سرخط
Photo
🔴 استثمار پشتیبانان در کانون فرهنگی آموزشی قلمچی
کانون قلمچی را همه میشناسیم. یکی از اصلیترین بازوهای مافیای کنکور که به همراه گاج اصلیترین سهم از گردش مالی موسسات آموزشی کنکور دارد که به گفتهی وزیر آموزش پرورش چیزی حدود ۷۰ هزارمیلیارد در سال برآورد میشود. بررسی این امپراتوری مالی خود مبحثی جداگانه است و اما تنها بدانیم که قلمچی در ۵۴۴ شهر کشور نمایندگی دارد و به طبع در این نمایندگیها افرادی نیز به عنوان پشتیبان مشغول به کار هستند که البته آمار دقیقی از تعداد آنان وجود ندارد. کانون قلمچی در آگهی استخدام پشتیبان در سایت خود صحبتی از مبلغ دریافتی آنان نمیکند و تنها نوشته «بخش مهم درآمد پشتیبان از طریق تدریس در کلاس رفع اشکال پس از پایان آزمون و پشتیبانی ویژه و تدریس به دانش آموزان در روزهای دیگر تامین میشود». این بدان معناست که قلمچی از همان ابتدا با افتخار میگوید که برای بخش بزرگی از وظایف پشتیبان که شامل تماس تلفنی با دانشآموزان و اولیا، بررسی دفتر برنامهریزی و کتاب خودآموزی و معرفی منابع میشود، عملا دستمزدی چندانی پرداخت نخواهد کرد. تجربهی استثماری که در ادامه میخوانیم، مربوط به یکی از یارانمان است که در سالیان گذشته در کانون قلمچی پشتیبان بوده. روایتی از استثمار و بیگاری که البته هماکنون نیز به همان سبک و سیاق ادامه دارد:
بنده سال ۹۴ در کانون قلم چی با انگیزهی کار پاره وقت در دوران دانشجویی در سن ۱۹ سالگی پشتیبان تحصیلی پایه چهارم دبیرستان شدم (بدون بیمه). هر پشتیبان حدود ۶۰ دانشآموز داشت و حقوق ماهانهی ما تماما بستگی به عملکرد دانشآموزانمان داشت. این یعنی حضور هر دانشآموز در سر جلسه آزمون، حضور دانشآموز در جلسات مشاوره، حضور والدین به همراه دانشآموز در جلسهی مشاوره، به مراه اوردن دفتر برنامهریزی دانشآموز در جلسه، به همراه آوردن دفتر خودآموز در سر جلسه و....
تمام اینها در صورتیکه هر ۶۰ دانشآموز حضور داشتند و عملکرد مثبت داشتند، حقوق ماکسیمم ۲۲۰ الی ۲۴۰ تومان بود که آن زمان فکر میکنم چیزی حدود یک چهارم حقوق کار بود که البته کار ما پاره وقت محسوب میشد. هزینه رفت و آمد و هزینه تماس هر هفته در میان با دانشآموز و تماس یک بار در ماه با والدین نیز با خودمان بود و تقریبا اجازه مرخصی نداشتیم. همهی اینها به کنار و با حقوق کم کنار میآمدیم، اما وقتی دانشآموزان به علتهای مختلف امتحانات مدرسه و غیره و یا سر جلسه غایب بودند، نه تنها از حقوق ما کسر میشد، بلکه مواخذه شدید میشدیم و در جلسات (در حضور سایر همکاران) ما را توبیخ کرده و به تنبلی و تلاش نداشتن متهم میکردند و هر بار که نزدیک به سال تحصیلی جدید میشدیم ما را تهدید به اخراج میکردند.
چند باری هم برای اذیت کردن بنده و یک سری همکار دیگر، دانشآموزانی که غیبت میکردند یا خانوادهای با مشکل اخلاقی داشتند را از لیست پشتیبانی دیگر جابجا کرده و به لیست ما جایگزین میکردند ولی ما حق اعتراض نداشتیم چون تازه کار بودیم و بی زبان!! در کل تجربه تلخی بود که خوشبختانه پس از یک سال، من و همکار دیگرم استعفا دادیم و خودمان را راحت کردیم اما هنوز که به آن زمان فکر میکنم در عجبم که چطور هیچ قانونی جلوی این کانون به اصطلاح تحصیلی را نگرفته است و همچنان با حقوق اندک، مردم را بردهی خود میکنند!»
