Forwarded from ایران فردا
🔰 « تاریخ یک انقلاب »
@iranfardamag
🔹رونمایی مجازی نخستین جلدِ
برگزیده مقالات،سخنرانیها، مصاحبهها و نوشتارهای مهندس عزتالله سحابی از 1357 تا 1380
🔻تاریخ یک انقلاب "
عنوان مجموعه مقالات مهندس عزت الله سحابی در رابطه با مسائل تاریخی است که به همت امیر طیرانی و توسط انتشارات پارسه گردآوری و منتشر شده است .
▪️ پنج شنبه 14 اسفند،
ساعت 17 الی 19 ، ایران فردا
🔸با شرکت : هاشم آقاجری ، فریدون سحابی ، احسان شریعتی ، امیر طیرانی
💠 پخش آنلاین
از طریق اینستاگرام ایران فردا :
https://instagram.com/iranfardamag?igshid=1qkr1ffgg3qs0
#ایران_فردا
#عزتالله_سحابی
https://t.me/iranfardamag
@iranfardamag
🔹رونمایی مجازی نخستین جلدِ
برگزیده مقالات،سخنرانیها، مصاحبهها و نوشتارهای مهندس عزتالله سحابی از 1357 تا 1380
🔻تاریخ یک انقلاب "
عنوان مجموعه مقالات مهندس عزت الله سحابی در رابطه با مسائل تاریخی است که به همت امیر طیرانی و توسط انتشارات پارسه گردآوری و منتشر شده است .
▪️ پنج شنبه 14 اسفند،
ساعت 17 الی 19 ، ایران فردا
🔸با شرکت : هاشم آقاجری ، فریدون سحابی ، احسان شریعتی ، امیر طیرانی
💠 پخش آنلاین
از طریق اینستاگرام ایران فردا :
https://instagram.com/iranfardamag?igshid=1qkr1ffgg3qs0
#ایران_فردا
#عزتالله_سحابی
https://t.me/iranfardamag
🔴 ویژه نامه دهمین سالگرد درگذشت مهندس عزت الله سحابی،
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Telegram
دغدغههای ایران
ما را در اینستگرام هم دنبال کنید:
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Forwarded from دغدغههای ایران
یادمان_دهمین_سالگرد_عزتالله_و_هاله_سحابی_و_هدی_صابر.pdf
40.8 MB
🔴 ویژه نامه دهمین سالگرد درگذشت مهندس عزت الله سحابی،
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی
با آثاری از : لطف الله میثمی، محمود دردکشان، کمال اطهاری، محمدحسین رفیعی، احسان شریعتی ، مسعود پدرام ، فاطمه گوارایی سعید مدنی ، علیرضا رجایی، سوسن شریعتی، علیرضا بهشتی، ابوطالب آدینه وند، سارا شریعتی، حسین موسوی ، محمد رضایی ، محترم رحمانی، فرشاد مومنی و .....
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
شهادت هدی صابر و شهادت هاله سحابی
با آثاری از : لطف الله میثمی، محمود دردکشان، کمال اطهاری، محمدحسین رفیعی، احسان شریعتی ، مسعود پدرام ، فاطمه گوارایی سعید مدنی ، علیرضا رجایی، سوسن شریعتی، علیرضا بهشتی، ابوطالب آدینه وند، سارا شریعتی، حسین موسوی ، محمد رضایی ، محترم رحمانی، فرشاد مومنی و .....
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Forwarded from دغدغههای ایران
🔴 شاهد صابر تاریخ
♻️حمیدرضا عابدیان
🔺تاریخ برای صابر یک پهنه ی وسیع برای مشاهده است. در حالیکه برخی از تغییر صورتبندی های اجتماعی به بی نیازی از تجربیات تاریخی رسیده و دوره ی خود را متمایز از سایر دوره های تاریخی ارزیابی می کنند و آن را تجربه ای یگانه و یکه می پندارند، صابر به درستی فهمیده بود که آگاهی تاریخی تا چه اندازه می تواند از هدررفت امکانات و نیروهای اجتماعی جلوگیری کند. از این زاوبه تاریخ برای صابر نه بازخوانی ملال آور رویدادهایی ست که در گذشته هایی دور واقع شده اند بلکه عرصه ای برای کشف و برکشیدن مفاهیمی فرا دورانی جهت روئینه کردن جنبش های جاری و آینده بوده است.
🔸در این مسیر او بسیار خلاق و مبدع جلوه می کند.در روایت او از تاریخ ما با کثیری از ترکیبات بدیع مواجه ایم که برای هر تاریخ پژوه و کنشگری الهام بخش و دیده گشاست. یکی از این ترکیبات "تمیز تاریخی" است. ذیل این مفهوم صابر نشان می دهد در مقاطع مختلفی از تاربخ معاصر، نیروهای موثری که واجد ظرفیت های عظیم اجتماعی نیز بوده اند، چگونه با تحلیل ها و تمیز غلط خود، امکانات و نیروها را هدر داده و در شکست جنبش ها نقش بازی کرده اند.
🔺هرچند او در تماشاگه تاریخ یک ناظر بی طرف نبوده و دلدادگی اش به برخی از اشخاص و جریان ها امری نیست که از دید مخاطب پنهان بماند اما این مانع از آن نمی شود که روایتش از تاریخ یکسویه و جانبدارانه و تهی از انصاف به نظر برسد. معمولا دلدادگی ها و دلزدگی ها، روایات تاربخی را به دفاعیه و یا کیفرخواست تبدیل می کند اما روایت صابر از تاریخ سعی می کند تا حد امکان از این عوارض مصون بماند بویژه آنجا که ابراهیم وار با عیار و سنجه ی نقد، بت واره ی محبوب ترین چهره ها را در معبد تاریخ می شکند.
🔸شاهد مثال این فقره، نقد او به رهبر فقید نهضت ملی دکتر محمد مصدق و نیروهای صادق ملی در فراز چهارم از سلسله درس گفتارهای "هشت فراز، هزار نیاز" است. صابر معتقد است که رهبری نهضت و همراهان او در جبهه ی ملی علاوه بر ضعف تئوریک، از سامان دادن به نیروهای فراوانی که نهضت پرشور ملی آزاد کرده بود سرباز زدند و به جای "توزیع و تخصیص منابع و کادرها" غالبا در دولت و مجلس و کارهای دیوانی مستقر شدند [به عبارت خود او : حوزه ی حاد سیاسی] و در عرصه ی کار مدنی پا را از خطابه و مقاله و مصاحبه و تحلیل فراتر نگذاشتند. این چنین بود که حوزه ی تشکیلات، حوزه ی تئوریک و ایدئولوژیک، حوزه ی سازمان دهی و ارتباطات اجتماعی بر زمین ماند تا نهضت از همین منافذ زمین گیر شود! صابر می پرسد که آیا این شگفت نیست در حالیکه از یک سو دربار و ارتجاع و حتی لمپن ها و لجاره ها تشکیلات داشته و از سوی دیگر بزرگترین حزب منتقد دولت نیز واجد یک تشکیلات کارآمد بوده است، جبهه ی ملی یک تشکیلات ماکتی و میان تهی باقی می ماند که بین این دو نیرو تحلیل می رود؟
🔺با ناکامی جنبش اصلاحات و برآمدن دولت احمدی نژاد، صابر همین نقد را با وام گیری از یک مقاله انتقادی در نشریه ی عصرما [ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی] متوجه ی اصلاح طلبان می کند. اینکه غالبا در دولت و مجلس مستقر شدند، در ژورنالیسم خانه کردند، از کار تئوریک، تشکیلاتی و سازماندهی نیروهای آزادشده ی جنبش اصلاحی سرباز زدند تا جنبش به همان سرنوشتی دچار شود که نهضت و سران و رهبران آن با همان اتهامی مواجه باشند که جبهه و شهیرترین حزب عضو آن یعنی "حزب ایران" که منتقدین آن را حزب "کارگزینی" می خواندند!
🔸هرچند فقدان مصیبت بار و جبران ناپذیر صابر در دهه ی نود هیچ معلوم مان نمی دارد که اگر او امروز در میان مان بود، چه مواجهه ای با اصلاح طلبان می داشت اما اینقدر روشن است که او برای نقد هر نیرویی یک اسلوب روشن داشت و آن اینکه معتقد بود هر نیرویی را می باید "در جای خودش و بر اساس روش و مشی خودش" مورد ارزیابی قرار داد چنانکه هیچ انتظار نداشت تا مصدق علم جمهوری خواهی برافرازد و یا اینکه حنیف مشعل پارلمان را بیفروزد!
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#حمیدرضا_عابدیان
https://bit.ly/2Sghihq
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
♻️حمیدرضا عابدیان
🔺تاریخ برای صابر یک پهنه ی وسیع برای مشاهده است. در حالیکه برخی از تغییر صورتبندی های اجتماعی به بی نیازی از تجربیات تاریخی رسیده و دوره ی خود را متمایز از سایر دوره های تاریخی ارزیابی می کنند و آن را تجربه ای یگانه و یکه می پندارند، صابر به درستی فهمیده بود که آگاهی تاریخی تا چه اندازه می تواند از هدررفت امکانات و نیروهای اجتماعی جلوگیری کند. از این زاوبه تاریخ برای صابر نه بازخوانی ملال آور رویدادهایی ست که در گذشته هایی دور واقع شده اند بلکه عرصه ای برای کشف و برکشیدن مفاهیمی فرا دورانی جهت روئینه کردن جنبش های جاری و آینده بوده است.
