OpenSees کانال خانه
1.02K subscribers
11 photos
18 videos
10 files
48 links
کانال آموزش های تخصصی OpenSees

ادمین:
سید علیرضا جلالی @SAJalali

لینک کانال:
https://t.me/OpenSeesHouse

لینک گروه پرسش و پاسخ OpenSees:
https://t.me/joinchat/FCTfOgIMs_NlNmNk
Download Telegram
OpenSees کانال خانه
#سوال_پرتکرار 2 چگونه پاسخ پسماند سازه را بخوانم؟
#سوال_پرتکرار 2

🔐چگونه پاسخ پسماند سازه را بخوانم؟

🔑 اولین چیزی که نیاز دارید یک تحلیل نوسان آزاد در انتهای تحریک اصلی زلزله است. برای انجام این تحلیل، کافی است مدت زمان تحلیل را قدری بیش از مدت زمان شتاب نگاشت انتخاب کنید.
همانند شکل، در انتهای تحریک اصلی، پاسخ سازه هنوز به حالت ایستا نرسیده است و خواندن پاسخ در این زمان ما را به «پاسخ انتهایی» خواهد رساند که تحت تاثیر تنظیماتی مانند گام زمانی تحلیل می تواند در یک بازه نوسان کند.
برای رسیدن سازه به پاسخی که به آن «پاسخ پسماند» می گوییم، باید ابتدا اجازه دهیم پاسخ سازه میرا شود و به وضعیت ایستا برسد.

🔑چه مدت زمانی برای تحلیل نوسان آزاد کافی است؟
بسته به دامنه نوسان القا شده و میرایی سازه متغیر است و باید سنجیده شود. یک راه دقیق و هوشمند برای تعیین این زمان، استفاده از روش برنامه نویسی شده پیشنهادی خانه اپنسیس است. کد نوشته شده در این روش، پس از اتمام مدت زمان شتابنگاشت، زمان تحلیل را در چندین مرحله تمدید می کند تا اینکه دامنه محلی (دامنه در چند ثانیه پایانی) نوسان به اندازه کافی کوچک شود.

🔑 از recorder مناسب استفاده کنید
در صورت استفاده از recorder های ثبت تاریخچه پاسخ، باید پس از اتمام تحلیل به آخرین ردیف فایل خروجی مراجعه کنید و پاسخ پسماند را بخوانید.
خانه اپنسیس برای سادگی و افزایش سرعت تحلیل، نوع جدیدی از recorder را به OpenSeesH (نسخه سفارشی خانه) افزوده است. در این نسخه می توانید مانند شکل از recorderهای با پیشوند resid (یعنی residDrift و residNode و residElement) برای ثبت پاسخ پایانی و صرفنظر از تاریخچه پاسخ استفاده کنید.
این روش تاثیر بسزایی در کاهش حجم خروجی های تحلیل به خصوص در تحلیل های پر تکرار مانند دینامیکی افزاینده (IDA) دارد.

برای دیدن جزئیات بیشتر و نحوه ارائه آن در یک مقاله معتبر می توانید این مرجع

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0143974X18311362

(Jalali SA and Darvishan E, 2019, Seismic demand assessment of self-centering steel plate shear walls)
یا این

https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0143974X2100170X

(Jalali et al, 2021, Seismic collapse assessment of steel plate shear walls considering the mainshock–aftershock effects)
را مطالعه کنید.

👨🏻‍🎓خانه اپنسیس، خانه ای برای گسترش و آموزش دانش تحلیل سازه ها
#سوال_پرتکرار 3
چگونه با کمک المان چشمه اتصال مفصل پلاستیک تعریف کنم؟
(با تشکر از آقای پویا آرزومند @Pooyaarezoomand)
OpenSees کانال خانه
#سوال_پرتکرار 3 چگونه با کمک المان چشمه اتصال مفصل پلاستیک تعریف کنم؟ (با تشکر از آقای پویا آرزومند @Pooyaarezoomand)
#سوال_پرتکرار 3
چگونه با کمک المان چشمه اتصال مفصل پلاستیک تعریف کنم؟
(با تشکر از آقای پویا آرزومند @Pooyaarezoomand)

یک روش معمول برای تعریف مفصل پلاستیک خمشی در انتهای اعضای تیر یا ستون به کارگیری گره اضافه به همراه المان zeroLength است. در این مطلب، یک روش ساده تر برای زمانی که مدل ما شامل عضو چشمه اتصال است معرفی می کنیم.
جزئیات کامل در مورد چرایی و چگونگی تعریف چشمه اتصال در مطلب دیگری بیان خواهد شد و در اینجا تمرکز ما صرفا یک استفاده جانبی از این ابزار خواهد بود.

برای تعریف المان چشمه اتصال، می‌توان از المان Joint2D استفاده کرد. تعریف مفصل پلاستیک به کمک این المان قبلا توسط خانه OpenSees ارزیابی و منجر به نتایج موفقی شده است که در دوره های آموزشی مجموعه به تفصیل به آن پرداخته شده است. تعریف این المان به کمک دستور زیر انجام می شود که جزئیات بیشتر در مورد آن را می توان در OpenSeesWiki مشاهده کرد.
element Joint2D $eleTag $Nd1 $Nd2 $Nd3 $Nd4 $NdC <$Mat1 $Mat2 $Mat3 $Mat4> $MatC $LrgDspTag

🍎 قدم 1: تعریف گره های لازم
مطابق شکل بالا، گره‌های المان در مرکز چهار ضلع چشمه اتصال قرار می‌گیرند و با داشتن ابعاد تیر و ستون متصل شده به هر اتصال می توان مختصات آنها را محاسبه کرد. انجام دستی این محاسبات برای یک یک اتصالات سازه می تواند وقتگیر و در معرض خطاهای تایپی یا محاسباتی باشد. برای کاهش این زمان و جلوگیری از خطاهای احتمالی می توان از روش برنامه نویسی شده پیشنهادی توسط خانه OpenSees در دوره «OpenSees پایه» استفاده کرد:

https://openseeshouse.com/product/%d9%85%d8%ac%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%87-%d9%88%db%8c%d8%af%db%8c%d9%88%db%8c%db%8c-opensees-%d8%b9%d9%85%d9%88%d9%85%db%8c/



🍇 قدم 2: گردآوری شماره مصالح مورد نیاز در تعریف المان

در تعریف المان، شماره ماده تک-محوره ای که رفتار برشی چشمه اتصال را منعکس می کند و به فنری در مرکز آن اختصاص می یابد اجباری است و به عنوان MatC در دستور بالا معرفی شده است. شماره 4 ماده دیگر اختیاری هستند که با انتخاب مقدار 0 برای هریک، فنر مربوطه غیر فعال خواهد شد ولی با اختصاص شماره غیرصفر یک فنر دورانی در گره متناظر و در مرکز یکی از اضلاع چشمه اتصال فعال خواهد شد. این فنر‌ها ابزار خوبی برای تعریف مفصل پلاستیک خمشی در انتهای تیر یا ستون متصل شده به چشمه اتصال فراهم می کنند. به این روش ما دیگر نیازی به استفاده از گره اضافه و المان zeroLenght نخواهیم داشت و ضمن ساده سازی فرایند مدلسازی زمان تحلیل ما هم کوتاهتر خواهد شد. در صورتی که همه فنرهای 1 تا 4 غیرفعال و شماره ماده آنها 0 باشد، می توان این شماره ها را از تعریف المان حذف کرد.

🥕 نکته 1:
رفتار لنگر-دوران هر فنر با توجه به اطلاعات مقطع و ماده المان متصل شده به آن محاسبه می شود و برای اعضای فولادی به کمک ماده تک-محوره Bilin و برای اعضای بتنی ماده تک-محوره IMKPeakOriented به OpenSees معرفی می شود. این موضوع به تفصیل در مطلب دیگری شرح داده خواهد شد.