#قلمچی
#موسسات_کنکوری
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
کانون قلمچی را همه میشناسیم. یکی از اصلیترین بازوهای مافیای کنکور که به همراه گاج اصلیترین سهم از گردش مالی موسسات آموزشی کنکور دارد که به گفتهی وزیر آموزش پرورش چیزی حدود ۷۰ هزارمیلیارد در سال برآورد میشود. بررسی این امپراتوری مالی خود مبحثی جداگانه است و اما تنها بدانیم که قلمچی در ۵۴۴ شهر کشور نمایندگی دارد و به طبع در این نمایندگیها افرادی نیز به عنوان پشتیبان مشغول به کار هستند که البته آمار دقیقی از تعداد آنان وجود ندارد. کانون قلمچی در آگهی استخدام پشتیبان در سایت خود صحبتی از مبلغ دریافتی آنان نمیکند و تنها نوشته «بخش مهم درآمد پشتیبان از طریق تدریس در کلاس رفع اشکال پس از پایان آزمون و پشتیبانی ویژه و تدریس به دانش آموزان در روزهای دیگر تامین میشود». این بدان معناست که قلمچی از همان ابتدا با افتخار میگوید که برای بخش بزرگی از وظایف پشتیبان که شامل تماس تلفنی با دانشآموزان و اولیا، بررسی دفتر برنامهریزی و کتاب خودآموزی و معرفی منابع میشود، عملا دستمزدی چندانی پرداخت نخواهد کرد. تجربهی استثماری که در ادامه میخوانیم، مربوط به یکی از یارانمان است که در سالیان گذشته در کانون قلمچی پشتیبان بوده. روایتی از استثمار و بیگاری که البته هماکنون نیز به همان سبک و سیاق ادامه دارد:
بنده سال ۹۴ در کانون قلم چی با انگیزهی کار پاره وقت در دوران دانشجویی در سن ۱۹ سالگی پشتیبان تحصیلی پایه چهارم دبیرستان شدم (بدون بیمه). هر پشتیبان حدود ۶۰ دانشآموز داشت و حقوق ماهانهی ما تماما بستگی به عملکرد دانشآموزانمان داشت. این یعنی حضور هر دانشآموز در سر جلسه آزمون، حضور دانشآموز در جلسات مشاوره، حضور والدین به همراه دانشآموز در جلسهی مشاوره، به مراه اوردن دفتر برنامهریزی دانشآموز در جلسه، به همراه آوردن دفتر خودآموز در سر جلسه و....
تمام اینها در صورتیکه هر ۶۰ دانشآموز حضور داشتند و عملکرد مثبت داشتند، حقوق ماکسیمم ۲۲۰ الی ۲۴۰ تومان بود که آن زمان فکر میکنم چیزی حدود یک چهارم حقوق کار بود که البته کار ما پاره وقت محسوب میشد. هزینه رفت و آمد و هزینه تماس هر هفته در میان با دانشآموز و تماس یک بار در ماه با والدین نیز با خودمان بود و تقریبا اجازه مرخصی نداشتیم. همهی اینها به کنار و با حقوق کم کنار میآمدیم، اما وقتی دانشآموزان به علتهای مختلف امتحانات مدرسه و غیره و یا سر جلسه غایب بودند، نه تنها از حقوق ما کسر میشد، بلکه مواخذه شدید میشدیم و در جلسات (در حضور سایر همکاران) ما را توبیخ کرده و به تنبلی و تلاش نداشتن متهم میکردند و هر بار که نزدیک به سال تحصیلی جدید میشدیم ما را تهدید به اخراج میکردند.
چند باری هم برای اذیت کردن بنده و یک سری همکار دیگر، دانشآموزانی که غیبت میکردند یا خانوادهای با مشکل اخلاقی داشتند را از لیست پشتیبانی دیگر جابجا کرده و به لیست ما جایگزین میکردند ولی ما حق اعتراض نداشتیم چون تازه کار بودیم و بی زبان!! در کل تجربه تلخی بود که خوشبختانه پس از یک سال، من و همکار دیگرم استعفا دادیم و خودمان را راحت کردیم اما هنوز که به آن زمان فکر میکنم در عجبم که چطور هیچ قانونی جلوی این کانون به اصطلاح تحصیلی را نگرفته است و همچنان با حقوق اندک، مردم را بردهی خود میکنند!»
