📘پاسخ ۱۰ پرسش پیرامون ایران
(۲/۲)
✍🏻 #شهرام_مهرافروز
پرسش ششم- ایرانیان «کوه» را به چیزی اینهمانی میدادند؟
ایرانیان در روزگار بسیار کهن، کوه را با «نی» اینهمانی میدادند. ردپای این اندیشه در واژگان ما به جا ماندهاست. برای نمونه، در زبان پارسیِ باستان، «کئوفا» و در زبان پهلوی کوپ (کوف) به چم کوه است و کوپ همچنین به چم «نی» نیز است.
واژۀ شخ یا شاخ نیر که کوه و فراز کوه باشد، همان شاخ یا شاخه است. ایرانیان همۀ رُستنیها و شاخ جانوران را اینهمانی با «نی» میدادند.
پرسش هفتم- درباره ریشۀ واژۀ «بت» برایمان سخن بگویبد.
واژۀ «بت» در اوستا در ریختار «بوئیتی» که نام دیوی بوده، سه بار بکار برده شدهاست. در زبان سانسکریت «بوتا» شبح است. شبح همان «شه وه » در زبان کردی است که زنخدای ایران بوده که به «جنِ نوزادکش» دگرگونش کردند. «شه وه» همچنین به چم «شب» است که شب و سیاهی مادینهاند. بت را «صنم» نیز میگفتند که همان سن یا سیمرغ است که در آخرش بندواژۀ (حرف) «م» افزوده شده است. «صنم» به چم معشوق یا دلبر یا جانان یا دوست است که همه آنها زابهای ( صفت های) خدای ایران، سیمرغ بودهاند.
پرسش هشتم- آیا در «بابل و سومر»، تمدن و فرهنگ کاملا جدا از پشتۀ «ایران» شکل گرفتهبود؟
خیر، «میتانیها» از ۲۲۹۰ تا ۲۲۰۸ پیش از میلاد، نزدیک به ۲۰۹ سال در «سومر» فرمانروایی کردند و قانونهای ناپسند بردهداریِ سومریان را دگرگون ساختند و «کاسیها» هم نزدیک ۱۵۰ سال از نزدیک ۱۵۵۰ تا ۱۳۹۰ پیش از میلاد، بر بابل فرمانروایی کردند.
هر دوی این دودمانها از ایرانیان بودند. برخی تاریخنگاران بر این باورند که میتانیها از کوههای میتان، در جنوب خاوری ایران، بودند، در هنگامی که دیگر پژوهشگران بر این باورند که این دودمانها از باختر ایران بودند که سپس به سومر مهاجرت کردهاند. کاسیها نیز ایرانیانی بودند که از زاگرس در باختر ایران، به بابل آمدند و فرهنگ و هنر و رازگری (معماری) و قانونهای این سرزمین را دگرگون کردند. کوروش بزرگ، نزدیک دویست و بیست سال پس از سرنگونی دودمان کاسی در بابل، دوباره در سال ۵۳۰ پیش از میلاد به بابل چیره شد.
پرسش نهم - آیا «عقاب» همان «عنقا» یا «سیمرغ» است؟
عقاب (شهباز= شاه پرندگان) را عنقا (سیمرغ) نیز می خواندند. عق (آب) و عنق (گردن=نی) از همین خانواده هستند. عنقا باید عربیشدۀ واژۀ «انگا» باشد که هم «نی» است و هم شیره و ژد درون نی. در عرفان نیز به عقل نخستین که «قلم» (=نی) باشد، عقاب میگفتند؛ چراکه عقاب بالاروترین پرندگان است ( تعریفهای جرجانی). به عقاب اُل یا اُلَه نیز میگفتند که نامهای دیگر سیمرغ است. در زبانهای ایرانی به عقاب که اینهمانی با سیمرغ داده میشد، «دال» یا «دالمن» نیز میگفتند، از اینرو بود که سومریان ایران را «دیلمون» یعنی آشیانۀ سیمرغ مینامیدند.
پرسش دهم- «هخامنش» به چه معناست؟
هخا به چم «دوستدار» است و «منش»به چمِ اندیشه است. هخامنش یعنی دوستدار اندیشه. یا به گفتۀ دیگر، کسانی که در دوستی و مهر میاندیشیدند. در نوشتههای تاریخنگاران یونانیتبار، دربارۀ سردودمان هخامنشیان، «هخامنش» آمده که او در آشیانه شهباز (یا سیمرغ) پرورش پیدا میکند.
#ایران #اسطورهشناسی #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۲/۲)
✍🏻 #شهرام_مهرافروز
پرسش ششم- ایرانیان «کوه» را به چیزی اینهمانی میدادند؟
ایرانیان در روزگار بسیار کهن، کوه را با «نی» اینهمانی میدادند. ردپای این اندیشه در واژگان ما به جا ماندهاست. برای نمونه، در زبان پارسیِ باستان، «کئوفا» و در زبان پهلوی کوپ (کوف) به چم کوه است و کوپ همچنین به چم «نی» نیز است.
واژۀ شخ یا شاخ نیر که کوه و فراز کوه باشد، همان شاخ یا شاخه است. ایرانیان همۀ رُستنیها و شاخ جانوران را اینهمانی با «نی» میدادند.
پرسش هفتم- درباره ریشۀ واژۀ «بت» برایمان سخن بگویبد.
واژۀ «بت» در اوستا در ریختار «بوئیتی» که نام دیوی بوده، سه بار بکار برده شدهاست. در زبان سانسکریت «بوتا» شبح است. شبح همان «شه وه » در زبان کردی است که زنخدای ایران بوده که به «جنِ نوزادکش» دگرگونش کردند. «شه وه» همچنین به چم «شب» است که شب و سیاهی مادینهاند. بت را «صنم» نیز میگفتند که همان سن یا سیمرغ است که در آخرش بندواژۀ (حرف) «م» افزوده شده است. «صنم» به چم معشوق یا دلبر یا جانان یا دوست است که همه آنها زابهای ( صفت های) خدای ایران، سیمرغ بودهاند.
پرسش هشتم- آیا در «بابل و سومر»، تمدن و فرهنگ کاملا جدا از پشتۀ «ایران» شکل گرفتهبود؟
خیر، «میتانیها» از ۲۲۹۰ تا ۲۲۰۸ پیش از میلاد، نزدیک به ۲۰۹ سال در «سومر» فرمانروایی کردند و قانونهای ناپسند بردهداریِ سومریان را دگرگون ساختند و «کاسیها» هم نزدیک ۱۵۰ سال از نزدیک ۱۵۵۰ تا ۱۳۹۰ پیش از میلاد، بر بابل فرمانروایی کردند.
هر دوی این دودمانها از ایرانیان بودند. برخی تاریخنگاران بر این باورند که میتانیها از کوههای میتان، در جنوب خاوری ایران، بودند، در هنگامی که دیگر پژوهشگران بر این باورند که این دودمانها از باختر ایران بودند که سپس به سومر مهاجرت کردهاند. کاسیها نیز ایرانیانی بودند که از زاگرس در باختر ایران، به بابل آمدند و فرهنگ و هنر و رازگری (معماری) و قانونهای این سرزمین را دگرگون کردند. کوروش بزرگ، نزدیک دویست و بیست سال پس از سرنگونی دودمان کاسی در بابل، دوباره در سال ۵۳۰ پیش از میلاد به بابل چیره شد.
پرسش نهم - آیا «عقاب» همان «عنقا» یا «سیمرغ» است؟
عقاب (شهباز= شاه پرندگان) را عنقا (سیمرغ) نیز می خواندند. عق (آب) و عنق (گردن=نی) از همین خانواده هستند. عنقا باید عربیشدۀ واژۀ «انگا» باشد که هم «نی» است و هم شیره و ژد درون نی. در عرفان نیز به عقل نخستین که «قلم» (=نی) باشد، عقاب میگفتند؛ چراکه عقاب بالاروترین پرندگان است ( تعریفهای جرجانی). به عقاب اُل یا اُلَه نیز میگفتند که نامهای دیگر سیمرغ است. در زبانهای ایرانی به عقاب که اینهمانی با سیمرغ داده میشد، «دال» یا «دالمن» نیز میگفتند، از اینرو بود که سومریان ایران را «دیلمون» یعنی آشیانۀ سیمرغ مینامیدند.
پرسش دهم- «هخامنش» به چه معناست؟
هخا به چم «دوستدار» است و «منش»به چمِ اندیشه است. هخامنش یعنی دوستدار اندیشه. یا به گفتۀ دیگر، کسانی که در دوستی و مهر میاندیشیدند. در نوشتههای تاریخنگاران یونانیتبار، دربارۀ سردودمان هخامنشیان، «هخامنش» آمده که او در آشیانه شهباز (یا سیمرغ) پرورش پیدا میکند.
#ایران #اسطورهشناسی #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘تکخدایی، آغازِ بدویت و جاهلیت
✍🏻 دکتر #منوچهر_جمالی
🍂 اينکه پنداشته میشود که مردمان در گذشته، بسيار بدوی و خام و ساده میانديشيدهاند، بهکلی غلط است. درست اين مائيم که نمیتوانيم اين پيچيدگیهای فکری آنها را دنبال کنيم و اين ضعف خود را با اتهام و زشتسازی اينکه همۀ اينها «خرافه واسطوره»اند، جبران میکنيم و پشتپا به انديشههای مردمی و متعالی آنها میزنيم.
🍂 انسان و خدا وجودی هستند که هم در زمان میرويند و هم در زمان زائيده میشوند و بههم پيوسته میشوند و به همديگر تحول میيابند، و هم در آسمان شعلهور میشوند و جامۀ شعله میپوشند. همانگاه که درخت میشوند، شعلۀ آتش نيز میشوند که به فراز میيازند (سرفراز میشود) و هم انسانی میشوند که قد میکشند.
🍂 اين است که «تخم» اينهمانی با حبۀ آتش و همچنين با نطفه و همچنين با نای (=تبا = tva = tum=تخم) دارد که آتشگيره است، و خودِ واژۀ «آتش» که در کردی «تشه» است، بهمعنایِ «دوک = دوخ = نی» هم هست.
🍂 پشت کردن به فرهنگِ چندخدائی و پیدایش اديان توحيدی، و رويکرد به اديان توحيدی، درست برای «بدوی بودنِ» اديان توحيدی بودهاست؛ چون از غنا و پيچيدگیِ چندخدائی میگريختند.
🍂 در واقع، اديان توحيدی هستند که همۀ پديدهها را بینهايت بدوی و ساده میسازند؛ چون همۀ چيزها و وقایع را، تنها به «يک اراده» نسبت میدهند، و «یکرنگی» و «یکانديشگی» و «یکمعياری» و «وحدتِ کلمه» و «راه مستقيم واحد» و «ايمانِ انحصاری به يک خدا و معیار»، جانشينِ طيف رنگارنگ زندگی میشود؛ و تبعا، گلاويزی «زندگی رنگینکمانی» با فلسفۀ «يکرنگِ بیرنگ» دين توحيدی، فاجعه تاريخ انسانی میگردد.
🍂 ازاين رو نيز بر ضدِ «صورت داشتنِ يهوه و الله» و «رنگارنگ بودنِ خدا» هستند. با اديان توحیدی، بدويت فکری در تاريخ آغاز میگردد؛ چنانچه، کاستنِ همۀ پديدهها در يک سيستم فلسفی یا فکری نيز اوج بدويت فکری است.
🍂 هرچند همۀ چيزها در این اديان و سیستمهای فلسفی و مکتبی، بینهايت روشن میشوند، ولی همزمان با آن، زندگی و اخلاق، بینهايت بدوی و خشن میشود. حقيقت در «روشن شدن = يک معنايی شدن = مفهوم شدن» ، غنايش را از دست میدهد، و چنین حقيقتی، زندگی را فقیر و تنگ و بیرنگ و بیعمق میسازد. تصوير «تخم که جداناپذير از خوشه» است، بر ضد بدويتِ «سادهسازی جهان» و بر ضد «بیرنگسازی رنگينکمانِ زندگی و اجتماع وتاريخ» است که با اديان توحيدی میآيد.
#نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 دکتر #منوچهر_جمالی
🍂 اينکه پنداشته میشود که مردمان در گذشته، بسيار بدوی و خام و ساده میانديشيدهاند، بهکلی غلط است. درست اين مائيم که نمیتوانيم اين پيچيدگیهای فکری آنها را دنبال کنيم و اين ضعف خود را با اتهام و زشتسازی اينکه همۀ اينها «خرافه واسطوره»اند، جبران میکنيم و پشتپا به انديشههای مردمی و متعالی آنها میزنيم.
🍂 انسان و خدا وجودی هستند که هم در زمان میرويند و هم در زمان زائيده میشوند و بههم پيوسته میشوند و به همديگر تحول میيابند، و هم در آسمان شعلهور میشوند و جامۀ شعله میپوشند. همانگاه که درخت میشوند، شعلۀ آتش نيز میشوند که به فراز میيازند (سرفراز میشود) و هم انسانی میشوند که قد میکشند.
🍂 اين است که «تخم» اينهمانی با حبۀ آتش و همچنين با نطفه و همچنين با نای (=تبا = tva = tum=تخم) دارد که آتشگيره است، و خودِ واژۀ «آتش» که در کردی «تشه» است، بهمعنایِ «دوک = دوخ = نی» هم هست.
🍂 پشت کردن به فرهنگِ چندخدائی و پیدایش اديان توحيدی، و رويکرد به اديان توحيدی، درست برای «بدوی بودنِ» اديان توحيدی بودهاست؛ چون از غنا و پيچيدگیِ چندخدائی میگريختند.
🍂 در واقع، اديان توحيدی هستند که همۀ پديدهها را بینهايت بدوی و ساده میسازند؛ چون همۀ چيزها و وقایع را، تنها به «يک اراده» نسبت میدهند، و «یکرنگی» و «یکانديشگی» و «یکمعياری» و «وحدتِ کلمه» و «راه مستقيم واحد» و «ايمانِ انحصاری به يک خدا و معیار»، جانشينِ طيف رنگارنگ زندگی میشود؛ و تبعا، گلاويزی «زندگی رنگینکمانی» با فلسفۀ «يکرنگِ بیرنگ» دين توحيدی، فاجعه تاريخ انسانی میگردد.
🍂 ازاين رو نيز بر ضدِ «صورت داشتنِ يهوه و الله» و «رنگارنگ بودنِ خدا» هستند. با اديان توحیدی، بدويت فکری در تاريخ آغاز میگردد؛ چنانچه، کاستنِ همۀ پديدهها در يک سيستم فلسفی یا فکری نيز اوج بدويت فکری است.
🍂 هرچند همۀ چيزها در این اديان و سیستمهای فلسفی و مکتبی، بینهايت روشن میشوند، ولی همزمان با آن، زندگی و اخلاق، بینهايت بدوی و خشن میشود. حقيقت در «روشن شدن = يک معنايی شدن = مفهوم شدن» ، غنايش را از دست میدهد، و چنین حقيقتی، زندگی را فقیر و تنگ و بیرنگ و بیعمق میسازد. تصوير «تخم که جداناپذير از خوشه» است، بر ضد بدويتِ «سادهسازی جهان» و بر ضد «بیرنگسازی رنگينکمانِ زندگی و اجتماع وتاريخ» است که با اديان توحيدی میآيد.
#نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
پیرامون خداناباوری
@Naqdagin
🎧 گفتگو پیرامون «خداناباوری»
🎙با حضور
#محسن_بنائی/مزدک بامدادان (تاریخپژوه)،
#امین_قضایی (پژوهشگر علوم جتماعی)،
#سروش_دباغ (اسلامشناس و رواندرمانگر)،
محمد ماشینچیان (تحلیلگر مسائل ایران)
#فلسفیدن #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙با حضور
#محسن_بنائی/مزدک بامدادان (تاریخپژوه)،
#امین_قضایی (پژوهشگر علوم جتماعی)،
#سروش_دباغ (اسلامشناس و رواندرمانگر)،
محمد ماشینچیان (تحلیلگر مسائل ایران)
#فلسفیدن #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘آیا چندخداپرستی بر یگانهپرستی برتری دارد؟
— فرق بنیادیی آرای استاد منوچهر جمالی و من
(۳/۳)
✍🏻 دکتر #حسن_محدثی
🍂 مداراگریی دینی امری مدرن نیست بلکه قرنها و بلکه هزارهها در تاریخ قدیم بشر و در درون فرهنگهای دینیی چندخداپرستانه وجود داشته است و با تحول فرهنگ دینیی بشر از چندخداپرستی به یگانهپرستی، مداراگریی دینی از تاریخ بشر بهتدریج رخت بربسته و نامداراگریی دینی رواج عام یافته است و جنگهای دینی نیز در تاریخ بشر پدید آمده یا بسیار بیشتر شده اند و دین نقش بسیار مهمتری در نزاعها و جنگها ایفا کرده است.
🍂 چنانکه در این تز دیده میشود، من عجالتاً و بر حسب مطالعات محدود ام، یکی از کارکردهای مثبت فرهنگ چندخداپرستی را مداراگریی دینیی بالای موجود در آن میدانم و بین دو متغیر چندخداپرستی و مداراگریی دینی رابطهی علّی مثبت قایل شده ام. بهعبارت دیگر، من بر آن ام که جامعهپذیریی دینی در فرهنگ چندخداپرستانه، انسانهایی با مداراگریی دینیی بالا نسبت به خدایان دیگر و دینداریهای دیگر و ادیان دیگر تربیت میکند. اما این بدان معنا نیست که چندخداپرستی از هر جهت بر یگانهپرستی برتری داشته است. هر کدام کارکردهای اجتماعیی خاص خود را داشته اند و مقایسهی بین این دو از هر جهت یا برتری بخشیدن یکی بر دیگری در بحث من بههیچ موضوعیت نداشته و مورد اعتنا نبوده است.
🍂 اما این موضوع نیاز به بررسیها و مطالعات بس بیشتری دارد و به همین خاطر این بحث را منتشر کرده ام تا از دینپژوهان و مورخان و دانشپژوهان دیگر ایرانی در این باب کمک بگیرم و آنان را به تأمّل و بررسی و نقد و گفتوگو در این باره فرا بخوانم. باری، در بحث منوچهر جمالی هیچ نسبتی بین دو متغیّر مورد بحث دیده نمیشود. از این رو، من عجالتاً قرابت و شباهتی نه از رویکرد و نه از نظر روش، و نه از نظر ایدهی مورد بحث، بین آرای خود و استاد منوچهر جمالی نمیبینم.
#نقد_روشنفکران #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @NewHasanMohaddesi
— فرق بنیادیی آرای استاد منوچهر جمالی و من
(۳/۳)
✍🏻 دکتر #حسن_محدثی
🍂 مداراگریی دینی امری مدرن نیست بلکه قرنها و بلکه هزارهها در تاریخ قدیم بشر و در درون فرهنگهای دینیی چندخداپرستانه وجود داشته است و با تحول فرهنگ دینیی بشر از چندخداپرستی به یگانهپرستی، مداراگریی دینی از تاریخ بشر بهتدریج رخت بربسته و نامداراگریی دینی رواج عام یافته است و جنگهای دینی نیز در تاریخ بشر پدید آمده یا بسیار بیشتر شده اند و دین نقش بسیار مهمتری در نزاعها و جنگها ایفا کرده است.
🍂 چنانکه در این تز دیده میشود، من عجالتاً و بر حسب مطالعات محدود ام، یکی از کارکردهای مثبت فرهنگ چندخداپرستی را مداراگریی دینیی بالای موجود در آن میدانم و بین دو متغیر چندخداپرستی و مداراگریی دینی رابطهی علّی مثبت قایل شده ام. بهعبارت دیگر، من بر آن ام که جامعهپذیریی دینی در فرهنگ چندخداپرستانه، انسانهایی با مداراگریی دینیی بالا نسبت به خدایان دیگر و دینداریهای دیگر و ادیان دیگر تربیت میکند. اما این بدان معنا نیست که چندخداپرستی از هر جهت بر یگانهپرستی برتری داشته است. هر کدام کارکردهای اجتماعیی خاص خود را داشته اند و مقایسهی بین این دو از هر جهت یا برتری بخشیدن یکی بر دیگری در بحث من بههیچ موضوعیت نداشته و مورد اعتنا نبوده است.
🍂 اما این موضوع نیاز به بررسیها و مطالعات بس بیشتری دارد و به همین خاطر این بحث را منتشر کرده ام تا از دینپژوهان و مورخان و دانشپژوهان دیگر ایرانی در این باب کمک بگیرم و آنان را به تأمّل و بررسی و نقد و گفتوگو در این باره فرا بخوانم. باری، در بحث منوچهر جمالی هیچ نسبتی بین دو متغیّر مورد بحث دیده نمیشود. از این رو، من عجالتاً قرابت و شباهتی نه از رویکرد و نه از نظر روش، و نه از نظر ایدهی مورد بحث، بین آرای خود و استاد منوچهر جمالی نمیبینم.
#نقد_روشنفکران #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @NewHasanMohaddesi
Telegram
نقدآگین
📘کوروش؛ جهانسوز یا جهانساز؟
✍🏻 #راتین_مهراسپند
🌐 مطالعۀ متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۳۲ دقیقه
🔖 ۶۲۹۷ واژه
🗄پست مرتبط
📓کوروشِ رهاییبخش
📕اندر فواید دوچرخه
📕تکخدایی، آغازِ بدویت و جاهلیت
📕آیا چندخداپرستی بر یگانهپرستی برتری دارد؟
📕کوروش، ایرانیان و کابوسِ تکخداباوری!
📕تاریخزدایان: طالبانهای قلمروی تاریخپژوهی
📕سخنی با فریبخوردگان
📕سرافرازی یا سرافکندگی؟ مسئله این است!
📕کوروشی که کوروش نبود
#نقد_روشنفکران #آینه_تاریخ #نقد_ادیان #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #راتین_مهراسپند
🌐 مطالعۀ متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۳۲ دقیقه
🔖 ۶۲۹۷ واژه
🗄پست مرتبط
📓کوروشِ رهاییبخش
📕اندر فواید دوچرخه
📕تکخدایی، آغازِ بدویت و جاهلیت
📕آیا چندخداپرستی بر یگانهپرستی برتری دارد؟
📕کوروش، ایرانیان و کابوسِ تکخداباوری!
📕تاریخزدایان: طالبانهای قلمروی تاریخپژوهی
📕سخنی با فریبخوردگان
📕سرافرازی یا سرافکندگی؟ مسئله این است!
📕کوروشی که کوروش نبود
#نقد_روشنفکران #آینه_تاریخ #نقد_ادیان #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin