زبان الکن و زبان بدون لکنت!
رئیس قوۀ قضائیه گفته است: "با من صریح و بدون لکنت حرف بزنید."
نمیتوان بیان چنین کلامی از سوی آقای محسنی اژهای را نادیده گرفت، اما با توجه به تجربههای گذشته و جاری، در صورتی که دستگاه قضایی در برابر حرفهای غیرِصریح و الکن ما نیز از خود طاقت و تحمل نشان دهد، خودش خیلی پیشرفت به حساب میآید!
بنابراین، با همان زبان استفهامی و الکن از آقای محسنی میپرسم:
ماجرای سپیدۀ رشنو چیست؟ چرا دستگیر شده و در کجا به سر میبرد؟ پخش "اعترافات" وی با آن وضعیت دردناک در تلویزیون در چه شرایطی و طبق کدام قانون صورت گرفت؟
تأیید حکم وکلا و فعالانی که تمام اقدام شان "قصد شکایت" از مسئولان بلندپایه نزد قوۀ قضائیه نظام بود، با کدام موازین قانونی و شرعی قابل توجیه است؟
ارجاع پروندۀ مصطفی تاجزاده به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب که به صدور احکام شدید و غلیظ علیه معترضان سیاسی معروف است و حتی شیخ صادق آملی نیز نوع برگزاری محاکمۀ معترضان به انتخابات سال 88 توسط ریاست آن را تاب نیاورد، به معنای ارسال چه پیامی به جامعۀ سیاسی کشور است؟
این نوع پرسشها بدبختانه بیشمار است.
آیا همۀ این اقدامات رأساً از سوی دستگاه قضایی انجام میشود؟ اگر میشود پس آن وعدۀ تحول کجا رفت؟ اما اگر سررشتۀ این قبیل امور همچنان به دست "ضابطان" است، پس وعدۀ کنترل و مهار ضابطان چه شد؟
وقتی همین زبان الکن و استفهامی نیز میتواند پروندهسازی از سوی "دستگاههای ضابط" را به دنبال داشته باشد، واقعاً دعوت ریاست قوۀ قضائیه از منتقدان برای صریح و بدون لکنت حرف زدن با وی، چه معنا و مقصودی دارد؟
این نوع دعوتها مرا به یاد سید محمد خاتمی در روزگار ریاستش بر قوۀ مجریه میاندازد. آقای خاتمی در آن دوران بخصوص دانشجویان را مرتب به پرسشگری و انتقاد از وضعیت دعوت میکرد، اما هنگامی که دانشجویی به دلیل پرسشگری یا انتقادش مورد تعقیب قضایی قرار میگرفت و به زندان میافتاد، آقای خاتمی برای نجات او خود را مسلوبالاختیار معرفی میکرد!
در همان زمان خطاب به او نوشتم: آخر این چه کاری است؟ دعوت به نقد از طرف بالاترین مرجع اجرایی کشور و آنگاه اعلام ناتوانی در حفظ امنیت منتقد؟
ناگفته نماند که رؤسای جمهور پس از خاتمی نیز خود را مسلوبالاختیار معرفی کردند، اما تاکنون چنین حرفی از طرف رؤسای قوۀ قضائیه زده نشده است. اگر واقعاً رئیس قوۀ قضائیه هم اختیار کافی برای اداره و بهبود عملکرد دستگاه تحت مدیریت خود نداشته باشد، پس اقتداری که ژان بُدن آن را در انحصار دولتها فرض کرده، در کجا پنهان شده است؟ در برخی دستگاههای اصطلاحاً ضابط؟
#احمد_زیدآبادی
#محسنی_اژه_ای
#سپیده_رشنو
#مصطفی_تاجزاده
#محمد_خاتمی
@ahmadzeidabad
@MostafaTajzadeh
رئیس قوۀ قضائیه گفته است: "با من صریح و بدون لکنت حرف بزنید."
نمیتوان بیان چنین کلامی از سوی آقای محسنی اژهای را نادیده گرفت، اما با توجه به تجربههای گذشته و جاری، در صورتی که دستگاه قضایی در برابر حرفهای غیرِصریح و الکن ما نیز از خود طاقت و تحمل نشان دهد، خودش خیلی پیشرفت به حساب میآید!
بنابراین، با همان زبان استفهامی و الکن از آقای محسنی میپرسم:
ماجرای سپیدۀ رشنو چیست؟ چرا دستگیر شده و در کجا به سر میبرد؟ پخش "اعترافات" وی با آن وضعیت دردناک در تلویزیون در چه شرایطی و طبق کدام قانون صورت گرفت؟
تأیید حکم وکلا و فعالانی که تمام اقدام شان "قصد شکایت" از مسئولان بلندپایه نزد قوۀ قضائیه نظام بود، با کدام موازین قانونی و شرعی قابل توجیه است؟
ارجاع پروندۀ مصطفی تاجزاده به شعبۀ 15 دادگاه انقلاب که به صدور احکام شدید و غلیظ علیه معترضان سیاسی معروف است و حتی شیخ صادق آملی نیز نوع برگزاری محاکمۀ معترضان به انتخابات سال 88 توسط ریاست آن را تاب نیاورد، به معنای ارسال چه پیامی به جامعۀ سیاسی کشور است؟
این نوع پرسشها بدبختانه بیشمار است.
آیا همۀ این اقدامات رأساً از سوی دستگاه قضایی انجام میشود؟ اگر میشود پس آن وعدۀ تحول کجا رفت؟ اما اگر سررشتۀ این قبیل امور همچنان به دست "ضابطان" است، پس وعدۀ کنترل و مهار ضابطان چه شد؟
وقتی همین زبان الکن و استفهامی نیز میتواند پروندهسازی از سوی "دستگاههای ضابط" را به دنبال داشته باشد، واقعاً دعوت ریاست قوۀ قضائیه از منتقدان برای صریح و بدون لکنت حرف زدن با وی، چه معنا و مقصودی دارد؟
این نوع دعوتها مرا به یاد سید محمد خاتمی در روزگار ریاستش بر قوۀ مجریه میاندازد. آقای خاتمی در آن دوران بخصوص دانشجویان را مرتب به پرسشگری و انتقاد از وضعیت دعوت میکرد، اما هنگامی که دانشجویی به دلیل پرسشگری یا انتقادش مورد تعقیب قضایی قرار میگرفت و به زندان میافتاد، آقای خاتمی برای نجات او خود را مسلوبالاختیار معرفی میکرد!
در همان زمان خطاب به او نوشتم: آخر این چه کاری است؟ دعوت به نقد از طرف بالاترین مرجع اجرایی کشور و آنگاه اعلام ناتوانی در حفظ امنیت منتقد؟
ناگفته نماند که رؤسای جمهور پس از خاتمی نیز خود را مسلوبالاختیار معرفی کردند، اما تاکنون چنین حرفی از طرف رؤسای قوۀ قضائیه زده نشده است. اگر واقعاً رئیس قوۀ قضائیه هم اختیار کافی برای اداره و بهبود عملکرد دستگاه تحت مدیریت خود نداشته باشد، پس اقتداری که ژان بُدن آن را در انحصار دولتها فرض کرده، در کجا پنهان شده است؟ در برخی دستگاههای اصطلاحاً ضابط؟
#احمد_زیدآبادی
#محسنی_اژه_ای
#سپیده_رشنو
#مصطفی_تاجزاده
#محمد_خاتمی
@ahmadzeidabad
@MostafaTajzadeh
حکم قطعی سپیده رشنو: پنج سال حبس تعلیقی مراقبتی
«حکم خواهرم #سپیده_رشنو پس از رفع اتهام «فراهم آوردن موجبات فساد و فحشاء» با سه عنوان اتهامی دیگر؛ «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «بیحجابی در معابر» قطعی شد: ۵ سال حبس تعلیقی (تعلیقِ مراقبتی)
▪️سپیده در ایام تعلیق مراقبتی موظف به:
۱) تهیهی پژوهشنامهای در ۱۱۰ صفحه پیرامون وطندوستی، ادب و آسیبرسانی به افکار عمومی، با اقتباس از کتابهای: ۵۳ سال حکومت پهلوی به روایت دربار- نوزده پله الهی به سوی آرامش- نظم، آنچه همه دوست دارند- سه دقیقه در قیامت،که در هر صفحه یک مطلب با ذکر آدرس از کتب یاد شده درج گردد.
۲)- حضور فصلی در دفتر نظارت و پیگیری ضابطین این پرونده همراه با ثبت آن
۳)- کسب مجوز از مقام قضایی (قاضی اجرای احکام با موافقت سرپرست) به منظور مسافرت به خارج از کشور در ایام تعلیق.
در ادامهی متن حکم: «بدیهی است هرگاه متهم در مدت تعلیق مرتکب یکی از جرائم عمدی، موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجهی هفت گردد یا از دستورات مرجع قضایی تبعیت نکند، دادگاه قرار تعلیق را لغو کرده و دستور اجرای مجازات معلق را صادر خواهد نمود.»
⚪️ در پایان ذکر این جمله هم خالی از لطف نیست که یکی از مصادیق اتهامی سپیده برای تبلیغ علیه نظام، نوشتن چند نقد ادبی در مورد «صادق هدایت» بود.»
▪️از صفحهی توییتر سامان رشنو
@bidarzani @MostafaTajzadeh
«حکم خواهرم #سپیده_رشنو پس از رفع اتهام «فراهم آوردن موجبات فساد و فحشاء» با سه عنوان اتهامی دیگر؛ «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «بیحجابی در معابر» قطعی شد: ۵ سال حبس تعلیقی (تعلیقِ مراقبتی)
▪️سپیده در ایام تعلیق مراقبتی موظف به:
۱) تهیهی پژوهشنامهای در ۱۱۰ صفحه پیرامون وطندوستی، ادب و آسیبرسانی به افکار عمومی، با اقتباس از کتابهای: ۵۳ سال حکومت پهلوی به روایت دربار- نوزده پله الهی به سوی آرامش- نظم، آنچه همه دوست دارند- سه دقیقه در قیامت،که در هر صفحه یک مطلب با ذکر آدرس از کتب یاد شده درج گردد.
۲)- حضور فصلی در دفتر نظارت و پیگیری ضابطین این پرونده همراه با ثبت آن
۳)- کسب مجوز از مقام قضایی (قاضی اجرای احکام با موافقت سرپرست) به منظور مسافرت به خارج از کشور در ایام تعلیق.
در ادامهی متن حکم: «بدیهی است هرگاه متهم در مدت تعلیق مرتکب یکی از جرائم عمدی، موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجهی هفت گردد یا از دستورات مرجع قضایی تبعیت نکند، دادگاه قرار تعلیق را لغو کرده و دستور اجرای مجازات معلق را صادر خواهد نمود.»
⚪️ در پایان ذکر این جمله هم خالی از لطف نیست که یکی از مصادیق اتهامی سپیده برای تبلیغ علیه نظام، نوشتن چند نقد ادبی در مورد «صادق هدایت» بود.»
▪️از صفحهی توییتر سامان رشنو
@bidarzani @MostafaTajzadeh
📝📝📝ایستادن برای آزادی
✍️سپیده رشنو
✅سپیده رشنو در اولین پستش در اینستاگرام بعد از بازداشت، نوشته که دانشگاه الزاهرا او را به دلیل پوشش دو ترم از تحصیل تعلیق کرده:
«توی کمیتهٔ انضباطی دو صفحهٔ سفید دادند و گفتند دفاعت را بنویس. نوشتم:«به عنوان یک شهروند برای لباسی که میپوشم حق انتخاب دارم.» از فروردین ممنوعالورود شدم تا ابلاغ حکم کمیتهٔ انضباطی. بالأخره ابلاغِ شفاهی کردند:
«دو ترم منع از تحصیل(تعلیق) با احتساب سنوات»
✅اتاقِ خواب نداشتیم. ما توی اتاقهایِ خانهمان هم میخوابیدیم و هم همه کار میکردیم. یک اتاق داشتیم که یک مکانِ عمومی بود؛ مثل همهٔ جاهای دیگرِ خانهٔ پدری.امپرسیونیسم را با ضربآهنگ تلویزیون خواندم. تابستان که رسیدم به هپنینگ آرت، بردم با پشههای توی حیاط و تَرَق تَرَق کولرِ آبی خواندمش. سال اول رتبهام شد ۳۰۰. نه گریه و نه زاری و نه وساطت دیگران رأی خانواده را عوض نکرد. نگذاشتند بیایم تهران و آزمون عملی بدهم.
✅سال بعد کمتر از ۳۰۰ شدم. شب آزمون عملی با بلوز و شلوارِ توی خانه، بی این که کسی بفهمد، از درِ حیاط زدم بیرون و با ماشین داییم تا ترمینال آمدیم و دیگه دِ برو که رفتیم. دو سال، کابوسِ تکراری آن شب را میدیدم. هر شب میآمدم و هر شب برم میگرداندند. توی خنکیِ شب، وقتی که داشتم از یک کوچهی تاریکِ روستایی در سکوت میدویدم، «رهایی» برای بار اول توی جانم به راه افتاد و پشت گردنم یخ کرد.
✅با نفس نفس زدنهای آن شب در تاریکی، سفرِ کمتر از یک روز، با بیخوابی و خستگیِ دو سالهٔ ایستادن جلوی سینهٔ برادر و پدر، با اضطراب و وحشت آدمی که شب یکهو از خانه بیاجازه زده بیرون، با دهان خشک و بغض، توی حیاط هنرهای زیبا نشستم و باورم نمیشد که آزمون عملی عکاسی صد شدم.
✅رتبهام زیر ۴۰ شد. بابا و برادر را پشت سر گذاشتم اما اینجا تفکیک جنسیتی و سهمیهٔ هیئت علمی و سهمیهٔ شیر مرغ و سهمیهٔ جان آدمیزاد گردنکلفتتر بود. ماندم تهران. راه برگشتی در کار نبود. این بار هم بیاجازه و بیاطلاع بقچهام را زده بودم زیر بغل و آمده بودم. دو سال دیگر باز هم آن کنکورِ پر از تبعیض را دادم. دو سال کار کردم، درس خواندم، با گرما و تاریکی و پشههای توی حیاطِ پانسیونِ کثافتِ کارمندی تهران کشتی گرفتم، سال آخر کمالگرایی را کنار گذاشتم و بالاخره ماراتن با موانع بسیار، بعد از چهار سال به خط پایانِ «الزهرا» رسید.
✅بعد کمیته انضباطی گفتند دو ترم برو مرخصی. گفتم مرخصی اجباری نمیروم. تعلیق کردند. گفتم من بعد از دو ترم تعلیق برمیگردم ولی با همین پوشش برمیگردم. گفتند آن موقع هم ممنوعالورود میشوی. به اسم تعلیق اخراج میکنند، سر کلاس راه نمیدهند آدم را.
✅ما ایستادهایم. که تنها چیزی که از خودِ آزادی زیباتر است، ایستادن برای «آزادی» است.»
https://t.me/WomenDemands @MostafaTajzadeh
✍️سپیده رشنو
✅سپیده رشنو در اولین پستش در اینستاگرام بعد از بازداشت، نوشته که دانشگاه الزاهرا او را به دلیل پوشش دو ترم از تحصیل تعلیق کرده:
«توی کمیتهٔ انضباطی دو صفحهٔ سفید دادند و گفتند دفاعت را بنویس. نوشتم:«به عنوان یک شهروند برای لباسی که میپوشم حق انتخاب دارم.» از فروردین ممنوعالورود شدم تا ابلاغ حکم کمیتهٔ انضباطی. بالأخره ابلاغِ شفاهی کردند:
«دو ترم منع از تحصیل(تعلیق) با احتساب سنوات»
✅اتاقِ خواب نداشتیم. ما توی اتاقهایِ خانهمان هم میخوابیدیم و هم همه کار میکردیم. یک اتاق داشتیم که یک مکانِ عمومی بود؛ مثل همهٔ جاهای دیگرِ خانهٔ پدری.امپرسیونیسم را با ضربآهنگ تلویزیون خواندم. تابستان که رسیدم به هپنینگ آرت، بردم با پشههای توی حیاط و تَرَق تَرَق کولرِ آبی خواندمش. سال اول رتبهام شد ۳۰۰. نه گریه و نه زاری و نه وساطت دیگران رأی خانواده را عوض نکرد. نگذاشتند بیایم تهران و آزمون عملی بدهم.
✅سال بعد کمتر از ۳۰۰ شدم. شب آزمون عملی با بلوز و شلوارِ توی خانه، بی این که کسی بفهمد، از درِ حیاط زدم بیرون و با ماشین داییم تا ترمینال آمدیم و دیگه دِ برو که رفتیم. دو سال، کابوسِ تکراری آن شب را میدیدم. هر شب میآمدم و هر شب برم میگرداندند. توی خنکیِ شب، وقتی که داشتم از یک کوچهی تاریکِ روستایی در سکوت میدویدم، «رهایی» برای بار اول توی جانم به راه افتاد و پشت گردنم یخ کرد.
✅با نفس نفس زدنهای آن شب در تاریکی، سفرِ کمتر از یک روز، با بیخوابی و خستگیِ دو سالهٔ ایستادن جلوی سینهٔ برادر و پدر، با اضطراب و وحشت آدمی که شب یکهو از خانه بیاجازه زده بیرون، با دهان خشک و بغض، توی حیاط هنرهای زیبا نشستم و باورم نمیشد که آزمون عملی عکاسی صد شدم.
✅رتبهام زیر ۴۰ شد. بابا و برادر را پشت سر گذاشتم اما اینجا تفکیک جنسیتی و سهمیهٔ هیئت علمی و سهمیهٔ شیر مرغ و سهمیهٔ جان آدمیزاد گردنکلفتتر بود. ماندم تهران. راه برگشتی در کار نبود. این بار هم بیاجازه و بیاطلاع بقچهام را زده بودم زیر بغل و آمده بودم. دو سال دیگر باز هم آن کنکورِ پر از تبعیض را دادم. دو سال کار کردم، درس خواندم، با گرما و تاریکی و پشههای توی حیاطِ پانسیونِ کثافتِ کارمندی تهران کشتی گرفتم، سال آخر کمالگرایی را کنار گذاشتم و بالاخره ماراتن با موانع بسیار، بعد از چهار سال به خط پایانِ «الزهرا» رسید.
✅بعد کمیته انضباطی گفتند دو ترم برو مرخصی. گفتم مرخصی اجباری نمیروم. تعلیق کردند. گفتم من بعد از دو ترم تعلیق برمیگردم ولی با همین پوشش برمیگردم. گفتند آن موقع هم ممنوعالورود میشوی. به اسم تعلیق اخراج میکنند، سر کلاس راه نمیدهند آدم را.
✅ما ایستادهایم. که تنها چیزی که از خودِ آزادی زیباتر است، ایستادن برای «آزادی» است.»
https://t.me/WomenDemands @MostafaTajzadeh
X (formerly Twitter)
رضا شکراللهی | خوابگرد (@khabgard) on X
#سپیده_رشنو: تنها چیزی که از خودِ آزادی زیباتر است، ایستادن برای آزادی است. بعد از دو ترم تعلیق برمیگردم ولی با همین پوشش برمیگردم.
https://t.co/dY4dK06itt
https://t.co/dY4dK06itt
📝📝📝برای سپیده رشنو...
✍️هادی مسعودی
✅۱) اولین بار که #سپیده_رشنو را با چشمان کبود در صدا و سیما دیدم به شدت احساس حقارت کردم. خودم را در مواجهه با حکومتی دیدم که هیچ ابایی ندارد از اینکه یک انسان را براحتی خرد کند و در رسانه ملی به نمایش بگذارد.
✅قبلترها اگر میخواستند یک زندانی را مقابل دوربین بنشانند، حداقل زخمهایش را ترمیم میکردند...اما سپیده رشنو را با چشمان کبود در سیما آوردند تا بگویند دوران حفظ ظاهر هم به پایان رسیده است...میزنیم، خوب هم میزنیم...سرمان هم بالاست!
✅۲) نیمهشب میروند سراغش. چندبار در میزنند. بعد که جوابی نمیشنوند با تبر در را خرد کرده و داخل منزلش میشوند. دستگیرش کرده و کت بسته روانه بازداشتگاهش میکنند. همین یک مدل برخورد کافیست تا آیندگان برای فرزندانشان به آن استناد کنند: اعتراض کردیم چون نیمهشب به خانه دختر مردم میریختند، با تبر درب منزلش را میشکستند و رسما به حریمش تجاوز میکردند!
✅درد اینجاست که این نوع اَعمال از جانب حکومتی اِعمال میشود که ادعای دیانت و پیروی از علی(ع) دارد؛ همان علی(ع) که درباره در آوردن خلخال از پای یک زن یهودی گفت: رواست آدمی از شنیدن چنین واقعهای بمیرد!
✅۳) ماجرای پیش آمده برای سپیده رشنو را مرور کنیم: یک شهروند معمولی با دغدغههای کاملا معمولی سوار اتوبوس است. بدلیل بیحجابی با یک خانم چادری درگیر میشود. فیلمش پخش میشود. و همین کافی است تا رشنو از یک شهروند معمولی، به یک کنشگرِ سیاسیِ ضدحکومتِ اوین رفته بدل شود. به همین راحتی...متوجه این نوع حکمرانیِ امنیتیِ ضدمردمیِ ضددینی هستید؟ سیاستی که از هرگونه سرکوب و مخالفسازی ابایی ندارد....
✅۴) این مدل برخورد با رشنو و دختران و زنان در خیابان و راهاندازی مجدد گشت ارشاد، حامل یک پیام مهم از طرف نظام حاکم است: ما هیچ عبرتی از جنبش #ژینا نگرفتهایم...همچنان به سیاستهایمان ادامه خواهیم داد...حتی با شدتی بیشتر...با هرگونه بیحجابی هم برخورد خواهیم کرد...شبکههای اجتماعی را هم فیلتر کردیم و خواهیم کرد...وضع همین است که است...شیر فهم شدید؟!
✅۵) میدانم رشنو در شرایط سختی است. جمهوری اسلامی رشنو را با نشاندن مقابل دوربین، با شکستن درب منزلش، با بازداشتهای طولانی انفرادی تحقیر کرد. البته نه فقط رشنو، همه ما را تحقیر کرد. رشنو از بابت دختر بودنش هم زیر فشار مضاعفی قرار دارد: خانواده. همانطور که در نوشتههایش به فشار ناشی از خانواده هم اشاره کرده است...و البته که گاهی فشار خانواده از فشارهای بیرونی ضربهزنندهتر و مهلکتر است!
✅سپیده رشنو ستودنی است...از امثال رشنو باید گفت و نوشت...باید حمایتش کرد...باید از روحیه و ایستادگیاش آموخت...
@aghalyyat @MostafaTajzadeh
✍️هادی مسعودی
✅۱) اولین بار که #سپیده_رشنو را با چشمان کبود در صدا و سیما دیدم به شدت احساس حقارت کردم. خودم را در مواجهه با حکومتی دیدم که هیچ ابایی ندارد از اینکه یک انسان را براحتی خرد کند و در رسانه ملی به نمایش بگذارد.
✅قبلترها اگر میخواستند یک زندانی را مقابل دوربین بنشانند، حداقل زخمهایش را ترمیم میکردند...اما سپیده رشنو را با چشمان کبود در سیما آوردند تا بگویند دوران حفظ ظاهر هم به پایان رسیده است...میزنیم، خوب هم میزنیم...سرمان هم بالاست!
✅۲) نیمهشب میروند سراغش. چندبار در میزنند. بعد که جوابی نمیشنوند با تبر در را خرد کرده و داخل منزلش میشوند. دستگیرش کرده و کت بسته روانه بازداشتگاهش میکنند. همین یک مدل برخورد کافیست تا آیندگان برای فرزندانشان به آن استناد کنند: اعتراض کردیم چون نیمهشب به خانه دختر مردم میریختند، با تبر درب منزلش را میشکستند و رسما به حریمش تجاوز میکردند!
✅درد اینجاست که این نوع اَعمال از جانب حکومتی اِعمال میشود که ادعای دیانت و پیروی از علی(ع) دارد؛ همان علی(ع) که درباره در آوردن خلخال از پای یک زن یهودی گفت: رواست آدمی از شنیدن چنین واقعهای بمیرد!
✅۳) ماجرای پیش آمده برای سپیده رشنو را مرور کنیم: یک شهروند معمولی با دغدغههای کاملا معمولی سوار اتوبوس است. بدلیل بیحجابی با یک خانم چادری درگیر میشود. فیلمش پخش میشود. و همین کافی است تا رشنو از یک شهروند معمولی، به یک کنشگرِ سیاسیِ ضدحکومتِ اوین رفته بدل شود. به همین راحتی...متوجه این نوع حکمرانیِ امنیتیِ ضدمردمیِ ضددینی هستید؟ سیاستی که از هرگونه سرکوب و مخالفسازی ابایی ندارد....
✅۴) این مدل برخورد با رشنو و دختران و زنان در خیابان و راهاندازی مجدد گشت ارشاد، حامل یک پیام مهم از طرف نظام حاکم است: ما هیچ عبرتی از جنبش #ژینا نگرفتهایم...همچنان به سیاستهایمان ادامه خواهیم داد...حتی با شدتی بیشتر...با هرگونه بیحجابی هم برخورد خواهیم کرد...شبکههای اجتماعی را هم فیلتر کردیم و خواهیم کرد...وضع همین است که است...شیر فهم شدید؟!
✅۵) میدانم رشنو در شرایط سختی است. جمهوری اسلامی رشنو را با نشاندن مقابل دوربین، با شکستن درب منزلش، با بازداشتهای طولانی انفرادی تحقیر کرد. البته نه فقط رشنو، همه ما را تحقیر کرد. رشنو از بابت دختر بودنش هم زیر فشار مضاعفی قرار دارد: خانواده. همانطور که در نوشتههایش به فشار ناشی از خانواده هم اشاره کرده است...و البته که گاهی فشار خانواده از فشارهای بیرونی ضربهزنندهتر و مهلکتر است!
✅سپیده رشنو ستودنی است...از امثال رشنو باید گفت و نوشت...باید حمایتش کرد...باید از روحیه و ایستادگیاش آموخت...
@aghalyyat @MostafaTajzadeh