🌐تفسیر ناتمام سید مصطفی خمینی
به مناسبت چهل و یکمین سالگرد وفات
راوی #حوزه: شاید اگر درگذشت زودهنگام و ناگهانی آیتالله سید مصطفی خمینی نبود، جهان اسلام تفسیر نوین، دقیق و جامعی از قرآن را در گنجینه مکتوبات خود میداشت. مرحوم سید مصطفی خمینی(1356-1309ش) فیلسوف و فقیه جوانی بود که تفسیر ارزشمندی بر قرآن کریم نوشت و توانایی خود را در این وادی به رخ کشید. اگر چه با مرگ زودهنگام، طرح فکری و مجموعه تفسیری وی ناتمام ماند، اما همان اندک نگارشی که از تفسیر او بر جای مانده نیز برجستگی وی را در میان مفسران معاصر به اثبات میرساند.
این اثر که حاصل تدریس هشت سال پایانی حیات سید مصطفی خمینی است، از سوی شاگردانش و با استناد به عبارتی از کتاب به عنوان «مفتاح احسن الخزائن الالهیة» نامگذاری شده است (ج1، ص211). این کتاب شامل تفسیر سوره حمد و 46 آیه از آیات نخست سوره بقره به زبان عربی است. وی در این اثر، رسالت عمده مفسر را این میداند که مردمان را از چالش کلمات و ترکیبات برهاند و راه سیر و سفر به سوی روح و حقیقت کتاب را به نمایش گذارد و به مقصد اصلی قرآن کریم نزدیک گرداند. او معتقد است که مفسر نیز مانند پیامبر اکرم(ص) باید به انذار و تبشیر مردمان بپردازد، انذار از اینکه مبادا به سیر و سیاحت در مفاهیم و ترکیبات و خصوصیات کلام بسنده کنند. وی معتقد بود که فهم کلام باریتعالی و مراد حقیقی قرآن، سفری سالکانه و خالصانه است، نه بسنده کردن به تعبیرات و الفاظ و اعرابهای قرآن کریم. از همین رو روشهای تفسیری گذشته را در رسیدن به مقصود کلام خداوندی کافی نمیداند و بر این باور است که نگاه یکسویه به آیات قرآن، فهم و درک و برداشت را محدود میکند و انسانها را از بسیاری حقایق و دقائق آیات الهی محروم میسازد.
مرحوم آیتالله سید مصطفی خمینی در این اثر حتی از در افتادن به وادی علم قرائت تحذیر میدهد و آن را یکی از «توطئههای سلاطین جور» میداند که به این وسیله، مسلمانان را از دقت در معانی و مقاصد قرآن کریم منحرف کردهاند. وی رسالت اصلی تفسیر قرآنی را موعظه و اخلاق میداند و مراد اصلی قرآن را مورد بررسی قرار میدهد. وی در ذیل آیات، مباحث اخلاقی و مواعظ بسیاری را پیش میکشد.
این مفسر مجتهد از توان «اجتهاد مطلق» بهره میگیرد تا مشهورات را به بوته نقد بکشد. مثلا در اغلب تفاسير شیعه و سنی، معناى «شكر» و «حمد» یکسان پنداشته شده، ولی او اين مطلب را «غريب» میداند و آن را نقد میکند. نقد تفاسیر قدیم و جدید مورد اهتمام مؤلف فقید این اثر است.
اما نکته مهم اثر تفسیری آیتالله سید مصطفی خمینی، پیشنهاد وی مبنی بر حذف «اسرائیلیات» در تفسیر قرآن است. به باور وی حجيت خبر واحد در غير احكام شرعى و مسائل مرتبط با آن نزد مجتهدان مقبول نيست. گذشته از اينكه اغلب اين اخبار مشهور به اسرائیلیات از نظر سند و دلالت گرفتار ضعف هستند(ج3، ص 329). بنابر این با حذف آنها راه برای توطئه راویان مشکوک برای تحریف قرآن و گرفتار شدن آن به سرنوشت کتب آسمانی پیشین بسته میشود.
اینجاست که تفسیر قرآن به قرآن برای مصنف اهمیت مییابد. هرچند این روش نیز او را بینیاز از مراجعه به آثار و آرای فقها، محدثین، مورخین، لغتدانان و مفسرین شیعه و سنی نکرده است. وی حتی آرای اهل تصوف و عرفان و اخباریگری را نیز گزارش داده و به مشرب تفسیری آنان نیز التفات دارد. پس از گزارش آرای مختلف نیز برخی نکات ذوقی مورد نظر خود را بیان داشته که دارای لطائف خاص خود است.
مرحوم سید مصطفی خمینی در جایجای این اثر به آرای پدرش امام خمینی نیز اشاره کرده و گاه آنها را نقد و رد میکند که نشان از استقلال فکری و توان اجتهادی وی دارد.
همین ویژگیها از کتاب ناتمام وی اثری دقیق و قابل اعتنا ساخته است که توجه هر محققی را به خود جلب کرده و آن را از بسیاری از تفاسیر معاصر متمایز میسازد.
توضیح عکس: مرحوم آیتالله سید مصطفی خمینی در پیادهروی اربعین سال 1343 شمسی، نفر اول از سمت راست در حاشیه شط
bit.ly/2R9Bbkm
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
به مناسبت چهل و یکمین سالگرد وفات
راوی #حوزه: شاید اگر درگذشت زودهنگام و ناگهانی آیتالله سید مصطفی خمینی نبود، جهان اسلام تفسیر نوین، دقیق و جامعی از قرآن را در گنجینه مکتوبات خود میداشت. مرحوم سید مصطفی خمینی(1356-1309ش) فیلسوف و فقیه جوانی بود که تفسیر ارزشمندی بر قرآن کریم نوشت و توانایی خود را در این وادی به رخ کشید. اگر چه با مرگ زودهنگام، طرح فکری و مجموعه تفسیری وی ناتمام ماند، اما همان اندک نگارشی که از تفسیر او بر جای مانده نیز برجستگی وی را در میان مفسران معاصر به اثبات میرساند.
این اثر که حاصل تدریس هشت سال پایانی حیات سید مصطفی خمینی است، از سوی شاگردانش و با استناد به عبارتی از کتاب به عنوان «مفتاح احسن الخزائن الالهیة» نامگذاری شده است (ج1، ص211). این کتاب شامل تفسیر سوره حمد و 46 آیه از آیات نخست سوره بقره به زبان عربی است. وی در این اثر، رسالت عمده مفسر را این میداند که مردمان را از چالش کلمات و ترکیبات برهاند و راه سیر و سفر به سوی روح و حقیقت کتاب را به نمایش گذارد و به مقصد اصلی قرآن کریم نزدیک گرداند. او معتقد است که مفسر نیز مانند پیامبر اکرم(ص) باید به انذار و تبشیر مردمان بپردازد، انذار از اینکه مبادا به سیر و سیاحت در مفاهیم و ترکیبات و خصوصیات کلام بسنده کنند. وی معتقد بود که فهم کلام باریتعالی و مراد حقیقی قرآن، سفری سالکانه و خالصانه است، نه بسنده کردن به تعبیرات و الفاظ و اعرابهای قرآن کریم. از همین رو روشهای تفسیری گذشته را در رسیدن به مقصود کلام خداوندی کافی نمیداند و بر این باور است که نگاه یکسویه به آیات قرآن، فهم و درک و برداشت را محدود میکند و انسانها را از بسیاری حقایق و دقائق آیات الهی محروم میسازد.
مرحوم آیتالله سید مصطفی خمینی در این اثر حتی از در افتادن به وادی علم قرائت تحذیر میدهد و آن را یکی از «توطئههای سلاطین جور» میداند که به این وسیله، مسلمانان را از دقت در معانی و مقاصد قرآن کریم منحرف کردهاند. وی رسالت اصلی تفسیر قرآنی را موعظه و اخلاق میداند و مراد اصلی قرآن را مورد بررسی قرار میدهد. وی در ذیل آیات، مباحث اخلاقی و مواعظ بسیاری را پیش میکشد.
این مفسر مجتهد از توان «اجتهاد مطلق» بهره میگیرد تا مشهورات را به بوته نقد بکشد. مثلا در اغلب تفاسير شیعه و سنی، معناى «شكر» و «حمد» یکسان پنداشته شده، ولی او اين مطلب را «غريب» میداند و آن را نقد میکند. نقد تفاسیر قدیم و جدید مورد اهتمام مؤلف فقید این اثر است.
اما نکته مهم اثر تفسیری آیتالله سید مصطفی خمینی، پیشنهاد وی مبنی بر حذف «اسرائیلیات» در تفسیر قرآن است. به باور وی حجيت خبر واحد در غير احكام شرعى و مسائل مرتبط با آن نزد مجتهدان مقبول نيست. گذشته از اينكه اغلب اين اخبار مشهور به اسرائیلیات از نظر سند و دلالت گرفتار ضعف هستند(ج3، ص 329). بنابر این با حذف آنها راه برای توطئه راویان مشکوک برای تحریف قرآن و گرفتار شدن آن به سرنوشت کتب آسمانی پیشین بسته میشود.
اینجاست که تفسیر قرآن به قرآن برای مصنف اهمیت مییابد. هرچند این روش نیز او را بینیاز از مراجعه به آثار و آرای فقها، محدثین، مورخین، لغتدانان و مفسرین شیعه و سنی نکرده است. وی حتی آرای اهل تصوف و عرفان و اخباریگری را نیز گزارش داده و به مشرب تفسیری آنان نیز التفات دارد. پس از گزارش آرای مختلف نیز برخی نکات ذوقی مورد نظر خود را بیان داشته که دارای لطائف خاص خود است.
مرحوم سید مصطفی خمینی در جایجای این اثر به آرای پدرش امام خمینی نیز اشاره کرده و گاه آنها را نقد و رد میکند که نشان از استقلال فکری و توان اجتهادی وی دارد.
همین ویژگیها از کتاب ناتمام وی اثری دقیق و قابل اعتنا ساخته است که توجه هر محققی را به خود جلب کرده و آن را از بسیاری از تفاسیر معاصر متمایز میسازد.
توضیح عکس: مرحوم آیتالله سید مصطفی خمینی در پیادهروی اربعین سال 1343 شمسی، نفر اول از سمت راست در حاشیه شط
bit.ly/2R9Bbkm
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
🌐زاهد عرفانستیز
به مناسبت دوم آبان ماه؛ سالگرد درگذشت آیتالله میرزا جواد تهرانی
راوی #حوزه: تفسیری عرفانی از قرآن کریم کافی بود تا حوزه علمیه مشهد را به اعتراض بکشاند، حتی اگر از زبان فردی چون امام خمینی و در روزهای اوج محبوبیت مردمی او بیان شده باشد.
پاییز ۱۳۵۸ که امام در قم به تفسیر سوره حمد میپرداخت تا در برنامه تلویزیونی «با قرآن در صحنه» به جای تفسیر آیتالله طالقانی که بهتازگی از دنیا رفته بود پخش شود، از حوزه مشهد بانگ مخالفت برخاست. میراثداران میرزا مهدی اصفهانی و معتقدان مکتب تفکیک، در رأس این اعتراضها بودند و مذاق عرفانی امام را در تفسیر نمیپسندیدند. در این میان، نامهای از مشهد به دست امام رسید که ایشان را مجاب به تعطیلی درس تفسیر کرد. نگارنده آن نامه، روحانی قد خمیدهای بود به نام میرزا جوادآقا تهرانی.
نام خانوادگی او حاجیترخانی بود اما به تهرانی مشهور شده بود. پدر و برادر میرزا جواد آقا از تجار متدین بودند. برادرش به انتخاب آیتاللهالعظمی بروجردی تا آخر عمر سرپرستی مسجد اعظم قم را بر عهده داشت. میرزا جواد که در تهران به دنیا آمده بود، در همین شهر نیز به تحصیل پرداخت. پس از اخذ گواهی دوره اول دبیرستان، دل به حوزه علمیه و دروس طلبگی سپرد و به قم رفت. مدتی را در قم به تحصیل پرداخت و سپس راهی نجف شد. در نجف از محضر شیخ مرتضی طالقانی و آیتالله محمد تقی آملی بهره برد. دو سال بیشتر در نجف نماند و به تهران بازگشت.
بنیان فکری میرزا جواد اما زمانی زده شد که به مشهد رفت. در این شهر به محفل درسی میرزا مهدی اصفهانی راه یافت و تحت تاثیر سلوک اخلاقی و مبانی معارفی این استاد خود قرار گرفت. روش و منش میرزا مهدی اصفهانی علیه عرفان و فلسفه اسلامی، این شاگرد را نیز بر همان سیاق پرورش داد. میرزا جواد هم به مخالفت با مکاتب فلسفی اسلامی پرداخت. همچنان که کتابی در نقد کمونیسم و ماتریالسم نوشت، در نقد عرفان و تصوف هم دست به قلم برد و کتابی نگاشت. به نقد بهائیت پرداخت و کتابی در اینباره به رشته تحریر در آورد. او مخالف فلسفه اسلامی بود اما آن را به روش انتقادی تدریس میکرد.
میرزا جواد تهرانی به تفسیر قرآن نیز پرداخت. وی که خود از منتقدان تفسیر عرفانی امام خمینی بود، روشی در تفسیر برگزید که بر مبنای روایات مأثوره ائمه(ع) بیان شده بود. گفته میشود که وی به اقوال سایر مفسرین نیزعنایت داشت، اما تفاسیری را میپسندید که رائحه اهل بیت(ع) را به مشام میرساندند. در این میان مفسری چون علی بن ابراهیم را بیش از دیگران میپسندید که بر مبنای اقوال ائمه (ع) به تفسیر قرآن وارد شده بود.
میرزا جوادآقا معتقد بود که مفسّر قرآن دو وظیفه اساسی دارد: یکی اینکه مفسر باید مطالعه کند که آیه به چه منظوری نازل شده است. به این معنا که روی مقصد آیات شریفه مطالعه کند و بداند که هدف از انزال آنها چه بوده است. دوم آنکه احساس مسؤولیت و تعهد کند و تجسم آن آیات قرآنی را به انجام رسانَد و در عمل به آن وفا کند. اینجاست که مفسر از فضای کار آکادمیک و پژوهشی بیرون آمده و پای در عرصه هدایت و سازندگی حقیقی میگذارد.
میرزا در عرصه عمل نیز علاوه بر برخی مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی، در ایام جنگ تحمیلی نیز با وجود اینکه دوران پیری را میگذراند، چهار بار به جبهه رفت. همین نحوه نگرش قرآنی، وی را به عالمی بدل کرده بود که به هیچگونه کسب شهرتی نمیاندیشید. گفته میشود که اگر در سخنرانی یا نوشتهای نام وی را با القاب حوزوی میآوردند، سخت ناراحت میشد. پیشنهاد تدوین و شرح حال زندگینامه خود را نمیپذیرفت. اگر کسی در تماس تلفنی میپرسید منزل آیتالله تهرانی؟ او میگفت اینجا منزل جواد تهرانی است.
تأسیس نخستین صندوق قرضالحسنه ایران و نخستین درمانگاه خیریه نابینایان با همراهی و کمک او در مشهد صورت گرفت که پیشگام امور خیریه بود.
دارایی میرزا جواد تهرانی بسیار اندک بود و کتابهایش را نیز پیش از رحلتش به آیتاللهالعظمی گلپایگانی بخشید. میرزا با این سلوک رفتاری و این اخلاق دینی، در تاریخ دوم آبان ماه ۱۳۶۸ در سن ۸۵ سالگی مشهد دیده از جهان فروبست و بنا به وصیت خود در بهشت رضا(ع) که قبرستان عمومی مشهد است به خاک سپرده شد و بر روی سنگ قبر او نیز، نام و نشانی از وی ننگاشتند.
توضیح عکس: آیتالله میرزا جواد تهرانی در کنار حضرات آیات سید عبدالله شیرازی، اخوان مرعشی و شبیری زنجانی
bit.ly/2CAR8vz
@raawinews
به مناسبت دوم آبان ماه؛ سالگرد درگذشت آیتالله میرزا جواد تهرانی
راوی #حوزه: تفسیری عرفانی از قرآن کریم کافی بود تا حوزه علمیه مشهد را به اعتراض بکشاند، حتی اگر از زبان فردی چون امام خمینی و در روزهای اوج محبوبیت مردمی او بیان شده باشد.
پاییز ۱۳۵۸ که امام در قم به تفسیر سوره حمد میپرداخت تا در برنامه تلویزیونی «با قرآن در صحنه» به جای تفسیر آیتالله طالقانی که بهتازگی از دنیا رفته بود پخش شود، از حوزه مشهد بانگ مخالفت برخاست. میراثداران میرزا مهدی اصفهانی و معتقدان مکتب تفکیک، در رأس این اعتراضها بودند و مذاق عرفانی امام را در تفسیر نمیپسندیدند. در این میان، نامهای از مشهد به دست امام رسید که ایشان را مجاب به تعطیلی درس تفسیر کرد. نگارنده آن نامه، روحانی قد خمیدهای بود به نام میرزا جوادآقا تهرانی.
نام خانوادگی او حاجیترخانی بود اما به تهرانی مشهور شده بود. پدر و برادر میرزا جواد آقا از تجار متدین بودند. برادرش به انتخاب آیتاللهالعظمی بروجردی تا آخر عمر سرپرستی مسجد اعظم قم را بر عهده داشت. میرزا جواد که در تهران به دنیا آمده بود، در همین شهر نیز به تحصیل پرداخت. پس از اخذ گواهی دوره اول دبیرستان، دل به حوزه علمیه و دروس طلبگی سپرد و به قم رفت. مدتی را در قم به تحصیل پرداخت و سپس راهی نجف شد. در نجف از محضر شیخ مرتضی طالقانی و آیتالله محمد تقی آملی بهره برد. دو سال بیشتر در نجف نماند و به تهران بازگشت.
بنیان فکری میرزا جواد اما زمانی زده شد که به مشهد رفت. در این شهر به محفل درسی میرزا مهدی اصفهانی راه یافت و تحت تاثیر سلوک اخلاقی و مبانی معارفی این استاد خود قرار گرفت. روش و منش میرزا مهدی اصفهانی علیه عرفان و فلسفه اسلامی، این شاگرد را نیز بر همان سیاق پرورش داد. میرزا جواد هم به مخالفت با مکاتب فلسفی اسلامی پرداخت. همچنان که کتابی در نقد کمونیسم و ماتریالسم نوشت، در نقد عرفان و تصوف هم دست به قلم برد و کتابی نگاشت. به نقد بهائیت پرداخت و کتابی در اینباره به رشته تحریر در آورد. او مخالف فلسفه اسلامی بود اما آن را به روش انتقادی تدریس میکرد.
میرزا جواد تهرانی به تفسیر قرآن نیز پرداخت. وی که خود از منتقدان تفسیر عرفانی امام خمینی بود، روشی در تفسیر برگزید که بر مبنای روایات مأثوره ائمه(ع) بیان شده بود. گفته میشود که وی به اقوال سایر مفسرین نیزعنایت داشت، اما تفاسیری را میپسندید که رائحه اهل بیت(ع) را به مشام میرساندند. در این میان مفسری چون علی بن ابراهیم را بیش از دیگران میپسندید که بر مبنای اقوال ائمه (ع) به تفسیر قرآن وارد شده بود.
میرزا جوادآقا معتقد بود که مفسّر قرآن دو وظیفه اساسی دارد: یکی اینکه مفسر باید مطالعه کند که آیه به چه منظوری نازل شده است. به این معنا که روی مقصد آیات شریفه مطالعه کند و بداند که هدف از انزال آنها چه بوده است. دوم آنکه احساس مسؤولیت و تعهد کند و تجسم آن آیات قرآنی را به انجام رسانَد و در عمل به آن وفا کند. اینجاست که مفسر از فضای کار آکادمیک و پژوهشی بیرون آمده و پای در عرصه هدایت و سازندگی حقیقی میگذارد.
میرزا در عرصه عمل نیز علاوه بر برخی مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی، در ایام جنگ تحمیلی نیز با وجود اینکه دوران پیری را میگذراند، چهار بار به جبهه رفت. همین نحوه نگرش قرآنی، وی را به عالمی بدل کرده بود که به هیچگونه کسب شهرتی نمیاندیشید. گفته میشود که اگر در سخنرانی یا نوشتهای نام وی را با القاب حوزوی میآوردند، سخت ناراحت میشد. پیشنهاد تدوین و شرح حال زندگینامه خود را نمیپذیرفت. اگر کسی در تماس تلفنی میپرسید منزل آیتالله تهرانی؟ او میگفت اینجا منزل جواد تهرانی است.
تأسیس نخستین صندوق قرضالحسنه ایران و نخستین درمانگاه خیریه نابینایان با همراهی و کمک او در مشهد صورت گرفت که پیشگام امور خیریه بود.
دارایی میرزا جواد تهرانی بسیار اندک بود و کتابهایش را نیز پیش از رحلتش به آیتاللهالعظمی گلپایگانی بخشید. میرزا با این سلوک رفتاری و این اخلاق دینی، در تاریخ دوم آبان ماه ۱۳۶۸ در سن ۸۵ سالگی مشهد دیده از جهان فروبست و بنا به وصیت خود در بهشت رضا(ع) که قبرستان عمومی مشهد است به خاک سپرده شد و بر روی سنگ قبر او نیز، نام و نشانی از وی ننگاشتند.
توضیح عکس: آیتالله میرزا جواد تهرانی در کنار حضرات آیات سید عبدالله شیرازی، اخوان مرعشی و شبیری زنجانی
bit.ly/2CAR8vz
@raawinews
🌐فقیه مکتب اعتدال
به مناسبت 5 آبان ماه سالروز رحلت آیتاللهالعظمی سید احمد زنجانی
راوی #حوزه: مرحوم آیتاللهالعظمی سید احمد شبیری زنجانی (1352-1269ش) که فرزندش آیتاللهالعظمی سید موسی شبیری زنجانی اکنون از مراجع برجسته شیعه است، از جمله مجتهدینی بود که از لزوم اعتدال فکری سخن میگفت و خواهان کمک فقها به آسانسازی امور روزمره زندگی مردم بود. وی حتی به پاسخهای پیچیده و دشوار برخی فقها به پرسشهای شرعی مردم اعتراض میکرد و میگفت: «در جواب استفتا نباید تشقیق شقوق کرد و گرنه سؤالکننده در فهم مراد گیج شده و نمیتواند جواب را بر مورد سؤال تطبیق دهد ... بلکه باید بر طبق صورت متعارف در عرف مردم پاسخ نوشت». وی معتقد بود که بحثهای حوزوی را نباید با جواب استفتائی که مورد احتیاج مردم است مخلوط کرد.
آیتالله سید احمد زنجانی؛ چندین دهه امام جماعت حرم حضرت فاطمه معصومه(س) و مدرسه فیضیه قم و نیز معتمد تامالاختیار علمی و مالی آیتاللهالعظمی حجت (از مراجع ثلاث قم در اواخر سلطنت رضاشاه) بود. هنگامی که آقای حجت، مدرسه حجتیه را در سال 1321 تأسیس کرد، نظارتش را به مرحوم زنجانی سپرده و نوشتن بخشی از استفتائات را نیز به ایشان واگذار کرده بود. آقای زنجانی در پاسخ به استفتائات میکوشید تا نهایت سادگی را در بیان احکام به کار گیرد و مؤمنین را به سختی نیاندازد. از وی نقل است که میگفت: «قوانین اسلام، قوانینی خیالی نیست. احکام میباید به اجرا در آید و قابلیت عمل داشته باشد». از این رو معتقد بود که نباید به صِرف متون بسنده کرد، بلکه میباید زندگی مردم را نیز در اجرای حکم و صدور فتوا مورد دقت نظر قرار داد.
گفته میشود زمانی که رادیو اختراع شده بود، برخی از مقدسین از گوش دادن به آن خودداری میکردند، ولی مرحوم زنجانی پای رادیو مینشست و میگفت: «معنی ندارد که این وسیله اخبار حرام باشد. زیرا اسلام یک دین جهانی است و باید احکام آن به تمام مردم عالم ابلاغ شود، حرمت چنین وسیله خبررسانی با جهانی بودن اسلام سازگار نیست».
شاید از همین رو بود که آیتالله شیخ مرتضی حائری(فرزند مؤسس حوزه قم) گفته بود که آقای زنجانی مطالبی را که هیچ کس جرأت گفتن و انجام دادن آن را ندارد انجام میدهد و از هیچکس وحشت و باکی ندارد.
آیتالله زنجانی با اینکه از زمان مؤسس حوزه قم در این شهر محوریت داشت ولی با وجود اصرار فراوان برخی علما و مردم، هیچگاه رساله عملیه مستقلی منتشر نکرد. با این حال برخی افراد، مسائل خود را از ایشان میپرسیده و از وی تقلید میکردهاند. گفته میشود که آیتاللهالعظمی اراکی بعد از درگذشت آیتاللهالعظمی بروجردی، مردم را به تقلید از سید زنجانی فرامیخوانده است.
مرحوم زنجانی روحیه سهلگیرانهای در بیان احکام داشته و از مشقّت افتادن مکلفین پروا میداده است. به عنوان نمونه، وی در کتاب «اربعینیات» در خصوص ریا و اخلاص در عبادت اینگونه آورده است: «شرکت در عبادت که اخلاص را از بین میبرد و عمل را نابود میکند در جایی است که شرکت در جنس عمل باشد. و اما در خصوصیات ضرر ندارد ... در خصوصیات فرد، قربت شرط نیست. مثلاً هنگامی که هوا گرم است، در سایه نماز میخواند و یا سرد است در اطاق میخواند ... این با قربت منافات ندارد چون اصل عمل را برای خدا به جای آورده».
او معتقد بود فقها باید مانع از اختلال در زندگی عادی مردم شوند. از جمله جرأت ویژهای در شرعی کردن طلاق میان زوجهایی داشت که هیچ راهی برای ادامه زندگی نداشتند و فقهای دیگر نیز احتیاط میکرده و امر طلاق آنان را بر عهده نمیگرفتند.
شاهبیت اندیشه سید زنجانی را باید دفاع او از «شاهراه اعتدال» دانست. او در رسالهای با نام «خیر الامور» که زمستان سال 1304 شمسی (نخستین هفتههای سلطنت رضاشاه پهلوی) در سن 36سالگی در زنجان تألیف کرده، از لزوم اعتدال و میانهروی در مواجهه میان سنت و مدرنیته سخن گفته و مینویسد: «غالب مسلمین بین قدیمی مُفرِط و جدیدی مُفَرِّط، شاهراه اعتدال را گم کرده، از حقیقت اسلام دور افتادهاند که روح اسلام و مقنّن اسلام از هر دوی اینها الیم و مکدر است ... دعوت به خط اعتدال، دشوارترین کارها است، زیرا سبب حمله و تعرّض هر دو طرف خواهد شد، مگر به انصاف و صدق و استقامت سلیقه طرفین، توسّل جست، جانب اعتساف و لجاجت را فروگذار شده، داخل خطّ حقیقت اعتدال باشند».
آیتالله زنجانی با کمک «شاهراه اعتدال» از فواید و نتایج مدارس جدیده و نظام آموزشی مدرن دفاع کرده و آن را ضرورت زندگی آسان در دنیای امروز میداند: «مدارس جدیده در امر معاش ما دخالت تمام دارد و مدارس قدیمه [و حوزههای علمیه] در امر معاد. پس بدین ملاحظه، ما به هر دوی این مدارس قدیمه و جدیده محتاجتریم از ماهی به آب و از سبزه به آفتاب».
bit.ly/2z6yeJT
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
به مناسبت 5 آبان ماه سالروز رحلت آیتاللهالعظمی سید احمد زنجانی
راوی #حوزه: مرحوم آیتاللهالعظمی سید احمد شبیری زنجانی (1352-1269ش) که فرزندش آیتاللهالعظمی سید موسی شبیری زنجانی اکنون از مراجع برجسته شیعه است، از جمله مجتهدینی بود که از لزوم اعتدال فکری سخن میگفت و خواهان کمک فقها به آسانسازی امور روزمره زندگی مردم بود. وی حتی به پاسخهای پیچیده و دشوار برخی فقها به پرسشهای شرعی مردم اعتراض میکرد و میگفت: «در جواب استفتا نباید تشقیق شقوق کرد و گرنه سؤالکننده در فهم مراد گیج شده و نمیتواند جواب را بر مورد سؤال تطبیق دهد ... بلکه باید بر طبق صورت متعارف در عرف مردم پاسخ نوشت». وی معتقد بود که بحثهای حوزوی را نباید با جواب استفتائی که مورد احتیاج مردم است مخلوط کرد.
آیتالله سید احمد زنجانی؛ چندین دهه امام جماعت حرم حضرت فاطمه معصومه(س) و مدرسه فیضیه قم و نیز معتمد تامالاختیار علمی و مالی آیتاللهالعظمی حجت (از مراجع ثلاث قم در اواخر سلطنت رضاشاه) بود. هنگامی که آقای حجت، مدرسه حجتیه را در سال 1321 تأسیس کرد، نظارتش را به مرحوم زنجانی سپرده و نوشتن بخشی از استفتائات را نیز به ایشان واگذار کرده بود. آقای زنجانی در پاسخ به استفتائات میکوشید تا نهایت سادگی را در بیان احکام به کار گیرد و مؤمنین را به سختی نیاندازد. از وی نقل است که میگفت: «قوانین اسلام، قوانینی خیالی نیست. احکام میباید به اجرا در آید و قابلیت عمل داشته باشد». از این رو معتقد بود که نباید به صِرف متون بسنده کرد، بلکه میباید زندگی مردم را نیز در اجرای حکم و صدور فتوا مورد دقت نظر قرار داد.
گفته میشود زمانی که رادیو اختراع شده بود، برخی از مقدسین از گوش دادن به آن خودداری میکردند، ولی مرحوم زنجانی پای رادیو مینشست و میگفت: «معنی ندارد که این وسیله اخبار حرام باشد. زیرا اسلام یک دین جهانی است و باید احکام آن به تمام مردم عالم ابلاغ شود، حرمت چنین وسیله خبررسانی با جهانی بودن اسلام سازگار نیست».
شاید از همین رو بود که آیتالله شیخ مرتضی حائری(فرزند مؤسس حوزه قم) گفته بود که آقای زنجانی مطالبی را که هیچ کس جرأت گفتن و انجام دادن آن را ندارد انجام میدهد و از هیچکس وحشت و باکی ندارد.
آیتالله زنجانی با اینکه از زمان مؤسس حوزه قم در این شهر محوریت داشت ولی با وجود اصرار فراوان برخی علما و مردم، هیچگاه رساله عملیه مستقلی منتشر نکرد. با این حال برخی افراد، مسائل خود را از ایشان میپرسیده و از وی تقلید میکردهاند. گفته میشود که آیتاللهالعظمی اراکی بعد از درگذشت آیتاللهالعظمی بروجردی، مردم را به تقلید از سید زنجانی فرامیخوانده است.
مرحوم زنجانی روحیه سهلگیرانهای در بیان احکام داشته و از مشقّت افتادن مکلفین پروا میداده است. به عنوان نمونه، وی در کتاب «اربعینیات» در خصوص ریا و اخلاص در عبادت اینگونه آورده است: «شرکت در عبادت که اخلاص را از بین میبرد و عمل را نابود میکند در جایی است که شرکت در جنس عمل باشد. و اما در خصوصیات ضرر ندارد ... در خصوصیات فرد، قربت شرط نیست. مثلاً هنگامی که هوا گرم است، در سایه نماز میخواند و یا سرد است در اطاق میخواند ... این با قربت منافات ندارد چون اصل عمل را برای خدا به جای آورده».
او معتقد بود فقها باید مانع از اختلال در زندگی عادی مردم شوند. از جمله جرأت ویژهای در شرعی کردن طلاق میان زوجهایی داشت که هیچ راهی برای ادامه زندگی نداشتند و فقهای دیگر نیز احتیاط میکرده و امر طلاق آنان را بر عهده نمیگرفتند.
شاهبیت اندیشه سید زنجانی را باید دفاع او از «شاهراه اعتدال» دانست. او در رسالهای با نام «خیر الامور» که زمستان سال 1304 شمسی (نخستین هفتههای سلطنت رضاشاه پهلوی) در سن 36سالگی در زنجان تألیف کرده، از لزوم اعتدال و میانهروی در مواجهه میان سنت و مدرنیته سخن گفته و مینویسد: «غالب مسلمین بین قدیمی مُفرِط و جدیدی مُفَرِّط، شاهراه اعتدال را گم کرده، از حقیقت اسلام دور افتادهاند که روح اسلام و مقنّن اسلام از هر دوی اینها الیم و مکدر است ... دعوت به خط اعتدال، دشوارترین کارها است، زیرا سبب حمله و تعرّض هر دو طرف خواهد شد، مگر به انصاف و صدق و استقامت سلیقه طرفین، توسّل جست، جانب اعتساف و لجاجت را فروگذار شده، داخل خطّ حقیقت اعتدال باشند».
آیتالله زنجانی با کمک «شاهراه اعتدال» از فواید و نتایج مدارس جدیده و نظام آموزشی مدرن دفاع کرده و آن را ضرورت زندگی آسان در دنیای امروز میداند: «مدارس جدیده در امر معاش ما دخالت تمام دارد و مدارس قدیمه [و حوزههای علمیه] در امر معاد. پس بدین ملاحظه، ما به هر دوی این مدارس قدیمه و جدیده محتاجتریم از ماهی به آب و از سبزه به آفتاب».
bit.ly/2z6yeJT
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
🌐تکرارهای سید و اخطارهای شیخ
راوی #حوزه: هشت ماه پس از آنکه آیتالله محمد یزدی؛ رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از غیر انقلابی بودن برخی مراجع انتقاد کرده و به آنها توصیه کرده بود کتاب ۱۵ جلدی «منشور حوزه و روحانیت» را بخوانند، اکنون در یک هشدار صریح و بیسابقه به یکی از مراجع تقلید برجسته شیعه اخطار داده که احترام نظام حاکم و رهبری را حفظ کرده و از تکرار برخی رفتارهای سیاسی بپرهیزد.
⁉️اما پیشینه نامه تند و بیسابقه آقای یزدی به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی چیست؟
آقای یزدی چندی پیش نیز گفته بود «عدهای نادان» به اسم استقلال حوزه میخواهند حوزههای علمیه را به وضعیت قبل از انقلاب برگردانند.
آیتالله شبیری نیز چند سالی است که انتقادهای صریح و بیپردهای مطرح میکند. این مرجع ۹۱ ساله شیعه که به دقت نظر علمی، احاطه کمنظیر به فقه و تاریخ شیعه و شخصیت خودساخته اخلاقمدار شهره است، چند سالی است که مدام از افت علمی حوزههای علمیه انتقاد میکند و آبان سال گذشته نیز در دیدار با مدیر حوزههای علمیه، به طور بیسابقهای از کاهش جایگاه علمی و اجتماعی و محبوبیت مردمی طلاب سخن گفت و خواهان کمرنگتر شدن دخالت حوزویان در جدالهای سیاسی کشور شد. وی در مناسبتی دیگر نیز از طلاب و روحانیون خواست از ورود بیرویه به مسایل سیاسی خودداری کرده و به وظایف دینی خود بپردازند.
اکنون آقای یزدی دیدار عادی آیتالله با شاگردان قدیمیاش را بهانه قرار داده تا به وی یادآوری کند که از برخی نهادهای رسمی حوزوی فاصله گرفته و «احترام نظام اسلامی حاکم و رهبری و شأن مرجعیت» را با برقراری روابط صمیمی با سید محمد خاتمی و دیگر «افراد مسألهدار» مراعات نکرده است.
به نظر میرسد آقای یزدی به عنوان عالیترین مقام رسمی و مدیریتی حوزه علمیه، از میانجیگری آیتالله در برخی پروندههای قضایی جنجالی و تلاش برای آزادی برخی چهرههای سیاسی نیز بهشدت عصبی است و این میانجیگریها را منافی جایگاه مرجعیت میداند.
نامه علنی آقای یزدی در ادامه نامههای تند محرمانهاش به آیتاللهالعظمی زنجانی در حافظه تاریخی حوزویان به عنوان رخدادی بیسابقه، معنادار و نمادین ثبت خواهد شد و واکنشهای رسانهای و عمومی گسترده در حمایت از جایگاه محترم و معتبر این فقیه محقق نیز گویای آن است که کشتیبانان سیاست در دنیای کنونی ناگزیرند نقش ناظران مردمی و وجدان اجتماعی را پررنگتر از هر زمانی در گفتار و رفتار خود در نظر بگیرند و اقناع آنان را وظیفه خود بدانند.
bit.ly/2PZhnQl
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
راوی #حوزه: هشت ماه پس از آنکه آیتالله محمد یزدی؛ رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از غیر انقلابی بودن برخی مراجع انتقاد کرده و به آنها توصیه کرده بود کتاب ۱۵ جلدی «منشور حوزه و روحانیت» را بخوانند، اکنون در یک هشدار صریح و بیسابقه به یکی از مراجع تقلید برجسته شیعه اخطار داده که احترام نظام حاکم و رهبری را حفظ کرده و از تکرار برخی رفتارهای سیاسی بپرهیزد.
⁉️اما پیشینه نامه تند و بیسابقه آقای یزدی به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی چیست؟
آقای یزدی چندی پیش نیز گفته بود «عدهای نادان» به اسم استقلال حوزه میخواهند حوزههای علمیه را به وضعیت قبل از انقلاب برگردانند.
آیتالله شبیری نیز چند سالی است که انتقادهای صریح و بیپردهای مطرح میکند. این مرجع ۹۱ ساله شیعه که به دقت نظر علمی، احاطه کمنظیر به فقه و تاریخ شیعه و شخصیت خودساخته اخلاقمدار شهره است، چند سالی است که مدام از افت علمی حوزههای علمیه انتقاد میکند و آبان سال گذشته نیز در دیدار با مدیر حوزههای علمیه، به طور بیسابقهای از کاهش جایگاه علمی و اجتماعی و محبوبیت مردمی طلاب سخن گفت و خواهان کمرنگتر شدن دخالت حوزویان در جدالهای سیاسی کشور شد. وی در مناسبتی دیگر نیز از طلاب و روحانیون خواست از ورود بیرویه به مسایل سیاسی خودداری کرده و به وظایف دینی خود بپردازند.
اکنون آقای یزدی دیدار عادی آیتالله با شاگردان قدیمیاش را بهانه قرار داده تا به وی یادآوری کند که از برخی نهادهای رسمی حوزوی فاصله گرفته و «احترام نظام اسلامی حاکم و رهبری و شأن مرجعیت» را با برقراری روابط صمیمی با سید محمد خاتمی و دیگر «افراد مسألهدار» مراعات نکرده است.
به نظر میرسد آقای یزدی به عنوان عالیترین مقام رسمی و مدیریتی حوزه علمیه، از میانجیگری آیتالله در برخی پروندههای قضایی جنجالی و تلاش برای آزادی برخی چهرههای سیاسی نیز بهشدت عصبی است و این میانجیگریها را منافی جایگاه مرجعیت میداند.
نامه علنی آقای یزدی در ادامه نامههای تند محرمانهاش به آیتاللهالعظمی زنجانی در حافظه تاریخی حوزویان به عنوان رخدادی بیسابقه، معنادار و نمادین ثبت خواهد شد و واکنشهای رسانهای و عمومی گسترده در حمایت از جایگاه محترم و معتبر این فقیه محقق نیز گویای آن است که کشتیبانان سیاست در دنیای کنونی ناگزیرند نقش ناظران مردمی و وجدان اجتماعی را پررنگتر از هر زمانی در گفتار و رفتار خود در نظر بگیرند و اقناع آنان را وظیفه خود بدانند.
bit.ly/2PZhnQl
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEONbk_IMtVouGRotA
🌐ادای احترام بزرگان حوزه به مقام مرجعیت
راوی #حوزه: ادای احترام علما و استادان برجسته حوزه نسبت به مقام علمی و اخلاقی آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی ادامه دارد.
دیشب آیتاللهالعظمی علوی گرگانی در تماس تلفنی با ایشان، ضمن تکریم بیت معظم شبیری زنجانی، بر حفظ احترام جایگاه مرجعیت تأکید و اظهار امیدواری کرده که گفتگوهای علما و بزرگان حوزه در فضایی صمیمانه و محترمانه صورت گیرد تا مورد سوءاستفاده واقع نشود.
پیشتر نیز آیتالله یوسف صانعی در تماس تلفنی با آقای شبیری زنجانی ضمن تمجید از مقام علمی و اخلاقی ایشان و پدرشان مرحوم آیتاللهالعظمی سید احمد زنجانی از بیحرمتی به ایشان ابراز تأسف کرده بود.
همچنین حضرات آیات علوی بروجردی و یثربی کاشانی با حضور در دفتر این مرجع عالی شیعه، از مکانت علمی و شخصیت اخلاقی این مرجع کهنسال و اثرگذار قم تمجید کردهاند.
برخی علمای برجسته بلاد از جمله آیتالله سید محمد حسینی زنجانی نیز با صدور پیامهایی بر حفظ حرمت آیتاللهالعظمی شبیری و همه مراجع شیعه تأکید کردهاند.
@raawinews
راوی #حوزه: ادای احترام علما و استادان برجسته حوزه نسبت به مقام علمی و اخلاقی آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی ادامه دارد.
دیشب آیتاللهالعظمی علوی گرگانی در تماس تلفنی با ایشان، ضمن تکریم بیت معظم شبیری زنجانی، بر حفظ احترام جایگاه مرجعیت تأکید و اظهار امیدواری کرده که گفتگوهای علما و بزرگان حوزه در فضایی صمیمانه و محترمانه صورت گیرد تا مورد سوءاستفاده واقع نشود.
پیشتر نیز آیتالله یوسف صانعی در تماس تلفنی با آقای شبیری زنجانی ضمن تمجید از مقام علمی و اخلاقی ایشان و پدرشان مرحوم آیتاللهالعظمی سید احمد زنجانی از بیحرمتی به ایشان ابراز تأسف کرده بود.
همچنین حضرات آیات علوی بروجردی و یثربی کاشانی با حضور در دفتر این مرجع عالی شیعه، از مکانت علمی و شخصیت اخلاقی این مرجع کهنسال و اثرگذار قم تمجید کردهاند.
برخی علمای برجسته بلاد از جمله آیتالله سید محمد حسینی زنجانی نیز با صدور پیامهایی بر حفظ حرمت آیتاللهالعظمی شبیری و همه مراجع شیعه تأکید کردهاند.
@raawinews
راوی
🌐ادای احترام بزرگان حوزه به مقام مرجعیت راوی #حوزه: ادای احترام علما و استادان برجسته حوزه نسبت به مقام علمی و اخلاقی آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی ادامه دارد. دیشب آیتاللهالعظمی علوی گرگانی در تماس تلفنی با ایشان، ضمن تکریم بیت معظم شبیری زنجانی، بر حفظ…
🌐ادامه حمایتها از مرجعیت شیعه
راوی #حوزه: در ادامه دیدارهای حمایتآمیز مراجع و علما با آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی، امشب نیز حجةالاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی؛ نماینده تامالاختیار آیتاللهالعظمی سیستانی و گروهی از استادان برجسته حوزه علمیه قم؛ حضرات آیات شیخ محمد تقی شهیدی زنجانی، شیخ مهدی گنجی، شیخ محمد تقی غروی (فرزند صاحب تنقیح مبانی عروه) و شیخ محمد صادق سیبویه با حضور در دفتر آیتالله شبیری با این مرجع عالی شیعه دیدار کردند.
در این دیدار که جمعی از اعضای دفتر آیتاللهالعظمی سیستانی هم حضور داشتند، بر حفظ و نشر آثار فقها تأکید شد.
در روزهای گذشته نیز آیتاللهالعظمی جوادی آملی و حضرات آیات علوی بروجردی، یثربی کاشانی، دوزدوزانی و دوستی با مرجع عالی شیعه دیدار کرده و بر حفظ احترام ایشان و نهاد مرجعیت تأکید کرده بودند.
@raawinews
راوی #حوزه: در ادامه دیدارهای حمایتآمیز مراجع و علما با آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی، امشب نیز حجةالاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی؛ نماینده تامالاختیار آیتاللهالعظمی سیستانی و گروهی از استادان برجسته حوزه علمیه قم؛ حضرات آیات شیخ محمد تقی شهیدی زنجانی، شیخ مهدی گنجی، شیخ محمد تقی غروی (فرزند صاحب تنقیح مبانی عروه) و شیخ محمد صادق سیبویه با حضور در دفتر آیتالله شبیری با این مرجع عالی شیعه دیدار کردند.
در این دیدار که جمعی از اعضای دفتر آیتاللهالعظمی سیستانی هم حضور داشتند، بر حفظ و نشر آثار فقها تأکید شد.
در روزهای گذشته نیز آیتاللهالعظمی جوادی آملی و حضرات آیات علوی بروجردی، یثربی کاشانی، دوزدوزانی و دوستی با مرجع عالی شیعه دیدار کرده و بر حفظ احترام ایشان و نهاد مرجعیت تأکید کرده بودند.
@raawinews
🌐زعیم ناشناخته
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی سید عبدالاعلی سبزواری(1414-1328ق) از جمله مراجعی است که میتوان گفت یکی از کوتاهترین دورههای مرجعیت و زعامت شیعیان را بر عهده داشته است. هشتم صفر 1413 (6مرداد 1371) که آیتاللهالعظمی خویی چشم از جهان فرو بست، سید عبدالاعلی سبزواری به کرسی زعامت تکیه زد و ریاست حوزه علمیه نجف را به عهده گرفت. یک سال بعد در بیست و هفتم صفر 1414 بود که وی نیز درگذشت و زعامت به آیتاللهالعظمی سیستانی سپرده شد.
سید عبدالاعلی سبزواری در خانوادهای روحانی زاده شده بود. اجداد، پدر و عمویش در کسوت روحانیت بودند. سید عبدالاعلی نقل کرده که زمانی به همراه پدرش میرزا علیرضا موسوی سفری به مشهد رفته و پدر دستش را بر ضریح گذاشت و خطاب به امام رضا(ع) گفت که این ودیعه و امانتی است که نزدت میگذارم و از تو میخواهم که وی مرجعی از مراجع دینی شود. این واقعه در زمانی رخ داد که سید هشت ساله بود.
سید عبدالاعلی از محضر آیات عظام میرزای نائینی، ضیاءالدین عراقی و محمد حسین غروی کمپانی بهره برد. در راه تحصیل، وی علقه بسیاری با قرآن گرفت، تمامی قرآن را حفظ کرد و به تفسیر آن اهتمام ورزید. گفته میشود که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا جلسات تفسیر قرآن خاصی برای خانواده خود برگزار میکرد. علاوه بر این پنجشنبه و جمعه هر هفته برای عموم به تفسیر میپرداخت. وی همین سلسله درسها را مکتوب کرده و تفسیر «مَواهِب الّرحمن» را به رشته تحریر در آورد.
تفسیر مواهب الرحمن بر چهار پایه استوار بود؛ وی در پایه نخست، به بیان مضمون اجمالی آیه میپرداخت. در پایه دوم، معانی مفردات و الفاظ را شرح و بسط میداد. در پایه سوم بحث دلالی را پیش میکشید و به بیان معانی آیه بر اساس قرائن و دقایق علمی میپرداخت. گفته میشود که این مؤلفه از امتیازات تفسیر مواهب الرحمن به شمار میآید. در پایه چهارم نیز مباحث علمی گوناگون مرتبط به آیه از قبیل مباحث روایی، فقهی، کلامی، فلسفی، اخلاقی، تاریخی، عرفانی و اجتماعی را مورد بحث قرار میداد.
مرحوم سبزواری در دیگر علوم از قبیل فلسفه و عرفان نیز صاحب رأی و نظریاتی بود. وی بیش از صد اثر را به رشته تحریر در آورده بود.
در عرصه فقهی وی به دید عرفی بسیار اهمیت میداده است. از وی نقل است که: «فقاهت با کثرت معلومات و قدرت عقلی بالا حاصل نمیشود، بلکه فقاهت را باید از راه سلامت ذوق و حُسن سلیقه در فهم نصوص شرعی و تحصیل جمع عرفی بین متعارضات روایات به دست آورد» (شذرات من حیاه السید السبزواری، ص3). گفته میشود که بر این اساس، مرحوم سبزواری مدار فقاهت را فهم عرفی میدانسته و به همین جهت، مجتهد را هر اندازه از فهم عرفی بالاتری بهرهمند بوده، به واقعیت حکم شرعی نزدیکتر میدانسته است. کتاب «مهذب الاحکام» که اثر مهم فقهی اوست، مورد رجوع و استناد بسیاری از فقهای معاصر بوده است.
سید سبزواری در عرصه سیاسی نیز به اقداماتی میپرداخت. زمانی که انتفاضه شعبانیه (جنبش شیعیان عراق علیه صدام) در سال 1370شمسی به وقوع پیوست، وی به همراه آیتالله خویی به حمایت از این جنبش مردمی پرداخت و اعلامیهای صادر کرد. او به پسرش سید محمد گفته بود تا بیانیه را در حرم امیرالمومنین(ع) بخواند. پس از اینکه حزب بعث توانست آتش این حرکت مردمی را خاموش کند خانه سید عبدالاعلی با آنکه تحت مراقبت بعثیان بود، به پناهگاهی جهت مبارزین نیز تبدیل شد و خود سید عبدالاعلی نیز از آزار و اذیت حزب بعث در امان نماند.
در زمان جنگ عراق با کویت نیز مرحوم سبزواری فتوایی صادر کرد و بر اساس آن بر سه مؤلفه مهم تأکید کرد و حاکمیت بعث را به چالش کشید: حرمت پا نهادن در سرزمین و اماکن غصبی، حرمت تصرف اموال مردم کویت و خرید و فروش آنها، بطلان نماز در سرزمین و اماکن کویتیها.
برخی عراقیها از سید عبدالاعلی در مورد چگونگی حکم نماز سربازان عراقی در زمان اشغال کویت پرسیدند که وی با صراحت پاسخ داده بود: «نماز آنها باطل و غیر مجزی است». وی همین حکم را در زمان جنگ ایران و عراق نیز صادر کرده بود.
عمر کوتاه مرجعیت سید سبزواری سبب شد تا وی کمتر مورد توجه قرار گیرد و او در سن 86 سالگی درگذشت.
توضیح عکس: آیات عظام سبزواری و خویی، سال 1362شمسی
bit.ly/2yYcv7z
@raawinews
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی سید عبدالاعلی سبزواری(1414-1328ق) از جمله مراجعی است که میتوان گفت یکی از کوتاهترین دورههای مرجعیت و زعامت شیعیان را بر عهده داشته است. هشتم صفر 1413 (6مرداد 1371) که آیتاللهالعظمی خویی چشم از جهان فرو بست، سید عبدالاعلی سبزواری به کرسی زعامت تکیه زد و ریاست حوزه علمیه نجف را به عهده گرفت. یک سال بعد در بیست و هفتم صفر 1414 بود که وی نیز درگذشت و زعامت به آیتاللهالعظمی سیستانی سپرده شد.
سید عبدالاعلی سبزواری در خانوادهای روحانی زاده شده بود. اجداد، پدر و عمویش در کسوت روحانیت بودند. سید عبدالاعلی نقل کرده که زمانی به همراه پدرش میرزا علیرضا موسوی سفری به مشهد رفته و پدر دستش را بر ضریح گذاشت و خطاب به امام رضا(ع) گفت که این ودیعه و امانتی است که نزدت میگذارم و از تو میخواهم که وی مرجعی از مراجع دینی شود. این واقعه در زمانی رخ داد که سید هشت ساله بود.
سید عبدالاعلی از محضر آیات عظام میرزای نائینی، ضیاءالدین عراقی و محمد حسین غروی کمپانی بهره برد. در راه تحصیل، وی علقه بسیاری با قرآن گرفت، تمامی قرآن را حفظ کرد و به تفسیر آن اهتمام ورزید. گفته میشود که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا جلسات تفسیر قرآن خاصی برای خانواده خود برگزار میکرد. علاوه بر این پنجشنبه و جمعه هر هفته برای عموم به تفسیر میپرداخت. وی همین سلسله درسها را مکتوب کرده و تفسیر «مَواهِب الّرحمن» را به رشته تحریر در آورد.
تفسیر مواهب الرحمن بر چهار پایه استوار بود؛ وی در پایه نخست، به بیان مضمون اجمالی آیه میپرداخت. در پایه دوم، معانی مفردات و الفاظ را شرح و بسط میداد. در پایه سوم بحث دلالی را پیش میکشید و به بیان معانی آیه بر اساس قرائن و دقایق علمی میپرداخت. گفته میشود که این مؤلفه از امتیازات تفسیر مواهب الرحمن به شمار میآید. در پایه چهارم نیز مباحث علمی گوناگون مرتبط به آیه از قبیل مباحث روایی، فقهی، کلامی، فلسفی، اخلاقی، تاریخی، عرفانی و اجتماعی را مورد بحث قرار میداد.
مرحوم سبزواری در دیگر علوم از قبیل فلسفه و عرفان نیز صاحب رأی و نظریاتی بود. وی بیش از صد اثر را به رشته تحریر در آورده بود.
در عرصه فقهی وی به دید عرفی بسیار اهمیت میداده است. از وی نقل است که: «فقاهت با کثرت معلومات و قدرت عقلی بالا حاصل نمیشود، بلکه فقاهت را باید از راه سلامت ذوق و حُسن سلیقه در فهم نصوص شرعی و تحصیل جمع عرفی بین متعارضات روایات به دست آورد» (شذرات من حیاه السید السبزواری، ص3). گفته میشود که بر این اساس، مرحوم سبزواری مدار فقاهت را فهم عرفی میدانسته و به همین جهت، مجتهد را هر اندازه از فهم عرفی بالاتری بهرهمند بوده، به واقعیت حکم شرعی نزدیکتر میدانسته است. کتاب «مهذب الاحکام» که اثر مهم فقهی اوست، مورد رجوع و استناد بسیاری از فقهای معاصر بوده است.
سید سبزواری در عرصه سیاسی نیز به اقداماتی میپرداخت. زمانی که انتفاضه شعبانیه (جنبش شیعیان عراق علیه صدام) در سال 1370شمسی به وقوع پیوست، وی به همراه آیتالله خویی به حمایت از این جنبش مردمی پرداخت و اعلامیهای صادر کرد. او به پسرش سید محمد گفته بود تا بیانیه را در حرم امیرالمومنین(ع) بخواند. پس از اینکه حزب بعث توانست آتش این حرکت مردمی را خاموش کند خانه سید عبدالاعلی با آنکه تحت مراقبت بعثیان بود، به پناهگاهی جهت مبارزین نیز تبدیل شد و خود سید عبدالاعلی نیز از آزار و اذیت حزب بعث در امان نماند.
در زمان جنگ عراق با کویت نیز مرحوم سبزواری فتوایی صادر کرد و بر اساس آن بر سه مؤلفه مهم تأکید کرد و حاکمیت بعث را به چالش کشید: حرمت پا نهادن در سرزمین و اماکن غصبی، حرمت تصرف اموال مردم کویت و خرید و فروش آنها، بطلان نماز در سرزمین و اماکن کویتیها.
برخی عراقیها از سید عبدالاعلی در مورد چگونگی حکم نماز سربازان عراقی در زمان اشغال کویت پرسیدند که وی با صراحت پاسخ داده بود: «نماز آنها باطل و غیر مجزی است». وی همین حکم را در زمان جنگ ایران و عراق نیز صادر کرده بود.
عمر کوتاه مرجعیت سید سبزواری سبب شد تا وی کمتر مورد توجه قرار گیرد و او در سن 86 سالگی درگذشت.
توضیح عکس: آیات عظام سبزواری و خویی، سال 1362شمسی
bit.ly/2yYcv7z
@raawinews
🌐برادر، استاد، میانجی
راوی #حوزه: 22 آبان 1375 آیتالله سید مرتضی پسندیده؛ برادر و استاد امام خمینی در سن صد سالگی درگذشت. او که هفت سال از امام بزرگتر بود و بنیانگذار جمهوری اسلامی دوره مقدماتی تحصیلات حوزه را نزد وی تعلیم دیده بود، خود در حوزههای تهران و اصفهان در جلسات درس علمایی همچون شهید آیتالله سید حسن مدرس، حاجآقا رحیم ارباب و میر محمدصادق خاتونآبادی شرکت کرد و از آیات عظام حائری یزدی و آقا ضیاء عراقی اجازه اجتهاد گرفت.
وی که در خانوادهای حوزوی و زمیندار به دنیا آمده بود و از قدرت معنوی و اقتصادی نسبتا خوبی در خمین برخوردار بود، با همین دو پشتوانه به وقایع سیاسی نیز وارد شد. گفته میشود که الگوی سیاسی او سید محمد کمرهای بوده است. کمرهای از رجال مشروطه بود. امام و آقای پسندیده دختر عمهای به نام مریم داشتند که با سید محمد کمرهای ازدواج کرد. مرحوم پسندیده پس از آن با سید محمد کمرهای ارتباط نزدیکی یافت و اغلب ماجراهای سیاسی را از طریق وی پیگیری میکرد. دکتر مصدق نیز به سید محمد کمرهای ارادتی داشت و حتی ایده تشکیل جبهه ملی را از او گرفته بود. مصدق گفته بود: «من وارد هیچ دسته یا گروهی نشدم الا دسته مرحوم آقای کمرهای که به ایشان ارادت داشتم». سید محمد کمرهای با اینکه فردی روحانی بود، اما مشرب ملیگرایی داشت و همراه با صور اسرافیل و دهخدا از مؤسسان حزب دموکرات بود. منش فکری کمرهای بر سید مرتضی پسندیده نیز بیتأثیر نبود. او همچنین از شجاعت اخلاقی کمرهای نیز متأثر بود. در خاطراتش گفته که سید محمد در جریان فشارهای رضاشاه حاضر نشد دست از لباس روحانیت بردارد و در برابر دولت وقت مقاوم بود.
مرحوم پسندیده بعد از دوران رضاشاه فعالیتهای سیاسی داشت و در جریان اعتراضات برادر کوچکش امام خمینی به تبعید فرستاده شد. او که پدرش را در هفت سالگی در پی درگیری با خوانین و اشرار منطقه خمین از دست داده بود، در نوجوانی و جوانی سرپرستی برادرش سید روحالله را بر عهده داشت و در پیری نیز نماینده برادرش در قم بود؛ زمانی که او را به دلیل مخالفت با کاپیتولاسیون به ترکیه و عراق تبعید کرده بودند.
آیتالله پسندیده به دلیل آنکه از کودکی و به واسطه موقعیت و سپس ترور پدر، درگیر امور سیاسی شده بود، با دولتمردان و سیاسیون شاخصی همچون مصدق و قوام مراوده و ملاقاتهایی داشت و در انتخابات مجلس شورای ملی نیز فعالیت میکرد. این روحیات بر امام خمینی نیز که شاگرد و تحت سرپرستی او بود، بیتأثیر نبود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم سید مرتضی پسندیده در زادگاه خود خمین ماند و نقش برادر ناصح و منتقد خیرخواه را ایفا کرد. او همچنین روابط حسنهای با نیروهای ملی داشت و ارادت خود به مصدق را تا پایان عمر صد ساله خود حفظ کرد. در اواخر عمر دستخطی نوشت که: «محمد مصدق علاوه بر خدمات خوب اسلامی و درستی که داشتند، شخصاً متدین و بر اساس اخلاق اسلامی رفتار مینمود. وصیتنامه ایشان به خط خودشان نزد اینجانب بود که برای مکه و عتبات و واجبات اسلامی به خط خود وصیت داشتند». این علاقه دیرینه وی مورد نقد برادرزادهاش مرحوم سید احمد خمینی قرار داشت. با این حال، مرحوم پسندیده میکوشید همانگونه که میان مصدق و کاشانی خیرخواهانه میانجیگری کند و یکطرفه به قاضی نرود، در وقایع پس از انقلاب نیز موضع میانه خود را حفظ کرد و رابطه نزدیک او با رهبر کبیر انقلاب سبب نشد که از این موضع پای پس بکشد.
توضیح عکس: آیتالله پسندیده و سید نورالدین هندی؛ برادران ارشد امام خمینی
bit.ly/2DCIbDC
@raawinews
راوی #حوزه: 22 آبان 1375 آیتالله سید مرتضی پسندیده؛ برادر و استاد امام خمینی در سن صد سالگی درگذشت. او که هفت سال از امام بزرگتر بود و بنیانگذار جمهوری اسلامی دوره مقدماتی تحصیلات حوزه را نزد وی تعلیم دیده بود، خود در حوزههای تهران و اصفهان در جلسات درس علمایی همچون شهید آیتالله سید حسن مدرس، حاجآقا رحیم ارباب و میر محمدصادق خاتونآبادی شرکت کرد و از آیات عظام حائری یزدی و آقا ضیاء عراقی اجازه اجتهاد گرفت.
وی که در خانوادهای حوزوی و زمیندار به دنیا آمده بود و از قدرت معنوی و اقتصادی نسبتا خوبی در خمین برخوردار بود، با همین دو پشتوانه به وقایع سیاسی نیز وارد شد. گفته میشود که الگوی سیاسی او سید محمد کمرهای بوده است. کمرهای از رجال مشروطه بود. امام و آقای پسندیده دختر عمهای به نام مریم داشتند که با سید محمد کمرهای ازدواج کرد. مرحوم پسندیده پس از آن با سید محمد کمرهای ارتباط نزدیکی یافت و اغلب ماجراهای سیاسی را از طریق وی پیگیری میکرد. دکتر مصدق نیز به سید محمد کمرهای ارادتی داشت و حتی ایده تشکیل جبهه ملی را از او گرفته بود. مصدق گفته بود: «من وارد هیچ دسته یا گروهی نشدم الا دسته مرحوم آقای کمرهای که به ایشان ارادت داشتم». سید محمد کمرهای با اینکه فردی روحانی بود، اما مشرب ملیگرایی داشت و همراه با صور اسرافیل و دهخدا از مؤسسان حزب دموکرات بود. منش فکری کمرهای بر سید مرتضی پسندیده نیز بیتأثیر نبود. او همچنین از شجاعت اخلاقی کمرهای نیز متأثر بود. در خاطراتش گفته که سید محمد در جریان فشارهای رضاشاه حاضر نشد دست از لباس روحانیت بردارد و در برابر دولت وقت مقاوم بود.
مرحوم پسندیده بعد از دوران رضاشاه فعالیتهای سیاسی داشت و در جریان اعتراضات برادر کوچکش امام خمینی به تبعید فرستاده شد. او که پدرش را در هفت سالگی در پی درگیری با خوانین و اشرار منطقه خمین از دست داده بود، در نوجوانی و جوانی سرپرستی برادرش سید روحالله را بر عهده داشت و در پیری نیز نماینده برادرش در قم بود؛ زمانی که او را به دلیل مخالفت با کاپیتولاسیون به ترکیه و عراق تبعید کرده بودند.
آیتالله پسندیده به دلیل آنکه از کودکی و به واسطه موقعیت و سپس ترور پدر، درگیر امور سیاسی شده بود، با دولتمردان و سیاسیون شاخصی همچون مصدق و قوام مراوده و ملاقاتهایی داشت و در انتخابات مجلس شورای ملی نیز فعالیت میکرد. این روحیات بر امام خمینی نیز که شاگرد و تحت سرپرستی او بود، بیتأثیر نبود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم سید مرتضی پسندیده در زادگاه خود خمین ماند و نقش برادر ناصح و منتقد خیرخواه را ایفا کرد. او همچنین روابط حسنهای با نیروهای ملی داشت و ارادت خود به مصدق را تا پایان عمر صد ساله خود حفظ کرد. در اواخر عمر دستخطی نوشت که: «محمد مصدق علاوه بر خدمات خوب اسلامی و درستی که داشتند، شخصاً متدین و بر اساس اخلاق اسلامی رفتار مینمود. وصیتنامه ایشان به خط خودشان نزد اینجانب بود که برای مکه و عتبات و واجبات اسلامی به خط خود وصیت داشتند». این علاقه دیرینه وی مورد نقد برادرزادهاش مرحوم سید احمد خمینی قرار داشت. با این حال، مرحوم پسندیده میکوشید همانگونه که میان مصدق و کاشانی خیرخواهانه میانجیگری کند و یکطرفه به قاضی نرود، در وقایع پس از انقلاب نیز موضع میانه خود را حفظ کرد و رابطه نزدیک او با رهبر کبیر انقلاب سبب نشد که از این موضع پای پس بکشد.
توضیح عکس: آیتالله پسندیده و سید نورالدین هندی؛ برادران ارشد امام خمینی
bit.ly/2DCIbDC
@raawinews
🌐آخرین علّامهها
راوی #حوزه: ۲۴ و ۲۵ آبان سالگرد درگذشت علامه طباطبایی و علامه جعفری است که از آخرین مجتهدینی به شمار میآیند که به عنوان «علّامه» مقبولیت عامه یافتند. «علّامه» صیغه مبالغه از ریشه علم است و به معنای کسی است که بسیار میداند. مشابه غیر عربی هم ندارد، هرچند تا حدودی شبیه «پروفسور» است. در زبان فارسی واژه «همهچیزدان» را تقریبا به جای علامه ابداع کردهاند.
در تاریخ علم اسلامی افراد معدودی بودهاند که به این لقب نامیده شدهاند. حتی دانشمندان همهچیزدانی چون ابنسینا و ابوریحان بیرونی را نیز علامه نخواندهاند. اهل سنت برای زمخشری یا فخر رازی از لقب علامه استفاده کردهاند، ولی شیعیان از قرون میانی و مشخصا از زمان مغول به این لقب روی آوردند. خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی نخستین علمای شیعه هستند که به لقب علامه شناخته شدهاند. در این میان، علامه حلی (مجتهد و متکلم برجسته قرن هشتم قمری و مؤثرترین فرد در شیعه شدن ایلخانان مغول) جایگاه ویژهتری دارد و نخستین مجتهدی است که «آیتالله» نیز نامیده شده است. امروزه هرچند القابی چون «حجةالاسلام» و «آیتالله» همانند سابق جایگاه خود را ندارند، اما لقب علامه توانسته کمابیش جایگاه خود را حفظ کند.
هنوز هم در کتب فقهی و اصولی اگر قولی از «علامه» ذکر شود، مراد همان علامه حلی است. البته در کلام و فلسفه علامه طباطبایی توانسته جایگاه خوبی پیدا کند و همپای علامه حلی در مباحث مورد ارجاع قرار گیرد.
به تدریج برای برخی عالمان که در چند رشته و بهویژه در کلام و فلسفه صاحبنظر بودند لقب علامه متداول شد. اما رواج آن هیچگاه به پای «آیتالله» و «حجةالاسلام» نرسید. همچنین برای کسانی چون مجلسی پسر و شیخ عبدالحسین امینی (صاحب الغدیر) که تلاش گستردهای در عرضه آثار بزرگ و قابل توجه با ایدههای نو داشتند لقب علامه به کار برده شد.
البته شکی نیست که نقش شاگردان و دوستداران یک عالم نیز در رواج این لقب بیتأثیر نبوده است. مثلا رواج این لقب برای مرحوم آیتالله سید محمدحسین فضلالله در لبنان، مرحوم سید مرتضی عسکری، مرحوم شیخ حسن مصطفوی (صاحب تفسیر روشن) و مرحوم سید محمدحسین حسینی طهرانی در ایران تحت تأثیر تبلیغات پیروان و علاقهمندان و در لسان آنان بود و همانند کاربرد آن برای علامه حلی یا علامه مجلسی و حتی علامه طباطبایی فراگیری نداشت. اکنون نیز برخی شاگردان و دوستداران فکری یا سیاسی برای علمایی همچون آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح یزدی و آیتالله حسنزاده آملی از عنوان «علامه» استفاده میکنند.
همچنین مرحوم هاشمی رفسنجانی در اواخر حیات خود از حاج سید حسن خمینی با عنوان «علامه» یاد کرد که با واکنش تند مخالفان سیاسی روبهرو شد و حتی شیخ صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه به تندی خطاب به هاشمی گفت: «در حوزهها علّامه میتراشند. مگر شما میتوانید تشخیص دهید که چه کسی علامه است؟! توهین به شعور مردم نکنید!». هاشمی نیز پاسخ داد: «نمیدانند معنای کلمه علامه چیست. الان زید و عمرو همه آیتالله هستند! علامه خیلی پایینتر است. علامه یعنی کسی که زیاد میداند و حسن آقا خیلی میداند. آیتالله از همه بالاتر است. الان اینگونه شده است و یکدفعه آیتالله میشویم. وقتی انقلاب پیروز شد و ترور شده بودم، برای اولین بار در روزنامه دیدم که برای من آیتالله میگویند. من اعلام کردم و گفتم که من راضی نیستم. شما میخواهید مرا بالا بیاورید، آیات را پایین میآورید».
در دوره معاصر همچنین برای افراد غیر معممی همچون علی اکبر دهخدا، محمد قزوینی، سید جعفر شهیدی و جلالالدین همایی نیز که نقش مهمی در ادبیات و فرهنگ معاصر داشتند از لقب علامه استفاده شده است. همچنین سناتور محمدعلی وحیدی؛ سرپرست مدرسه سپهسالار در اواخر حکومت پهلوی نیز به دلیل تحصیلات عالیه حوزوی و حمایتهای حکومتی به عنوان علامه وحیدی شهرت یافته بود. او پس از پیروزی انقلاب در سن ۸۰ سالگی به حکم شیخ صادق خلخالی تیرباران شد.
بیش از همه در دوره معاصر علامه طباطبایی و سپس علامه محمدتقی جعفری به سبب جایگاه و تلاشهای فراوان علمیشان در فلسفه و کلام اسلامی شهرت فراوانی به علامه یافتهاند. به ویژه علامه جعفری که علاوه بر تبحر و تألیف در فقه، فلسفه و کلام اسلامی، شارح نهجالبلاغه و مثنوی مولوی نیز بود. هر دو تبار تبریزی داشتند و رابطه نزدیکی با دانشجویان و نواندیشان دینی برقرار کرده بودند و دامنه اثرگذاریشان منحصر به قم و حوزه نمانده بود.
در تازهترین نمونه نیز دکتر مصطفی محقق داماد در حاشیه نامهنگاری آیتالله یزدی به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در یادداشتی مطبوعاتی نوشت که داییاش مرحوم آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی در سالهای پیش از انقلاب از آقای شبیری با عنوان علّامه یاد کرده بود.
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
@raawinews
راوی #حوزه: ۲۴ و ۲۵ آبان سالگرد درگذشت علامه طباطبایی و علامه جعفری است که از آخرین مجتهدینی به شمار میآیند که به عنوان «علّامه» مقبولیت عامه یافتند. «علّامه» صیغه مبالغه از ریشه علم است و به معنای کسی است که بسیار میداند. مشابه غیر عربی هم ندارد، هرچند تا حدودی شبیه «پروفسور» است. در زبان فارسی واژه «همهچیزدان» را تقریبا به جای علامه ابداع کردهاند.
در تاریخ علم اسلامی افراد معدودی بودهاند که به این لقب نامیده شدهاند. حتی دانشمندان همهچیزدانی چون ابنسینا و ابوریحان بیرونی را نیز علامه نخواندهاند. اهل سنت برای زمخشری یا فخر رازی از لقب علامه استفاده کردهاند، ولی شیعیان از قرون میانی و مشخصا از زمان مغول به این لقب روی آوردند. خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی نخستین علمای شیعه هستند که به لقب علامه شناخته شدهاند. در این میان، علامه حلی (مجتهد و متکلم برجسته قرن هشتم قمری و مؤثرترین فرد در شیعه شدن ایلخانان مغول) جایگاه ویژهتری دارد و نخستین مجتهدی است که «آیتالله» نیز نامیده شده است. امروزه هرچند القابی چون «حجةالاسلام» و «آیتالله» همانند سابق جایگاه خود را ندارند، اما لقب علامه توانسته کمابیش جایگاه خود را حفظ کند.
هنوز هم در کتب فقهی و اصولی اگر قولی از «علامه» ذکر شود، مراد همان علامه حلی است. البته در کلام و فلسفه علامه طباطبایی توانسته جایگاه خوبی پیدا کند و همپای علامه حلی در مباحث مورد ارجاع قرار گیرد.
به تدریج برای برخی عالمان که در چند رشته و بهویژه در کلام و فلسفه صاحبنظر بودند لقب علامه متداول شد. اما رواج آن هیچگاه به پای «آیتالله» و «حجةالاسلام» نرسید. همچنین برای کسانی چون مجلسی پسر و شیخ عبدالحسین امینی (صاحب الغدیر) که تلاش گستردهای در عرضه آثار بزرگ و قابل توجه با ایدههای نو داشتند لقب علامه به کار برده شد.
البته شکی نیست که نقش شاگردان و دوستداران یک عالم نیز در رواج این لقب بیتأثیر نبوده است. مثلا رواج این لقب برای مرحوم آیتالله سید محمدحسین فضلالله در لبنان، مرحوم سید مرتضی عسکری، مرحوم شیخ حسن مصطفوی (صاحب تفسیر روشن) و مرحوم سید محمدحسین حسینی طهرانی در ایران تحت تأثیر تبلیغات پیروان و علاقهمندان و در لسان آنان بود و همانند کاربرد آن برای علامه حلی یا علامه مجلسی و حتی علامه طباطبایی فراگیری نداشت. اکنون نیز برخی شاگردان و دوستداران فکری یا سیاسی برای علمایی همچون آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح یزدی و آیتالله حسنزاده آملی از عنوان «علامه» استفاده میکنند.
همچنین مرحوم هاشمی رفسنجانی در اواخر حیات خود از حاج سید حسن خمینی با عنوان «علامه» یاد کرد که با واکنش تند مخالفان سیاسی روبهرو شد و حتی شیخ صادق لاریجانی رییس قوه قضائیه به تندی خطاب به هاشمی گفت: «در حوزهها علّامه میتراشند. مگر شما میتوانید تشخیص دهید که چه کسی علامه است؟! توهین به شعور مردم نکنید!». هاشمی نیز پاسخ داد: «نمیدانند معنای کلمه علامه چیست. الان زید و عمرو همه آیتالله هستند! علامه خیلی پایینتر است. علامه یعنی کسی که زیاد میداند و حسن آقا خیلی میداند. آیتالله از همه بالاتر است. الان اینگونه شده است و یکدفعه آیتالله میشویم. وقتی انقلاب پیروز شد و ترور شده بودم، برای اولین بار در روزنامه دیدم که برای من آیتالله میگویند. من اعلام کردم و گفتم که من راضی نیستم. شما میخواهید مرا بالا بیاورید، آیات را پایین میآورید».
در دوره معاصر همچنین برای افراد غیر معممی همچون علی اکبر دهخدا، محمد قزوینی، سید جعفر شهیدی و جلالالدین همایی نیز که نقش مهمی در ادبیات و فرهنگ معاصر داشتند از لقب علامه استفاده شده است. همچنین سناتور محمدعلی وحیدی؛ سرپرست مدرسه سپهسالار در اواخر حکومت پهلوی نیز به دلیل تحصیلات عالیه حوزوی و حمایتهای حکومتی به عنوان علامه وحیدی شهرت یافته بود. او پس از پیروزی انقلاب در سن ۸۰ سالگی به حکم شیخ صادق خلخالی تیرباران شد.
بیش از همه در دوره معاصر علامه طباطبایی و سپس علامه محمدتقی جعفری به سبب جایگاه و تلاشهای فراوان علمیشان در فلسفه و کلام اسلامی شهرت فراوانی به علامه یافتهاند. به ویژه علامه جعفری که علاوه بر تبحر و تألیف در فقه، فلسفه و کلام اسلامی، شارح نهجالبلاغه و مثنوی مولوی نیز بود. هر دو تبار تبریزی داشتند و رابطه نزدیکی با دانشجویان و نواندیشان دینی برقرار کرده بودند و دامنه اثرگذاریشان منحصر به قم و حوزه نمانده بود.
در تازهترین نمونه نیز دکتر مصطفی محقق داماد در حاشیه نامهنگاری آیتالله یزدی به آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در یادداشتی مطبوعاتی نوشت که داییاش مرحوم آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی در سالهای پیش از انقلاب از آقای شبیری با عنوان علّامه یاد کرده بود.
🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
@raawinews
🌐شیخ شریعت و نظریهپرداز وحدت
به بهانه زادروز فقیه مخالف استبداد و استعمار
راوی #حوزه: در میان مراجع تقلید شیعه بودهاند فقهایی که مشی مبارزاتی برجستهای از خود بر جای گذاشتند. میرزا فتحالله نمازی غروی اصفهانی(1339-1266ق) مشهور به شیخالشریعه از آن جمله بود. در کارنامه وی هشت فتوای جهاد علیه استعمارگران بریتانیایی بر جای مانده است. میرزا فتحالله در 12 ربیع الاول 1266قمری در اصفهان به دنیا آمد. خاندان وی از خانواده مشهور نمازی در شیراز بود. میرزا فتحالله نمازی در حوزههای اصفهان، مشهد و نجف درس خواند و استادانی چون میرزا حبیبالله رشتی داشت. در میان شاگردان او مراجع بزرگی همچون آیات عظام آقاضیاء عراقی، سید محمد تقی خوانساری، حجت کوه کمرهای، سید حسین بروجردی، سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی به چشم میخورند.
در زمانهای که جدال بر سر مشروطیت در حوزه نجف بالا گرفته بود، شیخالشریعه همسو با آخوند خراسانی به تأیید آن پرداخت. وی رمز پیشرفت مسلمانان را در آشنایی با علوم و فنون جدید میدانست. او در همین خصوص به تأیید مدارس نوینی پرداخته بود که در آن علوم جدید اروپایی و زبانهای فرانسه و انگلیسی تدریس میشد. شیخ الشریعه با وجود مخالفتهای شدید برخی از سنتیها، به تشکیل هیأتهای علمی برای اداره مدارس جدید نیز اقدام ورزید. او همچنین برای مقابله با استعمار انگلیس در عراق به تأسیس کتابخانههایی همت گمارد تا مانع از خروج کتب نفیس اسلامی از عراق به سمت اروپا شود.
سالهای پایانی زندگانی 73 ساله شیخالشریعه با جنگ جهانی اول و اشغال عراق به دست انگلیسیها همراه بود. شیخ همراه با آیتاللهالعظمی سید کاظم یزدی(صاحب عروه) و میرزای شیرازی دوم به رهبری مبارزات مردمی علیه اشغال عراق پرداخت و از سران جنبش ضد اشغالگری بود. او به صدور اعلامیه و فتوا بسنده نکرد و همراه فرزندش و دیگر طلاب و عشایر نجف لباس رزم به تن کرده و به جبهه نبرد علیه انگلستان رفت.
شیخالشریعه اصفهانی در مسیر رهبری جنبش ضد اشغالگری مردم عراق، در کنار حضور مستقیم در میدان جنگ به نامهنگاری با مقامات خارجی نیز میپرداخت تا حقوق مردم عراق را استیفا کند. از جمله نامهای به رییسجمهور وقت آمریکا نوشت و تمایل مردم عراق به عنوان یک ملت مسلمان به انتخاب دولت جدید و مستقل عربی اسلامی و انتخاب پادشاهی مسلمان مقید به مجلس شورای ملی را به اطلاع او رساند. همچنین نامههایی به سران فرانسه، روسیه، ترکیه، آلمان، ایران و هلند نوشت و از ظلمهای اشغالگران انگلیسی علیه مردم عراق شکایت کرد.
او در مسیر این مبارزات دست یاری به اهل سنت عراق دراز کرد و با علمای آنها روابط حسنهای داشت. گفته میشود که وی برای اعلام اتحاد بین مسلمین در نخستین سخنرانیاش پس از وفات میرزای شیرازی دوم (رهبر انقلاب ضد انگلیسی 1920 عراق) که در صحن مطهر علوی نجف ایراد شد از جملاتی که ابوبکر هنگام وفات پیغمبر اکرم(ص) گفته بود استفاده کرد و گفت: «ایها الناس! من کان یعبد منکم محمدا فإن محمدا قد مات و من کان یعبد الله فإن الله حی لا یموت»: ای مردم! اگر محمد(ص) را میپرستیدید او اکنون از دنیا رفته است، ولی اگر خدا را میپرستیدید، خداوند زندهای است که هرگز نمیمیرد.
همچنین آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در درس خارج 20 اسفند 1387 درباره طرح شیخالشریعه برای تقریب فقهی شیعه و سنی گفته است: «از مرحوم آقا محمد شريعت پسر مرحوم شيخالشريعه اصفهانی شنيدم كه میگفت پدر ما مدعی شده بود كه هيچ مسألهای نيست كه اجماع شيعه بر خلاف اجماع عامه باشد و تقابل بين دو مشهور هست. هر طرفی اتفاقی بود، طرف ديگر اتفاقی نيست و حداقل موافقی با طرف مقابل دارد. پدرم میخواسته اين را بنويسد ولی بعضی مانع شدند».
با همه اینها این مرجع تقلید بر ضرورت حفظ حقوق اسرای نظامی انگلیس نیز که در جریان جنگها به دست مسلمانان میافتادند تأکید میکرد و در نامهای نوشت: «در شریعت اسلام برای اسیران منزلتی عالی وجود دارد. عنایت به حال آنها واجب است و توجه به اکرام آنها حتمی و الزامی است». هرچند وقتی روز 8 ربیعالثانی 1339قمری (1920 میلادی) شیخالشریعه از دنیا رفت، پسرش زندانی اشغالگران انگلیسی بود.
منش سیاسی و مبارزاتی شیخالشریعه مانع از فعالیت علمی او نبود. وی کتب متعددی را در زمینه فقه و اصول به رشته تحریر درآورد و جزو مجتهدان شاگردپرور تاریخ شیعه بود.
bit.ly/2zbEH72
@raawinews
به بهانه زادروز فقیه مخالف استبداد و استعمار
راوی #حوزه: در میان مراجع تقلید شیعه بودهاند فقهایی که مشی مبارزاتی برجستهای از خود بر جای گذاشتند. میرزا فتحالله نمازی غروی اصفهانی(1339-1266ق) مشهور به شیخالشریعه از آن جمله بود. در کارنامه وی هشت فتوای جهاد علیه استعمارگران بریتانیایی بر جای مانده است. میرزا فتحالله در 12 ربیع الاول 1266قمری در اصفهان به دنیا آمد. خاندان وی از خانواده مشهور نمازی در شیراز بود. میرزا فتحالله نمازی در حوزههای اصفهان، مشهد و نجف درس خواند و استادانی چون میرزا حبیبالله رشتی داشت. در میان شاگردان او مراجع بزرگی همچون آیات عظام آقاضیاء عراقی، سید محمد تقی خوانساری، حجت کوه کمرهای، سید حسین بروجردی، سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی به چشم میخورند.
در زمانهای که جدال بر سر مشروطیت در حوزه نجف بالا گرفته بود، شیخالشریعه همسو با آخوند خراسانی به تأیید آن پرداخت. وی رمز پیشرفت مسلمانان را در آشنایی با علوم و فنون جدید میدانست. او در همین خصوص به تأیید مدارس نوینی پرداخته بود که در آن علوم جدید اروپایی و زبانهای فرانسه و انگلیسی تدریس میشد. شیخ الشریعه با وجود مخالفتهای شدید برخی از سنتیها، به تشکیل هیأتهای علمی برای اداره مدارس جدید نیز اقدام ورزید. او همچنین برای مقابله با استعمار انگلیس در عراق به تأسیس کتابخانههایی همت گمارد تا مانع از خروج کتب نفیس اسلامی از عراق به سمت اروپا شود.
سالهای پایانی زندگانی 73 ساله شیخالشریعه با جنگ جهانی اول و اشغال عراق به دست انگلیسیها همراه بود. شیخ همراه با آیتاللهالعظمی سید کاظم یزدی(صاحب عروه) و میرزای شیرازی دوم به رهبری مبارزات مردمی علیه اشغال عراق پرداخت و از سران جنبش ضد اشغالگری بود. او به صدور اعلامیه و فتوا بسنده نکرد و همراه فرزندش و دیگر طلاب و عشایر نجف لباس رزم به تن کرده و به جبهه نبرد علیه انگلستان رفت.
شیخالشریعه اصفهانی در مسیر رهبری جنبش ضد اشغالگری مردم عراق، در کنار حضور مستقیم در میدان جنگ به نامهنگاری با مقامات خارجی نیز میپرداخت تا حقوق مردم عراق را استیفا کند. از جمله نامهای به رییسجمهور وقت آمریکا نوشت و تمایل مردم عراق به عنوان یک ملت مسلمان به انتخاب دولت جدید و مستقل عربی اسلامی و انتخاب پادشاهی مسلمان مقید به مجلس شورای ملی را به اطلاع او رساند. همچنین نامههایی به سران فرانسه، روسیه، ترکیه، آلمان، ایران و هلند نوشت و از ظلمهای اشغالگران انگلیسی علیه مردم عراق شکایت کرد.
او در مسیر این مبارزات دست یاری به اهل سنت عراق دراز کرد و با علمای آنها روابط حسنهای داشت. گفته میشود که وی برای اعلام اتحاد بین مسلمین در نخستین سخنرانیاش پس از وفات میرزای شیرازی دوم (رهبر انقلاب ضد انگلیسی 1920 عراق) که در صحن مطهر علوی نجف ایراد شد از جملاتی که ابوبکر هنگام وفات پیغمبر اکرم(ص) گفته بود استفاده کرد و گفت: «ایها الناس! من کان یعبد منکم محمدا فإن محمدا قد مات و من کان یعبد الله فإن الله حی لا یموت»: ای مردم! اگر محمد(ص) را میپرستیدید او اکنون از دنیا رفته است، ولی اگر خدا را میپرستیدید، خداوند زندهای است که هرگز نمیمیرد.
همچنین آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در درس خارج 20 اسفند 1387 درباره طرح شیخالشریعه برای تقریب فقهی شیعه و سنی گفته است: «از مرحوم آقا محمد شريعت پسر مرحوم شيخالشريعه اصفهانی شنيدم كه میگفت پدر ما مدعی شده بود كه هيچ مسألهای نيست كه اجماع شيعه بر خلاف اجماع عامه باشد و تقابل بين دو مشهور هست. هر طرفی اتفاقی بود، طرف ديگر اتفاقی نيست و حداقل موافقی با طرف مقابل دارد. پدرم میخواسته اين را بنويسد ولی بعضی مانع شدند».
با همه اینها این مرجع تقلید بر ضرورت حفظ حقوق اسرای نظامی انگلیس نیز که در جریان جنگها به دست مسلمانان میافتادند تأکید میکرد و در نامهای نوشت: «در شریعت اسلام برای اسیران منزلتی عالی وجود دارد. عنایت به حال آنها واجب است و توجه به اکرام آنها حتمی و الزامی است». هرچند وقتی روز 8 ربیعالثانی 1339قمری (1920 میلادی) شیخالشریعه از دنیا رفت، پسرش زندانی اشغالگران انگلیسی بود.
منش سیاسی و مبارزاتی شیخالشریعه مانع از فعالیت علمی او نبود. وی کتب متعددی را در زمینه فقه و اصول به رشته تحریر درآورد و جزو مجتهدان شاگردپرور تاریخ شیعه بود.
bit.ly/2zbEH72
@raawinews
🌐پاسبان سنت استقلال
راوی #حوزه: نام آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۱۸ آذر ۱۳۷۲- ۱۲۷۷ش) در آستانه بیست و پنجمین سالگرد وفاتش رسانهای شده و ازدواج نتیجه او با نتیجه امام خمینی، موضوع روابط این دو مرجع تقلید مهم معاصر را جذابیت تازهای بخشیده است.
آذر ماه سالهای ۷۲ و ۷۳ آیات عظام گلپایگانی و اراکی که آخرین مراجع بزرگ از نسل شاگردان شاخص مؤسس حوزه علمیه قم بودند از دنیا رفتند. آن دو همچنین آخرین مراجع تقلیدی بودند که در وفات آنها دولت در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام کرد.
آیتالله گلپایگانی که مورد عنایت استادش آیتالله حائری یزدی بود، بنا به گفته فرزندش سید باقر پس از رحلت آیتالله بروجردی با اصرار امام خمینی اعلام مرجعیت کرد. از همین رو میان این دو فقیه از همان ابتدا رابطه نزدیک و خاص برقرار بود.
در تبعید و زندانی شدنهای مکرر امام خمینی، مرحوم گلپایگانی به ابراز همدردی میپرداخت و در قم به عنوان مهمترین مرجع حامی امام شناخته میشد. در دوره ده ساله رهبری امام نیز آقای گلپایگانی با وجود همه انتقادها و اختلاف نظرهایی که داشت، در حمایت از امام و جمهوری اسلامی بسیار میکوشید. امام نیز زعامت آقای گلپایگانی بر حوزه قم را به رسمیت شناخته بود و آن را پاس میداشت. نماد آشکار این رابطه حسنه دیرپا اقامه نماز بر پیکر امام از سوی آیتالله گلپایگانی در خرداد ۶۸ بود که معنای قابل توجهی در سنت حوزوی دارد.
با این حال میان این دو فقیه فعال در عرصه اجتماع، اختلاف نظرهای فکری و عملی نیز وجود داشت که گاه بروز میکرد و چالشهایی میآفرید. آقای گلپایگانی پس از انقلاب و از موضع «حفظ شریعت و فقه» تذکراتی به مسؤولین میداد و نسبت به برخی احکام قضایی، مصوبات مجلس و رویه دولتی گلایههایی داشت. امام خمینی در پاسخ به یکی از این نامههای آیتالله گلپایگانی، به تغییر شرایط زمانه اشاره کرده بود:
«از اوضاع زمانه و از تغییرات عظیمی که در عالم واقع شده است نباید غافل بود. مسائل بسیاری پیش آمده که در صدر اسلام نبوده است».
امام حتی در نامهای دیگر به آقای گلپایگانی گله کرده بود که: «ای کاش کسانی که مطالب سربسته به جنابعالی عرض میکردند و فقط طرف منفی آن را گوشزد مینمودند و موجب ناراحتی وجود محترم را فراهم مینمودند، به طرف دیگر قضایا هم توجه میکردند و طرف مثبت امور را به عرض میرساندند تا با سنجش فقیهانه آن حضرت بسیاری از مطالب که به نظر آنها خلاف است حل شود» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۰۸).
از دیگر گلایههای محرمانه آقای گلپایگانی میتوان به انتقاد از عدم برگزاری مراسم تشییع آیتالله شریعتمداری و نیز گلایه محرمانه از استمرار جنگ و افزایش رکود اقتصادی ناشی از آن اشاره کرد.
با این حال امام خمینی حرمت وی را در حد اعلی پاس میداشت و حتی در مسائلی چون اعلام عید فطر نظر او را مقدم میداشت.
آقای گلپایگانی پس از امام نیز به حمایتهای گاه انتقادآمیز خود از نظام ادامه داد و دغدغه جدی استقلال حوزه را داشت. گفته میشود که او در آخرین روزهای زندگیاش در آذر ۱۳۷۲ با چشمانی اشکبار از آیتالله مکارم و دیگر اعضای شورای عالی حوزه خواسته بود مراقب استقلال حوزه علمیه باشند. همچنین در اواخر حیات در نامهای به شورای عالی حوزه علمیه قم نوشته بود: «یکی از مفاخر بزرگ روحانیت شیعه استقلال حوزههای علمیه است که به هیچکس و هیچ مقامی غیر از ناحیه مقدسه حضرت صاحبالامر (عج) وابسته نیست ... برای بقاء حوزه و حفظ موضع معنوی آن در قلوب و نفوذ آن در جامعه مسلمان بر این مسأله تأکید بسیار دارم ... صلاح اسلام و انقلاب و دولت و ملت و همه این است که حوزه در وظایف خود مستقل عمل کند».
b2n.ir/44985
@raawinews
راوی #حوزه: نام آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۱۸ آذر ۱۳۷۲- ۱۲۷۷ش) در آستانه بیست و پنجمین سالگرد وفاتش رسانهای شده و ازدواج نتیجه او با نتیجه امام خمینی، موضوع روابط این دو مرجع تقلید مهم معاصر را جذابیت تازهای بخشیده است.
آذر ماه سالهای ۷۲ و ۷۳ آیات عظام گلپایگانی و اراکی که آخرین مراجع بزرگ از نسل شاگردان شاخص مؤسس حوزه علمیه قم بودند از دنیا رفتند. آن دو همچنین آخرین مراجع تقلیدی بودند که در وفات آنها دولت در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام کرد.
آیتالله گلپایگانی که مورد عنایت استادش آیتالله حائری یزدی بود، بنا به گفته فرزندش سید باقر پس از رحلت آیتالله بروجردی با اصرار امام خمینی اعلام مرجعیت کرد. از همین رو میان این دو فقیه از همان ابتدا رابطه نزدیک و خاص برقرار بود.
در تبعید و زندانی شدنهای مکرر امام خمینی، مرحوم گلپایگانی به ابراز همدردی میپرداخت و در قم به عنوان مهمترین مرجع حامی امام شناخته میشد. در دوره ده ساله رهبری امام نیز آقای گلپایگانی با وجود همه انتقادها و اختلاف نظرهایی که داشت، در حمایت از امام و جمهوری اسلامی بسیار میکوشید. امام نیز زعامت آقای گلپایگانی بر حوزه قم را به رسمیت شناخته بود و آن را پاس میداشت. نماد آشکار این رابطه حسنه دیرپا اقامه نماز بر پیکر امام از سوی آیتالله گلپایگانی در خرداد ۶۸ بود که معنای قابل توجهی در سنت حوزوی دارد.
با این حال میان این دو فقیه فعال در عرصه اجتماع، اختلاف نظرهای فکری و عملی نیز وجود داشت که گاه بروز میکرد و چالشهایی میآفرید. آقای گلپایگانی پس از انقلاب و از موضع «حفظ شریعت و فقه» تذکراتی به مسؤولین میداد و نسبت به برخی احکام قضایی، مصوبات مجلس و رویه دولتی گلایههایی داشت. امام خمینی در پاسخ به یکی از این نامههای آیتالله گلپایگانی، به تغییر شرایط زمانه اشاره کرده بود:
«از اوضاع زمانه و از تغییرات عظیمی که در عالم واقع شده است نباید غافل بود. مسائل بسیاری پیش آمده که در صدر اسلام نبوده است».
امام حتی در نامهای دیگر به آقای گلپایگانی گله کرده بود که: «ای کاش کسانی که مطالب سربسته به جنابعالی عرض میکردند و فقط طرف منفی آن را گوشزد مینمودند و موجب ناراحتی وجود محترم را فراهم مینمودند، به طرف دیگر قضایا هم توجه میکردند و طرف مثبت امور را به عرض میرساندند تا با سنجش فقیهانه آن حضرت بسیاری از مطالب که به نظر آنها خلاف است حل شود» (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۵۰۸).
از دیگر گلایههای محرمانه آقای گلپایگانی میتوان به انتقاد از عدم برگزاری مراسم تشییع آیتالله شریعتمداری و نیز گلایه محرمانه از استمرار جنگ و افزایش رکود اقتصادی ناشی از آن اشاره کرد.
با این حال امام خمینی حرمت وی را در حد اعلی پاس میداشت و حتی در مسائلی چون اعلام عید فطر نظر او را مقدم میداشت.
آقای گلپایگانی پس از امام نیز به حمایتهای گاه انتقادآمیز خود از نظام ادامه داد و دغدغه جدی استقلال حوزه را داشت. گفته میشود که او در آخرین روزهای زندگیاش در آذر ۱۳۷۲ با چشمانی اشکبار از آیتالله مکارم و دیگر اعضای شورای عالی حوزه خواسته بود مراقب استقلال حوزه علمیه باشند. همچنین در اواخر حیات در نامهای به شورای عالی حوزه علمیه قم نوشته بود: «یکی از مفاخر بزرگ روحانیت شیعه استقلال حوزههای علمیه است که به هیچکس و هیچ مقامی غیر از ناحیه مقدسه حضرت صاحبالامر (عج) وابسته نیست ... برای بقاء حوزه و حفظ موضع معنوی آن در قلوب و نفوذ آن در جامعه مسلمان بر این مسأله تأکید بسیار دارم ... صلاح اسلام و انقلاب و دولت و ملت و همه این است که حوزه در وظایف خود مستقل عمل کند».
b2n.ir/44985
@raawinews
🌐فقه؛ تغییرات زمانه و فقیه متطور
راوی #حوزه: بارها از استادش مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی نقل میکرد: «إنّا کل یومٍ رجلٌ»: ما هر روز یک شخصیت جداگانه [و منطبق با اقتضائات روز] هستیم.
آیتاللهالعظمی حسینعلی منتظری (1388-1301) را میتوان از اثرگذارترین فقهای تاریخ شیعه دانست. تسلط کمنظیر او به دانشهای گوناگون حوزوی از قبیل فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، از این مجتهد نجفآبادی، یک فقیه طراز اول ساخت که توانست نظام فکری استادش آیتالله بروجردی را بسط و امتداد بخشد. از دیگر سخنانی که او از آقای بروجردی نقل میکرد این بود که بزرگیِ بزرگان، نباید مانع فکر کردن ما شود.
❇️این ویژگیها در مرحوم منتظری تجسد ویژهای داشت و سبب شد او صریحتر از استادش به نقد و نقادی بنشیند و تغییرات را بپذیرد. چه زمانی که به عنوان مهمترین نظریهپرداز فقه سیاسی وارد عرصه شد و ماهیت بسیاری از احکام را «حکومتی» دانست، و چه زمانی که حقوق مردم و شهروندان را از فقه بیرون کشید و پررنگ کرد. امروز اگر کسی بخواهد درباره فقه حکومتی، انقلابی و نظامساز، فقه حقوق بشری و آزادیخواه و فقه معطوف به جامعه مدنی پژوهش کند، نمیتواند مرحوم منتظری را نادیده بگیرد. آثار او در این زمینه، دست اول و مرجع غیر قابل چشمپوشی است.
از دیگر اثرپذیریهای آقای منتظری از مرحوم بروجردی، اعتقاد به «تورم علم اصول فقه» بود. این استاد و شاگرد بر این باور بودند که دانش اصول نباید از ذوق و فهم عرفی بشری دور شود و نتیجه این تورم، اولویت یافتن برخی مقدمات کمتر کاربردی، و متروک شدن ذیالمقدمههایی است که در واقع، هدف اصلی دینپژوهی بودهاند. البته تفاوت این دو فقیه با برخی تحولخواهان حوزوی این بود که در کنار این انتقادها، راهکارهای مشخصی برای بهروزرسانی علوم حوزوی ارائه میکردند. به عنوان نمونه، آقای منتظری معتقد بود که بحث «تعادل و تراجیح» که از اهمیت کاربردی ویژهای برخوردار است، به دلیل آنکه در انتهای کتب و مباحث فقهی قرار گرفته، کمتر مورد اقبال طلاب و استادان واقع میشود و به حاشیه رفته است. در حالی که مبحث «مقدمه واجب» باید کمتر از زمان فعلی، وقت و انرژی حوزویان را اشغال کند.
دیگر اثرپذیری آقای منتظری از استادش، توجه ویژه به اقوال فقهای متقدم بود. به باور آقای منتظری، تا پیش از ورود آقای بروجردی به قم در زمستان سال 1323شمسی کمتر کسی به کتب روایی و فقهی قدیم شیعه اقبال داشت و اغلب به منابع جدید همچون جواهر مراجعه میکردند. همین نگاه در شاگردان آقای بروجردی نیز کموبیش دیده میشود که هنگام بررسی یک مسأله، نظرات فقهای ادوار مختلف و تطورات و تحولات فقهی را نیز در نظر میگیرند.
❇️با این حال، آیتالله منتظری اگرچه تأثیرات فراوانی از آیتالله بروجردی گرفته بود، اما شخصیت مستقل خود را در برابر استاد حفظ میکرد و در عین احترام، نقدهای صریح خود را به روشهای مرجعیتی آقای بروجردی میگفت. یکی از این نمونهها درخواست آقای بروجردی برای تعطیلی درس فلسفه آقای منتظری در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود که حدود چهارصد شاگرد در آن شرکت میکردند. آقای منتظری در برابر درخواست استادش به او یادآور میشود که علم فلسفه در سطح دانشگاهها برای دفاع از اسلام در برابر مارکسیستها مورد نیاز است و نباید به بهانه فشار برخی علما یا فهم نادرست برخی طلاب از برخی مباحث فلسفه اسلامی، آن را به طور کلی رها و متروک کرد. رایزنی آقای منتظری اثر میگذارد و آقای بروجردی در صورت محدود شدن شاگردان و تغییر کتاب، با ادامه جلسات فلسفه علامه طباطبایی و آقای منتظری موافقت میکند.
❇️آقای منتظری اگرچه استاد و شارح مهم فلسفه اسلامی در حوزه قم بود، اما میکوشید مباحث فلسفه اسلامی را که حول مباحث انتزاعی و ذهنی شکل گرفته بود با مباحث اجتماعی که مبتنی بر «اراده و اختیار انسانها» و «شرایط جامعه» است، خلط نکند(ص 97 خاطرات). همانگونه که فقه را نیز بیربط به فلسفه اسلامی و دانشی اجتماعی و عرفی میدانست(ص 124خاطرات). در عین حال، در درس اخلاق نیز میکوشید مبانی اخلاقی خود را بر اساس آرای حکمای یونان بنا نکند و از اشراف کمنظیر خود به میراث روایی مسلمین مدد میگرفت. در دانش کلام نیز با وجود تسلطی که به آرای قدما داشت، معتقد به تأسیس کلام جدید بود و تکرار دعواهای معتزله و اشاعره را بیثمر میدانست(ص 197خاطرات).
آیتالله منتظری را باید فقیهی جسور و صریح در پذیرش تغییرات و شرایط زمانه دید. او این ویژگی را از دو استاد اصلیاش؛ آیتالله بروجردی و امام خمینی به ارث برد و با بیپروایی و خطرپذیری کمنظیر خود درهمآمیخت و آثار قابل توجهی در دوره گذار فقه شیعه از عصر سنت به دوران مدرن عرضه کرد. شاید برخی آرای او مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است، اما پژوهشگران نمیتوانند روشمندی و دانش گسترده او را نادیده بگیرند.
ytre.ir/ewi
@raawinews
راوی #حوزه: بارها از استادش مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی نقل میکرد: «إنّا کل یومٍ رجلٌ»: ما هر روز یک شخصیت جداگانه [و منطبق با اقتضائات روز] هستیم.
آیتاللهالعظمی حسینعلی منتظری (1388-1301) را میتوان از اثرگذارترین فقهای تاریخ شیعه دانست. تسلط کمنظیر او به دانشهای گوناگون حوزوی از قبیل فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، از این مجتهد نجفآبادی، یک فقیه طراز اول ساخت که توانست نظام فکری استادش آیتالله بروجردی را بسط و امتداد بخشد. از دیگر سخنانی که او از آقای بروجردی نقل میکرد این بود که بزرگیِ بزرگان، نباید مانع فکر کردن ما شود.
❇️این ویژگیها در مرحوم منتظری تجسد ویژهای داشت و سبب شد او صریحتر از استادش به نقد و نقادی بنشیند و تغییرات را بپذیرد. چه زمانی که به عنوان مهمترین نظریهپرداز فقه سیاسی وارد عرصه شد و ماهیت بسیاری از احکام را «حکومتی» دانست، و چه زمانی که حقوق مردم و شهروندان را از فقه بیرون کشید و پررنگ کرد. امروز اگر کسی بخواهد درباره فقه حکومتی، انقلابی و نظامساز، فقه حقوق بشری و آزادیخواه و فقه معطوف به جامعه مدنی پژوهش کند، نمیتواند مرحوم منتظری را نادیده بگیرد. آثار او در این زمینه، دست اول و مرجع غیر قابل چشمپوشی است.
از دیگر اثرپذیریهای آقای منتظری از مرحوم بروجردی، اعتقاد به «تورم علم اصول فقه» بود. این استاد و شاگرد بر این باور بودند که دانش اصول نباید از ذوق و فهم عرفی بشری دور شود و نتیجه این تورم، اولویت یافتن برخی مقدمات کمتر کاربردی، و متروک شدن ذیالمقدمههایی است که در واقع، هدف اصلی دینپژوهی بودهاند. البته تفاوت این دو فقیه با برخی تحولخواهان حوزوی این بود که در کنار این انتقادها، راهکارهای مشخصی برای بهروزرسانی علوم حوزوی ارائه میکردند. به عنوان نمونه، آقای منتظری معتقد بود که بحث «تعادل و تراجیح» که از اهمیت کاربردی ویژهای برخوردار است، به دلیل آنکه در انتهای کتب و مباحث فقهی قرار گرفته، کمتر مورد اقبال طلاب و استادان واقع میشود و به حاشیه رفته است. در حالی که مبحث «مقدمه واجب» باید کمتر از زمان فعلی، وقت و انرژی حوزویان را اشغال کند.
دیگر اثرپذیری آقای منتظری از استادش، توجه ویژه به اقوال فقهای متقدم بود. به باور آقای منتظری، تا پیش از ورود آقای بروجردی به قم در زمستان سال 1323شمسی کمتر کسی به کتب روایی و فقهی قدیم شیعه اقبال داشت و اغلب به منابع جدید همچون جواهر مراجعه میکردند. همین نگاه در شاگردان آقای بروجردی نیز کموبیش دیده میشود که هنگام بررسی یک مسأله، نظرات فقهای ادوار مختلف و تطورات و تحولات فقهی را نیز در نظر میگیرند.
❇️با این حال، آیتالله منتظری اگرچه تأثیرات فراوانی از آیتالله بروجردی گرفته بود، اما شخصیت مستقل خود را در برابر استاد حفظ میکرد و در عین احترام، نقدهای صریح خود را به روشهای مرجعیتی آقای بروجردی میگفت. یکی از این نمونهها درخواست آقای بروجردی برای تعطیلی درس فلسفه آقای منتظری در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود که حدود چهارصد شاگرد در آن شرکت میکردند. آقای منتظری در برابر درخواست استادش به او یادآور میشود که علم فلسفه در سطح دانشگاهها برای دفاع از اسلام در برابر مارکسیستها مورد نیاز است و نباید به بهانه فشار برخی علما یا فهم نادرست برخی طلاب از برخی مباحث فلسفه اسلامی، آن را به طور کلی رها و متروک کرد. رایزنی آقای منتظری اثر میگذارد و آقای بروجردی در صورت محدود شدن شاگردان و تغییر کتاب، با ادامه جلسات فلسفه علامه طباطبایی و آقای منتظری موافقت میکند.
❇️آقای منتظری اگرچه استاد و شارح مهم فلسفه اسلامی در حوزه قم بود، اما میکوشید مباحث فلسفه اسلامی را که حول مباحث انتزاعی و ذهنی شکل گرفته بود با مباحث اجتماعی که مبتنی بر «اراده و اختیار انسانها» و «شرایط جامعه» است، خلط نکند(ص 97 خاطرات). همانگونه که فقه را نیز بیربط به فلسفه اسلامی و دانشی اجتماعی و عرفی میدانست(ص 124خاطرات). در عین حال، در درس اخلاق نیز میکوشید مبانی اخلاقی خود را بر اساس آرای حکمای یونان بنا نکند و از اشراف کمنظیر خود به میراث روایی مسلمین مدد میگرفت. در دانش کلام نیز با وجود تسلطی که به آرای قدما داشت، معتقد به تأسیس کلام جدید بود و تکرار دعواهای معتزله و اشاعره را بیثمر میدانست(ص 197خاطرات).
آیتالله منتظری را باید فقیهی جسور و صریح در پذیرش تغییرات و شرایط زمانه دید. او این ویژگی را از دو استاد اصلیاش؛ آیتالله بروجردی و امام خمینی به ارث برد و با بیپروایی و خطرپذیری کمنظیر خود درهمآمیخت و آثار قابل توجهی در دوره گذار فقه شیعه از عصر سنت به دوران مدرن عرضه کرد. شاید برخی آرای او مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است، اما پژوهشگران نمیتوانند روشمندی و دانش گسترده او را نادیده بگیرند.
ytre.ir/ewi
@raawinews
Forwarded from راوی
🌐احتیاطات سید خونساری
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی سید احمد خوانساری (1363-1270ش) در تاریخ دویست ساله حیات حوزه علمیه تهران، جزو مهمترین فقها و مراجع پایتخت بوده که اثر تحقیقی-انتقادی «جامعالمدارک» را به عنوان یکی از مهمترین آثار فقهی معاصر شیعه در تهران تألیف کرده است. برخی علمای بزرگ همچون مرحوم آیتالله سید محمد داماد بر این باور بودند که پس از آیتاللهالعظمی بروجردی، باید همه علما روی آقای خوانساری اجماع کنند و مرجعیت واحد را به وی بسپارند. طرح مرجعیت واحد البته عملی نشد و مرجعیت آقای خوانساری نیز محدود ماند. خود وی نیز به قدری محتاط بود که چندان همدلی با بسط دامنه نفوذ اجتماعی خود نشان نداد.
گفته میشود که امام خمینی درباره او که از قضا چندان همراهی با روند انقلاب اسلامی نداشت، گفته بود: «آقای خوانساری مافوق عدالت و مادون عصمت است». او را به رفتارهای محتاطانهاش میباید شناخت. کوچکترین عملی را انجام نمیداده، مگر اینکه مراتب احتیاط را رعایت میکرده است. آیتالله منتظری گفته بود که شیوه محتاطانه آیتالله خوانساری سبب میشد تا بسیاری از کسانی که وسواسی بودند و جاهای دیگر به دلشان نمیچسبید، به نماز جماعت سید احمد خوانساری در مسجد سید عزیزالله بازار تهران بروند.
نقل شده است زمانی که پل سید خندان تهران تازه افتتاح شده بود، ایشان با ماشین از پل تردد نمیکرده است. تا اینکه فرزندشان از امام جماعت آن محل میخواهد تا از ساکنانی که منزلشان به واسطه ساخت این پل تخریب شده اجازه بگیرد. بعد از حصول این اجازه بود که آقای خوانساری مانعی در تردد از این پل ندید. همین مواجهه را او درباره خیابان چهارمردان قم نیز داشت و تا زمانی که ساکن قم بود و تازه خیابان چهارمردان احداث شده بود، ایشان هر زمان که میخواست به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شود، از کوچههای قدیمی عبور میکرد که مبادا خانههایی که در راه ساخت این خیابان خراب شده، مورد رضایت صاحبان آن نباشد. در همین خصوص نقل شده است که آقای خوانساری در یکی از سفرهای خود، به خانهای وارد میشود و اطلاع پیدا میکند زمینی که در همسایگی آن خانه وجود دارد، غصبی است. شب هنگام وقتی که متوجه میشود رفتگران شهرداری مشغول جارو کردن زمین غصبی هستند، آیتالله که در حیاط استراحت میکرده، به داخل خانه میرود مبادا که گرد و غباری از خاک آن زمین غصبی بر ایشان بنشیند. نقل میشود که وقتی ماشین ایشان بنزین میزد، بعد از زدن بنزین، ایشان اول پول خمس آن را حساب میکرد و سپس به راننده اجازه حرکت میداد.
