Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆روند یک جدایی تلخ !
🖋سید خلیل حسینی
🔆گمان نمی کنم ارادت من ، پدرم و همۀ کسانی که چون ما می اندیشند ، نیاز به یادآوری داشته باشد ، زیرا از آن چند صباحی بیش نگذشته است . … چگونه است که می بینیم پریروز مرا خواسته اند که تو عنصر ” نامطلوب ” شناخته شده ای ، دیروز حکمی به دستم می دهند که صلاحیت تدریس نداری و امروز فتوا از مشهد می رسد که : ای مردم ، به حرفش گوش ندهید ، کتابش را مخوانید ، که تو ” ولایت ” نداری ! …
🔆به خدا سوگند که ترس از فتوای سرکار و بیم زیان و خطری که ممکن است متوجۀ من شود مرا به نوشتن این نامه وانداشته است که علت نوشتن این نامه احساس این درد بزرگ است که می بینم شما را چنان زندانی منافع خویش کرده اند و در حصاری تنگ گرفته اند که تنها راه ارتباط تان به عالم خارج ، فقط از طریق یکی دو نفری است که جز اتصال سببی ، با شخص شما هیچ گونه تجانسی ندارند . …(۱)
این بخشی از نامۀ دکتر علی شریعتی به آیت الله میلانی است .
🔆قصه چیست؟ چرا زمانی آیت الله میلانی تمام قد از کانون نشر حقایق اسلامی و بنیانگذار آن استاد محمد تقی شریعتی حمایت می کند . حتی با بسته شدن کانون فعالیت های آن در منزل ایشان ادامه می یابد. اما پس از چندی بروز اختلافات ، رشته این ارتباط را از هم می گسلد . ماهیت این اختلاف چیست ؟ چه کسانی در بروز و تشدید آن نقش آفرینی کردند ؟ اسناد منتشره از ساواک ، سازمان امنیت حکومت پهلوی ، حکایت از دست های پیدا و پنهانی دارد که این جدایی را رقم زده اند. (۲) این قصه تا جایی ادامه می یابد که از بیت ایشان بر علیه دکتر علی شریعتی فتوا صادر می شود. یکی از منسوبین ایشان ، کتاب ” دکتر چه می گوید ؟ ” را بر علیه دکتر علی شریعتی منتشر می کند. و توان نیروهای همدلی که – در آن سال های سخت و سیاه چشم امیدشان به حمایت ایشان گرم و امیدوار بود – به جدال های قلمی و جنگ های زرگری هرز می رود و آن جدایی و نقار پیش می آید .
🔆روایت حضرت محمد علی مهدوی راد از روند این جدایی خواندنی و عبرت آموز است :
🔷🔆قصۀ جدایی
🔆هنگامی که کانون نشر حقایق اسلامی را بستند آیت الله میلانی اجازه دادند استاد محمد تقی شریعتی در بیرونی خانهٔ ایشان همان برنامهٔ کانون را ادامه دهند.
🔆استاد شبهای جمعه تفسیر میگفتند. شب های شنبه بحث آزاد بود. پیش از ظهر جمعه سخنرانی میکردند. شرح نهج البلاغه میگفتند و جوانها، مثل پرویز خرسند، دکتر علی شریعتی، امیر پور و … مقاله میخواندند. تا زمانی که ماجرای علی پیش آمد. استاد میگفتند: من میدانستم ساواک پشت پردهٔ ماجرا است. کسانی از تهران آمدند و نزد آیتالله از علی بدگویی کردند. لذا ایشان به علی بدبین شده بودند. استاد گفتند چندبار خدمتشان رسیدم و توضیح دادم، موثر واقع نشد. از آن به بعد به محضرشان نرفتم و جدایی پیش آمد.
🔆به یاد دارم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بود که خبر درگذشت آیت الله میلانی را شنیدم. مدرسه تعطیل بود. به خانهٔ استاد رفتم. بلندگوی مسجد گوهرشاد قرآن پخش میکرد. استاد پرسیدند: چه خبر شده؟ گفتم آیت الله میلانی زندگی را بدرود گفتند. خیلی متاثر شدند. چند بار به زانوشان کوبیدند. اشک به گونهشان سرازیر شد. مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آن گاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود؟ فرمودند: آخرین دیدار من با ایشان.
🔆پررویی کردم گفتم: استاد چرا این جدایی اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما تیره شد؟ بارها در همین اتاق من از زبان شما تجلیل و تکریم بسیاری دربارهٔ ایشان شنیده بودم و … استاد فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف ، وقتی دست مرا برای ادامه کار از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانهشان بردند و بارها با من در مسائل مهم مشورت میکردند، تا اینکه جو سازی علیه «علی» شروع شد ( استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد میکردند) و آن جزوه های _ دکتر چه میگوید _ به قلم نوهٔ ایشان آقای سید فاضل حسینی پخش شد.
📌ادامه در لینک وبسایت بنیاددکتر شریعتی
http://drshariati.org/?p=25279
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#روایت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🖋سید خلیل حسینی
🔆گمان نمی کنم ارادت من ، پدرم و همۀ کسانی که چون ما می اندیشند ، نیاز به یادآوری داشته باشد ، زیرا از آن چند صباحی بیش نگذشته است . … چگونه است که می بینیم پریروز مرا خواسته اند که تو عنصر ” نامطلوب ” شناخته شده ای ، دیروز حکمی به دستم می دهند که صلاحیت تدریس نداری و امروز فتوا از مشهد می رسد که : ای مردم ، به حرفش گوش ندهید ، کتابش را مخوانید ، که تو ” ولایت ” نداری ! …
🔆به خدا سوگند که ترس از فتوای سرکار و بیم زیان و خطری که ممکن است متوجۀ من شود مرا به نوشتن این نامه وانداشته است که علت نوشتن این نامه احساس این درد بزرگ است که می بینم شما را چنان زندانی منافع خویش کرده اند و در حصاری تنگ گرفته اند که تنها راه ارتباط تان به عالم خارج ، فقط از طریق یکی دو نفری است که جز اتصال سببی ، با شخص شما هیچ گونه تجانسی ندارند . …(۱)
این بخشی از نامۀ دکتر علی شریعتی به آیت الله میلانی است .
🔆قصه چیست؟ چرا زمانی آیت الله میلانی تمام قد از کانون نشر حقایق اسلامی و بنیانگذار آن استاد محمد تقی شریعتی حمایت می کند . حتی با بسته شدن کانون فعالیت های آن در منزل ایشان ادامه می یابد. اما پس از چندی بروز اختلافات ، رشته این ارتباط را از هم می گسلد . ماهیت این اختلاف چیست ؟ چه کسانی در بروز و تشدید آن نقش آفرینی کردند ؟ اسناد منتشره از ساواک ، سازمان امنیت حکومت پهلوی ، حکایت از دست های پیدا و پنهانی دارد که این جدایی را رقم زده اند. (۲) این قصه تا جایی ادامه می یابد که از بیت ایشان بر علیه دکتر علی شریعتی فتوا صادر می شود. یکی از منسوبین ایشان ، کتاب ” دکتر چه می گوید ؟ ” را بر علیه دکتر علی شریعتی منتشر می کند. و توان نیروهای همدلی که – در آن سال های سخت و سیاه چشم امیدشان به حمایت ایشان گرم و امیدوار بود – به جدال های قلمی و جنگ های زرگری هرز می رود و آن جدایی و نقار پیش می آید .
