Forwarded from کشکول
#یادداشت_ماه
🔸اعتراضات خوزستان: دعوت به نگریستن از منظری پیرامونی
✍علی جنادله (جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی)
در سال 1396 از سوی پژوهشگاه نیرو، جهت همکاری با پروژهای تحقیقاتی درخصوص حادثه قطعی برق ناشی از نشست ریزگرد و غبار خیس بر تأسیسات تأمین برق اهواز و شهرهای دیگر استان خوزستان دعوت شدم. پرسش آغازین و نقطه عزیمت این تحقیق، غافلگیر شدن مسئولین وزارت نیرو از گستره و شدت اعتراضات اجتماعی صورت گرفته در اهواز در واکنش به این حادثه بود. در حالیکه، مقامات وزارت نیرو واکنش خود به این حادثه در جهت ترمیم شبکه و اتصال مجدد برق را رکوردی تازه برای خود میدانستند و در نقش منجی، انتظار تشویق و تحسین از سوی شهروندان اهوازی را داشتند، شهروندان اهوازی، وزارت نیرو را به عنوان کارگزار و مجری اصلی پروژههای انتقال آب و در نتیجه پدیده ریزگردهای ناشی از این پروژهها، به عنوان مقصر اصلی حادثه تلقی میکردند.
براساس نتایج تحقیق، کلید فهم این واکنشها و شکاف بین انتظارات مقامات وزارت نیرو با واقعیتی که در سطح خیابان در حال رخ دادن بود، در شکاف ادراکی بین مسئولین وزارت نیرو از یک سو و شهروندان اهوازی در سوی دیگر نهفته بود. در حالی که مسئولین وزارت نیرو در سطوح مختلف مدیریتی و کارشناسی، حادثه قطعی برق در بهمن 95 را رخدادی منفرد و صرفاً فنی تلقی میکردند، ادراک و ارزیابی شهروندان اهوازی از این حادثه در تلاقی و پیوند با زنجیرهای تاریخی از حوادث و مسایل دیگر شکل گرفته بود. شهروندان اهوازی، حادثه قطعی برق را نه صرفاً یک رخداد منفرد بلکه در پیوستگی با پدیدههای به همپیوسته ریزگردها، خشک شدن هور، عملکرد وزارت نیرو و مجموعه حاکمیت درخصوص پروژههای انتقال آب، احساس محرومیتها و تبعیضها درسطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و قومیتی و .... فهم و تفسیر میکردند.
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/4i5gje
@Iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔸اعتراضات خوزستان: دعوت به نگریستن از منظری پیرامونی
✍علی جنادله (جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی)
در سال 1396 از سوی پژوهشگاه نیرو، جهت همکاری با پروژهای تحقیقاتی درخصوص حادثه قطعی برق ناشی از نشست ریزگرد و غبار خیس بر تأسیسات تأمین برق اهواز و شهرهای دیگر استان خوزستان دعوت شدم. پرسش آغازین و نقطه عزیمت این تحقیق، غافلگیر شدن مسئولین وزارت نیرو از گستره و شدت اعتراضات اجتماعی صورت گرفته در اهواز در واکنش به این حادثه بود. در حالیکه، مقامات وزارت نیرو واکنش خود به این حادثه در جهت ترمیم شبکه و اتصال مجدد برق را رکوردی تازه برای خود میدانستند و در نقش منجی، انتظار تشویق و تحسین از سوی شهروندان اهوازی را داشتند، شهروندان اهوازی، وزارت نیرو را به عنوان کارگزار و مجری اصلی پروژههای انتقال آب و در نتیجه پدیده ریزگردهای ناشی از این پروژهها، به عنوان مقصر اصلی حادثه تلقی میکردند.
براساس نتایج تحقیق، کلید فهم این واکنشها و شکاف بین انتظارات مقامات وزارت نیرو با واقعیتی که در سطح خیابان در حال رخ دادن بود، در شکاف ادراکی بین مسئولین وزارت نیرو از یک سو و شهروندان اهوازی در سوی دیگر نهفته بود. در حالی که مسئولین وزارت نیرو در سطوح مختلف مدیریتی و کارشناسی، حادثه قطعی برق در بهمن 95 را رخدادی منفرد و صرفاً فنی تلقی میکردند، ادراک و ارزیابی شهروندان اهوازی از این حادثه در تلاقی و پیوند با زنجیرهای تاریخی از حوادث و مسایل دیگر شکل گرفته بود. شهروندان اهوازی، حادثه قطعی برق را نه صرفاً یک رخداد منفرد بلکه در پیوستگی با پدیدههای به همپیوسته ریزگردها، خشک شدن هور، عملکرد وزارت نیرو و مجموعه حاکمیت درخصوص پروژههای انتقال آب، احساس محرومیتها و تبعیضها درسطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و قومیتی و .... فهم و تفسیر میکردند.
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/4i5gje
@Iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
www.isa.org.ir
انجمن جامعه شناسی ایران - اعتراضات خوزستان: دعوت به نگریستن از منظری پیرامونی
Forwarded from البساتین | محمدرضا معینی
📝
🔴 آخوند خراسان و عقلانیت مدرن
✍🏻 محمدرضا معینی
🔸چند روز پیش در یادداشتی کوتاه به این نکته اشاره کردم که یک سازمان شیعی به این بلوغ فکری و سازمانی رسیده است که مدیریت اجرایی را یک تخصص بداند و برای جذب یک مدیر عامل قوی اطلاعیه عمومی صادر کند.
🔸امروز یادداشتی جذاب از پژوهشگر محترم جناب آقای علیاشرف فتحی خواندم که با ایده کلیدی من در آن نوشته قرابتی بسیار داشت. ایشان در این یادداشت نگاهی به تلاشهای مرحوم آیت الله ملا محمدکاظم خراسانی (مشهور به آخوند خراسانی و از رهبران فکری و دینی جنبش مشروطیت) در زمینه تلاش برای سازگاری فقه شیعه با دنیای مدرن و عقلانیت مدرن انداخته است.
🔸مرحوم آخوند خراسانی در یکی از نامههای خود این گونه نوشته است که:
«امروز عقلای عالم متفقاند که مقتضیات این قرن مغایر با مقتضیات قرون سالفه است ... و بقای بر مسلک قدیمی جز اضمحلال و انقراض نتیجه نخواهد داد».
🔸آقای فتحی شاهبیت منظومه فکری آخوند خراسانی را «التفات به این نکته که مقاومت در برابر مفاهیم و محصولات عقلائی دنیای مدرن و به عبارت دقیقتر، تقابل با عقلانیت مدرن بشر به سود دین و دینداران نیست و... منجر به «اضمحلال و انقراض» خواهد شد» دانسته است.
🔶مطالعه این یادداشت ارزشمند را به همه اندیشمندان و فعالانی که دل در گرو ارتقاء و رشد جامعه شیعه دارند پیشنهاد میکنم.
#یادداشت
#البساتین
@AlBasatin
🔴 آخوند خراسان و عقلانیت مدرن
✍🏻 محمدرضا معینی
🔸چند روز پیش در یادداشتی کوتاه به این نکته اشاره کردم که یک سازمان شیعی به این بلوغ فکری و سازمانی رسیده است که مدیریت اجرایی را یک تخصص بداند و برای جذب یک مدیر عامل قوی اطلاعیه عمومی صادر کند.
🔸امروز یادداشتی جذاب از پژوهشگر محترم جناب آقای علیاشرف فتحی خواندم که با ایده کلیدی من در آن نوشته قرابتی بسیار داشت. ایشان در این یادداشت نگاهی به تلاشهای مرحوم آیت الله ملا محمدکاظم خراسانی (مشهور به آخوند خراسانی و از رهبران فکری و دینی جنبش مشروطیت) در زمینه تلاش برای سازگاری فقه شیعه با دنیای مدرن و عقلانیت مدرن انداخته است.
🔸مرحوم آخوند خراسانی در یکی از نامههای خود این گونه نوشته است که:
«امروز عقلای عالم متفقاند که مقتضیات این قرن مغایر با مقتضیات قرون سالفه است ... و بقای بر مسلک قدیمی جز اضمحلال و انقراض نتیجه نخواهد داد».
🔸آقای فتحی شاهبیت منظومه فکری آخوند خراسانی را «التفات به این نکته که مقاومت در برابر مفاهیم و محصولات عقلائی دنیای مدرن و به عبارت دقیقتر، تقابل با عقلانیت مدرن بشر به سود دین و دینداران نیست و... منجر به «اضمحلال و انقراض» خواهد شد» دانسته است.
🔶مطالعه این یادداشت ارزشمند را به همه اندیشمندان و فعالانی که دل در گرو ارتقاء و رشد جامعه شیعه دارند پیشنهاد میکنم.
#یادداشت
#البساتین
@AlBasatin
Telegram
البساتین
Forwarded from تحکیم ملت
#یادداشت_اختصاصی
🔖 وزیر امورخارجه دولت رئیسی و اشتباه بزرگ دیپلماتیک
✍️ دکتر مهدی نوربخش
📍 در اجلاس بغداد، آقای حسین امیر عبدالهیان نشان داد که حداقل برای پروتکلهای تشریفاتی دیپلماتیک احترامی قائل نیست. وزیر امورخارجه نظام سیاسی ایران بهجای ایستادن در صف دوم که متعلق به وزاری کشورهای شرکت کننده بود، خود را در صف اول و پهلویِ رئیس جمهور مصر قرارداده تا عکسی از شرکت کنندگان در این کنفرانس گرفته شود. عمل آقای عبدالهیان را میتوان به چهار شکل به بررسی گذاشت:
📌 اول؛ ایشان از پروتکلهای تشریفاتی و رسوم دیپلماتیک خبری نداشته است و یا مشاورین ایشان او را از جایگاه افراد بر اساس مقام در اینگونه کنفرانسها مطلع ننموده بودند. این فرض نمیتواند به واقعیت نزدیک باشد به خاطر اینکه او سالها در دستگاه دیپلماتیک کشور حضور داشته و بهخوبی به عرف و پروتکلهای دیپلماتیک واقف بوده است. بدون شک او میدانسته است که از پیش طبق پروتکلهای معمول دیپلماتیک بینالمللی، دولت میزبان یک کنفرانس، جایگاه افراد را در مکانهای مختلف مشخص میکند و در آن مورد با تیم مهمان به توافق میرسد؛ لذا در عرف دیپلماتیک، وزیر امورخارجه برای یک عکس یادگاری در صف رئیس جمهوران مختلف دنیا نمیایستد، حتی اگر آقای عبدالهیان کوشش کرده باشد جای رئیسجمهور دولت خود را در این کنفرانس پر کند. اصولا این رسم معمول عرصه دیپلماسی نیست و هیچ جایی در عرف و پروتکلهای دیپلماتیک ندارد.
📌 دوم؛ آقای وزیر با یک ژست انقلابی میخواسته است عصیان خود را در مقابل آداب و رسوم دیپلماتیک که اصولا پایی در غرب دارد و در یک کنفرانس منطقهای آن هم در یک کشور دوست به نمایش گذارد. اگر چنین باشد، میتوان گفت جناب وزیر نخواسته است از شکستهای گذشته رفتار دیپلماتیک احمدی نژاد در محافل و کنفرانسهای بینالمللی درس بگیرد. تاریخ دیپلماسی در کشور ما پر از نقاط تاریک چه در حضور و چه در اظهار نظر و داشتن سیاستهای در خور در محافل بینالمللی بوده است. آقای ظریف در کتاب «آقای سفیر» مثالهای بسیار زیادی برای این ناکامیها و نفهمیها در سالهای شصت در کشور ما دارد. آِیا رفتار "انقلابی" دولت احمدی نژاد در صحنههای دیپلماتیک و سیاست خارجی مجددا میخواهد تکرار شود و آیا این روشها مجددا در راه هستند؟ آیا اینگونه هنجارشکنیهای دیپلماتیک میتواند قدرت کشور ما را در محافل بینالمللی به نمایش گذارد؟ آیا اصولا با هنجار شکنی در عرصه دیپلماسی، کشوری میتواند برای خود قدرتی دست و پا کند؟ آِیا درایت سیاسی و احترام به نرمهای بینالمللی در اینگونه محافل راه را برای کسب اعتماد و احترام در عرصه جهانی باز نمیکند؟
📌 سوم؛ آیا اقای وزیر میخواسته است بگوید که ایران در روابط خود با عراق از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است و کشور میزبان و بقیه میبایست به این جایگاه اعتراف میکردهاند؟ آیا این عمل نمایش یک دهن کجی به عراق، بقیه کشورهای منطقه و یا همه آنها بود؟ در این رابطه هم پیام کنفرانس بسیار گویا و مشهود بود.........
🔺 متن کامل این مگیادداشت را در لینک زیر بخوانید 👇
📍 دکتر مهدی نوربخش/ وزیر امورخارجه رئیسی و اشتباه بزرگ دیپلماتیک
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
🔖 وزیر امورخارجه دولت رئیسی و اشتباه بزرگ دیپلماتیک
✍️ دکتر مهدی نوربخش
📍 در اجلاس بغداد، آقای حسین امیر عبدالهیان نشان داد که حداقل برای پروتکلهای تشریفاتی دیپلماتیک احترامی قائل نیست. وزیر امورخارجه نظام سیاسی ایران بهجای ایستادن در صف دوم که متعلق به وزاری کشورهای شرکت کننده بود، خود را در صف اول و پهلویِ رئیس جمهور مصر قرارداده تا عکسی از شرکت کنندگان در این کنفرانس گرفته شود. عمل آقای عبدالهیان را میتوان به چهار شکل به بررسی گذاشت:
📌 اول؛ ایشان از پروتکلهای تشریفاتی و رسوم دیپلماتیک خبری نداشته است و یا مشاورین ایشان او را از جایگاه افراد بر اساس مقام در اینگونه کنفرانسها مطلع ننموده بودند. این فرض نمیتواند به واقعیت نزدیک باشد به خاطر اینکه او سالها در دستگاه دیپلماتیک کشور حضور داشته و بهخوبی به عرف و پروتکلهای دیپلماتیک واقف بوده است. بدون شک او میدانسته است که از پیش طبق پروتکلهای معمول دیپلماتیک بینالمللی، دولت میزبان یک کنفرانس، جایگاه افراد را در مکانهای مختلف مشخص میکند و در آن مورد با تیم مهمان به توافق میرسد؛ لذا در عرف دیپلماتیک، وزیر امورخارجه برای یک عکس یادگاری در صف رئیس جمهوران مختلف دنیا نمیایستد، حتی اگر آقای عبدالهیان کوشش کرده باشد جای رئیسجمهور دولت خود را در این کنفرانس پر کند. اصولا این رسم معمول عرصه دیپلماسی نیست و هیچ جایی در عرف و پروتکلهای دیپلماتیک ندارد.
📌 دوم؛ آقای وزیر با یک ژست انقلابی میخواسته است عصیان خود را در مقابل آداب و رسوم دیپلماتیک که اصولا پایی در غرب دارد و در یک کنفرانس منطقهای آن هم در یک کشور دوست به نمایش گذارد. اگر چنین باشد، میتوان گفت جناب وزیر نخواسته است از شکستهای گذشته رفتار دیپلماتیک احمدی نژاد در محافل و کنفرانسهای بینالمللی درس بگیرد. تاریخ دیپلماسی در کشور ما پر از نقاط تاریک چه در حضور و چه در اظهار نظر و داشتن سیاستهای در خور در محافل بینالمللی بوده است. آقای ظریف در کتاب «آقای سفیر» مثالهای بسیار زیادی برای این ناکامیها و نفهمیها در سالهای شصت در کشور ما دارد. آِیا رفتار "انقلابی" دولت احمدی نژاد در صحنههای دیپلماتیک و سیاست خارجی مجددا میخواهد تکرار شود و آیا این روشها مجددا در راه هستند؟ آیا اینگونه هنجارشکنیهای دیپلماتیک میتواند قدرت کشور ما را در محافل بینالمللی به نمایش گذارد؟ آیا اصولا با هنجار شکنی در عرصه دیپلماسی، کشوری میتواند برای خود قدرتی دست و پا کند؟ آِیا درایت سیاسی و احترام به نرمهای بینالمللی در اینگونه محافل راه را برای کسب اعتماد و احترام در عرصه جهانی باز نمیکند؟
📌 سوم؛ آیا اقای وزیر میخواسته است بگوید که ایران در روابط خود با عراق از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است و کشور میزبان و بقیه میبایست به این جایگاه اعتراف میکردهاند؟ آیا این عمل نمایش یک دهن کجی به عراق، بقیه کشورهای منطقه و یا همه آنها بود؟ در این رابطه هم پیام کنفرانس بسیار گویا و مشهود بود.........
🔺 متن کامل این مگیادداشت را در لینک زیر بخوانید 👇
📍 دکتر مهدی نوربخش/ وزیر امورخارجه رئیسی و اشتباه بزرگ دیپلماتیک
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from معلم: یادگیرنده مادام العمر
🖋 مرز باریک بازگشایی مدارس و بازگشت به گذشته
📌 تکمیل شده یادداشت پیشین را به قلم دکتر #محمود_مهرمحمدی عضو محترم شورای عالی آموزشوپرورش و این کانال، مطالعه میکنید.
🌱 سپاس فراوان تقدیم ایشان که این یادداشت را برای انتشارِ نخست در اختیار این کانال قرار دادند.
📌 متن کامل را بدون هیچ دخل و تصرفی مطالعه میکنید:
"با نام خدا
🟥مقدمه:
این یادداشت در ادامه طرح ایدهی کلیدی که "بازگشائی مدارس را نباید بازگشت به روالهای گذشته تفسیر کرد" نوشته شده است.
به باور من در بازگشایی، شرایط واقعی و واقعیتها (حال) باید مد نظر باشد اما شرایط آرمانی(آینده) ،خصوصا با توجه به رواج گفتمان تحول در آموزش و پرورش، نباید از نظر دور بماند.
مهمترین مضمون در نگاه به آینده استفاده از تکنولوژی برای ترمیم نقائص پیشین در حوزههای کیفیت و عدالت، یا تحقق انقلاب آموزشی، است. لازم است سرمایهگذاریهای سخت افزاری و نرمافزاری در اولویت قرار گیرد. درباب سخت افزار تدارک ابزار مناسب(تبلت یا گوشی) برای همهی دانشآموزان و معلمان نیازمند، یک اولویت جدی و آشکار است. توانمند سازی سراسری معلمان در حوزهی سواد تکنولوژی هم لازم است جزء اولویتهای تربیت معلم پیش از خدمت و آموزش نیروی انسانی شاغل در آموزشوپرورش باقی بماند.
به عبارت دیگر، در بازگشایی، به جای بازگشت به روال های گذشته، پایهگذاری "فصل جدید" تعلیموتربیت برای "نسل جدید"(که از قضا نسل دیجیتال هم هستند) باید در افق دید سیاستگذاران آموزشوپرورش و الهام بخش آنان باشد.
🟥 پارهای از اصول درباب بازگشایی:
۱) تضمین سلامت و بهداشت جسمانی، از طریق واکسیناسیون یا امکان رعایت شیوهنامههای بهداشتی، پیشنیاز علیالاطلاق حضور فیزیکی دانشآموزان و معلمان قلمداد میشود.
۲) تضمین سلامت روانی و اجتماعی از جمله مستلزم حضور در جمع و برقراری تعاملات اجتماعی و بویژه از نوع فیزیکی، علیالخصوص برای دورهی ابتدایی، است و نباید مورد غفلت قرار گیرد.
۳) برای دورهی ابتدایی با توجه به حساسیتهای رشدی(تکوینی) این دوره(و بهویژه دورهی اول ابتدایی) و ماهیت "پایهای" اهداف آموزشی و تربیتی، آموزش حضوری میتواند اولویت مستقل از شرائط یا همیشگی نظام آموزشی باشد.
۴) گرچه ارائهی دروس کارگاهی و آزمایشگاهی به شکل حضوری و دروس نظری به شکل مجازی اقتضای شرایط کنونی است، اما با توسعهی نرمافزاری در عرصههای اینچنینی این تمایز یا اولویت پایدار نخواهد ماند. اتفاقا اختلاف فاحش در امکانات و تجهيزات کارگاهها و ازمایشگاه ها و همچنین کیفیت نیروی انسانی آنها با بهکاربستن تکنولوژی دیجیتال قابل جبران است.
۵) برای شرایط ویژهی روحی و روانی معلمان و دانشآموزان در بازگشت به مدرسه باید تدابیر لازم اندیشیده شود. از جمله، بسیج ظرفیتهای مشاوره درون و بیرون مدرسه یک ضرورت است.
🟥 ظرفیتهای تکنولوژی و مسالهی بازگشایی غیربازگشتی:
۱) تحقق شایستگیهای والای تربیتی و ساخته شدن منش و شخصیت دانشآموزان در ابعاد علمی، اخلاقی و ... مستلزم ترک رویههای سنتی(تجویزی، دستوری، مهندسی شده) تعلیم و تربیت و ایجاد انعطاف در مواد و منابع یادگیری است که با استفاده از تکنولوژیهای جدید به بهترین شکل قابل تحقق است.
۲) عنایت به واقعیتی بهنام تفاوتهای فردی دانشآموزان در ابعاد مختلف که از شروط پایبندی به عدالت است نیز مستلزم ایجاد چنان تنوعی در فرایندها و حتی برایندهاست که جز با تمسک به ظرفیت تکنولوژیهای جدید دستیافتنی نیست.
۳) تکنولوژی میتوانند با تولید محتوای مرغوب و باکیفیت آموزشی و قرار دادن آن در دسترس عموم دانشآموزان، در خدمت رفع موثر نابرابریهای ناشی از کیفیت به شدت متفاوت یاددهی یادگیری در مدارس کشور قرار گیرد.
۴) تکنولوژی میتواند به توسعهی زیرساخت خرد حرفهای از طریق انباشت و به اشتراک گذاشتن دانش و تجارب زیستهی حرفهای میان معلمان و مدیران در مقیاس وسیع منجر شود.
۵) حضور و مشارکت فعال والدین در صحنهی تعلیم و تربیت از یکی از فرصتهای بالقوهی تعلیم و تربیتی در این دوران پرده برداشت. توانمند سازی والدین در فرایند بازگشایی در حوزهی سواد تکنولوژی و همچنین اصول تعلیم و تربیت باید در اولویت بماند تا این قوه به فعلیت درآید.
۶) تکنولوژی جدید میتواند در خدمت تحقق ایده یادگیری مادامالعمر و یادگیری خودراهبر معلمان و دانشآموزان باشد. تامین و سازماندهی به فرصتهای یادگیری خارج از مدرسه بهشکل انلاین و افلاین برای تحقق این هدف از سیاستهای ضروری است."
#یادداشت_مهمان
#بازگشایی_مدارس
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
📌 تکمیل شده یادداشت پیشین را به قلم دکتر #محمود_مهرمحمدی عضو محترم شورای عالی آموزشوپرورش و این کانال، مطالعه میکنید.
🌱 سپاس فراوان تقدیم ایشان که این یادداشت را برای انتشارِ نخست در اختیار این کانال قرار دادند.
📌 متن کامل را بدون هیچ دخل و تصرفی مطالعه میکنید:
"با نام خدا
🟥مقدمه:
این یادداشت در ادامه طرح ایدهی کلیدی که "بازگشائی مدارس را نباید بازگشت به روالهای گذشته تفسیر کرد" نوشته شده است.
به باور من در بازگشایی، شرایط واقعی و واقعیتها (حال) باید مد نظر باشد اما شرایط آرمانی(آینده) ،خصوصا با توجه به رواج گفتمان تحول در آموزش و پرورش، نباید از نظر دور بماند.
مهمترین مضمون در نگاه به آینده استفاده از تکنولوژی برای ترمیم نقائص پیشین در حوزههای کیفیت و عدالت، یا تحقق انقلاب آموزشی، است. لازم است سرمایهگذاریهای سخت افزاری و نرمافزاری در اولویت قرار گیرد. درباب سخت افزار تدارک ابزار مناسب(تبلت یا گوشی) برای همهی دانشآموزان و معلمان نیازمند، یک اولویت جدی و آشکار است. توانمند سازی سراسری معلمان در حوزهی سواد تکنولوژی هم لازم است جزء اولویتهای تربیت معلم پیش از خدمت و آموزش نیروی انسانی شاغل در آموزشوپرورش باقی بماند.
به عبارت دیگر، در بازگشایی، به جای بازگشت به روال های گذشته، پایهگذاری "فصل جدید" تعلیموتربیت برای "نسل جدید"(که از قضا نسل دیجیتال هم هستند) باید در افق دید سیاستگذاران آموزشوپرورش و الهام بخش آنان باشد.
🟥 پارهای از اصول درباب بازگشایی:
۱) تضمین سلامت و بهداشت جسمانی، از طریق واکسیناسیون یا امکان رعایت شیوهنامههای بهداشتی، پیشنیاز علیالاطلاق حضور فیزیکی دانشآموزان و معلمان قلمداد میشود.
۲) تضمین سلامت روانی و اجتماعی از جمله مستلزم حضور در جمع و برقراری تعاملات اجتماعی و بویژه از نوع فیزیکی، علیالخصوص برای دورهی ابتدایی، است و نباید مورد غفلت قرار گیرد.
۳) برای دورهی ابتدایی با توجه به حساسیتهای رشدی(تکوینی) این دوره(و بهویژه دورهی اول ابتدایی) و ماهیت "پایهای" اهداف آموزشی و تربیتی، آموزش حضوری میتواند اولویت مستقل از شرائط یا همیشگی نظام آموزشی باشد.
۴) گرچه ارائهی دروس کارگاهی و آزمایشگاهی به شکل حضوری و دروس نظری به شکل مجازی اقتضای شرایط کنونی است، اما با توسعهی نرمافزاری در عرصههای اینچنینی این تمایز یا اولویت پایدار نخواهد ماند. اتفاقا اختلاف فاحش در امکانات و تجهيزات کارگاهها و ازمایشگاه ها و همچنین کیفیت نیروی انسانی آنها با بهکاربستن تکنولوژی دیجیتال قابل جبران است.
۵) برای شرایط ویژهی روحی و روانی معلمان و دانشآموزان در بازگشت به مدرسه باید تدابیر لازم اندیشیده شود. از جمله، بسیج ظرفیتهای مشاوره درون و بیرون مدرسه یک ضرورت است.
🟥 ظرفیتهای تکنولوژی و مسالهی بازگشایی غیربازگشتی:
۱) تحقق شایستگیهای والای تربیتی و ساخته شدن منش و شخصیت دانشآموزان در ابعاد علمی، اخلاقی و ... مستلزم ترک رویههای سنتی(تجویزی، دستوری، مهندسی شده) تعلیم و تربیت و ایجاد انعطاف در مواد و منابع یادگیری است که با استفاده از تکنولوژیهای جدید به بهترین شکل قابل تحقق است.
۲) عنایت به واقعیتی بهنام تفاوتهای فردی دانشآموزان در ابعاد مختلف که از شروط پایبندی به عدالت است نیز مستلزم ایجاد چنان تنوعی در فرایندها و حتی برایندهاست که جز با تمسک به ظرفیت تکنولوژیهای جدید دستیافتنی نیست.
۳) تکنولوژی میتوانند با تولید محتوای مرغوب و باکیفیت آموزشی و قرار دادن آن در دسترس عموم دانشآموزان، در خدمت رفع موثر نابرابریهای ناشی از کیفیت به شدت متفاوت یاددهی یادگیری در مدارس کشور قرار گیرد.
۴) تکنولوژی میتواند به توسعهی زیرساخت خرد حرفهای از طریق انباشت و به اشتراک گذاشتن دانش و تجارب زیستهی حرفهای میان معلمان و مدیران در مقیاس وسیع منجر شود.
۵) حضور و مشارکت فعال والدین در صحنهی تعلیم و تربیت از یکی از فرصتهای بالقوهی تعلیم و تربیتی در این دوران پرده برداشت. توانمند سازی والدین در فرایند بازگشایی در حوزهی سواد تکنولوژی و همچنین اصول تعلیم و تربیت باید در اولویت بماند تا این قوه به فعلیت درآید.
۶) تکنولوژی جدید میتواند در خدمت تحقق ایده یادگیری مادامالعمر و یادگیری خودراهبر معلمان و دانشآموزان باشد. تامین و سازماندهی به فرصتهای یادگیری خارج از مدرسه بهشکل انلاین و افلاین برای تحقق این هدف از سیاستهای ضروری است."
#یادداشت_مهمان
#بازگشایی_مدارس
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
Telegram
معلم: یادگیرنده مادام العمر
🖋 مرز باریک بازگشایی و بازگشت
🌱 سپاس از دکتر #محمود_مهرمحمدی، عضو محترم شورای عالی آموزشوپرورش و این کانال، برای ارسال این یادداشت:
مباد که در تلاش برای "بازگشایی" مدارس تنها به مدل "بازگشتی" فکر کنیم و تمام دستاوردهای مثبت استفاده از فناوری را در تعلیم…
🌱 سپاس از دکتر #محمود_مهرمحمدی، عضو محترم شورای عالی آموزشوپرورش و این کانال، برای ارسال این یادداشت:
مباد که در تلاش برای "بازگشایی" مدارس تنها به مدل "بازگشتی" فکر کنیم و تمام دستاوردهای مثبت استفاده از فناوری را در تعلیم…
Forwarded from کتب فلسفی Philosophic Books
✍️دکتر کاوه لاجوردی:
❌ شارلاتانیسم: یک تا هفت
اینها لابد نشانههای قطعیای نیست (و وجودشان هم لازمهی شارلاتانیسم نیست)؛ اینقدر هست که وقتی بیش از سه تا را در کسی میبینم جداً به صداقتاش شک میکنم.
🔺منظورم از "شارلاتان" کسی است که، با هر قصدی، مدعیِ داشتنِ دانشی است که در واقع ندارد و میداند که ندارد (یا دستکم در اوائلِ کارش میدانست که ندارد). در اینجا با شارلاتانیسم در حیطههای علمی سروکار دارم، نه مثلاً با کسی که به دروغ ادعا میکند میتواند بیماریای را درمان کند یا با روحِ الیزابت تیلر حرف بزند. بعضی از اینها که فهرست میکنم شاید در شخصِ بسیار جوانی هم که تازه با موضوعی آشنا شده و هیجانزده شده است و با معیارهای آکادمیک آشنا نیست بروز بکند؛ اما به نظرم از کسی که عنوانِ "استاد" و "دکتر" دارد (و حتی از دانشجوی بعد از لیسانس) پذیرفته نیست.
🔺یک. در بحثاش مکرراً میگوید که وقت ندارد. حتی بخشِ معتنابهی از وقتاش را صرفِ این میکند که بگوید وقت ندارد که همهی حرفهایش را بگوید—پنجاه دقیقه فرصت دارد صحبت کند (و کسی هم قرار نیست حرفاش را قطع کند)، و در هفت دقیقهی اول میگوید که موضوع جدی و مهم است و حیف که فرصت کم است. اهمیت و جدیبودنِ موضوع را هم توضیح نمیدهد؛ فقط میگوید که موضوع بسیار عمیق است و وقت ندارد.
دو. زیاد اسمپرانی میکند. اسمِ دستکم ده نفر از مشاهیرِ بحث را میآورَد، و به هیچ کدام هم ارجاعِ دقیقی نمیدهد.
🔺سه. از او "نمیدانم" یا "بلد نیستم" یا "نخواندهام" زیاد نمیشنوید (و "قطعاً" و "حتماً" زیاد میشنوید).
🔺چهار. عبارات و جملاتِ غامض بهکار میبرَد، و وقتی هم از او بخواهید که دربارهی فلان عبارت که ظاهراً چونان اصطلاحی فنـّی بهکارش میبرد (مثلاً "پارادایمِ ذهنیِ متافیزیکیِ لاک-سپینوزا") کمی توضیح بدهد، عملاً میگوید که اگر با این اصطلاح/موضوع آشنا نیستید اصلاً حق نداشتهاید که واردِ بحث بشوید. مدعا و طرحِ استدلالاش را هم بهصراحت و بهاختصار نمیگوید، حتی اگر خواهش کنید.
🔺پنج. در بحثاش فراتر از مقدمات نمیرود. مثلاً عنوانِ سخنرانیاش میگوید که ناسازگاریای هست بینِ فلان ایدهی جان ستیوارت میل (که اسمِ مطنطنی هم دارد) و آراءِ جان رالز. برایمان از میل میگوید و از اینکه در کودکی چگونه بوده و زندگیِ خصوصیاش چه بوده و پدرخواندهی راسل بوده و پدرِ معنویِ جامعهی مدرنِ لیبرالِ غرب است و از این قبیل. گریزی میزند به چند اصطلاحِ منطقیِ میل (و میگوید که در این سخنرانی به جنبههای منطقی یا علمیِ میل کاری ندارد). میگوید که رالز کِی مرده است و میگوید که آدمِ مهمی بوده و کتاباش چند بار چاپ شده، و به نقل از دوستی خاطرهای از یکی از کلاسهای رالز میگوید. میگوید که برای رالز انصاف مهم بوده. از علاقهمندیِ خودش به رالز میگوید.
احتمالاً مقداری کارِ "تطبیقی" میکند، در بیانِ اینکه متفکرانِ ما هم البته قرنها پیش از رالز حرفهای مشابهی زدهاند. بعد از همهی اینها، دو دقیقه دربارهی عدالت در نظرِ رالز میگوید، در حدِ چیزی که هر کسی میتواند در ابتدای مدخلِ ویکیپدیا بخواند. بعد ابرازِ تأسف میکند از اینکه وقتاش تمام شده است.
🔺شش. سعی میکند مکاتب و نظریههای مشهوری را فیالمجلس و در پنج دقیقه (یا در یکونیم صفحه) بهکلـّی رد کند.
🔺هفت. بهجای استدلالِ منطقی، شعر میخوانـَد و اقوالِ بزرگان را نقل میکند. نقلهایش از جنسِ چیزهایی است که مثلاً در سایتهایی پیدا میشود که روزی یک جملهی زیبا منتشر میکنند. خیلی که عمیق بشود، میرسد به چیزی از جنسِ "خدا تاسبازی نمیکند".
https://blog.kaavelajevardi.com/2011/05/blog-post_24-8/
#یادداشت
🔸🔸
@philosophic_books
@homerbooks
❌ شارلاتانیسم: یک تا هفت
اینها لابد نشانههای قطعیای نیست (و وجودشان هم لازمهی شارلاتانیسم نیست)؛ اینقدر هست که وقتی بیش از سه تا را در کسی میبینم جداً به صداقتاش شک میکنم.
🔺منظورم از "شارلاتان" کسی است که، با هر قصدی، مدعیِ داشتنِ دانشی است که در واقع ندارد و میداند که ندارد (یا دستکم در اوائلِ کارش میدانست که ندارد). در اینجا با شارلاتانیسم در حیطههای علمی سروکار دارم، نه مثلاً با کسی که به دروغ ادعا میکند میتواند بیماریای را درمان کند یا با روحِ الیزابت تیلر حرف بزند. بعضی از اینها که فهرست میکنم شاید در شخصِ بسیار جوانی هم که تازه با موضوعی آشنا شده و هیجانزده شده است و با معیارهای آکادمیک آشنا نیست بروز بکند؛ اما به نظرم از کسی که عنوانِ "استاد" و "دکتر" دارد (و حتی از دانشجوی بعد از لیسانس) پذیرفته نیست.
🔺یک. در بحثاش مکرراً میگوید که وقت ندارد. حتی بخشِ معتنابهی از وقتاش را صرفِ این میکند که بگوید وقت ندارد که همهی حرفهایش را بگوید—پنجاه دقیقه فرصت دارد صحبت کند (و کسی هم قرار نیست حرفاش را قطع کند)، و در هفت دقیقهی اول میگوید که موضوع جدی و مهم است و حیف که فرصت کم است. اهمیت و جدیبودنِ موضوع را هم توضیح نمیدهد؛ فقط میگوید که موضوع بسیار عمیق است و وقت ندارد.
دو. زیاد اسمپرانی میکند. اسمِ دستکم ده نفر از مشاهیرِ بحث را میآورَد، و به هیچ کدام هم ارجاعِ دقیقی نمیدهد.
🔺سه. از او "نمیدانم" یا "بلد نیستم" یا "نخواندهام" زیاد نمیشنوید (و "قطعاً" و "حتماً" زیاد میشنوید).
🔺چهار. عبارات و جملاتِ غامض بهکار میبرَد، و وقتی هم از او بخواهید که دربارهی فلان عبارت که ظاهراً چونان اصطلاحی فنـّی بهکارش میبرد (مثلاً "پارادایمِ ذهنیِ متافیزیکیِ لاک-سپینوزا") کمی توضیح بدهد، عملاً میگوید که اگر با این اصطلاح/موضوع آشنا نیستید اصلاً حق نداشتهاید که واردِ بحث بشوید. مدعا و طرحِ استدلالاش را هم بهصراحت و بهاختصار نمیگوید، حتی اگر خواهش کنید.
🔺پنج. در بحثاش فراتر از مقدمات نمیرود. مثلاً عنوانِ سخنرانیاش میگوید که ناسازگاریای هست بینِ فلان ایدهی جان ستیوارت میل (که اسمِ مطنطنی هم دارد) و آراءِ جان رالز. برایمان از میل میگوید و از اینکه در کودکی چگونه بوده و زندگیِ خصوصیاش چه بوده و پدرخواندهی راسل بوده و پدرِ معنویِ جامعهی مدرنِ لیبرالِ غرب است و از این قبیل. گریزی میزند به چند اصطلاحِ منطقیِ میل (و میگوید که در این سخنرانی به جنبههای منطقی یا علمیِ میل کاری ندارد). میگوید که رالز کِی مرده است و میگوید که آدمِ مهمی بوده و کتاباش چند بار چاپ شده، و به نقل از دوستی خاطرهای از یکی از کلاسهای رالز میگوید. میگوید که برای رالز انصاف مهم بوده. از علاقهمندیِ خودش به رالز میگوید.
احتمالاً مقداری کارِ "تطبیقی" میکند، در بیانِ اینکه متفکرانِ ما هم البته قرنها پیش از رالز حرفهای مشابهی زدهاند. بعد از همهی اینها، دو دقیقه دربارهی عدالت در نظرِ رالز میگوید، در حدِ چیزی که هر کسی میتواند در ابتدای مدخلِ ویکیپدیا بخواند. بعد ابرازِ تأسف میکند از اینکه وقتاش تمام شده است.
🔺شش. سعی میکند مکاتب و نظریههای مشهوری را فیالمجلس و در پنج دقیقه (یا در یکونیم صفحه) بهکلـّی رد کند.
🔺هفت. بهجای استدلالِ منطقی، شعر میخوانـَد و اقوالِ بزرگان را نقل میکند. نقلهایش از جنسِ چیزهایی است که مثلاً در سایتهایی پیدا میشود که روزی یک جملهی زیبا منتشر میکنند. خیلی که عمیق بشود، میرسد به چیزی از جنسِ "خدا تاسبازی نمیکند".
https://blog.kaavelajevardi.com/2011/05/blog-post_24-8/
#یادداشت
🔸🔸
@philosophic_books
@homerbooks
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸«شهادت» یا گواهی دادن
🖋احسان شریعتی
🔸در مقام فریضهی اخلاقی
مهمترین نکتهای که در ایام اربعین نباید از یاد برد این حقیقت تاریخی است که قیام حسینی در اساس علیه حکومتی شریعتمدار رُخ داد و از همینرو امام متهم به خروج و فتنه و تکفیر شد. از اینرو مقاومتی افشاگر و آگاهیبخش ضروری مینمود. معنای شهادت (بمثابه وظیفه و تکلیفی متفاوت با جهاد)، برافروختن یک شمع در دل تاریکی است. سیاهی بر همه جا سیطره یافته که ناگهان جرقهای کوچک در ظلمت میدرخشد. و این شاخصهی نور است که هرچند کوچک، تمامی سیاهی را میشکافد و سلطهی بلامنازعش را درهم میشکند.
🔹در تاریخ اسلام هنگامی که قرار شد نهضت به نظام تبدیل و یا نظام های باژگونه بازتولید شوند، فرزند انقلاب در برابر انحراف خلافت به امارت (یا سلطنت) تسلیم نشد و نه گفت، و در محکمهی تاریخ گواهی داد که در آنجا که «نمیتوان» جهاد کرد «میبایست» رویاروی قدرت ایستاد و حقیقت را ابلاغ کرد اگرچه با بذل جانِ خویش و تا آنجا که بتوان بهشکل خشونتپرهیز.
🔸درس قیام عاشورا برای امروز نیز این است که در برابر گروهها و اقلیتهایی که بناگاه از پشت کوه از راه میرسند و با خودمقدسپنداری، اعلام میدارند که میخواهند بهنام و بهنمایندگی خدا و خلافت و جانشینی پیامبر او به اجرای احکام شریعت بر خلق اعلام بیردازند و بر گردهی مردم سوار بر آنها امارت و حکومت کنند، باید ایستاد، نه گفت و شهادت داد که «برترین جهاد ابلاغ کلمهی حق است نزد سلطان جائر».
🔹زیرا نمایندهی حقیقی خدا خلق اوست و آنان که بهنام «سایه و آیه و مایه»ی خداوند بخواهند حق حاکمیت مردم بر خویش را غصب کنند، نقض غرض توحید کرده و دین شرک را در ردای دین پوشانده اند.
🔸برای نمونه، هماینک مقاومت پنجشیر کوچک بروشنی نشان خواهد داد که جرقهی نور یک شمع کوچک چگونه چیرگی فراگیر سیاهی را میشکافد و تمامخواهی آنرا به تعلیق میآورد. در اینجا تمامی خاصگراییهای قومی و فرقهای، دینی و عقیدتی، و..، رنگ میبازند و از آن پس سخن از گواهی دادن در دادگاه تاریخ در دفاع از ارزشهای انسانی، مردمی و جهانروا به میان و میدان خواهد آمد.
🔹زمانی در تاریخ اندیشه، دوستدار حکمت، سقراط، در دادگاه عوامفریبان در دفاع از حقیقت «بخردانه»ی قدسی و هستی، گواهی داد، جام شوکران را سرکشید.
🔸زمانی دیگر در تاریخ ایمان، عیسی پور مریم با مشروعیتزدایی اخلاقی از سلطهی امپراطوری و نفاق فریسیان به دفاع از معنویت مجسم برخاست و تحمل آن مصائب را به جان خرید.
و سرانجام، باز در تاریخ اسلام، حسین فرزند فاطمه نیز در افشای دگردیسی دینِ توحید و نبوت و شورا به دولتِ خلافت و امارت و سلطنت، و در دفاع از زیبایی زندگیِ شایستهی کرامت انسانی شهادت داد و شمعی کوچک را در دل تاریکی تام و حاکم برافروخت.
🔹و امروز ما، در برابر دادوستدهای پلید نوامپراطوریگریهای سیاسی و تاریکاندیشیهای فرهنگی و مذهبی، بیش از هر زمان دیگر، به شجاعت اندیشیدن، دلیری اخلاقی، و مقاومت جانانه برای ابلاغ پیام روشنایی نیازمندیم. درخشش و «کنش گفتاری» این نه گفتن بهموقع، هرچند بهظاهر نحیف، تمامی هیبت سیاهی را یکجا به تعلیق در میآورد...
#اخلاقی
#گواهی
#شجریان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🔆* موسیقی ضمیمه:
«خداخدا چه اثر ای مؤذنا که امشو،
خدا خدای شمایه، خدا خدای مو نیست!»
(در زادروز استاد شجریان)
📌برای نمایش کلیپ به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید.
https://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1112
🖋احسان شریعتی
🔸در مقام فریضهی اخلاقی
مهمترین نکتهای که در ایام اربعین نباید از یاد برد این حقیقت تاریخی است که قیام حسینی در اساس علیه حکومتی شریعتمدار رُخ داد و از همینرو امام متهم به خروج و فتنه و تکفیر شد. از اینرو مقاومتی افشاگر و آگاهیبخش ضروری مینمود. معنای شهادت (بمثابه وظیفه و تکلیفی متفاوت با جهاد)، برافروختن یک شمع در دل تاریکی است. سیاهی بر همه جا سیطره یافته که ناگهان جرقهای کوچک در ظلمت میدرخشد. و این شاخصهی نور است که هرچند کوچک، تمامی سیاهی را میشکافد و سلطهی بلامنازعش را درهم میشکند.
🔹در تاریخ اسلام هنگامی که قرار شد نهضت به نظام تبدیل و یا نظام های باژگونه بازتولید شوند، فرزند انقلاب در برابر انحراف خلافت به امارت (یا سلطنت) تسلیم نشد و نه گفت، و در محکمهی تاریخ گواهی داد که در آنجا که «نمیتوان» جهاد کرد «میبایست» رویاروی قدرت ایستاد و حقیقت را ابلاغ کرد اگرچه با بذل جانِ خویش و تا آنجا که بتوان بهشکل خشونتپرهیز.
🔸درس قیام عاشورا برای امروز نیز این است که در برابر گروهها و اقلیتهایی که بناگاه از پشت کوه از راه میرسند و با خودمقدسپنداری، اعلام میدارند که میخواهند بهنام و بهنمایندگی خدا و خلافت و جانشینی پیامبر او به اجرای احکام شریعت بر خلق اعلام بیردازند و بر گردهی مردم سوار بر آنها امارت و حکومت کنند، باید ایستاد، نه گفت و شهادت داد که «برترین جهاد ابلاغ کلمهی حق است نزد سلطان جائر».
🔹زیرا نمایندهی حقیقی خدا خلق اوست و آنان که بهنام «سایه و آیه و مایه»ی خداوند بخواهند حق حاکمیت مردم بر خویش را غصب کنند، نقض غرض توحید کرده و دین شرک را در ردای دین پوشانده اند.
🔸برای نمونه، هماینک مقاومت پنجشیر کوچک بروشنی نشان خواهد داد که جرقهی نور یک شمع کوچک چگونه چیرگی فراگیر سیاهی را میشکافد و تمامخواهی آنرا به تعلیق میآورد. در اینجا تمامی خاصگراییهای قومی و فرقهای، دینی و عقیدتی، و..، رنگ میبازند و از آن پس سخن از گواهی دادن در دادگاه تاریخ در دفاع از ارزشهای انسانی، مردمی و جهانروا به میان و میدان خواهد آمد.
🔹زمانی در تاریخ اندیشه، دوستدار حکمت، سقراط، در دادگاه عوامفریبان در دفاع از حقیقت «بخردانه»ی قدسی و هستی، گواهی داد، جام شوکران را سرکشید.
🔸زمانی دیگر در تاریخ ایمان، عیسی پور مریم با مشروعیتزدایی اخلاقی از سلطهی امپراطوری و نفاق فریسیان به دفاع از معنویت مجسم برخاست و تحمل آن مصائب را به جان خرید.
و سرانجام، باز در تاریخ اسلام، حسین فرزند فاطمه نیز در افشای دگردیسی دینِ توحید و نبوت و شورا به دولتِ خلافت و امارت و سلطنت، و در دفاع از زیبایی زندگیِ شایستهی کرامت انسانی شهادت داد و شمعی کوچک را در دل تاریکی تام و حاکم برافروخت.
🔹و امروز ما، در برابر دادوستدهای پلید نوامپراطوریگریهای سیاسی و تاریکاندیشیهای فرهنگی و مذهبی، بیش از هر زمان دیگر، به شجاعت اندیشیدن، دلیری اخلاقی، و مقاومت جانانه برای ابلاغ پیام روشنایی نیازمندیم. درخشش و «کنش گفتاری» این نه گفتن بهموقع، هرچند بهظاهر نحیف، تمامی هیبت سیاهی را یکجا به تعلیق در میآورد...
#اخلاقی
#گواهی
#شجریان
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🔆* موسیقی ضمیمه:
«خداخدا چه اثر ای مؤذنا که امشو،
خدا خدای شمایه، خدا خدای مو نیست!»
(در زادروز استاد شجریان)
📌برای نمایش کلیپ به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید.
https://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1112
وب سایت رسمی احسان شریعتی
«شهادت» یا گواهی دادن
مهمترین نکتهای که در ایام اربعین نباید از یاد برد این حقیقت تاریخی است که قیام حسینی در اساس علیه حکومتی شریعتمدار رُخ داد و از همینرو امام متهم به خروج و..
Forwarded from البساتین | محمدرضا معینی
📝
🔴در رثای پارسای بسیاردان
✍🏻استاد حسن طارمیراد
انالله و انا الیه راجعون
🔸دو سه ساعت از دریافت خبر وفات استاد عظیم الشأن پارسا و بسیاردان میگذرد. مرور سریع بر روزهای درس «شرح اشارات» که گرانبار از افادات عالمانه در اقالیم علوم بود، خاطراتی نیک را زنده کرد.
🔸هر روز قریب پنج دقیقه قبل از شروع درس با طمأنینهای شگفت و گامهایی استوار از خانه به مسجد معصومیه میآمد، کنار صندلی درس مینشست و سر ساعت ١٠ بر جایگاه تدریس قرار میگرفت و مباحث را از کتاب میخواند و شرح میفرمود، و چه بقاعده و در چارچوب موضوع.
از توضیحات لغوی و کلامی و عرفانی دریغ نداشت، اما پیوسته یادآوری می کرد که خواجه اشارات را در نظام مشاء شرح کرده، هرچند خود به فلسفه اشراق معتنی بوده است.
🔸آنچه بیش از هر چیز در محضر او مشهود بود حرمتگذاری به علم و عالمان بود. با ابتهاجی کمنظیر از یافتههای علمی سخن میگفت، خواجه طوسی را با تمام وجود میستود و تدبیر و حکمتش را ارج مینهاد. نسخهای نفیس از تحریر اقلیدسی مؤیّد الدین عْرضی داشت و معتقد بود همین نسخه به رؤیت خواجه رسیده بوده است. دلیل این نظر را از ایشان جویا نشدم اما حالت نشاط و شادابی ایشان را هنگامی که به صفحات کتاب نظر میافکند هرگز از یاد نمیبرم. میفرمود چشم خواجه بر این صفحات افتاده است، پس ارزشی فراتر از تصور دارد.
🔸وقتی به نمط مقامات العارفین رسید، مطالب بلندی بیان کرد و مهمتر آنکه میفرمود نقل است که ابن سینا این نمط را پس از کسب یک تجربه عرفانی نوشته است. کتابخانه فاخری داشت و چه بزرگوارانه داشتههایش را -که بعضی از آنها منحصر به فرد بودند- در اختیار طلاب قرار میداد، با آنکه به تجربه میدانست گاهی آن کتابها بازگردانده نمیشوند. حتی نسخههای خطی تألیفات خود را نیز به آسانی برای استنساخ به اشخاص امانت میداد و گاه اشاره می کرد که شرح اشاراتش را که پر از حواشی بوده به یکی از دوستان همدرسش در تهران امانت داده بوده و دیگر برنگشته است، بنابراین یکبار دیگر بر نسخه ای دیگر حاشیه زده است.
🔸محضرش راستی را که مشوق علمآموزی و علمدوستی همراه با وارستگی بود. سخن کوتاه کنم و ذکر نکتههای بسیار دیگر را به وقت دیگر وانهم. به روح این استاد فقید درود میفرستم.
اللهم احشره مع اولیائک محمد و آله الطاهرین
#یادداشت
#البساتین
@AlBasatin
🔴در رثای پارسای بسیاردان
✍🏻استاد حسن طارمیراد
انالله و انا الیه راجعون
🔸دو سه ساعت از دریافت خبر وفات استاد عظیم الشأن پارسا و بسیاردان میگذرد. مرور سریع بر روزهای درس «شرح اشارات» که گرانبار از افادات عالمانه در اقالیم علوم بود، خاطراتی نیک را زنده کرد.
🔸هر روز قریب پنج دقیقه قبل از شروع درس با طمأنینهای شگفت و گامهایی استوار از خانه به مسجد معصومیه میآمد، کنار صندلی درس مینشست و سر ساعت ١٠ بر جایگاه تدریس قرار میگرفت و مباحث را از کتاب میخواند و شرح میفرمود، و چه بقاعده و در چارچوب موضوع.
از توضیحات لغوی و کلامی و عرفانی دریغ نداشت، اما پیوسته یادآوری می کرد که خواجه اشارات را در نظام مشاء شرح کرده، هرچند خود به فلسفه اشراق معتنی بوده است.
🔸آنچه بیش از هر چیز در محضر او مشهود بود حرمتگذاری به علم و عالمان بود. با ابتهاجی کمنظیر از یافتههای علمی سخن میگفت، خواجه طوسی را با تمام وجود میستود و تدبیر و حکمتش را ارج مینهاد. نسخهای نفیس از تحریر اقلیدسی مؤیّد الدین عْرضی داشت و معتقد بود همین نسخه به رؤیت خواجه رسیده بوده است. دلیل این نظر را از ایشان جویا نشدم اما حالت نشاط و شادابی ایشان را هنگامی که به صفحات کتاب نظر میافکند هرگز از یاد نمیبرم. میفرمود چشم خواجه بر این صفحات افتاده است، پس ارزشی فراتر از تصور دارد.
🔸وقتی به نمط مقامات العارفین رسید، مطالب بلندی بیان کرد و مهمتر آنکه میفرمود نقل است که ابن سینا این نمط را پس از کسب یک تجربه عرفانی نوشته است. کتابخانه فاخری داشت و چه بزرگوارانه داشتههایش را -که بعضی از آنها منحصر به فرد بودند- در اختیار طلاب قرار میداد، با آنکه به تجربه میدانست گاهی آن کتابها بازگردانده نمیشوند. حتی نسخههای خطی تألیفات خود را نیز به آسانی برای استنساخ به اشخاص امانت میداد و گاه اشاره می کرد که شرح اشاراتش را که پر از حواشی بوده به یکی از دوستان همدرسش در تهران امانت داده بوده و دیگر برنگشته است، بنابراین یکبار دیگر بر نسخه ای دیگر حاشیه زده است.
🔸محضرش راستی را که مشوق علمآموزی و علمدوستی همراه با وارستگی بود. سخن کوتاه کنم و ذکر نکتههای بسیار دیگر را به وقت دیگر وانهم. به روح این استاد فقید درود میفرستم.
اللهم احشره مع اولیائک محمد و آله الطاهرین
#یادداشت
#البساتین
@AlBasatin
Telegram
البساتین
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸فريدون تويی!
📌بهمناسبت ایام پایان سرایش شاهنامهی فردوسی
🖋احسان شریعتی
🔸گوهر، ذات، هویت و هستهی سازندهی یک «ملت» چیست؟ خاک و خطه؟ خون و تبار؟ فرهنگ؟ زبان و دین و هنر؟ شیوهی تولید و درجهی توسعهی تکنولوژیک؟ تاریخ؟ همهی اینها با هم؟ هیچکدام؟ ملت (ناسیون) در تعریف مدرن مفهوم برساختی سیاسی است مبتنی بر خواست مشترک همزیستی متعهد به هدایت قانون عادلانه (مشروع). ملت یک قوم و نژاد (سازماننایافته) خاص نیست (تصوری که امروزه در اروپای شرقی و روسیه بیداد میکند چنانکه پیشتر در آلمان و ایتالیا فاجعهی نازیسم و فاشیسم را آفرید). یک ملت میتواند متشکل از اقوام و فرهنگها، زبانها، ادیان، سبکها و سطوح گوناگون زندگی و کار و توسعه با حتی تاریخهای مختلف باشد، که پیرامون یک میثاق و قانون اساسی مشترک گرد آمدهاند معطوف به اهداف آزادی و عدالت و رشد و تعالی.
🔹شاهنامهی حکیم فردوسی نیز نوعی دادنامه است و داستان بیدادها. زیرا:
«چو بیدادگر پادشاهی کند، جهان پر ز گرم وتباهی کند»؛
و «به شهری که بیداد شد پادشا، ندارد خردمند بودن روا»؛
پس بدان که:
«فريدون فرخ فرشته نبود،...، به داد و دهش يافت اين نيکويی،
تو داد و دهش کن، فريدون تويی!»
#ملت
#عدالت
#فردوسی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌بهمناسبت ایام پایان سرایش شاهنامهی فردوسی
🖋احسان شریعتی
🔸گوهر، ذات، هویت و هستهی سازندهی یک «ملت» چیست؟ خاک و خطه؟ خون و تبار؟ فرهنگ؟ زبان و دین و هنر؟ شیوهی تولید و درجهی توسعهی تکنولوژیک؟ تاریخ؟ همهی اینها با هم؟ هیچکدام؟ ملت (ناسیون) در تعریف مدرن مفهوم برساختی سیاسی است مبتنی بر خواست مشترک همزیستی متعهد به هدایت قانون عادلانه (مشروع). ملت یک قوم و نژاد (سازماننایافته) خاص نیست (تصوری که امروزه در اروپای شرقی و روسیه بیداد میکند چنانکه پیشتر در آلمان و ایتالیا فاجعهی نازیسم و فاشیسم را آفرید). یک ملت میتواند متشکل از اقوام و فرهنگها، زبانها، ادیان، سبکها و سطوح گوناگون زندگی و کار و توسعه با حتی تاریخهای مختلف باشد، که پیرامون یک میثاق و قانون اساسی مشترک گرد آمدهاند معطوف به اهداف آزادی و عدالت و رشد و تعالی.
🔹شاهنامهی حکیم فردوسی نیز نوعی دادنامه است و داستان بیدادها. زیرا:
«چو بیدادگر پادشاهی کند، جهان پر ز گرم وتباهی کند»؛
و «به شهری که بیداد شد پادشا، ندارد خردمند بودن روا»؛
پس بدان که:
«فريدون فرخ فرشته نبود،...، به داد و دهش يافت اين نيکويی،
تو داد و دهش کن، فريدون تويی!»
#ملت
#عدالت
#فردوسی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
#یادداشت_ماه
در ستایش انسانشناس ادیب
نعمت الله فاضلی (استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
yun.ir/tqjhs9
استاد اصغر عسگری خانقاه پانزدهم فروردین نخستین سال سده پانزدهم از میان ما رفت. برای انسان شناس شدن آمده بود. خلخال متولد شد، گیلان سواد و ادبیات آموخت، تهران ارتباطات و روزنامه نگاری و علوم بهداشتی و دارویی خواند، سوربن انسانشناس شد و عاقبت سر از آفریقا درآورد و پژوهشگر میدانی و مردمنگار ورزیده گردید. آمیزهای از جهانها، رشتهها و فرهنگها شد. و این سرشت و سرنوشت او بود. به تعبیر همکار دانشمندمان ودادهیر، «به شکلی بینقص توانسته بود چهار فرهنگ زیسته تاتی، تالشی، گیلکی و ترکی را هم آمیزد و به معنی واقعی کلمه چکیده دو فرهنگ غنی آذربایجان و گیلان در دو سوی البرز سرافراز بود».
رمز او یادگیری بود. حافظهای قوی داشت و همتی بلند. مهمتر اما، راهبرد او بود؛ تجربهها و آموختههایش را رها نمیکرد. هر چه آموخت، پارهای از وجودش شد. چهار فرهنگ و چند رشته را تلفیق کرد. در میان این فرهنگها، پژوهش میدانی کرد، فرهنگ مردم آن ها را گرد آورد، ویژگیهای جسمانی شان را موضوع تحقیق قرار داد، سخت کوشی و صراحت لهجه و شجاعت شان را آموخت و عمل کرد، درباره آنها قصه نوشت، شعر گفت، روستای قاسم آبادشان را کاوید، برای ترکمنها و زندگیشان تحقیق کرد؛ و کنجکاویها و کنکاشهای بسیار در جاها و فرهنگهای دیگر.
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/c71m9d
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
در ستایش انسانشناس ادیب
نعمت الله فاضلی (استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)
yun.ir/tqjhs9
استاد اصغر عسگری خانقاه پانزدهم فروردین نخستین سال سده پانزدهم از میان ما رفت. برای انسان شناس شدن آمده بود. خلخال متولد شد، گیلان سواد و ادبیات آموخت، تهران ارتباطات و روزنامه نگاری و علوم بهداشتی و دارویی خواند، سوربن انسانشناس شد و عاقبت سر از آفریقا درآورد و پژوهشگر میدانی و مردمنگار ورزیده گردید. آمیزهای از جهانها، رشتهها و فرهنگها شد. و این سرشت و سرنوشت او بود. به تعبیر همکار دانشمندمان ودادهیر، «به شکلی بینقص توانسته بود چهار فرهنگ زیسته تاتی، تالشی، گیلکی و ترکی را هم آمیزد و به معنی واقعی کلمه چکیده دو فرهنگ غنی آذربایجان و گیلان در دو سوی البرز سرافراز بود».
رمز او یادگیری بود. حافظهای قوی داشت و همتی بلند. مهمتر اما، راهبرد او بود؛ تجربهها و آموختههایش را رها نمیکرد. هر چه آموخت، پارهای از وجودش شد. چهار فرهنگ و چند رشته را تلفیق کرد. در میان این فرهنگها، پژوهش میدانی کرد، فرهنگ مردم آن ها را گرد آورد، ویژگیهای جسمانی شان را موضوع تحقیق قرار داد، سخت کوشی و صراحت لهجه و شجاعت شان را آموخت و عمل کرد، درباره آنها قصه نوشت، شعر گفت، روستای قاسم آبادشان را کاوید، برای ترکمنها و زندگیشان تحقیق کرد؛ و کنجکاویها و کنکاشهای بسیار در جاها و فرهنگهای دیگر.
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/c71m9d
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from کانال رسمی محسن کدیور
#یادداشت
خلاصه
دعائی، جوانمرد خلیق
سیدمحمود دعائی (۱۴۰۱-۱۳۲۰) در نیمه خرداد به رحمت خدا رفت.
آن مرحوم فضائل اخلاقی متعددی داشت: جوانمرد، متواضع، مهربان، پاکدست، ساده زیست، اهل مدارا، و سعه صدر.
در مراسم تدفین بسیاری از شخصیتهای فرهنگی، هنری و سیاسی که از انقلاب و نظام آسیب دیده بودند حاضر بود و بر پیکر آنها نماز گذاشت، گویی یک تنه با حضور مهربان خود می خواست عذرخواهی و جبران کند.
صفحه درگذشتگان روزنامه اطلاعات تحقیقا آزادترین صفحه مطبوعات کشور بعد از انقلاب بود، و بدون هیچ تبعیض و تنگنظری همه از دنیارفتگان را سرویس می داد.
در زمان ریاست او، بر خلاف دیگر روزنامه های حکومتی روزنامه اطلاعات هرگز پاچه کسی را نگرفت و به منتقدان مسالمتجوی نظام افترا نزد.
انتشارات اطلاعات ناشر کتابهای فلسفی و کلامی من بوده است: سه عنوان در هفت مجلد.
دفتر عقل ( ۱۳۷۷)، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، سه جلد (۱۳۷۸)، و ماخذشناسی علوم عقلی، با همکاری محمد نوری، سه جلد قطور (۱۳۷۹).
اطمینان دارم اگر سید دعایی انتشار این کار حجیم و پرزحمت را به عهده نمی گرفت این کتاب هرگز منتشرنمیشد.
در مقدمه جلد سوم مجموعه مصنفات نوشته ام:
«تصحیح نهایی جلد اول و دوم این مجموعه و اکثر تصحیحات این مجلد و نگارش این مقدمه در زمانی صورت می گیرد که به اتهامی غیرموجه سومین ماه اسارت خود را در زندان اوین می گذرانم.»
انتشار کتابهای یک زندانی سیاسی کار کوچکی نیست.
برای میزان حساسیت شخص رهبر نسبت به کتاب مجموعه مصنفات آقا علی و دخالت برای حذف آن از جایزه کتاب سال ۱۳۷۹ مقدمه این کتاب و اسناد آن را باید خواند و دید:
حکمتستیزی و بیاخلاقی: مجموعه آثار آقا علی مدرّس (کار مجمع عالی حکمت اسلامی) در بوتهی نقد. اِسِن آلمان: نشر اندیشههای نو، ۱۳۹۹.
در زندان اوین تنها یک نفر به دیدار من آمد. از بند مجاور غلامحسین کرباسچی شهردار زندانی پایتخت را هم آورده بودند. اولین بار بود همدیگر را در زندان ملاقلات می کردیم.
کسی که به دیدار این دو زندانی اوین آمده بود کسی نبود جز سید محمود دعائی. به گرمی ما را در آغوش گرفت. از محبت و بزرگواری او اشک در چشمانم جمع شده بود. نیم ساعتی با ما گفتگو کرد، البته غیرسیاسی و پراز مزاح و بذله گویی.
دعائی در میان روحانیون صاحب منصب واقعا از جنس دیگری بود، از جنس مردم. نمی دانم چنین کسی چطور می توانست نماینده ولی فقیه باشد!
در غربت غربیه هم دست از سر این سید خلیق برنداشتم! مشغول واکاوی تاریخ انقلاب شده بودم و دعایی مخرن الاسرار دوران نجف آقای خمینی بود. خاطراتش نکات قابل توجهی از این دوران دارد.
حداقل در دو موضوع به او پرداختم. در کتاب الکترونیکی زیر پای دعایی به وسط آمده است:
انقلاب و نظام در بوتهی نقد اخلاقی: سید محمد روحانی، مباهته و مرجعیت، مجموعهی مواجههی جمهوری اسلامی با علمای منتقد، دفتر سوم، ۱۳۹۲.
در سلسله مقالات تهمت در حکومت اسلامی: ریشه یابی احکام مهدورالعرض در فقه و روایات شیعه، خصوصا قسمت سوم: تهمت و پدیده موسی موسوی (۱۰ اسفند ۱۳۹۷) در برخی ابهامات چاره ای جز مراجعه به مرحوم دعائی نبود.
کتبا از وی پرسیدم و کتبا و با واسطه یکی از دوستان مشترک پاسخ داد که در متن مقاله امانتدارانه برای ثبت تاریخ پاسخ وی را نقل و نقد کرده ام. او فضیلت و شجاعت پاسخگویی داشت.
دعائی تا به آخر به مقتدای خود آقای خمینی ایمان کامل داشت. ما به لحاظ تاریخی با هم اختلاف نظر داشتیم هرچند ذره ای در صفای ضمیر و حسن نیت مرحوم دعائی تردید ندارم.
سیدمحمود دعائی مجموعه ای متناقض بود: اعتقاد صادقانه به رهبر قبلی و فعلی، و در عین حال رئوف و مهربان و گشاده رو با منتقدان آنها.
اگر در مجموعه روحانیون خط امام یا اطرافیان رهبری کسی مانند دعائی پیدا میشد، ایران حال و روز بهتری داشت.
درگذشت این سید خلیق، روحانی خاکی، مبارز صادق، و خط امامی متفاوت متعادل را به خانواده محترم، همکارانش در مؤسسه اطلاعات و همه دوستان و علاقه مندانش تسلیت عرض می کنم.
خدایش رحمت کند.
https://kadivar.com/19566/
@Mohsen_Kadivar_Official
خلاصه
دعائی، جوانمرد خلیق
سیدمحمود دعائی (۱۴۰۱-۱۳۲۰) در نیمه خرداد به رحمت خدا رفت.
آن مرحوم فضائل اخلاقی متعددی داشت: جوانمرد، متواضع، مهربان، پاکدست، ساده زیست، اهل مدارا، و سعه صدر.
در مراسم تدفین بسیاری از شخصیتهای فرهنگی، هنری و سیاسی که از انقلاب و نظام آسیب دیده بودند حاضر بود و بر پیکر آنها نماز گذاشت، گویی یک تنه با حضور مهربان خود می خواست عذرخواهی و جبران کند.
صفحه درگذشتگان روزنامه اطلاعات تحقیقا آزادترین صفحه مطبوعات کشور بعد از انقلاب بود، و بدون هیچ تبعیض و تنگنظری همه از دنیارفتگان را سرویس می داد.
در زمان ریاست او، بر خلاف دیگر روزنامه های حکومتی روزنامه اطلاعات هرگز پاچه کسی را نگرفت و به منتقدان مسالمتجوی نظام افترا نزد.
انتشارات اطلاعات ناشر کتابهای فلسفی و کلامی من بوده است: سه عنوان در هفت مجلد.
دفتر عقل ( ۱۳۷۷)، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، سه جلد (۱۳۷۸)، و ماخذشناسی علوم عقلی، با همکاری محمد نوری، سه جلد قطور (۱۳۷۹).
اطمینان دارم اگر سید دعایی انتشار این کار حجیم و پرزحمت را به عهده نمی گرفت این کتاب هرگز منتشرنمیشد.
در مقدمه جلد سوم مجموعه مصنفات نوشته ام:
«تصحیح نهایی جلد اول و دوم این مجموعه و اکثر تصحیحات این مجلد و نگارش این مقدمه در زمانی صورت می گیرد که به اتهامی غیرموجه سومین ماه اسارت خود را در زندان اوین می گذرانم.»
انتشار کتابهای یک زندانی سیاسی کار کوچکی نیست.
برای میزان حساسیت شخص رهبر نسبت به کتاب مجموعه مصنفات آقا علی و دخالت برای حذف آن از جایزه کتاب سال ۱۳۷۹ مقدمه این کتاب و اسناد آن را باید خواند و دید:
حکمتستیزی و بیاخلاقی: مجموعه آثار آقا علی مدرّس (کار مجمع عالی حکمت اسلامی) در بوتهی نقد. اِسِن آلمان: نشر اندیشههای نو، ۱۳۹۹.
در زندان اوین تنها یک نفر به دیدار من آمد. از بند مجاور غلامحسین کرباسچی شهردار زندانی پایتخت را هم آورده بودند. اولین بار بود همدیگر را در زندان ملاقلات می کردیم.
کسی که به دیدار این دو زندانی اوین آمده بود کسی نبود جز سید محمود دعائی. به گرمی ما را در آغوش گرفت. از محبت و بزرگواری او اشک در چشمانم جمع شده بود. نیم ساعتی با ما گفتگو کرد، البته غیرسیاسی و پراز مزاح و بذله گویی.
دعائی در میان روحانیون صاحب منصب واقعا از جنس دیگری بود، از جنس مردم. نمی دانم چنین کسی چطور می توانست نماینده ولی فقیه باشد!
در غربت غربیه هم دست از سر این سید خلیق برنداشتم! مشغول واکاوی تاریخ انقلاب شده بودم و دعایی مخرن الاسرار دوران نجف آقای خمینی بود. خاطراتش نکات قابل توجهی از این دوران دارد.
حداقل در دو موضوع به او پرداختم. در کتاب الکترونیکی زیر پای دعایی به وسط آمده است:
انقلاب و نظام در بوتهی نقد اخلاقی: سید محمد روحانی، مباهته و مرجعیت، مجموعهی مواجههی جمهوری اسلامی با علمای منتقد، دفتر سوم، ۱۳۹۲.
در سلسله مقالات تهمت در حکومت اسلامی: ریشه یابی احکام مهدورالعرض در فقه و روایات شیعه، خصوصا قسمت سوم: تهمت و پدیده موسی موسوی (۱۰ اسفند ۱۳۹۷) در برخی ابهامات چاره ای جز مراجعه به مرحوم دعائی نبود.
کتبا از وی پرسیدم و کتبا و با واسطه یکی از دوستان مشترک پاسخ داد که در متن مقاله امانتدارانه برای ثبت تاریخ پاسخ وی را نقل و نقد کرده ام. او فضیلت و شجاعت پاسخگویی داشت.
دعائی تا به آخر به مقتدای خود آقای خمینی ایمان کامل داشت. ما به لحاظ تاریخی با هم اختلاف نظر داشتیم هرچند ذره ای در صفای ضمیر و حسن نیت مرحوم دعائی تردید ندارم.
سیدمحمود دعائی مجموعه ای متناقض بود: اعتقاد صادقانه به رهبر قبلی و فعلی، و در عین حال رئوف و مهربان و گشاده رو با منتقدان آنها.
اگر در مجموعه روحانیون خط امام یا اطرافیان رهبری کسی مانند دعائی پیدا میشد، ایران حال و روز بهتری داشت.
درگذشت این سید خلیق، روحانی خاکی، مبارز صادق، و خط امامی متفاوت متعادل را به خانواده محترم، همکارانش در مؤسسه اطلاعات و همه دوستان و علاقه مندانش تسلیت عرض می کنم.
خدایش رحمت کند.
https://kadivar.com/19566/
@Mohsen_Kadivar_Official
Forwarded from ♤اندیشهی میهن♡
#یادداشت
#دیدگاه
🔰 دلسردسازی (demoralization) یک ملت چگونه انجام میشود؟ / بخش 1⃣
⁉️ اگر شما بدانید خانهای که در آن زندگی میکنید، در آستانهی ریزش است، چه میکنید؟
💭 به گمان، دست عزیزانتان را میگیرید و میگریزید. و اهمیت نمیدهید چیزهایی که سالها مراقبشان بودید را رها کردید یا در خانه را برای دزد باز گذاشتید. اینطور نیست؟ وقتی در حال ریزش است دیگر چه اهمیتی دارد؟!
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اکنون خبرهای زیر را با دقت بخوانید. همگی واقعی و بخش کوچکی از خبرهای ده روز آخر فروردین ۱۴۰۰ هستند که از شبکههای تلویزیونی درونمرزی و برونمرزی خوانده شدهاند:
- از فرصت طلایی عید نوروز برای خاموش کردن شعلههای کرونا استفاده نشد.
- آیا در جلسهی امشب شاهد یکی از بزرگترین خیانتها خواهیم بود؟
- خیز دوبارهی مسکن به سوی گرانی بیشتر.
- فاجعهی وحشتناک و سراسری کرونا در ایران. تکمیل ظرفیت بیمارستانها برای پذیرش بیماران کرونایی (دهها بار در روز، به مدت بیش از یکسال، از شبکههای گوناگون)
- کشور در وضعیت فوق بحرانی قرار گرفته است.
- امنیت غذایی ایران در خطر است.
- خانوادهها نگران جان فرزندانشان هستند!
- رسوایی پشت رسوایی برای رژیم ایران.
- سونامی سرطان در راه است.
- با این روند کند، چه مدت طول خواهد کشید تا همهی مردم ایران واکسینه شوند؟
- چهار چالش بزرگ تیم استقلال در شب انتقام؛ آیا به قاتل کنیایی امشب دستبند میزنند؟ (اینهمه واژهی منفی برای یک خبر ورزشی!)
- متاسفانه اکنون با کرونای هیبریدی هندی-آفریقایی در کشور مواجهیم.
- خبر خوب!: بخش ویژهی درمان کودکان سرطانی در بیمارستان ... شهرستان ... گشایش یافت.
- اقدام به خودکشی دختر جوان در ... که دخالت غیرحرفهای شهروندان، سبب سقوط دختر از پل شد.
- شب گذشته هواپیماهای اسراییلی انبار مخفی موشکی سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در سوریه را بمباران و منهدم کردند. (خبر دروغ و تاکید غیرعادی بر منهدم کردن)
- و ....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⬅️ پیامد آوار این همه خبر و واژگان سیاه بر سر شهروند ایرانی چیست؟
آیا شنونده را جز به این سو راهنمایی میکند که "خودت را نجات بده! حساب خود را جدا کن! اینجا جای زندگی نیست! اگر برای خود و فرزندانت زندگی روشن میخواهی، تلاش کن خودت را قاطی ملت دیگری کنی!"
⬅️ این همان چیزی است که به آن میگویند demoralization یا رساندن یک ملت، به نقطهی دست شستن از داشتههای خود، هویت خود، میهن و خاک خود و ارزشهای فرهنگی و بومی خود. پیامد آن هم این است که شهروند ایرانی، برای اثبات اینکه "من عضو این ملتِ تباه نیستم / جای شایستهی من، وسط این همه سیاهی نیست" دست به خودویرانگری و همکاری با دشمنان وطنش برای نابودی آن میزند.
⬅️ با آگاهی از پروژهای که رسانهها (دیداری و مجازی) پیش میبرند، آن را نقش بر آب کنیم.
روشنیها و زیباییها را ببینیم. روزهای شکوفایی و شکوه ایرانمان🇮🇷❤️ در پیش است اگر آگاهانه برای آن تلاش کنیم.
✍ بابک مهرآیین
📎 در این باره بخوانید:
https://t.me/thinktogether/3405
https://t.me/thinktogether/2123
@ThinkTogether🌱
#دیدگاه
🔰 دلسردسازی (demoralization) یک ملت چگونه انجام میشود؟ / بخش 1⃣
⁉️ اگر شما بدانید خانهای که در آن زندگی میکنید، در آستانهی ریزش است، چه میکنید؟
💭 به گمان، دست عزیزانتان را میگیرید و میگریزید. و اهمیت نمیدهید چیزهایی که سالها مراقبشان بودید را رها کردید یا در خانه را برای دزد باز گذاشتید. اینطور نیست؟ وقتی در حال ریزش است دیگر چه اهمیتی دارد؟!
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اکنون خبرهای زیر را با دقت بخوانید. همگی واقعی و بخش کوچکی از خبرهای ده روز آخر فروردین ۱۴۰۰ هستند که از شبکههای تلویزیونی درونمرزی و برونمرزی خوانده شدهاند:
- از فرصت طلایی عید نوروز برای خاموش کردن شعلههای کرونا استفاده نشد.
- آیا در جلسهی امشب شاهد یکی از بزرگترین خیانتها خواهیم بود؟
- خیز دوبارهی مسکن به سوی گرانی بیشتر.
- فاجعهی وحشتناک و سراسری کرونا در ایران. تکمیل ظرفیت بیمارستانها برای پذیرش بیماران کرونایی (دهها بار در روز، به مدت بیش از یکسال، از شبکههای گوناگون)
- کشور در وضعیت فوق بحرانی قرار گرفته است.
- امنیت غذایی ایران در خطر است.
- خانوادهها نگران جان فرزندانشان هستند!
- رسوایی پشت رسوایی برای رژیم ایران.
- سونامی سرطان در راه است.
- با این روند کند، چه مدت طول خواهد کشید تا همهی مردم ایران واکسینه شوند؟
- چهار چالش بزرگ تیم استقلال در شب انتقام؛ آیا به قاتل کنیایی امشب دستبند میزنند؟ (اینهمه واژهی منفی برای یک خبر ورزشی!)
- متاسفانه اکنون با کرونای هیبریدی هندی-آفریقایی در کشور مواجهیم.
- خبر خوب!: بخش ویژهی درمان کودکان سرطانی در بیمارستان ... شهرستان ... گشایش یافت.
- اقدام به خودکشی دختر جوان در ... که دخالت غیرحرفهای شهروندان، سبب سقوط دختر از پل شد.
- شب گذشته هواپیماهای اسراییلی انبار مخفی موشکی سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در سوریه را بمباران و منهدم کردند. (خبر دروغ و تاکید غیرعادی بر منهدم کردن)
- و ....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⬅️ پیامد آوار این همه خبر و واژگان سیاه بر سر شهروند ایرانی چیست؟
آیا شنونده را جز به این سو راهنمایی میکند که "خودت را نجات بده! حساب خود را جدا کن! اینجا جای زندگی نیست! اگر برای خود و فرزندانت زندگی روشن میخواهی، تلاش کن خودت را قاطی ملت دیگری کنی!"
⬅️ این همان چیزی است که به آن میگویند demoralization یا رساندن یک ملت، به نقطهی دست شستن از داشتههای خود، هویت خود، میهن و خاک خود و ارزشهای فرهنگی و بومی خود. پیامد آن هم این است که شهروند ایرانی، برای اثبات اینکه "من عضو این ملتِ تباه نیستم / جای شایستهی من، وسط این همه سیاهی نیست" دست به خودویرانگری و همکاری با دشمنان وطنش برای نابودی آن میزند.
⬅️ با آگاهی از پروژهای که رسانهها (دیداری و مجازی) پیش میبرند، آن را نقش بر آب کنیم.
روشنیها و زیباییها را ببینیم. روزهای شکوفایی و شکوه ایرانمان🇮🇷❤️ در پیش است اگر آگاهانه برای آن تلاش کنیم.
✍ بابک مهرآیین
📎 در این باره بخوانید:
https://t.me/thinktogether/3405
https://t.me/thinktogether/2123
@ThinkTogether🌱
Telegram
♤اندیشهی میهن♡
#تلنگر
🗺 روش کاگب برای مال خود کردن کشور دشمن!
🎙 سخنان تکاندهندهی یوری بزمنوف، مامور عالیرتبه کاگب که در سالهای پایانی دهه هفتاد میلادی به آمریکا پناهنده شد
💬 چند نکتهی بسیار قابل توجه در این سخنان:
۱. اهمیت سرنوشتساز آموزش و پرورشِ دانش آموزان…
🗺 روش کاگب برای مال خود کردن کشور دشمن!
🎙 سخنان تکاندهندهی یوری بزمنوف، مامور عالیرتبه کاگب که در سالهای پایانی دهه هفتاد میلادی به آمریکا پناهنده شد
💬 چند نکتهی بسیار قابل توجه در این سخنان:
۱. اهمیت سرنوشتساز آموزش و پرورشِ دانش آموزان…
Forwarded from تحکیم ملت
#یادداشت
♦️ دوگانهی «سلطنت» و «جمهوری اسلامی» نه تصویری حقیقی از جامعه است و نه مشکلی را حل میکند
✍ عبدالله مومنی
🔻 دوگانه اخیر که با عنوان دوگانه سلطنت و جمهوری اسلامی طرح شده است؛ حقیقتا دوگانهای رسانه ساخته، تصنعی، کاریکاتوری و کمیک است. این دوگانه نه تصویری حقیقی از سیاست و پویاییهای اجتماعی است و نه در دل خود مسئلهای را حل میکند.
🔻در فهم پروبلماتیک ایران معاصر میتوان گفت مسئله ما دموکراسی است مسئله ما عبور از اقتدارگرایی و حکومت قانون است؛ آن هم قانونی عادلانه و مبتنی بر حقوق بشر. این مسئله متاثر از شرایط جهانی و ضرورتهای ملی در ایران بروز یافت. مشروطه آغازی بود بر پیریزی این خواست که با کودتای رضاخانی سقط شد و مسیر دموکراسی خواهی و حکومت قانون و مشروطیت قدرت جای خود را به شبه مدرنیزاسیونی اقتدارگرا و استبدادیِ شبه مدرن داد؛ یعنی استبداد سلطنتی پوست اندازی تاریخی کرد و به شکلی پیچیدهتر و نوتر عرضاندام کرد و پیگیری آن خواست تاریخی را به محاق برد، این تنش بین حکومت استبدادی و خواست دموکراسی تاکنون بوده و ادامهدار است.
🔻 در جنبش دموکراسی خواهِ استقلالطلبِ ملی شدن صنعت نفت، در انقلاب جمهوری خواهانه ۵۷ و تبلور بخشی از آرمانهای آن در فصل سوم قانون اساسی و در جنبش مدنی اصلاحات و همچنین در جنبش دموکراسی خواهانه سبز و نیز در خواست مکرر اعتراضات یک دهه اخیر که ناکارآمدی و فساد ناشی از استبداد و بیقانونی را نشانه گرفته است، همه و همه نشان از این درگیری و تنش بزرگ دارد که هنوز هم فیصله نیافته است.
🔻 هر بار با سربرآوردن جنبشی آزادی خواهانه و مردمی، استبداد به بهانههای مختلف دست به سرکوبهای خونین زده، نیروهای مترقی و معترضین را حبس و شکنجه و حصر کرده؛ از میرزاجهانگیرخان و میرزاده عشقی و تا حبس و حصر مصدق و منتظری و میرحسین و رهنورد و کروبی، این سرکوب و تنش در سه حکومت سلطانی قاجاریه و پهلوی و نیز در نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته است.
🔻 اکنون جریانی رسانه ساز و وابسته مدعی مبارزه است؛ اما باید روشن شود مبارزه برای چه چیزی؟ برای بازگشت سلطنت؟ برای رهایی از استبداد دینی و.... سایر مدعیاتی که ممکن است طرح بشود؛ اما تجربه تاریخی میگوید اگر وجه سلبی عبور از انواع اقتدارگرایی باشد وجه ایجابی جمهوریت و دموکراسی است. بنابراین به طور کلی روند کلی حرکت روشنفکران و مبارزان ۱۲۰ ساله اخیر مبارزه برای تحصیل آزادی بیشتر بوده است. اما موانعی چون استبداد تاریخی، دخالت خارجی و فقدان جامعه مدنی متشکل و قوامیافته که حامی و حافظ دستاوردهای دموکراتیک باشد هنوز جامعه ما را علی رغم روشن شدن مفاهیم و آشکار شدن مطالبات از دستیابی به دموکراسی محروم کرده است.
🔻 دوگانه یا سلطنت یا جمهوری اسلامی با اقتضائات موجود خطی مزاحم و انحرافی بر پیگیری روندهای دموکراتیک است؛ این دوگانه که به رغم اختلافات در برخی حوزههای اجتماعی در کنه خود قرابت زیادی از منظر سیاسی با هم دارند، پاسخگوی نیازها و مطالبات دورانی ما نیستند؛ بدین معنا سازوارههایی هستند غیر دورانی. در اینجا منظور از غیر دورانی یعنی ناهمساز با حقوق بشر و درک و دریافت مدرن از انسان و جامعه و چرخش قدرت سیاسی و دموکراسی.
🔻 سامانه پادشاهی بیش از ۵۰ سال (مقصود پهلویها وگرنه این سامانه وجه تاریخی دارد که اکنون محل بحث نیست) و سامانه ولایت ۴۳ سال هر دو در فرصتهای تاریخی ۱۰۰ ساله اخیر در قدرت بودهاند و در این ۱۰۰ سال هر دو کارنامهای سرشار از ناکارآمدی و هدایت توسط الیگارشیهای فاسد رانتی_نظامی و با سرکوب گسترده بودهاند. سلطنت چند بار در دوران ۱۳۰ ساله در معرض چالش قرار گرفت در مشروطه، در ملی شدن صنعت نفت و در انقلاب، که در انقلاب رفوزه تاریخی شد و مردم آن را حذف و منقرض کردند و در عین حال گرچه در عینیت نظم سیاسی جمهوری اسلامی اکنون مستقر است ولی از لحاظ ذهنی در ذهنیت مردم دچار چالش بنیادین شده و با انواع بحرانها مواجه است که سرمایه اجتماعی آن مضمحل و یا به تعبیری بسیار لاغر شده است.
🔻 اما اکنون سخن و مسئله اصلی در این است که چگونه و با چه نیروهایی میتوان از اقتدارگرایی به دموکراسی گذر کرد و نه اینکه از اقتدارگرایی به اقتدار گرایی دیگر گذر کنیم. جامعه ایران بهرغم جوسازیهای رسانهای در برابر نوسلطنتطلبان که تجویز خشونت تخریب جامعه مدنی و نمادهای سرمایه اجتماعی و دفاع از تحریم و دخالت خارجی را تایید میکنند، خواهد ایستاد و به آنها یادآور خواهند که فرصت سلطنت در ایران تکرار نخواهد شد و ایرانیان خواهان گذار از هرگونه اقتدارگرایی هستند. موضوع گذار دموکراتیک اساسا پیرامون گذار از اقتداگراییست و نیروی حامل آن نیز نیروی دموکراسی خواه است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
♦️ دوگانهی «سلطنت» و «جمهوری اسلامی» نه تصویری حقیقی از جامعه است و نه مشکلی را حل میکند
✍ عبدالله مومنی
🔻 دوگانه اخیر که با عنوان دوگانه سلطنت و جمهوری اسلامی طرح شده است؛ حقیقتا دوگانهای رسانه ساخته، تصنعی، کاریکاتوری و کمیک است. این دوگانه نه تصویری حقیقی از سیاست و پویاییهای اجتماعی است و نه در دل خود مسئلهای را حل میکند.
🔻در فهم پروبلماتیک ایران معاصر میتوان گفت مسئله ما دموکراسی است مسئله ما عبور از اقتدارگرایی و حکومت قانون است؛ آن هم قانونی عادلانه و مبتنی بر حقوق بشر. این مسئله متاثر از شرایط جهانی و ضرورتهای ملی در ایران بروز یافت. مشروطه آغازی بود بر پیریزی این خواست که با کودتای رضاخانی سقط شد و مسیر دموکراسی خواهی و حکومت قانون و مشروطیت قدرت جای خود را به شبه مدرنیزاسیونی اقتدارگرا و استبدادیِ شبه مدرن داد؛ یعنی استبداد سلطنتی پوست اندازی تاریخی کرد و به شکلی پیچیدهتر و نوتر عرضاندام کرد و پیگیری آن خواست تاریخی را به محاق برد، این تنش بین حکومت استبدادی و خواست دموکراسی تاکنون بوده و ادامهدار است.
🔻 در جنبش دموکراسی خواهِ استقلالطلبِ ملی شدن صنعت نفت، در انقلاب جمهوری خواهانه ۵۷ و تبلور بخشی از آرمانهای آن در فصل سوم قانون اساسی و در جنبش مدنی اصلاحات و همچنین در جنبش دموکراسی خواهانه سبز و نیز در خواست مکرر اعتراضات یک دهه اخیر که ناکارآمدی و فساد ناشی از استبداد و بیقانونی را نشانه گرفته است، همه و همه نشان از این درگیری و تنش بزرگ دارد که هنوز هم فیصله نیافته است.
🔻 هر بار با سربرآوردن جنبشی آزادی خواهانه و مردمی، استبداد به بهانههای مختلف دست به سرکوبهای خونین زده، نیروهای مترقی و معترضین را حبس و شکنجه و حصر کرده؛ از میرزاجهانگیرخان و میرزاده عشقی و تا حبس و حصر مصدق و منتظری و میرحسین و رهنورد و کروبی، این سرکوب و تنش در سه حکومت سلطانی قاجاریه و پهلوی و نیز در نظام جمهوری اسلامی ادامه داشته است.
🔻 اکنون جریانی رسانه ساز و وابسته مدعی مبارزه است؛ اما باید روشن شود مبارزه برای چه چیزی؟ برای بازگشت سلطنت؟ برای رهایی از استبداد دینی و.... سایر مدعیاتی که ممکن است طرح بشود؛ اما تجربه تاریخی میگوید اگر وجه سلبی عبور از انواع اقتدارگرایی باشد وجه ایجابی جمهوریت و دموکراسی است. بنابراین به طور کلی روند کلی حرکت روشنفکران و مبارزان ۱۲۰ ساله اخیر مبارزه برای تحصیل آزادی بیشتر بوده است. اما موانعی چون استبداد تاریخی، دخالت خارجی و فقدان جامعه مدنی متشکل و قوامیافته که حامی و حافظ دستاوردهای دموکراتیک باشد هنوز جامعه ما را علی رغم روشن شدن مفاهیم و آشکار شدن مطالبات از دستیابی به دموکراسی محروم کرده است.
🔻 دوگانه یا سلطنت یا جمهوری اسلامی با اقتضائات موجود خطی مزاحم و انحرافی بر پیگیری روندهای دموکراتیک است؛ این دوگانه که به رغم اختلافات در برخی حوزههای اجتماعی در کنه خود قرابت زیادی از منظر سیاسی با هم دارند، پاسخگوی نیازها و مطالبات دورانی ما نیستند؛ بدین معنا سازوارههایی هستند غیر دورانی. در اینجا منظور از غیر دورانی یعنی ناهمساز با حقوق بشر و درک و دریافت مدرن از انسان و جامعه و چرخش قدرت سیاسی و دموکراسی.
🔻 سامانه پادشاهی بیش از ۵۰ سال (مقصود پهلویها وگرنه این سامانه وجه تاریخی دارد که اکنون محل بحث نیست) و سامانه ولایت ۴۳ سال هر دو در فرصتهای تاریخی ۱۰۰ ساله اخیر در قدرت بودهاند و در این ۱۰۰ سال هر دو کارنامهای سرشار از ناکارآمدی و هدایت توسط الیگارشیهای فاسد رانتی_نظامی و با سرکوب گسترده بودهاند. سلطنت چند بار در دوران ۱۳۰ ساله در معرض چالش قرار گرفت در مشروطه، در ملی شدن صنعت نفت و در انقلاب، که در انقلاب رفوزه تاریخی شد و مردم آن را حذف و منقرض کردند و در عین حال گرچه در عینیت نظم سیاسی جمهوری اسلامی اکنون مستقر است ولی از لحاظ ذهنی در ذهنیت مردم دچار چالش بنیادین شده و با انواع بحرانها مواجه است که سرمایه اجتماعی آن مضمحل و یا به تعبیری بسیار لاغر شده است.
🔻 اما اکنون سخن و مسئله اصلی در این است که چگونه و با چه نیروهایی میتوان از اقتدارگرایی به دموکراسی گذر کرد و نه اینکه از اقتدارگرایی به اقتدار گرایی دیگر گذر کنیم. جامعه ایران بهرغم جوسازیهای رسانهای در برابر نوسلطنتطلبان که تجویز خشونت تخریب جامعه مدنی و نمادهای سرمایه اجتماعی و دفاع از تحریم و دخالت خارجی را تایید میکنند، خواهد ایستاد و به آنها یادآور خواهند که فرصت سلطنت در ایران تکرار نخواهد شد و ایرانیان خواهان گذار از هرگونه اقتدارگرایی هستند. موضوع گذار دموکراتیک اساسا پیرامون گذار از اقتداگراییست و نیروی حامل آن نیز نیروی دموکراسی خواه است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
دیدگاههای جامعهشناسان درباره اعتراضات اخیر
#یادداشت_ماه
✍️دیدگاه پرویز پیران
🔸ابر جنبش تام و تمام
این اتفاق به نظر من نیازمند یک نام جدید است. من میگویم این ابرجنبش اجتماعی تام و تمام است؛ یعنی سنگینی نارضایتیها در ایران به دلایل مختلف و با خواستههای مختلف وجود دارد و این گونه بروز میکند. آنقدر نارضایتیهای مختلف زیاد شده که از اقشار مختلف یک عده به جان میآیند و حرکت میکنند. ما در ایران از دهه 80 یعنی بهویژه در سال 88 ، همیشه درگیر جنبش هستیم. ولی پس از سال 88 ، اکثر جنبشها موردی بوده؛ فقرمحور بوده، شغلمحور و آب محور بوده؛ یعنی موردی و خواست یک گروه مشخص بوده، اما نارضایتی عمومی در تمام این مدت وجود داشته. حال آن نارضایتی بروز کرده. دلیل حضور جوانها هم نوع کنش آنها و فشارهای بوده که بر آنها بوده. من چهل سال پیش گفتم کلید رهایی و توسعه ایران در دست زنان ایرانزمین است؛ زیرا مرتب تحت فشار و تبعیض بودند، در نتیجه فشار بیشتری در آنها متراکم شده و پیش بینی من این بود که اعتراض ناشی از آن فشار محتمل تر بود. حال یک اتفاقی هم میافتد مانند مرگ طفلک مهسا امینی که بسیار دردناک و بی دلیل است و نباید اتفاق میافتاد که در جنبشهای اجتماعی یعنی چکاندن ماشه یا روشن کردن فتیله آماده. شاید میشد با برخوردی مناسب، معرفی واقعی و درست متخلفان و صداقت و مهر با خانواده و مردم و عذرخواهی و دلجویی، ماجرا را به گونهای دیگر رقم زد، اما این اتفاق هم نمیافتد و اشتباه پشت اشتباه انجام میشود. در این مرحله سه نکته مهم آتش جنبش را تشدید میکند. اولی، حرفها و توضیحات نسنجیده و کودکانه؛ دوم، بیتوجهی به معضلی بسیار ژرفتر یعنی کاهش باورنکردنی سرمایه اجتماعی که در کاهش اعتماد و مشارکت نمودی بارز به کف میآورد؛ و سوم بسته بودن کانال ارتباطی با اکثریت مردم که نبود آن باورنکردنی نیست و نشان میدهد رسانههای حکومتی مخاطبان محدود و یکدستی دارند. نحیف شدن و محدود شدن مطبوعات مورد پذیرش مردم صدمات جدی وارد میکند. شدت جریحه دار شدن وجدان جمعی، شکل گیری عنصر تاریخی مظلوم در جامعه خاصی چون ایران که تحلیل گسترده دیگری میطلبد را هم نباید فراموش کرد. این عوامل بهتدریج مشخص میساخت که جنبش اجتماعی در حال شکل گیری که از پیش هم یعنی پیش از فاجعه قتل مهسا ژینا قابل پیش بینی بود و در بحث جامعه لحظهای (روزنامه شرق) احتمال آن مطرح شد با جنبشهای اجتماعی متداول اعتراض محور تفاوتهای جدی دارد. ناگهان به نحوی گسترده و سراسری جنبش اجتماعی در زمانی که زمینه پیشینی جدی قبلی آن هم تکرار دارد (ماده آماده انفجار) و معضلاتی که پدیدآورنده و تشدیدکننده اعتراض اند تداوم داشته که امیدی به حل آنها نیست، اعتراض شکل گرفت و میدانی شد.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/9fi3cc
@MostafaTajzadeh
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
#یادداشت_ماه
✍️دیدگاه پرویز پیران
🔸ابر جنبش تام و تمام
این اتفاق به نظر من نیازمند یک نام جدید است. من میگویم این ابرجنبش اجتماعی تام و تمام است؛ یعنی سنگینی نارضایتیها در ایران به دلایل مختلف و با خواستههای مختلف وجود دارد و این گونه بروز میکند. آنقدر نارضایتیهای مختلف زیاد شده که از اقشار مختلف یک عده به جان میآیند و حرکت میکنند. ما در ایران از دهه 80 یعنی بهویژه در سال 88 ، همیشه درگیر جنبش هستیم. ولی پس از سال 88 ، اکثر جنبشها موردی بوده؛ فقرمحور بوده، شغلمحور و آب محور بوده؛ یعنی موردی و خواست یک گروه مشخص بوده، اما نارضایتی عمومی در تمام این مدت وجود داشته. حال آن نارضایتی بروز کرده. دلیل حضور جوانها هم نوع کنش آنها و فشارهای بوده که بر آنها بوده. من چهل سال پیش گفتم کلید رهایی و توسعه ایران در دست زنان ایرانزمین است؛ زیرا مرتب تحت فشار و تبعیض بودند، در نتیجه فشار بیشتری در آنها متراکم شده و پیش بینی من این بود که اعتراض ناشی از آن فشار محتمل تر بود. حال یک اتفاقی هم میافتد مانند مرگ طفلک مهسا امینی که بسیار دردناک و بی دلیل است و نباید اتفاق میافتاد که در جنبشهای اجتماعی یعنی چکاندن ماشه یا روشن کردن فتیله آماده. شاید میشد با برخوردی مناسب، معرفی واقعی و درست متخلفان و صداقت و مهر با خانواده و مردم و عذرخواهی و دلجویی، ماجرا را به گونهای دیگر رقم زد، اما این اتفاق هم نمیافتد و اشتباه پشت اشتباه انجام میشود. در این مرحله سه نکته مهم آتش جنبش را تشدید میکند. اولی، حرفها و توضیحات نسنجیده و کودکانه؛ دوم، بیتوجهی به معضلی بسیار ژرفتر یعنی کاهش باورنکردنی سرمایه اجتماعی که در کاهش اعتماد و مشارکت نمودی بارز به کف میآورد؛ و سوم بسته بودن کانال ارتباطی با اکثریت مردم که نبود آن باورنکردنی نیست و نشان میدهد رسانههای حکومتی مخاطبان محدود و یکدستی دارند. نحیف شدن و محدود شدن مطبوعات مورد پذیرش مردم صدمات جدی وارد میکند. شدت جریحه دار شدن وجدان جمعی، شکل گیری عنصر تاریخی مظلوم در جامعه خاصی چون ایران که تحلیل گسترده دیگری میطلبد را هم نباید فراموش کرد. این عوامل بهتدریج مشخص میساخت که جنبش اجتماعی در حال شکل گیری که از پیش هم یعنی پیش از فاجعه قتل مهسا ژینا قابل پیش بینی بود و در بحث جامعه لحظهای (روزنامه شرق) احتمال آن مطرح شد با جنبشهای اجتماعی متداول اعتراض محور تفاوتهای جدی دارد. ناگهان به نحوی گسترده و سراسری جنبش اجتماعی در زمانی که زمینه پیشینی جدی قبلی آن هم تکرار دارد (ماده آماده انفجار) و معضلاتی که پدیدآورنده و تشدیدکننده اعتراض اند تداوم داشته که امیدی به حل آنها نیست، اعتراض شکل گرفت و میدانی شد.
ادامه این مطلب را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/9fi3cc
@MostafaTajzadeh
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران