سرخط
9.3K subscribers
21.8K photos
16.7K videos
347 files
1.22K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
سرخط
Video
🔴 دولت، کارگزار سرمایه‌داران


دولت در نظام #سرمایه‌داری چیزی نیست مگر کارگزار سرمایه‌داران. دولت‌ها _ولو با شعارهای به‌ظاهر متمایز در هنگام رقابت‌های انتخاباتی_ دست‌چین شده‌ی بورژواها و صاحبان منافع اقتصادی عظیم هستند. دولت در ایران نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه به علت محوریتِ نفت به عنوان مهم‌ترین عامل تولید درآمد، به مافیایی‌ترین وجهی درآمدهای عمومی را میان باندهای بورژوازی توزیع می‌کند و خرده‌ریزی را در قالب یارانه‌های نقدی بین اکثریت جمعیت کشور توزیع می‌کند.
وزیر نفت در دولت که سکان‌دار مهم‌ترین منبع درآمد ملی است دست روی یکی از محورترین‌ترین وجوه اندیشه #مارکسیستی می‌گذارد و نه تنها کارگران را مهم‌ترین نیروی تولید ثروت ارزیابی نمی‌کند بلکه به خام‌دستانه‌ترین شکل ممکن " #کارآفرینان " را موتور محرک جامعه جا می‌زند.
او که از ابتدای استقرار #ضدانقلاب تا کنون چه در مقام وزیر جهاد سازندگی و چه در مقام وزیر نفت از کلیدی‌ترین مهره‌های کنترل ثروت ملی به نفع طبقه‌ی حاکم بوده است گمان می‌کند با تعویض لوکوموتیوران تحولات اجتماعی از طبقه‌ی کارگر به کارآفرین ( اسم رمز سرمایه‌داران ) پنبه‌ی ده‌ها سال پراتیک انقلابی را زده است.
زنگنه خود به‌عنوان #کارآفرین سه سال در هیئت مدیره‌ی #هپکو اراک فعال بود و سنگ‌بنای زوال این شرکت را گذاشت.
دیگر دوستان " کارآفرین " او نیز از نیشکر #هفت_تپه تا #کنتورسازی_قزوین ، از آزمایش تا صنایع نساجی ایران ... را به طور کامل نابود و صدها هزار کارگر را آواره و از هست و نیست ساقط کردند.
در واقع #نئولیبرالیسم هار در جمهوری اسلامی از طریق خرد کردن #طبقه‌_کارگر به‌عنوان نیروی تولید و نابود کردن هر قسم از اتحادیه و سندیکای کارگری است که می‌تواند وقیحانه در دوربین تلویزیونی نگاه کند و شرکای غارتگر و فاسد خود را عامل تولید ثروت بماند:
ثروتی که در ده‌ها سازمان و بنیاد تحت امر خامنه‌ای، بهشت‌های مالیاتی، بورس‌بازی و ... دپو و یا بالکل از گردش مالی اقتصاد ایران خارج شده‌ است.
در تشکیلات تولیدی همان وزراتخانه‌ای که زنگه ریاست آن را به عهده دارد، ده‌ها هزار کارگر در سخت‌ترین شرایط در حال بیرون کشیدن نفت و گاز یا تولید محصولات پتروشیمی هستند و اگر تنها یک روز دست از کار بکشند زنگه و شرکای غارتگر وی معنای از ریل خارج کردن لوکوموتیو غارت را می‌فهمند.
چهل و دو سال تلاش شبانه روزی دستگاه‌های امنیتی برای سرکوب #تشکل‌های_کارگری و منادیان عدالت و برابری باعث می‌شود که زنگنه و امثال او با خیال راحت و اعتماد به نفس به طبقه‌ی کارگر دهن‌کجی کنند:
همان طبقه‌ای که برپا کردن #اعتصاب در همین صنایع نفتی کمر رژیم پهلوی را شکست.
انباشت به مدد غارت تنها با استعانت از سرکوب بی‌وقفه و لت و پار کردن تمام و کمال چپ و #فعالین_کارگری تسهیل شده است.
سیاست عدم استفاده از نیروی کار بومی، به تباهی کشاندن طبقه‌ی کارگر خوزستان و استقاده از نیروی کار سایر استان‌ها در صنایع نفت و گاز از دیگر سیاست‌های #ضدکارگری جمهوری اسلامی برای کاهش احتمال متشکل شدن کارگران نفت و استمرار چرخه‌ی غارت است.
حتی در سرزمین‌هایی که مولود نظری و مهد اجرای اولین آزمایشات #نئولیبرالی بوده‌اند، سیاستمدار در سطح وزیر رسمی یک دولت جرات چنین حمله و توهین شنیعی به طبقه‌ی کارگر را ندارد. سیاست یک بام و دو هوای قدرت بزرگ در مواجهه با جمهوری اسلامی را نیز از همین زاویه می‌توان بررسی کرد.
آن‌ها از حیث استقرار یکی از وحشی‌ترین نمونه‌های سرمایهداری در تاریخ در قلب خاورمیانه خاطر جمع شده‌‌اند و هر آن‌چه از حیث حقوق بشر و ... می‌گویند مطلقا جنبه‌ی نمایشی دارد. جاذبه‌ی بازار ایران و متعاقبا صدور همین شکل از نئولیبرالیسمِ هار به‌قدری‌ست که چین و روسیه حتی زحمت لفاظی با حقوق بشر را هم به خود ندهند و سرمایه‌داران آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا برای رسیدن به این بازار له‌له بزنند.
آن‌چه عده‌ای اقتدار جمهوری اسلامی می‌نامند در واقع همین اقتدار در اجرای نئولیبرالیسم بدون هراس از مبادرت به هر میزان از سرکوب و کشتار است.



متن از گروه نویسندگان #سرخط




@sarkhatism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #سرخط : در #روز_جهانی_زن فراموش نکنیم که هر ساله میلیون‌ها زن تهیدست در سراسر جهان، در جست‌وجوی آب آشامیدنی با انواع خطرات جانی از جمله خشونت جنسی مواجه می‌شوند.


#تهیدستان
#سرمایه‌داری
#تبعیض_ساختاری
#نابرابری
#استثمار_مضاعف



@sarkhatism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 بازهم توحشِ سرمایه علیه تهیدستان

#سرخط: شامگاه سه‌شنبه پادوهای دولتیِ بورژوازی مستغلات، شبانه به سرپناه یک خانواده‌ی کپرنشین در حاشیه‌ی چابهار حمله کرده و پس از ضرب و شتم تمام اعضای خانواده و تخریب سرپناه، وسایل زندگی‌شان را نیز غارت کرده‌اند.


#حق_سرپناه #حق_مسکن #تهیدستان_شهری #طبقه_کارگر #سرمایه‌داری #جزیره_ثبات



@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 نان در پیاله‌ی خون

در مترو به صورت مردمانی که در شرایط اوج‌گیری #کرونا برای بقا و رسیدن به محل کار روی هم تل‌انبار شده‌اند نگاه کنید، به صورت‌های #دستفروشان، #کارگران_فصلی و #کودکان_کار ، به ميليون‌ها کارگرِ #بیکار و بیش از بیست میلیون #حاشیه‌نشین، به #بلوچ‌ها و #عرب‌ها و ... دیگر مردمانِ تحت تبعیضِ ساختاری و نظام‌مند، به کسانی‌که مجبور شده‌اند نان را قسطی خریداری کنند. بعد به صورت و ظاهر امثال #مستر_تیستر این مجسمه‌های عفونت نگاه کنید تا دریافته شود که ایران برای چه کسانی #جزیره_ثبات است و چه کسانی با گزاره‌ی #امنیت_ملی به ارگاسم می‌رسند!

در شرایطی که تورم افسار پاره کرده و قیمت‌ها روزانه _و حتی ساعتی_ افزایش می‌یابند و بسیاری از زحمت‌کشان مجبور به خرید قسطیِ نان شده‌اند، چه کسانی می‌توانند با خیال آسوده مروج فرهنگ جنون بلعیدن، بعید و بازهم بلعیدن باشند؟
همان کسانی معترضان به گرسنگی، #تبعیض_ساختاری، #بی‌عدالتی، فساد و غارت را که در دی و آبان به رگبار بسته شدند " اغتشاش‌گر " می‌نامند و ضمن بلعیدنِ غذاهای گران‌قیمت از " عدم خشونت " و " در مقابل هم قرار ندادنِ مردم " بگویند و نان‌شان را در پیاله‌‌ای از خون تهیدستان خیس کنند.

در روزهایی که کرونا اوج گرفته و ویروس مرگ به شکرانه‌ی وجود جمهوری اسلامی تقویت می‌گردد، بینوایان در صف‌های مرغ و روغن با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند و مشتی زالو به‌نام #کارآفرینی و #رقابت_آزاد، دیوانه‌وار می‌بلعند و لذت‌های پلیدشان را به رخ فقرا می‌کشند.

امثال این توده‌ی عفونت باید آزادانه در جمهوری اسلامی جولان بدهند و صفحه‌شان صدهاهزار تعقیب‌کننده داشته باشد تا صدای بازنشستگانی که بعد از سه دهه کار و زحمت به نان شب‌شان محتاج هستند و شجاعانه در کف خیابان‌ها اعتراض می‌کنند، شنیده نشود. صدای #مادران_دادخواه و زنان و مردانی که در راه برابری و محو فقر و گرسنگی مبارزه می‌کنند شنیده نشود و پادوهای #نایاکی ( امثال #نگار_مرتضوی، #فرناز_فصیحی، #نسیم_نوروزی، #تریتا_پارسی و ... ) با ارجاع به همین صفحات خوش آب و رنگ، از #زندگی_نرمال در ایران سخن بگویند.
در ساحت جامعه‌ی #سرمایه‌داری و به‌طور خاص سرمایهداری #نئولیبرالِ آلوده به تفکراتِ بیمارِ #شیعی-آریایی هر امری سیاسی است و از این منظر همین آقای توده‌ی عفونت نیز زیر سایه‌ی رژیم جمهوری اسلامی در خدمت پروپاگاندای حاکم است. مرغ و گوشتی که می‌بلعد و کرور کرور پولی که به جیب می‌زند ماحصل همکاری برای خاموش کردن صدای #بی‌صدایان است و بی‌اغراق سرکوب‌ها کامل نمی‌گردد مگر به واسطه‌ی جولانِ اوباشی چون او.

از صفحه‌ی اینستاگرام «صدای ماهی سیاه»

@sarkhatism
Forwarded from نقد
▫️ محتوای طبقاتیِ قومیت در کلان‌شهر
▫️ ارزش سیاسی و اقتصادی کارِ کُردها

نوشته‌ی: پولات آلپمن
ترجمه‌ی: مهرداد امامی

4 مه 2021

📝 مقاله‌ی حاضر ترجمه‌ی فصلی از کتابی است به‌نام در برابر باد: روندهای کار و جست‌وجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشارات «نوتابِنِه» به زبان ترکی منتشر شد. در این کتاب روندهای بی‌ثبات‌سازی، پرولترسازی، رژیم‌های کار نولیبرالی، استراتژی‌های ضدّهژمونیک هم‌چون پداگوژی بدیل، نقش تکنولوژی در مبارزه‌ی طبقاتی و سازمان‌های کار بدیل عمدتاً در بستر ترکیه به بحث گذاشته می‌شوند. در آستانه‌ی یکم می سال 2021 ترجمه‌ی این مقاله را مشخصاً تقدیم می‌کنم به تمام کارگران و زحمت‌کشان ساکن ایران، به تمام مهاجران داخلی و خارجی در جای‌جای کشور، به زنان و مردان و کودکان کاری که هیچ ثروت و آبادانی‌ای برای‌شان ایجاد نشده است مگر از طریق استثمار کار، بدن، ذهن و جان آن‌ها در عرصه‌های مختلف اجتماعی.

🔸 روند سرمایه‌دارانه‌شدن ترکیه‌ی مدرن در عین حال فراگردی است به موازات روند تأسیس رژیم دولت-ملت در این کشور. به بیان دیگر، تلقی جامعه‌ی ترکیه از جانب نخبگان بنیان‌گذار به عنوان «توده‌ای فاقد امتیاز، بی‌طبقه و درهم‌جوشیده»، اتخاذ الگوی توسعه‌ی سرمایه‌دارانه و روّیه‌های دولت-ملت‌سازی که هم‌چون پروژه‌های مهندسی اجتماعی سربرآورده و در عین حال به منزله‌ی سیاست‌های موازی تحقق یافته‌اند، سرشت‌نشان اصلی دولت بودند. محور سیاست‌های اقتصادی دولت سیاست‌هایی با هدف فراروی از کم‌توسعه‌یافتگی به‌واسطه‌ی گذار به سرمایهداری بود. سویه‌ی اجتماعی این سیاست‌ها نیز نظراً حاوی شکل‌گیری ملت بر پایه‌ی قلمروی مشترک و عملاً بر اساس تبار/خون بود. این وضعیت موجب شد که بین هویت «ملت» هم‌چون یک تخیل و هویت قومی به‌مثابه‌ی شکل هستی اجتماعی-فرهنگیْ مواجهه‌ای پرتنش و منازعه‌آمیز به‌وجود آید. این روند که در دوره‌ی نخستین جمهوری به عنوان «مسئله‌ی شرق» تلقی می‌شد و در عین حال تعاریفی مرتبط با «ترور» و مشابه آن پیدا کرد، نهایتاً تبدیل به «مسئله‌ی کُردی» شد و به سبب سیاست‌های دولتی متفاوت، عرصه را برای مهاجرت اجباری کُردها فراهم کرد. بدین ترتیب کُردهایی که از روی اجبار مهاجرت کردند، از سرزمین‌های خود رانده شدند. طی این روند، کُردها برای این‌که بتوانند در کلان‌شهرها اسکان یابند تبدیل به نیروی کار ارزان شدند و این نیروی کار ارزان در عین حال اسیر سازوکارهای سلطه‌ای شد که نابرابری اجتماعی را بازتولید می‌کردند.

🔸 از دهه‌ی 1950 به این سو، نیروی کار کُردها که نیروی کار ارزان-قومی را نمایندگی می‌کرد و به دلایل مختلف محصول مهاجرت‌های جمعیت کُرد ساکن در شرق و جنوب‌شرقی آناتولی بود، هم با خصلت‌های ساختاری و خارجی روندهای اجتماعی و هم با تنش‌های سیاسی افزوده بر آن‌ها مواجه بود و از این رو کُرد بودن را تبدیل به موقعیتی نامساعد در روندهای کار کرده بود. عرصه‌ی اجتماعی که از طریق شکل تولید منعطف در روابط تولیدی بازسازی شده بود، عرصه را برای توسعه‌ی روابط غیررسمی فراهم ساخت. غیررسمی‌سازی، شرایط اجتماعی ضروری برای تحققِ عملیِ روندهای اقتصادی و حقوقیِ موازی با بی‌ثبات‌سازی نیروی کار را ایجاد می‌کند. شبکه‌ی روابط واقعی جهت بازتولید نیروی کار ارزان مشخصاً در کلان‌شهرها شکل می‌گیرد. بنابراین، الگوی تولید منعطف یا پست‌فوردیسم که هم‌چون رژیم انباشت جدیدِ شیوه‌ی تولید سرمایهداری سربرآورده و در مناسبات کاریْ حاکم شده و در شبکه‌ی روابط کاری نقش تعیین‌کننده‌ا‌ی ایفا کرده است، تنها محدود به افزایش استخدام نیروی کار بی‌ثبات از طریق مرکزیت‌دادن به روابط غیررسمی نشده است، در عین حال، طی روند مذکور نقش بسزایی در گسیل نیروی کار ارزان به کلان‌شهرها ایفا کرده است.

🔸 این پژوهش مبتنی بر یافته‌های یک پژوهش میدانی است که طی سال‌های 2013-2012 ظرف تقریباً نُه ماه در منطقه‌ی بی‌اوغلوی استانبول انجام شد. این پژوهش که مشخصاً ناشی از دغدغه‌ی جامعه‌شناختی نسبت به مفصل‌بندی کُردهای ساکن محله‌ی تارلاباشی در روندهای کار شهری است، از طریق روش مصاحبه‌ی عمیق انجام شده است. بخشی از داده‌های این پژوهش طبق مفروضات نظریه‌ی زمینه‌ای تحلیل و ارزیابی شده‌اند. هدف پژوهش حاضر فهم روند سرمایه‌دارانه‌شدن ترکیه و تأثیر سیاست‌های دولت-ملت بر کُردها و تحلیل تأثیر این تحولات بر ساخت طبقاتی ترکیه است.


🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-2aU

#مهرداد_امامی #پولات_آلپمن
#کلان‌شهر، #قومیت #امپریالیسم #سرمایه‌داری #طبقات_اجتماعی
👇🏽

🖋@naghd_com
🔴 کار کودکان، فاجعه ‌ای جهانی

بر اساس گزارشی که سازمان جهانی کار و یونیسف، اخیرا منتشر کرده‌اند، یکی از هر ده کودک در سراسر دنیا، کودک کار است. حدود نیمی از این کودکان کار، به کارهایی اشتغال دارند که برای سلامتی، امنیت و رشد روان آنها، خطرناک است.

#استثمار_کودکان
#سرمایه‌داری_جهانی

@sarkhatism
🔴 توتالیتاریسم «چپ» به بهانه‌ی «مارکسیسم»‏
‏ نقدی بر مقاله‌ی: «’مارکسیسم’ قوم‌گرا یا قوم‌گرایی ’مارکسیستی’»‏

🖋 یاشار دارالشفاء


♦️ امیر مصباحی در مقاله‌ی خود زیر عنوان «’مارکسیسم’ قوم‌گرا یا قوم‌گرایی ’مارکسیستی’» به میانجی نقد جزوه‌یِ ‌‏«آذربایجان و مسئله‌ی ملیِ» علیرضا نابدل مدعی است که چیزی تحت عنوان «ستم قومی» در ایران وجود ندارد و اگر ‏بخواهیم به مبنای تحلیلیِ کمونیسم مارکسی وفادار باشیم، تنها باید بر مؤلفه‌ی «کار» و مناسبات حاکم بر آن، که به افراد هویت ‏می‌دهد، تکیه کنیم. از نظر ایشان هویت‌های دیگر، اعم از قومی، ملی، مذهبی، جنسی یا جنسیتی، نمی‌توانند مبنایِ عملِ ‏کمونیسمِ مارکسی باشند، چرا که همه‌ی آن‌ها هویت‌هایی غیرطبقاتی‌اند؛ کمونیسم فقط هویتِ طبقاتیِ انسان‌ها را به رسمیت ‏می‌شناسد و مبنای سیاست‌ورزیِ خود قرار می‌دهد.‏
در این یادداشت کوتاه می‌کوشم نشان‌دهم که نتیجه‌ی منطقی چنین رویکردی چیزی جز توتالیتاریسم با صورتک باصطلاح ‌‏«چپ» و به اسم دفاع از طبقه‌ی کارگر نیست و عملا راه برای یک دولت-ملت مردسالارِ توتالیتر هموار می‌سازد.‏

♦️ مشکل از جایی آغاز می‌شود که نویسنده اصرار دارد تعریفی از ملت به‌دست دهد که بدون استناد به ریشه‌های پیدایش ملت ‌‏«همه‌ی باشندگان در یک سرزمین» را دربربگیرد. از همین رو هم هست که بدون کوچک‌ترین ارجاعی به پژوهش‌های ‏تعیین‌کننده‌ی کسانی چون بندیکت اندرسون یا اریک هابزباوم، از فقدان تعریف واحدی از مفهوم ملت صحبت می‌کند.‏
در این‌جا با استفاده از شرح انتقادی بر آرای بندکیت اندرسون در دو مقاله‌ی مهم «مسأله‌ی قومیت و تکلیف ما» و «رمزگشایی ‏از ژانوس مدرن: تکثر جوامع و تشکیل ملت» می‌کوشم درک نادرست نویسنده از مفهوم «ملت» را نشان دهم.‏

♦️درک شناسنامه‌ای مصباحی از مفهوم «ملت» درکی کجراه‌کننده و درواقع عامدانه راهی است برای «انکار مسأله‌ی ستم ‏ملی»، در حالی‌ که بنظر من، می‌توان در ایران از «ملت غالب فارس» و «ملت‌های مغلوب کرد و ترک و عرب و بلوچ و ‌‏…» سخن گفت. بورژوازی فارس در واقع آن نیروی مؤسس دولت ملی ایران است که بورژوازی‌بودنش مربوط به نسبت ‏میان پروژه‌ی دولت-ملت‌سازی با سرمایهداری است و فارس‌بودنش هم مربوط به برساخته‌شدن تصوری از یک «ما»ی ‏هویتی. بنابراین، کرد و ترک و عربِ ساکن در جغرافیای ایران که در خدمت منافع این «ما»ی هویتی بورژوایی اند، ‏به‌ناگزیر باید هویت ملی مغلوب خویش را به نفع بهره‌ بردن از هویت ملی غالب به‌کنار بگذارند.‏

♦️ کمونیسمی که مصباحی از آن یاد می‌کند و به مارکس نسبت می‌دهد، کوچک‌ترین ربطی به مارکس ندارد. چطور می‌توان ‏انبوه مستندات تاریخی و انواع استدلال‌های سنت‌های چپ فمینیستی را بی‌هیچ بررسی به کناری نهاد و اتکا بر هویت جنسیتی ‏در نبرد را به نفع یکه‌تازی هویت طبقاتی منتفی اعلام کرد؟ این، وجه دیگر مردسالاری است که از قضا نمونه‌های برجسته‌ی ‏داخلی آن سیاست‌های همان نیروهایی است که در ابتدای انقلاب دست در دست اسلام سیاسی گذاشتند و به اسم اهمیت طبقه و ‏خطر امپریالیسم، مسأله‌ی زنان را در اولویت دوم گذاشتند.‏

♦️ در ارتباط با مسأله‌ی قومیت و مذهب نیز، موضع‌گیری مارکس در ارتباط با «شورش سپوی‌ها» در هند آشکارا نشان ‏می‌دهد که طبقه‌گرایی توتالیتاریستی مصباحی ربطی به مارکس ندارد. برای روشن‌شدن این نکته، بخش مختصری از پژوهش ‏عمیق کوین اندرسون با عنوان «مارکس در حاشیه‌ها» را ذکر می‌کنم تا تفاوت نگاه گشوده‌ی مارکس به قومیت و مذهب در ‏قیاس با شعار توتالیتاریستی «یا طبقه یا هیچ» مصباحی آشکارتر شود.‏...

📝 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2uj

#یاشار_دارالشفاء #قومیت #ملیت #دولت_ملت #سرمایه‌داری #علیرضا_نابدل



@sarkhatism
@naghd_com
Forwarded from نقد
▫️ مارکسیسم و فمینیسم

نوشته‌ی: مارتا ای. خیمه‌نس
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

‏4 نوامبر2021‏

🔸 فمینیسم همانا مبارزه با تبعیض جنسیتی، یا اقدامات و ایدئولوژی‌های تبعیض‌آمیز اجتماعی است که منجر به برتری مردان و ستم بر زنان می‌شود. تبعیض جنسیتی به‌عنوان شکلی از ستم اجتماعی پدیده‌‌ای مدرن نیست. به نقل از مارکس و انگلس می‌توان تصریح کرد که تاریخِ تمامی جوامعِ تاکنون موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی و مبارزات جنسیتی است زیرا وجود طبقات پیش‌فرضِ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، تک‌همسری و بنابراین تبعیض جنسیتی است. وجود تبعیض جنسیتی در سراسر تاریخ، به سادگی ویژگی جهانشمولِ همه‌ی جوامع یا ماحصل تفاوت‌های ذاتی بین دوجنس مسلم انگاشته شده است. این امر هم‌چنین توضیح می‌دهد که چرا امروز زنان برای فهمیدن مظاهر فعلی این تبعیض در صدد درک ریشه‌های تاریخی آن هستند. در علوم اجتماعی تفهیم تبعیض جنسیتی بستگی دارد به مفروضات اساسی درباره‌ی طبیعت انسان، جامعه و روابط‌شان که مبنای نظریه‌های رایج درباره‌ی جامعه و رفتار اجتماعی هستند؛ نظریه‌هایی که براساس تاکیدشان بر طبیعتِ انسان یا جامعه، متفاوت می‌شوند. اگر اولویت با ذات انسان باشد، افراد دارای صفاتی ذاتی هم‌چون خودخواهی، رقابت‌جویی و منفعت‌طلبی تلقی می‌شوند. در نتیجه روابط و نهادهای اجتماعی به‌عنوان ماحصل این صفات فردی مورد توجه قرار می‌گیرند. مردان و زنان در این بافتار واجد صفات ذاتی‌ای در نظر گرفته می‌شوند که آن‌ها را از یکدیگر متفاوت می‌کند. به عنوان مثال، درحالی که مردان پرخاشگر، قوی، ابزارگرا و غیره‌اند، زنان ضعیف، مطیع، احساساتی، تغذیه‌کننده و غیره‌ هستند. تفاوت‌های جنسیتی در قدرت و مشارکت اجتماعی هم‌چون پیامدهای این تفاوت‌های ذاتی بین دو جنس تصور می‌شوند. وقتی تاکید بر جامعه باشد، افراد به عنوان لوح‌هایی سفید و خالی تلقی می‌شوند، ماحصل فرآیند اجتماع‌پذیری که آنان را در واقعیتِ اجتماعی اجباری و قدرتمند ادغام می‌کند. تبعیض جنسیتی در این بافتار به عنوان ماحصل سازمان اجتماعی پدید می‌آید؛ مردان و زنان متفاوتند و قدرت و مشارکت اجتماعی متفاوت دارند زیرا جامعه‌پذیری آنان متفاوت است. بنابراین الگوهای جامعه‌پذیری بر حسب نیازهای اجتماعی و/ یا تمایزِ فرایندهایِ کارکردی و تقسیم کار توضیح داده می‌شوند.

🔸علوم اجتماعی از دیدگاه مارکسیستی، تبیین‌های ایده‌آلیستی و ماتریالیستیِ متضادی درباره‌ی تبعیض جنسیتی ارائه می‌کنند که مانع ترکیب آن‌ها در تبیین‌هایی نمی‌شود که هردو عامل اجتماعی و فردی را در نظر بگیرد. مارکسیسم از دوگانگی بین صفات ذاتی و اکتسابی فراتر می‌رود و به‌جای آن این مفهوم را مطرح می‌کند که «انسان مجموعه‌ی مناسبات اجتماعی‌ است.»

🔸 این مفهوم، اساس نظریه‌ی مارکسیستی درباره‌ی طبیعت انسان است؛ مفهومی که طبیعت تک‌افتاده‌ی انسان را نفی کرده و وحدت لاینفک بین افراد و محیط‌های طبیعی و اجتماعی آنان را تایید می‌کند. مارکسیسم مطرح می‌کند که نه افراد را می‌توان جداگانه بررسی کرد نه محیط طبیعی و اجتماعی‌شان، هم‌چون چیزهایی فی‌نفسه‌ که با یکدیگر «تعامل» دارند یا «علت» و «معلول»‌ دیگری هستند. کانون نظری از انتزاعات «اشخاص» و «محیط» (طبیعی و اجتماعی) به فرآیندهایی تغییر جهت می‌دهد که به‌واسطه‌ی آن‌ها افراد، طبیعت و جامعه به اشکال عینی مشخص خود دست می‌یابند. این فرآیندها تاریخاً مشخص‌اند و می‌توان آن‌ها را برای اهداف تحلیلِ علمی تشخیص داد. کلیدِ فهم تبعیض‌ جنسیتی در این بافتار مبتنی است بر کاوشِ شکل‌های تاریخاً خاص آن درون شیوه‌های مشخص تولید. بنابراین، امروزه پیش‌فرضِ درک و مفهوم‌سازیِ تبعیض جنسیتی همانا درکِ جایگاه آن درون شیوه‌ی تولید سرمایهداری است.

🔸 این فصل ادای سهمی است در تکوینِ تحلیلی مارکسیستی از ریشه‌های سرمایه‌دارانه‌ی تبعیض جنسیتی و معنا و مفهوم تغییرات در وضعیت کنونی و آینده زنان براساس آنچه این تجزیه و تحلیل نشان می‌دهد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2AT

#مارتا_ای_خیمه‌نس #فرزانه_راجی
#فمینیسم #مارکسیسم #سرمایه‌داری

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
▫️ اکوسوسیالیسم و/یا رشدزُدایی؟

نوشته‌ی: میشل لووی
ترجمه‌ی: مریم فرهمند

‏12 اکتبر 2021‏

🔸 اکوسوسیالیست‌ها می‌پذیرند برای توقف در فروپاشی زیست‌بوم، لازم است تا اندازه‌ای از سهم تولید و مصرف کم شود. ‏البته آن‌ها موضعی انتقادی نسبت به تئوری‌های رشدزدایی دارند، زیرا الف) مفهوم رشدزدایی را برای توصیف برنامه‌ا‌ی ‏بدیلْ ناکافی ارزیابی می‌کنند؛ ب) قابل تشخیص نیست که آیا رشدزدایی در چارچوب جامعه‌ی سرمایهداری ممکن است تحقق ‏یابد یا نه؛ ج) میانِ کنش‌هایی که باید کاهش ‌یابند، و فعالیت‌هایی که الزام در توسعه‌ و رشد آن‌هاست، تمایزی قائل نمی‌شوند.‏

🔸 مهم این است که بدانیم گرایش «رشدزدایی» [‏décroissance‏] که در فرانسه از نفوذ خاصی برخوردار است، کاملاً ‏همگن نیست: این گرایش به‌طرز تعیین‌کننده‌ای تحت تأثیر منتقدین جامعه‌ی مصرفی ــ مانند هانری لوفِور، گی دوبور، ژان ‏بودریار ــ و منتقدین «سیستم فنی» ــ ژاک اِلویل ــ قرار دارد و شامل چشم‌اندازهای سیاسی متفاوتی است. حداقل دو قطبِ اگر ‏نگوییم متضاد، بسیار دور از هم، وجود دارد: از یک سو ناقدین فرهنگ غربی که با نسبی‌گراییِ فرهنگی همدلی دارند (سرژ ‏لاتوش)، و از طرف دیگر نظریه‌پرداز چپ/اکولوژیستِ جهان‌‌شمول‌گرا.‏

🔸 سرژ لاتوش چهره‌ی شناخته‌شده‌ی جهانی، یکی از مناقشه‌برانگیزترین نظریه‌پردازهای فرانسویِ گرایش «رشدزدا» است. ‏البته برخی از استدلال‌های او جایزند: جادوزدایی از توسعه‌ی پایدار، نقد به مذهبِ رشد و پیشرفت، فراخوان به انقلابی ‏فرهنگی. اما واضح است که موضوعاتی مانند ردِ بی‌تمایز اومانیسم غربی، ردِ روشنگری یا دمکراسی نمایندگی، درست مانند ‏ستایش افراطی او از عصر حجر، آشکارا قابل انتقادند. اما موضوع به این‌جا ختم نمی‌شود. بیش از هر چیز انتقاد او به ‏پیشنهاداتی برای توسعه‌ی اکوسوسیالیستیِ سرزمین‌های جنوب ــ مانند آب آشامیدنی، مدارس و بیمارستان‌های بیش‌تر ــ زیر ‏عنوان «قوم‌گرایی»، «غربی‌سازی» و «تخریب راه و رسم زندگی محلی»، غیرقابل تحمل است. البته بگذریم از دلایل ‏غیرجدی او، وقتی می‌گوید: نیازی به بحث درباره‌ی سرمایهداری نیست، چراکه این نقد «پیشاپیش از جانب مارکس طرح ‏شده؛ آن‌هم بسیار خوب». این حرف درست مانند این است که بگوییم، احتیاجی نیست نابودسازیِ تولید‌محورِ کره‌‌ی زمین را ‏محکوم کنیم، چراکه این‌کار توسط آندره گُرز (یا راشل کارسون) انجام شده «آن‌هم بسیار خوب».‏

🔸 تعداد کثیری از نظریه‌پردازانِ رشدزدایی ظاهراً بر این باورند که تنها بدیل ممکن در مقابل تولیدمحوری، متوقف‌ساختن ‏هرگونه رشد یا جایگزینیِ آن با رشد منفی است؛ یعنی کاهش چشم‌گیر سطح افراطی مصرف جامعه با نصف‌کردنِ مخارجِ ‏انرژی، با چشم‌پوشی از خانه‌ی شخصی، حرارت مرکزی، ماشین لباسشویی و غیره. از آن‌جایی که این‌گونه رویکردهای ‏ریاضتی و امثال آن می‌توانند بشدت منفور باشند، برخی از اعضای این گرایش، از جمله نویسنده‌ی برجسته‌ای مانند هانس ‏یوناس در ضابطه‌ی اخلاقیِ مسئولیت [1979] به مغازله با ایده‌ی «دیکتاتوریِ اکولوژی» پرداخته‌‌اند.‏
با توجه به این چشم‌انداز بدبینانه، سوسیالیست‌های خوش‌بین بر این باورند که پیشرفت فناوری و استفاده از انرژی‌های ‏احیاءپذیر، رشدی بی‌حد و مرز و جامعه‌ا‌ی غرق در وفور ایجاد خواهد کرد که در آن هر فردی می‌تواند «براساس نیاز‌هایش» ‏تأمین شود.‏

🔸 به نظر من هر دو مکتب در درکی صرفاً کمی از رشد، یا توسعه‌ی نیروهای بارآور ــ چه مثبت چه منفی ــ اشتراک نظر ‏دارند. دیدگاه سومی وجود دارد که از نظر من مقبول‌تر است: تغییر و تحول کیفیِ توسعه؛ یعنی گذاشتنِ نقطه‌ی پایانی بر ‏اسرافِ هیولاوار منابع، که وجه مشخصه‌ی سرمایه‌داریست و بر تولید انبوه محصولات بی‌فایده‌ و/یا زیان‌بار متکی است: ‏هرچند صنایع نظامی مثال بسیار بجایی است، اما کالاهای زیادی ــ در بنیادْ طفیلی و زائد ــ در سرمایهداری تولید می‌شوند که ‏هیچ فایده‌ای بجز تولید سود برای سرمایه‌داران بزرگ ندارند.‏..

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2BO

#میشل_لووی #مریم_فرهمند
#مصرف‌گرایی #اکوسوسیالیسم #رشدزدایی #سرمایه‌داری
👇🏽
‏ ‏
🖋@naghd_com
در حالی که حداقل یک سوم جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند، یعنی حتی توان تامین خوراک روزمره خود را هم ندارند، موجوداتی همچون بچه شیعه‌های رانتی، سرمایه‌داران کراواتی اتاق بازرگانی و «کارآفرینان» استارتاپی برای نوشتن از خودنویس ٨٧٠ میلیون تومانی استفاده می‌کنند.

#سرمایه‌داری #اختلاف_طبقاتی

@sarkhatism
" صدای انقلاب"
#انقلاب امر توده و رساترین صدای توده هاست.
انقلاب جنب و جوش و قیام توده ای را در روحیات معترضین بوجود میآورد ، و توده ها را از حالت بیگانگی بیدار می‌کند و زمینه را برای سازماندهی و سازمان یابی توده ها فراهم می‌کند. در قیام توده ای زمینه عینی و توازن قوای لازم برای به راه انداختن  جنبش سازمان یافته توده ها فراهم می‌شود. زمانی که موقعیت انقلاب پیش می آید، بسیاری از تحولات به سرعت پیش می روند.
به قول مارکس؛ در هر انقلاب ، مردم به اندازه 50 سال آگاه می شوند.
انقلاب امر توده هاست ، پس تلاش #سرمایه‌داری برای فلج کردن فعالیت توده ها برای انقلاب، امری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. چنین دیدگاه و گرایشی، از طریق #پارلمان، #سندیکا، #حزب و هر ابزار دیگری که بتواند توده ها را از متکی به خود بودن ساقط کنند بکار می‌گیرند. انقلاب از پایین را نفی و بایکوت می کنند و دست به دست شدن قدرت از بالا را  تبلیغ و نوید می‌دهند.
در ايران خیزشی سراسری با کشته شدن #ژینا_امینی آغاز شد و یک حرکت انقلابی را به راه انداخت. مرگ ژینا صدای انقلاب را به لرزه درآورد، تلنگری شد برای بپاخاستن توده ها و دستخوش تغییراتی شد که مرزها را نوردید ، انعکاس جهانی پیدا کرد و سراسر دنیا را به خود معطوف کرد. احزاب و روشنفکران خرده بورژوا که از واژه انقلاب نگرانند، صدای انقلاب ایران (ژینا) بقدری رسا و جهان‌شمول شده که آنها را وادار به‌ اعتراف و اذعان به آن کرد.
خیزش انقلابی ایران (ژینا) چه تحول بنیادی را رقم زده است؟ واکنش های جهانی  و بین المللی چگونه آن را ارزیابی می کنند؟
این روزها جریان های اپوزیسیون از راست گرفته تا میانه و چپ همگی و عموما صحبت از انقلاب و چگونگی پیش برد آن می‌کنند.
صدای انقلاب همه را نگران کرده است. از #پهلوی تا #شورای_گذار، از #لیبرالها تا #مشروطه_خواهان ، همگی بطریقی خود را صاحب آن میدانند و درصدد مصادره آن هستند. در حقيقت این اپوزیسیون های راستگرا و خارج نشین که از صدای انقلاب هراس دارند ،  از هم اکنون چنان تصمیم گرفته‌اند که توده های محروم جامعه را از دستگاه اداره امور و مدیریت مستقیم جامعه و سرنوشت خود دور نگه دارند، و حق حاکمیت سیاسی را از مردم بگیرند. با بزرگنمایی افرادی چون ؛ #مسیح_علی_نژاد، #حامد_اسماعییون ، #علی_دایی و #علی_کریمی و.....با حمایت دولت‌های خارجی  و وصل شدن بورژوازی خارجی با بورژوازی داخلی می خواهند رهبری را از بیرون تعیین کنند.
در واقع اين صدای انقلاب ،همبستگی توده های محروم ایران را ( با شعار؛ از #کردستان_تا_تهران_ستم_علیه_زنان ، #مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر و.....) دور هم جمع می کند و سرنوشت خویش را رقم می زنند.

جمعی از جوانان انقلابی محلات مریوان

زنده باد همبستگی توده ها
دوشنبه 12 دیماه 1401

#ماتم_نگیرید_سازماندهی_کنید
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#زنان_انقلابی
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#جنین_زند_آجویی
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان

@JavananeEnghlabe
Forwarded from نقد
▫️ زنان کارگر و سناریوهای سرمایهداری:
▫️ ایدئولوژی‌های سلطه، منافع مشترک و سیاست هم‌بستگی

28 می 2023

نوشته‌ی: چاندرا تالپاد موهانتی
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

🔸 «ما رؤیای این را داریم که وقتی سخت کار می‌کنیم بتوانیم لباس مناسب به فرزندانمان بپوشانیم و باز هم کمی وقت و پول برای خودمان باقی بماند. می‌خواهیم وقتی مانند دیگران کار می‌کنیم، رفتار یک‌سانی با ما داشته باشند، و چون شبیه آن‌ها نیستیم ما را تحقیر نکنند. بعد از خود می‌پرسیم ”چگونه می‌توانیم این چیزها را محقق کنیم؟“ و تا الان فقط به دو تا پاسخ ممکن رسیده‌ام: برنده شدن در بخت‌آزمایی یا سازمان‌دهی. چه می‌توانم بگویم جز این‌که هرگز در مورد اعداد خوش‌شانس نبوده‌ام. بنابراین در کتاب خود بگویید: ممکن است طول بکشد که مردم باور کنند شانس ندارند، بنابراین باید سازمان‌دهی کنند! … زیرا تنها راه برای به ‌دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی خود این است که آن‌را به‌صورت جمعی و با پشتیبانی سایر افرادی انجام دهید که همان نیازهای شما را دارند.» (ایرما، کارگری فیلیپینی در سیلیکون‌ولی، کالیفرنیا)

🔸 رؤیاهای ایرما در مورد یک زندگی آبرومندانه برای فرزندانش و خودش، تمایل او به دیدن رفتاری برابر و کرامت بر اساس کیفیت و شایستگی کارش، اعتقاد او به این که مبارزه‌ی جمعی وسیله‌ای برای «به دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی» خود است، به‌طور خلاصه مبارزات زنان کارگر فقیر را در عرصه‌ی ‌جهان سرمایه‌‌داری به تصویر می‌کشد. در این مقاله می‌خواهم بر استثمار زنان فقیر جهان سوم، بر عاملیت آن‌ها به‌عنوان کارگر، بر منافع مشترک زنان کارگر بر اساس درک موقعیت و نیازهای مشترک، و بر استراتژی‌ها/روش‌های سازمان‌دهی که هدف استوار و نتیجه‌ی آن‌ها دگرگونی زندگی روزمره‌ی زنان کارگر است، به‌طور جدی تمرکز کنم.

🔸 این مقاله موضوعات تحلیلی و سیاسی زیر را در ارتباط با زنان کارگر جهان سوم در عرصه‌ی جهانی برجسته می‌کند: 1) گروه خاصی از زنان کارگر را در تاریخ و در حوزه‌ی عملکرد اقتدار سرمایهداری معاصر تشریح و ثبت می‌کند؛ 2) پیوند‌ها و پتانسیلِ هم‌بستگی بین زنان کارگر در سراسر مرزهای دولت-ملت‌ها را بر اساس ابهام‌زدایی از ایدئولوژی مذکرانگاشتنِ کارگر ترسیم می‌کند؛ 3) تعریفی بومی شده از کار زنان جهان سوم به نمایش می‌گذارد که در واقع استراتژی استعمار مجدد سرمایهداری جهانی است؛ 4) نشان می‌دهد که زنان به‌عنوان کارگر دارای منافعی مشترک هستند، نه فقط در جهت تحول زندگی کاری‌ و محیط‌هایشان، بلکه در بازتعریف فضاهای خانه به‌گونه‌ای که شغل خانگی به‌عنوان کاری برای کسب معاش به رسمیت شناخته شود نه به‌عنوان فعالیتی مکمل در اوقات فراغت؛ 5) نیاز به دانش رهایی‌بخش فمینیستی را به‌عنوان مبنای سازمان‌دهی فمینیستی و مبارزات جمعی برای عدالت اقتصادی و سیاسی ایده‌آل و بسیار مهم می‌داند؛ 6) تعریفی کاربردی از منافع مشترک زنان کارگر جهان سوم بر مبنای نظریه‌پردازی هویت اجتماعی مشترک زنان جهان سوم به‌عنوان زن/کارگر ارائه می‌کند و در نهایت 7) عادات مقاومت، اشکال مبارزه‌ی جمعی و راه‌بردهای سازمان‌دهی زنان کارگر فقیر جهان سوم را بررسی می‌کند. ایرما درست می‌گوید که «تنها راه برای به‌دست آوردن اندکی قدرت بر زندگی خود این است که این کار را به‌صورت جمعی و با حمایت سایر افرادی انجام دهیم که نیازهای مشترکی با ما دارند.»...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3uK

#فمینیسم #جنسیت #زنان_کارگر #سرمایه‌داری
#فرزانه_راجی #چاندرا_تالپاد_موهانتی
👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
▫️ اکوسوسیالیسم در جنبش رادیکال برای عدالت اقلیمی

8 اکتبر 2023

گفت‌وگوی خوآئو کامارگو، آلخاندرا خیمنز و آندرئاس مالم
ترجمه‌ی: کاووس بهزادی

🔸 این نخستین مناظره‌ی ما در نشریه‌ی اکوسوسیالیست فایت دِ فایر است. هدف از انتشار مجله‌ای اکوسوسیالیستی مطرح کردن چشم‌اندازها و ایده‌های اکوسوسیالیستی در جنبش عدالت اقلیمی است. این راه‌کار از این جهت حائز اهمیت است که برخی از کاستی‌های موجود در جنبش، در پروژه‌ها و در برنامه‌های آن، غالباً ناشی از ابهام در اهداف سیاسی، تاکتیکی و امکان ایجاد دیدگاه سیاسی غیرهژمونیک است.

🔸 نقشی را که جنبش اکوسوسیالیستی به‌طور مشخص، صرف‌نظر از چگونگی سازمان‌یابی آن می‌تواند ایفاء کند، قبل از هر چیز در عرصه‌ی ایدئولوژیک است. بدیهی‌ست که می‌توان فعالان اکوسوسیالیست را نوعی پیشگامان تقابل تاکتیکی مدنظر گرفت. اما به‌نظر من نقش اصلی در صورت‌بندی و کار برای تبیین منطق مشخص و موضع‌گیری ضدسرمایه‌داری جنبش اقلیمی، برای منسجم‌تر کردن این جنبش با برنامه‌ای فراگیر، به‌عنوان ایده‌ای برای چگونگی مقابله با منافع طبقه‌ی مسلط سرمایهداری است و بنابراین راه‌کار جذب ایدئولوژیکی است برای بخش رادیکال جنبش اقلیمی که به‌احتمال بسیار زیاد نقش بسیار مهمی در رادیکالیزه شدن بیش‌تر جنبش ایفاء خواهد کرد.

🔸 سرمایهداری کنونی یک نقص نیست، یک نظم است، دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهد که برای آن ایجاد شده است و تحت شرایط مختص به خودش بی‌عیب و نقص کار می‌کند. فقط یک «معضل کوچک» وجود دارد: موجودیت و هستی انسان، گونه‌ها، جوامع، اما همه‌ی این‌ها از اشتباهات این نظام نیست. قدرمسلم بخش بزرگی از جامعه و جنبش اقلیمی هنوز بر این باورند که این‌ها ناشی از سهوانگاری‌ها و اشتباهات هستند و نه نظام سرمایهداری که در واقع برای آن ایجاد شده است. به‌نظر من این امر به‌سرعت در حال تغییر است و اکوسوسیالیسم می‌تواند یک نظریه‌ی انقلابی ارائه کند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات نه فقط جنبش عدالت اقلیمی بلکه جنبش‌های 30 سال اخیر همانا فقدان نظریه پیرامون ماهیت انقلاب است. ما هنوز هم به نظریه‌های انقلابی صد سال پیش برای مشخص‌کردن این‌که چه‌ تاکتیک‌هایی مؤثرند، چگونگی کارکرد اعتصابات و اعتراضات ارجاع می‌کنیم.

🔸 پرداختن به درهم‌آمیختگی سرمایهداری با دولت و پدرسالاری و چالش با آن از الزامات اساسی برای مبارزه و مقابله با بحران زیست‌محیطی است. سرمایهداری همیشه با دولت مرتبط است. بنابراین ما باید داستان‌سرایی و توهم‌پراکنی پیرامون دولت و منطق مطالبه از دولت‌ها برای واکنش به فاجعه‌ی زیست‌محیطی را کنار بگذریم. ما باید زبان بیان جدید مختص به‌ خودمان را تبیین کنیم. ما نباید منتظر این باشیم که این دولت‌ها ناجی ما باشند، زیرا ما در حال حاضر با وضوح بیش‌تری می‌دانیم که آن‌ها در اتحاد با یک‌دیگر کار می‌کنند و به سرمایه‌داران و شرکت‌های بزرگ خدمت می‌کنند. ضروری‌ست که به‌وضوح تشخیص دهیم که نمی‌توانیم مبارزه زیست‌محیطی، جنبش‌های اقلیمی را با دولت‌ها پیش ببریم. زیرا آن‌ها دست در دست سرمایه کار می‌کنند و من این را از منظر فمینیستی می‌گویم که مهم است بدانیم دولت و سرمایه نیز دست در دست پدرسالاری کار می‌کنند. آن‌ها به‌طور جدایی‌ناپذیری با یک‌دیگر درهم‌تنیده‌اند. در مبارزه برای محیط زیست بسیار مهم است که بدانیم که پدرسالاری یک بخش از این اتحاد سه گانه است. تأثیرات ویژه‌ای وجود دارند که برای زنان به‌سادگی فقط یک تجربه‌ی صرف نیستند بلکه زنان به‌عنوان نخستین افراد خط اول مبارزه با آن‌ها مواجه می‌شوند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Im

#تغییرات_اقلیمی #اکوسوسیالیسم #سرمایه‌داری
#کاووس_بهزادی #آلخاندرا_خیمنز #آندرئاس_مالم #خوآئو_کامارگو

👇🏽

🖋@naghd_com
Forwarded from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ کار مرده، هوموساکر و وانهادن به مرگ در بازار کار

10 دسامبر 2023

نوشته‌ی: جیمز.ا آینر
ترجمه‌ی: داریوش فلاحی

🔸 تمایز اخلاقی بین «گرفتنِ جان» و «وانهادن به مرگ» بحثی طولانی در فلسفه است. در مقاله‌ی حاضر این بحث را در چارچوب بازار کار سرمایهداری قرار می‌دهم. با تکیه بر بینش‌های مارکس و آگامبن، درباره‌ی چهره‌ی هوموساکر به مثابه‌ی کارگر مرده (بالقوه مرده) نظریه‌پردازی می‌کنم تا استدلال کنم که ایدئولوژی «وانهادن به مرگ» در بنِ نظام سرمایهداری است. بااین‌حال، ارزش‌های قانونی، معنوی و اخلاقی ما و امتیاز دادن به «حقوق سلبی» هم‌چنان این باور رایج را ترویج می‌کند که قتل از نظر اخلاقی بدتر است.

🔸 یک بازار کار سرمایهداری خالص و کاملاً کالایی‌شده لزوماً براساس وانهادنِ بخش معینی از کارگران به مرگ عمل می‌کند. در سطح نظری، ناتوانی در بقا در بازار کار، تا حدی شبیه به اکوسیستم‌ها، همچون نوعی سازوکار تنظیمیِ بیولوژیکی عمل می‌کند. البته، با توجه به بوالهوسی‌های سرمایهداری، از بین رفتن نیروی کار مازاد همیشه سودآور نیست. در مواقعی که سرمایه به‌سرعت در حال رشد است، فوراً به کارگران اضافی نیاز است. سرمایه‌داران نمی‌توانند منتظر بمانند تا کارگران اضافی متولد شوند، بزرگ شوند، آموزش ببینند و وارد بازار کار شوند. در نتیجه، این یکی از دلایلی است (در میان سایر دلایل) که چرا برای سرمایهداری سودمند است که ذخیره‌ی نیروی کار را در کناره نگاه دارد. همان‌طور که هاروی اشاره می‌کند، وجود جمعیت مازاد به سرمایه‌داران اجازه می‌دهد تا کارگران خود را بدون توجه به سلامت یا رفاه آن‌ها استثمار بیش‌ازحد کنند. در نتیجه، جمعیت مازاد بر این نکته تأثیر می‌گذارد که سرمایه‌دار باید به سلامت، رفاه و امید به زندگی نیروی کار اهمیت دهد.

🔸 مفهوم «وضعیت استثنایی» بینشی از خشونت ساختاری بازار کار سرمایهداری و، در همین راستا، درک ارزش‌گذاری محاسبه‌گرانه و مدیریت زندگی و مرگ را فراهم می‌کند. ما با پارادوکس حاکمیت شروع می‌کنیم، به این معنا که حاکمیت هم در از بیرون و هم از درون نظامی قضایی است. این استثنای حاکم به‌آسانی قابل‌درک است زمانی که در نظر بگیریم که حاکمیت، مانند یک پادشاه یا رئیس جمهور (یا به‌طور گسترده‌تر «دولت»)، مشمول قوانین و مقرراتی مانند سایر شهروندان نیست. با توجه به این‌که حاکمیت دارای قدرت قانونی برای تعلیق اعتبار قانون است، ممکن است خودش را خارج از قانون نیز قرار دهد. این یک وضعیت استثنایی بت‌واره ایجاد می‌کند که به موجب آن قانون ممکن است پشت نقاب حمایت از جامعه در برابر تهدیدات داخلی یا خارجی به حالت تعلیق درآید. حاکمیت، از طریق این رویه، خود را در تعلیق قانون موجه جلوه می‌دهد، درحالی‌که قول می‌دهد در صورت کاهش یا رفع تهدید، قانون را مجدداً برقرار کند. بنابراین، از نظر آگامبن جوهر حاکمیت انحصار ضمانت اجرای قانون نیست، بلکه انحصار تصمیم‌گیری است: تصمیم‌گیری قانون در چه زمانی، در چه مکانی و بر چه کسانی اعمال شود.

🔸 طبق نظر کارترایت یک روایت قابل‌قبول از تفاوت بین «قتل» و «وانهادن به مرگ» ممکن است این باشد که اگر یک نفر زنجیره‌ی علّی را آغاز کند که به مرگ او ختم می‌شود کسی را کشته است، درحالی‌که اگر اجازه دهد یک توالی علّی از قبل موجود به مرگ آن شخص ختم شود، به دیگری اجازه می‌دهد بمیرد. در واقع، کارترایت به زمینه یا شرایط گسترده‌تری می‌پردازد که ممکن است منجر به مرگ زودرس شود. این شرایط تحت عنوان خشونت ساختاری قرار می‌گیرد و ذاتی سرمایهداری است. در طول تاریخ، سرمایه‌داران علاقه‌ی ناچیزی به سلامت و کیفیت زندگی عمومی کارگران خود نشان داده‌اند یا اساساً هیچ تمایلی نداده‌اند. مگر این‌که با بسیج کارگران، یا قوانین، یا ملاحظات سود، مجبور به انجام این کار شوند. موضع مارکس در این مورد واضح است: «سرمایه … سلامت و طول عمر کارگر را در نظر نمی‌گیرد، مگر این‌که جامعه وادارش کند. پاسخ آن به فریاد انحطاط جسمی و روحی، مرگ زودرس و شکنجه‌ی ناشی از کار این است: آیا از آن‌جا که بر لذت (سود) ما می‌افزاید، این درد ما را آزار می‌دهد؟!» موضع مدنظر مارکس (و انگلس) صرفاً خشونت‌آمیز بودن سرمایهداری نیست. بلکه نقد او در این ادعا نهفته است که تا زمانی که سرمایهداری وجود دارد، خشونت ساختاری هم ضروری و هم اجتناب‌ناپذیر است...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Oz

#جیمز_ا_آینر #داریوش_فلاحی #کار_مرده #خشونت_ساختاری #سرمایه‌داری #مارکس #آگامبن

👇🏽

🖋@naghd_com
سرخط
Photo
🔴 جمع سیاست‌های ضدکارگری و ضدزن ذیل سرمایهداری اسلامی؛
الزام ارائه‌ی رضایت‌نامه‌ی همسر برای کارگران زن کارخانه‌ی لامپ ایران‌زمین

طی روزهای اخیر مدیران کارخانه‌ی لامپ ایران‌زمین در بانه، به زنان شاغل در واحدهای تولیدی خود اعلام کرده‌اند که ارائه‌ی رضایت‌نامه‌ی رسمی و ثبت‌شده‌ی همسرانشان الزامی است و هشدار داده‌اند که در صورت عدم ارائه، از کار اخراج خواهند شد. به گفته‌ی یک منبع مطلع به هه‌نگاو، زنان اکثریت مطلق کارگران این کارخانه را تشکیل می‌دهند و تهدید شده‌اند که برای اخراج نشدن، باید رضایت‌‌نامه‌ها را طی روزهای آتی ارائه کنند. پیشتر گزارشاتی از وضعیت اسفناک کارگران کارگاه‌های تولیدی بانه منتشر شده بود که دستمزد و مزایای کارگران ماه‌ها به تعویق می‌افتد و بسیاری از کارگران مجبور به اضافه‌کاری اجباری می‌شوند و حتی دستمزد اضافه‌کار روزانه‌‌شان نیز پرداخت نمی‌شود. حالا به پشتوانه‌ی قوانین ارتجاعی حاکم، کارآفرینان نمونه در کنار پرداخت دستمزدهای کمتر به زنان و به جیب زدن سودهای بیشتر، با الزامی کردن چیزی شبیه به «رضایت‌نامه‌ی اولیا» بیش از پیش به کارگران زن یادآوری می‌کند که آنان صرفا «مهمانان» بازار کار و «کمک خرج» همسران خود هستند و هرلحظه که مدیران اراده کنند می‌توانند از کلاه قوانین جمهوری اسلامی، دلیلی برای اخراج آنان بیابند.

#لامپ_ایران_زمین
#بانه
#کارگران_زن
#طبقه_کارگر
#سرمایه‌داری_اسلامی

@sarkhatism
Forwarded from نقد
▫️ نگاهی به مفهوم «سرمایهداری سیاسی»

10 مارس 2024

نوشته‌ی: حسن آزاد

🔸 به تازگی در برخی اظهارنظرها، از جمله در برخی از اظهارنظرهای آقای مهرداد وهابی از مفهوم «سرمایهداری سیاسی» برای تحلیل ساختار سیاسی/اقتصادی حاکم بر ایران استفاده شده است. در این نوشته قصد دارم با مروری بر پیشینه‌ی تاریخی این مفهوم نشان دهم چرا این مفهوم برای تحلیل ساختار سیاسی/اقتصادی حاکم بر ایران ناکارآمد و اشتباه است. این نوشته در دو بخش تنظیم شده است: بخش نخست مروری است بر پیشینه‌ی تاریخی مفهوم «سرمایهداری سیاسی» و بخش دوم تلاشی است برای ارزیابی و نقد این مفهوم.

🔸 مفهوم «سرمایهداری سیاسی» مفهومی است بسیار عام که شامل موارد متفاوت و حتی متناقض می‌شود: از اشکال پیشامدرن «سرمایهداری» در زمان حمورابی (وبر) تا سرمایهداری قرن بیست‌ویکم (هولکام)، از سرمایهداری توسعه‌گرا (ژاپن و ببرهای آسیایی) تا دولت‌های ورشکسته (آفریقا)، از «سرمایهداری سازمان‌یافته»ی بعد از جنگ جهانی دوم (رایت) تا سرمایهداری‌های ناکارآمد و فاسد (هولکام و جسوپ)، از سرمایهداری دموکراتیک (هولکام) تا فاشیسم و دیکتاتوری‌های نظامی (جسوپ و هولکام)، از سرمایهداری با نرخ بالای سود (بعد از جنگ جهانی دوم) تا سرمایهداری با نرخ پایین سود (برنر و رایلی). بدین‌ترتیب این مفهوم مصداق‌های متعدد و گوناگونی دارد و ما را به موارد معین و مشخص هدایت نمی‌کند. نادیده گرفتن تمایز میان اشکال پیشامدرن سرمایهداری سیاسی با شکل‌های مدرن آن از طرف آقای وهابی این عام بودن و ابهام را بیش‌تر می‌کند.

🔸 انتقاد دیگر به کاربرد این مفهوم برای ساختارسیاسی/اقتصادی ایران مربوط می‌شود. در این بخش روی سخنم بیش‌تر با آقای مهرداد وهابی است که این اصطلاح را برای تحلیل ساختار سیاسی/اقتصادی حاکم بر ایران به‌کار برده است. نخست، ایران یک ساختار سیاسی/اقتصادی بسیار ویژه و حتی منحصربه‌فرد دارد که مفهوم بسیار عام سرمایهداری سیاسی و ابهامات ناشی از این مفهوم نمی‌تواند بیان‌گر ویژگی‌های آن باشد. به‌عنوان نمونه، رژیم پهلوی و «جمهوری اسلامی» هر دو بنا به تعریف سرمایهداری سیاسی به شمار می‌آیند. دوم، مفهوم مورد استفاده باید بتواند رژیم برآمده از انقلاب 57 و تغییرات آن را از مرحله‌ی شکل‌گیری تا کنون به‌طور پیوسته بیان کند. اصطلاح سرمایهداری سیاسی از چنین ظرفیتی برخوردار نیست.

🔸 به نظر من اصطلاح «بناپارتیسم» برای تحلیل ساختارسیاسی/اقتصادیِ رژیمِ برآمده از انقلاب 57 مناسب‌تر است: در انقلاب 57 ائتلافی از روحانیت شیعه (به‌ویژه طرفداران ولایت فقیه)، هیئت‌های موتلفه‌ی اسلامی (هم‌چون نمایندگان بازار و خرده‌بورژوازی سنتی) و برخی گرایشات دیگر اسلام سیاسی و تهی‌دستان شهری (توده‌های کنده‌شده از شرایط مادی تولید و بازتولید خود) با رهبری خمینی در جامعه‌ای که شیوه‌ی تولید سرمایهداری به شیوه‌ی تولید مسلط بدل شده بود، قدرت را به ‌دست گرفت. بدیهی است که ناهم‌خوانی این شکل از قدرت سیاسی با مناسبات غالب، موجب بروز مشکلات فراوان در سطح خرد و کلان اقتصادی می‌شود. تغییر بلوک قدرت و جابه‌جایی گروه‌ها در سلسله‌مراتب آن از زمان انقلاب تاکنون موضوع مفصلی است که نیاز به نوشته‌ای جداگانه دارد، اما ناهم‌خوانی قدرت سیاسی با مناسبات اقتصادی علی‌رغم نوسانات اندک، هم‌چنان ادامه یافته و حتی بیش‌تر شده است.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Zq


#حسن_آزاد #خصلت_طبقاتی_دولت #سرمایه‌داری_سیاسی

👇🏽

🖋@naghd_com
سرخط
Photo
🔴 اسلام سیاسی/اسلام غیر سیاسی و سرمایهداری


☑️ اخیرا برخی از روشنفکران چپ به این فکر افتادند که در کنار «نقد سرمایهداری نئولیبرال»، باید به اهمیت نقش مذهب به عنوان ایدئولوژی سرکوب حاکمیت ولایت فقیه هم بپردازند. این گروه در جریان اظهارات خود به این نتیجه رسیدند که این مذهب که با عنوان «اسلامی سیاسی» از آن یاد می‌کنند، حتی در موارد متعددی مانع حرکت «سرمایهداری نئولیبرال» است. ایشان از مفهوم رایجی در اقتصاد سرمایهداری تحت عنوان «رُشد» یاد می‌کنند و بر آن‌اند که این اسلام سیاسی جلوی رُشد اقتصاد سرمایه‌دارانه را گرفته که اگر این رُشد وجود می‌داشت می‌توانست کمکی به فُقرا هم باشد، اشتغال ایجاد کند و ... .

☑️ اول آنکه در این میان وقتی اسم از «اسلام سیاسی» وسط می‌آید، می‌توان گفت که پس پای یک «اسلام غیر سیاسی» هم وسط است. اسلامی که نمایندگانش را می‌توان آن گروهی دانست که قبل از انقلاب با هر شکلی از مداخله‌ی روحانیت در سیاست مشکل داشت (از خود بروجردی تا گلپایگانی و خویی) و در زمره‌ی مرتجع‌ترین نیروها به ویژه در ارتباط با مسائلی چون «زنان» بودند.
به این معنا اسلام سیاسی که امثال خمینی و بهشتی و مطهری را شامل می‌شد، بسی پویا‌تر از اسلام غیرسیاسی بود و از همین‌رو هم برای هم‌آغوشی با سرمایهداری و بروکراسی دولتی مستعدتر.

☑️ دوم آنکه خرج‌های جمهوری اسلامی برای مسائل ایدئولوژيکش از «امر به معروف و نهی از منکر» گرفته تا «حوزه‌ی علمیه‌ی قم» را «خرج‌های غیرمولد» معرفی کردن، و به عنوان مانعی بر سر راه خرج‌های مولد سرمایه‌دارانه خواندن‌شان، یک «فهم اقتصادگرایانه‌ی صرف» از «منطق تولید» است. مگر کشورهای غربی خرج‌های ایدئولوژیک ندارند؟ ایدئولوژی بخشی از مکانیسم تابع‌سازی نیروهای کار و سازگار کردن‌شان با دولت و سرمایه است.

☑️ سوم آنکه مسأله‌ی نسبت مذهب و سرمایهداری، مسأله‌ی دو پدیده‌ی هم‌وزن در جهان معاصر نیست. این مذهب است که در قالب‌های مختلفش (از بودیسم تا هندوئیسم و اسلام و یهودیت و مسیحیت) کوشیده تا خود را با «منطق سرمایه» سازگار کند، برای آن مشروعیت بخرد و بخشی از مناسبات خود را به اعتبارش کالایی کند.
همچنین باید گفت مگر مطابق «منطق سرمایه» که خود مانعی است بر سر راه خود، آیا اساسا در سپهر تاریخی تحقق یک «سرمایهداری ناب» مگر ممکن است؟ مارکس در «کاپیتال» کوشید تا نشان دهد بی‌دخالت هیچ مانعی، سرمایهداری دست آخر به بحران «گرایش نزولی نرخ سود» می‌خورد. در این میان عوامل تاریخی دیگر سهولت‌ها و موانعی را به شکل متضاد بر سر راه «منطق سرمایه» ایجاد می‌کند: از مذهب تا قومیت تا جنسیت و ... .

☑️ چهارم و آخر اینکه آيا ما به عنوان روشنفکر چپ باید غصه‌ی «رُشد سرمایه‌دارانه» را بخوریم یا اینکه دلنگران تحقق‌یافتن سوسیالیسم باشیم؟ البته برخی از این کسان فرصت‌طلبانه پاسخ خواهند داد «ما واقع‌بینانه به سوسیالیسم می‌نگریم و این نیازمند برپایی یک سرمایهداری با رُشد مُکفی است تا در جریان آن نیروهای کار بتوانند با مبارزات مدنی‌شان گذار به سوسیالیسم را محقق کنند.» این درک مرحله‌ای و سلسله‌مراتبی به مبارزه را تاریخ بارها آزموده است که چطور هر بار به اعتبار این منطق دست دوستی دادن با سرمایه‌داران و به اصطلاح دموکرات‌‌منش‌های لیبرال، گورستان‌ها از جنازه‌ی چپ‌ها آباد شده است.

#اسلام_سیاسی
#اسلام
#سرمایه‌داری
#رشد
#نئولیبرالیسم
#منطق_سرمایه

@sarkhatism
🔴 ۵۰ روز مقاومت و تجمع مردم بلوچ در معدن مس رمشک

امروز پنجشنبه ۱۰ خرداد، قریب به ۵۰ روز از اعتراض مردم رمشک به استخراج معدن مس و تصرف زمین‌های کشاورزی آبا و اجدادی آنها که معدن در آن‌جا واقع شده می‌گذرد.

مردم رمشک به مصادره‌ی آشکار زمین‌های کشاورزی‌ و نخیلات خود توسط دست‌های سرمایه و معدن رمشک تجمع و تحصن کرده و در اطلاعیه‌ای اعلام کرده‌اند: «ما مردم رمشک اعلام می‌داریم که در اثر ناعدالتی و بی‌کفایتی مسئولان امر شهرستان قلعه‌گنج و حمایت‌های نابجا از معدن مس رمشک و پایمال کردن حق آبا و اجدادی زمین‌های کشاورزی‌مان که معدن مس بر روی آن قرار داد، ان شاالله شنبه مورخ ۱۲ خردادماه قصد تجمع و پیگیری در سطح مرکز استان داریم تا شاید صدایمان به جایی برسد.»

مردم بلوچ خواستار تعطیلی این معدن و بازپس‌گیری زمین‌هایشان هستند. استخراج از این معدن و تصرف غیرقانونی زمین‌های مردم این منطقه، علاوه بر تخریب محیط‌زیست، امکان کار مردم بر روی زمین‌هایشان را از آنان سلب کرده و باعث بیکار‌تر و فقیرترشدن مردم این منطقه شده است.

#رمشک
#معدن_مس
#بلوچستان
#ستم_سیستماتیک
#سرمایه‌داری
#تخریب_محیط_زیست

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 انتشار شماره‌ی جدید گاهنامه‌ی مطالعات زنان حلقه‌ی تجریش


شماره‌ی اخیر گاهنامه‌ی مطالعات زنان حلقه‌ی تجریش با عنوان «نان و گل‌های سرخ»، حاوی مقالات بسیار ارزنده‌ای است که در شرایط حاضر می‌تواند حکم ابزار مبارزاتی‌ای باشد برای احیای فمنیسمی رادیکال و ستیزه‌جو. برخی مقالات این شماره شامل موارد زیر است:

- فمنیسم سیاسی و مورد فلسطین/ نویسنده: فرح دعیبس/ ترجمه: مائده میرزایی

- پزشکی اجتماعی و جنسیت و سرمایهداری/ نویسنده و مترجم: ونوشه بحرانی

- نگاهی به کتاب «ورای سطح پوست: بازنگری، بازآرایی و بازپس‌گیری بدن در سرمیاه‌داری معاصر»/ نویسنده: سیلیویا فدریچی/ ترجمه: کالکتیو امکان

- فمنیسم، قانون و نئولیبرالیسم/ مصاحبه با وندی براون/ ترجمه: آزاده حسینی و طلیعه حسینی

- فمنیسم و حکومت‌مندی نئولیبرال/ نویسنده: یوهانا اکسالا/ ترجمه: زهرا ابراهیمی آذر

این شماره را می‌توانید از این‌جا دانلود کنید:

https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2024/07/%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DA%AF%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AE-%DB%B2.pdf


#حلقه_تجریش
#نان_و_گل‌های_سرخ
#مطالعات_زنان
#نئولیبرالیسم
#جنسیت
#سرمایه‌داری

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 آدرس‌های غلط جامعه‌شناسی
🖊 سروصدای تکراری این بار از مصطفی مهرآیین


اسم مصطفی مهرآیین در جریان رقابت‌های انتخاباتی زیاد به گوش رسید. جامعه‌شناسی که در جریان مناظره‌ها سعی کرد جانب جنبش ژينا را بگیرد و با صراحت از نقد ولایت فقیه بگوید و حتی شجاعانه این جمله‌ی درخشان را بر زبان بیاورد که:
«ما را از جلیلی می‌ترسانید؟! ما خمینی را دیده‌ایم!»

اما او خصلت‌ویژه‌ی جامعه‌ی ایران را «وضعیت استثنایی ناشی از ولایت» می‌داند. به نظر او جامعه‌ی ایران به اعتبار قانون اساسی جمهوری اسلامی دچار یک وضعیت دوپاره است: میان سنت و مدرنیته. تکلیفش معلوم نیست.
این گفتمان آدم را یاد گفتمان خود اصلاح‌طلبان در روزنامه‌ها و نشریات دهه‌ی ۱۳۷۰ می‌اندازد:

زمانی که اصول‌گرایی نماد سنت بود و اصلاح‌طلبی نماد مدرنیته.
خامنه‌ای تجلی سنت و خاتمی تجلی مدرنیته.
به‌دست دادن قرائت آزادی‌خواهانه و حقوق بشری از قرآن و اسلام.
به سوی «کنش ارتباطی» هابرماسی و پلورالیسم.

اما واقعیت چیست؟
این جامعه مدت‌هاست که پا در وضعیت مدرن گذاشته. اما اصطلاح «مدرن»، زیبا و دارای بار مثبت است و کسی فکرش به این سمت نمی‌رود که در واقع نام اصلی این وضعیت «سرمایهداری» است. یک وضعیت استثماری که البته در قیاس با گذشته دارای پیشرفت‌ها و امکاناتی است. اما این امکانات و پیشرفت‌ها نابرابر توزیع شده که علت آن شیوه‌ی تولید استثماری ذاتی آن است.
بله مدرن بودن از حیث ویژگی‌های مثبتش برای بورژوازی همواره مفید فایده بوده اما در حالی که:

آموزش مناسب پولی است
بهداشت و درمان مناسب پولی است
مسکن مناسب پولی است
و ...

وضعیت مدرن یک وضعیت دو چهره است: چهره‌ی خندان و چهره‌ی غمگین. باید دید کدام چهره برای چه کسانی رُخ می‌نماید.
نادیده گرفتن وجه سرمایه‌دارانه‌ی جمهوری اسلامی و ندیدن کارکردهای سرمایه‌دارانه‌ی ولایت فقیه، آدرس اشتباهی است که باعث می‌شود در مقام طرح استراتژی سیاسی گمان کنیم با «سکولاریسم» و «جمهوری پارلمانی» همه چیز ختم به خیر می‌شود.
امروز دیگر نمی‌توان گفت «حالا بگذارید اول مدرن شویم بعد فکری به حال نابرابری و استثمار هم می‌کنیم». امروز وضعیت «یا اکنون یا هیچ وقت» است.
مسأله‌ی ما مسأله‌ی میلیون‌ها کارگر به عنوان اکثریت جامعه است.
یک جامعه‌شناس باید بپرسد که خصلت ویژه‌ی یک دوران مبتنی بر شیوه‌ی تولید آن چیست؟ و بر آن اساس جامعه را تحلیل کند.


#مهرآیین
#جامعه‌شناسی
#ولایت_فقیه
#سرمایه‌داری
#مدرن
#مدرنیته

@sarkhatism