تجربه به من آموخت :
وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود، بدان که این سرپوشی است برای یک جرم!!
📓 امثال و حکم
✍🏻 #دهخدا
@Roshanfkrane
وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود، بدان که این سرپوشی است برای یک جرم!!
📓 امثال و حکم
✍🏻 #دهخدا
@Roshanfkrane
آورده اند که :
نادانی بر آن شد
تا به الاغی سخن گفتن بیاموزد ،
پیاپی با درازگوش بیچاره حرف می زد و به گمان خود الاغ در حال پیشرفت بود.
خردمندی این را دید و بگفت :
ای نادان! بیهوده تلاش مکن
و خود را مضحکه دیگران قرار نده
كه الاغ از تو سخن گفتن نمی آموزد
ولی تو می توانی
خاموشی را از او بیاموزی.
#امثال_و_حکم
#دهخدا
@Roshanfkrane
نادانی بر آن شد
تا به الاغی سخن گفتن بیاموزد ،
پیاپی با درازگوش بیچاره حرف می زد و به گمان خود الاغ در حال پیشرفت بود.
خردمندی این را دید و بگفت :
ای نادان! بیهوده تلاش مکن
و خود را مضحکه دیگران قرار نده
كه الاغ از تو سخن گفتن نمی آموزد
ولی تو می توانی
خاموشی را از او بیاموزی.
#امثال_و_حکم
#دهخدا
@Roshanfkrane
🎋 #ایران -
25دی ۱۳۲۴ - 15ژانویه1946 مؤسسه فرهنگنامه #دهخدا تشکیل شد
✍️براساس مصوبه مجلس شورای ملی وقت، بهپاس زحمات 40 ساله استاد #علیاکبردهخدا در گردآوری #لغتنامه _دهخدا مقرر شد تا از آن پس، مؤسسهیی تحت نظر استاد، از #فرهنگیان کشور و با مخارج دولت تأسیس شود.
دکتر #مصدق که در آن زمان نماینده مردم تهران دراین مجلس بود در تأیید این طرح در مجلس گفت:
میخواستم عرض کنم که آقای دهخدا چهل سال است زحمت این کار را کشیدهاند ولی ایشان دیگر قادر نیستند. اگر یک عدهیی باشند، این کتاب را تمام میکنند. بدون اینکه عدهیی در اختیار ایشان باشد فایده ندارد .
همچنین بر اساس مصوبه مجلس، قرار شد چاپ و مخارج چاپ لغتنامه دهخدا در چاپخانه مجلس انجام پذیرد.
🖊 🗓 #مناسبت
@Roshanfkrane
25دی ۱۳۲۴ - 15ژانویه1946 مؤسسه فرهنگنامه #دهخدا تشکیل شد
✍️براساس مصوبه مجلس شورای ملی وقت، بهپاس زحمات 40 ساله استاد #علیاکبردهخدا در گردآوری #لغتنامه _دهخدا مقرر شد تا از آن پس، مؤسسهیی تحت نظر استاد، از #فرهنگیان کشور و با مخارج دولت تأسیس شود.
دکتر #مصدق که در آن زمان نماینده مردم تهران دراین مجلس بود در تأیید این طرح در مجلس گفت:
میخواستم عرض کنم که آقای دهخدا چهل سال است زحمت این کار را کشیدهاند ولی ایشان دیگر قادر نیستند. اگر یک عدهیی باشند، این کتاب را تمام میکنند. بدون اینکه عدهیی در اختیار ایشان باشد فایده ندارد .
همچنین بر اساس مصوبه مجلس، قرار شد چاپ و مخارج چاپ لغتنامه دهخدا در چاپخانه مجلس انجام پذیرد.
🖊 🗓 #مناسبت
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔶کم کم رفت و آمدمن با مرحوم دهخدا بسیار شد. در آن زمان شروع کرده بود به تألیف و تدوین امثال و حکم معروف خود. هر هفته روزهای پنجشنبه، اول شب چند تن از ما در خانه آن مرحوم جمع می شدیم. در آن زمان خانه ای در خیابان خانقاه در زاوية کوچه ظهيرالاسلام کرایه کرده بود. در خانه در هشتی کوچکی باز می شد و در دست راست هشتی در اطاق نشیمن او بود که سه پله بالا می رفت و سه در رو به حیاط داشت. مرحوم عباس اقبال آشتیانی و مرحوم رشید یاسمی و مرحوم عبدالحسین هژیر و آقایان نصراله فلسفی و مجتبی مینوی و من مدت های مدید در همان خانه گرد می آمدیم و سه چهار ساعت اول شب را با او بودیم.
