Forwarded from گروه شریعتی
📚 كتاب؛ مهجورترین و مظلومترین کالای ایرانی
۱. در درازای #تاریخ بشر کتاب مهمترین ابزار دانایی بوده و به گمان ما هنوز هم این جایگاه را در اختیار دارد.
۲. فرهنگ عمومی جامعه #ایران عمدتاً شفاهی است. سنتیهایما پای منبرها بزرگ شدهاند و #روشنفکران ما نیز بیشتر از آنکه بنویسند، سخن میگویند.
۳. کتاب در سبد هزینه خانوار ایرانی جایی ندارد. اقشار محدودی هم که #کتاب در سبد هزینه آنان است، در بحرانهای اقتصادی نخستین چیزی را که حذف میکنند، کتاب است.
۴. زمانی عامل کم بودن مطالعه را پایین بودن سطح سواد عامه میدانستند؛ در حالیکه امروزه به جرأت میتوان گفت هزاران تحصیلکرده با عناوین لیسانس تا دکتری در سال یک کتاب هم نمیخوانند.
۵. فضای مجازی نیز به این وضعیت اسفبار مدد رسانده و بسیاری از مردم، با بهرهمندی مینیاتوری از مطالب، در فضای مجازی، دچار «دانایی کاذب» شده و به مراتب بیشتر از قبل خود را بینیاز از خواندن کتاب میبینند.
۶. بیتردید میتوان گفت: با نگاه به تاریخ معاصر ایران، هرگاه سرزندگی سیاسی و اجتماعی در جامعه وجود داشته، تمایل به خرید کتاب و مطبوعات و مطالعه افزون گشته. در همه مقاطع نهضت #مشروطه، سالهای پس از شهریور ۲۰، دوران نهضت ملی شدن صنعت #نفت، سالهای اولیه #انقلاب (۵۷ تا ۶۰) و آغاز دوران #اصلاحات (سالهای ۷۶ تا ۷۹) جایگاه و رشد شمارگان و عناوین کتاب و مطبوعات، مؤید این ادعاست.
۷. اعمال #سانسور در کتاب، یکی از آسیبهای بزرگ به آن است. آنهم در شرایطی که هرکس از کودک و جوان و سالمند، قادر است در فضای مجازی به هر جا که میخواهد سرک کشد و به هر عرصه ممنوعهای وارد شود.
۸. #اقتصاد نشر در ایران، اقتصادی نحیف است؛ و در شرایط فاجعهبار اقتصادی کنونی، آسیب بسیار دیده و نویسندگان، مترجمان و ناشران را دچار تنگناهای جبران ناپذیر اقتصادی کرده است.
۹. اعمال سانسور در کتاب، با هزینههای گزاف از سرمایه ملی کشور، در حقیقت هیاهو برای هیچ است. کالایی با اندک مشتریان ویژه، بهگونهای که گزافه نیست اگر بگوییم در شهر ۱۰ میلیونی تهران، کتابخوانان واقعی، با دو سه واسطه، یکدیگر را میشناسند! نیاز به این همه مراقبت ندارد و نوعی مظلوم کشی است.
۱۰. در عبور از سالهایی به درازای بیش از ۴۰ سال، و تشکیل دادگاههای مبارزه با منکرات و هزاران هزار پرونده مطرح شده در آنها، اگر راست میگویند یک پرونده، تأکید میکنم تنها یک پرونده را نشان دهند که جوانی گفته باشد «من بخاطر خواندن فلان کتاب این عمل منکر را انجام دادم!» میبینید که این سخن بیشتر به یک طنز شباهت دارد تا واقعیت.
آقایان علما و فقها در مقابل هژمونی پدیدههای مدرن، ناگزیر به تسلیم شدهاند و سکوت میکنند. اما با یقه گیری از کتاب، در حقیقت گریبان مظلومی بیپناه را گرفتهاند.
✍ محمدجواد مظفر/ مدير انتشارات کویر
✅ @Shariati_Group
۱. در درازای #تاریخ بشر کتاب مهمترین ابزار دانایی بوده و به گمان ما هنوز هم این جایگاه را در اختیار دارد.
۲. فرهنگ عمومی جامعه #ایران عمدتاً شفاهی است. سنتیهایما پای منبرها بزرگ شدهاند و #روشنفکران ما نیز بیشتر از آنکه بنویسند، سخن میگویند.
۳. کتاب در سبد هزینه خانوار ایرانی جایی ندارد. اقشار محدودی هم که #کتاب در سبد هزینه آنان است، در بحرانهای اقتصادی نخستین چیزی را که حذف میکنند، کتاب است.
۴. زمانی عامل کم بودن مطالعه را پایین بودن سطح سواد عامه میدانستند؛ در حالیکه امروزه به جرأت میتوان گفت هزاران تحصیلکرده با عناوین لیسانس تا دکتری در سال یک کتاب هم نمیخوانند.
۵. فضای مجازی نیز به این وضعیت اسفبار مدد رسانده و بسیاری از مردم، با بهرهمندی مینیاتوری از مطالب، در فضای مجازی، دچار «دانایی کاذب» شده و به مراتب بیشتر از قبل خود را بینیاز از خواندن کتاب میبینند.
۶. بیتردید میتوان گفت: با نگاه به تاریخ معاصر ایران، هرگاه سرزندگی سیاسی و اجتماعی در جامعه وجود داشته، تمایل به خرید کتاب و مطبوعات و مطالعه افزون گشته. در همه مقاطع نهضت #مشروطه، سالهای پس از شهریور ۲۰، دوران نهضت ملی شدن صنعت #نفت، سالهای اولیه #انقلاب (۵۷ تا ۶۰) و آغاز دوران #اصلاحات (سالهای ۷۶ تا ۷۹) جایگاه و رشد شمارگان و عناوین کتاب و مطبوعات، مؤید این ادعاست.
۷. اعمال #سانسور در کتاب، یکی از آسیبهای بزرگ به آن است. آنهم در شرایطی که هرکس از کودک و جوان و سالمند، قادر است در فضای مجازی به هر جا که میخواهد سرک کشد و به هر عرصه ممنوعهای وارد شود.
۸. #اقتصاد نشر در ایران، اقتصادی نحیف است؛ و در شرایط فاجعهبار اقتصادی کنونی، آسیب بسیار دیده و نویسندگان، مترجمان و ناشران را دچار تنگناهای جبران ناپذیر اقتصادی کرده است.
۹. اعمال سانسور در کتاب، با هزینههای گزاف از سرمایه ملی کشور، در حقیقت هیاهو برای هیچ است. کالایی با اندک مشتریان ویژه، بهگونهای که گزافه نیست اگر بگوییم در شهر ۱۰ میلیونی تهران، کتابخوانان واقعی، با دو سه واسطه، یکدیگر را میشناسند! نیاز به این همه مراقبت ندارد و نوعی مظلوم کشی است.
۱۰. در عبور از سالهایی به درازای بیش از ۴۰ سال، و تشکیل دادگاههای مبارزه با منکرات و هزاران هزار پرونده مطرح شده در آنها، اگر راست میگویند یک پرونده، تأکید میکنم تنها یک پرونده را نشان دهند که جوانی گفته باشد «من بخاطر خواندن فلان کتاب این عمل منکر را انجام دادم!» میبینید که این سخن بیشتر به یک طنز شباهت دارد تا واقعیت.
آقایان علما و فقها در مقابل هژمونی پدیدههای مدرن، ناگزیر به تسلیم شدهاند و سکوت میکنند. اما با یقه گیری از کتاب، در حقیقت گریبان مظلومی بیپناه را گرفتهاند.
✍ محمدجواد مظفر/ مدير انتشارات کویر
✅ @Shariati_Group
Telegram
.