خلیج فارس ...؟!
آذر ماه ۱۳۸۶
چو دست جهل برآمد ز آستینِ دلار
و نقش بست به پرچم ، نشانِ استعمار
نوشت دستِ پلیدی، بری ز علم و ادب
خلیجِ تا به ابد پارس را خلیجِ عرب !!!
ز جانِ جمله ی آزادگان ندا بر خاست
که دشمن از چه دگر باره جبهه ای آراست؟
خروشِ خشم بر آمد ز جانِ مشتاقان
و عاشقانِ دل آگاهِ خطه ی ایران
که بنگرید و بخوانید از جبینِ خلیج
خلیج ِ فارس بوَد ، نامِ راستینِ خلیج
نبود نام ز « شیخی» نه از« اماراتی»
نه از حضورِ عربزادگان، اشاراتی
که بر خلیج نهادند نامِ نامیِ « پارس»
به افتخارِ تو، ای ملتِ گرامیِ پارس
چهکرده ای تو ، که شیخِ عرب گشوده زبان
به پشتگرمیِ « روباهِ پیر» با « شیطان»؟
چراغِ سبز کجا دیده دشمن از « یاران»
که بر گشوده به حیلت دوباره این میدان؟
چه شد که از پسِ پیشینه ای چنین روشن
طمَع به نامِ تو کرده است ، چشمِ اهریمن؟
ز پیرِ عقل شنیدم کهگفت ، با غمو درد:
به یُمنِ «جهلِ خودی»، دشمن این جسارت کرد
چو خط زدیم عجولانه نامِ کورش را
نخوانده ایم دگر، قصه ی سیاوش را
چو گفته اند که نوروز« جشنِ گبران» است
و شمه ای ز خرافاتِ قوم ِ ایران است
سپرده شد به فنا خانه ی فراموشی
سرودِ شادی و خودباوری و خود جوشی
تمام ملک تو گویی شده است خاکِ عرب
ز بس نوای عرب پخش شد به روز و به شب
به جای « جندیِ شاپور» فخرِ ایرانی
که بود ملجاءِ دانش پژوهِ یونانی
کدام نام نهادند بهرِ دانشگاه؟
که آفرین کندَش ، جانِ ملتی آگاه؟
به جای بابک و مزدک، به میلِ استعمار
حماسه شد ز برای همه « عمر مختار»!!!
نشست بانگِ تواشیحِ شان بهجای طرب
تمامِ شهر شده غمکده ، وجب به وجب
شعارها که نوشتند بر در و دیوار
نبود غیر عرب واژه ها، همه تکرار
شده است پیروی از ننگ«ِ چفیه ی عرفات »
گمان نموده اند که « یاسر» شده است راهِ نجات
ندیده اند چو فرهنگِ مهرمان کافی
شدند بی وطنان، دستبوسِ« قذٌافی»
کنون بهچشمِ رضا ، چشمِ آن عرب دیده است
کهنامِمحو شده، نامِ « تختِ جمشید» است
برای مامِ وطن جای رنج و افسوس است
که آنچه گشته فراموش « تخت طاووس» است
بهملتی که زنَد پشتِ پا به فردوسی
در این هزاره شود بی وفا به فردوسی
چهجای خشم و خروش است گر که نامِ عرب
بیاورند برای خلیجمان بر لب؟!
ز جهلِ خویش بنالیم در کمالِ عجب
خلیجِ فارس ز ما شد چنین « خلیجِ عرب»
اگر چهچشمِ امید وطن به همت ماست
به پارسی بگراییم، باز، بی کموکاست
#مصطفی_بادکوبه_ای
به انگیزه ی گرامیداشت" روز ملی خلیج پارس" [دریای پارس] با یاد به خون خفتگان مدافع #ایران و خلیج همیشه پارس، شهیدانی چون رییس علی دلواری و یارانش و تیمسار بایندر و یارانش و پاسداران زبان پارسی و رونق واژه ی ایرانی
" #پارس" به جای تازی شده ی آن .
....خودمان باید پاسدار فرهنگمان باشیم
@mostafabadkobeie
@BiutifulIran
آذر ماه ۱۳۸۶
چو دست جهل برآمد ز آستینِ دلار
و نقش بست به پرچم ، نشانِ استعمار
نوشت دستِ پلیدی، بری ز علم و ادب
خلیجِ تا به ابد پارس را خلیجِ عرب !!!
ز جانِ جمله ی آزادگان ندا بر خاست
که دشمن از چه دگر باره جبهه ای آراست؟
خروشِ خشم بر آمد ز جانِ مشتاقان
و عاشقانِ دل آگاهِ خطه ی ایران
که بنگرید و بخوانید از جبینِ خلیج
خلیج ِ فارس بوَد ، نامِ راستینِ خلیج
نبود نام ز « شیخی» نه از« اماراتی»
نه از حضورِ عربزادگان، اشاراتی
که بر خلیج نهادند نامِ نامیِ « پارس»
به افتخارِ تو، ای ملتِ گرامیِ پارس
چهکرده ای تو ، که شیخِ عرب گشوده زبان
به پشتگرمیِ « روباهِ پیر» با « شیطان»؟
چراغِ سبز کجا دیده دشمن از « یاران»
که بر گشوده به حیلت دوباره این میدان؟
چه شد که از پسِ پیشینه ای چنین روشن
طمَع به نامِ تو کرده است ، چشمِ اهریمن؟
ز پیرِ عقل شنیدم کهگفت ، با غمو درد:
به یُمنِ «جهلِ خودی»، دشمن این جسارت کرد
چو خط زدیم عجولانه نامِ کورش را
نخوانده ایم دگر، قصه ی سیاوش را
چو گفته اند که نوروز« جشنِ گبران» است
و شمه ای ز خرافاتِ قوم ِ ایران است
سپرده شد به فنا خانه ی فراموشی
سرودِ شادی و خودباوری و خود جوشی
تمام ملک تو گویی شده است خاکِ عرب
ز بس نوای عرب پخش شد به روز و به شب
به جای « جندیِ شاپور» فخرِ ایرانی
که بود ملجاءِ دانش پژوهِ یونانی
کدام نام نهادند بهرِ دانشگاه؟
که آفرین کندَش ، جانِ ملتی آگاه؟
به جای بابک و مزدک، به میلِ استعمار
حماسه شد ز برای همه « عمر مختار»!!!
نشست بانگِ تواشیحِ شان بهجای طرب
تمامِ شهر شده غمکده ، وجب به وجب
شعارها که نوشتند بر در و دیوار
نبود غیر عرب واژه ها، همه تکرار
شده است پیروی از ننگ«ِ چفیه ی عرفات »
گمان نموده اند که « یاسر» شده است راهِ نجات
ندیده اند چو فرهنگِ مهرمان کافی
شدند بی وطنان، دستبوسِ« قذٌافی»
کنون بهچشمِ رضا ، چشمِ آن عرب دیده است
کهنامِمحو شده، نامِ « تختِ جمشید» است
برای مامِ وطن جای رنج و افسوس است
که آنچه گشته فراموش « تخت طاووس» است
بهملتی که زنَد پشتِ پا به فردوسی
در این هزاره شود بی وفا به فردوسی
چهجای خشم و خروش است گر که نامِ عرب
بیاورند برای خلیجمان بر لب؟!
ز جهلِ خویش بنالیم در کمالِ عجب
خلیجِ فارس ز ما شد چنین « خلیجِ عرب»
اگر چهچشمِ امید وطن به همت ماست
به پارسی بگراییم، باز، بی کموکاست
#مصطفی_بادکوبه_ای
به انگیزه ی گرامیداشت" روز ملی خلیج پارس" [دریای پارس] با یاد به خون خفتگان مدافع #ایران و خلیج همیشه پارس، شهیدانی چون رییس علی دلواری و یارانش و تیمسار بایندر و یارانش و پاسداران زبان پارسی و رونق واژه ی ایرانی
" #پارس" به جای تازی شده ی آن .
....خودمان باید پاسدار فرهنگمان باشیم
@mostafabadkobeie
@BiutifulIran
Forwarded from صبح و شعر
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر پايانى)
♦️ بررسي متن #بندهش و #شاهنامه و #آثارالباقيه دگرگون شدن واژه هاي #سبز و #سوز ، و سُو را بيکديگر نشان ميدهد و گونهء اخير يعني سُو در بسياري از روستاهاي امروز به همان معني سبز به کار ميرود، چونان روستاي سوچناران در جيرفت که چيزي جز سبز چناران نيست، و اينک انبوهي از اينگونه نام ها :
🔻🔺🔻
سُو چنار در جيرفت
سُوده در خرمشهر به معني سبزده
سُوزان در اراک و بروجرد به معني جاي( زان نيز پسوند مکان است همچون لويزان تهران)
سُولان در چابهار به معني سبز جاي (درباره پسوند مکان لان و لانه سخن گفتيم)
سُوهان در تهران و مشهد به معني سبز جاي (هان پسوند مکان در ماهان، فراهان)
سُوهانک در تهران به معني سبز جايک
سُويون در سراب به معني سبز جاي (يون=يان پسوند مکان در واريان و وليان کرج، راميان گرگان)
سُوستان در مهاباد به معني سبز ستان
سُوان در سروان، اراک مشهد، هروآباد، کرمانشاه (به معني سبز دان يا سبزجاي)
🔸شمار روستاهايي که پيشوند سُو به معني سبز همراه است بيش از يکسد و پنجاه است اما از ميان آنها به اين چند نام بسنده کردم، که پسوند آنها نيز در نظر خوانندگان شناخته شده است و نيازي به تفسير وگزارش بسيار ندارد، و از همه جالبتر آنکه باشندگان جزيرههاي درياي پارس هنوز واژهي سبز را «سُو» ميخوانند، و دکتر ن.بختورتاش در سال 1329 در جزيره خارک از زيارتگاهي بنام بيبي سُوپوشان که بيبي سبزپوشان باشد ديدن کرده است.
🔹و در بسي از روستاها اين واژه به « #سا» تغيير شکل يافته است :
ساري مازندران سبزري = سبزجاي
55 روستاي ديگر در جايهاي مختلف ايران که با پيشوند ساري و يک پيشوند ديگر ساخته شده
🔻🔺🔻
سارين در رفسنجان سبز جاي (پسوند رين در بهرين و...)
ساسنگ در گرگان سنگ سبز ، يا سبز سنگ
سامان در شهر کرد، ساوه، شاه آباد، کرمان به معني جايگاه سبز
ساوان در سقز به معني سبز جاي (با پسوند وان در ايروان ، ليقوان)
ساوبلاغ در مهاباد کردستان سبز بلاغ
ساوجبلاغ در قزوين (واژهء ساوج نمونهء کهن واژه سبز است که در اين دهستان برجاي مانده است)
سايان در زنجان و همدان به معني سبز جاي ( با پسوند مکان يان)
با پيشوند « #سا» به معني #سبز نيز نام روستاهاي بسيار در فرهنگها هست که همين چند نام ما را بسنده مينمايد.
🔵 با اين گفتارها و ياد کردن انبوه نام ها در سراسر ايرانشهر، اکنون جاي آن است که به نام جزيرهء بوموسا بازگرديم که #بوم_سبز، يا #سبزبوم، سرزمين سبز معني ميدهد، و نام ديگر آن #گپ_سبزو است.
پسوند اشاره (يا تصغير و تحبيب) که در صفت «سبزو» و در نام بوم در بوموسا آمده است، پسوندهاي ديگري ميآيد در اين استانها با «او» يا «اوئيه» ميآيد.
برخي از پسوندها در استانهاي گوناگون چنيناند :
در #خراسان با پسوند کلانه
در #مازندران و #گيلان با پسوند کند، درق؛ قيه
در #کردستان با پسوند وان، زان، ژان، گان ...
پسوند آباد در همه جا
در #کرمان و #هرمزگان و #يزد و کنارههاي درياي #پارس با او يا اوئيه :
نمونه اين نام ها چنين است : چنارو در سيرجان
چناروئيه در #رفسنجان، کرمان، #سيرجان
چاهو در #بوشهر، کرمان و 4 روستا در هرمزگان
چاهوئيه درکرمان
چاهو قبله در هرمزگان
بيدوئيه در هرمزگان وکرمان
کهنو در يزد
کهنوج در #بلوچستان
کهنوئيه در سيرجان
دهوئيه در رفسنجان و 6 روستا در کرمان
سبزوئيه در بم #و جيرفت
سبزو در هرمزگان
♦️با شاهد روستاي سبزو، سخن دربارهي گپ سبزو يا بوموسا پايان ميپذيرد. اما اين را نيز ميبايد افزودن که اگر در همهء زبانها جايي ديگر بنام کسي ديده شود اينجا را نيز ميتوان بنام شخص افسانه اي گمان برد البته نامهايي همراه با نام کسان يافت ميشود چون خوره اردشير، گنديشاپور، قصر بهرام، مدينه النبي ... اما نام شخص بيپسوند، يا پيشوند بر هيچ جاي جهان نيست که بر،گپ سبزو بوده باشد!
🔸و يا چندين پژوهش و چندين گفتار بر صاحبان خرد پوشيده نميماند که الف که بر سر بوم آمده، و سا که به گونه #سى عربي نوشته شده، چهره اي نادرست از #نام_ايرانى #بوموسا فراهم آورده است. و نه تنها نام ايراني داراي معني در زبان فارسي است که دو جزيرهي کنار آن نيز نام ايراني دارند، و بر ايرانيان است که از اين پس همواره بوم سبز، يا گپ سبزو را به گونهي #بوموسا بنويسند.
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر پايانى)
♦️ بررسي متن #بندهش و #شاهنامه و #آثارالباقيه دگرگون شدن واژه هاي #سبز و #سوز ، و سُو را بيکديگر نشان ميدهد و گونهء اخير يعني سُو در بسياري از روستاهاي امروز به همان معني سبز به کار ميرود، چونان روستاي سوچناران در جيرفت که چيزي جز سبز چناران نيست، و اينک انبوهي از اينگونه نام ها :
🔻🔺🔻
سُو چنار در جيرفت
سُوده در خرمشهر به معني سبزده
سُوزان در اراک و بروجرد به معني جاي( زان نيز پسوند مکان است همچون لويزان تهران)
سُولان در چابهار به معني سبز جاي (درباره پسوند مکان لان و لانه سخن گفتيم)
سُوهان در تهران و مشهد به معني سبز جاي (هان پسوند مکان در ماهان، فراهان)
سُوهانک در تهران به معني سبز جايک
سُويون در سراب به معني سبز جاي (يون=يان پسوند مکان در واريان و وليان کرج، راميان گرگان)
سُوستان در مهاباد به معني سبز ستان
سُوان در سروان، اراک مشهد، هروآباد، کرمانشاه (به معني سبز دان يا سبزجاي)
🔸شمار روستاهايي که پيشوند سُو به معني سبز همراه است بيش از يکسد و پنجاه است اما از ميان آنها به اين چند نام بسنده کردم، که پسوند آنها نيز در نظر خوانندگان شناخته شده است و نيازي به تفسير وگزارش بسيار ندارد، و از همه جالبتر آنکه باشندگان جزيرههاي درياي پارس هنوز واژهي سبز را «سُو» ميخوانند، و دکتر ن.بختورتاش در سال 1329 در جزيره خارک از زيارتگاهي بنام بيبي سُوپوشان که بيبي سبزپوشان باشد ديدن کرده است.
🔹و در بسي از روستاها اين واژه به « #سا» تغيير شکل يافته است :
ساري مازندران سبزري = سبزجاي
55 روستاي ديگر در جايهاي مختلف ايران که با پيشوند ساري و يک پيشوند ديگر ساخته شده
🔻🔺🔻
سارين در رفسنجان سبز جاي (پسوند رين در بهرين و...)
ساسنگ در گرگان سنگ سبز ، يا سبز سنگ
سامان در شهر کرد، ساوه، شاه آباد، کرمان به معني جايگاه سبز
ساوان در سقز به معني سبز جاي (با پسوند وان در ايروان ، ليقوان)
ساوبلاغ در مهاباد کردستان سبز بلاغ
ساوجبلاغ در قزوين (واژهء ساوج نمونهء کهن واژه سبز است که در اين دهستان برجاي مانده است)
سايان در زنجان و همدان به معني سبز جاي ( با پسوند مکان يان)
با پيشوند « #سا» به معني #سبز نيز نام روستاهاي بسيار در فرهنگها هست که همين چند نام ما را بسنده مينمايد.
🔵 با اين گفتارها و ياد کردن انبوه نام ها در سراسر ايرانشهر، اکنون جاي آن است که به نام جزيرهء بوموسا بازگرديم که #بوم_سبز، يا #سبزبوم، سرزمين سبز معني ميدهد، و نام ديگر آن #گپ_سبزو است.
پسوند اشاره (يا تصغير و تحبيب) که در صفت «سبزو» و در نام بوم در بوموسا آمده است، پسوندهاي ديگري ميآيد در اين استانها با «او» يا «اوئيه» ميآيد.
برخي از پسوندها در استانهاي گوناگون چنيناند :
در #خراسان با پسوند کلانه
در #مازندران و #گيلان با پسوند کند، درق؛ قيه
در #کردستان با پسوند وان، زان، ژان، گان ...
پسوند آباد در همه جا
در #کرمان و #هرمزگان و #يزد و کنارههاي درياي #پارس با او يا اوئيه :
نمونه اين نام ها چنين است : چنارو در سيرجان
چناروئيه در #رفسنجان، کرمان، #سيرجان
چاهو در #بوشهر، کرمان و 4 روستا در هرمزگان
چاهوئيه درکرمان
چاهو قبله در هرمزگان
بيدوئيه در هرمزگان وکرمان
کهنو در يزد
کهنوج در #بلوچستان
کهنوئيه در سيرجان
دهوئيه در رفسنجان و 6 روستا در کرمان
سبزوئيه در بم #و جيرفت
سبزو در هرمزگان
♦️با شاهد روستاي سبزو، سخن دربارهي گپ سبزو يا بوموسا پايان ميپذيرد. اما اين را نيز ميبايد افزودن که اگر در همهء زبانها جايي ديگر بنام کسي ديده شود اينجا را نيز ميتوان بنام شخص افسانه اي گمان برد البته نامهايي همراه با نام کسان يافت ميشود چون خوره اردشير، گنديشاپور، قصر بهرام، مدينه النبي ... اما نام شخص بيپسوند، يا پيشوند بر هيچ جاي جهان نيست که بر،گپ سبزو بوده باشد!
🔸و يا چندين پژوهش و چندين گفتار بر صاحبان خرد پوشيده نميماند که الف که بر سر بوم آمده، و سا که به گونه #سى عربي نوشته شده، چهره اي نادرست از #نام_ايرانى #بوموسا فراهم آورده است. و نه تنها نام ايراني داراي معني در زبان فارسي است که دو جزيرهي کنار آن نيز نام ايراني دارند، و بر ايرانيان است که از اين پس همواره بوم سبز، يا گپ سبزو را به گونهي #بوموسا بنويسند.
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher