📝📝📝حکم صادره!
✍🏻سروش دباغ
✅در بخشی از حکم صادره دربارۀ #افسانه_بایگان، بازیگرِ مشهور و نام آشنای سینما به جرم گذاشتنِ کلاه بر سر و فرو نهادنِ حجاب اجباری آمده است:
✅«#متهم پس از عدم امکان فعالیت بازیگری ناشی از افزایش سن متعاقب یک دوره فعالیت هنری طولانی و به جهت فقدان حمایت خانوادگی اجتماعی و رهاشدگی از سوی مسئولین غافل یا کاهل متولی، فرهنگ سینما و تلویزیون تحت مدیریت ذهنی مراکز ترویج فحشاء داخلی متصل به کانونهای ترویج فحشاء خارجی قرار گرفته و با مورد سوء استفاده واقع شدن ناشی از ضعفهای شخصیتی در پروژه قبحزدایی از گناهان کبیره لواط، زنا، مساحقه (هم جنس بازی زنانه) ... و برهنگی و لختی و ... با هدف اندلوسیزه کردن جامعه ایرانی در نقش پیادهنظام تشویق گر به بیحجابی ایفای وظیفه نموده.».
✅افزون بر حکم زندان تعلیقی، قاضی از ایشان و برخی دیگر از هنرمندانِ مشهور که از حقوق شهروندیِ خویش استفاده کرده و ترک حجاب اجباری گفته اند، خواسته هفته ای یک بار به روانپزشک مراجعه کنند تا آنچه «شخصیت ضداجتماعی» نامیده شده، مورد درمان قرار گیرد.
✅«خط غلط، دفتر غلط، املاء غلط، انشاء غلط». به نزد نگارنده، صدور چنین حکمی از سوی قاضیِ پرونده، #سند_رسوایی است از آنچه سوگمندانه در حال حاضر در #قوۀ_قضائیه می گذرد. فارغ از اینکه متن بالا بیش از آنکه حقوقی باشد، از جنسِ فحش نامه است؛ نمایانگر گیر و گرفت ها و خبط و خطاهای آشکارِ شخص قاضی و نویسندۀ متن است:
✅اولا، تشخیصِ اختلال شخصیت ضد اجتماعی ( anti-social personality disorder) ، تنها در حوزۀ صلاحیت و تخصصِ روان پژوهان ( روان پزشک، روانشناس...) است و لا غیر. قاضی صلاحیت علمیِ سخن گفتن در این باب را ندارد.
✅حداکثر کاری که یک #قاضی در عرف قضاییِ دنیا انجام می دهد، از این قرارست که وقتی متهمی رفتاری مخلّ امنیت شهروندان انجام می دهد و فی المثل شیشه می شکند و با دیگران در کوچه و خیابان درگیر می شود و دعوا می کند ( نه اینکه به جای حجاب اجباری کلاه بر سر گذارد و یا کلاه خود را هم بردارد!!!)؛ به روانپزشک و یا روان درمانگری معرفی می شود برای بررسی سلامت روان و در صورت نیاز، فی المثل گذارندن دوره ای نظیر مدیریت خشم ( anger mangament).
✅شخصا در کسوت روان درمانگر، چندین بار ارجاعاتی از این دست داشته ام و پس از برگزاری جلسات با درمانجو، گزارشی برای قاضی نوشته ام. اما هیچگاه، قاضی پای در کفش روان پژوهان نمی کند و حدّ را نگه می دارد، که « نگه دار سر رشته تا نگه دارد».
✅ثانیا، به فرض که فلانی واجد بهمان اختلال رفتاری باشد، ( که در مورد کنونی صدق نمی کند)؛ به چه حقی، به صورت علنی در این باب سخن گفته شده و اطلاع رسانی شده؟! مگر «اصل رازداری» اجازه می دهد دربارۀ کسی، بدون اطلاع و اجازه اش سخن رود و آنچه را متعلق به زندگی و حریم شخصی او هست، پیش چشم همگان قرار داد؟؟!! حقیقتا اسباب تاسف و تعجب است. این رفتارها، هم غیر حرفه ای ست و زشت و زننده و رماننده، هم با شهودهای اخلاقی عرفی، منافات تامّ دارد.
✅ثالثا. در جای جای متن صادره، نویسنده کوشیده متهم را تحقیر و تحفیف کند و برنجاند. قاعدتا انسانی که از سلامت روان بالا و عزت نفس ( self-esteem) مکفی برخوردارست، نیازی به تخفیف دیگران ندارد. از قضا، کسانیکه به تعبیر کارن هورنای، روانکاوِ نو فرویدی سدۀ بیستمی، فاصله ای عمیق میان خودانگاره ( self-image) و خودانگاره آرمانیِ ( idealized self-image) خود حس می کنند و حال خوشی ندارند و پاشان و پریشان اند و از رضایت درونی بی بهره و چندان دوست داشتنِ خود ( self-love) را نچشیده اند؛ برای تسکین و مرهم موقت نهادن بر روانِ خود، به برون افکنی( externalization) روی می آورند و در مقام تخفیف و تحقیر دیگران بر می آیند و رفتار می کنند. ظاهرا حال کسی که چنین متن سخیف و تاسف برانگیزی را از سر خشم و بغض نوشته، خوش نیست و باید برای سلامت روان خود چاره ای بیندیشد، بلکه بهبود یابد و بیش از این خود و دیگران را آزار ندهد:
✅من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir
✍🏻سروش دباغ
✅در بخشی از حکم صادره دربارۀ #افسانه_بایگان، بازیگرِ مشهور و نام آشنای سینما به جرم گذاشتنِ کلاه بر سر و فرو نهادنِ حجاب اجباری آمده است:
✅«#متهم پس از عدم امکان فعالیت بازیگری ناشی از افزایش سن متعاقب یک دوره فعالیت هنری طولانی و به جهت فقدان حمایت خانوادگی اجتماعی و رهاشدگی از سوی مسئولین غافل یا کاهل متولی، فرهنگ سینما و تلویزیون تحت مدیریت ذهنی مراکز ترویج فحشاء داخلی متصل به کانونهای ترویج فحشاء خارجی قرار گرفته و با مورد سوء استفاده واقع شدن ناشی از ضعفهای شخصیتی در پروژه قبحزدایی از گناهان کبیره لواط، زنا، مساحقه (هم جنس بازی زنانه) ... و برهنگی و لختی و ... با هدف اندلوسیزه کردن جامعه ایرانی در نقش پیادهنظام تشویق گر به بیحجابی ایفای وظیفه نموده.».
✅افزون بر حکم زندان تعلیقی، قاضی از ایشان و برخی دیگر از هنرمندانِ مشهور که از حقوق شهروندیِ خویش استفاده کرده و ترک حجاب اجباری گفته اند، خواسته هفته ای یک بار به روانپزشک مراجعه کنند تا آنچه «شخصیت ضداجتماعی» نامیده شده، مورد درمان قرار گیرد.
✅«خط غلط، دفتر غلط، املاء غلط، انشاء غلط». به نزد نگارنده، صدور چنین حکمی از سوی قاضیِ پرونده، #سند_رسوایی است از آنچه سوگمندانه در حال حاضر در #قوۀ_قضائیه می گذرد. فارغ از اینکه متن بالا بیش از آنکه حقوقی باشد، از جنسِ فحش نامه است؛ نمایانگر گیر و گرفت ها و خبط و خطاهای آشکارِ شخص قاضی و نویسندۀ متن است:
✅اولا، تشخیصِ اختلال شخصیت ضد اجتماعی ( anti-social personality disorder) ، تنها در حوزۀ صلاحیت و تخصصِ روان پژوهان ( روان پزشک، روانشناس...) است و لا غیر. قاضی صلاحیت علمیِ سخن گفتن در این باب را ندارد.
✅حداکثر کاری که یک #قاضی در عرف قضاییِ دنیا انجام می دهد، از این قرارست که وقتی متهمی رفتاری مخلّ امنیت شهروندان انجام می دهد و فی المثل شیشه می شکند و با دیگران در کوچه و خیابان درگیر می شود و دعوا می کند ( نه اینکه به جای حجاب اجباری کلاه بر سر گذارد و یا کلاه خود را هم بردارد!!!)؛ به روانپزشک و یا روان درمانگری معرفی می شود برای بررسی سلامت روان و در صورت نیاز، فی المثل گذارندن دوره ای نظیر مدیریت خشم ( anger mangament).
✅شخصا در کسوت روان درمانگر، چندین بار ارجاعاتی از این دست داشته ام و پس از برگزاری جلسات با درمانجو، گزارشی برای قاضی نوشته ام. اما هیچگاه، قاضی پای در کفش روان پژوهان نمی کند و حدّ را نگه می دارد، که « نگه دار سر رشته تا نگه دارد».
✅ثانیا، به فرض که فلانی واجد بهمان اختلال رفتاری باشد، ( که در مورد کنونی صدق نمی کند)؛ به چه حقی، به صورت علنی در این باب سخن گفته شده و اطلاع رسانی شده؟! مگر «اصل رازداری» اجازه می دهد دربارۀ کسی، بدون اطلاع و اجازه اش سخن رود و آنچه را متعلق به زندگی و حریم شخصی او هست، پیش چشم همگان قرار داد؟؟!! حقیقتا اسباب تاسف و تعجب است. این رفتارها، هم غیر حرفه ای ست و زشت و زننده و رماننده، هم با شهودهای اخلاقی عرفی، منافات تامّ دارد.
✅ثالثا. در جای جای متن صادره، نویسنده کوشیده متهم را تحقیر و تحفیف کند و برنجاند. قاعدتا انسانی که از سلامت روان بالا و عزت نفس ( self-esteem) مکفی برخوردارست، نیازی به تخفیف دیگران ندارد. از قضا، کسانیکه به تعبیر کارن هورنای، روانکاوِ نو فرویدی سدۀ بیستمی، فاصله ای عمیق میان خودانگاره ( self-image) و خودانگاره آرمانیِ ( idealized self-image) خود حس می کنند و حال خوشی ندارند و پاشان و پریشان اند و از رضایت درونی بی بهره و چندان دوست داشتنِ خود ( self-love) را نچشیده اند؛ برای تسکین و مرهم موقت نهادن بر روانِ خود، به برون افکنی( externalization) روی می آورند و در مقام تخفیف و تحقیر دیگران بر می آیند و رفتار می کنند. ظاهرا حال کسی که چنین متن سخیف و تاسف برانگیزی را از سر خشم و بغض نوشته، خوش نیست و باید برای سلامت روان خود چاره ای بیندیشد، بلکه بهبود یابد و بیش از این خود و دیگران را آزار ندهد:
✅من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
@MostafaTajzadeh
@sobhema_ir