🔆روایت حضرت محمد علی مهدوی راد از روند این جدایی خواندنی و عبرت آموز است :
🔷🔆قصۀ جدایی
🔆هنگامی که کانون نشر حقایق اسلامی را بستند آیت الله میلانی اجازه دادند استاد محمد تقی شریعتی در بیرونی خانهٔ ایشان همان برنامهٔ کانون را ادامه دهند.
🔆استاد شبهای جمعه تفسیر میگفتند. شب های شنبه بحث آزاد بود. پیش از ظهر جمعه سخنرانی میکردند. شرح نهج البلاغه میگفتند و جوانها، مثل پرویز خرسند، دکتر علی شریعتی، امیر پور و … مقاله میخواندند. تا زمانی که ماجرای علی پیش آمد. استاد میگفتند: من میدانستم ساواک پشت پردهٔ ماجرا است. کسانی از تهران آمدند و نزد آیتالله از علی بدگویی کردند. لذا ایشان به علی بدبین شده بودند. استاد گفتند چندبار خدمتشان رسیدم و توضیح دادم، موثر واقع نشد. از آن به بعد به محضرشان نرفتم و جدایی پیش آمد.
🔆به یاد دارم ساعت سه و نیم بعد از ظهر بود که خبر درگذشت آیت الله میلانی را شنیدم. مدرسه تعطیل بود. به خانهٔ استاد رفتم. بلندگوی مسجد گوهرشاد قرآن پخش میکرد. استاد پرسیدند: چه خبر شده؟ گفتم آیت الله میلانی زندگی را بدرود گفتند. خیلی متاثر شدند. چند بار به زانوشان کوبیدند. اشک به گونهشان سرازیر شد. مدتی طولانی سر را بلند نکردند، آن گاه چندین و چند مرتبه بر زانو زدند و مکرر گفتند: ای وای انگار دیشب بود! پس از اندکی که استاد آرام گرفتند، گفتم: استاد چه چیز انگار دیشب بود؟ فرمودند: آخرین دیدار من با ایشان.
🔆پررویی کردم گفتم: استاد چرا این جدایی اتفاق افتاد؟ چرا روابط شما تیره شد؟ بارها در همین اتاق من از زبان شما تجلیل و تکریم بسیاری دربارهٔ ایشان شنیده بودم و … استاد فرمودند: درست است، ایشان به من لطف داشتند. محبت داشتند، لطف زاید الوصف ، وقتی دست مرا برای ادامه کار از همه جا کوتاه کردند، ایشان جلسات من را به خانهشان بردند و بارها با من در مسائل مهم مشورت میکردند، تا اینکه جو سازی علیه «علی» شروع شد ( استاد همواره از فرزند برومندش با تعبیر علی یاد میکردند) و آن جزوه های _ دکتر چه میگوید _ به قلم نوهٔ ایشان آقای سید فاضل حسینی پخش شد.
📌ادامه در لینک وبسایت بنیاددکتر شریعتی
http://drshariati.org/?p=25279
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#روایت
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
📗📕📘تازه های نشر
🔆📚 جان جهان دانش و اخلاق ، یادمان استاد محمدتقی شریعتی مزینانی
📌انتشارات محقق ، چاپ اول ، مشهد ۱۳۹۹
🖋حسینی عطار ، خلیل ( به کوشش )
_______________________
🔆 « شرح خدمات علمی و اجتماعی استاد شریعتی در راه احیاء حقایق اسلامی، ایجاد روح و ایمان مذهبی، هدایت فکری نسل جوان و روشنفکر، بیداری فکری و آگاهی اجتماعی جامعۀ مذهبی و گرایش گروه تحصیل کردۀ جدید به اسلام و مبارزه با خرافات در این قطب و با تبلیغات ضد مذهبی مجهز و نیرومند در قطب دیگر، و نقش عمیق و سازنده ای که کانون نشر حقایق اسلامی در ایجاد نهضت نوین اسلامی در عصر ما داشته است، در این مختصر نمیگنجد.» اما بخشی از مساعی ارجمند او در این کتاب به بیان آمده است . و این کتاب بازتاب مراسمی است که به ابتکار و همت « چهار سو» و همراهی مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد و مساعدت شورای شهر و سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری در شهریور ما ۱۳۹٨ در تالار شهر مشهد برگزار شده است.
🔆کتاب حاضر ؛ شامل مقدمه، سخنرانیها و پیوستها است .
🔆مقدمۀ کتاب « بغرنجیهای یک بنیان گذاری» به قلم دکتر احسان شریعتی است که پیش از این در کانال تلگرامی وی منتشر شده بود و اکنون با اذن و اجازت از ایشان در آستانۀ و به پیشانی این دفتر نشسته است .
🔆سخنرانیها شامل :
۱. چهار سو و بازخوانی عناصر هویت از آقای مهدی شریفی است و به تلاش دغدغه مندانی اشاره دارد که در پی افزایش حس تعلق به شهرند . در پی آگاهی از هویت شهر و از بستری که شهر در آن روییده و بالیده است .
۲. هم نشینی احترام آمیز، از مقصود فراستخواه است و به نقش استاد محمد تقی شریعتی به عنوان یکی از نخستین موسسان و بانیان اصلاح فکر شیعی و تولید روایت انسانی، اخلاقی، عقلانی و آزاد منشانه وی از دین پرداخته است .
۳. شریعتی اما باید مستقل بماند، از احسان شریعتی است و از روش گفتگویی استاد سخن میگوید. از میراث او که از وجوه گوناگونی قابل بررسی و تأمل است. و اینکه بزرگداشت او را قدر می دانیم زیرا با بازخوانی گذشته، میتوانیم چراغی فرا روی آینده برافروزیم و البته از یاد نمی بریم که شریعتی باید همواره مستقل بماند.
۴. سقراط گونگی و قدرت فهم مسئلۀ زمانه، از هادی خانیکی است و از ویژگی هایی سخن میگوید که از استاد، در گفتمان روشنفکری دینی شخصیتی ویژه ساخته است.
۵. مشی پیامبرانه، از محمدعلی مهدویراد است و از مشی استاد شریعتی در خرافهزدایی و آگاهی بخشی و هویت آفرینی، سخن به میان میآورد که راه انبیاء نیز هست.
۶. آرام و مهربان و باوقار، از محمود دل آسایی است که خاطرات خود از استاد را باز میگوید.
در پیوستها ؛ بازتاب مراسم، منشورات، و همچنین یادداشت آقای حمید شاکری دربارۀ آشنایی خود با نسخۀ خطی «ارمغان فکری» که به ابتکار پدر ارجمندشان مهیا شده بود، آمده است. این دفتر به دست استاد شریعتی افتتاح شده و عکس دست نوشتهٔ ایشان در آخرین برگهای کتاب آمده است .
🔆اکنون که اولین مراسم «چهار سو» در هیأتی نو و به صورت مستقل به حضور علاقهمندان عرضه میشود، امید می برم این نخستین گام، برای کسانی که دغدغۀ هویت دارند، مفید فایدتی باشد و در چشم آنان راهی به آگاهی و حقیقت تلقی شود.
و توفیق از خداوند است!
سید خلیل حسینی عطار
فروردین ۱۳۹۹
#معرفی_کتاب
#خلیل_حسینی
#محمد_تقی_شریعتی
#جهان_دانش_اخلاق
🆔 @Shariati_SCF
🔆📚 جان جهان دانش و اخلاق ، یادمان استاد محمدتقی شریعتی مزینانی
📌انتشارات محقق ، چاپ اول ، مشهد ۱۳۹۹
🖋حسینی عطار ، خلیل ( به کوشش )
_______________________
🔆 « شرح خدمات علمی و اجتماعی استاد شریعتی در راه احیاء حقایق اسلامی، ایجاد روح و ایمان مذهبی، هدایت فکری نسل جوان و روشنفکر، بیداری فکری و آگاهی اجتماعی جامعۀ مذهبی و گرایش گروه تحصیل کردۀ جدید به اسلام و مبارزه با خرافات در این قطب و با تبلیغات ضد مذهبی مجهز و نیرومند در قطب دیگر، و نقش عمیق و سازنده ای که کانون نشر حقایق اسلامی در ایجاد نهضت نوین اسلامی در عصر ما داشته است، در این مختصر نمیگنجد.» اما بخشی از مساعی ارجمند او در این کتاب به بیان آمده است . و این کتاب بازتاب مراسمی است که به ابتکار و همت « چهار سو» و همراهی مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه فردوسی مشهد و مساعدت شورای شهر و سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری در شهریور ما ۱۳۹٨ در تالار شهر مشهد برگزار شده است.
🔆کتاب حاضر ؛ شامل مقدمه، سخنرانیها و پیوستها است .
🔆مقدمۀ کتاب « بغرنجیهای یک بنیان گذاری» به قلم دکتر احسان شریعتی است که پیش از این در کانال تلگرامی وی منتشر شده بود و اکنون با اذن و اجازت از ایشان در آستانۀ و به پیشانی این دفتر نشسته است .
🔆سخنرانیها شامل :
۱. چهار سو و بازخوانی عناصر هویت از آقای مهدی شریفی است و به تلاش دغدغه مندانی اشاره دارد که در پی افزایش حس تعلق به شهرند . در پی آگاهی از هویت شهر و از بستری که شهر در آن روییده و بالیده است .
۲. هم نشینی احترام آمیز، از مقصود فراستخواه است و به نقش استاد محمد تقی شریعتی به عنوان یکی از نخستین موسسان و بانیان اصلاح فکر شیعی و تولید روایت انسانی، اخلاقی، عقلانی و آزاد منشانه وی از دین پرداخته است .
۳. شریعتی اما باید مستقل بماند، از احسان شریعتی است و از روش گفتگویی استاد سخن میگوید. از میراث او که از وجوه گوناگونی قابل بررسی و تأمل است. و اینکه بزرگداشت او را قدر می دانیم زیرا با بازخوانی گذشته، میتوانیم چراغی فرا روی آینده برافروزیم و البته از یاد نمی بریم که شریعتی باید همواره مستقل بماند.
۴. سقراط گونگی و قدرت فهم مسئلۀ زمانه، از هادی خانیکی است و از ویژگی هایی سخن میگوید که از استاد، در گفتمان روشنفکری دینی شخصیتی ویژه ساخته است.
۵. مشی پیامبرانه، از محمدعلی مهدویراد است و از مشی استاد شریعتی در خرافهزدایی و آگاهی بخشی و هویت آفرینی، سخن به میان میآورد که راه انبیاء نیز هست.
۶. آرام و مهربان و باوقار، از محمود دل آسایی است که خاطرات خود از استاد را باز میگوید.
در پیوستها ؛ بازتاب مراسم، منشورات، و همچنین یادداشت آقای حمید شاکری دربارۀ آشنایی خود با نسخۀ خطی «ارمغان فکری» که به ابتکار پدر ارجمندشان مهیا شده بود، آمده است. این دفتر به دست استاد شریعتی افتتاح شده و عکس دست نوشتهٔ ایشان در آخرین برگهای کتاب آمده است .
🔆اکنون که اولین مراسم «چهار سو» در هیأتی نو و به صورت مستقل به حضور علاقهمندان عرضه میشود، امید می برم این نخستین گام، برای کسانی که دغدغۀ هویت دارند، مفید فایدتی باشد و در چشم آنان راهی به آگاهی و حقیقت تلقی شود.
و توفیق از خداوند است!
سید خلیل حسینی عطار
فروردین ۱۳۹۹
#معرفی_کتاب
#خلیل_حسینی
#محمد_تقی_شریعتی
#جهان_دانش_اخلاق
🆔 @Shariati_SCF
🔷🔸از آن زمستان تا این خزان !
🖋به کوشش: سید خلیل حسینی
🔸چرا نسیم چنین رنگ و بوی خوش دارد
میان راه چه کرده
ز سیم خاردار گذشته
و خود رسانده به آنجا
به روی خرمن گل ها
کنار تپۀ تاک
مکیده عطر ز گل های ریخته بر خاک؟
🔹حادثۀ بزرگ زندگیم در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۲۵ اتفاق افتاد و برای اولین بار به جرم خواندن روزنامه در مدرسه اولین سیلی سیاسی را نوش جان کردم و ترکه ها به پاهای کوچکم بوسه زد.
🔸از آن روز بیش از ۵۰ سال می گذرد. ۳۰ سال مبارزه همراه با رنج و زندان و دربدری ، سیلی خوردن ها و شکنجه شدن ها و در افتادن با استبداد سلطنتی با هدف بر پایی جامعه ای دور از ظلم و استبداد و بی عدالتی ، جامعه ای که بتوان در آن نفس کشید.
آه !
چه رویای قشنگی و در این ۳۰ سال چه بر من گذشت و بر ملت ما و همفکرانم . ... در این ۳۰ سال کارمان خواندن بود و شنیدن و تجربه آموختن و در کلاس درس و مساجد و محافل با مردم سخن گفتن و از حکمت عدل علی اسوه ساختن و ...اما افسوس با فرار شاه و نزدیک شدن پیروزی ، وقایع نگران کننده ای پیش آوردند تا انقلاب را از مسیر راستین خود منحرف کنند.
🔹چند ماه از انقلاب نگذشته بود که کار شریعتی زدایی و طالقانی زدایی در بعدی گسترده و رسمٱ شروع شد. چرا باید نقش شریعتی ها و طالقانی ها در پیروزی انقلاب کمرنگ می شد؟ مگر نباید نسل بعد از انقلاب درمی یافت چه کسانی و با چه کار بزرگی انقلاب را به پیروزی رساندند و نقش آنها که مدعی به پیروزی رساندن انقلابند در چه حد بوده است.
🔸در بهار سال ۱۳۶۰ بغض در گلو و خار در چشم در یک مقاله تحت عنوان " انقلاب فرهنگی و کودتای فرهنگی " ۱۳ سوال اساسی در مورد قدرت به دستان و کسانی که به نام اسلام بر این کشور حکومت می کردند ، مطرح کردم.
🔹همین مقاله و دیگر نوشته ها بهانه ای شد تا شب ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۰ نیمه شب به خانه ام بریزند و بیش از ۵ سال به جرم ضدیت با انقلاب ، زندانی نظام اسلامی باشم.
از کتاب " دیروز و امروز ... "
🔸" آنچه می خوانید تعدادی از مقالات ، مصاحبه ها و نامه هایی است که از سال اول پس از پیروزی تا امروز نوشته یا گفته ام و می تواند شاهدی باشد بر مسیری که انقلاب طی کرده است و فریادی از سر درد و دردمندی .
🔹دکتر محمد ملکی در سال ۱۳۱۲ در تجریش به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شمیران به پایان برد. برای ادامۀ تحصیل به تهران آمد و موفق شد در رشتۀ بهداشت و صنایع غذایی به درجۀ دکتری ناٸل شود. در تب و تاب روزهای آغاز انقلاب ، طی حکمی سرپرست موقت دانشگاه را پذیرفت.
🔸دیروز و امروز حکایت آن روزها و روزهای بعد از سرپرستی دانشگاه است و در واقع بازتاب رخدادهای سیاسی - اجتماعی کشور در عرصه های رنگارنگ درس و سیاست و زندگی و ... است.
🔹🔸 " دیروز و امروز ... " گزیدۀ یادداشت های سیاسی - اجتماعی ۱۳۷۶ - ۱۳۵۸ ، دکتر محمد ملکی ، چاپ اول ، انتشارات قصیده ، تهران ۱۳۷۷
#معرفی_کتاب
#یادها
#دکتر_ملکی
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋به کوشش: سید خلیل حسینی
🔸چرا نسیم چنین رنگ و بوی خوش دارد
میان راه چه کرده
ز سیم خاردار گذشته
و خود رسانده به آنجا
به روی خرمن گل ها
کنار تپۀ تاک
مکیده عطر ز گل های ریخته بر خاک؟
🔹حادثۀ بزرگ زندگیم در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۲۵ اتفاق افتاد و برای اولین بار به جرم خواندن روزنامه در مدرسه اولین سیلی سیاسی را نوش جان کردم و ترکه ها به پاهای کوچکم بوسه زد.
🔸از آن روز بیش از ۵۰ سال می گذرد. ۳۰ سال مبارزه همراه با رنج و زندان و دربدری ، سیلی خوردن ها و شکنجه شدن ها و در افتادن با استبداد سلطنتی با هدف بر پایی جامعه ای دور از ظلم و استبداد و بی عدالتی ، جامعه ای که بتوان در آن نفس کشید.
آه !
چه رویای قشنگی و در این ۳۰ سال چه بر من گذشت و بر ملت ما و همفکرانم . ... در این ۳۰ سال کارمان خواندن بود و شنیدن و تجربه آموختن و در کلاس درس و مساجد و محافل با مردم سخن گفتن و از حکمت عدل علی اسوه ساختن و ...اما افسوس با فرار شاه و نزدیک شدن پیروزی ، وقایع نگران کننده ای پیش آوردند تا انقلاب را از مسیر راستین خود منحرف کنند.
🔹چند ماه از انقلاب نگذشته بود که کار شریعتی زدایی و طالقانی زدایی در بعدی گسترده و رسمٱ شروع شد. چرا باید نقش شریعتی ها و طالقانی ها در پیروزی انقلاب کمرنگ می شد؟ مگر نباید نسل بعد از انقلاب درمی یافت چه کسانی و با چه کار بزرگی انقلاب را به پیروزی رساندند و نقش آنها که مدعی به پیروزی رساندن انقلابند در چه حد بوده است.
🔸در بهار سال ۱۳۶۰ بغض در گلو و خار در چشم در یک مقاله تحت عنوان " انقلاب فرهنگی و کودتای فرهنگی " ۱۳ سوال اساسی در مورد قدرت به دستان و کسانی که به نام اسلام بر این کشور حکومت می کردند ، مطرح کردم.
🔹همین مقاله و دیگر نوشته ها بهانه ای شد تا شب ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۰ نیمه شب به خانه ام بریزند و بیش از ۵ سال به جرم ضدیت با انقلاب ، زندانی نظام اسلامی باشم.
از کتاب " دیروز و امروز ... "
🔸" آنچه می خوانید تعدادی از مقالات ، مصاحبه ها و نامه هایی است که از سال اول پس از پیروزی تا امروز نوشته یا گفته ام و می تواند شاهدی باشد بر مسیری که انقلاب طی کرده است و فریادی از سر درد و دردمندی .
🔹دکتر محمد ملکی در سال ۱۳۱۲ در تجریش به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شمیران به پایان برد. برای ادامۀ تحصیل به تهران آمد و موفق شد در رشتۀ بهداشت و صنایع غذایی به درجۀ دکتری ناٸل شود. در تب و تاب روزهای آغاز انقلاب ، طی حکمی سرپرست موقت دانشگاه را پذیرفت.
🔸دیروز و امروز حکایت آن روزها و روزهای بعد از سرپرستی دانشگاه است و در واقع بازتاب رخدادهای سیاسی - اجتماعی کشور در عرصه های رنگارنگ درس و سیاست و زندگی و ... است.
🔹🔸 " دیروز و امروز ... " گزیدۀ یادداشت های سیاسی - اجتماعی ۱۳۷۶ - ۱۳۵۸ ، دکتر محمد ملکی ، چاپ اول ، انتشارات قصیده ، تهران ۱۳۷۷
#معرفی_کتاب
#یادها
#دکتر_ملکی
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📕📗تازه های نشر
🔷🔸کتابفروشی های مشهد از عصر قاجار تا صبح انقلاب
🖋نویسنده : حسینی عطار، خلیل
📌چاپ اول، مشهد، انتشارات محقق، ۱۴۰۰، رقعی، ص ۲۱٨.
🔸" کسی که تاریخ را چنان که هست می نگرد، به کمک آن می تواند فاصلۀ زمان را در هم بنوردد و زندگی کنونی خویش را در زندگی انسان های گذشته و در دنبالۀ آن مشاهده کند. لیکن این فایده وقتی حاصل تواند شد که تاریخ تنها سرگذشت فرمانروایان و نام آوران نباشد. سرگذشت همۀ مردم و داستان زندگی تمام طبقات باشد" ( زرین کوب، ۱۳٨۶، ۵) ۱ کتابفروشی های مشهد از عصر قاجار تا صبح انقلاب، روایت زندگی و کار یکی از مهم ترین و موثرترین این طبقات است. طبقۀ کتابفروشان و ناشرانی که در مشهد الرضا زیسته اند و در حوزۀ فرهنگ نقش آفرینی کرده اند و اکنون به مدد این پژوهش از غبار فراموشی ایام مصون مانده اند. پژوهشی که با بهره گیری دانشورانه از منابع پرشمار کتبی و شفاهی، تصویری گویا و خواندنی از آن روزگار به دست می دهد. از روزگاری که جز بر منابعی که مولف بدان دسترسی داشته، میسر نبود.
وی در مقدمۀ کتاب می نویسد: هنگامی که از سوی ( چهارسو ) ۲ پژوهش صد سال با کتابفروشان به من سپرده شد، هر لحظه نگران از دست رفتن فرصت ها بودم. لذا هم زمان با همکاری در پروژۀ ساخت مستند ( صد سال با کتابفروشی های مشهد ) ۳ ، پژوهش یاد شده را نیز پی می گرفتم.
🔹طرح اولیه را چنین سامان داده بودم:
۱. عهد قاجار
۲. عصر پهلوی
۳. دورۀ انقلاب اسلامی
روش کار نیز بدین قرار بود: نخست منابع مکتوب هر دوره را در مطالعه می گرفتم. مطالب مور نیاز را فیش برداری می کردم. اسامی را استخراج می کردم. آنگاه برای تکمیل یافته ها و ابهام زدایی از آن، به گفتگو و مصاحبه با صاحب نظران و نقش آفرینان می پرداختم.
🔸کتاب یاد شده ، این گونه سامان یافته است: یادداشت، عهد قاجار، مقدمه، در باب مآخذ ۱و۲، آن نام های آشنا، صحن عتیق نخستین خاستگاه کتابفروشان مشهد، در این بخش با زندگی و کارنامۀ سه تن از کتابفروشی های مشهد به نام های: مشهدی نوروز علی کتابفروش ( کتابفروشی زوار ) ، میرزا نصرالله مهرخوان ( کتابفروشی فردوسی ) ، کتابفروشی رحمانیان، آشنا می شویم. نگاهی سریع به دوره ای که گذشت، بخش پایانی این فصل است.
🔹عصر پهلوی، پایان قاجار و برآمدن رضاخان، کتابفروشان دورۀ پهلوی اول، در باب مآخذ ۱و۲، کتابفروشان دورۀ پهلوی دوم، در باب مآخذ ۳و۴و۵، آن نام های آشنا: در این بخش، زندگی و کارنامۀ ۱٨ کتابفروش و ناشر آمده است. افزون بر این، زیر عنوان کتابفروشان ورپا، بی جا و مکان، با زندگی و کارنامۀ شیخ هادی راثی، نخستین و نام آورترین کتابفروشی این حوزه، کسی که نیاز اهل کتاب و فرهنگ و تحقیق را عاشقانه فراهم می کرد، آشنا می شویم. پس از آن، از کانون نشر حقایق سخن به میان آمده است. جایی که با نام استاد محمدتقی شریعتی مزینانی نام آور است و در عمر کوتاه ۲۰ ساله اش کارنامه ای پربرگ و بار دارد و علاوه بر فعالیت های گستردۀ اجتماعی، سیاسی و مذهبی در حوزۀ نشر و عرضۀ کتاب هم فعال بوده است.۴ نگاهی سریع بر فراز یک قرن، به اجمال به آنچه در این یک قرن بر سر این صنعت و کارگزاران فرهنگی آن آمده است، اشاره دارد. عکس و اسناد، کتابنامه، بخش های پایانی کتاب است. این کتاب در آخر بهار ۱۴۰۰ از سوی انتشارات محقق مشهد، چاپ و به بازار کتاب عرضه شده است.
🔸گفتنی است، جلد دوم کتاب که از آستانۀ انقلاب تا به امروز را در بر می گیرد، در حال تدوین و آماده سازی است و به زودی منتشر خواهد شد.
۱. زرین کوب ، عبدالحسین ، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ پنجم، تهران ، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶٨
۲. چهارسو، گروهی ۱۰ نفره که مشی آنان افزایش حس تعلق به هویت شهر است.
۳. به کارگردانی مهدی شایقی
۴. این بخش به دلیل اهمیت ویژۀ آن زیر عنوان " نگاهی دوباره به کانون نشر حقایق اسلامی" در پی آمده است.
#تازه_نشر
#خلیل_حسینی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸کتابفروشی های مشهد از عصر قاجار تا صبح انقلاب
🖋نویسنده : حسینی عطار، خلیل
📌چاپ اول، مشهد، انتشارات محقق، ۱۴۰۰، رقعی، ص ۲۱٨.
🔸" کسی که تاریخ را چنان که هست می نگرد، به کمک آن می تواند فاصلۀ زمان را در هم بنوردد و زندگی کنونی خویش را در زندگی انسان های گذشته و در دنبالۀ آن مشاهده کند. لیکن این فایده وقتی حاصل تواند شد که تاریخ تنها سرگذشت فرمانروایان و نام آوران نباشد. سرگذشت همۀ مردم و داستان زندگی تمام طبقات باشد" ( زرین کوب، ۱۳٨۶، ۵) ۱ کتابفروشی های مشهد از عصر قاجار تا صبح انقلاب، روایت زندگی و کار یکی از مهم ترین و موثرترین این طبقات است. طبقۀ کتابفروشان و ناشرانی که در مشهد الرضا زیسته اند و در حوزۀ فرهنگ نقش آفرینی کرده اند و اکنون به مدد این پژوهش از غبار فراموشی ایام مصون مانده اند. پژوهشی که با بهره گیری دانشورانه از منابع پرشمار کتبی و شفاهی، تصویری گویا و خواندنی از آن روزگار به دست می دهد. از روزگاری که جز بر منابعی که مولف بدان دسترسی داشته، میسر نبود.
وی در مقدمۀ کتاب می نویسد: هنگامی که از سوی ( چهارسو ) ۲ پژوهش صد سال با کتابفروشان به من سپرده شد، هر لحظه نگران از دست رفتن فرصت ها بودم. لذا هم زمان با همکاری در پروژۀ ساخت مستند ( صد سال با کتابفروشی های مشهد ) ۳ ، پژوهش یاد شده را نیز پی می گرفتم.
