#دلنوشته
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین (آقای محمد سرشار)، پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/70fTaUuQlk/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
یک شب، فشار کارها مرا به هم ریخته بود. شب از نیمه گذشته بود اما آمیزه آشفتگی روان و خستگی جان، نمیگذاشت بخوابم.
#تلگرام و #اینستاگرام هم حالم را بدتر کرده بود.
گوشی را خاموش کردم. به بانو گفتم: کتابی داری که بخوانم؟
بانو کتاب «رسول مولتان» را داد. چند شب مهمان خانواده شهید سید محمدعلی رحیمی در هند و پاکستان بودم. خواندن رنجهایشان و تلاش بیوقفهشان برای صدور انقلاب اسلامی، مرهمی بر دردهای این روزهایم بود.
کتاب رسول مولتان خاطرات یک زن شدیدا عاشق و برونگرا از یک رایزن فرهنگی است. مردی که به دست سپاه صحابه پاکستان همراه با هشت نفر دیگر، شهید میشود.
امیدوارم خداوند حسن عاقبت ایشان را نصیبم گرداند.
#کتاب #خاطره #رایزنی_فرهنگی #صدور_انقلاب #هند #پاکستان #شهادت #تکفیری #ترور #سوره_مهر #رسول_مولتان
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین (آقای محمد سرشار)، پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/70fTaUuQlk/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
یک شب، فشار کارها مرا به هم ریخته بود. شب از نیمه گذشته بود اما آمیزه آشفتگی روان و خستگی جان، نمیگذاشت بخوابم.
#تلگرام و #اینستاگرام هم حالم را بدتر کرده بود.
گوشی را خاموش کردم. به بانو گفتم: کتابی داری که بخوانم؟
بانو کتاب «رسول مولتان» را داد. چند شب مهمان خانواده شهید سید محمدعلی رحیمی در هند و پاکستان بودم. خواندن رنجهایشان و تلاش بیوقفهشان برای صدور انقلاب اسلامی، مرهمی بر دردهای این روزهایم بود.
کتاب رسول مولتان خاطرات یک زن شدیدا عاشق و برونگرا از یک رایزن فرهنگی است. مردی که به دست سپاه صحابه پاکستان همراه با هشت نفر دیگر، شهید میشود.
امیدوارم خداوند حسن عاقبت ایشان را نصیبم گرداند.
#کتاب #خاطره #رایزنی_فرهنگی #صدور_انقلاب #هند #پاکستان #شهادت #تکفیری #ترور #سوره_مهر #رسول_مولتان
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
Instagram
یک شب، فشار کارها مرا به هم ریخته بود. شب از نیمه گذشته بود اما آمیزه آشفتگی روان و خستگی جان، نمیگذاشت بخوابم.
#تلگرام و #اینستاگرام هم حالم را بدتر کرده بود.
گوشی را خاموش کردم. به بانو گفتم: کتابی داری که بخوانم؟
بانو کتاب «رسول مولتان» را داد. چند شب…
#تلگرام و #اینستاگرام هم حالم را بدتر کرده بود.
گوشی را خاموش کردم. به بانو گفتم: کتابی داری که بخوانم؟
بانو کتاب «رسول مولتان» را داد. چند شب…