🔴خبر فوری
بنا بر اعلام رامین صفرنیا، وکیل دادگستری، به خانواده #رسول_بداقی، اعاده دادرسی بداقی در اتهامات اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام در شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور پذیرفته شده است. با توجه به همین رای، به موجب قانون بعد از تعیین شعبه همعرض آقای بداقی میتواند با قرار وثیقه آزاد شود.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
بنا بر اعلام رامین صفرنیا، وکیل دادگستری، به خانواده #رسول_بداقی، اعاده دادرسی بداقی در اتهامات اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام در شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور پذیرفته شده است. با توجه به همین رای، به موجب قانون بعد از تعیین شعبه همعرض آقای بداقی میتواند با قرار وثیقه آزاد شود.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔴جمعی از فعالان صنفی فرهنگیان و کارگری و بازنشستگان روز جمعه ۱۸ اسفند برابر با ۸ مارس
" روز جهانی زن "
به دیدار خانم فروزان علیزاده همسر آقای #رسول_بداقی، معلم زندانی و خانواده های آقای #داود_رضوی و #حسن_سعیدی از زندانیان سندیکای شرکت واحد رفتند.
در این دیدارها ضمن تاکید بر مقاومت و ایستادگی در برابر هر گونه سلطه و بی عدالتی فارغ از جنسیت و تاکید بر برابری خواهی؛ بر هنر عشق ورزی انسانی برای تمامی مردم دنیا تاکید شد.
در پایان نیز هدایایی به رسم یادبود از طرف شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران به زنان حاضر در این دیدارهای ساده و صمیمی تقدیم شد.
" روز جهانی زن "
به دیدار خانم فروزان علیزاده همسر آقای #رسول_بداقی، معلم زندانی و خانواده های آقای #داود_رضوی و #حسن_سعیدی از زندانیان سندیکای شرکت واحد رفتند.
در این دیدارها ضمن تاکید بر مقاومت و ایستادگی در برابر هر گونه سلطه و بی عدالتی فارغ از جنسیت و تاکید بر برابری خواهی؛ بر هنر عشق ورزی انسانی برای تمامی مردم دنیا تاکید شد.
در پایان نیز هدایایی به رسم یادبود از طرف شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران به زنان حاضر در این دیدارهای ساده و صمیمی تقدیم شد.
🔴فریاد سرخ فام بهارانم
سرکش
گرمای قلب خاک
گیرانده شب چراغ پریشانم
فریاد سرخ فام بهارانم
برخاسته ز سنگ
با من مگو ز حادثه، میدانم
آری که دیر نمیمانم
امّا به هر #بهار سرودم را
چون ردّ خون آهوی مجروح
بر هر ستیغ سهم میافشانم
آنگاه عطر تلخ جوانم را
با بال بادهای مهاجم
تا ذهن دشت های گمشده میرانم
#معلمان_زندانی
#رسول_بداقی
#هاشم_خواستار
#جعفر_ابراهیمی
#جواد_لعلمحمدی
#محمدحسین_سپهری
#احمد_علیزاده
#ناهید_شیرپیشه
#زینب_همرنگ
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
سرکش
گرمای قلب خاک
گیرانده شب چراغ پریشانم
فریاد سرخ فام بهارانم
برخاسته ز سنگ
با من مگو ز حادثه، میدانم
آری که دیر نمیمانم
امّا به هر #بهار سرودم را
چون ردّ خون آهوی مجروح
بر هر ستیغ سهم میافشانم
آنگاه عطر تلخ جوانم را
با بال بادهای مهاجم
تا ذهن دشت های گمشده میرانم
#معلمان_زندانی
#رسول_بداقی
#هاشم_خواستار
#جعفر_ابراهیمی
#جواد_لعلمحمدی
#محمدحسین_سپهری
#احمد_علیزاده
#ناهید_شیرپیشه
#زینب_همرنگ
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔴یادداشت #عزیز_قاسم_زاده برای #رسول_بداقی از زندان لاکان رشت
برای رسول رسولانِ کنشگری صنفی ایران
رسول بداقی را در میان کنشگران صنفی از زوایای گوناگون باید ویژه و مهم ترین شخصیت صنفی ایران نامید. او به لحاظ شجاعت و بی پروایی و تقریر حقیقت و سهولت در پرداخت هزینه بی همتاست. از شروع فعالیتهای صنفی در اواخر دههی هفتاد تا امروز، زندانهای متعدد و طولانی را تجربه کرده، شغلش را از دست داده و بعد از هفت سال زندان بدون مرخصی، با حرارتی تمامتر به ادامهی فعالیت صنفی پرداخته است و بعد از آن نیز از ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ تا هم اکنون در زندان به سر میبرد و مهمتر اینکه بدون توجه به چگوگی واکنش دیگران در قبال خدمات و هزینههای او، هرگز نه کمترین شکوهای کرده و نه کوچکترین توقعی از کسی داشته است.