🔸در این مسیر او بسیار خلاق و مبدع جلوه می کند.در روایت او از تاریخ ما با کثیری از ترکیبات بدیع مواجه ایم که برای هر تاریخ پژوه و کنشگری الهام بخش و دیده گشاست. یکی از این ترکیبات "تمیز تاریخی" است. ذیل این مفهوم صابر نشان می دهد در مقاطع مختلفی از تاربخ معاصر، نیروهای موثری که واجد ظرفیت های عظیم اجتماعی نیز بوده اند، چگونه با تحلیل ها و تمیز غلط خود، امکانات و نیروها را هدر داده و در شکست جنبش ها نقش بازی کرده اند.
🔺هرچند او در تماشاگه تاریخ یک ناظر بی طرف نبوده و دلدادگی اش به برخی از اشخاص و جریان ها امری نیست که از دید مخاطب پنهان بماند اما این مانع از آن نمی شود که روایتش از تاریخ یکسویه و جانبدارانه و تهی از انصاف به نظر برسد. معمولا دلدادگی ها و دلزدگی ها، روایات تاربخی را به دفاعیه و یا کیفرخواست تبدیل می کند اما روایت صابر از تاریخ سعی می کند تا حد امکان از این عوارض مصون بماند بویژه آنجا که ابراهیم وار با عیار و سنجه ی نقد، بت واره ی محبوب ترین چهره ها را در معبد تاریخ می شکند.
🔸شاهد مثال این فقره، نقد او به رهبر فقید نهضت ملی دکتر محمد مصدق و نیروهای صادق ملی در فراز چهارم از سلسله درس گفتارهای "هشت فراز، هزار نیاز" است. صابر معتقد است که رهبری نهضت و همراهان او در جبهه ی ملی علاوه بر ضعف تئوریک، از سامان دادن به نیروهای فراوانی که نهضت پرشور ملی آزاد کرده بود سرباز زدند و به جای "توزیع و تخصیص منابع و کادرها" غالبا در دولت و مجلس و کارهای دیوانی مستقر شدند [به عبارت خود او : حوزه ی حاد سیاسی] و در عرصه ی کار مدنی پا را از خطابه و مقاله و مصاحبه و تحلیل فراتر نگذاشتند. این چنین بود که حوزه ی تشکیلات، حوزه ی تئوریک و ایدئولوژیک، حوزه ی سازمان دهی و ارتباطات اجتماعی بر زمین ماند تا نهضت از همین منافذ زمین گیر شود! صابر می پرسد که آیا این شگفت نیست در حالیکه از یک سو دربار و ارتجاع و حتی لمپن ها و لجاره ها تشکیلات داشته و از سوی دیگر بزرگترین حزب منتقد دولت نیز واجد یک تشکیلات کارآمد بوده است، جبهه ی ملی یک تشکیلات ماکتی و میان تهی باقی می ماند که بین این دو نیرو تحلیل می رود؟
🔺با ناکامی جنبش اصلاحات و برآمدن دولت احمدی نژاد، صابر همین نقد را با وام گیری از یک مقاله انتقادی در نشریه ی عصرما [ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی] متوجه ی اصلاح طلبان می کند. اینکه غالبا در دولت و مجلس مستقر شدند، در ژورنالیسم خانه کردند، از کار تئوریک، تشکیلاتی و سازماندهی نیروهای آزادشده ی جنبش اصلاحی سرباز زدند تا جنبش به همان سرنوشتی دچار شود که نهضت و سران و رهبران آن با همان اتهامی مواجه باشند که جبهه و شهیرترین حزب عضو آن یعنی "حزب ایران" که منتقدین آن را حزب "کارگزینی" می خواندند!
🔸هرچند فقدان مصیبت بار و جبران ناپذیر صابر در دهه ی نود هیچ معلوم مان نمی دارد که اگر او امروز در میان مان بود، چه مواجهه ای با اصلاح طلبان می داشت اما اینقدر روشن است که او برای نقد هر نیرویی یک اسلوب روشن داشت و آن اینکه معتقد بود هر نیرویی را می باید "در جای خودش و بر اساس روش و مشی خودش" مورد ارزیابی قرار داد چنانکه هیچ انتظار نداشت تا مصدق علم جمهوری خواهی برافرازد و یا اینکه حنیف مشعل پارلمان را بیفروزد!
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#حمیدرضا_عابدیان
https://bit.ly/2Sghihq
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Telegraph
🔴 شاهد صابر تاریخ
♻️حمیدرضا عابدیان 🔺تاریخ برای صابر یک پهنه ی وسیع برای مشاهده است. در حالیکه برخی از تغییر صورتبندی های اجتماعی به بی نیازی از تجربیات تاریخی رسیده و دوره ی خود را متمایز از سایر دوره های تاریخی ارزیابی می کنند و آن را تجربه ای یگانه و یکه می پندارند، صابر…
Forwarded from دغدغههای ایران
💢 هاله در حبس!
🔸زندان از صبوری اش کم میآورد
❇️عاطفه نبوی
🔺 در بند موسوم به قرنطینه متادون بودیم که هاله وارد زندان شد. بهمن ماه بود ۱۱یا ۱۲ بهمن. ورودیهایمان زیاد شده بود، بیشتر از تعداد تختها. هاله که آمد چند تا از بچهها خواستند داوطلبانه تختشان را خالی کنند و جایشان را به او بدهند، قبول نکرد، کف خواب ماند. پای یکی از تختها روی پتوی ملافه شدهای میخوابید و وسایلش را هم همانجا کنارش میچید.
▪️خوردن غذای زندان در درازمدت سخت بود و غیرقابل تحمل، از زور بیمزگی و بیخاصیتی، مواد اولیه هم برای آشپزی نبود، خیلی وقتها تنماهی و یا کنسرو مرغ میخریدیم و میخوردیم، هاله اما دایم غصهی دور ریختن غذای زندان را میخورد و برای کمتر دور ریختن بیشتر از آن میخورد. دایم در حال چانه زدن با ماموران بود که برایمان غذای کمتری بیاورید، مواد اولیه را بدهید خودمان بپزیم گوش کسی بدهکار نبود، تا بعدها که دیگر هاله رفته بود و ما بالاخره توانستیم مجابشان کنیم که به ما مواد خام و امکان آشپزی بدهند.
🔺 دستش دایم به کاری بود؛ یا نشسته بود و بچهها را که مشغول مطالعه، بافتن، تماشای تلویزیون یا درازکش در تخت غرق افکارشان بودند، طراحی میکرد، یا در حال مطالعه و نتبرداری بود و یا مباحثه با کسی.
▪️ پیش از آنکه هاله بیاید هم گروههای مختلفی از بچهها کار مشترک میکردند؛ کتابخوانی، آموزش زبان و ... با ورود هاله اما کار جمعی صفای دیگری گرفت. مدارای آمیخته به شوخ طبعی و سوادش، هم کلاس زبان فرانسهاش را جذاب میکرد و هم همه را پای کلاس تاریخ شفاهیاش مینشاند. بالاخص آنجایی که از نوفل لوشاتو میگفت و مدت حضورش در آن روستا و خانه، همراه آقای خمینی. تعاریفش با طنز و نقدی خوشایند آمیخته بود، همزمان تلاش میکرد تا جایی که حافظهاش یاری میکرد روایتهایش دقیق و وفادار به واقعیت باشد.
🔺 در همان زمان کوتاه به درستی دریافته بود که ملال و روزمرگی در روزهای تکراری زندان بزرگترین چالش پیش روی زندانی است و از هیچ تلاشی برای خنداندن و سرگرم کردن بچهها و ترک انداختن بر دیوار این ملال فروگذار نمیکرد. انصافا هم خوب از پس آن برمیآمد.
▪️ استعداد تئاتر و نمایش داشت و اکثر تبلیغات تلویزیونی قبل از انقلاب را از بر بود. با تمام ادا و اطوار هایش. یک نقش ثابت هم داشت در نمایشهای گاه و بیگاهمان، «مادر احمدی نژاد» پسرش روی دستش مانده بود و هیچ جوره نمیتوانست آبش کند. فی البداهه داستانهایی میتراشید و در قالب همان مادر احمدی نژاد، درشت بار فرزند ناخلفش میکرد.
🔺 حبس در حضور هاله سبکتر میگذشت. انگار بی آنکه بفهمی بخشی از بار تو را برمیداشت و این کار را چنان با جان و دل و سرخوشانه میکرد که گویی او آنجاست که فقط آن کار را بکند و بس.
▪️ رنج را خوب میشناخت. این را از توجه خاصش به کسانی که به دلایلی در رنج بیشتری بودند، یا در حال گذراندن روزهای سختتری از بقیه بودند میشد فهمید.
🔺 همبندی بدقلقی داشتیم که نه کسی برایش پول میریخت و نه حاضر بود در همان بند با کسی حرف بزند، ارتباط بگیرد یا کمکی قبول کند، هم به خودش سخت میگذشت و هم بقیه. بیاغراق هاله و یک دیگر از همبندیها هر کاری کردند برای اینکه با او ارتباط بگیرند، مستقیم یا غیر مستقیم کمکی بکنند، با او همسفره شوند و... از معدود دفعاتی که اشک هاله را دیدم در مواجهه با این دختر بود، گمانم دمدمای عید بود، همه تلاشهایش برای اینکه هدیهای به او بدهد با برخورد سرد و گاه برخوردنده آن فرد مواجه شده بود و دیروقت همان شب دیدم که گریه میکند که « چرا این دختر چنین میکند...»
▪️ خبر رسیده بود، فرزند یکی از همبندیها که در رجایی شهر زندانی بود توسط زندانیان عمومی ضرب و شتم شده، هاله تا رسیدن خبر سلامتی و زمان ملاقات بعدی برای همراهی با مادر آن پسر روزه گرفت و در سکوت او را همراهی کرد.
🔺 با آنکه میدانست حال مهندس سحابی خوب نیست دلش رضا نبود به مرخصی رفتن، میگفت من رویم نمیشود از برابر چشم کسانی که مدتهاست پایشان را از اینجا بیرون نگذاشته اند بروم مرخصی. متاسفانه رفت. تا لحظات آخر آن روز برایمان آواز خواند و شو تلویزیونی اجرا کرد، در حالی که دو قطره اشک ته چشمان مهربانش برق میزد...
#جنبش_سبز
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#هاله_در_زندان
#عزتالله_سحابی
https://bit.ly/3iKwSwW
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
🔸زندان از صبوری اش کم میآورد
❇️عاطفه نبوی
🔺 در بند موسوم به قرنطینه متادون بودیم که هاله وارد زندان شد. بهمن ماه بود ۱۱یا ۱۲ بهمن. ورودیهایمان زیاد شده بود، بیشتر از تعداد تختها. هاله که آمد چند تا از بچهها خواستند داوطلبانه تختشان را خالی کنند و جایشان را به او بدهند، قبول نکرد، کف خواب ماند. پای یکی از تختها روی پتوی ملافه شدهای میخوابید و وسایلش را هم همانجا کنارش میچید.
▪️خوردن غذای زندان در درازمدت سخت بود و غیرقابل تحمل، از زور بیمزگی و بیخاصیتی، مواد اولیه هم برای آشپزی نبود، خیلی وقتها تنماهی و یا کنسرو مرغ میخریدیم و میخوردیم، هاله اما دایم غصهی دور ریختن غذای زندان را میخورد و برای کمتر دور ریختن بیشتر از آن میخورد. دایم در حال چانه زدن با ماموران بود که برایمان غذای کمتری بیاورید، مواد اولیه را بدهید خودمان بپزیم گوش کسی بدهکار نبود، تا بعدها که دیگر هاله رفته بود و ما بالاخره توانستیم مجابشان کنیم که به ما مواد خام و امکان آشپزی بدهند.
🔺 دستش دایم به کاری بود؛ یا نشسته بود و بچهها را که مشغول مطالعه، بافتن، تماشای تلویزیون یا درازکش در تخت غرق افکارشان بودند، طراحی میکرد، یا در حال مطالعه و نتبرداری بود و یا مباحثه با کسی.
▪️ پیش از آنکه هاله بیاید هم گروههای مختلفی از بچهها کار مشترک میکردند؛ کتابخوانی، آموزش زبان و ... با ورود هاله اما کار جمعی صفای دیگری گرفت. مدارای آمیخته به شوخ طبعی و سوادش، هم کلاس زبان فرانسهاش را جذاب میکرد و هم همه را پای کلاس تاریخ شفاهیاش مینشاند. بالاخص آنجایی که از نوفل لوشاتو میگفت و مدت حضورش در آن روستا و خانه، همراه آقای خمینی. تعاریفش با طنز و نقدی خوشایند آمیخته بود، همزمان تلاش میکرد تا جایی که حافظهاش یاری میکرد روایتهایش دقیق و وفادار به واقعیت باشد.
🔺 در همان زمان کوتاه به درستی دریافته بود که ملال و روزمرگی در روزهای تکراری زندان بزرگترین چالش پیش روی زندانی است و از هیچ تلاشی برای خنداندن و سرگرم کردن بچهها و ترک انداختن بر دیوار این ملال فروگذار نمیکرد. انصافا هم خوب از پس آن برمیآمد.
▪️ استعداد تئاتر و نمایش داشت و اکثر تبلیغات تلویزیونی قبل از انقلاب را از بر بود. با تمام ادا و اطوار هایش. یک نقش ثابت هم داشت در نمایشهای گاه و بیگاهمان، «مادر احمدی نژاد» پسرش روی دستش مانده بود و هیچ جوره نمیتوانست آبش کند. فی البداهه داستانهایی میتراشید و در قالب همان مادر احمدی نژاد، درشت بار فرزند ناخلفش میکرد.
🔺 حبس در حضور هاله سبکتر میگذشت. انگار بی آنکه بفهمی بخشی از بار تو را برمیداشت و این کار را چنان با جان و دل و سرخوشانه میکرد که گویی او آنجاست که فقط آن کار را بکند و بس.
▪️ رنج را خوب میشناخت. این را از توجه خاصش به کسانی که به دلایلی در رنج بیشتری بودند، یا در حال گذراندن روزهای سختتری از بقیه بودند میشد فهمید.
🔺 همبندی بدقلقی داشتیم که نه کسی برایش پول میریخت و نه حاضر بود در همان بند با کسی حرف بزند، ارتباط بگیرد یا کمکی قبول کند، هم به خودش سخت میگذشت و هم بقیه. بیاغراق هاله و یک دیگر از همبندیها هر کاری کردند برای اینکه با او ارتباط بگیرند، مستقیم یا غیر مستقیم کمکی بکنند، با او همسفره شوند و... از معدود دفعاتی که اشک هاله را دیدم در مواجهه با این دختر بود، گمانم دمدمای عید بود، همه تلاشهایش برای اینکه هدیهای به او بدهد با برخورد سرد و گاه برخوردنده آن فرد مواجه شده بود و دیروقت همان شب دیدم که گریه میکند که « چرا این دختر چنین میکند...»
▪️ خبر رسیده بود، فرزند یکی از همبندیها که در رجایی شهر زندانی بود توسط زندانیان عمومی ضرب و شتم شده، هاله تا رسیدن خبر سلامتی و زمان ملاقات بعدی برای همراهی با مادر آن پسر روزه گرفت و در سکوت او را همراهی کرد.
🔺 با آنکه میدانست حال مهندس سحابی خوب نیست دلش رضا نبود به مرخصی رفتن، میگفت من رویم نمیشود از برابر چشم کسانی که مدتهاست پایشان را از اینجا بیرون نگذاشته اند بروم مرخصی. متاسفانه رفت. تا لحظات آخر آن روز برایمان آواز خواند و شو تلویزیونی اجرا کرد، در حالی که دو قطره اشک ته چشمان مهربانش برق میزد...
#جنبش_سبز
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#هاله_در_زندان
#عزتالله_سحابی
https://bit.ly/3iKwSwW
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Telegraph
💢 هاله در حبس!
🔸زندان از صبوری اش کم میآورد ❇️عاطفه نبوی 🔺 در بند موسوم به قرنطینه متادون بودیم که هاله وارد زندان شد. بهمن ماه بود ۱۱یا ۱۲ بهمن. ورودیهایمان زیاد شده بود، بیشتر از تعداد تختها. هاله که آمد چند تا از بچهها خواستند داوطلبانه تختشان را خالی کنند و…
Forwarded from دغدغههای ایران
🔴 سرحداتِ سیاستورزی
▪️ برای عزتالله سحابی
♻️ سوسن شریعتی
از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد.
با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر)
🔸عزتالله سحابی میمیرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره میگیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحملتر کرده باشد، تا ما را به نبودنش عادت دهد. او که نیم قرن شاهد زنده و وجدان بیدار حیات اجتماعی و سیاسی این مرزوبوم بوده است.
🔺آخرین باری که مهندس سحابی را هوشیار دیدم، با لبخندی گفت: «این دفعه تقصیر خودم بود». صحبت از کدام قُصور بود؟ جرمی صورت گرفته بود: با یک بیاحتیاطی سلامتی و زندگیاش را به خطر انداخته بود. کار همیشگی او طی نیم قرن مگر همین نبوده است؟ اما مثل این بود که میدانست فعلاً چنین حقی ندارد. برای همین بود که خود را سرزنش میکرد. شاید هم در نگاه «ما»یی که بر بالینش آمده بودیم سرزنشی میدید. «مرگ حق است» حتی برای اویی که در شأن زندگی، زندگی کرده است. مردن حق آدم است اما برای استفاده از چنین حقی باید در زندگی کارت تمام باشد و عزتالله سحابی در نگاه دیگران میدیدکه هنوز اجتنابناپذیر است: همچون انسان و همچون سیاستمدار.
