Forwarded from اندیشه دینی معاصر (S .A)
✔️ماهیت گفتاری متون دینی و پیامدهای آن🔻
✍#استاد_فقید_رضا_بابایی
♻️کتابها را میتوان به دو گروه نوشتاری و گفتاری تقسیم کرد: نوشتاری، ذهنیات نویسنده در قالب طرحی اندامواره و نظاممند بر روی کاغذ است. گفتاری، سخنان شفاهی گوینده یا گویندگان است که سپس صورت کتبی پذیرفته است؛ مانند کتابی که شامل ضربالمثلهای پراکنده و رایج در میان مردم است. گرد آمدن در قالب کتاب و میان دو جلد، ماهیت شفاهی امثال و حِکَم را تغییر نمیدهد؛ چنانکه تبدیل کتابهای نوشتاری به فایلهای صوتی، ماهیت نوشتاری آنها را متحول نمیکند.
🔹کتابهای گفتاری و نوشتاری، ظاهری یکسان، اما ماهیتی دیگرگون دارند. تفاوت ماهوی آنها بسیار است؛ از جمله:
✔️۱. متن گفتاری بهشدت متکی به قرینهها و نشانههای بیرون از متن است؛ به طوری که گاه فهم آن بدون نظرداشت قرائن منفصل، زمان صدور، جغرافیای صدور، زیستجهان مخاطب و فرهنگ زمانه ممکن نیست.
✔️۲. متن گفتاری یا شفاهی، نظم درختی یا اندامواره نمیپذیرد و سیر آن نه خطی است، نه دایرهوار و نه متضلع.
✔️۳. متن گفتاری، خالی از تناقضنمایی و حتی تناقض یا اختلاف در سطح و زبان نیست؛ برخلاف متن نوشتاری که زبان و و منطق و مخاطبان آن بیشوکم یکسان است. از همین رو است که در ضربالمثلها گزارههای متناقضنما فراوان به چشم میخورد. یکجا میگوید: «با یک گل بهار نمیشود» و در جایی دیگر میگوید: «یکی مرد جنگی به از صدهزار».
✔️۴. دایرۀ مخاطبان متن گفتاری، محدودتر اما متنوعتر است.
✔️۵. پاراگرافبندی در متن گفتاری، دشوار یا ناممکن است و از آن دشوارتر، فصلبندی است؛ مگر فصلها و بابهایی که هیچ منطقی ندارند جز تقسیم صوری مطالب؛ مانند شش دفتر مثنوی که از هیچ طرحی پیروی نمیکنند جز طرح تقسیم برای تقسیم.
✔️۶. آمیختگی متنهای گفتاری با زمان نزدیک و مکان خاص، بیشتر از متنهای نوشتاری است.
✔️۷. متنهای گفتاری بیش از آنکه سخنگوی دانشها و ارزشها باشند، ماهیت انگیزشی دارند.
✔️۸. پراکندگی موضوعی و گریزهای فراوان در متنهای شفاهی، معمول و پذیرفتنی است.
🔹مشهورترین کتاب شفاهی در زبان فارسی، مثنوی معنوی است. مثنوی، سخنرانیهای منظوم مولانا در شبهای قونیه بوده است؛ نه کتابی همچون منطق الطیر عطار یا گلشن راز شبستری. همچنین همۀ متون دینی و تاریخی اسلام، ماهیت شفاهی دارند و کلمۀ «متن» در عنوان «متون دینی» اعم از گفتار و نوشتار است. در گفتاری و شفاهی بودن حدیث و اخبار تاریخی، نزاعی نیست؛ اما نظریهپردازان اسلامی در ماهیت نوشتاری یا شفاهی قرآن همداستان نیستند. تاریخ تدوین قرآن، معنای لغوی و تاریخی وحی، لحن آیات، ماهیت انگیزشی(انذار و بشارت)، شیوۀ تقسیم مطالب به آیات و سورهها، چیدمان مطالب، ارتباط معنادار هر بخش از قرآن با واقعهای تاریخی(شأن نزول) و پیوستگی معنایی و محتوایی آیات با رویدادهای اجتماعی یا سوانح فردی، بخشی از ادلۀ کسانی است که قرآن را متنی شفاهی میدانند. نوشتاری بودن قرآن، بیشتر ادلۀ کلامی و فراعلمی(مانند عقیده به نزول دفعی و یکپارچۀ همۀ قرآن در شب قدر) دارد.
🔹عقیده به شفاهی بودن قرآن، دیدگاههای رسمی را دربارۀ قرآن متحول میکند؛ بدون آنکه ذرهای از ارزشهای معنوی و دینی آن بکاهد. پیامدهای این دیدگاه، فراوان است. در اینجا به دو نمونه اشاره میکنم:
📌یک. گاهی دانشها و ارزشهای مندرج در کتابهای شفاهی، ماهیت انگیزشی و رانشی دارند؛ نه بازگویی واقعیتهای علمی و معرفتی. مثلا وقتی مولوی میگوید: «گر اژدهاست در ره، عشق است چون زمرد»، نیروی عشق را در مصاف با موانع سلوک میستاید؛ اما معلوم نیست که مانند عوام آن اعصار معتقد بوده است که زمرد، بهواقع مار و اژدها را کور میکند؛ چون پیشتر ابوریحان بیرونی، ناراستی این خرافه را بالمعاینه ثابت کرده بود. حتی همین توصیۀ مولانا(سپرسازی از عشق در برابر موانع سلوک) در عصری و برای نسلی راهگشا است که استعداد عاشقی دارد؛ اما برای مردمی که – به هر دلیلی - تجربۀ عشق برای آنان ناممکن یا بسیار نادر شده است، باید به داروهای مشابه روی آورد. بنابراین توصیۀ مولوی، تنها به نحو کلی پذیرفته است، نه به همان معنا که او خود تجربه کرده است.
همچنین وقتی قرآن، قلب گوشتی و صنوبری شکل را در سینۀ انسان، مرکز ادراکات فراحسی او میشمارد(وَلَٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ لیکن کور است قلبهایی که در سینۀ آنان است. سورۀ حج، آیۀ ۴۵)، چه توجیهی دارد جز اینکه قرآن را کتاب شفاهی بدانیم و مخاطبان آن را مشافهان(مخاطبان رودرو)؟ این مقدار را بیشتر مؤلفان علم اصول فقه(مانند میرزای قمی و آخوند خراسانی) پذیرفتهاند؛ بحث در این است که اشتراک آیندگان و مشافهان در کلیات است یا در جزئیات.
📌دو. استخراج نظامهای نظری و عملی از متون شفاهی ممکن نیست؛ مگر در حد کلیات و سمتوسو.
@andishedinimoaser
✍#استاد_فقید_رضا_بابایی
♻️کتابها را میتوان به دو گروه نوشتاری و گفتاری تقسیم کرد: نوشتاری، ذهنیات نویسنده در قالب طرحی اندامواره و نظاممند بر روی کاغذ است. گفتاری، سخنان شفاهی گوینده یا گویندگان است که سپس صورت کتبی پذیرفته است؛ مانند کتابی که شامل ضربالمثلهای پراکنده و رایج در میان مردم است. گرد آمدن در قالب کتاب و میان دو جلد، ماهیت شفاهی امثال و حِکَم را تغییر نمیدهد؛ چنانکه تبدیل کتابهای نوشتاری به فایلهای صوتی، ماهیت نوشتاری آنها را متحول نمیکند.
🔹کتابهای گفتاری و نوشتاری، ظاهری یکسان، اما ماهیتی دیگرگون دارند. تفاوت ماهوی آنها بسیار است؛ از جمله:
✔️۱. متن گفتاری بهشدت متکی به قرینهها و نشانههای بیرون از متن است؛ به طوری که گاه فهم آن بدون نظرداشت قرائن منفصل، زمان صدور، جغرافیای صدور، زیستجهان مخاطب و فرهنگ زمانه ممکن نیست.
✔️۲. متن گفتاری یا شفاهی، نظم درختی یا اندامواره نمیپذیرد و سیر آن نه خطی است، نه دایرهوار و نه متضلع.
✔️۳. متن گفتاری، خالی از تناقضنمایی و حتی تناقض یا اختلاف در سطح و زبان نیست؛ برخلاف متن نوشتاری که زبان و و منطق و مخاطبان آن بیشوکم یکسان است. از همین رو است که در ضربالمثلها گزارههای متناقضنما فراوان به چشم میخورد. یکجا میگوید: «با یک گل بهار نمیشود» و در جایی دیگر میگوید: «یکی مرد جنگی به از صدهزار».
✔️۴. دایرۀ مخاطبان متن گفتاری، محدودتر اما متنوعتر است.
✔️۵. پاراگرافبندی در متن گفتاری، دشوار یا ناممکن است و از آن دشوارتر، فصلبندی است؛ مگر فصلها و بابهایی که هیچ منطقی ندارند جز تقسیم صوری مطالب؛ مانند شش دفتر مثنوی که از هیچ طرحی پیروی نمیکنند جز طرح تقسیم برای تقسیم.
✔️۶. آمیختگی متنهای گفتاری با زمان نزدیک و مکان خاص، بیشتر از متنهای نوشتاری است.
✔️۷. متنهای گفتاری بیش از آنکه سخنگوی دانشها و ارزشها باشند، ماهیت انگیزشی دارند.
✔️۸. پراکندگی موضوعی و گریزهای فراوان در متنهای شفاهی، معمول و پذیرفتنی است.
🔹مشهورترین کتاب شفاهی در زبان فارسی، مثنوی معنوی است. مثنوی، سخنرانیهای منظوم مولانا در شبهای قونیه بوده است؛ نه کتابی همچون منطق الطیر عطار یا گلشن راز شبستری. همچنین همۀ متون دینی و تاریخی اسلام، ماهیت شفاهی دارند و کلمۀ «متن» در عنوان «متون دینی» اعم از گفتار و نوشتار است. در گفتاری و شفاهی بودن حدیث و اخبار تاریخی، نزاعی نیست؛ اما نظریهپردازان اسلامی در ماهیت نوشتاری یا شفاهی قرآن همداستان نیستند. تاریخ تدوین قرآن، معنای لغوی و تاریخی وحی، لحن آیات، ماهیت انگیزشی(انذار و بشارت)، شیوۀ تقسیم مطالب به آیات و سورهها، چیدمان مطالب، ارتباط معنادار هر بخش از قرآن با واقعهای تاریخی(شأن نزول) و پیوستگی معنایی و محتوایی آیات با رویدادهای اجتماعی یا سوانح فردی، بخشی از ادلۀ کسانی است که قرآن را متنی شفاهی میدانند. نوشتاری بودن قرآن، بیشتر ادلۀ کلامی و فراعلمی(مانند عقیده به نزول دفعی و یکپارچۀ همۀ قرآن در شب قدر) دارد.
🔹عقیده به شفاهی بودن قرآن، دیدگاههای رسمی را دربارۀ قرآن متحول میکند؛ بدون آنکه ذرهای از ارزشهای معنوی و دینی آن بکاهد. پیامدهای این دیدگاه، فراوان است. در اینجا به دو نمونه اشاره میکنم:
📌یک. گاهی دانشها و ارزشهای مندرج در کتابهای شفاهی، ماهیت انگیزشی و رانشی دارند؛ نه بازگویی واقعیتهای علمی و معرفتی. مثلا وقتی مولوی میگوید: «گر اژدهاست در ره، عشق است چون زمرد»، نیروی عشق را در مصاف با موانع سلوک میستاید؛ اما معلوم نیست که مانند عوام آن اعصار معتقد بوده است که زمرد، بهواقع مار و اژدها را کور میکند؛ چون پیشتر ابوریحان بیرونی، ناراستی این خرافه را بالمعاینه ثابت کرده بود. حتی همین توصیۀ مولانا(سپرسازی از عشق در برابر موانع سلوک) در عصری و برای نسلی راهگشا است که استعداد عاشقی دارد؛ اما برای مردمی که – به هر دلیلی - تجربۀ عشق برای آنان ناممکن یا بسیار نادر شده است، باید به داروهای مشابه روی آورد. بنابراین توصیۀ مولوی، تنها به نحو کلی پذیرفته است، نه به همان معنا که او خود تجربه کرده است.
همچنین وقتی قرآن، قلب گوشتی و صنوبری شکل را در سینۀ انسان، مرکز ادراکات فراحسی او میشمارد(وَلَٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ لیکن کور است قلبهایی که در سینۀ آنان است. سورۀ حج، آیۀ ۴۵)، چه توجیهی دارد جز اینکه قرآن را کتاب شفاهی بدانیم و مخاطبان آن را مشافهان(مخاطبان رودرو)؟ این مقدار را بیشتر مؤلفان علم اصول فقه(مانند میرزای قمی و آخوند خراسانی) پذیرفتهاند؛ بحث در این است که اشتراک آیندگان و مشافهان در کلیات است یا در جزئیات.
📌دو. استخراج نظامهای نظری و عملی از متون شفاهی ممکن نیست؛ مگر در حد کلیات و سمتوسو.
@andishedinimoaser