او در عین سرسختی نسبت به ایدهها و نظریاتش، در کار جمعی کوشاتر از هر کسی است و در امر تشکل سازی و کنشگری بیش از هر کسی تلاش کرده، وقت گذاشته و زحمت کشیده است. حتی دورههایی در زمینه تصویربرداری و تدوین را گذرانیده و این همه را بی مزد و منتی در خدمت صنف قرار داده است. آدمی به لحاظ خصایل انسانی طبیعی است که گاهی غمگین شود، گاهی از کسی دلشکسته و دلگیر و گاه خشمگین شود. اما اینکه کسی با چنین کارنامهای در عرصهی صنفی بی کمترین توقعی از کسی، مسیر مبارزه را طی کند و دچار ملال و یاس نشود، میتواند الگو و اسوه برای همگنانش باشد. حقیقت طلبی اقتضا میکند اعتراف کنم دست کم در میان کنشگران صنفی چنین شخصی را نیافتهام که تا این حد در مسیر هزینه و مبارزه، برای خود هیچ هم نخواسته باشد. گمان میکنم سایر دوستان و کنشگران صنفی دربارهی این ادعای من در حق رسول با من هم آوا و هم نظر باشند.
گاندی در کتاب «خدا آنگونه که من میفهمم» میگوید: من بر آن بودم که «خدا حقیقت است» و بعدتر به این نتیجه رسیدم که « حقیقت خداست ». با عنایت به این نکتهی ضروری است آدمی به هر حقیقتی که از ندا و وجدان درون بدو میرسد دست به اعترافی صمیمانه بزند. حال این حقیقت ممکن است خوشایند عدهای نباشد. گاهی آدمیان برای اینکه از ضعفهای خود فرار کنند، قوتهای دیگران آزارشان میدهد و آن را نشانه میگیرند. از همین رو تجربهای که من به مرور در این سالها به ویژه در دوران زندان بیشتر آموختهام این است که از رسول کنشگران صنفی «بی توقعی» را بیشتر و بیشتر بیاموزم. مسیر مبارزه سیاسی و اجتماعی و یا صنفی انتخاب فردی برای پیشبرد مقاصد شخصی نیست بلکه معطوف به یک آرمان جمعی و بشری است. از همین رو هرگونه هوای نفس و معطوف کردن این آرمانها به خویش، نقض غرض محسوب میشود. این انتخاب در درون خود انواع و اقسام ناملایمتیها را دارد. ملامت دشمنان را از یک سو و شماتت دوستان را از سوی دیگر در پی دارد. همراهانی گاه تا پای جان و گاه سست و ناتوان دارد. دوستانی همراه را دارد که به تدریج ممکن است به هر دلیلی دشمن شوند. مسیر مبارزه رهزن دل و دین است. از همین رو چنانچه در یاداشتی دیگر نگاشتهام، برای هر کنشگر صنفی و سیاسی و مدنی ضروری است که با ادبیات عرفانی غنی ما و بزرگان آن بیشتر و بیشتر مانوس باشد تا از دامهای پیش رو مصون بماند. خویشتن شناسی و شلاق بر ناکردهها و کردههای نادرست خود باید چون چراغی روشن، همیشه همراه ما باشد تا راه ضلالت را نپیماییم.
به رغم شکسته شدن حکم رسول بداقی در دیوان عالی و تعیین شعبه، انتظار میرفت او در اواخر اسفند آزاد شود؛ اما همچنان رسول بداقی زندانی است. او برای همهی ما از جان مایه گذاشته است. از کسی هم توقع حمایت و همراهی نداشته است. اما قدرشناسی اقتضایش این است که بیش از همیشه صدای او باشیم و آنقدر از رسول بداقی بگوییم و بنویسیم که هدیهی روز معلم امسال آزادی او باشد. نگارنده در یادداشتی دیگر این دو بیت مولانا را به رسول تقدیم کرده بودم که اکنون هم با این دو بیت این یادداشت را به پایان میبرم:
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم
عزیز قاسمزاده
پنجشنبه ۲٣ / ۰۱ / ۱۴۰٣
زندان لاکان - بند میثاق
برای رسول رسولانِ کنشگری صنفی ایران
رسول بداقی را در میان کنشگران صنفی از زوایای گوناگون باید ویژه و مهم ترین شخصیت صنفی ایران نامید. او به لحاظ شجاعت و بی پروایی و تقریر حقیقت و سهولت در پرداخت هزینه بی همتاست. از شروع فعالیتهای صنفی در اواخر دههی هفتاد تا امروز، زندانهای متعدد و طولانی را تجربه کرده، شغلش را از دست داده و بعد از هفت سال زندان بدون مرخصی، با حرارتی تمامتر به ادامهی فعالیت صنفی پرداخته است و بعد از آن نیز از ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ تا هم اکنون در زندان به سر میبرد و مهمتر اینکه بدون توجه به چگوگی واکنش دیگران در قبال خدمات و هزینههای او، هرگز نه کمترین شکوهای کرده و نه کوچکترین توقعی از کسی داشته است.
او در عین سرسختی نسبت به ایدهها و نظریاتش، در کار جمعی کوشاتر از هر کسی است و در امر تشکل سازی و کنشگری بیش از هر کسی تلاش کرده، وقت گذاشته و زحمت کشیده است. حتی دورههایی در زمینه تصویربرداری و تدوین را گذرانیده و این همه را بی مزد و منتی در خدمت صنف قرار داده است. آدمی به لحاظ خصایل انسانی طبیعی است که گاهی غمگین شود، گاهی از کسی دلشکسته و دلگیر و گاه خشمگین شود. اما اینکه کسی با چنین کارنامهای در عرصهی صنفی بی کمترین توقعی از کسی، مسیر مبارزه را طی کند و دچار ملال و یاس نشود، میتواند الگو و اسوه برای همگنانش باشد. حقیقت طلبی اقتضا میکند اعتراف کنم دست کم در میان کنشگران صنفی چنین شخصی را نیافتهام که تا این حد در مسیر هزینه و مبارزه، برای خود هیچ هم نخواسته باشد. گمان میکنم سایر دوستان و کنشگران صنفی دربارهی این ادعای من در حق رسول با من هم آوا و هم نظر باشند.
گاندی در کتاب «خدا آنگونه که من میفهمم» میگوید: من بر آن بودم که «خدا حقیقت است» و بعدتر به این نتیجه رسیدم که « حقیقت خداست ». با عنایت به این نکتهی ضروری است آدمی به هر حقیقتی که از ندا و وجدان درون بدو میرسد دست به اعترافی صمیمانه بزند. حال این حقیقت ممکن است خوشایند عدهای نباشد. گاهی آدمیان برای اینکه از ضعفهای خود فرار کنند، قوتهای دیگران آزارشان میدهد و آن را نشانه میگیرند. از همین رو تجربهای که من به مرور در این سالها به ویژه در دوران زندان بیشتر آموختهام این است که از رسول کنشگران صنفی «بی توقعی» را بیشتر و بیشتر بیاموزم. مسیر مبارزه سیاسی و اجتماعی و یا صنفی انتخاب فردی برای پیشبرد مقاصد شخصی نیست بلکه معطوف به یک آرمان جمعی و بشری است. از همین رو هرگونه هوای نفس و معطوف کردن این آرمانها به خویش، نقض غرض محسوب میشود. این انتخاب در درون خود انواع و اقسام ناملایمتیها را دارد. ملامت دشمنان را از یک سو و شماتت دوستان را از سوی دیگر در پی دارد. همراهانی گاه تا پای جان و گاه سست و ناتوان دارد. دوستانی همراه را دارد که به تدریج ممکن است به هر دلیلی دشمن شوند. مسیر مبارزه رهزن دل و دین است. از همین رو چنانچه در یاداشتی دیگر نگاشتهام، برای هر کنشگر صنفی و سیاسی و مدنی ضروری است که با ادبیات عرفانی غنی ما و بزرگان آن بیشتر و بیشتر مانوس باشد تا از دامهای پیش رو مصون بماند. خویشتن شناسی و شلاق بر ناکردهها و کردههای نادرست خود باید چون چراغی روشن، همیشه همراه ما باشد تا راه ضلالت را نپیماییم.
به رغم شکسته شدن حکم رسول بداقی در دیوان عالی و تعیین شعبه، انتظار میرفت او در اواخر اسفند آزاد شود؛ اما همچنان رسول بداقی زندانی است. او برای همهی ما از جان مایه گذاشته است. از کسی هم توقع حمایت و همراهی نداشته است. اما قدرشناسی اقتضایش این است که بیش از همیشه صدای او باشیم و آنقدر از رسول بداقی بگوییم و بنویسیم که هدیهی روز معلم امسال آزادی او باشد. نگارنده در یادداشتی دیگر این دو بیت مولانا را به رسول تقدیم کرده بودم که اکنون هم با این دو بیت این یادداشت را به پایان میبرم:
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم
عزیز قاسمزاده
پنجشنبه ۲٣ / ۰۱ / ۱۴۰٣
زندان لاکان - بند میثاق
Telegraph
برای رسول رسولانِ کنشگری صنفی ایران
رسول بداقی را در میان کنشگران صنفی از زوایای گوناگون باید ویژه و مهم ترین شخصیت صنفی ایران نامید. او به لحاظ شجاعت و بی پروایی و تقریر حقیقت و سهولت در پرداخت هزینه بی همتاست. از شروع فعالیتهای صنفی در اواخر دههی هفتاد تا امروز، زندانهای متعدد و طولانی…
🔴 نامه #رسول_بداقی معلم زندانی از زندان اوین
برای #توماج_صالحی
زندهباد هنر، زندهباد ایستادگی، زندهباد اندیشه
زندهباد هنر ایستادگی در میدان اندیشه، زنده باد توماج
توماجِ دلاور، سالهاست دریچه ای به روی اندیشه ی من باز شده، اندیشه ای که هیچ میز و نیمکت و تخته سیاهی ندارد، و آن آموزگاری اراده هاست .
آموزگاری باورهای انسانی، آموزگاریِ ارزشی به نام “بی ارزشی باورهای کور”.
بی ارزشیِ برتری جویی، تکبر، خودستایی، خودکامگی، بدتر از همه
“بی ارزشیِ تقلید و مداحی، برای شکم بارگی و مداحی برای نان”.
توماجِ دلاور، بسیار دیده ام، دانش آموزانی که معلم، معلمان خود بوده اند.
در میان شاگردان خود آموزگاران بسیاری دیده ام که نه با زبان، نه با کتاب، نه با فیلم و نمایش، بلکه با نگاه، با نظم، با عزت نفس، با اراده، حتی با اشک، به هزاران شیوه آموزگارم بودند. اما تو بدون تخته سیاه، بدون مدرسه و میز و نیمکت، آموزگار اراده بوده ای، برای من و برای هزاران آدم باانصاف.
توماجِ عزیز
سرزمین ما هنوز پرورش دهنده انسانهای آزاده ای مانند؛ گاندی، نلسون ماندلا، بیبی مریم، ژاندارک، ستارخان، مصدق، چگوارا، مارتین لوترکینگ، کالوین، سارتر، فرخی یزدی، سرداراسعد، میرزا رضا، کاوه آهنگر و میلیون ها آزاده جان برکف است، که مرگ را به بردگی ترجیح می دهند.
دیر نیست روزی که ابرهای سیاه خودکامگی، از آسمان ایران زدوده شود.
همزاد توفان، پنجه در پنجه این بیدادیم
در بزم ستم، حنجره تا حنجره فریادیم
برای #توماج_صالحی
زندهباد هنر، زندهباد ایستادگی، زندهباد اندیشه
زندهباد هنر ایستادگی در میدان اندیشه، زنده باد توماج
توماجِ دلاور، سالهاست دریچه ای به روی اندیشه ی من باز شده، اندیشه ای که هیچ میز و نیمکت و تخته سیاهی ندارد، و آن آموزگاری اراده هاست .
آموزگاری باورهای انسانی، آموزگاریِ ارزشی به نام “بی ارزشی باورهای کور”.
بی ارزشیِ برتری جویی، تکبر، خودستایی، خودکامگی، بدتر از همه
“بی ارزشیِ تقلید و مداحی، برای شکم بارگی و مداحی برای نان”.
توماجِ دلاور، بسیار دیده ام، دانش آموزانی که معلم، معلمان خود بوده اند.
در میان شاگردان خود آموزگاران بسیاری دیده ام که نه با زبان، نه با کتاب، نه با فیلم و نمایش، بلکه با نگاه، با نظم، با عزت نفس، با اراده، حتی با اشک، به هزاران شیوه آموزگارم بودند. اما تو بدون تخته سیاه، بدون مدرسه و میز و نیمکت، آموزگار اراده بوده ای، برای من و برای هزاران آدم باانصاف.
توماجِ عزیز
سرزمین ما هنوز پرورش دهنده انسانهای آزاده ای مانند؛ گاندی، نلسون ماندلا، بیبی مریم، ژاندارک، ستارخان، مصدق، چگوارا، مارتین لوترکینگ، کالوین، سارتر، فرخی یزدی، سرداراسعد، میرزا رضا، کاوه آهنگر و میلیون ها آزاده جان برکف است، که مرگ را به بردگی ترجیح می دهند.
دیر نیست روزی که ابرهای سیاه خودکامگی، از آسمان ایران زدوده شود.
همزاد توفان، پنجه در پنجه این بیدادیم
در بزم ستم، حنجره تا حنجره فریادیم
🔴شعری از #رسول_بداقی معلم زندانی
"دانشآموز بلوچ"
آشنایم با نگاهت دانشآموز بلوچ
میپرستم زخمهایت دانشآموز بلوچ
پشت پلکت، میشناسم، اشکهای خفته را
میکشی بر زخم دل، آرامشی آشفته را
جسته بودی، دانشات را زیر سقفی از کپر
ننگ بر دستی، که دانش را نموده در به در
سیل آمد لابهلای دفتر مشقت نشست
تخته و گچ، با ستونهای کپر را هم شکست
تختهی سبز دلت را میشناسم، بیگناه!
با نگاهت میکشی، بر چهرهات، نقشی ز آه!
میشناسم آنکه بر پیشانیات مهر فراموشیزده
آنکه بر فریاد من، مهری ز خاموشی زده
آن مقدس، از چه زد، سیلی به گوش هوش تو؟
تا نشیند سالها، آسودهتر بر دوش تو
گر دبستانات ندارد سقف، بر بالینت
سقف مسجد میدهد، پژواک بر نالیدنات
قطره قطره اشک گرمت، میچکد بر زخم من
میزند نقش ستم، بر سرنوشت این وطن
سرزمینت مدرسه، از خانه ویرانتر شده
جان انسانها از بهای تخمه ارزانتر شده
زخم تن را، مرحمی با بخیه درمان میکند
تا قیامت، زخم دل، چون سیل طغیان میکند
کار طوفان طبیعت، خانه ویران کرده است
کار بت سازی، همین اندیشه حیران کرده است
بتپرستان بیشهی اندیشه آتش میزنند
با زغالش مزد طاعت را شمارش میکنند
بت پرستان، مردگان را هم پرستش میکنند
در عزای استخان پوسیده کرنش میکنند
مردگان را هرچه خواهی سوگواری میکنند
روی دوش زندگان چابک سواری میکنند
"دانشآموز بلوچ"
آشنایم با نگاهت دانشآموز بلوچ
میپرستم زخمهایت دانشآموز بلوچ
پشت پلکت، میشناسم، اشکهای خفته را
میکشی بر زخم دل، آرامشی آشفته را
جسته بودی، دانشات را زیر سقفی از کپر
ننگ بر دستی، که دانش را نموده در به در
سیل آمد لابهلای دفتر مشقت نشست
تخته و گچ، با ستونهای کپر را هم شکست
تختهی سبز دلت را میشناسم، بیگناه!
با نگاهت میکشی، بر چهرهات، نقشی ز آه!
میشناسم آنکه بر پیشانیات مهر فراموشیزده
آنکه بر فریاد من، مهری ز خاموشی زده
آن مقدس، از چه زد، سیلی به گوش هوش تو؟
تا نشیند سالها، آسودهتر بر دوش تو
گر دبستانات ندارد سقف، بر بالینت
سقف مسجد میدهد، پژواک بر نالیدنات
قطره قطره اشک گرمت، میچکد بر زخم من
میزند نقش ستم، بر سرنوشت این وطن
سرزمینت مدرسه، از خانه ویرانتر شده
جان انسانها از بهای تخمه ارزانتر شده
زخم تن را، مرحمی با بخیه درمان میکند
تا قیامت، زخم دل، چون سیل طغیان میکند
کار طوفان طبیعت، خانه ویران کرده است
کار بت سازی، همین اندیشه حیران کرده است
بتپرستان بیشهی اندیشه آتش میزنند
با زغالش مزد طاعت را شمارش میکنند
بت پرستان، مردگان را هم پرستش میکنند
در عزای استخان پوسیده کرنش میکنند
مردگان را هرچه خواهی سوگواری میکنند
روی دوش زندگان چابک سواری میکنند
🔴 بهار زخمیِ این باغ، دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.
#معلمان_زندانی
#رسول_بداقی
#هاشم_خواستار
#جواد_لعلمحمدی
#محمدحسین_سپهری
#عزیز_قاسم_زاده
#محمود_ملاکی
#اصغر_امیرزادگان
#احمد_علیزاده
#ناهید_شیرپیشه
#زینب_همرنگ
#محمد_صادقی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.
#معلمان_زندانی
#رسول_بداقی
#هاشم_خواستار
#جواد_لعلمحمدی
#محمدحسین_سپهری
#عزیز_قاسم_زاده
#محمود_ملاکی
#اصغر_امیرزادگان
#احمد_علیزاده
#ناهید_شیرپیشه
#زینب_همرنگ
#محمد_صادقی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 علیه فراموشی؛ به یاد رسول بداقی، معلم دربند
ما معلمیم؛ ما امتداد صمدیم
از آن سوی تاریخ میآئیم
از اعماق تاریک
با نور زاده شدیم
با جهل و خرافات جنگیدیم
و بر گردههایمان ردی از شلاق ظلم و جهالت است
اما
ایستادهایم تا روشنایی ببخشیم
به یاد #رسول_بداقی و تمام مبارزان دربند
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
ما معلمیم؛ ما امتداد صمدیم
از آن سوی تاریخ میآئیم
از اعماق تاریک
با نور زاده شدیم
با جهل و خرافات جنگیدیم
و بر گردههایمان ردی از شلاق ظلم و جهالت است
اما
ایستادهایم تا روشنایی ببخشیم
به یاد #رسول_بداقی و تمام مبارزان دربند
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
Forwarded from کمپین آزادی رسول بداقی
❇️رسول معلمان ایران، #رسول_بداقی باید آزاد شود/
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت 7 سالی که زندانی بود، حتی در زندان هم از حقوق اولیه خود محروم گردید، به طوری که برای خاکسپاری و مراسم سوگواری مادرش نیز، اجازه شرکت پیدا نکرد، چرا که در تمام مدت هفت سال، حتی یک ساعت هم به او مرخصی ندادند. مدت زیادی را در انفرادی های مخوف گذراند، اما هیچگاه از هدف متعالی خود که پیگیری حقوق معلمان و دانش آموزان و تلاش برای بهبود وضعیت نا به سامان آموزش کشور بود، دست نکشید، بداقی به محض آزادی تلاش های بی وقفه خود را فداکارانه و بی کمترین توقعی در عرصه کنشگری ادامه داد.
رسول بداقی، دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ دوباره دستگیر و زندانی شد. بعد از این تاریخ، تنها ۴روز برای مراسم خواستگاری دخترش، به مرخصی آمد و بلافاصله به زندان بازگردانده شد. اکنون بیش از دوسال از حبس او میگذرد و باز از مرخصی محروم است، تلاش وکلای او برای آزادی اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی بی نتیجه ماندهاست. اخیراً نیز تماسهای تلفنی او را محدود کرده اند. با تمامی مصائبی که بر رسول بداقی وارد کرده اند، هیچگاه درباره ستم های رفته به خود شکایت نمیکند، اما درباره تضییع حقوق معلمان و دانش آموزان، فقدان آموزش مدرن و اصولی در ایران و نابرابری های آموزشی صدایش از زندان بلندتر از همه فعالان این عرصه بودهاست.
ما جمعی از معلمان و کارگران و امضاکنندگان این متن، ضمن محکوم کردن ستم های روا شده بر رسول بداقی، خواهان توقف ظلم مضاعف و رنج های روا داشته به او و خانواده اش هستیم.
رسول بداقی، یک «نام» نیست یک «مسیر» است. مسیر مطالبه گری صنفی و کنشگری شرافتمندانه...
رسول معلمان ایران باید آزاد شود.
۲۸ تیرماه ۱۴۰۳
🔸کمپین جمع آوری امضا، تنها به مدت ۱۰ روز ادامه خواهد داشت🔸
https://forms.gle/XWioY8W7Edjx9p8E9
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت 7 سالی که زندانی بود، حتی در زندان هم از حقوق اولیه خود محروم گردید، به طوری که برای خاکسپاری و مراسم سوگواری مادرش نیز، اجازه شرکت پیدا نکرد، چرا که در تمام مدت هفت سال، حتی یک ساعت هم به او مرخصی ندادند. مدت زیادی را در انفرادی های مخوف گذراند، اما هیچگاه از هدف متعالی خود که پیگیری حقوق معلمان و دانش آموزان و تلاش برای بهبود وضعیت نا به سامان آموزش کشور بود، دست نکشید، بداقی به محض آزادی تلاش های بی وقفه خود را فداکارانه و بی کمترین توقعی در عرصه کنشگری ادامه داد.
رسول بداقی، دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ دوباره دستگیر و زندانی شد. بعد از این تاریخ، تنها ۴روز برای مراسم خواستگاری دخترش، به مرخصی آمد و بلافاصله به زندان بازگردانده شد. اکنون بیش از دوسال از حبس او میگذرد و باز از مرخصی محروم است، تلاش وکلای او برای آزادی اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی بی نتیجه ماندهاست. اخیراً نیز تماسهای تلفنی او را محدود کرده اند. با تمامی مصائبی که بر رسول بداقی وارد کرده اند، هیچگاه درباره ستم های رفته به خود شکایت نمیکند، اما درباره تضییع حقوق معلمان و دانش آموزان، فقدان آموزش مدرن و اصولی در ایران و نابرابری های آموزشی صدایش از زندان بلندتر از همه فعالان این عرصه بودهاست.
ما جمعی از معلمان و کارگران و امضاکنندگان این متن، ضمن محکوم کردن ستم های روا شده بر رسول بداقی، خواهان توقف ظلم مضاعف و رنج های روا داشته به او و خانواده اش هستیم.
رسول بداقی، یک «نام» نیست یک «مسیر» است. مسیر مطالبه گری صنفی و کنشگری شرافتمندانه...
رسول معلمان ایران باید آزاد شود.
۲۸ تیرماه ۱۴۰۳
🔸کمپین جمع آوری امضا، تنها به مدت ۱۰ روز ادامه خواهد داشت🔸
https://forms.gle/XWioY8W7Edjx9p8E9
Google Docs
رسول معلمان ایران، #رسول_بداقی باید آزاد شود
رسول معلمان ایران، #رسول_بداقی باید آزاد شود/
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت…
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت…
🔴رسول معلمان ایران، #رسول_بداقی باید آزاد شود/
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت 7 سالی که زندانی بود، حتی در زندان هم از حقوق اولیه خود محروم گردید، به طوری که برای خاکسپاری و مراسم سوگواری مادرش نیز، اجازه شرکت پیدا نکرد، چرا که در تمام مدت هفت سال، حتی یک ساعت هم به او مرخصی ندادند. مدت زیادی را در انفرادی های مخوف گذراند، اما هیچگاه از هدف متعالی خود که پیگیری حقوق معلمان و دانش آموزان و تلاش برای بهبود وضعیت نا به سامان آموزش کشور بود، دست نکشید، بداقی به محض آزادی تلاش های بی وقفه خود را فداکارانه و بی کمترین توقعی در عرصه کنشگری ادامه داد.
رسول بداقی، دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ دوباره دستگیر و زندانی شد. بعد از این تاریخ، تنها ۴روز برای مراسم خواستگاری دخترش، به مرخصی آمد و بلافاصله به زندان بازگردانده شد. اکنون بیش از دوسال از حبس او میگذرد و باز از مرخصی محروم است، تلاش وکلای او برای آزادی اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی بی نتیجه ماندهاست. اخیراً نیز تماسهای تلفنی او را محدود کرده اند. با تمامی مصائبی که بر رسول بداقی وارد کرده اند، هیچگاه درباره ستم های رفته به خود شکایت نمیکند، اما درباره تضییع حقوق معلمان و دانش آموزان، فقدان آموزش مدرن و اصولی در ایران و نابرابری های آموزشی صدایش از زندان بلندتر از همه فعالان این عرصه بودهاست.
ما جمعی از معلمان و کارگران و امضاکنندگان این متن، ضمن محکوم کردن ستم های روا شده بر رسول بداقی، خواهان توقف ظلم مضاعف و رنج های روا داشته به او و خانواده اش هستیم.
رسول بداقی، یک «نام» نیست یک «مسیر» است. مسیر مطالبه گری صنفی و کنشگری شرافتمندانه...
رسول معلمان ایران باید آزاد شود.
۲۸ تیرماه ۱۴۰۳
🔸کمپین جمع آوری امضا، تنها به مدت ۱۰ روز ادامه خواهد داشت🔸
https://forms.gle/XWioY8W7Edjx9p8E9
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت 7 سالی که زندانی بود، حتی در زندان هم از حقوق اولیه خود محروم گردید، به طوری که برای خاکسپاری و مراسم سوگواری مادرش نیز، اجازه شرکت پیدا نکرد، چرا که در تمام مدت هفت سال، حتی یک ساعت هم به او مرخصی ندادند. مدت زیادی را در انفرادی های مخوف گذراند، اما هیچگاه از هدف متعالی خود که پیگیری حقوق معلمان و دانش آموزان و تلاش برای بهبود وضعیت نا به سامان آموزش کشور بود، دست نکشید، بداقی به محض آزادی تلاش های بی وقفه خود را فداکارانه و بی کمترین توقعی در عرصه کنشگری ادامه داد.
رسول بداقی، دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ دوباره دستگیر و زندانی شد. بعد از این تاریخ، تنها ۴روز برای مراسم خواستگاری دخترش، به مرخصی آمد و بلافاصله به زندان بازگردانده شد. اکنون بیش از دوسال از حبس او میگذرد و باز از مرخصی محروم است، تلاش وکلای او برای آزادی اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی بی نتیجه ماندهاست. اخیراً نیز تماسهای تلفنی او را محدود کرده اند. با تمامی مصائبی که بر رسول بداقی وارد کرده اند، هیچگاه درباره ستم های رفته به خود شکایت نمیکند، اما درباره تضییع حقوق معلمان و دانش آموزان، فقدان آموزش مدرن و اصولی در ایران و نابرابری های آموزشی صدایش از زندان بلندتر از همه فعالان این عرصه بودهاست.
ما جمعی از معلمان و کارگران و امضاکنندگان این متن، ضمن محکوم کردن ستم های روا شده بر رسول بداقی، خواهان توقف ظلم مضاعف و رنج های روا داشته به او و خانواده اش هستیم.
رسول بداقی، یک «نام» نیست یک «مسیر» است. مسیر مطالبه گری صنفی و کنشگری شرافتمندانه...
رسول معلمان ایران باید آزاد شود.
۲۸ تیرماه ۱۴۰۳
🔸کمپین جمع آوری امضا، تنها به مدت ۱۰ روز ادامه خواهد داشت🔸
https://forms.gle/XWioY8W7Edjx9p8E9
Google Docs
رسول معلمان ایران، #رسول_بداقی باید آزاد شود
رسول معلمان ایران، #رسول_بداقی باید آزاد شود/
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت…
انتقاد از وضعیت نا به سامان آموزش کشور جرم نیست
رسول بداقی معلمی است که نامش با مطالبه گری شرافتمندانه و خستگی ناپذیر گره خورده است. بداقی، در دیماه 1388 بازداشت، زندانی و بلافاصله از کار اخراج شد. در تمام مدت…