Forwarded from بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک (Raouf Azari)
سالگرد بمباران شیمیایی سردشت
و
مسئولیت ما؟!
#رئوف_اذری
تاریخ ملت ها و سرزمین ها، ده ها و صدها، یادمان تلخ وشیرین را ثبت کرده و به نسل های بعد، نقل کرده است..
در سال های آغازین تحصیل مان، وقتی با درسی به نام تاریخ مواجه شدیم در ضرورت کارکرد آن آمده بود:« برای عبرت از گذشته و گذشتگان»
نمی دانم ما ایرانی ها، چقدر از تاریخ گذشته، عبرت گرفته و بر غنای فرهنگ و تمدن مان افزوده ایم اما می دانم که؛
هیچگاه، به قدرِ داشته های تاریخی، بر انباشته های ذهنی و فرهنگی نیفزوده ایم و همین نقطه ضعف تاریخی هم هست که امروز پس از چهار دهه از انقراض سلسله به نام پادشاهی و جایگزینی انقلابی مردمی به نام جمهوریت، همچنان اندر خم کوچه بن بست نظارت استصوابی، درمانده ایم!
#سردشت، طبق جغرافیای قراردادی، شهری است در جنوب استان آذربایجان غربی و غرب کشوری گربه ای شکل به نام ایران..
این شهر با جمعیت هیجده هزاری وقت، در هفتم تیرماه سال یکهزار و سیصد و شصت وشش توسط جنگنده های رژیم بعث، #بمباران_شیمیایی شد و حدود نصف جمعیت شهری آن(هشت هزار و بیست وچهارنفر) مصدوم و ده ها نفر نیز شهید شدند..
آن روزگاران، در ضعف ساختاری و شاید انحصارگرایی خبرگزاری ها و رسانه های داخلی و کم اقبالی رسانه های خارجی، این فاجعه قرن(اولین شهر غیرنظامی قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان)مغفول ماند و بعد از آن نیز سال ها گذشت تا شورای دور اول شهر(کمیسیون فرهنگی،اجتماعی و حقوقی) اولین مراسم یادواره ی شهدا را برگزار کند(هفتم تیرماه هفتاد وشش)وپس از آن نیز چند جشنواره و ساخت چند فیلم مرتبط و نیمه مرتبط چون درخت گردو، بوی لیمو، میم مثل مادر و... در دستور کار قرار گرفت!
آنچه امروز در پس این فاجعه تاریخی شاهدیم، یادواره های نمایشی-فرمایشی وفرسایشی ستاد مدیر، حریق های سریالی جنگل های بلوط سردشت(کپسول های اکسیژن ساز و مدد رسان مصدومین زمان بمباران)، انتقال آب رودخانه زاب(تنها پرستار تاول زدای جانبازان شیمیایی)، شیرابه ی دپوی فاضلاب، آب شرب جانبازان و فرار مغزها و مهاجرت اجباری جوانان و صدالبته مرگ در غربت و غرق در آب های غریب(رامان و آرتین و خانواده ایران نژادها و مهری نبی زاده و...) و شلیک گاه و بیگاه به کولبران و مرگ نان آور خانواده های بازمانده از آن روزگاران مرزداری(نمونه دیروز پنجم تیرماه) و نیز هژمونی شدید امنیتی بر انواع کنشگری های مدنی و... دستاورد تحمل فاجعه در این جغرافیای نامرادی است!
و صدالبته در کنار همه ی این نامرادی ها، ابرام و اصرار کنشگران و فعالان مدنی شهر بر #صلح و همرسانی #مهربانی است که با حمایت شهروندانی نیک سیرت و اندک مسئولان مسئولیت شناس مسئولیت پذیر، در تابلوی ورودی شهرشان و نیز شعار سی و چهارمین یاواره ی شهدا-با مرهم آشتی، به کارزار درمان دردهای تاریخی مان خواهیم شتافت-هویداست...
فردا، هفتم تیرماه یکهزار وچهارصد،سی و چهارمین سالگرد این ژینوساید است که با اکوساید فعلی در حال تکمیل پازل انقراض نسلی و محو جغرافیایی است..
#مسئولیت_امروز_من وشما و ما چیست؟
شما خواننده گرامی، چه فکر می کنید؟
کامنت و پیامت برای شراکت در تحمل این درد و رنج مکرر تاریخی این شهر و شهروندان نامرادش چیست؟
بنگار، شاید، نگاشته ات، مرهمی شد و تاریخی برای عبرت آیندگان...
----
*فعال صلح ومهربانی،کنشگر سواد رسانه ای
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#مسئولیت_های_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#یادواره_های_فرسایشی
#یادمان_های_تاریخی
#مسئولیت_ما
@sopskf
----
https://www.instagram.com/p/CQoP3p5LZKK/?utm_medium=copy_link
و
مسئولیت ما؟!
