فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
📝📝📝چالش #او_چه_کند؟

محمد فاضلی

یکی از مخاطبان کانال #دغدغه_ایران چند وقت قبل برایم نوشته زیر را فرستاده است:

«دکترجان، کانال دغدغه ایران و فردای بهتر، مهم‌ترین کانال‌های سیاسی اجتماعی من هستند و من تک تک مطالبشون رو «میخوندم». اما چند وقتی هست که یا نمی‌خونم یا ردی می‌خونم. دلیلش همون مطلبی هست که در یادداشت ناشنوایی و نابینایی فرمودید. من (به عنوان یک شهروند عادی کمی آگاه و حساس به جامعه و کشور) معتقدم اساسا آنچه نخبگان جامعه اعم از فاضلی‌ها میگن، جسارتا آب در هاون کوبیدنه. فقط آگاهی اجتماعیمو بالا میبره و دیگر هیچ. در ته این تونل من و میلیون‌ها ایرانی هییییچ نوری نمی‌بینیم و تکلیف روشنه. تکلیف دو دقیقه آخر فایل صوتی افسانه پیل و پرایده. ...

این جملات و افکار کسی هست که درآمد خوبی در تهران داره، لباس خوب میپوشه، سفر خوب میره، محیط کارش خوبه, رفاهش خوبه، خوراکش خوبه، پس انداز داره, کادوی خوب میخره برا زنش، میتونه یهو دو تومن خرج فلان چیز کنه و شاید به اون معنا دغدغه مالی نداشته باشه. مسلما این وضع در اقشار پایین تر به طریق اولی فاجعه‌آمیزتره.

من از تمامی نخبگان سیاسی اجتماعی فقط یک سوال دارم، از قطب‌نماهای خودم که ... هستند یک سوال دارم و اون اینکه، چه کنیم؟ در این حالت ما باید چیکار کنیم که تکرار تاریخ نشه و لااقل نسل بعدی من بتونه حالش در وطن بهتر باشه؟ ما به چه چیز این وطن امید داشته باشیم که نگهمون داره؟

من به شخصه باک امیدم چراغش خیلی وقته روشنه. نه مصاحبه‌ها و خطابه‌های شما، نه نامه‌های سرگشاده نخبگان جامعه، نه آمار کاهشی مبتلایان کرونا، نه سهامدار شدن ۶۰ میلیون ایرانی در بورس، نه جلسات نمایشی محاکمه اکبر طبری، نه کنسرت آنلاین همایون شجریان، نه خبر حال جسمی و روحی قطب سیاسیم میرحسین موسوی و نه هیچ خبر به ظاهر امیدبخشی، یک سی‌سی باک امید منو پر نمی‌کنه. حال من «زمستان است» شجریانه.»

یک هفته است این متن مثل جذام روحی آزارم می‌دهد. زمزمه‌هایی از این جنس زیاد می‌شنیدم، اما یکی رک و راست گفته، پوست‌کنده پرسیده است: چه کنیم.

خواننده دائمی متن‌هایم بوده و بنابراین پاسخ‌های من برای او کفایت نمی‌کند و راضی‌کننده نیست. من بقیه بزرگان اهل فکر، قلم، سیاست، هنر و ... را به چالش #او_چه_کند فرامی‌خوانم. او یک فرد نیست، میلیون‌ها ایرانی است.

همه چالش‌ها که نباید از جنس ریختن آب یخ، باز کردن در بطری با ضربه پا یا ... باشد. گاه چالش‌ برای ارائه یک پاسخ است، در جواب یک پرسش: #او_چه_کند؟

من نوشته‌ام آن‌چه می‌دانسته‌ام و باز هم می‌اندیشم تا به او (میلیون‌ها ایرانی) پاسخ بگویم، اما دیگرانی را هم به این چالش دعوت می‌کنم: #محسن_رنانی، #علی_مطهری، #جواد_کاشی، #محمدرضا_تاجیک، #امیر_محبیان، #علی_ربیعی، #حسین_دهباشی، #مهدی_نصیری، #اصغر_فرهادی، #ابراهیم_حاتمی_کیا، #امیر_ناظمی، #محمد_رضا_کلاهی، #محمود_سریع_القلم، #سعید_لیلاز، #محمد_قوچانی، #مسعود_پزشکیان، #نعمت_اله_فاضلی، #محمد_رضا_جلایی_پور، #عباس_عبدی، #غلامعلی_حداد_عادل، #تهمینه_میلانی، #محمد_رضا_زائری، #یاسر_عرب، #فرشاد_مؤمنی، #حسین_راغفر، #سعید_زیباکلام، #صادق_زیباکلام، #احمد_میدری، #حسن_رحیم_پور_ازغدی، #عماد_افروغ و ...
#او_چه_کند؟

@fazeli_mohammad
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «چه باید کرد؟» را فراموش کن»

🔻🔻🔻مقاله‌ای از #محمدرضا_تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊 زمانی هابسباوم در پاسخ به این پرسش که: «در قرن بیست‌ویکم دولت به‌عنوان الگوی حکومت مردمی با چه چیز جایگزین خواهد شد؟» پاسخ داده بود: «نمی‌دانیم.» امروز ما نیز، در پاسخ به این پرسش که «در آیندۀ ایران با کدام جریان‌ها و کنش‌گران جمعی سیاسی مواجه خواهیم بود؟» باید بگوییم: «نمی‌دانیم.»

🖊 اکنون که برای برون‌رفتِ از این شرایط به‌شدت ملول (به بیان هایدگر)، عده‌ای ما را به‌ بازگشت به «ایرانشهری» فرامی‌خوانند، و برخی دیگر، به راه سوسیال‌دموکراسی یا لیبرال‌دموکراسی یا سکولاردموکراسی دعوت‌مان می‌کنند، و بعضی نیز، از نوعی دموکراسی از رهگذر نهادسازی، دموکراسی تاجدار، اصلاحات جامعه‌محور، اصلاحات دولت‌محور، اصلاحات رادیکال، تغییر سیاسی رادیکال (انقلابی)، تغییر سیاسی غیررادیکال (مدنی)، ارادۀ ملی معطوف به بقاء، ارادۀ ملی معطوف به تغییر، تغییر با بازگشت به اصول انقلاب و قانون اساسی، تغییر از رهگذر استخاله، تغییر رادیکال از رهگذر تقویت کانون‌های شورشی، تغییر از رهگذر دخالت قدرت خارجی، بهار ایرانی، و... با ما سخن می‌گویند، آن کنش و کنش‌گری که می‌توان کرد کدام است؟

🖊 شاید یک پاسخ این باشد که نخست، می‌توان درنگی کرد و منطق ناکامی‌های تاریخی خود را فهم کرد، و خود را در مسیر یافتن منطقی جدید و صورت و سیرتی جدید برای کنش و کنش‌گری متفاوت قرار داد

🔸متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
tinyurl.com/y6m82qgw

🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸 نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «جامعه ایرانیِ دوم»

🔻🔻🔻مقاله‌ای از #محمدرضا_تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊 آیا جامعۀ ایرانی دوم، توانسته خود را از منِ (شخصیت) اقتدارطلب خود رها سازد تا در همین شرایط شیزوفرنیک شخصیتی و هویتی، و در همین وضعیتِ بی‌قدرتی و بی‌تفاوتی و اختگی و مهجوری و بیگانگی، توتالیتری دیگر (دیگری بزرگ) نسازد، و دفع «شر کوچک» با «شر بزرگ» نکند؟

🖊 در مسیر یافتنِ پاسخی برای این پرسش‌ها، در نخستین گام می‌خواهم با بهره‌ای آزادانه از اصطلاح «فزون-واقعیت» یا «حاد-واقعیتِ» بودریار، «جامعۀ خطرِ» اولریش بک، و «جامعۀ پرخطرِ» زیگموند باومن، جامعۀ امروز ایرانی (جامعۀ ایرانی دوم) را «جامعۀ فزون/حاد-خطر» بنامم: جامعه‌ای که هم به اعتبار «واقعیت» و «طبیعتش»، از استعدادی «فزون/حاد» در تبدیل هر امری به یک امر بحرانی و مخاطره‌انگیز برخوردار است، و هم، به اعتبار «تصویر» یا «بازنمایی» که انسانِ ایرانی از آن ارائه می‌دهد، همواره «پرمخاطره» جلوه می‌کند

🖊 امروز سیاست اگر یک هدف باید داشته باشد، آن هدف بیش و پیش از آن‌که ناظر بر «مدیریت ابدان» باشد، معطوف به «مدیریت اذهان و نگاه»هاست. آیندۀ این جامعه را کنش‌گرانی ترسیم و تقریر خواهند کرد که تدبیر نگاه و ذهن می‌دانند و می‌توانند

🔸متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
tinyurl.com/y6nm7f43

🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸 نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
📝📝📝 «شب نزدیک، راه طلب تاریک و ره باریک»

✍🏼یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

ژیژک می‌گوید، گاه ریشه و عامل تروما در گذشته‌ نیست، بلکه منشأ آن «آینده» است. دریدا حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر یا خطر استفاده از سلاح هسته‌ای را مثال می‌زند. بسیاری از تحلیل‌گران و کارشناسان حادثه ۱۱ سپتامبر را یک رویداد خاص تاریخی دانسته‌اند. دلیل این‌که ۱۱ سپتامبر به یک رویداد ویژه تبدیل شده است را باید در زمان‌مندی تروما (مصیبت، درد) جست‌وجو کرد

دلیل اصلی هراس‌آوربودن و دردناک‌بودن این حادثه این نیست که اکنون در حال وقوع است یا در گذشته اتفاق افتاده است. دلیل اصلی‌اش ترس ما از تکرار آن در آینده است. آینده منشأ اصلی ترس‌ها و خطرهاست

تعین‌بخشی ما همواره دیر شکل می‌گیرد؛ همواره پس از واقعه. نمی‌توانیم خود را با رخدادها و تفاوت‌ها و نیروهای در حال رخ‌دادن وفق دهیم، لذا همواره تاخیر تاریخی داریم و از زمانه و زمان که به بیان برگسون هر لحظه‌اش نهفتگی‌ای است که می‌تواند به بی‌نهایت صورت گشوده شود، فرسنگ‌ها عقب هستیم

📌متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
tinyurl.com/y2rvomvv

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #تحلیل_گفتمان

نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
🆔 @MostafaTajzadeh
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «سیاستِ فالوسی»

🔻🔻🔻مقاله‌ای از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊سیاست در نزد بسیاری از ایرانیان، امری فالوس‌محور است (یا تجربه شده است). فالوس، در یک معنای موسع، فراتر از «قضیب» phallus است، اما قضیب نیز در این‌جا، فراتر از قضیب است و به هر نوع سیاست برهنه، خشن، فیزیکی، بداخلاق، هرز و هرزه، زورمدار، مظهر بیرونی آلت و نمادی از قدرت و اقتدار مردسالارانه، و در یک کلام، «گنده‌لاتی» دلالت می‌دهد پس، قضیب‌محوری ناظر است بر وضعیتی که در آن، قضیب واجد دیدگاهی غالب و ممتاز پنداشته می‌شود

🖊انسانِ ایرانی، همواره سیاست را نوعی نزاع و ستیزش برای کسب قدرت، و نه رهایی‌بخش (به تصریح رانسیر) دانسته است. به عقیدۀ رانسیر، تعریف سیاست به‌مثابه نزاع و ستیزش، همواره با مفهوم «پلیس» تلازم و ترادف دارد. پلیس از نظر وی، همان کار حکومت است که سلسله‌مراتب و جایگاه‌ها و وظایف را ایجاد می‌کند. پلیس که در دامان حکومت متولد و رشد می‌کند، همان نیرویی است که به تعریف سلسله‌مراتب می‌پردازد و نظمی مستقر را در اجتماعات انسانی ایجاد می‌کند. پلیس از رهگذر فرایندهای پلیسی همواره می‌کوشد سلطه را طبیعی‌سازی و بازتولید کند. اما اگر سیاست را معطوف به برابری و رهایی فرض کنیم، ضرورت پلیس با پرسش و چالش مواجه می‌شود

🖊اگرچه این سخن توکویل که: «آن‌گاه که قومی به عزم جزم بخواهد به برده تبدیل شود، نمی‌توان از آن ممانعت کرد»، کم‌تر قابل مناقشه و مجادله است، و نیز، در این واقعیت که روابط میان بسیاری از انسان‌ها در ایران روابطی قدرت-بنیاد، یا به بیان ماکس وبر، سلطه (Herrschaft) – بنیاد، یا به بیان فوکو، روابط شبان‌کارگی بوده و هست و از این‌رو، با بیانی فرویدی، همواره شماری از ایرانیان ابژه‌ای مشابه و واحد را جایگزین ایدئال خود کرده‌اند و در نتیجه همگی در خودِ خویش با هم یکی شده‌اند- کم‌تر می‌توان تردید روا داشت.

🖊 اما نخست، هیچ‌گاه نباید ایرانیان را یک قوم واحد با لوگوس (زبان) و اتوسی (خویگان) واحد فرض کرد، دو دیگر، نباید از کنش‌ها و خیزش‌های تاریخی ایرانیانی که نافی و عدوی چنین سیاستی بودند، غافل شد، سه‌دیگر، نباید سیاست فالوسی را بدون «دگر» و «دیگری» پنداشت و باید پذیرفت که در عرصۀ سیاست فالوسی همواره مغاک و غوغایی برپاست: مغاک میان قضیب‌ها -و در این مغاک، همواره پیروزی و حق از آنِ قضیب برتر است

🔸متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
tinyurl.com/y6kwb5ux

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #فالوس

🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸 نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «فقط یک انقلاب می‌تواند اصلاحات را نجات دهد»

🔻🔻🔻مقاله‌ای از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊ترومای جریانِ اصلاح‌طلبی از آینده می‌آید: آینده‌ای که ممکن است به‌صورت یک دیگری تام و تمام بر آن نمایان گردد. تنها راه مصون‌ماندن از چالش و هجمه‌ی بن‌افکن و شالوده‌شکن این دیگری تام و تمام، تن دادن به یک «اصلاحات رادیکال» است. با بیانی پارادوکسیکال، امروز فقط یک انقلاب می‌تواند اصلاحات را نجات دهد.

🖊جریان رسمی اصلاحات، در طول این سالیان از نفوذ و رخنه‌ی ناخودآگاه عشق به قدرت و سلطه‌ی خرده‌فاشیسم در امان نبوده است. سوبژکتیویته‌ی ثبات و تثبیت در قدرت جای سوبژکتیویته‌ی تغییر و نقد قدرت را گرفت، و بدین ترتیب، به رخداد اصلاحات و باور و امید و عشق به آن خیانت شد و بسیاری از سوژه‌های وفادار (به بیان بدیو) به این رخداد را به سوژه‌های پشیمان و خجل و شرمنده تبدیل کرد. اما آن «اصلاحات رادیکال» یا آن «انقلاب» که می‌تواند نجات‌دهنده‌ی جریان اصلاحات در این شبِ تاریک اصلاح‌طلبی گردد، کدام اصلاحات و انقلاب است؟

🖊اصلاح‌طلبی امروز باید ره‌توشه بردارد و قدم در راه بازگشت بگذارد: بازگشت به آن تکانه‌ی خلاقی که رخدادی به‌نام اصلاحات را موجد و موجب شد. بی‌تردید، تکرار متفاوتِ این تکانه، مستلزم فاصله‌ای انتقادی از اصلاح‌طلبی امروز، و تلاش برای پوست‌اندازی و آفرینش «اصلاح‌طلبی دیگر» که، به بیان بدیو، «تنها در پی اندیشه‌کردن به آن‌چه که هست، وجود دارد و امکان‌پذیر است نبوده، بلکه در جست‌وجوی آنی‌ست که نیست، وجود ندارد و نا‌ممکن است».

🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
tinyurl.com/y5nqcc5h

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #اصلاحات #نوسازی_گفتمانی

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
محمدرضا تاجیک در مقاله «انضباط منتشر، کنترل منتشر، امنیت منتشر» می‌نویسد

🖍در زمانه ما قدرت می‌خواهد با یک نگاه همه‌چیز را ببیند و شکار کند و از عالم و آدم سحرزدایی و افسون‌زدایی کند تا هیچ رازی باقی نماند. از این رو، اجتماعی از چشم‌ها، خزیده در حفره‌ای تاریک، هرگونه تکانه، لغزش و جنبشی را رصد می‌کنند

🖍چشمانِ منتشرِ قدرت، بر خلاف بدن پادشاه، امکان واکنش و پاسخگویی ندارد. اگر تماس بدن شاه با بدن مردم نتیجه‌اش «لمس‌کردن» و «لمس‌شدن» بود، یعنی محصول یک رابطه متقابل و دوسویه، اکنون «دیدن بدون دیده‌شدن» ممکن می‌شود...در این حالت، فرد چون کنترل‌گرش را رؤیت نمی‌کند، دچار خودکنترلی می‌شود

🖍دولت رفاه وظیفه دارد برای همگان از تولد تا مرگ، امکانات پرستاری، درمانی، بیمه بیکاری و بیماری و مسکن و بازنشستگی و غیره فراهم آورد. همین نکته امکان نظارت و مراقبتِ دائمی دولت را بر کل زندگی انسان فراهم می‌آورد؛ هر شخص باید بخش عظیمی از اطلاعات شخصی و زندگی‌نامه‌اش را در اختیار دولت قرار دهد تا بتواند از خدمات رفاهی-عمومی متمتع شود

🖍بر اساس ایده‌های فوکو، بنیاد سیاستِ «امنیتی نوین»، نه حفظ «قرارداد اجتماعی»، بلکه عبارت است از فرمی از «قرارداد امنیت» میان دولت و مردم که بر اساس آن دولت به خود حق دخالت در تمامی امور جزئی و خرد حیات انسان‌ها را می‌دهد، یا بر اساس آن، مردم برای تأمین و تضمین امنیت خود به اختیار از آزادی‌های خویش عقب می‌نشینند

🖍دولت ایران را «کاریکاتوریزه» یا «چندریخت غیرمنسجم» می‌نامم، زیرا دولتی است که در همان حال که به تماشای همگان نشسته است، تماشا نیز می‌شود، یا در همان حال که همگان را نظارت و کنترل می‌کند، نظارت و کنترل می‌شود، و در همان حال که «امنیت‌زایی» می‌کند، «امنیت‌زدایی» نیز می‌کند

🖍«دولت امنیتی» نه به دولت قانون و نه به آنچه میشل فوکو «جامعه انضباطی» می‌نامید مربوط است. این دولت، همچنین دولت هابزی نیست: آن چیزی که ترس را با موفقیت پایان می‌دهد، زیرا در دولت امنیتی این کارکرد برعکس است. دولت امنیتی، بر پایه ترس استوار است و تلاش دارد به هر هزینه‌ای آن را حفظ کند، زیرا کارکرد ذاتی و مشروعیت خود را از آن می‌گیرد

🗞متن کامل این مقاله را در شماره ۶ مجله مشق فردا بخوانید

♦️نسخه فیزیکی مشق فردا از طریق لینک زیر قابل تهیه است:
b2n.ir/187259

♦️نسخه دیجیتال مشق فردا از طریق کتابخوان‌های زیر قابل دسترسی است:
فیدیبو | طاقچه | جار

#مشق_فردا #محمدرضا_تاجیک #دولت #امنیت_ملی

🔸به کانال «مشق فردا» بپیوندید:
🆔 @mashghefarda
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «افکار عمومی را بجنبان»

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊داستان فیلم سگ را بجنبان طراحی یک جنگ ساختگی در آلبانی است که هدف آن منحرف‌کردن توجه افکار عمومی از رئیس‌جمهور ایالات متحده می‌باشد؛ کسی که تنها دو هفته پیش از انتخابات متهم به رسوایی اخلاقی و تجاوز به یک دختر در کاخ سفید شد. عنوان فیلم از عبارت هم‌نامی می‌آید که به تلاش در جهت منحرف‌ساختن توجه از یک رویداد یا شرایط مهم به رویداد یا شرایطی با اهمیت کم‌تر (و یا حتی بی‌اهمیت) اشاره دارد؛ تمام این‌ها با هدف پوشش‌گذاشتن بر تمام یا بخشی از رویداد یا شرایط مهم‌تر است. این عبارت مبتنی بر یک گفته قدیمی با این مضمون است که «سگ از دمش باهوش‌تر است، چون اگر دم باهوش‌تر بود، سگ را تکان می‌داد»

🖊دروغ‌گویی در کنار قصد فریب‌دادن، مدتی است که بخشی از سیاست را آن‌گونه که سیاست‌مداران جهان آن را اعمال می‌کنند، شکل داده است. همان‌طور که ماکیاولی مدت‌ها پیش در کتاب شهریار اظهار کرده بود: هرکس می‌داند این چه نعمت بزرگی است که پادشاه در گفتار درست‌قول و در عمل درست‌کردار باشد و اگر جز این باشد حیله‌گر و مکار است، با وجود این اگر بر آن‌چه که در عصر خود ما اتفاق افتاده نظر کنیم می‌بینیم که پادشاهانی برای اقوال‌شان کم‌تر تهیه اعتبار کرده‌اند ولی از طرف دیگر فهمیده‌اند چگونه به‌واسطة زیرکی و تزویر بر دیگران غلبه کنند

🖊در آستانۀ تسابق بزرگ سیاسی دیگر برای تغییر و تحویل قدرت در ایران امروز هستیم. در این آستانه، با کثیری از سناریوهای متنوع برای «جنباندن افکار عمومی» -به‌عنوان دم قدرت/مقاومت- مواجه خواهیم بود. بسیاری از اصحاب قدرت و سیاست (چه فردی و چه جمعی) چون بر این باورند که هوشیارتر و باهوش‌تر از توده‌های مردم هستند، لذا در هر وضعیت و ناوضعیتی می‌توانند حال و احوال مردم را به احسن‌الحالی که موضوع خواست و ارادۀ معطوف به قدرت و منفعت آنان است، تغییر دهند. اما آیا در جامعۀ امروز ما «دم» از «سگ» باهوش‌تر و «سگ‌جنبان» نشده است؟

🖊تردیدی نیست که انسان و جامعۀ امروز ایرانی، انسان و جامعۀ دیگری است و دیگر نمی‌توان مردمان را با ضرب‌آهنگ تغییر تاکتیکی شعار و گفتمان و کاندیدا و مانیفست و کنشِ گفتاری و عاطفی و تهییجی، در صحنۀ نمایشی انتخاباتی (یا انتخابات نمایشی) رقصان کرد. به‌نظر می‌رسد بسیاری از ذهن‌های یخ‌زده و پژمردۀ سیاسی نیز، متوجۀ این خروج مردمان از صغارت خود/دگرخواسته، شده‌اند، و اگرچه سخت و سنگین، اما ناگریز و ناگزیر به این تصویر و تحلیل تن داده‌اند که چون به هر رنگ درآیند و به هر زنگ بجنبد و به هر ننگ بیاویزند و به هر نام بیارایند، خریدار ندارند

🖊در این میان عده‌ای با چسبیدنی موضعی و تاکتیکی به‌هم (در بالا تمرکز قدرت، و در پایین توزیع قدرت) تلاش می‌کنند خود را از «مگس‌وزنی» نجات دهند و به‌عنوان یک «سنگین‌وزن» وارد رینگ سیاست شوند. برخی دیگر دربه‌در به دنبال یک کاندیدای اجاره‌ای می‌گردند تا از رهگذر نوعی «لقاح مطهر» با آن، با زبان او سخن بگویند و با پای او وارد کاخ قدرت شوند، یا با بیانی عامیانه با قضیب او با قدرت عروسی کنند

🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/bgiM0

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #اصلاحات #انتخابات

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «روزی از روزا»

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊یک روز از روزا، در همهمۀ فریادهای خشن و شعارهای رادیکال جمعیت معترض و عصبی، سروکلۀ عده‌ای پیدا می‌شه و به مردم می‌گن: «این شاه نه، آن شاه»، «این دیگری بزرگ نه، آن دیگری بزرگ». ما به شاهنشاه (شاه شاهان) نیازمندیم: شاهی که خیلی شاه باشه، خیلی قدرت داشته باشه، یک خدا باشه

🖊 مشکل ما با «شاه» نیست، با «شاه ضعیف» است. افزون این‌که شاهنشاهی با فرهنگ سیاسی ما هم انطباق داره. تاریخ ما تاریخ توالی شاهانه. گر بگوییم که ما را با شاه سروکاری نیست، در و دیوار تاریخ این مملکت نشان می‌دهد که کاری هست، بنابراین، چو شاه نباشد تن ما مباد

🖊برای ما مردمان از گذشته تا حال، بی‌همگان به‌سر شود بدون شاه به‌سر نمی‌شود. پس اگر از شاه مستبد خسته شدیم، مشکلی نیست، یک دموکراتیکشو امتحان می‌کنیم تا عمارتی از جنس «دموکراسی شاهنشاهی» برایمان بسازه. اگر از اون هم خسته و ملول شدیم، غمی نیست، به شاهی دخیل می‌بندیم که سلطنت کند نه حکومت

🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/rriNr

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #تحلیل_گفتمان

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 بی‌قراری ابژۀ والای یک ایدئولوژی

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊ژیژک، بر این باور است كه نظام‌های سیاسی تنها زمانی می‌توانند یك هویت جمعی را استوار سازند كه ایدئولوژی‌های‌شان سوژه‌ها را در رابطه با مازادها و اضافه‌ها راضی نگه دارند. به عبارتی، یك نظام سیاسی زمانی می‌تواند شالوده‌اش را استوار سازد كه بتواند آن بخش از امر واقعی را كه در ساحتِ نمادین نمی‌گنجد، بپوشاند.

🖊به نظر ژیژک، هر ایدئولوژی موفقی نیازمند آن است كه حول یك ابژۀ والایی تارهای خود را بتند. ابژه‌های والا، همان اموری هستند كه مفاهیم مركزی هر ایدئولوژی نام آن‌هایند: اموری كه در ایدئولوژی نام‌های غیرعادی هستند، مثل: خدا، پیشوا، شاه و… . به نام این نام‌ها (در صورت لزوم) می‌توان از قوانین عادی اخلاق تخطی كرد.

🖊وقتی سوژه‌ای به یك ایدئولوژی باور دارد به معنای آن نیست كه سوژه در مورد ابژۀ والای آن ایدئولوژی حقایق را می‌داند. لذا ناتوانی سوژه در توصیف امر والای ایدئولوژی منجر به بی‌ایمانی او به ایدئولوژی نمی‌شود. به عبارت دیگر، ایدئولوژی جهان را به‌گونه‌ای به سوژه نشان می‌دهد كه انگار آن ناتوانی به‌مثابه شاهدی بر بزرگی و تعالی آن امر والا تلقی می‌شود.

🖊ژیژک هم‌چون لاكلاو معتقد است كه در رقابت میان ایدئولوژی‌های سیاسی، هدف هر ایدئولوژی آن است كه چشم‌انداز خود را مهم‌تر جلوه دهد (دربارۀ عدالت و…). بنابراین، هر گروه سیاسی به منظور پیشبرد موفقیتش باید یك ابژۀ والای خارج از سیاست را كه درون فرهنگ تجسم یافته، بیابد (مثل گرایش به ملت یا دیكتاتوری پرولتاریا)، یا این‌كه باید ابژه‌های پیشین را با ابژۀ جدید جایگزین سازد.

🖊چنان‌كه ارنست كانتورویچ نشان داده است كه در سلطنت مطلقه، بدنِ نمادین شاه به‌مثابه تجسم ابژۀ والا امری پرسش‌ناپذیر تلقی می‌شد. (گرچه شخص شاه قابل اعتراض بود اما مقام او چنین نبود).

🔸متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/VOPA1

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #ایدئولوژی

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝اخلاقیات یک انتخاب

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊
اکنون با این پرسش چالش‌برانگیز مواجه‌ایم که انسانِ ایرانی در اکنونیت خود در فضایی انضباطی-کنترلی می‌زیید یا در فضای قراردادها و توافق‌ها و تقابل‌ها و انتخاب‌های آزاد؟ آیا امروز، انتخاب به‌مثابه یک قرارداد اجتماعی و مدنی یا کنشی فعالانه و آگاهانه و معطوف به مدنیت و خرد و نظم، موضوع ارادۀ آزاد انسانِ ایرانی است، یا موضوع کنش/واکنش منفعلانه و در هراس از بازنمایی‌های وضعیت‌های دهشتناک و خائوس یا هاویه‌گون (آشوبناک)؟

🖊آیا رفتار انتخابی انسانِ ایرانی، زیر نگاه خیرۀ (نگاه هنجاری و ارزشی و حماسی و هویتی) یک «دیگری بزرگ» تنظیم و در ساحت نمادین آن معنا می‌یابد، یا در امتناع و تخطی از سنگینی این نگاه؟ انتخابات در ایران امروز، هم‌چون قانون و قرارداد از دید فوکو -که محصول نوعی تخاصم و جنگ هستند و نه توافق و تفاهم و رضایت– موضوع نوعی تخاصم و رابطۀ آنتاگونیستی میان اراده‌های معطوف به قدرت و منفعت است.

🖊اگر به قول مارکس، تاریخ همان پیکار طبقاتی است، تاریخ انتخابات (البته نه‌تنها در ایران) نیز، همان پیکار و مصاف غیراخلاقی میان بازی‌پیشگان فردی و جمعی سیاسی است. با بیانی فوکویی، قدرت در ایران امروز نیز، شکل و صورتی از آرایش و صف‌آرایی رابطۀ نیروهاست و نباید آن را بر اساس واگذاری، قرارداد و انتقال و تفویض مدنی تحلیل کرد. انتخابات، هم‌چون سیاست در نزد فوکو (وارونۀ آن‌چه کلازویتز می‌گوید) که همان ادامۀ جنگ است از طریق وسایل دیگر، همان تخاصم و تنازع برای قدرت است با ابزار و شیوۀ دیگر.

🖊از این منظر، انتخابات در ایران امروز، نوعی جنگ خاموش است تا روابط نیروها را ثبت و تثبیت کند و این روابط نامتقارن و نامتقابل و نابرابر را در زبان و حتی بدن‌های افراد مستقر سازد. در واقع، باز با بیانی فوکویی، ما با هر انتخاب خود در حال نوشتن تاریخ یک جنگیم، حتی آن‌جا که از انتخاب و انتخابات به‌مثابه کنشی مدنی سخن می‌گوییم. انتخابات بیش‌تر یک استراتژی است تا یک کنش جمعی آزادانه و آگاهانه، لذا اثرات آن را می‌توان به آرایش‌ها، تاکتیک‌ها، تکنیک‌ها، بازنمایی‌ها، کنش‌های کلامی، سوژه‌سازی و... نسبت داد.

🔸متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/q9kLs

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #انتخابات۱۴۰۰

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝انتخابات‌بازار

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊این‌روزها، مثل تمام روزهای آستانۀ انتخابات، بازار قدرت و سیاست از هر روز دیگری پررونق‌تر است. باز فصل حراج قدرت فرارسیده و پست‌های سیاسی با قیمت‌های گزاف ارزی و عِرضی به فروش می‌رسند. مشتریان بازار عمدتا افرادی محدود و خاص و تکراری هستند که دائما از این‌طرف بازار به آن‌طرف بازار در حال رفت و آمدند و مناسبات و تلاطمات آن را نیک زیر نظر دارند

🖊این انتخابات‌بازار، عمدتا برآمده از روابط و تعاملات و معاملات و بده‌وبستان‌های نامتقارن چهار گروه فعال و بیش‌فعال است

🖊گروه نخست را «رابطه‌سازها» می‌نامند که شغل آنان ایجاد، تقویت و تکثیر روابط خود با اصحاب و اقطاب مختلف قدرت و سیاست است، تا هر آن‌کس به قدرت رسد، سهمی نیز نصیب آنان گردد. سیاست برای این‌ها همین رابطه‌سازی/بازی است و لاغیر. به بیان دیگر، این جماعت سیاست را همان خط گریزی می‌دانند که هیچ‌گاه نمی‌دانی که کدام سمت خواهد پیچید

🖊گروه دوم را «خدمت‌بازها» نام داده‌اند؛ جماعتی که حضور خود در سیاست و قدرت را در پرتو نوعی «وظیفۀ انسانی» و «خدمت به مردم» توجیه می‌کنند و تحمل قدرت را تقاضا و خواستۀ گریزناپذیر مردمان از خود تصویر می‌کنند. این عده، بسیار به‌ندرت نهان خود را عیان می‌کنند، ایده‌های‌شان را به اشتراک می‌گذارند، یا خطی و ربطی از خود برجای می‌گذارند. از هر کوی و برزنی عبور می‌کنند و به هر کس و ناکس و هیچ‌کسی حالی می‌دهند و به‌سرعت گذر می‌کنند

🖊سومین جماعت همان «جارچی‌ها» هستند؛ همان کنش‌گران و سازمان‌دهندگان حرفه‌ایِ رویدادهای سیاسی‌ که سیاست را در وهلۀ نخست یک تریبون و نوعی جامعۀ نمایش می‌دانند که در آن می‌توان تصاویر کالاهای سیاسی را جار زد و جا زد. کنش سیاسی این افراد ایجاد فضایی حاد-واقعیت –با برپاکردن گرد و خاکی از جنس اطلاعات و شایعه برای تهییج و تحریک و تحریف افکار عمومی– امکان تشخیص و تمیز سره از ناسره ناممکن می‌کنند تا از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و گنجشک رنگ‌کردۀ خود را به‌جای بلبل به مردم بفروشند. اعضای این دسته اغلب آن‌چه را «جر» می‌زنند و «جار» می‌زنند واقعی و حقیقی جلوه می‌دهند، و هر لحظه به جار زدن اسرار نگو و پنهان رقبای کاندیدای مطلوب خود مشغولند

🖊چهارمین جماعت را «سِلفی‌ها» می‌نامند؛ همان خودشیفتگان و دون‌ژون‌های سیاسی‌؛ همان جماعتی‌ که همه با آن‌ها آشنا هستند و آن‌ها نیز همین را دوست می‌دارند و از آن لذت می‌برند. سلفی‌های سیاسی در هر گفت و گفتن‌شان، کنش و واکنش‌شان، تصمیم و تدبیرشان، در وهلۀ نخست جلب توجه دیگران را جست‌وجو می‌کنند. از لایک‌ها و کامنت‌های تاییدگر نیرو و اعتبار می‌گیرند، از دیده و شنیده‌شدن حظ می‌برند و کیف می‌کنند، از نقش موثر خود در بازی‌های قدرت خرکیف می‌شوند

🔸متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/PetVl

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #انتخابات۱۴۰۰

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝انحلال شبه‌دموکراتیک مردم

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

از متن:

🖊برشت در چکامه‌ی معروف خودش که در ۱۹۵۳ در آلمان شرقی سروده است از قول یکی از هم‌عصرانش نقل می‌کند که دولت اعتماد خویش را به مردم از دست داده است. برشت به شکل معنی‌داری می‌پرسد: بنابراین آیا آسان‌تر نیست که مردم را منحل کنیم تا دولت مردم دیگری را انتخاب کند؟

🖊انحلال مردم همان انحلال دموکراسی است که توسط خودِ دموکراسی‌ها انجام می‌پذیرد. داستان بلند خوزه ساراماگو به نام «دیدن» (یا رساله‌ای درباره‌ی شفافیت) داستان رویدادهای شگفتی است که در پایتخت بی‌نام و نشانی از یک کشور مردم‌سالار نامشخص رخ می‌دهد.

🖊وقتی صبح روز انتخابات، به‌دلیل باران سیل‌آسا، برگزاری انتخابات به مشکل برمی‌خورد میزان آرای ریخته شده به صندوق‌ها به شکل نگران‌کننده‌ای پایین می‌افتد ولی وضع آب‌و‌هوا تا عصر تغییر می‌کند و انبوه مردم روانه‌ی محل‌های اخذ رای می‌شوند. با این حال، آرامش خاطر دولت چندان نمی‌آورد زیرا شمارش آرا مشخص می‌سازد که بیش از ۷۰ درصد از آرای ریخته به صندوق‌های رای در پایتخت سفید است.

🖊دولت که از این روی‌گردانی مدنی آشکار سردرگم شده است به شهروندان این شانس را می‌دهد که تنها یک هفته پس از آن با شرکت در انتخابات دیگری جبران مافات کنند. ولی نتایج انتخابات دوم بدتر است: حالا ۸۳ درصد آرای ریخته‌شده به صندوق‌ها سفید است.

🖊دولت که مطمئن نیست چگونه به این اعتراض آرام و مدنی واکنش نشان دهد، به‌سرعت به این حرکت برچسب «تروریسم ناب و مطلق» می‌زند و با اعلام وضعیت اضطراری این امکان را برای خود فراهم می‌سازد که تمامی ضمانت‌های موجود در قانون اساسی را به حال تعلیق درآورد.

🔸متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید یا در موبایل خود بر روی Instant View کلیک کنید
vrgl.ir/y7Zew

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #انتخابات۱۴۰۰

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝آیینه‌شکستن خطا نیست

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌یک

🖊لاکان به‌ما می‌گوید، کودک در «مرحلۀ آیینه‌ای» پس از دیدن تصویر خود در آیینه، دچار توهمی از یکپارچگی خود و جهان اطراف‌اش می‌شود. به بیان دیگر، کودک خود را هم‌چون یک تصویر در آیینه می‌بیند. در این تصویر، کودک موجودی را می‌بیند که بر اثر صائقه‌های نیرومند تکه‌نکه نشده است، بلکه کنترل خود را در اختیار دارد. کودک سعی می‌کند به این تصویر شباهت پیدا کند؛ سعی می‌کند به این سوژه‌ای که خیالی است، تبدیل شود.

🖊پس، «اگو» محصول تصویری است که فرد از خودش دارد و آن تصویر «خیالی» است. آیینه در این‌جا، استعاره از هرآن‌چیزی است که «سوژه» را انعکاس می‌دهد. فرد در آیینه نه خودِ نفس که تصویری از نفس را می‌بیند و با خودِ حقیقیِ خود یگانه می‌پندارد. «امر خیالی: دقیقاً همین قلمرو تصاویر ذهنی‌ای است که ما در آن اقدام به همانندسازی هویت‌مان می‌کنیم، اما در این همانندسازی، به ادراک و تشخیص نادرست از خودمان سوق داده می‌شویم.

🖊زیرا دریافت ما از «خود»، اساساً رابطۀ تنگاتنگی با تصویر «بیرونی» ما دارد. هویت ما به‌جای این‌که از درون نشأت بگیرد، از موقعیتی به‌وجود می‌آید که ما در آن، خود را برای اولین‌بار از بیرون می‌بینیم. از نظر لاکان، این بدان معناست که از همان آغاز، بی‌خویشتنی، ازخودبیگانگی، و شکاف در هویت پدید می‌آید. از همین‌رو، همواره به‌دنبال یکپارچگی و ثبات درونی و خیالی هستیم تا آن‌ها را با یکپارچگی و ثباتی که فکر می‌کنیم در دوران کودکی داشتیم، انطباق دهیم. ما عمر خود را صرف «تکامل» خود می‌کنیم و شکست می‌خوریم.

📌دو

🖊بسیاری از بازی‌پیشگان سیاسی و در قدرت نیز، عمر خود را صرف شبیه‌کردن خود با تصویر و تصور خیالین و کودکانۀ خود می‌کنند و شکست می‌خورند و از این شکست‌ها ملال می‌گیرند و نه پند. به بیان دیگر، اینان، کماکان در دوران آیینه‌ای و خیالی زیست می‌کنند.

🖊تصویر آیینه‌ای که نقش آنان را راست نمی‌نماید، فرض و نشان از خود می‌گیرند، خود را همان اگو و منِ اندیشنده می‌پندارند و می‌پندارند آن‌ راه که می‌روند «صراط» است و آن قول که می‌گویند «احسن» است و آن فعل که می‌کنند، عین ثواب و صواب. بی‌خویشتنی و شکاف‌های متکثر و متراکم درونی خود را نمی‌بینند، و اگر می‌بینند، در پس و پشتِ آن ارادۀ معطوف به توطئه و فتنه «آن دیگری» را می‌بینند که یکپارچگی و آرامش و ثبات درونی آنان را برنمی‌تابد.

🖊در درون اینان، همواره نمایشی برپاست که در آن تصاویر جای واقعیت‌ها نشسته‌اند و هر کس هم‌چون «نارسیس» اسطورۀ یونانی محو تماشای تصویر خود، و توامان هم‌چون «اکو» (همان پری پرحرفی که محکوم به خاموشی ابدی شده بود و تنها اجازه داشت که آخرین سیلاب کلماتی را که از دهان هر کس خارج می‌شود، تکرار کند) انعکاس صدای تصویر خود است.

🖊این خودشیفته‌گان پرحرف و حدیث، زمانی که آن آیینه را زنگارگرفته و این تصویر را پاره‌شده می‌بینند، و عامل را بیرونی، در مسیر بازگشت به اصل خویش، گریزی و گزیری از محو این عامل بیرونی نمی‌بینند. در مسیر این «بازگشت»، از آن‌جا که، «گشت» از خود، که مقدمۀ ضروری آن بازگشت است، نمی‌دانند و نمی‌توانند، چون اسیر زبان (یا نظم نمادین) خود هستند -زبانی که پرده‌ای است بر درگاه جان‌شان و حجابی است بر چشمان‌شان (به تعبیر مولانا).

🖊و زبانی که نه فقط حسِ «فقدان» را در آنان تشدید کرده، بلکه شکافی بین «خودِ زبانی» و «خودِ واقعی» آنان ایجاد نموده است، خود رهزنِ راه خود می‌شوند و بار دیگر غلط می‌کنند راه. بدین ترتیب، خود دگرِ خود می‌شوند، و خود نافی و عدوی خود می‌شوند، اما از آن‌جا که در خود گرفتارند، این نمی‌دانند که مشکل خودشان هستند و خودشان باید از میان برخیزند، و آن آیینۀ خیالی و زبانی باید بشکنند...

🖊و نمی‌دانند که فائق‌آمدن بر این «فقدان» و نیل به یکپارچگی فقط موضوع میل و تمنای سیری‌ناپذیر و تحقق‌ناپذیر آنان نیست، بلکه نخست باید از خود امتناع و تخطی کنند و به‌جای تغییر نقشۀ سیاسی بیرونی، به تغییر نقشۀ معرفتی، ادراکی و شناختی درونی خود بیندیشند تا گرفتار ترومایی دیگر نشوند.

پایان

#محمدرضا_تاجیک #سیاست

🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial

🔸 نشانی وب‌سایت «مشق نو»:
http://mashghenow.com
Forwarded from مشق نو
📝📝📝مطالبه‌ی آن‌چه ممکن است

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌بریده‌ای از متن:

🖊مسئله و مشکله‌ی ما در این نوشتار، فراتر از ضرورت مواجهه‌ی متفاوت با دولت‌های متفاوت، و ناظر بر این پرسش است: «در شرایطی که با نوعی شبه‌دموکراسی مدیریت‌شده مواجه‌ایم که در خدمت اهداف و آمال قدرت مسلط است، و کنش و کنشگری و کنشگر سیاسی خاص را می‌طلبد که پیرامون آن‌چه قدرت «ممکن» می‌داند معنا می‌یابند، سیاست و کنش سیاسی کدام است»؟»

🖊ظاهر محل نزاع و شقاق –حداقل در طیف ولنگار و بی‌در و دروازه‌ی اصلاح‌طلبی- در پاسخ بدین پرسش نهفته است. از منظر معطوف به موضوع این نوشتار، عده‌ای در جریان اصلاح‌طلبی، از آن‌رو که سیاست را «علم حکومت» و قمار بر سر ممکنات در این عرصه می‌دانند، بر این اعتقادند که ما حتی اگر در شکم قدرت بزییم و تنها ممکنِ ما نگریستن از سوراخ قدرت به جامعه و جهان باشد، سیاست حکم می‌کند که چنین کنیم –چون با کارتی که در دست نیست، نمی‌توان بازی کرد، طلبِ بزرگ از بزرگان هم نتوان کرد، پس، در هر شرایطی باید آن کرد که می‌توان کرد…و این یعنی سیاست.

🖊در مقابل، عده‌ای دیگر، اساسا سیاست را در حصار تنگ و تاریک حکومت و ماکروفیزیک قدرت به بند نمی‌کشند، سیاست را تلاش برای برابری و «دانش ناممکنات» می‌دانند، و معتقدند با کارتی که در دست نیست می‌توان بازی کرد و می‌توان «ممکن» خود را در شرایط «ناممکن» آفرید…و این یعنی سیاست. ما در این‌جا، با پرهیز از القاب مصطلحی هم‌چون، محافظه‌کار و رادیکال، اصلاح‌طلب راست و اصلاح‌طلب چپ، لیبرال و سوسیال، و… گروه نخست را «ناسیاسی» و گروه دوم را «سیاسی» نام می‌نهیم.

🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5057

#محمدرضا_تاجیک #اصلاحات #نقداصلاحات #اصلاح_طلبی

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
Forwarded from مشق نو
📝📝📝در ضرورت امتناع و تخطی از خود

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌بریده‌ای از متن:

🖊امکان و انتظار سیاست و تدبیر از بازی‌پیشگان سیاسی، تا زمانی که بر این چشم و عقل و هوش‌اند که هستند و بر تصویر و تفسیر از جامعه، مردم، سیاست، عدالت، آزادی، هستند که هستند، انتظار بیهوده‌ای است، زیرا از تهی وجودشان و کژی نگاه‌شان و فقر دانش و تجربه‌شان جز بی‌تدبیری و بحران و بلا نخیزد.

🖊لذا اگر می‌خواهند بر دیگران حکومت کنند، نخست باید هنر کم‎تر حکومت‌شدن توسط خود را بیاموزند. به بیان دیگر، امروز بازیگران فردی و جمعی عرصۀ سیاست و قدرت، جز از رهگذر «انحراف» از مسیر انحرافی (نظری و عملی) که دیری‌ست مست و ناهشیار در آن طی طریق می‌کنند، نمی‌توانند به مسیر راستین سیاست (یا سیاستِ راستین) برگردند.

🖊در این شرایط، تنها یک انحراف (امتناع و تخطی) است که می‌تواند به آنان یاری رساند تا پرسش‌ها و پروبلماتیک‌هایی بنیادین را در رابطه با آن‌چه به‌نام کنش و کنش‌گری سیاسی و تدبیر منزل انجام داده‌اند، مطرح سازند. انحراف است که بدانان می‌نمایاند که در بسیاری از مواقع و موارد آن دارو که از سر تدبیر کرده‌اند، عمارت نبوده، ویران کرده‌اند.

🖊امتناع از خود است که بدانان می‌نمایاند که آن مانع که بر سر راه تدبیر عقلی و علمی امروز جامعه است، «خودِ» آنان است، و این خود باید از میان برخیزد تا امور راست و درست آیند. امتناع و تخطی از خود است که بدانان امکان می‌دهد از هستی خود رها شوند، از دیو درونِ خود جدا شوند، بیرون از چاه وجودی خود بایستند، چشم‌ها را بشورند و طور دیگر ببینند و طور دیگر تدبیر کنند.

🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5088

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #دولت

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
Forwarded from مشق نو
📝📝📝اصلاح‌طلبی شورشی

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌بریده‌ای از متن:

🖊می
‌خواهم در این شرایط فترت اصلاح‌طلبی که به گفتۀ گرامشی قدیم در حال احتضار است و جدید امکان تولد ندارد، و نیز، در این شرایط تعلیق و تعطیل جریان اصلاح‌طلبی، با بهره‌ای آزادانه از اصطلاحات «دموکراسی نااهل» کلود لوفور و «دموکراسی شورشی» میگل ابنسور، به طرح نوع دیگری از اصلاح‌طلبی، یعنی «اصلاح‌طلبی شورشی» بپردازم و آن را به امکان و استعداد یک گفتمان آلترناتیو و هژمونیک برای تاریخ اکنون -و تاریخِ در راه- جامعۀ ایرانی بیارایم.

🖊اما قبل از تقریر و تدوین چنین گفتمانی، بگذارید با رجوع به کتاب «دموکراسی علیه دولت» میگل ابنسور، تصویر و تعریفی از «دموکراسی شورشی» و خوشۀ توصیفات آن (در بیان ابنسور) حاصل کنیم، و سپس تلاش نماییم منظور خود از «اصلاح‌طلبی شورشی» را واضح‌تر -به‌گونه‌ای که امکان مترادف و این‌همان‌کردن آن با «اصلاح‌طلبی قهرآمیز» وجود نداشته باشد– به تعریف و تصویر بکشیم. ابنسور در این کتاب می‌نویسد: ماکیاولی در فصل چهارم کتاب اول گفتارها بحث می‌کند که تضاد و اختلاف بود که روم را «آزاد و قدرتمند» ساخت.

🖊ماکیاولی حتی مدعی است که «قوانین نیکو» از آشوب‌هایی منبعث می‌گردند که ناشی از شقاق امیال میان آن‌هایی است که میل به سلطه دارند (بزرگان) و آن‌هایی که میل ندارند تحت سلطه قرار گیرند (عامۀ مردم). از این منظر، ماکیاولی تصورات کلیشه‌ای متداول که حاکی از آن است که باید قلمرو سیاسی را بر اساس انضباط، وحدت و هماهنگی مشخص و تعریف کرد، به چالش می‌کشد.

🖊بر حسب نظر ابنسور، ماکیاولی به‌ ما یاد می‌دهد «انفصال و عدم‌اتفاق به شرط امکان آزادی بدل می‌گردد، زیرا منفیت مردم می‌تواند میل بزرگان را لگام زند.» آن نوع انشقاقی که ماکیاولی در قلمرو سیاسی می‌بیند نه حادث است و نه موقت: این انشقاق ذاتی میدان سیاست است. جهت بیان قاطعانه‌تر قضایا می‌توان گفت انشقاق همان چیزی است که هستی خود امر سیاسی، سرشت و ساخت هستی‌شناختی‌اش، را تقویم می‌کند.

🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5109

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #اصلاح_طلبی #نواصلاح‌طلبی

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
Forwarded from مشق نو
📝📝📝آن‌چه نابهنگام می‌آید

🔻🔻🔻مقاله‌ای از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌بریده‌ای از متن:

🖊آیا ایرانِ امروز در آستانۀ ایرانی نو و نوآیین است؟ آیا این نوآیینی در قاب یک دگرآیینی رادیکال تجربه خواهد شد، یا در قالب صورتی نوآیین‌دادن به امر قدیم، یا به امر جدید در قدیم (به بیان سیدجواد طباطبایی)؟ آیا شاهد بازگشت به گذشته هستیم، یا ادامۀ گذشته، و یا آینده‌ای متفاوت؟ آیندۀ انسان و جامعۀ ایرانی، با چه صورت و سیرتی نمایان خواهد شد؟

🖊بگذارید برای یافتن پاسخی برای این پرسش‌ها، نخست تمهیدی نظری فراهم آوریم. اولریش بک در کتاب «جامعۀ خطر» تلاش دارد به ‌ما بگوید که در دوران معاصر مدرنیته به مرحلۀ بازتابندگی (reflexivity) پای نهاده است. در این دوران، دیگر، ما نه‌تنها به اتکای شناخت و دانشی گسترده، دست به تأمل و بازاندیشی و باریک‌اندیشی و درنگیدن دربارۀ وضعیت خود می‌زنیم، بلکه هم‌چنین رو در روی پیامدهای تصمیم و کنش‌های خود قرار می‌گیریم.

🖊این بازتابندگی و بازاندیشیِ برخاسته از آگاهی و شناخت (reflect) با واکنش (reflex) جوش می‌خورد و امری که پیش‌تر انتخابی و داوطلبانه بود به‌صورت یک ضرورت غیرقابل گریز و پرهیز درمی‌آید. در پرتو این بازاندیشی، آینده‌ای که هم‌اکنون در حال شکل‌گیری است در برابر گذشته‌ای که هم‌چنان مسلط است، به‌حرکت درمی‌آید و ره به مدرنیتۀ دیگر یا مدرنیتۀ دوم (جامعۀ خطر) می‌برد.

🖊مدرنیتۀ دوم، اگرچه نافی و عدوی مدرنیتۀ اول نیست، اما نوعی بازاندیشی و بازنگری رادیکال آن است. به بیان دیگر، بِک در چارچوب گفتمان «مدرنیتۀ ناتمام» به نقد مدرنیته می‌پردازد، و معتقد است که این خودِ مدرنیته است که دارد به خود می‌اندیشد. در مدرنیتۀ اول همه‌چیز واضح و مبرهن است، هر مشکلی راه برون‌رفتی دارد، هر مجهولی از قابلیت کدشکنی و رمزگشایی برخوردار است، و غایت همه کارها و کنش‌ها نوسازی و توسعه است.

🖊اما در مدرنیتۀ دوم، تاریکی‌ها و روشنی‌های مدرنیتۀ اول درهم‌ می‌آمیزند و هر روشنی‌ای توأم با تاریکی و هر دستاوردی توأم با مخاطره می‌شود. دیگر به هیچ‌چیز نمی‌توان اطمینان داشت. راه‌حلی ساده و هدفمند برای هیچ مشکلی وجود ندارد. هر راه‌حلی خود در نهایت، مشکل و مخاطره‌ و بازتابندگی می‌آفریند، و همگان را لاجرم از آن می‌کند تا با این واقعیت کنار بیایند که هر کنش و تصمیمی، صرف‌نظر از آن‌که چقدر دربارۀ آن تأمل و فکرشده، مخاطره‌برانگیز است. این خطر (ریسک) ناشی از ارادۀ یک دیگری یا «دیگری بزرگ» نیست، بلکه پیامد تصمیم و کنش خودِ ماست.

🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5674

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #جامعه #مدرنیته

🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
📝📝📝رخداد امتناع از خود

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌بریده‌ای از متن:

🖊بی‌تردید، رابطۀ سوژۀ جوان این خیزش و حکومت/قدرت در ایران امروز، تابعی است از رابطه‌ای میان فضای توپوگرافیک و توپولوژیک، از یک‌سو، و منِ مفعولی و منِ فاعلی (یا چیستی و کیستی)، و منقادبودگی و رهابودگیِ جوانِ ایرانی، از سوی دیگر.

🖊به دیگر سخن، چگونگیِ این رابطه (نزدیکی یا دوری، پروتاگونیستی یا آنتاگونیستی)، ربط تنگاتنگ و وثیقی دارد با نوع رابطه‌ای که میان این دو «فضا» و این دو «من» برقرار می‌شود. به لحاظ توپوگرافیک، این دو «من» یا دو «سوژه»، درون قلمرو قدرت قرار دارند و درون حصارهای آن محدود شده‌اند.

🖊اما زمینۀ اجتماعی و سیاسی و فضایی‌ای که این سوژه در آن‌ اقدام به کنش‌گری می‌کند، به‌سختی -برای همیشه و برای همه- قابل تقلیل به این فضای توپوگرافیک است. لذا همواره این امکان وجود دارد که در میان همان «من»های مفعولی و «سوژه»های منقادی که در فضای توپوگرافیک گرفتار آمده‌اند، امتناع و تخطی‌ای رادیکال از آن‌چه هست و از آن‌چه قدرت می‌خواهد که باشد، صورت ‌گیرد، و در درون یا برون همان فضای توپوگرافیک، فضایی توپولوژیک ساخته و پرداخته شود که بر هر در و دیوار و بر هر نقش و نقاشی‌اش، رنگی از سیاستِ مقاومت، دیده می‌شود، و از هر کوی و برزن‌اش ندایی از «من»های فاعلی» به‌گوش می‌رسد.

🖊در این حالت، پولیسی در درون پلیس (در بیان رانسیر) شکل می‌گیرد که در آن، امر سیاسی امری منتشر می‌شود، و در همه‌چیز و همه‌جا و همه‌کس بروز و ظهور می‌کند: چیزهایی که ممکن است در آن مکان باشند یا نباشند، چیزهایی که ممکن است در زمان حال حضور داشته باشند یا مربوط به گذشته و یا آینده باشند، همه گردهم‌ می‌آيند، و بساط جشن سیاست (در معنای رانسیری) و سوژه‌شدگی را در پولیس می‌گسترانند، و آگواریی برای کنش‌گری سوژه‌ای که جامۀ «چیستی» به‌درآورده‌، و به «کس» بدل شده‌، فراهم می‌سازند. این سوژه، با گریز از نام و موقعیت و منِ مفعولی که دیگری بزرگ و قدرتِ حاکم با استیضاح خود، او را ملقب به این نام و محصور در این موقعیت کرده، از خود نام‌زدایی و موقعیت‌زدایی می‌کند، و خودمختاری خود نسبت به «منِ» قدرت‌ساختۀ خود، اعلام می‌نماید.

🖊این «من» خودمختار و خودآیین، این‌بار توامان هم از موضع «سوم شخص» (مفرد و جمع)، و هم از موضع «اول شخص» (مفرد و جمع)، به‌جای خود، برای خود و به زبان خود (به بیان رانسیر) سخن می‌گوید، و با سیاستی که در هر لحظه از زندگی روزمره‌اش اتّخاذ می‌کند، و با فاصله‌گذاری از برداشت قدرت از خود و کنشِ اجتماعی‌اش، خودمختاری‌ خود را مستمرا اعلام می‌دارد و «فاصله‌گذاری انتقادی لازم برای فرایند هویت‌زدایی را اجرا می‌کند، و با این کنش سیاسی، اقتدار قدرتِ حاکم را، به چالش می‌کشد.

🖊این سوژۀ خودآیین، از آن‌جا که هستی‌ای زمینه‌مند و چندوجهی‌ دارد، قادر است سوژگی خود را در نسبت با «موقعیت‌های سوژگی» متفاوت و متکثر، در صورت و سیرتی متفاوت بازآفرینی کند، و به‌جای آن‌که از موضعی هستی‌شناختی در پی آن باشند که چه‌چیز سیاست، و چه‌کس سوژۀ سیاسی است، خود دست‌اندرکار خلق خویش به‌مثابه عاملیت و کنش‌گر سیاسی، و فضایی که این کنش و کنش‌گری را در ساحتِ آن به «امر سیاسی» بدل می‌گردد، می‌شود.

🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5797

#محمدرضا_تاجیک #سیاست #جامعه #کنشکر
@MostafaTajzadeh
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial