✅ پیشنهاد هویدا را برای ریاست دانشگاه رد کردم که دبیرستان البرز رابگردانم...فوریه ۱۹۷۹ آقای مهندس بازرگان نخست وزیر شد. انقلاب شد. شاه از مملکت رفت. مدرسه شلوغ شد. من هم مریض شدم - یعنی در اثر ناملایماتی- چون من نظم و ترتیب را اساس زندگی میدانم. نظم و ترتیب را برای خودم اصلا از همه چیز مهمتر میدانم و در زندگی خودم هم بسیار سعی میکنم همیشه منظم و مرتب باشم.
✅فرزندان روحانی من فارغ التحصیلهای دبیرستان البرزند که به وجود همهشان افتخار میکنم. من افتخار نمیکنم که استاد دانشکده فنی هستم. من افتخار نمیکنم که، ببخشید، بهترین رسالهها را در بزرگترین دانشگاههای دنیا که سوربن باشد گذراندم. من افتخار نمیکنم که پیریزی تحصیلاتی من خوب است. عرض کنم که من افتخار نمیکنم که دانشگاه آریامهر را تشکیل دادم. من افتخار نمیکنم که رئیس دانشگاه شیراز بودم. افتخار نمیکنم که در دانشگاه ملی ...بماند، ولی افتخار می کنم که سیو پنج سال رئیس دبیرستان البرز بودم.
✅این گل های شکفته، این جوانهای برجسته، که از دبیرستان البرز درآمدند، بزرگترین پاداش است برای من. از این پاداش بیشتر چیزی نمیخواهم.
✅افتخار می کنم که مسئول دبیرستان البرز از ۱۳۲۳تا ۱۳۵۷ بودم و بیش از تعداد چهل، پنجاه هزار نفر جوانان برجسته تحویل دانشگاهها دادم. اکثرأ پزشکان و مهندسان و استادان دانشگاه های عالیقدر دنیا هستند.
✅فقط تأسفم در این است که مملکت من، افراد مملکت من، نتوانستند این فضلای لایق و درجه اول ایرانی را از وجودش استفاده کنند چه در زمان شاه- مخصوصا در زمان شاه از لحاظ بخل و حسدی که وجود داشت - چه در زمان انقلاب.
✅من اینها را هدایت نکردم، برای این که به خارجیها خدمت کنند آقای دکترضرغامی، آقای دکتر فیروز پرتوی، آقای مهندس کیوان توفيق، یا امثال اینها شش سال پیش (۱۳۶۱ ) در لسآنجلس مرا به یک میهمانی دعوت کردند پنجاه و هشت نفر بودند - همه پزشک و پیراپزشکان برجسته بودند.
✅من اینها را هدایت نکردم که در لسآنجلس مطب داشته باشند. من اینها را هدایت کردم که در وطن من، آن جا، مطب داشته باشند.
✅ببخشید احساسات در من تحریک شده. چشمانم را می بینید چه حالی دارند؟ دلم میسوزد. ثروت مملکت ما یعنی این جوانها ثروت مملکت ما، من نیستم و امثال من نیستند. ثروت مملکت ما این جوان هاست. این جوانها را نتوانستند هضم کنند در مملکت ما. این ها مجبور شدند. تقصیری ندارند. مجبور شدند جلو پلاسشان را جمع کننده پا شوند بیایند به مملکت خارجی کمک کنند، خدمت کنند - آن هم با چه زحماتی.
✅نمیدانم شما دبیرستان البرز تشریف آوردید یا نه؟ اتاقم طوری بود که پنجره اش روبه روی در ورودی دبیرستان بود. وقتی زنگ مرخصی را می زدند، من پشت پنجره ایستاده بودم، کیف میکردم از این که این جمعیت دارد می رود بیرون.
📌 خاطرات دکتر #مجتهدی( رییس دبیرستان البرز و بنیانگذار #دانشگاه_صنعتی_شریف).
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @MostafaTajzadeh
✅فرزندان روحانی من فارغ التحصیلهای دبیرستان البرزند که به وجود همهشان افتخار میکنم. من افتخار نمیکنم که استاد دانشکده فنی هستم. من افتخار نمیکنم که، ببخشید، بهترین رسالهها را در بزرگترین دانشگاههای دنیا که سوربن باشد گذراندم. من افتخار نمیکنم که پیریزی تحصیلاتی من خوب است. عرض کنم که من افتخار نمیکنم که دانشگاه آریامهر را تشکیل دادم. من افتخار نمیکنم که رئیس دانشگاه شیراز بودم. افتخار نمیکنم که در دانشگاه ملی ...بماند، ولی افتخار می کنم که سیو پنج سال رئیس دبیرستان البرز بودم.
✅این گل های شکفته، این جوانهای برجسته، که از دبیرستان البرز درآمدند، بزرگترین پاداش است برای من. از این پاداش بیشتر چیزی نمیخواهم.
✅افتخار می کنم که مسئول دبیرستان البرز از ۱۳۲۳تا ۱۳۵۷ بودم و بیش از تعداد چهل، پنجاه هزار نفر جوانان برجسته تحویل دانشگاهها دادم. اکثرأ پزشکان و مهندسان و استادان دانشگاه های عالیقدر دنیا هستند.
✅فقط تأسفم در این است که مملکت من، افراد مملکت من، نتوانستند این فضلای لایق و درجه اول ایرانی را از وجودش استفاده کنند چه در زمان شاه- مخصوصا در زمان شاه از لحاظ بخل و حسدی که وجود داشت - چه در زمان انقلاب.
✅من اینها را هدایت نکردم، برای این که به خارجیها خدمت کنند آقای دکترضرغامی، آقای دکتر فیروز پرتوی، آقای مهندس کیوان توفيق، یا امثال اینها شش سال پیش (۱۳۶۱ ) در لسآنجلس مرا به یک میهمانی دعوت کردند پنجاه و هشت نفر بودند - همه پزشک و پیراپزشکان برجسته بودند.
✅من اینها را هدایت نکردم که در لسآنجلس مطب داشته باشند. من اینها را هدایت کردم که در وطن من، آن جا، مطب داشته باشند.
✅ببخشید احساسات در من تحریک شده. چشمانم را می بینید چه حالی دارند؟ دلم میسوزد. ثروت مملکت ما یعنی این جوانها ثروت مملکت ما، من نیستم و امثال من نیستند. ثروت مملکت ما این جوان هاست. این جوانها را نتوانستند هضم کنند در مملکت ما. این ها مجبور شدند. تقصیری ندارند. مجبور شدند جلو پلاسشان را جمع کننده پا شوند بیایند به مملکت خارجی کمک کنند، خدمت کنند - آن هم با چه زحماتی.
✅نمیدانم شما دبیرستان البرز تشریف آوردید یا نه؟ اتاقم طوری بود که پنجره اش روبه روی در ورودی دبیرستان بود. وقتی زنگ مرخصی را می زدند، من پشت پنجره ایستاده بودم، کیف میکردم از این که این جمعیت دارد می رود بیرون.
📌 خاطرات دکتر #مجتهدی( رییس دبیرستان البرز و بنیانگذار #دانشگاه_صنعتی_شریف).
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @MostafaTajzadeh
Forwarded from آرشیو عبدی مدیا
توسعه اقتصادی شاه چقدر واقعی بود؟
#مرتضی_الویری پاسخ میدهد:
#مرتضی_الویری متولد ۱۳۲۷ در دماوند؛ عضو #انجمن_اسلامی دانشجویان #دانشگاه_صنعتی_شریف، عضو #سازمان_مجاهدین_خلق، مؤسس و عضو شاخص #گروه_فلاح، از موسسان سازمان #مجاهدین_انقلاب_اسلامی، نماینده سه دوره اول #مجلس_شورای_اسلامی، رئیس #سازمان_مناطق_آزاد تجاری، #شهردار اسبق تهران و #سفیر_ایران در اسپانیا، رییس کمیته صیانت از آرای #مهدی_کروبی در انتخابات #سال۸۸، رئیس سابق #شورای_عالی_استانها پس از #مهدی_چمران، عضو دوره پنجم #شورای_شهر تهران و رئیس سنی آن، #زندانی_سیاسی قبل و بعد از انقلاب.
برای حمایت از ما لطفا در کانال یوتیوب ما عضو شوید و این پست را منتشر نماید
این کلیپ بخشی از گفتگو هست؛ گفتگوهای کامل را در یوتیوب، اینستاگرام و کَست باکس #عبدی_مدیا ببینید و بشنوید.
https://youtu.be/Mgb_bLNdvLk
#مرتضی_الویری پاسخ میدهد:
#مرتضی_الویری متولد ۱۳۲۷ در دماوند؛ عضو #انجمن_اسلامی دانشجویان #دانشگاه_صنعتی_شریف، عضو #سازمان_مجاهدین_خلق، مؤسس و عضو شاخص #گروه_فلاح، از موسسان سازمان #مجاهدین_انقلاب_اسلامی، نماینده سه دوره اول #مجلس_شورای_اسلامی، رئیس #سازمان_مناطق_آزاد تجاری، #شهردار اسبق تهران و #سفیر_ایران در اسپانیا، رییس کمیته صیانت از آرای #مهدی_کروبی در انتخابات #سال۸۸، رئیس سابق #شورای_عالی_استانها پس از #مهدی_چمران، عضو دوره پنجم #شورای_شهر تهران و رئیس سنی آن، #زندانی_سیاسی قبل و بعد از انقلاب.
برای حمایت از ما لطفا در کانال یوتیوب ما عضو شوید و این پست را منتشر نماید
این کلیپ بخشی از گفتگو هست؛ گفتگوهای کامل را در یوتیوب، اینستاگرام و کَست باکس #عبدی_مدیا ببینید و بشنوید.
https://youtu.be/Mgb_bLNdvLk
📝📝📝دکتر یحیی تابش، استاد بازنشسته دانشکده علوم ریاضی #دانشگاه_صنعتی_شریف در شماره پاییز فصلنامه معرفی و نقد کتاب تهران خاطراتی از #مریم_میرزاخانی را ذکر کرده است:
✅اول بار که مریم را دیدم، پانزده سالش بود. یک دوره تابستانی در دانشگاه صنعتی شریف راه انداخته بودیم
✅تا بچههای دبیرستانی علاقهمند را با مطالب شوقآفرین و انگیزهبخش در زمینه ریاضیات آشنا کنیم. حدود صد نفر دختر و پسر پانزده، شانزده ساله در دوره شرکت داشتند، ولی از همان روز اول همه فهمیدند که مریم با آن جثه کوچک کاملا متفاوت است!
✅یکی از استادان در این دوره یک مثال خاص از یک مسئله را در زمینه نظریه گرافها که جنبه شهودی خوبی داشت، مطرح کرد و به بچهها گفت هرکس یک مثال دیگر پیدا کند، هزار تومن جایزه میگیرد. بعد از مدتی، مریم حالت کلی مسئله را اثبات کرد و شد اولین مقاله تحقیقاتیاش در پانزده سالگی!
✅سال تحصیلی بعد مریم در مسابقات داخلی المپیاد ریاضی شرکت کرد و پس از موفقیت در مراحل مختلف آزمونها به عضویت تیم ششنفره المپیاد ریاضی ایران درآمد و در المپیاد بینالمللی ریاضی که در تابستان سال ۱۹۹۴ در هنگکنگ برگزار شد، با نمره ۴۱ از ۴۲ مدال طلا گرفت.
📌متن کامل در INSTANT VIEW
a Twitter thread from SharifSocial
https://telegra.ph/رشته-توییتی-از-SharifSocial-10-07-4
@MostafaTajzadeh
✅اول بار که مریم را دیدم، پانزده سالش بود. یک دوره تابستانی در دانشگاه صنعتی شریف راه انداخته بودیم
✅تا بچههای دبیرستانی علاقهمند را با مطالب شوقآفرین و انگیزهبخش در زمینه ریاضیات آشنا کنیم. حدود صد نفر دختر و پسر پانزده، شانزده ساله در دوره شرکت داشتند، ولی از همان روز اول همه فهمیدند که مریم با آن جثه کوچک کاملا متفاوت است!
✅یکی از استادان در این دوره یک مثال خاص از یک مسئله را در زمینه نظریه گرافها که جنبه شهودی خوبی داشت، مطرح کرد و به بچهها گفت هرکس یک مثال دیگر پیدا کند، هزار تومن جایزه میگیرد. بعد از مدتی، مریم حالت کلی مسئله را اثبات کرد و شد اولین مقاله تحقیقاتیاش در پانزده سالگی!
✅سال تحصیلی بعد مریم در مسابقات داخلی المپیاد ریاضی شرکت کرد و پس از موفقیت در مراحل مختلف آزمونها به عضویت تیم ششنفره المپیاد ریاضی ایران درآمد و در المپیاد بینالمللی ریاضی که در تابستان سال ۱۹۹۴ در هنگکنگ برگزار شد، با نمره ۴۱ از ۴۲ مدال طلا گرفت.
📌متن کامل در INSTANT VIEW
a Twitter thread from SharifSocial
https://telegra.ph/رشته-توییتی-از-SharifSocial-10-07-4
@MostafaTajzadeh
Telegraph
رشته توییتی از @SharifSocial
1. دکتر یحیی تابش، استاد بازنشسته دانشکده علوم ریاضی #دانشگاه_صنعتی_شریف در شماره پاییز فصلنامه معرفی و نقد کتاب تهران خاطراتی از #مریم_میرزاخانی را ذکر کرده است: اول بار که مریم را دیدم، پانزده سالش بود. یک دوره تابستانی در دانشگاه صنعتی شریف راه انداخته…