#رئوف_اذری
تاریخ ملت ها و سرزمین ها، ده ها و صدها، یادمان تلخ وشیرین را ثبت کرده و به نسل های بعد، نقل کرده است..
در سال های آغازین تحصیل مان، وقتی با درسی به نام تاریخ مواجه شدیم در ضرورت کارکرد آن آمده بود:« برای عبرت از گذشته و گذشتگان»
نمی دانم ما ایرانی ها، چقدر از تاریخ گذشته، عبرت گرفته و بر غنای فرهنگ و تمدن مان افزوده ایم اما می دانم که؛
هیچگاه، به قدرِ داشته های تاریخی، بر انباشته های ذهنی و فرهنگی نیفزوده ایم و همین نقطه ضعف تاریخی هم هست که امروز پس از چهار دهه از انقراض سلسله به نام پادشاهی و جایگزینی انقلابی مردمی به نام جمهوریت، همچنان اندر خم کوچه بن بست نظارت استصوابی، درمانده ایم!
#سردشت، طبق جغرافیای قراردادی، شهری است در جنوب استان آذربایجان غربی و غرب کشوری گربه ای شکل به نام ایران..
این شهر با جمعیت هیجده هزاری وقت، در هفتم تیرماه سال یکهزار و سیصد و شصت وشش توسط جنگنده های رژیم بعث، #بمباران_شیمیایی شد و حدود نصف جمعیت شهری آن(هشت هزار و بیست وچهارنفر) مصدوم و ده ها نفر نیز شهید شدند..
آن روزگاران، در ضعف ساختاری و شاید انحصارگرایی خبرگزاری ها و رسانه های داخلی و کم اقبالی رسانه های خارجی، این فاجعه قرن(اولین شهر غیرنظامی قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان)مغفول ماند و بعد از آن نیز سال ها گذشت تا شورای دور اول شهر(کمیسیون فرهنگی،اجتماعی و حقوقی) اولین مراسم یادواره ی شهدا را برگزار کند(هفتم تیرماه هفتاد وشش)وپس از آن نیز چند جشنواره و ساخت چند فیلم مرتبط و نیمه مرتبط چون درخت گردو، بوی لیمو، میم مثل مادر و... در دستور کار قرار گرفت!
آنچه امروز در پس این فاجعه تاریخی شاهدیم، یادواره های نمایشی-فرمایشی وفرسایشی ستاد مدیر، حریق های سریالی جنگل های بلوط سردشت(کپسول های اکسیژن ساز و مدد رسان مصدومین زمان بمباران)، انتقال آب رودخانه زاب(تنها پرستار تاول زدای جانبازان شیمیایی)، شیرابه ی دپوی فاضلاب، آب شرب جانبازان و فرار مغزها و مهاجرت اجباری جوانان و صدالبته مرگ در غربت و غرق در آب های غریب(رامان و آرتین و خانواده ایران نژادها و مهری نبی زاده و...) و شلیک گاه و بیگاه به کولبران و مرگ نان آور خانواده های بازمانده از آن روزگاران مرزداری(نمونه دیروز پنجم تیرماه) و نیز هژمونی شدید امنیتی بر انواع کنشگری های مدنی و... دستاورد تحمل فاجعه در این جغرافیای نامرادی است!
و صدالبته در کنار همه ی این نامرادی ها، ابرام و اصرار کنشگران و فعالان مدنی شهر بر #صلح و همرسانی #مهربانی است که با حمایت شهروندانی نیک سیرت و اندک مسئولان مسئولیت شناس مسئولیت پذیر، در تابلوی ورودی شهرشان و نیز شعار سی و چهارمین یاواره ی شهدا-با مرهم آشتی، به کارزار درمان دردهای تاریخی مان خواهیم شتافت-هویداست...
فردا، هفتم تیرماه یکهزار وچهارصد،سی و چهارمین سالگرد این ژینوساید است که با اکوساید فعلی در حال تکمیل پازل انقراض نسلی و محو جغرافیایی است..
#مسئولیت_امروز_من وشما و ما چیست؟
شما خواننده گرامی، چه فکر می کنید؟
کامنت و پیامت برای شراکت در تحمل این درد و رنج مکرر تاریخی این شهر و شهروندان نامرادش چیست؟
بنگار، شاید، نگاشته ات، مرهمی شد و تاریخی برای عبرت آیندگان...
----
*فعال صلح ومهربانی،کنشگر سواد رسانه ای
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#مسئولیت_های_بزرگ
#بمباران_شیمیایی_سردشت
#یادواره_های_فرسایشی
#یادمان_های_تاریخی
#مسئولیت_ما
@sopskf
----
https://www.instagram.com/p/CQoP3p5LZKK/?utm_medium=copy_link
Instagram