#قلمچی
#موسسات_کنکوری
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 استثمار نیروی کار در قلمچی واحد دختران اصفهان
(روایت دوم از استثمار پشتیبانان قلمچی)
در کنار کلنگیسازی امکانات آموزش دولتی و موج تاسیس مدارس خصوصی و واگذاری امکانات عمومی به بخش خصوصی، کلاسهای کنکور یکی از دلایل اصلی روند طبقاتی شدن دانشگاه و آموزش عالی در ایران است و در صدر این بنگاههای رویافروشی نام کانون فرهنگی آموزش قلمچی قرار دارد. موسسهی عظیمی که در دورافتادهترین شهرها هم شعبه دارد و چنانکه خواهیم خواند علاوه بر فروش رویا با قیمت مقطوع به پشت کنکوریها، از نیروی کار شاغل در موسسات خودش هم تا جای ممکن بهره میکشد تا امپراتوری قلمچی گستردهتر شود و پول بیشتری به جیب بزند.
یکی از یاران #همراه_سرخط و از پشتیبانان سابق قلمچی واحد دختران اصفهان که در خیابان نیکبخت این شهر واقع شده نوشته است:
«من پارسال با دیدن آگهیهایی که قلمچی مدام و هر چند ماه برای جذب پشتیبان میگذاره، تصمیم گرفتم برای کار به اونجا مراجعه کنم تا بتونم همزمان برای مقاطع بالاتر درس هم بخونم.
روز مصاحبه روز خوبی بود و برام خوشایند، بخاطر اینکه وعدهی معلم خصوصی شدن و معلم رفع اشکال شدن و کمک به درس خواندن دانشآموزان به من داده شد و من شغل معلمی رو دوست داشته و دارم.
منتها بعد که به مرکز اصلی واحد دختران قلمچی رفتم و با پشتیبان اصلی که خودش پشتیبانهایی زیرمجموعهش داره صحبت کردم و مدتی هم به یکی از مدارس زیرمجموعهی قلمچی بنام مدرسه خرد رفتم، متوجه شدم تمامی اینها کشکه و اصولن آنقدر معلم کنکور که شاید میلیاردها پول درمیاره و متاسفانه دانشآموزان هم براشون سر و دست میشکونن تا بعدن بتونن تو کنکور رتبهی خوبی بیارن، هست که من توش گم میشم.
یکی از اتفاقات عجیب قلمچی این بود که روزهای پنچشنبه پشتیبانها با موسسهای اون مرکز که به جرئت میتونم بگم با فروختن رویا پولهای کلان درمیارن، جلسه داشتن. در این جلسات اتفاقاتی میافتاد که به نظرم به شعور هر فردی توهین میشد، به این صورت که نام پشتیبانی که کمتر مخزنی کرده بود که دانشآموزان جذب آزمونهای قلمچی بشن و کتابهای زرد و آبی و خالخالی(!) قلمچی (که به طرز مسخرهای همه نوع کتابی هم چاپ کرده) رو بخرن، خوانده و جلوی همه بازخواست میشد. توجه کنیم که اگه این دانشآموزها همهی این کتابها رو میخریدن باید ۵ سال وقت میذاشتن که تمامی کتابهای غیرضروری قلمچی رو علاوه بر جزوه معلمهای میلیاردر و کتابهای تست و کمکآموزشی انتشارات دیگه رو بخونن.
برای قلمچی مهمتر از همه چیز اینه که پول دربیاره در حالی که پارسال حقوق ثابت پشتیبان موسسهی کنکور قلمچی فقط و فقط ۵۰۰ هزار تومان بود و باقیش باید با فروش وعدههای الکی به دانشآموز نوجوان، در جو رقابتی و شدید کنکور و خانواده اون، تامین میشد... اینطور بود که معلم و پشتیبان در قلمچی در نهایت تبدیل میشه به بازاریاب اجناس و آزمونهای بنجل موسسه و باید برای تامین زندگی خودش به هر نحوی اینها رو به دانشآموز بفروشه وگرنه هم درآمد کافی نخواهد داشت و هم توبیخ و سرزنش میشه.»
تبدیل موسسهی آموزشی به بقالیِ فروش کتاب کمکآموزشی و آزمون در شرایطی که بنا بر منطق سرمایه حتی هیچ فرصت برابری برای دانشآموزان وجود ندارد در نهایت در خدمت حذف فرزندان تهیدستان از آموزش عالی است. موسسهای که با نام آموزش در خدمت نابودی آموزش مناسب و همگانی است.
#قلمچی
#قلمچی_اصفهان
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
(روایت دوم از استثمار پشتیبانان قلمچی)
در کنار کلنگیسازی امکانات آموزش دولتی و موج تاسیس مدارس خصوصی و واگذاری امکانات عمومی به بخش خصوصی، کلاسهای کنکور یکی از دلایل اصلی روند طبقاتی شدن دانشگاه و آموزش عالی در ایران است و در صدر این بنگاههای رویافروشی نام کانون فرهنگی آموزش قلمچی قرار دارد. موسسهی عظیمی که در دورافتادهترین شهرها هم شعبه دارد و چنانکه خواهیم خواند علاوه بر فروش رویا با قیمت مقطوع به پشت کنکوریها، از نیروی کار شاغل در موسسات خودش هم تا جای ممکن بهره میکشد تا امپراتوری قلمچی گستردهتر شود و پول بیشتری به جیب بزند.
یکی از یاران #همراه_سرخط و از پشتیبانان سابق قلمچی واحد دختران اصفهان که در خیابان نیکبخت این شهر واقع شده نوشته است:
«من پارسال با دیدن آگهیهایی که قلمچی مدام و هر چند ماه برای جذب پشتیبان میگذاره، تصمیم گرفتم برای کار به اونجا مراجعه کنم تا بتونم همزمان برای مقاطع بالاتر درس هم بخونم.
روز مصاحبه روز خوبی بود و برام خوشایند، بخاطر اینکه وعدهی معلم خصوصی شدن و معلم رفع اشکال شدن و کمک به درس خواندن دانشآموزان به من داده شد و من شغل معلمی رو دوست داشته و دارم.
منتها بعد که به مرکز اصلی واحد دختران قلمچی رفتم و با پشتیبان اصلی که خودش پشتیبانهایی زیرمجموعهش داره صحبت کردم و مدتی هم به یکی از مدارس زیرمجموعهی قلمچی بنام مدرسه خرد رفتم، متوجه شدم تمامی اینها کشکه و اصولن آنقدر معلم کنکور که شاید میلیاردها پول درمیاره و متاسفانه دانشآموزان هم براشون سر و دست میشکونن تا بعدن بتونن تو کنکور رتبهی خوبی بیارن، هست که من توش گم میشم.
یکی از اتفاقات عجیب قلمچی این بود که روزهای پنچشنبه پشتیبانها با موسسهای اون مرکز که به جرئت میتونم بگم با فروختن رویا پولهای کلان درمیارن، جلسه داشتن. در این جلسات اتفاقاتی میافتاد که به نظرم به شعور هر فردی توهین میشد، به این صورت که نام پشتیبانی که کمتر مخزنی کرده بود که دانشآموزان جذب آزمونهای قلمچی بشن و کتابهای زرد و آبی و خالخالی(!) قلمچی (که به طرز مسخرهای همه نوع کتابی هم چاپ کرده) رو بخرن، خوانده و جلوی همه بازخواست میشد. توجه کنیم که اگه این دانشآموزها همهی این کتابها رو میخریدن باید ۵ سال وقت میذاشتن که تمامی کتابهای غیرضروری قلمچی رو علاوه بر جزوه معلمهای میلیاردر و کتابهای تست و کمکآموزشی انتشارات دیگه رو بخونن.
برای قلمچی مهمتر از همه چیز اینه که پول دربیاره در حالی که پارسال حقوق ثابت پشتیبان موسسهی کنکور قلمچی فقط و فقط ۵۰۰ هزار تومان بود و باقیش باید با فروش وعدههای الکی به دانشآموز نوجوان، در جو رقابتی و شدید کنکور و خانواده اون، تامین میشد... اینطور بود که معلم و پشتیبان در قلمچی در نهایت تبدیل میشه به بازاریاب اجناس و آزمونهای بنجل موسسه و باید برای تامین زندگی خودش به هر نحوی اینها رو به دانشآموز بفروشه وگرنه هم درآمد کافی نخواهد داشت و هم توبیخ و سرزنش میشه.»
تبدیل موسسهی آموزشی به بقالیِ فروش کتاب کمکآموزشی و آزمون در شرایطی که بنا بر منطق سرمایه حتی هیچ فرصت برابری برای دانشآموزان وجود ندارد در نهایت در خدمت حذف فرزندان تهیدستان از آموزش عالی است. موسسهای که با نام آموزش در خدمت نابودی آموزش مناسب و همگانی است.
#قلمچی
#قلمچی_اصفهان
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism