سرخط
Photo
🔴 لباس استثمار بر تن کارگران در مانتوفروشی آناهیتا
به مناسبت هشت مارس، تجارب استثمار امروز را از محیط کاری انتخاب کردهایم که میتوان به نوعی متقاطعبودن انواع ستم من جمله ستم جنسی-جنسیتی را در بستری که سرمایهداری برای کاسبان و سرمایهداران فراهم کرده با وضوح بیشتری مشاهده کرد: «مانتو فروشی آناهیتا». جایی که اگرچه فروشندگی در آن به زنان منحصر نمیشود، اما میتوان دید که عمدهی فروشندگان این صنف «زنان» هستند. زنانی که لابد به حکم زنبودن انواع کارهای بازتولیدی و خانگی نظیر تمیزکردن مغازه و تیکشیدن و برقانداختن فروشگاه به شکلی ذاتی در حیطهی وظایف آنان قرار میگیرد. نیروهای کار ارزانی که با اشکال متنوعی از بردگی اقتصادی، سکسیسم روزمره و سیستماتیک مواجهاند. مورد هیزی و دستمالیشدن قرار میگیرند و در برابر خشونتهای جنسیای که تجربه میکنند ناچار به سکوت میشوند.
میپرسید چرا میمانند و از کارشان بیرون نمیزنند؟ کافی است به زنانهتر شدن آمار فقر و بیکاری نگاه کنید. بنابر آمار تیرماه سال جاری، نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران تنها در حدود ۱۳ درصد است. سکوت و ماندن این زنان در قواعد نابرابر و بهرهکشانه بازار کار نه از سر عدم عاملیت و سوژگی سیاسی برای برهمزدن قواعد بازی بلکه از سر بیکاری و بیثباتکاری است، برای اینکه بتوانند شغل خود را به هر قیمتی که هست حفظ کنند.
بسیاری از این زنان کارگر از انحصار زمانشان در دستان کارفرما مینویسند. گوشیهایشان از آنان گرفته میشود، برای چایخوردن، غذاخوردن و حتی دستشوییرفتن باید اجازه بگیرند تا مبادا ثانیهای چرخ سرمایه از حرکت بازایستد. این شرایط اسفناک یادآور فصلی از کاپیتال است که در آن مارکس به دزدیدن زمان کارگر برای غذا و استراحت، و بحران بازتولیدی، به تفصیل مینویسد و زمان را به عنوان جوهر سرمایه صورتبندی میکند.
این روزهای اسفندماه که مانتوفروشیها و لباسپوشی مملو از جمعیت خریداران لباس سال نوست، یادمان نرود پشت ویترین به ظاهر زیبای این فروشگاهها و مغازهها چه حجم از استثمار نیروی کاری در جریان است. روایت امروز یاران #همراه_سرخط از مانتوفروشی آناهیتا در خیابان هفتتیر را باهم بخوانیم:
«مطالبی که راجع به نحوه برخورد فروشگاهها و مغازهها با کارگران و فروشندگان خوندم دقیقا یاد خودم افتادم ....همین رفتار ها با منم شده بود تحقیر شدن و…. با کسی نباید حرف میزدیم، گوشی رو ازمون میگرفتن و موقع خروج تحویل میدادن، بدون اجازه نمیتونستیم چیزی بخوریم یا حتی بریم چایی بریزیم. چای ساعت مشخصی داشت و اونم باید اجازه میگرفتیم.
با اینکه کار من فروشندگی بود، هفتهای یک بار باید آشپزخونه فروشگاه رو تمیز میکردم هر روز هم غرفه رو باید تمیز میکردم و تی میکشیدم. صاحب و مدیر فروشگاه، که مرد بسیار هیزی بود و کسی از دست آزارهای کلامیش در امان نبود، بیجهت میاومدن و سرمون داد میزدن و واقعا با بهونههای الکی ...حقوق خیلی کمی میدادن، بدون مرخصی، ساعت کاری شبهای عید از نه صبح تا دو نصف شب و روز های عادی نه صبح تا یازده شب بود، بدون حق بیمه. من بعد از فروشگاه آناهیتا در فروشگاه دیانا هم چند سال کار کردم و هر دو همینطور بود.
اینم یادم رفت بگم فروشندهها باید دستشویی، آشپزخونه، آینهها و ویترین رو تمیز میکردن و کف سالن رو هر روز تی میزدن در حالی که جزو وظایفشون تعریف نشده بود. اما اگر نمیکردی اخراج میشدی.
آسیب روانیای که تو اون دوران این افراد به من وارد کردند هیچ وقت فراموش نمیکنم. سختی کار، ساعت زیاد کاری، آزارهای کلامی مدیر فروشگاه و حقوق کم واقعا تبدیل به جهنمی برای همهی فروشندههای اون فروشگاه شده بود.»
#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهرهکشی
#مانتوفروشی_آناهیتا
@sarkhatism
به مناسبت هشت مارس، تجارب استثمار امروز را از محیط کاری انتخاب کردهایم که میتوان به نوعی متقاطعبودن انواع ستم من جمله ستم جنسی-جنسیتی را در بستری که سرمایهداری برای کاسبان و سرمایهداران فراهم کرده با وضوح بیشتری مشاهده کرد: «مانتو فروشی آناهیتا». جایی که اگرچه فروشندگی در آن به زنان منحصر نمیشود، اما میتوان دید که عمدهی فروشندگان این صنف «زنان» هستند. زنانی که لابد به حکم زنبودن انواع کارهای بازتولیدی و خانگی نظیر تمیزکردن مغازه و تیکشیدن و برقانداختن فروشگاه به شکلی ذاتی در حیطهی وظایف آنان قرار میگیرد. نیروهای کار ارزانی که با اشکال متنوعی از بردگی اقتصادی، سکسیسم روزمره و سیستماتیک مواجهاند. مورد هیزی و دستمالیشدن قرار میگیرند و در برابر خشونتهای جنسیای که تجربه میکنند ناچار به سکوت میشوند.
میپرسید چرا میمانند و از کارشان بیرون نمیزنند؟ کافی است به زنانهتر شدن آمار فقر و بیکاری نگاه کنید. بنابر آمار تیرماه سال جاری، نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران تنها در حدود ۱۳ درصد است. سکوت و ماندن این زنان در قواعد نابرابر و بهرهکشانه بازار کار نه از سر عدم عاملیت و سوژگی سیاسی برای برهمزدن قواعد بازی بلکه از سر بیکاری و بیثباتکاری است، برای اینکه بتوانند شغل خود را به هر قیمتی که هست حفظ کنند.
بسیاری از این زنان کارگر از انحصار زمانشان در دستان کارفرما مینویسند. گوشیهایشان از آنان گرفته میشود، برای چایخوردن، غذاخوردن و حتی دستشوییرفتن باید اجازه بگیرند تا مبادا ثانیهای چرخ سرمایه از حرکت بازایستد. این شرایط اسفناک یادآور فصلی از کاپیتال است که در آن مارکس به دزدیدن زمان کارگر برای غذا و استراحت، و بحران بازتولیدی، به تفصیل مینویسد و زمان را به عنوان جوهر سرمایه صورتبندی میکند.
این روزهای اسفندماه که مانتوفروشیها و لباسپوشی مملو از جمعیت خریداران لباس سال نوست، یادمان نرود پشت ویترین به ظاهر زیبای این فروشگاهها و مغازهها چه حجم از استثمار نیروی کاری در جریان است. روایت امروز یاران #همراه_سرخط از مانتوفروشی آناهیتا در خیابان هفتتیر را باهم بخوانیم:
«مطالبی که راجع به نحوه برخورد فروشگاهها و مغازهها با کارگران و فروشندگان خوندم دقیقا یاد خودم افتادم ....همین رفتار ها با منم شده بود تحقیر شدن و…. با کسی نباید حرف میزدیم، گوشی رو ازمون میگرفتن و موقع خروج تحویل میدادن، بدون اجازه نمیتونستیم چیزی بخوریم یا حتی بریم چایی بریزیم. چای ساعت مشخصی داشت و اونم باید اجازه میگرفتیم.
با اینکه کار من فروشندگی بود، هفتهای یک بار باید آشپزخونه فروشگاه رو تمیز میکردم هر روز هم غرفه رو باید تمیز میکردم و تی میکشیدم. صاحب و مدیر فروشگاه، که مرد بسیار هیزی بود و کسی از دست آزارهای کلامیش در امان نبود، بیجهت میاومدن و سرمون داد میزدن و واقعا با بهونههای الکی ...حقوق خیلی کمی میدادن، بدون مرخصی، ساعت کاری شبهای عید از نه صبح تا دو نصف شب و روز های عادی نه صبح تا یازده شب بود، بدون حق بیمه. من بعد از فروشگاه آناهیتا در فروشگاه دیانا هم چند سال کار کردم و هر دو همینطور بود.
اینم یادم رفت بگم فروشندهها باید دستشویی، آشپزخونه، آینهها و ویترین رو تمیز میکردن و کف سالن رو هر روز تی میزدن در حالی که جزو وظایفشون تعریف نشده بود. اما اگر نمیکردی اخراج میشدی.
آسیب روانیای که تو اون دوران این افراد به من وارد کردند هیچ وقت فراموش نمیکنم. سختی کار، ساعت زیاد کاری، آزارهای کلامی مدیر فروشگاه و حقوق کم واقعا تبدیل به جهنمی برای همهی فروشندههای اون فروشگاه شده بود.»
#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهرهکشی
#مانتوفروشی_آناهیتا
@sarkhatism