✍️پدیدۀ وحید یامین پور و مشت آخر
مشکلِ وحید یامین پور این نیست که گمان می کند اروپا «در معرض فروپاشی» است؛ مشکل او حتی این نیست که درکی بسیار خطی و ساده از رینگ بوکس دارد و در تصوّری خطی، ایران و آمریکا (یازده میلیون کیلومتر مربع از وسعت دنیا!) را در داخل یک رینگ بوکس جا داده؛ اینها مشکل وحید یامین پور نیست، بلکه مشکل اساسی او درک ناصحیح از مفهوم «انسان» است. یامین پور یک فرد نیست بلکه یک تیپولوژی است و از این لحاظ پرداختن به مختصات او ضرورت دارد:
1️⃣ یامین پور و استرس
یک نکته اساسی در قوام شخصیت انسانها مساله رنج است. همان که #حافظ می گوید: «نازپرود تنعّم». امثال یامین پورها با یک ماجرا بیگانه اند و آن مساله استرس است. یک جوان در دنیای امروز برای «اشتغال»، «مسکن»، «تحصیلات» و حتی «بیمه» و... متحمل استرس و مرارتهایی می شود که افرادِ نشسته در حاشیه امن، با آن بیگانه اند.
فقدان رنج/استرس باعث شکلگیری آرمانگراییِ غیرواقعی در اشخاص می شود.
2️⃣ یامین پور و پکیچ
زیست گلخانه ای و حرکت در فضاهای پکیجی مضررات کلیدی دارد. حضور در محیط دانشگاه امام صادق باعث شده که در عنفوان جوانی، رشد در قالب یک پکیج صورت گرفته و شخص در معرض استخوانبندیِ واقعی جامعه نباشد. گام بعدی (و بلافاصله بعد از تحصیل)، به شغل منتهی شده و بلافاصله پس از شروع اشتغال، ماجرا به شهرت و به قدرت ختم شده.
این مسیر را می توان فضای تحصیل/اشتغال پکیجی نام نهاد.
3️⃣ یامین پور و رقابت
رقابت قوام دهندۀ ظرفیتهای درونی انسانهاست و اساسا مساله «رقابت» بخشی از ساختار دنیای امروز است. کسی که برای بدست آوردن #شغل از مسیرهای رقابتی عبور نکرده، کجا می تواند تجسم کند تلاش و کوششی را که یک جوان ژاپنی فارغ التحصیل دانشگاه توکیو تِک باید مصروف کند تا در گوشه ای از ساختار #پاناسونیک به جایگاه مدیر میانی برسد. کجا می تواند تجسم کند مرارت و زحمتی که یک جوان فارغ التحصیل برق استنفورد باید تحمل کند تا در گوشه ای از ساختار شرکت بوئینگ به جایگاه مدیریتی برسد.
4️⃣ یامین پور و مطالعه
حتی در مساله مطالعه هم شما صحبت جدی و عمیقی از اینگونه لسان نمی شنوید. چرا که اساسا عمق و آموختن، مستلزم رنج است. یامین پور بر صندلی ای نشسته که پیش از او فردی در جایگاه محمود گلزاری آنجا کار می کرده است. مایه های شخصیتی گلزاری مبتنی بر رنج بود و همچنین جهد در امر پژوهش.
شگفت اینجاست که امروز در همین تراز، (در وادی دیگر) شاهد آنیم که فردی با مختصات ذهنی عبدالملکی بر صندلی ای نشسته که اکبر ترکان آنجا کار می کرد. عصاره شخصیت امثال ترکان و گلزاری مبتنی بر «صبوری در مطالعه و آموختن» بوده و عصاره شخصیت عبدالملکی و یامین پور مبتنی بر جهش و عجله.
5️⃣ یامین پور و حاشیه امن
سخنرانی اخیر یامین پور در خصوص مشت آخر و وارثان دنیا، اسباب تعجب بسیاری از افراد شد. اما این سخنان عجیب نیست وقتی که به این واقعیت نظر کنیم که گوینده آن کلمات کسی است که در یک فضای پکیجی (و غیر رقابتی)، به جایگاهی رسیده که در یک حاشیه امن قرار گرفته است. هر کس دیگری که در آن جایگاه قرار گیرد نیز ممکن است خود را نشسته بر لبۀ دنیا (و در آستانه فتح عالم) تصور کند.
