🌹📜🖊 مختصری از #شهید_رحیمی
🔸شهید سید محمد علی رحیمی در ۱۹ تیرماه ۱۳۳۶ در شهر #اهواز متولد شد. در همان سنین کودکی به دلیل شغل پدر ساکن #تهران شد.
🔸از نوجوانی فعالیتهای فرهنگی-انقلابی خود را آغاز نمود و پس از انقلاب در مراکزی مانند کمیته انقلاب اسلامی، کانون بعثت، وزارت ارشاد و سپاه فعالیت نمود و نهایتاً در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان کارمند رسمی شروع به کار کرد.
🔸شهید رحیمی در طی فعالیت خود در سازمان، ماموریتهای مختلفی به کشورهای آسیایی و آفریقایی از جمله #هندوستان، #پاکستان، #افغانستان و #نیجریه جهت بررسی اوضاع مسلمانان به خصوص شیعیان داشت.
🌷 و آخرین مأموریتش سال ۱۳۷۴ به کشور پاکستان به عنوان #رایزن_فرهنگی و مسئول #خانه_فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بود که پس از گذشت یک سال و شش ماه از مأموریت، در دفتر کارش به دست گروهک وهابی ‘جهنگوی’ به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.
🍃یادش گرامی و راهش پُر رَهرو باد🍃
🇮🇷 @ShahidRahimi
🔸شهید سید محمد علی رحیمی در ۱۹ تیرماه ۱۳۳۶ در شهر #اهواز متولد شد. در همان سنین کودکی به دلیل شغل پدر ساکن #تهران شد.
🔸از نوجوانی فعالیتهای فرهنگی-انقلابی خود را آغاز نمود و پس از انقلاب در مراکزی مانند کمیته انقلاب اسلامی، کانون بعثت، وزارت ارشاد و سپاه فعالیت نمود و نهایتاً در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان کارمند رسمی شروع به کار کرد.
🔸شهید رحیمی در طی فعالیت خود در سازمان، ماموریتهای مختلفی به کشورهای آسیایی و آفریقایی از جمله #هندوستان، #پاکستان، #افغانستان و #نیجریه جهت بررسی اوضاع مسلمانان به خصوص شیعیان داشت.
🌷 و آخرین مأموریتش سال ۱۳۷۴ به کشور پاکستان به عنوان #رایزن_فرهنگی و مسئول #خانه_فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بود که پس از گذشت یک سال و شش ماه از مأموریت، در دفتر کارش به دست گروهک وهابی ‘جهنگوی’ به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.
🍃یادش گرامی و راهش پُر رَهرو باد🍃
🇮🇷 @ShahidRahimi
شهیدی که تروریستها او را بهتر شناختند
گروه کتاب و ادبیات #خبرگزاری_فارس: عقربهها، ساعت دوی نیمهشب را نشان میداد، چشمهایم سنگین شده بود و هنوز خواندن یکسوم از کتاب باقی مانده بود، اما قول داده بودم و مطالعه آن را باید تمام میکردم. چند دقیقهای کلمات را با چشمان سنگین دنبال کردم تا فصل مولتان از نیمه گذشت. کمکم اما، نمی از اشک جای پای خواب را شست و از اواخر مولتان به بعد، واژهها را با سرعت بیشتری دنبال کردم. فقط هر از گاهی کتاب را میبستم و به جایی در گوشه ذهنم خیره میشدم. فکر میکردم، ماجراها را مجسم میکردم و با دست، خیسی چشمانم را کنار میزدم.
ساعت از سه گذشته بود که بالأخره کتاب تمام شد. اما فکری که تازه درگیر شده بود، چگونه میتوانست آسوده شود و بخوابد. شاید پنج شش سال از زمانی میگذشت که مطلبی را در کتاب تقریرات فلسفه #امام_خمینی (مقرر: آیتالله اردبیلی) خوانده بودم، اما آن مطلب به ناگاه در ذهنم دوباره زنده شد؛ وقتی روح انسانی به کمال خود نزدیک شد، توجه و میلش به طبیعت (جسم) کم میشود و از آن جدا و به طور کامل مستقل میشود. درست در همین زمان است که مرگ، جبراً و ضرورتاً رخ میدهد.
