📝📝📝دکترین احتمالی اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری
✍️نویسنده : بهزادقوامی
✅بررسی کنشهای میدانی هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب نشان از این واقعیت دارد، که هر دو جریان به یکنوع استیصال تشکیلاتی چه در پارادایم درونی و چه در پارادایم بیرونی رسیده اند، که هر چند در پارادایم بیرونی هر دو کاملاً مشابه یکدیگرند اما جنس استیصال درونی این دو جناح به لحاظ ماهوی کاملاً با هم متمایز است.
✅در بُعد #بیرونی، هر دو جناح بعلت عدم فعالیت تشکیلاتی منسجم و هدفدار که بتواند مانیفیست حزبی آنها را در بطن جامعه پیاده کند، نتواسته اند به شکلی سیستماتیک در میان اصناف، طبقات، دسته ها و رسته های اجتماعی که طرفدار آنها هستند اقدام به پیاده سازی اهداف و آموزه های تشکیلاتی خویش نمایند و علیرغم وجود تعدد و تکثر احزابی که زیر مجموعۀ این دو جریان سیاسی هستند، ارتباط ارگانیکی میان بدنه و تشکلات سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا مشاهده نمی شود اما در بُعد #درونی، قضیه کاملاً متفاوت است؛ برخورد صُلب و غیرمنعطف هسته مرکزی قدرت، باعث شده که جریان اصلاح طلب هیچگاه نتواند از ژنرالهای مقتدر خویش در حوزۀ قدرت گیری سیاسی استفاده کند و تمسک جُستن این جریان به افراد تشکیلاتی دسته چُندمی نه تنها نتواسته است به قدرت گیری سیاسی آنها منجر شود بلکه همانطور که شاهد بودیم در جریان انتخابات مجلس دهم خروجی ائتلاف #لیست_امید، انتخاب افرادی با عملکرد سیاسی ناامید کننده در مجلس بود؛ اما در سوی دیگر، جریان سیاسی اصولگرا علیرغم همراهی و انعطافی که از سوی هستۀ مرکزی قدرت در برابر خویش می بیند، هرگز نتواسته است در بزنگاههای سیاسی مانند انتخابات ریاست جمهوری میان ژنرالهای وابسته به خویش ائتلاف سیاسی مؤثر و فراگیری ایجاد کند و شاید مهمترین دلیل #عدم_اجماع میان اصولگرایان، نبود یا کمبود دغدغۀ آنها در برابر فیلترینگ تنگ #تأیید_صلاحیت است که به آنها این فرصت را می دهد نسبت به تصمیمات و خروجیهای تشکیلاتی کمترین تمکین یا هیچگونه پایببندی نداشته باشند و در نتیجه این جریان سیاسی در بُعد درونی به یک استیصال درون تشکیلاتی برسد که بهترین بدیل برای اثبات این مُدعا نگاهی گُذرا به تحولات درون تشکیلاتی اصولگرایان در چند ماهۀ اخیر و فلسفۀ ایجاد جبهۀ مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ( #جمنا ) است.
✅ شاید با بیان نکاتی که ذکر آنها در بالا رفت، ابتداً مخاطبین این یاداشت را به این نتیجه برساند که من حیث المجموع جناح اصلاح طلب نسبت به اصولگرایان در موقعیت مناسبتری قرار دارد و گزینۀ مورد حمایت اصلاح طلبان یعنی جناب #روحانی که به تأیید شورای سیاست گذاری آنها نیز رسیده است، از بخت و اقبال فراوانی برای پیروزی برخوردار است، اما واقعیت امر خلاف این قضیه را نشان می دهد و به جرأت می توان گفت پاشنۀ آشیل جناح اصولگرا در گذشته، که همان عدم اجماع آنهاست، در مقطع فعلی بعنوان مهمترین نقطه قوت آنها در حال تبدیل شدن به یک #دکترین_انتخاباتی است.
✅جریان اصولگرائی با توجه به انتخابات گذشته بخوبی دریافته است در مقاطع انتخاباتی، معرفی یک شخص بعنوان گزینۀ نهائی حزب، در برابر گزینۀ نهایی جریان اصلاحات شانسی برای پیروز شدن نخواهد داشت و عامل اصلی آن ایجاد فضای دوقطبی سیاسی است که همواره به زیان جناح راست تمام شده است، لذا مهمترین استراتژی احتمالی جناح راست برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری #دوازدهم، کم رنگ کردن این دو قطبی سیاسی از طریق ایجاد دوقطبی های دیگر مانند :
#دوقطبی_قومیتی، #دوقطبی_جنسیتی، #دوقطبی_مذهبی و مهمتر از همه #دوقطبی_طبقاتی است، تا به این وسیله جاذبۀ #دوقطبی_سیاسی اصلاح طلب-اصولگرا را تا حد امکان تنزل دهد؛ اما برای اینکه دوقطبیهای ذکر شده برای مخاطبین این نوشته ملموستر و مصداقی تر شود، با ذکر مصادیق به شکافتن بیشتر آنها می پردازم :
◀️. ادامه مطلب در کانال زیر :
. @BehzadQavami
@MostafaTajzadeh
✍️نویسنده : بهزادقوامی
✅بررسی کنشهای میدانی هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب نشان از این واقعیت دارد، که هر دو جریان به یکنوع استیصال تشکیلاتی چه در پارادایم درونی و چه در پارادایم بیرونی رسیده اند، که هر چند در پارادایم بیرونی هر دو کاملاً مشابه یکدیگرند اما جنس استیصال درونی این دو جناح به لحاظ ماهوی کاملاً با هم متمایز است.
✅در بُعد #بیرونی، هر دو جناح بعلت عدم فعالیت تشکیلاتی منسجم و هدفدار که بتواند مانیفیست حزبی آنها را در بطن جامعه پیاده کند، نتواسته اند به شکلی سیستماتیک در میان اصناف، طبقات، دسته ها و رسته های اجتماعی که طرفدار آنها هستند اقدام به پیاده سازی اهداف و آموزه های تشکیلاتی خویش نمایند و علیرغم وجود تعدد و تکثر احزابی که زیر مجموعۀ این دو جریان سیاسی هستند، ارتباط ارگانیکی میان بدنه و تشکلات سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا مشاهده نمی شود اما در بُعد #درونی، قضیه کاملاً متفاوت است؛ برخورد صُلب و غیرمنعطف هسته مرکزی قدرت، باعث شده که جریان اصلاح طلب هیچگاه نتواند از ژنرالهای مقتدر خویش در حوزۀ قدرت گیری سیاسی استفاده کند و تمسک جُستن این جریان به افراد تشکیلاتی دسته چُندمی نه تنها نتواسته است به قدرت گیری سیاسی آنها منجر شود بلکه همانطور که شاهد بودیم در جریان انتخابات مجلس دهم خروجی ائتلاف #لیست_امید، انتخاب افرادی با عملکرد سیاسی ناامید کننده در مجلس بود؛ اما در سوی دیگر، جریان سیاسی اصولگرا علیرغم همراهی و انعطافی که از سوی هستۀ مرکزی قدرت در برابر خویش می بیند، هرگز نتواسته است در بزنگاههای سیاسی مانند انتخابات ریاست جمهوری میان ژنرالهای وابسته به خویش ائتلاف سیاسی مؤثر و فراگیری ایجاد کند و شاید مهمترین دلیل #عدم_اجماع میان اصولگرایان، نبود یا کمبود دغدغۀ آنها در برابر فیلترینگ تنگ #تأیید_صلاحیت است که به آنها این فرصت را می دهد نسبت به تصمیمات و خروجیهای تشکیلاتی کمترین تمکین یا هیچگونه پایببندی نداشته باشند و در نتیجه این جریان سیاسی در بُعد درونی به یک استیصال درون تشکیلاتی برسد که بهترین بدیل برای اثبات این مُدعا نگاهی گُذرا به تحولات درون تشکیلاتی اصولگرایان در چند ماهۀ اخیر و فلسفۀ ایجاد جبهۀ مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ( #جمنا ) است.
✅ شاید با بیان نکاتی که ذکر آنها در بالا رفت، ابتداً مخاطبین این یاداشت را به این نتیجه برساند که من حیث المجموع جناح اصلاح طلب نسبت به اصولگرایان در موقعیت مناسبتری قرار دارد و گزینۀ مورد حمایت اصلاح طلبان یعنی جناب #روحانی که به تأیید شورای سیاست گذاری آنها نیز رسیده است، از بخت و اقبال فراوانی برای پیروزی برخوردار است، اما واقعیت امر خلاف این قضیه را نشان می دهد و به جرأت می توان گفت پاشنۀ آشیل جناح اصولگرا در گذشته، که همان عدم اجماع آنهاست، در مقطع فعلی بعنوان مهمترین نقطه قوت آنها در حال تبدیل شدن به یک #دکترین_انتخاباتی است.
✅جریان اصولگرائی با توجه به انتخابات گذشته بخوبی دریافته است در مقاطع انتخاباتی، معرفی یک شخص بعنوان گزینۀ نهائی حزب، در برابر گزینۀ نهایی جریان اصلاحات شانسی برای پیروز شدن نخواهد داشت و عامل اصلی آن ایجاد فضای دوقطبی سیاسی است که همواره به زیان جناح راست تمام شده است، لذا مهمترین استراتژی احتمالی جناح راست برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری #دوازدهم، کم رنگ کردن این دو قطبی سیاسی از طریق ایجاد دوقطبی های دیگر مانند :
#دوقطبی_قومیتی، #دوقطبی_جنسیتی، #دوقطبی_مذهبی و مهمتر از همه #دوقطبی_طبقاتی است، تا به این وسیله جاذبۀ #دوقطبی_سیاسی اصلاح طلب-اصولگرا را تا حد امکان تنزل دهد؛ اما برای اینکه دوقطبیهای ذکر شده برای مخاطبین این نوشته ملموستر و مصداقی تر شود، با ذکر مصادیق به شکافتن بیشتر آنها می پردازم :
◀️. ادامه مطلب در کانال زیر :
. @BehzadQavami
@MostafaTajzadeh