روشنفکران
69.9K subscribers
49.4K photos
41.2K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
تن های هرزه رﺍ سنگسار ميكنند غافل اﺯ آنكه شهر پر اﺯ فاحشه های مغزی ﺍست و كسی نميداند كه مغزهای هرزه ويرانگرترند تا تن های هرﺯه.

👤 #فروغ_فرخزاد
#اندیشه

@Roshanfkrane
Shabangahan
Taher Ghoreyshi
برای امشب.

امشب از خوابِ خوش گريزانم
كه خيالِ تو خوشتر از خوابست...

👤#فروغ_فرخزاد

#موسیقی

@Roshanfkrane
کاش
چون برگِ خزان رقصِ مرا
نیمه شب "ماه" تماشا می کرد
در دلِ باغچه ی خانه ی تو
شورِ من،
ولوله برپا می کرد.

#فروغ_فرخزاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلمی قدیمی با حضور #فروغ_فرخزاد،
#احمد_شاملو، #سهراب_سپهری.
#داریوش_شایگان و #داریوش_مهرجوئی

این ویدئوی قدیمی و تازه یافت شده را
#مانی_حقیقی کارگردان سینما در آرشیو پدر بزرگش #ابراهیم_گلستان پیدا کرده
شعر و دکلمه زیبای فروغ فرخزاد روی فیلم،

#جالب #فرهنگ
@Roshanfkrane
فروغ فرخزاد واقعا به چه درجه ای از درک و شعور رسیده بود که گفت:

"دردی که انسان را ب سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست
ک انسان را ب فریاد وا می‌دارد!
و انسان ها فقط به فریاد هم میرسند
نه به سکوت هم.."

#فروغ_فرخزاد #سکوت

@Roshanfkrane
در برابر بی‌مهری آدم‌ها هیچ نمی‌گویم. سکوت و سکوت و سکوت.
انگار که لال شده باشم
شاید هم کور و کر
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم
و نه حتی حوصله‌اش را...

#شعر

#فروغ_فرخزاد
@Roshanfkrane
#صمد_بهرنگی دردوم تیرماه ۱۳۱۸ در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده‌ای تهیدست چشم به جهان گشود.
پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند. صمد دارای دو برادر و سه خواهر بود. پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی (آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد زندگی را می‌گذراند و خرجش همواره بر دخلش تصرف داشت. بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش می‌گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس‌ها و عثمانی‌ها آب می‌فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند عازم قفقاز شود. رفت و دیگر بازنگشت.
صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریزرفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغ‌التحصیل شد. از مهر همان سال و در حالیکه تنها هجده سال سن داشت آموزگار شد و تا پایان عمر در آذرشهر، ممقان، قاضی جهان، گوگان، و آخی جهان در استان آذربایجان شرقی ایران که آن زمان روستا بودند تدریس کرد. در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز رفت و هم‌زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهی‌نامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد.
بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشر شده‌اش به نام عادت را نوشت؛ که با تلخون در ۱۳۴۰، بی‌نام در ۱۳۴۲، و داستان‌های دیگر ادامه یافت. او ترجمه‌هایی نیز ازانگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از #مهدی_اخوان_ثالث، #احمد_شاملو، #فروغ_فرخزاد، و #نیما_یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز درمسائل تربیتی از او منتشر شده است. وی در کتاب کندوکاو در مسائل تربیتی ایران کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبان‌های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است؛ و به همین دلیل خواستار عدم حذف آنان و تأکید بیشتر بر این لغات در هنگام آموزش فارسی به کودکان آذربایجانی شده بود.

یادش گرامی باد
#مناسبت
@Roshanfkrane
من گل پژمرده‌ای هستم
چشم‌هایم چشمه خشک کویر غم
تشنه یک بوسه خورشید
تشنه یک قطره شبنم

#فروغ_فرخزاد


@Roshanfkrane
۱۵ مهر زادروز فریدون فرخزاد

(زاده ۱۵ مهر ۱۳۱۷ تهران − درگذشته ۹ امرداد ۱۳۷۱ آلمان) شاعر، نویسنده، خواننده و مجری رادیوتلویزیون

او فرزند توران وزیری‌تبار و سرهنگ محمد
فرخزاد و برادر #فروغ_فرخزاد و پوران فرخزاد بود.
در دارالفنون درس خواند و سپس به آلمان رفت و در مونیخ، وین و برلین حقوق سیاسی‌ خواند و پایان‌نامه دکترایش را درباره تأثیر عقاید مارکس بر کلیسا و حکومت آلمان شرقی نوشت و از دانشگاه مونیخ فارغ‌التحصیل شد.
وی از نوجوانی به سرودن شعر علاقه داشت و در سال ۱۹۶۴ نخستین مجموعه شعرش را با عنوان «فصل دیگر» انتشار داد که تحسین بعضی منتقدان معروف را برانگیخت. شاعر معروف آلمان «یوهانس بوبروفسکی» نیز پیشگفتاری برای «فصل دیگر» نوشت و جایزه ادبی شعر برلین را گرفت که اعطای آن با سخنرانی یوهانس بوبروفسکی همراه بود.
اشعار آلمانی
فرخزاد نیز از سوی ناشران بزرگ آلمان به‌عنوان بهترین اشعار سال برنده جایزه شد و آثار او در ردیف ده شاعر و نویسنده سال چاپ شد و «فصل دیگر» در ردیف آثار گوته و شیللر قرار گرفت. شعر وی که درباره برلین بود نیز جایزه ادبیات برلین را گرفت.
او که چند سالی عضو آکادمی ادبیات جوانان مونیخ بود، درسال ۱۹۶۶ به رادیوتلویزیون این شهر نیز راه پیدا کرد و در رادیو سلسله برنامه‌هایی همراه با طنز و توأم با موسیقی خاورمیانه از جمله ایران تهیه می‌کرد و در تلویزیون مجموعه فیلم رنگی خیابان‌های آلپ را ساخت.
در ۱۹۶۷ روی موزیک محلی (فولکلور) ایران، موزیک مدرن ساخت و با این موزیک به فستیوال موزیک اینسبورگ اتریش راه یافت که جایزه اول را هم دریافت کرد. در همان سال امتحان دانشگاه را هم داد و در رشته حقوق سیاسی با درجه دکترا (Ph.D) فارغ‌التحصیل شد. وی به زبان‌های آلمانی، انگلیسی و فرانسوی هم سخن می‌گفت.
در بازگشت به ایران با ابتکار چندین برنامه تلویزیونی، از جمله برنامه موفق «میخک نقره‌ای» تعداد زیادی از هنرمندان را به مردم معرفی کرد که ستار، ابی، مرتضی، شهره و شهرام صولتی، لیلا فروهر، نوش آفرین و سلی از جمله آنهاست.
وی پس از انقلاب به دادگاه‌های اسلامی احضار شد و مدتی را در بازداشت به‌سر برد و سپس به پاریس و بعد به لس‌آنجلس مهاجرت کرد. کتاب در نهایت جمله آغاز است عشق، را در این شهر منتشر کرد و درباره انتشار کتابش در لس‌آنجلس گفت: «این‌جا، شهر نیست، جنگل است. شوره‌زار است، کویر است، مرداب است و بوی تعفن آن جهان را پر کرده‌ است! شاید کتاب من نسیم معطری باشد به‌مشام جان‌های خسته از خیانت و جنایت! و خجالت می‌کشم که چاپ اول کتابم در لس‌آنجلس منتشر می‌شود.»
وی پس از ترک لس‌آنجلس ابتدا در شهر هامبورگ آلمان و سپس شهر بن، ساکن شد و به فعالیت‌های سیاسی پرداخت.
درسال ۱۹۹۱ در فیلم دومش «وین را دوست دارم» نقش یک مرد مسلمان متدین را ایفا کرد و در همین سال برای شرکت در جشنواره فیلم استکهلم که فیلم «من وین را دوست دارم» را نمایش می‌داد به‌سوئد رفت. این فیلم در جشنواره استکهلم با استقبال زیادی هم از سوی سوئدی‌ها و هم ایرانی‌ها روبرو شد.
وی همچنین کنسرتهای زیادی در شهرهای گوناگون برگزار کرد و همچنین به مدت چهارسال، برنامه‌های رادیویی «سلام همسایه‌ها» را که برای ایران پخش می‌شد، تهیه می‌کرد. آخرین کتاب شعر
فرخزاد به‌نام «من از مردن خسته‌ام» بود.

جایزه‌ها:
جایزه شعر برلین در سال ۱۹۶۴ به اولین مجموعه شعر او به زبان آلمانی با عنوان «فصل دیگر» تعلق گرفت که با مقدمه یوهانس بوبروفسکی، از شاعران معروف آن روزگار منتشر شده بود. همچنین در سال ۱۹۶۷ جایزه اول جشنواره موسیقی اینسبورگ را برای یکی از ساخته‌های خود دریافت کرد.

ترور:
وی در ۵۴ سالگی در خانه‌اش در شهر بن به‌طرز فجیعی به‌قتل رسید.
هفتصد مارک قرض بانکی، چند ماه اجاره عقب‌مانده و خاکسپاری غریبانه‌اش در غربت و انزوا، سرانجام این هنرمند پرآوازه‌ بود.
مرگ او را به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای
نسبت دادند.

#مناسبت
#فریدون_فرخزاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رقص_پاییز
#موسیقی: #حسین_علیزاده
طراحی و اجرا: #گروه_رقص_افسانه‌سرا


            ‌
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم..
وحشی و پرشور و رنگ‌آمیز بودم...

نغمهٔ من..
همچو آوای نسیمِ پَرشکسته..
عطر غم می‌ریخت بر دل‌های خسته..!

پیش رویم..
چهرهٔ تلخِ زمستانِ جوانی..
پشت سر آشوبِ تابستانِ عشقی ناگهانی...

سینه‌ام منزلگهِ اندوه و درد و بدگمانی...

            
کاش چون پاییز بودم.....
             کاش چون پاییز بودم......


#فروغ_فرخزاد

#موزیک_ویدئو
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فروغ جان

من اگر
می‌دانستم دنیا با این همه هیاهو،
سوت و کور است،


📚#دلتنگی_tara
#طاهره_باقری_اردکانی
🎙#عبدالله_صبوری
🎼#رادیو_دل
#مناسبت
8 دی ماه #زادروز #فروغ_فرخزاد


@Roshanfkrane


اینجا ستاره ها همه خاموشند
اینجا فرشته ها همه گریانند
اینجا شکوفه های گل مریم
بی قدر تر ز خار بیابانند...


#فروغ_فرخزاد

@Roshanfkrane
پیغمبران ...
رسالت ویرانی را ..
با خود به قرن ما آوردند ...!

این انفجارهای پیاپی ...
آیا طنین آیه های مقدس هستند‌ ..؟


#فروغ_فرخزاد
#شعر
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
جانم باش
.
شرمگین میخواندمش بر خویش
از چه رو بیهوده گریانی
در میان گریه مینالید
دوستش دارم نمیدانی


#فروغ_فرخزاد

#موسیقی

@Roshanfkrane
.


من چه میدانم
سرانگشتش چه کرد
در میان خرمن گیسوی من؟
آنقَدَر دانم که این آشفتگی
زان سبب
افتاده اندر موی من...!





#فروغ_فرخزاد
#عاشقانه

@Roshanfkrane
جمعه ی ساکت
جمعه ی متروک
جمعه ی چون کوچه های کهنه، غم انگیز
جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار
جمعه ی خمیازه های موذی کشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی تسلیم

خانه ی خالی
خانه ی دلگیر
خانه ی در بسته بر هجوم جوانی
خانه ی تاریکی و تصور خورشید
خانه ی تنهائی و تفال و تردید
خانه ی پرده، کتاب، گنجه، تصاویر

آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساکت متروک
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت...

#فروغ_فرخزاد
#شعر
@Roshanfkrane
آري  آغاز دوست   داشتن است
گر  چه  پايان   راه   نا پيداست

من   به   پايان   دگر   نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست

#فروغ_فرخزاد #مناسبت
‎‌‌‌
‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌❤️ روز #دختر خجسته باد❤️

@Roshanfkrane
چگونه می‌شود
به آن کسی که می‌رود این‌سان
صبور،
سنگین،
سرگردان،
فرمانِ ایست داد
چگونه می‌شود به مرد گفت
که او زنده نیست،
او هیچوقت
زنده نبوده‌است...
در کوچه باد می‌آید
کلاغ‌های منفردِ انزوا
در باغ‌های پیرِ کسالت می‌چرخند
و نردبام
چه ارتفاعِ حقیری دارد
آن‌ها تمامِ ساده‌لوحی یک قلب را
با خود به قصرِ قصه‌ها بردند
و اکنون 
دیگر چگونه یک نفر به رقص برخواهدخاست
و گیسوانِ کودکیش را
در آب‌های جاری خواهد ریخت
و سیب را
که سرانجام چیده‌است و بوییده‌است
در زیرِ پا لگد خواهد کرد؟
ای یار، ای یگانه‌ترین یار!
چه ابرهای سیاهی
در انتظارِ روزِ میهمانی خورشیدند
انگار در مسیری از تجسمِ پرواز بود
که یک روز آن پرنده‌ها
نمایان شدند
انگار از خطوطِ سبز تخیل بودند
آن برگ‌های تازه
که در شهوتِ نسیم نفس می‌زدند
انگار آن شعله‌های بنفش
که در ذهنِ پاکِ پنجره‌ها می‌سوخت
چیزی بجز تصورِ معصومی از چراغ نبود.
در کوچه باد می‌آید
این ابتدای ویرانی‌ست
آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می‌آمد.


#فروغ فرخزاد
#شعر
@Roshanfkrane