زیر سقف آسمان
10K subscribers
2.84K photos
619 videos
420 files
3.12K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
نشست آنلاین در مورد جامعه ی امروز:
خانواده ، مدرسه ، اجتماع
میزبان برنامه: حسین منصورزاده
میهمان برنامه: دکتر حسن محدثی
زمان : جمعه ۲۶ فروردین ۱۴۰۱ / ساعت ۲۱
@hossein_mansourzadeh

@drmohaddesi

#نشست_آنلاین _#دکتر_حسن_محدثی #دکتر_حسن_محدثی_گیلوائی #حسین_منصورزاده #جامعه #جامعه_شناسی #کودک__و_نوجوان #آموزش #مدرسه #اجتماع #خانواده


@NewHasanMohaddesi
♦️نظریه‌ای در باره‌ی علل شکل‌گیری‌ی اَشکال بدیل هم‌زیستی‌ی جنسی در ایران

حسن محدثی‌ی گیلوایی

سخن‌رانی در دوشنبه‌های سوهانک / ۹ خرداد ۱۴۰۱
۷ خرداد ۱۴۰۱

#خانواده
#هم‌زیستی_جنسی
#بحران_خانواده‌ی_متعارف

@NewHasanMohaddesi
♦️نظریه‌ای جامعه‌شناختی در تبیین تحولات خانواده در ایران

دومین سخن‌رانی‌ی حسن محدثی‌ی گیلوایی در دوشنبه‌های سوهانک / خرداد ۱۴۰۱

بازنشر: ۳۰ خرداد ۱۴۰۱

🔸لینک فایل صوتی: 👇

https://drive.google.com/file/d/1oeDqD5U8QEqHaBfjkYB1qPuVvBanKuUX/view?usp=drivesdk


#خانواده
#جمعیت
#جوانان
#دوشنبه‌های_سوهانک


@NewHasanMohaddesi
نقد سخنان محدثی
سیامک مهاجری
♦️جلسه‌ی نهم کارگاه جامعیاتی دیدن: نقد و تحلیل سخنان اخیر #دکتر_حسن_محدثی

#سیامک_مهاجری



به دیدن بیا @boof60
@yaser_arab57


#نقد
#دین
#سنت
#خانواده


@NewHasanMohaddesi
♦️خریت عاطفی؛ خریت منتشر / ۲۳

✍️ حسن محدثی‌
۱۲ فروردین ۱۴۰۲


پدر و مادرهای ایرانی از آن‌جا که بعد از شصت هفتاد سال هنوز فکر نمی‌کنند که ممکن است به زودی به رحمت ایزدی بپیوندند، تا قبل از شتافتن به دیار باقی در کمال بی‌فکری تکلیف ارث و میراث را روشن نمی‌کنند. فرزندان هم حتا اگر به ارث و میراث پدر و مادر چشم داشته باشند، اغلب بی‌ادبی و حتا وقاحت می‌دانند که در زمان حیات پدر و مادر سخنی از آن بگویند. تعارف و خجالت و نگرانی از قضاوت بقیه هم مزید بر علت است. در نتیجه، آن بلایی که نباید، رخ می‌دهد. خلاصه، وقتی پدر و مادر بعد از نود سال به عالم باقی می‌شتابند، زمان تقسیم ارث و میراث فرا می‌رسد و برخی از شرکا (یعنی برادران و خواهران) به هم اعتماد می‌کنند و معتمدان ارج‌مند مال و اموال برادر یا خواهر را سر فرصت و با خون‌سردی‌ی تمام به نام خویش ثبت می‌کنند. تحقیقات موجود نشان می‌دهد که این نوع از خریت اعتماد وسیع در اغلب خانواده‌های ایرانی دیده شده. مشکل اختلاف بر سر ارث و میراث خانواده‌گی، چه بسا جهانی است و در کشورهای دیگر هم رویت شده. من حتا خواندم که متفکر بزرگ اسپینوزا نیز با خواهر خود بر سر همین موضوع درگیری داشته.

زیاده جسارت است و رویم به دیوار که بخش مهمی از اختلافات خانواده‌گی در ایران محصول همین نوع خریت است و بسیاری از اعضای خانواده‌های ایرانی در هم‌کاری‌ی با هم (پدر و مادر و برادران و خواهران در یک خانواده) برای تحقق آن نقش ایفا می‌کنند و گاه اختلاف و درگیری‌ بین برادران و خواهران به نسل بعدی و فرزندان‌شان نیز منتقل می‌شود و یک کینه‌ی ماندگار از نسل قبلی به نسل بعدی به ارث نهاده می‌شود. این‌ها همه محصول خریت و به‌ویژه خریت عاطفی است.

من از این نوع خریت و آثار اش در خانواده‌ها به‌خوبی آگاه شدم؛ چون‌که یکی از حوزه‌های مطالعاتی‌‌ام جامعه‌شناسی‌ی خانواده بود. لاجرم، با آن‌که فرزند هفتم خانواده بودم، سفت و سخت وظیفه‌ی خود دانستم که مانع از ارتکاب این نوع خریت در خانواده‌‌ام بشوم و وقتی پدر ام دومین سکته‌ی مغزی را زد، خیلی نگران شدم و چند بار از تهران به کرباسده رفتم و با پدرم صحبت کردم و گفتم:

«مرگ حق است و همه‌ی ما می‌میریم. شاید من از شما زودتر بروم. هیچ معلوم نیست کدام‌مان در چه وقتی می‌میریم. اما من فکر می‌کنم شما در این سن و سال به‌‌تر است مال و اموال‌تان را بین اعضای خانواده به‌نحوی که شرعی و معقول می‌دانید، تقسیم کنید تا بعدها هیچ بحث و اختلافی پیش نیاید و اعتبار و آبروی خانواده هم محفوظ بماند. من هم هر کاری که شما لازم بدانی انجام می‌دهم.»

پدر ام که همیشه به من اعتماد خاصی داشت، بالاخره پذیرفت و به من اجازه داد با همه صحبت کنم و برای برگزاری‌ی جلسه همه را دعوت کنم. با مادر ام هم صحبت کردم و بعد با یکایک برادران و خواهران تلفنی و حضوری صحبت کردم و  محض احترام، با دامادهای خانواده نیز صحبت کردم تا هر گونه عناصر منفی‌ از زمینه‌ی کار حذف شود. خلاصه‌ من چند بار جلسه‌ی خانواده‌گی با همه‌ی اعضای خانواده، بدون غیبت هیچ‌یک، برگزار کردم و هر بار اسباب پذیرایی از عزیزان خود ام را فراهم ساختم و همه‌ی برادران و خواهران و نیز دامادها و عروس‌ها با من کمال هم‌کاری را انجام دادند تا بتوانیم در زمان حیات پدر ارث و میراث خانواده را بین مادر و برادران و خواهران مطابق با شرع تقسیم کنیم و البته حق تصرف کامل در همه‌ی آن‌ها تا زمان زنده بودن پدر، برای ایشان محفوظ ماند.

با آن‌که ابتدا فکر می‌کردم این برنامه‌ ممکن است با دشواری‌هایی مواجه شود، اما از طریق گفت‌وگوهای مکرر و هم‌کاری‌ی عالی‌ی برخی، کار به‌خوبی پیش رفت و کسانی که ابتدا می‌گفتند: «نه الان زود است. پدر و مادر زنده اند. چه وقت این‌کارها است؟»، قانع شدند و هم‌کاری کردند.

این را هم اضافه کنم که شخصاً قائل به تقسیم برابر ارث و میراث بین خواهران و برادران بودم و هستم، اما آگاهانه و عامدانه آن را اصلاً مطرح نکردم، چون نمی‌خواستم اصل کار منتفی شود. طرح کردن چنین بحثی در میان کسانی که آماده‌ی پذیرش آن نبودند و کل برنامه را به هم می‌زدند، خطایی راه‌بردی بود. خلاصه، با این کار و تقسیم اموال پدر و مادر در زمان حضورشان و زیر نظرشان، بساط این نوع خریت خوش‌بختانه در خانواده‌ی ما برچیده شد.

این‌‌ها را نوشتم تا بر اهمیت تقسیم عادلانه‌ و رضایت‌بخش ارث و میراث در خانواده در زمان حضور پدر و مادر تأکید کنم و نسبت به این نوع خریت عاطفی که در خانواده‌های ایرانی بی‌داد می‌کند، هشدار داده باشم.

بی‌شک، هر وقت جلوی خریت را بگیریم، کام‌یابی است. هر نوع تعلل در این کار به نفع خریت است. خریت از هر چیزی به ما نزدیک‌تر است و گاهی در زیر پوست ما جریان دارد. نابودی‌ی کامل خریت خوش‌خیالی است، اما مهار آن ممکن و ضروری است.

ادامه دارد. 👇

#خریت
#خانواده
#خریت_عاطفی
#ارث_و_میراث



@NewHasanMohaddesi
♦️جامعه‌ی مدرن، خانواده‌ی مدرن: روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

👇👇👇
#خانواده
#قانون_دل
#جهنم_اجتماعی
#بهشت_اجتماعی
#رابطه‌ی_اجتماعی
#جامعه‌شناسی_خانواده

@NewHasanMohaddesi
♦️جامعه‌ی مدرن، خانواده‌ی مدرن: روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده‌ی ایرانی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

حدود دوازده سال است که در حوزه‌ی جامعه‌شناسی‌ی خانواده در حال مطالعه هستم. روی‌کرد من در مطالعه‌ی خانواده، روی‌کردی رابطه‌نگر است. روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده مکمل روی‌کرد نهاد‌گرا به خانواده است. جامعه‌شناسان در دنیا اغلب خانواده را به‌منزله‌ی یک نهاد اجتماعی می‌بینند. از نظر من چنین روی‌کردی نمی‌تواند همه‌ی ابعاد خانواده را توضیح دهد. از این رو، من روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده را به‌منزله‌ی مکمل روی‌کرد نهادگرا مطرح می‌کنم.

در روی‌کرد رابطه‌نگر به خانواده، مهم‌ترین مولفه‌ی خانواده، رابطه‌ی اجتماعی‌ی بین اعضای خانواده است و ریشه‌ی بسیاری از مسائل آن را می‌بایست در همین روابط جست. بر اساس مطالعه‌ی روابط میان اعضای خانواده می‌توان یک خانواده را به‌نحو دقیق‌تری کالبدشکافی کرد.

رابطه‌ی اجتماعی، از مهم‌ترین موضوعات مورد مطالعه‌ی جامعه‌شناسی است. رابطه‌ی زن و شوهر نیز یک رابطه‌ی اجتماعی است. از نظر من روابط اجتماعی تاریخ‌مند هستند. زاده می‌شوند و می‌میرند. رابطه‌ی اجتماعی‌ی عمرانه، بیش‌تر محصول جهان اجتماعی‌ی سنّتی و پیشامدرن است که در آن‌ها هم ثبات اجتماعی و به‌تبع ثبات احوال و شخصیت وجود دارد و تغییر اجتماعی به کندی صورت می‌گیرد و هم فشارهای هنجارین بر روی افراد زیاد است و تغییر روابط و حذف روابط همیشه کار آسانی نیست و گاه بسیار پرهزینه است، چون میزان فردیت و خودتعیین‌گری‌ی آدمیان در جهان اجتماعی‌ی سنّتی ناچیز است.

اما در جهان اجتماعی‌ی مدرن، روند تغییر و تحول اجتماعی و به‌تبع آن، تغییر احوال و شخصیت افراد شتاب‌ناک است و علاوه بر آن، فردیت آدمی بیش‌تر تحقق یافته است و حد خودتعیین‌گری‌ی افراد بالاتر است. از این رو، در جامعه‌ی مدرن روابط اجتماعی‌ی عمرانه، کم‌تر تحقق می‌یابد.

به همین دلیل، نباید انتظار داشت که در جامعه‌ی مدرن جز در موارد نادر، روابط عمرانه وجود داشته باشد و هر کسی که رابطه‌ای را آغاز کرد، تا آخر عمر بدان پای‌بند باشد. چنین انتظاری با اقتضائات جامعه‌ی مدرن و انسان مدرن ناهم‌ساز است و مغایرت دارد. بر این اساس، زن و مردی که با هم رابطه‌ای را آغاز می‌کنند و به قرارداد ازدواج نائل می‌شوند، باید هر دو به یک میزان این امکان را داشته باشند که در صورت ناخشنودی‌ی مزمن و پای‌دار، رابطه‌شان را با شریک زنده‌گی‌شان قطع کنند.

بنابراین، وقتی من از لزوم برخورداری‌ی زنان از حق جدایی یا طلاق سخن می‌گویم، بحثی جامعه‌شناختی می‌کنم نه بحثی حقوقی. این‌که در حقوق ایران این سخن چه‌گونه ترجمه می‌شود، بحثی حقوقی است و لازم است حقوق‌دانان در باره‌ی آن سخن بگویند.

روشن است که بر اساس چنین باوری، من این حق را هم برای هم‌سر ام و هم برای تمامی‌ی زنان خانواده‌ام قائل هستم و از حق جدایی‌شان دفاع می‌کنم. چه ارزشی دارد زنی در کنار آدمی زنده‌گی کند که دل‌اش پیش مرد نباشد. من بر آن‌ام که می‌بایست در خانواده‌های ایرانی قانون دل حاکم باشد، اما متاسفانه در حال حاضر در بسیاری از خانواده‌های ایرانی، قانون دل حاکم نیست. من سرسختانه طرف‌دار حکم‌فرمایی‌ی قانون دل در خانواده‌های ایرانی هستم. من بر آن‌ام که کیفیت رابطه برتر از طول رابطه است. رابطه‌ی بی‌کیفیت زنده‌گی‌ی آدمی را جهنمی می‌سازد و رابطه‌ی با کیفیت زنده‌گی‌ی آدمی را بهشتی می‌سازد. من یک سال رابطه‌ی با کیفیت را بر صد سال رابطه‌ی بی‌کیفیت ترجیح می‌دهم.

بنابراین، وقتی سخنان مرا در باره‌ی خانواده می‌شنوید، در مقام پاسخ رگ گردن برجسته نکنید، بل‌که استدلال بیاورید. من بر اساس پژوهش و داده‌ها سخن می‌گویم نه بر اساس سنت‌ها و ارزش‌های سنتی. من به به‌زیستی‌ی انفسی‌ی آدمیان می‌اندیشم نه به ثبات خانواده به هر قیمتی. در نظر من خانواده مقدس نیست، بل‌که چه بسا ممکن است کانون سلطه‌گری و زورگویی و جنایت باشد. من به زنده‌گی‌ی بهشتی در همین جهان می‌اندیشم و از روابط جهنمی برحذر می‌دارم. تداوم رابطه به هر قیمتی، می‌تواند زنده‌گی‌ای جهنمی بسازد و من در تحقیقات‌ام راجع به خانواده در ایران اغلب زنده‌گی‌ی جهنمی دیده ام.

در نظر من بهشت جایی است که آدمی در آن احساس امنیت و آرامش و شوق زنده‌گی و لذت زیستن با جنس مکمل را تجربه کند. وطن جایی است که در آن آدمی احساس غربت نکند.


#خانواده
#قانون_دل
#طول_رابطه
#جنس_مکمل
#کیفیت_رابطه
#جهنم_اجتماعی
#بهشت_اجتماعی
#رابطه‌ی_اجتماعی
#جامعه‌شناسی_خانواده

@NewHasanMohaddesi
♦️[با کیفیت‌ترین پیوند]

✍️ سعید صفوی
۲۹ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

برای خانمی که برای طرح ایده‌ی، دادنِ حق طلاق به زنان، از سوی آقای دکتر محدثی، به ایشان حمله‌ی لفظی کرده، خیلی متاسفم! این طرز حرف زدن و خود را آن‌چنان حق به جانب دانستن تا آن‌جا که دیگری را شایسته‌ی نواختن با این ادبیات پلشت پنداشتن، نشان از تربیت انسان‌های مستبدی است که دست‌پرورده‌ی سیستمی استبدادی هستند که در فرآیند آموزش و پرورش آن، هر خصلت انسانی مثل آزادگی، آزادی‌خواهی و عواطف و احساسات فطری، سرکوب شده و فکر و اندیشه‌اش را برای زیستن در ساختاری استبدادی، ساخته و پرداخته شده.

متاسفانه اکثر ما ایرانیان به ملزومات حداقلی گفت‌وگو دست‌نیافته‌ایم و در مکالمات، بیشتر مُنولوگ می‌کنیم و توانایی درنگ کردن در سخنان دیگری را بدون قضاوت و بدون پیش‌فرض‌های ذهنی خود نداریم و به محض مواجهه با سخنان دیگری فورا آن‌ها را درونی می‌کنیم و شروع به گستاخی و فحاشی می‌کنیم! پیوند زناشویی باید براساس پاسخ به نیازهای جنسی و عاطفی زوجین بنا نهاده شود، تا هر دو به کامیابی که از نظر من همان تعریف زندگی خوب و خوش از قول استاد ملکیان هست، برسند (https://t.me/mostafamalekian/5413).

با کیفیت‌ترین پیوند، پیوندی است که انتخاب طرفین بر اساس شناخت از نیازهای عمیق خود باشد، اما مگر در قراردادی که زن حق خروج از آن را تحت هیچ شرایطی ندارد، امکان چنین چیزی میسر است؟ مگر دادن حق تمام و کمال طلاق به مرد معنایی غیر از مملوک بودن زن دارد؟ آیا معنایی جز این است که زن نه یک انسانِ دارای اراده و اختیار عقل و شعور و احساس، بلکه فقط یک شیء هست؟

وقتی تحقیقات بر روی زنان شوهرکش نشان داده که در بیش از نیمی موارد، زن به انتهای زندگی مشترک رسیده و مجبور است هم‌بالین مردی باشد که هیچ علقه‌ی عاطفی با اون ندارد تفویض حق طلاق به زن چه اِشکال عقلی دارد؟ اصلا چرا باید دو نفر که از لحاظ روحی و روانی و نظرگاهی اشتراکی ندارند، مسیر زندگی را باید با هم طی کنند؟ کی و کجا باید رابطه‌های مالکیتی انسان‌ها که اصلی‌ترین نیازِ آدمی یعنی آزادی رو به یغما می‌برد تمام بشود؟ اگر زنی با خوداندیشی از نظام‌های اعتقادی و سنت‌های ایل و تبارش عبور کرد و جهان نویی برای خود خلق کرد که هیچ قرابتی با جهان همسر ندارد و خودش و معنای زندگیش را طور دیگری دریافت، چه اشکالی دارد که با حق طلاق از رابطه خارج شود و سرنوشتش را دنبال کند؟ مگر ازدواج‌های انجام شده چقدر بر اساس آگاهی و کار روانشناسی و آگاهی بوده و هست که افراد باید در همه‌ی طول عمر تحت هر شرایطی حفظش کنند؟ چرا باید تصمیمی که معمولا در سال‌های اوایل جوانی گرفته می‌شود، سال‌هایی که تجربه و شناخت فرد از هستیِ خودش ‌حداقلی هست، تا دمِ مرگ سرنوشت آدمی رو رقم بزند؟

این‌قدر از حریت و آزادگی بیم نداشته باشیم. باور کنید انتخاب و ادامه‌ی زندگی بر اساس عشق و علاقه وجوهِ انسانی را در ما شکوفا می‌کند و زندگی آدمی را مشحون از معنا، شادی و زیبایی و اخلاق می‌کند. البته آزادی به خودیِ خود برای آدمی مسئولیت به‌همراه خواهد داشت و خوابِ انسان‌های تربیت نشده‌ی مُقلد رو پریشان خواهد کرد؟! به دوش کشیدن بار آزادی و مسئولیتِ پذیرفتنِ خلقِ جهان خود و باز تعریف جهان جدید البته که سخت و مشقت‌بار است؛ اما محقق شدن انسان، هم در طی کردن همین مسیر است.

در انتها باید عرض کنم که رسیدن به تشکیل خانواده‌ی مدرن در ایران ملزومات دیگری جز حق طلاق دارد که مهمترینش دست‌یابی زنان به مناصب قدرت و دسترسی به ثروت است. در جامعه‌ای که زنان استقلال مالی دارند و مردان هم مجبور نیستن برای ازدواج با دختر باکره زیر سند ازدواجی رو که صدها سکه‌ی طلا به اسم مهریه بر ذَمه‌شان قرار می‌دهد امضا بزنند( رسم و عرفی که در بطنش نگاه خرید دختر به عنوان یک سرویس دهنده‌ی جنسی نهفته است )، عواطف و خصلت‌های انسانی زمینه‌ی شکوفایی بیشتری خواهد داشت و کیفیت رابطه هم خیلی بالاتر خواهد بود.



#خانواده
#قانون_دل
#طول_رابطه
#جنس_مکمل
#کیفیت_رابطه
#جهنم_اجتماعی
#بهشت_اجتماعی
#رابطه‌ی_اجتماعی
#جامعه‌شناسی_خانواده

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
⚪️⚪️ تحلیل آنلاین فیلم پل‌های مدیسون کانتی
در کانون نگرش نو-تورنتو

🔹 سرفصل‌ها:

▫️دکتر حسین محمودی(دکترای فلسفه):
«تاملی در پارادوکس عشق و اخلاق»

▫️دکتر حسن محدثی (دکترای جامعه‌شناسی):
“نسبت عشق و خانواده

▫️دکتر محمدرضا سرگلزایی(روانپزشک):
“عشق و نیاز”

▫️شنبه یازدهم نوامبر 2023

▫️ساعت:
12:30 ظهر تورنتو
9:30 صبح ونکوور

▫️مدت جلسه:
2 ساعت و نیم

@kanoonnegareshno
📞001-416-879-7357
#کانون_نگرش_نو
#عشق #خانواده #اخلاق #نیاز
#پلهای_مدیسون_کانتی
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
⚪️⚪️ تحلیل آنلاین فیلم پل‌های مدیسون کانتی
در کانون نگرش نو-تورنتو

🔹 سرفصل‌ها:

▫️دکتر حسین محمودی(دکترای فلسفه):
«تاملی در پارادوکس عشق و اخلاق»

▫️دکتر حسن محدثی (دکترای جامعه‌شناسی):
“نسبت عشق و خانواده

▫️دکتر محمدرضا سرگلزایی(روانپزشک):
“عشق و نیاز”

▫️شنبه یازدهم نوامبر 2023

▫️ساعت:
30: 11 صبح تورنتو
8:30 صبح ونکوور
20:00 شب تهران
▫️مدت جلسه:
2 ساعت و نیم

@kanoonnegareshno
📞001-416-879-7357
#کانون_نگرش_نو_تورنتو
#عشق #خانواده #اخلاق #نیاز
#پلهای_مدیسون_کانتی
♦️معضل قتل به‌هنجار در منطقه‌ی موسوم به خاورمیانه؛ مورد ترکیه
بازنشر: ۱۳ اسفند ۱۴۰۲

kurdpress.com/x465C

تنها در 24 ساعت 8 زن توسط شوهران خود در ترکیه به قتل رسیدند.

به گزارش کردپرس، تنها در 24 ساعت 8 زن در ترکیه توسط شوهران فعلی یا در روند طلاق خود به قتل رسیدند.

در منطقه آغیازی ساکاریا علی رضا اصلان، همسرش خاتون اکرم اصلان را به ضرب گلوله به قتل رساند. آنها در پروسه قانونی جدایی از یکدیگر بودند.

در منطقه پندیک استانبول، سویل آی کارلی از سوی امید کارلی، همسر سابقش که 5 ماه پیش از او جدا شده بود، از 13 جای بدنش کارد آجین شد و به شکل فجیعی به قتل رسید.

در منطقه چکمه کوی استانبول زنی به نام امینه اولکو آراز توسط شوهرش به قتل رسید.

اوزلم چانکایا، در ازمیر توسط شوهر سابقش به قتل رسید.

در بورسا، طوبا آتشچی، مادر دو فرزند، توسط مراد دمیر، همسر سابقش که یک سال از زمان طلاقشان می گذشت، با شلیک گلوله به قتل رسید.

در منطقه سامسات آدی یامان، قاسم آ، همسرش طوبا آ را به همراه دو برابر خردسال همسرش عابدین و مصطفی با شلیک گلوله به قتل رساند.

در دنیزلی زنی به نام نسیم گل کریمی اهل افغانستان توسط شوهرش محمد اسماعیل حبیبی به قتل رسید. قاتل سپس با آلت قتاله توسط پلیس دستگیر شد.

شفق سایدام مجرمی که از زندان ارزروم فرار کرده بود، همسرش الیف سایدام را با شلیک گلوله به قتل رساند.

یک روز پس از این، در آدانا دیلان اوزدمیر دختر 19 ساله توسط پدرش تورهان اوزدمیر به طرز فجیعی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید.

پلتفرم «کشتار زنان را متوقف می کنیم» در واکنش به کشتار 8 زن تنها در یک روز، با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که در اعتراض به این کشتار در روز 3 مارس تجمعی را در مقابل ساختمان اپرای ثریا در کادیکوی (قاضی کوی) استانبول برگزار خواهد کرد.

#زن‌کشی
#خانواده

@NewHasanMohaddesi
سریال‌های نمایشی خانگی و عادی‌سازی طلاق توافقی

سعید معدنی

ترویج و افزایش "طلاق توافقی" محصول جامعه‌ی مدرن است. در جامعه‌ی سنتی طلاق امری زشت و جزو انحرافات محسوب می‌شود. اما در جامعه‌ی امروزینِ شهری و مدرن سعی می‌شود از آن انحراف‌زدایی شده و به یک شیوه‌ی زیست انتخابی و اختیاری تبدیل شود.

در جامعه‌ی سنتی طلاق اتفاقی نادر بوده و زوجینی که باهم مشکل دارند سعی می‌کنند صرفاً باهم باشند تا از زخم زبان مردم و اطرافیان دور باشند و یا فرزندان آواره نشوند و یا شرایط اقتصادی - بویژه عدم استقلال مالی زن - اجازه طلاق را نمی‌دهد. لذا در خانواده‌ی مشکل‌دار با افکار سنتی، تداوم زندگی مشترک با سردی بوده و اصطلاحاً "طلاق عاطفی" رایج و جاری است. در این خانواده‌ها دائماً بی‌محلی، دعوا و کشمکش وجود دارد و حتی شاید به دعوای فیزیکی، جرح و قتل هم کشیده شود.

حسن محدثی گیلوایی کتابی با عنوان "زن، عشق، جنایت" دارد. در این کتاب با پنجاه زن که شوهران‌شان را کشته‌اند و یا در قتل‌شان مشارکت داشته‌اند مصاحبه شده است. اکثریت این زنان که غالباً از اقشار سنتی جامعه هستند از شوهران‌شان متنفر بوده و خوش‌شان نمی‌آمد و امکان طلاق هم به دلایل گوناگون وجود نداشت. لذا تنها راهی که زن فکر می‌کرد تا از این کابوسِ دائمی راحت شود این بود که به تنهایی و یا غالباً به کمک مردی دیگر شوهر را بکشد. سرانجام این قاتلان شوهر، زندان طولانی مدت و یا بعضاً اعدام است. یعنی عملاً زندگی زوجین به باد فنا رفته و فرزندان نیز می‌بایست این خاطره تلخ و نابودکننده را تا آخر عمر تحمّل کنند.
اگر این زنان که کارشان به قتل و زندان ختم شده، مدرن فکر می‌کردند و قوانین و اجتماع از آن‌ها حمایت می‌کرد، شاید جدایی مدنی و "طلاق توافقی" بهترین راه‌حل بود. به عبارتی هم شوهر کشته نمی‌شد و هم زن به زندان نمی‌افتاد و هم فرزندان آواره‌ی منازل اقوام و کوچه و خیابان نمی‌شدند و کم‌تر آسیب می‌دیدند.

تحقیقات نشان می‌دهد هر چقدر یک جامعه توسعه یافته‌تر باشد، "طلاق توافقی" در آن بیش‌تر است. چه در مقایسه کشورهای صنعتی با کشورهای جهان سوم و چه مقایسه استان‌های داخل کشورمان، چنین تفاوتی را نشان می‌دهد. مثلاً استان گیلان به عنوان توسعه یافته‌ترین استان کشور طلاق توافقی در آن بیش‌تر از استان‌های محروم و کم‌تر توسعه یافته است.

اخیراً فرصتی شد تا دو سریال نمایشی خانگی پراستقبال "در انتهای شب" و " افعی تهران" را ببینم. در این سریال و چند فیلم و سریال دیگر از این دست که به زندگی طبقه متوسط شهری می‌پردازد، می‌بینیم که بازیگران زن و شوهر اصلی سریال از هم جدا شده و در پی آن "طلاق توافقی" در حال عادی شدن است. اینکه زن و شوهر بدون دعوا و جرح، از هم جدا می‌شوند. طی داستان این نمایش‌ها حتی بعد از جدایی هم محترمانه باهم برخورد کرده، از حال هم خبر دارند و به طور مشترک در فکر آسایش فرزندان بعد از طلاق هستند. لازم به گفتن نیست که بهرحال بین این‌ها هم بگو مگوها و اختلافات و تنش‌هایی وجود دارد اما به آن شدت نیست که به دعوای فیزیکی و جرح منجر شود. لذا قبل از اینکه روند به تنش مفرط و خشونت بکشد از هم جدا می‌شوند. جالب‌تر آنکه در همین سریال‌‌ها و فیلم‌ها بعضاً باز این والدین و خانواده‌های سنتی‌تر هستند که بیش‌ترین دعوا و خشونت را از خود بروز می‌دهند.
همچنین با بررسی جامعه پیرامون خودمان، به نظر می‌رسد پدیده‌ "طلاق توافقی" دیگر مختص به طبقه متوسط نیست. بلکه به طبقات و اقشار پایین‌تر جامعه هم رسوخ کرده و به نظرشان "طلاق توافقی" بهتر از "طلاق عاطفی" و تداوم صوری تلخ خانواده همراه با مرگ تدریجی احساس و روابط زناشویی است.

خلاصه آنکه در جامعه مدرن برای خانواده‌های مشکل‌دار همراه با طلاق توافقی تلاش می‌شود هم زوجین و هم فرزندان آسیب کم‌تری ببینند و تکلیف زیست آن‌ها پس از جدایی روشن‌تر و حتی شاید بهتر باشد. به نظر "طلاق توافقی" موضوعی است که فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی در سال‌های اخیر در حال ترویج آن هستند. البته این فرض نیاز به بررسیِ بیش‌تر دارد.

۱۹ تیرماه ۱۴۰۳

#سعید_معدنی
#خانواده
#طلاق_توافقی
#جامعه‌ی_مدرن
#سریال_نمایشی

@Saeed_Maadani
♦️پاسخی نرم به یک کوبش!

افشین بدری

۲۳ شهریور ۱۴۰۳

دوست عزیزی زیر پست قبلی اینجانب خطاب به دکتر محدثی بیاناتی داشتند و در بخشی از آن سایرین را نیز به اعتبار انتقاد از قانون، "مزدوران سلبی نظام" شناخته اند. و لذا انگ مزدور، انگاری متوجه ما هم شده است.

باکی نیست. اصلا محل مناقشه این نیست که ما مزدوریم یا آزاده! همین قدر که بجای یورش بردن به این و آن، در شناخت و تحلیل پدیده‌ها کوششگری داریم، بسیار گویاست که چکاره ایم! حالا اگر من بالشخصه در ساحت جامعه‌شناسی، دانش‌آموزم_ که شکی در آن نیست_ بسا مایه‌ی مباهات.

اما شرط نخست دانش‌آموزی، شناخت حیطه و قلمرو دانش مطمح نظر است. هر جامعه‌شناسی بالاخره فلسفه‌ای هم دارد اما اولا موظف نیست هم راستای با جایی یا شخصی و سیستمی تفلسف کند!

ثانیا کار جامعه‌شناس همین است که پدیده‌ها را دریابد، و اتفاقا به‌لحاظ کمیت و تعدد و فراوانی هم مورد توجه قرار دهد، بشمارد و «استثنا» را از «روال» و «نادر» را از «شایع» تمییز دهد و ترجیحا به آنی بپردازد که فراگیر و شایع است و چون خاری در روان جامعه می‌خلد.

این‌که چرا باید زیست و چرا خودکشی نباید کرد، مبحثی کلان است که در حوزه‌ی فلسفه بحث می‌شود نه جامعه‌شناسی (بالشخصه نه فقط پژوهش دکتر محدثی در این خصوص، که تجربه‌ی خودم را در زمینه حمایت از زندانیان مستمند و  منتظر امداد، مکمل و موید پژوهش دکتر محدثی می‌دانم).

اما اینکه قانون، اهرم دیگرآزاری را بدست زوجین می‌دهد و هر دو طرف قدرت قانونی دارند تا به آزار طرف دیگر بپردازند اتفاقا نه فقط به نظام فعلی، بلکه به نظام سابق هم مربوط است. حالا با این تفاوت که اهرم فشار قانونی در آن نظام بیشتر در دست مرد بود و حالا اما زنان هم شایسته و لایق فشار آوردن دانسته شده اند! مثل محاسبه «فشار» به نرخ روز!

مسئله این است که در تلقی قانون نویسان، _متعلق به هر نظامی که باشند_ ازدواج جاده یکطرفه است. گفتی بله؟ پس دیگر نباید بگویی نه! یعنی راهی بی بازگشت. و اتفاقا مدعی فلسفیدن اینجا لازم است بفلسفد و بداند جمعیت جوان کشور چنین محدودیتی را برنمی تابد و مسئله فقط گرانی بهای مسکن و خوراک نیست که وحشت از گرفتار شدن در چنبره قانونی ست که اسارت آور است. قانونی که حتا حق ندامت و حق اشتباه به احدی نمی‌دهد و چه زن باشی چه مرد، وقتی زیر آن قولنامه(!) را امضا زدی باید به بهایی بی نهایت گزاف، جبران خطا کنی! چه خوش بیاید چه تلخ، واقعیت همین است: قانون بجای کوشایی و تمهید در تامین آرامش و مصونیت زوجین در برابر آزارهای احتمالی، از هر کدام از آنها یک گزمه برای دیگری ساخته است.یکی میتواند زندانبان دیگری باشد و از آنجا که باید توازن قوا برقرار باشد، مقنن محترم از دیگری هم سلب کلیه مسوولیتها را کرده و هم قدرت اخاذی قانونی داده و این اهرمها بسیارند! وقتی فضایی چنین مستعد ستم پیشه گی باشد،  تکلیف مفهوم عشق را اتفاقا به فیلسوفان باید سپرد مشروط به آنکه نتیجه آمارهای سوسیومتری را هم در فلسفیدن خود لحاظ کنند!

در چنین معرکه ای، هر یک از زوجین خطری بالقوه برای دیگری ست. و کیست که بتواند «عامل ناامنی» را پرستش کند؟ شاید مرد داستان فوق، کاری نکرده باشد که مستحق مرگ باشد. آنهم بدست زنش. اما در نگاه زن چطور؟
در نگاه زن، مرد با اهرم فشار قانونی، گزمه ایست که مانع بازگشت او از مسیری میشود که اکنون معتقد است به خطا پیموده شده. و با گزمه چه می کند؟ هر چند بداند که  «انصافا شوهری مهربان بود..!»

اعتقاد دارم همین عامل، عامل اصلی بسیاری ناهنجاری هاست. لازم نیست که طرف مقابل واقعا مستحق قتل باشد، همین که توان قانونی آزار رساندن داشته باشد، برای منفور کردنش کفایت می کند! اما وقتی واقعا مانع بازگشت دیگری می شود، بی آنکه خودش گناهی مستحق مرگ مرتکب شده باشد، ممکن است قربانی آن نفرت شود. بویژه اگر مهاجم زمینه های روانی و اجتماعی ارتکاب خشونت را هم داشته باشد.( مثلا سابقه خودکشی، ضرب و جرح، فرزند طلاق یا اعتیاد بودن و...)

فی الواقع، گویی که آن مرد نیست که سیبل تهاجم قرار گرفته بلکه مقنن و قانون است که اینگونه نفی میشود!
عین همین الگو را بگذارید در برابر مردانی که بویژه بدلایل ویژه ای به جان آمده اند ولی بار قانونی سهمگین طلاق، اگر چه «اجازه» میدهد اما «امکان» آنرا نمی‌دهد که بعنوان یک انسان راه خود را جدا کنند و بروند پی زندگیشان و انتقام این جهنم را با خشونت و قتل می ستانند.

خوب است، ورزیده‌گان عرصه‌ی فلسفه، بجای انگ و اتهام سیاسی زدن، ( که محلی از اعراب ندارد) در باب چرایی ناکارآمدی این قوانین که دست بر قضا از حکومت پیشین هم برجا بوده، تفلسف کنند و نتایج آنرا به جامعه پژوهان هبه فرمایند!

#قانون
#خانواده
#شوهرکشی
#افشین_بدری
#زن_عشق_جنایت
@NewHasanMohaddesi
♦️گوشه‌ای از داستان تنظیم خانواده در عصر پهلوی و جمهوری‌ی اسلامی: از تیم فوتبال تا بازی‌ی تک‌نفره

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۲ شهریور ۱۴۰۳

#خانواده
#جمعیت
#تنظیم_خانواده

@NewHasanMohaddesi
♦️داستان تنظیم خانواده در عصر پهلوی و جمهوری‌ی اسلامی: از تیم فوتبال تا بازی‌ی تک‌نفره

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۲ شهریور ۱۴۰۳

برای کاری رفتم میدان شهرمان و چشمان ام به این تابلو در باره‌ی تنظیم خانواده افتاد. ماشین ام را رها کردم و رفتم آن سوی خیابان و این عکس را گرفتم.

برای من این عکس خیلی آشنا است. من ۱۳ سال در عصر پهلوی‌ی دوم زنده‌گی کرده ام. پدر ام به‌عنوان آخوند روستا رئیس مثلاً یک سازمان روستایی بود که به آن می‌گفتند خانه‌ی انصاف (یک جور سازمان محلی برای حل و فصل دعواها در روستا). بر روی دم در این خانه‌ی انصاف، پوستری همین‌طور آبی رنگ زده بودند حاوی‌ی تصویر خانواده‌ای با دو بچه و زن و مردی که با انگشت‌های‌شان عدد دو را نشان می‌دادند و روی آن پوستر هم نوشته شده بود: فرزند کم‌تر، زنده‌گی‌ی به‌تر! آن‌ها هم خیلی شاد بودند.

پدر ام البته ده تا فرزند داشت؛ خب امکانات نبود؛ یعنی که امکانات کنترل فرزندآوری وجود نداشت و آموزشی هم داده نشده بود. من که خود ام فرزند هفتم بودم، متولد نیمه‌ی دهه‌ی چهل خورشیدی هستم. در آن روزگار هنوز کسی با شیوه‌ی کنترل فرزندآوری آشنا نبود. لاجرم، نمی‌توانیم والدین‌مان را به خاطر ساختن یک تیم فوتبال خانواده‌گی ملامت کنیم. در هر صورت، آن تبلیغات برای تنظیم خانواده در روستاهای آن زمان نه تناسبی با آموزش‌های داده شده داشت و نه اصلاً مردم با آن آشنایی داشتند. هر زنی اگر نازا نبود، در عمر زاینده‌گی‌ی خویش، بین ده تا پانزده یا حتا بیست شکم حامله می‌شد. چند تایی به زاییدن نمی‌رسید و سقط می‌شد. چند تایی هم زاییده می‌شد ولی سر زا یا بعد زاییدن از دست می‌رفت. بالاخره دست‌کم هفت هشت ده تایی فرزند باقی می‌ماند که با کم‌ترین امکانات بزرگ می‌شدند و اگر اهل از کار در می‌آمدند، گوشه‌ای از کار خانواده را می‌گرفتند.

اما پدر ام به‌تنهایی امورات را می‌گذراند و کل زنده‌گی‌ی این خانواده‌ی ۱۳ نفری (شامل مادربزرگ مادری‌) را اداره می‌کرد و گاهی خانه‌ای یا زمینی هم برای آینده‌ی فرزندان اش می‌خرید. ما فرزندان هم در کار کشاورزی یار و یاور بودیم. بعدها تکنولوژی تحول پیدا کرد و آموزش پیش‌گیری از فرزندآوری و امکانات اش هم بروز و ظهور پیدا کرد و جای‌گیر شد و جا افتاد.

اما حالا این پوستر با این اقتصاد فشل و تحریم‌زده، از خانواده‌های ایرانی می‌خواهد فرزند بیش‌تری بیاورند. وانگهی، اگر در آن کمی دقت کنید، یک خانواده‌ی گسترده می‌بینید متشکل از پدربزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر، و دو یا سه فرزندشان؛ آن‌هم در عصری که خانواده‌ی متعارف، خانواده‌ی هسته‌ای است (شامل حداکثر پدر و مادر و دو فرزند). خیلی هم شاد هستند.

خلاصه، معلوم نیست تعداد فرزندان بیش‌تر با این اقتصاد ویران که مقامات کشور هر از گاهی ما را تهدید به گران‌تر کردن قیمت بنزین هم می‌کنند تا عملا خانواده‌ها را فقیرتر کنند، چه‌طور می‌تواند زنده‌گی‌ی شادتری برای خانواده‌ها درست کند؟! وقتی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته «از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ نرخ فقر نسبتا ثابت و حدود ۳۰ درصد یا ۲۵ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بوده است» (میدری، https://t.me/SharghDaily/105338)، چه‌گونه باز هم می‌توانیم مردم را به فرزندآوری‌ی بیش‌تر دعوت بکنیم؟!

البته در عمل می‌بینیم که این‌گونه تبلیغات ثمری ندارند و مردم، واقعیت ملموس زنده‌گی‌شان را در این مورد ملاک عمل قرار داده اند و میزان فرزندآوری روز به روز بیش‌تر در کشور افت می‌کند (بنگرید به https://www.tabnak.ir/fa/news/1257443/).

در هر صورت، حکومت سودای افزایش جمعیت دارد اما مردم یا ازدواج نمی‌کنند یا اگر ازدواج می‌کنند فرزندآوری را به تأخیر می‌اندازند یا اصلا بچه‌دار نمی‌شوند. هر یک از طرفین راه خود را می‌روند! لابد این‌گونه تبلیغات برای برخی‌ها نان و آبی دارد یا از باب انجام وظیفه‌ی اداری صورت می‌گیرد.

باری، هر گوشه‌ی شهر با من حرف می‌زند، ولی ترجیح می‌دهم بیش‌تر سکوت کنم و هر چه کم‌تر از خانه و کاشانه بیرون بروم.

#خانواده
#جمعیت
#تنظیم_خانواده

@NewHasanMohaddesi