Forwarded from kaveh farhadi کاوه فرهادی
تاريخ خبر: سهشنبه 16 بهمن 1397- 29 جمادی الاول 1440ـ 5 فوریه 2019ـ شماره 27216
آيا در دوران ديجيتاليزم، #دانش_بومي کارکردي دارد؟
در به در، پيِ #فرهنگ_بومي
https://www.ettelaat.com/mobile/?p=115162&device=phone
چگونه دانستههاي نياکان خود را گم کرديم و سپس به فراموشي سپرديم؟
هنگامي که خيزاب مدرنيزم از راه رسيد، دانش بومي و روش زندگي هزارههاي بوميان را به فراموشي برد و زندگي نو را جايگزين ساخت. اين پديده چنان نيرومند جلوه کرد که روستاييان نتوانستند در برابرش پايداري نشان دهند، از اين رو واپس نشستند و سپس به سويش گرايش يافتند بيآن که از سوي فنسالاران بومي شود.
بدينگونه غول صنعت از چراغ جادوي غرب بيرون آمد و وارد روستاهاي ما شد و موتورها جايگزين نيروي انساني شدند؛ هنوز گندمهاي گندمزار، کامل رشد نکرده، Combine آهني ديوپيکر از شهر وارد روستا ميشد و راننده تا هنگام درو، چندروزي ناچار ميشد چادر بزند! صنعت با شتاب، زير و بم زندگي روستايي را ديگرگون کرد و سبب افزايش توليد شد؛ کشورهاي جهان سوم و فنسالاران دولتي تا توانستند ماشين براي توليد بيشتر وارد کردند ولي هرگز به انديشه(براي نمونه)وارد کردن تکنولوژي براي صرفهجويي آب نيافتادند.
همانگونه که ثروت در جهان به يکسان پخش نيست، آب موجود در برخي کشورها به کورس فزوني توليد نرسيد و از هماوردي(رقابت) جهاني باز ماند؛ پشيماني از هدر رفت آب نيز بسيار دير رخ داد، زماني که ديگر چارهگر نبود.
دانش کاريز و آبخيزداري و داشت و کاشت و برداشت سنتي، روشي کهن و سازگار با محيط بود؛ اين حقيقت اينک شايد درک شده باشد ولي اكنون ديگر محيطزيستي وجود ندارد. ما در بحران آب با بسياري از کشورهاي آسيايي و آفريقايي و خاورميانهاي هم سرگذشتيم؛ در اين مورد(بحران آب) نيز مانند هميشه، جهانسوميها در پيِ گناهکار در فرامرزهايند تا آلزايمر تاريخي خود را به آنان نسبت دهند و با اين سخن که استعمار در گذشته با نگاه از بالا، دانش و دانايي بومي را واپسگرا خوانده و نديد گرفته و تکمحصولي را رواج داده است؛ اما امروز چه کسي نميداند که فرافکني شيوه پوسيدهايست و تا لغزشهاي خود را نشناسيم، هرگز نخواهيم توانست خود را ويراست کنيم.
هنوز خود را نميشناسيم
......
.........
............
#پژوهش در قلمرو #دانش_بومي
#دکتر_فرهادي نماد دغدغه کشف و شناساندن دانش بومي و شيوههاي ياريگري و بازنگري در ميراث فرهنگي بجامانده از نياکان است. دکتر فرهادي، 50 سال است کارش پژوهش شبانهروزي در قلمرو دانش بومي است و به گمانم حتي خوابهاي شبانهاش مگر اينها نباشد.
#دستاوردهاي_دکتر_فرهادي که در نشريات و کتابهاي گوناگون به چاپ رسيده، نخستيناش در 1347 انجام گرفته است و در مجموعه «کتاب روستا» چاپ شده است. کتابهايش نيز بيشمار است؛ نامه کمره(با نگاهي به پيشينه و اهميت کبوترخانههاي ايران)، جشنواره هنري/ادبي روستا، فرهنگ ياريگري در ايران(با چندين جايزه)، موزههايي در باد(برنده چندين جايزه)، موزههاي بازيافته، واره(دروکننده چند جايزه) و انسانشناسي ياريگري. رفتار پژوهشي دکتر فرهادي در قلمروي مردمشناسي و دانش بومي پُرگستره است و بيان ديدگاهاش سخت. براي نمونه در نوشتار پتانسيل فرهنگي(کتاب انسانشناسي ياريگري) سخن از کاريز است؛ پس بد نيست همين را محور سخن قرار دهيم.
اين پژوهشگر در نيمسده گذشته پافشاري داشته است بر درونداشت فرهنگي(پتانسيل) که ميتواند دربرگيرنده دانش تجربي، فني، بينشي و کنشوري ايرانيان باشد که سالها همچو گنجينهاي، دوش به دوش نسلها تا امروز چرخيده است، گرچه بهکار گرفته نشده است.
در درازناي هزارهها در جامعههاي يکدستتر سنتي، اين «درونداشتهاي فرهنگي» همچو باران و به گونه يکنواختتري مردمان را سيراب کرده و برآيندش هم چشمگيرتر بوده است؛ اما جامعههاي امروزي که از فرهنگ ميهني و بومي خود دور شدهاند بسي کمتر از جامعههاي صنعتي توانمندي بهرهبرداري از آن را دارند؛ در حالي که کشورهاي پيشرفته صنعتي، هم از درونداشت(پتانسيل) فرهنگي خود و هم از فرهنگ کشورهاي کهن استفاده بهترين را دارند. شوربختانه جهان ناپيشرفته و توسعهنيافته(حتي کشورهاي نفتخيز و داراي نيروي انساني کارآمد) تا امروز به سبب بيانگيزگي، در استفاده بايسته از فرهنگ خود، ناتوان نشان دادهاند.
دکتر فرهادي به #آيندهپژوهان سفارش ميکند به سبب دورافتادگي، از گذشته نهراسند و از آن روي برنتابند، چرا که عاشق آينده نميتواند رها و بينياز از گذشته باشد. که براي نزديکشدن خردمندانه به مرز آينده، نخبگان فرهنگساز به نمايندگي از ملتها و فرهنگها چارهاي ندارند مگر اين که پاندولوار از گذشته به حال و از حال به گذشته، در رفت وآمد پايدار و خلاق باشند.
هدف دکتر فرهادي از بازگشت به گذشته، بازخواني #تجربههاي_پيشينيان براي درسآموزي و بهرهگيري از
آيا در دوران ديجيتاليزم، #دانش_بومي کارکردي دارد؟
در به در، پيِ #فرهنگ_بومي
https://www.ettelaat.com/mobile/?p=115162&device=phone
چگونه دانستههاي نياکان خود را گم کرديم و سپس به فراموشي سپرديم؟
هنگامي که خيزاب مدرنيزم از راه رسيد، دانش بومي و روش زندگي هزارههاي بوميان را به فراموشي برد و زندگي نو را جايگزين ساخت. اين پديده چنان نيرومند جلوه کرد که روستاييان نتوانستند در برابرش پايداري نشان دهند، از اين رو واپس نشستند و سپس به سويش گرايش يافتند بيآن که از سوي فنسالاران بومي شود.
بدينگونه غول صنعت از چراغ جادوي غرب بيرون آمد و وارد روستاهاي ما شد و موتورها جايگزين نيروي انساني شدند؛ هنوز گندمهاي گندمزار، کامل رشد نکرده، Combine آهني ديوپيکر از شهر وارد روستا ميشد و راننده تا هنگام درو، چندروزي ناچار ميشد چادر بزند! صنعت با شتاب، زير و بم زندگي روستايي را ديگرگون کرد و سبب افزايش توليد شد؛ کشورهاي جهان سوم و فنسالاران دولتي تا توانستند ماشين براي توليد بيشتر وارد کردند ولي هرگز به انديشه(براي نمونه)وارد کردن تکنولوژي براي صرفهجويي آب نيافتادند.
همانگونه که ثروت در جهان به يکسان پخش نيست، آب موجود در برخي کشورها به کورس فزوني توليد نرسيد و از هماوردي(رقابت) جهاني باز ماند؛ پشيماني از هدر رفت آب نيز بسيار دير رخ داد، زماني که ديگر چارهگر نبود.
دانش کاريز و آبخيزداري و داشت و کاشت و برداشت سنتي، روشي کهن و سازگار با محيط بود؛ اين حقيقت اينک شايد درک شده باشد ولي اكنون ديگر محيطزيستي وجود ندارد. ما در بحران آب با بسياري از کشورهاي آسيايي و آفريقايي و خاورميانهاي هم سرگذشتيم؛ در اين مورد(بحران آب) نيز مانند هميشه، جهانسوميها در پيِ گناهکار در فرامرزهايند تا آلزايمر تاريخي خود را به آنان نسبت دهند و با اين سخن که استعمار در گذشته با نگاه از بالا، دانش و دانايي بومي را واپسگرا خوانده و نديد گرفته و تکمحصولي را رواج داده است؛ اما امروز چه کسي نميداند که فرافکني شيوه پوسيدهايست و تا لغزشهاي خود را نشناسيم، هرگز نخواهيم توانست خود را ويراست کنيم.
هنوز خود را نميشناسيم
......
.........
............
#پژوهش در قلمرو #دانش_بومي
#دکتر_فرهادي نماد دغدغه کشف و شناساندن دانش بومي و شيوههاي ياريگري و بازنگري در ميراث فرهنگي بجامانده از نياکان است. دکتر فرهادي، 50 سال است کارش پژوهش شبانهروزي در قلمرو دانش بومي است و به گمانم حتي خوابهاي شبانهاش مگر اينها نباشد.
#دستاوردهاي_دکتر_فرهادي که در نشريات و کتابهاي گوناگون به چاپ رسيده، نخستيناش در 1347 انجام گرفته است و در مجموعه «کتاب روستا» چاپ شده است. کتابهايش نيز بيشمار است؛ نامه کمره(با نگاهي به پيشينه و اهميت کبوترخانههاي ايران)، جشنواره هنري/ادبي روستا، فرهنگ ياريگري در ايران(با چندين جايزه)، موزههايي در باد(برنده چندين جايزه)، موزههاي بازيافته، واره(دروکننده چند جايزه) و انسانشناسي ياريگري. رفتار پژوهشي دکتر فرهادي در قلمروي مردمشناسي و دانش بومي پُرگستره است و بيان ديدگاهاش سخت. براي نمونه در نوشتار پتانسيل فرهنگي(کتاب انسانشناسي ياريگري) سخن از کاريز است؛ پس بد نيست همين را محور سخن قرار دهيم.
اين پژوهشگر در نيمسده گذشته پافشاري داشته است بر درونداشت فرهنگي(پتانسيل) که ميتواند دربرگيرنده دانش تجربي، فني، بينشي و کنشوري ايرانيان باشد که سالها همچو گنجينهاي، دوش به دوش نسلها تا امروز چرخيده است، گرچه بهکار گرفته نشده است.
در درازناي هزارهها در جامعههاي يکدستتر سنتي، اين «درونداشتهاي فرهنگي» همچو باران و به گونه يکنواختتري مردمان را سيراب کرده و برآيندش هم چشمگيرتر بوده است؛ اما جامعههاي امروزي که از فرهنگ ميهني و بومي خود دور شدهاند بسي کمتر از جامعههاي صنعتي توانمندي بهرهبرداري از آن را دارند؛ در حالي که کشورهاي پيشرفته صنعتي، هم از درونداشت(پتانسيل) فرهنگي خود و هم از فرهنگ کشورهاي کهن استفاده بهترين را دارند. شوربختانه جهان ناپيشرفته و توسعهنيافته(حتي کشورهاي نفتخيز و داراي نيروي انساني کارآمد) تا امروز به سبب بيانگيزگي، در استفاده بايسته از فرهنگ خود، ناتوان نشان دادهاند.
دکتر فرهادي به #آيندهپژوهان سفارش ميکند به سبب دورافتادگي، از گذشته نهراسند و از آن روي برنتابند، چرا که عاشق آينده نميتواند رها و بينياز از گذشته باشد. که براي نزديکشدن خردمندانه به مرز آينده، نخبگان فرهنگساز به نمايندگي از ملتها و فرهنگها چارهاي ندارند مگر اين که پاندولوار از گذشته به حال و از حال به گذشته، در رفت وآمد پايدار و خلاق باشند.
هدف دکتر فرهادي از بازگشت به گذشته، بازخواني #تجربههاي_پيشينيان براي درسآموزي و بهرهگيري از