🔸 این دو را -انسان و سیاستمدار-همیشه نمیتوان با هم صرف کرد و بدبینی تاریخی ما نسبت به بی پدر-مادری سیاست حکایتی طولانی و همچنان باقی است. جایی که پای سیاست در میان باشد، سخن از قدرت است، صحنهای که «خیر و شر» و «زشت و زیبا» را یک «مفید و مضر» است که تعیین میکند با سه شعار: «عمل کن و بعداً عذرخواهی کن»، «انجامش که دادی، منکرش شو». «تفرقه بینداز و مسلط شو». همانی که بنیانهای سیاست مدرن خوانده میشود، سیاست با منطقی معطوف به خود، با هدف موفقیت به هر قیمت و با احتساب این امر که انسان، پلیدتر، خطرناکتر و مذبذبتر از آن است که وفادار به حقوق و قوانین باشد و برای برقراری حق و قانون، توسل به زور ممکن است و مجاز. از همین رو میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن مجبور به انتخاب میشویم.
🔺 در کنار این نوع صحنهگردانی سیاست، در این رانده شدن خیر و شر از ساحت عمومی، میتوان از آن تجربهای نیز سخن گفت که ادعای آن را داشته است که تابع متغیری به نام واقعیت نیست و حقیقت را بهتمامی میخواهد و به یکبار، از حقیقتهای مطلق تبعیت میکند و تحقق آنها را در همینجا و هماکنون پی میگیرد؛ حتی به قیمت در هم ریختن و انهدام جهان موجود در دسترس. بازهم همان حکایت دستان آلوده و اجبار به انتخاب میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن. گاه چنان مواج و بیثبات که هر دم لباس عوض میکند گاه چنان ثابت و معطوف به حقیقتهای لایزال که انهدام امر واقع را تدارک میبیند. آنچه سیاستورزی را از حیثیت انداخته است مگر همین نوسان میان این و آن نبوده است؟ وقتیکه پای اخلاق را به میان کشیده است و وفاداری به اصول را، سر از انکار تنوع و تکثر و تساهل سر در آورده و متوسل به روشهای خشن برای اعمال حقیقت یگانه و یکپارچهساز شده است(اخلاق مستبدانه) و وقتی اخلاق را به حاشیه رانده تا جا بر بروز واقعیت باز شود- با همان منطق فرّار و پرتناقضاش- از واقعیت محتومیت جدیدی ساخته، محتومیتی که در آن امکان اندیشیدن به هر تغییری ناممکن گشته است. تجربهای دوگانه که در هر دو حال نهتنها مانع از پیوند فرد و شهروند شده و او را از برقراری نسبتی طبیعی با دیگری، با کلیتی به نام اجتماع محروم گذاشته که سیاستمدار را نیز متهم و تنها، گیرم سوار برکرسی قدرت نشانده است، قدرتی شکننده و ترسخورده که مجبور است برای پنهان کردن ترس و تنهایی و بیاعتباری خود در چشم و دل شهروند، خشن گردد و نامهربان. چه فرقی میکند که به نام حقیقت ما را مجبور به انتخاب کنند و یا به نام واقعیت. محصولش یکی است و آن رانده شدن از صحنهای است که در آن پیششرطهای زیست انسانی طراحی میشود: سیاست.
🔸با این همه، مگر نه اینکه امید به تغییر، به یک باید باشدی که نیست و باید در تدارک آن بود، پیششرط سیاستورزی است؟ خوب چه راهی میماند برای هنوز امیدوار ماندن؟ بهجز سیاست، برای اعتراض به سیاست؟ سیاستی که در این تجربه دوگانه رئال-پلیتیک و اتوپی، جا را بر انسان تنگ ساخته و در تجربیات تراژیک ما در بسیاری اوقات موجبات مرگ انسان را فراهم ساخته؟ چه راهی میماند جز سیاست برای اینکه بفهمی و بفهمند که تو معترضی به مرگ انسان؟ در همینجا و هماکنون ... همین لحظه است که انسان میمیرد یعنی همین لحظه است که باید اعتراض کرد. این تنها نگاه حیثیتبخش است به سیاست. …..
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3qJwccU
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#سوسن_شریعتی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
▪️ برای عزتالله سحابی
♻️ سوسن شریعتی
از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد.
با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر)
🔸عزتالله سحابی میمیرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره میگیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحملتر کرده باشد، تا ما را به نبودنش عادت دهد. او که نیم قرن شاهد زنده و وجدان بیدار حیات اجتماعی و سیاسی این مرزوبوم بوده است.
🔺آخرین باری که مهندس سحابی را هوشیار دیدم، با لبخندی گفت: «این دفعه تقصیر خودم بود». صحبت از کدام قُصور بود؟ جرمی صورت گرفته بود: با یک بیاحتیاطی سلامتی و زندگیاش را به خطر انداخته بود. کار همیشگی او طی نیم قرن مگر همین نبوده است؟ اما مثل این بود که میدانست فعلاً چنین حقی ندارد. برای همین بود که خود را سرزنش میکرد. شاید هم در نگاه «ما»یی که بر بالینش آمده بودیم سرزنشی میدید. «مرگ حق است» حتی برای اویی که در شأن زندگی، زندگی کرده است. مردن حق آدم است اما برای استفاده از چنین حقی باید در زندگی کارت تمام باشد و عزتالله سحابی در نگاه دیگران میدیدکه هنوز اجتنابناپذیر است: همچون انسان و همچون سیاستمدار.
🔸 این دو را -انسان و سیاستمدار-همیشه نمیتوان با هم صرف کرد و بدبینی تاریخی ما نسبت به بی پدر-مادری سیاست حکایتی طولانی و همچنان باقی است. جایی که پای سیاست در میان باشد، سخن از قدرت است، صحنهای که «خیر و شر» و «زشت و زیبا» را یک «مفید و مضر» است که تعیین میکند با سه شعار: «عمل کن و بعداً عذرخواهی کن»، «انجامش که دادی، منکرش شو». «تفرقه بینداز و مسلط شو». همانی که بنیانهای سیاست مدرن خوانده میشود، سیاست با منطقی معطوف به خود، با هدف موفقیت به هر قیمت و با احتساب این امر که انسان، پلیدتر، خطرناکتر و مذبذبتر از آن است که وفادار به حقوق و قوانین باشد و برای برقراری حق و قانون، توسل به زور ممکن است و مجاز. از همین رو میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن مجبور به انتخاب میشویم.
🔺 در کنار این نوع صحنهگردانی سیاست، در این رانده شدن خیر و شر از ساحت عمومی، میتوان از آن تجربهای نیز سخن گفت که ادعای آن را داشته است که تابع متغیری به نام واقعیت نیست و حقیقت را بهتمامی میخواهد و به یکبار، از حقیقتهای مطلق تبعیت میکند و تحقق آنها را در همینجا و هماکنون پی میگیرد؛ حتی به قیمت در هم ریختن و انهدام جهان موجود در دسترس. بازهم همان حکایت دستان آلوده و اجبار به انتخاب میان انسان ماندن و سیاست ورزیدن. گاه چنان مواج و بیثبات که هر دم لباس عوض میکند گاه چنان ثابت و معطوف به حقیقتهای لایزال که انهدام امر واقع را تدارک میبیند. آنچه سیاستورزی را از حیثیت انداخته است مگر همین نوسان میان این و آن نبوده است؟ وقتیکه پای اخلاق را به میان کشیده است و وفاداری به اصول را، سر از انکار تنوع و تکثر و تساهل سر در آورده و متوسل به روشهای خشن برای اعمال حقیقت یگانه و یکپارچهساز شده است(اخلاق مستبدانه) و وقتی اخلاق را به حاشیه رانده تا جا بر بروز واقعیت باز شود- با همان منطق فرّار و پرتناقضاش- از واقعیت محتومیت جدیدی ساخته، محتومیتی که در آن امکان اندیشیدن به هر تغییری ناممکن گشته است. تجربهای دوگانه که در هر دو حال نهتنها مانع از پیوند فرد و شهروند شده و او را از برقراری نسبتی طبیعی با دیگری، با کلیتی به نام اجتماع محروم گذاشته که سیاستمدار را نیز متهم و تنها، گیرم سوار برکرسی قدرت نشانده است، قدرتی شکننده و ترسخورده که مجبور است برای پنهان کردن ترس و تنهایی و بیاعتباری خود در چشم و دل شهروند، خشن گردد و نامهربان. چه فرقی میکند که به نام حقیقت ما را مجبور به انتخاب کنند و یا به نام واقعیت. محصولش یکی است و آن رانده شدن از صحنهای است که در آن پیششرطهای زیست انسانی طراحی میشود: سیاست.
🔸با این همه، مگر نه اینکه امید به تغییر، به یک باید باشدی که نیست و باید در تدارک آن بود، پیششرط سیاستورزی است؟ خوب چه راهی میماند برای هنوز امیدوار ماندن؟ بهجز سیاست، برای اعتراض به سیاست؟ سیاستی که در این تجربه دوگانه رئال-پلیتیک و اتوپی، جا را بر انسان تنگ ساخته و در تجربیات تراژیک ما در بسیاری اوقات موجبات مرگ انسان را فراهم ساخته؟ چه راهی میماند جز سیاست برای اینکه بفهمی و بفهمند که تو معترضی به مرگ انسان؟ در همینجا و هماکنون ... همین لحظه است که انسان میمیرد یعنی همین لحظه است که باید اعتراض کرد. این تنها نگاه حیثیتبخش است به سیاست. …..
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3qJwccU
#هدی_صابر
#هاله_سحابی
#سوسن_شریعتی
#عزتالله_سحابی
https://t.me/DaghdagheIran
https://instagram.com/daghdaghe.iran?utm_medium=copy_link
Telegraph
🔴 سرحداتِ سیاستورزی
♻️ سوسن شریعتی از افتخارات بگریز، افتخارات به دنبالت خواهند آمد. با مرگ درآمیز، زندگی به تو داده خواهد شد. (ابوبکر) 🔸عزتالله سحابی میمیرد. از ما و دنیای ما و باقی قضایا... آرام آرام کناره میگیرد تا غیبتش را برای بازماندگان قابل تحملتر کرده باشد،…
Forwarded from ایران فردا
💢 بسته نگار علیه اربابیت
◾️یادکردی از محمد بسته نگار
🔹 ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔻محمد بسته نگار یکی از کوشاترین کنش گران سیاسی پنج دهه گذشته در ایران بود و کنشگری او به مبانی معرفتی و ایمانی مجهز و مستحکم بود. اگر کنشگری فعالین سیاسی و اجتماعی به مبانی اندیشه ای و شوقی ملی و مذهبی برای توسعه و آزادی اتصال نداشته باشد، چنانچه در تجربه ادوار جنبش های معاصر وجود دارد،حقیقتا تداوم فعالیت در محاق خواهد رفت و سنگلاخ مسیر پر جور و مرارت ایران روح را فرسوده خواهد کرد.
🔸 مرحوم بسته نگار یکی از آن کنش گران سراسر اشتیاق و سرزندگی که به تعبیر هدی صابر " پاشنه ور کشیده" بود و این شورمندی او بر بنیاد یک اندیشه و ایمان بود و این راز دوام امثال بسته نگار در پهنه سیاسی کشور در طی نیم قرن بوده است. اندیشه و ایمانی که در خاورمیانه و بین مسلمانان با سید جمال و اقبال و… نضج یافت و در دلادل انقلابات و جنبش های سیاسی اجتماعی چون مشروطه و سپس نهضت ملی از جنینی در آمده و دست و پا پیدا کرد و با اندیشه موسسینی چون نخشب و بازرگان و محمد تقی شریعتی و طالقانی به جریانی بالنده در ایران معاصر تبدیل شد.
🔻مهندس بازرگان در قامت یک موسس میراثی بزرگ برای جامعه ایرانی برجا گذاشت علاوه بر مکتوبات و تألیفات و نهادها ویک میراث سترگ تجربه ملی، شاگردان و رهروان سخت جان، ایران خواه و دموکراسی خواه از خود بر جای گذاشت.
🔸نمونه آن آقای بسته نگار بود که حقیقتا از بهترین و دقیق ترین شارحان مهندس بازرگان بود او در در کتابی تحت عنوان "اندیشه های اجتماعی و سیاسی مهندس مهدی بازرگان" اشاره دارد که مهمترین میراث و چکیده زندگی مهندس بازرگان که در آخرین سخنرانی اش تحت عنوان " بعثت و آزادی" متبلور شده است، این است که ((... و خدا می خواهد شما بنده ی بندگان و تحت سیطره و قدرت کسی جز او نباشید. این است که پیغمبران را می فرستد برای اینکه مبارزه کند تا مردم هیچ ارباب و سروری نداشته باشند.)) و او عمر بر سر این نهاد. بسته نگار میراث دار و تداوم و تحقق چنین مبنای الهیاتی مستحکمی بود و از این رو بیش از نیم قرن رزمنده آزادی در برابر اربابان مستبد بود.
🔻سخن بر سر این بود که نمونه و مدلهایی چون محمد بسته نگار چگونه سالیانی دراز دامنه به رغم گرفتاریها و سالها زندان در پیش و پس از انقلاب ۵۷ باورمند و شوقمند بر تداوم مسیر آزادیخواهانه و عدالت طلبانه خود پای میفشارند و اریابیت غیر خدا را گردن نمی نهند، چنانچه حیات سیاسی و اجتماعی مرحوم بسته نگار بر ما آشکار می کند هویت سیاسی و اجتماعی او بر دو وجه هویتی ملی و مذهبی شکل گرفته بود و در پرتو این دو بال هویتی زيست سیاسی و اجتماعی اش معنا می یافت و در پرتو این سامانه نظری و هویتی به سیاست ورزی می پرداخت. او این هویت را تاریخی می دانست و به مانند بسیاری از نواندیشان دینی به این اشعار داشت که جامعه ما نیاز دارد که نسبت به هویت ملی و مذهبی خود به خودآگاهی تاریخی برسد تا بتوان با این مابه زای تاریخی به چالش با موانع عینی و ذهنی تکوین دموکراسی رفت.
🔸او از تبار فکری و سیاسی محمد مصدق،مهدی بازرگان ،محمود طالقانی و علی شریعتی بود و با نمونه مجسم و تراز این تبار یعنی مهندس سحابی به انسجام و وحدت رسیده بود و پا به پای او توانستند تِمی از آن تبار را در مسیر عمل بنوازند و به عرصه بیاورند.
#ملی_مذهبی
#محمد_مصدق
#علی_شریعتی
#مهدی_بازرگان
#آیتالله_طالقانی
#عزتالله_سحابی
#محمد_بستهنگار
https://bit.ly/3xvpdae
https://t.me/iranfardamag
◾️یادکردی از محمد بسته نگار
🔹 ابوطالب آدینهوند
@iranfardamag
🔻محمد بسته نگار یکی از کوشاترین کنش گران سیاسی پنج دهه گذشته در ایران بود و کنشگری او به مبانی معرفتی و ایمانی مجهز و مستحکم بود. اگر کنشگری فعالین سیاسی و اجتماعی به مبانی اندیشه ای و شوقی ملی و مذهبی برای توسعه و آزادی اتصال نداشته باشد، چنانچه در تجربه ادوار جنبش های معاصر وجود دارد،حقیقتا تداوم فعالیت در محاق خواهد رفت و سنگلاخ مسیر پر جور و مرارت ایران روح را فرسوده خواهد کرد.
🔸 مرحوم بسته نگار یکی از آن کنش گران سراسر اشتیاق و سرزندگی که به تعبیر هدی صابر " پاشنه ور کشیده" بود و این شورمندی او بر بنیاد یک اندیشه و ایمان بود و این راز دوام امثال بسته نگار در پهنه سیاسی کشور در طی نیم قرن بوده است. اندیشه و ایمانی که در خاورمیانه و بین مسلمانان با سید جمال و اقبال و… نضج یافت و در دلادل انقلابات و جنبش های سیاسی اجتماعی چون مشروطه و سپس نهضت ملی از جنینی در آمده و دست و پا پیدا کرد و با اندیشه موسسینی چون نخشب و بازرگان و محمد تقی شریعتی و طالقانی به جریانی بالنده در ایران معاصر تبدیل شد.
🔻مهندس بازرگان در قامت یک موسس میراثی بزرگ برای جامعه ایرانی برجا گذاشت علاوه بر مکتوبات و تألیفات و نهادها ویک میراث سترگ تجربه ملی، شاگردان و رهروان سخت جان، ایران خواه و دموکراسی خواه از خود بر جای گذاشت.
🔸نمونه آن آقای بسته نگار بود که حقیقتا از بهترین و دقیق ترین شارحان مهندس بازرگان بود او در در کتابی تحت عنوان "اندیشه های اجتماعی و سیاسی مهندس مهدی بازرگان" اشاره دارد که مهمترین میراث و چکیده زندگی مهندس بازرگان که در آخرین سخنرانی اش تحت عنوان " بعثت و آزادی" متبلور شده است، این است که ((... و خدا می خواهد شما بنده ی بندگان و تحت سیطره و قدرت کسی جز او نباشید. این است که پیغمبران را می فرستد برای اینکه مبارزه کند تا مردم هیچ ارباب و سروری نداشته باشند.)) و او عمر بر سر این نهاد. بسته نگار میراث دار و تداوم و تحقق چنین مبنای الهیاتی مستحکمی بود و از این رو بیش از نیم قرن رزمنده آزادی در برابر اربابان مستبد بود.
🔻سخن بر سر این بود که نمونه و مدلهایی چون محمد بسته نگار چگونه سالیانی دراز دامنه به رغم گرفتاریها و سالها زندان در پیش و پس از انقلاب ۵۷ باورمند و شوقمند بر تداوم مسیر آزادیخواهانه و عدالت طلبانه خود پای میفشارند و اریابیت غیر خدا را گردن نمی نهند، چنانچه حیات سیاسی و اجتماعی مرحوم بسته نگار بر ما آشکار می کند هویت سیاسی و اجتماعی او بر دو وجه هویتی ملی و مذهبی شکل گرفته بود و در پرتو این دو بال هویتی زيست سیاسی و اجتماعی اش معنا می یافت و در پرتو این سامانه نظری و هویتی به سیاست ورزی می پرداخت. او این هویت را تاریخی می دانست و به مانند بسیاری از نواندیشان دینی به این اشعار داشت که جامعه ما نیاز دارد که نسبت به هویت ملی و مذهبی خود به خودآگاهی تاریخی برسد تا بتوان با این مابه زای تاریخی به چالش با موانع عینی و ذهنی تکوین دموکراسی رفت.
🔸او از تبار فکری و سیاسی محمد مصدق،مهدی بازرگان ،محمود طالقانی و علی شریعتی بود و با نمونه مجسم و تراز این تبار یعنی مهندس سحابی به انسجام و وحدت رسیده بود و پا به پای او توانستند تِمی از آن تبار را در مسیر عمل بنوازند و به عرصه بیاورند.
#ملی_مذهبی
#محمد_مصدق
#علی_شریعتی
#مهدی_بازرگان
#آیتالله_طالقانی
#عزتالله_سحابی
#محمد_بستهنگار
https://bit.ly/3xvpdae
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
💢 بسته نگار علیه اربابیت
🔷 ابوطالب آدینهوند @iranfardamag 🔻محمد بسته نگار یکی از کوشاترین کنش گران سیاسی پنج دهه گذشته در ایران بود و کنشگری او به مبانی معرفتی و ایمانی مجهز و مستحکم بود. اگر کنشگری فعالین سیاسی و اجتماعی به مبانی اندیشه ای و شوقی ملی و مذهبی برای توسعه و آزادی…
Forwarded from ایران فردا
🔴 آموزههای سحابی
یادبود یازدهمین سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی
( متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، تهران – درگذشتهی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، تهران )
❇️ کمال اطهاری
@iranfardamag
🔺 عزتالله سحابی از زمرهی معدود پیشکسوتان سیاسی ایران است که تاثیری تعیینکننده بر روشنفکران و جنبشهای جامعهی مدنی در دوران حاضر در فکر و عمل داشتهاند. برای من نیز که امکان همکاری فکری نزدیک با ایشان را در چارچوب نشریهی ایران فردا داشتم، جایی بسیار ممتاز بخصوص از لحاظ منش و رویکرد سیاسی داشته است. آیین بزرگداشت ایشان فرصتی است که مروری بر آموزههای فکری و سیاسی سحابی داشته باشیم که راهنمایی ارزنده برای بهثمر نشستن جنبشهای امروز ایران هستند. برای تفسیر راهبردهایی که از آموزههای سحابی برمیآید، من از رویکرد گرامشی بهره گرفتهام.
▪️ یک، بیشک سحابی روشنفكر ارگانيك جامعهی ایران برای دستیابی به توسعه بود. روشنفكران ارگانيك میکوشد به جامعه آگاهي همگون در زمينه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي در جهت تکامل اجتماعی ببخشند. قصد آنها همگون و همراستاسازیِ ارادههاي فردي ناهمگون مردم در جهت توسعه است. آنها باید با زمینهسازی برای تحول اخلاقی و فکری، اراده جمعیِ ملی_ مردمی را در جهت تحقق شکلی والاتر از تمدن سازمان دهند. این مهم میسر نمیشود مگر با تدوین مدل اجتماعی شایستهی جهان امروز، و سحابی هوشمندانه با انتشار نشریه ایران فردا و دعوت از تحریریهای دارای گرایشهای متفاوت، نه در قالب تنگ یک حزب، میکوشید روشنفکران جامعهی مدنی را در جهت تدوین یک برنامهی حداقل برای تحقق آزادی، عدالت و توسعه در ایران همراستا سازد.
🔺 دو، تقدم امر ملی بر مذهبی نزد سحابی آموزهای اساسی است. «ملی» یعنی منتسب بودن به محدودهای جفرافیایی که مرز آن در طول تاریخ شکل گرفته، و خرد جمعی و پیوندهایی استوار (سرمایههای اجتماعی و نمادین) پدید آورده که مجموعهای از مردم (از اقوام و زبانهای گوناگون) حاضراند با یک زبان ملی گفتگو کنند، و با هم فعالیتی مشترک در چارچوب نهادی واحد در جهت توسعه و بهروزی همگان داشته باشند. در واقع شرط لازم برای کوشش همگانی برای برپایی یک مدل یا نظام نهادی نوین، همین پیوند ملی است. فارغ از این که مردم به چه مذهبی اعتقاد داشته یا نداشته باشند. از همینرو سحابی به اصلاحطلبان انتقادی مهم داشت که شما منافع نظام را بر منافع ملی ارجح میدانید، اما کوششی بیفایده میکنید، چون جناح حاکم که نظام را بنا بر منافع خوبش تعریف نموده، بههیچ رو این اطاعت شما را نمیپذیرد و خواهان حذف کامل شما است. این تقدم امر ملی را از زاویهی دیگری نیز میتوان باز کرد، و آن تقدم تضاد داخلی بر خارجی برای پیمودن مسیر تکامل اجتماعی است. ازینرو هیچ گرایش سیاسی از ایدئولوژی مذهبی گرفته تا انترناسیونالیسم کارگری نمیتواند بر امر ملی تقدم یابد.
▪️ سه، اصلاحطلبی سحابی برای حفظ نظام نبود؛ وی عمیقا معتقد بود که مردم باید تصمیم بگیرند که با یک نظام چه کنند. وی با تسلیمطلبی به نام اصلاحطلبی همانقدر مخالف بود که با برخوردهای ارادهگرایانه. اگر بخواهیم به زبان گرامشی آموزهی سحابی را بیان کنیم، هر فعالیت رهاییبخشی باید از عقل سلیم (common sense) مردم حرکت کند و وظیفهی روشنفکر ارگانیک تبدیل عقل سلیم به عقل ممیز (good sense) یا تشخیص سره از ناسره توسط مردم است. همهی حرکات اجتماعی و سیاسی روشنفکران ارگانیک باید در همین جهت باشد. با این رویکرد بود که گرامشی جنگ مواضع را بهجای دوگانهی انقلاب یا اصلاح مطرح نمود. جنگ مواضع یعنی این که بهجای اکتفا به مقابله به لیبرالیزم جهانی، یا اکتفا به تحریم انتخابات، و یا نفی بیکفایتی حکومت؛ روشنفکران برای حل مسائل جامعه، از سکونتگاههای غیررسمی گرفته، تا تغییرات اقلیمی، و تحقق اقتصاد دانشبنیان و... دارای برنامه باشند. در این صورت است که رفرم فکری و اخلاقی در جامعه رخ میدهد و اراده جمعیِ ملی_ مردمی برای ایجاد جامعهی نوین وحدت مییابد....
متن کامل :
https://bit.ly/3GulfUH
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#عزتالله_سحابی
#روشنفکر_ارگانیک
#یازدهمین_سالگرد_درگذشت
https://t.me/iranfardamag
یادبود یازدهمین سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی
( متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، تهران – درگذشتهی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، تهران )
❇️ کمال اطهاری
@iranfardamag
🔺 عزتالله سحابی از زمرهی معدود پیشکسوتان سیاسی ایران است که تاثیری تعیینکننده بر روشنفکران و جنبشهای جامعهی مدنی در دوران حاضر در فکر و عمل داشتهاند. برای من نیز که امکان همکاری فکری نزدیک با ایشان را در چارچوب نشریهی ایران فردا داشتم، جایی بسیار ممتاز بخصوص از لحاظ منش و رویکرد سیاسی داشته است. آیین بزرگداشت ایشان فرصتی است که مروری بر آموزههای فکری و سیاسی سحابی داشته باشیم که راهنمایی ارزنده برای بهثمر نشستن جنبشهای امروز ایران هستند. برای تفسیر راهبردهایی که از آموزههای سحابی برمیآید، من از رویکرد گرامشی بهره گرفتهام.
▪️ یک، بیشک سحابی روشنفكر ارگانيك جامعهی ایران برای دستیابی به توسعه بود. روشنفكران ارگانيك میکوشد به جامعه آگاهي همگون در زمينه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي در جهت تکامل اجتماعی ببخشند. قصد آنها همگون و همراستاسازیِ ارادههاي فردي ناهمگون مردم در جهت توسعه است. آنها باید با زمینهسازی برای تحول اخلاقی و فکری، اراده جمعیِ ملی_ مردمی را در جهت تحقق شکلی والاتر از تمدن سازمان دهند. این مهم میسر نمیشود مگر با تدوین مدل اجتماعی شایستهی جهان امروز، و سحابی هوشمندانه با انتشار نشریه ایران فردا و دعوت از تحریریهای دارای گرایشهای متفاوت، نه در قالب تنگ یک حزب، میکوشید روشنفکران جامعهی مدنی را در جهت تدوین یک برنامهی حداقل برای تحقق آزادی، عدالت و توسعه در ایران همراستا سازد.
🔺 دو، تقدم امر ملی بر مذهبی نزد سحابی آموزهای اساسی است. «ملی» یعنی منتسب بودن به محدودهای جفرافیایی که مرز آن در طول تاریخ شکل گرفته، و خرد جمعی و پیوندهایی استوار (سرمایههای اجتماعی و نمادین) پدید آورده که مجموعهای از مردم (از اقوام و زبانهای گوناگون) حاضراند با یک زبان ملی گفتگو کنند، و با هم فعالیتی مشترک در چارچوب نهادی واحد در جهت توسعه و بهروزی همگان داشته باشند. در واقع شرط لازم برای کوشش همگانی برای برپایی یک مدل یا نظام نهادی نوین، همین پیوند ملی است. فارغ از این که مردم به چه مذهبی اعتقاد داشته یا نداشته باشند. از همینرو سحابی به اصلاحطلبان انتقادی مهم داشت که شما منافع نظام را بر منافع ملی ارجح میدانید، اما کوششی بیفایده میکنید، چون جناح حاکم که نظام را بنا بر منافع خوبش تعریف نموده، بههیچ رو این اطاعت شما را نمیپذیرد و خواهان حذف کامل شما است. این تقدم امر ملی را از زاویهی دیگری نیز میتوان باز کرد، و آن تقدم تضاد داخلی بر خارجی برای پیمودن مسیر تکامل اجتماعی است. ازینرو هیچ گرایش سیاسی از ایدئولوژی مذهبی گرفته تا انترناسیونالیسم کارگری نمیتواند بر امر ملی تقدم یابد.
▪️ سه، اصلاحطلبی سحابی برای حفظ نظام نبود؛ وی عمیقا معتقد بود که مردم باید تصمیم بگیرند که با یک نظام چه کنند. وی با تسلیمطلبی به نام اصلاحطلبی همانقدر مخالف بود که با برخوردهای ارادهگرایانه. اگر بخواهیم به زبان گرامشی آموزهی سحابی را بیان کنیم، هر فعالیت رهاییبخشی باید از عقل سلیم (common sense) مردم حرکت کند و وظیفهی روشنفکر ارگانیک تبدیل عقل سلیم به عقل ممیز (good sense) یا تشخیص سره از ناسره توسط مردم است. همهی حرکات اجتماعی و سیاسی روشنفکران ارگانیک باید در همین جهت باشد. با این رویکرد بود که گرامشی جنگ مواضع را بهجای دوگانهی انقلاب یا اصلاح مطرح نمود. جنگ مواضع یعنی این که بهجای اکتفا به مقابله به لیبرالیزم جهانی، یا اکتفا به تحریم انتخابات، و یا نفی بیکفایتی حکومت؛ روشنفکران برای حل مسائل جامعه، از سکونتگاههای غیررسمی گرفته، تا تغییرات اقلیمی، و تحقق اقتصاد دانشبنیان و... دارای برنامه باشند. در این صورت است که رفرم فکری و اخلاقی در جامعه رخ میدهد و اراده جمعیِ ملی_ مردمی برای ایجاد جامعهی نوین وحدت مییابد....
متن کامل :
https://bit.ly/3GulfUH
#ایران_فردا
#کمال_اطهاری
#عزتالله_سحابی
#روشنفکر_ارگانیک
#یازدهمین_سالگرد_درگذشت
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 آموزههای سحابی
( متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، تهران – درگذشتهی ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، تهران ) ❇️ کمال اطهاری @iranfardamag 🔺 عزتالله سحابی از زمرهی معدود پیشکسوتان سیاسی ایران است که تاثیری تعیینکننده بر روشنفکران و جنبشهای جامعهی مدنی در دوران حاضر در فکر و عمل داشتهاند.…
Forwarded from ایران فردا
🔴 دریغا سحابي! دریغا ایران!
🔷 رضا دبیر
@iranfardamag
🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است.
🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی و ره آوردهای علوم انسانی ، طیف وسیعی از طبقه تحصیل کرده و دانشگاهي را در مواجهه با امواج ایدولوژی تازه نفس مارکسيسم از مدار خود کم بینی به در آورد و از دیگر سو بخش عمده ای از حیات طیبه خویش را مصروف مبارزه با استبداد داخلی، استیلای خارجی،توسعه دانش و فرهنگ ، تعمیق مطالبات مشروع مردم و دفاع از منافع و حاکمیت ملی نمود تاعزت الله سحابی که در چنین کانونی آمیخته از خرد ، فرهنگ و اصالت برکشید و بالید و از همان اوان نوجوانی تا آخرین روزهای حیات پرثمر خویش با بهره مندی از اعتدال خردمندانه،ذهن منطقی و روشمند، بیش از نیم سده در هوای آزادی، حاکمیت ملی و عدالت دَم زد .
🔺کانت در ویژگی " عصر روشنگری " میگوید:
🔹روشنگری،رهایی انسان است از ناتوانی فکری.
علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست،در کم بودن جرات فهمیدن است!
🔺اگر با این تعریف موافق باشیم،بدون تردید سحابی عیار روشنفکر خردمند ایرانی ست که تاریخ و فرهنگ خود را میشناسد،دغدغه انسان را فارغ از همه تعینات دارد و بزرگی ایران و روشنفکر ایرانی را در سهیم شدن به جریان و اندیشه جهانی با بهره مندی از توان بالقوه بومی میداند.
🔹سحابي به مدد ذهن نقاد و تحلیل گر،فاصله تاریخی "ما "و "دنیای متجدد" را به فراست دریافت و با وقوف به فاصله معنادار به غیبت عنصر ایرانی از" نوزایی "و "روشنگری" به ارزیابی بُن مایه های" تمدن" و "مدنیت "پرداخت،از همین رو ماهنامه "ایران فردا" از همان نخستین شماره خوددر خرداد ۱۳۷۱ با وقوف به ضرورت این امر به تبیین و مفهوم سازی" توسعه" و " جامعه مدنی " پرداخت،دو مقوله ای که پیش از این درکانتکست روشنفکر ایرانی،به صورت جدی مورد ارزیابی و نگرش قرار نگرفته بود.
🔺 مطالعه و بازبینی آثار و حیات سیاسی و اجتماعی سحابی،مبّین آن است که وی با آزاداندیشی و مدارا در عالی ترین سطح و آگاهی به حقیقت متلاطم تاریخ و عرصه خطیر و پُر خطر سیاست ورزی،چه راه دور و درازی در ضدیت با جهل و خرافه، استبداد داخلی و استیلای خارجی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی را پاک دامنانه طی نموده است.
🔹یکی ازجلوه های دلبستگی سحابی به ایران، نگرانی وی در باب "قومیت " و " تمامیت ارضی ایران "بود و این نگرانی و دغدغه جز با باریک اندیشی و ذهنی تحلیل گر و احاطه نسبت به فراز و فرودها و گوشه های تاریک تاریخ ایران به دست نیامده بود.
🔺 با نام سحابی اول بار در سال۵۸که به همراه جمعی از همفکران خود از نهضت آزادی انشعاب کرده بود،آشنا شدم اما نخستین دیدار با زنده یاد سحابی در ۲۹خرداد ۱۳۶۴ در منزل مرحوم محبی و در بزرگداشت شریعتی، اتفاق افتاد .
🔹معمولا در ورودی سمت راست اتاق پذیرایی می نشست،آرام ، موقر و کم سخن! باموهایی یک دست سیاه.کمتر در بحث ها وارد میشد،بیشتر شنونده بود و اگر سخن می گفت سخنانش منضبط و منسجم بود.این دیدار بعدها و بارها تکرار شد و به رغم گذرایام اما همچنان موقر،نجیب وبا آرامشی غبطه برانگیز که بازتابی از آرامش درونی وی بود.
🔺و آخرین دیدار شامگاه روز جمعه ۵خرداد ۱۳۹۰در بیمارستان مدرس تهران !
🔹این بار نیز در سمت راست اتاق آی سی یو خوابیده بود، مردی که همواره سعی بر آن داشت در سمت راست و درست تاریخ قرار گیرد. با همان آرامش و وقاری که در نخستین دیدار از وی دیده بودم اما با موهایی یک دست سپید و چهره ای که آمیزه ای از سرخی و سفیدی بود.
🔺با بغضی در گلو به او خیره شدم به مردی که با نرمی، لطافت،شفافیت درون و صفای دل و دوری از تبختر و تورم نفس، با استعدادی کم نظیر در ایجاد همدلی و سلوک رفتاری مبتنی بر مدارا و مسامحه ، طیفی وسیع از جریان ها و گرایشات سیاسی و بعضا متفاوت در حلقه وی گردهم آمده بودند.
🔹در تذکرة الاولیا عطار،نقلی ست منسوب به شیخ بسطامی:
🔺 بیست سالی بر بستانی بگذرد تا چون ما گلی بشکفد!
🔹بی شک بایزید به رسم خودستایی و غرور،این سخن را بر زبان نرانده و اگر سخنی چون " سبحان اعظم ما شانی " به راستی گفته او باشد،به طنز گفته تا پرده از دعوی درویشان دروغین برافکند اما در روزگار ما،آن طنز بایزید به واقعیتی بدل گشته و آن اینکه بسیاری از خردمندان سپهر سیاست و فرهنگ چون رخت از این جهان بر می بندند،گلی چون آنان نمی شکفد!
🔺مصداق کلام شیخ بسطام را از این سخن شفیعی کدکنی در باره زریاب خوئی وام میگیرم:
" دریغا سحابي! دریغا ایران "
#رضا_دبیر
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#یدالله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#یازدهمین_یادمان
https://bit.ly/3x2k4HD
https://t.me/iranfardamag
🔷 رضا دبیر
@iranfardamag
🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است.
🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی و ره آوردهای علوم انسانی ، طیف وسیعی از طبقه تحصیل کرده و دانشگاهي را در مواجهه با امواج ایدولوژی تازه نفس مارکسيسم از مدار خود کم بینی به در آورد و از دیگر سو بخش عمده ای از حیات طیبه خویش را مصروف مبارزه با استبداد داخلی، استیلای خارجی،توسعه دانش و فرهنگ ، تعمیق مطالبات مشروع مردم و دفاع از منافع و حاکمیت ملی نمود تاعزت الله سحابی که در چنین کانونی آمیخته از خرد ، فرهنگ و اصالت برکشید و بالید و از همان اوان نوجوانی تا آخرین روزهای حیات پرثمر خویش با بهره مندی از اعتدال خردمندانه،ذهن منطقی و روشمند، بیش از نیم سده در هوای آزادی، حاکمیت ملی و عدالت دَم زد .
🔺کانت در ویژگی " عصر روشنگری " میگوید:
🔹روشنگری،رهایی انسان است از ناتوانی فکری.
علت این ناتوانی در کم بودن نیروی فهم نیست،در کم بودن جرات فهمیدن است!
🔺اگر با این تعریف موافق باشیم،بدون تردید سحابی عیار روشنفکر خردمند ایرانی ست که تاریخ و فرهنگ خود را میشناسد،دغدغه انسان را فارغ از همه تعینات دارد و بزرگی ایران و روشنفکر ایرانی را در سهیم شدن به جریان و اندیشه جهانی با بهره مندی از توان بالقوه بومی میداند.
🔹سحابي به مدد ذهن نقاد و تحلیل گر،فاصله تاریخی "ما "و "دنیای متجدد" را به فراست دریافت و با وقوف به فاصله معنادار به غیبت عنصر ایرانی از" نوزایی "و "روشنگری" به ارزیابی بُن مایه های" تمدن" و "مدنیت "پرداخت،از همین رو ماهنامه "ایران فردا" از همان نخستین شماره خوددر خرداد ۱۳۷۱ با وقوف به ضرورت این امر به تبیین و مفهوم سازی" توسعه" و " جامعه مدنی " پرداخت،دو مقوله ای که پیش از این درکانتکست روشنفکر ایرانی،به صورت جدی مورد ارزیابی و نگرش قرار نگرفته بود.
🔺 مطالعه و بازبینی آثار و حیات سیاسی و اجتماعی سحابی،مبّین آن است که وی با آزاداندیشی و مدارا در عالی ترین سطح و آگاهی به حقیقت متلاطم تاریخ و عرصه خطیر و پُر خطر سیاست ورزی،چه راه دور و درازی در ضدیت با جهل و خرافه، استبداد داخلی و استیلای خارجی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی را پاک دامنانه طی نموده است.
🔹یکی ازجلوه های دلبستگی سحابی به ایران، نگرانی وی در باب "قومیت " و " تمامیت ارضی ایران "بود و این نگرانی و دغدغه جز با باریک اندیشی و ذهنی تحلیل گر و احاطه نسبت به فراز و فرودها و گوشه های تاریک تاریخ ایران به دست نیامده بود.
🔺 با نام سحابی اول بار در سال۵۸که به همراه جمعی از همفکران خود از نهضت آزادی انشعاب کرده بود،آشنا شدم اما نخستین دیدار با زنده یاد سحابی در ۲۹خرداد ۱۳۶۴ در منزل مرحوم محبی و در بزرگداشت شریعتی، اتفاق افتاد .
🔹معمولا در ورودی سمت راست اتاق پذیرایی می نشست،آرام ، موقر و کم سخن! باموهایی یک دست سیاه.کمتر در بحث ها وارد میشد،بیشتر شنونده بود و اگر سخن می گفت سخنانش منضبط و منسجم بود.این دیدار بعدها و بارها تکرار شد و به رغم گذرایام اما همچنان موقر،نجیب وبا آرامشی غبطه برانگیز که بازتابی از آرامش درونی وی بود.
🔺و آخرین دیدار شامگاه روز جمعه ۵خرداد ۱۳۹۰در بیمارستان مدرس تهران !
🔹این بار نیز در سمت راست اتاق آی سی یو خوابیده بود، مردی که همواره سعی بر آن داشت در سمت راست و درست تاریخ قرار گیرد. با همان آرامش و وقاری که در نخستین دیدار از وی دیده بودم اما با موهایی یک دست سپید و چهره ای که آمیزه ای از سرخی و سفیدی بود.
🔺با بغضی در گلو به او خیره شدم به مردی که با نرمی، لطافت،شفافیت درون و صفای دل و دوری از تبختر و تورم نفس، با استعدادی کم نظیر در ایجاد همدلی و سلوک رفتاری مبتنی بر مدارا و مسامحه ، طیفی وسیع از جریان ها و گرایشات سیاسی و بعضا متفاوت در حلقه وی گردهم آمده بودند.
🔹در تذکرة الاولیا عطار،نقلی ست منسوب به شیخ بسطامی:
🔺 بیست سالی بر بستانی بگذرد تا چون ما گلی بشکفد!
🔹بی شک بایزید به رسم خودستایی و غرور،این سخن را بر زبان نرانده و اگر سخنی چون " سبحان اعظم ما شانی " به راستی گفته او باشد،به طنز گفته تا پرده از دعوی درویشان دروغین برافکند اما در روزگار ما،آن طنز بایزید به واقعیتی بدل گشته و آن اینکه بسیاری از خردمندان سپهر سیاست و فرهنگ چون رخت از این جهان بر می بندند،گلی چون آنان نمی شکفد!
🔺مصداق کلام شیخ بسطام را از این سخن شفیعی کدکنی در باره زریاب خوئی وام میگیرم:
" دریغا سحابي! دریغا ایران "
#رضا_دبیر
#ایران_فردا
#هاله_سحابی
#یدالله_سحابی
#عزتالله_سحابی
#یازدهمین_یادمان
https://bit.ly/3x2k4HD
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 دریغا سحابي!دریغا ایران!
🔷 رضا دبیر @iranfardamag 🔺 نام سحابی ها در تاریخ ایران معاصر با سیاست ورزی خردمندانه و نجیبانه عجین گردیده است. 🔹از سحابی بزرگ که خود از نسل اول حلقه نواندیشی بود و در بازگشت از اروپا ، از یک سو با اتکا به دانش و غنای تئوریک و قرائتی متکی بر بینش علمی…
Forwarded from ایران فردا
🔴 «صداقت» و «شهامتِ» منتظری
یادبود 2 مهر زادروز آیتالله منتظری
💠عزتالله سحابی
@iranfardamag
▪️ بزرگی آیت الله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل بود.
🔸 ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی ترین شهر ایران زندگی می کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگیشان به گونه ای که می اندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست.
▪️ از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف آبادی نوشت تا آخرین فتاوی ایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیده محور را به فقه انسان محور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظریشان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند.
🔸ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزشهای اخلاقیشان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند.
▪️ ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیت الله منتظری در میان حوزه ها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاه های حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا می کنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاری شان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیت الله منتظری پس داد، داده اند. هم اینهاست که به آیت الله منتظری نقش ویژه ای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران می دهد.
#ایران_فردا
#عزتالله_سحابی
#آیتالله_منتظری
https://bit.ly/3fabqBF
https://t.me/iranfardamag
یادبود 2 مهر زادروز آیتالله منتظری
💠عزتالله سحابی
@iranfardamag
▪️ بزرگی آیت الله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل بود.
🔸 ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی ترین شهر ایران زندگی می کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگیشان به گونه ای که می اندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست.
▪️ از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف آبادی نوشت تا آخرین فتاوی ایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیده محور را به فقه انسان محور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظریشان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند.
🔸ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزشهای اخلاقیشان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند.
▪️ ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیت الله منتظری در میان حوزه ها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاه های حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا می کنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاری شان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیت الله منتظری پس داد، داده اند. هم اینهاست که به آیت الله منتظری نقش ویژه ای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران می دهد.
#ایران_فردا
#عزتالله_سحابی
#آیتالله_منتظری
https://bit.ly/3fabqBF
https://t.me/iranfardamag
Telegraph
🔴 «صداقت» و «شهامتِ» منتظری
💠عزتالله سحابی @iranfardamag ▪️ بزرگی آیتالله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل بود. 🔸 ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتی ترین شهر ایران زندگی می کرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال…