زیر سقف آسمان
10K subscribers
2.84K photos
619 videos
420 files
3.12K links
زیر سقف آسمان مقام یک جست‌وجوگر است.
آرشیو تأملات و پژوهش های دکتر حسن محدثی
جامعه شناس و استاد دانشگاه

تماس:
@Ziresagfeasman2017
Download Telegram
♦️مشرک فی اسره النبی

ترجمه‌ی عربی‌ی کتاب مشرکی در خانواده‌ی پیامبر بالاخره امروز به دست من رسید. دو سه سال پیش در عراق منتشر شده بود. خیلی حس خوبی است وقتی ترجمه‌ی اثر ات را به زبان‌های دیگر دریافت می‌کنی.

مشرکی در خانواده‌ی پیامبر مهم‌ترین اثر من نیست، اما موفق‌ترین اثر من است.

این کتاب به زبان‌های کردی و انگلیسی هم ترجمه شده، اما متاسفانه به خاطر هزینه‌های مالی منتشر نشده.

مشرکی در خانواده‌ی پیامبر یکی از آثار من در پروژه‌ی فکری‌ی انسانی‌سازی‌ی دین بوده. من این پروژه را در اردی‌بهشت-خرداد ۱۴۰۰ به خاطر مایوس شدن از موفقیت‌اش برای همیشه رها کرده ام. اما خوش‌حال ام که همه‌ی تلاش‌هایم برای این پروژه در خدمت اعتلای انسان بوده است. هزینه‌های زیادی برای آن داده ام و رنج و اضطراب زیادی برای آن کشیده ام ولی خوش‌حال ام که به نفع بشریت نزدیک بوده است.

مترجم این کتاب به زبان عربی آقای حسنین مجیب است و انتشارات لاوکون آن را منتشر کرده است.


#عبدالکریمی
#حسنین_مجیب
#انسانی‌سازی_دین
#مشرکی_در_خانواده_پیامبر

@NewHasanMohaddesi
♦️مشرک فی اسره النبی

ترجمه‌ی عربی‌ی کتاب مشرکی در خانواده‌ی پیامبر بالاخره امروز به دست من رسید. دو سه سال پیش در عراق منتشر شده بود. خیلی حس خوبی است وقتی ترجمه‌ی اثر ات را به زبان‌های دیگر دریافت می‌کنی.

مشرکی در خانواده‌ی پیامبر مهم‌ترین اثر من نیست، اما موفق‌ترین اثر من است.

این کتاب به زبان‌های کردی و انگلیسی هم ترجمه شده، اما متاسفانه به خاطر هزینه‌های مالی منتشر نشده.

مشرکی در خانواده‌ی پیامبر یکی از آثار من در پروژه‌ی فکری‌ی انسانی‌سازی‌ی دین بوده. من این پروژه را در اردی‌بهشت-خرداد ۱۴۰۰ به خاطر مایوس شدن از موفقیت‌اش برای همیشه رها کرده ام. اما خوش‌حال ام که همه‌ی تلاش‌هایم برای این پروژه در خدمت اعتلای انسان بوده است. هزینه‌های زیادی برای آن داده ام و رنج و اضطراب زیادی برای آن کشیده ام ولی خوش‌حال ام که به نفع بشریت نزدیک بوده است.

مترجم این کتاب به زبان عربی آقای حسنین مجیب است و انتشارات لاوکون آن را منتشر کرده است.


#عبدالکریمی
#حسنین_مجیب
#انسانی‌سازی_دین
#مشرکی_در_خانواده_پیامبر

@NewHasanMohaddesi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ابتذال تحلیل در کار فلسفه‌دان محترم: وقتی یک فلسفه‌دان به تحلیل جامعه‌شناختی و سیاسی می‌پردازد!

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۶ تیر ۱۴۰۲

🔸دکتر بیژن عبدالکریمی: واقعیت این است که سلبریتی‌ها با پدیده‌ای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتی‌ها شبیه یک جوش در صورت‌ هستند. این‌ها می‌آیند و می‌روند و با ریشه‌های تاریخی و فرهنگی نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. بی‌تردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آن‌ها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل می‌کنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود.


#سلبریتی
#عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
♦️ابتذال تحلیل در کار فلسفه‌دان محترم: وقتی یک فلسفه‌دان به تحلیل جامعه‌شناختی و سیاسی می‌پردازد!

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۶ تیر ۱۴۰۲

فلسفه‌دان عزیز ما برادر ارج‌مند دکتر عبدالکریمی تصور می‌کند که می‌تواند در پشت میز خود بنشیند و در باره‌ی عالم و آدم نظر بدهد و تحلیل بکند. نتیجه‌اش می‌شود همین نوع سخن گفتن بی‌پایه در باره‌ی امور مختلف. برادر عزیز دست‌کم قبل از سخن گفتن در باره‌ی امور مختلف جامعه قدری به آمار و ارقام و تحقیقات سری بزنید! یا دست‌کم بفرمایید برخی از نتایج تحقیقات را برای شما ارسال کنیم و بعد در باره‌ی امور اجتماعی‌ی مختلف اظهار نظر کنید! بگذارید فقط به یک مورد اشاره بکنم. دکتر بیژن عبدالکریمی در باره‌ی سلبریتی‌‌های ایرانی گفته است:

«واقعیت این است که سلبریتی‌ها با پدیده‌ای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتی‌ها شبیه یک جوش در صورت‌ هستند. این‌ها می‌آیند و می‌روند و با ریشه‌های تاریخی و فرهنگی نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. بی‌تردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آن‌ها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل می‌کنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود» (عبدالکریمی، ۱۴۰۲، مصاحبه با یورونیوز).

اکنون بنگرید به گزارش یک تحقیق رسمی که مرکز رصد فرهنگی‌ی کشور آن را منتشر کرده است و ببینید در باره‌ی سلبریتی‌های ایرانی چه نوشته است:

«در مجموع می‌توان گفت از نفوذ اجتماعی برخی گروه‌های مرجع پیشین تاحدّی کاسته شده است. مثلاً روحانیت و حتی روشنفکران از نفوذ اجتماعی گذشته و قدرت بسیج سیاسی و اجتماعی به میزان قبل برخوردار نیستند. همین‌طور از اعتماد مردم به برخی گروههای شغلی مانند معلمان، پزشکان و استادان دانشگاه و نیز از اعتبار شغلی آنان کاسته شده است. در مقابل گروه‌هایی مانند هنرمندان، ورزشکاران و حتی فعالان رسانه‌ای به لطف شبکه‌های اجتماعی فضای بیشتری برای ارائة خود به مخاطبان یافته‌اند.» (گزارش رصد فرهنگی‌ کشور (۱۷)، «تحلیلی از وضعیت گروه‌های مرجع در ایران»، ۲۸ تیر ۱۴۰۱).

در این گزارش رسمی میزان اعتماد مردم به «روحانیان» در رتبه‌ی هشتم قرار گرفته است و میزان اعتماد مردم به «ورزش‌کاران» در رده‌ی چهارم و میزان اعتماد مردم به «هنرمندان» در رتبه‌ی هفتم (همان: ۱۸).

هم‌چنین در همین گزارش رسمی در باره‌ی سلبریتی‌ها به‌عنوان یک گروه مرجع جدید سخن گفته شده است:

«سلبریتی‌ها؛ گروه مرجع جدید و مناقشه‌برانگیز
در دنیای «رسانه‌ای‌شدۀ» امروز، حضور و نقش سلبریتی‌ها در موضوعات و مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی به‌ویژه در سال‌های اخیر شایستة تأمل و بررسی است. در این میان، توسعة تکنولوژیك رسانه‌ها و گستردگی دامنة ارتباطات در سلبریتی‌سازی نقشی انکارناپذیر و قابل توجه داشته و حضور پررنگ و گستردۀ سلبریتی‌ها در رسانه‌ها و به‌ویژه فضای مجازی بستر بیشتر دیده شدن و در برخی موارد تأثیرگذاری آنها را ایجاد کرده است. ... در گزارش آینده‌پژوهی ایران در شرح مهمترین مسائل جامعه در سال 1397، مرجعیت فرهنگی سلبریتی‌ها را یکی از مهمترین عوامل در حال ظهور کشور معرفی می‌کند» (همان: ۱۴).

تازه این گزارش، گزارشی رسمی است. باری، بررسی‌ی همین مورد برای اعلام بی‌پایه‌بودن سخنان این فلسفه‌دان عزیز ما کافی است. مرا مجال و حوصله‌ی پرداختن به دیگر سخنان ایشان نیست.

🔸پس‌نوشت: تحقیقات رسمی نشان داده اند که سلبریتی‌ها در کشور ما از «مرجعیت فرهنگی» برخوردار اند.

#سلبریتی
#روحانیان
#هنرمندان
#ورزش‌کاران
#عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
♦️دموکراسی، پفک نمکی، و پاپ کورن: تاملی بر رویکرد انسان شناختی عبدالکریمی

✍️ مجید یونسیان
۱۶ تیر ۱۴۰۲

دکتر بیژن عبدالکریمی در گفت‌وگوی اخیر خود با یورونیوز سخنان قابل تاملی ابراز نموده است که به‌نوعی می‌توان آن را مانیفست فکری و هم‌چنین هسته‌ی مرکزی انسان‌شناختی او تلقی کرد ۔گرچه آقای عبدالکریمی در این گفت‌وگو در هر بابی سخن گفته است، اما آن‌چه دال مرکزی این گفت‌وگو است نوع نگاه او به انسان است که شباهت بسیاری با فهم انسان‌شناختی هایدگر فیلسوف آلمانی دارد۔ هایدگر در تبین مفهوم "دزاین" که هسته‌‌ی اصلی نگاه او به انسان و رابطه‌اش با هستی و جامعه است، معتقد است: "ما در جهان زندگی می‌کنیم و همواره اسیر موقعیت هستیم؛ یعنی دزاین یا "آن‌جا بودگی"۔

هایدگر معتقد بود که انسان با ذهن خالی سراغ هیچ فهمی نمی‌رود، چون فهم انسان مسبوق به ساختاری است که در او تثبیت شده است۔ "دزاین" گذشته، تاریخ و فرهنگ دارد۔ انسان با این شاکله است که سراغ فهم‌های جدید می‌رود۔ هایدگر انسان را سوژه می‌داند نه ابژه. او عینیت را توهم بزرگ فرهنگ مدرن تلقی می‌کند و ماهیت و ذات مشترکی برای انسان‌ها قائل نیست۔ انسان فهم متفاوت، ذات و ماهیت متفاوت پیدا می‌کند۔ دکتر عبدالکریمی همین معنا و برداشت از انسان را به زبان دیگری و در سطح مفهومی ساده‌تری بیان می‌کند۔ به چند فراز کوتاه از سخنان دکتر عبدالکریمی اشاره می‌کنم که مبین همین فهمی است که هایدگر دارد:

"نسل‌های جدید (جوانان) در زمان حال غوطه‌ورند؛ یعنی در روزمرگی متوقف شده‌اند. فاقد گذشته و آینده‌اند."
"جوانان ایرانی هیچ طرح و آرزویی و مدینه فاضله‌ای در ذهن‌شان نیست".

اگر این فرازهای سخن عبدالکریمی را مجرد و مستقل ببینیم، حرف و سخنی معنادار و یا قابل اعتنایی جز یک برداشت تحلیلی نیست، اما با توجه به چارچوب تحلیلی و نتایجی که او از قبل و بعد سخنان‌اش می‌گیرد، متوجه می‌شویم که عبدالکریمی یک تفسیر روشن از انسان دارد۔ عبدالکریمی جنبشی که دختران و پسران ایرانی آغازگر و ادامه‌دهنده‌ی آن هستند را جنبشی بدون هویت و ریشه می‌داند؛ جنبشی که با یک نه بزرگ به چند موضوع شروع شده است:

نه به اجبار که به معنای مطالبه‌ی اختیار است۔
نه به برخی سنن فرهنگی که آزادی و اختیار او را نادیده می‌گیرد۔
نه به نادیده گرفتن‌اش و ترسیم هویتی که او با آن رابطه برقرار نمی‌کند۔

و این نه‌ها نفی ساختاری است که تار و پود آن با فرهنگ و هنجارهایی تنیده شده است که بر جامعه مسلط است۔ این نه‌ها نوعی شکافتن این هنجارهاست با ابزار ساده‌ای که نه برخلاف فرهنگ عمومی و عرفی است و نه تعارضی با سنت‌ها دارد۔

اختیار و آزادی که خاص انسان است۔ حالا فرق نمی‌کند که این انسان متعلق به کدام جامعه است و در چه موقعیتی است. عبدالکریمی با طرح برخی نقطه نظرات و مولفه‌های تحلیلی انسان‌ها را در چارچوب جبر ساختارهای اجتماعی و موقعیت‌ها می‌فهمد؛ همان "آنجابودگی" و دازاین هایدگر۔

"دموکراسی در واقع چیزی شبیه پفک نمکی و پاپ کورن است که هیچ ربطی به تغذیه ملت و کشور ندارد".
"دموکراسی یک واقعیت اجتماعی است که با یک فرماسیون اجتماعی و یک واقع بودگی و هسته‌ی اجتماعی نسبت دارد" و این هسته اجتماعی غرب است۔
"انتظار میوه‌ی دموکراسی از درختی که اساساً در این کشورها (کشورهای غیرغربی) ریشه ندارد بی‌معناست".

این سخنان برساخت روشنی از نگاه انسان‌شناختی هایدگری عبدالکریمی است که انسان را اساساً سوژه تلقی می‌کند۔ عنصری که در ساخت اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، هویت فرهنگی و سنت‌های تاریخی نهاده شده و نمی‌تواند از آن خارج شود و هرگونه تلاشی برای خروج از آن هویت‌سوزی و محکوم به شکست است۔ جوانی که بخواهد از این چارچوب خارج شود، یعنی این پوسته‌ی مستحکم را بشکند، فرهنگ، سنت، هویت و تاریخ و گذشته‌ی خود را از دست می‌دهد و به تعبیر عبدالکریمی این جوان می‌شود همان "نسل غوطه‌ور شده در زمان حال" و متوقف شده در روزمرگی، و این همان وضعیتی است که عبدالکریمی از آن به‌عنوان "جوان فاقد طرح و آرزو و مدینه فاضله" یاد می‌کند۔


ادامه دارد. 👇👇👇


#سلبریتی
#روحانیان
#هنرمندان
#ورزش‌کاران
#عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
♦️دموکراسی، پفک نمکی، و پاپ کورن: تاملی بر رویکرد انسان شناختی عبدالکریمی

✍️ مجید یونسیان
۱۶ تیر ۱۴۰۲

عبدالکریمی بدون اینکه نکته‌ای به زبان بیاورد در واقع ماهیت و ذات مشترک انسان‌ها را نفی می‌کند؛ همان‌طور که هایدگر معتقد بود انسان اسیر موقعیت است عبدالکریمی هم همین حرف را می‌زند: جوان ایرانی چون در یک موقعیت فرهنگی و دینی و تاریخی خاص متولد شده و تربیت شده، واقع بودگی‌اش با دموکراسی تناسب ندارد. حق ندارد از چارچوب این هویتی که سنت و فرهنگ و تاریخ اوست خارج شود و اگر شد، بی‌هویت و هرز می‌شود۔

این حرف نفی فعلیت و عینیت و کنش‌گری انسان است که ذات مشترک انسان‌ها است؛ آن‌هم در دوره‌ای از تاریخ جهان که نظریه‌پردازان بزرگی چون آلن تورن جامعه‌شناس فقید و شهیر فرانسوی به موضوع مهم بازگشت انسان به دوره‌ی کنش‌گری اشاره می‌کند و معتقد است که برای فهم دگرگونی‌های اجتماعی به عاملیت کنش‌گری انسان بیش از ساختار و نظام اجتماعی باید توجه کرد۔

عبدالکریمی با این نوع نگاه انسان‌شناختی هایدگری است که رخدادهای بسیار مهم اجتماعی اخیر را تحلیل و تبیین می‌کند و ثمره‌ی آن برداشت‌هایی ناواقع‌گرایانه است.

عبدالکریمی در ادامه همین نوع نگاه هایدگری به انسان جنبش زنان و دختران ایرانی برای دست‌یابی به مطالبات انسانی خود را تحت تاثیر فضاسازی رسانه‌ای می‌داند و تلویحا ریشه‌ی این اتفاقات را بیرونی تلقی می‌کند و به همین علت به ناچار سخنانی به زبان می‌آورد که متناقض است۔ او می‌گوید:

"زن‌ستیزی حاکمان ایران یک برساخت رسانه‌ای است. نوع مواجهه با زن در ایران (کنونی) نرم‌تر از مواجهه با زن در خانواده‌های مدرن است۔”

اشاره‌ی آقای عبدالکریمی به خشونت‌های اخیر در جنبش موسوم به جنبش ژینا یا مهسا است۔

عبدالکریمی برای دفاع از فرهنگ دینی به ابراز چنین سخن متناقضی مبادرت می‌کند۔ در فرهنگ و سنت ایرانی، اسلامی ستیز ساختاری با زن وجود ندارد، اما آیا آن‌چه در این جنبش اتفاق افتاده است، ستیز زنان و جوانان با سنت‌های دینی و فرهنگی بوده است؟ حرف آقای عبدالکریمی از این لحاظ متناقض است که او به‌عنوان یک مدرس فلسفه و روشن‌فکری که تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران را به‌خوبی رصد کرده است، می‌داند که اساس این جنبش مخالفت با سلب اختیار و برای داشتن حق انتخاب آزاد است. تقریبا قریب به اتفاق عاملان این کنش اجتماعی متدین هستند و تعداد ناباواران به دین و ایرانیت بسیار اندک است. این صرفا سخن صاحب‌منصبان قدرت است که سعی دارند هر مخالفتی با خود را مخالفت با دین و هویت تاریخی و فرهنگی بدانند و مرجع بیرونی برای آن قائل باشند۔ تردیدی نیست که زن‌ستیزی بلاموضوع است بلکه آن‌چه مهم است انسان‌ستیزی است که بسیار عام و روشن است. وقتی یک نظام سیاسی و حکومتی آزادی و اختیار و حق انتخاب شیوه‌ی زیست را برای شهروندان‌اش نپذیرد و با مشت آهنین با آن روبرو شود، چه معنایی جز انسان‌ستیزی می‌تواند داشته باشد۔

آقای عبدالکریمی به‌درستی می‌گوید که تغییرات رادیکال سیاسی سم است و درست این است که به‌دنبال تغییر رادیکال اجتماعی باشیم۔ اما ایشان این تناقض را حل نمی‌کند که تغییر رادیکال اجتماعی بدون اصلاح ساختار نظام سیاسی چه‌گونه می‌تواند رخ دهد؟ تنها راه تغییر رادیکال اجتماعی بدون تغییر رادیکال سیاسی به رسمیت شناختن جنبش اجتماعی خشونت پرهیز است و اولین و مهم‌ترین راه و مسیری که چنین چیزی را ممکن می‌سازد، متقاعد کردن نظام سیاسی به پذیرش این موضوع است که ذات انسان‌ها در همه‌ی جوامع یک‌سان است و آزادی و اختیار مهم‌ترین مولفه‌ی این اشتراک است و حبس این مولفه در هر فرهنگ، سنت و رویه‌ای انسان‌ستیز است.

برجسته شدن موقعیت زن در جنبش اجتماعی اخیر ایران صرفا به دلیل حجم بالای فشار و محدودیت‌های اجتماعی است. قطعا این وضعیت هیچ نسبتی با هویت تاریخی و دینی ایرانی ندارد. این‌که آقای عبدالکریمی سعی دارد با نوعی تفکر فلسفی این موضوعات را به هم پیوند دهد، به نوع نگرشی بر می‌گردد که هسته‌ی آن تاثیرپذیری از تفکر انسان‌شناختی هایدگر است و این‌که هایدگر انسان را سوژه می‌دانست و نه ابژه و عینیت را توهم فرهنگ مدرن می‌داند و برگردان این تفکر است که باعث می‌شود عبدالکریمی هم دموکراسی‌خواهی در ایران را به‌مثابه درخواست پفک نمکی و پاپ کورن بداند۔

والسلام


#سلبریتی
#روحانیان
#هنرمندان
#ورزش‌کاران
#عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
♦️[ما و آرمان دموکراسی: نقدی به سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی]

دکتر رضا یعقوبی

بازنشر: ۱۶ تیر ۱۴۰۲

اما برسیم به "واقع مطلب". واقع مطلب ایجاد ناامیدی و یاس در دل دموکراسی‌خواهان و آزادی‌خواهان است. زمین و زمان را به هم دوختن و استدلال‌های لفاظانه و سست برای اثبات اینکه دموکراسی جایی در بین ما ندارد! صدایی همسو با مستبدان برای سرکوب شوق ما و امید ما و رویای آینده‌ی ما برای کشوری دموکراتیک و جامعه‌ای پویا و بالنده.

سرکوب بیرونی برای فرونشاندن صدای اعتراض و مطالبات و محو مبارزات دموکراتیک و آزادی‌خواهانه است اما سرکوب درونی، سرکوب امید ما و نیروی عاطفی ما برای عمل و تلاش و مبارزه است. وظیفه‌ای که امروز بر عهده‌ی اصحاب تحجر و مغزهای پوسیده گذاشته شده است. این سخنان متحجرانه از دهان کسی خارج می‌شود که سال‌ها شاگردی اصحاب فردید و متحجران دوران را کرده و از عالم غرب، از علم، از پیشرفت، از دموکراسی، از آزادی، از جهان جدید فقط نیهیلسم می‌بیند و هیولای هفت‌سری از آن می‌سازد که سراسر مصرف و عیاشی و تباهی است.

در مقابل ما چه هستیم؟ نور الهی از مجرای فلاکت ما بر جهان تاریک غرب می‌تابد؟ یا جامعه‌ای رو به زوالیم که آسیب‌های اجتماعی‌مان هر روز بیشتر سر به فلک می‌کشد و فقر و تورم و بی‌اخلاقی مثل موریانه در حال جویدن آن است؟

دموکراسی هر چه نباشد یک آرمان اخلاقی است که بر شعور و بلوغ جوامع تکیه دارد و انسان را از بردگی و حیوانیتِ اطاعت از دیگران به سوی انسانیتِ مشورت و خودگردانی و همفکری و همکاری و همدلی و شرافت و مسئولیت‌پذیری می‌برد. دموکراسی یک شبه پدید نیامده و جوامع غربی آن را از غیب نیاورده‌اند بلکه محصول مبارزات نسل اندر نسل آن‌ها با خودکامگی و استبداد و بردگی انسان‌ها بوده و این راه اگر چه طولانی اما بالنده و سازنده بوده و هر کشوری و هر جامعه‌ای می‌تواند با آگاهی و بلوغ و استمرار و خودساختگی و تلاش نخبگان و مردمانش به آن برسد. همان‌طور که غربیان هم از ابتدا دموکراتیک نبودند اما به تدریج و در طول زمان با فداکاری و تلاش و آگاهی به آن رسیدند.

راهی که پیش روی جامعه‌ی ما هم هست و هر قدر کوتاه یا طولانی، دشوار یا آسان، هموار یا پر پیچ و خم باشد حتی با گذر نسل‌ها باید آن را ادامه داد و برای تحققش از جان مایه گذاشت و حتی پس از تحقق، برای کامل‌تر کردن و رفع نقائصش کوشید.

امروز وظیفه‌ی ما جلوگیری از ناامیدی و یاس، و ایجاد آگاهی و هشیار ماندن است تا راهزنان امید و انگیزه، و قاتلان اندیشه، حرارت قلب‌های ما و امیدمان را نکشند و فکرمان را مسموم نکنند. دموکراسی زیبنده‌ی مردمانی آگاه، شجاع، مسئولیت‌پذیر، هوشیار، و آزاد است که از ننگ بندگی بیزارند و دیگر تن به بردگی نمی‌دهند.

https://t.me/rezayaghoubipublic/389

https://t.me/rezayaghoubipublic/390

#یعقوبی
#دموکراسی
#عبدالکریمی

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ابتذال تحلیل در کار فلسفه‌دان محترم: وقتی یک فلسفه‌دان به تحلیل جامعه‌شناختی و سیاسی می‌پردازد!

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی


🔻فلسفه‌دان عزیز ما برادر ارج‌مند دکتر عبدالکریمی تصور می‌کند که می‌تواند در پشت میز خود بنشیند و در باره‌ی عالم و آدم نظر بدهد و تحلیل بکند. نتیجه‌اش می‌شود همین نوع سخن گفتن بی‌پایه در باره‌ی امور مختلف. برادر عزیز دست‌کم قبل از سخن گفتن در باره‌ی امور مختلف جامعه قدری به آمار و ارقام و تحقیقات سری بزنید! یا دست‌کم بفرمایید برخی از نتایج تحقیقات را برای شما ارسال کنیم و بعد در باره‌ی امور اجتماعی‌ی مختلف اظهار نظر کنید! بگذارید فقط به یک مورد اشاره بکنم. دکتر بیژن عبدالکریمی در باره‌ی سلبریتی‌‌های ایرانی گفته است:

🔻«واقعیت این است که سلبریتی‌ها با پدیده‌ای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتی‌ها شبیه یک جوش در صورت‌ هستند. این‌ها می‌آیند و می‌روند و با ریشه‌های تاریخی و فرهنگی نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. بی‌تردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آن‌ها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل می‌کنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود» (عبدالکریمی، ۱۴۰۲، مصاحبه با یورونیوز).

اکنون بنگرید به گزارش یک تحقیق رسمی که مرکز رصد فرهنگی‌ی کشور آن را منتشر کرده است و ببینید در باره‌ی سلبریتی‌های ایرانی چه نوشته است:

🔻«در مجموع می‌توان گفت از نفوذ اجتماعی برخی گروه‌های مرجع پیشین تاحدّی کاسته شده است. مثلاً روحانیت و حتی روشنفکران از نفوذ اجتماعی گذشته و قدرت بسیج سیاسی و اجتماعی به میزان قبل برخوردار نیستند. همین‌طور از اعتماد مردم به برخی گروههای شغلی مانند معلمان، پزشکان و استادان دانشگاه و نیز از اعتبار شغلی آنان کاسته شده است. در مقابل گروه‌هایی مانند هنرمندان، ورزشکاران و حتی فعالان رسانه‌ای به لطف شبکه‌های اجتماعی فضای بیشتری برای ارائة خود به مخاطبان یافته‌اند.» (گزارش رصد فرهنگی‌ کشور (۱۷)، «تحلیلی از وضعیت گروه‌های مرجع در ایران»، ۲۸ تیر ۱۴۰۱).

🔻در این گزارش رسمی میزان اعتماد مردم به «روحانیان» در رتبه‌ی هشتم قرار گرفته است و میزان اعتماد مردم به «ورزش‌کاران» در رده‌ی چهارم و میزان اعتماد مردم به «هنرمندان» در رتبه‌ی هفتم (همان: ۱۸). 

هم‌چنین در همین گزارش رسمی در باره‌ی سلبریتی‌ها به‌عنوان یک گروه مرجع جدید سخن گفته شده است:

🔻«سلبریتی‌ها؛ گروه مرجع جدید و مناقشه‌برانگیز
در دنیای «رسانه‌ای‌شدۀ» امروز، حضور و نقش سلبریتی‌ها در موضوعات و مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی به‌ویژه در سال‌های اخیر شایستة تأمل و بررسی است. در این میان، توسعة تکنولوژیك رسانه‌ها و گستردگی دامنة ارتباطات در سلبریتی‌سازی نقشی انکارناپذیر و قابل توجه داشته و حضور پررنگ و گستردۀ سلبریتی‌ها در رسانه‌ها و به‌ویژه فضای مجازی بستر بیشتر دیده شدن و در برخی موارد تأثیرگذاری آنها را ایجاد کرده است. ... در گزارش آینده‌پژوهی ایران در شرح مهمترین مسائل جامعه در سال 1397، مرجعیت فرهنگی سلبریتی‌ها را یکی از مهمترین عوامل در حال ظهور کشور معرفی می‌کند» (همان: ۱۴).

تازه این گزارش، گزارشی رسمی است. باری، بررسی‌ی همین مورد برای اعلام بی‌پایه‌بودن سخنان این فلسفه‌دان عزیز ما کافی است. مرا مجال و حوصله‌ی پرداختن به دیگر سخنان ایشان نیست.

🔻پس‌نوشت: تحقیقات رسمی نشان داده اند که سلبریتی‌ها در کشور ما از «مرجعیت فرهنگی» برخوردار اند.

#سلبریتی
#روحانیان
#هنرمندان
#ورزش‌کاران
#عبدالکریمی

📌رسانه تحلیلی_ خبری تحکیم ملت👇

🆔️@tahkimmelat
♦️بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه‌ی پدرسالاری در برابر جنبش ژینا

✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲

بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمی‌توان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار می‌دهد. فلسفه‌ی او بر خلاف بسیاری فلسفه‌دانان لفاظی نیست بلکه اشاره به بنیادهای حقیقت دارد: اما حقیقت دیروز و نه فردایی که ما انتظار می‌کشیم.

اگر بخواهیم هایدگری سخن بگوییم بنیاد تمدن ما دین نیست بلکه تمدن دینی نام انکشاف عظیمی در تاریخ دیروز ما بود که اکنون در حال کشف حجاب آنیم. «حجاب» همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود. #ژینا نام انکشاف تازه‌ای است که بر اقلیم برهوت ما طلوع کرده. سوژه‌ی این تاریخ نوین فردایی «زن» و افق آن «زنده‌گی و آزادی» است.

عبدالکریمی درست می‌گوید. تاریخ سنتی ما نازاست از زاییدن عزیزی چون ژینا و شیرزنان هم‌رکابش. انسان، دموکراسی، آزادی و حقوق مدنی در خاک این تاریخ مذکر نمی‌روید. نور روشنایی و درخشش اختیار و هیجان آری‌گویی به زنده‌گی از سیاهچاله این پدرسالاری یارای فرار ندارد. این نام تاریخ است که در این اقلیم در حال دگرگونی است.

«زن» بنیاد مفقود دموکراسی‌خواهی در ایران است. او نبود که تاریخ معاصر بیداری ما هم جز نوسازی سلطنت و تسلیح ولایت و اسلامی کردن ساواک و تکنیکی کردن عرفان ثمر یا بهتر بگویم زقوم تازه‌ای حاصل نکرد. اکنون که «زن ناشزه» به صحنه آمده تا مذکر بودن «فتنه‌ای» که همیشه مؤنث پنداشته شده بود رسوا کند، تازه لکنت زبان پارسی که در سایه قساوت پدرسالاری به زبان صغارت و بردگی مستحیل شده بود، برای تلفظ «کلمه طیبه‌ی آزادی» جرأت یافته است.

عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگ‌اندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاری‌ست و طبیعی‌ست که مردگان خو کرده به تاریکی را از فرارسیدن نور زنده‌گی هشدار می‌دهد. تاریخ تاریک مذکر ما رو به اتمام است و انکشاف فردا بالطبع فیلسوف و دین تازه‌ای می‌خواهد که زنانه است.


#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi
♦️مقایسه و نقدی در قول محدثی درباره بحران سنت

✍️ دکتر محمدحسین بادامچی
۲۲ تیر ۱۴۰۲

🔻بعد از نگارش یادداشت «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا» صوت مقاله شفاهی «اتوپیای زمینی فرنگ: از سنت‌اندیشی تا بحران سنت» دکتر حسن محدثی (دقیقه ۵۸ تا ۸۷ این فایل صوتی که بخاطر دلالت سیاسی آن بر جنبش ژینا مورد تذکر میزبان جلسه نیز قرار گرفت و به مجادلاتی دامن زد که شرح آن در کانال زیر سقف آسمان ایشان آمده) را شنیدم و متوجه همسویی زیادی میان این دو رویکرد شدم. حسن محدثی در این گفتار خود معتقد است که ایرانیان در مواجهه با فرنگ، اتوپیایی زمینی دیدند که همزمان هم مسحورشان کرد و هم تنفر و غلیان سنت‌گرایی را دامن زد. به عقیده او تجربه معاصر ایران در مسیر اعتبارزدایی کامل از سنت اسلامی-ایرانی حرکت کرده و جنبش ژینا با محوریت زنان طنینی از تجددخواهیِ دوباره به صحنه بازگشته دارد؛ هرچند به عقیده او مطالبات زنان سلبی است و باید به سطحی ایجابی ارتقا یابد.

🔻علی‌رغم جهت‌گیری کلی مشترک، دیدگاه من چهار تفاوت انتقادی عمده با رویکرد محدثی دارد:

۱. اولا محدثی دیدگاهی ذات‌گرایانه به سنت و مدرنیته دارد و حال آنکه در نظرگاه من هم سنت و هم مدرنیته باید به عنوان دو وضعیت زمان‌مند و مکان‌مند تاریخی قلمداد شوند. چه دین در این جامعه و تاریخ و چه مدرنیته و غرب، به نحو خاصی بر ما منکشف شده است که با اشکال آن در میان دیگر اقوام متفاوت است. بنابراین چیزی تحت عنوان سنت ناب، اسلام ناب، مدرنیته ناب یا غرب ناب وجود ندارد که ما شیفته یا گریزان از آن باشیم. همه این مفاهیم در واقع برساخته‌های درون خود ماست. ما ایرانیان همواره به جهان چنان نگریسته‌ایم که بوده‌ایم و جز در لحظات معدود و سهمگین تغییر انکشاف، پیله‌ی به ظاهر مقدس خود را رها نکرده‌ایم و برعکس همان را ملاک و میزان درک دیگران کرده‌ایم؛ مِن جمله عمده اسلام‌شناسی و غرب‌شناسی ما که چیزی بیش از تکرار سلطنت و ولایت و دیکتاتوری پدرسالاران نیست.

۲. دوم اینکه بر پایه نکته فوق در بحران سنت و روی کردن به تجدد با محدثی موافقم اما آن را در دوگانگی سنت اسلامی-ایرانی و مدرنیته نمی‌بینم بلکه شکلی از سنت هژمون و شکلی از مدرنیته‌ی هژمون -که اتفاقا در یکصد سال اخیر پهلوی و جمهوری اسلامی در ائتلاف با هم بودند- دچار بحران شده است.

۳. سوم اینکه بر خلاف خوانش مدرنیستی محدثی، درمانی که سوژه زنانه جنبش ژینا پیش می‌نهد برآمده از غرب ناب -که طبق بیان قبلی ممتنع است- یا رخدادی در سطح‌مانده از قبیل غربزدگی و شرق‌زدگی نیست، بلکه انکشاف تازه‌ای درون وجود خود ایرانی ماست که تا کنون تحت سلطه پدرسالاری در خانه‌ها مطرود اما زایا و ‌پاینده بوده است. جنبش ژینا نه دین را کنار می‌گذارد و نه غرب را بلکه فهم شایع را پس زده و ظرفیتهای تازه‌ای درون هردوی آنها را پیش می‌آورد که برای هردو گروه مدعیان هم تازه است: هم غریبان از فمینیسم ایرانی در حیرت شده‌اند و هم دینداران از خدای زنانه و معنویت منهای ولایتی که زنان به آن ایمان یافته‌اند هراسان شده‌اند.

۴. چهارم اینکه از بیان فوق به خوبی برمی‌آید که مطالبات زنان به هیچ وجه سلبی نیست و انکشاف و جهان نویی را پیش‌نهاده. حجاب امری ساده و پیش‌پاافتاده نبوده که بگوییم زنان تنها خواهان اختیاری شدن آن هستند. هر دینداری به خوبی می‌داند که حجاب بنیاد روان‌شناختی و نظم اجتماعی دینداریِ قرنها حاکم پدرسالارانه است و به همین دلیل است که حیثیتی و ناموسی شده و خاستگاه اصلی هویت‌جویی اسلام‌گرایان و بنیاد ستیز آنان با هر نوع آزادی است. کشف حجاب خرق سنت متصلب، مندرس و ارتجاعی و کشف انکشاف تازه‌ای است که ایجابی‌ترین بنیاد هستی‌شناختی ایران فردا خواهد بود.


#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi
♦️لزوم فراروی‌ی زنان از وحدت سلبی به وحدت ایجابی: پاسخی به دکتر بادامچی

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۲۲ تیر ۱۴۰۲

از برادر عزیز ام دکتر بادامچی به خاطر زحمات‌شان سپاس‌گزار ام و بابت توجه‌شان قدردانی می‌کنم! اما بعد:

۱. فصلی از کتاب انکشاف فرنگ نوشته‌ی آقای دکتر معتمد دزفولی به وضع زنان غربی و ایرانی‌ی معاصر مربوط بود و از این رو من نیز در سخن‌رانی بدان پرداختم. همواره علاقه‌مند ام در باره‌ی شرایط کنونی سخن بگویم و سخن من نیز در آن جلسه مبتنی بر دست‌گاه فکری‌ام بود. همین‌جا اعلام می‌کنم اگر کسی ظرفیت یا جرأت و شجاعت شنیدن سخنانی در باره‌ی وضع کنونی‌ی جامعه ندارد، مجبور نیست من و امثال مرا دعوت به سخن‌رانی کند. کارگزار فرهنگی‌ی مورد نظر نیز از روی ترس از این‌گونه سخنان، در گفتار ام خلل ایجاد کرد و راه توهین و تحقیر را پیش گرفت و نتیجه‌اش را هم شاهد بود. بعد از انتشار محتوای جلسه چند بار با من تماس گرفته شد که آن مطالب مربوط به جلسه یا کامنت‌های مخاطبان را حذف کنم که نپذیرفتم.

۲. اما دکتر بادامچی‌ی عزیز آرای مرا در باره‌ی زنان با آرای برادر عزیز دیگر ام دکتر بیژن عبدالکریمی هم‌سو دانسته است اما هیچ سند و شواهدی ارائه نکرده است. این مایه‌ی شگفتی است. من ضمن احترام به دکتر عبدالکریمی‌ی عزیز با صراحت عرض می‌کنم که قرابتی بین آرا و افکار من در باره‌ی زنان با آرای دکتر عبدالکریمی‌ در باره‌ی زنان وجود ندارد. من این نوع داوری در باره‌ی دیدگاه‌ام در باره‌ی زنان را ناشی از شتاب‌زده‌گی‌ی دکتر بادامچی‌ی عزیز می‌دانم. اگر ایشان برخی از یادداشت‌های مرا در باره‌ی این موضوع می‌خواندند، هرگز چنین مقایسه‌ای نمی‌کردند. دست‌کم پیش‌نهاد می‌کنم دو یادداشت زیر را از من بخوانند.

https://t.me/NewHasanMohaddesi/8335

https://t.me/NewHasanMohaddesi/8143

۳. اما ادعای ذات‌انگارانه در باره‌ی سنت و مدرنیته را رد می‌کنم. در این مورد هم ایشان هیچ سند و شواهدی ذکر نکرده اند. بر عکس، من نه ذات‌انگارانه بل‌که به‌صورت تاریخی از چهار مرحله‌ی سنت اسلامی-ایرانی در دوران معاصر ایران سخن گفته ام: مرحله‌ی نهفته‌گی، مرحله‌ی قیام، مرحله‌ی انکشاف، مرحله‌ی اعتبارزدایی. بر عکس ایشان، من معتقد ام کثیری از ایرانیان از پیله‌ی سنت بیرون رفته اند و تحولاتی اساسی در حیات اجتماعی ی ایرانیان معاصر رخ داده است و جامعه‌ی ما وارد عصر پسادینی و مرحله‌ی نهایی‌ی اعتبارزدایی از سنت وارد شده است.

۴. تقابل دو سنت قدمایی‌ و سنت جدید (سنت اسلامی-ایرانی و سنت مدرن) در دویست سال اخیر در تمام ارکان حیات اجتماعی‌ی ما دنبال شده و رخ داده است و در این چالش مداوم تمامی‌ی معارفی که موید سنت اسلامی-ایرانی بوده است دچار بحران و بی‌اعتباری شده اند؛ از کلام و حدیث و فلسفه‌ی اسلامی گرفته تا تفسیر و عرفان اسلامی و هیأت و نجوم و طبیعیات و پزشکی‌ی سنتی و اسلامی و تاریخ‌نگاری‌ی اسلامی و علم‌النفس و انسان‌شناسی‌ و غیره. علاوه بر همه‌ی این‌ها، شیوه ی زنده‌گی‌ی ایرانیان از اساس دگرگون شده و جامعه‌ی ایرانی به‌شدت متکثر و موزاییکی شده است. کسی که این همه را ندیده پس چه چیزی را دیده است؟

۵. من هرگز نگفته ام که آن‌چه در جامعه‌‌ی ما رخ داده از غرب یا از غرب ناب آمده است. اساساً معتقد ام که هیچ امر نابی در این جهان وجود ندارد و همه‌ی امور اجتماعی آغشته به زمینه‌ی اجتماعی اند. من معتقد ام که تحولات اجتماعی-سیاسی در ایران ممکن است که در پاره‌ای‌ موارد محرک‌های بیرونی داشته باشند اما تا آن عوامل تغییر در زمینه‌ی اجتماعی‌ی ایرانی پذیرفته نشوند و جای پایی در خاک زمینه‌ی اجتماعی‌ی ایرانی پیدا نکنند، نمی توانند تحول مؤثری ایجاد کنند. وضع زنان ایرانی نیز همین‌گونه است. زنان ایرانی بعد از مشروطه از موقعیت رعیت مضاعف پا فراتر نهاده اند و بدل به رعیت مدرن شده اند و در جنبش شهریور ۱۴۰۱ به سوژه‌ی تحول‌خواه بدل شده اند.

ادامه دارد. 👇👇👇


#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi
۶. من هم‌چنان بر این نکته تأکید دارم که وحدت زنان ایرانی در حال حاضر وحدتی سلبی است و این به‌رغم ارزش‌مند بودن کافی نیست. وقتی به‌عنوان یک محقق جامعه‌شناسی به زنان و رفتارهای‌شان می‌نگریم چه می‌بینیم؟ ابتدا زنان و دخترانی در سنین مختلف و در شهرهای مختلف می‌بینیم که بخشی از آنان حجاب از سر برداشته شده اند و آشکارا و صریح‌تر از همیشه در حال مقاومت علیه حجاب تحمیلی هستند؛ هنجار پوششی که تحت نام دین و گاه تحت نام قانون در طول چهل و چهار سال بدان فرا خوانده و امر شده اند. آن‌ها مقاومتی را علیه این حجاب اجباری از سال ۱۳۵۷ آغاز کرده اند و اکنون صریح‌تر و بی‌پرده‌تر از همیشه این مقاومت را در خیابان‌های شهر و فضاهای عمومی نمایش می‌دهند؛ آن‌قدر که امام جمعه‌ی رشت و نماینده‌ی ولی‌ی فقیه در گیلان نیز در یک جلسه‌ی رسمی و در پشت تریبون از آنان اعلام بیزاری می‌کند. تقابل میان دو نیرو اکنون به اوج خود رسیده است. اما این وحدت محصول تجربه‌ی مشترک ستم علیه زنان است. آن‌‌ها آن‌چه بر آنان رفته است را به‌منزله‌ی ستم تجربه کرده اند و اکنون علیه این نیروی تحمیل‌گر به مقابله برخاسته اند. اما شکل عالی‌ی وحدت وحدت ایجابی است. هر وقت که زنان ایرانی یک برنامه‌ی اقدام مشترک ایجابی برای ایجاد تحول در وضعیت زنان ایرانی ارائه کنند و برای تحقق چنین برنامه‌ای بکوشند، آن‌گاه می‌توانیم بگوییم زنان ایرانی به به‌ترین شکل توانسته اند خود را به‌منزله‌ی سوژه‌ی کنش‌گر تحول‌خواه محقق کنند. این‌چنین برنامه‌ای از نظر من می‌بایست فراتر از سیاست روزمره باشد و ابعاد مختلف حیات اجتماعی‌ی زنان را پوشش بدهد و ترجیحاً مسالمت‌آمیز و گفت و گوگرانه و صلح‌آمیز دنبال بشود و پیش برود.

#زنان
#سنت
#بادامچی
#عبدالکریمی
#جنبش_اجتماعی


@NewHasanMohaddesi