فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
رگه سادیسم #صدام در برخورد با طاهریحیا که در زمان به قدرت رسیدن بعثی هادر ۱۹۶۸ نخست وزیر عراق بود،بروز یافت. یحیا ژنرال ارتش بود وکل بزرگسالی اش را در ارتش گذرانده بود. صدام همیشه به فرهیختگی این مرد تحصیل کرده حسادت می کرد ویک جورهایی از او نفرت داشت. صدام پس از اینکه به قدرت رسید، طاهر یحیا را زندانی کرد. به دستور صدام وظیفه هل دادن چرخ دستی حامل سطل های مدفوع زندانیان در زندان به یحیامحول شد.او در حالی که باچرخ دستی اش در راهروی زندان به راه می افتاد تا سلول به سلول سطل های مدفوع زندانیان را جمع آوری کند، داد می زد:" سطل آشغالیه! سطل آشغالیه!"
می گویند صدام از شنیدن قصه نخست وزیر سابق در زندان و تحقیری که به او تحمیل کرده بود لذت بسیار می برده، این ماجرا را با ذوق و شوق خاصی برای دیگران تعریف می کرده است.
ژنرال طاهر یحیا تا آخرین روز حیاتش در زندان این تحقیر را تحمل کرد. گویا صدام ضمن تعریف قصه یحیا در زندان برای دوستانش ادای او را در می آورد و مثل او داد می زد؛" سطل آشغالیه! سطل آشغالیه"

صدام
کان گالین
بیژن اشتری
#معرفی_کتاب
#علی_نیک‌جو
#تکه‌ای_ازمتن #روان‌پژوهی_سیاسی
#نشر_ثالث @MostafaTajzadeh
📌 روان‌درد جمعی؛ ما هم بخشی از این جامعه‌ی مورد سوء‌رفتاریم


✍🏻 هدا خطیبی- روانپزشک

در اتاق درمان، با مراجع مبتلا به یک همزیستی مخرب، زمانی از پایان، جدایی، و تصمیم به تحول عینی و انقلابی حرف می‌زنیم، که هر دو، ما و مراجعمان، به یقینی درباره‌ی غلبه‌ی رنج بر لذت، و غلبه‌ی ناکامی بر ارضا، در تجربه او از آن رابطه‌‌ رسیده باشیم. رسیدن به این نقطه، محصول تجمع خدشه‌های کوچک و بزرگ در اعتماد، ضربه‌های آشکار و پنهان به عزت نفس، و محروم شدن از منابع حیاتی هر رابطه مانند احترام و برخورداری از حریم شخصی است. رسیدن به این نقطه، رسیدن به یقین لزوم تحول اساسی در وضعیت یک رابطه، اتفاقی تکانه‌ای و رخ‌داده در یک لحظه نیست. فرآیندی طی شده در طول زمان و محصول برآیند محتواهای احساسی و تاریخچه‌ای ذخیره شده در حافظه و ناخودآگاه رابطه است.

در همزیستی با منبع قدرت بیگانه‌ساز و بیگانه‌شده، امروز ما و مراجعانمان در نقطه مشترکی ایستاده‌ایم. ما مراجعان یکدیگر شده‌ایم در شکایت از غلبه‌ی احساس بی‌اعتبار شدن و سرخوردگی از یافتن راهی برای تعامل، در غلبه‌ی احساس مورد هجوم، سرقت و ستیز نابرابر واقع شدن،‌‌ در احساس گناه از زیستن در مجاورت حیات سلب‌شده‌ی دیگری؛
ما که پس از سالها خواندن و خودکاوی، امروز بر اساس نظریه‌ها به خوبی می‌دانیم که زندگی در سایه‌ی خواست دیگری، شناختن خود در تطابق با محیط، محکومیت به خوب بودن، نپرسیدن، نخواستن و مفروض پنداشتن خواست منبع قدرت، یا همان "اختلال خویشتن کاذب"، پدیدآورنده عمیق‌ترین دردهای روانی و همان احساس دروغین بودنی است که نسل نوجوان امروز، بی نیاز از دانستن هر تئوری و ایدئولوژی، برای مبتلا نشدن به آن می‌جنگد.

جامعه‌ای زیستن در قالب خویشتن‌های کاذب را پس زده است. زنانی که حجابی را انتخاب می‌کنند، از زنانی که حجاب تحمیل شده را به عنوان نمادی از خویشتن کاذب آتش میزنند، حمایت می‌کنند چرا که برخوردار بودن از حق یک انتخاب، مانند برخورداری از نان، برخورداری از نفس، برخورداری از سقف، در جایی که همنوعی از حق انتخاب، نان، سقف، نفس،‌ حیات، محروم شده است، دیگر نه تنها لذت‌بخش نیست که شرم‌آور و شکنجه‌کننده است.

جامعه‌ای که در سوگ سرزندگی‌های از دست رفته در تحمل خویشتنهای دروغین، در سوگ زندگی‌های از دست رفته در مبارزه برای اصالت و تحقق خویشتنهای حقیقی،‌ در لبریزی از شرم و شکنجه‌ی هر روزه از خیره شدن به بدنهای خمیده در زباله و چشم‌های کودکان گرسنه، و در بی‌اعتبار شدن رنج و خشمش از سوی منبع قدرت و برون‌ریزی‌های مضطربانه او، هنوز و هیچ گاه به کرختی کشانده نشده و به خواستن ادامه میدهد.


🆔@alipsychiatrist
#روان‌پژوهی_سیاسی
نفی خشونت، عین خشونت است

✍️ مرتضی کریمی ؛انسان شناس

پیر بوردیو، جامعه‌شناس معروف فرانسوی، اصطلاحی دارد تحت عنوان «خشونت نمادین». این خشونت، رفتاری فیزیکی نیست. بلکه بیشتر یک هنجار است که توسط گروه فراتر بر علیه گروه فروتر، وضع شده است و به شکل ناخودآگاه، حتی توسط اعضای گروه فروتر پذیرفته شده است.

به عنوان مثال تحقیقات بسیاری در قرن نوزده و بیست نشان می‌داد که مغز سیاه‌پوستان کوچکتر از سفیدپوستان است! این مقالات منتشر شده در مجلات معتبر علمی آن زمان، سر کسی را نمی‌برید، اما باعث تقویت پایه‌های استثمار و استعمار علیه سیاه‌پوستان در تمام شئون زندگی‌شان بود. بدتر از این، خود آنها هم باور کرده بودند که از نظر هوشی پایین‌تر از سفیدپوستان هستند.

این ایده نفی خشونت، تا جایی که به نفع جلوگیری از انواع خشونت باشد، مفید و لازم است. اما از جایی به بعد، خود، بدترین نوع خشونت، یعنی خشونت نمادین علیه گروه‌هایی است که مورد اعمال خشونت قرار گرفته‌اند. مثل اینکه وقتی دو همسایه در حال دعوا هستند، شما دست‌های کسی که ضعیف‌تر است و در حال کتک‌ خوردن است را به بهانه نفی خشونت بگیری.
اگر گرفتن دست او کمکی به پایان خشونت می‌کند و در تحلیل نهایی به نفع او است، این کار می‌تواند حتی اخلاقی محسوب شود. اما اگر این کار، مخصوصا بدون تاکید بر حق دفاع مشروع او، و در جهت دایمی کردن خشونت و سو استفاده قدرت از او است، نوعی خشونت نمادین بر علیه اوست و او را بیشتر در موضع ضعف قرار می‌دهد ‌و این وضعیت را همجارین و عادی نشان می‌دهد.

من طبیعتا نمی‌توانم طرفدار هیچ نوع از خشونتی باشم. مخصوصا آنکه خوب می‌دانم که خشونت رفتاری" ضد روایت" و "ضد شنوایی" است و هر نوع خشونتی با هر نیتی در نهایت بدل به خودش می‌شود. اما گاهی دمیدن در ایده نفی خشونت، حتی منفعل‌ماندن و سکوت، نه عملی خنثی، که حمایت از خشونت سازمان‌یافته محسوب می‌شود.

راه حل شخصی من در چنین شرایطی، به جای گرفتن و بستن دست مظلوم، رسوایی ساز و کارها و ساختار خشونت سازمان یافته است.
@MostafaTajzadeh
@mortezakarimi77
@‌alipsychiatrist
#انسان_شناسی
#روان‌پژوهی_سیاسی
#بینا_رشته‌ای
📗 #مائو بر وفاداری مطلق تاکید داشت و همگان را تبدیل به بردگانی متملق و چاپلوس کرده بود؛ درنتیجه، تصمیمات بر اساس منویات رهبر و اغلب بدون نگرانی از تاثیرات آنها اتخاذ می شد. در تابستان سال ۱۹۵۹ آشکار شد که برنامه " جهش بزرگ به پیش" یک فاجعه تمام عیار است. اما حتا یک نامه ملایم انتقادی از وزیر دفاع-پنگ- در یک ضیافت در لوشان را مائو به چشم خنجری از پشت دید."پنگ" را رهبر یک جریان ضد حزب معرفی کردند و از همه مسولیت هایش برکنار شد.

📗...بیش از همه "لین بیائو" به دفاع از رهبر برخاست و با صدای رسا و شفاف خود پنگ را جاه طلب، توطئه گر و ریاکار خطاب کرد. لین یکی از درخشان ترین استراتژیست های جنگ داخلی قلمداد می شد و شخصا دستور محاصره چانگچون را صادر کرده بود.او مردی لاغر و نحیف با صورتی رنگ پریده بود که از طیف وسیعی از فوبیاها رنج می برد؛ آب،باد و سرما.فقط صدای آب روان باعث اسهال او می شد.با صدای بلند گفت:" مائو یگانه قهرمان بزرگ ماست، نقشی که هیچ کس نباید جرات آرزوی آن را به خود بدهد" او اضافه کرد:" همه ما خیلی از او عقبیم،بنابراین راه دیگری وجود ندارد"

لین در خلوت بسیار منتقدتر از پنگ بود و در دفتر خاطرات خصوصی اش نوشته بود که برنامه " جهش بزرگ به پیش" مبتنی بر توهم، تخیل و یک آشفتگی همه جانبه است.اما او خوب می دانست که بهترین راه برای حفظ قدرت، غرق کردن صدر در دریایی از تملق هاست. لین مدت ها پیش دریافته بود که تجلیل مائو چه اندازه اهمیت دارد:" او بنده خودش است، ایمان کوری به خودش دارد، خودش را می پرستد، برای هر دستاوردی به خودش اعتبار می دهد و در شکست ها دیگران را مقصر می داند."

📗دیکتاتور شدن
فرانک دیکاتر
محمد حسین مرادی
#نشر_برج
#علی_نیک‌جو
#معرفی_کتاب
#روان‌پژوهی_سیاسی
🆔@MostafaTajzadeh