وبسایت فرهنگی صدانت
24.3K subscribers
778 photos
361 videos
75 files
2.38K links
صدانت؛ صدای اندیشه

آدرس وبسایت:
www.3danet.ir

اینستاگرام صدانت:
instagram.com/3danet

کانال رسمی صدانت:
@Sedanet

صدانت تی‌وی:
@Sedanettv

بایگانی صدانت:
@sedanet1

آگاهی از نشست‌های فرهنگی:
@News_sedanet
Download Telegram
🍂 امر دینی
✍️ #رضا_بابایی - 96/9/4

🔅آیا هر چیزی که در متون دینی دربارۀ آنها گفت‌وگو شده است، «امر دینی» است؟ مثلا چون متون دینی دربارۀ معاملات، فراوان سخن گفته‌اند، دین‌داران باید بپذیرند که اقتصاد تحت قیمومیّت دین است؟ آیا توصیه‌های متون دینی به فرزندآوری، آن را داخل مسائل دینی می‌کند؟ آیا وجود احکام برده‌داری در قرآن و روایات، به این معنا است که برده‌داری، موضوعی دینی است؟ «امر دینی» چیست و چه نسبتی با متون دینی دارد؟ آیا دین در ذیل تاریخ و متون دینی است؟

🔅نظریۀ غالب و مشهور این است که وقتی متون دینی دربارۀ موضوع یا مسئله‌ای اظهار نظر می‌کند، بدین معنا است که آن موضوع و محمول آن، در قلمرو دین است. بنابراین، «امر دینی»، مساوی است با همۀ محتوای قرآن و حدیث و مقداری اجتهادات بر پایۀ همان متون.

🔅نظریه یا فرض دوم، این است که متون دینی، اعم از دین است؛ یعنی گزاره‌هایی در متون دینی وجود دارد که ناظر به «امر دینی» نیست. مثلا روایات مربوط به خرید‌وفروش، معاملات را به امر دینی تبدیل نمی‌کنند؛ بلکه شاید در مقام تأیید بهترین شیوه‌های عرفی معامله در دوره‌ای از زمان باشند و در ادوار دیگر نیز باید همچنان بهترین شیوۀ عرفی معامله را برگزید؛ اگرچه در متون دینی نیامده باشد(مانند بیمه).

🔅وقتی می‌کوشیم برای امور عرفی(مانند صلح یا جنگ یا شیوه‌های قصاص)، از قرآن تأیید بگیریم، در واقع به ماهیت عرفی آنها پشت کرده‌ایم؛ اما اگر پذیرفتیم که قرآنْ عُرفیات خاص نیز دارد، باید در آن امور، به عرف و تجربه زمان خود نیز مراجعه کنیم؛ وگرنه همواره میان پایبندان به عرف قدیم که به امر دینی تبدیل شده است، با طرف‌داران عرف جدید نزاع خواهد بود. دین‌داران، هیچ‌گاه بر سر امر دینی با یک‌دیگر نجنگیده‌اند؛ چون بر سر خداپرستی و اعتقاد به معاد و نماز و روزه توافق نسبی وجود دارد. گروه‌هایی مانند خوارج، از یکسان‌انگاری متون دینی و امر دینی پدید آمده‌اند؛ وگرنه در نماز و روزه و عبادت که نزاعی نبود. نواندیشانی هم که از قرآن، برای مدارا و صلح و حقوق بشر و... از قرآن تأیید می‌گیرند، خطای خوارج را تکرار و امور عرفی را داخل مسائل دینی می‌کنند. از ایشان باید پرسید اگر شما توانسته‌اید از قرآن، صلح و مدارا بیرون آورید، چرا خوارج نتوانستند و به سوی خشونت رفتند؟ آنان که بیش از شما قرآن می‌خواندند و به عصر نزول هم نزدیک‌تر از شما بودند و صداقت نیز داشتند و به گفتۀ امام علی(ع) حق را می‌جستند، اما خطا کردند(نهج البلاغه، خطبۀ 61). آیا غیر از این است که آنان امر عرفی را به امر دینی تبدیل کردند و به همین دلیل نتوانستند با فهم عرفی خود مسائل روزگارشان را حل‌‌وفصل کنند؟ چرا آنان از راه قرآن به نتیجه‌ای نرسیدند که دیگران رسیده بودند؟ چون متون دینی، اعم از دین است و منازعات آن روزگار بر سر بخش‌هایی از متون و رویدادهای سیاسی زمانه بود که از قضا ربطی به امر دینی نداشت. اگر همۀ گزاره‌های متون دینی ناظر به امور دینی بود، باید قرآن‌خوانی و حدیث‌دانی دین‌داران صادق، آنان را بسیار شبیه یک‌دیگر می‌کرد؛ اما می‌دانیم که جنگ‌های داخلی دین‌داران با یک‌دیگر بیش از جنگ‌های آنان با ناباورمندان است.

🔅پیچیدگی مسئله، آنجا است که اگر کسی متون دینی را با امور دینی مساوی نداند، باید شاخصی دیگر برای تعریف «امر دینی» ارائه دهد. کسانی مانند من که میان امر دینی و گزاره‌های موجود در متون دینی فرق می‌گذارند، امر دینی را این‌گونه می‌شناسند:
ـ امر دینی نسبتی روشن و مستقیم و نزدیک با امر قُدسی(مبدأ، معاد، معنویت...) دارد و بلکه بيش از یادآوری و احیای آن نیست. إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکرٌ؛ بیش از این نیست که تو یادآورنده‌ای.» (غاشیه/ 21)
ـ امر دینی، همان مشترکات همۀ ادیان و آيين‌های معنوی است. (آل عمران/ 64)
ـ بخشی از متون دینی، بازنمایی تاریخ و جغرافیای دین‌داری در عصر رسالت است، و مشمول همۀ احکام زمان و مکان. «لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا؛ تا انذار دهی مردم مکه را و پیرامون آن را.» (انعام/ 92)
ـ تاریخ ادیان، تاریخ مواجهۀ امر عام دینی با عرف‌های خاص است. بنابراین همۀ ملاحظات عرفی باید در آن منظور گردد.
ـ امر دینی، بسیار شخصی است؛ چون معطوف به کمالات معنوی انسان است.

🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
🍂 نجات
✍️ #رضا_بابایی - 96/8/23

🔅عبارات زیر، اگرچه از سیمون وی در کتاب «نامه به یک کشیش» است، در واقع محصول دو هزار سال تجربۀ الهیاتی مسیحیان و پس از ده‌ها جنگ خونین و میلیون‌ها کشته و نابودی چندین کشور و شهر، و تباهی عمر و زندگانی چندین نسل، و رنج كشيدن صدها میلیون انسان مظلوم و بی‌گناه است:

🔅«مسیح، همۀ کسانی را که به او می‌گویند "ای عیسی مسیح، ای عیسی مسیح"، نجات نمی‌دهد؛ اما همۀ کسانی را که به حکم قلبی پاک، قطعه‌نانی به گرسنه‌ای می‌دهند، بی‌آن‌که حتی سر سوزنی در فکر مسیح باشند، نجات می‌دهد... بنابراین یک ملحد یا کافر نیز که می‌تواند شفقت بی‌شائبه داشته باشد، درست به اندازۀ یک مسیحی [واقعی] به خدا نزدیک است و در نتیجه او را به همان اندازه می‌شناسد؛ گرچه شناختش به عبارات دیگری بیان شود، یا ناگفته بماند.»
(نامه به یک کشیش، ص120 و 122)

🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
❄️ ساده‌اندیشی یا نواندیشی؟
✍️ #رضا_بابایی | 96/11/1

🔅من سال‌ها گمان می‌کردم که منشأ همۀ اختلاف‌های دین‌شناختی، تفاوت در فهم‌ها است. مثلا تفاوت من و آن قاضی مشهدی که دستور داده است دست دزدی را ببرند، در این است که او این حکم را حکم خدا می‌داند، و من بریدن دست انسان را به چنین جرمی در چنین جامعه‌ای خلاف روح دین و عدالت و انسانیت می‌‌دانم.

🔅چون گمان می‌کردیم که اختلاف مهم و اساسی، در فهم ما از دین است، وقت و نیرو و فرصت‌های ارزنده‌ای را صرف گفت‌وگو و نزاع بر سر مسائل نظری کردیم. اما مدتی است که به این نتیجه رسیده‌ام که اختلاف در دیدگاه‌های دین‌شناختی، کمترین اثر را در رفتارهای ما دارد. مشکل اصلی و بنیادین، در خوی و خصلت و منافع شخصی انسان‌ها است. آن سیستم و آن نظام قضایی و آن ساختار حقوقی که نتیجۀ آن بریدن دست انسانی به جرم دزدیدن گوسفندی باشد، مشکلاتی بسیار بسیار اساسی‌تر از مسئلۀ فهم و قرائت‌های دینی دارد. ممکن است آن قاضی مشهدی، از سر درد دین چنین حکمی داده باشد؛ اما رسیدن چنین شخصی به چنان مسندی، تنها با مکانیسمی ممکن است که در آن دین از انسان هم مظلوم‌تر و معزول‌تر است.

🔅تأثیر فهم‌های مختلف از دین در شکل‌گیری گفتمان‌های دین‌شناختی در میان مردم، پذیرفتنی است؛ اما آنجا که پای قدرت و ثروت در میان است، کمترین تأثیر و عاملیت را در اختلافات، تفاوت فهم‌ها از دین دارد. به عبارت دیگر، الگویی که بتوان با آن برخی اختلافات را تفسیر کرد، تفاوت در فهم‌ها نیست؛ بلکه تفاوت در منافع است. چون بسیاری از رفتارها با هیچ فهمی از دین سازگار نیست؛ اگرچه صاحبان آن رفتارها پشت اختلاف قرائت‌ها از دین سنگر بگیرند. بنابراین اگر کسی بگوید مسئلۀ مختلف بودن قرائت‌ها از دین، هیچ ربطی به برخی تصمیم‌ها و رفتارها ندارد، بلکه نشانی غلطی است که ما را دنبال نخودسیاه می‌فرستد تا مشغول بحث و جدل علمی بشویم، چندان بی‌راه نگفته است. بر پایۀ این دیدگاه، نواندیشی دینی از گفت‌وگو با صاحبان قدرت و ثروت، هیچ سودی نخواهد برد مگر فرسایش نیرو و کاهش سرمایه‌های اندک خود. بله؛ اگر روی سخن با مردم دیندار باشد، راهی به دهی است؛ وگرنه ساده‌اندیشی است نه نواندیشی.

🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
وبسایت فرهنگی صدانت
🎥 گزارش صداوسیما پیرامون مرحوم کاووس سیدامامی با عنوان «منطقه ممنوعه» و اتهام جاسوسی... 🌾 @sedanet
🔅 فیلم مستندی که صداوسیما به نام «منطقۀ ممنوعه» دربارۀ مرحوم سیدامامی ساخت و پخش کرد، به همۀ پرسش‌ها پاسخ داد جز یک سؤال ساده: این اتهامات در کدام دادگاه مطرح و ثابت شده است و صداوسیما بر پایۀ کدام مادۀ قانونی اجازه دارد دربارۀ متهمی که پرونده‌اش به مرحلۀ دفاع و استخدام وکیل نرسیده و هیچ‌ دادگاهی نیز برای آن حکمی صادر نکرده است، چنین مستندی بسازد؟

✍️ #رضا_بابایی - ۹۶/۱۱/۲۷

https://t.me/sedanet/3236
🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
❄️ ایران در آتش کینه‌ها
✍️ #رضا_بابایی - ۹۶/۱۲/۵

🔅همه به جان هم افتاده‌ایم. وصله و تهمتی نیست که به یک‌دیگر نچسبانده باشیم؛ از غرب‌زده و بی‌بصیرت و سازشکار و خشونت‌گرا تا فتنه‌گر و منافق و خائن و جاسوس و داعشی و مزدور و عامل بیگانه. اینها مشتی از لقب‌هایی است که در دوسه دهۀ گذشته نثار هم کرده‌ایم. صفت‌هایی مانند ترسو و اشرافیت‌‌گرا و لیبرال و سکولار بماند که داستانی دیگر دارد. قرآن می‌گوید به همدیگر لقب‌های زشت ندهید(لا تَنَابَزُوا بِالألْقَاب) و ما اسلحۀ لقب‌سازی و برچسب‌زنی را روی رگبار گذاشته‌ایم.

🔅از صداوسیما توقعی نیست؛ تلگرام و فیسبوک چرا ستاد جنگ شده است؟ مگر خشونت زبانی کمتر از خشونت رفتاری است؟ چرا کسی زبان گفت‌وگو را به ما نمی‌آموزد؟ مردمی که می‌خواهند هر گرهی را با دندان باز کنند، شایستۀ حکومتی می‌شوند که همین گونه است. اگر درویش ما گاندی‌وار عمل نکند، از پلیس و مانند آن چه توقعی است؟ همین هفته، خطیب نماز جمعۀ تهران، خواستار برخورد قاطعانۀ نیروی انتظامی و دستگاه قضا با کسانی شده است که در گلستان هفتم تجمع کرده‌اند. وی چهار جمله دربارۀ اعتراض درویشان گفته است و مضمون هر چهار جمله، تأکید بر قلع و قمع است؛ نه تحلیلی، نه توصیه‌ای، نه کوششی برای آرام‌ کردن معترضان و نه هیچ اثری از نگاه و زبان پدرانه! روحانیان و خطبای جمعه، به‌ویژه آنان که مرز کهن‌سالی را رد کرده‌‌اند، می‌بایست زبانی نرم‌تر و مهربان‌تر به کار گیرند و حل هر مسئله‌ای را به نیروی انتظامی و نظامی حواله ندهند.

🔅نخبگان جامعه نیز بیش و پیش از نظریه‌پردازی و تحلیل‌گری، باید جامعه را آرام کنند و سپس روش‌های مدنی را به مردم و بالادستی‌ها بیاموزند. مردم باید بپذیرند که پیروزی تنها در رسیدن به نتیجه نیست؛ پیروزی پایدار، آموختن بهترین شیوه‌ها برای رسیدن به نتیجه است. کیست دشمن‌تر از آن که می‌خواهد مردم را از روش‌های مدنی و مسالمت‌جو ناامید کند؟ ناامیدی از اصلاح، مردم را یا به خانه‌ها می‌فرستد یا به مسلخ خشم و کینه.

🔅از هامون تا ارس، مردمی زندگی می‌کنند که اعضای یک‌ پیکرند؛ اگرچه در هیچ موضوع و مسئله‌ای همسان نیندیشند. ما اگر درد مشترک نداریم، سرنوشت یکسان که داریم. در دین و آیین و مذهب و سبک زندگی، اگر همسان نیستیم، درۀ سقوط یا قلۀ صعودمان که یکی است. از صدها هزار انسان ایرانی، یک نفر هم شاید نتوان یافت که بدخواه ایران و مردم آن باشد؛ اما ما چنان از هم گسیخته‌ایم و در هر گوشه‌ای آتش نزاع افروخته‌ایم که گویی هیچ کس به مقصد نمی‌رسد مگر آنکه دیگری را از پای درآورد یا با خود همراه و همدل کند. ما آن روز قافیه را باختیم که زبان خشونت را برگزیدیم. سیه‌روزی ما از روزی شروع شد که رنگین‌کمان ایران را انکار کردیم. هر باوری و هر اندیشه‌ای و هر روشی، بهانه‌ای شد برای شمشیر کشیدن به روی یک‌دیگر.

🔅ندانستیم که باورها برای آن بود که دردی دوا کنند، نه آنکه خود دردی بی‌درمان شوند و بهانه‌ای برای منازعات بی‌پایان. درد انسان و درد ایران در دل‌ها نیست که این همه درد و رنج بیهوده بر سر و روی همدیگر می‌ریزیم. هیچ راهی برای ما نمانده است جز اینکه زبان همدیگر را بیاموزیم و در نیت خیر یک‌دیگر تردید نکنیم. اصلاحات از خانه و کوچه شروع می‌شود و سپس به حاکمان می‌رسد. باور کنیم که هیچ حکومتی بدتر از مردم خود نیست و هیچ مردمی بهتر از حاکمان خود نیستند.

🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
🏙 s9.picofile.com/file/8320289292/bB_w_min.jpg
❄️ معمای مخاطب در متون دینی
✍️ #رضا_بابایی - ۹۶/۱۲/۱۴

🔅اصلاح باورهای دینی جز از راه تغییر جایگاه متن در دین‌شناسی ممکن نیست. تا آنگاه که الفاظ و عبارات، یگانه‌منبع شناخت دین است، روزآمدسازی دین در حد امور جزئی و پس از طی زمان‌های طولانی و تحمل هزینه‌های سنگین است. «دین‌شناسی متن‌محور»، مقتضی دین‌داری ظاهرگرا است و این نوع دین‌داری بیش از آنکه گره‌گشا باشد، خود کلافی سردرگم است. تعبیرهایی مانند «درد دین» از همین‌جا پدید آمده‌اند. علی‌القاعده دین باید درمان باشد نه درد؛ یار شاطر باشد، نه بار خاطر و موضوع نزاع.

🔅تغییر جایگاه متن در دین‌شناسی اسلامی، دشوار و زمان‌بر است؛ چون در نزد مسلمانان، متون اسلامی بر خلاف متون مقدس ادیان دیگر، عین یا هم‌وزن سخن خدا است و نیز فراتر از زمان و مکان. این تلقی از متن دینی، اقتضایی جز محوریت قاهرانۀ آن در فهم دین ندارد. مشکل دیگر، چیستی و اعتبار محورهای جایگزین است که اکنون موضوع این نوشتار نیست. در اینجا قصدم اشاره به یکی دیگر از مشکلات دین‌شناسی متن‌محور است؛ چنانکه پیشتر نیز دربارۀ برخی دیگر از این مشکلات نوشته بودم.

🔅هر متنی از حیث مخاطب با دو مشکل بالقوه رو‌به‌رو است:
۱. بحران مخاطب؛ یعنی متن بدون مخاطب یا دچار کمبود مخاطب باشد.
۲. معمای مخاطب؛ یعنی طیف مخاطبان متن چنان گسترده، متنوع، متعدد و گاه متناقض باشد که مخاطب واقعی از خودمخاطب‌پندار قابل تشخیص نباشد و هر شنونده یا خواننده‌ای بتواند خود را مخاطب آن بپندارد.

🔅متون دینی، به‌شدت با مشکل دوم مواجه است. مثلا در مقطعی از تاریخ اسلام، هم خوارج خود را مخاطب «یا ایها الذین آمنوا» می‌‌دانستند و هم پیروان امیرالمؤمنین و هم سپاهیان شام و هم اهل جمل در بصره. هر چهار گروه نیز تا آخرین نفس جنگیدند. همچنین همۀ قرائن و شواهد نشان می‌دهد که بیشتر کسانی که در روز عاشورا برای کشتن امام حسین(ع) به کربلا آمده بودند، خود را «مجاهد فی سبیل الله» می‌دانستند و به قول منسوب به امام سجاد: «یتقرّبونَ الی اللهِ بدمِهِ؛ قرب خدا را در ریختن خون حسین می‌جستند.»
همچنین هر کس که نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد و انگشتر عقیق می‌پوشد و تسبیح می‌گرداند و چشم از نامحرم می‌بندد، با شنیدن «یا ایها الذین آمنوا»، شاخک‌های احساسش می‌جنبد؛ اما همو نصیب دیگران را یا «المغضوب علیهم» می‌داند یا «الضّالین». اگر در راهی باشد که بیشتر مردم همان راه را می‌روند، می‌گوید «ید الله مع الجماعة» و اگر بیشتر مردم را در مقابل خود ببیند، می‌گوید: «اکثرهم لایعقلون». وقتی در قرآن می‌خواند که حزب الله پیروز است، مشت‌های خود را گره می‌کند و بر سر احزاب دیگر می‌کوبد، و وقتی به او می‌گویی چرا شیوۀ گفت‌وگو و مذاکره را بر تندی و خشم برگزیده‌ای، آیۀ «محمدٌ رسولُ الله والذین مَعَهُ اشدّاءُ علی الکُفار» را قرائت می‌کند. اگر از او بپرسند که چرا خود را مصداق «الذین معه» می‌شماری، حجت‌هایی می‌آورد که اولا همگی از جنس ظواهر است و ثانیا برخی مخالفان او نیز می‌توانند همان حجت‌ها را بیاورند، و بلکه بیشتر از او. خودمخاطب‌پنداری در متون دینی به قدری آسان و رایج است که هر کسی می‌تواند دربارۀ دیگری هر چه می‌خواهد بگوید و بی‌انصافی کند و در مقابل اعتراض دیگران بگوبد: «لا یحب اللهُ الجهرَ بالسوء من القول الا من ظلم.» (نساء/148) یعنی مظلوم اجازه دارد که صدای خود را بلند کند و فریاد بزند و غیبت کند. آیا شما می‌توانید به او ثابت کنید که مظلوم دیگری است، نه او؟ از امام رضا(ع) نقل شده است که پیامبران آنگاه نبوت خویش را فهم می‌کردند که خود را ناچیزترین و پست‌ترین بندگان خدا می‌یافتند(در محضر علامه طباطبایی، چاپ سوم، ۱۳۸۸، ص۱۹۸). اما مدعیان پیروی از ایشان، همواره خود را در جایگاهی برتر و نزدیک‌تر از دیگران به خدا می‌بینند.

🔅هیچ راهی برای گشودن معمای مخاطب در متون دینی وجود ندارد. یعنی شما از هیچ راهی نمی‌توانید به هیچ مسلمانی ثابت کنید که حزبُ اللهِ قرآن هیچ ربطی به جناح سیاسی تو ندارد و بلکه ممکن است حزب الله همان گروهی باشد که تو در نابودی آن به‌جان می‌کوشی. حتی اگر مفسر و راهنمای متن در نزد دو مسلمان یکی باشد و مثلا هر دو مرجعیت علمی اهل بیت(ع) را پذیرفته باشند، اگرچه بخشی از اختلافاتشان فروکش می‌کند، دچار همان مقدار اختلاف و نزاع در بخش‌های دیگر می‌شوند؛ مانند نزاع اصولیان و اخباری‌های شیعی که تا تکفیر یک‌دیگر پیش رفته‌اند.

🔅حل معمای مخاطب در متون دینی، اگر راهی داشته باشد، استمداد از مؤلفه‌های برون‌متنی است؛ مؤلفه‌هایی همچون خرد جمعی، تجربه‌های تاریخی بشر، عقل خودبنیاد، مشی مشترک ادیان، اعتباربخشی به داورهای بی‌طرف، روح دیانت، بسندگی به قدر متیقن‌ها و احتیاط متقیانه. هر یک از این مؤلفه‌ها شرحی مستوفا می‌طلبد.

🌾 @sedanet | @rezababaei43
🏙 s8.picofile.com/file/8321125250/R2b.jpg
☘️ نجات
✍️ #رضا_بابایی - 96/8/23

🔅عبارات زیر، اگرچه از سیمون وی در کتاب «نامه به یک کشیش» است، در واقع محصول دو هزار سال تجربۀ الهیاتی مسیحیان و پس از ده‌ها جنگ خونین و میلیون‌ها کشته و نابودی چندین کشور و شهر، و تباهی عمر و زندگانی چندین نسل، و رنج كشيدن صدها میلیون انسان مظلوم و بی‌گناه است:

🔅«مسیح، همۀ کسانی را که به او می‌گویند "ای عیسی مسیح، ای عیسی مسیح"، نجات نمی‌دهد؛ اما همۀ کسانی را که به حکم قلبی پاک، قطعه‌نانی به گرسنه‌ای می‌دهند، بی‌آن‌که حتی سر سوزنی در فکر مسیح باشند، نجات می‌دهد... بنابراین یک ملحد یا کافر نیز که می‌تواند شفقت بی‌شائبه داشته باشد، درست به اندازۀ یک مسیحی [واقعی] به خدا نزدیک است و در نتیجه او را به همان اندازه می‌شناسد؛ گرچه شناختش به عبارات دیگری بیان شود، یا ناگفته بماند.»
(نامه به یک کشیش، ص120 و 122)

🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
🏙 s8.picofile.com/file/8322419276/Weil.jpg
📗معرفی کتاب دیانت و عقلانیت اثر #رضا_بابایی

🔅کتاب «دیانت و عقلانیت» یادداشت‌ها و مقالات رضا بابایی در حوزۀ دین‌شناسی، با رنگ‌وبوی روشنفکری دینی و سمت‌وسوی آسیب‌شناسی است. بسیاری از این یادداشت‌ها و مقالات، سابقۀ نشر در مجلات علمی و فضاهای مجازی دارند؛ اما نویسنده با نظرداشت نقدها و بازخوردها، همۀ آنها را بازنویسی و ویرایش کرده است؛ چنانکه در مقدمۀ کتاب می‌نویسد: «این یادداشت‌ها و جستارها، در طی سالیانی دراز پدید آمده‌اند؛ اما همگی در سال 1396 بازنگری و ویرایش علمی شده‌اند.»

🔅بنیان کتاب بر «عقلانیت درون‌دینی» است؛ یعنی نویسنده، اجزای نظری و مناسکی منسوب به دین را به پیش‌فرض‌ها، مبانی و مقبولات دینی عرضه می‌كند تا درنگرد كه آیا میان آنها ارتباطات منطقی و ارگانیک وجود دارد یا نه. او به‌اجمال می‌پذیرد كه پاره‌ای از باورها و توصیه‌های دینی، از سنجش‌های خردبسنده می‌گریزند، اما اولا خط قرمز دین خردستیزی است و ثانیا باورها و رفتارهای منسوب به دین را باید با عقلانیت درون‌دینی سنجید. منطق این سنجش و ارزیابی نیز در خود دین صورت‌بندی می‌شود، نه در بیرون از آن. بنابراین کتاب از چشم‌انداز عقل خودبنیاد در دین نمی‌نگرد، بلکه عقلانیتی را که می‌توان از طریق انسجام‌گروی(Coherentism) از باورها و آموزه‌های کلی دین آموخت، معیار ارزیابی‌ها قرار داده است.

🔅سخن مؤلف در فصل نخست کتاب بر این پایه استوار است که تا فهم سنتی از متن دینی تغییر نکند، اصلاحات درون‌دینی ممکن نیست و اصلاحات فرهنگی نیز در جامعه با موانعی سخت مواجه می‌شود، و این در حالی است که رسالت این متون در جامعۀ هدف، اصلاحات فرهنگی بوده است. به عقیدۀ او اگرچه قطار تحولات اجتماعی، منتظر نمی‌ماند که فهم عالمان دینی از متون تغییر کند، بدون برخی تغییرات در خوانش‌ متن دینی، جامعه باید هزینۀ بیشتری برای هرگونه تحول و تغییر بدهد.

🔅در فصل دوم، از سیالیت و قابلیت فهم دینی سخن می‌گوید. همۀ یادداشت‌های این بخش، نقدهایی بر قرائت سنتی و رایج از دین است. آسیب‌شناسی به معنای کشف نابایستگی‌های نظری و عملی در اندیشه و سیرۀ دینداران، وجه مشترک یادداشت‌های فصل سوم کتاب است. نویسنده برای آنکه نقدهای خود را در سه فصل گذشته موجه نشان دهد، در فصل چهارم می‌کوشد که سهم تاریخ را در شکل‌گیری برخی سنت‌ها و سیرت‌ها نشان دهد که گاهی بیش از سهم متون و سیرۀ پیشوایان نخست است. بخشی مهم از این فصل دربارۀ حقیقت عاشورا است.

🔅فصل پنجم کتاب، صبغه‌ای متفاوت دارد؛ زیرا بیشتر ناظر به پاره‌ای ظرفیت‌ها و قابلیت‌های دین در حوزۀ معنویت و عرفان است. در این فصل همچنین پاره‌ای از آموزه‌های عرفانی، به‌ویژه از زبان مولانا در مثنوی معنوی، گزارش شده است.

🔅بابایی در این کتاب، بسیار کوشیده است که به زبانی ساده و غیر تخصصی سخن بگوید و جز ‌دو یا سه یادداشت کتاب، به‌کلی خالی از بحث‌های پیچیدۀ کلامی یا فلسفی یا فقهی است. از تقدیم‌نامۀ کتاب نیز می‌توان دریافت که انگیزۀ نویسنده از ورود به مباحث دین‌شناختی، اصلاحات معطوف به زندگی انسان‌ها در دنیا و مسیر اصلاح جامعه به سوی هم‌زیستی و تفاهم و آسودگی بیشتر است. نویسنده، کتابش را به کسانی تقدیم کرده است که خدا را در محراب خرد می‌پرستند و نیز کسانی که در کاستن از رنج انسان‌ها می‌کوشند.

📚 کتاب «دیانت و عقلانیت» در 426 صفحه به همت نشر آرما در اردیبهشت 1397 منتشر شده و در غرفۀ این انتشارات در نمایشگاه بین‌المللی کتاب عرضه خواهد شد.

🌾 @sedanet | @rezababaei43
🏙 s9.picofile.com/file/8325045884/d_.jpg
☘️ پاسخ #رضا_بابایی به پرسش صدانت پیرامون افول روشنفکری دینی

🔅 صدانت: از اواسط دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد را که با قوت گرفتن کیهان فرهنگی آغاز شد و با تعطیلی کیان خاتمه یافت، معمولا دوران اوج و بالندگی روشن فکری دینی می دانند. تیراژ مجله کیان بالغ بر 20 هزار جلد بود و تخمین ها حکایت از این داشت که هر شماره اش را حدود یکصد هزار نفر می خوانند. در کنار کیان روزنامه ها و مجلات دیگری هم چاپ می شدند و هر مقاله ای در جامعه شوری می افکند و باب بحث و گفتگوی تازه ای را می گشود. با این حال، از اوایل دهه هشتاد گویی نقش روشنفکری دینی در جامعه آرام آرام کمرنگ شد و مطالب مطروحه از سوی این طیف، دیگر چراغی بر نمی افروخت و شوری بر نمی انگیخت. از سوی دیگر به نظر می رسد روشنفکران دینی، دیگر بالندگی و فروزندگی دو دهه قبل را نداشتند؛ برخی از روشنفکری دینی عبور کردند، برخی آن را دارای ناسازگاری درونی دانستند و برخی دیگر افتان و خیزان در این عرصه باقی ماندند. ما، در گروه فرهنگی صدانت، گمان می کنیم مجموعه ای از علل و دلایل دست در دست هم داده اند تا روشنفکری دینی این گونه به محاق برود. حال با پیشنهاد برخی از بزرگواران، اقتراحیه ای تدارک دیده ایم تا از شما صاحب‌نظر گرامی بخواهیم در قالب یادداشتی مختصر برای ما بنویسید که روشنفکری دینی چه بود؟ چه شد؟ چرا این گونه شد؟ و چه آینده ای برای آن متصور است؟

متن کامل پاسخ ایشان👇
3danet.ir/MxdLU
🌾 @sedanet | @RezaBabaei43
☘️ آب حیات همان آب قنات است
✍️ #رضا_بابایی

🔅اقتصاد ایران بدترین روزها را در نیم‌قرن گذشته از سر می‌گذراند. غول تورم که چند سالی در گوشه‌ای خزیده بود، مست و لایعقل به بازار ارز و خودرو و مسکن و دارو آمده است و عربده می‌کشد. هیچ کس توان رویارویی با او ندارد. ترامپ می‌داند که اقتصاد در ایران یعنی فروختن نفت و خریدن کالا از کشورهای دور و نزدیک. در چنین اقتصادی، حیات و ممات کشور در دست دلار است.
اگر امیدی باشد، به گفت‌وگو با کشورهایی است که جیب‌های ترامپ را از دلارهای نفتی پر کرده‌اند تا ایران را به گوشۀ رینگ ببرد و آنقدر بر سر و روی او بکوید که راه را از چاه نداند. حمله به سفارت عربستان و برخی سیاست‌ها در کشورهای عربی، ایران را در جهان اسلام منزوی کرده است. راه برون‌رفت از این دایرۀ آتشین که دود آن تنها در چشم مردم می‌رود، تنش‌زدایی با کشورهای اسلامی منطقه و سپس گفت‌وگو با قدرت‌های بزرگ غربی است.

🔅اگر گفت‌و‌گو با آمریکا و اسرائیل ممکن نیست، به دست آوردن دل کشورهای اسلامی منطقه که در امکان است. دولت‌مردان باید بدانند که هیچ آرمانی آنقدر مقدس و ارزشمند نیست که هشتاد میلیون انسان بی‌گناه را در آتش رنج و فلاکت بیفکند. اگر عزت ایران را می‌خواهند، بدانند که روزی نیست که میلیون‌ها پدر و مادر ایرانی طعم خواری را از قیمت‌ها نچشند؛ شبی نیست که میلیون‌ها جوان تحصیل‌کرده سر بر بالین یأس و بی‌پناهی نگذارند؛ هفته‌ای و ماهی نیست که هزاران نفر از غصۀ مسکن و جهیزۀ دختر و هزینۀ درمان دق نکنند یا در بستر بیماری نیفتند.

🔅در ده روز گذشته، من چند یادداشت کوتاه و بلند در موضوعات مختلف نوشتم؛ اما هر گاه خواستم یکی از آنها را به کانال ارسال کنم از خودم پرسیدم در این روزگار وانفسا چه جای گفت‌وگوهای علمی دربارۀ دین و ادب و فرهنگ. اگر کسی قلمی و رسانه‌ای داشت، نباید صدای مردم در این روزگار ایمان‌کش و فرهنگ‌سوز باشد؟ برای من، بهترین روزها آنگاه است که می‌خوانم و می‌نویسم؛ اما – به قول شریعتی - در زمانه‌ای که چشم‌ها نگران است و دل‌ها غمگین و لب‌ها تشنه، از آب قنات باید گفت، نه از آب حیات.

🌾 @Sedanet | @rezababaei43
t.me/sedanet1/15
#رضا_بابایی در قسمتی از یادداشت خود با عنوان "فقه، تصوف و روشنفکری دینی" می‌نویسد:

"... شریعتی می‌گوید مثنوی سه بار من را از خودکشی نجات داد. سروش بدون مولانا، چنین نام‌آور نمی‌شد. اگر عطار و سنایی و مولوی و محیی‌الدین را از روشنفکران دینی بگیرند، گویی جوانکی بی‌پناه را در سنگستان تنهایی رها کرده‌اند. دلدادگی روشنفکری دینی به عرفان و تصوف، بیشتر از وام او به فلسفه‌های جدید نیست؛ اما اگر فلسفه و کلام، کالبد روشنفکری دینی است، تصوف و عرفان روح آن است؛ هم آنگاه که در موضع نقد و آسیب‌شناسی است و هم آنگاه که در مقام ایجاب و آفرینش‌گری است. روشنفکران دینی، آنجا که می‌خواهند دربارۀ حقیقت ایمان و نسبت دین با آن سخن بگوید، چیزی بیش از مثنوی مولوی و منطق الطیر عطار و حدیقۀ سنایی نمی‌گویند؛ حتی اگر این کتاب‌ها را نخوانده باشند یا مذاق عرفانی نداشته باشند. تصوف ، گرایشی عام در همۀ ادیان است که می‌کوشد آموزه‌ها و باورهای دینی را درونی کند و در برابر بسندگی به ظواهر بایستد. از همین رو است که دستگاه فقاهت بیش از هر دانش و گرایش دیگری به تصوف یا چیزی شبیه آن نیازمند است..."