🥕نکته 2:
اگر به یک فنر دورانی تعریف شده برای چشمه اتصال المان تیر یا ستون متصل نشود، یک درجه آزادی مهار نشده در مدل ایجاد خواهد شد که منجر به تکینگی ماتریس سختی و واگرایی تحلیل خواهد شد.

برای جلوگیری از مشکل ناپایداری ذکر شده در نکته بالا، باید شماره ماده فنر دورانی را در شرایطی که المان به آن فنر متصل نمی شود 0 داد. به عنوان مثال اگر موقعیت چشمه اتصال طوری است که از سمت چپ تیری به آن متصل نمی شود، مطابق شکل بالا، باید ماده Mat3 را برابر 0 قرارد داد.
#سوال_پرتکرار 4
چطور یک مصالح با رفتار دلخواه در یک جهت و سختی صفر در جهت دیگر مدل کنیم؟

#ElasticPPGap
OpenSees کانال خانه
#سوال_پرتکرار 4 چطور یک مصالح با رفتار دلخواه در یک جهت و سختی صفر در جهت دیگر مدل کنیم؟ #ElasticPPGap
#سوال_پرتکرار ۴
چطور یک مصالح با رفتار دلخواه در یک جهت و سختی صفر در جهت دیگر مدل کنیم؟

🖍با توجه به شکل، به کمک مصالح ElasticPPGap که لینک توضیحات آن در پایین آمده است، می توانید به این هدف دست پیدا کنید:
https://opensees.berkeley.edu/wiki/index.php/Elastic-Perfectly_Plastic_Gap_Material

مطابق شکل، با تعیین درست جهت فاصله (gap) می توانید رفتار بدون کشش یا بدون فشار به دست آورید. به عنوان مثال، وارد نمودن فاصله (-0) به شما یک مصالح با رفتار صرفا فشاری خواهد داد.

🔑در جهت با مقاومت غیرصفر (به عنوان مثال جهت فشاری)، رفتار مصالح یک رفتار دوخطی است که نسبت سختی پس از تسلیم آن را می توانید به کمک ورودی اختیاری eta تعیین کنید. چنانچه این رفتار مطابق انتظار شما نیست، می توانید با استفاده از مقاومت تسلیم خیلی بزرگ، آن را به یک رفتار الاستیک تبدیل کنید. در قدم بعد، می توانید میتونید این مصالح را به صورت سری با هر مصالح دلخواهی ترکیب کنید تا ضمن صفر ماندن مقاومت کششی، رفتار فشاری را از مصالح جدید دریافت کند.

💡ترکیب سری به کمک مصالح Series که راهنمای آن در لینک زیر آمده تعریف میشود.
https://opensees.berkeley.edu/wiki/index.php/Series_Material
در زمان ترکیب مصالح به کمک این دستور باید سختی مصالح ElasticPPGap و مصالح دوم یعنی K1 و K2 رو طوری بدهید که طبق قانون حاکم بر فنرهای سری که در زیر آمده است، مصالح جدید در نواحی مختلف رفتاری (قبل از تسلیم، بعد از تسلیم، ناحیه نزولی و ... ) سختی K مد نظر شما را داشته باشد
1/K=1/K1+1/K2
جشنواره حراج 30 درصدی محصولات فروشگاه به مناسبت روز دانشجو؛ پس از جشنواره، محصولات با افزایش قیمت 50 درصدی ارائه خواهند شد.

https://openseeshouse.com/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
🙏خداروشکر، خبرهای خوبی براتون داریم
🌹وقتمون رو باز کردیم تا بتونیم بیشتر و از نزدیکتر کنارتون باشیم
👨🏻‍🎓مثل گذشته برای مشکلاتتون راه حلهای دقیق و موثر پیدا کنیم
✏️براتون آموزشهای رایگان تولید کنیم ... تا
🇮🇷در کنار هم سرامد محققان اپنسیسی دنیا بشیم

👨🏻‍🎓من، سید علیرضا جلالی، ماجرا رو توی این کلیپ براتون تعریف کردم،
🙏ممنون که همراه ما هستید
#من_و_شما_کی_هستیم؟
🌹شاید خیلی هاتون با این خدمتگزار کوچیک آشنا باشید. ولی برای کسانی که نمیدونن، احتمالا آشنایی مختصر با سوابق این حقیر در ارزیابی دقت و صحت گفته هام کمکشون کنه. ضمنا شاید مسیری که رفتم تا حدی براشون الهام بخش باشه. بخاطر همین تصمیم گرفتم داستان خودم رو براتون تعریف کنم.


قسمت اول: دوران سخت بی انگیزگی😕

❤️من #سید_علیرضا_جلالی، با شما کاملا صمیمی هستم 🤝

38 سالمه، متولد شهرستان دلیجانم، همسر و یه پسر 10 ساله دارم و الان در شهر قم زندگی میکنم

👨🏻‍🎓در سال 86 از دانشگاه تبریز فارغ التحصیل شدم،
راستش رو بخواید تو اون مقطع از اول فارغ ازتحصیل بودم (بچه مثبت ولی درس نخونی بودم)
به زور ارشد امیرکبیر، البته با اون درجه از فراغت معلومه دیگه شبانه 😀، قبول شدم

🧕سریع مزدوج شدم، در 23 سالگی! دقیقا دهنم بو شیر میداد ولی خوب، به اندازه کافی خوش بین و تا حد لازم خوش خیال بودم
🥸 قرار بود تا آخر دکترا پدر بزرگوارم قبول زحمت کنن، ولی یه دفعه نفهمیدم چی شد همون اول کاری خرج زندگی افتاد گردن خودم.
خلاصه، ترم 2 و 3 ارشد برنامه خیلی مدونی به این شکل داشتم:
-روزها سر کلاس میخوابیدم،
-عصرها تا شب میرفتم تدریس خصوصی تحلیل و مقاومت و استاتیک و اتوکد و ... همه چی، تو راه هم با پراید عزیزم مسافر دربست میزدم،
-شبها هم با عیال همفکری نیمه مسالمت آمیزی داشتیم که ببینیم چه جوری باید مشکلات زودهنگام زندگی رو حل و فصل کنیم!

البته اساتید محترم هم نقش مهمی داشتن و سر کلاس خیلی خوب لالایی میخوندن، از حق نگذریم
استاد راهنمای عزیزم هم از هر روشی برای اصلاح من استفاده میکرد، تشویق ... تحقیر ... تنبیه؛ ولی اوضاع خرابتر از این حرفها بود
خلاصه، یک سال و نیم اول رو به سختی و با عجز و لابه به درگاه الهی میگذروندیم که ...
کم کم، با پول در آوردن با تدریس خصوصی و اینها .. داشتم ریز ریز یه اعتماد به نفسی به دست میاوردم
سر پروژه آخر ترم 3 که با OpenSees بود یه حرکتهای ریزی زدم که باعث شد استادم از راهنمایی من انصراف نده
خلاصه، همینطوری یه اتفاقهای خیلی کوچیکی می افتاد که کمک میکرد اعتماد به نفسم کم کمک بازیابی بشه ....
راستش رو بخواید، به دلیل عدم آمادگی برای ازدواج و شرایط یه زندگی جدی، شرایط به شدت برام سخت بود و از همه طرف آماج ملامت و ... بودم
ولی .... بچه مثبت بودنم باعث شد برم سراغ خدا. دلم نمیاد اینو نگم. از خدا کمک خواستم. و وااااقعا بهم کمک کرد. همین که از میدون به در نرفتم و همه چیز رو کنار نذاشتم، فقط کار خودش بود تو اون شرایط