در خصوص مقام احتیاط آیتالله خوانساری، یکی از نزدیکان ایشان نقل کرده است: «با آیتالله در مسیر بازار تهران به طرف مسجد در حرکت بودیم که صحبت از قرآن 60 پاره به خط طاهر خوشنویس پیش آمد. من خدمت آقا عرض کردم آقا اینقدر نمیارزد. هنگامی که میخواستیم وارد مسجد شویم آقا رو به من کرد و گفت: شما احتیاطاً شهادتین را تکرار کنید».
آن سخن که شائبه توهین به قرآن داشت، سبب یادآوری این احتیاط از جانب آیتالله شده بود. روحیه محتاطانه مرحوم خوانساری در رفتارهای سیاسی ایشان نیز نمود داشت. زمانی که فعالیتهای اعتراضی علیه حاکمیت پهلوی رو به فزونی بود، آیتالله بسیار محتاطانه اقدام میکرد. همین رویکرد ایشان نیز سبب شد تا برخی از فعالین انقلابی نسبت به عملکردهای وی اعتراض کنند. شدت احتیاطات سید خونساری در ماههای پایانی عمرش سبب شده بود که ادامه جنگ ایران و عراق پس از فتح خرمشهر را نیز خالی از شبهه شرعی نبیند.
دامنه این احتیاطات در آرای فقهی او نیز دیده میشود و اختیارات بسیار کمی برای فقهای عصر غیبت قائل بود. قول به عدم اجرای مجازاتهای شرعی در زمان غیبت معصوم نیز از آرای مشهور اوست.
این فقیه محتاط و پرهیزکار سرانجام در 30 دی سال 1363 (27 ربیعالثانی 1405) در 93 سالگی دیده از جهان فروبست و در حرم قم کنار علامه طباطبایی به خاک سپرده شد.
🔺راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی سید احمد خوانساری (1363-1270ش) در تاریخ دویست ساله حیات حوزه علمیه تهران، جزو مهمترین فقها و مراجع پایتخت بوده که اثر تحقیقی-انتقادی «جامعالمدارک» را به عنوان یکی از مهمترین آثار فقهی معاصر شیعه در تهران تألیف کرده است. برخی علمای بزرگ همچون مرحوم آیتالله سید محمد داماد بر این باور بودند که پس از آیتاللهالعظمی بروجردی، باید همه علما روی آقای خوانساری اجماع کنند و مرجعیت واحد را به وی بسپارند. طرح مرجعیت واحد البته عملی نشد و مرجعیت آقای خوانساری نیز محدود ماند. خود وی نیز به قدری محتاط بود که چندان همدلی با بسط دامنه نفوذ اجتماعی خود نشان نداد.
گفته میشود که امام خمینی درباره او که از قضا چندان همراهی با روند انقلاب اسلامی نداشت، گفته بود: «آقای خوانساری مافوق عدالت و مادون عصمت است». او را به رفتارهای محتاطانهاش میباید شناخت. کوچکترین عملی را انجام نمیداده، مگر اینکه مراتب احتیاط را رعایت میکرده است. آیتالله منتظری گفته بود که شیوه محتاطانه آیتالله خوانساری سبب میشد تا بسیاری از کسانی که وسواسی بودند و جاهای دیگر به دلشان نمیچسبید، به نماز جماعت سید احمد خوانساری در مسجد سید عزیزالله بازار تهران بروند.
نقل شده است زمانی که پل سید خندان تهران تازه افتتاح شده بود، ایشان با ماشین از پل تردد نمیکرده است. تا اینکه فرزندشان از امام جماعت آن محل میخواهد تا از ساکنانی که منزلشان به واسطه ساخت این پل تخریب شده اجازه بگیرد. بعد از حصول این اجازه بود که آقای خوانساری مانعی در تردد از این پل ندید. همین مواجهه را او درباره خیابان چهارمردان قم نیز داشت و تا زمانی که ساکن قم بود و تازه خیابان چهارمردان احداث شده بود، ایشان هر زمان که میخواست به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شود، از کوچههای قدیمی عبور میکرد که مبادا خانههایی که در راه ساخت این خیابان خراب شده، مورد رضایت صاحبان آن نباشد. در همین خصوص نقل شده است که آقای خوانساری در یکی از سفرهای خود، به خانهای وارد میشود و اطلاع پیدا میکند زمینی که در همسایگی آن خانه وجود دارد، غصبی است. شب هنگام وقتی که متوجه میشود رفتگران شهرداری مشغول جارو کردن زمین غصبی هستند، آیتالله که در حیاط استراحت میکرده، به داخل خانه میرود مبادا که گرد و غباری از خاک آن زمین غصبی بر ایشان بنشیند. نقل میشود که وقتی ماشین ایشان بنزین میزد، بعد از زدن بنزین، ایشان اول پول خمس آن را حساب میکرد و سپس به راننده اجازه حرکت میداد.
در خصوص مقام احتیاط آیتالله خوانساری، یکی از نزدیکان ایشان نقل کرده است: «با آیتالله در مسیر بازار تهران به طرف مسجد در حرکت بودیم که صحبت از قرآن 60 پاره به خط طاهر خوشنویس پیش آمد. من خدمت آقا عرض کردم آقا اینقدر نمیارزد. هنگامی که میخواستیم وارد مسجد شویم آقا رو به من کرد و گفت: شما احتیاطاً شهادتین را تکرار کنید».
آن سخن که شائبه توهین به قرآن داشت، سبب یادآوری این احتیاط از جانب آیتالله شده بود. روحیه محتاطانه مرحوم خوانساری در رفتارهای سیاسی ایشان نیز نمود داشت. زمانی که فعالیتهای اعتراضی علیه حاکمیت پهلوی رو به فزونی بود، آیتالله بسیار محتاطانه اقدام میکرد. همین رویکرد ایشان نیز سبب شد تا برخی از فعالین انقلابی نسبت به عملکردهای وی اعتراض کنند. شدت احتیاطات سید خونساری در ماههای پایانی عمرش سبب شده بود که ادامه جنگ ایران و عراق پس از فتح خرمشهر را نیز خالی از شبهه شرعی نبیند.
دامنه این احتیاطات در آرای فقهی او نیز دیده میشود و اختیارات بسیار کمی برای فقهای عصر غیبت قائل بود. قول به عدم اجرای مجازاتهای شرعی در زمان غیبت معصوم نیز از آرای مشهور اوست.
این فقیه محتاط و پرهیزکار سرانجام در 30 دی سال 1363 (27 ربیعالثانی 1405) در 93 سالگی دیده از جهان فروبست و در حرم قم کنار علامه طباطبایی به خاک سپرده شد.
🔺راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ
Forwarded from راوی
🌐تأملات آیتالله استادی درباره وضعیت کنونی حوزه
راوی #حوزه: در آیین گشایش بخشهای تازه کتابخانه مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی در قم، آیتالله رضا استادی؛ مدیر اسبق حوزه علمیه قم و رییس سابق شورای عالی حوزههای علمیه کشور که البته هنوز عضو این شوراست، در سخنانی به پارهای تأملات خود درباره وضعیت کنونی حوزههای علمیه پرداخته است.
این استاد و مقام ارشد حوزوی با اشاره به افزایش بیرویه تعداد دروس خارج در حوزه که عالیترین مرحله علمی تحصیلات حوزوی است، گفته:
«وقتی آمدیم قم 10 تا درس خارج در قم دایر بود. در قم تنها یک نفر جوان بود که درس خارج میداد و باقی درسهای خارج مربوط به آیتالله گلپایگانی و آیتالله داماد و دیگران بود. الان شنیدم که 300 درس خارج در قم دایر است که رشد بسیار مهمی است، ولی این از رشدهایی است که جای تأمل دارد. باید تأمل شود که درست است یا نه. واقعا حساب و کتابی در کار است یا نه. بحث کنترل نیست که عدهای را کم یا زیاد کنند، ولی به طور خودجوش خود افراد بدانند که حساب و کتابی هم دارد. اینکه همه هوس کنند که هنوز درس سطح را زیاد نگفتند، بیاید درس خارج بگویند، این فکر نمیکنم مقبول باشد، مگر اینکه بعضیها نبوغ داشته باشند».
🔻تأمل دیگر آقای استادی درباره بودجه دولتی حوزهها بود. وی با اشاره به اینکه مراجع بر مستقل شدن حوزه اصرار دارند، از مشکلات مالی اداره حوزه در صورت استقلال از بودجه دولتی سخن گفته و خواهان تعیین تکلیف این وضعیت شده است:
«حوزه در عین عظمت مشکلاتی دارد. دولتی شدن یا نشدن، مسألهای شده است. بالاخره حوزه اگر بخواهد اداره شود مخارجی دارد و مراجع توان پرداخت مخارج را ندارند. مرتب هم مراجع میگویند که حوزه باید مستقل باشد. خب این باید حل شود اگر باید پول بگیرد و یا نگیرد بگویید. نمیشود هم بگیریم و هم بگوییم نباید گرفت. اگر حل نشود مشکل داریم. ما چند نفر از طرف مراجع مورد تأیید قرار گرفتیم که در کار حوزه دخالت کنیم و هر موقع خدمت آقایان میرسیدم میگویند که حوزه باید مستقل شود، ولی چطوری باید مستقل شود؟! الان باز بحث بودجه مطرح میشود که آیا باید گرفت یا نگرفت».
تأمل دیگر آیتالله استادی درباره آمار طلاب حوزهها بود. وی با اشاره به مشکلات معیشتی طلاب گفته که درست است هزاران مسجد خالی در کشور وجود دارد، ولی نباید با وضعیت کنونی معیشت، بر افزایش جمعیت طلاب پای فشرد. این عضو ارشد شورای عالی حوزهها از کاهش پذیرش طلاب در سال تحصیلی جاری خبر داده است. آقای استادی در زمان احمدینژاد نیز از تبلیغات گسترده برای زیارت جمکران با وجود مشکلات فراوان شهر قم در زمینه زائرپذیری انتقاد کرده بود.
🔺بحث درباره بودجه دولتی حوزهها چند سالی است که در فصل ارائه لایحه بودجه شدت میگیرد، چون دولت در این چند سال به ارائه جزئیات ریز بودجهها میپردازد. در همین راستا سید عبدالفتاح نواب؛ رییس دبیرخانه شورای عالی حوزهها در گفتگویی از اقدام دولت انتقاد کرده و گفته که چرا فقط درباره بودجه حوزهها شفافسازی میشود و بودجه همه دستگاهها به صورت شفاف در معرض اطلاع مردم قرار نمیگیرد. آقای نواب با اشاره به اینکه بودجه حوزهها کمتر از یک درصد کل بودجه کشور است و امسال نیز این بودجه با کاهش چهل درصدی مواجه شده، گفته که در همه کشورها دولت برای امور تربیتی و فرهنگی مبالغی را اختصاص میدهند و لازم است برای سلامت دینی مردم هزینه شود. این مقام رسمی حوزه گفته که بیمه یک استاد حوزوی در حد یک کارگر است و این هجمههای رسانهای علیه بودجه حوزهها برای پرت کردن حواس مردم از بودجه نجومی برخی دستگاههاست.
🔻نشانی تازه راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ
راوی #حوزه: در آیین گشایش بخشهای تازه کتابخانه مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی در قم، آیتالله رضا استادی؛ مدیر اسبق حوزه علمیه قم و رییس سابق شورای عالی حوزههای علمیه کشور که البته هنوز عضو این شوراست، در سخنانی به پارهای تأملات خود درباره وضعیت کنونی حوزههای علمیه پرداخته است.
این استاد و مقام ارشد حوزوی با اشاره به افزایش بیرویه تعداد دروس خارج در حوزه که عالیترین مرحله علمی تحصیلات حوزوی است، گفته:
«وقتی آمدیم قم 10 تا درس خارج در قم دایر بود. در قم تنها یک نفر جوان بود که درس خارج میداد و باقی درسهای خارج مربوط به آیتالله گلپایگانی و آیتالله داماد و دیگران بود. الان شنیدم که 300 درس خارج در قم دایر است که رشد بسیار مهمی است، ولی این از رشدهایی است که جای تأمل دارد. باید تأمل شود که درست است یا نه. واقعا حساب و کتابی در کار است یا نه. بحث کنترل نیست که عدهای را کم یا زیاد کنند، ولی به طور خودجوش خود افراد بدانند که حساب و کتابی هم دارد. اینکه همه هوس کنند که هنوز درس سطح را زیاد نگفتند، بیاید درس خارج بگویند، این فکر نمیکنم مقبول باشد، مگر اینکه بعضیها نبوغ داشته باشند».
🔻تأمل دیگر آقای استادی درباره بودجه دولتی حوزهها بود. وی با اشاره به اینکه مراجع بر مستقل شدن حوزه اصرار دارند، از مشکلات مالی اداره حوزه در صورت استقلال از بودجه دولتی سخن گفته و خواهان تعیین تکلیف این وضعیت شده است:
«حوزه در عین عظمت مشکلاتی دارد. دولتی شدن یا نشدن، مسألهای شده است. بالاخره حوزه اگر بخواهد اداره شود مخارجی دارد و مراجع توان پرداخت مخارج را ندارند. مرتب هم مراجع میگویند که حوزه باید مستقل باشد. خب این باید حل شود اگر باید پول بگیرد و یا نگیرد بگویید. نمیشود هم بگیریم و هم بگوییم نباید گرفت. اگر حل نشود مشکل داریم. ما چند نفر از طرف مراجع مورد تأیید قرار گرفتیم که در کار حوزه دخالت کنیم و هر موقع خدمت آقایان میرسیدم میگویند که حوزه باید مستقل شود، ولی چطوری باید مستقل شود؟! الان باز بحث بودجه مطرح میشود که آیا باید گرفت یا نگرفت».
تأمل دیگر آیتالله استادی درباره آمار طلاب حوزهها بود. وی با اشاره به مشکلات معیشتی طلاب گفته که درست است هزاران مسجد خالی در کشور وجود دارد، ولی نباید با وضعیت کنونی معیشت، بر افزایش جمعیت طلاب پای فشرد. این عضو ارشد شورای عالی حوزهها از کاهش پذیرش طلاب در سال تحصیلی جاری خبر داده است. آقای استادی در زمان احمدینژاد نیز از تبلیغات گسترده برای زیارت جمکران با وجود مشکلات فراوان شهر قم در زمینه زائرپذیری انتقاد کرده بود.
🔺بحث درباره بودجه دولتی حوزهها چند سالی است که در فصل ارائه لایحه بودجه شدت میگیرد، چون دولت در این چند سال به ارائه جزئیات ریز بودجهها میپردازد. در همین راستا سید عبدالفتاح نواب؛ رییس دبیرخانه شورای عالی حوزهها در گفتگویی از اقدام دولت انتقاد کرده و گفته که چرا فقط درباره بودجه حوزهها شفافسازی میشود و بودجه همه دستگاهها به صورت شفاف در معرض اطلاع مردم قرار نمیگیرد. آقای نواب با اشاره به اینکه بودجه حوزهها کمتر از یک درصد کل بودجه کشور است و امسال نیز این بودجه با کاهش چهل درصدی مواجه شده، گفته که در همه کشورها دولت برای امور تربیتی و فرهنگی مبالغی را اختصاص میدهند و لازم است برای سلامت دینی مردم هزینه شود. این مقام رسمی حوزه گفته که بیمه یک استاد حوزوی در حد یک کارگر است و این هجمههای رسانهای علیه بودجه حوزهها برای پرت کردن حواس مردم از بودجه نجومی برخی دستگاههاست.
🔻نشانی تازه راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ
Forwarded from راوی
🌐حجت مرجعیت قم
راوی #حوزه: حفظ حوزه علمیه یکی از اصلیترین دغدغههای مراجع عظام تقلید بوده است. آنها تمامی امور سیاسی و مراودات اجتماعی را به گونهای پیش میبرند که لطمهای به حوزه وارد نشود و دروس حوزه تعطیل نگردد. آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی که با خفقان زمان رضاشاه مواجه بود میکوشید به گونهای تدبیر امور کند تا حوزه علمیه آسیب نبیند و از سیاستهای نابخردانه استبدادی جان به سلامت ببرد. پس از درگذشت وی فضا به گونهای بود که انتظار میرفت فعالیتهای حوزه کاملاً به سردی گراید و حوزویان از تحصیل و تدریس باز مانند.
از سال ۱۳۱۵ تا سال 1323 شمسی که آقای بروجردی به قم دعوت شد، ریاست حوزه قم و تدبیر امور دینی شیعیان ایران به فقهای معتمد حوزه قم سپرده شده بود؛ آیات عظام سید محمد حجت کوهکمری، سید محمد تقی خوانساری و سید صدرالدین صدر(پدر امام موسی صدر).
آیتالله سید محمد حجت (۱۳۳۱-۱۲۷۱ش) از مقام و موقعیت برجسته علمی برخوردار بود. مرحوم حائری یزدی زمانی که در بستر بیماری بود و آخرین روزهای زندگی را سپری میکرد، مجلس درس و بحث خود و همچنین محل نماز خود و دفتر شهریه طلاب را به آقای حجت سپرده بود. اما حاج شیخ عبدالکریم در خصوص جانشین خود در زعامت حوزه علمیه سخن صریحی نگفت و پس از وی، این سه فقیه بزرگ بودند که توانستند حوزه را مدیریت کرده و از رکود و سردی اواخر دوره رضاشاه نجات دهند. این سه فقیه برجسته، بعدها با نام مراجع و آیات ثلاث قم نامیده شدند.
آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی که پدرش در آن سالها جزو مجتهدین برجسته قم بود، در مقام مقایسه میان آیات ثلاث گفته است:
«آسید محمدتقی خوانساری خیلی خوشاستعداد، سریعالانتقال و باهوش بود ولی اهل تتبع نبود. در میان آقایان ثلاث، درس آقای حجت طالب بیشتری داشت و حتی بعداً وقتی آقای بروجردی تشریف آوردند، درس آقای حجت کاملاً قابل توجه بود».
آیتالله شبیری همچنین معتقد است که درس آقای بروجردی از نظر دقت ترجیح داشت، ولی از نظر بیان و احاطه بر مبانی متأخرین، درس آقای حجت بهتر بود. البته آقای بروجردی از نظر سن و طبقه تحصیلی بر آقای حجت مقدم بود. ضمن اینکه آقای حجت حافظهاش خیلی قوی بود و در استحضار مطالب، بر آقای خونساری و آقای صدر تقدم داشت (جرعهای از دریا، ج۲، ص۵۵۶).
مرحوم حجت علاقهای به مداخله در سیاست نداشت و حتی پاسخ طلاب برای واکنش نشان دادن به ادعاهای جریان کسروی و حکمیزاده را نداده بود، با این توجیه که این سخنان باطل به مرور زمان فراموش خواهند شد. وی حدود ۵۰ اثر به رشته تحریر در آورده بود که اغلب این کتب هنوز چاپ نشده است. او در زمان زعامت بر حوزه علمیه، مدرسهای برای طلاب ساخت. مدرسه او اینک به نام مدرسه حجتیه در قم محل تحصیل طلاب خارجی است.
آیتالله حجت البته عمر بلندی نداشت و ۲۹ دی ماه ۱۳۳۱ در ۶۰ سالگی دیده از جهان فروبست. آیتاللهالعظمی بروجردی بر پیکر او نماز خواند و در مدرسه حجتیه به خاک سپرده شد.
🔺عکس: مراسم افتتاح مدرسه حجتیه قم در سال ۱۳۲۱شمسی در جوار حرم حضرت معصومه(س)
@rawinews
راوی #حوزه: حفظ حوزه علمیه یکی از اصلیترین دغدغههای مراجع عظام تقلید بوده است. آنها تمامی امور سیاسی و مراودات اجتماعی را به گونهای پیش میبرند که لطمهای به حوزه وارد نشود و دروس حوزه تعطیل نگردد. آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی که با خفقان زمان رضاشاه مواجه بود میکوشید به گونهای تدبیر امور کند تا حوزه علمیه آسیب نبیند و از سیاستهای نابخردانه استبدادی جان به سلامت ببرد. پس از درگذشت وی فضا به گونهای بود که انتظار میرفت فعالیتهای حوزه کاملاً به سردی گراید و حوزویان از تحصیل و تدریس باز مانند.
از سال ۱۳۱۵ تا سال 1323 شمسی که آقای بروجردی به قم دعوت شد، ریاست حوزه قم و تدبیر امور دینی شیعیان ایران به فقهای معتمد حوزه قم سپرده شده بود؛ آیات عظام سید محمد حجت کوهکمری، سید محمد تقی خوانساری و سید صدرالدین صدر(پدر امام موسی صدر).
آیتالله سید محمد حجت (۱۳۳۱-۱۲۷۱ش) از مقام و موقعیت برجسته علمی برخوردار بود. مرحوم حائری یزدی زمانی که در بستر بیماری بود و آخرین روزهای زندگی را سپری میکرد، مجلس درس و بحث خود و همچنین محل نماز خود و دفتر شهریه طلاب را به آقای حجت سپرده بود. اما حاج شیخ عبدالکریم در خصوص جانشین خود در زعامت حوزه علمیه سخن صریحی نگفت و پس از وی، این سه فقیه بزرگ بودند که توانستند حوزه را مدیریت کرده و از رکود و سردی اواخر دوره رضاشاه نجات دهند. این سه فقیه برجسته، بعدها با نام مراجع و آیات ثلاث قم نامیده شدند.
آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی که پدرش در آن سالها جزو مجتهدین برجسته قم بود، در مقام مقایسه میان آیات ثلاث گفته است:
«آسید محمدتقی خوانساری خیلی خوشاستعداد، سریعالانتقال و باهوش بود ولی اهل تتبع نبود. در میان آقایان ثلاث، درس آقای حجت طالب بیشتری داشت و حتی بعداً وقتی آقای بروجردی تشریف آوردند، درس آقای حجت کاملاً قابل توجه بود».
آیتالله شبیری همچنین معتقد است که درس آقای بروجردی از نظر دقت ترجیح داشت، ولی از نظر بیان و احاطه بر مبانی متأخرین، درس آقای حجت بهتر بود. البته آقای بروجردی از نظر سن و طبقه تحصیلی بر آقای حجت مقدم بود. ضمن اینکه آقای حجت حافظهاش خیلی قوی بود و در استحضار مطالب، بر آقای خونساری و آقای صدر تقدم داشت (جرعهای از دریا، ج۲، ص۵۵۶).
مرحوم حجت علاقهای به مداخله در سیاست نداشت و حتی پاسخ طلاب برای واکنش نشان دادن به ادعاهای جریان کسروی و حکمیزاده را نداده بود، با این توجیه که این سخنان باطل به مرور زمان فراموش خواهند شد. وی حدود ۵۰ اثر به رشته تحریر در آورده بود که اغلب این کتب هنوز چاپ نشده است. او در زمان زعامت بر حوزه علمیه، مدرسهای برای طلاب ساخت. مدرسه او اینک به نام مدرسه حجتیه در قم محل تحصیل طلاب خارجی است.
آیتالله حجت البته عمر بلندی نداشت و ۲۹ دی ماه ۱۳۳۱ در ۶۰ سالگی دیده از جهان فروبست. آیتاللهالعظمی بروجردی بر پیکر او نماز خواند و در مدرسه حجتیه به خاک سپرده شد.
🔺عکس: مراسم افتتاح مدرسه حجتیه قم در سال ۱۳۲۱شمسی در جوار حرم حضرت معصومه(س)
@rawinews
Forwarded from راوی
🌐عارف حاشیهساز نجف
راوی #حوزه: بهمن امسال، 73 سال از وفات آیتالله سید علی قاضی طباطبایی (1324-1245ش) میگذرد. او استاد عرفان و اخلاق علمای نامداری چون حضرات آیات سید ابوالقاسم خویی، علامه طباطبایی، محمدتقی آملی و محمدتقی بهجت بود.
❓با این حال دو ابهام بزرگ درباره او همواره مسألهساز بوده است:
1️⃣گفته میشود سلسله استادان و مشایخ عرفانی او دچار ابهام است. علامه طباطبایی، او را از طریق سید احمد کربلایی، شاگرد ملاحسینقلی همدانی دانسته که او نیز شاگرد سید علی شوشتری بوده است. مرحوم شوشتری را نیز شاگرد فرد گمنام دزفولی به نام ملا قلی جولا میدانند که اطلاعاتی درباره وی و استادانش در دست نیست. از سوی دیگر یکی از فرزندان مرحوم قاضی گفته که پدرش در ابتدا شاگرد پدر خود سید حسین قاضی بوده که سلسله مشایخ او به قطبالدین محمد نیریزی میرسد. نیریزی از قطبهای ذهبیه در دوره صفوی بود. ذهبیه از فرقههای صوفی شیعه است و مرحوم قاضی اگر هم در ابتدا شاگرد پدرش بوده، ولی خود را در طریقت فقها میدانسته است. هرچند ارتباط نزدیک وی با یکی از دراویش نجف به نام بهار علیشاه، او را در مظان چنین اتهاماتی قرار داده بود.
2️⃣اساسا عرفان اسلامی دارای صبغه و سابقه شیعی چندانی نیست و تبار تئوریک آن اغلب به محییالدین بن عربی اندلسی میرسد که از اهل سنت بوده است. ابنعربی (متفکر مسلمان اسپانیایی قرن هفتم هجری و قرن سیزده میلادی) مورد عنایت فراوان مرحوم سید علی قاضی بود و از وی نقل شده که: «بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیت، احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد ابنعربی نیست و کسی به او نمیرسد»(دریای عرفان، ص 32).
همچنین ارادت ویژه مرحوم قاضی به مولوی چندان به مذاق برخی حوزویان نجف خوش نمیآمد. گفته میشود او حاشیههایی بر آثار مولوی و ابنعربی نگاشته که هنوز منتشر نشده است. علاوه بر این میگویند وی تفسیری بر چند سوره ابتدایی قرآن نوشته که اکنون در لندن در اختیار نوهاش سید احمد قاضی است و در آن، از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره گرفته که شاگردش علامه طباطبایی نیز متأثر از آن است.
اگرچه او ارادتمند ابنعربی و مولوی بود و حتی آنها را شیعه میدانست، اما راهکارها و توصیههای عرفانیاش بر مسلک شیعی بود. از جمله از او نقل کردهاند که وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله را بدون پذیرفتن ولایت امامان شیعه و حضرت زهرا(علیهمالسلام) محال میدانست و میگفت:
«من اگر به جایی رسیده باشم از دو چیز است: قرآن کریم و زیارت حضرت سید الشهدا(ع)». وی همچنین به زیارت اهل قبور اعتقاد ویژهای داشت و شبانهروز ساعتها در قبرستان وادیالسلام نجف که اکنون محل خاکسپاری اوست، به عبادت و تفکر مشغول میشد. فرزند وی گفته که او هر روز در وادیالسلام جلساتی برگزار میکرد. او با ریاضتهای سخت میانهای نداشت و با وجود زندگی بسیار ساده، همیشه خوشلباس بود و عطر میزد.
با این حال مسلک و سلوک عرفانی قاضی مخالفانی در حوزههای شیعه داشت. میرزا مهدی اصفهانی؛ پایهگذار مکتب تفکیک در خراسان از مشهورترین منتقدان سرسخت سید علی قاضی بود. اکنون نیز برخی منتقدان عرفان و فلسفه اسلامی از مرحوم قاضی و روشهای ذوقی و عرفانیاش انتقاد میکنند.
با این حال سید علی قاضی روابط نزدیکی با مرجع بزرگ نجف؛ آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی داشت و از مرجعیت و اصلاحات آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قم حمایت میکرد و به فرزندانش میگفت از آقای حائری تقلید کنند.
اگرچه مرحوم قاضی بیشتر به عرفان و کارهای خارقالعاده عرفانی شهرت یافته، ولی گفته میشود نظرات انتقادی درباره نظام آموزشی حوزه نیز داشته است. او که شاگرد فقهی آخوند خراسانی و صاحب عروه بود، اعتقاد داشت که باید کتابهای فقهی جدیدی نوشته شود. وی همچنین به شاگردانش میگفت سیره نبوی را بر اساس دیدگاه شیعیان تألیف کنند و فلسفه بخوانند. او همچنین خواهان نظم بخشیدن به وضعیت آموزشی و مالی حوزههای علمیه بود.
سید علی قاضی در فقه نیز آرای خاصی داشت و مثلا زمان نماز مغرب را همزمان با غروب آفتاب میدانست. شاگردش آیتالله بهجت نیز همین نظر را داشت.
فرزندش محمد حسن نقل کرده که او در آخرین ساعات زندگی گفت: «آنچه برای انسان باقی میماند تقوا و خدمت به خلق است». بر همین مبنا بود که او به یادگیری صنایع جدید تشویق میکرد.
مرحوم قاضی چهار همسر، یازده پسر و پانزده دختر داشت، با این حال از وجوه شرعی برای امرار معاش استفاده نمیکرد و میگفت فقط افراد فقیر میتوانند از این پولها برای رفع نیازهای زندگی خود بردارند.
🔺راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ
راوی #حوزه: بهمن امسال، 73 سال از وفات آیتالله سید علی قاضی طباطبایی (1324-1245ش) میگذرد. او استاد عرفان و اخلاق علمای نامداری چون حضرات آیات سید ابوالقاسم خویی، علامه طباطبایی، محمدتقی آملی و محمدتقی بهجت بود.
❓با این حال دو ابهام بزرگ درباره او همواره مسألهساز بوده است:
1️⃣گفته میشود سلسله استادان و مشایخ عرفانی او دچار ابهام است. علامه طباطبایی، او را از طریق سید احمد کربلایی، شاگرد ملاحسینقلی همدانی دانسته که او نیز شاگرد سید علی شوشتری بوده است. مرحوم شوشتری را نیز شاگرد فرد گمنام دزفولی به نام ملا قلی جولا میدانند که اطلاعاتی درباره وی و استادانش در دست نیست. از سوی دیگر یکی از فرزندان مرحوم قاضی گفته که پدرش در ابتدا شاگرد پدر خود سید حسین قاضی بوده که سلسله مشایخ او به قطبالدین محمد نیریزی میرسد. نیریزی از قطبهای ذهبیه در دوره صفوی بود. ذهبیه از فرقههای صوفی شیعه است و مرحوم قاضی اگر هم در ابتدا شاگرد پدرش بوده، ولی خود را در طریقت فقها میدانسته است. هرچند ارتباط نزدیک وی با یکی از دراویش نجف به نام بهار علیشاه، او را در مظان چنین اتهاماتی قرار داده بود.
2️⃣اساسا عرفان اسلامی دارای صبغه و سابقه شیعی چندانی نیست و تبار تئوریک آن اغلب به محییالدین بن عربی اندلسی میرسد که از اهل سنت بوده است. ابنعربی (متفکر مسلمان اسپانیایی قرن هفتم هجری و قرن سیزده میلادی) مورد عنایت فراوان مرحوم سید علی قاضی بود و از وی نقل شده که: «بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیت، احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد ابنعربی نیست و کسی به او نمیرسد»(دریای عرفان، ص 32).
همچنین ارادت ویژه مرحوم قاضی به مولوی چندان به مذاق برخی حوزویان نجف خوش نمیآمد. گفته میشود او حاشیههایی بر آثار مولوی و ابنعربی نگاشته که هنوز منتشر نشده است. علاوه بر این میگویند وی تفسیری بر چند سوره ابتدایی قرآن نوشته که اکنون در لندن در اختیار نوهاش سید احمد قاضی است و در آن، از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره گرفته که شاگردش علامه طباطبایی نیز متأثر از آن است.
اگرچه او ارادتمند ابنعربی و مولوی بود و حتی آنها را شیعه میدانست، اما راهکارها و توصیههای عرفانیاش بر مسلک شیعی بود. از جمله از او نقل کردهاند که وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله را بدون پذیرفتن ولایت امامان شیعه و حضرت زهرا(علیهمالسلام) محال میدانست و میگفت:
«من اگر به جایی رسیده باشم از دو چیز است: قرآن کریم و زیارت حضرت سید الشهدا(ع)». وی همچنین به زیارت اهل قبور اعتقاد ویژهای داشت و شبانهروز ساعتها در قبرستان وادیالسلام نجف که اکنون محل خاکسپاری اوست، به عبادت و تفکر مشغول میشد. فرزند وی گفته که او هر روز در وادیالسلام جلساتی برگزار میکرد. او با ریاضتهای سخت میانهای نداشت و با وجود زندگی بسیار ساده، همیشه خوشلباس بود و عطر میزد.
با این حال مسلک و سلوک عرفانی قاضی مخالفانی در حوزههای شیعه داشت. میرزا مهدی اصفهانی؛ پایهگذار مکتب تفکیک در خراسان از مشهورترین منتقدان سرسخت سید علی قاضی بود. اکنون نیز برخی منتقدان عرفان و فلسفه اسلامی از مرحوم قاضی و روشهای ذوقی و عرفانیاش انتقاد میکنند.
با این حال سید علی قاضی روابط نزدیکی با مرجع بزرگ نجف؛ آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی داشت و از مرجعیت و اصلاحات آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قم حمایت میکرد و به فرزندانش میگفت از آقای حائری تقلید کنند.
اگرچه مرحوم قاضی بیشتر به عرفان و کارهای خارقالعاده عرفانی شهرت یافته، ولی گفته میشود نظرات انتقادی درباره نظام آموزشی حوزه نیز داشته است. او که شاگرد فقهی آخوند خراسانی و صاحب عروه بود، اعتقاد داشت که باید کتابهای فقهی جدیدی نوشته شود. وی همچنین به شاگردانش میگفت سیره نبوی را بر اساس دیدگاه شیعیان تألیف کنند و فلسفه بخوانند. او همچنین خواهان نظم بخشیدن به وضعیت آموزشی و مالی حوزههای علمیه بود.
سید علی قاضی در فقه نیز آرای خاصی داشت و مثلا زمان نماز مغرب را همزمان با غروب آفتاب میدانست. شاگردش آیتالله بهجت نیز همین نظر را داشت.
فرزندش محمد حسن نقل کرده که او در آخرین ساعات زندگی گفت: «آنچه برای انسان باقی میماند تقوا و خدمت به خلق است». بر همین مبنا بود که او به یادگیری صنایع جدید تشویق میکرد.
مرحوم قاضی چهار همسر، یازده پسر و پانزده دختر داشت، با این حال از وجوه شرعی برای امرار معاش استفاده نمیکرد و میگفت فقط افراد فقیر میتوانند از این پولها برای رفع نیازهای زندگی خود بردارند.
🔺راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ
Forwarded from راوی
🌐ملّای دانشگاه
راوی #حوزه: ملا محمد حسین فاضل تونی؛ مجتهد، ادیب و مدرس حکمت و عرفان بود و از زمانی که دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ تأسیس شد به کسوت استادی دانشگاه درآمد.
گفته میشود که وی دارای حافظهای قوی بوده و از این رو کمتر دست به قلم میبرده و مطلبی را مینگاشته و لذا خط چندان خوشی هم نداشته است. از معروفترین آثار او تعلیقهای است که بر فصوصالحکم ابنعربی نوشته که در حکم رساله دکتری فاضل تونی و یکی از آثار ماندگار محسوب میشود.
دکتر علی اکبر سیاسی؛ اولین رییس دانشگاه تهران که از ابتدای تأسیس این دانشگاه با فاضل تونی همکار بوده، در باره وی گفته که در شکافتن مطلب و توضیح مسائل علمی دقت خاصی به خرج میداد.
مرحوم فاضل تونی مراودات نزدیکی با آیتاللهالعظمی بروجردی داشت و با ایشان به درس جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی میرفت. آقای بروجردی در نامهای وی را «عمادالعلماء المتألهین» خطاب کرده است.
او که فرزندی نداشت، آثار نگاشته خود را چونان فرزندان معنوی و روحانی تلقی میکرد. وی در سیزدهم بهمن ماه ۱۳۳۹ در تهران در سن ۸۰ سالگی دیده از جهان فروبست و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
@rawinews
راوی #حوزه: ملا محمد حسین فاضل تونی؛ مجتهد، ادیب و مدرس حکمت و عرفان بود و از زمانی که دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ تأسیس شد به کسوت استادی دانشگاه درآمد.
گفته میشود که وی دارای حافظهای قوی بوده و از این رو کمتر دست به قلم میبرده و مطلبی را مینگاشته و لذا خط چندان خوشی هم نداشته است. از معروفترین آثار او تعلیقهای است که بر فصوصالحکم ابنعربی نوشته که در حکم رساله دکتری فاضل تونی و یکی از آثار ماندگار محسوب میشود.
دکتر علی اکبر سیاسی؛ اولین رییس دانشگاه تهران که از ابتدای تأسیس این دانشگاه با فاضل تونی همکار بوده، در باره وی گفته که در شکافتن مطلب و توضیح مسائل علمی دقت خاصی به خرج میداد.
مرحوم فاضل تونی مراودات نزدیکی با آیتاللهالعظمی بروجردی داشت و با ایشان به درس جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی میرفت. آقای بروجردی در نامهای وی را «عمادالعلماء المتألهین» خطاب کرده است.
او که فرزندی نداشت، آثار نگاشته خود را چونان فرزندان معنوی و روحانی تلقی میکرد. وی در سیزدهم بهمن ماه ۱۳۳۹ در تهران در سن ۸۰ سالگی دیده از جهان فروبست و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
@rawinews
Forwarded from راوی
🌐فقیه عصیانگر
راوی #حوزه: اگرچه مراجع تقلید شیعه به عملکرد محمدرضا پهلوی اعتراضات فراوانی نشان میدادند که در نهایت به سرنگونی حکومت پهلوی انجامید، اما مراجع معدودی نیز آشکارا به عملکرد رضاشاه اعتراض کردند. از آیتاللهالعظمی حاج آقا حسین طباطبایی قمی(1325-1244ش) به عنوان یکی از مراجعی یاد میشود که در ابتدای تابستان 1314 به مخالفت با رضاشاه برخاست و به سیاستهای وی در زمینه تغییر لباس اعتراض کرد.
مرحوم قمی که متولد قم و شاگرد آخوند خراسانی، سید یزدی صاحب عروه و میرزای شیرازی دوم در حوزههای نجف و سامرا بود و در جلسات درس شیخ فضلالله نوری در حوزه تهران نیز مشارکت داشت، در ابتدای سلطنت محمدرضا شاه نیز از موضع دفاع از شریعت و حفظ ظواهر دینی به اعتراض علیه حاکمیت برمیخیزد. درخواستهایی که وی از دولت وقت داشته؛ لغو کشف اجباری حجاب، انحلال مدارس مختلط، برپایی نماز جماعت و تعلیم قرآن و درسهای دینی در مدارس، آزادی حوزههای علمیه و تلاش برای تعمیر قبور ائمه بقیع بوده است. او همچنین علیه فشار اقتصادی وارد شده به مردم هم اعتراضهایی داشت.
در تیر ماه 1314 که دولت محمدعلی فروغی قانون تغییر لباس مردان را ابلاغ رسمی کرد، مرحوم حاج آقا حسین قمی به عنوان نماینده علما و مردم معترض خراسان به تهران سفر کرد تا با رضاشاه دیدار کند. با این حال رضاشاه نه تنها حاضر به دیدار وی نشد، بلکه دستور حصر وی را در محل اقامتش در باغ سراجالملک شهرری صادر کرد و پس از چند روز نیز دستور قتلعام معترضین مشهد در مسجد گوهرشاد عملی شد. در این واقعه خونین دستکم 85 نفر کشته و زخمی شدند تا سیاستهای رضاشاه برای نوسازی کشور از طریق تغییر لباس مردان و زنان پیش برود.
مرحوم آیتالله قمی پس از واقعه گوهرشاد به عراق تبعید شد. او در زمان اقامت اجباری در عراق نیز فتوای جهاد علیه متفقین را در جریان جنگ جهانی دوم صادر کرده و خواهان مقابله با اشغالگران سرزمینهای اسلامی شد. همچنین وی از فقهایی بود که فتوای قتل کسروی را به دلیل اهانت به امامان شیعه صادر کرد و از دولت ایران خواست قاتل او را از زندان آزاد کرده و از وی تقدیر کند.
آقای قمی که پس از سقوط رضاشاه و در سال 1322 به ایران بازگشته بود، پس از وفات آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی دوباره به عراق بازگشت و حدود سه ماه مرجعیت عالی شیعیان را بر عهده گرفت. از مرحوم آیةاللهالعظمی سیدهادی میلانی نقل شده است: «به حرم حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) مشرف شدم. حاجآقا حسین قمی بالای سر مطهر نشسته بودند. به من اشاره نمودند و نزد ایشان رفتم. اظهار داشتند: ریاست به من روی آورده و من میترسم به دینم لطمه بخورد. من دعا میکنم شما آمین بگویید. سپس فرمودند: خدایا! اگر ریاست به دین من مضر است، جان مرا بگیر! و آنقدر گریه کردند که زمین از آب دیده ایشان تر شد».
مرجعیت فراگیر آیتالله قمی فقط سه ماه طول کشید و در اواسط بهمن 1325شمسی در نجف از دنیا رفت. وارثان حاجآقا حسین قمی نیز راه وی را ادامه داده و به سلک روحانیت درآمدند. دو تن از فرزندان وی؛ حضرات آیات عظام سید حسن و سید تقی طباطبایی قمی توانستند به مرتبه فقاهت و مرجعیت دست یابند. سید حسن همانند پدرش روحیه عصیانگرانه و انتقادی داشت و سالها حصر و تبعید را تجربه کرد. آیتاللهالعظمی سید صدرالدین صدر؛ یکی از مراجع سهگانه قم پس از وفات آیتاللهالعظمی حائری یزدی نیز داماد حاج آقا حسین بود و فرزندانش امام موسی صدر و آیتالله سید رضا صدر نوههای دختری مرحوم قمی محسوب میشوند.
@rawinews
راوی #حوزه: اگرچه مراجع تقلید شیعه به عملکرد محمدرضا پهلوی اعتراضات فراوانی نشان میدادند که در نهایت به سرنگونی حکومت پهلوی انجامید، اما مراجع معدودی نیز آشکارا به عملکرد رضاشاه اعتراض کردند. از آیتاللهالعظمی حاج آقا حسین طباطبایی قمی(1325-1244ش) به عنوان یکی از مراجعی یاد میشود که در ابتدای تابستان 1314 به مخالفت با رضاشاه برخاست و به سیاستهای وی در زمینه تغییر لباس اعتراض کرد.
مرحوم قمی که متولد قم و شاگرد آخوند خراسانی، سید یزدی صاحب عروه و میرزای شیرازی دوم در حوزههای نجف و سامرا بود و در جلسات درس شیخ فضلالله نوری در حوزه تهران نیز مشارکت داشت، در ابتدای سلطنت محمدرضا شاه نیز از موضع دفاع از شریعت و حفظ ظواهر دینی به اعتراض علیه حاکمیت برمیخیزد. درخواستهایی که وی از دولت وقت داشته؛ لغو کشف اجباری حجاب، انحلال مدارس مختلط، برپایی نماز جماعت و تعلیم قرآن و درسهای دینی در مدارس، آزادی حوزههای علمیه و تلاش برای تعمیر قبور ائمه بقیع بوده است. او همچنین علیه فشار اقتصادی وارد شده به مردم هم اعتراضهایی داشت.
در تیر ماه 1314 که دولت محمدعلی فروغی قانون تغییر لباس مردان را ابلاغ رسمی کرد، مرحوم حاج آقا حسین قمی به عنوان نماینده علما و مردم معترض خراسان به تهران سفر کرد تا با رضاشاه دیدار کند. با این حال رضاشاه نه تنها حاضر به دیدار وی نشد، بلکه دستور حصر وی را در محل اقامتش در باغ سراجالملک شهرری صادر کرد و پس از چند روز نیز دستور قتلعام معترضین مشهد در مسجد گوهرشاد عملی شد. در این واقعه خونین دستکم 85 نفر کشته و زخمی شدند تا سیاستهای رضاشاه برای نوسازی کشور از طریق تغییر لباس مردان و زنان پیش برود.
مرحوم آیتالله قمی پس از واقعه گوهرشاد به عراق تبعید شد. او در زمان اقامت اجباری در عراق نیز فتوای جهاد علیه متفقین را در جریان جنگ جهانی دوم صادر کرده و خواهان مقابله با اشغالگران سرزمینهای اسلامی شد. همچنین وی از فقهایی بود که فتوای قتل کسروی را به دلیل اهانت به امامان شیعه صادر کرد و از دولت ایران خواست قاتل او را از زندان آزاد کرده و از وی تقدیر کند.
آقای قمی که پس از سقوط رضاشاه و در سال 1322 به ایران بازگشته بود، پس از وفات آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی دوباره به عراق بازگشت و حدود سه ماه مرجعیت عالی شیعیان را بر عهده گرفت. از مرحوم آیةاللهالعظمی سیدهادی میلانی نقل شده است: «به حرم حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) مشرف شدم. حاجآقا حسین قمی بالای سر مطهر نشسته بودند. به من اشاره نمودند و نزد ایشان رفتم. اظهار داشتند: ریاست به من روی آورده و من میترسم به دینم لطمه بخورد. من دعا میکنم شما آمین بگویید. سپس فرمودند: خدایا! اگر ریاست به دین من مضر است، جان مرا بگیر! و آنقدر گریه کردند که زمین از آب دیده ایشان تر شد».
مرجعیت فراگیر آیتالله قمی فقط سه ماه طول کشید و در اواسط بهمن 1325شمسی در نجف از دنیا رفت. وارثان حاجآقا حسین قمی نیز راه وی را ادامه داده و به سلک روحانیت درآمدند. دو تن از فرزندان وی؛ حضرات آیات عظام سید حسن و سید تقی طباطبایی قمی توانستند به مرتبه فقاهت و مرجعیت دست یابند. سید حسن همانند پدرش روحیه عصیانگرانه و انتقادی داشت و سالها حصر و تبعید را تجربه کرد. آیتاللهالعظمی سید صدرالدین صدر؛ یکی از مراجع سهگانه قم پس از وفات آیتاللهالعظمی حائری یزدی نیز داماد حاج آقا حسین بود و فرزندانش امام موسی صدر و آیتالله سید رضا صدر نوههای دختری مرحوم قمی محسوب میشوند.
@rawinews
Forwarded from راوی
🌐نگهبان سنت
راوی #حوزه: خبر صدمین سالروز تولد آیتاللهالعظمی لطفالله صافی گلپایگانی بازتاب گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی داشته است. ایشان اولین مرجع تقلید شیعه در قرون اخیر است که صدمین زادروز خود را بر اساس تقویم شمسی تجربه میکند.
اکنون پس از ایشان، آیتاللهالعظمی وحید خراسانی با ۹۸سال کهنسالترین مرجع تقلید شیعه است و حضرات آیات عظام مکارم شیرازی (۹۲ سال)، شبیری زنجانی (۹۱ سال) و سیستانی (حدود ۸۹ سال) در رتبههای بعدی قرار دارند و همگی مراجع تقلید اصلی شیعه محسوب میشوند.
برای فقهای حوزههای علمیه، تقویم قمری محوریت بیشتری داشته و بیش از دو سال پیش که آیتالله صافی طبق تقویم قمری به صد سالگی رسید، مجله «تقریرات» گزارشی از زندگی و کارنامه این مرجع تقلید را منتشر کرد. این گزارش با این خبر آغاز شده بود که آیتالله صافی با وجود آنکه صد سال قمری سن دارد، اما هنوز پیگیر مسائل علمی روز است، اخبار متنوع جامعه را میخواند، از تازههای نشر خبر دارد و مهمتر آنکه یادداشتهای روزانه درباره مسائل و اخبار مختلف مینویسد. هرچند جلسات درس وی سه سال است که برگزار نمیشود.
کهنسالترین مرجع تقلید شیعه که متولد ۱۳۳۷ قمری (۳۰ بهمن ۱۲۹۷ش) در شهر گلپایگان است، در یک دهه گذشته، بیش از پیش بهعنوان یکی از فقهای سنتگرا و حساس نسبت به حفظ ظواهر شرعی شناخته شده است. اگر دهه شصتیها و دهه هفتادیها آیتالله صافی را با حساسیتهایش نسبت به حجاب، منع وزیر شدن زنان، تفکیک جنسیتی، عدم اختلاط زن و مرد، عدم حضور زنان در ورزشگاهها، حرمت مطلق موسیقی و مخالفت با فلسفه و عرفان اسلامی میشناسند، دهه پنجاهیها نام آقای صافی را در جریان حضور هشت سالهاش بهعنوان اولین دبیر شورای نگهبان و تنشهایی که با دولت و مجلس چپگرای دهه شصت داشت بهخاطر میآورند و نسل قبلتر نیز او را بهعنوان داماد مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی و مهمترین منتقد کتاب «شهید جاوید» میشناسند که با تألیف کتاب «شهید آگاه» بهعنوان سخنگوی برجستهترین منتقدین کتاب صالحی نجفآبادی در برابر آن قد علم کرد.
آقای صافی از شاگردان برجسته و نزدیک مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی و داماد مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی بود و پس از اقامه نماز بر پیکر مرحوم گلپایگانی در آذر ۱۳۷۲ بهعنوان یکی از مهمترین مراجع تقلید شیعه در ۲۵ سال اخیر مطرح بوده است.
او طی نیمقرن گذشته دغدغههای کلامی و اعتقادی پررنگی داشته و با تألیف بیش از صد جلد کتاب که بیشتر آنها در حوزه مسائل اعتقادی شیعه است، بهعنوان یک نویسنده پرکار شیعی شناخته میشود. دو کتاب «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر» و «شهید آگاه» تألیفات اثرگذار وی بوده که اولی را به توصیه آیتاللهالعظمی بروجردی درباره امام دوازدهم و دومی را در نقد شهید جاوید و درباره امام سوم شیعیان نوشته است. التعزیر؛ احکامه و حدوده و بیان الاصول نیز دو اثر مهم فقهی و اصولی این مرجع تقلید شیعه است.
نقطه عطف اندیشه آیتالله صافی در کتاب فقهی مشهورش درباره تعزیر قابل ردیابی است که صریحاً خواستار تحدید اختیارات حاکمان غیر معصوم شده است (التعزیر؛ احکامه و حدوده، ج۱، صص۹۹ و ۱۰۰). روایت سعید حجاریان از فرایند تشکیل وزارت اطلاعات نیز میتواند مؤید التزام عملی آقای صافی به همین دیدگاه باشد (ایسنا، ۱۵ شهریور ۸۴، کد خبر: ۸۴۰۶-۰۶۵۰۱).
میتوان نتایج عملی این مبنا را در استعفاهای آیتالله صافی از شورای نگهبان هم ردیابی کرد. نخستین استعفا در ۲۲ مهر سال ۶۰ که مورد پذیرش امام خمینی قرار نگرفت و آقای صافی بهعنوان نخستین دبیر شورای نگهبان در جمهوری اسلامی به فعالیت خود ادامه داد. اما دومین استعفا در ابتدای تیر ۶۷ منجر به خروج کامل آقای صافی از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی شد. نخستین استعفا به افزایش اختیارات مجلس در بحث قانون اراضی شهری برمیگشت و دومین استعفا نیز به رفتار وزارت کشور با شورای نگهبان. در هر دو بار آقای صافی دغدغه تحدید قدرت را داشت.
دکتر حسین مهرپور؛ قائممقام آقای صافی از جلسه مشترک این شورا با امام گزارش داده که آیتالله صافی تقریباً با لحن گلهآمیز از دخالت امام به نفع مجلس در جریان قانون اراضی شهری گلایه کرده است(دیدگاههای جدید در مسائل حقوقی، ص۵۱).
آیتالله صافی از خرداد ۵۹ تا خرداد ۶۷ بهعنوان اولین دبیر شورا در ساختار تقنینی جمهوری اسلامی حضور داشت و سال ۵۸ نیز بهعنوان نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی، در تدوین دومین قانون اساسی تاریخ ایران ایفای نقش کرده بود. ایشان از سال ۱۳۶۷ برای همیشه از مناصب رسمی و حکومتی کنار گرفت و از آذر ۷۲ در شمار مراجع تقلید شیعه مطرح شد. در این ربع قرن مرجعیت، ایشان در عرصه اجتماعی دغدغه حفظ شریعت و در حوزه نیز دغدغه استقلال روحانیت را همواره مد نظر داشته است.
@rawinews
راوی #حوزه: خبر صدمین سالروز تولد آیتاللهالعظمی لطفالله صافی گلپایگانی بازتاب گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی داشته است. ایشان اولین مرجع تقلید شیعه در قرون اخیر است که صدمین زادروز خود را بر اساس تقویم شمسی تجربه میکند.
اکنون پس از ایشان، آیتاللهالعظمی وحید خراسانی با ۹۸سال کهنسالترین مرجع تقلید شیعه است و حضرات آیات عظام مکارم شیرازی (۹۲ سال)، شبیری زنجانی (۹۱ سال) و سیستانی (حدود ۸۹ سال) در رتبههای بعدی قرار دارند و همگی مراجع تقلید اصلی شیعه محسوب میشوند.
برای فقهای حوزههای علمیه، تقویم قمری محوریت بیشتری داشته و بیش از دو سال پیش که آیتالله صافی طبق تقویم قمری به صد سالگی رسید، مجله «تقریرات» گزارشی از زندگی و کارنامه این مرجع تقلید را منتشر کرد. این گزارش با این خبر آغاز شده بود که آیتالله صافی با وجود آنکه صد سال قمری سن دارد، اما هنوز پیگیر مسائل علمی روز است، اخبار متنوع جامعه را میخواند، از تازههای نشر خبر دارد و مهمتر آنکه یادداشتهای روزانه درباره مسائل و اخبار مختلف مینویسد. هرچند جلسات درس وی سه سال است که برگزار نمیشود.
کهنسالترین مرجع تقلید شیعه که متولد ۱۳۳۷ قمری (۳۰ بهمن ۱۲۹۷ش) در شهر گلپایگان است، در یک دهه گذشته، بیش از پیش بهعنوان یکی از فقهای سنتگرا و حساس نسبت به حفظ ظواهر شرعی شناخته شده است. اگر دهه شصتیها و دهه هفتادیها آیتالله صافی را با حساسیتهایش نسبت به حجاب، منع وزیر شدن زنان، تفکیک جنسیتی، عدم اختلاط زن و مرد، عدم حضور زنان در ورزشگاهها، حرمت مطلق موسیقی و مخالفت با فلسفه و عرفان اسلامی میشناسند، دهه پنجاهیها نام آقای صافی را در جریان حضور هشت سالهاش بهعنوان اولین دبیر شورای نگهبان و تنشهایی که با دولت و مجلس چپگرای دهه شصت داشت بهخاطر میآورند و نسل قبلتر نیز او را بهعنوان داماد مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی و مهمترین منتقد کتاب «شهید جاوید» میشناسند که با تألیف کتاب «شهید آگاه» بهعنوان سخنگوی برجستهترین منتقدین کتاب صالحی نجفآبادی در برابر آن قد علم کرد.
آقای صافی از شاگردان برجسته و نزدیک مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی و داماد مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمدرضا گلپایگانی بود و پس از اقامه نماز بر پیکر مرحوم گلپایگانی در آذر ۱۳۷۲ بهعنوان یکی از مهمترین مراجع تقلید شیعه در ۲۵ سال اخیر مطرح بوده است.
او طی نیمقرن گذشته دغدغههای کلامی و اعتقادی پررنگی داشته و با تألیف بیش از صد جلد کتاب که بیشتر آنها در حوزه مسائل اعتقادی شیعه است، بهعنوان یک نویسنده پرکار شیعی شناخته میشود. دو کتاب «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر» و «شهید آگاه» تألیفات اثرگذار وی بوده که اولی را به توصیه آیتاللهالعظمی بروجردی درباره امام دوازدهم و دومی را در نقد شهید جاوید و درباره امام سوم شیعیان نوشته است. التعزیر؛ احکامه و حدوده و بیان الاصول نیز دو اثر مهم فقهی و اصولی این مرجع تقلید شیعه است.
نقطه عطف اندیشه آیتالله صافی در کتاب فقهی مشهورش درباره تعزیر قابل ردیابی است که صریحاً خواستار تحدید اختیارات حاکمان غیر معصوم شده است (التعزیر؛ احکامه و حدوده، ج۱، صص۹۹ و ۱۰۰). روایت سعید حجاریان از فرایند تشکیل وزارت اطلاعات نیز میتواند مؤید التزام عملی آقای صافی به همین دیدگاه باشد (ایسنا، ۱۵ شهریور ۸۴، کد خبر: ۸۴۰۶-۰۶۵۰۱).
میتوان نتایج عملی این مبنا را در استعفاهای آیتالله صافی از شورای نگهبان هم ردیابی کرد. نخستین استعفا در ۲۲ مهر سال ۶۰ که مورد پذیرش امام خمینی قرار نگرفت و آقای صافی بهعنوان نخستین دبیر شورای نگهبان در جمهوری اسلامی به فعالیت خود ادامه داد. اما دومین استعفا در ابتدای تیر ۶۷ منجر به خروج کامل آقای صافی از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی شد. نخستین استعفا به افزایش اختیارات مجلس در بحث قانون اراضی شهری برمیگشت و دومین استعفا نیز به رفتار وزارت کشور با شورای نگهبان. در هر دو بار آقای صافی دغدغه تحدید قدرت را داشت.
دکتر حسین مهرپور؛ قائممقام آقای صافی از جلسه مشترک این شورا با امام گزارش داده که آیتالله صافی تقریباً با لحن گلهآمیز از دخالت امام به نفع مجلس در جریان قانون اراضی شهری گلایه کرده است(دیدگاههای جدید در مسائل حقوقی، ص۵۱).
آیتالله صافی از خرداد ۵۹ تا خرداد ۶۷ بهعنوان اولین دبیر شورا در ساختار تقنینی جمهوری اسلامی حضور داشت و سال ۵۸ نیز بهعنوان نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی، در تدوین دومین قانون اساسی تاریخ ایران ایفای نقش کرده بود. ایشان از سال ۱۳۶۷ برای همیشه از مناصب رسمی و حکومتی کنار گرفت و از آذر ۷۲ در شمار مراجع تقلید شیعه مطرح شد. در این ربع قرن مرجعیت، ایشان در عرصه اجتماعی دغدغه حفظ شریعت و در حوزه نیز دغدغه استقلال روحانیت را همواره مد نظر داشته است.
@rawinews
Forwarded from راوی
🌐یک عمر تلاش برای دائرةالمعارف شیعی
👈به بهانه سالروز درگذشت شیخ آقابزرگ تهرانی
راوی #حوزه: امروزه دسترسی به احوالات و آرای مشاهیر و عالمان دینی چندان دشوار نیست. به راحتی میتوان چند دکمه را فشرد و مهمترین اطلاعات را به دست آورد. دسترسی به سرگذشت بزرگان دینی البته در گذشته به این سادگی مقدور نبود. همین امر سبب رهزنیهایی میشده و برخی را به خطا در تاریخنگاری میکشانده است.
حاجی خلیفه (۱۰۶۷-۱۰۱۷)؛ تاریخنگار تُرکی بود که همین عدم دسترسی به احوالات عالمان شیعی گریبانش را گرفت. او که در سده یازدهم هجری میزیست، دائرةالمعارف «کشف الظنون» را نوشته و در آن، شیعه را محکوم کرده بود که کتابهای سودمندی ندارند و طفیلی دیگر مذاهب محسوب میشوند.
قریب به همین رأی را جرجی زیدان (۱۹۱۴-۱۸۶۱) مورخ لبنانی نیز برگزید. او کتاب «تاریخ آداب اللغه العربیه» را نوشته و در آن ادعا کرده بود که: «شیعه طایفهای کوچک بود و آثار قابل اعتنایی نداشت و اکنون شیعه در دنیا وجود ندارد».
اینگونه سخنان مخالفان از آنجا ناشی میشد که کمتر اثر دائرةالمعارفی در آرا و احوال بزرگان شیعی نگاشته شده و از آنها نامی به میان آمده بود. پس از این ادعاها بود که سه تن از محققین شیعه تصمیم گرفتند مجموعهای گرد آورند و به معرفی آثار شیعیان بپردازند.
1️⃣سید حسن صدر (۱۳۵۴-۱۲۷۲ق) کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» را نوشت. وی در این کتاب، جنبشهای علمی شیعیان را به تصویر کشید و سهم آنها را در تکمیل علوم اسلامی مورد بررسی قرار داد.
2️⃣شیخ محمد حسین کاشفالغطاء (۱۳۷۳-۱۲۹۴ق) نیز کتاب جرجی زیدان را نقد کرد و ادعای وی در خصوص شیعیان را تهی از حقیقت دانست.
3️⃣در این میان، شیخ محمد محسن منزوی؛ مشهور به شیخ آقا بزرگ تهرانی (۱۳۸۹-۱۲۹۳ق) بود که همت کرد و دو کتابی دائرةالمعارفی را نگاشت و به دفاع از حیثیت علمی بزرگان شیعه برخاست.
📚آقابزرگ دو کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» را در معرفی آثار مکتوب شیعه و کتاب «طبقات اعلام الشیعه» را در شرح احوال و آثار عالمان و رجال شیعه به رشته تحریر درآورد.
الذریعه در ۲۶جلد به زبان عربی نوشته شد. این اثر بر اساس الفبایی به شرح حال نویسندگان و معرفی نسخ خطی آثار آنان میپرداخت. در این کتاب، بیش از ۵۵ هزار کتاب و رساله شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. چهار جلد نخست این مجموعه در نجف منتشر شد و مجلدات بعدی در ایران و به کوشش فرزندان آقا بزرگ؛ دکتر علینقی و احمد منزوی منتشر شدند.
کتاب «طبقات اعلام الشیعه» نیز دانشنامهای در هفت جلد است که به شرح احوال و آثار عالمان شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم به زبان عربی میپردازد.
آقابزرگ در جمعآوری این مجموعه اگرچه مرارتهای بسیاری کشید، اما بعضاً مورد انتقاد و اعتراضهایی نیز واقع میشد. مرحوم علی دوانی زمانی به خدمت آقابزرگ رفته و گلایههای او را شنیده بود که پس از شصت سال تلاش شبانهروزی در راستای احیای نام و آثار علمای شیعه، برخی وی را برای نیاوردن برخی القاب و اوصاف تمجیدآمیز مورد طعن و تخطئه قرار میدادهاند (زندگانی آیتالله بروجردی، ص۳۹۴).
آقابزرگ که متولد تهران بود، ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ شمسی در سن ۹۳ سالگی در نجف اشرف درگذشت.
@rawinews
👈به بهانه سالروز درگذشت شیخ آقابزرگ تهرانی
راوی #حوزه: امروزه دسترسی به احوالات و آرای مشاهیر و عالمان دینی چندان دشوار نیست. به راحتی میتوان چند دکمه را فشرد و مهمترین اطلاعات را به دست آورد. دسترسی به سرگذشت بزرگان دینی البته در گذشته به این سادگی مقدور نبود. همین امر سبب رهزنیهایی میشده و برخی را به خطا در تاریخنگاری میکشانده است.
حاجی خلیفه (۱۰۶۷-۱۰۱۷)؛ تاریخنگار تُرکی بود که همین عدم دسترسی به احوالات عالمان شیعی گریبانش را گرفت. او که در سده یازدهم هجری میزیست، دائرةالمعارف «کشف الظنون» را نوشته و در آن، شیعه را محکوم کرده بود که کتابهای سودمندی ندارند و طفیلی دیگر مذاهب محسوب میشوند.
قریب به همین رأی را جرجی زیدان (۱۹۱۴-۱۸۶۱) مورخ لبنانی نیز برگزید. او کتاب «تاریخ آداب اللغه العربیه» را نوشته و در آن ادعا کرده بود که: «شیعه طایفهای کوچک بود و آثار قابل اعتنایی نداشت و اکنون شیعه در دنیا وجود ندارد».
اینگونه سخنان مخالفان از آنجا ناشی میشد که کمتر اثر دائرةالمعارفی در آرا و احوال بزرگان شیعی نگاشته شده و از آنها نامی به میان آمده بود. پس از این ادعاها بود که سه تن از محققین شیعه تصمیم گرفتند مجموعهای گرد آورند و به معرفی آثار شیعیان بپردازند.
1️⃣سید حسن صدر (۱۳۵۴-۱۲۷۲ق) کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» را نوشت. وی در این کتاب، جنبشهای علمی شیعیان را به تصویر کشید و سهم آنها را در تکمیل علوم اسلامی مورد بررسی قرار داد.
2️⃣شیخ محمد حسین کاشفالغطاء (۱۳۷۳-۱۲۹۴ق) نیز کتاب جرجی زیدان را نقد کرد و ادعای وی در خصوص شیعیان را تهی از حقیقت دانست.
3️⃣در این میان، شیخ محمد محسن منزوی؛ مشهور به شیخ آقا بزرگ تهرانی (۱۳۸۹-۱۲۹۳ق) بود که همت کرد و دو کتابی دائرةالمعارفی را نگاشت و به دفاع از حیثیت علمی بزرگان شیعه برخاست.
📚آقابزرگ دو کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» را در معرفی آثار مکتوب شیعه و کتاب «طبقات اعلام الشیعه» را در شرح احوال و آثار عالمان و رجال شیعه به رشته تحریر درآورد.
الذریعه در ۲۶جلد به زبان عربی نوشته شد. این اثر بر اساس الفبایی به شرح حال نویسندگان و معرفی نسخ خطی آثار آنان میپرداخت. در این کتاب، بیش از ۵۵ هزار کتاب و رساله شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. چهار جلد نخست این مجموعه در نجف منتشر شد و مجلدات بعدی در ایران و به کوشش فرزندان آقا بزرگ؛ دکتر علینقی و احمد منزوی منتشر شدند.
کتاب «طبقات اعلام الشیعه» نیز دانشنامهای در هفت جلد است که به شرح احوال و آثار عالمان شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم به زبان عربی میپردازد.
آقابزرگ در جمعآوری این مجموعه اگرچه مرارتهای بسیاری کشید، اما بعضاً مورد انتقاد و اعتراضهایی نیز واقع میشد. مرحوم علی دوانی زمانی به خدمت آقابزرگ رفته و گلایههای او را شنیده بود که پس از شصت سال تلاش شبانهروزی در راستای احیای نام و آثار علمای شیعه، برخی وی را برای نیاوردن برخی القاب و اوصاف تمجیدآمیز مورد طعن و تخطئه قرار میدادهاند (زندگانی آیتالله بروجردی، ص۳۹۴).
آقابزرگ که متولد تهران بود، ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ شمسی در سن ۹۳ سالگی در نجف اشرف درگذشت.
@rawinews