با تصاویر و ماجراهای خوبی که در کتاب #رسول_مولتان آمده بود، بدون اینکه اراده کنم، این جمله در ذهنم نقش بست که «شهادت، نتیجه منطقی و ضروریِ سلوک سید محمدعلی رحیمی بوده است.» روزی ۱۸ ساعت کار متعهدانه و بابرنامه و مطالعه، نیازمند نگاهی فراتر از چهارچوبهای نظام اداری ـ کارمندیست و همین رفتار است که مصداق جهاد فی سبیلالله پیدا میکند.
قبل از آمدن به پاکستان استخاره کرد و جواب آمد که: در راه خدا و قرآن قدم میگذاری. او با همین نگرش شد مسئول #خانه_فرهنگ ایران در مولتان، شهری که فقط اسم شهر را یدک میکشید و آنطور که کتاب میگوید، چیزی شبیه یک روستای محروم است تا یک شهر... (یادداشت از جواد کلاته عربی)
✅ ادامه این مطلب را در سایت #شهید_رحیمی در http://shahidrahimi.com/781 بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
گروه کتاب و ادبیات #خبرگزاری_فارس: عقربهها، ساعت دوی نیمهشب را نشان میداد، چشمهایم سنگین شده بود و هنوز خواندن یکسوم از کتاب باقی مانده بود، اما قول داده بودم و مطالعه آن را باید تمام میکردم. چند دقیقهای کلمات را با چشمان سنگین دنبال کردم تا فصل مولتان از نیمه گذشت. کمکم اما، نمی از اشک جای پای خواب را شست و از اواخر مولتان به بعد، واژهها را با سرعت بیشتری دنبال کردم. فقط هر از گاهی کتاب را میبستم و به جایی در گوشه ذهنم خیره میشدم. فکر میکردم، ماجراها را مجسم میکردم و با دست، خیسی چشمانم را کنار میزدم.
ساعت از سه گذشته بود که بالأخره کتاب تمام شد. اما فکری که تازه درگیر شده بود، چگونه میتوانست آسوده شود و بخوابد. شاید پنج شش سال از زمانی میگذشت که مطلبی را در کتاب تقریرات فلسفه #امام_خمینی (مقرر: آیتالله اردبیلی) خوانده بودم، اما آن مطلب به ناگاه در ذهنم دوباره زنده شد؛ وقتی روح انسانی به کمال خود نزدیک شد، توجه و میلش به طبیعت (جسم) کم میشود و از آن جدا و به طور کامل مستقل میشود. درست در همین زمان است که مرگ، جبراً و ضرورتاً رخ میدهد.
با تصاویر و ماجراهای خوبی که در کتاب #رسول_مولتان آمده بود، بدون اینکه اراده کنم، این جمله در ذهنم نقش بست که «شهادت، نتیجه منطقی و ضروریِ سلوک سید محمدعلی رحیمی بوده است.» روزی ۱۸ ساعت کار متعهدانه و بابرنامه و مطالعه، نیازمند نگاهی فراتر از چهارچوبهای نظام اداری ـ کارمندیست و همین رفتار است که مصداق جهاد فی سبیلالله پیدا میکند.
قبل از آمدن به پاکستان استخاره کرد و جواب آمد که: در راه خدا و قرآن قدم میگذاری. او با همین نگرش شد مسئول #خانه_فرهنگ ایران در مولتان، شهری که فقط اسم شهر را یدک میکشید و آنطور که کتاب میگوید، چیزی شبیه یک روستای محروم است تا یک شهر... (یادداشت از جواد کلاته عربی)
✅ ادامه این مطلب را در سایت #شهید_رحیمی در http://shahidrahimi.com/781 بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
حضور #آیت_الله_جنتی یار امام خمینی(ره)و امام خامنهای(حفظهالله)در #خانه_فرهنگ #مولتان_پاکستان سال۱۳۷۵
9⃣روزمانده تا یادواره #شهید_رحیمی
سخنرانان:حجتالاسلام پناهیان|دکترعباسی
جزئیات در @ShahidRahimi
9⃣روزمانده تا یادواره #شهید_رحیمی
سخنرانان:حجتالاسلام پناهیان|دکترعباسی
جزئیات در @ShahidRahimi
خانههای فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بیشتر فعالیتشان را روی اهل سنت متمرکز میکنند. کار خوبی هم هست. در همان اوایل انقلاب برای معرفی انقلاب اسلامی از طرف #خانه_فرهنگ کسانی در سخنرانیها و کنفرانسها شرکت میکردند. اینها یک پروژکتور ۱۶ میلیمتری داشتند که از پروژکتور ما بزرگتر بود و با آن فیلمهای انقلابی را برای مردم پخش میکردند. یا اینکه کتابهای شهید مطهری را توزیع میکردند. مجلهای هم داشتند به نام وحدت اسلامی که هم در میان اهل سنت و هم شیعیان مخاطب داشت. خانههای فرهنگ، فیلمهای ایرانی را به زبان اردو ترجمه میکردند و در مناطق مختلف توزیع و پخش میشد.
#شهید_رحیمی در شهر #مولتان و لاهور در خانههای فرهنگ ایران فعالیت میکرد. وقتی دشمن دید که اینها در کارشان موفق هستند، افرادی را اجیر کردند که به خانه فرهنگ ایران در مولتان حمله کنند و ایشان را به شهادت رساندند. در خانه فرهنگ لاهور نیز همین اتفاق افتاد. وقتی آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید فعالیتهای خانههای فرهنگ خیلی کم شد.
🔸متن کامل مصاحبه آقای «سیدصادق حسین طاهری» از طلاب پاکستانی حوزه علمیه قم با مجلهی اخوت را در اینجا بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
#شهید_رحیمی در شهر #مولتان و لاهور در خانههای فرهنگ ایران فعالیت میکرد. وقتی دشمن دید که اینها در کارشان موفق هستند، افرادی را اجیر کردند که به خانه فرهنگ ایران در مولتان حمله کنند و ایشان را به شهادت رساندند. در خانه فرهنگ لاهور نیز همین اتفاق افتاد. وقتی آقای خاتمی به ریاست جمهوری رسید فعالیتهای خانههای فرهنگ خیلی کم شد.
🔸متن کامل مصاحبه آقای «سیدصادق حسین طاهری» از طلاب پاکستانی حوزه علمیه قم با مجلهی اخوت را در اینجا بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
مجاهد فرهنگی بدون مرز
🎥 گفتگوی #شبکه_افق با فرزند #شهید_رحیمی در هفتمین جشنواره مردمی فیلم عمار 🗓 زمان بازدید از غرفه شهید رحیمی در #جشنواره_عمار در سینما فلسطین تهران: ۹ الی ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ساعت ۱۵ الی ۲۲ 🇮🇷 @ShahidRahimi
چند شب پیش یه آقای #پاکستانی، تقریبا سیوپنج ساله از کنار غرفه شهید در #جشنواره_عمار رد شد و از نگاهش مشخص بود شهید رو خیلی خوب میشناسه...
نگاهی پر از امید و شوق و آشنایی عمیق با صاحب غرفه...
ایشون مصاحبهی #دختر_شهید رو در #شبکه_افق دیدن و به واسطهی علاقشون به شهید و به گفتهی خودشون که شهید الگوی زندگیشون هست و بوده و همین باعث شده اون زمان (زمان شهادت) که تقریبا چهارده سال داشته به عنوان اعتراض به شهادت شهدای #خانه_فرهنگ_مولتان تظاهرات میکنن تو شهر کراچی...
این پسر چهارده ساله که الان تقریبا یه مرد سیوپنج ساله شده #مدافع_حرم حضرت زینب (س)، از لشگر زینبیون بود و این پرچم و قاب با ارزش رو از طرف لشگر زینبیون، مدافعان حرم پاکستانی برای #خانواده_شهید هدیه آورده بود...
🚩 لشگر زینبیون از مکتبی رشد کرد و سرچشمه گرفت که پایهگذارش و خطشکنش شهید عارف حسینی، شهید رحیمی، شهید گنجی و ... بودن.
و این نهالی که بیست سال قبل با دستهای پر از امید و برکت #شهید_رحیمی کاشته شد امروز ثمرهاش رو به ودیعه میذاره بدون منت.
و امروز توسط این مرد نهالی توی سرزمین #زینبیون کاشته میشه که انشاءالله ثمرهاش میشه حزب الله پاکستان.
چقدر قشنگ معنی زنده بودن شهدا رو میشه با گذر تاریخ لمس کرد.
و در نهایت روزی میرسه که تمام این خطشکنها در محضر مردی بزرگ که همه، انتظارش رو میکشیم میایستند و ثمرهی اصلی کارشون رو تقدیم حضرت میکنن و #پرچم رسول الله رو بر عالم میکوبند...
https://telegram.me/joinchat/CLAWHzxJLsLhQ9fCdDskIg
نگاهی پر از امید و شوق و آشنایی عمیق با صاحب غرفه...
ایشون مصاحبهی #دختر_شهید رو در #شبکه_افق دیدن و به واسطهی علاقشون به شهید و به گفتهی خودشون که شهید الگوی زندگیشون هست و بوده و همین باعث شده اون زمان (زمان شهادت) که تقریبا چهارده سال داشته به عنوان اعتراض به شهادت شهدای #خانه_فرهنگ_مولتان تظاهرات میکنن تو شهر کراچی...
این پسر چهارده ساله که الان تقریبا یه مرد سیوپنج ساله شده #مدافع_حرم حضرت زینب (س)، از لشگر زینبیون بود و این پرچم و قاب با ارزش رو از طرف لشگر زینبیون، مدافعان حرم پاکستانی برای #خانواده_شهید هدیه آورده بود...
🚩 لشگر زینبیون از مکتبی رشد کرد و سرچشمه گرفت که پایهگذارش و خطشکنش شهید عارف حسینی، شهید رحیمی، شهید گنجی و ... بودن.
و این نهالی که بیست سال قبل با دستهای پر از امید و برکت #شهید_رحیمی کاشته شد امروز ثمرهاش رو به ودیعه میذاره بدون منت.
و امروز توسط این مرد نهالی توی سرزمین #زینبیون کاشته میشه که انشاءالله ثمرهاش میشه حزب الله پاکستان.
چقدر قشنگ معنی زنده بودن شهدا رو میشه با گذر تاریخ لمس کرد.
و در نهایت روزی میرسه که تمام این خطشکنها در محضر مردی بزرگ که همه، انتظارش رو میکشیم میایستند و ثمرهی اصلی کارشون رو تقدیم حضرت میکنن و #پرچم رسول الله رو بر عالم میکوبند...
https://telegram.me/joinchat/CLAWHzxJLsLhQ9fCdDskIg
Forwarded from مجاهد فرهنگی بدون مرز
شهیدی که تروریستها او را بهتر شناختند
گروه کتاب و ادبیات #خبرگزاری_فارس: عقربهها، ساعت دوی نیمهشب را نشان میداد، چشمهایم سنگین شده بود و هنوز خواندن یکسوم از کتاب باقی مانده بود، اما قول داده بودم و مطالعه آن را باید تمام میکردم. چند دقیقهای کلمات را با چشمان سنگین دنبال کردم تا فصل مولتان از نیمه گذشت. کمکم اما، نمی از اشک جای پای خواب را شست و از اواخر مولتان به بعد، واژهها را با سرعت بیشتری دنبال کردم. فقط هر از گاهی کتاب را میبستم و به جایی در گوشه ذهنم خیره میشدم. فکر میکردم، ماجراها را مجسم میکردم و با دست، خیسی چشمانم را کنار میزدم.
ساعت از سه گذشته بود که بالأخره کتاب تمام شد. اما فکری که تازه درگیر شده بود، چگونه میتوانست آسوده شود و بخوابد. شاید پنج شش سال از زمانی میگذشت که مطلبی را در کتاب تقریرات فلسفه #امام_خمینی (مقرر: آیتالله اردبیلی) خوانده بودم، اما آن مطلب به ناگاه در ذهنم دوباره زنده شد؛ وقتی روح انسانی به کمال خود نزدیک شد، توجه و میلش به طبیعت (جسم) کم میشود و از آن جدا و به طور کامل مستقل میشود. درست در همین زمان است که مرگ، جبراً و ضرورتاً رخ میدهد.
با تصاویر و ماجراهای خوبی که در کتاب #رسول_مولتان آمده بود، بدون اینکه اراده کنم، این جمله در ذهنم نقش بست که «شهادت، نتیجه منطقی و ضروریِ سلوک سید محمدعلی رحیمی بوده است.» روزی ۱۸ ساعت کار متعهدانه و بابرنامه و مطالعه، نیازمند نگاهی فراتر از چهارچوبهای نظام اداری ـ کارمندیست و همین رفتار است که مصداق جهاد فی سبیلالله پیدا میکند.