🔹طرح اولیه را چنین سامان داده بودم:
۱. عهد قاجار
۲. عصر پهلوی
۳. دورۀ انقلاب اسلامی
روش کار نیز بدین قرار بود: نخست منابع مکتوب هر دوره را در مطالعه می گرفتم. مطالب مور نیاز را فیش برداری می کردم. اسامی را استخراج می کردم. آنگاه برای تکمیل یافته ها و ابهام زدایی از آن، به گفتگو و مصاحبه با صاحب نظران و نقش آفرینان می پرداختم.
🔸کتاب یاد شده ، این گونه سامان یافته است: یادداشت، عهد قاجار، مقدمه، در باب مآخذ ۱و۲، آن نام های آشنا، صحن عتیق نخستین خاستگاه کتابفروشان مشهد، در این بخش با زندگی و کارنامۀ سه تن از کتابفروشی های مشهد به نام های: مشهدی نوروز علی کتابفروش ( کتابفروشی زوار ) ، میرزا نصرالله مهرخوان ( کتابفروشی فردوسی ) ، کتابفروشی رحمانیان، آشنا می شویم. نگاهی سریع به دوره ای که گذشت، بخش پایانی این فصل است.
🔹عصر پهلوی، پایان قاجار و برآمدن رضاخان، کتابفروشان دورۀ پهلوی اول، در باب مآخذ ۱و۲، کتابفروشان دورۀ پهلوی دوم، در باب مآخذ ۳و۴و۵، آن نام های آشنا: در این بخش، زندگی و کارنامۀ ۱٨ کتابفروش و ناشر آمده است. افزون بر این، زیر عنوان کتابفروشان ورپا، بی جا و مکان، با زندگی و کارنامۀ شیخ هادی راثی، نخستین و نام آورترین کتابفروشی این حوزه، کسی که نیاز اهل کتاب و فرهنگ و تحقیق را عاشقانه فراهم می کرد، آشنا می شویم. پس از آن، از کانون نشر حقایق سخن به میان آمده است. جایی که با نام استاد محمدتقی شریعتی مزینانی نام آور است و در عمر کوتاه ۲۰ ساله اش کارنامه ای پربرگ و بار دارد و علاوه بر فعالیت های گستردۀ اجتماعی، سیاسی و مذهبی در حوزۀ نشر و عرضۀ کتاب هم فعال بوده است.۴ نگاهی سریع بر فراز یک قرن، به اجمال به آنچه در این یک قرن بر سر این صنعت و کارگزاران فرهنگی آن آمده است، اشاره دارد. عکس و اسناد، کتابنامه، بخش های پایانی کتاب است. این کتاب در آخر بهار ۱۴۰۰ از سوی انتشارات محقق مشهد، چاپ و به بازار کتاب عرضه شده است.
🔸گفتنی است، جلد دوم کتاب که از آستانۀ انقلاب تا به امروز را در بر می گیرد، در حال تدوین و آماده سازی است و به زودی منتشر خواهد شد.
۱. زرین کوب ، عبدالحسین ، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ پنجم، تهران ، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶٨
۲. چهارسو، گروهی ۱۰ نفره که مشی آنان افزایش حس تعلق به هویت شهر است.
۳. به کارگردانی مهدی شایقی
۴. این بخش به دلیل اهمیت ویژۀ آن زیر عنوان " نگاهی دوباره به کانون نشر حقایق اسلامی" در پی آمده است.
#تازه_نشر
#خلیل_حسینی
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸بنیان گذار حسینیه ارشاد
🖋سید خلیل حسینی
🔸" کیست که چنین توفیقی داشته باشد که گچ و خاک بکارد و عشق و فکر درو کند؟ اگر این ساختمان را با خاک یکسان کنند، زمین خالی آن، آدرس آن، در تاریخ تحول اندیشه و بیداری مردم جای خود را خواهد داشت و این است که شما در آغاز بانی یک ساختمان بودید و اکنون بنیان گذار یک نهضت."
( شریعتی، ۱۳۸۴، ۵۵)
🔹محمد همایون، تحصیلاتش را در دبیرستان آمریکایی جردن( البرز) در تهران به پایان رسانید. چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، در همین دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. علاوه بر این با برادر کوچکترش، مصطفی - که در اتاق بازرگانی و صنایع معادن عضویت داشت. - در فعالیت های تجاری و واردات صنایع همکاری می کرد.
🔸ارتباط و آشنایی همایون با روحانیون نوگرایی چون راشد، مطهری و روشنفکران دینی به ویژه استاد شریعتی و دکتر شریعتی، منجر به تغییر در سبک زندگی وی شد. به گونه ای که همۀ انرژی، سرمایه و وقت اش را معطوف به تٲسیس موسسه ای کرد که در آینده نقش برجسته ای در تحولات دینی و سیاسی ایران در دهۀ ۴۰ و ۵۰ داشت.
🔹وی پیش از این نیز دستی قوی در امور خیریه داشت. احداث پل رودخانه افجه، احداث جاده، مدرسه، حمام، ... کمک به دانش آموزان کم بضاعت، از آن جمله بود.
🔸اما آنچه بدان نام بردار شد، احداث بنای حسینیه ارشاد است. بنایی که با الهام از " کانون نشر حقایق اسلامی مشهد " شکل گرفت. همایون در سال ۱۳۴۲ با " خرید زمینی به مبلغ ۲۴ میلیون ریال و به مساحت ۴۲۰۰ یا ۴۰۰۰ متر مربع واقع در چالهرز در شمال تهران و واگذاری آن به موسسه، گام مهم و نخستین را برداشت. " (جودکی، ۱۳٨٨، ۱۹) پس از آن در مجاورت زمین یاد شده چادری به پا کرد تا مردم در آن جمع شوند. این گونه فعالیت ارشاد آغاز شد و تقریبا سه سال چنین سپری شد.
🔹"ساختمان حسینیه در اواخر دی ماه سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ به صورت یک موسسه غیر انتفاعی به ثبت و بهره برداری رسید." (شیرین کام، ۱۳۹۸، ۶۹۵) هزینه های ثابت ساختمان توسط همایون و میناچی، و هزینه های جاری از کمک های مردمی تٲمین شد.
🔸اعضای اصلی هیٸت مدیره؛ محمد همایون، استاد مرتضی مطهری، ناصر میناچی، و اعضای موقت؛ شاه چراغی و محمد تقی جعفری بودند.
حسینیه ارشاد پس از آن بدل به یکی از پرآوازه ترین بناهای مذهبی در ایران شد. طیف وسیعی از روحانیون خوش فکر، عالمان دین، روشنفکران دینی، دانشمندان اهل فکر و نظر در آن موسسه به سخنرانی پرداختند.
🔹البته محمد همایون به ارزش کارش آگاه بود. " زیرا به حاج نور الله لباف گفته بود که: مخالفت مردم برگ جهان با احداث جاده، سرمایه مرا به سمت دیگری هدایت کرد که توانست منشاء اثر مهم تری مثل حسینیه ارشاد و درخشش شریعتی در آن شود."( همان، ۶۹۶)
🔸علی شریعتی نیز دربارۀ همایون چنین می گوید: " خلاف آن شوربختانی که از دین برای خویش دنیا ساخته اند و دینار نهاده اند، این خوب خوشبختان هوشیار با هر دینار، برای دلی، دین ارمغان می آوردند و از این راه همدست و همداستان پارسایان، عاشقان و جانبازان طریقت حق پرستی می شوند و راهگشایان بیداری و بعثت و ایمان و آرمان و جهاد و شهادت خلق." (شریعتی، ۱۳٨۴، ۵۷)
🔹محمد همایون سرانجام پس از یک دورۀ طولانی بیماری در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۶ در سن ٨۳ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود. اما به دلیل ممانعت ساواک، در مسجد فیروز آبادی شهر ری در نزدیکی مزار جلال آل احمد به خاک سپرده شد.
روحش شاد!
کتابنامه
۱.شریعتی، علی، نامه ها، م.آ. ۳۴، شرکت انتشارات قلم ، تهران۱۳٨۴
۲.جودکی ، محبوبه، حسینیه ارشاد، به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران۱۳٨٨
۳.شیرین کام، فریدون و ایمان فرجام نیا، سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، نشر فرهنگ صبا، تهران ۱۳۹٨
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#حسینیه_ارشاد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🖋سید خلیل حسینی
🔸" کیست که چنین توفیقی داشته باشد که گچ و خاک بکارد و عشق و فکر درو کند؟ اگر این ساختمان را با خاک یکسان کنند، زمین خالی آن، آدرس آن، در تاریخ تحول اندیشه و بیداری مردم جای خود را خواهد داشت و این است که شما در آغاز بانی یک ساختمان بودید و اکنون بنیان گذار یک نهضت."
( شریعتی، ۱۳۸۴، ۵۵)
🔹محمد همایون، تحصیلاتش را در دبیرستان آمریکایی جردن( البرز) در تهران به پایان رسانید. چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، در همین دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. علاوه بر این با برادر کوچکترش، مصطفی - که در اتاق بازرگانی و صنایع معادن عضویت داشت. - در فعالیت های تجاری و واردات صنایع همکاری می کرد.
🔸ارتباط و آشنایی همایون با روحانیون نوگرایی چون راشد، مطهری و روشنفکران دینی به ویژه استاد شریعتی و دکتر شریعتی، منجر به تغییر در سبک زندگی وی شد. به گونه ای که همۀ انرژی، سرمایه و وقت اش را معطوف به تٲسیس موسسه ای کرد که در آینده نقش برجسته ای در تحولات دینی و سیاسی ایران در دهۀ ۴۰ و ۵۰ داشت.
🔹وی پیش از این نیز دستی قوی در امور خیریه داشت. احداث پل رودخانه افجه، احداث جاده، مدرسه، حمام، ... کمک به دانش آموزان کم بضاعت، از آن جمله بود.
🔸اما آنچه بدان نام بردار شد، احداث بنای حسینیه ارشاد است. بنایی که با الهام از " کانون نشر حقایق اسلامی مشهد " شکل گرفت. همایون در سال ۱۳۴۲ با " خرید زمینی به مبلغ ۲۴ میلیون ریال و به مساحت ۴۲۰۰ یا ۴۰۰۰ متر مربع واقع در چالهرز در شمال تهران و واگذاری آن به موسسه، گام مهم و نخستین را برداشت. " (جودکی، ۱۳٨٨، ۱۹) پس از آن در مجاورت زمین یاد شده چادری به پا کرد تا مردم در آن جمع شوند. این گونه فعالیت ارشاد آغاز شد و تقریبا سه سال چنین سپری شد.
🔹"ساختمان حسینیه در اواخر دی ماه سال ۱۳۴۶ به شماره ۹۳۳ به صورت یک موسسه غیر انتفاعی به ثبت و بهره برداری رسید." (شیرین کام، ۱۳۹۸، ۶۹۵) هزینه های ثابت ساختمان توسط همایون و میناچی، و هزینه های جاری از کمک های مردمی تٲمین شد.
🔸اعضای اصلی هیٸت مدیره؛ محمد همایون، استاد مرتضی مطهری، ناصر میناچی، و اعضای موقت؛ شاه چراغی و محمد تقی جعفری بودند.
حسینیه ارشاد پس از آن بدل به یکی از پرآوازه ترین بناهای مذهبی در ایران شد. طیف وسیعی از روحانیون خوش فکر، عالمان دین، روشنفکران دینی، دانشمندان اهل فکر و نظر در آن موسسه به سخنرانی پرداختند.
🔹البته محمد همایون به ارزش کارش آگاه بود. " زیرا به حاج نور الله لباف گفته بود که: مخالفت مردم برگ جهان با احداث جاده، سرمایه مرا به سمت دیگری هدایت کرد که توانست منشاء اثر مهم تری مثل حسینیه ارشاد و درخشش شریعتی در آن شود."( همان، ۶۹۶)
🔸علی شریعتی نیز دربارۀ همایون چنین می گوید: " خلاف آن شوربختانی که از دین برای خویش دنیا ساخته اند و دینار نهاده اند، این خوب خوشبختان هوشیار با هر دینار، برای دلی، دین ارمغان می آوردند و از این راه همدست و همداستان پارسایان، عاشقان و جانبازان طریقت حق پرستی می شوند و راهگشایان بیداری و بعثت و ایمان و آرمان و جهاد و شهادت خلق." (شریعتی، ۱۳٨۴، ۵۷)
🔹محمد همایون سرانجام پس از یک دورۀ طولانی بیماری در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۶ در سن ٨۳ سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود در حسینیه ارشاد دفن شود. اما به دلیل ممانعت ساواک، در مسجد فیروز آبادی شهر ری در نزدیکی مزار جلال آل احمد به خاک سپرده شد.
روحش شاد!
کتابنامه
۱.شریعتی، علی، نامه ها، م.آ. ۳۴، شرکت انتشارات قلم ، تهران۱۳٨۴
۲.جودکی ، محبوبه، حسینیه ارشاد، به روایت اسناد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران۱۳٨٨
۳.شیرین کام، فریدون و ایمان فرجام نیا، سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، نشر فرهنگ صبا، تهران ۱۳۹٨
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#حسینیه_ارشاد
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔷🔸عاشقانههای شاهنامه، حکیمابوالقاسم فردوسی
🔺لیلا نیکرو ، خلیل حسینی عطار، انتشارات محقق، مشهد ۱۴۰۲
🔸«شاهنامه داستان منظوم بشریت است. در داستان زندگی هم نمیتوان عشق را نادیده گرفت.» (باتستی، 1400: 75) عاشقانههای شاهنامه نیز بخش مهم این داستان منظوم است. به همین دلیل ما به سراغ داستانهای شاهنامه رفتیم و به زندگی و زمانۀ قهرمانان زن داستان سرک کشیدیم. آنان را برکشیدیم و پیش چشم ابنای روزگار آوردیم تا توجهشان را به این اثر گرانمایه و سترگ جلب کنیم تا به یاد داشته باشند که شاهنامه فقط سرگذشتی حماسی و اساطیری نیست، بلکه داستانی زنده و واقعی از زندگی ما است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز راوی صادق، صمیمی و البته نکته سنج و آگاهی است. اما یادآوری این نکته نیز ضروری است که وی «در تعریف و توصیف از زیباییهای جسمانی زنان، هرگز از حد اعتدال و عفت بیان خارج نشده است.» (همان: 17)
🔹عشق نیز «جزء جدایی ناپذیر حیات پهلوانان و عاملی نیرو بخش است و هرگز منافی با مسئولیتهای آنان نیست.
تمامی عشقهای عصر پهلوانی از ماجرای زال، رستم و بیژن گرفته تا نطفۀ عشق ناکامی که در وجود سهراب نوجوان به گردآفرید بسته میشود همگی پاک و بر وفق طبیعت سالم و زیبا بودهٔ زنان و مردان پهلوان است و کوچکترین نشانهای از شیذ و شعوذ و ریب و ریا ندارد.» (حمیدیان، 1401: 208)
🔸پیشنهاد این پژوهش از سوی دوست عزیزم سرکار خانم لیلا نیکرو داده شد. پس از گفتگو در جوانب کار و همفکری، به ساختاری منسجم و در خوری رسیدیم و سپس با تقسیم کار به سراغ شاهنامه رفتیم. به جستجو پرداختیم. فیش برداری کردیم و طی چند جلسه، یافتههای خود را سنجیدیم و با مراجعه به منابع مختلف در مطالعه گرفتن چند بارهٔ آنها، کار را به سامان آوردیم.
🔹اکنون این پژوهش به سرانجام رسیده است: نخست در مقدمه به معرفی شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی و جهانبینی او پرداختهایم. آنگاه شاهنامه در یک نگاه را آوردهایم تا خواننده شمای کلی کتاب را دریابد. پس از آن زنان شاهنامه را به ترتیب تاریخی آوردهایم سپس به معرفی اجمالی زنان شاهنامه رسیدهایم. نام آنان را به نظم الفبایی در آوردهایم. آنان را معرفی کردهایم و عاشقیها و توصیفهای دهقان توس را دربارۀ هر یک در صفحۀ مقابل آن جای دادهایم.
🔸شیوۀ کار در تمام این کتاب به همین روال است. در بخش پایانی – کتاب نامه – منابع را به تفصیل معرفی کردهایم.
سخن آخر این که همه جا منابع را به شیوۀ درون متنی یادآوری کردهایم و متن مورد استفاده ما برای انتخاب اشعار، به ترتیب الویت، شاهنامه فردوسی به تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق و شاهنامه فردوسی چاپ مسکو به کوشش دکتر سعید حمیدیان بوده است.
#تازه_های_نشر
#معرفی_کتاب
#خلیل_حسینی
#لیلا_نیک_رو
#اکنون
🆔 @Shariati40
🔺لیلا نیکرو ، خلیل حسینی عطار، انتشارات محقق، مشهد ۱۴۰۲
🔸«شاهنامه داستان منظوم بشریت است. در داستان زندگی هم نمیتوان عشق را نادیده گرفت.» (باتستی، 1400: 75) عاشقانههای شاهنامه نیز بخش مهم این داستان منظوم است. به همین دلیل ما به سراغ داستانهای شاهنامه رفتیم و به زندگی و زمانۀ قهرمانان زن داستان سرک کشیدیم. آنان را برکشیدیم و پیش چشم ابنای روزگار آوردیم تا توجهشان را به این اثر گرانمایه و سترگ جلب کنیم تا به یاد داشته باشند که شاهنامه فقط سرگذشتی حماسی و اساطیری نیست، بلکه داستانی زنده و واقعی از زندگی ما است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز راوی صادق، صمیمی و البته نکته سنج و آگاهی است. اما یادآوری این نکته نیز ضروری است که وی «در تعریف و توصیف از زیباییهای جسمانی زنان، هرگز از حد اعتدال و عفت بیان خارج نشده است.» (همان: 17)
🔹عشق نیز «جزء جدایی ناپذیر حیات پهلوانان و عاملی نیرو بخش است و هرگز منافی با مسئولیتهای آنان نیست.
تمامی عشقهای عصر پهلوانی از ماجرای زال، رستم و بیژن گرفته تا نطفۀ عشق ناکامی که در وجود سهراب نوجوان به گردآفرید بسته میشود همگی پاک و بر وفق طبیعت سالم و زیبا بودهٔ زنان و مردان پهلوان است و کوچکترین نشانهای از شیذ و شعوذ و ریب و ریا ندارد.» (حمیدیان، 1401: 208)
🔸پیشنهاد این پژوهش از سوی دوست عزیزم سرکار خانم لیلا نیکرو داده شد. پس از گفتگو در جوانب کار و همفکری، به ساختاری منسجم و در خوری رسیدیم و سپس با تقسیم کار به سراغ شاهنامه رفتیم. به جستجو پرداختیم. فیش برداری کردیم و طی چند جلسه، یافتههای خود را سنجیدیم و با مراجعه به منابع مختلف در مطالعه گرفتن چند بارهٔ آنها، کار را به سامان آوردیم.
🔹اکنون این پژوهش به سرانجام رسیده است: نخست در مقدمه به معرفی شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی و جهانبینی او پرداختهایم. آنگاه شاهنامه در یک نگاه را آوردهایم تا خواننده شمای کلی کتاب را دریابد. پس از آن زنان شاهنامه را به ترتیب تاریخی آوردهایم سپس به معرفی اجمالی زنان شاهنامه رسیدهایم. نام آنان را به نظم الفبایی در آوردهایم. آنان را معرفی کردهایم و عاشقیها و توصیفهای دهقان توس را دربارۀ هر یک در صفحۀ مقابل آن جای دادهایم.
🔸شیوۀ کار در تمام این کتاب به همین روال است. در بخش پایانی – کتاب نامه – منابع را به تفصیل معرفی کردهایم.
سخن آخر این که همه جا منابع را به شیوۀ درون متنی یادآوری کردهایم و متن مورد استفاده ما برای انتخاب اشعار، به ترتیب الویت، شاهنامه فردوسی به تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق و شاهنامه فردوسی چاپ مسکو به کوشش دکتر سعید حمیدیان بوده است.
#تازه_های_نشر
#معرفی_کتاب
#خلیل_حسینی
#لیلا_نیک_رو
#اکنون
🆔 @Shariati40