سپس #محمد_تقی_سبحانی در نوشتاری با عنوان "تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی" در صدد پاسخ به آن بر می‌آید:

"... روشنفکری دینی پس از انقلاب به نقد دین و فقاهت و‌حکومت اسلامی روی آورده و دین شخصی، نسبی‌گرائی، معنویت‌‌خواهی سکولار را به عنوان سرپل‌های عبور از شریعت، الهیات، منابع وحیانی و نظام مرجعیت و روحانیت قرار داده است. در این فضا، بی گمان میراث صوفیانه می توانست دست‌مایه خوبی برای فروشکستن حرمت‌های شرعی و عرف‌های ‌اجتماعی و گذشتن از قواعد فهم دینی و ضوابط زیست مومنانه باشد. آری، شریعت‌گریزی، تاویل‌گرائی ، خرد‌ناباوری، درون‌گرائی و شطح‌پروری بهترین دستاویز روشنفکران دینی برای جذب جوانان سرگردان و بی‌پناهِ عصر پساانقلاب بود و کسی چون سروش به خوبی در این میدان، همه ظرفیت و توان را به کار زد و دین را به وادی دل، معرفت دینی را به دامن قبض و بسط، و وحی را به رویای رسولان[صوفیان] حوالت داد..."

بعد از آن #محسن_زندی نیز در مطلبی با عنوان "نقدها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟)" به نقد دو یادداشت فوق می‌پردازد.
☘️ دین‌گریزی
✍️ #رضا_بابایی - 19 مهر 97

🔅 مفهوم «دین‌گریزی»، تحلیل‌گران ایرانی را به سه گروه تقسیم می‌کند:

۱. منکران. این گروه معتقد است که دین‌گریزی در جامعۀ امروز ایران، بی‌معنا و تبلیغات دشمنان است، مگر در حدی که پیشتر و همیشه بوده است، و اگر اکنون اندکی بیش از سابق هم باشد، به دلیل وضعیت دین در جهان امروز است. بنابراین ارتباطی به مسائل داخلی ایران ندارد.

۲. پذیرندگان توطئه‌اندیش. این گروه، دین‌گریزی را در جامعۀ امروز ایران، کم‌وبیش می‌پذیرد؛ اما منشأ آن را توطئۀ دشمنان خارجی و عمال داخلی آنها می‌داند.

۳. پذیرندگان درون‌نگر. یعنی کسانی که اوضاع داخلی کشور را عامل اصلی دین‌گریزی شتابان و گسترده می‌شمارند.

گروه سوم نیز دو گونه‌اند:

۱-۳. آنان که درد دین دارند و دین‌گریزی را از آن جهت که دین‌گریزی است، آفت می‌شمارند.

۲-۳. آنان که به دین‌گریزی، تنها به عنوان پدیده‌ای اجتماعی می‌نگرند و بیشتر در پی تحلیل‌های جامعه‌شناختی یا روان‌شناختی‌‌اند؛ بدون هیچ گونه احساس خرسندی یا ناخرسندی نسبت به اصل دین.

در اینجا می‌خواهم نکته‌ای را از زبان گروه آخر(۳-۲) بگویم.
این گروه بدون آنکه درد دین یا حتی اعتقادی به خدا داشته باشد، روند دین‌گریزی و دین‌ستیزی را در جامعۀ ایرانی نگران‌کننده می‌داند یا دست‌کم طبیعی و هماهنگ با تحولات جهانی نمی‌بیند؛ زیرا بیرون از ظرفیت ساختارها و مناسبات داخلی است و بیشتر در ذیل پدیدۀ «گسست نسلی» می‌گنجد. دین‌گریزی، اگر علل غیر فرهنگی یا گفتمانی یا پارادایمی داشته باشد و ماهیت واکنشی آن بیشتر از بن‌مایه‌های فکری و فرهنگی باشد، ویرانگری آن کمتر از خرافات دینی نیست؛ زیرا این نوع دین‌گریزی، از تغییر ماهیت فرهنگی جامعه خبر نمی‌دهد؛ بلکه بسیار شبیه دین‌گرایی بی‌سابقه و ناگهانی ایرانیان در سال‌های ۵۶ و ۵۷ در واکنش به رژیم سکولار پهلوی است. در آن سال‌ها نیز ایرانیان در واکنش به رژیمی که به هر دلیلی با آن هماهنگ نبودند، از نمادهای دینی مانند مسجد و حجاب و ریش و روحانی‌محوری و شعارهایی مانند الله اکبر، پرچم‌های سیاسی ساختند و بر شاه تاختند. اکنون نیز بخشی از جامعه با همان انگیزه‌ها به سوی نمادهای ضد دین رفته‌اند که به‌قطع حاصلی جز آشفتگی بیشتر و هدررفت سرمایه‌های اجتماعی نخواهد داشت. جامعۀ رشدیافته و فرهیخته، برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود، جز به تغییر فرهنگ عمومی و سپس نهادهای سیاسی از راه‌های مدنی نمی‌اندیشد و گام نخست در این تغییرات، پرهیز از هر گونه دیوسازی از نهادهای سنتی است؛ چه آن نهاد سنتی، سلطنت باشد و چه دین و چه ملی‌گرایی. گام‌های پسین آسان‌تر است؛ اما گام اول نیاز به فرهنگی پیشرو، فعال و زنده دارد که متأسفانه جامعۀ ایرانی فعلا فاقد آن است. این فقدان نیز، بیش از هر چیز محصول اوضاع اقتصادی کشور و وضعیت فرهنگی منطقه و نابختیاری در سطح جهانی است.


🌾 @Sedanet | @RezaBabaei43
🖼 t.me/sedanet1/100
🍁 دین و دینداری در جهان معاصر
👤 #رضا_بابایی - 2 آبان‌ماه 97

🔅در دین‌شناسی دو مسیر وجود دارد: مسیر نخست، حرکت از دین به سوی انسان و جامعه است و مسیر دوم از از انسان و جامعه به سوی دین. در مسیر اول، ما در متون دینی و ادبیات و تاریخ دین، گشت‌وگذار می‌کنیم و متناسب با ماهیت فرهنگی و زاویۀ دید خود، سرشار از باورها، فتاوا، اولویت‌ها، حساسیت‌ها و دغدغه‌هایی خاص می‌شویم و سپس آنها را به انسان و جامعه عرضه و گاه دیکته می‌کنیم. این مسیر، راهی است که دین‌شناسی سنتی حوزوی و الازهری تا کنون پیموده‌ است. راه و روش دوم این است که نخست یا همزمان، در انسان و رنج‌های او بنگریم و کاستی‌های دردآور جامعه را ببینیم و سپس به سراغ دین برویم تا برای آن دردها و رنج‌ها درمانی بیابیم. این دو مسیر، دو گونه دستگاه الهیاتی و دو گونه نظام عقیدتی با اولویت‌ها و حساسیت‌های خاص خود پدید می‌آورد؛ به‌ویژه در قلمرو شریعت.

🔅در نظام عقیدتی و فتواسازی اول، دین مسئولیتی در برابر انسان و جامعه ندارد بلکه تعهد او به فهمی است که از راه مطالعۀ متون یافته و همان را حکم خدا می‌شمارد. مسیر دوم می‌کوشد که باری از دوش انسان بردارد و گرهی از کار فروبستۀ او بگشاید و تعهد به خدا را در خدمت به انسان در این دنیای سرشار از درد و رنج و ناکامی می‌بیند.

🔅جهان معاصر، به دلیل تفاوت‌های بنیادین و مفهومی با جهان سنت، نهاد دین را به معنای نخست، چندان پذیرا نیست. دین و هنر و فلسفه و علوم انسانی در جهان معاصر، آن اندازه که در کاستن از دردها و رنج‌های انسان معاصر توفیق دارد، از امکان حضور نهادینه و ساختارمند برخوردار است؛ وگرنه باید به حیات گلخانه‌ای و در ییلاقات روستایی بسنده کند. به‌راحتی نیز می‌توان نشان داد که روش و سیرۀ انبیایی، پیوستگی بیشتری با مسیر دوم دارد تا مسیر نخست.

متن کامل👇
3danet.ir/BDJJd
🌾 @Sedanet
🌾 @Mirneshaneh
🌾 @rezababaei43
🍁 به جهنم؟!
✍️ #رضا_بابایی ۹۷/۸/۲۷

🗞 روزنامۀ کیهان: «به جهنم که می‌میرند. چشمشان کور، عرق کوفت نکنند تا سقط نشوند! اصلا این جرثومه‌های پلیدی برای چه باید زنده باشند؟!»
🏙 t.me/sedanet1/109

🔅نسبت حکومت‌ها با مردم، نسبت پدر و فرزند است. پدر خانواده میان فرزندانش فرق نمی‌گذارد، حتی اگر رفتار و افکار آنان را نپسندد. هیچ پدری در مرگ فرزند خود شادی نمی‌کند یا نمی‌گوید به جهنم! برای حکومت‌ها نباید جان و مال شراب‌خوار با جان و مال شهروند نمازخوان تفاوت کند؛ زیرا حکومت‌ها را برای تبعیض و تفاوت‌‌گذاری نساخته‌اند. فلسفۀ حکومت، تمشیت امور کشور است، نه داوری دربارۀ رفتار و افکار شخصی شهروندان؛ چون سرمایه‌ها و منابعی که در اختیار گرفته است، متعلق به همۀ مردم است؛ مردمی که برخی از آنان نمازشب می‌خوانند و برخی شراب می‌نوشند. هیچ فقیه یا حقوق‌دان یا فیلسوفی هم نگفته است که تصرف در مال شراب‌خوار بدون اجازۀ او جایز است یا جان او محترم نیست؛ اما همۀ ادیان گفته‌اند که دروغ و تهمت و بدعهدی و دریدگی و ظلم، بدتر از شراب و قمار است: الکذب شرٌّ من الشراب.

🔅هر کس که در این آب و خاک به دنیا آمده است، حکومت در برابر جان و مال و حقوق او مسئول است و حق یک مست یا قمارباز از اموال عمومی کشور، کمتر از حق بالاترین مقامات دینی نیست. رسانه‌های رسمی کشور که از بودجۀ عمومی تغذیه می‌کنند، وقتی می‌شنوند که گروهی از شهروندان، شراب تقلبی می‌خورند و می‌میرند یا کور می‌شوند، باید بیندیشند که این شراب‌ها از کجا آمده است و چرا مردم شراب تقلبی می‌نوشند و چه باید کرد که جان ایرانی چنین ارزان به فنا نرود؛ نه اینکه شهروندان و صاحبان کشور را به جرمی که در شرع، بسیار سبک‌تر از دروغ و ریا و تهمت و ظلم است، «جرثومه‌های پلید» بخوانند. اگر حکومتی به دلایل ایدئولوژیک، دسترسی مردم را به کالایی مسدود می‌کند و از این رهگذر مصرف کالاهای مرگ‌آور را افزایش می‌دهد، دست‌کم نباید به رسانه‌هایی که دست در جیب مردم دارند، اجازه دهد که چنین هرزه‌درایی کنند و سنگ‌دلانه بنویسند: به‌ جهنم!

🔅آقایی که پشت میز سردبیری کیهان نشسته‌ای، بدان و آگاه باش که این مردم، آیت الله طالقانی را دیده بودند و انقلاب اسلامی کردند، نه شمایان را. اسلام طالقانی، مردم را به خیابان‌ها کشید، نه اسلامی که می‌گوید: «به جهنم که می‌میرند. چشمشان کور، عرق کوفت نکنند تا سقط نشوند!»

🔅احمد صدر حاج سید جوادی وزیر کشور و دادگستری دولت موقت، می‌گوید: بعد از انقلاب، در حالی که در دولت بسیار کار داشتم، روزی طالقانی مرا خواست و گفت: «در اطراف منزل ما یک دکان مشروب‌فروشی بود که مردم در روزهای انقلاب حمله کردند و همه وسایلش را از بین بردند... الان صاحب آن مغازه از زندگی ساقط شده است. او را پیدا کنید و کمکش دهید تا دوباره روی پای خود بایستد.» باور کنید من(وزیر کشور) تا چند روز در آن منطقه می‌گشتم تا صاحب آن مشروب‌فروشی را پیدا کنم. (محمد اسفندیاری، پیک آفتاب، پژوهشی در کارنامۀ زندگی و فکری آیت‌الله سید محمود طالقانی، شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم، ص۳۰۴)

🌾 @Sedanet | @RezaBabaei43