قبل از آمدن به پاکستان استخاره کرد و جواب آمد که: در راه خدا و قرآن قدم میگذاری. او با همین نگرش شد مسئول #خانه_فرهنگ ایران در مولتان، شهری که فقط اسم شهر را یدک میکشید و آنطور که کتاب میگوید، چیزی شبیه یک روستای محروم است تا یک شهر... (یادداشت از جواد کلاته عربی)
✅ ادامه این مطلب را در سایت #شهید_رحیمی در http://shahidrahimi.com/781 بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
گروه کتاب و ادبیات #خبرگزاری_فارس: عقربهها، ساعت دوی نیمهشب را نشان میداد، چشمهایم سنگین شده بود و هنوز خواندن یکسوم از کتاب باقی مانده بود، اما قول داده بودم و مطالعه آن را باید تمام میکردم. چند دقیقهای کلمات را با چشمان سنگین دنبال کردم تا فصل مولتان از نیمه گذشت. کمکم اما، نمی از اشک جای پای خواب را شست و از اواخر مولتان به بعد، واژهها را با سرعت بیشتری دنبال کردم. فقط هر از گاهی کتاب را میبستم و به جایی در گوشه ذهنم خیره میشدم. فکر میکردم، ماجراها را مجسم میکردم و با دست، خیسی چشمانم را کنار میزدم.
ساعت از سه گذشته بود که بالأخره کتاب تمام شد. اما فکری که تازه درگیر شده بود، چگونه میتوانست آسوده شود و بخوابد. شاید پنج شش سال از زمانی میگذشت که مطلبی را در کتاب تقریرات فلسفه #امام_خمینی (مقرر: آیتالله اردبیلی) خوانده بودم، اما آن مطلب به ناگاه در ذهنم دوباره زنده شد؛ وقتی روح انسانی به کمال خود نزدیک شد، توجه و میلش به طبیعت (جسم) کم میشود و از آن جدا و به طور کامل مستقل میشود. درست در همین زمان است که مرگ، جبراً و ضرورتاً رخ میدهد.
با تصاویر و ماجراهای خوبی که در کتاب #رسول_مولتان آمده بود، بدون اینکه اراده کنم، این جمله در ذهنم نقش بست که «شهادت، نتیجه منطقی و ضروریِ سلوک سید محمدعلی رحیمی بوده است.» روزی ۱۸ ساعت کار متعهدانه و بابرنامه و مطالعه، نیازمند نگاهی فراتر از چهارچوبهای نظام اداری ـ کارمندیست و همین رفتار است که مصداق جهاد فی سبیلالله پیدا میکند.
قبل از آمدن به پاکستان استخاره کرد و جواب آمد که: در راه خدا و قرآن قدم میگذاری. او با همین نگرش شد مسئول #خانه_فرهنگ ایران در مولتان، شهری که فقط اسم شهر را یدک میکشید و آنطور که کتاب میگوید، چیزی شبیه یک روستای محروم است تا یک شهر... (یادداشت از جواد کلاته عربی)
✅ ادامه این مطلب را در سایت #شهید_رحیمی در http://shahidrahimi.com/781 بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
🔸 #زندگی_به_سبک_هجرت
اکنون گمان میشود #صدور_انقلاب به معنای روابط #دیپلماتیک است در حالی که #شهید_رحیمی به این گونه روابط اعتقادی نداشت و #صدور #انقلاب از نظر وی این بود که انقلاب را در دل مردم جا دهد؛ این اتفاق در چند ماه ابتدا در #مولتان رخ داد چرا که انقلاب و امام (ره) در خانهی مردم مولتان بود و به هر بهانهای هر روز کوچک و بزرگ به #خانه_فرهنگ میآمدند.
🔼 مصاحبه همسر شهید رحیمی با #خبرگزاری_دانشجو
#سید_محمد_علی_رحیمی
#ترور #وهابیت #تکفیری
#شهادت #پاکستان #هند
#رسول_مولتان #رایزن
#ایران #سبک_زندگی
#جهاد_فرهنگی
#آتش_به_اختیار
🔻🔻🔻🔻🔻
https://www.instagram.com/p/BWFqT0nnpjJ/
اکنون گمان میشود #صدور_انقلاب به معنای روابط #دیپلماتیک است در حالی که #شهید_رحیمی به این گونه روابط اعتقادی نداشت و #صدور #انقلاب از نظر وی این بود که انقلاب را در دل مردم جا دهد؛ این اتفاق در چند ماه ابتدا در #مولتان رخ داد چرا که انقلاب و امام (ره) در خانهی مردم مولتان بود و به هر بهانهای هر روز کوچک و بزرگ به #خانه_فرهنگ میآمدند.
🔼 مصاحبه همسر شهید رحیمی با #خبرگزاری_دانشجو
#سید_محمد_علی_رحیمی
#ترور #وهابیت #تکفیری
#شهادت #پاکستان #هند
#رسول_مولتان #رایزن
#ایران #سبک_زندگی
#جهاد_فرهنگی
#آتش_به_اختیار
🔻🔻🔻🔻🔻
https://www.instagram.com/p/BWFqT0nnpjJ/
Instagram
🔸مجاهد فرهنگی بدون مرز🔸
#زندگی_به_سبک_هجرت . اکنون گمان می شود #صدور_انقلاب به معنای روابط #دیپلماتیک است در حالی که #شهید_رحیمی به این گونه روابط اعتقادی نداشت و #صدور #انقلاب از نظر وی این بود که انقلاب را در دل مردم جا دهد؛ این اتفاق در چند ماه ابتدا در #مولتان رخ داد چرا که…
چند شب پیش تلفن خونه زنگ خورد
اول شماره، پیش شماره #پاکستان بود
خیلی تعجب کردیم، #گوشی رو برداشتیم
خانمی پشت خط گفت من زهرا بخاری هستم، یادتون هست.
بلافاصله شناختیمش...
بیست سال پیش، زمانی که #شهید مسئول خانه فرهنگ #مولتان بود، ایشون یکی از اساتید کلاسهای زبان فارسی #خانه_فرهنگ بود و الان هم سرپرست اونجاست.
گفت خیلی وقته دنبال ما ست و به زحمت تونسته شماره ما رو پیدا کنه.
بعد از صحبت تصاویری از خانه فرهنگ برامون فرستاد...
هیچی تغییر نکرده بود
تمام وسایل اتاق شهید هنوز هم همونجا بود
درب خانه فرهنگ برای مردمی که دوس دارن زبان فارسی بیاموزن باز بود
هر وقت هم مراسمی برگزار میشه حتما تصویری از شهید روی سن هست
#مجاهد_فرهنگی_بدون_مرز
#سید_محمد_علی_رحیمی
#شهید_رحیمی #سبک_زندگی
#تکفیری #شهادت #پاکستان
#رسول_مولتان #رایزن #ایران
#جهاد_فرهنگی #آتش_به_اختیار
#هجرت #سید_محمد_علی_رحیمی
🇮🇷 @ShahidRahimi
اول شماره، پیش شماره #پاکستان بود
خیلی تعجب کردیم، #گوشی رو برداشتیم
خانمی پشت خط گفت من زهرا بخاری هستم، یادتون هست.
بلافاصله شناختیمش...
بیست سال پیش، زمانی که #شهید مسئول خانه فرهنگ #مولتان بود، ایشون یکی از اساتید کلاسهای زبان فارسی #خانه_فرهنگ بود و الان هم سرپرست اونجاست.
گفت خیلی وقته دنبال ما ست و به زحمت تونسته شماره ما رو پیدا کنه.
بعد از صحبت تصاویری از خانه فرهنگ برامون فرستاد...
هیچی تغییر نکرده بود
تمام وسایل اتاق شهید هنوز هم همونجا بود
درب خانه فرهنگ برای مردمی که دوس دارن زبان فارسی بیاموزن باز بود
هر وقت هم مراسمی برگزار میشه حتما تصویری از شهید روی سن هست
#مجاهد_فرهنگی_بدون_مرز
#سید_محمد_علی_رحیمی
#شهید_رحیمی #سبک_زندگی
#تکفیری #شهادت #پاکستان
#رسول_مولتان #رایزن #ایران
#جهاد_فرهنگی #آتش_به_اختیار
#هجرت #سید_محمد_علی_رحیمی
🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BaL02ORgI7P/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
نام کتاب: #رسول_مولتان
#روایتی_از_زندگی_سردار_فرهنگی
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
به روایت همسر شهید: #مریم_قاسمی_زهد
به کوشش: #زینب_عرفانیان
گاهی اوقات انسان بعضی از واژهها را به اندازه تحت اللفظیاش، درك و حس میكند.
واضح است كه آشنايی با آن و فهم از آن، برايش محدود است.
و اما هنگامی میرسد كه انسان با آن واژهها زندگی میكند و روح خود را با روح آن معانی، میآميزاند.
و آنگاه ديگر محدوديتی نيست، كه دنيایی ديگر است، حال و هوايی ديگر است و به قولی عالمی ديگر...و از جمله آن واژهها
#هجرت است و #غربت...
