فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
44.8K subscribers
10.9K photos
3.44K videos
520 files
29.6K links
✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.

اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade
Download Telegram
🔍 نگاهی به توییت‌های منتخب روز

پدر مسیح:
افغان ها مادر را چه زیبا صدا می کنند:
قبله گاه
این واقعا زیباست

محمد مساعد:
با اخباری که دورادور می‌شنوم لازم است بنویسم هرگز با «هیچ دولت خارجی» رابطه‌ای نداشته‌ام و ادمین کانال #مملکته یا #وحیدآنلاین هم نبوده و نیستم. پیگیری این سناریو نتیجه‌ای ندارد جز آسودگی خیال کسانی که مزاحم تاخت و تازشان هستم و نهایتاً اعترافی نمایشی که مدت‌هاست بی‌اثر شده‌اند

محمد وحیدی🇮🇷:
#تجربه_شخصی
کسانی که مایه مذهبی دارند، در مصایب و سختی‌ها بیش‌تر به یاد آدم هستند و کمک می‌رسانند. حالا بعضی به این‌ها می‌گویند #عرزشی ولی من آن‌ها را ارزشمند می‌نامم. تقریبا روز و هفته‌ای نیست که برایم دعا نکنند و جویای احوالم نباشند. خداوند زیادشان کند!...

امیر سیدین:
این دیگه هر چی هست اختلاف طبقاتی نیست. یه لغت دیگه باید اختراع کرد برای بوی گندی که از این گسل‌های در حال عمیق‌تر شدن متصاعد می‌شه.
یه اسمی باید گذاشت روی تناقض بین ویلای هزار میلیاردی و اویی که نانش را در زباله‌ها می‌جوید.
کلمه‌ها جواب نمی‌دن بزرگواران!

Mehdi Minakhani:
گاهی اخلاقی‌ترین کار، امتناع وظیفه‌شناسانه از تبعیت از یک قانون یا سیاست است.
-بخشی از «اصول و معیارهای اخلاق حرفه‌ای روانکاوی»

امید توشه:
"امانج بابانی" مجرى برنامه بدون مرز شبكه NRT شب گذشته به همراه همسر و فرزندش در سلیمانیه ترور شد. این شبکه تلویزیونی هوادار حزب "نسل نو" است که مخالف سرسخت سیاست‌های حکومت اقلیم کردستان عراق به شمار می‌رود.
"لانه محمد" همسر آقای بابانی هم از مجریان شبکه تلویزیونی کردسات بود.

Ali Hamedani:
زرتشت ۱۷ ساله را معلم شیمی‌اش کتک زده. اول لگد و بعد کشیده و بعد هم حمله با صندلی. رفته اعتراض کرده نتیجه این شده که از فردای اعتراضش سر کلاس راهش ندادند. حالا او بست نشسته در خیابان. #دهه‌هشتادی

Maysam Behravesh:
طبق ارزیابی صندوق بین‌المللی پول، اقتصاد ایران ۹.۵% در سال ۲۰۱۹ کوچکتر شده، ۳.۵% بیشتر از ارزیابی قبلی (۶%)!
این یعنی کاهش قابل‌توجه قدرت خرید برای بسیاری از مردم و تهدید سلامتی کودکانی که الان وقت رشد و بالندگی‌شونه.
خیانتی که حامیان تحریم در حق ملت و این نسل می‌کنند تاریخی‌ه.

Seraj Mirdamadi:
تصویر مونیتور مرکز دیجیتالی شمارش زوار اربعین مستقر در عتبه عباسیه در کربلا. ۱۵۳۲۲۹۴۹ زائر اربعین سال گذشته توسط این سیستم شمارش شده اند. این سیستم چهار سال پیش توسط یک شرکت آلمانی نصب و راه اندازی شده است.
#در_مسیر_اربعین

Elham Youssefian:
از عمق حماقت این آدم تعجب می‌کنید؟ ولی تعجب نکنید. وقتی مدام توی فیلم‌ها و سریال‌ها شخصیت بد قصه آخرش روی ویلچیر میشینه یا نابینا میشه یا سر از آسایشگاه روانی درمیاره، از مردم چه توقعی دارید؟ مگر نه این که کالا‌های فرهنگی مثل سینما و تلویزیون، تفکر و فرهنگ مردم رو شکل میدن

علی نیک جو:
آیا جنس pleasure (لذت )و جنس happiness(خوش بختی) با هم یکسان است؟
آیا می توان گفت که اگر pleasur را به سان نقاط محتلف و متعدد و متکثر به هم وصل کنیم ،در نهایت این خط به happiness منجر می شود؟آیا تعدد و تراکمِ متعددِ لذت، ناگزیر به خوش بختی می انجامد؟
نظر شما چیست؟
#روان_کاوی

Mehdi Ghadimi:
آخرین وضعیت #مهدی_حاجتی در زندان شیراز که اسمش «عادل آباد است» و خیلی هم بش میاد

Farshad:
دیروز دهها نوجوان #صهیونیست شهرک‌نشین به خاخامی یهودی که به فلسطینی‌ها سر درو زیتون کمک میکرد حمله کردند، دیشب صدها نوجوان افراطی یهودی به اعراب در خیابان
یک نسل نژادپرست و نفرت‌انگیز در #اسرائیل رشد کرده که سرطان منطقه خواهند بود، یک بمب ساعتی انسانی

Alireza:
در این ویدئو سلول‌های مغز یا نورون‌ها را در حال ساختن ارتباطات تازه عصبی یا سیناپس می‌بینید. ببینید چطور نورون‌ها کش و‌واکش پیدا می‌کنند تا سیناپس‌ها ساخته شوند. وقتی عادت یا مهارت تازه‌ای کسب می‌کنید یا چیزی یاد می‌گیرید، در درون مغز شما، غوغاهاست!

Mohammad Shaltouki:
🔴 اهمیت جت یاسین و زنجیره آموزش خلبانی
هواپیمای جت آموزشی #یاسین که امروز رونمایی شد، پُرکننده خلأ آموزش‌های خلبانی پیشرفته(UPT)در کشور است که سال‌ها در این حوزه ضعف وجود داشت. یاسین یا همان کوثر88 در حقیقت حلقه تکمیل زنجیره‌ای است که تاکنون دو محصول دیگر داشته.
#رشته_توییت

Zia Nabavi:
چرا نباید به اعترافات تلوزیونی و تحت فشار (حتی اگر بر فرض درست هم باشه) استناد کرد؟
یکی‌اش اینکه چون محتوای نهائی حاصل ازین مکانیزم، مثل کالائیه که هر چه بیشتر بازار داشته باشه و زیادتر مصرف بشه، بیشتر هم تولید خواهد شد ..

🆔 @MostafaTajzadeh
🔍 نگاهی به توییت‌های منتخب روز

samira mim:
وقتی دارم برای حال خراب جامعه و مرگ اخلاق و انسانیت و.. یقه پاره می‌کنم باید نگاهی به خودم بیندازم، ببینم آیا حلقهٔ نازکی از این زنجیر ضخیم نیستم؟ببینم هرچند کم و بی‌اهمیت،دستی براین آتش نداشته‌ام؟از تقصیرهای سیستم و سردمدارانش هم هرگز چشم نپوشم و در منزه‌طلبی با آنها شریک نشوم.

سهند ایرانمهر:
ورزشکاران حق دارند نوشته‌های متفاوت با یکدیگر را بر لباس خود بنویسند این حکومت است که حق ندارد رفتاری متفاوت با این‌نوشته‌ها داشته باشد.

محمود صادقی:
ظاهراً با بازداشت مدیر آمدنیوز داستان ضبط و پخش اعترافات تلویزیونی متهمان درحال تکراراست؛ عجیب اینکه این بار موضوع اولین بخش داستان فردی است که قبلاً به‌اتهام جاسوسی به ده سال حبس محکوم شده وحکمش درحال اجرا است. آیا ازنظر حقوقی پس از محکومیت هم اقرار دیگران علیه محکوم حجیت دارد؟!

صادق زيباكلام:
ناآرامی های عراق،شیلی وحالا هم لبنان که جرقه های جملگی بدنبال افزایش قیمتها زده شد،نشان میدهد که چرا مسئولین ما جرئت نکردند دست به افزایش قیمت بنزین بزنند علیرغم آنکه میدانند عرضه بنزین ارزان چه فاجعه ایی برای محیط زیست،عدالت اجتماعی،توزیع ثروت،مصرف سهم آیندگان،قاچاق و.... میباشد

پاد:
علی ربیعی، سخنگوی دولت در نشست خبری:
دولت همواره بر ضرورت تصویب لوایح FATF تاکید کرده است
قطعا مبارزه با پولشویی و مبارزه با تامین مالی تروریسم از اهداف ایران است
اگر لوایح FATF تصویب نشود، در لیست سیاه قرار می‌‌گیریم یعنی سیستم بانکی ما در خارج کشور تعطیل می‌شود

سید حنظله هدایتی:
هوا داره سرد میشه این روزا اگه تو تهران شهروندی رو دیدید که بی سرپناه بود با ۱۳۷تماس بگیرید تا توی گرمخونه ها ازش مراقبت بشه...
#ريتويت

محمدرضا زائري:
اصلا این خبر کجای دردهای مردم را درمان می کند ؟ کجا رنج دختر بچه ای را التیام می دهد که چند مدت پیش در دیشموک کوه کهگیلویه و بویراحمد، مادرش را وقت خودسوزی تماشا کرد. چرا ؟ چون از مادر برنج می خواسته و مادر نه برنج که غذا هم در خانه نداشته و از فرط شرمندگی خودش را آتش زده.

ehsanmohammadi احسان محمدی:
دیگ: دیگه
یِ: یک
بِ: به
نَ: نه
کِ: که
جِ: جواب
تُ: تو
سلم: سلام
و ...
با وقت و انرژی که در کامل ننوشتن این واژها ذخیره می‌کنید دقیقاً چکار می‌کنید؟

علی پیرحسین‌لو:
کیفیت هوای تهران امسال بهتر از قبل بود و برحسب دو شاخص مربوط به آلایندگی خودروها یعنی CO و PM2.5 شاهد هوای تمیزتری هستیم. در تابستان ۹۸ نسبت به ۹۷ این دو شاخص در محدوده کنترل #آلودگی_هوا ۱۴ درصد و در کل شهر ۷ درصد بهبود یافت. دستاورد مهمی که البته کافی نیست.
ادامه در #رشته_توییت:

Pooria Asteraky ⁦🇮🇷:
چقدر ساده‌تر است که بجای خلق کردن انتقاد کنی، بجای توانمندسازی افراد آن‌ها را کنترل کنی، بجای امیدواری نق بزنی.
سادگی اینجا در برابر درستی است، شاید قوی‌ترین مثال از تضاد دو واژه است که در فرهنگ لغت، متضاد نیستند.

خالقی:
ای آدمها!
ای آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
#عاطفه_رنگریز
#نسرین_ستوده
#ندا_ناجی
#فرهاد_میثمی
#محمد_حبیبی
#امیر_امیرقلی

محمد توکلی:
سخنگو‌ی قوه قضاییه: تماس تلفنی از زندان با خانواده و بستگان از جمله #امکاناتی است که در جمهوری اسلامی برای زندانیان ایجاد کرده
هم او‌ چند دقیقه بعد: تماس تلفنی با خارج از زندان از طریق تلفن‌هایی که در اختیار زندانیان است یک امر کاملا #رایج در نظام زندانبانی است

طالقانی و زمانه ما:
#طالقانی : شما که هم به شرایط #خمس و هم به زمینه های مصرف آن واقف هستید بروید خودتان در زمینه اش استفاده کنید چرا واگذارش می کنید به من؟
همایش علمی-پژوهشی «طالقانی و زمانه ما» در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه، ۲۲ و ۲۳ آبان ماه ۹۸، در کتابخانه ملی برگزار خواهد شد.
#طالقانی_و_زمانه_ما

Reyhaneh Vahidian🚴‍♀️:
جمله‌ای که در بحث حقوق و مزایا می‌تونه صفر تا صد اعصاب و روانم رو در چندین صدم ثانیه به آتش بکشه همینه: «تو که زنی و مجرد!»
این عبارت در ذهن من، مصداق بی‌شرافتی در ارزیابی خدمات نیروی انسانی و عین تحجر و سرکوبه!

اسکان نیوز:
زنگ خطر بیابانی شدن شمال ایران به صدا در آمد
1700هکتار از استان‌های مازندران، گیلان و گلستان بیابان شدند - کارشناسان 10 سال قبل در مورد بیابانی‌شدن جنگل‌های زاگرسی هشدار داده بودند

زینب صفری:
هیچ می‌دونستید همینطور که ما اینجا سخت مشغول امور روزمره هستیم ستاد فیلترینگ آهسته و پیوسته به راه خودش ادامه میده؟
امروز اتفاقی فهمیدم #سیگنال هم #فیلتر شده😑

🆔 @MostafaTajzadeh
#رشته_توییت

✍️سیدمصطفی تاجزاده

عصر ۲۲خرداد۸۸ چند نفر با خشونت و هتاکی وارد #ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در میدان #قیطریه شدند تا آن را ببندند. حاضران آنها را دستگیر کردند، دستانشان را بستند و مراتب را به پلیس امنیت اطلاع دادند. هم‌زمان خبرگزاری جمهوری اسلامی از بازداشت آقای امین‌زاده و من خبر داد.

فرمانده پلیس اعزامی به ستاد آمد و گفت مهاجمان حکم #پلمب محل را داشتند. اعتراض کردیم چرا ابتدا حکم را نشان ندادند و به آقای خاتمی #فحاشی کردند؟ گفت اشتباه کردند. آنها را با خود می‌بریم. ستاد هم به کار خود ادامه دهد و مردم را متفرق کنید تا دشمن سواستفاده نکند.

در مصاحبه‌ای اعلام کردم خبر بازداشت ما دروغ است. باوجود این روزنامه ایران صبح شنبه خبر از تحت تعقیب قراردادشتن آقای رمضان‌زاده و من داد! بعدا فهمیدیم اطلاعات سپاه حکم بازداشت ما را سه روز قبل از برگزاری انتخابات از دادستان بدنام تهران(#مرتضوی) گرفته است.

از بازجوهایم پرسیدم، شما که می‌گویید شکست مهندس موسوی قطعی بود، بفرمایید آخه در کجای دنیا حامیان جناح پیروز در روز برگزاری انتخابات به ستاد نامزد ناکام حمله می‌کنند و به #دروغ از بازداشت فعالان ستاد انتخاباتی رقیب خود خبر می‌دهند و جو را متشنج می‌کنند؟ جوابی نداشتند.

۲۳خرداد۸۸ #المیرا دختر ۱۶ساله برادرم در کما بود.۱۱شب از بیمارستان برگشتم.سرایدار مجتمع گفت عصر برای بازداشت شما آمده بودند. گفتند چیزی به شما نگویم ولی به‌نظرم دوباره برمی‌گردند. امشب منزل نمانید. گفتم کاری نکرده‌ام که نگران باشم. نیم ساعت بعد در خانه بازداشت شدم.

یکشنبه صبح #مرتضوی با احضار من در اوین گفت:شخصا به تو تفهیم اتهام می‌کنم تا کسی جز خودم نتواند آزادت کند.
-به چه جرمی؟
-مصوبات جلسه دیشب دفتر سیاسی جبهه مشارکت که تصویب کردید کشور را به آشوب بکشید.
-ولی من بیمارستان بودم.
جا خورد و گفت:به‌هر حال تو با آشوبگرانی!

مرتضوی:کی دست از آشوبگری برمیدارید؟
-تا وقتی تو و امثال تو را سر جایتان بنشانیم.
-چیزی می‌خواهی؟
-نه،فقط مردانگی کن واز سلامتی/فوت دختر برادرم به من خبر بده.
-باشه حتما.
وخبرندادتا ۴۲روز بعد در تنها تماس تلفنی با #همسر عزیزم در انفرادی ۴ماهه از مرگ او مطلع شدم.

در انفرادی و در بی‌خبری مطلق بودم تا پس از ۱۱۸روز با #امین‌زاده هم سلول شدم. اولین بار بود که خبر راهپیمایی تاریخ‌ساز میلیون‌ها زن و مرد آزاده هموطنم در ۲۵خرداد۸۸ را شنیدم.
به ایرانی بودنم افتخار کردم. تحمل هر دشواری در راه این مردم شریف شیرین است.

🆔@MostafaTajzadeh
📝📝📝رشته توییت در مورد جعل مدرکی که مهرداد بذرپاش انجام داده تا سوابقش رو به 20 سال برای احراز شرایط ریاست دیوان محاسبات برساند:

ساده‌اش اینه که اینا یه موسسه داشتن ولی چون قدیمی نبوده(۹۱)از نام یک موسسه تقریبا هم نام سو استفاده کردن تا بتونن سوابق #بذرپاش رو به ۲۰سال برسونن و قانون رو به زیبایی هر چه تمام دور بزنن! اینکه یکی از این افراد خودش نماینده مجلسه درد این موضوع رو افزون میکنه!
برای اونا که متوجه نشدن بگم که این عزیزان نه تنها لوگو موسسه رو جعل کردن بلکه به مجلس هم #دروغ گفتن و حالا باید منتظر بود و دید مجلس این توهین بزرگ رو چطور پاسخ میده. ببینیم اونا که رای دادن به چی رای دادن، اون شعار های #شفافیت و #انقلابی و مبارزه با #فساد دقیقا یعنی چی؟

https://telegra.ph/%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%AA%D9%88%DB%8C%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-s7az2mm-07-24-2

🆔 @MostafaTajzadeh
📌#رشته_توییت

✍🏼 دکتر ارنسته

دوستان جان من مراقب خودتون باشید. مهمونی و مسافرتو تعطیل کنید. تا جای ممکن کمتر بیرون برید. این ویروس بس ناجوانمردانه می کشه. پیر و جوون نداره.کاری نداره بیماری زمینه ای دارید یا نه.ویروس جدید از قبلیا وحشتناکتره.واکسن و دارو که بهمون نمیدن لااقل خودتون مراقب باشید.

دوستام که مطب و بیمارستان کار میکنن میگن تعداد مریضا بشدت بالا رفته. اکثرا هم سنشون پایینه. دوباره بیمارستانا دارن به همون وضعیت قرمز اول میرسن. تالارا بازه و مراسم عروسی هم برقراره. مردم ریلکس بدون ماسک همه جا میرن. این چندهفته انقدر خبر فوت اطرافیانو شنیدم حالم بده.

متاسفانه وقتی مدیریت درستی نباشه همین میشه. مثل همیشه فقط خودمون باید دلمون به خال خودمون بسوزه و کاری کنیم. در حقیقت الان شهرها همه تو وضعیت قرمزند.

#موج_سوم_کرونا
#کووید


🆔@alipsychiatrist
https://twitter.com/golden_cupido/status/1356390508776448000?s=09
📌#رشته_توییت

✍🏼 محمد تقی

شخصی که دیروز به تهران ساکن بودنم گیر داد و پاسپورتم رو گرفت و پس نداد، اسمش هست «محمدپور». درجه‌ش رو مطمئن نیستم سرهنگه یا چیز دیگه. امروز رفتم برای پیگیری. جناب محمدپور که ظاهرن با همکاران و رئیسش هماهنگ کرده بود گفت «این همونیه که اقامت اراک داره و ساکن تهرانه!»

رئیس بخش گذرنامه (آقای هاشمی) بلافاصله گفت «اقامتش رو تمدید نمی‌کنیم. پاسپورتش رو هم نمیدیم. بفرستیدش بره.» سکوت کردم و نشستم روی صندلی. بعد از نیم ساعت یکیشون صدام کرد و گفت «باید بیای اراک ساکن بشی». گفتم نمی‌تونم.
گفت «پس باید بری تهران و درخواست بدی برای انتقال اقامت به اونجا (که البته احتمال قبولیش خیلی کمه؛ در حد ۵درصد). اگر نه، “مجبوری” سکونتت رو منتقل می‌کنی به اراک. برای این کار هم باید قولنامه معتبر با کد رهگیری بیاری. ما هم یه نفر رو می‌فرستیم برای تحقیق که مطمئن بشیم وسایلت رو آوردی و واقعن ساکن همون خونه‌ای.»

کلا ۵ روز بهم فرصت دادن که یکی از این دو کار رو انجام بدم؛ در غیر این‌صورت، ابطال اقامت! “لطف”ی که بهم کردن، پاسپورتم رو پس دادن.
خلاصه که اقامتم رو تمدید نکردن. الان دارم میرم سمت تهران. هر آن احتمال داره به “جرم”ِ نداشتنِ اقامت، بفرستنم اردوگاه و ردمرزم کنن.

نه گلایه‌ای دارم و نه شکایتی. این رشتهتوییت رو نوشتم صرفن به قصد روایت یکی از «قانون»هایی که برای امثال منِ افغانستانیِ متولدِ ایران وجود داره. و پایان.

#توییت
#مهاجرت
#نژاد‌پرستی
#ظلم
#هم‌وطنان‌افغانستانی
🆔@alipsychiatrist
https://twitter.com/MTaqiSafari/status/1361960593717157891?s=09
📝📝📝"شجاعت ناامید شدن"
#رشته_توییت

✍🏼روح‌الله قاسمی

انتخابات اخیر، وضعیتی خاص را در سیاست و به تبع آن جامعه به وجود آورده، عده ی بسیاری بر طبل رای ندادن می کوبند، و عده ای از ترس فردای انتخابات و با دغدغه حفظ جمهوریت، در پی مشارکت در هر زمین بازی ای هستند. در این وضعیت چه باید کرد؟

نمی توان با "احمق" دانستن هر سمت این ماجرا، دیگری را تخطئه و یا مجاب کرد، راهکاری اساسی لازم است.

در هر دو گروه، فرضی بنیادی وجود دارد که اگر تغییر نکند، در پیش گرفتن هر دو مسیر تفاوتی با دیگری ندارد.
هر دو گروه برنامه ای برای فردای انتخابات ندارند، در هر دو، دموکراسی تنها به طور حداقلی (شرکت در انتخابات) تعریف می شود. هردو انتظار دارند با حضور/عدم حضور در انتخابات همه چیز درست شود. در صورتی که واقعیات سیاسی-اجتماعی به گونه ای دیگر رقم می خورد.

"سیاست" محل پیگیری مداوم مطالبات است، فضای حضور همیشگی است، مکان کنش ورزی است، مکان فعالیتی است مداوم، چیزی که در هر دو گروه تعریف نمی شود، آگاهانه یا ناخودآگاه در حال فرار از آن هستند.

آنچه که پیداست، هر دو گروه، برای تسکین وجدان خود، هر 4 سال به دنبال حضور/عدم حضور خود و رها کردن ماجرا و منتظر معجزه ماندن هستند. در هر دو گروه، همه چیز در "انتخابات" خلاصه می شود.

کسانی که تصمیم بر رای ندادن دارند، باید بدانند اعتراض مدنی و مشروعیت زدایی از سیستم تنها از رهگذر عدم حضور نمی گذرد. برای فردای انتخابات، برای ادامه ی جنبش خود و به یک معنا کنش آگاهانه، آمادگی لازم است. هیچ سیستمی تنها با مشارکت نکردن در انتخابات (صوری یا غیرصوری) مشروعیتش را از دست نداده، البته که این کنش مدنی و اعتراضی، می تواند اولین و شروع کننده مسیر باشد.

کسانی که رای نمی دهند باید تکلیف خود را مشخص کنند، آیا شجاعت خیره شدن در ناامیدی را دارند؟
البته این ناامیدی ابتدای مسیر تغییر است. در ناامیدی است که آگاهی به وجود می آید، رای ندادن می تواند به "کنشی آگاهانه" تبدیل شود و از فردای انتخابات در پی مسیرهای دیگری برای اعتراض مدنی، مشروعیت زدایی و اصلاح (درمعنای وسیع) برآیند.

از طرف دیگر، کسانی که به دنبال رای دادن هستند، باید بدانند، بازی در زمین از پیش تعیین شده، انتخاب بین بد و بدتر، هرچند ممکن است به طور گذرا و موقت، تفاوتی در حال ایجاد کند، اما قطعا آینده را تغییر نمی دهد.
حفظ "جمهوریت"، لزوما و تنها از رهگذر مشارکت در انتخابات نمی گذرد. حق مشارکت در کنار میزان اثرگذاری و حق عزل تعریف می شود. زمانی که از حقوق دیگر به کامل نفی می شوند، تنها در لحظه ای آن هم کاملا در زمین بازی ای تعیین شده، حق مشارکت داشتن، چیزی را تغییر نمی دهد.
ساختاری که به غایت ناکارآمد است، با انتخابهای بین بد و بدتر درست نمی شود. مشارکت از سر ناچاری، از سر فرار ولو موقت از وضعیت بدتر (اگر آنچه می آید بدتر نباشد)، تنها فرصت بازسازی اساسی را از ما می گیرد و هرچه زمان می گذرد، اصلاح اساسی سخت و سختتر می شود.

ما در کدام گروهیم؟ آیا به تبعات و استلزامات کنش خود (حضور/عدم حضور) اندیشیده ایم؟
به نظر خودم زمان آن رسیده که شجاعانه ناامید شویم..

🆔 @MostafaTajzadeh
📌#رشته_توییت

✍🏼 نیما اکبرپور

اگر فایل pdf #طرح_صیانت را از سایت مرکز پژوهش‌های #مجلس دانلود کنید و Properties آن را بررسی کنید، به نام مسعود فیاضی می‌رسید.
(فایل ضمیمه)
فیاضی برادر داماد علیرضا زاکانی است که با حکم او به معاونت خودش در مرکز پژوهش‌های مجلس رسید. https://khazaronline.com/?p=13868

او پیش‌تر مدیر مسئول مجلات رشد (مجلات وزارت آموزش و پرورش برای دانش‌آموزان) بود. توضیحات سیدامیر موسوی (سردبیر رشد جوان) را درباره سانسورهای عجیب مسعود فیاضی در مجلات رشد، بخوانید:

سید امیر موسوی:
"چرا مجبور شدم از کار در #مجلات_رشد استعفا بدهم؟ شروع داستان: دی‌ماه پارسال، وزیر آموزش و پرورش وقت، حاج‌آقا ذوعلم را به ریاست سازمان پژوهش منصوب کرد و ایشان هم اوایل امسال، دکتر مسعود فیاضی را مدیرمسئول مجلات رشد کرد. پس از این انتصابات، سیاست‌های متحجرانه‌ای بر بخش وسیعی از آموزش و پرورش (دفتر تالیف و مجلات رشد و ...) حاکم شد. اولین نشانه‌ها را ما با دستورات نظارتی تازه، متوجه شدیم. ابتدا گفتند نظر ناظران، صد در صد باید پیاده شود. بعد که دیدند شدنی نیست، قرار شد ما نظر خودمان را هم بگوییم.
بدفهمی‌های مذهبی و ارزشی، عملاً باعث اتلاف وقت عوامل تولید و حذف بعضی مطالب مفید از مجلات می‌شد. همان اوایل از پوستری که عیناً از سایت @khamenei_ir
کار کرده‌بودیم، چهار پنج ایراد گرفتند. مثلاً اینکه از کجا معلوم در این نقاشی، دستی که دست این خانم را گرفته با او محرم است؟
کم‌کم کلمه‌ی "موسیقی" تبدیل به یک کلمه‌ی ممنوعه شد. رمان‌ها همه رد می‌شدند. این عاشقانه‌است. این تخیلی‌ست. این جنگ را منفی نشان داده. در شعر مشکل داشتیم، در طنز، در مناسبت‌های ملی در تقریباً همه‌چیز. تلاش کردم که با این گروه تازه‌وارد گفتگو کنم. دلایلم را توضیح دهم و جلوی سیاست‌های غلطشان را بگیرم. معتقد بودم که نگاه این دوستان هرچند رنگ و بوی دینی دارد، ولی نتیجه‌ای جز گسترش ریاکاری و تحجر ندارد. فکر می‌کردم باید تمام تلاشم را برای اصلاح وضعیت پیش‌آمده انجام دهم. با خودم می‌گفتم تمام دانش‌آموزان ایران، برادران و خواهران من هستند و رشد خانه‌ی من است. حالا که عده‌ای با انتصاب‌های سیاسی وارد خانه‌ام شده‌اند، چرا من خانه‌ی خودم را ترک کنم؟ چند ماه سخت و آزاردهنده را سپری کردم. صبوری کردم و حاضر نشدم به خواسته‌های غلط تن بدهم. چند روز پیش، مدیرمسئول علناً به من گفت: مرا شخص مناسبی برای رشد جوان نمی‌داند. به دلیل خط‌فکری و نگاه تربیتی‌ام! دیدم چاره‌ای باقی نمانده. گزینه‌های پیش رو این بود که بروم به یک فصلنامه‌ی کاملاً علمی در مجموعه‌ی رشد که اثری از دیدگاه‌های تربیتی اشتباهم در آن نباشد یا کمی حضورم در رشدجوان را کش بدهم تا به زور بیرونم کنند یا دیگر چه؟ هیچ! به اتاقم برگشتم. استعفایم را نوشتم، کوله‌پشتی‌ام را برداشتم و رفتم.
پی‌نوشت: پس از انقلاب، گروهی جمع شدند تا انتشار مجلات پیک را از سر بگیرند. پس به آیه‌ای از قرآن تمسک کردند و نام این مجلات را رشد گذاشتند: قد تبین الرشدُ من الغیّ اما به مرور از یاد رفت که قبل از این عبارت، در کتاب نوشته شده‌بود: لا اکراه فی الدین."

طبق مواد ۲۲ و ۳۲ #طرح_صیانت، اگر کارکنان مسئول در دستگاه‌های اجرایی گ در پیام‌رسان و شبکه اجتماعی خارجی فاقد مجوز فعالیت کنند، به انفصال از خدمات دولتی و عمومی (۱ تا ۵ سال) محکوم می‌شوند. ببینیم کی مجوز می‌گیرد و کی جریمه می‌شود!:

علیرضا زاکانی: مدیریت #فضای_مجازی در همه جهان خصوصا ایران حیاتی است و تعارضی با بهره‌مندی ازمواهب آن ندارد. #فیلترینگ بی‌راهه‌ایست که حکایت ازبی‌اطلاعی ازفضای سایبر دارد. مصوبه مجلس طبق اصل ۸۵، آغاز بررسی‌های عمیقتر کارشناسی و گفتگو با فعالان این عرصه در تضمین حقوق‌ کاربران است. اقناع افکار عمومی ضروريست.

ببینیم از نمد #طرح_صیانت چه کلاهی دوخته می‌شود برای شرکت عمید رایانه شریف (متعلق به مریم زاکانی و همسرش) و شرکت ایده‌نگار عرش (متعلق به داماد آقای زاکانی و رامبد جوان). مشتریان دولتی و سازمانی:
https://arsh.co/fa/customers/
https://t.co/CYE75SSV3N?amp=1
https://t.co/sPEOYUaX5I?amp=1


حسین حیدری داماد آقای زاکانی شرکت‌های دیگری هم دارد. شرکت ستاره نوین جوان آریا که زمینه‌های فعالیتش در این صفحه پیداست:
https://t.co/zXaciIscdB?amp=1
و عماد رایانه شریف به همان ترتیب:
https://t.co/HWYDX0sKI4?amp=1

پ.ن: به موضوع Properties فایل مربوطه، اولین بار مهدی رودکی اشاره کرد:

پراپرتی فایل pdf طرح صیانت رو بررسی کنید دوستان. علاوه بر اسم فرد، دو مورد بی لایسنس هم داره:
PDF Maker
Windows

🆔@alipsychiatrist
https://twitter.com/nima/status/1420664849718300676?s=09
https://t.me/alipsychiatrist
📌 برای «محسنِ موطلایی»؛ پدیده فراموش‌شده کشتی

✍🏼 شهاب
#رشته_توییت

کشتی و ورزش زورخانه‌ای، حداقل در ظاهر، نماد پهلوانی و جوانمردی ایران هستن. این روزها که دلاوری‌های کشتی‌گیرانمون در المپیک توکیو زیر ذره‌بینه، بد نیست به سراغ قهرمانی بریم که در کنج اتاقی، خیره‌به‌سقف مونده.

بهمن‌ماه ۱۳۸۹، محمد بنا، غلام‌رضا محمدی، محمدعلی صنعت‌کاران و ناصر نوربخش به شهر بروجرد در استان لرستان، جایی که جام یادگار امام برگزار می‌شد رفته بودن تا کشتی‌گیری بومی و جوان رو زیر نظر بگیرن که با چند قهرمانی در رده‌های پایه آسیا، حالا در ۲۰سالگی همچنان می‌درخشید: محسن قاسمی.

محسن، پسری بااستعداد بود که در ۸ سالگی، زیر نظر محسن مرادی و در شهر بروجرد، کشتی رو شروع کرده بود و بعد از قهرمانی‌های پیاپی در رده‌های پایه نوجوانان و جوانانِ استانی و کشوری، به تیم ملی نوجوانان راه پیدا کرده بود.

محسن، در اولین تجربه آسیایی خودش، سال ۲۰۰۶ برنز گرفت؛ اما دو سال بعد و در سال ۲۰۰۸، طلای نوجوانان آسیا رو به گردن آویخت و در ادامه این روند مثبت، سال ۲۰۱۰ در مسابقات قهرمانی جوانان آسیا و وزن ۶۶ کیلوگرم، بازهم قهرمان آسیا شد. این روند، روند یک «امید مدال آینده المپیک» بود.

نگاه خاص محمد بنا به محسن برای وزن ۷۴ کیلو که به قول بزرگان، پاشنه آشیل اون زمان کشتی فرنگی ایران بود و قهرمانی‌های پیاپی آسیایی محسن در هر ۳ رده نوجوانان، جوانان و بزرگسالان، باعث شده بود که محسن، برای مسابقات جهانی ۲۰۱۲ روسیه و المپیک لندن، یکی از شانس‌های اصلی سهمیه باشه.

پاییز ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) و زمانی که تیم در حال خیز برداشتن برای مسابقات جهانی و المپیک بود؛ بحران تعطیلی لیگ کشتی در ایران پیش اومد! محسن در مصاحبه زیر با تاکید بر اینکه یکی از معدود منابع درآمد کشتی‌گيران از بین رفته، طعنه‌ای هم به قراردادهای هنگفت فوتبال زد.

اردیبهشت ۹۱ و با فاصله کوتاهی از المپیک لندن، تیم ملی برای مسابقات قهرمانی جهان عازم روسیه شد. محسن در تیم حضور داشت ولی در فینال، علیزاده بود که در وزن ۷۴کیلو برای ایران کشتی گرفت و البته شکست خورد! اما در نهایت، تیم پُرامید ایران، ۵-۲ ترکیه رو مغلوب کرد و قهرمان تیمی جهان شد.

امان از بی‌سهمیه موندن ایران در ۷۴ کیلوی فرنگی المپیک ۲۰۱۲ لندن و جای خالی محسن در تیم المپیک ایران. جایی که ولاسوف روس، که قبلاً یک بار مغلوب محسن شده بود و در این عکس گرفتار در باراندازشه، قهرمان المپیک شد! احتمالاً واستون قابل تصوره که با دیدن قهرمانی ولاسوف، چه بر محسن گذشته.

چند ماه بعد، روزگار، یک بار دیگه یقه محسن رو که با از دست دادن المپیک لندن در وضعیت روحی خوبی نبود، گرفت. در جریان یک تصادف سنگین، محسن مصدوم شد و تحت نظر پزشک، به استفاده از مخدرهای دارویی روی آورد. اما متاسفانه، این آغازی بر پایان زندگی ورزشی محسنیه که «تنها» مونده بود.

کناره‌گیری مقطعی «سیمون بایلز»، قهرمان پرفروغ ژیمناستیک زنان امریکا حین برگزاری المپیک توکیو به علت مشکلات روحی، بیش از پیش فشارهای روانی قهرمانانی رو که از سنین پایین در رده ملی ورزش رقابتی می‌کنن، عیان کرد. «سیمونِ همیشه‌طلایی»، با کمک روانشناسان به بازی‌ها برگشت و برنز گرفت.

اما مگه تیم ملی کشتی ایران، روانشناس ورزشی داشت؟! محسنی که عادت به قهرمانی داشت و در آستانه کشتی گرفتن در المپیک لندن بود، از بد روزگار، تبدیل شد به محسن معتاد به دارو و روزبه‌روز بیشتر در این ورطه فرو رفت. تغییر وجنات محسن در این عکس‌ها، گواه زوال تدریجی این قهرمان ملی ایرانه.

📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)

🆔@alipsychiatrist
https://twitter.com/Shahabesque/status/1423303281774940163?s=09
✍🏼 ایلین
#رشته_توییت

روزانه بودم، ولی بهم خوابگاه نمی‌دادن. می‌گفتن جا نداریم. گفتم من چیکار کنم؟ گفتن یا خونه بگیر یا برگرد شهرستان خودت درس بخون هفته‌ی اول خونه‌ی مادر یکی از همکلاسیام تو چیتگر زندگی کردم. بعد بهم اجازه دادن تو نمازخونه‌ی خوابگاه دخترا بمونم. ماه اول کارشناسیم اونجا گذشت. چندتا دختر دیگه هم بودن. تشک و تخت در کار نبود. شب وسایلمو بغل می‌کردم و زیر منبر می‌خوابیدم چون می‌ترسیدم چیزی رو بدزدن. وقتی دانشگاه می‌رفتم چیزای مهم رو با خودم می‌بردم و بقیه چیزا رو به هر نحوی که می‌تونستم جا می‌دادم کسی نبینه. موقع اذان صبح بیدارمون می‌کردن که بریم تو راهرو بخوابیم چون حاج‌آقا می‌خواست بیاد نماز بخونه. سرماخوردگیم تا ۳ هفته طول کشید. نمی‌دونستم سلف کجاست. بلد نبودم غذا رزرو کنم. می‌ترسیدم پولام تموم شن، فقط یه وعده غذا می‌خوردم، شیر و خرما با چند تا قند. ۱۱ کیلو لاغر شده بودم.

یه روز صبح تا کلاس دوییدم، از ظهر قبلش غذا نخورده بودم. رفتم دستشویی یه آبی به صورتم بزنم دیدم لبام آبیه. فکرکردم جوهر ریخته. از دوستم پرسیدم و انقدر سرم داد زد که فهمیدم چه بلایی داشتم سر خودم میاوردم. ولی راه فراری وجود نداشت. باید تحمل می‌کردم. وضع مالی خانواده خوب نبود. ساختمون نمازخونه حموم نداشت. یواشکی می‌رفتم تو یکی از بلوک‌های دیگه که همه‌شون ارشد بودن. یه بار یکی فهمید و کلی دعوام کرد. لباسامو می‌شستم و از در و دیوار نمازخونه آویزون می‌کردم. صبح‌ها می‌رفتم تو پارک روبروی خوابگاه که مسواک بزنم. اکثر روزا صبحانه نداشتم، یادم میرفت غذا بخورم.‌ بعد اون یه ماه بهم یه خوابگاه تو هفت‌تیر دادن. وقتی رسیدم فهمیدم اونجا هم ظرفیت نداره و باز باید تو نمازخونه‌ش بمونم. نمازخونه‌ی قبلی بد بود ولی هرچی بود با دانشگاه فاصله‌ای نداشت. این یکی نیم ساعت دور بود و یا باید به اتوبوس می‌رسیدی یا ۶ صبح لای جمعیت مترو له می‌شدی تا دیر نکنی.

بعد دو هفته بهم یه اتاق دادن. با ۱۱ نفر دیگه هم‌اتاق بودم. یه یخچال، بدون کمد، با نشتی گاز. ولی برای من بهشت بود. هفته‌ی بعدش تولدم بود. پدر و مادرم از شمال اومدن و برام تشک و … آوردن. یه روز از خوابگاه زنگ زدن گفتن اگه می‌خوای هر ترم خوابگاه داشته باشی باید معدل الف شی. ترم اول معدل الف شدم، شدم نفر دوم کلاس. با ذوق رفتم امور خوابگاه و بهم گفتن این ترم حساب نمی‌شه چون همه‌ش پیش‌نیازه. ترم دوم تو همون خوابگاه تونستم بمونم. تو یه اتاق کوچیکتر. الف شدم. اول ترم سه رفتم امور خوابگاه، گفتن باید دو ترم پشت سر هم الف شی. گفتم ترم قبل هم الف بودم. گفتن اون حساب نمی‌شه چون پیش‌نیاز بوده. دوباره اول ترم پاییز بود و من چاره‌ای جز خوابیدن تو نمازخونه نداشتم. این بار زودتر مشکلم حل شد. ترم سه الف شدم، ترم چهار رفتم امور خوابگاه، گفتن اولویت با دانشجو‌های ورودی جدیده. باید صبر کنی، تو همون اتاقت بمون ولی شاید مجبور شی تخلیه کنی.

اول ترم پنج با معدل الف رفتم امور خوابگاه، گفتن برو پیش یکی از دوستات تو خوابگاه مهمان شو تا بتونیم بهت خوابگاه بدیم. اول ترم شش با معدل الف رفتم امور خوابگاه، گفتم سه ساله دارم الف می‌شم، هر ترم باید استرس خوابگاه داشتن رو بکشم؟ گفتن می‌خواستی با کنکور زبان نیای.

- تو که شرایطت رو می‌دونستی چرا کوتاهی کردی؟
- تو که می‌دونی نمی‌تونی خونه بگیری چرا درس نخوندی؟
راهی نداشتم به جایی ثابت کنم استادم ترجمه‌م رو دزدیده و به اسم خودش زده و داره تهدیدم می‌کنه که یا باید خفه‌خون بگیرم یا منو هر ترم میندازه.
بهم گفتن به غیرالف خوابگاه نمی‌دیم.

گشتم دنبال یه خوابگاه بیرون دانشگاه. همه گرون و دور. یه پانسیون تازه تاسیس پیدا کردم که نزدیک پارک ملت بود. یه اتاق تک نفره داشت، تخت داشت، دستشویی داشت، پنجره هم داشت. نگران هزینه‌ش بودم، شرایط خانواده خوب بود ولی حق خودم نمی‌دیدم که ازشون چنین درخواستی بکنم.

به پدرم گفتم، گفت هزینه‌ی گرفتن خونه خیلی بیشتر از اجاره‌ی اون پانسیونه. همونو بگیر. تو این اتاق که برای من حکم قصر رو داشت، ۲ سال از بهترین سال‌های تهرانم سپری شد. این عکس شب اوله، اونایی که کلیپای زبان چینی منو نگاه می‌کردن، احتمالا بک‌گراند همیشگی ویدیوهامو یادشون بیاد :)

وقتی حرف دانشگاهم و اپلای به آمریکا و ویزام و … می‌شه و بهم میگن “خرشانسی” “حتما یکی کارات رو برات جور کرد”، “اگه ما جای تو بودیم الان وضعمون خیلی بهتر بود”، فقط لبخند می‌زنم. چون خودم بهتر از هر کس دیگه‌ای می‌دونم تو اون ۵ سال تو تهران به من چی گذشت.

https://twitter.com/YiLinHastam/status/1441577889049284612?s=09
@MostafaTajzadeh
Forwarded from اتچ بات
📝📝 طرح جوانی جمعیت

✍️ نازوَند بهاری
#رشته_توییت

«طرح جوانی جمعیت» که بدون بررسی در صحن علنی مجلس تصویب شده برخی امتیازات به افراد صاحب فرزند (اغلب بیش از ۳فرزند) اعطا می‌کند، اما امکان پیشگیری از بارداری و سقط جنین را ممنوع می‌کند. با نگاهی به این قانون ببینیم که چطور بناست به مجرمان بالقوه و بالفعل تبدیل شویم:

ماده ۶۱《هرکس به طور گسترده دارو و وسائل اسقاط غیرقانونی جنین را فراهم سازد و یا معاونت و مباشرت به اسقاط غیرقانونی جنین به طور وسیع نماید و یا در تجارت سقط جنین فعال و یا موثر باشد از مصادیق موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی محسوب می‌گردد》
یعنی فساد فی‌الارض با مجازاتِ اعدام

و هم‌چنین طبق ماده ۷۱، مسئولینی که از اجرای این قانون استنکاف کنند《به مجازات حبس یا جزای نقدی درجه ۴ یا ۵ محکوم می‌شوند.》یعنی به حبس از ۲ تا ۱۰ سال!

هر رفتاری که در تضاد با اجرای این قانون باشد ممنوع خواهد بود، از پخش تیزرهای تبلیغاتی با حضور کمتر از سه فرزند گرفته تا تولید هر محتوایی در قالب فیلم، سریال و انیمیشن که با فرزندآوری مخالفتی ضمنی یا علنی داشته باشد.
حتی دیگر استفاده از عبارت《بارداری پرخطر و ناخواسته》در شبکه‌ی بهداشت و درمان ممنوع است و صرفاً می‌توان از عبارت《مراقبت ویژه》استفاده شود

ماده ۱۷ این قانون مدت مرخصی زایمان را به ۹ماه با پرداخت کلیه‌ی حقوق و مزایا افزایش داده و دورکاری شاغلینِ باردار را به مدت ۴ماه اجباری کرده است. بدیهی‌ست به زودی شاهد تعدیلِ هرچه بیشتر نیروی کار زن از مشاغل و البته عدم تمایلِ هرچه بیشتر کارفرما به استخدام زنان خواهیم بود.

پزشک موارد سقط را به کمیسیون ارجاع می‌دهد. این کمیسیون که مرکب از قاضی ویژه، پزشک متخصص و متخصص پزشک قانونی می‌باشد، با رعایت اصل عدم جواز سقط در موارد تردید، براساس دستورالعمل فقهی مربوط، با اکثریت آرا مشروط به اینکه قاضی عضو کمیسیون موافق باشد، اقدام به صدور رای می نماید.

و براساس ماده ۵۸《هرگونه خرید، فروش و پخش داروهای سقط جنین، خارج از سامانه ردیابی و رهگیری فرآورده‌های دارویی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جرم است و مشمول مجازات‌ درجه ۳ تا ۶ قانون مجازات‌های اسلامی می‌باشد》 یعنی ۲ماه تا ۱۵ سال حبس!

با توجه به ممنوعیت پیشگیری از بارداری و ازآنجا که دیگر غربالگری اجباری نبوده، و برای زوجه‌ی کمتر از ۲۳ سال نیز تسهیلات مالی بسیاری در نظر گرفته شده است، به زودی علاوه بر بیدادِ بیماری‌های جنسی و مقاربتی، شاهدِ ازدواج هرچه بیشتر دختران زیر سن قانونی با فرزندانی نارس خواهیم بود.

به زودی زنان پیش از پیش از تحصیل و اشتغال بازمانده و با از دست دادن استقلال مالی، تحت سلطه و خشونت خواهند بود. البته این قانون در حالی به این سرعت تصویب و به قانون بدل شده که لایحه‌ی《تامین امنیت زنان علیه خشونت》بیش از ده سال است که در انتظار تصویب باقی مانده.
@MostafaTajzadeh
Forwarded from بینام
📝📝 آبان ۹۸

✍️ @SherVN31
#رشته_توییت

کسانی که با آمار آشنایی داشته باشن می‌دونن که تعداد مرگ و میر یک داده‌ی کاملاً خوش‌رفتار و قابل پیش‌بینی با روش‌های ریاضی هست. من ابتدا آمار مرگ و میر ایرانی‌ها در پاییز ۹۸ رو با زمان مشابه سال‌های قبل به تفکیک هر استان بررسی کردم. توجه کنید هنوز کرونا وارد ایران نشده.
به وضوح مشخصه این آمار به طور غیرقابل توجیهی در تمام استان‌ها افرایش داشته. همین موضوع، که اصلاً با نحوه‌ی توزیع نرمال این داده جور نیست و نباید ۹۶٪ استان‌ها آمارشون بی‌دلیل اضافه شه، من رو واداشت تا نسبت مرگ و میر سال ۹۸ به سال قبل رو با آمار مشابه به تفکیک استان بررسی کنم.

در هر سطر نسبت میزان مرگ و میر در استان‌های ایران در پاییز هر سال نسبت به سال قبل به ترتیب حروف الفبا آورده شده. دو جور مقایسه ممکنه؛ سطری و ستونی. اول مقایسه سطری قبل از سال ۹۸: مشخصه در هر استان نسبت به سال‌های قبل، ما ترکیبی از کاهش یا افزایش داشتیم، که این کاملاً طبیعیه.

@MostafaTajzadeh
https://is.gd/2EXwgF
Forwarded from اتچ بات
📝📝 روایت آبان ۹۸

✍️ بهمن دارالشفایی
#رشته_توییت

روایت یکی از پرشمار قربانیان بی‌نام‌ونشان آبان۹۸:
این روایت یکی از کسانی است که در آبان۹۸ کشته نشد ولی آسیب‌هایی بسیار شدید و ماندگار دید. هیچ‌جا هیچ خبری در موردش نیست و من هم همان موقع خیلی اتفاقی در جریان ماجرایش قرار گرفتم و بعد ماجرا را دنبال کردم. از صحت جریان مطمئنم و به دلایل واضح ترجیح دادم روایت را بدون نام منتشر کنم.

این خانم جوان ساعت ۱۰ صبح جمعه ۲۴آبان۹۸ و در حالی که از گران‌شدن بنزین بی‌خبر بود وارد شهر نه‌چندان بزرگشان شد. وقتی رسید دید مردم ماشین‌هایشان را وسط خیابان خاموش کرده‌اند و فهمید چه خبر شده. او هم به گفته خودش در این ترافیک گیر کرد و همین‌طور نشست.

بعد از مدتی یگان ویژه آمد و با بلندگو از مردم خواست متفرق شوند که نشدند. بعد ماموران یگان ویژه با باتوم به جان ماشین‌ها افتادند و شروع کردند به شکستن آینه‌ها و شیشه‌ها و .... یکی از مامورها به ماشین او رسید و از او خواست پیاده شود. او هم گوش نکرد و سر جایش نشست.

مامور در ماشین را باز کرد و با باتوم چند ضربه به سمت چپ بدن او کوبید که باعث شکستن کتف و آرنج چپش شد. بعد هم می‌خواست به سرش ضربه بزند که او دستش را روی سرش گذاشت و پنج انگشت دست چپش هم شکست. بعد مامور او را از ماشین پیاده کرد و چند ضربه دیگر زد که در اثراین ضربه‌ها سه دنده‌اش ترک خورد.

ماشین‌ها کم‌کم متفرق شدند. او را هم به بیمارستان بردند و دستش را عمل کردند. بعد از چند روز برای عمل‌های تکمیلی به یک شهر بزرگ رفت و آنجا هم یکی دو عمل دیگر رویش کردند. اما اوضاع رو به وخامت بود. ضرباتی که به کتف و گردنش زده بودند باعث فشار به جمجمه و نخاعش شده بود و در نهایت حدود یک ماه بعد از ضربه اولیه مجبور شدند او را به کمای مصنوعی ببرند تا بتوانند معالجه را ادامه دهند.

در طول این کما، مادر ۵۱ ساله او سکته (بخوانید دق) کرد و از دنیا رفت. دو نفر از بستگان نزدیکش هم در شلیک به هواپیمای اوکراینی کشته شدند (خودش می‌گفت وجدانش برای این دو مرگ هم معذب است، چون آنها در آن زمستان قصد سفر به ایران را نداشته‌اند و به خاطر اتفاقی که برای او افتاده بوده تصمیم گرفته‌اند بیایند و پیش خانواده باشند.

چند ماه بعد او از کما بیرون آمد و با این فجایع روبه‌رو شد. چند ماه هم روی ویلچر بود و الان مدتی است می‌تواند با واکر راه برود.

به همین سادگی زندگی چند خانواده ویران شد. حتی اگر از دید حکومت هم نگاه کنیم، حداکثر خطای این فرد این بوده که به حرف مامور یگان ویژه گوش نکرده و ماشینش را حرکت نداده است. همین. فقط همین.
@MostafaTajzadeh
📝📝📝مهاجرت نکردم

✍🏻 بهمن انصاری
#رشته_توییت

‏من سال‌های ٩٣-٩۴ که پول و شرایط مهاجرت رو داشتم، نکردم. هدفم همیشه این بود که بمونم و خاکی که عاشقشم رو بسازم. فوق‌لیسانس تاریخ دارم. دکتری قبول شدم اما بخاطر هزینه‌های بالا انصراف دادم (اشتباه کردم). و الان سال‌هاست که روزها کارگری می‌کنم و شب‌ها پژوهش.

ثمره این سال‌ها ٧ کتاب ‏پژوهشی تاریخ، ٣ کتاب ادبی (رمان و شعر) و ده‌ها مقاله علمی و پژوهشی شد. اما از اون‌جایی که به شرافت قلم اعتقاد دارم و متصل به هیچ حزب و دسته و مسلکی نیستم و تمام پیشنهادات همکاری از جاهای مختلف رو رد کردم، صدام شنیده نمیشه!

فرض مثال در همین توییتر، توییت‌های مربوط به کتاب‌هام ‏حداکثر ۵٠ تا فیو میخوره و تمام! مقایسه کنید با دیده شدن توییت‌های برهنه‌نمایی!
کتاب‌هام همه‌جا هست اما کسی حاضر به معرفی یا تبلیغ نیست. چرا؟ چون همه پولکی هستند!!! کسی به فکر نشر فرهنگ نیست!
این‌ها برای شما چند خط توییته و برای من ‏دردی که بند بند وجودمو بیمار کرد و ثمره‌اش مشت‌مشت قرص‌هایی شده که روزانه تو این سن و سال باید مصرف کنم.

گله‌ای نیست چون این راهی بود که خودم انتخاب کردم. و پشیمون نیستم. حتی اگر ١ نفر با مطالعه آثار من درصدی عشق وطن در دلش شعله‌ور بشه، من مزد کارم رو گرفتم.دردی به وسعت ٣٢ سال عمری که تا امروز سپری کردم.
‏و این رشتوی کوتاه هیچ ارزشی نداره. فقط جهت تخلیه روحی و روانی خودم نوشتم.
والسلام

@MostafaTajzadeh
📝📝 چرا این بار صندق ذخیره فرهنگیان

✍️ مریم وحیدیان
#رشته_توییت

‏سودعملیاتی ‎#صندوق_ذخیره_فرهنگیان با سه هلدینگ، سال ۹۹ تقریباً ۳۴۰۰ میلیارد تومان وپیش بینی می‌شود، امسال به ۴ هزار میلیارد تومان برسد. دولت اما برای دخالت و عایدی از این صندوق که از منابع معلمان شکل گرفته، یک‌بار با تغییر اساسنامه

یک‌بار هم باتلاش برای تغییر ماهیت آن ‏از مالکیت معلمان به مالکیت دولتی قصد در دخالت در تصمیمات آن داشته که در مورد اول کاملا شکست خورد. گروهی از معلمان تحت عنوان «گروه مطالبه‌گران» طی یک سال پیگیری اساسنامه صندوق را تغییر دادند که مهمترین دستاورد آن تغییر تعداد معلمان عضو هیأت امنای صندوق از ۳ به ۶ نفر بود که با آرای ‏تمامی معلمان در سراسر کشور انتخاب می‌شوند. هم‌چنین قرار شد سود عرضه سهام در بورس تحت عنوان ارزش مالکانه به حساب معلمان واریز شود که هر دو مورد هنوز عملی نشده، اگر مصوب و قانونی شده است که خود پیش‌روی بزرگیست.

‏مبارزات جمعی و دخالت گر معلمان در مسئله صندوق کسب دستاوردهای بزرگ آنها را عملی کرده است. ویژگی اصلی کنش‌گری آن‌ها دخالت گری شورایی، عدم وابستگی به چهره‌ها و درونزایی و چهره‌سازی و مشروعیت بالای کانون صنفی معلمان، تلاش آن‌ها برای حفظ اموال، بهره‌گیری از سود آن و بالا بردن دخالت گری ‏در اداره صندوق ذخیره فرهنگیان و بالا بودن سطح آگاهی آنها از قوانین مربوط به خودشان و شیوه مطالبه‌گری بوده است.

@MostafaTajzadeh
📝 📝📝بوی ایران

✍️ مولایی
#رشته_توییت

وقتی با تور به تاجیکستان رفتم افتخاری عجیب وجودم را فرا گرفت زیرا آنجا تنها جاییست که انسان احساس ایرانی بودن می‌کند؛ حتی بیشتر از خود ایران!

از لحظهٔ ورود به فرودگاه «دوشنبه» که این بیت حافظ را بر آن نوشته‌اند:

«رواق منظر چشم من، آشیانهٔ توست،
کرم نما و فرود آ، که خانه خانهٔ توست»
این حس شروع می شود.

زبان زیبای فارسی با تلفظ کهن خراسانی، اندیشه را تا دوردست‌های دوران «سامانیان» واپس می برد. با آن لغات فراموش شدهٔ کهن دری و پهلوی.

وارد شهر که می‌شوم. تمام کوچه‌ها و خیابان‌ها، با اسامی ایران باستان نامگذاری شده و تندیس‌های «خیام» و «پسر سینا» و «رودکی» و «فردوسی» همه جا به چشم می‌خورد.

واحد پولشان «سامانی» است که ناخودآگاه شکوه شاهنامه را در دل، متجلی می‌کند.
نام‌های زنان گیسو فروهشتهٔ آنها ، با آن لباس‌های شاد و رنگی و پوشیده، اینهاست: دلربا، دلکش، دلبر، فرنگیس ، مشک افشان، گیسو سیاه. نام مردانشان: سیاوش، ایرج، فریدون، فرهاد.

همهٔ شهر به سبک ایران باستان، غرق سرور و آواز، رامشگری و خنیاگری است.
و در تقویمشان دوازده ماه سال را عزا پر نکرده است! پیش از نوروز، همهٔ مردم در کوی و برزن می‌نوازند و می‌رقصند.

روز اول نوروز در مکان بزرگی به نام «نوروزگاه» که به شیوهٔ تخت جمشید آراسته شده جمع می‌شوند و هزاران هزار انسان، دست‌افشان و پای‌کوبان، شادی می‌کنند.

مکان‌های جغرافیایی کشورشان برای اهل ادبیات و تاریخ نام های رویایی است: جیحون، بدخشان، خجند و... حتی مکان‌هایی که جزو تاجیکستان نیستند، ولی وقتی در آن فضا قرار می‌گیری نامشان به یاد می‌آید: خوارزم، بخارا، سمرقند، ذهن را به هرسویی می کشانند.

فاصلهٔ ده ساعتهٔ دوشنبه تا نزدیکترین ساحل فرارودان را با شوقی کودکانه طی می‌کنم و در ذهنم گذر کیخسرو از جیحون و تیر آرش و تسلیم شدن سیاوش که می‌گفت:

«یکی کشوری جویم اندر جهان,
که نامم ز کاووس ماند نهان.»

ابتدا اندوه می‌خوردم که چرا این تکه از بدنهٔ ایران جدا شده، ولی بعد اندیشیدم که همان بهتر که جزو ایران نیست، تا حداقل بر روی این کرهٔ خاکی که روزگاری چهل و چهار سرزمینش، زیر پای پادشاهی داریوش بود.
زمین کوچکی باقی مانده باشد که رنگ و روی ایرانی به خود گرفته باشد بوی ایران بدهد.

همان بهتر که جزو ایران نیست....

@MostafaTajzadeh