نهضت جنگل
50 subscribers
650 photos
288 videos
1 file
227 links
Download Telegram
🔰 انقلاب روسیه و نهضت جنگل



🔔 #بخش_سوم



عملیات علیه انقلابیون در ۲۹ مارس ۱۹۱۹ شروع شد و گروهی از قوای انگلیسی وارد رشت شدند. زمینداران و ملاها با تمام قوا از حمایت از بریتانیایی‌ها درآمدند. ملاهای رشت شروع به موعظه علیه جنگلی‌ها در مساجد کردند. زمینداران سریعاً خود را سازمان دادند. سپهسالار نیروی بزرگی را در تنکابن سازمان داد و اربابان تالش به رهبری ضرغام السلطنه مسئولین جنگلی را بیرون رانده نیروهای انقلابی را مورد حمله قرار دادند.

در این زمان شکاف در نهضت عمیق شد. در اوایل فوریه ۱۹۱۹ پس از تلاش‌های حاج احمد برای تسلیم شدن، جناح چپ کمیته‌ای به نام کمیته بلشویک را ایجاد کرد. اعضای شناخته شده تر کمیته شامل دکتر حشمت، اسکندر خان، میرزا اسماعیل جنگلی، میرزا محمد و احسان الله خان دوستدار بود. کوچک خان عضو کمیته نشد و در عوض پیشنهاد ایجاد کمیته سوسیالیست تحت تأثیر ضد تشکیلی، جناح چپ حزب دمکرات را داد. او که وفاداری خود را به اعضای ضد تشکیلی که در اوایل ۱۹۱۹ قدرت نمایی کرده بود، از جمله سید حسن تقی‌زاده در برلین و حیدرخان عمو اوغلی در پترو گراد ابراز کرده بود، نشان داد که یک بار و برای همیشه با اسلامش خداحافظی کرده‌است. او از گذشته مذهبیش عذر خواست ولی به خاطر اتحاد اسلام عذرخواهی نکرد. او به عنوان رهبری مردمی مجموعه کاملی از عناصر سیاسی و طبقات ناراضی را پشت خود بسیج کرده بود. جنبه‌ای پوپولیسم او مدارای محتاطانه با تعصبات مذهبی و شبه ناسیونالیستی توده مردم تا پایان جمهوری شورایی بود که او در ژوئن ۱۹۲۰ تأسیس کرد. او موفق شد انقلاب را از آنتی امپریالیسم به جمهوریخواهی سوسیالیستی تغییر مسیر دهد.

با وجود تغییر ترکیب سازمان سیاسی جنگلی جبهه ضد امپریالیستی مستحکم نشد. کوچک خان به ایده احیای انجمنهای ولایتی زمان مشروطه رسید. او برگزاری انتخابات را تأیید کرد گرچه محبوبیتش در کمترین مقدار خود در همه زمان‌ها بود. تهران سریعاً به حاکم دستور جلوگیری داد. بریتانیایی‌ها به آنان در این زمان اولتیماتوم دادند که موفق از آب درآمد و آن‌ها که تسلیم نشدند هم توان جنگیدن نداشتند. چپ‌ها و راستها به نزاع با هم پرداختند و ارتش پارتیزانی به حاشیه رفت.

عواملی باعث شد جنگلی‌ها دوباره متحد شوند. توده مردم پس از چند سال دوباره طعم سرکوب اربابان و بریگاد قزاق قاجاری را چشیدند. نتیجتاً دهقانان و پارتیزان‌ها دوباره به بازمانده رهبران پیوستند. در اوت ۱۹۱۹ نارضایتی ملی از توافق ایران و انگلستان پدید آمد و نیروی عمده‌ای به نهضت داد. قبل از آن بلشویک‌ها از قبل از ژوئن شروع به نفوذ در گیلان کرده بودند. آن‌ها استفان آفونیان را به گیلان فرستادند تا از جنگلی‌ها بخواهند برای سازماندهیحزب کمونیست ایران در گیلان کمک کنند. آنان خود را مستقر کردند و از جنگلی‌ها حمایت کرده بین گیلان، تفلیس و باکو ارتباط برقرار کردند.

کمونیست‌های لنکران دوباره به زودی با میرزا ارتباط برقرار کردند و او به ملاقات آنان در اوت ۱۹۱۹ رفت. در آن زمان که او به محل رسید ضدانقلاب انقلابیون قفقازی را بیرون کرده بود. در همین زمان فرستادگان بلشویک از ترکستان به گیلان رسیدند. نقش بلشویک‌ها و کمونیستهای باکو در گیلان در ۱۹۱۹ و اوایل ۱۹۲۰ تم اصلی داستان جنگل شد.

در پایان تابستان ۱۹۱۹ میرزا اسماعیل، بلشویک جنگلی به ماوراءالنهر اعزام شد. پس از آن زمان گزارش‌های انگلیسی مکرراً سخن از رستاخیز نهضت جنگل در پیمان با بلشویک‌ها سخن می‌گویند. ورود رادیکال‌های شمالی نتیجه‌ای اجتناب ناپذیر بود. بریتانیا و تهران تصمیم گرفتند میرزا کوچک خان را علیه بلشویک‌ها علم کنند. ارتش یازدهم سرخ در ۱۸ مه زا باکو وارد گیلان شد و جنگلی‌ها از بلشویک‌ها استقبال کردند.

کمیته سوسیالیست جنگلی‌ها خود را در پی ورود بلشویک‌ها در حزب سوسیالیست ترکیب کرد و برنامه‌ای اختیار کرد که خواهان انترناسیونالیسم و جدایی دین از سیاست بود. خواسته‌های سیاسی رهبران رادیکال نهضت جنگل نهایتاً با تأسیس جمهوری شورایی در گیلان به اوج خود رسید.

🌐 در ۵ ژوئن ۱۹۲۰، جمهوری شورایی گیلان (یا جمهوری شورایی ایران) اولین و تنها جمهوری سوسیالیستی در ایران تأسیس شد. در اوایل تیر ۱۲۹۹ کنگره اول حزب کمونیست ایران در انزلی برگزار شد. سپس، تعدادی از زنان رشت جمعیت پیک سعادت نسوان را برای پیگیری حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تأسیس کردند. این جمعیت نخستین گروه در ایران بود که هشت مارس را به عنوان روز زن پذیرفت و هر سال مراسم بزرگداشت آن را اجرا می‌کرد. این حکومت با حمله قوای حکومت مرکزی سقوط کرد.



🆔 @Nehzate_Jangal
☑️ قیام میرزا کوچک خان جنگلی


( #بخش_سوم #بخش_پایانی )


🍃 اما باوجود درگیری‌هایی که در جنگل میان دو طرف ایجادشد، آنان از شکست دادن میرزا و یارانش ناتوان شدند. مدتی بعد، مخالفان میرزا مجدداً از در دوستی وارد شدند و با حسن نیتی که میرزا داشت و نمی‌خواست اختلافات داخلی باعث نابودی نهضت شود، پیشنهاد اتحاد باآنان را پذیرفت و طرفین موقتاً وحدت یافتند. پس از این توافق، کمیته انقلابی جدیدی تشکیل شد.

🍃 از آنجا که در این کمیته احسان الله خان دارای هیچ سمتی نبود، جاه‌طلبی، وی را واداشت تا در رأس نیروهای تحت فرمان خود عازم فتح تهران شود. وی در رأس سه هزار سرباز روسی و ایرانی به سوی تهران حرکت کرد، اما در محل «پل زغال‌» از نیروهای قزاق که تحت فرماندهی ساعد الدوله بودند، شکست خورد.

🍃 البته یکی از دلایل این شکست تغییر سیاست شوروی نسبت به جنگلی‌ها بود. به هنگام عزیمت نیروهای احسان الله خان، «روتشتین‌» سفیر شوروی در ایران افرادی را محرمانه نزد فرماندهان روسی
قوای احسان الله خان فرستاد و به آنان دستور داد که به فوریت خود را از جنگ کنار بکشند.

🍃 به این ترتیب سفیر روسیه حتی به کسی که ادعای همفکری عقیدتی با او داشت و قبلاً کوشیده بود تا میرزا را قربانی اندیشه‌های خود کند، پشت کرد. با این حال بعدها در جریان حمله نیروهای دولتی به جنگل‌، احسان الله خان فرار کرد و با کشتی به شوروی گریخت‌.

🍃 خالوقربان نیز که به هنگام قیام میرزا به او پیوست و تحت رهبری میرزا خدمات قابل توجهی به نهضت کرد، پس از تأسیس حزب عدالت در گیلان فریب سوسیالیست‌های حزب را خورد و آلت دست سیاست ضدانقلابی شوروی شد و در کودتای رشت با نیروهای تحت فرمان خود در مقابل میرزا قرار گرفت‌. پس از توافقی که میان دولت ایران و سفیر روسیه انجام گرفت‌، روسها از حمایت جنگل دست کشیدند و آنان را قربانی منافع خود کردند.

🍃 «روتشتین‌» اولین سفیر شوروی در ایران که شش هفته قبل از اعلام استقلال میرزا کوچک خان در رشت وارد تهران شده بود، برای ایجاد روابط دوستانه میان ایران و روسیه مأموریت داشت‌؛ بنابراین با وجود وعده‌های اولیه به نهضت جنگل‌، به یکباره خط مشی انقلابی روسها تبدیل به سازش با دولت ایران شد.

🍃 «روتشتین‌» ضمن نوشتن نامه‌ای به میرزا، او را به ترک مبارزه علیه دولت ایران دعوت کرد. او در نامه خود، آشکارا اقدامات انقلابی میرزا را «مضر» خواند.
نهضت جنگل زمانی که سفیر شوروی نامه را به میرزا نوشت، در بحرانی‌ترین شرایط خود قرار داشت‌.

🍃 میرزا در شرایط نامطلوبی که هنگام موضع گیری اخیر روسیه داشت‌ و با توجه به اختلافات داخلی نیروهایش، عملاً چاره‌ای جز تایید ظاهری نامه «روتشتین‌» نداشت‌.

🍃 تبانی روس، انگلیس و کمونیست‌های داخلی علیه نهضت جنگل‌، شرایط سیاسی ایران شدیداً علیه میرزا کوچک خان جنگلی بود. روسها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ایران می‌اندیشیدند.

🍃 آنان به ویژه تلاش داشتند تا روابط صمیمانه‌ای را با سردار سپه برقرار کنند.حتی حضور وی در اتومبیل کنسول شوروی در رشت‌، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از همپیمانی روسها با سردار سپه در این تصمیم داشت‌.

🍃 علاوه بر این، سردارسپه در آن زمان، در کمیته‌ای «ایرانی ـ انگلیسی‌» به نام «کمیته زرگنده‌» به اتفاق سید ضیاءالدین طباطبایی در حال تدارک کودتای سوم اسفند خود بود. به همین دلیل‌، اقدام وی به نوعی اجرای مصوبه کمیته مذکور نیز بود.

🍃 کمیته زرگنده در حقیت ۲ کار کرد اساسی داشت‌. یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگر استقرار حکومت پهلوی

🍃 پروژه سرکوب نهضت اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی، محصول اراده مشترک شوروی‌، کمونیست‌های داخلی‌، دولت انگلستان بود.
در چنین شرایطی، سران نهضت جنگل چند راه بیشتر نداشتند یا باید تسلیم می‌شدند و اسلحه را زمین می‌گذاشتند، یا به روسیه پناه می‌بردند و یا این که ننگ تسلیم و پناه بردن به بیگانه و اجنبی را نمی‌پذیرفتند و تا آخرین قطره خون به مبارزه ادامه می‌دادند. چنان که گفتیم، احسان الله خان ترجیح داد تا به اربابان خود که به او خیانت نیز کرده بودند، بپیوندد.

✳️ خالوقربان نیز با قید تضمین از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسلیم قوای دولتی شد و جان خود را نجات داد. در این میان فقط میرزا کوچک خان بود که نه حاضر به ترک ایران شد و نه ننگ تسلیم به قوای دولتی را پذیرفت و سرانجام نیز به مبارزه ادامه داد تا در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ به شهادت رسید.






https://t.me/Nehzate_Jangal/202

🆔 @Nehzate_Jangal
☑️ پایمال شدن حقوق ملی ایرانیان پس از تجزیه شوروی سابق 


🔻 #بخش_سوم


_الزام به کارگیری اصل جانشيني دولت ها دررژيم حقوقي دريای کاسپین

🔸در شرايطي که ایران از تقسیم کشور شوروی و ایجاد کشور های جدید در ساحل دریای کاسپین بسیار متضرر شده است و این کشورها بی اعتنا به حقوق ملت ایران راه خود را می روند و ایران را از صحنه دور نگاه داشته اند،«اصل جانشيني دولت ها» در حقوق بین الملل پاسخ بسياري از ابهامات را مي دهد.

🔸منظور از جانشيني دولت ها، بررسي آثار حقوقي تغيير حاکميت بر روي سرزمين است که ممکن است دو حالت به خود بگيرد.

🔸در حال اول يک دولت ممکن است بخش يا تمام سرزمين خود را از دست بدهد و در حالت دوم ممکن است به صورت جزيي از سرزمين يک يا چند دولت موجود درآيد يا به ايجاد يک يا چند دولت جديد (مانند فروپاشي اتحاد شوروي و امپراتوري عثماني) منجر شود.

🔸در مورد معاهداتي که حقوقي را در رابطه با يک سرزمين تعيين مي کنند (معاهدات مربوط به حقوق عيني)، جانشيني حقوق و تکاليف هميشه صورت مي گيرد.

🔸اين گونه معاهدات همراه سرزمين حرکت مي کنند و تغيير حاکميت، تاثيري در وضع آنها ندارد. مواد 11 و 12 کنوانسيون وين (1978) درباره جانشيني معاهدات به صراحت اعلام مي دارد که معاهدات مرزي و معاهدات مربوط به حق ارتفاع از اين جمله اند. چنانچه سرزمين واقع در يک طرف مرز به دولت ثاني منتقل شود، دولت ثالث ملتزم به رعايت معاهده مرزي (گذشته)است. 

🔸نخستين اجلاس سران کشورهاي ساحلي درياي کاسپین، به ابتکار ايران در 16 فوريه 1992 در تهران تشکيل شد تا مابين کشورهاي جديد و دولت هاي ايران و روسيه هماهنگي هاي مختلف صورت پذيرد. آن زمان خيال تهران از آينده رژيم حقوقي درياي کاسپین به مراتب آسوده تر از امروز بود، چرا که هر چهار کشور قزاقستان، روسيه، آذربايجان و ترکمنستان در يک گردهمايي در آلماتي متعهد شده بودند که به قراردادهاي شوروي سابق وفادار بمانند. 

🔸برمبناي اين کنفرانس که در آلماتي قزاقستان در 21 دسامبر 1991 و در پي فروپاشي اتحاد جماهير شوروي برپا شده بود، کشورهاي جايگزين شوروي سابق متعهد شدند که تمام معاهدات شوروي سابق و از جمله معاهدات 1921 و 1940 را بپذيرند و بر اجراي آنها پايبند باشند.

🔸بر اين مبنا تمامي کشورهاي ساحلي درياي کاسپین، بحث جانشيني دول را مطابق با حقوق بين الملل پذيرفتند، اما توافق بر سر بهره برداري از منابع درياي مازندران سرنوشت متفاوتي يافت زيرا کشف منابع نفت و گاز در درياي کاسپین، چشم پوشي از درآمدهاي پيش رو را براي کشورهاي تازه استقلال يافته دشوار مي ساخت.

🔸اين کشورها که پس از استقلال با ميراث ناگوار اقتصاد کمونيستي دست و پنجه نرم مي کردند و به شدت آسيب پذير شده بودند، بهره برداري از نفت و گاز دریای کاسپین را تنها چشم انداز ترميم وضعيت اقتصادي خود ديدند.

🔸بي شک ارتباط رژيم حقوقي درياي کاسپین با مساله جانشيني دول يک ارتباط اساسي و ساختاري است، چرا که درياي کاسپین تا پيش از فروپاشي شوروي سابق، تحت حاکميت مشترک ايران و شوروي بود و در عمل ميان اين دو کشور از نظر حقوقي مشکلي وجود نداشت. مطابق با موازين حقوق بين الملل عمومي، تجزيه اتحاد جماهير شوروي و افزايش تعداد اعضاي دولت هاي ساحلي درياي کاسپین نيز هيچ گونه تغييري در وضعيت حقوقي اين دريا ايجاد نکرده است. در واقع جمهوري هاي استقلال يافته حوزه این دريا، جانشين اتحاد جماهير شوروي سابق هستند و بايد به مفاد معاهدات 1921 و 1940 و رژيم حقوقي درياي کاسپین پايبند باشند زيرا معاهدات 1921 و 1940 در زمره معاهدات مربوط به حقوق عيني به شمار مي آيند که همراه سرزمين حرکت مي کنند و تغيير حاکميت، تاثيري در وضع آنها ندارد.

🔸مساله جالب تر اين است که کشورهاي استقلال يافته از اتحاد جماهير شوروي در کنفرانس آلماتي تمام تعهدات رسمي و موازين حقوقي فوق را پذيرفته اند، با اين حال خود را نسبت به رژيم حقوقي موجود و معاهدات منعقد ميان ايران و شوروي متعهد نمي دانند.

💠دليل اصلي چنين امري را بايد در منافع ملي هر يک از کشورهاي ساحلي جست، چرا که تعيين رژيم حقوقي جدید برای دریای کاسپین با منافع ملي تمامي کشورهاي ساحلي پيوند ناگسستني دارد و لذا هر راه حلي در اين زمينه، صرف نظر از ابعاد حقوقي، با مسائل ژئوپولتيکي منطقه و شرايط داخلي کشورهاي نوظهور ارتباط مستقيمي دارد.




https://t.me/Nehzate_Jangal/782

🆔 @Nehzate_Jangal
☑️ اهدای منطقه مرزی فیروزه از سوی ناصرالدین شاه به امپراتور روسیه!! 


🔻 #بخش_سوم


🔸• فصل نهم 
دولت شوروی روسیه نظر به اعلان نفی سیاست مستعمراتی سرمایه داری که باعث بدبختی‌ها و خون ریزی‌های بیشمار بوده و می‌باشند از انتفاع از کارهای اقتصادی روسیه تزاری که قصد از آنها اسارت اقتصادی ایران بوده صرف نظر می‌نماید. بنابراین دولت شوروی روسیه تمام نقدینه و اشیاء قیمتی و کلیه مطالبات و بدهی بانک استقراضی ایران را و همچنین کلیه دارایی منقول و غیرمنقول بانک مزبور را در خاک ایران به ملکیت کامل ایران واگذار می‌نماید. توضیح آنکه در شهرهایی که مقرر است قونسولگری‌های روسیه تاسیس شوند و در آنجاها خانه‌های متعلقه به بانک استقراضی ایران وجود داشته و مطابق همین فصل منتقل به دولت ایران می‌شود دولت ایران رضایت می‌دهد که یکی از خانه‌ها را مجانا برای استفاده مطابق انتخاب دولت شوروی روسیه برای محل قونسولگری روسیه واگذار نماید.

🔸• فصل یازدهم 
نظر به اینکه مطابق اصول بیان شده در فصل هشتم این عهدنامه منعقده در دهم فورال ۱۸۲۸ مابین ایران و روسیه در ترکمان چای نیز که فصل هشتم آن حق داشتن بحریه(نیروی دریایی) را در بحر خزر از ایران سلب نموده بود از درجه اعتبار ساقط است لهذا طرفین معظمتین متعاهدتین رضایت می‌دهند که از زمان امضاء این معاهده هر دو بالسویه حق کشتی رانی آزاد در زیر بیرق‌های خود در دریای کاسپین داشته باشند.

🔸• فصل دوازدهم 
دولت شوروی روسیه پس از آنکه رسما از استفاده از فواید اقتصادی که مبتنی بر تفوق نظامی بوده صرف نظر نمود اعلان می‌نماید که علاوه بر آنچه در فصول نه و ده ذکر شد سایر امتیازات نیز که دولت سابق تزاری عنقا برای خود و اتباع خود از دولت ایران گرفته بود از درجه اعتبار ساقط می‌باشند. دولت شوروی روسیه از زمان امضاء این عهدنامه تمام امتیازات مذکوره را اعم از آنکه به موقع اجرا گذارده شده باشند و تمام اراضی را که به واسطه آن امتیازات تحصیل شده‌اند به دولت ایران که نماینده ملت ایران است واگذار می‌نماید. از اراضی و مایملکی که در ایران متعلق به دولت تزاری سابق بوده محوطه سفارت روس در طهران و در زرگنده با تمام ابنیه و اثاثیه موجوده در آنها و همچنین محوطه‌ها و ابنیه و اثاثیه جنرال قونسولگری‌ها و قونسول گری‌ها و ویس قونسول گری‌های سابق روسیه در ایران در تصرف روسیه باقی بماند. توضیح آنکه دولت شوروی روسیه از حق اداره کردن قریه زرگنده که متعلق بده دولت سابق تزاری بود صرف نظر می‌نماید.

🔸• فصل سیزدهم 
دولت ایران از طرف خود وعده می‌دهد که امتیازات و مایملکی که را که مطابق این عهدنامه به ایران مسترد شده‌است به تصرف و اختیار و یا استفاده هیچ دولت ثالث و اتباع دولت ثالثی واگذار ننموده و تمام حقوق مذکوره را برای رفاه ملت ایران محفوظ بدارد.

💠همان گونه که مشاهده می شود، اين قرارداد در واقع حق از دست رفته ايران را در دريای کاسپین بازگرداند و استفاده مشاع ،مشترک و به طور مساوی بين دو کشور را مدنظر قرار داد. در اين معاهده بدون اينکه درياي کاسپین به مناطق تحت حاکميت ملي تقسيم شود، آزادي کشتيراني براي هر دو کشور در پهنه درياي کاسپین به رسميت شناخته شد و حاکميت مشترک و حق تصميم گيري مشترک دو کشور ساحلي نسبت به سرنوشت دريا ، واقعيت پيدا کرد.




https://t.me/Nehzate_Jangal/788

🆔 @Nehzate_Jangal
☑️ #روایت_تورات
(#بخش_سوم)


در ادامه روایت، یهوه برای دومین بار نام خودش را به موسی می‌گوید؛ این بخش از منبع روحانی است (مرتبه قبلی از منبع الوهیمی بود) و به همین دلیل این اتفاق دو بار در تورات روایت شده‌است.

خدای موسی به او می‌گوید: «من یهوه هستم. به ابراهیم و اسحاق و یعقوب ظاهر شدم اما خود را به ایشان به نام ال شدای (خدای کوهستان، اشاره به محل زندگی این خدا)معرفی کردم و آن‌ها مرا به نامم، یهوه، نشناختند.» سپس از موسی تقاضا می‌کند که نزد پادشاه رود و وعده می‌دهد که با سخت کردن دل فرعون و نمایان کردن نشانه‌هایی در سرزمین مصر ملت خود بنی‌اسرائیل را نجات دهد.

مجموعه‌ای از بلاها بر مصر نازل می‌شود تا بدین شیوه، فرعون بپذیرد که ملت خدای اسرائیل را آزاد کند تا در صحرا او را عبادت کنند. در اثر بلاها، فرعون پذیرفت بنی‌اسرائیل برای عبادت به صحرا بروند، به شرط آن‌که «زیاد دور نروید و برای من هم دعا کنید.» با موافقت فرعون، خدا بلاها را از او و مصر دور کرد اما فرعون که خلاصی از بلاها را دید، نظر خود را تغییر داد و اسرائیلیان را آزاد نکرد.

نهایتاً بعد از اینکه خدا پسران ارشد همه خانواده‌های مصری را کشت، فرعون راضی شد و بنی‌اسرائیل بعد از پسح، در روز ۱۵ از ماه اول، مصر را ترک کردند.

هنوز اسرائیلیان راه زیادی را طی نکرده بودند که نظر فرعون دوباره تغییر کرد؛ او با سرعت زیادی سپاهیان خود را بسیج کرد و به دنبال بنی‌اسرائیل به راه افتاد تا بندگانش را دوباره در بند کند. تعقیب و گریز ادامه پیدا کرد تا جایی که اسرائیلیان میان دریای قلزم (יַם-סוּף در عبری) و لشکر فرعون گیر افتادند.

بنی‌اسرائیل به موسی شکایت بردند که باعث مرگ آن‌ها خواهد شد اما موسی از ایشان خواست تا نترسند زیرا خدا برای آن‌ها مبارزه خواهد کرد و فقط کافی است منتظر بمانند. خدا به موسی گفت از مردمش بخواهد که به جلو حرکت کند و خود نیز چوب‌دستی را بر فراز دریا دراز کند تا یهوه باری دیگر برتری خود بر فرعون را نشان دهد. فرشته خدا که اسرائیلیان را تعقیب می‌کرد، ابرهایی از آتش میان بنی‌اسرائیل و ارتش مصریان قرار داد تا در شب به یکدیگر نزدیک نشوند. موسی چوب‌دستی را دراز کرد و یهوه در طول شب با «باد شرقی» دریا را شکافت و دریا به زمینی خشک تبدیل شد. آن‌گاه اسرائیلیان در حالی که دریا برایشان چون دیواری بود، از آن گذر کردند و مصریان که به دنبال آنان بودند، غرق شدند. بعد از گذر از دریا موسی و بنی‌اسرائیل در ستایش از یهوه سرود خواندند و زنان رقصیدند.

ماجرای شکافته شدن دریا از سه منبع مختلف (منبع حماسی قدیمی، منبع یهوه‌ای و منبع روحانی) تشکیل شده‌است. منبع روحانی شکافتن دریا را به موسی («موسی چوب‌دستی را دراز کرد…») و منبع یهوه‌ای آن را به یهوه («یهوه در طول شب با باد شرقی دریا را شکافت…») منسوب کرده‌است.




https://t.me/Nehzate_Jangal/1167

🆔 @Nehzate_Jangal
نهضت جنگل
☑️ #زبان‌_و_ادبیات_ایران #تمدن_پیش_از_اسلام #بخش_دوم ماد ها: زبان‌های ایرانی دوره تمدن باستان که از دیرین‌ترین روزگار تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی کاربرد داشته‌اند، چهار زبان مادی،سکایی،پارسی باستان و اوستایی را شامل می‌شوند. از دوره تمدن باستان افزون…
☑️ #زبان‌_و_ادبیات_ایران
#تمدن_پیش_از_اسلام

#بخش_سوم

سکاها:
سکاها طوایفی بودند که در دو سویه دریای کاسپی،
دشت‌های جنوب روسیه و ماوراءالنهر می‌زیستند و از زبان آن‌ها در دوره باستان جز نام‌های خاص که در کتیبه‌های آشوری و یا نوشته‌های یونانی آمده است،
چیزی در دست نیست.

از آن‌جا که هیچ‌ اثر مکتوبی از زبان سکایی، برجای نمانده است مشخص نیست که آیا هرگز این زبان به نوشتار درآمده است یا نه؟
داستان‌هایی به زبان سکایی درباره 《اریم اسپی-Arimaspi یک چشم و گریفین‌های محافظ طلا》
و افسانه‌هایی مربوط به اصل و منشاء سکاها در گذشته‌های دور نقل شده است.

هرودوت می‌نویسد، سکاها دانه‌هاق برف را به پر تشبیه کرده اند و این مطلب حکایت از ذوق ادبی و وجود صور و خیال در آثار آنان دارد؛

میراث ادبی در خور توجه و غنای داستان‌های حماسی زبان آسی،
که تا آغاز سده نوزدهم میلادی، به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل و حفظ می‌شده است به احتمال بسیار،
حاکی از رویارویی ما با بخشی از بن‌مایه‌های ادبیات شفاهی سکایی است.

در میان داستان‌های حماسی سکایی دو حلقه عمده داستانی شایان ذکر است،
حلقه داستانی نَرت ، یکی از این دو حلقه است که منتخب گردیده و در این متن به شرح استخراج ادبی آن پرداخته می‌شود:

این حلقه داستانی حماسی سکایی،شمالی در اطراف قبیله‌ای شکارچی موسوم به نَرت گرد آمده است.
در دنیای نَرت ارتباط بسیار نزدیکی میان زندگان و مردگان وجود دارد،
پیشینه دینی این حلقه داستانی احتمالاً به آیین پرستش مردگان از سوی سکاها باز میگردد.

در آثار مکتوب ادبیات زبان ختنی-زبان نوادگان سکاهای شرقی و از گروه زبان‌های ایرانی میانه شرقی-هیچ گونه اثری از افسانه های نَرت دیده نمی‌شود؛
در میراث ادبی در خور توجه و غنای داستان‌های حماسی زبان آسی،

می‌توان پاره‌ای از مفاهیم و مضمون‌های شاعرانه و ادبی سکایی را پی گرفت.
بازتاب برخی عادات و رسوم سکاها را،هرودوت شگفت و غیر عادی دانسته است، در افسانه‌های دور و دراز نَرت و یا در فرهنگ عامه آسی می‌توان مشاهده کرد.

این آداب و رسوم شامل نوشیدن خون نخستین انسانی است که یک سکا در جنگ می‌کشد(در افسانه نرت بنا بر عقیده پیوند خورده با آیین پرستش مردگان،چنین رویدادی بمنظور پیروزی و قدرتمندی فرد قاتل وجود دارد)

و یا استفاده از حوله‌ها و پوستین هایی است که از پوست سر دشمنان تهیه می‌شده است.
بعددها خاطره‌ای اسطوره ای همراه با دلالت هایی جادویی یا مذهبی از این آداب و رسوم غیر معمول در داستان‌های عامیانه آسی مشاهده می‌شود.

بدیهی است تمامی افسانه‌هایی را که داستان‌گویان آسی زبان نقل می‌کنند و یا در حلقه داستان های نَرت(مرتبط با جنگ ها و شکستها و غارت شدنشان یا پیروزی و غارت کردنشان)
آمده است، نمی‌توان به خلاقیت سکاهای باستانی داد.
اما اصالت بُن‌مایه های اصلی حلقه داستانی نَرت،یعنی آیین‌های مربوط به پرستش مردگان،
این نظر را تقویت می‌کند که اساساً با موضوع ها و مضمون‌های میراث ادبی و روایی سکایی سروکار داریم که در عین حال در ادوار مختلف داستان‌های فرعی را از منابع گوناگون اخذ کرده است.




🆔 @Nehzate_Jangal
#بخش_سوم:


اسماعیل در سال ۹۰۷ قمری (۸۸۰ ش/۱۵۰۱ م) در نبرد شرور که در نزدیکی نخجوان رخ داد، الوند بیگ آق‌قویونلو را مغلوب کرد و از آنجا پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار سلطنت شیعه که به هر حال با آیین اکثریت اهل شهر مغایر بود، اعلام داشت.

شاه اسماعیل یکم صفوی قیام مؤثر خود را ضد امیران آق‌قویونلو به سال ۹۰۷ قمری، از اردبیل آغاز کرد ولی پایتخت خود را به تبریز انتقال داد. با این وجود، اردبیل به سبب آن که مدفن شیخ صفی‌الدین بود، پایتخت معنوی شاهان صفوی به‌شمار می‌رفت و از تقدس و احترام خاصّی بهره‌مند بود.

وی که تنها چهارده سال داشت به کمک مریدانی که اغلب از تبار شاملو بوده و سخت به او معتقد بودند شاه ایران شد و دودمان خویش را به نام جدش صفی‌الدین، «صفویه» نامید.

اسماعیل پس از تسلط بر تبریز، فرمان داد تا استخوان‌های عاملان کشته شدن پدرش شیخ حیدر از گور بیرون آورده شده و در ملأ عام در کنار سرهای بریده شدهٔ دزدان و روسپیان سوزانیده شوند. قبر سلطان یعقوب آق‌قویونلو در «باغ قیصریه» (امامزاده چهارمنار در بازار تبریز امروزی) نبش شده و استخوان‌هایش سوزانیده شد.

وی ۱۲ نفر از زیباترین جوانان خانواده‌های ثروتمند تبریزی را برای بهره‌گیری جنسی (لواط) به اقامتگاه خود در کاخ هشت‌بهشت تبریز انتقال داد و پس از آن آنها را به امرای زیر دست خود سپرد که آنها نیز همان کنند.

شخص شاه اسماعیل علاوه بر آنکه لواط‌گر قهاری بود، از همان سنین نوجوانی‌اش از می‌گساران قهار نیز به‌شمار می‌رفت. ذکر این اعمال وی در نوشته‌های مداحان استوار صفویان ازجمله غیاث‌الدین خواندمیر، میرمحمود خواندمیر، ابراهیم امینی و حسن‌بیگ روملو آمده است.

این اقدامات به شورش مردم تبریز منجر شد و بیش از ۲۰ هزار نفر از اهالی شهر در این قضایا کشته شدند. نهایتاً مردم تبریز لباس قرمزرنگی را که شعار شاه اسماعیل بود به تن کردند و مردم پایتخت و دیگر شهرها به اطاعت او درآمدند.

اسماعیل در شهر تبریز مذهب تشیع را به‌عنوان مذهب رسمی اعلام نمود. بیشتر مردم در آن‌زمان سنی مذهب بودند و اُمرای قزلباش این مطلب را به شاه اسماعیل یادآور شدند؛ یک شب پیش از تاج‌گذاری نزد او رفتند و گفتند:
«قربانت شویم، دویست سیصد هزار خلق که در تبریز است، چهار دانگ آن همه سنی‌اند و از زمان حضرات تا حال این خطبه را کسی در تبریز برملا نخوانده و می‌ترسیم مردم بگویند که پادشاه شیعه نمی‌خواهیم و نعوذ باالله اگر رعیت برگردند چه تدارک در این باب توان کرد؟ پادشاه فرمودند: خدای عالم و حضرات ائمهٔ معصومین همراه من‌اند و من از هیچ‌کس باک ندارم. به‌توفیق الله تعالی، اگر رعیت حرفی بگوید شمشیر می‌کشم و یک کس زنده نمی‌گذارم!»

درباره علت تثبیت مذهب شیعه استدلال‌های بسیاری شده است. به عقده موسی موسوی اصفهانی، جنگ‌ها با عثمانی با مسئله حرمت جنگ مسلمان با مسلمان در تضاد بود و افراد زیادی بودند که با جنگ و خون ریزی هم‌کیشان خود مخالف بوده و اعتقاد داشتند که باید به خلافت عثمانی پیوست و از امر خلیفه مسلمین اطاعت نمود. مذهب جدیدی که شاه اسماعیل بر ایران تحمیل نمود از این عمل جلوگیری کرد همچنین با شیعه‌شدن اهل سنت، اختلاف حنفی و شافعی از میان برداشته شد، ولی بعدها مبدل به اختلاف حیدری و نعمتی گردید.

قداست اسماعیل برای قزلباشان
ویرایش
تقدس اسماعیل یکم و دیگر شاهان صفوی به حدی بود که هرکس به دربار آنها می‌رفت بایستی در برابرشان سجده می‌کرد.

گیوسافات باربارو جهانگرد اروپایی می‌نویسد:

«این صوفی مورد پرستش مردم است و همچون خداوند در نظرشان است. سربازانش به عشق او بدون اینکه زرهی بر تن کنند، به میدان جنگ می‌روند به این امید که مرشد و آقایشان از آن‌ها حمایت خواهد کرد. آن‌ها تمنی شهادت به‌خاطر او را دارند و سینه‌چاک و هراسان به پیش می‌تازند، درحالی که نام او را به‌جای نام خدا بر زبان دارند. وقتی که یکی از آنها بر زمین می‌افتد، نام شیخ را بر زبان می‌آورد و این دو معنی دارد: یکی اینکه معنی خدا برای آنها دارد و دوم اینکه او را به‌عنوان پیامبر خدا می‌پرستند. همان‌طوری که مسلمانان می‌گویند: لا اله الا الله، قزلباشان می‌گویند: لا اله الا اسماعیل ولی‌الله.»




https://t.me/Nehzate_Jangal/1265

🆔 @Nehzate_Jangal