داستان طولانی تر از اونی که فکر میکردم شد ...
یه کم تشنه بمونید 😉، بقیه ش رو تو زنگ تفریح بعدی براتون تعریف میکنم.
🤝خیلی مخلصیم
#فایل_نصب_OpenSees
#OpenSees_installer

فایل نصب حاوی فایلهای لازم برای ویرایشگرهای tclEditor و notepad++ :

https://drive.google.com/file/d/1X92Q5-9ola9EtHyyLQUK7CWxYBSXypAF/view?usp=drivesdk

فایل نصب حاوی نسخه بروز فایلهای exe (حتما پس از نصب فایل بالا این را نیز نصب کنید):

https://drive.google.com/file/d/146Kcuzvb623Zp15RqnJq0SAVZNS5fcXm/view?usp=drivesdk

فایل نصب حاوی فایلهای لازم برای ویرایشگر visual studio code (ویژگیهای منحصر به فرد این ویرایشگر برای ادیت همزمان کدهای TCL و پایتون در آینده معرفی خواهد شد):

https://drive.google.com/file/d/1Kvuue8O-RtZZRYeTZYZJUY49_DjJg-1a/view?usp=drivesdk
#CADSees
افزونه اتوکد برای نمایش هندسه مدل OpenSees و تغییرمکانهای گرهی آن در گامهای مختلف تحلیل:

https://drive.google.com/file/d/1viw0KAP442XLup6MC9QsclS_Y8kYKujR/view?usp=drivesdk

فیلم آموزش نحوه استفاده (توضیحات نصب گفته شده در این فیلم قدیمی هستند و فایل نصب بالا جایگزین روش فیلم شده است، ضمنا افزونه اکنون برای نسخه های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ برنامه اتوکد قابل نصب است):

https://www.aparat.com/v/vPA0I/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%20%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%DA%A9%DB%8C%20%D9%85%D8%AF%D9%84%20OpenSees%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D9%85%DA%A9%20%D8%A7%D9%81%D8%B2%D9%88%D9%86%D9%87%20CADSees%20%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%AA%D9%88%DA%A9%D8%AF%202016
OpenSees کانال خانه
#من_و_شما_کی_هستیم؟ 🌹شاید خیلی هاتون با این خدمتگزار کوچیک آشنا باشید. ولی برای کسانی که نمیدونن، احتمالا آشنایی مختصر با سوابق این حقیر در ارزیابی دقت و صحت گفته هام کمکشون کنه. ضمنا شاید مسیری که رفتم تا حدی براشون الهام بخش باشه. بخاطر همین تصمیم گرفتم…
#من_و_شما_کی_هستیم؟
از این که با ما همراهید، ممنونم.
و از این که به شنیدن ماجرای زندگی پر فراز و نشیب تحصیلی و کاری من علاقه مندید، خیلی خوشحالم.
در قسمت اول، ماجرای ورود خودم به مقطع ارشد سازه در دانشگاه امیرکبیر رو براتون تعریف کردم. و گفتم که به دلیل ازدواج و قبول مسئولیت زندگی در شرایطی که برای من زود بود، شروع خیلی سختی برام رقم خورد. حالا میخوام ادامه ماجرا رو براتون تعریف کنم. امیدوارم خوشتون بیاد و خسته نشید.

قسمت دوم: گوه مقدس (گوه: ابزار نجاری)

❤️من #سید_علیرضا_جلالی، با شما کاملا صمیمی هستم 🤝

همونطور که گفتم، اول زندگی فقط به حفظ خانواده نوپای خودم فکر میکردم و روحیه لازم برای تکاپو و تلاش علمی و شغلی در محیط دانشگاه رو نداشتم. کسب درامد متوسط از آموزش خصوصی دروس مقطع لیسانس و یه کمی هم مسافرکشی، در عین سختی که داشت، تجربه خیلی سازنده ای بود. چون من عادت بدی داشتم و اون جدی نگرفتن مسائل زندگی به خاطر اتکا به پدرم بود.

😇یه وقتهایی شما برای آرزوها و اهداف زندگی تون، یه مسیری رو تصور میکنید. مثلا من تصورم این بود که میتونم با اتکای به پدرم در جنبه های مالی، علاقه علمی خودم رو دنبال کنم و به یک دانشمند تبدیل بشم؛ و بعد، وقتی استاد دانشگاه شدم، میتونم دیگه از بابام هم مستقل بشم.

ولی، واقعیت مهمی وجود داشت که من ازش بی خبر بودم. اون واقعیت این بود که مسیر رسیدن به هدف، برای من، از مراحل دیگه ای میگذشت که کاملا با تصور من متفاوت بود.
زندگی، شاید اولش بی رحم به نظر می رسید که من رو در این بازی انداخته بود. ولی، در اصل داشت من رو در آغوش خودش پرورش میداد. این مسئله، کمی بعد برای من مشخص شد. وقتی که مسیری که در اون افتاده بودم خودش رو خوب به من نشون داد و انگار یه کسی در گوشم زمزمه کرد: «من خودم همه این برنامه ها رو برات ریختم و خودم هم هوات رو داشتم». هر کی بود دمش گرم، ازش راضیم.

ماجراهای زندگی من که حالا جلوتر براتون تعریف میکنم واقعا تصادفی نمی تونست باشه. چرا باید همه اتفاقات دست به دست هم بده تا من رو در این شرایط قرار بده؟ مثلا میتونستم بجای خانواده خانومم، با یه خانواده شهرستانی کم توقع ازدواج کرده باشم. یا شرایط مالی پدرم که باعث شد نتونه از من حمایت کنه، میتونست وقت دیگه ای به هم بریزه. یا، یا، یا ... حالات متعدد زیادی قابل تصور بود که اتفاق رخ داده فقط 1 جایگشت از بین اون همه ترکیب بود. من که به وضوح میبینم و میدیدم که یه کسی همه اتفافات رو در این مسیر تنظیم کرده بود. این همه تصادف هماهنگ نمیتونستن دقیقا پشت سر هم رخ بدن.

بعضی ها ممکنه بگن، زندگی، سرنوشت، خدا یا هر عامل دیگه ای که مشخصا پشت ماجراهای زندگی هست، حق نداره اراده خودش رو به ما تحمیل کنه. ولی واقعیت اینه که زندگی فقط خواست خود ما رو دنبال میکنه. میخوام این موضوع مهم رو به زبان مکانیکی خودمون براتون توضیح بدم چون در اوج فشارهای زندگی، بخش مهمی از انرژی من صرف پیدا کردن جواب این قبیل سؤالات می شد. و وقتی تونستم دلایل ماجراها رو درک کنم، خیلی راحت تر باهاشون کنار اومدم.

🍇 امیدوارم از خوندن خسته نشده باشید. برا رفع خستگی، یه حبه از این خوشه انگور جذاب، ان شالله تابستون بعد! میخورید و نوش جان میکنید. شکلک میوه زمستونی دم دستم نبود😀

دوستان خوب و عزیزم، زندگی یک حرکت «گوه» ای داره. گوه، یه وسیله است که حتما میشناسید. نوک تیز و یک ضلع مورب داره. ما گوه رو به جلو هل میدیم، ولی گوه، جسم دیگه ای رو به سمت بالا حرکت میده. حالا، یه کاراموز نجاری مبتدی ممکنه مکانیزم گوه رو نشناسه و از این که جسم به سمت بالا حرکت کرد، تعجب بکنه، چون اون داشته گوه رو به سمت جلو هول میداده. ولی خوب، گوه که نمیتونه خودش رو عوض کنه. گوه مثل بقیه اجزای زندگی معصومانه از قوانینی که براش نوشته شده تبعیت میکنه. یه نجار خبره، مکانیزم گوه رو میشناسه، زاویه ضلع موربش رو متناسب با زاویه حرکت میتراشه و در جهت درست هم هولش میده.

مثلا، من به شدت و با جدیت میخواستم بتونم دانشمند موفقی بشم و با دانشم به جامعه خدمت بکنم و ثروت آفرینی هم بکنم. خوب، این یعنی من داشتم گوه زندگی رو در مسیری که «تصور میکردم» درسته هل میدادم. ولی خوب، این گوه مقدس، خیلی هوشمندانه و مهربانانه زاویه ضلع مورب خودش رو به سمت هدف من تنظیم کرده بود. من در جهت مورد تصور خودم هولش میدادم ولی اون داشت به سمت هدف من حرکت میکرد. این رفتار گوه، در واقع دعاهای خودم بودن که داشتن مستجاب میشدن.

ادامه در پست بعدی ...
OpenSees کانال خانه
#من_و_شما_کی_هستیم؟ 🌹شاید خیلی هاتون با این خدمتگزار کوچیک آشنا باشید. ولی برای کسانی که نمیدونن، احتمالا آشنایی مختصر با سوابق این حقیر در ارزیابی دقت و صحت گفته هام کمکشون کنه. ضمنا شاید مسیری که رفتم تا حدی براشون الهام بخش باشه. بخاطر همین تصمیم گرفتم…
... ادامه از پست قبلی

👨🏻‍🎓برگردم به داستان خودم. من برای دانشمند شدن، واقعا انگیزه داشتم. از بچگی این خواسته رو در ذهن خودم پرورش داده بودم. اشتیاق به یاد گرفتن و یاد دادن جزو تار و پود وجودم شده بود. در مقطع لیسانس با اینکه فضای دانشگاه کاملا من رو به هم ریخته بود و هدفم و خودم رو گم کرده بودم، ولی این آرزو رو از ذهنم پاک نکرده بود.


به خاطر همین، امیرکبیر رو با اینکه میدونستم دانشگاه سختی هست انتخاب کردم. در ارشد هم یه استاد راهنمای جوان و پرنشاط و با انگیزه انتخاب کرده بودم. حتی خانمم و خانوده شون رو بر اساس همین نگرش و علاقه انتخاب کرده بودم. برادر و دایی خانم من هر دو استاد دانشگاه هستن. ولی همه اینها در اون برهه برای من عامل فشار شده بودند چون همه گی داشتند انتظاراتشون رو با کلام یا سکوتشون بر سر من فریاد میزدند.

برای اینکه زیاد خسته تون نکنم، در قسمت بعد تعریف میکنم که موفقیت تحصیلی اون شاگرد آخر امیرکبیر از کجا و چجوری شروع شد. ولی حرفهایی که تو این قسمت زدم، دقیقا چیزهایی بود که در وجود خودم در اون برهه حلشون کردم. یعنی، در بیرون هیچ اتفاق مثبتی نیفتاد تا این که من درک کردم و قبول کردم که باید به زندگی اعتماد کنم و به درسهاش گوش کنم و خودم رو با اونها هماهنگ کنم، نه اینکه انتظار داشته باشم زندگی خودش رو با من هماهنگ کنه.

❤️ ان شالله به زودی با قسمت بعد برمیگردم
🤝 تا اون موقع، خیلی مخلصیم
#کسب_درامد_با_OpenSees

🏦 تو این سلسله مطالب میخوام روی کسب درامد از مسیر پژوهشی تاکید کنم. واقعیت اینه که اگه نتونیم تلاش مون رو به درامد تبدیل کنیم، دیر یا زود خسته میشیم.

💰اصلا در دنیای امروز، عیار همه موفقیتها بر مبنای درامد مالی سنجیده میشه. من مادیگرا نیستم ولی هر موفقیتی یک سنجه میخواد. در بعضی مسائل نمیشه انتظار داشت تلاش ما به شکل درامد متبلور بشه. ولی تحقیق با OpenSees مطمئنا جزو اون دسته است که میتونه به درامد تبدیل بشه، فقط به شرطی که ما به درستی روی اون تمرکز بکنیم و راهش رو یاد بگیریم.

🙆بعضی ها فکر میکنن سنجه مالی داشتن در همه کارها، کار افراد مادیگرا است و چون افراد شریفی هستن خیلی مواظبند که مادیگرا نشوند. این توجه به شرافت واقعا قابل تحسینه و ان شالله ما هم جزو همون دسته باشیم. ولی، راه درست اینه که ضمن تمرکز روی پول دچار مادیگرایی هم نشی. باید حواسمون باشه دوری از مادیگرایی، عاملی برای عقب ماندن ما از قافله نشه.


💡مادیگرا «نبودن» یعنی چه؟ یعنی اینکه تلاش هایی که وظیفه انسانی ماست رو فقط به این دلیل که منجر به درامد مستقیم یا سریع «نمیشه»، ترک «نکنیم». همین که انسانیت رو در هیچ شرایطی ترک نکنیم، ما از خطر مادیگرایی مصونیم.

🗝یه واقعیت کلیدی دیگه اینه که، انسان به پول نیاز داره و نمیتونه این رو کتمان کنه. با ژست بی نیازی به پول، نیاز ما بجای ارضای به موقع تلنبار میشه. بعد، وقتی نیاز ما به اوج برسه، ممکنه باعث بشه ما از هر مادیگرایی بداخلاق تر بشیم. پس باید مثل «بچه آدم» (و نه با تصور فرشته بودن) به دنبال رفع نیاز خودمون باشیم. اون وقته که میتونیم روفرم و خوش اخلاق و نوع دوست و ... باشیم.

❤️واقعیت اینه ... دوستای عزیز من

🙏پس، اگه جزو اون دسته بودید که تابحال فکر میکردید، دنبال پول بودن کار زشتیه، لطفا از امروز این فکر رو کنار بذارید. پول درآوردن از راه درست، بزرگترین خدمتیه که من و شما میتونیم به انسانیت بکنیم. پس بیایید دقیقا دنبال پول باشیم و روی اون تمرکز کنیم، همون طور که روی انسانیت به طور جدی تمرکز میکنیم.

🔑ممکنه تمرکز روی پول و انسانیت برای شما متعارض به نظر برسه. شما اولین نفر نیستید که این تعارض ذهنی رو حس میکنید. این به خاطر عقبه فرهنگی و خانوادگی ماست. کافیه پولسازی رو با اهداف انسانی دنبال کنی. میبینی که هیچ تعارضی بینشون نیست. رفع کامل این تعارض ذهنی نیاز به تفکر و تمرین داره، ولی کاملا شدنیه.

🍎خوب ... این یه مقدمه مهم و ضروری بود. ما باید همین اول کار، حساب خودمون رو با وجدان و شرافت خودمون روشن میکردیم. این باعث میشه بتونیم قدمهای محکمی برداریم. روی موفقیت مادی تمرکز کنیم، بدون اینکه متزلزل بشیم.

🤼چند تا تمرین (راستی بخاطر جام جهانی فوتبال از جامک شتی که این روزها در آمریکا تیم مون داره توش گل میکاره غافل نشید)
بیاید این تمرینها رو برای اینکه آمادگی روحی و روانی مون هر چه بیشتر بالا بره، انجام بدیم (من خودم 15 ساله دارم اینها رو تمرین میکنم، شایدم بیشتر). این موارد رو لطفا یه جای مناسب یادداشت کنید و در طول روز مرور کنید و در موقعیت مناسب اجرا کنید:

1️⃣افراد با موفقیت مالی را سرزنش، تقبیح (زشت انگاری) یا متهم نکنید
مثال: دیدید بعضی ها تا یه پولدار میبینن، میگن «اگه دزدی نمیکرد انقدر پولدار نمیشد» این مصداق کارهای اشتباهیه که قراره ترک کنیم.

2️⃣خودمون رو با کسانی که در مسیر پولسازی هستن، همکار ببینیم، نه رقیب یا دشمن
مثال: یه مهندس موفق می بینید که خوب پول در میاره، اون همکار شماست. باهاش صمیمی باشید. بعضی ها دچار حسادت و ... میشن. نه، تو هم توی همون مسیر هستی. اون حاضره در پولدار شدن به تو کمک کنه، همونطور که تو حاضری. پس، تحسینش کن، تو دلت بهش تبریک بگو و سعی کن ازش یاد بگیری.

3️⃣در طول روز به طور جدی و به دور از رویا پردازی، یأس یا عصبانیت و ... فکر کن ببین چجوری میتونی پول بسازی و نیازهای خودت و دیگران رو رفع کنی.
مثال: (من سیاست باز نیستم ها، اصلا) قول میدم به اغتشاشات اخیر حتی اگه فکر هم بکنی، چه مخالفش باشی و چه موافق، اصلا نمیتونی راه پولسازی خودت رو پیدا کنی. عصبانیت، یأس، و خود یا جامعه را در بن بست دیدن، دقیقا چیزهایی هستن که یه ذره شون هم برای از پا درآوردن روحیه ما کافیه. به شدت از هر چیزی زمینه ساز این احساساته برحذر باش که بد جوری لطمه میخوری. یه وقت گول جماعت جوگیر و غیرحرفه ای رو نخوری و وقت و اعصابت رو حروم کنی. حرف منو باور نداری؟ خوب خودت امتحان کن و اثر این کارها رو روی روحیه ت بررسی کن. البته مواظب باش ممکنه بی ضرر نباشه. یا، برو کتابهای «جو ویتالی» نویسنده مشهور و ثروتمند آمریکایی رو بخون. دقیقا همین توصیه ها رو بهت در حد خیلی وسیع میگه. من «محدودیت صفر» رو خیلی دوست دارم. جزو موفق ترین و آخرین کتابهاش هست.

... ادامه در پست بعدی
... ادامه از پست قبلی
اگه خودت رو با این تمرینها آماده کنی، حرفهایی که تو جلسات بعد برات میگم، خیلی به دردت خواهد خورد. ولی خیلی ها فقط چون روحیه ندارن، نمیتونن از تجربیات خوب استفاده کنن.

امیدوارم بتونم کمکت کنم و به زودی ببینم که جزو همکاران خیلی موفق من در درآمدزایی با OpenSees هستی.

🤝دمت گرم که همراهی میکنی
#من_و_شما_کی_هستیم؟

و اما، بریم سراغ ادامه ماجرای زندگی کاری و تحصیلی این بنده حقیر سراپاتقصیر،
#سید_علیرضا_جلالی

در قسمتهای قبل خلاصه ای از مشکلات جدی که در شروع دوره ارشد باهاشون مواجه شدم رو براتون تعریف کردم. دستاورد این مبارزه 1 ساله با مشکلات، طی ترم های 2 و 3 ارشد، رو میتونم اینطوری براتون خلاصه کنم:

1️⃣رها شدن از شدت وابستگی به پدرم و کسب اعتماد به نفس
2️⃣یک پختگی روانی و ایدئولوژیک

👌مورد دوم به نظر خودم از اولی هم مهمتر بود چون اثر بلندمدت تری داشت. تونستم بپذیرم که ضعف هایی دارم؛ و برای رسیدن به هدفم، باید با این ضعف ها وارد چالش بشم و رفعشون کنم. به این باور رسیدم که اتفاقات زندگی یک مسیر طبیعی برای استجابت دعاهای خودم هستند. بلکه، همه و همه اتفاقات دارن دلسوزانه و توأم با محبت برای تحقق هدف خود من طراحی میشن.

🍀خیلی نگاه سبز و قشنگیه، نه؟ شما دیگه از هیچ چیز تو زندگی مایوس و ناراحت نمیشید. کلا همه اتفاقات در راستای تحقق هدف و دعای شماست. واقعا آدم رو به آزادی میرسونه. کتاب «محدودیت صفر» جو ویتالی و «آزادی معنوی» شهید مطهری، هر دو همین آزادی برخاسته از دورن انسان رو توصیف میکنن؛ بر عکس تصور اغلب افراد که فکر میکنن آزادی چیزیه که دیگران باید بهشون بدن. بگذریم ...


🎼 البته، زندگی مثل نوازندگی میمونه. من خودم به نوازندگی نی خیلی علاقه دارم و آواز سنتی هم میخونم. شما در تمام طول اجرا نباید حواست از دفتر نوت پرت بشه وگرنه موقتا فالچ میزنی. رسیدن به یک تمرکز خلل ناپذیر هم سالها تمرین میخواد. پس، اینهایی که گفتم معنی ش این نیست که من الان یه آدم وارسته ای هستم🤭. نه، ابدا. فقط دفتر نوت رو تونستم برای زندگی خودم پیدا کنم و یه کم از روش نواختم و دیدم که چه لحن قشنگی تولید میکنه. یه عمر باید مراقب باشیم و تمرین کنیم تا نغمه زندگی مون هرچه کمتر فالچی داشته باشه.

🍎امیدوارم از این حرفهای روان شناختی و ایدئولوژیک خسته نشده باشید. به طور کلی، موفق ترین افراد و ملت ها اونهایی هستن که اول در ذهن و فکر خودشون به جمع بندی درستی میرسن که میخوان به چه راهی برن؛ در نتیجه، وقتشون رو در بیراهه ها تلف نمیکنن.

حالا بریم سراغ ادامه ماجرا

قسمت سوم: یک تیر و دو نشان

❤️من #سید_علیرضا_جلالی، با شما کاملا صمیمی هستم 🤝

تو این قسمت، ماجرای دوران پیشرفت کم کم شروع میشه. اولین اتفاق تمرکز روی مسیر اپلای برای دکترا خوندن و گرفتن کمک هزینه از یه دانشگاه خارجی خوب بود. این اولین بار در زندگیم بود که هدفی رو با این سطح از خودباوری دنبال میکردم. امید بالایی در روحیه و رفتارم بود. در نتیجه، همه قدمها رو خیلی محکم و ریشه ای بر میداشتم.

مثل بقیه دوستام، 2 تا کار باید میکردم:
1-زبان خوندن
2-کار پایان نامه رو با هدف مقاله جلو بردن

اما برنامه من چند تا فرق مهم با اغلب بچه های دور و برم که میدیدم داشت.
1- هزینه های زندگی برای من جدی بودند و در نتیجه، نیاز حیاتی تری به این موفقیت داشتم
2-به خاطر سطح امید و احساسم، با تمام فعالیتهای این مسیر ارتباط برقرار می کردم و ازشون لذت میبردم.
3-کار توام با لذت، باعث میشد متکی بر خلاقیت شخصی باشم و مثل یه ربات، راه حل های کلیشه ای دیگران رو دنبال نکنم. بلکه، ببینم چی برای من بهترین جواب رو میده.

مثلا، برای درس سمینار، اغلب بچه ها از این ور و اون ور کپی کاری کردن. ولی من نزدیک 100 صفحه از یه کتاب خوب رو ترجمه کردم و با برداشتم از 1-2 تا پایان نامه ترکیبش کردم. یادش به خیر. دقیقه 90 تحویل سمینار، چند تا تیم شده بودیم و ترجمه های دست نویسم رو تایپ میکردیم. پدر و مادر خانومم با همدیگه یه تیم شده بودن. مادر خانومم میخوند و پدر خانومم تایپ میکرد. اون موقع ها کلا تهران بودم و بیست و چهاری خونه عیال پلاس بودم 😀. خدا خیرشون بده. در عین جدیتی که داشتن و دارن، خیلی هم دلسوز و همراه هستن، درست مثل شما 🌹

برای اون 2 تا هدف بالا (زبان خواندن و مقاله دادن)، یه حرکت منسجم طراحی کردم. این نگاهم هم با بیشتر بچه ها متفاوت بود. اغلب بچه ها برای زبان خوندن، یه زمانی کنار میذارن و میرن کلاس، یا می شینن کتاب زبان میخونن. ولی من، بخش مهمی از زبان رو از دل همون مقاله هایی که برای هدف 2 باید میخوندم، یاد میگرفتم.

ادامه در پست بعدی ...
... ادامه از پست قبلی
در اصل زبان خوندن من چند ماه قبل از اینکه کلاس زبان برم اینطوری شروع شد:
تمام لغات جدید مقاله ها رو همراه با تلفظ دقیق و درست شون از دیکشنری در میاوردم و یادداشت و حفظ میکردم؛ فقط هم حفظ نمیکردم، تو ذهن خودم مثال هم میزدم و سعی میکردم در جمله به کارشون ببرم تا تثبیت بشن. بعد، به ساختار نگارشی مقاله هم گیر میدادم و تا کامل نمی فهمیدم، ول نمیکردم. چرا الان از این اصطلاح استفاده کرد؟ اینجا دقیقا چی میخواد بگه؟ روی مهارتهای reading و writing به دقت کار میکردم.

برای موفقیت در هدف 2، یعنی مقاله دادن، بازم نگاه من با بیشتر بچه ها فرق میکرد. من خیلی مفهومی نگاه میکردم. کل منابعی که خوندم اینها بود:
1) یه پایان نامه فارسی که باید نتایج ANSYS اتصال مورد نظرم (SidePlate) رو ازش بر میداشتم و ابعاد و مشخصات نمونه ها و .. در اون بود
2) پایان نامه Taftali Berk که روی اتصالات مرکزگرا با آلیاژ SMA کار کرده بود و مدلسازی OpenSees رو خوب توضیح داده بود. الان هم برنامه نویس شرکت CSI شده
3) پایان نامه Arash Altoontash که یکی از بهترین پایان نامه های اون زمان بود و مصالح شامل زوال رفتاری رو به اپنسیس اضافه کرده بود. این پایان نامه خیلی برام الهام بخش بود چون مال یه ایرانی بود که در دانشگاه Stanford دکترا گرفته بود. دانشگاهی که اون موقع خیلی بهش فکر میکردم.
4) مقاله Ibarra-Medina-Krawinkler که مدل IMK مشهور رو معرفی کرده بود و در مورد مدلهای هیسترزیس که من برای مدلسازی اتصال نیاز داشتم توضیح داده بود.
5) مقاله Incremental Dynamic Analysis که مشهورتر از همه و مال Vamvatsikos and Cornell بود.
همین.
تمام چیزی که برای پایان نامه م خوندم همینها بود. البته، اونی که کامل کامل خوندم فقط 5 بود. از بقیه، فقط قسمتهایی رو که بهشون نیاز داشتم خوندم.

در خوندن اما، خیلی دقیق عمل میکردم. یعنی روش تحقیق، ایده پردازی برای طرح سؤال، روش مناسب برای یافتن جواب سؤال، روش نوشتن مقاله، مسیر گام به گام تحقیق و ... همه اینها رو من در اصل در همین خوندن ها یاد گرفتم. پروپوزال من فقط کلیت کار رو در اختیار من میذاشت. در تمام مراحل دیگه، تصمیم گیرنده اصلی خودم بودم. البته در قانع کردن استاد راهنمام هم کاملا متبحر بودم. دلیلش هم همین نگاه دقیق و تحلیلی بود که داشتم و باعث میشد برای هر چیزی چند دلیل محکم ارائه کنم.

بقیه ماجرا باشه برای قسمت بعد. امیدوارم که خوش تون بیاد و روش من بتونه به شما هم ایده بده.

دمتون گرم.
❤️خیلی_مخلصیم🤝
#من_و_شما_کی_هستیم؟
نمیدونم چرا تا الان اشتباها از #من_کی_ام استفاده کردم. به هر حال، ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه است. خوب ...، بذار ببینم ...، خوب شد. قبلی ها رو هم اصلاح کردم.

🤝اصل ماجرا اینه که ما هر چه هستیم، به خاطر کنار هم بودنمونه. اگر نه، من الان اینجا چه کار میکردم؟ چرا اینقدر علاقه دارم که حس مثبتم رو به شما منتقل کنم؟

چون، بدون شما خیلی کند میتونم جلو برم. ولی با شما، میتونم کل دنیا رو بگیرم. البته، من ناپلئون بناپارت نیستم که 😊؛ منظورم از دنیا، دنیای اپنسیسه. ما با هم میتونیم رهبر این حرکت علمی و فناورانه در دنیا بشیم. این دنیا به شدت نیازمند ورود افراد حرفه ای ست که بتونن این همه پیچیدگی رو با یه زبان رسا آموزش بدن و درامد تولید کنن و از تولید ابزارهای قدرمتند وبدون باگ پشتیبانی مالی بکنن و ... هدف من القای این خودباوری به شما و تقویت اون در درون خودم است.

🤼داستان حرکت پر چالش خودم رو براتون تعریف میکنم تا باور کنید با یه دست فرمون درست، رسیدن به این دستاورد اصلا چیز دوری نیست. کافیه هر چی با کلیدواژه OpenSees و اجزای محدود بلدیم رو با هم بیاریم روی کاغذ. کاغذ حقیقی که کتاب باشه هم میتونه خیلی خوب باشه، ولی شکل مجازی ش، که میشه همون وبسایت و ... اینها، خیلی مؤثرتره.

من خودم بی کار ننشسته م. روزی 10 ساعت کار میکنم. الان نزدیک 2 ماهه که دارم روی محتوا نویسی برای وب مطالعه تخصصی میکنم. اصطلاحات مختلفی مثل SEO و digital marketing و content marketing و این جور چیزها رو زیر و رو کردم. کلاس آموزشی شرکت کردم و مشاور گرفتم و .... میتونم بهتون بگم این تخصص هم نه در حد OpenSees، ولی در یه سطح خییلی خوب، الان در مشت ماست. خوب، معلومه که با یه پیش زمینه برنامه نویسی و تحقیقاتی خیلی عمیق تر از افراد معمولی میشه این حیطه ها رو فهمید. چون همه ش با هوش مصنوعی و الگوریتم های مقایسه و نمره دهی و اعتبار سنجی ساختار مقالات و نوشته ها سر و کار داره.

از توسعه source اپنسیس گرفته تا توسعه انواع مدلها و روش های تحلیل؛ مرکزی که غنی ترین و جامع ترین اطلاعات رو به صورت مجتمع در اختیار داره، جمع ما #ایرانی_ها ست.

🤝این رو با همه ایمان و باورم به شما میگم که #ایران به زودی نامش در کنار OpenSees درشت تر از همه کشورهای دیگه خواهد درخشید.

شما برای چی منتظری؟ به جمع ما بپیوند دیگه. همین الان لینک پایین رو بزن و اطلاعات اولیه ت رو پر کن و دکمه ارسال رو بزن.
https://openseeshouse.com/request-opensees-cooperation/
جزئیات بیشتر این حرکت رو در مجموعه #کسب_درامد_با_OpenSees خدمتت اطلاع میدم. نگران نباش، خودم همه چم و خم کار رو بهت یاد میدم، ان شالله.

دمت گرم. خیلی_مخلصیم 🤝
#من_و_شما_کی_هستیم

🍀سلام دوباره خدمت دوستان عزیز اپنسیسی خودم

قرار شد یه تغییر زاویه بدم و سرگذشت خودم رو تماما از این منظر نگاه کنم که
#ما_در_کنار_هم به چه قله هایی میتونیم برسیم. مرور تجربیات موفق و ناموفق گذشته، در این مسیر به ما کمک خواهد کرد، ان شالله

در قسمت قبل، در مورد «یک تیر و دو نشان» زدن خودم در مسیر تحقق 2 هدف صحبت کردم. هدف 1: کسب تسلط زبانی و هدف 2: تولید مقاله ISI بود.

🌹🌹در این قسمت، جزئیات بیشتری در مورد روش و اقداماتم در همون برهه زمانی، با عشق و احترام، خدمتتون تقدیم میکنم 🌹🌹

قسمت چهارم: I am a blackboard

اولین نکته مهم که در قسمت قبل هم بهش اشاره کردم، لذت بردن از فعالیتم بود. هیچ عجله یا نگرانی به خودم راه نمیدادم. این رو شمایی که الان در بهبوهه کار هستید خوب متوجه میشید. شما الان نگاهتون همه ش به انتهای مسیر هست و میخواید هر چی زودتر خودتون رو به اون نقطه برسونید. در نتیجه، ممکنه همه شیرینی رو در رسیدن به اون انتها جستجو کنید. میخوام بگم، این نوع نگاه به شما ضرر میزنه. اما چرا؟

ابتکار و خلاقیت حاصل فرورفتن در وضعیت حاله. باید در همین کار فعلی، خودتون رو غرق بکنید و به طور موقت آینده رو به فراموشی بسپرید. ما همه کارهامون رو با ناخودآگاه وجودمون انجام میدیم. بذار من هم اسمش رو بذارم «کودک درون». این کودک درون، خلاقیت خودش رو در حال بازی کردن بروز میده. وقتی میتونه «بهترین خودش باشه»، که داره بازی میکنه. استرس این کودک رو از خودش غافل میکنه و دیگه نمیتونه «بهترین خودش» باشه.

بازی، یک فعالیت سراسر لذته و در اون از عجله و اضطراب هیچ خبری نیست. البته محدودیت زمانی خودش میتونه بخشی از یک بازی بشه. ولی، باعث نمیشه بازی از هدف خودش که لذت بردنه خارج بشه. در واقع، ما در بازی زمان دار میدونیم که اگر دیر بشه هیچ اتفاق بدی نمیفته. فقط یک امتیاز از دست میدیم و این خودش بخشی از هیجان بازی هست.

این نگاه، ممکنه از نظر بعضی شوخی گرفتن زندگی یا کار و هدف به نظر برسه. ولی واقعیت اینه که این تنها نگاه کاملا حرفه ای به کار و هدف هست. یک حرفه ای، فقط به لذتی که از کارش میبره فکر میکنه و بس. اگر حرفه ای بشیم، خلاقیت از درون ما میجوشه و ایده های ناب از ذهنمون فوران میکنه. ولی اگر دستخوش اضطرابها بشیم، این چشمه با برکت کم کم خشک میشه.

این رو حیفم اومد نگم. چون در عمل، جلو رفتن به اون شیوه ای که قسمت قبل گفتم، در حالی که شما درگیر اضطراب هستید، یه کار نشدنیه. من میتونستم موقع مقاله خوندن زبان یاد بگیرم. چرا؟ چون برای کار پایان نامه و مقاله احساس عجله نمیکردم. فقط روی لذتی که اون یاد گرفتن به من میداد تمرکز میکردم. زندگی یک بازی پر لذت است، آن هم از نوع برد-برد.

خوب ...
در مورد مرحله اول زبان خوندن که از دل مقاله خوندن جلو میرفت، توضیحاتی در قسمت قبل دادم.

مرحله دوم زبان خوندنم از حدود 1.5ماه مونده به آزمون IELTS شروع شد. من قبلا تو سالهای ابتدایی دوره لیسانس، 2-3 ترم کلاس زبان رفته بودم. اون موقع هم زبان رو با علاقه خونده بودم و پیش زمینه بدی نداشتم. با این حال، Listening و Writing کاملا ضعیفی داشتم. در Speaking هم در حد متوسط بودم. Reading رو اما با مقاله خوندن به جای خوبی رسونده بودم. الان حدود 1.5 ماه وقت داشتم که زبانم رو در اون 2 قابلیت اول که ضعیف بودم بهبود بدم.

کنار کارهای پایان نامه و تدریس خصوصی و ... که بی وقفه همیشه ادامه داشتند، شروع کردم به کلاس رفتن. کلاسم صبح روزهای جمعه بود و تا ظهر طول میکشید. موسسه ای که میرفتم هم کاملا معمولی بود. من از دوره IELTS شروع نکردم. احتمالا میدونید که دوره IELTS مثل کلاس کنکور میمونه. شما رو برای امتحان آماده میکنه. روش های سریع متن خوانی و تست زنی و ... رو برای گرفتن نمره بهتر به شما یاد میده و کمتر روی تقویت قابلیتهای شما تمرکز میکنه.

اما من، با همون نگاه آروم و خوش بینانه ای که داشتم، اصلا به زمان فکر نمیکردم. فقط میخواستم زبانم رو واقعا قوی بکنم. طوری که هم IELTS رو بتونم خوب پاس کنم و هم بتونم بعدا بهترین استفاده رو ازش ببرم. بنابراین، برعکس اغلب بچه ها رفتم سر کلاس های معمول موسسات که بهشون میگن کلاس «مکالمه».

سر کلاس، فعالترین دانشجو بودم. هر چی معلم میگفت سریع یاد میگرفتم. چون خیلی از یاد گرفتن لذت میبردم. از دایره لغاتم حداکثر استفاده رو میکردم و لغاتی که توی مقاله ها خونده بودم رو توی صحبت کردن به کار میبردم. خوب، بچه های اون کلاسها خیلی هاشون دانش آموز یا شاغل و .. بودن و مثل من دانشگاهی نبودن. بنابراین از لغات قلمبه سلمبه استفاده نمیکردن.

ادامه در پست بعدی ... 👈
👉 ... ادامه از پست قبلی

یادمه یه بار از عبارت the underlying assumptions ... توی یه جمله استفاده کردم استادمون خیلی خوشش اومد. به بچه ها گفت شما هم مثل این knowledgably صحبت کنید 😀
توی ماشین که میشِستم، مدام رادیوی انگلیسی زبان گوش میکردم. توی مسیرهایی که راه میرفتم، مدام با خودم انگلیسی صحبت میکردم. تو خونه با خانومم هم همینطور. کلا از هر فرصتی که فکرش رو بکنید برای تمرین انگلیسی استفاده میکردم. سعی میکردم اصلا به کارهای معمول خودم هم انگلیسی «فکر بکنم». حتی پیامکهایی که میزدم رو اگه میشد، به انگلیسی میزدم. یادمه یه مهندسی رو برای این که برام کار جور کنه، بهم معرفی کرده بودن. من هم به این بنده خدا پیام دادم و گفتم:
Hello, I am Seyed Alireza Jalali ..
اون بنده خدا هم که تو این فازها نبود در جوابم به شوخی نوشت:
Hello, I am a blackboard 😃

خوب ...
خداروشکر، فرمول تلاش توام با لذت باز هم خیلی خوب کار کرد. خانومم زبانش از من خیلی بهتر بود. الان هم لهجه بسیار قشنگی داره و هر جا صحبت میکنه میگن باید اخبارگوی انگلیسی بشی. ولی، توی این برهه 1.5 ماهه به سرعت پیشرفت من واکنش خیلی مثبتی نشون میداد. استادهای کلاس زبان هم همین نظر رو داشتن. خلاصه، موعد آزمون IELTS رسید و من تونستم این نمرات رو به دست بیارم:
Reading: 7.5
Writing: 7.0
Speaking: 7.0
Listening: 6.5

خوب، این یعنی تونسته بودم اولین هدفم رو محقق کنم. ولی راستش رو بخواید خیلی خوشحال نبودم. چون من برای نمره 8 تلاش کرده بودم و حالم از این نمره ها خیلی گرفته بود. راستش، بر عکس اوقات معمول که خیلی ریلکس و آروم بودم، من همیشه سر آزمون ها استرس شدیدی داشتم که مربوط به خاطرات دوران بچگی بود و از ناخودآگاهم میزد بیرون. از این قبیل استرس ها چند مدلش رو داشتم که خیلی اذیتم میکرد و موقع گرفتن نتیجه نهایی حالم رو اساسی میگرفت. ان شالله بعدا براتون نمونه های دیگه ش رو هم تعریف میکنم.

ان شالله تو قسمت بعد در مورد جزئیات موفقیت نسبی که در هدف 2 یعنی تولید مقاله داشتم براتون توضیح میدم.

تا قسمت بعد، فعلا باا...اای (ببخشید دیگه، رفتم تو جو اون موقع ها 😀)
🤝خیلی_مخلصیم
#کسب_درامد_با_OpenSees

🙋‍♂️با عرض سلامی دوباره

با قسمت دوم از این مجموعه در خدمتم.
در قسمت اول، یه مروری روی آمادگی های فکری و روانی لازم داشتیم که امیدواریم همه مون جدی بگیریم و خدا کمکون کنه بتونیم اون قدم های اساسی رو بداریم.

در این قسمت، میخوایم شروع کنیم به معرفی روش های کسب درامد با اپنسیس.
من بطور کلی این روش ها رو به چند بخش تقسیم بندی می کنم:
1️⃣آموزش و مشاوره
🖍همین کاری که این بنده هم اکنون در حال انجام آن هستم.
2️⃣توسعه و فروش ابزارهای تحقیقاتی
🖍توسعه نرم افزار، با کاربرد تحقیقاتی
3️⃣توسعه و فروش ابزارهای طراحی
🖍توسعه نرم افزار با کاربرد طراحی سازه ها
4️⃣فعالیت تحقیقاتی
🖍استخدام شدن در مجموعه ای که بابت تولید علم و چاپ مقاله و .. به ما حقوق بدهد

اول این رو بگم، خانه OpenSees تا بحال از همه این روش ها کسب درآمد کرده.
👌علاوه بر این، حاضره شما رو بابت یک فعالیت مؤثر در هر کدوم از این زمینه ها استخدام کنه. اگر هنوز فرم درخواست همکاری ما رو پرنکردید، حتما این کار رو بکنید. ما به زودی جلسات وبیناری رو با حضور کسانی که اعلام علاقه کرده اند، برگزار خواهیم کرد و بعد از یک سری آموزش، فعالیت مشترکمون با شما شروع خواهد شد، به یاری خدا.
https://openseeshouse.com/request-opensees-cooperation/

خوب، اما بریم سراغ یه سری توضیحات اولیه در مورد هر کدوم از این شاخه ها.

در چند قسمت در مورد آموزش و باید و نبایدهاش براتون صحبت میکنم.

یه نکته مهم ابتدایی اینه که آموزش میتونه خیلی حرفه ای ارائه بشه و یا کاملا آماتور. مدرسهای آماتور خیلی زیاد داریم. ولی فروش آموزش در فضای خصوصی باید حتما حرفه ای و با نگاه تخصصی دنبال بشه.

1️⃣آموزش و مشاوره
اولین قدم در این مسیر «خوب یاد گرفتن» هست. یعنی چه جوری؟ یه جوری که منجر به تشکیل یک #نقشه_ذهنی از مطالب و کاربرد اونها بشه. نقشه ذهنی چیه و به چه دردی میخوره؟

این نقشه یه مفهومه که اگر تابحال دنبال یادگیری عمیق رفته باشید، حتما ازش استفاده کردید. یک مثال، وقتیه که یک روش طراحی رو به فلوچارت تبدیل میکنیم.

#نقشه_ذهنی یک دیاگرام هست؛ دیاگرامی که همه مطالبی که در مورد یک موضوع یاد گرفتیم رو به هم مرتبط میکنه. چرا بهش میگیم «ذهنی»؟ چون قرار نیست رسم فیزیکی داشته باشه؛ بلکه، در ذهن ما تشکیل و مدام به روز رسانی میشه. به عنوان یک مدرس، ترسیم و به روز رسانی این نمودار باید در ما به یک عادت ذهنی تبدیل بشه.

برای روشن شدن بهتر، گستره اطلاعات مربوط به یک موضوع رو به یک منطقه جغرافیایی تشبیه می کنیم. یادگیری کامل جغرافیای این سرزمین وقتی رخ میده که شما به یک نقشه از اون منطقه برسید.

خوب، این مفهوم تا حدی واضحه. اما چند سؤال مهم در مورد این نقشه_ذهنی قابل طرحه.

1️⃣مطرح کردنش چه لزومی داره؟
تشکیل این نقشه در ذهن مترادف تسلط ما به یک موضوعه. وقتی شما موقعیت یک ناحیه، مثلا یک شهر رو، به طور کامل می فهمید، میدونید که در شمال و جنوب و شرق و غربش چه نواحی وجود داره؛ چه راه های ارتباطی اون رو به نواحی مجاور وصل میکنه؛ چه ساختار جمعیتی داره؛ و ... همه اینها اطلاعاتی هستند که برای تشکیل یک نقشه کامل لازم هستند.
پس:
#نقشه_ذهنی = تسلط کامل به موضوع

2️⃣چه جوری تشکیل میشه؟
به کمک حافظه تصویری. حافظه به روش های مختلف اطلاعات رو در خودش نگه میداره. یک روش، وقتی به کار میاد که شما می خواید یک تصویر رو به ذهنتون بسپرید. این قابلیت ذهن رو بهش میگن حافظه تصویری. خیلی کاربرد وسیعی در زندگی ما داره. آدمهایی که با قیافه میشناسیم، و ... حتی یه شطرنجباز، به کمک همین نوع حافظه به قهرمانی میرسه. مثالها رو اگر در ذهن مرور کنیم انقدر زیادن که ممکنه فکر کنید این تنها روش یادگیریه.

ولی متاسفانه روش های دیگه هم برای یادگیری وجود دارند که سطحی و کوتاه مدت اند و مبنای روش های جعلی آموزش هستند.

یادگیری تصویری بسیار ماندگار و کاربردی هست. چون دقیقا یه تصویر شبیه نقشه جغرافیایی در ذهن ما تشکیل میده. البته یه چنین نقشه ای اغلب از قبل آماده نیست تا ما بتونیم مثل دوربین ازش عکس بگیریم و اون عکس رو در ذهنمون ذخیره بکنیم. به همین خاطر، ذهن باید خودش این نقشه رو قطعه به قطعه تشکیل بده.

پس معلوم میشه ارزش خیلی زیادی داره چون یه ساختمونه که ما باید آجر به آجر، خودمون درستش کنیم.
اما بعد از ساخت چنین نقشه ای، ذهن خیلی بهش مسلط هست و هرگز هم اون رو از دست نمیده. خیلی سریع هر داده ای رو بخواد از توش استخراج میکنه و دقیقا همه جزئیات مرتبط به اون داده رو در یک لحظه بارگذاری میکنه.

جلسه بعد، جزئیات کاربردی دیگه ای خدمتتون میگم که ببینیم چجوری میتونیم با اتکا به این قابلیت ذهن به موفقیت در یادگیری و آموزش برسیم.

🌹دمتون گرم.
🤝خیلی_مخلصیم❤️