فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
🔸من هیچ علاقه‌ای به مجالست نظامیان در سازمان برنامه نداشتم. گاهی می‌نشستم، بسیار مؤدب، گوش می‌کردم، تا مسایل را مطرح کنند. آنها بدون دستور اعليحضرت جایی نمی‌رفتند. اعلیحضرت دستور می‌داد نظامیها بیایند سازمان برنامه. گوش تا گوش می نشستند. خاتم می‌آمد، مین‌باشیان، خود وزیر جنگ، و دیگران. ضبط صوت می گذاشتند آنجا که حرف ها ضبط بشود. من هم ساکت گوش می‌کردم. افرادی که لازم بود آنجا بودند و یادداشت می کردند.

می‌گفتند این برنامه‌ها وجود دارد، این چیزها را اعلیحضرت خواسته‌اند، این چیزها لازم است. مثلا می‌گفتم شما این تقاضائی را که کردید برای این تعداد فرودگاه، که مخارج آن خیلی از آنچه معمولا برای چنین طرح ها در نظر گرفته می شود تجاوز می‌کند، ممکن است توضیح بفرمائید؟

خاتم، مثلا، می‌گفت:« آقا» به من گفته‌اند، یعنی شاه، تعداد ۲۵۰ طياره F14 قرار داد بسته شده و قرار است تا فلان وقت وارد شوند، شما خیال می‌کنید بنده اینها را می‌توانم از سقف خانه‌ام بپرانم. این تعداد هواپیما لازم است و آنها وقتی می‌رسند فرودگاه ها باید آماده باشند. می‌گفتیم که این مسائلی است که باید رسیدگی بشود. میگفتند به همین دلیل هم ما آمدیم که شما رسیدگی بکنید. اما این دستور را به ما ابلاغ می‌کردند، و تقریبا آن دستورات همگی بدون بحث‌اجراء می‌شد.

چیزهای دیگر هم بود. مثلا یکی از طرح های بزرگی که اول که آمدم سازمان برنامه مطرح بود، طرح مخابرات میکروویو (microwave) کشور بود. پیشنهادی آمده بود که شدیدا آقای اسدالله علم دنبالش بود. رسیدگی کرده بودیم دیده بودیم که هزینه مثلا یک واحد میکروویو پیشنهادی برای ایران در مقایسه با رقم های ممالک دیگر، اگر در کشورهای دیگر بوده ۱۰۰ دلار مال ما یکهو بود ۲۵۰ دلار. دکتر مقدم به من فریاد می‌کرد:« آقا این یک چیزی است که من نمی‌توانم بپذیرم». من بهش گفتم شما هیچ لزومی ندارد این را بپذیرید. هیچ کس به شما نداده که این را بپذیرید، دستور بدهید طرح را بیاورند اینجا.

طرح را آوردند و برای من توضیحات دادند و من هم فهمیدم، دیدم که او چه می‌گوید. فوری یک گزارش شرفْ عرضی به اعليحضرت تهیه کردم و تقاضا کردم که اجازه فرمایند اجرای این طرح را به وزارت دربار انتقال دهم.

اجرای طرح و تمام امضاءها راجع به پرداخت ها را وزارت دربار می‌کرد. به هیچ وجه من دیگر دخالت نکردم. چاره ای نداشتم. ممکن است این نوعی گریز از روبرو شدن با اصل مطلب بود، ولی در آن هیچ چاره ای نبود چون ما حاضر به قبول مسئولیت نبودیم و زور سیاسی کافی برای جلوگیری از آن را هم نداشتیم. ببینید، نمی توانستم هیچ چیز را تغییر بدهم. ولی تنها راهی که داشتم این بود که بگذارم خودشان عمل کنند، به مسئولیت خودشان، مثل نظامی ها.
✍🏻خاطره خداداد فرمانفرمائیان اقتصاددان و رئیس بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه

🔸منبع: توسعه در ایران 1320-1357/ منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرمائیان و عبدالمجید مجیدی
#عبرت‌های_تاریخ
#درس‌های_57
@sahandiranmehr
✔️روایت آنکه دعا کرد باران بیاید، سیل آمد🔻

🖋سهند ایرانمهر

امروز، سالگرد آغاز به کار دولت موقت به ریاست #مهدی_بازرگان است. ‏پژوهشگر قرآن، نخستین دانشیار دانشگاه تهران، رئیس دانشکده فنی، موسس حزب نهضت آزادی ایران، نخست وزیر دولت موقت بعد از انقلاب، نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی) در دوره‌های بعد رد صلاحیت شد).

او مردی است که صدایش شنیده نشد چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب. یکی از مهم‌ترین نکاتی که در مورد دادگاه تجدیدنظر وی – که طی ۸۰ جلسه از میانه اسفند ۱۳۴۲ تا تیرماه ۱۳۴۳ برگزار شد- وجود دارد، دفاعیات اوست. جایی که بازرگان به عنوان یکی از رهبران نهضت ملی ایران از موضعی اصلاح‌طلبانه به نصیحت حاکمان آن روز می‌پردازد، مهندس بازرگان در این جلسه می‌گوید:

«آقای رییس دادگاه! به مقامات بالا‌تر (شاه) اطلاع دهید که ما آخرین گروهی هستیم که با قبول و احترام به این قانون اساسی فعلی فعالیت‌های سیاسی را در چارچوب‌های قانونی دنبال کردیم. بعد از ما دیگر کسی این قانون اساسی را قبول نخواهد داشت و در درون آن فعالیت نخواهد کرد».

نشانه‌های تحقق این پیش‌بینی به فاصله چند ماه در پاییز ۴۳ زمانی که گروه بخارایی حسنعلی منصور را ترور کردند برای اولین بار جلوه کرد. در فروردین ۱۳۴۴ هم گروهی به محوریت نیکخواه و با همکاری شمس‌آبادی به شاه سوء قصد کردند. تابستان ۴۶ هم گروه مسلحانه حزب ملل اسلامی به محوریت کاظم بجنوردی و محمدجواد حجتی سربرآورد و به دنبال آن گروه چپ‌های سیاهکل، فداییان خلق، مجاهدین و گروه‌های دیگر، نشان دادند که پیش‌بینی مهندس بازرگان در ان دادگاه مبتنی بر واقعیات بوده است.

در یکی از اسنادی که مرکز اسناد انقلاب همیشه با هدف تخریب بازرگان به آن اشاره کرده، آمده است:

مهدی بازرگان‌ در ۹ خرداد ۵۷ در ملاقات با جان استمپل افسر اطلاعاتی سفارت آمریکا گفت :« اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را اجرا کند ما آماده‌ایم سلطنت را بپذیریم».

اگر این سخن راست باشد، معلوم است که وی تا آخرین لحظات و در جامعه و فرهنگی که معمولا حاکمان و ملت، هر دو در هیجان و اندیشه کوتاه مدت به سر می‌برند، خوشبینانه٬ التزام دو طرف به قانون را دنبال می‌کرده است.

با وقوع انقلاب تفاوت نگاه وی با انقلابیون آشکارتر شد و‌دولتش اولین جریانی که متهم به جاماندن از قطار انقلاب:
«مقصود از انقلابی عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و... باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم».

تصرف سفارت آمریکا و افزایش تنش در روابط خارجی، برای دولت لیبرالی که در دل فضای انقلابی افتاده بود، چالش برانگیز بود و استدلال‌هایش نیز راه به جایی نبرد:
«‏اصالت دادن به‌دشمنی و تضاد، يا مرگ‌خواهی برای غيرِخود، طرز تفكر اسلامی و ايرانی نبوده، بلكه از مبانی ديالكتيكی و معيارهای ماركسيستی به‌شمار مي‌رود»..

فرجام او و‌دولتش در نهایت با استعفاء گره خورد و‌دغدغه‌اش تا پایان کار٬ رابطه دین با آزادی و تبین چراهای بعد از انقلاب:

«‏ ممانعت از آزادي حتماً ناشي از ضعف بنيادي يا خلل در نيت و برنامه است».

(دین و آزادی؛ بازیابی ارزش‌ها، مجموعه آثار جلدبیست و پنج)

بعد از استعفاء هم فعالیت‌های خود را در محدوده‌ای کمتر، ادامه داد. در اوج جنگ نامه‌ای به رهبر انقلاب داد در نقد راهبرد :« جنگ جنگ تا پیروزی»، سخنش این‌بار هم، جدی گرفته نشد.
در حوزه اندیشه هم برخی پوزیتویست اسلامی(!) و برخی نواندیش مسلمانِ مودب به علم و ریاضیاتش خوانده‌اند، فارغ از اینکه جانب کدام را بگیریم یک چیز را در مورد او می توان با ضرس قاطع گفت:
بازرگان، در اسلام و سیاستش، بازرگان نبود و شاید همین باعث شد که هیچگاه صدایش شنیده نشود!
خبر درگذشتش اول بهمن ۷۳ بود، مرز بین دی و بهمن، تداعی‌گر مرز بین قبل و بعد انقلاب. امروز برخی، او را مردی آینده‌نگر، اخلاق‌مدار و جلوه راستینی از تلفیق ایمان و سیاست می‌دانند و برخی نماد لیبرالیسم فرتوت بر قامت انقلابی جوان که با پیش‌فرضی غلط پا به میدان گذاشت و در نهایت خود بدان معترف بود:
« دعا کردیم باران بیاید، سیل آمد».
#درس‌های_57


@sahandiranmehr