در همان زمان آقای مسعود فرزاد و بزرگ علوی و دکتر پرویز ناتل خانلری و مرحوم صادق هدایت نیز مرتبا با یکدیگر محشور بودند و حلقه ای داشتند. نام ما را گذاشته بودند «ادبای سبعه، و چون ایشان چهار تن بودند به شوخی نام حلقه خود را گذاشته بودند «ادبای ربعه» یعنی کلمه جعلی از «ربع» ساخته بودند.
پیداست که هر هفته نقل مجلس ما در خانه دهخدا مسائل ادبی بود. همین که مجلس گرم میشد پیر مردی که سال ها خدمت او را می کرد یک سینی از تنقل که در این مورد به آن به اصطلاح خاص «مزه» می گویند با آنچه با آن می آشامند می آورد و روی فرش جلو ما می گذاشت و برخی با مرحوم دهخدا هم پیاله می شدند.
مرحوم دهخدا پی در پی سیگار می کشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا می رسید می انداخت. از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. خدا می داند چند بار دیدم که در پی مداد خود می گردد و هرگز به یاد نمی آورد آن را کجا گذاشته است. روی هر کاغذ پاره ای که می یافت یادداشت می کرد. مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پاره ای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی می نوشت. گاهی قوطی خالی کبریت را پاره می کرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد.
✔️تهران، ۹ مهرماه 1338
سعید نفیسی، خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی
🔸وصیت نامه علامه #دهخدا روی قوطی سیگار : فیش های لغت دردست آقای دکتر معین خواهد بود. از الف تا یاء نوشته شده است.هیچ چیز از آن نباید افزود و کاست. موزه دهخدا شمیران/ عکس ضمیمه:بهمن هدایتی
✔️امروز سالگرد درگذشت دهخداست
#مناسبت
@Roshanfkrane
در همان زمان آقای مسعود فرزاد و بزرگ علوی و دکتر پرویز ناتل خانلری و مرحوم صادق هدایت نیز مرتبا با یکدیگر محشور بودند و حلقه ای داشتند. نام ما را گذاشته بودند «ادبای سبعه، و چون ایشان چهار تن بودند به شوخی نام حلقه خود را گذاشته بودند «ادبای ربعه» یعنی کلمه جعلی از «ربع» ساخته بودند.
پیداست که هر هفته نقل مجلس ما در خانه دهخدا مسائل ادبی بود. همین که مجلس گرم میشد پیر مردی که سال ها خدمت او را می کرد یک سینی از تنقل که در این مورد به آن به اصطلاح خاص «مزه» می گویند با آنچه با آن می آشامند می آورد و روی فرش جلو ما می گذاشت و برخی با مرحوم دهخدا هم پیاله می شدند.
مرحوم دهخدا پی در پی سیگار می کشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا می رسید می انداخت. از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. خدا می داند چند بار دیدم که در پی مداد خود می گردد و هرگز به یاد نمی آورد آن را کجا گذاشته است. روی هر کاغذ پاره ای که می یافت یادداشت می کرد. مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پاره ای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی می نوشت. گاهی قوطی خالی کبریت را پاره می کرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد.
✔️تهران، ۹ مهرماه 1338
سعید نفیسی، خاطرات ادبی و سیاسی و جوانی
🔸وصیت نامه علامه #دهخدا روی قوطی سیگار : فیش های لغت دردست آقای دکتر معین خواهد بود. از الف تا یاء نوشته شده است.هیچ چیز از آن نباید افزود و کاست. موزه دهخدا شمیران/ عکس ضمیمه:بهمن هدایتی
✔️امروز سالگرد درگذشت دهخداست
#مناسبت
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
تجربه به من آموخت "وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود، بدان که این سرپوشی است برای یک جرم"
#امثال_و_حکم
#دهخدا
امروز سالروز درگذشت علامه دهخدا است.
@Roshanfkrane
#امثال_و_حکم
#دهخدا
امروز سالروز درگذشت علامه دهخدا است.
@Roshanfkrane
استاد #بدیع_الزمان_فروزانفر بی شک تاثیر گذار ترین فرد در ادبیات معاصر فارسی است. او نه تنها خود پایه گذار تحقیق در مورد متون کهن فارسی بود، بلکه شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام اخگری پر فروغ در ادبیات فارسی شدند، از جمله می توان به منوچهر ستوده، عبدالحسن زرین کوب، سید جعفر شهیدی، سیمین دانشور، محمدرضا شفیعی کدکنی، سید محمد دبیرسیاقی و..... اشاره کرد. خود استاد شاگرد علامه علی اکبر #دهخدا بود و نام واقعی اش #محمد_حسین_بشرویه_ای بود، او زمانی که شعر می سرود، تخلص #ضیا را برای خود برگزید و بعد آنرا به فروزانفر تغییر داد و زمانی که قصیدهای در وصف بهار سرود، قوام السلطنه والی آن زمان خراسان به او لقب #بدیع_الزمان داد که نامی به حق درست بود چون استاد هم در کارش بدیع بود و هم چون چراغی فروزان تا به امروز عرصه ی ادبیات فارسی را روشن کرده است.
#تاریخ #ادبیات
@Roshanfkrane
#تاریخ #ادبیات
@Roshanfkrane
"اندر خرافه پرستی ایرانیان"
✍️ #علی_مرادی_مراغه_ای
بدون شک مردم ایرانی یکی از خرافی ترین مردمان جهان بوده اند که اگر کتابی در این زمینه نوشته شود، قطورترین کتاب خواهد بود.
این خرافات در تمام ادوار تاریخی بوده.
#خرافات در بین زنانِ در گذشته، بیشتر از مردان بوده، بطوریکه #دهخدا در #صوراسرافیل به طنز مینویسد:
«خانه ای که دو کدبانو است، یکی همیشه پیش جام زن است و یکی هم پیش رمال»!
#فتحعلی_آخوندزاده علت اصلی آنرا ناشی از #جهل و مفاسد اخلاقی مردان و فرهنگ #مردسالاری می داند که چون زنان همیشه در معرض تهدید نازایی یا تعدد زوجات از سوی مردانشان بوده اند، در نتیجه آنها در نهایت بی پناهی به خرافات متوسل میشدند، مثلا تنها برای نازایی دهها عامل خرافی میتوان پیدا کرد: از توپ مرواری در تهران گرفته تا خوابیدن در صخره ای در کرمان...!
ای توپ تن طلایی، از غم بده رهایی بختی جوون و نون دار، روزی بکن زِ جایی
اما دوره #صفویه خرافات پر رونق بوده که در سفرنامه های اروپاییان نیز منعکس شده و گویی تمامی سرنوشت آدمی را حرکات و اجرام آسمانی تعیین میکرده و منجمین بازارشان گرم بوده برای تعیین ساعت سعد و نحس...!
وقتی شاه #صفی بیماریش طول کشید، گفتند که چون او در ساعت نحس تاجگذاری کرده باید دوباره تاجگذاری کند و اسم خودش را هم عوض کند!
بارها هم خلاف گفته منجمان رخ داده بود اما این شاه خرافی دست بردار نبوده...!
(سفرنامه کمپفر به ایران...ص70)
دالساندری مینویسد: مردم معتقد بودند آبی که شاه دست خود را در آن شسته باشد دافع تب است!
(سفرنامه وینچنتو دالساندری...ص474)
و «بسیاری از بیماران شفای خود را در آب لگن دستشویی پادشاه میجویند تا دواخانه!»
(سفرنامه مسکو و ایران، اولئاریوس...ص312)
اکثرا مردم برای رفع بیماریهایشان بجای مراجعه به پزشک به نزد #دعانویسان و #رمالان میرفتند.
آنجللو در مورد عشق مفرط سپاهیان به شاه اسماعیل مینویسد که آنها عمدا بدون زره برای او می جنگیدند تا کشته شوند، چون باور داشتند که شاه اسماعیل همیشه جاوید است.
(سفرنامه آنجوللو ... ص344)
#شاردن می نویسد: بیمارانی را دیده که به امید یافتن شفا، خود را بر قدم شاه می کشیدند،
«فنجانی پر از آب در دست داشته در گذرگاه پادشاه می ایستادند تا وی انگشتانش را در آب فرود کند تا آنرا بخورند و از بیماری برهند»
(دالساندری،1381 ص 474).
تقدیرگرایی چنان در دوره شاه سلطان حسین قوت گرفته بود که لاکهارت می نویسد: وقتی در یک جشنی، یکی از ستونهای کاخ چهل ستون آتش گرفت، شاه اجازه نداد آنرا خاموش کنند. گفت«اگر اراده خدواند بر این گرفته که این تالار سوخته شود با آن مخالفتی نخواهم کرد»
(انقراض سلسله صفویه، لاکهارت...ص35)
البته همین خرافات باعث زوال این سلسله شد و خداوند اراده کرد که تاج پادشاهی از سر او برداشته و بر سر محمودافغان گذاشته شود...!
ستم بر اهل سنت یعنی افغانان به حدی رسید که سرانجام باعث شورش آنان گشت. هنگامیکه محمود افغان به دروازه های اصفهان رسید این شاه خرافی بجای تدابیر نظامی به خرافات پناه برده و میخواست با دانه ها نخود، اشقیا را شکست دهد!
معتقد بود اگر دو پاچه بز را با 325 دانه نخود، پخته و دوشیزه ای 1200 بار "لااله الاالله" بخواند و بر آن فوت کند، سپاهیان صفوی از طعام بخورند از نظرها غایب خواهند شد و بر دشمن غلبه خواهند یافت!
خاوری به نقل از شاه مینویسد: «راست است كه فتنۀ افاغنه در كار است، ما هم خود به علاوۀ تدارك دولتى، تدارك دعايى كرده، امر كردهايم در اندرون كه از رجال و نساء سادات موسويه، نخود را "لااله الا الله" بخوانند؛ صباحا و مساء در كارند، انشاءالله آش معتبرى فراهم كرده، به كل خلق مىخورانيم، از باطن سادات موسويه،دفن بلا خواهد شد»
(تاریخ ذوالقرنین، خاورى...ص۳۱۲)
البته نخود و پاچه های بز نجات بخش نشد!
پس از شکست، زمان آن رسید که شاه سلطان حسین صفوی- پیرمردی شصت ساله و فربه- با عمری خوشگذرانی و عیاشی، پشت سر محمود ۲۱ ساله و پابرهنه راه افتاده و او را وارد کاخهای رنگارنگ صفوی کرده تا یک به یک کلیدهای کاخها را به او بسپارد!
و سپس، نوبت به تقسیم زنان حرمش رسید که محمود افغان به فرماندهانش بخشید...
در این زمان هم، شاه صفوی سر عقل نیامده بود وقتی با دست خودش، تاج شاهی را از سرِخود برداشته بر سرِ محمود افغان گذاشت گفت: «فرزند، اراده خداوند نيست كه من بيش از اين پادشاه باشم وقت آن رسيده كه تو بر تخت ايران جلوس كنى. سپس، آن طرّه شاهى را از سر برداشته و بر منديل وى نهاد»
(تاريخ كامل ايران... ج1، ص432)
البته هیچ توپی به اندازه توپِ خرافات، قدرت تخریب ندارد...!
#انتقادی #تاریخ #اجتماعی #جالب
@Roshanfkrane
✍️ #علی_مرادی_مراغه_ای
بدون شک مردم ایرانی یکی از خرافی ترین مردمان جهان بوده اند که اگر کتابی در این زمینه نوشته شود، قطورترین کتاب خواهد بود.
این خرافات در تمام ادوار تاریخی بوده.
#خرافات در بین زنانِ در گذشته، بیشتر از مردان بوده، بطوریکه #دهخدا در #صوراسرافیل به طنز مینویسد:
«خانه ای که دو کدبانو است، یکی همیشه پیش جام زن است و یکی هم پیش رمال»!
#فتحعلی_آخوندزاده علت اصلی آنرا ناشی از #جهل و مفاسد اخلاقی مردان و فرهنگ #مردسالاری می داند که چون زنان همیشه در معرض تهدید نازایی یا تعدد زوجات از سوی مردانشان بوده اند، در نتیجه آنها در نهایت بی پناهی به خرافات متوسل میشدند، مثلا تنها برای نازایی دهها عامل خرافی میتوان پیدا کرد: از توپ مرواری در تهران گرفته تا خوابیدن در صخره ای در کرمان...!
ای توپ تن طلایی، از غم بده رهایی بختی جوون و نون دار، روزی بکن زِ جایی
اما دوره #صفویه خرافات پر رونق بوده که در سفرنامه های اروپاییان نیز منعکس شده و گویی تمامی سرنوشت آدمی را حرکات و اجرام آسمانی تعیین میکرده و منجمین بازارشان گرم بوده برای تعیین ساعت سعد و نحس...!
وقتی شاه #صفی بیماریش طول کشید، گفتند که چون او در ساعت نحس تاجگذاری کرده باید دوباره تاجگذاری کند و اسم خودش را هم عوض کند!
بارها هم خلاف گفته منجمان رخ داده بود اما این شاه خرافی دست بردار نبوده...!
(سفرنامه کمپفر به ایران...ص70)
دالساندری مینویسد: مردم معتقد بودند آبی که شاه دست خود را در آن شسته باشد دافع تب است!
(سفرنامه وینچنتو دالساندری...ص474)
و «بسیاری از بیماران شفای خود را در آب لگن دستشویی پادشاه میجویند تا دواخانه!»
(سفرنامه مسکو و ایران، اولئاریوس...ص312)
اکثرا مردم برای رفع بیماریهایشان بجای مراجعه به پزشک به نزد #دعانویسان و #رمالان میرفتند.
آنجللو در مورد عشق مفرط سپاهیان به شاه اسماعیل مینویسد که آنها عمدا بدون زره برای او می جنگیدند تا کشته شوند، چون باور داشتند که شاه اسماعیل همیشه جاوید است.
(سفرنامه آنجوللو ... ص344)
#شاردن می نویسد: بیمارانی را دیده که به امید یافتن شفا، خود را بر قدم شاه می کشیدند،
«فنجانی پر از آب در دست داشته در گذرگاه پادشاه می ایستادند تا وی انگشتانش را در آب فرود کند تا آنرا بخورند و از بیماری برهند»
(دالساندری،1381 ص 474).
تقدیرگرایی چنان در دوره شاه سلطان حسین قوت گرفته بود که لاکهارت می نویسد: وقتی در یک جشنی، یکی از ستونهای کاخ چهل ستون آتش گرفت، شاه اجازه نداد آنرا خاموش کنند. گفت«اگر اراده خدواند بر این گرفته که این تالار سوخته شود با آن مخالفتی نخواهم کرد»
(انقراض سلسله صفویه، لاکهارت...ص35)
البته همین خرافات باعث زوال این سلسله شد و خداوند اراده کرد که تاج پادشاهی از سر او برداشته و بر سر محمودافغان گذاشته شود...!
ستم بر اهل سنت یعنی افغانان به حدی رسید که سرانجام باعث شورش آنان گشت. هنگامیکه محمود افغان به دروازه های اصفهان رسید این شاه خرافی بجای تدابیر نظامی به خرافات پناه برده و میخواست با دانه ها نخود، اشقیا را شکست دهد!
معتقد بود اگر دو پاچه بز را با 325 دانه نخود، پخته و دوشیزه ای 1200 بار "لااله الاالله" بخواند و بر آن فوت کند، سپاهیان صفوی از طعام بخورند از نظرها غایب خواهند شد و بر دشمن غلبه خواهند یافت!
خاوری به نقل از شاه مینویسد: «راست است كه فتنۀ افاغنه در كار است، ما هم خود به علاوۀ تدارك دولتى، تدارك دعايى كرده، امر كردهايم در اندرون كه از رجال و نساء سادات موسويه، نخود را "لااله الا الله" بخوانند؛ صباحا و مساء در كارند، انشاءالله آش معتبرى فراهم كرده، به كل خلق مىخورانيم، از باطن سادات موسويه،دفن بلا خواهد شد»
(تاریخ ذوالقرنین، خاورى...ص۳۱۲)
البته نخود و پاچه های بز نجات بخش نشد!
پس از شکست، زمان آن رسید که شاه سلطان حسین صفوی- پیرمردی شصت ساله و فربه- با عمری خوشگذرانی و عیاشی، پشت سر محمود ۲۱ ساله و پابرهنه راه افتاده و او را وارد کاخهای رنگارنگ صفوی کرده تا یک به یک کلیدهای کاخها را به او بسپارد!
و سپس، نوبت به تقسیم زنان حرمش رسید که محمود افغان به فرماندهانش بخشید...
در این زمان هم، شاه صفوی سر عقل نیامده بود وقتی با دست خودش، تاج شاهی را از سرِخود برداشته بر سرِ محمود افغان گذاشت گفت: «فرزند، اراده خداوند نيست كه من بيش از اين پادشاه باشم وقت آن رسيده كه تو بر تخت ايران جلوس كنى. سپس، آن طرّه شاهى را از سر برداشته و بر منديل وى نهاد»
(تاريخ كامل ايران... ج1، ص432)
البته هیچ توپی به اندازه توپِ خرافات، قدرت تخریب ندارد...!
#انتقادی #تاریخ #اجتماعی #جالب
@Roshanfkrane
مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. از او علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشکهایی که بالای درخت هستند وقتی بیحجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد.
مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد.
پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت!
شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت...
به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛
از گنجینه پادشاه دزدی شده.
در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد. مرد پرسید او کیست؟
گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچهای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.
آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید.
او به پادشاه گفت؛
شیخ همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است.
شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد
پادشاه از مرد پرسید:
چطور فهمیدی که او دزد است؟
مرد گفت: "تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".
#امثال_و_حکم
#دهخدا
@Roshanfkrane
مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد.
پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت!
شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت...
به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛
از گنجینه پادشاه دزدی شده.
در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد. مرد پرسید او کیست؟
گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچهای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.
آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید.
او به پادشاه گفت؛
شیخ همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است.
شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد
پادشاه از مرد پرسید:
چطور فهمیدی که او دزد است؟
مرد گفت: "تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".
#امثال_و_حکم
#دهخدا
@Roshanfkrane
👁🗨 اطلاعیۀ هیئت مؤلفان لغتنامه
تألیف لغتنامۀ بزرگ فارسی تا اطلاع ثانوی متوقف میشود
♦️پیرو اقدام شتابزده و غیرکارشناسانۀ خانم دکتر حمیرا زمردی، رئیس جدید مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا، مبنی بر صدور حکم غیرضروری بودن حضور خانم اکرم سلطانی، سرپرست بخش تألیف در مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا، و بیتوجهی به درخواست مکتوب مؤلفان و بیحرمتی به دکتر حسن انوری، ما، هیئت مؤلفان لغتنامۀ بزرگ فارسی، ضمن نگرانی از سرنوشت این مؤسسه که نام بزرگانی چون علامه علیاکبر دهخدا، دکتر محمد معین، دکتر سید جعفر شهیدی، و دکتر سید محمد دبیرسیاقی بر پیشانی آن میدرخشد، موقتاً همکاری خود را با این مؤسسه قطع میکنیم.
♦️لغتنامۀ بزرگ فارسی فرهنگی است که پس از پایان لغتنامۀ دهخدا توسط دکتر سید محمد دبیرسیاقی با همراهی و همکاری دکتر سید جعفر شهیدی و چند تن از مؤلفان لغتنامۀ دهخدا بنیان گذاشته شد و تاکنون ٨ مجلد آن در ۵۶٩٠ صفحه منتشر شدهاست و چندین جزوۀ آن آمادۀ چاپ است. درخور ذکر است که تا پایان حرف «ب» تألیف شدهاست و کار در مراحل تکمیلی است.
♦️مؤلفان امیدوارند که بهزودی بتوانند کمافیالسابق در فضایی کاملاً علمی و به دور از حبّ و بغضها، تنگنظریها و بلندپروازیها، کار تألیف لغتنامۀ بزرگ فارسی را پی بگیرند و از میراث دکتر دبیرسیاقی و دکتر شهیدی پاسداری کنند.
ـ رسول شایسته (مؤلف لغتنامۀ دهخدا، مؤلف و سرپرست علمی لغتنامۀ بزرگ فارسی)
ـ حسن انوری (مؤلف لغتنامۀ دهخدا، مؤلف فرهنگ بزرگ سخن، مؤلف لغتنامۀ بزرگ فارسی)
ـ سعید نجفی اسداللهی (مؤلف لغتنامۀ دهخدا، مؤلف لغتنامۀ بزرگ فارسی)
ـ و دیگر مؤلفان این فرهنگ: ایرج مهرکی، مریم میرشمسی، ایرج شهبازی، پگاه خدیش، عبدالرضا قریشی و مهری جلیلی جلال.
#زبان_فارسی
#فرهنگ_نویسی
#دهخدا
@Roshanfkrane
تألیف لغتنامۀ بزرگ فارسی تا اطلاع ثانوی متوقف میشود
♦️پیرو اقدام شتابزده و غیرکارشناسانۀ خانم دکتر حمیرا زمردی، رئیس جدید مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا، مبنی بر صدور حکم غیرضروری بودن حضور خانم اکرم سلطانی، سرپرست بخش تألیف در مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا، و بیتوجهی به درخواست مکتوب مؤلفان و بیحرمتی به دکتر حسن انوری، ما، هیئت مؤلفان لغتنامۀ بزرگ فارسی، ضمن نگرانی از سرنوشت این مؤسسه که نام بزرگانی چون علامه علیاکبر دهخدا، دکتر محمد معین، دکتر سید جعفر شهیدی، و دکتر سید محمد دبیرسیاقی بر پیشانی آن میدرخشد، موقتاً همکاری خود را با این مؤسسه قطع میکنیم.
♦️لغتنامۀ بزرگ فارسی فرهنگی است که پس از پایان لغتنامۀ دهخدا توسط دکتر سید محمد دبیرسیاقی با همراهی و همکاری دکتر سید جعفر شهیدی و چند تن از مؤلفان لغتنامۀ دهخدا بنیان گذاشته شد و تاکنون ٨ مجلد آن در ۵۶٩٠ صفحه منتشر شدهاست و چندین جزوۀ آن آمادۀ چاپ است. درخور ذکر است که تا پایان حرف «ب» تألیف شدهاست و کار در مراحل تکمیلی است.
♦️مؤلفان امیدوارند که بهزودی بتوانند کمافیالسابق در فضایی کاملاً علمی و به دور از حبّ و بغضها، تنگنظریها و بلندپروازیها، کار تألیف لغتنامۀ بزرگ فارسی را پی بگیرند و از میراث دکتر دبیرسیاقی و دکتر شهیدی پاسداری کنند.
ـ رسول شایسته (مؤلف لغتنامۀ دهخدا، مؤلف و سرپرست علمی لغتنامۀ بزرگ فارسی)
ـ حسن انوری (مؤلف لغتنامۀ دهخدا، مؤلف فرهنگ بزرگ سخن، مؤلف لغتنامۀ بزرگ فارسی)
ـ سعید نجفی اسداللهی (مؤلف لغتنامۀ دهخدا، مؤلف لغتنامۀ بزرگ فارسی)
ـ و دیگر مؤلفان این فرهنگ: ایرج مهرکی، مریم میرشمسی، ایرج شهبازی، پگاه خدیش، عبدالرضا قریشی و مهری جلیلی جلال.
#زبان_فارسی
#فرهنگ_نویسی
#دهخدا
@Roshanfkrane
گویند ۲۰۰ نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته و به صف کرده و میبردند.
تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیر میخندیدند و میگفتند: "ای بیچارهها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها...
✍ #دهخدا
#جالب
#اجتماعی
@Roshanfkrane
تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیر میخندیدند و میگفتند: "ای بیچارهها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها...
✍ #دهخدا
#جالب
#اجتماعی
@Roshanfkrane
گویند ۲۰۰ نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته و به صف کرده و میبردند.
تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیر میخندیدند و میگفتند: "ای بیچارهها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها ...
#دهخدا
#اندیشه
@Roshanfkrane
تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیر میخندیدند و میگفتند: "ای بیچارهها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها ...
#دهخدا
#اندیشه
@Roshanfkrane