برای من حقير، تا كنون #ابوذر فقط يك نام بوده و #ربذه فقط يك مكان. و اينك آرام آرام فهيمدهام كه ابوذر تنها يك نام نيست؛ بلكه روحی است به بلندی همه #غريبان و #بیكسان، و ربذه تنها یک مکان محدود نیست؛ بلکه فضایی است برای تمام غریبان. و حقیقتا چه عالمی است این عالم ابوذر و ربذه!
كه هم يك #بيابان_بی_كسی است و هم#بارش_عطر_كرامت.
پ ن)هزار بار نوشتم و پاک کردم...
هر چی بگم کم گفتم آخه!
فقط میتونم بگم
به معنای واقعی کلمه فووووووووووق اُل عاده بود.
به شدت پیشنهاد میکنم حتما خوانده شود.
#گروه_تروریست_سپاه_صحابه #خانه_فرهنگ
#وهابی #وحدت_شیعه_و_سنی
#مولتان_شهر_کوچکیست_در_ایالت_پنجاب_پاکستان #فرقه_گرایی #شهید_فرهنگ_بدون_مرز
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BaL02ORgI7P/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
نام کتاب: #رسول_مولتان
#روایتی_از_زندگی_سردار_فرهنگی
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
به روایت همسر شهید: #مریم_قاسمی_زهد
به کوشش: #زینب_عرفانیان
گاهی اوقات انسان بعضی از واژهها را به اندازه تحت اللفظیاش، درك و حس میكند.
واضح است كه آشنايی با آن و فهم از آن، برايش محدود است.
و اما هنگامی میرسد كه انسان با آن واژهها زندگی میكند و روح خود را با روح آن معانی، میآميزاند.
و آنگاه ديگر محدوديتی نيست، كه دنيایی ديگر است، حال و هوايی ديگر است و به قولی عالمی ديگر...و از جمله آن واژهها
#هجرت است و #غربت...
برای من حقير، تا كنون #ابوذر فقط يك نام بوده و #ربذه فقط يك مكان. و اينك آرام آرام فهيمدهام كه ابوذر تنها يك نام نيست؛ بلكه روحی است به بلندی همه #غريبان و #بیكسان، و ربذه تنها یک مکان محدود نیست؛ بلکه فضایی است برای تمام غریبان. و حقیقتا چه عالمی است این عالم ابوذر و ربذه!
كه هم يك #بيابان_بی_كسی است و هم#بارش_عطر_كرامت.
پ ن)هزار بار نوشتم و پاک کردم...
هر چی بگم کم گفتم آخه!
فقط میتونم بگم
به معنای واقعی کلمه فووووووووووق اُل عاده بود.
به شدت پیشنهاد میکنم حتما خوانده شود.
#گروه_تروریست_سپاه_صحابه #خانه_فرهنگ
#وهابی #وحدت_شیعه_و_سنی
#مولتان_شهر_کوچکیست_در_ایالت_پنجاب_پاکستان #فرقه_گرایی #شهید_فرهنگ_بدون_مرز
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
Instagram
سارام
. نام کتاب: #رسول_مولتان #روایتی_از_زندگی_سردار_فرهنگی #شهید_سید_محمد_علی_رحیمی به روایت همسر شهید: #مریم_قاسمی_زهد به کوشش: #زینب_عرفانیان . . گاهی اوقات انسان بعضی از واژه ها را به اندازه تحت اللفظیاش، درك و حس میكند. واضح است كه آشنايی با آن و فهم از…
Forwarded from مجاهد فرهنگی بدون مرز
شهیدی که تروریستها او را بهتر شناختند
گروه کتاب و ادبیات #خبرگزاری_فارس: عقربهها، ساعت دوی نیمهشب را نشان میداد، چشمهایم سنگین شده بود و هنوز خواندن یکسوم از کتاب باقی مانده بود، اما قول داده بودم و مطالعه آن را باید تمام میکردم. چند دقیقهای کلمات را با چشمان سنگین دنبال کردم تا فصل مولتان از نیمه گذشت. کمکم اما، نمی از اشک جای پای خواب را شست و از اواخر مولتان به بعد، واژهها را با سرعت بیشتری دنبال کردم. فقط هر از گاهی کتاب را میبستم و به جایی در گوشه ذهنم خیره میشدم. فکر میکردم، ماجراها را مجسم میکردم و با دست، خیسی چشمانم را کنار میزدم.
ساعت از سه گذشته بود که بالأخره کتاب تمام شد. اما فکری که تازه درگیر شده بود، چگونه میتوانست آسوده شود و بخوابد. شاید پنج شش سال از زمانی میگذشت که مطلبی را در کتاب تقریرات فلسفه #امام_خمینی (مقرر: آیتالله اردبیلی) خوانده بودم، اما آن مطلب به ناگاه در ذهنم دوباره زنده شد؛ وقتی روح انسانی به کمال خود نزدیک شد، توجه و میلش به طبیعت (جسم) کم میشود و از آن جدا و به طور کامل مستقل میشود. درست در همین زمان است که مرگ، جبراً و ضرورتاً رخ میدهد.
با تصاویر و ماجراهای خوبی که در کتاب #رسول_مولتان آمده بود، بدون اینکه اراده کنم، این جمله در ذهنم نقش بست که «شهادت، نتیجه منطقی و ضروریِ سلوک سید محمدعلی رحیمی بوده است.» روزی ۱۸ ساعت کار متعهدانه و بابرنامه و مطالعه، نیازمند نگاهی فراتر از چهارچوبهای نظام اداری ـ کارمندیست و همین رفتار است که مصداق جهاد فی سبیلالله پیدا میکند.
قبل از آمدن به پاکستان استخاره کرد و جواب آمد که: در راه خدا و قرآن قدم میگذاری. او با همین نگرش شد مسئول #خانه_فرهنگ ایران در مولتان، شهری که فقط اسم شهر را یدک میکشید و آنطور که کتاب میگوید، چیزی شبیه یک روستای محروم است تا یک شهر... (یادداشت از جواد کلاته عربی)
✅ ادامه این مطلب را در سایت #شهید_رحیمی در http://shahidrahimi.com/781 بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
گروه کتاب و ادبیات #خبرگزاری_فارس: عقربهها، ساعت دوی نیمهشب را نشان میداد، چشمهایم سنگین شده بود و هنوز خواندن یکسوم از کتاب باقی مانده بود، اما قول داده بودم و مطالعه آن را باید تمام میکردم. چند دقیقهای کلمات را با چشمان سنگین دنبال کردم تا فصل مولتان از نیمه گذشت. کمکم اما، نمی از اشک جای پای خواب را شست و از اواخر مولتان به بعد، واژهها را با سرعت بیشتری دنبال کردم. فقط هر از گاهی کتاب را میبستم و به جایی در گوشه ذهنم خیره میشدم. فکر میکردم، ماجراها را مجسم میکردم و با دست، خیسی چشمانم را کنار میزدم.
ساعت از سه گذشته بود که بالأخره کتاب تمام شد. اما فکری که تازه درگیر شده بود، چگونه میتوانست آسوده شود و بخوابد. شاید پنج شش سال از زمانی میگذشت که مطلبی را در کتاب تقریرات فلسفه #امام_خمینی (مقرر: آیتالله اردبیلی) خوانده بودم، اما آن مطلب به ناگاه در ذهنم دوباره زنده شد؛ وقتی روح انسانی به کمال خود نزدیک شد، توجه و میلش به طبیعت (جسم) کم میشود و از آن جدا و به طور کامل مستقل میشود. درست در همین زمان است که مرگ، جبراً و ضرورتاً رخ میدهد.
با تصاویر و ماجراهای خوبی که در کتاب #رسول_مولتان آمده بود، بدون اینکه اراده کنم، این جمله در ذهنم نقش بست که «شهادت، نتیجه منطقی و ضروریِ سلوک سید محمدعلی رحیمی بوده است.» روزی ۱۸ ساعت کار متعهدانه و بابرنامه و مطالعه، نیازمند نگاهی فراتر از چهارچوبهای نظام اداری ـ کارمندیست و همین رفتار است که مصداق جهاد فی سبیلالله پیدا میکند.
قبل از آمدن به پاکستان استخاره کرد و جواب آمد که: در راه خدا و قرآن قدم میگذاری. او با همین نگرش شد مسئول #خانه_فرهنگ ایران در مولتان، شهری که فقط اسم شهر را یدک میکشید و آنطور که کتاب میگوید، چیزی شبیه یک روستای محروم است تا یک شهر... (یادداشت از جواد کلاته عربی)
✅ ادامه این مطلب را در سایت #شهید_رحیمی در http://shahidrahimi.com/781 بخوانید.
🇮🇷 @ShahidRahimi