#کل_بشریت_یکی_است
#همه_به_هم_وصل_هستند و وجودشان ضروری است: یک روز که در حال دویدن بودم، به این فکر میکردم که چطور است که همهی ما #یکی هستیم ولی باز هم این قدر بر #جدایی تاکید داریم. یک نفر دیگر حدود 30 متر جلوتر از من در حال دویدن بود، همین طور که او را نگاه میکردم به این فکر کردم، من چطور با او یکی هستم؟ چه ارتباطی میتواند بین ما باشد؟
ناگهان، به #درکی عالی رسیدم که اگر چه بین من و آن شخص فاصلهای وجود داشت ولی ما کاملاً به هم #متصل بودیم. به نظرم رسید که همهی ما به هم متصلایم، ولی اغلب از دید محدودی به مسائل نگاه میکنیم. باز هم، #نفس دوست دارد ما را وادار به قبول #جدایی کند.
این بار که به پمپ بنزین میروید و میبینید نفر جلویی شما راه را بسته یا در جایی پارک کرده که فکر میکنید جای پارک شماست، این را #امتحان کنید. بجای ناراحت شدن، به این فکر کنید که آنها همان جایی هستند که باید باشند. خشمگین نشوید؛ و شرایط را همان طور که هست بپذیرید. به یاد داشته باشید که همواره #قلبی_گشوده داشته باشید. بجای جدایی، ارتباطتان را با آن شخص ببینید؛ با آنها طوری رفتار کنید که گویا #بخشی از شما هستند، چرا که واقعاً هم هستند.
سعی کنید از هر فرصتی برای #تمرین این طرز فکر استفاده کنید، اینکه به یاد داشته باشید همهی افراد در دنیای بیرون به نحوی به شما متصلاند. ستیزه جویی با دیگران را کنار بگذارید. به این #فکر کنید که اگر با میکروبهایی که در رودهی بزرگتان زندگی میکنند در مقام ستیزه بر بیایید و به آنها بگویید، "هر کاری بتوانم میکنم تا شماها را از اینجا بیرون کنم" چه #اتفاقی میافتد.
این کار شما را به #کشتن میدهد! شما در واقع به آن میکروبها نیاز دارید. این موضوع در سطحی دیگر، در مورد #کل_بشریت هم صدق میکند. پس همه کس را بخشی از #خودتان بدانید که برای وجود شما لازم است. طولی نمیکشد که احساس #اتصالی_قوی میکنید، همان حسی که من به شخصی که جلوتر از من میدوید پیدا کردم. این موضوع را وقتی #درک میکنید که این جسم را که این قدر به آن چسبیدهاید #ترک میکنید و وارد بُعد دیگری میشوید- در آنجا به وضوح میبینید که #کل بشریت یکی است.
#تصور کنید کل بشریت یک پازل است که تکهای از آن گم شده است. البته که چشمتان فقط همان جای #خالی را میبیند، و میداند که پازل بدون آن تکه کامل نمیشود. بسیار خوب، شما هم بخشی از این پازلی هستید که به آن بشریت میگویند، و اگر از آن خارج شوید یا در #هماهنگی با آن نباشید، باعث میشوید کل پازل #ناقص شود.
این دقیقاً میزان اهمیت شما را به عنوان یک فرد نشان میدهد: شما بشریت را #کامل میکنید. علم در حال ثابت کردن چیزی است که #متافیزیک قرنهاست به آن #اشاره میکند. وقتی زندگی را در ریزترین سطح زیر اتمی بررسی میکنید، به نظر میرسد همهی ذرات به طرزی اسرارآمیز به هم #مرتبطاند. همهی آنها به نحوی توسط #نیرویی از بیرون، چیزی #عرفانی، کنترل میکند، و همگی #هدف دارند.
هیچگونه تصادفی در کار نیست. هیچ رویدادی در این دنیا اتفاقی نیست. این مفهوم برای من خیلی #جذاب است. اگر هر ذرهی زیر اتمی دارای #هدف است و ما هم از آنها ساخته شدهایم، پس چرا این مفهوم در مورد ما صدق نکند؟ به خاطر دارم یک روز حدود ساعت 5 عصر در نیویورک بودم و افراد بیشماری را دیدم که از زیر زمین بیرون میآمدند، مثل لانه مورچه. همهی آنها تازه از مترو پیاده شده بودند و همزمان با هم به جایی میرفتند.
اکنون به عقب نگاه میکنم و به این فکر میکنم که همهی آنها، مثل آن ذرات ریز اتمی، هدفی داشتند. مسائلی از این دست از نظر ما #تصادفی هستند چون میدان دید ما بسیار #محدود است؛ ما تمایل داریم همه چیز را با دید محدود جسم ببینیم. وقتی میبینید هر چیز #هدفی دارد، تفکرتان عوض میشود. میبینید که هر کس مشغول انجام کاری است که #باید باشد. آنها دقیقاً در جایی هستند که به آن #تعلق دارند، و موج دلپذیری از پذیرش شما را فرا میگیرد.
📖 قدرت بیداری جلد ۶ ص ۴، ۵، ۶
✍🏻 دکتر وین دایر
👇🏻
@PsychollogyForLife
https://www.instagram.com/PsychollogyForLife
#کل_بشریت_یکی_است
#همه_به_هم_وصل_هستند و وجودشان ضروری است: یک روز که در حال دویدن بودم، به این فکر میکردم که چطور است که همهی ما #یکی هستیم ولی باز هم این قدر بر #جدایی تاکید داریم. یک نفر دیگر حدود 30 متر جلوتر از من در حال دویدن بود، همین طور که او را نگاه میکردم به این فکر کردم، من چطور با او یکی هستم؟ چه ارتباطی میتواند بین ما باشد؟
ناگهان، به #درکی عالی رسیدم که اگر چه بین من و آن شخص فاصلهای وجود داشت ولی ما کاملاً به هم #متصل بودیم. به نظرم رسید که همهی ما به هم متصلایم، ولی اغلب از دید محدودی به مسائل نگاه میکنیم. باز هم، #نفس دوست دارد ما را وادار به قبول #جدایی کند.
این بار که به پمپ بنزین میروید و میبینید نفر جلویی شما راه را بسته یا در جایی پارک کرده که فکر میکنید جای پارک شماست، این را #امتحان کنید. بجای ناراحت شدن، به این فکر کنید که آنها همان جایی هستند که باید باشند. خشمگین نشوید؛ و شرایط را همان طور که هست بپذیرید. به یاد داشته باشید که همواره #قلبی_گشوده داشته باشید. بجای جدایی، ارتباطتان را با آن شخص ببینید؛ با آنها طوری رفتار کنید که گویا #بخشی از شما هستند، چرا که واقعاً هم هستند.
سعی کنید از هر فرصتی برای #تمرین این طرز فکر استفاده کنید، اینکه به یاد داشته باشید همهی افراد در دنیای بیرون به نحوی به شما متصلاند. ستیزه جویی با دیگران را کنار بگذارید. به این #فکر کنید که اگر با میکروبهایی که در رودهی بزرگتان زندگی میکنند در مقام ستیزه بر بیایید و به آنها بگویید، "هر کاری بتوانم میکنم تا شماها را از اینجا بیرون کنم" چه #اتفاقی میافتد.
این کار شما را به #کشتن میدهد! شما در واقع به آن میکروبها نیاز دارید. این موضوع در سطحی دیگر، در مورد #کل_بشریت هم صدق میکند. پس همه کس را بخشی از #خودتان بدانید که برای وجود شما لازم است. طولی نمیکشد که احساس #اتصالی_قوی میکنید، همان حسی که من به شخصی که جلوتر از من میدوید پیدا کردم. این موضوع را وقتی #درک میکنید که این جسم را که این قدر به آن چسبیدهاید #ترک میکنید و وارد بُعد دیگری میشوید- در آنجا به وضوح میبینید که #کل بشریت یکی است.
#تصور کنید کل بشریت یک پازل است که تکهای از آن گم شده است. البته که چشمتان فقط همان جای #خالی را میبیند، و میداند که پازل بدون آن تکه کامل نمیشود. بسیار خوب، شما هم بخشی از این پازلی هستید که به آن بشریت میگویند، و اگر از آن خارج شوید یا در #هماهنگی با آن نباشید، باعث میشوید کل پازل #ناقص شود.
این دقیقاً میزان اهمیت شما را به عنوان یک فرد نشان میدهد: شما بشریت را #کامل میکنید. علم در حال ثابت کردن چیزی است که #متافیزیک قرنهاست به آن #اشاره میکند. وقتی زندگی را در ریزترین سطح زیر اتمی بررسی میکنید، به نظر میرسد همهی ذرات به طرزی اسرارآمیز به هم #مرتبطاند. همهی آنها به نحوی توسط #نیرویی از بیرون، چیزی #عرفانی، کنترل میکند، و همگی #هدف دارند.
هیچگونه تصادفی در کار نیست. هیچ رویدادی در این دنیا اتفاقی نیست. این مفهوم برای من خیلی #جذاب است. اگر هر ذرهی زیر اتمی دارای #هدف است و ما هم از آنها ساخته شدهایم، پس چرا این مفهوم در مورد ما صدق نکند؟ به خاطر دارم یک روز حدود ساعت 5 عصر در نیویورک بودم و افراد بیشماری را دیدم که از زیر زمین بیرون میآمدند، مثل لانه مورچه. همهی آنها تازه از مترو پیاده شده بودند و همزمان با هم به جایی میرفتند.
اکنون به عقب نگاه میکنم و به این فکر میکنم که همهی آنها، مثل آن ذرات ریز اتمی، هدفی داشتند. مسائلی از این دست از نظر ما #تصادفی هستند چون میدان دید ما بسیار #محدود است؛ ما تمایل داریم همه چیز را با دید محدود جسم ببینیم. وقتی میبینید هر چیز #هدفی دارد، تفکرتان عوض میشود. میبینید که هر کس مشغول انجام کاری است که #باید باشد. آنها دقیقاً در جایی هستند که به آن #تعلق دارند، و موج دلپذیری از پذیرش شما را فرا میگیرد.
📖 قدرت بیداری جلد ۶ ص ۴، ۵، ۶
✍🏻 دکتر وین دایر
👇🏻
@PsychollogyForLife
https://www.instagram.com/PsychollogyForLife