این روزها کافی است توی خیابانها و کوچهها سری بچرخانی و ببینی که هر گوشهای تکیهای برپا شده و مرد و زن ، پیر و جوان، شیرخواره و موسپیدکرده، همه و همه #کتیبه بر دیوار کوفتهاند و #سیاهی بر تن پوشاندهاند.
#سیاه رنگ غالب این شبها و روزهاست. نه فقط برای اندوه و «عزای اشرف اولاد آدم» که برای آنکه نشان دهند بالاتر از سیاهی هم رنگی هست. رنگ سرخی که اگر #نور مطلق و خدایی بر آن بتابد، تا قرنها پس از آن و هماره در دل عاشقان جوانه میزند و #سبز میشود.
حالا ما هم به رسم اولین روزهای سال هجری قمری، به قدر تاب و توانمان #حسینیه کوچکی برپا کردهایم. اسمش را هم گذاشتهایم #به_روایت_شیدایی . از آن اسمهایی که بر سر در هیچ تکیهای نیست. آخر اینجا نه روضهخوان و منبری داریم و نه قرار است #کوچه باز کنیم و سینه بزنیم. نه اینکه اینها خوب نیست که هست اگر به کِیف و کمِّ آن توجه کنیم.
اما ما اینجا قرار است منبرها و روضهها را از دل دفتر #شعر و خطوط کتابهای اهل شیدایی بیابیم و روایت کنیم. اینجا با قلم اهل فرهنگ و هنر قدم برمیداریم و زیر لب زمزمه میکنیم «باز این چه شورش است که در خلق آدم است»
اگر نم اشکی هم بر چهره نشست که عیشمان تکمیل میشود.
یاعلی
#سیاه رنگ غالب این شبها و روزهاست. نه فقط برای اندوه و «عزای اشرف اولاد آدم» که برای آنکه نشان دهند بالاتر از سیاهی هم رنگی هست. رنگ سرخی که اگر #نور مطلق و خدایی بر آن بتابد، تا قرنها پس از آن و هماره در دل عاشقان جوانه میزند و #سبز میشود.
حالا ما هم به رسم اولین روزهای سال هجری قمری، به قدر تاب و توانمان #حسینیه کوچکی برپا کردهایم. اسمش را هم گذاشتهایم #به_روایت_شیدایی . از آن اسمهایی که بر سر در هیچ تکیهای نیست. آخر اینجا نه روضهخوان و منبری داریم و نه قرار است #کوچه باز کنیم و سینه بزنیم. نه اینکه اینها خوب نیست که هست اگر به کِیف و کمِّ آن توجه کنیم.
اما ما اینجا قرار است منبرها و روضهها را از دل دفتر #شعر و خطوط کتابهای اهل شیدایی بیابیم و روایت کنیم. اینجا با قلم اهل فرهنگ و هنر قدم برمیداریم و زیر لب زمزمه میکنیم «باز این چه شورش است که در خلق آدم است»
اگر نم اشکی هم بر چهره نشست که عیشمان تکمیل میشود.
یاعلی
نوینکتاب
سوم آبان، سالمرگ زندهیاد #فریدون_مشیری @NovinketabGooya
سال سوم راهنمایی، دبیر ادبیاتمان یک مرد نسبتا جوانِ خوشتیپِ عینکی بود. اگر اشتباه نکنم، آقای شیبانی.
آقای شیبانی وقتی #شعر میخواند حال آدم خوب میشد. آنقدر بااحساس و لطیف که دوست داشتی زنگ آخر (که کلاس ادبیات بود) دیرتر تمام شود.
یک روز آقای دبیر با همان لحن دوستداشتنیاش شعری خواند که...
نمیدانم بقیه جمله را چگونه تمام کنم. تقریبا میشود گفت که حالمان را دگرگون کرد.
گفت این شعر از #فریدون_مشیری بود به اسم #کوچه
تا آن موقع اسم این #شاعر را اغلب نشنیده بودیم. (من یکبار شنیده بودم. وقتی پدر شعر «بهارم دخترم» را بعد از پر کشیدن خواهرم برایم خوانده بود)
آقای شیبانی این را هم گفت که هرکسی بتواند این شعر را از بر بخواند، نمره #ادبیات فارسی آخر سال را 20 میگیرد.
همهمهای در کلاس به پا شد.
آقا همهی شعر رو باید حفظ کنیم؟
آقا این شعر که تو #کتاب ما نیست!
آقا از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد؟
...
کل شعر رو باید حفظ کنید. کتاب #سه_دفتر رو بخرید، توش این شعر هست.
این را آقای دبیر گفته بود.
از فردایش کارمان شده بود دنبال سهدفتر گشتن، اما همهی کتابفروشیهای نزدیک خانه ما یک جواب در برابر سوال من داشتند: «نداریم این کتاب رو»
حتی توی کتابخانه پدر هم نبود. خیلیها بودند، فریدون مشیری هم بود، اما این یک شعرش نبود.
چند نفر از بچهها تا آخر سال آمدند و پای تخته آن شعر را خواندند و خیالشان از بابت نمرهی آخر سال راحت شد. اما من آن شعر را برای نمره نمیخواستم. دلم میخواست آن شعر را داشته باشم و مدام برای خودم بخوانم. اما خب آن وقتها نه از #اینترنت و #گوگل خبری بود و نه بلد بودیم حتی تا میدان انقلاب برویم. یعنی اجازهاش را هم نداشتیم که سرِ خود مسیر مدرسه تا خانه را به سمت جای دیگری کج کنیم.
چند سال بعد وقتی دبیرستانی بودم، دوباره یاد آن شعر افتادم.
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم...
رفتم توی یک کتابفروشی
«آقا سه دفترِ فریدون مشیری رو دارید؟»
- نه
«شعر کوچه رو میخوام»
- یک کتاب داریم که توش اون شعر رو داره
«واقعا؟! چه کتابی؟»
- پرواز با خورشید
«میشه بدید؟»
و خریدم آن کتاب را و هیچوقت فراموش نمیکنم که آن شب مسیر کتابفروشی تا خانه را پیاده آمدم و فقط «کوچه» خواندم.
@NovinketabGooya
آقای شیبانی وقتی #شعر میخواند حال آدم خوب میشد. آنقدر بااحساس و لطیف که دوست داشتی زنگ آخر (که کلاس ادبیات بود) دیرتر تمام شود.
یک روز آقای دبیر با همان لحن دوستداشتنیاش شعری خواند که...
نمیدانم بقیه جمله را چگونه تمام کنم. تقریبا میشود گفت که حالمان را دگرگون کرد.
گفت این شعر از #فریدون_مشیری بود به اسم #کوچه
تا آن موقع اسم این #شاعر را اغلب نشنیده بودیم. (من یکبار شنیده بودم. وقتی پدر شعر «بهارم دخترم» را بعد از پر کشیدن خواهرم برایم خوانده بود)
آقای شیبانی این را هم گفت که هرکسی بتواند این شعر را از بر بخواند، نمره #ادبیات فارسی آخر سال را 20 میگیرد.
همهمهای در کلاس به پا شد.
آقا همهی شعر رو باید حفظ کنیم؟
آقا این شعر که تو #کتاب ما نیست!
آقا از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد؟
...
کل شعر رو باید حفظ کنید. کتاب #سه_دفتر رو بخرید، توش این شعر هست.
این را آقای دبیر گفته بود.
از فردایش کارمان شده بود دنبال سهدفتر گشتن، اما همهی کتابفروشیهای نزدیک خانه ما یک جواب در برابر سوال من داشتند: «نداریم این کتاب رو»
حتی توی کتابخانه پدر هم نبود. خیلیها بودند، فریدون مشیری هم بود، اما این یک شعرش نبود.
چند نفر از بچهها تا آخر سال آمدند و پای تخته آن شعر را خواندند و خیالشان از بابت نمرهی آخر سال راحت شد. اما من آن شعر را برای نمره نمیخواستم. دلم میخواست آن شعر را داشته باشم و مدام برای خودم بخوانم. اما خب آن وقتها نه از #اینترنت و #گوگل خبری بود و نه بلد بودیم حتی تا میدان انقلاب برویم. یعنی اجازهاش را هم نداشتیم که سرِ خود مسیر مدرسه تا خانه را به سمت جای دیگری کج کنیم.
چند سال بعد وقتی دبیرستانی بودم، دوباره یاد آن شعر افتادم.
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم...
رفتم توی یک کتابفروشی
«آقا سه دفترِ فریدون مشیری رو دارید؟»
- نه
«شعر کوچه رو میخوام»
- یک کتاب داریم که توش اون شعر رو داره
«واقعا؟! چه کتابی؟»
- پرواز با خورشید
«میشه بدید؟»
و خریدم آن کتاب را و هیچوقت فراموش نمیکنم که آن شب مسیر کتابفروشی تا خانه را پیاده آمدم و فقط «کوچه» خواندم.
@NovinketabGooya
کتاب صوتی «۳۲ حرف، ۳۲ قصه» با بازنویسی و گویندگی خانم #جمیله_سنجری منتشر شده است.
کتابی با قصههاییست برگرفته از کلیله و دمنه و قصههای عامیانه که ۳۲ حرف فارسی را در قالب داستان، برای کودکان و نوجوانان، بیان میکند.
خانم #جمیله_سنجری منقد، نویسندهی ادبی و عضو شورای کتاب کودک است.
ناشر کتاب چاپی: #کوچه
ناشر کتاب صوتی: #نوین_کتاب_گویا
ورق بزنید:
https://www.instagram.com/p/B8tLhisF3UG/?igshid=1tv2jnm24lowv
#نوین_کتاب_گویا
#کتاب_صوتی
#کتاب_کودک
#ادبیات
#داستان
#کتاب_بشنوید
@NovinketabGooya
کتابی با قصههاییست برگرفته از کلیله و دمنه و قصههای عامیانه که ۳۲ حرف فارسی را در قالب داستان، برای کودکان و نوجوانان، بیان میکند.
خانم #جمیله_سنجری منقد، نویسندهی ادبی و عضو شورای کتاب کودک است.
ناشر کتاب چاپی: #کوچه
ناشر کتاب صوتی: #نوین_کتاب_گویا
ورق بزنید:
https://www.instagram.com/p/B8tLhisF3UG/?igshid=1tv2jnm24lowv
#نوین_کتاب_گویا
#کتاب_صوتی
#کتاب_کودک
#ادبیات
#داستان
#کتاب_بشنوید
@NovinketabGooya
Instagram
نوین کتاب گویا
. کتاب صوتی «۳۲ حرف، ۳۲ قصه» با بازنویسی و گویندگی خانم #جمیله_سنجری منتشر شده است. . . کتابی با قصههاییست برگرفته از کلیله و دمنه و قصههای عامیانه که ۳۲ حرف فارسی را در قالب داستان، برای #کودکان_و_نوجوانان، بیان میکند. . . خانم #جمیله_سنجری منقد، نویسندهی…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
- سلام.
+ سلام، خوش اومدین به برنامهمون.
- راستش اون خانوم که ماجراش رو تعریف کرد یاد یه خاطرهای از بچگیهام افتادم.
+ چه جالب، میشنوم.
- عههه، میشه یه موسیقی ترسناکم زیرصدام پخش کنید، اونطوری میتونم بهتر تعریف کنم.
...
.
.
خانه سرد
نویسنده و کارگردان: حسین مسعودیآشتیانی
با اجرای: محمدرضا حلاجان، فیروزه لطفی
موسیقی: حسین مسعودیآشتیانی
کاری جدید از «رادیو کابوس»، در نوینکتاب بشنوید.
.
@novinketab_pub
#ژانروحشت #ترسناک_واقعی #خانه_های_جن_زده #کوچه_وحشت
#تماس_تلفنی #رادیو_کابوس #کتاب_صوتی #Radiokaboos #AudioBook
+ سلام، خوش اومدین به برنامهمون.
- راستش اون خانوم که ماجراش رو تعریف کرد یاد یه خاطرهای از بچگیهام افتادم.
+ چه جالب، میشنوم.
- عههه، میشه یه موسیقی ترسناکم زیرصدام پخش کنید، اونطوری میتونم بهتر تعریف کنم.
...
.
.
خانه سرد
نویسنده و کارگردان: حسین مسعودیآشتیانی
با اجرای: محمدرضا حلاجان، فیروزه لطفی
موسیقی: حسین مسعودیآشتیانی
کاری جدید از «رادیو کابوس»، در نوینکتاب بشنوید.
.
@novinketab_pub
#ژانروحشت #ترسناک_واقعی #خانه_های_جن_زده #کوچه_وحشت
#تماس_تلفنی #رادیو_کابوس #کتاب_صوتی #Radiokaboos #AudioBook
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔸 شما هم از آنها بودید که نمیدانستند ابراهیم رها کیست؟
یا خیلی زود با یک سرچ به هویت واقعی او، علی میرمیرانی، پی بردید؟
🎊 امروز که تولد اوست، بیایید مروری کنیم بر این چرا او اسم ابراهیم رها را انتخاب کرد؟
وقتی نوجوان بود و اهل خانوادهاش روزنامهخوان، مطلبی در روزنامه کیهان میبیند که به آن نقد جدی داشت.
مسلما انتشار آن با نام واقعی خودش، هم ممکن نبود و هم پدر و مادرش را میرنجاند.
پس به تاثیر از نام پدربزرگش و همچنین کتاب «میعاد با ابراهیم» تصمیم میگیرد اسم مستعارش را بگذارد ابراهیم و فامیلیاش را در ستایش آزادی، بگذارد: رها.
📚مشخصات اثر:
عنوان کتاب: #به_لهجه_سپیدار
نویسنده: #علی_میرمیرانی
گوینده: #علی_میرمیرانی
موسیقی: #روزبه_یگانه
ناشر کتاب چاپی: #کوچه
ناشر کتاب صوتی: #نوین_کتاب
مدت زمان: 58 دقیقه
قیمت: 14000 تومان
ژانر: #رمان #رمان_مذهبی
🔸 شما هم از آنها بودید که نمیدانستند ابراهیم رها کیست؟
یا خیلی زود با یک سرچ به هویت واقعی او، علی میرمیرانی، پی بردید؟
🎊 امروز که تولد اوست، بیایید مروری کنیم بر این چرا او اسم ابراهیم رها را انتخاب کرد؟
وقتی نوجوان بود و اهل خانوادهاش روزنامهخوان، مطلبی در روزنامه کیهان میبیند که به آن نقد جدی داشت.
مسلما انتشار آن با نام واقعی خودش، هم ممکن نبود و هم پدر و مادرش را میرنجاند.
پس به تاثیر از نام پدربزرگش و همچنین کتاب «میعاد با ابراهیم» تصمیم میگیرد اسم مستعارش را بگذارد ابراهیم و فامیلیاش را در ستایش آزادی، بگذارد: رها.
📚مشخصات اثر:
عنوان کتاب: #به_لهجه_سپیدار
نویسنده: #علی_میرمیرانی
گوینده: #علی_میرمیرانی
موسیقی: #روزبه_یگانه
ناشر کتاب چاپی: #کوچه
ناشر کتاب صوتی: #نوین_کتاب
مدت زمان: 58 دقیقه
قیمت: 14000 تومان
ژانر: #رمان #رمان_مذهبی