⭕️آخر- یامین پور و جغرافیا
زمانی بود که آلفرد هیچکاک فیلم سینمایی «شمال از شمالغربی» را ساخت. برخی معتقدند که ساخت آن فیلم روایت «ذهن هیچکاک» بوده در «شرح وسعت جغرافیا». او مسحورِ وسعت و پهناوریِ یک جغرافیا بوده و در قالب یک قصه/روایت سعی کرده گستردگیِ جغرافیا را به تصویر بکشد. عملا در یک ذهن پیچیده، گستردگیِ امور، گسترده تر و در یک ذهن ساده، سادگیِ امور ساده تر می نماید. ساختار ذهنی یامین پورها چنان است که در این ارض واسع خدا فقط شاهد دو مشت زن هستند که در اقلیمی به کوچکیِ رینگ بوکس، بهم گلاویزند.
در یک درک خطی و یک ذهن ساده، گمان می کند «اروپا» در حال فروپاشی است. یک وسعت 10میلیون کیلومتر مربعی از دنیا با جمعیتی بالغ بر 745میلیون نفر، در ذهن خطی و ساده یامین پور «درحال فروپاشی» است ولی اگر کسی از او بپرسد: زمان دقیق (یا حتی حدودی) فروپاشی چه وقت است؟ نمی داند. اگر کسی از او بپرسد: فروپاشی چه فرآیندی است؟ و مشخصا «چه چیزی از هم می پاشد»؟ نمی داند.
مشکل یامین پور این نیست که درس جغرافی را نمی داند. مشکل او این است که مفهوم روشنی از «انسان» در ذهن ندارد. نمی فهمد که «ساختارهایی» که انسان به #رنج بنا می نهد به آسانی دچار فروپاشی نمی شود. نمی داند که فراتر از بحث اروپا/آسیا، مفهوم تلاش، مفهومی ارجمند است. «بشر» در حال سعی و خطاست و دارد می آموزد. ساختارهایی که بشر در اروپا،آمریکا یا حتی در ژاپن/چین بنا نهاده یک ساختار کامل نیست. این ساختارها در قالب سعی و خطا رو به سمت بهبود است. اما این جهد و تلاش انسان، در یک ساده سازیِ خطی اصلا و ابدا قابل درک نیست.
@MostafaTajzadeh
مشکلِ وحید یامین پور این نیست که گمان می کند اروپا «در معرض فروپاشی» است؛ مشکل او حتی این نیست که درکی بسیار خطی و ساده از رینگ بوکس دارد و در تصوّری خطی، ایران و آمریکا (یازده میلیون کیلومتر مربع از وسعت دنیا!) را در داخل یک رینگ بوکس جا داده؛ اینها مشکل وحید یامین پور نیست، بلکه مشکل اساسی او درک ناصحیح از مفهوم «انسان» است. یامین پور یک فرد نیست بلکه یک تیپولوژی است و از این لحاظ پرداختن به مختصات او ضرورت دارد:
1️⃣ یامین پور و استرس
یک نکته اساسی در قوام شخصیت انسانها مساله رنج است. همان که #حافظ می گوید: «نازپرود تنعّم». امثال یامین پورها با یک ماجرا بیگانه اند و آن مساله استرس است. یک جوان در دنیای امروز برای «اشتغال»، «مسکن»، «تحصیلات» و حتی «بیمه» و... متحمل استرس و مرارتهایی می شود که افرادِ نشسته در حاشیه امن، با آن بیگانه اند.
فقدان رنج/استرس باعث شکلگیری آرمانگراییِ غیرواقعی در اشخاص می شود.
2️⃣ یامین پور و پکیچ
زیست گلخانه ای و حرکت در فضاهای پکیجی مضررات کلیدی دارد. حضور در محیط دانشگاه امام صادق باعث شده که در عنفوان جوانی، رشد در قالب یک پکیج صورت گرفته و شخص در معرض استخوانبندیِ واقعی جامعه نباشد. گام بعدی (و بلافاصله بعد از تحصیل)، به شغل منتهی شده و بلافاصله پس از شروع اشتغال، ماجرا به شهرت و به قدرت ختم شده.
این مسیر را می توان فضای تحصیل/اشتغال پکیجی نام نهاد.
3️⃣ یامین پور و رقابت
رقابت قوام دهندۀ ظرفیتهای درونی انسانهاست و اساسا مساله «رقابت» بخشی از ساختار دنیای امروز است. کسی که برای بدست آوردن #شغل از مسیرهای رقابتی عبور نکرده، کجا می تواند تجسم کند تلاش و کوششی را که یک جوان ژاپنی فارغ التحصیل دانشگاه توکیو تِک باید مصروف کند تا در گوشه ای از ساختار #پاناسونیک به جایگاه مدیر میانی برسد. کجا می تواند تجسم کند مرارت و زحمتی که یک جوان فارغ التحصیل برق استنفورد باید تحمل کند تا در گوشه ای از ساختار شرکت بوئینگ به جایگاه مدیریتی برسد.
4️⃣ یامین پور و مطالعه
حتی در مساله مطالعه هم شما صحبت جدی و عمیقی از اینگونه لسان نمی شنوید. چرا که اساسا عمق و آموختن، مستلزم رنج است. یامین پور بر صندلی ای نشسته که پیش از او فردی در جایگاه محمود گلزاری آنجا کار می کرده است. مایه های شخصیتی گلزاری مبتنی بر رنج بود و همچنین جهد در امر پژوهش.
شگفت اینجاست که امروز در همین تراز، (در وادی دیگر) شاهد آنیم که فردی با مختصات ذهنی عبدالملکی بر صندلی ای نشسته که اکبر ترکان آنجا کار می کرد. عصاره شخصیت امثال ترکان و گلزاری مبتنی بر «صبوری در مطالعه و آموختن» بوده و عصاره شخصیت عبدالملکی و یامین پور مبتنی بر جهش و عجله.
5️⃣ یامین پور و حاشیه امن
سخنرانی اخیر یامین پور در خصوص مشت آخر و وارثان دنیا، اسباب تعجب بسیاری از افراد شد. اما این سخنان عجیب نیست وقتی که به این واقعیت نظر کنیم که گوینده آن کلمات کسی است که در یک فضای پکیجی (و غیر رقابتی)، به جایگاهی رسیده که در یک حاشیه امن قرار گرفته است. هر کس دیگری که در آن جایگاه قرار گیرد نیز ممکن است خود را نشسته بر لبۀ دنیا (و در آستانه فتح عالم) تصور کند.
⭕️آخر- یامین پور و جغرافیا
زمانی بود که آلفرد هیچکاک فیلم سینمایی «شمال از شمالغربی» را ساخت. برخی معتقدند که ساخت آن فیلم روایت «ذهن هیچکاک» بوده در «شرح وسعت جغرافیا». او مسحورِ وسعت و پهناوریِ یک جغرافیا بوده و در قالب یک قصه/روایت سعی کرده گستردگیِ جغرافیا را به تصویر بکشد. عملا در یک ذهن پیچیده، گستردگیِ امور، گسترده تر و در یک ذهن ساده، سادگیِ امور ساده تر می نماید. ساختار ذهنی یامین پورها چنان است که در این ارض واسع خدا فقط شاهد دو مشت زن هستند که در اقلیمی به کوچکیِ رینگ بوکس، بهم گلاویزند.
در یک درک خطی و یک ذهن ساده، گمان می کند «اروپا» در حال فروپاشی است. یک وسعت 10میلیون کیلومتر مربعی از دنیا با جمعیتی بالغ بر 745میلیون نفر، در ذهن خطی و ساده یامین پور «درحال فروپاشی» است ولی اگر کسی از او بپرسد: زمان دقیق (یا حتی حدودی) فروپاشی چه وقت است؟ نمی داند. اگر کسی از او بپرسد: فروپاشی چه فرآیندی است؟ و مشخصا «چه چیزی از هم می پاشد»؟ نمی داند.
مشکل یامین پور این نیست که درس جغرافی را نمی داند. مشکل او این است که مفهوم روشنی از «انسان» در ذهن ندارد. نمی فهمد که «ساختارهایی» که انسان به #رنج بنا می نهد به آسانی دچار فروپاشی نمی شود. نمی داند که فراتر از بحث اروپا/آسیا، مفهوم تلاش، مفهومی ارجمند است. «بشر» در حال سعی و خطاست و دارد می آموزد. ساختارهایی که بشر در اروپا،آمریکا یا حتی در ژاپن/چین بنا نهاده یک ساختار کامل نیست. این ساختارها در قالب سعی و خطا رو به سمت بهبود است. اما این جهد و تلاش انسان، در یک ساده سازیِ خطی اصلا و ابدا قابل درک نیست.
@MostafaTajzadeh
Telegram
ارزیابی شتابزده
✍️رویای چینی - تمدن چینی
(درباره نرد عشق اخیر عربستان و چین)
🖊محمدرضا اسلامی
1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، یووال نوح هراری یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.
2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!
4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!
5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.
6️⃣ دیروز عالیجناب شی دستان بن سلمان را فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بن سلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگون بخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادی اش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای «تولید هزار تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ أولئک رفيقا.
🌐t.me/solseghalam
(درباره نرد عشق اخیر عربستان و چین)
🖊محمدرضا اسلامی
1️⃣ در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، یووال نوح هراری یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا» است.
2️⃣ مدیرعامل سابق #پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
3️⃣ بگذار تا خیال پرواز کند؛ بگذار تا «رویا» ترا به سرزمینهای دیده نشدۀ روح بشر ببرد. بگذار تا «انسان» از آن وجه زیبای انسانی خود، که «رویاپردازی» است دور نشود. بگذار تا رگبارِ آن رویاهای رنگارنگ که بر سر جلال الدین محمد رومی نازل می شد و در سرودن مثنوی تجلی می کرد، در دنیای معاصر بر سر هایائو میازاکیِ نقاش نازل شود و قلم موی آبرنگ او در «استودیو جیبلی» تجلیِ آن رویاهای رنگارنگ را در قالب کارتن و انیمیشن تـوتـورو به تصویر کشد! بگذار تا صُوَرِ خیال انسان ترا مسحور سازد! از دل تمدن چینی نباید و هرگز نباید «رویا» بیرون تراود. دشمن حزب کمونیست چین یک چیز است و آن «رویا»ست. در حزب کمونیست چین هـمۀ رهبران باید موهای سر خود را مثل شبق، سیاه رنگ کنند و کت و شلوارهای تیره رنگِ مشابه به تن داشته باشند و در این «متحدالشکل بودن» همگی با هم «یک رویای واحد» نیز در کله های شبق رنگ خود بپرورانند: «رویای تولید کالای بیشتر».
رویای کالا و کالا. رویای کانتینر نشسته بر روی کانتینر. رویای تولید فولاد و سیمان. رویایی بدون شعر و بدون غزل و بدون موسیقی و بدون نقاشی و بدون... احساس!
4️⃣ تمدن غرب، به رغم تمام وجوه شرمناکش و با وجود تمامِ بخشهای خاکستری و سیاهی که در گذشته هایش داشته، اما توانسته در گوشه و کنارهای خودش سکانسهای درخشانی از زیست انسان را نیز به تصویر بکشد. هرچند که بحث، مقایسه تمدن غرب با تمدن چینی نیست (چرا که کلمه "غرب" اساسا مفهومی گسترده است و نیاز به تعریف دارد) ولی بحث در اینجاست که «احترام به انسان» در غرب (ولو در قالبی حداقلی/صوری) وجود دارد، حال آنکه در تمدن چینی و در رویای رهبران حزب «احترام به تولید/کالا» مقدم بر احترام به انسان است!
5️⃣ روزی روزگاری در غرب، اومانیسم و فردگرایی به عنوان محور و شاکلۀ بخشی از تمدن غربی قرار گرفت، ولی با همۀ افت و خیزها اما «مفهومِ خدا» از زندگیِ انسانِ غربی محو نگشت و به رغم انقلاب صنعتی و به رغم کاپیتالیسم اما هنوز «نجوا و خدا» در گوشه هایی از زیست انسان غربی و تمدن غرب حضور دارد. اما در چین اساسا خدا نه وجود داشته و نه وجود دارد! خدایِ رهبران حزب کمونیست چین، نه مانند خدای طالبان عبوس است و نه مانند خدای اهالی کلیسا، خدایی حداقلی است. خدای آنها «کالا»ست. و نرخِ بهره.
6️⃣ دیروز عالیجناب شی دستان بن سلمان را فشرد و پس از صرف چای و کیک و کباب عربی، علیه ایران سخن گفتند و بر اهمیتِ «احترامِ ایران به اصول حسن همجواری» تاکید کردند! برای رهبر حزب کمونیست مطرح نیست که بن سلمان جوان در یمن بمب بر سر مراسم عروسی ریخته و سپس زمانی که نیروهای امداد برای بیرون کشیدن اجساد به مخروبۀ مراسم عروسی رفته اند، خلبان هواپیما برگشته و مجدد بمب دیگری بر سر امدادگران نگون بخت ریخته؛ حتی برای امپراطور شی مطرح نیست که این شاهزاده و ایادی اش برای پختنِ قطعاتِ بدنِ خاشقچی در ترکیه، کوره با درجه حرارت پخت استخوان انسان سفارش داده اند؛ آنچه که برای رئیس جمهور «شی» مطرح است این است که عربستان نفت دارد و برای «تولید هزار تُن فولاد درسال» نیاز به سوخت و حرارت نفت است.
و حَسُنَ أولئک رفيقا.
🌐t.me/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده