#توییت
✍️علی نیکجو
✅امروز بهم گفت دیگر به صورت مریض ها نگاه نمی کنم،موقع انتوبیشن بعد از بی هوشی به بالای سرمریض میروم تا با من سخن نگوید.تا با او حرفی نزنم. با انسان هایی که در چشمانت نگاه می کنند و از تو می خواهند که نَفَسِ به شماره افتاده آنها را برگردانی و برایت از فرزندان خود تعریف می کنند، از آرزوهایشان و البته از ترس هایشان که؛ "نکنه بمیرم"...
✅وقتی فقط چند دقیقه پیش از کد خوردن در یخچال را باز کرده،تو را به مهمانی غریب گونه اش دعوت می کند ،برایت سخت دردآور است ...این موضوع اگر پیش از #کرونا هفته ای یک بار اتفاق می افتاد حالا در هر شیفتی متوسط دو مرتبه تجربه می کنی....
✅در حالیکه بیمار تا آخرین لحظه حیات هوشیار است ،به چشمانت نگاه می کند و منتظر است که تو از خفگی ،رهایی اش بخشی...
✅وقتی این روزها به صورتشان نگاه نمی کنم ،وقتی حرف هایشان را نمی شنوم ،کمتر شب ها خوابشان را می بینم ،کمتر در خواب صدایم می کنند و کمتربا استیصال از خواب می پرم...
✅وقتی نگاه رد و بدل شد، وقتی کلمه جاری و ساری شد ،دیگر چیزی از جنس #رابطه شکل می گیرد و من هر روز باید شاهد شکفتن و گسستن دردآلود این رابطه های چند روزه و گاه چند ساعته باشم که کابوس هولناک همه عمر من می شوند...
#تجربه_زیسته_کادر_درمان
#تجربه_زیسته_ما
#روزگار_کرونازده_ما
@alipsychiatrist
🆔@MostafaTajzadeh
✍️علی نیکجو
✅امروز بهم گفت دیگر به صورت مریض ها نگاه نمی کنم،موقع انتوبیشن بعد از بی هوشی به بالای سرمریض میروم تا با من سخن نگوید.تا با او حرفی نزنم. با انسان هایی که در چشمانت نگاه می کنند و از تو می خواهند که نَفَسِ به شماره افتاده آنها را برگردانی و برایت از فرزندان خود تعریف می کنند، از آرزوهایشان و البته از ترس هایشان که؛ "نکنه بمیرم"...
✅وقتی فقط چند دقیقه پیش از کد خوردن در یخچال را باز کرده،تو را به مهمانی غریب گونه اش دعوت می کند ،برایت سخت دردآور است ...این موضوع اگر پیش از #کرونا هفته ای یک بار اتفاق می افتاد حالا در هر شیفتی متوسط دو مرتبه تجربه می کنی....
✅در حالیکه بیمار تا آخرین لحظه حیات هوشیار است ،به چشمانت نگاه می کند و منتظر است که تو از خفگی ،رهایی اش بخشی...
✅وقتی این روزها به صورتشان نگاه نمی کنم ،وقتی حرف هایشان را نمی شنوم ،کمتر شب ها خوابشان را می بینم ،کمتر در خواب صدایم می کنند و کمتربا استیصال از خواب می پرم...
✅وقتی نگاه رد و بدل شد، وقتی کلمه جاری و ساری شد ،دیگر چیزی از جنس #رابطه شکل می گیرد و من هر روز باید شاهد شکفتن و گسستن دردآلود این رابطه های چند روزه و گاه چند ساعته باشم که کابوس هولناک همه عمر من می شوند...
#تجربه_زیسته_کادر_درمان
#تجربه_زیسته_ما
#روزگار_کرونازده_ما
@alipsychiatrist
🆔@MostafaTajzadeh
Telegram
attach 📎
📝📝📝برای اول مرداد؛ آخرین دیدار با تلاوت خانم
✍ سیاوش حاتم
✅ تا سال هشتاد و هشت،بخش مهمی از خاطراتم با مادر بزرگم در هم آمیخته است.جدای از کودکی که برام قصه هایی از شاهنامه میخوند و موجب شکلگیری روحیاتی متمایز از همنسلان در من شد، جدا از تشویقی که برای خواندن نماز، گرفتن روزه و حفظ قرآن داشت که موجب شد هنوز هم وقتی دستم از همهجا کوتاه میشه به ناخودآگاه مذهبیم رجوع کنم، جدا از عشق به موسیقی اصیل که در عمو بارور کرد و علی رو تشویق و علاقهای هم در من به جا گذاشت و نوجوانی که تابستانهایش با سفر به همدان و زندگی با مامان،دلچسبترین خاطرات رو برایم باقی گذارد،در سالهای دانشجوییام بخش جداناپذیر زندگی من رو تشکیل میداد.
✅ تلاوت خانم بیش از ده سال بود که در همدان تنها مونده بود،قبول شدن من در بوعلی به این نیت که ظرف یکی دو ترم با مهمانی و انتقالی به تهران برگردم،شروع آخرین فصل زندگیش بود.فصلی که خودش میگفت من و تو همخونهایم و رازدار هم باید باشیم(اونهم با همه دهنلقی که از من سراغ داشت).اولین تجربه همخونگی دو ماه بیشتر دووم نیاورد، تلاوتخانم هشت شب میخوابید و من پرشر و شور در سکوت شبهای همدان گرفتار خفقان میشدم،پنج صبح بالای سرم بود که مگه دانشگاه نداری؟! من تازهعاشق با سری پر سودا ازش جدا شدم و راهی خوابگاه شدم. مامان مرتب چک میکرد که من درس میخونم یا نه؟ یا به خاندایی زنگ میزد، یا به منصور و زانیار(زانتیا جان به قول خودش) و وعده نهار آنچنانی بهشون میداد و باهاشون سر خرید عمده چای از مریوان برنامه میریخت. از انجمن و انجمنی بدش میومد، گمانش این بود که بچهاش رو اینها بدبخت کردند و طبیعتا از همه بیشتر از امیننظری،امین از ما چند سال بزرگتر بود و مامان حس میکرد عامل همه بدبختیها امینه و اون خاطره معروف که وقتی بابام احضار شده بود به اطلاعات همدان،مامان فرمود: من این نظریها رو میشناسم، تمامشان فلانند، گفتم امین که همدانی نیست، گفت همو تویسرکانی و فلانه، گفتم رشتیه، گفتم پَ دیه معلوم شد فلانه.بعدها که امین تو دادگاه انقلاب بهش رسید و گفت حاجخانم شنیدم حرفهای بدی در مورد من زدید؟ گفت: من؟؟؟؟ "همه ره ای سیاوشه از خودش در میاره"،امین براش تو اون گرما نوشیدنی خنک گرفت و مامان بعدها اعتراف کرد که امین درسته که فلانه اما قلبش مهربانه غر زدنهاش سر انجمن وقتی تموم شد که کروبی به همدان اومد و صفحه اول اعتماد ملی عکسی بود که کروبی یک سوی در بود و ما و مشخصا من در طرف دیگر درب دانشگاه ..
#داستان_روزگار_ما
#تجربه_زیسته_ما
📌ادامه در صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/CC8bywIpYJi/?igshid=grmy9k1fu8sc
🆔 @MostafaTajzadeh
✍ سیاوش حاتم
✅ تا سال هشتاد و هشت،بخش مهمی از خاطراتم با مادر بزرگم در هم آمیخته است.جدای از کودکی که برام قصه هایی از شاهنامه میخوند و موجب شکلگیری روحیاتی متمایز از همنسلان در من شد، جدا از تشویقی که برای خواندن نماز، گرفتن روزه و حفظ قرآن داشت که موجب شد هنوز هم وقتی دستم از همهجا کوتاه میشه به ناخودآگاه مذهبیم رجوع کنم، جدا از عشق به موسیقی اصیل که در عمو بارور کرد و علی رو تشویق و علاقهای هم در من به جا گذاشت و نوجوانی که تابستانهایش با سفر به همدان و زندگی با مامان،دلچسبترین خاطرات رو برایم باقی گذارد،در سالهای دانشجوییام بخش جداناپذیر زندگی من رو تشکیل میداد.
✅ تلاوت خانم بیش از ده سال بود که در همدان تنها مونده بود،قبول شدن من در بوعلی به این نیت که ظرف یکی دو ترم با مهمانی و انتقالی به تهران برگردم،شروع آخرین فصل زندگیش بود.فصلی که خودش میگفت من و تو همخونهایم و رازدار هم باید باشیم(اونهم با همه دهنلقی که از من سراغ داشت).اولین تجربه همخونگی دو ماه بیشتر دووم نیاورد، تلاوتخانم هشت شب میخوابید و من پرشر و شور در سکوت شبهای همدان گرفتار خفقان میشدم،پنج صبح بالای سرم بود که مگه دانشگاه نداری؟! من تازهعاشق با سری پر سودا ازش جدا شدم و راهی خوابگاه شدم. مامان مرتب چک میکرد که من درس میخونم یا نه؟ یا به خاندایی زنگ میزد، یا به منصور و زانیار(زانتیا جان به قول خودش) و وعده نهار آنچنانی بهشون میداد و باهاشون سر خرید عمده چای از مریوان برنامه میریخت. از انجمن و انجمنی بدش میومد، گمانش این بود که بچهاش رو اینها بدبخت کردند و طبیعتا از همه بیشتر از امیننظری،امین از ما چند سال بزرگتر بود و مامان حس میکرد عامل همه بدبختیها امینه و اون خاطره معروف که وقتی بابام احضار شده بود به اطلاعات همدان،مامان فرمود: من این نظریها رو میشناسم، تمامشان فلانند، گفتم امین که همدانی نیست، گفت همو تویسرکانی و فلانه، گفتم رشتیه، گفتم پَ دیه معلوم شد فلانه.بعدها که امین تو دادگاه انقلاب بهش رسید و گفت حاجخانم شنیدم حرفهای بدی در مورد من زدید؟ گفت: من؟؟؟؟ "همه ره ای سیاوشه از خودش در میاره"،امین براش تو اون گرما نوشیدنی خنک گرفت و مامان بعدها اعتراف کرد که امین درسته که فلانه اما قلبش مهربانه غر زدنهاش سر انجمن وقتی تموم شد که کروبی به همدان اومد و صفحه اول اعتماد ملی عکسی بود که کروبی یک سوی در بود و ما و مشخصا من در طرف دیگر درب دانشگاه ..
#داستان_روزگار_ما
#تجربه_زیسته_ما
📌ادامه در صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/CC8bywIpYJi/?igshid=grmy9k1fu8sc
🆔 @MostafaTajzadeh
Instagram
siavash hatam
برای اول مرداد؛آخرین دیدار با تلاوتخانم تا سال هشتاد و هشت،بخش مهمی از خاطراتم با مادر بزرگم در هم آمیخته است.جدای از کودکی که برام قصه هایی از شاهنامه میخوند و موجب شکلگیری روحیاتی متمایز از همنسلان در من شد، جدا از تشویقی که برای خواندن نماز، گرفتن…
Forwarded from علی نیکجو «روانپزشک- رواندرمانگر تحلیلی»
📌روزی پاسخ خواهند داد؟...
✍🏼علی نیکجو
@alipsychiatrist
✳️عملکرد ابتدایی صدا و سیما درباره فاجعه کرونا مصداق عینی و عملی تشویش اذهان عمومی بود.
✳️ آیا روزی میرسد که استراتژیستها و برنامه سازان تلوزیون بالاعم و اخبار ۲۰:۳۰ بالاخص در برابر آنچه با بیمسولیتیِ هر چه تمامتر در حق سلامت و جان هم میهنان مرتکب شدند، در پیشگاه قانون پاسخگو باشند؟
✳️این ویدئو در تاریخ یکم اسفند ۹۸ روی آنتن رفت و برای میلیونها بیننده پخش شد.
✳️در این فیلم برادر عزیزم دکتر مولایی با فرض آنکه اخوی مرحوم ایشان مبتلا به یک بیماری عادی و شناخته شده است، در حال حمایت درمانی و روانی از او است.
✳️چه آنکه، وزارت بهداشت پیش از این قاطعانه اعلام کرده بود وجود کرونا در ایران منتفی است. بنابراین در قصه پر آب چشم و بلای جانکاهی که بر همکاران مظلوم ما در کادر درمان و بر تک تک قربانیان و خانواده ایشان رفت، وزارت بهداشت بی تردید مسئول است.
✳️ طرفه آنکه سناریستها و برنامهریزان بیست و سی، پیرهن آستین کوتاه محمد را دلیلی بر قدیمی بودن فیلم و ناراستی دعوی کرونا دانستند و آن را در جهت برنامهریزی دشمن برای تخفیف و تحدید حضور مردم در انتخابات ارزیابی کردند.
✳️ این روزها با همه هیمنه جان سوزِ آن میگذرد...
چندان امیدی به مواخذه آقایان ندارم... اما برای رنج جانفرسایی که بر #تجربه_زیسته جمعی ما افزودند، در برابر ذات الوهیت، مردم و تاریخ پاسخگو خواهند بود.
📌 پ.ن:
✳️مطلب مذکور را حدود یک سال پیش نوشتم.
آن روزها به کمک پایمردی و شجاعت برادرانم دکتر محمد و دکتر علی اصغر مولایی حضور کرونا در ایران را فریاد زدیم.
به دنبال به اشتراک گذاشتن تجربه تلخ خانواده مولایی پیام های تهدید آمیز زیادی دریافت کردم مبنی بر آنکه در آستانه مناسک سیاسی و انتخابات مجلس در حال سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی هستم و باید پست مذکور را از کانال بردارم.من این کار را نکردم.به وسع ناچیز خود سعی کردم آوای حریت برادران مولایی را به گوش هم وطنانم برسانم.
برنامه بیست و سی فیلم را پخش کرد و از پیرهن آستین کوتاه محمد جامه عثمان ساخت و ادعا کرد که این فیلم مربوط به تابستان است و اساسا ربطی به این روزها ندارد.آقایان به همین سادگی به چشمان رنجور و نگران مردم نگاه کردند و دروغ گفتند.
در این یک سال دردهای طاقت سوز بسیاری بر ما بار شد.هیچ کلمه ای قادر نیست تجربه تلخِ "از دست دادن" های ما را توصیف کند .آن قدر از دست دادیم که حتا مجال سوگواری نیافتیم.
آیندگان بر احوال ما بسیار خواهند نوشت .فیلم ها خواهند ساخت.آنها عوض ما بر مصیبت های ما خواهند گریست....
#علی_نیکجو
#از_رنجی_که_میبریم
#بازخوانی_آنچه_گذشت
#روایت_روزگار_ما
#تجربه_زیسته_ما
#کووید
#داستانزندگیما
🆔 @alipsychiatrist
✍🏼علی نیکجو
@alipsychiatrist
✳️عملکرد ابتدایی صدا و سیما درباره فاجعه کرونا مصداق عینی و عملی تشویش اذهان عمومی بود.
✳️ آیا روزی میرسد که استراتژیستها و برنامه سازان تلوزیون بالاعم و اخبار ۲۰:۳۰ بالاخص در برابر آنچه با بیمسولیتیِ هر چه تمامتر در حق سلامت و جان هم میهنان مرتکب شدند، در پیشگاه قانون پاسخگو باشند؟
✳️این ویدئو در تاریخ یکم اسفند ۹۸ روی آنتن رفت و برای میلیونها بیننده پخش شد.
✳️در این فیلم برادر عزیزم دکتر مولایی با فرض آنکه اخوی مرحوم ایشان مبتلا به یک بیماری عادی و شناخته شده است، در حال حمایت درمانی و روانی از او است.
✳️چه آنکه، وزارت بهداشت پیش از این قاطعانه اعلام کرده بود وجود کرونا در ایران منتفی است. بنابراین در قصه پر آب چشم و بلای جانکاهی که بر همکاران مظلوم ما در کادر درمان و بر تک تک قربانیان و خانواده ایشان رفت، وزارت بهداشت بی تردید مسئول است.
✳️ طرفه آنکه سناریستها و برنامهریزان بیست و سی، پیرهن آستین کوتاه محمد را دلیلی بر قدیمی بودن فیلم و ناراستی دعوی کرونا دانستند و آن را در جهت برنامهریزی دشمن برای تخفیف و تحدید حضور مردم در انتخابات ارزیابی کردند.
✳️ این روزها با همه هیمنه جان سوزِ آن میگذرد...
چندان امیدی به مواخذه آقایان ندارم... اما برای رنج جانفرسایی که بر #تجربه_زیسته جمعی ما افزودند، در برابر ذات الوهیت، مردم و تاریخ پاسخگو خواهند بود.
📌 پ.ن:
✳️مطلب مذکور را حدود یک سال پیش نوشتم.
آن روزها به کمک پایمردی و شجاعت برادرانم دکتر محمد و دکتر علی اصغر مولایی حضور کرونا در ایران را فریاد زدیم.
به دنبال به اشتراک گذاشتن تجربه تلخ خانواده مولایی پیام های تهدید آمیز زیادی دریافت کردم مبنی بر آنکه در آستانه مناسک سیاسی و انتخابات مجلس در حال سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی هستم و باید پست مذکور را از کانال بردارم.من این کار را نکردم.به وسع ناچیز خود سعی کردم آوای حریت برادران مولایی را به گوش هم وطنانم برسانم.
برنامه بیست و سی فیلم را پخش کرد و از پیرهن آستین کوتاه محمد جامه عثمان ساخت و ادعا کرد که این فیلم مربوط به تابستان است و اساسا ربطی به این روزها ندارد.آقایان به همین سادگی به چشمان رنجور و نگران مردم نگاه کردند و دروغ گفتند.
در این یک سال دردهای طاقت سوز بسیاری بر ما بار شد.هیچ کلمه ای قادر نیست تجربه تلخِ "از دست دادن" های ما را توصیف کند .آن قدر از دست دادیم که حتا مجال سوگواری نیافتیم.
آیندگان بر احوال ما بسیار خواهند نوشت .فیلم ها خواهند ساخت.آنها عوض ما بر مصیبت های ما خواهند گریست....
#علی_نیکجو
#از_رنجی_که_میبریم
#بازخوانی_آنچه_گذشت
#روایت_روزگار_ما
#تجربه_زیسته_ما
#کووید
#داستانزندگیما
🆔 @alipsychiatrist
Telegram
attach 📎