📝📝📝«چرا طبقه متوسط مرکزنشین در تحقق آرمانهایش ناکام است؟»
✍️عقیل دغاقله
✅طبقه متوسط مرکزنشین حداقل از زمان مشروطه تاکنون بهدنبال تحقق قانون، دموکراسی و آزادیخواهی بوده است. اما همچنان در تحقق این اهداف ناکام مانده است. به نظر میرسد که دموکراسیخواهان همیشه بازی را در میانه راه باختهاند؛ چه در مشروطه، چه پس از انقلاب ۵۷، چه بعد از اصلاحات ۷۶، و چه در میانه ۸۸.
✅میخواهم این سؤال را با درسی از انتخابات آمریکا پاسخ دهم. این سؤال که چه عاملی باعث شد آمریکا تداوم اقتدارگرایی ترامپ را غیرممکن سازد (یا حداقل دشوار سازد)؟ واقعیت این است که طبقه متوسط سفیدپوست دلِ خوشی از ترامپ نداشتند، اما این آنان نبودند که اقتدارگرایی را غیرممکن ساختند. در کنار نهادهای قدرتمند و ریشهدار در آمریکا، این اتحاد اقلیتها بود که دموکراسی آمریکایی را در وسط مهلکهای سهمگین نجات دادند: زنان، جریانات فمنیستی، جریانات چپ، لیبرال، اتحادیههای کارگری، جنبش سیاهپوستان، بومیهای آمریکا، اقلیتهای دینی غیرمسیحی، و طرفداران محیطزیست.
✅همه و همه کنار هم آمدند تا از خود دفاع کنند. و البته که حزب دموکرات و طبقه متوسط سفیدپوست پلتفرمی شد تا هر کدام از این گروهها- بهرغم مبانی تئوریک متفاوت و گاه متضاد- در کنار هم ایستادند. در این میان طبقه متوسط و تحصیلکرده سفیدپوست بود که با قدرت و نفوذی که داشت شکلگیری این جبهه و جنبش را ممکن ساخت. و اینگونه شد که چهلتکههای بهظاهر مجزا از هم و اقلیتها کنار هم آمدند و نقشه سیاسی آمریکا را درهم ریختند و باعث شدند تا در ایالتهای قرمز جورجیا، آریزونا و نورث کارولینا و حتی تگزاس سد مانع و محکمی در برابر اقتدارگرایی شکل دهند. اینبار حتی جریان چپ که در انتخابات ۲۰۱۶ و بعد از حذف برنی سندرز دست از مشارکت برداشته بود، به صحنه آمد تا نگذارد اقتدارگرایی ریشه بدواند.
✅این همان نقطهای است که ما در آن میلنگیم. طبقه متوسط مرکزنشین در ایران خواستار دموکراسی و عدالت و آیندهای بهتر است اما متوجه نیست که بهتنهایی نمیتواند این کار را به سرانجام برساند. در مقاله «اقلیتها و هراس دموکراسی» مفصل توضیح دادهام که چگونه راه دموکراسی و آیندهای بهتر و صلحآمیزتر برای ایران از دل حاشیه میگذرد و نه با دور زدن حاشیه. دموکراسی در ایران با اتحاد با اقلیتهایی که در ساخت مدرن دولت ایران به حاشیه رانده شدهاند ممکن میشود، با بازخوانی مجدد از تاریخ مدرن، با یاری گرفتن از محذوفان، با شنیدن صدای آنان، با نقد استعمار داخلی و با ویران کردن دیوارهایی که ما را از هم جدا میکند. بدون تن دادن به این پیشزمینهها، طبقه متوسط مرکزنشین محکوم به تکرار تاریخ و بازتولید چرخه مستدام استبداد است. به همین دلیل است که برخی از نمایندگان این طبقه حتی آنگاه که به خارج از کشور مهاجرت میکنند راهی نمییابند جز آنکه دوباره دنبال یک «اعلیحضرت» و «شاهنشاه» دیگر بروند.
✅استراتژی جایگزین برای دستیابی به آن گوهر گمشده دموکراسی، عدالت و آینده بهتر برای ایران تنها با کنار هم آمدن اقلیتها ممکن میشود. با کنار هم آمدن زنان، کارگران، اقلیتهای قومی-بومی، اقلیتهای زبانی، اقلیتهای دینی، اقلیتهای جنسی، جریانات چپ، جریانات عدالتخواه و آزادیخواه و جریانات دانشجویی و تشکیل یک جبهه پیشرو. جبهه پیشرو البته که نه ساختار است و نه حزب. جریان پیشرو یک دیدگاه است. دیدگاهی که باور دارم وجود دارد و در تحولات معاصر ایران نقش مهمی ایفا کرده است، اما به دلیل تشتت نتوانسته است دستاوردهای خود را حفظ کند.
✅تداوم و موفقیت جریان پیشرو در گرو بازخوانی گذشته و گفتوگو و پاسخ دادن به نکات و سؤالاتی است که بالا مطرح شده است. تنها با مطرح شدن جدی این سؤالات است که طبقه متوسط مرکزنشین میتواند راهی نو به آینده بگشاید. طبقهای که آرزوی دموکراسیخواهی و عدالتطلبی دارد و باید بنیان مرکزی شکلگیری و کنار هم آمدن این جریان باشد. طبقهای که به نظر میرسد بهدلیل نداشتن نقشه راه برای مسئله قومی در ایران، ناتوانی در بازخوانی تاریخ مدرن، و هراس موهوم «تجزیهطلبی» مدام از ایفای این نقش محوری خود باز میماند و در میانه راه دستاوردهای ممکن را به فنا میدهد.
پایان
#عقیل_دغاقله #دموکراسی #اقلیتها #انتخابات_آمریکا
t.me/mashghenowofficial
🆔@MostafaTajzadeh
✍️عقیل دغاقله
✅طبقه متوسط مرکزنشین حداقل از زمان مشروطه تاکنون بهدنبال تحقق قانون، دموکراسی و آزادیخواهی بوده است. اما همچنان در تحقق این اهداف ناکام مانده است. به نظر میرسد که دموکراسیخواهان همیشه بازی را در میانه راه باختهاند؛ چه در مشروطه، چه پس از انقلاب ۵۷، چه بعد از اصلاحات ۷۶، و چه در میانه ۸۸.
✅میخواهم این سؤال را با درسی از انتخابات آمریکا پاسخ دهم. این سؤال که چه عاملی باعث شد آمریکا تداوم اقتدارگرایی ترامپ را غیرممکن سازد (یا حداقل دشوار سازد)؟ واقعیت این است که طبقه متوسط سفیدپوست دلِ خوشی از ترامپ نداشتند، اما این آنان نبودند که اقتدارگرایی را غیرممکن ساختند. در کنار نهادهای قدرتمند و ریشهدار در آمریکا، این اتحاد اقلیتها بود که دموکراسی آمریکایی را در وسط مهلکهای سهمگین نجات دادند: زنان، جریانات فمنیستی، جریانات چپ، لیبرال، اتحادیههای کارگری، جنبش سیاهپوستان، بومیهای آمریکا، اقلیتهای دینی غیرمسیحی، و طرفداران محیطزیست.
✅همه و همه کنار هم آمدند تا از خود دفاع کنند. و البته که حزب دموکرات و طبقه متوسط سفیدپوست پلتفرمی شد تا هر کدام از این گروهها- بهرغم مبانی تئوریک متفاوت و گاه متضاد- در کنار هم ایستادند. در این میان طبقه متوسط و تحصیلکرده سفیدپوست بود که با قدرت و نفوذی که داشت شکلگیری این جبهه و جنبش را ممکن ساخت. و اینگونه شد که چهلتکههای بهظاهر مجزا از هم و اقلیتها کنار هم آمدند و نقشه سیاسی آمریکا را درهم ریختند و باعث شدند تا در ایالتهای قرمز جورجیا، آریزونا و نورث کارولینا و حتی تگزاس سد مانع و محکمی در برابر اقتدارگرایی شکل دهند. اینبار حتی جریان چپ که در انتخابات ۲۰۱۶ و بعد از حذف برنی سندرز دست از مشارکت برداشته بود، به صحنه آمد تا نگذارد اقتدارگرایی ریشه بدواند.
✅این همان نقطهای است که ما در آن میلنگیم. طبقه متوسط مرکزنشین در ایران خواستار دموکراسی و عدالت و آیندهای بهتر است اما متوجه نیست که بهتنهایی نمیتواند این کار را به سرانجام برساند. در مقاله «اقلیتها و هراس دموکراسی» مفصل توضیح دادهام که چگونه راه دموکراسی و آیندهای بهتر و صلحآمیزتر برای ایران از دل حاشیه میگذرد و نه با دور زدن حاشیه. دموکراسی در ایران با اتحاد با اقلیتهایی که در ساخت مدرن دولت ایران به حاشیه رانده شدهاند ممکن میشود، با بازخوانی مجدد از تاریخ مدرن، با یاری گرفتن از محذوفان، با شنیدن صدای آنان، با نقد استعمار داخلی و با ویران کردن دیوارهایی که ما را از هم جدا میکند. بدون تن دادن به این پیشزمینهها، طبقه متوسط مرکزنشین محکوم به تکرار تاریخ و بازتولید چرخه مستدام استبداد است. به همین دلیل است که برخی از نمایندگان این طبقه حتی آنگاه که به خارج از کشور مهاجرت میکنند راهی نمییابند جز آنکه دوباره دنبال یک «اعلیحضرت» و «شاهنشاه» دیگر بروند.
✅استراتژی جایگزین برای دستیابی به آن گوهر گمشده دموکراسی، عدالت و آینده بهتر برای ایران تنها با کنار هم آمدن اقلیتها ممکن میشود. با کنار هم آمدن زنان، کارگران، اقلیتهای قومی-بومی، اقلیتهای زبانی، اقلیتهای دینی، اقلیتهای جنسی، جریانات چپ، جریانات عدالتخواه و آزادیخواه و جریانات دانشجویی و تشکیل یک جبهه پیشرو. جبهه پیشرو البته که نه ساختار است و نه حزب. جریان پیشرو یک دیدگاه است. دیدگاهی که باور دارم وجود دارد و در تحولات معاصر ایران نقش مهمی ایفا کرده است، اما به دلیل تشتت نتوانسته است دستاوردهای خود را حفظ کند.
✅تداوم و موفقیت جریان پیشرو در گرو بازخوانی گذشته و گفتوگو و پاسخ دادن به نکات و سؤالاتی است که بالا مطرح شده است. تنها با مطرح شدن جدی این سؤالات است که طبقه متوسط مرکزنشین میتواند راهی نو به آینده بگشاید. طبقهای که آرزوی دموکراسیخواهی و عدالتطلبی دارد و باید بنیان مرکزی شکلگیری و کنار هم آمدن این جریان باشد. طبقهای که به نظر میرسد بهدلیل نداشتن نقشه راه برای مسئله قومی در ایران، ناتوانی در بازخوانی تاریخ مدرن، و هراس موهوم «تجزیهطلبی» مدام از ایفای این نقش محوری خود باز میماند و در میانه راه دستاوردهای ممکن را به فنا میدهد.
پایان
#عقیل_دغاقله #دموکراسی #اقلیتها #انتخابات_آمریکا
t.me/mashghenowofficial
🆔@MostafaTajzadeh