وبسایت فرهنگی صدانت
24.3K subscribers
778 photos
361 videos
75 files
2.36K links
صدانت؛ صدای اندیشه

آدرس وبسایت:
www.3danet.ir

اینستاگرام صدانت:
instagram.com/3danet

کانال رسمی صدانت:
@Sedanet

صدانت تی‌وی:
@Sedanettv

بایگانی صدانت:
@sedanet1

آگاهی از نشست‌های فرهنگی:
@News_sedanet
Download Telegram
🍂 فراتر از اجتهاد در اصول و فروع
✍️ #محمدمهدی_مجاهدی

🔅زادروز دکتر #محمد_مجتهد_شبستری فرصتی است مغتنم برای یادآوری و حق‌گزاری یک عمر حیات فکری مبارک این استاد گرامی و کم‌نظیر. چنان که حیات مادی ما از جمله در گرو ضربان قلب و تداوم دم و بازدم است، حیات معنوی و فکری ما هم در گرو روانیِ مدامِ روح و روان و ذهن و فکر است، ضربانی مستلزمِ نوشدنِ مستمرِ پرسش‌های حیاتی و روشن‌تر‌ شدنِ دامنه‌ی مسأله‌های بنیادین. اندیشه‌وران پیش‌رو و هنرمندان مبدع و سالکان پایا و پویای وادی معرفت رکنِ کانونیِ تداومِ ضربانِ روح و روان و ذهن و فکر اند، نه تنها در مقیاس فردی، بلکه در مقیاس اجتماعی و نسلی. به این معنا، اندیشه‌ورانِ پیش‌گام بر گردن جامعه حق حیات دارند. محمد مجتهد شبستری از جمله‌ی چنین اندیشمندانی است.

🔅کارنامه‌ی فکری محمد مجتهد شبستری در نیم قرن اخیر بخشی برجسته و چشمگیر از کارنامه‌ی بازاندیشی بی‌دریغ در دین و اجتهاد بی‌زنهار در فقه و اصول در جهان اسلام معاصر است، بازاندیشی و اجتهادی که دامنه‌ی آن گستره‌ای گسترده‌ از اصول دین گرفته تا اصول فقه و حقوق دین‌بنیاد را فرا می‌گیرد، و تیغ بی‌دریغ آن تا اعماق پرسش از پدیدار وحی و مواجهه‌ی بشر و خدا و نیز تا امکان و امتناع فقه و اصول در دنیای مدرن متأخر را ژرف می‌کاود. با دامنه‌ای چنین گسترده‌ و اعماقی چنین ژرف، اجتهادی که مجتهد شبستری نماینده و بلکه پیش‌گام آن است، از او متفکری اصیل ساخته است که نه‌تنها دامنه‌ی پاسخ‌های قابل تصور به پرسش‌های الهیاتی و مسائل معطوف به دیانت را گسترش داده است، بلکه مهم‌تر از آن، افق‌هایی نو از پرسش‌های دقیق و مسأله‌هایی دشوار را فرا روی زیستِ اندیشیده و سنجیده‌ی مسلمانی و الهیاتِ فلسفی و کلام و فقه و اصول گشوده است.

🔅این همه پرواز بلند در آسمانِ اندیشیدن به خداوند و شناگری در ژرفای دریای زیست دینی حاصل تجربه‌ی امیدوارانه و سنجیده و آزموده‌ی او ست، تجربه‌ی سر نهادن در پی آوای «حقیقت دینی» و «بانگ جرسی» که هم‌چنان به گوش او می‌رسد، همان بانگ و نوایی که در این عصر یخ‌بندان روح و شام غیبت الوهی و خاموشی آسمان و سکوت کر کننده‌ی کویر بی‌سایبان هستی و غربت بشری در مصاف توفان تکنولوژی و همهمه‌ی توده‌های مسخ‌شده‌ی روان در پی پیامبران پرگوی و پرخاش‌جوی عصر پساحقیقت، به کمتر گوشی و دلی (خوش) می‌نشیند و کمتر افق امیدی را نوید می‌دهد.

متن کامل👇
3danet.ir/4iJov
🌾 @sedanet | @MMojahedi
Audio
🎙همایش صد سال پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه
🗣 #محمدمهدی_مجاهدی
انجمن علوم سیاسی ایران
🌾 @sedanet | @MMojahedi
🍂 تقدیس و اهریمن‌سازی «دیگری»
تیغه‌های قیچی تبعیض

✍️ #محمدمهدی_مجاهدی


🔅داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ

🔅این بیت مطلع قطعه‌ای سروده‌ی ایرج میرزا در ستایش مقام مادری است، قطعه‌ای چنان معروف و تأثیرگذار که شاید بتوان ادعا کرد دهه‌ها ست بخشی برجسته از تصویر جمعی ما فارسی‌زبانان از مفهوم مادر را شکل داده است؛ تصویری متضمن دو مضمون هم‌زمان: تقدیس مادر در عین اهریمن‌سازی از زن. تصویری که هرچند زن را در جایگاه مادری، فراتر از انسان و برتر از فرشته برمی‌کشد و تقدیس می‌کند، هم او را در جایگاه مادرشوهر یا عروس یا هم‌سر فروتر از اهریمن می‌نشاند.

🔅تقدیس زن یا دیگر عنوان‌های اجتماعی که بر اساس جنسیت یا قومیت یا عقیده یا برخورداری ویژه ساخته شده‌اند، در عین حال که ظاهری حامیانه دارد، فحوا و اثری خطرناک از جنس تحکیم تبعیض را هم با خود حمل می‌کند و می‌پرورد. بر همين قیاس، تعارف‌هایی رسمی و متظاهرانه که معمولاً به زبانی متکلفانه نثار سوژه‌های تبعیض‌مان (ازجمله زنان و کارگران و ناهم‌کیشان و ناتوانان جسمی) می‌کنیم، در قالب خطاب‌ها و توصیف‌های غیریت‌ساز، همگی پیش از هر دلالتی دیگر، فرودستی ایشان را تثبیت می‌کند.

🔅جدا از اداهای سرد و سودایی و تکراری و نابالغانه، اگر ما (مردان و زنان) واقعاً از تبعیض برضد زنان خسته و آزرده یا شرمنده و پشیمانیم، به جای تقدیس زن به عنوان مادر و خواهر و هم‌سر و دختر و عمه و خاله و معشوقه، که خود هم‌زمان تبعیضی نرم و پوشیده و پیچیده را تحکیم می‌کند، باید یاد بگیریم غیر هم‌جنس خود را (چه زن باشد، چه مرد) چنان ببینیم و بشناسیم و چنان با او بنشینیم و برخیزیم که نزد ما واقعاً جنسیت او بر انسانیت او مقدم نباشد. نظیر همین حکم برای رفع دیگر تبعیض‌ها هم صادق است. این تکلیف مالایطاق یا خواستی آرزواندیشانه نیست، بخشی مهم از تجربه‌ی مشترک مدنیت است، چه شرقی چه غربی، چه قدیم چه جدید، که بسیاری از ما شوربختانه مدت‌ها ست آن را وانهاده‌ایم.

🌾 @sedanet | @mmojahedi
Audio
🍂 صلح مداراگرانه دربرابر صلح روادارانه
👤 #محمدمهدی_مجاهدی
نشست سیاست و صلح
🌾 @sedanet | @mmojahedi
☘️ نقد #محمدمهدی_مجاهدی بر سخنان #مصطفی_ملکیان پیرامون راه تحمل پذیر کردن فقر با نظر به منش علی بن ابی طالب

سابقاً در فضای مجازی فایل صوتی‌ای از مصطفی ملکیان منتشر شده بود که ایشان در آن پیرامون فقر و تبعیض و شیوه‌ی حکمرانی علی‌بن‌ابی‌طالب صحبت می‌کنند... (1)
(لازم به ذکر است که آن صوت قسمتی از یک سخنرانی در سال 72 است که به اعتقاد عده‌ای، ایشان از برخی مواضع خود در آن زمان گذر کرده‌اند.)

محمدمهدی مجاهدی (استاد مدعو دانشگاه برلین) در نوشتاری به نقد دیدگاه ملکیان در آن فایل صوتی پرداخته است.(2)

قسمتی از نقد محمدمهدی مجاهدی :

"پیام اصلی سخن ایشان ظاهرا یک نکته‌ی مؤکد و مکرر بیش نیست: تراز زندگی حاکمان و نزدیکان ایشان باید با تراز زندگی فقیرترین افراد جامعه هم‌سان باشد، تا فقرا با نظر کردن به تراز زندگی ایشان تسلی روانی بگیرند و رنج تفاوت تراز زندگی خود با تراز زندگی دیگران را آسان‌تر تحمل کنند...خوب، این نسخه شاید در «اجتماعی» قبیله‌ای با مناسباتی بسیار بدوی می‌توانسته است تا حدودی مؤثر افتد، خصوصا با فهمی که از عدالت به معنای مساوات داشتند، اما واقعیت این است که در ساختار «جامعه» و دولت‌‌-‌ملت مدرن، با تفکیک قوا و تقسیم وظایف و کارکردها و جاری شدن امور در جویبار نهاد‌های سیاسی و اجتماعی، شکل و سبک و شیوه‌ و تراز زندگی خصوصی حکم‌رانان (از جمله سر و وضع و جامه و مرکب و منزل‌شان)، امری به‌شدت حاشیه‌ای و فرعی و بی‌اهمیت شده است...

متأسفانه این نگاه حاکم‌مدارانه به سیاست و حکومت، نه‌تنها زمینه‌ی سربرآوردن اندیشه‌های سیاسی فردمحورانه شده است، بلکه هم‌چنین زمینه‌ی سوء استفاده‌های مردم‌فریبانه‌ی بسیاری نیز شده است، از حکومت‌هایی فاسد نظیر حکومت چاوز گرفته تا اقران او در اقطار عالم که نان و پنیر می‌خوردند و بر بوریا می‌خفتند و مردم را هم‌زمان به خاکستر می‌نشانند..."

متن کامل نوشته انتقادی ایشان همراه با فایل صوتی سخنان ملکیان:
(1) → 3danet.ir/qL2o2
(2) → 3danet.ir/G3Rf1

🌾 @MMojahedi|@sedanet
🍁 نشست اخلاق و فرهنگ عمومی با حضور مقصود فراستخواه و محمدمهدی مجاهدی

🔅نشست «اخلاق و فرهنگ عمومی» عصر دوشنبه ۱۲ شهریورماه با حضور #مقصود_فراستخواه ، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و #محمدمهدی_مجاهدی ، عضو هیئت علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در دفتر انجمن اخلاق در علوم و فناوری برگزار شد.

صوت و متن کامل👇
3danet.ir/AQurL
🌾 @Sedanet
🌾 @MMojahedi
🌾 @mfarasatkhah
❄️ عدالت برضد عدالت
✍️ #محمدمهدی_مجاهدی

🔅 عدالت بسیار بیش و پیش از آن که به مقام «توزیع» (و «بازتوزیع») راجع باشد، به «کثرت‌گرایی» در سه مقام دیگر از تکاپوهای حیات جمعی ناظر است. به بیان دقیق‌تر، عدالت توزیعی (و بازتوزیعی) مشتقی ناگزیر از تحقق کثرت‌گرایی در این سه مقام درهم‌تنیده از تکاپوهای حیات جمعی است:
(۱) «حق به‌رسمیت‌شناخته‌شدنِ» تنوعات فکری و سیاسی و فرهنگی و زیستی («حق» به‌معنای حقانیت «مطالبه»)؛
(۲) «حق مشارکت» در تولید قدرت و ثروت («حق» به‌معنای «سزاواری»)؛ و
(۳) «تکلیف بازنُمایی و نُمایندگی» در ساخت رسمی قدرت و منزلت («تکلیف» به‌معنای «پاسخ‌گویی» و «حساب‌رسی»).*

🔅عدالت‌خواهی درواقع باید مطالبه و کوشش برای برپایی سامانی سیاسی باشد که «کثرت‌گرایی» در این سه مقام را بهتر و بیشتر تضمین و تأمین کند. «عدالت توزیعی» (و بازتوزیعی) خود، ناگزیر، از پی خواهد آمد.
هر که کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع می‌آیدش

🔅به نظر می‌رسد هیچ‌وقت در فرهنگ ما عدالت، این‌چنین که امروز، جاهلانه بر سر عدالت تیغ نکشیده است. چندی است عدالت‌خواهی که نام خانوادگی بسیاری از جنبش‌های ناراضیان و آرمان‌خواهان است، در فرهنگ سیاسی ما به نام خاص یکی دو جماعت سیاسی نوظهور تبدیل شده است که درشت‌ترین سابقه‌ی آن‌ها حمایت از دولت مهرورز عدالت‌فروش و دنباله‌های آن است، هرچند دیگر امروز یادآوری این سابقه را خوش نمی‌دارند. شعارها و مطالب و مطالبات عدالت‌خواهانه‌ی این گروه‌ها (از جمله متنی موسوم به «نامه‌‌ی سرگشاده به مسؤولان نظام» از سعید زیباکلام) شواهد مؤید دیگری فراهم می‌آورند بر سطح نازل و عامیانه‌ی درک بخشی بزرگ از نخبگان و بسیاری از کنش‌گران ما از عدالت (فرقی هم نمی‌کند درقدرت، منتقد، یا برقدرت؛ معتدل یا افراطی؛ چپ یا راست؛ سیاست‌خوانده یا بیگانه با دانش سیاسی؛ اقتدارگرا یا دموکراسی‌خواه؛ و دین‌گرا یا دین‌ستیز یا دین‌گریز).

🔅در روزگاری که ظاهراً اصل بر عدم‌اجماع است، طُرفه‌ اجماعی در جامعه‌ی ما میان عارف و عامی از صنوف متفاوت اجتماع و در صفوف مختلف قدرت و از گرایش‌های گوناگون سیاسی برای بدفهمی عدالت شکل گرفته است. چنین اجماعی انصافاً درمورد هیچ مفهوم اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دیگری به این وسعت و عمق و غلظت یافت نمی‌شود. گویا همگی (به‌جز انگشت‌شماری از نویسندگان مهجور و اندیشه‌ورزان خلاف‌جریان) طی توافقی نانوشته تصمیم گرفته‌اند که عدالت را به معنای شکلی خاص (و البته یک‌سره مبهم) از «توزیع امکانات و دارایی‌های بیت‌المال» بفهمند و طلب کنند. اگر قدرت بسیج‌گرانه و توده‌فریبانه‌ی این کلی‌گویی‌های غلط‌انداز را کنار بگذاریم، انصافاً این بدفهمی از مفهوم عدالت و پافشاری بر آن هیچ هنر دیگری ندارد.

🌾 @Sedanet | @Mmojahedi
☘️ فلسفه تحلیلی، زمینه‌ها و گرایش‌های آن
در گفت‌وگو با #محمدمهدی_مجاهدی
مرام فلسفه توجیه نیست، نقادی است

🔅تفکیک دوگانه جریان‌های فکر فلسفی در مغرب‌زمین به فلسفه‌های تحلیلی (یا انگلو-امریکن) در برابر فلسفه‌های قاره‌ای را تفکیکی چندان معتبر و سودمند نخواهیم یافت. منظورم از سودمندی هم واجد بودن ارزش معرفت‌شناختی است؛ هم ارزش معرفتی و هم ارزش آموزشی.

🔅«تحلیل فلسفی» در تاریخ فلسفه غرب دست‌کم به پنج معنای اصلی و متمایز به‌کار رفته است. این پنج معنا از یکدیگر متمایزند، اما لزوما همگی مستقل از یکدیگر یا متضاد با یکدیگر نیستند. بررسی این پنج معنا فایده‌ای جانبی هم دارد چون نمونه‌ای بسیار جالب از تعامل میان دانش‌های غیرفلسفی با فلسفه (و در اینجا خصوصا تاثیر علوم تجربی و ریاضی بر اندیشه فلسفی) به دست می‌دهد.

🔅معنای اول تحلیل متاثر از مفهوم «تشریح» در علوم‌پزشکی است. تحلیل به این معنا یعنی «بند از بند یک مفهوم مرکب گشودن» یا «روندی» که طی آن بند از بند یک مفهوم مرکب گشوده می‌شود. ...

🔅معنای دوم تحلیل فلسفی متاثر از استعاره‌ای از هندسه کلاسیک است که عبارت است از تحلیل رجعی (regressive analysis). تحلیل رجعی نزد حکیمان یونان باستان در اصل راهی برای حل یا انحلال مسائل هندسی بود. ...

🔅سومین معنای تحلیل فلسفی باز هم متاثر از استعاره‌ای هندسی است، منتها این بار متاثر از هندسه تحلیلی دکارتی. در این معنا تاکید اصلی بر وجه تحویلی- ‌ترجمانی تحلیل است. این معنای تحلیل فلسفی را نخست منطق‌دان‌ها و ریاضیدان‌های فیلسوفی مانند گوتلوب فرگه و برتراند راسل و نیز جورج ادوارد مور در نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم در میان آوردند. ... آنچه بعدا فلسفه تحلیلی نامیده شد در آغاز بیشتر (اگر نگوییم صرفا و یک‌سره) به همین نحله تحویلی- ‌ترجمانی ناظر بود. ...

🔅معنای چهارم را می‌توان نزد نحله‌ای از نو‌کانتیان و پدیدارشناسان نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم سراغ گرفت. همچنین روان‌شناسی گشتالتی از همین معنای تحلیل فلسفی متاثر است. ارنست کاسیرر نیز متاثر از همین معنای تحلیل بود. یکی از نخستین کسانی که این فهم از تحلیل فلسفی را مطرح کرد، برنارد بولزانو (Bernard Bolzano)، منطق‌دان، کشیش، مدرس الهیات و ریاضیدان اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم بود. ...

🔅معنای پنجم هم مانند معنای چهارم متعلق به یک جریان فکری یکپارچه نیست، اما مهم‌ترین شعبه آن متاثر از شیمی تحلیلی قرن نوزدهم و بیستم است. رابین جورج کالینگوود از فیلسوفان ایده‌آلیست انگلیسی در نقد خود بر پوزیتیویست‌های منطقی (خصوصا به خاطر طرد متافیزیک از سوی ایشان) معنای جدیدی از تحلیل فلسفی را عرضه می‌کند. در معنایی که او برای تحلیل فلسفی پیشنهاد می‌کند، تحلیل متافیزیکی جست‌و‌جویی است برای کشف پیش‌فرض‌های مطلق (absolute presuppositions). ...

🔅جریان‌هایی که کمابیش معنای سوم تحلیل را برگرفته‌اند به‌عنوان شعبه‌های اصلی فلسفه تحلیلی (در برابر فلسفه به‌اصطلاح قاره‌ای) شناخته می‌شوند. در حالی که این امر مستلزم فروکاستن تنوع چندگانه تحلیل فلسفی به معنای سوم آن است. ...

🔅افزون بر این، برخی جریان‌های فلسفی که معمولا متعلق به جریان‌های فلسفی موصوف به قاره‌ای هستند، تحلیلی‌اند. ...

🔅علاوه بر همه اینها، این تقسیم‌بندی قاره‌ای- ‌تحلیلی معلوم نیست با فیلسوفانی مانند کواین و سلارز از یک‌سو و با پاپر و دیگر خردگرایان نقاد از سوی دیگر چه می‌تواند بکند. ...

🔅تقسیم‌بندی سود‌مندتر برای گونه‌شناسی اندیشه فلسفی تمایزگذاری با ملاک مرکب «عقل‌گرایی و نقاد ‌بودن» در برابر «ناعقل‌گرایی و غیر‌نقاد‌‌بودن» است. ...

🔅 من رأی فیلسوفان عقل‌گرای نقاد را در زمینه استدلال فلسفی صائب می‌دانم و معتقد‌م کار فلسفه «توجیه» (justification) نیست بلکه نقادی است و تفاوت میان این دو مانند تفاوت میان ایدئولوژی و علم است. ...

🔅خوشبختانه فلسفه تحلیلی خصوصا به معنای مورد نظر عقل‌گرایان نقاد در کشور ما اقبال فراوانی یافته است. اما همزمان فلسفه‌های ضد‌تحلیلی (رمانتیک و ایده‌آلیست) و فلسفه‌های تحلیلی غیرنقاد یا غیررئالیستی هم در کشور ما وسیعا ترویج می‌شوند. ...

🔅پیش از انقلاب فلسفه تحلیلی و عقلانیت انتقادی در ایران تقریبا مهجور و ناشناخته بود. پس از انقلاب اسلامی، دکتر سروش در معرفی و ترویج فلسفه تحلیلی و عقلانیت نقاد در جامعه دانشگاهی ایران نقش مهمی داشت.

متن کامل👇
3danet.ir/5AxYm
🌾 @Sedanet | @Mmojahedi
❄️ گفت‌وگو علیه گفت‌وگو
👤 #محمدمهدی_مجاهدی | 9 دی 98
موسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر

🔅محمدمهدی مجاهدی ابتدای سخنرانی خویش را با سه سؤال از حاضرین آغاز کرد:

· آیا گفت‌وگو نیازمند چارچوب مشترک بین طرفین آن است؟

· آیا گفت‌وگو بدون مدارا عملی است؟

· آیا طرفین گفت‌وگو باید دربارۀ شرایط گفت‌وگو و مفاهیم آن توافق داشته باشند؟

🔅وی در ادامه ضمن بررسی پاسخ‌های شرکت کنندگان توضیحات خود را اینگونه ادامه داد: هر کدام از سه باور فوق مفاهیمی از گفت‌وگو ایجاد می ‌کند که گفت‌وگو را غیر‌ممکن می‌سازد. گفت‌وگو در غیاب این سه شرط مفید است و ما بدان نیازمند هستیم. برای گفت‌وگو نباید از چارچوب مشترک آغاز کنیم زیرا نه شرط امکان است و نه شرط کمال. گفت‌وگو هر نوع کنشِ گفتاری نیست، بلکه کنش گفتاری خاص است. کنشِ گفتاری که ناظر به حل مسئله باشد. مسئله ای که نیازمند رسیدن به وجه مشترک نیست. حتی اگر طرف مقابل را بخشی از صورت مسئله بدانیم. در گفت و گو، طرفین واجد بینشی دربارۀ خود و دیگری و علاوه بر این واجد بینشی بر محتوای رد و بدل شده بین خویش هستند. عدم تعصب ، عدم پیش‌داوری، عدم استدلال‌گریزی و .. از شروط گفت‌وگو است. بین نتایج گفت‌وگو و شروط آن تفاوت وجود دارد.

ایشان در ادامه به توضیح مفهوم مدارا و رواداری و تفاوت این دو مفهوم پرداختند...

🌐 دریافت صوت این سخنرانی

🌾 @Sedanet
🌾 @MMojahedi
🌾 @dialoguecenter
🍃 روشن‌فکری و ساحت‌های سه‌گانه‌ی نقادی رهایی‌بخش
در حاشیه‌ی مباحثه‌ی «روشن‌فکری و حقیقت»

✍️ #محمدمهدی_مجاهدی

🔅گفت‌وگوی عمومی استاد عبدالکریم سروش و استاد مصطفی ملکیان که به تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ به میزبانی «حلقه‌ی دیدگاه نو» در فضای مجازی برگزار شد، نمونه‌ای نادر و پرقدر از مباحث و مباحثاتی است که اگر در بگیرد و مکرر شود و تداوم یابد، هرچند در فضای مجازی، حقیقتاً می‌تواند جانی و توانی به فرهنگ و سیاست سرمازده‌ی ما ببخشد؛ «تا کی شود قرین حقیقت مجاز ما.»

🔅یادداشت زیر دربرگیرنده‌ی شرح کوتاه یکی از دو نکته‌ای است که در فرصت پرسش و پاسخ، پس از مباحثه‌ی دو استاد محترم، در میان نهادم. التفات لطف‌آمیز هر دو استاد بزرگوار را در پاسخ‌هایی که بر این نکته افزودند، سپاس‌گزار ام.


🔅با نظر به تاریخ و تبار روشن‌فکری در دوران مدرن، آشکار می‌شود که «روشن‌فکری» عنوانی مشیر است که همیشه به جریان فکری‌-‌سیاسی رنگارنگی اشاره کرده و می‌کند، جریانی که حامل و عامل ترازهای گوناگون نقادی (Critique) به‌مثابه‌ی قلب تپنده‌ی جریان روشن‌گری (Enlightenment) است. این نقادی از آموزه‌ای جان و مایه می‌گیرد که در دوران مدرن، نخستین بار کانت آن را با ما در میان نهاد. نقادی چنان که کانت پیش نهاد، کوششی گشوده و فرازگیرانه و بازاندیشانه (Reflexive) است برای کشف و حذف خطا، کوششی که بدون آن آدمی در وضعیت «حقارت‌وصغارت» (Immaturity-Minority / Unmündigkeit) باقی می‌ماند و به تراز خودآیینی (Autonomy) بر نمی‌آید و به آستانه‌ی خودفرمانی بار نمی‌یابد. نزد کانت، تقلید و جزم‌اندیشی و جمود و سخت‌گیری و تعصب و خامی و خون‌آشامی همگی تاروپود حقارت‌و‌صغارت در‌هم‌تنیده‌ای است که در غیاب نقادی، انسانیت ما را در پیله‌‌های عرف و عادت گرفتار و خفه می‌کند. [...]

🔅این سنت کانتی بعدها در دستان مارکس ورز یافت و با کوشش‌های نظری او ساحت دوم روشن‌فکری گشوده شد. مارکس کوشید شرایط امکان و حدود تحقق اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نقادی به‌مثابه‌ی کنشی رهایی‌بخش را نه‌تنها کشف و توصیف، بلکه توصیه و تجویز کند. بذری که او کاشت، پرثمر بود و به انقلابی کپرنیکی در فهم مکانیسم نقادی رهایی‌بخش مدد رساند. پیش از مارکس، با هگل دریافته بودیم که رهایی‌بخشی مستلزم زایش فرد مدنی و پذیرش مسؤولیت اخلاق مدنی‌ـ‌سیاسی (Sittlichkeit) است، و بر خلاف تصور پیشینیان، نه از اخلاقیات جامعه‌ستیزِ (Anti-Social) فردیِ پرهیز و نجات (اخلاق مسیحی و اخلاق رواقی) بر می‌آید، و نه از اخلاق جامعه‌گریزِ (Asocial) کانتیِ معطوف به ناظر آرمانی (Moralität). مارکس به ما آموخت که نقادی رهایی‌بخش چون کنشی است تابع مسؤولیت‌پذیری جامعوی (Social)، و چون حاصل تعهد به اخلاق مسؤولیت سیاسی‌ـ‌مدنی (Sittlichkeit) است، در گرو نقادی اقتصاد سیاسی قدرت است. [...]

🔅در دوران مدرن متأخر و پسامدرن، نقادی به مرحله‌ی نوینی پا نهاده است و این‌چنین، ساحتی دیگر بر دو ساحت کانتی و مارکسی روشن‌فکری افزوده شده است. فوکو در مجموعه‌ی آثارش ازجمله در بازخوانیش از مقاله‌ی «روشن‌گری چیست؟» کانت، پیش‌نهاد می‌کند که نقادی نه‌تنها ساحتی معرفتی و ساحتی اقتصادی‌ـ‌سیاسی دارد، بلکه ساحتی تبارشناسانه و باستان‌شناسانه دارد که بعدی جدید برهر دو ساحت پیشین نقادی می‌افزاید. [...]

🔅نقادی رهایی‌بخش همان محور قوام‌بخشی است که ساحت‌ها و مراحل گوناگون سنت روشن‌فکری را به یک‌دیگر می‌پیوندد. با این فهم از روشن‌فکری، نه تقلیل مرارت و تقریر حقیقت با هم درمی‌پیچند، و نه پیچیده‌تر شدن و پوشیده‌تر شدن حقیقت در دوران پسامدرن مفهوم روشن‌فکری را گرفتار اضطراب می‌کند. با فهمِ روندِ سه‌ساحتیِ روشن‌فکری، نه گرفتار تعاریف تحکمی و مقدم برتجربه و بی‌اعتنا به تاریخ روشن‌فکری می‌شویم، نه چنان دامان و دامنه‌ی این عنوان را فراخ می‌گیریم که بر اغلب صاحبان حرف و اصناف و پیشه‌وران راست بیاید. [...]

🔅این فهم سه‌ساحتی از روشن‌فکری هم‌چنین گرفتار تمایزگذاری مبهم و غلط‌انداز میان فرهنگ و نافرهنگ نمی‌شود تا روشن‌فکری را معادل تقریر حقیقت و تقلیل ملالت در فضای فرهنگ بگیرد و تقریر حقیقت و تقلیل ملالت در ساحت بدن و طبیعت را بیرون دایره‌ی روشن‌فکری بنشاند. [...]

🌐 متن کامل نوشتار به همراه فایل‌های کامل گفتگو

🌾 @Sedanet
🌾 @MMojahedi
🌾 @DrSoroush
🌾 @mostafamalekian
🌾 @didgahenochannel
❄️ درس‌گفتارهای «تفکر سیاسی اثر گلن تیندر»
👤 #محمدمهدی_مجاهدی

🧊 «تفکر سیاسی» را که کتابی است تعلیمی و مسأله‌محور درباره‌ی پرسش‌های همیشگی و اساسی در اندیشه‌ی سیاسی, در هشت نشست بحث و بررسی خواهیم کرد...

به همت حلقه دیدگاه نو

🌐 دریافت فایل‌های صوتی به همراه توضیحات بیشتر

🌾
@Sedanet
🌾 @MMojahedi
🌾 @didgahenochannel