با استاد محمدتقی شریعتی، این اطلاعیه دیروز از سوی استاد شریعتی در اختیار خبرنگار میزان در مشهد قرار گرفت.

🔆در روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۴۳۲، دوشنبه ۱۰ آذر ماه صفحه اول راجع به مصاحبه من، مرقوم شده بود که به من توهین و حمله نشده است. البته کسی کسی به من حمله مستقیم نکرد ولی از اول که ماشین من وارد کوچه شد، علیه دوستان من شعار داده و مرگ بر فلان و فلان می‌گفتند. آیا این توهین به من نیست و اساساً حمله به کانون که خانه‌ی من حساب می‌شود، توهین به من نیست؟ و با این‌که در حین سخنرانی من صدای شعارهای آنها به سالن سخنرانی می‌رسد با قطع کردن بلندگوها و شکستن شیشه‌ و خراب کردن دیوارها توهین به من نیست؟ با این‌که به محض بیرون رفتن من از سالن سخنرانی تلفن را شکستند، توهین به من نیست؟

🔆متاسفانه شب مصاحبه حال من بد بود و تب داشتم. این بود که مجدداً با زحمت با روزنامه جمهوری اسلامی تماس گرفتم و مقداری از خراب‌کاری‌های آنها را گفتم، خراب‌کاری‌هائی مانند آتش زدن پرده کانون و خراب کردن دیوار آن.

🔆بنابراین اگرچه به من حمله نشد، ولی توهینات زیاد شده آنچه در سخنرانی‌های آقای رئیس‌جمهور و سخنرانی‌های مشهد و مطالبی که در مجلس شورا گفته شده خبر حمله مستقیم به من بقیه‌اش به من حقیقت دارد و به طوری‌که در مصاحبه عرض شد عده‌‌ای در داخل کوچه علیه خود من هم شعار می‌دادند و یک‌سری خراب‌کاری‌های دیگر که همه‌اش بخاطرم نمانده است.

#یادها_خاطرات
#روزنامه_میزان
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
‍ ‍‍ 🔷🔆مارا به سخت‌جانی خود، این‌گمان نبود

📌به یاد استاد محمدتقی شریعتی ، جان شعله‌ور

🖋 افسانه شریعتی مزینانی

🔆هوا هنوز گرگ و میش بود که دررا می‌کوبیدند، از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هرتأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت، خبر، خوش نبود می‌دانستیم باز حکایت مکرر "بردن‌ها " است ، ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد،بخود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادربود که به التماس می‌‌‌افتاد:
آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگرهست قایم کنیم ، و همیشه چیزخطرناک بود،
بسرعت کتابها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی که نباید بدست آنها میافتادرا مخفی می‌کردیم. همیشه درجواب سؤال پدر و برادر که چه شده؟ چه‌خبراست؟
پاسخ این بود که هیچ، فقط شمارا می‌بریم تا به چندسؤال پاسخ بدهید
و برمی‌گردید ، والبته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید ، چشم‌براهی، عادتمان شده‌بود، گاه خبرهایی که درز می‌کرد خوشایند نبود، بیقرار می‌شدیم اما فقط کارمان دعابود.

🔆پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم ، همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند هم درد داشت و هم غرور،قیافه‌هاشان تکیده‌بود و خسته بنظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم ، باخودت می‌گفتی کدام شعله ، چنین گرمشان می‌کند؟

🔆از فردایش خانه شلوغ می‌شد اقوام و فامیل میآمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال و هوای زندان .
روزگار چنین گذشت و ....
پس از انقلاب ، روزی که برای دیدن پدر رفتم تابلویی جلب نظرم کردکه برسردر خانه نصب شده بود :

🔆بخاطر رعایت حال استاد ، ازبحث سیاسی خودداری کنید!
درخانه پس از احوالپرسی ، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار ، سیمای پاکش را پرکرد، مکثی کرد و گفت باباجان ما به تکلیف عمل می‌کنیم ،
گفتم اگر داداش بود؟
با تلخ‌خندی جواب داد : خوب شد نبود،
از اطاق بیرون زدم .

🔆بي شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاي دگر ، چو برق و چو باد
ياد تو پرشكوه و جاويد است؛
وآشناي قديم دل... اما
اي دريغ،اي دريغ، اي دريغ...

(اخوان)

#یادداشت_اختصاصی
#یادها_خاطرات
#کانون_نشر_حقایق
#محمد_تقی_شریعتی
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی


🆔 @Shariati_SCF
🔷🔆اولین تجربه تدریس علی شریعتی

📌نشانی : مشهد، خیابان احمد آباد

🔆«…علی شریعتی در  سال ۱۳۳۱ پس از فارغ التحصیلی از دانشسرای مقدماتی از مهر ماه همان سال به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدریس در دبستان کاتب پور احمد آباد مشغول شد. شریعتی در این دبستان معلم کلاس شش پایه‌ی ابتدایی بود هر چند احمد آباد فاصله زیادی با مشهد نداشت، از آنجا که سرویس منظمی در این مسیر وجود نداشت، شریعتی تصمیم گرفت دوچرخه‌ای بخرد. او به عنوان تنها معلم روستا ، قرار بود که کل هفته را به تدریس در مدرسه بپردازد…»

📌به نقل از “شریعتی مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد” علی رهنما، انتشارات گام نو

#یادها
#مشهد
#همگام_تا_دوم_آذر
#هشتاد_ششمین_تولد_شمع
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF