فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📌 در ۳۱ سالگی تنها چند هفته با پایان زندگی‌ فاصله دارم

✍🏼 Elliot Dallen

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
https://t.me/alipsychiatrist

در اوایل آوریل متنی را برای گاردین نوشتم با این عنوان که: "ابتلا به سرطان در مراحل انتهایی به این معناست که آن سوی قرنطینه را نخواهم دید". شرایط پاندمی باعث شد به این فکر کنم که دیگر نمیتوانم ماه‌های آخر زندگی‌ام را آنطور که تصور میکردم سپری کنم. اینطور به نظر می‌رسید که در تنهایی اسیر شده‌ام بدون هیچ نوری در انتهای تونل و بدون هیچ امکانی برای آرامشی که می‌توانستم از بودن در کنار دوستان و اعضای خانواده‌ام به دست بیاورم. اما آن تجربه و تنهایی آنقدر که تصور میکردم طاقت‌فرسا نبود. اینکه می‌توانستم هر ساعتی که میخواهم بیدار شوم و هر کاری را در هر زمانی که بخواهم انجام دهم، با احساس رهایی و حتی سرخوشی برای لحظاتی همراه بود. اما بعد از چند ماه سطح انرژی من شروع به پایین آمدن کرد. وزن زیادی را از دست دادم، و ۲۰ دقیقه سرفه کردن در ابتدای صبح تبدیل به بخشی از روتین روزانه‌ی من شد. در همان زمان به من گفته شد که شرایط ورود به یک طرح تحقیقاتی برای بررسی اثرات یک دارو را به دست آورده‌ام، البته پزشک انکولوژیست صراحتا به من گفت که این دارو یک معجون جادویی و شفادهنده نخواهد بود و هدف استفاده از آن صرفا طولانی‌‌تر کردن زندگی برای چند ماه است.

علیرغم استفاده از آن دارو، تنگی نفس، ناتوانی از ورزش و فعالیت، و احساس خستگی شدید، حرکات روزانه‌ی من را به جابه‌جایی بین اتاق و کاناپه محدود کرده بود. به آرامی به این باور می‌رسیدم که این موضوع اجتناب‌ناپذیر را، که هیچ درمانی وجود ندارد بپذیرم.

سه دهه‌ی اول زندگی من در کار، وضعیت جسمی و روابط، رضایت‌بخش بود. برنامه‌های زیادی برای آینده داشتم. کمی اسپانیایی یاد بگیرم، چند کشور امریکای مرکزی را ببینم و در سالهای دهه ۳۰ یا ۴۰ صاحب فرزند شوم. اکنون میدانم که امکان ازدواج، داشتن فرزند، و‌ یک زندگی شغلی شکوفا را از دست داده‌ام. مطمئنا من تنها کسی نیستم که با کوتاه شدن زندگی، و نزدیک شدن مرگ، در اوج امیدهایش برای آینده مواجه شده است.

در تلخ‌ترین لحظات، تشخیص سرطان، بحران روحی و علائم ناتوان‌کننده‌ی کموتراپی، ترسیم هر تصویری از شادی، نزدیکی و عشق در آینده، دشوار بود. اما حتی در آن شرایط، به یاد آوردن و بازگو کردن تمام چیزهایی که دارم، مثل خانواده‌ام و دوستی‌هایی که ساخته‌ام، باعث تسکین بود. به این فکر میکنم که یک زندگی، اگر به خوبی زیسته شده باشد، به اندازه کافی طولانی بوده است. معنای خوب زیستن ، برای هر فردی متفاوت است. برای من سفر کردن و فعال بودن تا حد امکان، معادل با خوب زیستن است.

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به توانایی و استقلال امتیاز می‌دهد. دو ویژگی که ابتلا به سرطان به آرامی از ما می گیرد، و قدرت پذیرش نقص و درخواست حمایت از دیگران را تبدیل به یک امتیاز میکند. اجازه دادن به خودم برای آسیب‌پذیر بودن و دریافت کمک، متفاوت‌ترین دو سال زندگی‌ام را از نظر تجربه‌ی ارتباطی با دوستان و اعضای خانواده‌ام ایجاد کرد. به قدردانی از آنها، این را هم اضافه میکنم که بیمار بودن، تمام ابعاد زندگی و روابط را پیچیده میکند. بارها در اوج علائم بیماری و عوارض درمان، احساس قربانی بودن کرده‌ام. کوتاه شدن زمان و کم شدن ذخایر انرژی جسمانی‌ام، با این واقعیت همراه است که دیگر نمیتوانم توجهی را که روابط من سزاوار آن است و بسیاری از انتظارات معمول در آنها را برآورده کنم؛ با این وجود، در نزدیک‌ترین زمان زندگی‌ام به مرگ، اگر از من خواسته شود که یک جمله برای اطرافیانم به یادگار بگذارم، دعوت آنها به مراقبت از یکدیگر و روابطشان است. پیوندهایی که مانند اعضای حیاتی بدنمان، تنها زمانی اهمیتشان را درک می‌کنیم که نیاز به آنها، یا خطر از دست دادنشان را تجربه می‌کنیم.

#روان_درمانی #روان_پزشکی
#کنسر‌ #سرطان #مرگ
#تجربه‌مواجهه‌بامرگ

https://www.google.com/amp/s/amp.theguardian.com/commentisfree/2020/sep/07/terminal-cancer-live-cancer-life-death
🆔@alipsychiatris